تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 29 اولاول 12345678915 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 281

نام تاپيک: همه چیز درباره موسیقی راک و آلترناتیو

  1. #41
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض


    خسته نباشم.ایول به خودم.

  2. #42
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    Beatles





    وقتي به موسيقي و راك اند رول دهه شصت مي نگريم هاله اي از ابهام بر چهره موسيقي اسرارآميز و رويايي ان دوران نمايان مي گردد.كيست كه توانايي انكار شور و شعف ،بي پروايي،خلاقيت و نوآوري موسيقي آن دوران را داشته باشد؟كيست كه پديده شگفت انگيز دهه شصت - بيتل ها-را به فراموشي بسپارد؟ زمستان 1964يادآور بيماري لاعلاج آن دوران است و تب بيتل شيدايي كه گريـبــان صدهاهزار جوان بريتانيايي را گرفت! جنوني مبهم و ناشناخته كه در كوتاهترين زمــــان سرتاسربريتانيا را پيمود و ناگهان از آتلانتيك سردراورده و در آمريكا ريشه دوا ند.ترانهI WANT TO HOLD YOUR HAND نخستين شوك بيتل ها بود .ترانه زيباي بيتل ها صدرنشين جدول موسيقي انگلستان شد و موجي از شگفتي را در ميان جوانان انگليسي پديد اورد.يك هفته بعد ترانه اي ديگر خواب را از چشمان آنان ربود ترانه اعجاب انگيز PLEASE ,PLEASE,ME بيتل ها را در صدر جدول موسيقي آمريكا و انگلستان قرار داد.اوضاع از اين هم عجيب و غريب تر بود! پنج ترانه نخست جدول موسيقي انگلستان از بيتل ها بود و سال هنوز به پايان نرسيده بود كه 29 ترانه بيتل ها همگي به عنوان برترين هاي موسيقي آمريكا و انگلستان معرفي شدند.
    مشهورترين و موفق ترين گروههاي موسيقي عصر حاضرحتي به اندازه يك چهارم موفقيت بيتل ها را كسب نكرده اند!!حتي گروه موفق و پر اوازه OASIS كه تقليدي سطحي و كم مايه از بيتل ها است نيز در برابر جادوي بيتل ها ناتوان مانده اند.اد سوليوان ED SULIVAN مجري خشك و جدي تلويزيون در برنامه اي زنده كه از فرودگاه HEATHROW لندن پخش ميشد در برابر جواناني كه سر از پا نمي شناختند و مبهوت و خيره منتظر ورود بيتل ها بودندگفت:مگر بيتل ها چه كساني هستند كه شما اينچنين ديوانه و آشفته وار آنها را دوست مي داريد؟سپس با هيجان خاص خود بيتل ها را به مبارزه طلبيد!نخستين برنامه تلويزيوني زنده بيتل ها در فوريه 1962 هفتاد ميليون نفر شاهد نخستين هنرنمايي تلويزيوني بيتل ها بودند. در ابتداي برنامه پيام تبريك الويس پريستلي ستاره موسيقي راك بر شور و هيجان برنامه افزود و تشويق و شادي بينندگان را به دنبال داشت. جوانان آن دوره خوب به ياد دارند كه در زمان اجراي شوي تلويزيوني بيتل ها مردم آمريكا بيش از هر زمان ديگري به روحيه اي شاد و نشاط و سرزندگي نيازمند بودند.غم فقدان رييس جمهور جوان و كاريزماتيك كه دو ماه قبل از آن مورد سؤ قصد قرار گرفته و به قتل رسيده بود موجي از نااميدي را در ميان جوانان به وجود آورده بود و شايعه جنگ نيز به اين وضعيت دامن ميزد.اما سرنوشت طالع ديگري را براي اين چهار جوان تازه از راه رسيده رقم زده بود طالعي بس نيك! با نگاهي به گذشته درمي يابيم كه بيتل ها با روحيه اي شاد و سرزنده،جادويي بي انتها و دورانديشي و شعور موسيقيايي انكارناپذير و قدرت اعجازانگيز خوددر تغيير حالات و روحيات جوانان ان دوره سهم به سزايي داشتند.هارموني بي نظير و سحرآميز بيتل ها، شوخي ها،لطيفه ها و لبخندهاي به يادماندني،آنها را از ساير گروهها و خوانندههاي آن دوره متمايز مي كرد.



