تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 15 اولاول 123456789 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 141

نام تاپيک: "من" چیست؟

  1. #41
    حـــــرفـه ای Erfan.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    Solar System
    پست ها
    5,350

    پيش فرض

    اگه دوباره دقت بفرمایید می بینید که ذکر کردم "این میتونه نشون بده". یعنی با وجود این شواهد میتونیم نتیجه بگیریم که...
    شواهدی که گفتید ارتباطی به ادعاتون نداشتند. این اتفاق که میوفته دال بر وجود چیزی خارج از جسم نیست.

    در این مورد شما می بایست ادعاتون رو ثابت کنید و دقیقاً بفرمایید این اطلاعات کجا و چطوری توی مغز ذخیره میشن.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    در مورد از دست رفتن حافظه و اتفاقات این چنینی هم تو پست قبلی توضیح دادم.
    شما برای خودتون اومدید تمام قابلیت ها و ویژگی های مغز انسان رو به دو دسته تقسیم کردید، یک سری رو زیر شاخه "من" قرار دادید، یک سری رو هم زیر شاخه مرکب من که همین جسم مادیه. تفکیکی که انجام دادید کلا بر پایه حدس و گمان و فرضیات خودتون هست و چنین توضیحاتی از سوی شما، از طرف ما پذیرفته نمی شه مگر این که دلایلتون از نظر منطقی و علمی قابل قبول باشند. اگر بحث شما علمی هست طبق متد علمی و با اصول خودش باید پیش برید. یافته های علمی تا به حال هر نوع خروجی از سوی انسان از جمله شخصیت رو تماما به مغز و بدن انسان ارجاع می دن، حرف شما خلاف این است و تا زمانی که مدرک و دلیل قابل قبولی از سمت شما برای این موارد ارائه نشه، انتظار پذیرفته شدن اداعاهاتون رو نداشته باشید.

    1- یکی از نشانه هایی هست که ثابت میکنه حقیقت انسان غیرمادی هست.
    من ازتون "تعریف" خواستم و این که چه کاری انجام میده. کار "من" ثابت کردن چیزی نیست. "من" چیست، عضو چه چیزیست، چه کاری انجام می دهد؟

    2- از روی تأثیرات مادی که گذاشته، نمونه ش همین "من" ثابت.
    از کجا متوجه شدید چنین چیزی غیر مادیست و دلیل غیر مادی دارد؟ چرا نمی تواند دلیل مادی داشته باشد؟

    توضیحی مشاهده نشد، تنها ادعا های دیگر مطرح شدند.

  2. 6 کاربر از Erfan. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    "من" دچار اختلال نمیشه، اما چون مرکبش مختل شده بالطبع اون هم نمیتونه خودش رو برای اون فرد به اون صورتی که واقعاً هست به نمایش بگذاره.
    همونطور که گفتم این شخصیتهای مختلف در واقع حالات نفسانی متفاوتیه که به خاطر اختلال در اون افراد به وجود میاد و ربطی به اون "من" نداره. مثال دوست و خیابون رو برای همین زدم.

    لطفاً جناح بندی رو بگذارید کنار. اون دوستانی که میگید رو نه بنده میشناسم و نه بحثهاشون رو دیدم. اینجا داریم حول محور "من چیست؟" صحبت میکنیم و بنده نظری دادم و با دوستان داریم سرش بحث میکنیم. هیچ چیز دیگه ای هم در کار نیست.

    درسته که محیط تونسته تأثیر بسیاری بر روی همه ابعاد شخصیتی ما بگذاره. اما اصل اون چیزی که به عنوان "من" درون همه ی ما وجود داره و همه مون درکش میکنیم، فارغ از همه این تأثیر و تأثرات خارجی هست.

    کاملاً بدیهیه، چون این جسم مرکب اون هست و داره خودش رو در قالب اون جسم به نمایش میگذاره.

    مطلقاً هیچ فرقی؟ واقعاً فکر میکنید تلقی که من به عنوان یه آدم سالم دارم از "من" دارم با چیزی که اون فرد مریض ارائه میده فرقی نداره؟
    از اخر حرفاتون میام رو به اول

    بله هیچ فرقی بین تصور شما از"من" با اون فرد مریض و چندیدن "من"ی که داره وجود نداره
    تنها فرق این هست شما یک "من" دارید اون فرد مریض چندیدن "من" مختلف
    میتونید به کتب و متخصصین پزشکی مراجعه کنید تا بیشتر با این بیماری اشنا بشید و اینطور دچار اشتباه نشید

    مرکب؟
    حرفتون مثل این میمونه که بگید وقتی یک انسان سوار اسب شد اون ادم باید شیهه بکشه چون اسب مرکب اون هست
    یا ادمی که سوار هواپیما شد توی اسمون یهو بالم در میاره چون مرکبش هواپیماست
    چه ربطی داره که چیزی با ساختار کاملا متفاوت و متضاد از چیزی دیگه چون مرکبش شد حتما میتونه توش تغییر ایجاد کنه

    چطور ادعا میکنید اصل این "من" بدون تغییر مونده بعده اینه همه تغییر
    اصل اون چی هست؟
    خیر اصل و اساس این "من" با همین نامگذاری و ... کاملا متغییر میشه

    بنده جناح بندی نکردم بلکه گفتم هربحث توی محل و مکان خودش باید دنبال بشه و تاپیکها رو منحرف نکنید
    روح تاپیک مفصل خودش رو داره و میتونید اونجا این بحثها رو دنبال کنید و اینجا فقط روی بحث"من" مباحثه کنید نه اینکه از این شاخه به اون شاخه پریدن فقط دنبال منحرف کردن بحث باشید

    مثال دوست و خیابان کوچترین ارتباطی به سوال من نداشت
    سوال من این هست این مرکب دچار اختلال چطور تونسته چندیدن "من" دقیقا مشابهه و کپی این"من" مورد نظر شما که غیرمادی و یکتا هست بسازه
    مثال من هم مثل این میمونه که یه اسب خودش برای خودش بتونه چندتا ادم بجر صاحب اصلیش بسازه و بهشون سواری بده

    بازم سوالم رو مطرح میکنم
    این "من" های مختلف که همگی تمام شرایط و خواص "من" غیرمادی رو دارن و کوچکترین اختلافی بین اونها با "من" غیرمادی نیست از کجا اومدن؟؟؟
    و چطور بدن تونسته همچین "من"هایی بسازه وقتی "من" فقط از یکجا و توسط یک نفر در اون بالاها و فقط یکی به بدن تزریق شده

    اگر میخواید سفسطه کنید که نه اینها مثل "من" واقعی نیستن بهتره برید با یه متخصص این علم صحبت کنید تا توجیحتون کنه که اینطور هست که بنده عرض کردم

  4. 2 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #43
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    خلاصه از بحث:

    الف) اشکالاتی که تا الان از نظریه معنوی بودن من گرفته شدن عبارتند از:

    1. آیا امکان دارد پدیده مادی با پدیده غیر مادی ارتباط برقرار کند؟ چگونه؟
    2. پدیده افراد چند شخصیتی را چگونه میتوان با این نظریه توجیه کرد؟ با توجه به این که این افراد یک من ثابت ندارند؟
    3. تاثیراتی را که ضربات مغزی بر من شخص می اورند را چگونه می توان توجیه کرد؟
    4. در صورت جابجایی مغز فردی با فرد دیگر آیا من شخص اول باز هم ثابت خواهد بود؟
    5. و یک سوال دیگر: اگر به جایی برسیم که بتوانیم از یک فرد 10 کپی برابر با اصل بگیریم، من های آن 10 نفر دیگر چگونه خواهد بود؟ آیا من آنها با من اصلی فرق خواهد کرد؟ یا من شان هم همان یکی خواهد بود؟


    ب) اشکالی که از نظریه مادی بودن من گرفته شد:

    1. ماده یعنی تغییر و دگرگونی مداوم، چگونه امکان دارد از پدیده که دائما در حال تغییر است یک پدیده ثابت حاصل شود؟
    Last edited by N I G H T P E A C E; 13-08-2014 at 10:43.

  6. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #44
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض

    لطفاً نگاه صفر و صدی به موضوع نداشته باشید. وقتی فرد بیمار نتونه به درستی از "من" خودش مثل ماها که سالم هستیم درک داشته باشه، حتماً لازم نیست این عدم توانایی صفر باشه. همونطور که دوستان گفتند همون فرد هم درک خودش رو از "من" داره، اما با حالت طبیعی که ما باشیم فرق داره و مثلاً موقتاً این درک رو داره و زمانی که شخصیت دیگه ش بروز کرد نداره یا در قالب دیگه ای بروز میده.
    برادر گرامی، شما موضعتون رو کاملن تغییر دادید. (ضمنن بنده گفتم شخصیت منظم و سازمان یافته ای نخواهد داشت ، رفتارهای گنگ و نامنظم مورد مثال بنده نبود) ما به بیمار (که نمیدونم چی چیزی مدنظرتون هست) کاری نداشتیم از اولشم. بحث در مورد چند شخصیتی ها بود که شما اولش فرمودید اون شخص که دچار اختلال هست و دارای چندین شخصیت نمیتونه "من" رو در خودش درک کنه و به سوال "من چیست" جوابی بده :

    اما اون کسایی که به هر دلیلی با نوعی اختلال مواجه هستند که نمیتونن این درک رو داشته باشند، که مثلاً در هر زمانی در یک نوع شخصیت قرار بگیرن، مسلماً نمیتونن به این درک مشترک که ما رسیدیم برسند و با هیچ دلیل و برهانی هم نمیشه اونها رو به این درک رسوند. یعنی سؤال "من چیست؟" برای اونها معنی نداره و نمیتونن پاسخی بهش بدن
    هیچ کدوم، این فرد یک "من" بیشتر نداره، مثل همه ما. فقط فرق ما با اون اینه که سالم هستیم و میتونیم اون رو درک کنیم، ولی اون به خاطر اختلالی که بهش دچار شده و در هر لحظه شخصیت متفاوتی از خودش بروز میده قادر به درکش نیست. اون قاتل و دروغگو و... صفات اون "من" هستند.
    بنده هم طبق جواب بالای خودتون که (از دیدگاه صفر یا صدی) گفتید "ولی اون به خاطر اختلالی که بهش دچار شده و در هر لحظه شخصیت متفاوتی از خودش بروز میده قادر به درکش نیست" گفتم:

    کسی که شخصیت های مختلف داره قادر به درک "من" نیست؟ اگر کسی از "من" درکی نداشته باشه هیچ (= صفر) شخصیت منظمی از خودش بروز نمیده! زمانی که ارتباط شما با Self-Conscious خودتون قطع بشه، شما هیچ شخصیت سازماندهی شده ای مثل قاتل نخواهید داشت، چه برسه به اینکه شخصیتهای متفاوت ( >1 ) رو بروز بدید. پس این شخص به درستی "من" رو درک میکنه.
    اما حالا از موضع دوستان می فرمایید "خیر اون شخص هم که دچار اختلال هست درک خودش از "من" رو داره." // این که این دسته افراد هم درک خودشون از "من" رو دارند رو به حساب قانع شدن شما میزارم.


    به هیچ وجه چیزی که گفتید درست نیست.
    صحبت از جزئیات و چگونگی ارتباط این "من" غیرمادی با جسم مادی امکانپذیر نیست. اما ویژگیها و اثراتی که همین ارتباط غیرمادی بر عالم ماده میذاره -که نمیشه با جملات مادی اون رو شرح داد- رو میشه بیان کرد. یکی از ویژگیهاش همین "من" ثابته که همه مون درکش میکنیم.
    برادر خب اینکه مغالطه ی «مصادره به مطلوبه». شما بند اول یعنی صورت مسئله (چگونگی ارتباط روح با بدن) رو توضیح ناپذیر و به هرحال اثبات شده فرض کردید، و در بند دوم میگید این تاثیراتی که در عالم ماده داریم به خاطر همون ارتباط بدن با روحه (یعنی بند اول). درواقع شما حکم که باید ثابت بشه رو ثابت شده فرض کردید، همین حکم رو در بند دوم جزء پیش فرضیات دونستید!


    تعلق روح به بدن در حین خواب کم میشه، نه اینکه کاملاً از اون جدا بشه.
    خیر اینطور نیست، کتب مورد قبول خودتون رو هم مطالعه نکردید برادر؟ براساس چیزی که در منابع دینی خودتون آورده شده، "در هنگام خواب و در هنگام مرگ روح از بدن جدا میشه. ولی فرقش اینه که در هنگام خواب دوباره روح برمیگرده به بدن، ولی هنگام مرگ دیگه برنمیگرده"

    بنابراین با استناد به منابع خودتون (که شما ازش مطلع نبودید) که نشون میده روح از بدن جدا میشه در حین خواب و همچنین با ارجاع به این فرمایشتون:

    جسم به کمک روحه که میتونه زنده بمونه و فعالیت کنه. وقتی هم این روح ازش جدا شد چیزی به جز یک جنازه ازش نمیمونه که اثری از حیات در اون دیده نمیشه
    مشخص میشه که در هنگام خواب علائم حیاتی بدن حفظ میشه کاملن. در حقیقت بروز کوچکترین اختلالی در سیستم گردش خون به مرگ منجر میشه، اگه بنا به فرمایش شما قرار باشه روحی وجود داشته باشه و این روح هنگام خواب از بدن جدا بشه و این جدایی به معنی عدم وجود علائم حیاتی باشه، تپش قلب (که از علائم حیاتی است) انجام نخواهد شد و گلبولهای قرمز اکسیژنی به سلولهای بدن و خصوصن مغز نمیرسانند و دی اکسید کربن به شش ها باز گردانده نمیشود و در ظرف 8 ثانیه فرد بیهوش میشه و در ظرف 5 دقیقه تمام سلوهای آن میمیرند و فرد دچار بیماری مرگ میشود!!


    بله، درسته. حافظه هم به همون امور غیرمادی مربوط میشه. اما ابزار دسترسی به این حافظه جسم هست. هر وقت این ابزار مختل بشه دسترسی به حافظه هم از بین میره.
    یعنی می فرمایید محفظه ی نگه داری اطلاعات غیر مادی یا به تعبیر بهتر روح هستش و ابزار دسترسی به این محفظه جسم ماست. برادر اما این رو در نظر داشته باش که حتا فقهای دینی هم کم کم دست از این دیدگاه بی اساس و متناقض برداشتن و با توجه به یافته های علمی امروزه همه ی افراد آشنا به دانش پزشکی مغز و اعصاب میدونن که محل قرارگیری حافظه بخش اسبک مغز یا همون هیپوکمپس است. لابد میخواین بفرمایید اگه کسی بخشی از حافظه اش رو از دست بده، درواقع بخشی از این ابزار دچار اختلال شده ؟ یا احتمالن وقتی چشم شما اطلاعات رو به بخش هیپوکمپس میفرسته یه رونوشت رو هم به صورت وایرلس برای روح ارسال میکنه که همراهش باشه


    شما فرض کردید اون فرد زمانی که انسان خوب و مثبتی بوده، این خوب و مثبت بودن = "من". در حالی که اینطور نیست و دلیلش رو گفتم. این "من" الان فرد قاتل و جنایتکار، همون "من"ـی هست که قبلاً وقتی آدم خوبی بود هم داشت. فقط به خاطر یک سری اختلالات؛ صفات، رفتار، شخصیت و هر واژه مترادف با این رو به صورت متفاوتی بروز میده.
    برادر ارجمند من گفتم "من" ِ خوب ، یعنی یک "من" با شخصیت خوب. نمیدونم چرا قصد دارین بحث رو بپیچونین. اینطور که در بخش بنفش میگید، شما "من" رو کاملن مستقل از شخصیت فرد میدونید! اگر شخصیت را از "من" مستقل میدونید، پس تعریف و وظیفه ی "من" چیه؟ و همینطور بگید که شخصیت در کجا قرار داره؟

    همونطور که گفتم این بحث به اینجا مربوط نمیشه. اما اگه خیلی مشتاق هستید قوانین کیفری مربوط به فرد "مجنون" در ارتکاب جرم رو مطالعه بفرمایید. چیزی که شما گفتید حداقل در ایران اجرا نمیشه.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :

    مثلن شخصیت تبدیل به بد بشه (دقت کنید "بد" و نه دیوانه).
    بنده آگاه هستم که فرد مجنون چگونه محاکمه میشه. ولی گفتم شخصیت بد ، نه دیوانه.

    مطالعه میکنید عرایض بنده رو هنگامی که جواب میدید؟



    دقت کردید از اول بحث تا به الان، تمام چیزی که شما گفتید ادعای صرف (و بعضن ادعای شخصی خود شما) بوده؟
    حتا یک بخش کوچک از سخنانتون هم بیس علمی نداره برادر.

  8. 6 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #45
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    این نوشته ها هم نمیتونه نقش ابزاری مغز در دسترسی به حافظه و تشکیل اون رو انکار کنه. بیشتر تأکید شده که اجزای مختلف مغز در این فرایندها درگیر هستند. اگه چیزی از متن بر میاد که نشون بده مغز مرکز انباشت اطلاعات و دسترسی به اونها -مثل یک کامپیوتر- هست لطفاً به طور مشخص ذکر کنید.
    شما برای خودتون اومدید تمام قابلیت ها و ویژگی های مغز انسان رو به دو دسته تقسیم کردید، یک سری رو زیر شاخه "من" قرار دادید، یک سری رو هم زیر شاخه مرکب من که همین جسم مادیه. تفکیکی که انجام دادید کلا بر پایه حدس و گمان و فرضیات خودتون هست و چنین توضیحاتی از سوی شما، از طرف ما پذیرفته نمی شه مگر این که دلایلتون از نظر منطقی و علمی قابل قبول باشند. اگر بحث شما علمی هست طبق متد علمی و با اصول خودش باید پیش برید. یافته های علمی تا به حال هر نوع خروجی از سوی انسان از جمله شخصیت رو تماما به مغز و بدن انسان ارجاع می دن، حرف شما خلاف این است و تا زمانی که مدرک و دلیل قابل قبولی از سمت شما برای این موارد ارائه نشه، انتظار پذیرفته شدن اداعاهاتون رو نداشته باشید.
    اگه منظورتون از دسته بندی بیان یک رابطه طولی بین حقیقت غیر مادی و جسم مادی هست، یعنی اینکه جسم ما تحت سیطره اون حقیقت غیرمادیه و از اون فرمان میبره، بله بنده چنین کاری رو انجام دادم. دلیل منطقی هم براش ارائه دادم. اما شما فقط به کلی گویی و ارجاع به صفحات دیگه بسنده کردید.
    من ازتون "تعریف" خواستم و این که چه کاری انجام میده. کار "من" ثابت کردن چیزی نیست. "من" چیست، عضو چه چیزیست، چه کاری انجام می دهد؟
    این رو قبلاً توضیح دادم:
    صحبت از جزئیات و چگونگی ارتباط این "من" غیرمادی با جسم مادی امکانپذیر نیست. اما ویژگیها و اثراتی که همین ارتباط غیرمادی بر عالم ماده میذاره -که نمیشه با جملات مادی اون رو شرح داد- رو میشه بیان کرد. یکی از ویژگیهاش همین "من" ثابته که همه مون درکش میکنیم.
    از کجا متوجه شدید چنین چیزی غیر مادیست و دلیل غیر مادی دارد؟ چرا نمی تواند دلیل مادی داشته باشد؟
    دلایلش رو در پستهای اولیه خودم تو این تاپیک توضیح دادم.

  10. 2 کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #46
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    بله هیچ فرقی بین تصور شما از"من" با اون فرد مریض و چندیدن "من"ی که داره وجود نداره
    تنها فرق این هست شما یک "من" دارید اون فرد مریض چندیدن "من" مختلف
    میتونید به کتب و متخصصین پزشکی مراجعه کنید تا بیشتر با این بیماری اشنا بشید و اینطور دچار اشتباه نشید
    "من" ما در طول زندگی ثابته، اما برای اونها نیست. تفاوت واضح تر از این؟
    مرکب؟
    حرفتون مثل این میمونه که بگید وقتی یک انسان سوار اسب شد اون ادم باید شیهه بکشه چون اسب مرکب اون هست
    یا ادمی که سوار هواپیما شد توی اسمون یهو بالم در میاره چون مرکبش هواپیماست
    چه ربطی داره که چیزی با ساختار کاملا متفاوت و متضاد از چیزی دیگه چون مرکبش شد حتما میتونه توش تغییر ایجاد کنه
    متأسفانه این دیدگاه صفر و صدی منشأ خیلی از برداشت های اشتباه دوستان شده.
    شما وقتی چیزی رو به عنوان مرکب انتخاب میکنید، برای رسیدن به یه هدفی اینکارو انجام دادید. وقتی هم از اون مرکب جدا شدید هم شما و هم اون مرکب یه سری از ویژگیهای خودش رو از دست میده. مثلاً اسب رو برای طی کردن مسیر به عنوان مرکب خودتون انتخاب کردید. تا وقتی هم که سوار اسب هستید عمل طی کردن مسیر رو طبق همون چیزی که اسب انجام میده انجام میدید و غیر از این راهی ندارید. اسب هم مجبوره هر طور که شما بهش فرمان میدید حرکت کنه. در هواپیما هم همینطور. شما تا وقتی سوار هواپیما هستید دارید از طریق پرواز طی مسیر رو انجام میدید. ولی وقتی پیاده شدید دیگه همچین امکانی ندارید. وقتی از هواپیما و اسب پیاده شدید، دیگه نه شما راکب و نه اونها مرکب هستند.
    عین همین اتفاق هم برای روح و جسم میفته. روح برای به ظهور رسوندن خودش در عالم ماده، روی جسم سوار میشه و با کمک اون به این هدف میرسه. جسم هم به کمک روح میتونه مرکب بودن خودش رو نشون بده. وقتی روح از جسم جدا شد دیگه نمیتونه خودش رو در عالم ماده به ظهور برسونه. جسم هم به تبع بدون روح نمیتونه مرکب چیزی باشه.
    چطور ادعا میکنید اصل این "من" بدون تغییر مونده بعده اینه همه تغییر
    اصل اون چی هست؟
    خیر اصل و اساس این "من" با همین نامگذاری و ... کاملا متغییر میشه
    فرض کنید بیست سال از عمرتون رو در یک کشوری سپری کنید. بعد در همون بیست سالگی به کشور دیگه ای مهاجرت کنید و ملیت، تابعیت، زبان، فرهنگ، مذهب و تمام خصوصیات اون کشور جدید رو دریافت کنید و یه آدم دیگه بشید. بیست سال دیگه هم با این وضعیت زندگی کنید. شما در حال حاضر یه آدم چهل ساله هستید که با اون آدمی که بیست سال پیش در یک کشور دیگه زندگی میکرد کاملاً تغییر کردید. اما اگه همین الان ازتون بپرسن اون آدم بیست ساله قبل از مهاجرت کی بود، چی جواب میدین؟ میگید اون یه نفر دیگه بود؟
    بنده جناح بندی نکردم بلکه گفتم هربحث توی محل و مکان خودش باید دنبال بشه و تاپیکها رو منحرف نکنید
    روح تاپیک مفصل خودش رو داره و میتونید اونجا این بحثها رو دنبال کنید و اینجا فقط روی بحث"من" مباحثه کنید نه اینکه از این شاخه به اون شاخه پریدن فقط دنبال منحرف کردن بحث باشید
    اگه یادتون باشه شما بودید که برای اولین بار لفظ "روح" رو به کار بردید و بابش رو باز کردید. وگرنه من هم قصد داشتم تا جای ممکن وارد این مباحث نشم و فقط نظرم رو راجع به "من" بیان کنم.
    مثال دوست و خیابان کوچترین ارتباطی به سوال من نداشت
    سوال من این هست این مرکب دچار اختلال چطور تونسته چندیدن "من" دقیقا مشابهه و کپی این"من" مورد نظر شما که غیرمادی و یکتا هست بسازه
    مثال من هم مثل این میمونه که یه اسب خودش برای خودش بتونه چندتا ادم بجر صاحب اصلیش بسازه و بهشون سواری بده
    این وضعیت یک اختلاله و حالت طبیعی نیست. اصل "من" دچار تغییر نمیشه. فقط به خاطر نقص و اختلال و بیماری در جسم، وضعیتی پیش میاد که فرد در هر لحظه رفتاری متناقض با وضعیت قبلی خودش بروز میده. همونطور که ریتم ضربان قلب میتونه نامنظم بشه و مثلاً بعد از هر ده ضربان یک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رخ بده، بعد از چند دقیقه هم تبدیل بشه به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و دوباره به حالت عادی برگرده. میبینید چند تا وضعیت متفاوت رخ داد؟ اما هیچ کدوم از این اتفاقات در حالت عادی و عدم وجود بیماری رخ نمیده. همین رو هم برای انسانهای چند شخصیتی تصور کنید.

  12. 2 کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #47
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    5. و یک سوال دیگر: اگر به جایی برسیم که بتوانیم از یک فرد 10 کپی برابر با اصل بگیریم، من های آن 10 نفر دیگر چگونه خواهد بود؟ آیا من آنها با من اصلی فرق خواهد کرد؟ یا من شان هم همان یکی خواهد بود؟
    اگه منظورتون شبیه سازی باشه، این کار که تا الان در مورد انسان انجام نگرفته، و به فرض هم که انجام بشه و موفقیت آمیز باشه از جهت داشتن "من" فرقی با زاییدن طبیعی نداره. فرض کنید ده تا انسان جدید متولد شده.

    شما که زحمت میکشید لطفاً جوابها رو هم جمع بندی کنید. تمام اون 5 تا اشکال برای همون یه جمله ای که اون پایین آوردید ارائه شده.

  14. این کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #48
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    اما حالا از موضع دوستان می فرمایید "خیر اون شخص هم که دچار اختلال هست درک خودش از "من" رو داره." // این که این دسته افراد هم درک خودشون از "من" رو دارند رو به حساب قانع شدن شما میزارم.
    بله بنده پذیرفتم که این افراد میتونن مثل ما از این "من" تعریف ارائه بدن. اما چون تعریفشون ثبات نداره و هر لحظه در حال تغییره با چیزی که ما از "من" ارائه میدیم تفاوت داره.
    من به جای "یعنی سؤال "من چیست؟" برای اونها معنی نداره و نمیتونن پاسخی بهش بدن" باید میگفتم "یعنی سؤال "من چیست؟" برای اونها معنی داره، اما نوع درکی که اونها از "من" دارند با ما انسانهای سالم کاملاً متفاوت هست."
    در واقع منظور من این بود که این افراد مثل ما افراد سالم از این "من" درک ندارند. خیلی ممنون که اشتباهم رو در به کار بردن کلمات گوشزد کردید.
    برادر خب اینکه مغالطه ی «مصادره به مطلوبه». شما بند اول یعنی صورت مسئله (چگونگی ارتباط روح با بدن) رو توضیح ناپذیر و به هرحال اثبات شده فرض کردید، و در بند دوم میگید این تاثیراتی که در عالم ماده داریم به خاطر همون ارتباط بدن با روحه (یعنی بند اول). درواقع شما حکم که باید ثابت بشه رو ثابت شده فرض کردید، همین حکم رو در بند دوم جزء پیش فرضیات دونستید!
    خیر، بنده از روی حقیقتی که همه ما قادر به درکش هستیم ("من" ثابت) استدلالی رو بیان کردم (تغییر جسم مادی) و به این نتیجه رسیدم که این "من" نشونه ای از وجود یک حقیقت غیر مادی هست.
    توضیح ناپذیری این ارتباط به این معنیه که جزئیات رو نمیشه شرح داد. چون جملات و واژه ها از جنس ماده هستند و یک چیز مادی نمیتونه اساس یک چیز غیرمادی رو شرح بده. اما ویژگیها و تأثیراتش رو چرا. مثلاً شما اتصال پیچ و مهره رو میتونید کاملآً شرح بدید، چون دو جسم مادی با هم مرتبط شدند. اما این اتصال و ارتباط فرق داره و مثل یک اتصال و ارتباط مادی قابل شرح نیست.
    خیر اینطور نیست، کتب مورد قبول خودتون رو هم مطالعه نکردید برادر؟ براساس چیزی که در منابع دینی خودتون آورده شده، "در هنگام خواب و در هنگام مرگ روح از بدن جدا میشه. ولی فرقش اینه که در هنگام خواب دوباره روح برمیگرده به بدن، ولی هنگام مرگ دیگه برنمیگرده"

    بنابراین با استناد به منابع خودتون (که شما ازش مطلع نبودید) که نشون میده روح از بدن جدا میشه در حین خواب و همچنین با ارجاع به این فرمایشتون:
    حالا که صحبت از منابع شد، این وظیفه شماست که متن رو ارائه بدید، که دقیقاً کجا خوندید در هنگام خواب روح از بدن کاملاً جدا میشه. گرچه بحثش اصلاً به تاپیک مربوط نمیشه و اگه لطف کنید در جای خودش مطرح کنید ممنون میشم. پس ارائه دلیل مستند با شما، در تاپیک جدید.
    یعنی می فرمایید محفظه ی نگه داری اطلاعات غیر مادی یا به تعبیر بهتر روح هستش و ابزار دسترسی به این محفظه جسم ماست. برادر اما این رو در نظر داشته باش که حتا فقهای دینی هم کم کم دست از این دیدگاه بی اساس و متناقض برداشتن و با توجه به یافته های علمی امروزه همه ی افراد آشنا به دانش پزشکی مغز و اعصاب میدونن که محل قرارگیری حافظه بخش اسبک مغز یا همون هیپوکمپس است. لابد میخواین بفرمایید اگه کسی بخشی از حافظه اش رو از دست بده، درواقع بخشی از این ابزار دچار اختلال شده ؟ یا احتمالن وقتی چشم شما اطلاعات رو به بخش هیپوکمپس میفرسته یه رونوشت رو هم به صورت وایرلس برای روح ارسال میکنه که همراهش باشه
    این مطالعات بر اساس ردیابی مسیرهای عصبی مختلف مغز صورت گرفته. مثلاً در حالت خشم سیستم لیمبیک بیشتر فعال میشده یا در ناراحتی جای دیگه و... اما هیچ جا صحبت از محل ذخیره سازی اطلاعات نیست. اگر هست لطفاً ارائه بدید. بنده هیچ جا ندیدم که مثلاً گفته باشن تصویر معلم کلاس اول ابتدایی شما در فلان بخش مغز و فلان جاش نگهداری میشه.
    اگر شخصیت را از "من" مستقل میدونید، پس تعریف و وظیفه ی "من" چیه؟ و همینطور بگید که شخصیت در کجا قرار داره؟
    "من" یک اصله و خوب، بد، قاتل، صالح و... یک سری صفاته که به واسطه شرایط مختلف از این "من" بروز میکنند. حالا این شرایط میتونه مثلاً بزرگ شدن در خانواده قاتل باشه یا بروز بیماری چند شخصیتی. اما هرچی که هست زیرمجموعه همون "من" ثابت قرار میگیره. مثل پراید میتونه قرمز، زرد، آبی، 111، 141، 132، وانت... باشه که همه شون پرایدن اما ویژگیهای متفاوتی دارن. البته این مثال فقط از جهت تقریب به ذهن بود و امیدوارم توش مناقشه ای صورت نگیره.
    مطالعه میکنید عرایض بنده رو هنگامی که جواب میدید؟
    کسی که به خاطر ضربه خوردن به سرش، رفتاری خلاف با حالت طبیعی خودش بروز میده رو نمیشه طبیعی تصور کرد. حالا شما اسم این غیرطبیعی رو مجنون، دیوانه، بد یا هرچی که خواستید بگذارید. متأسفانه شما هم به جای اینکه شالوده مطالب بنده رو نقد کنید مدام به لغات و واژه ها گیر میدید.

  16. این کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #49
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    "من" ما در طول زندگی ثابته، اما برای اونها نیست. تفاوت واضح تر از این؟

    متأسفانه این دیدگاه صفر و صدی منشأ خیلی از برداشت های اشتباه دوستان شده.
    شما وقتی چیزی رو به عنوان مرکب انتخاب میکنید، برای رسیدن به یه هدفی اینکارو انجام دادید. وقتی هم از اون مرکب جدا شدید هم شما و هم اون مرکب یه سری از ویژگیهای خودش رو از دست میده. مثلاً اسب رو برای طی کردن مسیر به عنوان مرکب خودتون انتخاب کردید. تا وقتی هم که سوار اسب هستید عمل طی کردن مسیر رو طبق همون چیزی که اسب انجام میده انجام میدید و غیر از این راهی ندارید. اسب هم مجبوره هر طور که شما بهش فرمان میدید حرکت کنه. در هواپیما هم همینطور. شما تا وقتی سوار هواپیما هستید دارید از طریق پرواز طی مسیر رو انجام میدید. ولی وقتی پیاده شدید دیگه همچین امکانی ندارید. وقتی از هواپیما و اسب پیاده شدید، دیگه نه شما راکب و نه اونها مرکب هستند.
    عین همین اتفاق هم برای روح و جسم میفته. روح برای به ظهور رسوندن خودش در عالم ماده، روی جسم سوار میشه و با کمک اون به این هدف میرسه. جسم هم به کمک روح میتونه مرکب بودن خودش رو نشون بده. وقتی روح از جسم جدا شد دیگه نمیتونه خودش رو در عالم ماده به ظهور برسونه. جسم هم به تبع بدون روح نمیتونه مرکب چیزی باشه.

    فرض کنید بیست سال از عمرتون رو در یک کشوری سپری کنید. بعد در همون بیست سالگی به کشور دیگه ای مهاجرت کنید و ملیت، تابعیت، زبان، فرهنگ، مذهب و تمام خصوصیات اون کشور جدید رو دریافت کنید و یه آدم دیگه بشید. بیست سال دیگه هم با این وضعیت زندگی کنید. شما در حال حاضر یه آدم چهل ساله هستید که با اون آدمی که بیست سال پیش در یک کشور دیگه زندگی میکرد کاملاً تغییر کردید. اما اگه همین الان ازتون بپرسن اون آدم بیست ساله قبل از مهاجرت کی بود، چی جواب میدین؟ میگید اون یه نفر دیگه بود؟

    اگه یادتون باشه شما بودید که برای اولین بار لفظ "روح" رو به کار بردید و بابش رو باز کردید. وگرنه من هم قصد داشتم تا جای ممکن وارد این مباحث نشم و فقط نظرم رو راجع به "من" بیان کنم.

    این وضعیت یک اختلاله و حالت طبیعی نیست. اصل "من" دچار تغییر نمیشه. فقط به خاطر نقص و اختلال و بیماری در جسم، وضعیتی پیش میاد که فرد در هر لحظه رفتاری متناقض با وضعیت قبلی خودش بروز میده. همونطور که ریتم ضربان قلب میتونه نامنظم بشه و مثلاً بعد از هر ده ضربان یک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رخ بده، بعد از چند دقیقه هم تبدیل بشه به [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و دوباره به حالت عادی برگرده. میبینید چند تا وضعیت متفاوت رخ داد؟ اما هیچ کدوم از این اتفاقات در حالت عادی و عدم وجود بیماری رخ نمیده. همین رو هم برای انسانهای چند شخصیتی تصور کنید.
    دوست عزیز تنها چیزی که در پستهاتون وجود داره فقط سفسطه سفسطه سفسطه
    کلمه سفسطه کلمه توهینی نیست پس موضع توهین نگیرید بلکه کاملا توصیفی هست و توصیف جوتبهای شما به سوالات

    به تمام حرفای توی این پستتون هیچ کاری ندارم چون مطمعن هستم خودتون هم میدونید دارید فقط سفسطه میکنید برای توجیه ادعا و نظریات غلط و ناقصتون
    وگرنه هیچ چیز قابل بحثی که منطق همراهش باشه در پستتون وجود نداره

    من میگم سوار چطور میتونه بر اسب تاثیر بزاره شما برای من کلمه مرکب و راه روش اسب سواری رو تشریح میکنید
    بنده میدونم کلمه مرکب به چه معناست سوال من این بود این مرکب چطور بجز سواری دادن میتونه دم هم به سوارکارش بچسبونه

    من یک سوال مشخص و با فونت درشت کردم که بار سوم هست این سوال رو پرسیدم ولی هربار ازش گذشتین و هیچ جوابی بهش ندادین
    برای بار چهارم سوالم رو مطرح میکنم که جواب ندادن به سوالم خودش گویای همه چیز هست که شما خودتون هم ادعاتون رو باور ندارید ولی فقط تعصب هست که وظیفه میبینید که ازش دفاع کنید حتی با سفسطه

    بازم سوالم رو مطرح میکنم
    این "من" های مختلف که همگی تمام شرایط و خواص "من" غیرمادی رو دارن و کوچکترین اختلافی بین اونها با "من" غیرمادی نیست از کجا اومدن؟؟؟
    و چطور بدن تونسته همچین "من"هایی بسازه وقتی "من" فقط از یکجا و توسط یک نفر در اون بالاها و فقط یکی به بدن تزریق شده
    اگر میخواید سفسطه کنید که نه اینها مثل "من" واقعی نیستن بهتره برید با یه متخصص این علم صحبت کنید تا توجیحتون کنه که اینطور هست که بنده عرض کردم

    Last edited by havzhini; 13-08-2014 at 17:16.

  18. #50
    حـــــرفـه ای Erfan.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    Solar System
    پست ها
    5,350

    پيش فرض

    این نوشته ها هم نمیتونه نقش ابزاری مغز در دسترسی به حافظه و تشکیل اون رو انکار کنه. بیشتر تأکید شده که اجزای مختلف مغز در این فرایندها درگیر هستند. اگه چیزی از متن بر میاد که نشون بده مغز مرکز انباشت اطلاعات و دسترسی به اونها -مثل یک کامپیوتر- هست لطفاً به طور مشخص ذکر کنید.

    دوست گرامی، یک مقدار مطالعه داشته باشید که اصلا مغز چه هست و حافظه چیست. مطالعه سطح بالا هم لازم نیست، کتاب روان شناسی سوم دبیرستان این موارد رو توضیح داده اگه اشتباه نکنم.

    جواب سوالتون:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    مطالعه بیشتر:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  19. 2 کاربر از Erfan. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •