دمت گرم انشااله به چاپ 100 برسه !!!!
---------- Post added at 10:19 PM ---------- Previous post was at 10:17 PM ----------
از اونجایی که متنتون مشکلات ریزی و خیلی کمی داره من هم کتاب خون نیستم پس هیچ نظر فنیی نمیدم
بله
خیر
دمت گرم انشااله به چاپ 100 برسه !!!!
---------- Post added at 10:19 PM ---------- Previous post was at 10:17 PM ----------
از اونجایی که متنتون مشکلات ریزی و خیلی کمی داره من هم کتاب خون نیستم پس هیچ نظر فنیی نمیدم
عالي ميشهنوشته شده توسط Iman_m123 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام ایمان جان،
داستانت قشنگ داره پیش میره، فقط همچنان همون مشکل زمان رو داری؛ به نظر من که زمانت گذشته باشه داستان قشنگتره. حالا بازم بستگی به خودت داره که حال رو انتخاب کنی یا گذشته رو.
ممنون که اینجا منتقلش میکنی
خواهش میکنم.
دوستان یه مدتی متاسفانه چیزی نمینویسم . از همتون عذر خواهی میکنم
احتمالا یکمی توی داستان تغییر ایجاد میشه و شاید یه وقفه بیفته توی نوشتنش چون کسی واسه نوشتن قسمت دوم داره کمک میکنه و تا با هم هماهنگ بشیم کمی طول میکشه ولی مطمئنم داستان خیلی بهتر میشه .
بعد از اینکه یه مقداریشو نوشتم جدیدا رو آپلود میکنم
موفق باشید
سلام داستان خیلی باهاله کلی باهاش حال کردم زودتر ادامشو بنویس
خیلی با حال بود ادامه بده
به نظر من اول اون اصلی یعنی نظر خودت رو بذار بعد بقیه بهت توش کمک کنن که اشکالاش رو برطرف کنیم و در آخر به داستان توپ داشته باشیم !
قشنگ بود
از رمان دموناتا الهام نگرفتي دوست عزيز ؟
والا من قبلش اینو نوشته بودم تا یه جاهایی بعد که دیموناتا رو خوندم میخواستم عوض کنم داستانو که یه سری چیز میز ( ) به ذهنم رسید دیگه الآن دارم ادامه میدم ، به زودی توی تاپیک قرار میدم چیزایی که نوشتم .قشنگ بود
از رمان دموناتا الهام نگرفتي دوست عزيز ؟
خوبه، زودتر بزار
درضمن، ميتوني اون داستان سباستين زاخاروف كه توي امضامه رو هم بخوني تا ياد بگيري چيجوري بنويسي :دي
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)