    بيتل ها از دنييايي ديگر آمده بودند!واقعيت اين بود كه انها از بندر ليورپول در شمال غربي انگلستان امده بودند.جان لنون سال 1940 در ليورپول متولد شد.پدر لنون او و مادرش را رها كرده و ناپديد شده بودو سرپرستي جان را عمه اش بر عهده داشت.پسر بچه اي عصبي كه عاشق موسيقي بود. مادر لنون گيتاري براي او خريده بودكه روي آن برچسبي با اين عبارت ديده مي شد:اين گيتار در برابر شكستگي ضمانت ميشود.لنون به سرعت نواختن گيتار را فرا گرفت و نخستين آهنگي كه نواخت THAT WILL BE THE DAY بود ترانه اي زيبا از بادي هالي خواننده مشهور راك! پل مك كارتني در سال 1942 متولد شد و خيلي زود نزديكترين دوست و يار صميمي لنون شد.ترانه سرايي و خواندن برخي از بهترين ترانه هاي بيتل ها را مك كارتني به عهده داشت.او نيز در كودكي مادر خود را بر اثر ابتلا به سرطان از دست داده بود و تا حدودي با روحيات لنون همخواني داشت.در سال 1957 لنون گروه QUARRYMEN راتشكيل داد و در همان سال دوست و همكلاسي مك كارتني يعني جورج هريسون به آنها پيوست در حالي كه تنها 14 سال داشت! در سال 1960 آنها عنوان SILVER BEATLES را براي گروه خود برگزيدندو با پيوستن پت بست به گروه انها سفر به آلمان را آغاز كردند و در كلوبي در شهر هامبورگ به مدت يكهفته به اجراي برنامه پرداختند. در سال 1962 پت بست جاي خود را به يك طبال ليورپولي داد. رينگو استار با نام اصلي ريچارد استاركي متولد 1940 در ليورپول. بعد از اجراي چندين برنامه به مديريت برايان اپستاين و با همكاري شركت اي.ام.آي نخستين آلبوم استوديويي گروه با نام DO LOVE ME به دنياي موسيقي عرضه شد! كريسمس سال 1963PLEASE PLEASE ME ترانه شماره يك لقب گرفت و تب بيتل شيدايي گسترش يافت . عموما اعتقاد بر اين است كه در زمان ورود بيتل ها به آمريكا پيشگامان موسيقي راك اند رول نظير چاك بري ،ليتل ريچارد و الويس پريستلي به تدريج به بوته فراموشي سپرده شده و جاي خود را به خواننده نماهايي چون فرانكي آوالون و چابي چكر دادند اما حقيقت اين نيست. گرچه الويس در سال 1958 به خدمت زير پرچم فراخوانده شد و پس از بازگشت نيز هرگز موفقيت دوران گذشته را كسب نكرد و بادي هالي خواننده شهير راك اند رول در سانحه هوايي سال 1959 به قتل رسيد و چاك بري و ليتل ريچارد و جري لي لويس از دور خارج شدند اما صحنه از موسيقي خوب و ارزشمند و بالغ خالي نبود…در سال 1963 يكسال قبل از تولد و هنرنمايي بيتل ها دنياي موسيقي راك به نام بزرگاني چون دريفترز ، بيچ بويز، روي اوربيسون ، سام كوك ، ميراكل ، موتاون ، مارتا وندلاس و گروههايي نظير كريستال و رونتس مزين بود. آنچه كه بيتل ها را از اين بزرگان متمايز ميكرد جذابيت پر زرق و برق ، خيره كننده و جلوه گر و ارتباطات عاطفي و تاثيرگذار گروه بود كه در فيلم مشهور شب يك روز سخت با بازي بيتل ها به خوبي نمايان بود.اندرو ساريس منتقد سرسخت و سرشناس به اين فيلم لقب همشهري كين فيلمهاي JUKEBOX را داده است ! در سال 1965 بيتل ها به چنان شهرتي دست يافته بودند كه مشهورترين جايزه بريتانيا يعني جايزه سلطنتي به انان تعلق گرفت . جايزه ام . بي. اي در كاخ سلطنتي باكينگهام به اين چهار اعجوبه جوان موسيقي انگلستان اهدا شد. رينگو استار پس از دريافت جايزه گفت: تا هنگام مرگ اين جايزه را نگاه خواهم داشت تا آ ن هنگام كه با من دفن شود. در سال 1965 آلبوم تحسين برانگيز THE RUBBER SOUL همراه با ملودي هاي روحبخش و ترانه هاي بسيار زيبا شهرتي جهاني را براي بيتل ها به ارمغان آورد. پس از برگزاري كنسرت بزرگ بيتل ها در سال 1966 كه در سانفرانسيسكو برگزار شد آنها فعاليت خود را به ضبط ترانه ها در استوديو محدود كردند. آلبوم مشهور REVOLVER در سال 1966 و حماسه انديشمندانه بيتل ها يعني آلبوم زيبا ، مشهور و به يادماندنی SGT.PEPPER”S LONELY HEARTS CLUB BAND در سال 1967و آلبوم WHITE ALBUM در سال 1968 و اثر درخشان و بي بديل گروه يعني ABBEY ROAD در سال 1969 حاصل تلاش گروهي آنان در اين چند سال بود . ميليونها عاشق و طرفدار موسيقي دوران سخت و تاريك دهه شصت را با نور خيره كننده بيتل ها سپري كردند و ترانه هاي اين گروه كليد حل معماهاي شگفت انگيز آن دوران گرديد. اما جدايي مك كارتني و لنون از يكديگر ضربه مهلكي را به گروه وارد آورد و در نهايت باعث از هم پاشيدگي گروه شد .



    جان لنون با يوكو اونو هنرمند آوانگارد ژاپني و پل مك كارتني نيز با ليندا ايستمن عكاس موسيقي راك ازدواج كردند و فاصله بين لنون و مك كارتني عميق تر شد . در سال 1969 لنون تصميم بر انحلال بيتل ها گرفت ام با مخالفت مك كارتني روبرو شد ولي يكسال بعد خود مك كارتني خبر انحلال بيتل ها را اعلام كرد و موفقترين و پرآوازه ترين گروه موسيقي دنيا در آستانه فروپاشي قرار گرفت . فروش يكصد ميليوني ترانه ها و پاياني اينچنين تلخ و ناگوار همه چيز تمام شد. مك كارتني و همسرش اقدام به تشكيل يك گروه كرد و جورج هريسون با گرايش عميق به عرفان شرقي در خود فرو رفت و به فراموشي سپرده شد و در نهايت در غربت و انزوا در خانه دوست و يار هميشگي خود پل مك كارتني جان سپرد . رينگو استار نيز به تنهايي به ضبط ترانه هاي مورد علاقه خويش پرداخت و در چند برنامه تلويزيوني نيز ظاهر شد. جان لنون نيز به نيويورك رفت جايي كه هميشه دوست ميداشت و سرانجام در سال 1980 روي صحنه به ضرب گلوله يكي از هواداران مجنون بيتل ها به قتل رسيد و اين پايان بيتل ها بود اما نه براي ترانه هاي آنان كه ابدي بوده و در ياد و خاطر هواداران بيتل ها جاري و زنده و پويا خواهد بود.




    دیسکوگرافی


    ۱. Please Please Me (مارس ۲۲, ۱۹۶۳)
    ۲. With the Beatles (نوامبر ۲۲, ۱۹۶۳)
    ۳. A Hard Day's Night (album)|A Hard Day's Night (ژوئیه ۱۰ ۱۹۶۴
    ۴. Beatles for Sale (دسامبر ۴ ۱۹۶۴)
    ۵. Help! (album)|Help! (اوت ۶ ۱۹۶۵)
    ۶. Rubber Soul (دسامبر ۳ ۱۹۶۵)
    ۷. Revolver (album)|Revolver (اوت ۵ ۱۹۶۶)
    ۹. Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band (ژوئن ۱ ۱۹۶۷)
    ۱۰. The Beatles (album)|The Beatles (aka The White Album) (نوامبر ۲۲ ۱۹۶۸)
    ۱۱. Yellow Submarine (album)|Yellow Submarine (January ۱۷ ۱۹۶۹
    ۱۲. Abbey Road (album)|Abbey Road (سپتامبر ۲۶ ۱۹۶۹)
    ۱۳. Let It Be (album)|Let It Be (مه ۸ ۱۹۷۰)


    تموم

    منبع:Rock land و Wikipedia

  3. #43
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض جایگاه راک در بین ایرانیان

    با سلام خدمت خوانندگان گرامي. موسيقي که اکثر مردم گوش ميدن بلکه موسيقي که در ايران کمتر به اون پرداخته شده.. Rock
    متاسفانه در ايران بيشترين موزيکي که طرفدار داره همون خواننده هاي ايراني هستند که در لوس آنجلس فعاليت مي کنند که به جرات ميتوان گفت بيش از 90% آن پوچ و بي ارزش است. بعضي ها هم گرايش به موسيقي سنتي ايران آوردن که اونهم به دلايل زياد فراگير نشده و مقصر اصلي به نظر من راديو تلوزيون هستش که نه تنها هيچ قدمي در راه فراگير شدن آن نکرده بلکه برعکس سعي در خراب کردنش هم داشته و به اصطلاح موسيقي پاپ هر چيزي مي خواستن به خورد ملت دادن وجلو گسترش موسيقي سنتي ايران رو هم گرفتن. در اين ميان هيچ شانسي هم به گروههاي ايراني سبک راک ندادن تا خودشونو نشون بدن. هنوز وزارت ارشاد يک مجوز براي اين گروهها صادر نکرده و اين گروهها مجبور به اجراهاي به اصطلاح زير زميني شدن.

    در این چند سال اخیر جوانان ما به موسيقی غربی روی آوردن که اونهم متاسفانه ناخواسته اسیر موسيقی تجاری پاپ و یکی دو جین خواننده که بیشتر بیلبورد تبلیغاتی میشه گفت بهشون تا خواننده شدن. البته هدف من خراب کردن موسیقی پاپ نیست ولی یه جوان ایرانی برای شنیدن و یا تهیه سی دی غربی فقط یه چیز پیش رو داره موسیقی پاپ!

    اکثر جوانان ما درک کمی از موسیقی دارن حتی سبکهای موسيقی رو نمیشناسند وفقط موزیک رو تو همین خواننده هایی می بینن که همه جا به وفور پیدا میشه و حق انتخاب ازشون گرفته شده. خوشبختانه با گسترش روز افزون اینترنت دسترسی مردم به منابع اطلاعاتی زیاد شده و من هم سعی دارم قدمی هر چند کوچک در این راه بردارم و به معرفی موسيقی سبک راک و زیر مجموعه هاش و همینطور بیوگرافی گروههای مختلف که در این سبک ها کار می کنن بپردازم تا دوستان بیشتر آشنا بشن و برای گوش دادن به موسیقی دلخواهشون انتخواب بیشتری داشته باشن و از سبک راک که به نظر من هنر موسیقی در این سبک شکوفا شد بیشتر بدونن. سبکی که در سراسر دنیا مردم توجه خاصی به اون دارن ولی متاسفانه در ایران غافل از اون بودن.

    البته اینو هم بگم در همین چند سال اخیرمتاسفانه موسیقی راک بخصوص سبکهای متال مثل ویروس تو جامعه ما بخصوص در شهرهای بزرگ افتاده است که اکثر مردم بدون کوچکترین شناختی بصورت تقلید کورکورانه به این آهنگها گوش میدن بدون اینکه از رسالت گروه چیزی بدونن حتی زحمت ترجمه اشعار رو هم بخودشون نمیدن و نمی دونن هدف از این آهنگها چیه... اینجا دیگه موسیقی پاپ نیست که یه مدت تو لیست پرفروش ها بره و بعدش فراموش بشه.. اینجا موسیقی هست که بعد از ده ها سال هنوز هم سر زبانهاست هنوز راجبش بحث میشه هنوز هم تو لیست پرفروش هاست. این گروهها همینطور بی هدف نیومدن هر کدومشون پیامی دارن پانک ها چی میگن؟ دث متال چه جوری بوجود اومد و پیامش چیه؟ بیتل ها برای چی اومدن؟ بحث سر اینها خیلی مفصل و از حوصله این مقوله خارج...
    Last edited by Rock Magic; 07-06-2007 at 14:05.

  4. این کاربر از Rock Magic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #44
    آخر فروم باز Lovelyman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    همین دورو برا!
    پست ها
    1,330

    پيش فرض

    اشكان عزيز اگر ميشه چنتا از اون آهنگ شوك هاي بيتل ها رو بزاري ممنون ميشم چون من از جووناي قديمي(پير هاي امروز) صحبت بيتل هارو زياد شنيدم اگه تو نستي چنتا ترانشو گير بياري ماهم تب شيدايي بيتل بگيردمون!:ي

  6. #45
    آخر فروم باز Doyenfery's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    1,890

    پيش فرض

    اشكان عزيز اگر ميشه چنتا از اون آهنگ شوك هاي بيتل ها رو بزاري ممنون ميشم چون من از جووناي قديمي(پير هاي امروز) صحبت بيتل هارو زياد شنيدم اگه تو نستي چنتا ترانشو گير بياري ماهم تب شيدايي بيتل بگيردمون!:ي
    فقط توجه داشته باشید اگه چیزی میذارید (واسه دانلود) تو [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بذاررید .

  7. #46
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض موسیقی زیرزمینی


    شاید شما نیز شنیدهاید که میگویندفلان گروه زیر زمینی است یا زیر زمینی فعالیت میکند.برای درک بهتر این موضوع بهتر است ابتدا تعریفی از ان داشته باشیم.به طور کلی این نوع موسیقی به موسیقی اطلاق میشود که بر خلاف جریان تجاری موسیقی در جهان گام بر میدارد.برای مثال گروهایی که در ین زمینه فعال هستند برای حفظ استقلال هنری و وابسته نبودن به کمپانی هایی که در غرب به Majir Companies مشهور هستند به این صورت فعال هستند.


    این نوع موسیقی محدود به گروه خاص با سبک خاصی نمیباشد،وهر موسیقی که به طور مستقل وبدون تاثیر بازار تولید شود میتواند اندرگراند نامیده شود.

    در بعضی موارد مشهاهده شده که این نوع گروه ها خود به مرور زمان میتوانند محرک صنعت موسیقی شوند،همچون پینک فلوید،نیروانا،تول وبسیاری از گروه های معروف دیگر که از دل همین موسیقی زیر زمینی بیرون آمدهاند ودر طول کار خویش استقلال هنری خود را حفظ کردهاند.البته بر عکس این هم وجود دارد :گروهایی که که ابتدا زیرزمینی فعالیت میکردند و بعد در منجلاب موسیقی تجاری گم شدهاند:،برخی مشهور وبرخی گمنام.


    واما در ایران:

    موسیقی زیرزمینی در ایران تعریف وفلسفه خودش را داره
    هر گروهی که مجوز نگیرد زیر زمینی شناخته میشود.جالب است که در این میان بحث کیفیت جای خود را به شکوه وناله به ما مجوز نمیدهند میدهد.البته این قضیه ندادن مجوز گاه پیامهای مضحکی در پی دارد.مثلا یک نوازنده یا یک خواننده سرشناس یک آلبوم تولید کند وبعد مجوز نگیرد،آنگاه او هم زیرزمینی میشود.باید توجه داشت که موسیقی زیرزمینی صرفا به دلیل اینکه مجوز نمیگیرد،نمیتواندموسیقی خوبی باشد.بسیاری از افراد وگروه ها به جای اینکه انرژی خویش را صرف ارتقای کیفیت موسیقی کنند یک برچسب زیرزمینی به کارشان میزنند وبعد نگران هیچ چیز نیستند.در حقیقت این افراد در زیرزمین خود یک امپراتوری برای موسیقی خود بنا میکنند که در آنهیچ انتقادی جایز نیست.

    حرف آخر

    چه ما بخواهیم تجاری کار کنیم چه زیرزمینی ابتدا باید به این فکر باشیم که کار پر محتوا و با کیفیتی در ارتباطبا سبک دلخواه خویش ارایه دهیم چه پاپ لرانی چه راک یا هوی متال.

  8. #47
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    منتظر مطلب های جدید باشید.

  9. #48
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض درباره برايان مي و آلبوم آخرش:ما همه عجيب و غريب بوديم

    برايان مي پس از اجراي «خداوند ملکه را حفظ کند» بر پشت بام کاخ باکينگهام چه کرده است؟ کار بر روي يک آلبوم جديد؟ نه. نوشتن تاريخ جهان. او گفته است که هنگام نگاه کردن از طريق يک تلسکوپ به همان اندازه خوشحال است که وقتي گيتار به دست دارد.

    طبق نظر برايان مي جهان تقريباً حدود 3 ميليارد سال ديگر هنگامي که کهکشان ما، راه شيري، با همسايه اش آندرومدا برخورد کند، به پايان خواهد رسيد. اين برايان مي است از گروه راک کوئين مردي که شما از او تصاوير ماندگاري در ذهن داريد؛ ايستاده بر برج هاي کاخ باکينگهام، تقسيم صحنه با فردي مرکوري، زندگي با موهاي هميشه مجعد و ازدواج با آنيتا دبسون. (اينکه موهاي مجعد او و همسرش هنوز موضوع مورد توجه خيلي هاست، او را آزار مي دهد. اما نگران نباش برايان، که در يک راي گيري سريع در دفتر روزنامه، يکي از موارد به يادماندني در کنسرت کوئين در Live Aid و نماهنگ Bohemian Rhapsody همين مورد ذکر شد.) اين جهان است گرچه که در حال حاضر براي او اهميت دارد.

    مي قبل از اينکه به ستاره راک تبديل شود، دانشجوي دکتراي ستاره شناسي در امپريال کالج لندن بود. اکنون، بعد از چهل سال، او دوباره به موضوع بازگشته با کتابي که به کمک سر پاتريک مور ستاره شناس و کريس لينتوت مجري برنامه آسمان در شب بي بي سي نوشته است. نام کتاب «بنگ» (صداي انفجار) است، تاريخ کامل جهان با عکسي عجيب در صفحه 11؛ سه نويسنده، مي به نظر گيج مي رسد، مور کمي بداخلاق است و لينتوت در حال ساختن يک لنگر، در يک باغ، و چنانکه عنوان شده، آماده مي شوند تا «عبور ونوس» را تماشا کنند. خب، چراکه نه؟ برايان تقريباً مدرک دکترايش را گرفت. پايان نامه او راجع به آنچه «نور بروجي» خوانده مي شود، بود که به نظر بازتاب نور خورشيد است بر اجزاي خاک بين سيارات، اگرچه هر وقت مي به آن اشاره مي کند، من نمي توانم به اين نکته فکر نکنم که او به درخشندگي لباسش اشاره دارد. ما در اتاق بوي نا گرفته کميته در انجمن ستاره شناسي رويال هستيم، و مي درخشان ترين چيز در آن است؛ او بزرگ و مهربان است و سيمايي دارد که شايد در شرايط ديگر، نوعي جنون ستاره راک ناميده شود، اما اينجا بيشتر شکلي از ملايمت و گيجي هوشمندانه دارد.

    او درباره دست داشتن در نگارش کتاب بسيار فروتنانه صحبت مي کند و مي گويد وقتي او با مور قهرمان يا ساير ستاره شناسان بزرگ وقت مي گذراند، خود را 18 ساله احساس مي کند؛ «که هيچ چيز نمي دانم و فقط گيتار مي زنم و فکر مي کنم اين افراد واقعاً نگاه تحقيرانه اي به من خواهند داشت.» وقتي برايان براي افتتاح يک رصدخانه عظيم در جزاير قناري به سر مي برد، يک گروه ستاره شناسان جهاني با او ملاقات کردند «و آنها واقعاً مرا شگفت زده کردند زيرا همگي گيتارهايشان را آوردند و از من خواستند برايشان امضا کنم.» او گيج شده بود.

    کتاب نتيجه دوستي مي با مور بوده، زماني که او را اولين بار هنگام سخنراني در امپريال کالج ديد اين اثر نفوذناپذير استفان هاوکينگ «خلاصه تاريخ زمان» بود که سه نويسنده را به نوشتن بنگ برانگيخت. هدف آنها خلق تاريخچه ساده اي درباره شکل گيري جهان بود و نتيجه کتاب مصور خواندني و زيبايي است که مخاطبان عام را جذب مي کند.«من فکرکردم که اگر من کتاب را بفهمم، نشانه خوبي است که عموم مخاطبان نيز آن را درک مي کنند، و اگر من نفهمم، آنگاه کارهاي بسياري هست که بايد انجام گيرد.» او درک مي کند که خواننده عام به قياس نياز دارد؛ مثلاً کهکشان هاي مارپيچ به ترافيک خيابان ها ارتباط داده شده است، در پايان نيز اشاره راک، نماي عجيبي به يکي از آثار جاني ميچل دارد «ما وهم انگيزيم، ما درخشانيم» که به ما يادآوري مي کند در چه جايگاهي قرار داريم.

    در جريان نوشتن کتاب، مي به يادداشت هاي پايان نامه اش بازگشت. در طول سال ها او ارتباطش را با اين موضوع از طريق آبونمان شدن در مجلات مختلف ستاره شناسي حفظ کرده بود و يک رصدخانه نيز در باغ خانه اش در غرب لندن داشت. اما نگارش کتاب کماکان نوعي کشمکش بود. آيا او مي داند، مثلاً تئوري پوسته چيست؟ «اوه، لعنتي، نه. در يک کلام من حتي تئوري زه را هم درک نمي کنم.» به تلخي لبخند مي زند.

    تقارن جالبي بين زندگي برايان مي در موسيقي و زندگي اش در علم وجود دارد، بين حس سرگيجه اندکي که از خيره شدن به فضا ناشي مي شود و غروري که از ايستادن روي صحنه مقابل 60 هزار نفر به دست مي آيد. متعجبم که کدام يک ترساننده تر است؛ زل زدن به نور بروجي يا نواختن براي جمعيتي در ومبلي؟ « خب... واقعاً متفاوت است. نواختن براي آن همه مخاطب واقعاً عالي است؛ مي شود گفت لحظاتي از ترس وجود دارد که به آن معتاد مي شوي و از آن لذت مي بري.» اما شباهت هايي نيز وجود دارد.«فکر مي کنم نوعي خلوص درباره هر دو آنها صادق است، زيرا تو مي تواني خود را در افکاري درباره جهان يا در موسيقي فرو ببري و واقعاً از همه چيز جدا شوي و ميليون ها مايل از نگراني ها و مشکلات شخصي و خاک و دود جايي که هستي فاصله بگيري.»

    وقتي برايان مي هفت ساله بود نامه اي براي بي بي سي نوشت و راجع به موسيقي برنامه آسمان در شب سوال کرد. در همين سال بود که، چنانکه خود مي گويد؛ «همه چيز اتفاق افتاد؛ من گيتار را شناختم، ستاره شناسي را شناختم، عکاسي را شناختم و اين سه همه زندگي مرا تشکيل دادند.» پدرش که مهندس برق بود به او کمک کرد تا يک گيتار بسازد و علاقه دوگانه اين پسر به موسيقي و ستاره شناسي تا سال هاي مدرسه در همپتون و سپس سال هاي دانشگاه در لندن ادامه پيدا کرد. زماني که دانشجوي دوره کارشناسي بود، گروه را همراه ساير اعضا، فردي مرکوري، راجر تيلور و جان ديکن تشکيل داد. « ما همگي عجيب و غريب بوديم. اين گروه عجيب و غريب بود و هنوز هم هست. هيچ کدام ما تحصيلات موسيقي نداشتيم، در رشته هاي ديگري درس خوانده بوديم. فردي گرافيک خوانده بود و واقعاً هنرش را مي پرستيد، تمام عمر. جان فارغ التحصيل رشته الکترونيک بود و در ابتداي تشکيل گروه مسووليت طراحي تجهيزات گروه را نيز بر عهده داشت و راجر يک زيست شناس بود.»

