سلام.. دوستان تو این تاپیک فقط قرار ترانه و ترجمه ترانه گذاشته بشه؟؟؟
من مطالبی دارم در مورده موسیقی راک..در مورده چگونگی به وجود اومدن این موسیقی و غیره... می شه بذارم همینجا؟
سلام.. دوستان تو این تاپیک فقط قرار ترانه و ترجمه ترانه گذاشته بشه؟؟؟
من مطالبی دارم در مورده موسیقی راک..در مورده چگونگی به وجود اومدن این موسیقی و غیره... می شه بذارم همینجا؟
بله می تونید .
این تاپیک بزودی به کاملترین مرجع و اسه این سبک موسیقی تبدیل میشه .
سالهای میانی دههٔ ۱۹۵۰ شاهد نشو و نمای گونهای نو از موسیقی مردمپسند بود که ابتدا راک آند روال (rock and roll) و سپس به اختصار راک نام گرفت. راک گرچه دربرگیرنده سبکهائی متنوع است اما به موسیقی آوازئی گرایش دارد که ضربش خشن و پیشبرنده است و در آن اغلب همراهی گیتار الکتریکی و صداهای به شدت تقویت شده جلوهای برجسته دارد. راک اولیه بهطور عمد از سبک ریتم و بلوز (rhythm and blues) - نوعی موسیقی رقص سیاهان آمریکا که آمیخته با بلوز بود - و از جاز و سبک سرودهای انجیلی سیاهان سرچشمه گرفت. راک همچنین برگرفته از موسیقی بومی و موسیقی سرزمینهای غرب (cluntry and western music) آمریکا است؛ سبکی با رنگوبوی عامیانه و مبتنی بر گیتارنوازی که در فرهنگ روستائیان سفیدپوست آمریکائی ریشه دارد. راک طی کموبیش یک دهه، از سبکی ساده و معطوف به رقص به گونهای از موسیقی بدل شد که از نظر رنگآمیزی، مضمون شعرها و تکنیکهای صوتی الکترونیک بسیار متنوع بود.
مبانی راک
- رنگ صوتی:
رنگ صدای گیتال الکتریکی، در موسیقی راک، با نوای سازهای زبانهدار بادی برنجی در ”گروه بزرگ“ موسیقی مردمپسند پیشین بسیار متفاوت است. نوای موسیقی راک به شدت تقویت شده است و در آن گیتار برای پدید آوردن گسترهای متنوع از رنگهای صوتی ماهرانه بهکار گرفته میشود. یک گروه راک در کنار آوازخوانها (که ساز نیز مینوازند) شامل دو گیتار الکتریکی (گیتارهای پیشاهنگ و ریتم - Lead and rhythm)، باس الکتریکی، ساز کوبهای و سازهای شستیدار مانند پیانو، پیانوی الکتریکی و سینتیسایزر است. برخی از گروهها نیز دربردارندهٔ یک یا چند ترومپت، ترومبون یا ساکسوفون هستند.
از دههٔ ۱۹۶۰ به این سو، گسترهٔ متنوعی از سازها که اغلب مناسبتی با موسیقی مردمپسند ندارند - از کلاوسن گرفته تا سیتار هندی - هر از گاه و بهویژه در ضبط استودیوئی به گروه اصلی سازهای راک افزوده شدهاند. از این زمان، در ضبط آثار راک استفاده از صداهائی بس گوناگون مانند سیگنالهای الکترونیک، همهمهٔ جمعیت و نوای ارکستر سنفونیک آغاز شد. در دههٔهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، موسیقیدانان، راک از توانائیهای رو به گسترش سینتیسایزر و کامپیوتر بهره گرفتند. تکنولوژی پیشرفتهٔ الکترونیک این امکان را فراهم آورد تا کیفیت صوتی موسیقی چند نوازندهٔ با صداهای گروه بزرگ همنوازان همانند شود.
سبک آواز خواند در راک تا اندازهٔ زیادی برگرفته از موسیقی سیاهان، موسیقی عامیانه، محلی و موسیقی سرزمینهای غرب آمریکا است. گرچه سبکهای آوازخوانی در راک متنوع است، اما همهٔ آنها با سبک زمزمهواری که آوازخوانان قدیمی پاپ رواجدهندهاش بودند تفاوت دارند. آوازخوان راک فریاد میکشد، جیغ میزند، شیون میکند، میغرد و صداهائی تیز و برآمده از حلق، مانند فالستو را - روشی آوازی که توسط آوازخوانان مرد برای ادای صداهائی زیرتر از وسعت طبیعی صدایشان بهکار میرود - بهکار میگیرد. هجاهای بیمعنا و واژههای کوتاه و تکراری (مانند !Yeah! Yeah! Yea) نیز در آواز راک نمودی برجسته دارند.
- ریتم:
راک مبتنی بر ضربهائی بسیار قوی با وزن چهارتائی 4^4 است که در آن تکیه بر ضربهای دوم و چهارم میزان است. هیجان ریتمیک به دلیل تقسیم هر ضرب به ۲ نت مسوی اوج میگیرد. این تقسیم، ۸ نت چالاکتر پدید میآورد که در قالب ۴ ضرب قرار گرفتهاند. برای حس این تأثیر، الگوی زیر را بخوانید:
و - ۴ - و - ۳ - و - ۲ - و - ۱
موسیقی راک در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اغلب آمیزهای از ریتمهای پیچیده با چنین الگوئی بود؛ برای نمونه، نوازندهٔ بادی برنجی ممکن است ضربهای بالا - ”و“ها - را مؤکد بنوازند. در سالهای پایانی دههٔ ۱۹۷۰ و در دههٔ ۱۹۸۰ با الهامپذیری اجراکنندگان از پُلیریتمهای موسیقی آفریقائی، برخی از آثار راک ریتمی پیچیدهتر یافتند.
- فرم، ملودی و هارمونی:
موسیقی راک بهطور معمول به فرم بلوز ۱۲ میزانی (نگاه کنید به مبحث بلوز)؛ فرم A A B A سیودو میزانی (مبحث سوئینگ)؛ و یا همین فرمها با دگرگونیهای اندک است.
آوازهای مردمپسند قدیمی بهطور معمول متشکل از عبارتهائی ۴ یا ۸ میزانی بودند، اما ملودیهای راک گاه شامل عبارتهائی با طولهای بیقاعده هستند. گرایش آوازهای راک، به الگوهای ملودیک کوتاهی است که بارها تکرار میشوند. این آوازها گاه بهجای آنکه بر مبنای گامهای سنتی ماژور و مینور ساخته شوند، مبتنی بر مُدهای کلیسائی هستند.
توالیهای هارمونیک در موسیقی راک اغلب بسیار ساده است و اغلب از سه یا چهار آکورد مبنا تشکیل میشوند. گاه هارمونی میتواند بهگونهای آزاد فقط به دو آکورد محدود شود که نمونهٔ آن را میتوان در آواز Eleanor Rigby از جانلنن (John Lennon) و پُل مککارتنی (Paul McCartney) یافت. راک اغلب توالیهائی از آکوردها را بهکار میگیرد که در آثار مردمپسند قدیمیتر بهندرت یافت میشوند.
فرهاد عزیز منم اومدم کمکت !
گرین دی باندی کالیفرنیایی است که اعزای اون بیلی جو آرمسترانگ . مایک دیرنت و تری کول .یک باند پانک راک . بعد از تهیه ششمین آلبوم یک گیتاریست به باند اضافه شد .موفقیت آلبوم های گرین دی با باندهای دیگری مانند سام 41 و بلینک 182آمیخته شد . گرین دی حدود 50 میلیون در دنیا فروش کرد که 21 میلیون آن تنها در آمریکا به فروش رفت .
تاریخچه
و به همراه داشت .
آغاز 1987 1992
در سن 12 سالگی تری کول به یکی از اعزای باند The Lookoutsتبدیل شد .
آلبومشون با نام One Planet One People توجه زیادی به خودش جلب کرد و تری در همون سن برای بازیگری تلاش کرد .
سال 1987 بیلی جو آرمسترانگ و مایک دیرنت هر دو در سن 14 سالگی از اعزای Sweet Children
بودند . با گیتارو صدای آرمسترانگ و باس و همصدایی دیرنت و درام جان کیفمیر اولین اجراشون در
17 اکتبر 1988 در Rod’s Hickory Pit در والجو کالیفرنیا جایی که مادر آرمسترانگ در اونجا کار می کرد برگزار شد .
لارنس " لری " کسی که برای Lookouts گیتار می زد و اتیکت مستقل برکلی Lookouts! Records
درست کرد. به باند پیشنهاد داد بعد از اجرایی که در یک دبیرستان داشتند یک برنامه ضبطی داشته باشند .
در اوایل سال 1989 اولین آلبوم ای پی خود رو با نام 1000 ساعت ضبط کردند . یک هفته قبل
از اینکه ای پی رو منتشر کنند تصمیم گرفتند که نامشون رو به گرین دی تغییر بدهند . یکسال بعد در آوریل 1990 گرین دی اولین آلبوم خودش رو با نام 39/smooth منتشر کرد . و تابستون اون سال به اولین تور رسمی خودشون رفتند .قبل از رفتن 4 آهنگ ای پی دیگه با نام Slappy اجرا کردند. این 4 آهنگ مربوط بود به آهنگهای قدیمی خودشون در Sweet Children در سال 19911,039/Smoothed Out Slappy Hours
رو منتشر کردند که شامل تمامی آهنگهای :
39/Smooth
Slappy
و
1000 hours
رو دارا بود . بعد از این تور در انتهای سال 1990جان کیفمیر ( آل سوبرانته ) گروه رو موقتا ترک کرد تا به دانشگاه آرسیتا کالیفرنیا بره . در همین موقع بود که Lookouts سابق در حال خاموش شدن بود . تری کول که حالا 17 سالش بود و در برکلی زندگی می کرد
می تونست موقتا جایگزین خوبی برای جان کیفمیردر باند گرین دی باشه و شد . در این موقع بود که باند رو می شد یک باندی ثابت و گرین دی رو پایا و ایستاده دید . در 1991 گرین دی تور ها و اجراهای موضعی داشت و تعداد طرفداران خود رو بیش از پیش می کرد . در ژانویه 1992 اونها آلبوم دوم خودشون
Kerplunk رو نوشتند و اجرا کردند . که توسط Lookouts! Records منتشر شد .
نسخه سی دی اون همچنین 4 تراک از ای پی
Sweet Children ر
آنها در سال 1992 تورهای خودشون رو ادامه دادند و در سال 1993 تورهاشون رو به بریتانیا . آلمان . اسپانیا . ایتالیا . هلند . لهستان و چکسلواکی افزایش دادند .
مسیر اصلی موفقیت با دووکی 1993 تا 1995
در سال 1993 گرین دی بیش از 55 هزار کپی از آلبوم دوم خودش فروش کرد که برای سبک و زمان خودش خیلی موفقیت آمیز بوده . بعد از اون ضبط خود رو با دوستشون Lookouts! Record تموم کردن و به
Reprise Records پیوستند . طول سال رو برای ضبط اولین آلبوم با اتیکت جدیدشون سپری کردند و نام آلبوم رو Dookie گذاشتند .
در سال 1994گرین دی شروع به گذاشتن تور سرتاسر کشور کرد . تورها خیلی موفقیت آمیز بود .
در سال 1995 یک آهنگ با نام J.A.R برای فیلم Angus اجرا کردند و در پاییز 1995 آلبوم بعدی خودشون رو با نام Insomniac منتشر کردند . این آلبوم موفقیتش مانند دووکی نبود .
نمرود 1996 تا 1998
بعد از Insomniac گرین دی در سال 1996 به استودیو برگشت برای اجرای آلبوم جدید . نتیجه "نمرود" بود . این آلبوم در اکتبر 1997 منتشر شد با گل کردن آهنگ Good Riddance بعد از این در سال 1998 گروه خواستند تا استراحتی به خودشون بدهند و با خانوادشون باشند . بنابراین 2 سال کار تعطیل شد .
Warning 2000 تا 2002
وارنینگ در سال 2000 منتشر شد . وفتی تمام آلبوم های قبلی گرین دی نائب طلای سفید شده بود
وارنینگ شایسته طلا بود . گرین دی در سال 2002 با باند بلینک 182 توری گذاشتند که موجب احیا و زنده شدن طرفدارای گرین دی شد . گرین دی پس از تورPop Disaster تصمیم گرفتند تا مدتی استراحت کنند .
آمریکایی ابله 2004 تا 2005
باند به استدیو رفت تا یک آلبوم جدید بنویسه و اجرا کنه . قرار بود عنوانش " سیگارها و ولنتاینها "
باشه بعد از تکمیل بیست تراک نوارهای اصلی از استدیو دزدیده شد . باند متعجب و متحیر ناراحت شدند .
شانسی نبود تا آلبوم دزدیده شده رو دوباره بازسازی کنند .
اما با وعده و قولی جدید که پس از این دوباره یکی بهترش رو خواهند درست کرد ادامه دادند .
نتیجه این شد که در سال 2004 آمریکایی ابله در جدول جایگاه اول رو به خودش اختصاص داد .
یکی از آهنگها با نام Wake me up When September Ends خطاب به جورج بوش و تجاوز به عراقه .
آرمسترانگ همچنین یک آهنگ شخصی برای پدرش خونده . پدر آرمسترانگ وقتی اون 10 سالش
بوده فوت کرده . آمریکایی ابله جایزه گرممی 2005 رو برای بهترین آلبوم راک برد .
آهنگ آمریکایی ابله همچنین در بازی های
Madden NFL 2005
و
Tony Hawk’s American Westeland
استفاده شد که در این بازی جو آرمسترانگ یک کاراکتر قفل شده هست .
بعد از آمریکایی ابله گرین دی 2 کنسرت در انگلیس داشتند . این کنسرتها بر روی دی وی دی و سی دی
با نامBullet in A Bible در 15 نوامبر 2005 منتشر شد .
در 10 ژانویه 2006 باند گرین دی جایزه
People’s Choice Award رو برای گروه دوست داشتنی برد .
DiscographyMain article: Green Day discography
1,000 Hours EP (1989
39Smooth 1990
Slappy EP 1990
Sweet Children EP 1990
1,039Smoothed Out Slappy Hours (1991, re-issued in 2003
Kerplunk! 1992
Dookie 1994
Live Tracks (Japan-only live EP)1995
Insomniac 1995
Bowling Bowling Bowling Parking Parking (Non-US live EP) 1996
Foot In Mouth (Japan-only live EP) 1996
Nimrod 1997
Warning: 2000
Tune In, Tokyo (Japan-only live EP
International Superhits (Greatest hits plus 2 new songs) 2001
Shenanigans (B sides compilation) 2002
American Idiot 2004
Bullet In A Bible (live album paired with DVD)2005
گروه چهار نفره ColdPlay در ژانويه سال ۱۹۹۸ توسط Chris Martin خواننده، گيتاريست و پيانيست گروه متولد ۲ مارس سال ۱۹۷۷ در انگلستان، Jon Buckland گيتاريست گروه متولد ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۷ در انگلستان، Guy Berrymanبيسيست گروه متولد ۱۲ آوريل سال ۱۹۷۸ در اسکاتلند و Will Champion بکوکال Back Vocal و درامر گروه متولد ۳۱ جولای سال ۱۹۷۸ در انگلستان، شکل گرفت. . اعضای گروه در سنين نوجوانی شيفته موسيقی شده بودند و هريک نواختن سازی را در همان دوران فرا گرفته بودند. موسيقی آنها تاثير گرفته از بزرگانی همچون The Stone Roses، Bob Dylan و Neil Young بود که بخوبی قابل احساس است. آنها هرگز تصور نمیکردند که روزی بتوانند با حکمفرمانيشان، صحنه موسيقی راک انگلستان را تصاحب نمايند. تنها آرزوی آنها اين بود هنگاميکه در دانشگاه لندن به اجرا میپرداختند، از يک گروه کوچک محلی تبديل به گروه شناختهای شوند
موسيقی Coldplay مانند Travis غمانگيز میباشد. مثل Jeff Buckley احساسی و همانند Oasis جديد است. وقتی کلدپلی برای اولين بار وارد صحنه اجرا شد مورد تحسين همگان واقع گرديد، چون اعضای گروه واقعاْ ايدهآل بودند. آنها اولين کنسرت جديشان را در شهر منچستر انگلستان برای گروههائی که هنوز اسمی نداشتند اجرا کردند. بعد از اجراهای متعدد در سراسر انگلستان تصميم به سازماندهی آثار خود و جمعآوری آنها بصورت حرفهای گرفتند. سرانجام اولين آلبوم گروه کلدپلی در نوامبر سال ۲۰۰۰ با نام- Parachutes چترهای نجات- منتشر شد. اين آلبوم کانديدای جايزه بزرگ Mercury شد. Parachutes در ايالات متحده بسرعت گسترش يافت و همين امر کافی بود تا آنها شناخته شوند و اين اتفاق به شکل عجيبی سريعاْ اتفاق افتاد. از آهنگهای برجسته اين آلبوم میتوان به Don't Panic، Yellow، Trouble و Everythings Not Lost اشاره کرد. در فوريه سال ۲۰۰۱ جايزه موسيقی بريتانيا را بخاطر اولين آلبومشان دريافت نمودند. بعد از استقبال باورنکردنی از اين آلبوم، آنها تصميم به شرکت در توری در آمريکا گرفتند که شامل ۱۰ اجرای مختلف میشد. تمام بليطهای اين کنسرتها خيلی زودتر از آنچه آنها تصور میکردند به فروش رفت. در پائيز همان سال اعضای گروه کلدپلی برای ضبط دومين آلبوم خود وارد استوديو شدند. عاقبت دومين آلبوم استوديوئی آنها در آگوست سال ۲۰۰۲ و با نام A Rush of Blood to the Head روانه بازار شد. اين آلبوم برخلاف تصور به يکباره به موفقيت چشمگيری دست يافت. چه بسا اين آلبوم از لحاظ ساختار موسيقيائی در قياس با آلبوم قبلی قویتر و استوارتر ظاهر شد. از آهنگهای زيبا و تکرار نشدنی در اين آلبوم میتوان از The Scientist، In My Place و Warning Sign نام برد. در حقيقت شاهکار آنها در اين آلبوم آهنگ Clocksاست.
در سال ۲۰۰۵ با قدرت تمام سومين آلبوم خود را با نام X and Y عرضه کردند. اکس اند وای (X&Y) آلبوم جديد گروه راک کلد پلی Coldplay برای مدت چهار هفته در صدر جدول بهترين آلبوم بريتانيا و آمريکا قرار گرفت. آخرين باری که يک گروه بريتانيايی توانست همزمان در صدر جدول پرفروشترين های بريتانيا و آمريکا قرار بگيرد سال 2000 بود و آن آلبوم "بهترين ترانه های بيتل ها" (Beatles) بود. تکميل آلبوم بيش از هيجده ماه طول کشيد و در طی آن شصت آهنگ کنار گذاشته شده بود. بهتربود برای تهيه آلبوم از چند تهيه کننده ديگر کمک گرفته می شد همان طور که Timbaland يکی از بهترين تهيه کنندگان موسيقی هيپ هاپ و آر اند بی، تمايل همکاری با آنها را اعلام کرده بود. به طور کلی اگر اکس اند وای اولين آلبوم کلد پلی بود جای تحسين داشت ولی برای سومين آلبوم، آلبومی است متوسط و آلبومی که در آن مقاصد تجاری بر خلاقیت هنری چيره شده است.
مجله رولینگ استون در نظرخواهی از كارشناسان واهالی موسیقی چهرههای برتر تاریخ راك را انتخاب كرد.
شاید موسیقی راك در كشور ما آنچنان كه در آمریكا مورد توجه قرار گرفته محبوبیت نداشته باشد. شاید كه نه. قطعا و آنهم بهدلیل ساخت آن و برداشتهای متفاوت در جامعهی ما از این سبك موسیقی است.
ما بدون پیشداوری و فقط برای اینكه به همهی سبكهای موسیقی توجه كردهباشیم، شما را در این شماره با مهمترین اتفاق موسیقی راك آشنا میكنیم.
راك اند رول، پنجاه و سه ساله شده. در واقع، این تاریخنگاری مطابق میل سفیدهاست؛ آنها كه دوست دارند الویس پریسلی را مبدع راك اند رول معرفی كنند. آنها كه موشكافانهتر به مسأله میپردازند، خوب میدانند كه چاك بری پیش از الویس پریسلی آهنگهایی به سبك بعدا نامگذاری شده راك اند رول ساخته بود.
اما بری، سیاهپوست بود و خب در آمریكا، هیچ كس نمیخواهد نام چاك بری سیاهپوست را قبل از الویس سفید بیاورد. میتوان به راحتی چشم بر حقایق بست و الویس را اولین نامید. هر چند نباید فراموش كرد كه نام الویس در صحنه موسیقی دنیا، نام شناخته شدهای است و چاك بری در كلیت موضوع، جایگاهی به مراتب پایینتر از ستاره راك اند رول دنیا دارد.
الویس پریسلی كه پیش از ضبط آهنگ «همه چی مرتبه» در پنجم جولای ۱۹۵۴ در استودیوی آفتاب شهر ممفیس یك راننده كامیون بود، تاریخ موسیقی را وارد مرحله جدیدی كرد. در آن زمان، این راننده ۱۹ ساله فكرش را نمیكرد كه استفاده از گیتار الكتریك در آهنگها میتواند اینطور جلب توجه كند.
او اما تا سالها ستاره ماند. تا سالها با آهنگهای معروف خود صحنهها را تسخیر كرد. پس از او، نامهای دیگری وارد عرصه شدند، سبكهای جدیدی به وجود آمد، نوازندگان بینظیری وارد صحنه شدند و راك اند رول، سالهای سال در صدر موسیقیهای مهم و جدی دنیا ماند.
راك با سبكهای متفاوتی تلفیق شد و شاخههای زیادتری شكل گرفت؛ موسیقی بلوز، كلاسیك، سول، موسیقی فالك، الكترونیك و بسیاری دیگر از سبكهای موسیقی وارد جریان موسیقی راك شدند و با نوآوری ستارههای هر یك، نسلهای متمادیای را درگیر این سبك كردند. ظهور بیتلها و رولینگ استونز در اروپا و نفوذ آنها به آمریكا، فصل نوینی را برای موسیقی راك رقم زد.
باب دیلن با متون اعتراضی خود، یكی دیگر از جریانسازان موسیقی راك بود و در دهه هشتاد كه احساس میشد نفوذ راك در دنیا رو به كاهش است، با ظهور نیروانا و U۲ موسیقی همچنان در انحصار راك باقی ماند.
مجله رولینگ استون كه معتبرترین و مهمترین مجله موسیقی دنیاست در ماه میلادی گذشته، شماره ویژهای برای ۵۰ چهره ماندگار موسیقی راك اند رول منتشر كرد كه با استقبال گستردهای مواجه شد. در این شماره ویژه، ۵۰ چهره برتر موسیقی درباره ۵۰ چهره جاودان برگزیده، مطالبی نوشتند كه كار عجیب و جالبی به نظر میرسید.
آنها از سال گذشته مقدمات این شماره را با برگزاری یك نظرسنجی از چهرههای سرشناس موسیقی و مردم فراهم آوردند و نهایتا نام ۱۲۵ هنرمند برتر عرصه راك اند رول را اعلام كردند. در مرحله بعد، امتیازات كارشناسان موسیقی هم به آراء اضافه شد تا ۵۰ چهره برتر تاریخ موسیقی راك انتخاب شوند. رولینگ استون از نویسندگان افتخاری این شماره درخواست كرده درباره كار ویژه این چهرهها در عرصه راك اند رول و تاثیرشان بر روند موسیقی و جایگاه آنها در تاریخ بنویسند.
الویس كاستلو كه خود یكی از مشاهیر موسیقی راك است، درباره بیتلها نوشت و بونو خواننده گروه U۲، درباره الویس پریسلی. ون موریسون، شاعر توانا و موزیسین مشهور هم گرایش ویژهاش به ستاره نابینای موسیقی سول و گاسپل، ری چارلز را نشان داد.
او انگار بدهیاش به موسیقی روحانی را اینگونه پرداخت كرده بود. جان مایر موزیسینی كه امسال چند جایزه گرمی گرفت درباره هندریكس نوشت: فلی، خواننده گروه ردهات چیلی پپرز، درباره استقلال ذاتی نیل یانگ ستاره كانادایی موسیقی راك مقالهای نوشت و...
● استاد همه نسلها
جان مایر: جیمی هندریكس، یكی از فوقالعادههای دنیای موسیقی است. شما طرفدار Black Sabbath باشید یا هوادار Elmore Yanes، از Wanson خوشتان بیایدیا از Grafefol Dead ، میفهمید كه هر موسیقیدانی به نحوی به مكتب هندریكس ربط پیدا میكند یا از آن الگوبرداری كرده است.
او تقریباً در هر سبك از موسیقی معاصر به عنوان سرآمد آن شناخته شده است، چراكه تقریباً در هر سبكی نوازندگی كرده و اثری از خود بر جای گذاشته است. آیا او در سبك بلوز فعالیت میكرد؟ به ترانه "Voodoo Chile" گوش دهید و میتوانید نشانههایی از بلوز را در آن پیدا كنید.
آیا او یك موسیقیدان راك بود؟ بله او از صدای موسیقی برای رسیدن به هدفش استفاده میكرد مانند اثر « این راك است». آیا او یك خواننده و ترانهسرای احساساتی بود؟ در "Bold As Love" او به گونهای میخواند كه شما میفهمید او مردی است كه قلب خود را میشناسد. در اغلب موارد او مثل ستاره راكی به تصویر كشیده شده كه گیتار خود را آتش زده است.
ولی وقتی كه من در هندریكس فكر میكنم، به یكی از دوستداشتنیترین و دلنشینترین نواهای گیتار میاندیشم كه در ترانههایی نظیر "One Rainy Wish" و "Litte Wing" یا حتی در "Doifting" نظیر آنرا شنیدهایم. "Little Wing"، به شكل دردناكی كوتاه و زیباست.
درست مثل این میماند كه پدربزرگ مرحوم شما زنده شود و تنها برای یك دقیقه و نیم كنار شما باشد و سپس برود. این عالی است و خیلی زودگذر. من فكر میكنم دلیل اصلی اینكه همه موسیقیدانها دوست دارند ترانههای هندریكس را بنوازند، این است كه زبان اشعار و موسیقی وی را زاده قلب و فكر او میدانند.
او یك رابطه محرمانه با نوازندگی گیتار داشت علیرغم اینكه آنرا بسیار فنی و تئوریك مینواخت. من فكر میكنم كه گیتار برای او مقدس بود. برای همین است كه شما هرگز مصاحبهای از او پیدا نمیكنید كه درمورد علایقش به گامها و نوازندگی گیتار حرفی زده باشد. این بخشی از آن چیزی است كه سبب میشد او بسیار هیجانزده نوازندگی كند.
من هندریكس را از طریقStevie Ray شناختم و كشف كردم. پس از اینكه او را در حال نوازندگی "Little Wing" دیدم. تصمیم گرفتم سبككاریام را براساس كارهای هندریكس تغییر دهم.
اولین كار ضبط شدهای كه متعلق به هندریكس بود و خریداری كردم "Bold as Love" بود، برای اینكه "Little wing" را در مجموعهاش داشت. یادم میآید كه ساعتها فقط به جلد آلبوم نگاه میكردم. بعد ماههای متوالی وقتم را برای گوش كردن "Electric Ladyland" صرف كردم كه خیلی آدم را عصبی میكند.
واقعیت سیاه و تلخی وجود دارد و شاید هندریكس به حدی صادق بود، كه آنرا مخفی نگه داشته است. ضمن اینكه او انواع و اقسام مدها را هم اختراع كرد كه در نوع پوشش و رفتار هوادارانش تأثیر میگذاشت. به طوریكه افرادی كه پیرو و مقلد مدهای اختراع شده از سوی او هستند را به خوبی میتوان تشخیص داد و شناخت. همه ما آرزو میكنیم به اندازه كافی نابغه باشیم كه قبل از ۲۸ سالگی از دنیا برویم. یك حالت اسطورهای در مورد او وجود دارد كه هیچ جنبه انسانی در آن نیست.
● بلوزهایی با نقش باب
ویسلف ژان: چه چیزی باب مارلی را از خیلی از ترانهسراهای بزرگ و سرشناس جهان متفاوت و جدا میكند؟ آنها نمیدانند معنی اینكه آب به آرامی داخل خانه آدم نفوذ كند چیست. آنها نمیدانند بدون مایكروویو و قابلمه چهكار باید كرد، نمیتوانند آتشی با چوب روشن كنند و ماهی خود را كنار اقیانوس بپزند.
مارلی به دوره فقر و بیعدالتی در جامائیكا تعلق دارد و این مساله را خودش در ترانههای عصیانگرانهاش به معرض نمایش میگذارد. مردم الگوی اصلی او برای خوانندگی و نوازندگی بودهاند. او همچون جان لنون به این تفكر میپردازد كه از طریق موسیقی و لغات واقعا میتوان در جهان صلح و آرامش برقرار كرد. مقایسه او با دیگر موسیقیدانها دشوار است، برای اینكه موسیقی تنها بخشی از واقعیتی بود كه نام مارلی بر خود داشت .
او یك بشردوست و انقلابی نیز بود. تأثیر او بر سیاست جامائیكا بسیار زیاد بود، به گونهای كه حتی بارها تهدید شد و مورد حمله قرار گرفت. مارلی مثل موسس بود. وقتیكه موسس حرف میزد، مردم به خروش آمده و حركت میكردند. وقتیكه مارلی حرف میزد همچنین بود. ترانههای مارلی تقریبا برای اولین بار سبك موسیقی كارائیبی با ریتمی قوی را در سراسر دنیا پخش كرد.
گزارش: همشهری آنلاین
وقتی كه من در هائیتی بودم و پدرم آنجا در نقش مسؤول كلیسا مشغول بهكار بود، ما به سختی میتوانستیم موسیقی راك مسیحی گوش نكنیم و اصلا اجازه گوش دادن به موسیقی رپ را نداشتیم. وقتیكه چهارده سالم بود، داشتم "Exodus" گوش میكردم كه پدرم كه خیلی خوب انگلیسی صحبت نمیكرد از من پرسید: «این آهنگ در مورد چیست؟» به او گفتم در مورد انجیل است و در مورد قیامت حرف میزند.
وقتیكه این موسیقی به گوش او رسید یا بهطور كلی هنگامیكه موسیقی مارلی به گوش شنونده میرسد، بهطور خودكار و مستقیم در ذهن شما نفوذ پیدا میكند. با نگاهی به اشعار او میتوان به این نكته پی برد كه آنها در سال ۳۰۱۴ میلادی هم همین مفاهیم و معانی را خواهند داشت.
امروز، مردم سخت تلاش میكنند تا بفهمند چه چیزی حقیقی است. همه چیز باید بهگونهای باشد كه اغلب مردم بتوانند با امیدواری به آن نگاه و آنرا درك كنند و بفهمند. اگر هنوز مردم بلوزهایی را كه روی آن عكسهای باب مارلی چاپ شده، بر تن میكنند، علت آن این است كه موسیقی وی یكی از معدود چیزهایی است كه این خصوصیت را داراست.
● این بیتلهای نامرتب
الویس كاستلو: برای اولینبار وقتی كه ۹ ساله بودم اسم آنها را شنیدم. آن هم در حالی كه یكی از دوستانم علیه آنها و اسامی خاصشان تبلیغات میكرد. این اتفاق در سال ۱۹۶۲ یا ۶۳ میلادی رخ داد.
درست قبل از اینكه آنها به آمریكا بیایند. عكسی كه دیده بودم كیفیت جالبی نداشت؛ شكل ظاهری و آرایش مو ی تقریبا نامرتب. من توجهی به اینجور چیزها نداشتم.
فقط پی برده بودم كه آنها گروه موسیقی مورد علاقهام هستند. مساله جالب این بود كه خانواده و تمامی دوستان آنها كه اهل لیورپول بودند نیز در مورد این گروه كنجكاوی میكردند و به آنها افتخار میكردند.
من دقیقا در سنی بودم كه به طور كامل مجذوب و شیفته آنها شوم و اخبار مربوط به این گروه را به طور مرتب پیگیری كنم. تجربه پول جمع كردن برای خریداری آهنگهایشان و گوش كردن به اخبار محلی در مورد موسیقی و نگهداری عكسی كه به دستم میرسید، بارها و بارها تكرار شد.
این اولین باری بود كه چنین چیزی در چنین سطحی رخ میداد و این مساله فقط در مورد اعداد و ارقام صدق نمیكرد. شاید خیلیها ركوردهای شخصیشان را سالیان سال همچنان حفظ كنند، ولی آنها هیچگاه به اندازهای كه بیتلها برای مردم اهمیت داشتند، مهم نخواهند بود. هر ركوردی كه از سوی آنها ثبت میشد، شوكآور به نظر میرسید.
شاید در مقایسه با رولینگ استونز آنچه مینواختند هیچ بود ولی آنها نویسنده اشعار آهنگهایشان هم بودند. جان لنون و پل مك كارتنی جزو ترانهسراهای استثنایی محسوب میشدند و مهمترین مساله درمورد آنها هماهنگی فوقالعاده و كمنظیرشان بود. رینگو استار با چنان احساسی درام مینواخت كه هیچكس واقعاً نمیتواند از او تقلید كند.
بسیاری از نوازندگان درام تلاش بسیاری در این زمینه كردهاند ولی در انجام آن ناكام ماندهاند. بسیاری از آنها نظیر جان و پل، خوانندگان برجسته و فوقالعادهای بودند. لنون و مككارتنی و هریسون در سطح بالایی اشعار آهنگهای گروه را میسرودند كه نمونههایی از آنها را در "Ask me Why" یا ترانه "Things We said Todey" شنیدهایم. پس از گذشت مدتی، رشد آنها واقعاً محسوس بود و نمونهای از آن را میشد در اشعار ساده عاشقانه برای بزرگسالان نظیر ترانه "Nowegion Wood" كه درمورد بخش ناخوشایند عشق حرف میزد، ملاحظه كرد.
آلبومهای مورد علاقه من "Rubber Sow" و "Revolves" بودند. وقتی كه شما Revolves را گوش میدادید، میدانستید كه چیزی متفاوت است. روی جلد این آلبوم آنها در حالی كه عینكهای آفتابی به چشم دارند و حتی به دوربین هم نگاه نمیكنند، دیده میشوند و موسیقی آلبوم بسیار عجیب و همچنان در حالحاضر بسیار شاد و زنده است.
اگر من بخواهم آهنگ موردعلاقهام را در بین آلبومهای آنها انتخاب كنم، "And Your Bird Can Sing"، نه، "Girl" نه، "For no one" نه... و همینطور ادامه میدهم. آلبومی كه پیش از جداشدن بیرون دادند تحت عنوان "Let itbe"، در عین حال هم زیبا بود و هم نامانوس.
من میفهمم كه جاهطلبی و ضعفهای روحی و جسمی بشر داخل هر گروهی نفوذ میكند، ولی آنها طوری با یكدیگر هماهنگ بودند كه یك نمونه باورنكردنی ارائه دادند. من یادم میآید كه برای تماشای فیلم "let it be" در سال ۱۹۷۰، به میدان لستر رفتم.
و در پایان با یك حس نوستالژیك ناراحتكننده آن محل را ترك كردم. واژه Beagttogue هنوز هم در فرهنگ لغات موسیقی وجود دارد. من میتوانم حضور آنها را در آلبوم «پرینس» تحت عنوان "Around the world in a day" حس كنم یا در ملودیهای Harry Nilsson. یا اینكه كرت كوبین بیتلها را گوش كنم و موسیقی آنها را با پانك و متال در برخی از آهنگهای خود درآمیزم.
من برخی از اشعار را با پل مك كارتنی نوشتم و آنها را در دو موقعیت ایجادشده در كنسرتها اجرا كردم. در سال ۱۹۹۹ و مدتی پس از مرگ لیندا مك كارتنی پل كنسرتی برای لیندا اجرا كرد كه از سوی Chrissie kyndo سازماندهی شده بود.
اجرای آن كنسرت بسیار سخت بود. به هنگام اجرای ترانهها به حدی جمعیت حاضر تحتتاثیر قرار گرفته بودند كه تمركز برای ما دشوار بود. شاید آنجا بود كه فهمیدم چرا بیتلها فعالیت خود را در قالب یك گروه متوقف كردند. چراكه ترانههایشان دیگر متعلق به آنها نبود، بلكه متعلق به همه مردم و دوستداران آنها بود.
ترجمه-دلارام عظیمی- مجید رئوفی
گزارش: همشهری آنلاین
__________________
گروه راک کاسی بین(Kasabian) به سرعت به یکی از محبوبترین گروه های راک بریتانیا تبدیل شده است و در سال ۲۰۰۴ برای دریافت سه جایزه موسیقی بریت (Brit) نامزد شد.
تک آهنگ های کلاب فوت (Club Foot) و ال اس اف (L.S.F) همراه با چند ویدئوی جالب و نگاره سازی هنری موفق، عاملی شدند که کاسی بین را وارد جدول بهترین تک آهنگ های انگلستان کنند و آلبوم آنها با عنوانکاسبی ین نیز در صدر جدول بهترین آلبوم بریتانیا قرار گرفت.در طی این مدت کاسی بین کنسرت های موفقی را نیز اجرا کرده و نامی به عنوان یکی از گروه های برتر اجرای زنده برای خود بدست آورده است. اعضای این گروه که اهل شهر لستر انگلستان هستند، موسیقی الکترونیک را با راک ترکیب کرده اند. از این لحاظ موسیقی آنها به گروه های راک انگلیسی اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی بسیار نزدیک است.
گروه هایی مانند استون رزز(Stone Roses) هپی ماندیز(Happy Mondays) و پرایمل اسکریم (Primal Scream) که اکثرا از شهر منچستر انگلستان بودند.
این گروه ها تحت تاثیر جریان موسیقی رقص آن زمان و مرکز آن که کلوپ پر تاثیر Hacienda در شهر منچستر بود موسیقی رقص را با راک یا به طور مشخص راک مستقل می آمیختند. از این رو ایندی دنس (Indie Dance) نام دیگری است که بر روی موسیقی این گروه ها گذاشته شده است.
در پاسخ به منتقدانی که کاسی بین را محکوم به بازسازی ایندی دنس می کنند، اعضای این گروه نه تنها این ادعا را انکار نمی کنند بلکه از گروه های نام برده به عنوان الگوی خود نام می برند و آن دوره را تحسین می کنند.
“اگر به خاطر آنها نبود ما اینجا نمی بودیم، آنها الهام بخش ما بودند. چیزی که ما از آنها گرفتیم طرز رفتار بود” و در جایی دیگر می گوید”موسیقی بریتانیایی یک اردنگی می خواهد تا راه بیافتد و بریتانیا به یک گروهی تازه احتیاج دارد تا جان تازه ای به آن بدهد.”
اما موسیقی گروه کاسی بین حتی اگرخود به آن اعتراف نکنند در اصل - حداقل در این آلبوم- موسیقی الکترونیک است با اشاره ای به موسیقی راک. و شباهت آن به موسیقی گروه هایی مانندAir و Zero ۷ غیر قابل انکار است.
▪ اعضای گروه کاسی بین متشکل از سه نوازنده و یک خواننده است.
ـ تام میگان (Tom Meighn) خواننده
ـ سرجیو پیزورنو (Sergio Pizzorno) گیتار –آهنگساز
ـ کریس ادواردز (Chris Edwards) گیتار باس
ـ کریستوفر کارلوف (Christopher Karloff) گیتار – سینتی سایزر
میگان، پیزورنو و ادواردز در شهر لستر بزرگ شدند و از هفت سالگی با هم موسیقی می نواختند.
آنها کارلوف را در کلوبی دیدند و از او خواستند که به آنها بپیوندد. میگان در این باره می گوید:
“با دیدن پا گوشی های بلندش فکر کردیم که تیپش به ما می خورد پس از او خواستیم تا به ما بپیوندد.” نام گروه ، برگرفته از نام “لیندا کاسی بین” راننده قاتل معروف آمریکایی چارلز منسون( سردسته فرقه نژاد پرست شبه مذهبی “خانواده منسون”که در ده شصت میلادی در آمریکا محکوم به قتل یازده نفر شدند) است.
نگاهی به آلبوم آلبوم کاسی بین تقریبا از دو بخش تشکیل شده است. نیمی از آلبوم شامل آهنگهای الکترونیک است با مقدار کمی گیتار. نیمی دیگر، در سبک ایندی راک یا ایندی دنس است. آهنگهای الکترونیکی در سبک موسیقی الکترونیکی فرانسوی متاخر است. به عنوان مثال از گروه Air یا میروائیس Mirwais (که دو آلبوم آخر مدونا را تهیه کرده است) و گروه Zero ۷ انگلیسی می توان نام برد.
دسته از آهنگ ها آهسته تر هستند و صدای سینتی سایزر، که ملودی ها و آکورد ها با آن نواخته می شود، بر سازهای دیگر غلبه می کند. صداهای سینتی سایزر ملایم، متنوع و طوری نواخته می شوند تا فضایی باز به آهنگها می دهند. صدای گیتار باس قوی ولی مثل موسیقی فانکFunk یا سول Soul نواخته می شود.
درامز ریتمی یک نواخت و آهسته دارد کمی شبیه به آهنگ های آر اند بی و یا هیپ هاپ. آهنگ های یو بوت U Boat، بوتچر بلوز Butcher Blues و آی دی ID از این نوع آهنگ ها هستند. تام میگان بخش دیگری از آهنگها مثل کلاب فوت Club Foot، پروسسد بیتز Processed Beats، ال اس اف L.S.F در سبک ایندی راک یا ایندی دنس هستند.
در این آهنگها ریتم های سریع تر مانند موسیقی رقص ( آر اند بی و هیپ هاپ) هستند. بطور کلی در تمام آلبوم ریتم هایی که با درامز نواخته می شوند، شباهتی به ریتم های یک درامر گروه راک ندارد. به این معنی که شنونده احساس نمی کند که درامر زنده این ریتم ها را نواخته است به این خاطر که آنها یکنواخت و شاید زیاد پرداخت شده اند.
این ریتم ها می توانند به راحتی ریتم های آماده و ضبط شده ای که بسیاری از تهیه کنندگان موسیقی در استودیو های خود به آن دسترسی دارند، باشند. گیتار باس هم بطور قوی نواخته می شود تا حالت رقص آهنگ ها را حفظ کند.
این گروه آهنگها بیشتر از آهنگ های دیگر با گیتار برقی همراه هستند و اکثر ملودی ها با آن نواخته می شوند. نکته ای دیگری که کاسی بین را نزدیک به گروه های ایندی دنس انگلیسی ده هشتاد - نود می کند، طرز خواندن ترانه ها توسط تام میگان است که بطور بسیار مشخص شبیه شون رایدر Shaun Ryder خواننده گروه هپی ماندیز است.
شون رایدر کلمات ترانه را بطور ریتمیک می خواند و سعی می کرد که لهجه انگلیسی خود را به وضوح نمایان کند و هویت انگلیسی گروه را مشخص کند. کریس ادواردز در میان آهنگ های آلبوم تنها آهنگ “عقل پیمان شکن است” ( Reason is Treason) است که نزدیک به روح و جان یک گروه راک یا ایندی راک است در نتیجه گیتار برقی و باس بر آهنگ مسلط هستند.
کاسی بین با کمپانی بزرگ موسیقی آر سی ای RCA قرارداد بسته است. آهنگ های کلاب فوت و ال اس اف به ترتیب آهنگ شماره نوزده و ده جدول بهترین های بریتانیا شدند. پیزورنو می گوید”ما موسیقی خود را بسیار جدی می گیریم ولی سعی می کنیم که با آن سرگرم شویم و تفریح هم بکنیم.”
محمد رجایی
گیتار
اریك كلاپتون گیتاریست افسانه ای گروه كرم و درك، پس از سی سال درگیری با اعتیاد و الكل توانست خود را از مسائل حاشیه ای جدا كند و به سوی اقبال خود برود این اولین بار است كه اریك می خواهد و می تواند درباره آن روزها صحبت كند . همه ما می دانیم كه اریك كلاپتون چه كسی بود؟
پایان من بود، حقیقتاً تصمیم به خودكشی گرفته بودم من هر روز با خودم می گفتم: فردایی برای من وجود ندارد نمی توانم بیش از این به این زندگی ادامه دهم، بیش از حد می نوشیدم و قادر به توقف آن نبودم به خط سیاهی می ماندم كه هر روز باریكتر می شد هر شب به این فكر می كردم كه فردا خود را خلاص كنم اما شما می دانید كه آن فردا هرگز فرا نرسید. آن زمان داشتن تحصیلات عالیه آرزوی اكثر مردم بود، من همه اینها را داشتم زن خوب، خانه، ماشین، شغل خوب، شهرت و پول. من همه آنها را از دست دادم. فقط می خواستم بمیرم.
اریك كلاپتون ۵۲ ساله یكی از بازماندگان بزرگ سبك راك است چطور شد كه اعتیاد و الكل تو و موسیقی تو را خراب كرد آیا این درست است كه می گویند اكثر موزیسینهای موفق، به چیزی اعتیاد پیدا می كنند؟
نه نمی شود چنین مطلق صحبت كرد در مورد خود من، هیچ راهی وجود نداشت هر كسی روحیات خاص خود را دارد بسیاری از آنهایی را كه می شناسم مجبورند حقیقت را پنهان كنند.
▪ آیا فكر نمی كنید كه وقتتان را تلف كرده اید؟
بله وقتم را تلف كردم اولین حسی كه اعتیاد به انسان می دهد احساس پوچی است اینكه شما هیچ سودی ندارید و از همه مهمتر اینكه شما لحظاتی را از دست می دهید كه باید با لذت و خرسندی سپری می شد من این را تجربه كردم.
▪ اریكِ افسانه ای ،۳۰ سال قبل از اینجا (لندن)، شروع كرد؟
بله من در سال ۱۹۶۰ به اینجا آمدم اوایل سال ۶۰ با مشقات فراوان، آه….
▪ شما از استرالیاییها دلگیر نیستید بخاطر روزهای سختی كه آنجا داشتید؟
ما روزهای خوب هم داشتیم، من فكر می كنم آنها مردم بزرگی هستند، ما دوستانی داشتیم كه ترانههای خوبی سرودیم.
▪ وقتی در دهه هفتاد اریك كلاپتون معتاد شد او را از استرالیا دیپورت كردند فكر نمیكنی این بدترین توری بود كه برگزار كردی؟
خوب میشود گفت یك رسوایی تمام عیار بود برای اینكه من به شدت آلوده شدهبودم خودتان كه می دونید الكل با آدم چكار می كند. برخورد بدی بود. من بسیار خودخواه و متكبر بودم فكرش را بكنید شما آنجا روبروی من نشسته اید و من به خودم اجازه می دهم كه هر رفتار زشتی را انجام دهم.
▪ پس از آن شب وحشتناك كه پتی بوید (همسر قبلی اریك )ربوده شد، جورج هریسون و پتی بوید باهم ازدواج كردند اما اریك كلاپتون هنوز تنها است. وقتی به گذشته نگاه می كنیم شما را نگران می بینیم نگرانی برای چه؟ شاید به خاطر از دست دادن عشق تان؟
بله، آه بله، وقتی برمیگردم و به یاد میآورم میبینم آن مبارزه نمیتوانست تا ابد ادامه یابد شبیه یك جنگ بود.
▪ شما ترانه های عاشقانه زیادی سروده اید و با زنان بسیاری آشنا شده اید اما به نظر می رسد بعد از جدایی با همسر قبلیتان دیگر به فكر ازدواج نیستید چرا؟ >
برای اینكه باور نمیكنم كه آنها را درست میشناسم.
▪ این درست است كه اولین و آخرین عشق كلاپتون گیتار است؟
بله، چیزهای زیادی داشتهام مكانهای مختلفی بودهام. مكانهایی كه با آنها ارتباط برقرار كردهام.
▪ و اما چرا گیتار؟
من ترومپت، ویلون، پیانو و آكاردئون را هم دوست دارم همسایهای داشتیم كه آكاردئون میزد حقیقتاً دوست داشتم، دوست داشتم آنها را تماشا كنم.
▪ خدا را شكر كه پیش آنها نماندید!!؟
نمیدانم شما چه تصوری دارید اما گیتار خیلی ساده است خیلی ساده طراحی شده. البته آنها به من میگفتند كه من در عرض یك روز میتوانم آن را یاد بگیرم كه بعدها فهمیدم كه این طور نیست گیتار ساز بسیار جذابی است.
▪ هنوز هم همان علاقه را به گیتار دارید؟
بله
وقتی در سال ۱۹۹۱ پسرتون كونور را از دست دادید این حادثه در ترانههای شما تأثیر گذاشت، وقتی ترانه ‹‹اشكهایی در بهشت›› را میشنویم احساس شما كاملاً قابل درك است چیزهایی كه هرگز گفته نمیشوند اما در ترانه شما ما آنها را حس میكنیم.
بله اشكهایی در بهشت ترانه مورد علاقه من است و سالهای بعد هم خواهد بود من هر روز حدود ۱۵۰ نامه از مردم دریافت میكردم كه از اندوه مشتركشان با من نوشته بودند اینكه هیچ راهی برای گریز از مرگ نیست اینكه هیچ یك از ما نمیدانیم كی نوبت ما میرسد چیزهایی است كه هرگز در مدرسه تدریس نمیشوند من هیچوقت در مدرسه چیزی نیاموختم كه مربوط به روابطم با خانوادهام یا جامعهام باشد چیزی راجع به زندگی یا مرگ نیاموختم اما با آنها روبرو شدم. روزی كه برای دیدن پسرم رفتهبودم او آنجا در تابوت خودش خوابیدهبودم هیچ آمادگی نداشتم هیچ نیاموختهبودم فكر میكنم شبیه یك گناه بود.
▪ و نوشتن كمكتان كرد تا بر این احساس اندوه غلبه كنید؟
نوشتن و نواختن گیتار، اولین و بهترین كاری كه میتوانستم انجام دهم این بود كه گیتار را بردارم و بنوازم، موسیقی بسازم و از خودم دور بشوم، موسیقی تنها چیزی بود كه بعد از مرگ فرزندم لحظاتم را پر كرد لحظاتی كه هیچ فردایی نبود، هیچ فردایی.
▪ پدری كه پسرش را از دست داده، ساعات تاریكی را پشت سر گذاشته، بر اعتیاد غلبه كرده الكل را كنار گذاشته و به عرصه موسیقی بازگشتهاست و حالا سفر میكند آلبوم منتشر میكند و دوباره به روزهای اوج برگشتهاست. به نظر می رسد كار چندان آسانی نیست؟
نمیدانم اما یك چیز برایم روشن است دوست دارم سفر كنم سفرهای طولانی، طولانی برای جستجو، برای ادامه دادن.
▪ آیا این جستجو نوعی مكاشفه برای یافتن خودتان نیست این كه شما كی هستید؟
حق با شماست همیشه دنبال كسی بودهام كه این را به من بگوید.
▪ و سوال آخر اینكه چه چیزی اریك كلاپتون را سرپا نگه میدارد؟
دلایل زیادی است همیشه فكر میكنم كه ممكن بود كس دیگری جای من بود آن وقت خیلی بهتر از من عمل میكرد و موفقتر بود و یا من جای دیگری بودم و زندگی متفاوتی داشتم اما سرآخر به این نتیجه میرسم كه این بزرگی خداوند است كه به من زندگی اعطا كردهاست.
پیدایش و تحول راک
در واپسین سالهای دههٔ ۱۹۴۰، سبک ”ریتم و بلوز“ در میان سیاهان آمریکا به سبکی غالب و فراگیر بدل شد. موسیقی ”ریتم و بلوز“ در سالهای دههٔ ۱۹۵۰ به سبب ضرباهنگ قوی و نیز بهکارگیری ساکسوفون و گیتار الکتریکی در آن با سبک قدیمی بلوز تفاوت داشت. لیتل ریچارد (Little Richard)، چاک بری (Chuck Berry) بُو دیدلی (Bo Diddley) و فنتز دومینو (Fats Domino) از اجراءکنندگان پیشتاز راک بودند. موسیقی گروههائی پیرو سبک سرودهای انجیلی سیاهان مانند Drifters و نیز صداهای اوجگیرندهٔ فالِستو (۱) در موسیقی گروه Pltters بخش مهمی از سبک ”ریتم و بلوز“ را شکل میدادند.
گروه Bill Haley and His Comets از قدیمیترین گروههای مهم راکآند روال بود؛ گروهی که قطعهٔ Rock Around the Clock آن به نخستین قطعهٔ بسیار محبوب این سبک تازه بدل شد. فیلم جنگل تختهسیاه (Blackboard Jungle)، (سال ۱۹۵۵) که موضوع آن طغیان دوران جوانی بود، سهمی بهسزا در محبوبیت این قطعه داشت. در نظر بسیاری از مردم آن زمان، این سبک تازه خود به سبب شدت صدا، ضرب کوبنده و مضامین جنسی طغیانآمیز میآمد. جلوهٔ طغیان دوران جوانی توسط الویس پریسلی (Elvis Presley)، که ”سطلان“ بیچون و چرای راک اندرول بود، نیز جلوهگر میشد.
(۱) . falsetto؛ واژهای ایتالیائی که به صداهائی آوازی که زیر و کم حجم و نه چندان خوشآهنگ هستند اشاره دارد. در موسیقی اپرا، صداهای فالستو بیشتر توسط خوانندگاه تنور با خواندن نتهائی زیرتر از گسترهٔ صوتی آوازخوان و برای پدید آوردن جلوههای کُمیک بهکار رفته است -م.
در دههٔ ۱۹۶۰، موسیقی سیاهان اغلب سُول (soul) نامیده میشد، اصطلاحی که بر حالت پُراحساس، منشأ مذهبی و ارتباط این سبک با جماعت سیاهان تأکید دارد. جیمز براون (James Brown)، ری چارلز (Ray Charles) و آرثا فرانکلین (Aretha Franklin) از هنرمندان سبک سُول هستند. گونهای از موسیقی سُول که آمیزهای از سبک ”ریتم و بلوز“ و موسیقی مردمپسند است با نام موتاون (Motown) - نام یک کمپانی ضبط صفحه در دیترویت - شناخته میشود. سبک موتاون به شایستگی تمام بهعنوان ”آمیزهای از ریتمهای آواز مذهبی سیاهان، هارمونیهای مدرن، ملودیهای ملایم و شعرهای درخشان آوازی“ توصیف شده است. گروه Diana Ross and The Supremes و استیوی واندر - (Stevie Wonder) که نخستین قطعهٔ بسیار محبوب او در ۱۹۶۳، هنگامیکه فقط سیزده سال داشت، به اجراء درآمد - از ستارگان موتاون هستند.
در ۱۹۶۴ با سفر بیتلها (the Beatles) که نخستین قطعهٔ بسیار محبوب او در ۱۹۶۳، هنگامیکه فقط سیزده سال داشت، به اجراء درآمد - از ستارگان موتاون هستند.
در ۱۹۶۴ با سفر بیتلها (the Beatles) (گروهی انگلیسی) به آمریکا، فصل تازهای در تاریخ راک گشوده شد. گروه بیتلها و Rolling Stones (که آن نیز انگلیسی بود) بر عرصهٔ موسیقی مردمپسند ایالاتمتحد استیلا یافتند. موسیقیدانان راک در سالهای میانی و پایانی دههٔ ۱۹۶۰ با تأثیرپذیری از آنها، در قلمرو گستردهتری از منابع به کاوش صداها و ایدههای موسیقائی پرداختند. این موسیقیدانان به تجربهٔ جلوههای الکترونیک، سازهای ”کلاسیک“ و غیرغربی، گامها، توالیهای آکوردی و ریتمهائی نامتعارف دست زدند.
در دههٔ ۱۹۶۰ راک همچنین به جذب عناصر موسیقی عامیانه پرداخت و شعر آوازهای آن اغلب مرتبط با موضوعهای روز مانند جنگ و نابرابریهای نژادی بود. محرک این تحول، موفقیت باب دیلن (Bob Dylan)، آوازنویس و آوازخوان، بود که آواز او بهنام Blowin'in the Wind - در اعتراض به تعصب نژادی - چکیدهٔ احساس بسیاری از جوانان بود.
در سالهای پایانی دههٔ ۱۹۶۰، موسیقی مردمپسند تنوعی چشمگیر و فراوان داشت. اصطلاحهای متعددی که در این دوران سربرآوردند بازتابی از تنوع سبکهای راک در این سالها است: راک عامیانه (folk rock)، جاز راک (jazz rock)، راک کلاسیک (Classical rock) راک راگا (raga rock)، راک توهمی (Psychedelic rock)، راک اسیدی (acid rock)، این دوران شاهد پیدایش نخستین نمایش موزیکال راک بهنام Hair ساختهٔ گالت مکدرموت (Galt MacDermot) و نیز نخستین اپرای راک با عنوان Tommy، ساخته، پیتر تاونشند (Peter Townshend) با هنرنمائی گروهی انگلیسی بهنام Who بود.
در سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ موسیقی راک به لطمههائی بزرگ دچار شد: گروه بیتلها انحلالش را اعلام کرد و سه تن از پیشگامان راک بهگونهای تأسفبار درگذشتند - جیمی هندریکس (Jimi Hendrix) و جنیس جاپلین (Janis Joplin) از اعتیاد و جیم موریسن (Jim Morrison) از اعتیاد و جیم موریسن (Jim Morrison) از گروه Doors بر اثر حملهٔ قلبی جان باختند. با این همه، راک در دههٔ ۱۹۷۰ همچنان محبوب ماند. این دهه نظارهگر تداوم بسیاری از سبکهای دههٔ ۱۹۶۰، احیاء راک اند رول قدیمی و ظهور گونهای نو از موسیقی رقص موسوم به دیسکو (disco) بود. اجراءکنندگان کهنهکار دههٔ ۱۹۶۰ - مانند باب دیلن، استیوی واندر و رولینگ استونز - همچنان فعال ماندند، اما ستارههائی تازه نیز ظهور کردند که از آن میان میتوان لیندا رانستات (Linda Ronstadt)، بیلی جول (Billy Joel)، بروس اسپرینگستین (Bruce Springsteen) و دانا سامر (Donna Summer) ”ملکهٔ دیسکو“ را نام برد. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰، مدتی نسبت به راک اندرول دههٔ ۱۹۵۰ و اجراکنندگان پیشروی آن همچون چاک بری مجذوبیتی نوستالژیک پدید آمد. کمپانیهای ضبط، آلبومهای متعددی از قطعههای محبوب قدیمی را در مجموعههائی تازه عرضه کردند و دو فیلم سینمائی (The Buddy Holly Story و American Hot Wax) دربارهٔ چهرههای قدیمی راک اندرول ساخته شد. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ آمیزهای از موسیقی بومی و راک بهنام راک محلی (country rock) محبوبیت یافت. موسیقی محلی نیز به جریان اصلی موسیقی پیوست و اجراءکنندگان شاخص آن (جانی کَش (Johnny Cash)، دالی پارتن (Dolly Parton)، ویلی نلسن (Willie Nelson) و دیگران) در سراسر ایالاتمتحد محبوب شدند. رگه (Reggae)، سبکی نشأتگرفته از مسائل سیاسی و اجتماعی مرتبط با هند غربی (جزایر آنتیل)؛ فانک (funk)، که شاخص آن انگیزندگی و ریتم جازگونه بود و نیز پانک (Punk) یا موج نو که شکلی بدوی از راکاندرول است، از دیگر سبکهای موسیقائی دههٔ ۱۹۷۰ هستند. برخی از گروههای راک، از آن میان گروههائی مانند Lake، Emerson و Palmer به اجراء راک کلاسیک پرداختند که متشکل از تنظیم آثاری همچون تابلوهای یک نمایشگاه، از مودست موسورگسکی آهنگساز روس سدهٔ نوزدهم، به سبک و سیاق ویژهٔ راک بود. سرانجام در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود که جاز راک (با فیوژن) با اجراء گروههائی مانند Crusaders، Chicago و Weather Report بیش از پیش در میان شنوندگان خواستار یافت.
در سالهای نخست دههٔ ۱۹۸۰، گروههائی بریتانیائی و مرتبط با موج نو مانند Police، Culture Club و Eurhythmics در میان شنوندگان آمریکائی محبوبیت داشتند. این ”دومین استیلای بریتانیائی“ با نخستین نمونهٔ آنکه در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ توسط بیتلها تحقق یافت، در خور قیاس بود. گرچه این گروههای بریتانیائی سبکهائی گوناگون داشتند، اما همگی از تکنیکهای الکترونیک - سینتیسایزر و کامپیوتر - استفادهٔ فراوان میکردند و اجراکنندگان آن اغلب شمایلی نامأنوس و غریب داشتند. دههٔ ۱۹۸۰ شاهد تمایل دوبارهٔ نوجوانان به هِوی متال (heavy metal) بود؛ گونهای راک ابتدائی که طبلهای کوبنده، باس بسیار قوی و غریو لگام گسیختهٔ گیتارهائی الکتریکی که با نهایت قدرت مینوازند از ویژگیهای آن است. شعر آوازهای هِوی متال با اشارههای بیبند و بار و آشکار به مضامین جنسی و خشونتآمیز لزوم توجه به تأثیر اینگونه موسیقی را بر جوانان، مطرح کرده است. گروههای Metallica، Motley crue، Iron Maiden، Quiet Riot و Guns 'n' Roses از محبوبترین گروههای هِوی متال هستند.
در میان جوانان شهرنشین سیاهپوست آمریکائی، گونهای موسیقی بهنام موسیقی رَپ (rap music) پا گرفته است. این موسیقی در آغاز گفتاری ریتمیک بود که با همراهی یک صفحهچی، که ماهرانه با دو گرامافون به ساختن کولاژی از جلوههای ریتمیک میپرداخت، اجراء میشد. رپ که نخست در محلههای سیاهپوستنشین شهرهای شرق آمریکا محبوبیت یافت، اغلب تجسمبخش خشم و محرومیت جوانان شهرنشین سیاهپوست است. در واپسین سالهای دههٔ ۱۹۷۰ و طی دههٔ ۱۹۸۰ گروههای همچون Talking Heads و Police نیز از منابعی ”شگفت و غریب“ مانند موسیقی آفریقا و رِگه جامائیکا هر چه بیشتر الهام گرفتند.
هِوی متال و رَپ در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ محبوبیتی روزافزون یافتند. شنوندگان هِوی مثال، از همان آغاز، نوجوانان سفیدپوست طبقهٔ کارگر بودند. از سوی دیگر، رَپ - گرچه هنوز نیز بیشتر شنوندگانش جوانان سیاهپوست هستند - پس از ۱۹۹۰ از دیگر گونههای موسیقی مردمپسند تأثیر پذیرفت و بهتدریج شنوندگانی تازه یافت. در تلویزیون کابلی، برنامهای بسیار موفق به سبک رَپ به نمایش درآمد؛ وانیلا آیس (Vanilla Ice) ،(نخستین ستارهٔ سفیدپوست رَپ) و ام.سی. هَمر (M.C. Hammer) از اجراکنندگان رَپ هستند.
موسیقی مردمپسند آفریقائی، سبک و سیاق مهم دیگری در دههٔ ۱۹۸۰ پدید آورد. یوسو ندور (Youssou N'Dour) سنگالی، که موسیقیاش سبکهای سنتی را با همراهیهائی به سبک موسیقی پاپ اروپائی - آمریکائی در هم میآمیزد، به ستارهای جهانی بدل شد - بهویژه هنگامیکه همراه چهرههای شاخص راک، یعنی بروس اسپرینگستین و استینگ، برای کمیتهٔ عفو بینالملل به سفر و اجراء برنامه پرداخت. آلبوم Graceland از پُل سایمن (Paul Simon) که با همکاری موسیقیدانان آفریقایجنوبی تهیه شد نیز در افزایش علاقهٔ جهانیان به موسیقی مردمپسند آفریقا مؤثر بود. سبکهائی دیگر که گونههای قدیمیتر موسیقی را با جلوههای ویژهٔ موسیقی مردمپسند امروزی آمریکا و اروپا آمیختهاند و نیز محبوب بودهاند. برای نمونه، زوک (Zouk) - آمیزهای از موسیقی رقص پاریسی و کارائیب فرانسه - محبوبیتی جهانی داشت.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)