سلام دوست عزیز.امیدوارم از این مطالب لذت برده باشی.راوی؟فکر کنم خودت بشناسیش!!!واقعآ هم صدای زیبا و ماندگاری داره:نوشته شده توسط Imagicgirl [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شمسی فضل اللهی، به سال 1320 در تهران دیده به جهان گشود. از دوران تحصیل در دبیرستان، علاقه به هنرهای نمایشی خاصه تئاتر او را به روی صحنه و شرکت در نمایشهای گوناگون کشانید. ابتدا در سال 1336 با نام مستعار (شهرزاد) در نمایشات شرکت کرد و اولین نمایشی که در آن ایفای نقشی کرد، دختر ایرانی نام داشت که در تئاتر تفکری روی سن رفت و پس از آن در پیسهای متعددی نظیر: تفریحات نیمه شب/ آرشین مالالان/ بازی بی حرف/ گلدسته/ درقوزآباد/ دزد طبقه اول/ تشنگی و گرسنگی/ ویس و رامین/ طبقه ششم/ بکت5/ صندلی را کنار پنجره بگذاریم و تعدادی دیگر بازی کرد.
اما از سال 41 بود که همکاری خود را در رشته ی گویندگی با سری نمایشات داستان های ((یک شب از هزار و یک شب)) آغاز کرد و پس از آن در سال 1343 به رادیو ایران برای گویندگی و شرکت در داستانهای شب رادیو دعوت شد و او این دعوت را استقبال کرد و پس از چندی برای گویندگی برنامه های همیشه جاوید ((گلهای جاویدان)) توسط شادروان داوود پیرنیا دعوت گشت و در این برنامه ها یکی از بهترین گویندگان بود که کارهایش شاهد این مدعاست.
در همین زمان وی با استودیوهای دوبلاژ و صدابرداری و صداگذاری همکاری خود را به طور گسترده ای آغاز کرد.مادرهایی خلق کرد ماندگار. راویی بود بی نظیر و به یاد ماندنی .صدایی گرم با حزنی درونی و دلپذیر که اگر از غم می گفت این حزن آشکارتر می شد و گاه حس می کردی که ضجه ای در اعماق این صدا گم شده است.
از آن کارتون بانمک (بامزی، قویترین خرس جهان) خاطره ها داریم. (و حالا ؛ زنگ خوردن و خوابیدن شل مان(شل من) به صدا در می آد...)(بعله! الاغ زبونش رو بیرون آورده بود و زبون الاغ اول از خط پایان مسابقه گذشته بود)(مادربزرگ تند و تند برای اژدها کوفته قلقلی درست می کرد ...)و و و
انرژی و دقتی که ایشان صرف این کارتون کرده بودند، به حدی بود که بزرگترها را نیز جذب می کرد.
مدتهاست خو کرده است به تلویزیون، چه تئاتر تلویزیونی و چه سریال. مادر بزرگ می شود، با آن صدای ماندگار و موهای سپید و چینهای نقش بسته بر پیشانی. سریالهای (امیر کبیر)؛(آتیه)؛(فاصله) و (عطر گل یاس) را در کارنامه دارد.
آخرین تئاتری که به خاطرم مانده از ایشان تله تئاتر (در خیابان هیچکس به من نگاه نمی کند)بود که از شبکه ی چهارم سیما پخش شد و همسری مهربان و پا به سن گذاشته برای مردی آرام و بازنشسته بود.
اما انگار این صداست که هرچه می کنم یادآور شمسی فضل اللهی می شود برایم. نه این که هنرپیشه ای ضعیف باشد نه.قضیه این است که صدا پا فراتر می نهد.امید که این راوی دوست داشتنی داستانهای شب رادیو و مادر بزرگ مهربان تلویزیون همیشه ی ایام سلامت باشد با عمری طولانی.
دوبلور خود کاراکتر بامزی ایشونه:
ناهید امیریان شمس آبادی
متولد : دهم آبان 1333 تهران .
شروع حرفه ای دوبله : 1341 .
((من از سال 1338 توسط پدرم که در کار دوبله وتئاتر فعالیت داشتند به این عرصه وارد شدم.البته قبل از اینکه برای کار دوبله انتخاب شوم در زمینه تئاتر و پیش پرده خوانی در کنار پدرم فعالیت می کردم.زمانیکه وارد هنر دوبله شدم هنوز خواندن و نوشتن نیاموخته بودم درنتیجه دیگران دیالوگ ها را به من می گفتند ومن آنها را حفظ می کردم و می گفتم و چون قدم به میکروفن نمی رسید چند قوطی فیلم زیر پایم می گذاشتند.البته من در زمینه بازیگری تئاتر هم فعالیت داشتم و به خاطر دارم که در سن 12 سالگی با آقایان "علی نصیریان" و "عزت الله انتظامی" در تئاتر "شاه عباس و مرد پینه دوز" هم بازی بودم.
در رادیو هم فعالیت داشتم و یکی از مهمترین کارهای رادیوئی ام " داستان های رادیو" بود که با آقایان "بهزاد فراهانی" و "هوشنگ بهشتی" و خانم "ژاله علو" همکاری می کردم.صدای من در نوار قصه های بسیاری شنیده می شود از جمله "48 داستان" که از برجسته ترین آنهاست.متأسفانه همه فیلم های دوران کودکیم را که در آنها
گویندگی کرده ام به خاطر ندارم و نمی دانم در چند فیلم صحبت کرده ام .
چند تا از کارهایی را که به خاطر دارم برایتان می گویم.در فیلم سینمائی "الیور توئیست " به مدیریت مرحوم عزت الله مقبلی به جای" الیور توئیست " حرف زدم و در فیلم سینمائی "اشکها و لبخندها" به مدیریت آقای علی کسمائی به جای "گرتِل" و...و در فیلم های فارسی نیز اکثراً من به جای کودکان بازیگر حرف می زدم .
در کار مدیریت هم به تازگی در شبکه1 و شبکه 3 سیما شروع به فعالیت کرده ام .فیلمهای "سینما پارادیزو" ، "طرفدار" ، "انجمن شاعران مرده" ،" دوما" ،" بازگشت زمان(راه زمان)"، وچند مستند برای شبکه 3 و سریال "کارآگاهان کوچک" و "من می توانم" و فیلم سینمائی " خانه فندق" را هم برای شبکه 1 مدیریت کرده ام .
من در این عرصه از حضور استادان بزرگی بهره مند شده ام و از آنها خیلی چیزها یاد گرفته ام مثلاً آقایان هوشنگ لطیف پور ،ایرج دوستدار ، علی کسمائی ، سعید شرافت ، احمد رسول زاده ، پرویز بهرام ، جلال مقامی ، علی خسروانه ، هوشنگ کاظمی ، محمدعلی زرندی ، خسرو خسروشاهی ، فریدون ثقفی ، هوشنگ مرادی ، امیر هوشنگ قطعه ای ، منوچهر اسماعیلی ، منوچهر زمانی ، سعید مظفری ، چنگیز جلیلوند ، ناصر طهماسب ، محمود قنبری ، اکبر منانی و عزت الله مقبلی و خانم ها رعفت هاشم پور ، شوکت علو و بسیاری دیگر.آنها همه اساتید من بودند و از هر کدام یک تجربه آموختم که الان در کارم از آنها استفاده می کنم.از همه شان ممنونم ، از همه به خاطر زحماتی که برای من کشیدند ممنون و سپاسگزارم.))
این صدای لطیف و کودکانه که به شکلی عجیب هم مناسب پسربچه هاست و هم دخترانه را سالهاست که می شناسیم ...از اولین کارتونهایی که به خاطر داریم : پسر شجاع و گویش پسرانه ی ایشان به جای خرس مهربون ، مهاجران : لوسی می آن دخترک که مدام گریه سر میداد !(بامزی)قوی ترین خرس جهان ، جینا کوچولو (جوجه اردک) دوست و همراه پینوکیو (با گویش نادره سالار پور) ، سندباد و آن ماجراهای تخیلی قدرتمند ، نل و پدر بزرگ (اینبار صدایی محزون) ،(هاچ)زنبور عسل و آنت (بچه های آلپ) ، اما بامزه ترین این گویشها شاید (بنر) سنجاب کوچولو بود که رفتار عجیب و غریب و بانمک این موجود دوست داشتنی با صدای ایشان به یاد ماندنی تر می شد و البته ....فلن دختر (و راوی) کارتون خانواده ی دکتر ارنست را نیز نباید از یاد برد .
در ضمن فکر میکنم که به جای اون خرگوش سفید بامزه توی این کارتون خانوم نوشابه امیری حرف زدن!