    تز دکتراي مي تقريباً تمام شده بود، استادان او در حال بررسي هاي نهايي بودند که همه چيز تمام شد. برايان در آن زمان روزها به عنوان معلم رياضي تدريس مي کرد و شب ها به تمرين با گروه، که حال نام کوئين گرفته بود مي پرداخت. در اين گير و دار او ناگهان تصميمي گرفت و با وجود عدم رضايت خانواده اش دکترا را رها کرد. «پدرم واقعاً شوکه شد، گفت که هرگز فکر نمي کردم درست را رها کني؛ هرگز فکر نمي کردم درس را کنار بگذاري تا يک ستاره شوي. و واقعاً تا يک سال يا بيشتر خيلي کم با من حرف مي زد، که خب خيلي ناراحت کننده بود. من به پدرم خيلي نزديک بودم و به کمک او اولين گيتارم را ساخته بودم.» زماني که کوئين امريکا را براي اولين بار در مديسون اسکوئر گاردن نيويورک اجرا کرد، مي اعضاي خانواده اش را برد تا اجرا را ببينند. اين نوعي آشتي خانوادگي محسوب مي شد. برايان در آن زمان پسري کوچک از همسر اولش کريستين داشت. «من خانواده ام را در هتل پلازا ساکن کردم و گفتم؛ هر چه خواستيد سفارش بدهيد، ما پولداريم، که البته نبوديم، ولي دلم مي خواست کاري بکنم. مي خواستم پدرم درک کند داستان از چه قرار است. او آمد و اجرا را ديد و بعد نگاهي به من کرد و گفت؛ «OK، فهميدم،» لحظه فوق العاده اي بود. ما واقعاً به رضايت و تاييد خانواده نيازمنديم. شايد فکر کنيم که اين طور نيست، اما اين احساس در درون ما وجود دارد.» «من گفتم واقعاً اگر مي خواهي خودت را مطرح کني و قرار است لحظه اي نمايشي بسازي، اين صحنه بايد تصويري شبيه يک فلوت نواز تنها در برج يک قصر باشد.» در کمال تعجب او، قصر موافقت کرد. «اين واقعاً هيجان انگيز و البته ترسناک بود، اما من عاشق ساختن لحظه هاي اينچنيني هستم.» اما او معتقد است در اين کشور «که مردم از شهرت شرمنده مي شوند، فکر مي کني مجبوري معذرت خواهي کني که چيزي به دست آوردي.» او مي گويد؛ «مثلاً کليف ريچاردز، او قابل توجه ترين ضبط را به عنوان يک هنرمند دارد، اما هميشه در دنياي مديا شوخي گرفته شده است.» صداي مي در اينجا تبديل به زمزمه مي شود؛ «حتي پاتريک مور؛ آنها او را عجيب و غريب مي دانند، که البته هست. اما همه حجم دانشي را که او به عنوان يک روشنفکر دارد فراموش مي کنند.» ناشر مي که در سمت ديگر ميز نشسته است، چنين نظر مي دهد؛ «در دهه هفتاد داشتن موهاي مجعد نوعي ضديت با مد روز محسوب مي شد.» انگار مي با اين جمله دلگرمي يافت و دوباره آرام شد؛ «بله، من هميشه از موهاي مجعدم ناراحت بودم و سعي مي کردم آنها را صاف کنم.» مکثي کوتاه؛ «فکر مي کنم بيشتر مردم از قسمتي از وجود خودشان بيزارند، اين طور نيست؟ من هم فکر مي کردم موهايم وحشتناک است و آنها را صاف مي کردم تا روزهاي آغاز کوئين و بعد، خوشبختانه همه چيز درست شد. به نظر من جيمي هندريکس عقيده مردم را درباره آنچه مد مي دانستند تغيير داد. جيمي هندريکس در واقع همه چيز را تغيير داد.» به نظر مي رسد تغيير ناگهاني حالت يا وضعيت دروني بدون بازنمود بيروني از توانايي هاي برايان مي است. وقتي پرسيدم آيا موضوع زيست محيطي نيز در کتاب مورد بررسي قرار مي گيرد به سرعت حالتش تغيير کرد؛ «تا حدودي بله. البته سعي کرديم لحن تکراري موعظه آميز نداشته باشيم و من مي دانم وقتي موضوع گرم شدن تدريجي زمين پيش مي آمد ما بسيار مراقب بوديم بدون دليل کافي به سمتي حرکت نکنيم. اين به طور قطع يکي از توانايي هاي پاتريک است؛ او بيش از همه درک مي کند که اين موضوع که ما (انسان ها) علت اصلي گرم شدن سطح زمين هستيم، ثابت شده نيست.» (شايد يادآوري اين نکته مفيد باشد که پاتريک مور در دهه هفتاد شديداً درگير سياست هاي راست گرايانه بود.)

    «ما؟ نوع بشر؟ آه، اثبات چنين قضيه اي هرگز ممکن نخواهد شد. تنها کاري که مي تواني انجام دهي اين است که نگاه کني و ببيني که چه کمکي مي تواني بکني. سعي کني اين قضيه را ساده نپنداري، سعي کني آشوب طلب نباشي. ما مجبوريم از آنچه در قبال سياره مان انجام مي دهيم آگاه باشيم، زيرا اکنون اين مهمترين مساله است. ما عميقاً به آن نپرداخته ايم، نفهميده ايم که در اين لحظه چگونه درياها در حال خشک شدن اند. بسياري چيزها حکم فاجعه را دارند.

    او هنرمندانه بحث را پيش مي برد و با اين جمله متفکرانه پايان مي دهد؛ «مي داني، فکر مي کنم تا زماني که جرج بوش در کرسي رياست نشسته، ما در يک فيلم فاجعه آميز زندگي مي کنيم.» در اين هنگام صحبت ما قطع مي شود زيرا پل ماردين پروفسور ستاره شناسي دانشگاه کمبريج در زده و وارد اتاق مي شود. به مي نگاه مي کند و چشمکي مي زند. مي نيز جواب او را با چشمکي مي دهد.

    دو مرد نشسته و با شور و علاقه اي عظيم درباره دستاوردهاي جديد در ستاره شناسي صحبت مي کنند. آنها راجع به تلسکوپي در تنه ريف بحث مي کنند که وقتي کامل شود بزرگترين تلسکوپ دنيا خواهد بود. مي براي برنامه افتتاح آن دعوت شده و قرار است قطعه اي نوشته و اجرا کند. ماردين مي گويد؛ «بله. البته نوشتن قطعه موسيقي بدون احساساتي شدن کمي دشوار است.»

    سپس پروفسور از او درباره علاقه به خصوصش مي پرسد؛ نور بروجي و چشمکي مي زند. بعد نام محققي برجسته در امريکا را به او مي دهد که شايد علاقه مند باشد موسيقيداني را حمايت کند که مي خواهد تز دکترايش را تکميل کند. (مي مي گويد؛ «خوشبختانه نور بروجي دوباره براي من تبديل به نوعي انگيزه شده است، زيرا شايد بداني که در حال حاضر ما در حال پيدا کردن ابرهاي بروجي اطراف ساير ستاره ها هستيم.» مي مي پرسد؛ «جدا از شوخي فکر مي کني مي توانم به او اي ميل بزنم؟» حتي ماردين نيز از ميزان فروتني او تعجب مي کند؛ «فکر مي کنم مي تواني.» و دو مرد صميمانه به هم لبخند مي زنند.



    لينك مطلب:



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  10. #49
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض The Wall شاهکار موسیقی راک




    "دیوار پینک فلوید" نقطه اوج حضور موسیقی راک در یک فیلم و نمونه ای تکرار نشدنی از یک اپرای موفق راک است. فیلم The Wall تفسیری است زیبا از اثر جاودانه پینک فلوید با داستانی تاثیر گذار در مورد کودکی، شهرت و جنون فردی که می تواند نمونه ای از افراد یک جامعه باشد. این فیلم بدون شک جایگاه آنرا دارد که نوعی اعجاز سینمایی تلقی شود.

    "دیوار" داستان پینک، دانش آموزی جوان و جاه طلب است که برای طغیانی در برابر آسیب های روحی دوران کودکی اش به راک پناه می آورد، سپس به یک ستاره تبدیل شده و چنان شورشی در وجود او بوجود می آید که نهایتا وی را به کام جنون می کشاند.

    شاید بتوان "دیوار" را آمیزه ای از داستان زندگی خواننده و گیتاریست گروه پینک فلوید، راجر واترز و سید برت دانست. کودکی پینک مقارن با شهرت و محبوبیت راجر واترز است. در این فیلم شخصیت او به عنوان یک نوجوان افسرده که دستخوش ناملایماتی چون عدم حضور پدر و نیز مشکلات روحی و روانی ناشی از جو دیکتاتوری حاکم بر مدرسه شبانه روزی ، به تصویر کشیده شده است.

    در مقابل دوران جوانی پینک را می توان به نوعی داستان زندگی سید برت تشبیه کرد که حضور در گروه پینک فلوید سکوی پرتابش به اوج قله شهرت و نهایتا جنون او شد. همانطور که پینک - که نقش او را در این سنین باب گلدوف ایفا نموده است - به فوق ستاره تبدیل می شود و در پی آن افسردگی و اضطراب های اجتماعی بر شخصیت او چیره می گردد و سرانجام به جنون و بیماری توهم مبتلا می شود.


    از ترانه Nobody Home

    کودکی پینک که بخشهای ابتدایی فیلم حول آن دور می زند، در انزوا سپری می گردد. پدرش در جنگ کشته شده و پسر در بحرانی ترین شرایط سنی تنها و سرگردان به حال خود رها شده است و مجبور است تا روزگار را در مدرسه ای شبانه روزی که مدیریت آن را فردی شیطان صفت بر عهده دارد سپری نماید.


    سرپرست مدرسه کوچکترین اهمیتی به وضعیت روحی روانی پینک ندارد و نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه حضورش سبب شده تا فضای مدرسه در نظر کودک مانند زندانی برای محبوس کردن افکارش جلوه می کند.


    فیلم با استفاده از برگشتهایی (flashback) که اکثرا در قالب انیمیشن های قدرتمند و حیرت انگیز بازگو شده اند، ورود گرداب جنون به ذهن تخریب شده پینک بر اثر فشارهای اجتماعی و امیال تحقق نیافته را به تصویر می کشد.

    در صحنه ای از فیلم، پینک بسیار آرام در اتاقی در هتل نشسته و در چشمانش تاریکی و اندوه به چشم می خورد و ناگهان اتاق را به هم می ریزد، در مقابل آینه می ایستد و خودش را شکنجه می دهد، دچار توهم می شود و حتی خود را موجودی چون هیتلر فرض می کند که قصد فتح جهان را دارد.


    از ترانه Goodby Blue Sky

    داستان بی وقفه جلو می رود و شما در مقام یک بیننده هوشیار نظاره گر گذشت زمان هستید؛ تشبیه و استعاره در جای جای فیلم به وفور دیده می شود. در این میان صحنه ای که در آن دانش آموزان مدرسه شبانه روزی وارد چرخ گوشت می شوند و چکش هایی که به صورت انیمیشن در میان جمعیت رژه می روند، جلوه ای آزار دهنده از تفسیری هوشیارانه را در مقابل دیدگان تماشاگران به نمایش می گذارد.


    در انیمیشن انتهای فیلم طی صحنه یک محاکمه دست نشانده ای پوشالی، کاراکتر پینک را مورد ارزیابی قرار می دهد. در اینجا بیننده فیلم به حال خود رها می شود تا بتواند از داستانی بغرنج، سرشار از صداقت و یورش های روحی که آرامش را از او سلب کرده نتیجه ای بگیرد.

    اما همانگونه که از گروه پینک فلوید انتظار می رود، موسیقی در این فیلم کلید اصلی ارتباط قسمتهای مختلف داستان را تشکیل می دهد. فیلم دیالوگ های مشخص چندانی ندارد و شخصیت های داستان در سکوت به ایفای نقش در داستان می پردازند. در چنین فضایی کاملا طبیعی است که موسیقی باید به عنوان عاملی که داستانسرایی را عهده دار است، کمبود گفتار فیلم را جبران نماید.


    از ترانه Is There Anybody Out There


    بخش های مختلف فیلم مانند قطعات متفاوتی که به طور همزمان توسط داستانی به هم مرتبط شده اند فراموش نشدنی هستند و در کنار آنها تصاویر و انیمیشن ها نیز بدون اغراق حیرت انگیز است.


    موسیقی با تسلط بسیار ارتباط کلی میان قسمتهای مختلف داستان را حفظ می کند، از صحنه های وحشتناک و تکان دهنده Another Brick in The Wall گرفته تا صحنه آرامش بخش Mother . صحنه ای که پینک در حالت نیمه اغماء تجربیات تلخ کودکی اش را به یاد می آورد و همزمان موسیقی دهشتناک و در عین حال باشکوهی پخش می شود، از مهم ترین و تاثیر گذارترین صحنه های فیلم است.

    موسیقی متن این اثر سینمایی نبض تپنده ای است که قطعات ضد و نقیض زندگی کاراکتر اصلی فیلم و ماهیت واقعی آن را به هم می پیوندد.


    از ترانه Run Like Hell


    هرچند ممکن است برای افرادی که راک علاقه ندارند، این فیلم چندان زیبا به نظر نرسد، اما بطور قطع اثری به یاد ماندنی از یک نابغه بزرگ است. چه بسیارند فیلم هایی که با وجود دیالوگ های فراوان نتوانسته اند در شخصیت پردازی تا به این حد موفق ظاهر نشده اند.


    The Wall اثری سینمایی است که بیننده تا انتهای آن از تلفیق استادانه هنر فیلمبرداری، جلوه های بصری و موسیقی کاملا راضی می ماند. به هر ترتیب صرفنظر از احساس خوب یا بدی که فیلم بر شما در مقام بیننده می گذارد، بدون شک پس از آن برای مدت زمان طولانی در ذهن و فکر شما خواهد بود.

  11. #50
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گفتگو با راجر واترز

    نیویورک/مجله بیلبورد - در روز 17 مارس 1973، گروهی به نام پینک فلوید، در گیر و دار تحول موسیقی خود آلبومی به نام "نیمه تاریک ماه" Dark Side of the Moon را منتشر کردند که به سرعت وارد جدول 200 تایی بیلبورد Billboard شد و در این فهرست رتبه 95 را به دست آورد که در آن هفته بالاترین رتبه برای اولین حضور در فهرست به شمار میرفت. سپس اتفاق جالبی افتاد، این آلبوم هرگز از چارت خارج نشد.



    پس از گذشت 14 سال یا دقیقتر بگوییم 736 هفته بعد، در ماه جولای 1988، آلبوم از این جدول خارج شد. مدتی بعد دوباره در بیلبورد 200 تایی ظاهر شد و 759 هفته در فهرست بهترین آلبومهای پاپ باقی ماند، و پینک فلوید در این هفته به مرز باورنکردنی 1500 هفته حضور در چارتها رسیده است.

    رتبه دوم از نظر زمان حضور در بیلبورد 200، متعلق به باب مارلی و ویلرز (Bob Marley & the Wailers) است که چند سال از پینک فلوید عقب هستند و تنها 845 هفته در این چارت حضور داشته اند.

    راجر واترز (Roger Waters) عضو سابق و خواننده اصلی پینک فلوید که قرار است به تنهایی تمام آلبوم "نیمه تاریک ماه" را در تور پاییزه خود، در 18 شهر آمریکای شمالی اجرا کند، در گفتگویی با بیلبورد حضور یافته است تا درباره این آلبوم صحبت کند.

    خبرنگار - به نظر شما چرا این آلبوم توانسته است در میان نسلهای متعدد و متفاوت به چنین موفقیتی دست یابد؟



    واترز - از نظر موسیقی، این اثر واقعا توانسته است از آزمون زمان سربلند خارج شود. در آن زمان خاصیتی در همزیستی استعدادهای موسیقی هر چهار نفر ما وجود داشت که بسیار موفق بود. از طرف دیگر، از نظر محتوای اشعار، این آلبوم دارای محتوای حکیمانه ای است که برای نسلهای متوالی جذاب است زیرا به نظر میرسد که محتوای اشعار به شنونده اجازه میدهد مسائل را مورد تردید و یا زیر سؤال ببرد، شاید، این چیزی است که برای همه ما، زمانی که به بلوغ میرسیم و به سوی زندگی واقعی پرتاب میشویم، بسیار جذاب است.

    خبرنگار - آیا احساس میکنید که آنچه در استودیو ضبط کردید موافق تمام ایده آلهایتان بوده است؟



    واترز - زمانی که کار ضبط تمام شد، من یک کپی از نوار ریل (Reel) آنرا به خانه بردم، و به یاد دارم که در آن زمان آنرا برای همسرم پخش کردم و پس از پایان آن او اشکش سرازیر شد. من فکر کردم" این کار قطعا به جای حساس زده است"، من به نوعی با این فکر خوشنود شده بودم و با خودم گفتم، "وای، این یک اثر حسابی و کامل است" و کاملا اعتقاد داشتم که مردم به آن واکنش نشان خواهند داد.

    خبرنگار - تصویر سازی آلبوم هم بخش بزرگی از آن به شمار میرود.



    واترز - استورم ثورگرسن (Storm Thorgerson) و اوبری پاول (Aubrey Powell) کار طراحی را در گروه Hipgnosis (گروهی از طراحان بریتانیایی تشکیل شده در سال 1968. تخصص این گروه در طراحی جلد آلبومهای راک بود و در سال 1983 از هم پاشید. اما ثورگرسن به کار با پینک فلوید ادامه داد) انجام دادند. آنها با چیزی حدود 6 یا 7 نمونه کار آمدند و آنها را روی زمین اتاق فرمان انداختند و همه ما یکصدا گفتیم "این یکی!" هیچ گفتگویی درکار نبود. همه ما حس خوبی به آن داشتیم.

    خبرنگار - آیا "نیمه تاریک ..." نقطه عطفی برای کار استودیویی پینک فلوید بود؟



    واترز - بله. تا زمان "نیمه تاریک ..." ما گروهی بسیار به هم پیوسته بودیم. ما واقعا یک گروه بودیم، نزدیک به هم و صمیمانه کار میکردیم و از این وضعیت راضی بودیم. "نیمه تاریک ..." مرزهایی در این رابطه ایجاد کرد، کار ضبط روز به روز مسئله دارتر میشد. با این آلبوم ما به چیزی دست یافتیم که به عنوان مردان جوانی که وارد حرفه موسیقی میشوند، میخواستیم به آن برسیم. پس از آن ما بیشتر از ترس به هم چسبیده بودیم تا از روی امیدواری.

    خبرنگار - شما قصد دارید که آلبوم را به طور کامل در تور آینده خود اجرا کنید. چطور به این فکر افتادید؟



    واترز - این درخواست مسابقات فرمول یک (مهمترین مسابقات اتوموبیلرانی که به نام گراند پری - Grand Prix - نیز شناخته میشود.) فرانسه بود. آنها به دنبال یک رویداد بزرگ درروز 14 جولای بودند، که روز قبل از مسابقات گراند پری فرانسه است که در مسیر مانی (Magny-Course)، حدود 100 کیلومتری جنوب پاریس اجرا میشود. ظاهرا یک نفر هوس کرده بگوید که "نیمه تاریک ..." پینک فلوید اجرا شود و یکی دیگر هم هوس کرده از چند نفر نظرخواهی کند که گفته اند- "دیوانه شدی؟" در نتیجه آنها سراغ من آمدند. من هر چه بیشتر روی این پیشنهاد کار کردم، ایده های بیشتری به ذهنم رسید. من همین حالا قرار است به مرکز شهر بروم تا بر روی جلوه های تصویری "نیمه تاریک ماه" و بقیه نمایش کار کنم، و به شدت امیدوارم که کاری در خور اثر انجام شود.





    منبع : گفتگوی هارمونیک

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •