تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 105 از 2734 اولاول ... 555951011021031041051061071081091151552056051105 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,041 به 1,050 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #1041
    کـاربـر بـاسـابـقـه Behroooz's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    6,208

    پيش فرض

    روز وصل دوستداران يادباد
    يادباد ان روزگاران يادباد

  2. #1042
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    در نهان گاه فـــرامـوشـــــــي هــــا
    از پـس پـــرده بــيــرنـــگ ســــكوت
    ياد تـو در دل مــن مــــــيرويــــــــد
    ياد دســــتان نــــــوازش بـــــــــارت
    ياد چشمان خيال انـــــــگـــــيــــزت
    و يـــاد آن روز زمــسـتانـــي خـــوب
    كه دو دسـتـت بــــــا مـــــــــــن
    قصه از گرمي قـلبـت مــي گــفــت
    تا يك شب كه زمين تشنه باران بود
    يك شـب تاريـك و سردو عـــبـــوس
    تو بـه ميـهمــاني تــاريـكـــي هــــا
    تو به مـيهـمانـــي بـــاران رفــتــــي
    وزمين قلب گرمت را در سينه نهفت
    و من اكنون بي تـو
    تنهاي تنهاي تنهام

  3. #1043
    پروفشنال hoseinquest's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2004
    محل سكونت
    خودم ‌اينجا‌ قلبم ‌بين‌الحرمين
    پست ها
    793

    پيش فرض

    مرا بر ململ چشمت بیاویز
    که من قندیل معبدهای دردم
    از این راه پر از هجر و مصیبت
    قسم خورم که دیگر بر نگردم

  4. #1044
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    من بيمار مداوا نكند خشنودم
    غم طبيبم شده و مرگ بود بهبودم
    هيچكس نيست كه باري ز دلم بردارد
    عاقبت داغ و غم و درد كند نابودم
    ا بس که اشک ريخته ام هر كه ببيند گويد
    سرو بشكسته و خم گشته كنار رودم
    گه ز حق مرگ طلب مي كنم و گه گويم
    كاش مي ماندي و غمخوار دلت من بودم
    من نگفتم به كسي واقعه درد دلم
    با خبر گشت زمان از رخ درد آلودم
    اي اجل پا به بر من ز محبت بگذار
    جز تو كس نيست كه از لطف كند خشنودم
    ...

  5. #1045
    کـاربـر بـاسـابـقـه Wisdom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    テヘラン
    پست ها
    2,738

    پيش فرض

    می خوردن و شاد بودن آيين منست / فارغ بودن ز کفر و دين , دين منست

  6. #1046
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    تو را من چشم در راهم
    شباهنگام آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
    وزآن دلخستگانت راست اندوهي فراهم
    تو را من چشم در راهم

    (اميدوارم درست نوشته باشم)

  7. #1047
    کـاربـر بـاسـابـقـه Wisdom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    テヘラン
    پست ها
    2,738

    پيش فرض

    مرغی ديدم نشسته بر باره توس / در چنگ گرفته کله ‌ی کيکاووس

  8. #1048
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    (اميدوارم درست نوشته باشم)
    فکر کنم یه تیکش اشتباه باشه
    ولی متاسفانه منم دقیق یادم نیست

    ...
    سر خود را مزن اينگـونـه به سنگ
    دل ديـوانـه تنـها دل تنگ
    منشيـن در پس ايـن بهت گـران
    مدران جامه جان را مدران
    مکن ای خسته در اين بغض درنگ
    دل ديـوانـه تنـها دل تنگ
    پيش اين سنگدلان قدر دل و سنگ يکی است
    قيل و قال زغن و بانگ شباهنگ يکی است
    ديدی آن را که تو خواندی به جهان يار ترين
    چه دل آزار ترين شد چه دل آزار ترين ؟
    نه همين سردی و بيگانگی از حد گذراند
    نه همين در غمت اينگونه نشاند
    بـا تـو چـون دشمـن دارد سـر جنـگ
    دل ديـوانـه تـنــها دل تنـگ
    نـالـه از درد مکن
    آتشی را کـه در آن زيسته ای سـرد مکن
    با غمش باز بمان
    سرخ رو باش از اين عشق و سر افراز بمان
    راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
    دل ديوانه تنها دل تنگ . . .
    ...

  9. #1049
    کـاربـر بـاسـابـقـه Wisdom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    テヘラン
    پست ها
    2,738

    پيش فرض

    گر من ز می مغانه مستم‌ هستم / گر کافر و گبر و بت ‌پرستم هستم

  10. #1050
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    من از دردی انچنانکهنه برايت حرف می زنم ؛
    که حتی خودم را هم پشت ان فراموش کرده ام .
    من ازانچنان دردی قديمی برايت می گويم ؛
    که حتی چگونه زيستن را هم از ياد من برده است .
    دردی کهنه .
    که هيچ وقت حتی عادت روزمرگی هم ان را از من نگرفت .
    دردیکه هيچ وقت در پستوی من پنهان نشد .
    دردی هميشه برای همه وقت .
    برای همه جا .
    برای تمام لحظه ها .
    تنها ان بود که هيچ وقت فراموش نشد ؛
    و فراموش نکردمرا .
    تنها همراه من .
    تنها چيزی که برايم مانده ؛ تا نگويم هيچم .
    من نهاز اينجا می گويم ؛ نه از انجا ؛
    و نه از قيد مکان .
    من نه از حال می گويم ؛نه از گذشته ها ؛
    و نه از قيد زمان .
    من از قيد زيستن می گويم .
    قيدی برایهمه جمله ها .
    قيدی شايد برای تمام مکان ها و زمان ها قيدی که تمام مکان ها وزمان هايم را معنا داده و بی معنا کرده .
    قيد اجبار بودن .
    بودنی که زيستن رااز من گرفته

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •