ممنون از توضیحاتتتون ...
اما دقت کنید که بحث این نیست که کدوم روش بهتر هست، قبلا هم گفتم که علم بهترین روش هست برای شناخت طبیعت و در این شکی نیست، بحث اینکه که خود علم پایه و اساسش علمی نیست، یعنی نمیشه صحت و اعتبار پایه هاش رو از طریق مشاهده و آزمایش نشون داد ...
یکی از پایه های علم اینه که طبیعت در شرایط یکسان، یکسان عمل میکنه، بدون شک اگر ما این پایه رو از علم بگیریم بنای علم فرو میریزه و ما دیگه حق نداریم به یافته هامون عمومیت بدیم، مثلا اگر من امروز از طریق ازمایش کشف کنم که الف بر ب تاثیر ج رو داره، تنها چیزی که میتونم بگم اینه که همین الف خاص بر همین ب خاص تاثیر ج رو داره، همین، دیگه نمیتونم نتیجه بگیرم که در گذشته هم اینطور بوده و در آینده هم اینطور خواهد بود، من حتی این رو نمیتونم برای الف و ب که تو آزمایشگاه هست اما هنوز آزمایشش نکردم هم صادق بدونم، اگر میلیونها بار این آزمایش رو انجام بدم باز هم نمیتونم این نتیجه کلی رو بگیرم که بین الف و ب بصورت کلی این رابطه برقرار هست، چرا چون من قبول ندارم که طبیعت در شرایط یکسان یکسان عمل میکنه ... بنابراین من به هیچ وجه نمیتونم از کشف یک رابطه و قانون صحبت کنم، و این یعنی علم بی علم ...
بنابراین یکی از پایه های علم اعتقاد به این هست که طبیعت در شرایط یکسان یکسان عمل میکنه، و جالب اینه که خود این قانون با روش علمی قابل اثبات/ابطال نیست، چون این یک قانون کلی هست، ولی علم جزیی هست، علم هیچ وقت نمیتونه تمام طبیعت و جهان رو مورد مشاهده و آزمایش قرار بده، مشاهدات و آزمایشات علمی هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی بسیار بسیار محدود هست و نسبت به کل جهان و طبیعت هیچی نیست، بنابراین ما از طریق علم به این قانون نرسیدم، پس اون چه چیزی هست که بما اجازه داده چنین قانونی رو در سراسر جهان ساری و جاری بدونیم؟ جواب چیزی نیست جز فلسفه، قیاس عقلانی، قانون علیت، سنخیت علی و ...
ما همین مساله رو در مورد خود متد علمی هم داریم، متد علمی میگه شما اگر میخواید قوانین طبیعت رو به صورت صحیح کشف کنی باید از این مسیر بری: مشاهده - فرضیه - آزمایش - نتیجه گیری (اثبات/ابطال فرضیه)
خب اگر کسی از ما بپرسه شما بر چه اساس معتقد هستید این روش همیشه جواب میده جواب ما چی خواهد بود؟ آیا میتونیم با روش علمی براش ثابت کنیم که این روش همیشه و در همه جا جواب میده؟ مسلما خیر، چون همونطور که گفتم مشاهدات ما بسیار بسیار محدود و جزیی هست، پس ما بر چه اساس به خودمون اجازه دادیم این روش رو همیشه و در همه جا صحیح بدونیم؟
همین مساله در مورد یکی دیگر از پایه های متد علمی صادق هست، این که همیشه یک رابطه کشف شده صادقه تا زمانی که خلافش ثابت بشه و ابطال بشه ...
از طرف دیگه قریب به اتفاق دانشمندان از جمله فیزیکدانان و شیمی دانان و ... مطمین هستن که در خارج از ذهن ما جهانی وجود داره، جهانی که مستقل از ذهن من وجود داره و عمل میکنه، جهانی که مخلوق ذهن من نیست، بلکه واقعا وجود داره، آیا این رو میشه با روش علمی اثبات کرد؟ باز هم خیر، چون اساس علم اینه که در خارج از ذهن ما جهانی ابجکتبو و واقعی وجود داره و الان همین پیش فرض زیر سوال رفته، اساس خود علم زیر سوال رفته ...
پایه دیگه علم اینه که تناقض امکان نداره، و همین ما رو از شک های بسیار وحشتناک نجات میده، همین قانون هست که باعث شده ما بتونیم مثلا در مورد متد علمی و وجود جهان خارج و ... با اطمینان نظر بدیم، چون اگر این قانون رو قبول نداشته باشیم باید قبول کنیم که متد علمی همزمان هم درست هست هم غلط!! جهان همزمان هم وجود داره هم وجود نداره!! خود ما هم وجود داریم هم وجود نداریم و ... و این یعنی فرو رفتن در شک مطلق ... و شکی نیست که این قانون فلسفی هست نه علمی چون عدم امکان تناقض از جنس عدمیات، محالات و نبودن ها هست و و علم نمیتونه محال و عدم رو مورد مشاهده قرار بده و ...
یک نکته رو بنظرم لازمه که بگم و اون اینه که منظور من از فلسفه مسایلی مثل نظرات فیلسوفان در مورد عشق و زندگی و ... نیست، بلکه تاکیدم روی مسایلی مثل علیت، عدم امکان تناقض و ... هست و میدونید که فلسفه محدود به یک حیطه خاص نیست ...