تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 4 اولاول 1234
نمايش نتايج 31 به 33 از 33

نام تاپيک: همه چیز درباره ی نیچه

  1. #31
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    يكي از سوالاتي که هميشه در ذهن خوانندگان نيچه، مخصوصا ما ايرانيان نقش بسته انتخاب نام ‹‹زرتشت›› پيامبر نيك انديش ايراني براي بزرگترين و جاودانه ترين اثرش است. امّا براستي ‹‹زرتشت نيچه›› كيست؟
    ‹‹داريوش آشوري›› مترجم بزرگ آثار نيچه، نيچه را ‹‹فيلسوف فرهنگ›› ناميده است. زيرا درگيریِ اصلیِ انديشه‌یِ او با پيدايش و پرورش‌ و دگرگونی‌هایِ تاريخیِ فرهنگ‌هایِ بشری ست، به‌ويژه نظام‌هایِ اخلاقی‌شان. تحليل‌هایِ باريک‌بينانه‌یِ درخشانِ او از فرهنگ‌هایِ باستانی، قرونِ وسطايی، و مدرنِ اروپا، و ديدگاه‌هایِ سنجشگرانه‌یِ او نسبت به آن‌ها گواهِ دانشوریِ درخشانِ او و چالاکیِ انديشه‌یِ او به عنوانِ فيلسوفِ تاريخ و فرهنگ است. اگرچه چشمِ نيچه دوخته به تاريخ و فرهنگِ اروپا ست و دانشوریِ او در اساس در اين زمينه است، امّا از فرهنگ‌هایِ باستانیِ آسيايی، به‌ويژه چين و هند و ايران، نيز بی‌خبر نيست و به آن‌ها فراوان اشاره دارد، به‌ويژه در مقامِ همسنجیِ فرهنگ‌ها. او بارها از ’خردِ‘ آسيايی در برابرِ عقل‌باوریِ مدرن ستايش می‌کند.
    دل‌بستگیِ نيچه به ايران و ستايشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در گزينشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پيام‌آورِ فلسفه‌یِ خود می‌توان ديد و نيز نهادنِ نامِ وی بر کتابی که آن را مهم‌ترين اثرِ خود می‌شمرد، يعنی چنين گفت زرتشت. نيچه توجّهِ خاصّی به تاريخِ ايرانِ دوره‌یِ اسلامی نشان نمی‌دهد، اگرچه گاهی نامی از مسلمانان می‌برد و دستِ کم يک بار از حشّاشون با ستايش ياد می‌کند. در يادداشت‌هایِ او يک‌بار نامی از سعدی ديده می‌شود با نقلِ نکته‌پردازی‌ای از او؛ امّا نامِ حافظ را چندين بار می‌برد و در باره‌یِ شعر و ذهنيتِ او سخن می‌گويد

  2. #32
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    زرتشت نيچه كيست؟
    سخن خويش را در باب زرتشت نيچه با گزين گويه اي از خود اين فيلسوف آغاز مي نمايم:
    ‹‹ براي درك زرتشت من شايد بايد داراي صلاحيتي مشابه من بود ــ داشتن يك پا فراسوي زندگي...››
    براي درك گونه او (زرتشت) ابتدا بايد ذهن روشني درباره ي پيش فرض فيزيولوژيك آن داشت: همان كه خود نيچه آن را ‹‹تندرستي عظيم›› مي نامد. نيچه اين ادراك را بهتر يا شخصي تر از آنچه در يكي از آخرين بخش هاي كتاب پنجم ‹‹ حكمت شادان›› آورده، تشريح مي كند. نيچه در زندگينامه خود نوشت خود به نام ‹‹ آنك انسان›› كه روحيات خود را در آن ترسيم مي كند، با همان ابهام و لحن پراستعاره اي که ما خوب به آن آشنا هستيم!!! به تشريح كامل زرتشت پرداخته است:
    ‹‹ كسي از من نپرسيده است! خوب بود پرسيده بودند كه در زبان من كه نخستين مخالف اخلاق هستم، يعني نخستين پرده در و نخستين مخالف پندارهاي اخلاقي پيشينيان، نام زرتشت، يعني چه؟ مگر آنچه يگانه نشان اين مرد ايراني است اين نيست كه نخستين كسي است كه جنباننده واقعي جهان را جنگ ميان خوب و بد مي داند؟ مگر او نبود كه اخلاق و روحيه و سلوك آدمي را به جهاني آن سوي اين جهان محول ساخت؟ مگر او به انديشه هايي از قبيل نيرو و قدرت و علت و هدف نرسيد و اينها را پايه آنچه آدمي مي كند ندانست؟ تو كه خود مخالف وي هستي، تو خود كه سخني ديگر گويي!››
    ليكن در همين پرسش براستي جواب پرسنده مندرج است، نيچه گويد:
    ‹‹آري زرتشت بود كه اين پندار شوم آفريد، يعني پنداري از اخلاق پيدا كرد، پس همو بايد نخستين كسي باشد كه اين اشتباه را دريابد. مقصود اين نيست كه تجربه بسياري لازم است تا اينكه
    آدمي به چنين اشتباهي پي برد! خير، جريان تاريخ خود سراسر خلف تجربي اين نظر نادرست است كه جهان را ‹‹نظامي اخلاقي›› مي داند! خير، جهانِ انسان و جهانِ فرهنگ، پايه اش بر اخلاق و سازمان آن نيست. برعكس، پايه هاي آن بر اساس نيرو و قدرت است. تعيين اخلاق، يعني تعيين خوبي وبدي، با شخص زورمند و پيروز و كامكار است.

    براستي زرتشت بيش از هر انديشه گر ديگري راستي جو و راستگو بوده است. تعاليم او تنها راستگويي را برترين فضيلت دانسته نه پرهيزكاري، نه تحمل، نه ضعف را. واقعا فضيلت وي مخالف پستي و بزدلي ‹‹ايده آليست›› هاست كه از برابر جهانِ واقع مي گريزند. زرتشت يكتنه بيش از همه انديشه گران جهان دلاوري در دل داشته. ببينيد پارسيان چه مي گفتند: راست گو و راست تير انداز! ( به فرزندان خود تيراندازي بياموزيد و راستگويي) اين است فضيلت پارسي. اكنون درياب كه از كي پسروي آغاز شد، هنگامي كه راستي از زبان پارسي و تير و كمان از دست او بيفتاد! خلاف آنچه روش و راه بردگي هموار مي كند، راستي است كه زرتشت آورد، رستن از اخلاق يعني پريدن از فراز دره هولناكي كه در زندگي آدمي به وجود آورده اند! من خود همين پرشم(پرشين). حكمت من چنين پرشي است. چنين است معني زرتشت در زبان من!››

  3. #33
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    نیچه و تبارشناسی اخلاق
    اخلاق آن گونه كه تا كنون فهميده شده است – آن گونه كه سرانجام شوپنهاور آن را به عنوان «انكار خواست زندگي» فرمول بندي كرد- خود غريزه ي فساد است .... حكم محكومان است.
    نيچه، غروب بت ها،
    «اخلاق همچون ضد طبيعت»، 5
    نيچه در زندگي نامه خود نوشت خود آنك انسان كه در پاييز 1888 نوشته شده است، درباره آثار خود تامل و پيشرفتش را به سوي خويش باز بيني مي كند، يعني به اين نكته مي ا نديشد كه او چگونه به آنچه او هست، نيچه آموزشگر، تبديل شده است. او آثار خود را به دو بخش متمايز تقسيم مي كند، يك بخش آري گوي (آثار نوشته شده در فاصله 1878تا 1885) و يك بخش نه گوي (آثار نوشته شده پس از 1885). بخش نه گوي آثار او به ارزيابي دوباره همه ي ارزش ها، «جنگ بزرگ – زنده كردن روز تصميم» مربوط مي شود. آنچه نيچه فرا مي گيرد، همان گونه كه او خود در آنك انسان مي پذيرد اين است كه براي تاييد (آري گفتن) بايد در عين حال نفي كرد (نه گفت): «نفي كردن، شرط آري گفتن است» (آنك انسان، «چرا من يك سرنوشتم»، پاره متن 4).
    در مرز بين دو بخش آثار او، فراسوي نيك و بد، منتشر شده در 1885، قرار داردكه نيچه بعدها آن را « در اساس، نقد مدرنيته» توصيف كرد. در صفحه ي عنوان تبارشناسي اخلاق، نيچه به خوانندگان خود اطلاع مي دهد كه اين اثر در «تكميل و توضيح» فراسوي نيك و بد نوشته شده است. نيچه، در پاره متن آخر پيشگفتار تبارشناسي، مي گويد اگر اين كتاب «درك ناپذير است و گوش ها را آزار مي دهد»، تقصير لزوما از او نيست، زيرا او مي بايست فرض كند كه خواننده با نوشته هاي آغازين او آشناست. افزون بر اين، او در پاره متن 3 پيشگفتار سرنخي براي چگونگي درك نوشته هايش به طور كلي به دست مي دهد. نيچه در اين جا نشان مي دهد كه تقسيم بندي آثارش در آنك انسان به عنوان نوشته هاي آري گوي و نه گوي، گمراه كننده و تا اندازه زيادي خودسرانه است. او مي گويد درست آن است كه بگوييم تمام آثار يك فيلسوف از يك خاك مي رويند: «انديشه هاي ما، آري و نه گفتن هاي ما، و اگر و اما گفتن هاي ما، همه با همان ضرورتي از درون ما رشد مي كنند كه ميوه از دل درخت- به هم مر بوط و با هم خويشاوندند، و همه از يك اراده، يك وضع جسماني، يك خاك، و يك خورشيد نشان دارند».
    تبارشناسي اخلاق از سه مقاله تشكيل مي شود، كه نيچه، در آنك انسان مي گويد، بيانگر «سه بررسي مقدماتي تعيين كننده ي يك روانشناس براي ارزيابي دوباره همه ارزش ها» است. پژوهش نخست به رديابي زايش مسيحيت از دل «روحيه بيزاري»مي پردازد؛ پژوهش دوم نوعي «روانشناسي وجدان» به دست مي دهد، كه در آن منظور از «وجدان» نه نداي خدا در انسان بل غريزه ي بيرحمي است كه پس از سركوب شدن دروني شده است؛ پژوهش سوم و آخر به معني آرمان هاي زاهدانه مي پردازد، و به ويژه اين نكته را بررسي مي كند كه چگونه آرمان «كشيش» قدرت بزرگ خود را بر بشريت به دست مي آورد.
    هدف تبارشناسي اخلاق اين است كه، با عريان كردن خواست قدرتي كه در پس طرح ارزش هاي اخلاقي نهفته است، و با رديابي خاستگاه و تبار ارزش ها، زير پاي ادعاهاي جهان گرايانه و انسان باورانه ها ي ارزش هاي اخلاقي را خالي كند. تبارشناسي، كار انتقادي مهمي است، زيرا نشان مي دهد كه تمام ارزش ها و آرمان ها فراورده هاي تغيير و تحول تاريخي هستند. هر مفهومي، هر شوري و هر احساسي تاريخ دارد. بدين سان، هيچ چيزي ثابت و تغيير ناپذير نيست؛ هر آنچه كه وجود دارد، از جمله نهادهاي قانوني، رسوم اجتماعي، و مفاهيم اخلاقي، تحول پيدا كرده و فراورده ي شكل خاصي از خواست قدرت است. نيچه با تحليل «خاستگاه ها» مي خواهد نشان دهد كه در آغاز پيدايش چيزها، ستيزه، مبارزه و جدال وجود داشته است. اهداف نيچه در بازسازي گذشته، اهداف عملي هستند. او مي خواهد با پيشداوري هاي عصر كنوني كه تفسيري را بر گذشته تحميل مي كنند تا براي ارزش هاي دمكراتيك و نوع دوستانه ي خود پشتوانه به دست آورند، مقابله كند.
    در «تبارشناسي اخلاق»، نيچه در مقاله ي اول توجه خود را بر مفهوم «خود» متمركز مي كند، برداشت هاي اشرافي و مسيحي از كنش انساني را در مقابل هم قرار مي دهد، و لحظه يي را كه مفهوم «خود» چون چيزي جدا از طبيعت و تاريخ به تصور در مي آيد، شناسايي مي كند. در مقاله ي دوم، هدف او نشان دادن جد اشرافي مفاهيم قانون و عدالت است تا ديدگاه «واكنشگرانه»يي را كه خاستگاه اين مفاهيم را نيازهاي جمعي افراد ضعيف و بي امنيت مي داند، به مبارزه فرا خواند. نيچه با نشان دادن اين نكته كه اخلاق تاريخ دارد، و انواع متفاوتي از اخلاق وجود دارند، مي خواهد ما را متقاعد كند كه هيچ اخلاق واحد و جهانشمولي كه براي همه نوع انسان ها اعتبار داشته باشد، وجود ندارد. امروز اخلاق گله يي- حيواني بر ما حاكم است كه از پذيرش اين نكته سرباز مي زند كه خود تنها يك چشم انداز خاص و جزيي درباره جهان است. سروري اين نوع اخلاق است كه او مي خواهد به مبارزه فرا خواند.
    بنابراين، نيچه تاريخ را در خدمت منافع عملي به كار مي گيرد: تاويل همچون تغيير شكل. اما اهميت كتاب به اهداف اشرافي اعلام شده در آن منحصر نمي شود. اين اثر كوششي اصيل و بر انگيزاننده براي نشان دادن اين نكته است كه مفاهيم اخلاقي و حقوقي تاريخ دارند. نيچه به ما مي گويد تقريبا هر چيزي كه وجود دارد در معرض تاويل است؛ زندگي خود چيزي نيست جز ستيزه و جدال ارزش ها و مبارزه براي تاويل انديشه ها و آرمان ها. «تبارشناسي»، ستيزه را در «هنر تاويل» نشان مي دهد.

صفحه 4 از 4 اولاول 1234

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •