تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 51 از 131 اولاول ... 4147484950515253545561101 ... آخرآخر
نمايش نتايج 501 به 510 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #501
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    همونی که مهره های شطرنجشو یجور خاصی میچید؟

    فکر کنم حس میکرد که اون دختر "بد نیست" و میشه باهاش باشه. اما مطمئن نبود. با همون یکی که چرخید واسه هفت جدش بسش بود.
    اسمش چی بود؟ همونی که اصلا نمیفهمید چی میگه و فقط به فکر این بود که خودشو خوشکل کنه.

    کلا هولدن جدا از روح عصیا نی اش خیلی تیز بین بود.


    اره منظورم همونه
    اما خوب این فرق داشت اون دختر خوبی و بدیش مهم نبود مهم این بود که هولدن بدون در نظر گرفتن هیچ چیز خاصی دوسش داشت

    شخصیت جالبی بود هولدن تیزبین و دقیق و باهوش .... و عجیب

  2. #502
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بیگانه


    آلبر کامو
    هدایت ا.... میرزمانی



    مورسو کارمند جوانیست که با تلگراف خبر مرگ مادرش را می شنود و با بی قیدی با این خبر برخورد می کند در مراسم حاضر می شود و از گریه اطرافیان متعجب است ... این مرد بعد از مدتی بی هدف خاصی مرتکب جنایتی می شود . با بی تفاوتی شاهد محاکمه خویش است و متوجه می شود مردم چه قدر از او منزجرند ... او بیگانه ای در جامعه است چون بر خلاف عرف فکر می کند و جامعه او را طرد کرده و بیگانه پنداشته است ...
    کامو می‌گوید: "خیلی پیش بیگانه را در جمله‌ای خلا صه کردم. قبول دارم که آن جمله به غایت تناقض‌آمیز است. در جامعه‌ی ما اگر فردی در مجلس عزای مادرش گریه نکند، سزاوار است که به مرگ محکوم شود. پیداست که قهرمان کتابم محکوم است. برای این که او نقش مورد انتظار را بازی نکرده است.

    شروع کتاب خیلی قشنگه . بیگانه ، پدرو پارامو و دختر بخت 3 کتابی بودن که به نظر من شروع های تازه و هیجان انگیزی داشتن ادم با شروع کتاب میخکوب می شه ......

    کتاب خوبی بود اما من انتظار یک شاهکار را داشتم ..... شایدم من نتونستم ارتباط خوبی باهاش برقرار کنم ... به نظرم اون قدر هم دقیق حالات روحیش نشون داده نشده بود .... در کل به نظرم یک کتاب معمولی خوب بود


    کامو، در سال 1957 در حالیکه چهل و چهار سال داشت جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کردو در ژانویه‌ی 1960، در روزهایی که مشغول نوشتن رمانی به نام «مرد اول» بود در یک سانحه‌ی رانندگی کشته شد. «

  3. #503
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    بیگانه


    آلبر کامو
    هدایت ا.... میرزمانی



    مورسو کارمند جوانیست که با تلگراف خبر مرگ مادرش را می شنود و با بی قیدی با این خبر برخورد می کند در مراسم حاضر می شود و از گریه اطرافیان متعجب است ... این مرد بعد از مدتی بی هدف خاصی مرتکب جنایتی می شود . با بی تفاوتی شاهد محاکمه خویش است و متوجه می شود مردم چه قدر از او منزجرند ... او بیگانه ای در جامعه است چون بر خلاف عرف فکر می کند و جامعه او را طرد کرده و بیگانه پنداشته است ...
    کامو می‌گوید: "خیلی پیش بیگانه را در جمله‌ای خلا صه کردم. قبول دارم که آن جمله به غایت تناقض‌آمیز است. در جامعه‌ی ما اگر فردی در مجلس عزای مادرش گریه نکند، سزاوار است که به مرگ محکوم شود. پیداست که قهرمان کتابم محکوم است. برای این که او نقش مورد انتظار را بازی نکرده است.

    شروع کتاب خیلی قشنگه . بیگانه ، پدرو پارامو و دختر بخت 3 کتابی بودن که به نظر من شروع های تازه و هیجان انگیزی داشتن ادم با شروع کتاب میخکوب می شه ......

    کتاب خوبی بود اما من انتظار یک شاهکار را داشتم ..... شایدم من نتونستم ارتباط خوبی باهاش برقرار کنم ... به نظرم اون قدر هم دقیق حالات روحیش نشون داده نشده بود .... در کل به نظرم یک کتاب معمولی خوب بود


    کامو، در سال 1957 در حالیکه چهل و چهار سال داشت جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کردو در ژانویه‌ی 1960، در روزهایی که مشغول نوشتن رمانی به نام «مرد اول» بود در یک سانحه‌ی رانندگی کشته شد. «
    بيگانه واقعا يه كتاب منحصر به فرده
    روي افكار من كه خيلي تاثير گذاشت

  4. #504
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دختر نیل


    ژیلبر سینوئه
    هوشنگ مهدوی



    این کتاب در ادامه کتاب شهرزاد دختری از مصر ( برنده جایزه ادبی کارتیه لاتن ) نوشته شده است .
    شهرزاد دختری از اشراف مصر است که در انتهای کتاب قبل شوهرش در جنگ ناپدید شده و او و 2 فرزندش تنها هستند .... این کتاب در عین پرداختن به اوضاع مصر در برهه زمانی خاص و جنگ ها و مذاکراتش با قدرت های مختلف دنیا ، سرنوشت شهرزاد و فرزندانش راپیگیری می کند......
    کتاب بدی نبود اگه حواستون فقط به شهرزاد نباشه اطلاعات خوبی از اوضاع مصر توی اون زمان ارائه می کنه .....

  5. #505
    پروفشنال negar00's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    543

    پيش فرض

    دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم

    نویسنده.جی.سلینجر
    ترجمه :احمد گلشیری

    با این که این کتاب مدتهاست که چاپ شده و خیلی ها می شناسندش، اما دیدم که باز ارزشش را دارد که به عنوان یک معرفی اینجا بیارمش.
    عنوان اصلی کتاب «9 داستان» است و بنا به گفته مترجم سلینجر 31 داستان کوتاه نوشته که همه در فصلنامه ها و مجلات مختلف چاپ شده است.اما از این میان 9 داستان را برگزیده و در یک کتاب با عنوان « 9داستان» منتشر کرده است. جالبتر است بدانید که سلینجر به غیر از این کتاب فقط یک رمان بلند و سه رمان کوتاه نوشته و این نشان می دهد که «9 داستان» جایگاه ویژه ای در میان آثار او دارد. (9 داستان سلینجر یکی از 10 کتاب کلاسیک مدرن جهان شمرده شده است.)
    داستان ها به نوعی بیانگر زندگی روزمره آدمهاست و پرسه زدنشان در تنهایی هایشان.آنچه در پس این روایت روزمره زندگی نمود می یابد تنهایی آدمهاست در آزادی، تقابل مسائل زندگی روزمره و شاید مدرن با مفاهیمی که در پس ذهن جاخوش کرده اند و گرد و غبار نشسته روی آنها دارد کم کم درک ما را از مفهوم واقعیشان تغییر می دهد و باعث می شود که فراموش کنیم نقششان و بودنشان را در زندگی!. شخصیت های کتاب از جنس همین آدمهای دورو برمان هستند ، آدمهایی که شاید خود ما یکی از آنها باشیم.

  6. #506
    پروفشنال negar00's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    پست ها
    543

    پيش فرض

    كاملا موافقم ترجمه كتاب خيلي خوب و روان هست

    اما يك سوال داشتم اون دختر اسمش چي بود ؟ فكر كنم جين....
    دختر خوبي بود هلدن هم دوستش داشت دركش مي كرد و احساسات و افكار اون دختر را دوست داشت خود هلدن هم خيلي غمگين و تنها بود و بارها مي خواست به دختره زنگ بزنه چرا اخر سر باهاش صحبت نمي كرد ؟ چي رو مي خواست نشون بده؟

    من فکر میکنم مشکل هولدن بحران بلوغ، یا ناتوانی برقراری ارتباط با دیگران و شناساندن خود به دیگران بوده باشه!

    مشکل هولدن اونجاست که انگار همۀ دنیا رو همه به جز قسمتهای محدودی سیاه و تلخ و زننده می بینه!البته قسمتهای روشنی هم هستن ولی محدود(مثل وقتی که با فیبی حرف میزنه) حتی در این سیر چندروزه اش در داستان که همه چیز را بی طرفانه و بدون پیش داوری نگاه و توصیف می کنه از پیدا کردن دوستی که با اون ارتباطی عمیقی برقرار کنه مایوس می شه!

    البته هولدن با تمام اینها به نظرم از جامعه ذیذ تیز بینانه تری داره و در واقعهمه ی جامعه ی آلوده و کثیفی رو که بقیه کاملا بی توجه بهش هستن رو میبینه! و شاید یه جورایی قدرت ایستادن در برابر اینها رو نداره و نمی تونه مثل دشتبان پاکی و معصومیت دنیا رو حفظ کنه!

  7. #507
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم

    نویسنده.جی.سلینجر
    ترجمه :احمد گلشیری

    با این که این کتاب مدتهاست که چاپ شده و خیلی ها می شناسندش، اما دیدم که باز ارزشش را دارد که به عنوان یک معرفی اینجا بیارمش.
    عنوان اصلی کتاب «9 داستان» است و بنا به گفته مترجم سلینجر 31 داستان کوتاه نوشته که همه در فصلنامه ها و مجلات مختلف چاپ شده است.اما از این میان 9 داستان را برگزیده و در یک کتاب با عنوان « 9داستان» منتشر کرده است. جالبتر است بدانید که سلینجر به غیر از این کتاب فقط یک رمان بلند و سه رمان کوتاه نوشته و این نشان می دهد که «9 داستان» جایگاه ویژه ای در میان آثار او دارد. (9 داستان سلینجر یکی از 10 کتاب کلاسیک مدرن جهان شمرده شده است.)
    داستان ها به نوعی بیانگر زندگی روزمره آدمهاست و پرسه زدنشان در تنهایی هایشان.آنچه در پس این روایت روزمره زندگی نمود می یابد تنهایی آدمهاست در آزادی، تقابل مسائل زندگی روزمره و شاید مدرن با مفاهیمی که در پس ذهن جاخوش کرده اند و گرد و غبار نشسته روی آنها دارد کم کم درک ما را از مفهوم واقعیشان تغییر می دهد و باعث می شود که فراموش کنیم نقششان و بودنشان را در زندگی!. شخصیت های کتاب از جنس همین آدمهای دورو برمان هستند ، آدمهایی که شاید خود ما یکی از آنها باشیم.


    مرسی....واقعا کتاب فوق العاده ای یه ...من عاشق همه کارهای سلینجرم همشون حرف ندارند....

  8. #508
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض


    من فکر میکنم مشکل هولدن بحران بلوغ، یا ناتوانی برقراری ارتباط با دیگران و شناساندن خود به دیگران بوده باشه!

    مشکل هولدن اونجاست که انگار همۀ دنیا رو همه به جز قسمتهای محدودی سیاه و تلخ و زننده می بینه!البته قسمتهای روشنی هم هستن ولی محدود(مثل وقتی که با فیبی حرف میزنه) حتی در این سیر چندروزه اش در داستان که همه چیز را بی طرفانه و بدون پیش داوری نگاه و توصیف می کنه از پیدا کردن دوستی که با اون ارتباطی عمیقی برقرار کنه مایوس می شه!

    البته هولدن با تمام اینها به نظرم از جامعه ذیذ تیز بینانه تری داره و در واقعهمه ی جامعه ی آلوده و کثیفی رو که بقیه کاملا بی توجه بهش هستن رو میبینه! و شاید یه جورایی قدرت ایستادن در برابر اینها رو نداره و نمی تونه مثل دشتبان پاکی و معصومیت دنیا رو حفظ کنه!

    به نظر من مشکی هولدن اینه که با بقیه متفاوته ، معیار هاش و دیدگاهش با عوام مردم فرق می کنی ... مشکلش اینه که نمی خواد با ظواهر و دروغ هایی که برای همه جزئی ار زندگی و کاملا عادیه کنار بیاد ، واسه همینه که یه جایی از کتاب به اون دختره سیلی میگه دلم می خواد از خونه فرار کنم برم یه دهکده کوچیک و وانمود کنم که کرو لالم...می خواد کرولال باشه تا از دروغ هایی که باید توی زندگی بگه تا کارش پیش بره جلوگیری کنه ... مشکلش اینه که صادقه ، اما توی دنیای ما صادق بودن خطرناکه ...یه چیزی مثل مورسو توی بیگانه که راستگوییش باعث میشه پای دار بره....

  9. #509
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شازده احتجاب

    هوشنگ گلشیری




    شازده احتجاب در روز آخر عمر در یکی از اتاق های قدیمی خانه خود نشسته است و با یادآوری خاطرات خود به صورت پراکنده ، ظلم و خشونت و بیدادگریهای اجداد خود را زنده می کند .....
    داستان به صورت چندگویی است مثلا در حالی که راوی این پاراگرف شازده است راوی پاراگراف بعدی همسر او فخرالنسا است .....
    واقعا فکر کردن به این همه ظلم و ستم و سنگدلی و بی تفاوتی ادم را عصبی می کنه ..... کتاب یک جورایی منو یاد پاییز پدرسالار مارکز می انداخت ..... دیکتاتور وحشی تنها در روزهای اخر عمر .......
    از این که مستقیم یک خط را پیش نمی رفت خوشم اومد در کل بد نبود


    این کتاب در ایران بسیار مورد توجه واقع شده و تا سال 1385 ، 14 بار تجدید چاپ شده

  10. #510
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم

    نویسنده.جی.سلینجر
    ترجمه :احمد گلشیری

    با این که این کتاب مدتهاست که چاپ شده و خیلی ها می شناسندش، اما دیدم که باز ارزشش را دارد که به عنوان یک معرفی اینجا بیارمش.
    عنوان اصلی کتاب «9 داستان» است و بنا به گفته مترجم سلینجر 31 داستان کوتاه نوشته که همه در فصلنامه ها و مجلات مختلف چاپ شده است.اما از این میان 9 داستان را برگزیده و در یک کتاب با عنوان « 9داستان» منتشر کرده است. جالبتر است بدانید که سلینجر به غیر از این کتاب فقط یک رمان بلند و سه رمان کوتاه نوشته و این نشان می دهد که «9 داستان» جایگاه ویژه ای در میان آثار او دارد. (9 داستان سلینجر یکی از 10 کتاب کلاسیک مدرن جهان شمرده شده است.)
    داستان ها به نوعی بیانگر زندگی روزمره آدمهاست و پرسه زدنشان در تنهایی هایشان.آنچه در پس این روایت روزمره زندگی نمود می یابد تنهایی آدمهاست در آزادی، تقابل مسائل زندگی روزمره و شاید مدرن با مفاهیمی که در پس ذهن جاخوش کرده اند و گرد و غبار نشسته روی آنها دارد کم کم درک ما را از مفهوم واقعیشان تغییر می دهد و باعث می شود که فراموش کنیم نقششان و بودنشان را در زندگی!. شخصیت های کتاب از جنس همین آدمهای دورو برمان هستند ، آدمهایی که شاید خود ما یکی از آنها باشیم.
    کتاب زیبایی هست. هنوز اگه حوصله کنم دوباره میخونمش


    من فکر میکنم مشکل هولدن بحران بلوغ، یا ناتوانی برقراری ارتباط با دیگران و شناساندن خود به دیگران بوده باشه!

    مشکل هولدن اونجاست که انگار همۀ دنیا رو همه به جز قسمتهای محدودی سیاه و تلخ و زننده می بینه!البته قسمتهای روشنی هم هستن ولی محدود(مثل وقتی که با فیبی حرف میزنه) حتی در این سیر چندروزه اش در داستان که همه چیز را بی طرفانه و بدون پیش داوری نگاه و توصیف می کنه از پیدا کردن دوستی که با اون ارتباطی عمیقی برقرار کنه مایوس می شه!

    البته هولدن با تمام اینها به نظرم از جامعه ذیذ تیز بینانه تری داره و در واقعهمه ی جامعه ی آلوده و کثیفی رو که بقیه کاملا بی توجه بهش هستن رو میبینه! و شاید یه جورایی قدرت ایستادن در برابر اینها رو نداره و نمی تونه مثل دشتبان پاکی و معصومیت دنیا رو حفظ کنه!
    اما من اینجور فکر نمیکنم
    هولدون نمیخواد با کسی ارتباط بر قرار کنه. یعنی کسی را نمیشناسه که به درد بخوره.
    مثلا با اون پسره دختر باز (هم اتاقی)ارتباط برقرار کنه یا اون اکلی کودن؟ گرچه در آخر میگه که همین اکلی از همشون بهتر بود.
    اون پسره روانشناس هم که معلوم بود چه جونوریه
    اون معلم سابق و خوب هم که معلوم نبود میخواست نصف شبی چه کار بر سرش بیاره!!
    حالا هوس میکنه کارایی بکنه که خیلی ها ازش حرف میزنن و میگن باحاله. اما از دختره میخواد که به جای اینکار بشینه با هم حرف بزنن.
    اما چه حرفی؟ اون دختر دلشو به چیزایی سرگرم کرده بود که کلی با دنیای او فاصله داشت. دنیای ظریف و زیبا.
    اون دوتا دختر ی هم که تو رقص دعوتشون کرد هم که معلوم بود در چه درجه ای از درک و شعور هستن!

    اون آخری هم که اصلا نفهمید چی به چیه؟

    هولدن حتی نتونست دو کلمه حرف حسابی با اون راننده تاکسی بزنه که "وقتی دریاچه یخ میزنه اردکها کجا میرن؟"

    اصلا هولدن بتونه یا نتونه به چه حسابی باید بااین افراد ارتباط برقرار کنه؟

    میمونه خواهر کوچیکش که فوق العاده هست. فیبی
    اما با فیبی چه کار میتونه بکنه؟ فیبی باید بمونه درسشو بخونه

    هولدن از این آدما و کارهای الکی بدش میاد. چه اون فیلم کشکی؛ چه اون نوازنده پیانو که گند میزد به آهنگها و چه اون خنده های مسخره چنتا جوون تو خیابون که بقول هولدن "خودشون هم میدونن که الکی میخندن و شرط میبندم که اصلا هم خنده دار نیست حرفاشون"

    شازده احتجاب

    هوشنگ گلشیری




    شازده احتجاب در روز آخر عمر در یکی از اتاق های قدیمی خانه خود نشسته است و با یادآوری خاطرات خود به صورت پراکنده ، ظلم و خشونت و بیدادگریهای اجداد خود را زنده می کند .....
    داستان به صورت چندگویی است مثلا در حالی که راوی این پاراگرف شازده است راوی پاراگراف بعدی همسر او فخرالنسا است .....
    واقعا فکر کردن به این همه ظلم و ستم و سنگدلی و بی تفاوتی ادم را عصبی می کنه ..... کتاب یک جورایی منو یاد پاییز پدرسالار مارکز می انداخت ..... دیکتاتور وحشی تنها در روزهای اخر عمر .......
    از این که مستقیم یک خط را پیش نمی رفت خوشم اومد در کل بد نبود


    این کتاب در ایران بسیار مورد توجه واقع شده و تا سال 1385 ، 14 بار تجدید چاپ شده
    چند سال پیش خوندم. منتها یادمه حس کتاب خوندن نداشتم و همینجوری روش دویدم و زیاد چیزی نفهمیدم.
    گرچه بیشتر حالت و احوالات بیدادگرانه و مزخرق قاجار را خوب منتقل میکنه.
    فکر کنم فیلمش هم ساخته شده.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •