2- مهاجرت آریایی ها
واژه آريايي براي اولين بار در قبيله اي به نام Harry كه يكي از قبايل ميتاني Mitany بوده ديده شده است . ويل دورانت مي نويسد :« اقوامي كه از كرانه هاي بحر خزر برخاسته اند اين نام را به خود داده اند و به صورت خاصي به اقوام ميتاني ، هيتي ، مادي ، پارسي و هنديان و دائي (شاخه شرقي هند و اروپايي) كه در آسيا سكني گرفتند اطلاق مي شود . واژه آريا در اوستا Airya و در كتيبه هاي هخامنشي Ariya و در سانسكريت اِريه آمده است .
موقعيت جغرافيايي ايران در طول تاريخ ، چهار راه حوادث و گذرگاه تند باد هاي گوناگون بوده است ، چنانچه در پيش ذكر شد وضعيت دو شكاف زره كوهستاني ، يكي در شمال شرقي (خراسان) و ديگري در شمال غربي (آذربايجان) باعث مي گرديد كه اقوام مهاجم به راحتي بتوانند از اين گذرگاه ها گذشته وارد ايران شوند. از عمده ترين و مهاجرت هاي تاريخي به طرف ايران مهاجرت آرياييان مي باشد ، همين اقوام چهره اين سرزمين را دگرگون كردند. در اينكه اقوام به چه سبب و از كجا به ايران روي آوردند ، نظريات گوناگون و گاهي متضاد ، از طرف صاحب نظران ارائه داده شده است اماآنچه مسلم مي باشد اين است كه اين اقوام چنانكه گفته شد از دو گذرگاه فوق الذكر ، گذشته و بيشتر در قسمتهاي غربي ايران سكني گزيده و تمدن هاي شگفت انگيزي را موجب شدند. براي روشن شدن خاستگاه اين قوم جنجال بر انگيز به نظريات صاحب نظران مي پردازيم . دربارهء محل سكونت اوليه آريايي ها در « ونديداد » يكي از بخش هاي اوستا آمده است : « اهورمزدا به سپنتان زرتشت گفت : من كه اهورمزدايم ، اولين شهري كه آفريدم « آرياوج » بود و خوب و با قاعده بود . اهريمن قتال بر ضد آن كار كرد و مار بزرگ و سرماي دادهء « دِوُ » در آن خلق كرد . آنجا دو ماه بماند. سرماست و دو ماه ، گرما. در آن ده ماه ، آب سرد است ، زمين سرد است ، گياه سرد است در آنجا در وسط زمستان بارندگي مي شود و مشكلات سخت مي آورد » در مورد کيفيت مهاجرت آريايان به فلات ايران ، ويل دورانت تحت عنوان « گهواره مدنيت و آسياي ميانه » مي نويسد : « اگر گفته هاي علماي زمين شناسي را که نظرياتشان پر از ابهام است باوركنيم ، بايد بدانيم كه چايلد نظر داده است : آسياي ميانه كه اينك خشك و بي آب و علف است ، در گذشته پر آب و معتدل بوده و درياچه هاي بزرگ و رود خانه هاي فراوان داشته است . در باز پسين عقب نشيني يخچال ها ، اين سرزمين ها دچار خشكي شده و در پايان ، كار به جايي رسيده كه به علت كمي بارندگي زندگي در آن عراضي غير ممكن شده و ساكنين ، مجبور به مهاجرت گرديده اند » . همچنين پيرنيا مشير الدوله در جلد اول كتاب ايران باستان آورده است : « آريايي هاي هند و ايراني پس از آن كه مدتها باهم زندگي مي كردند و مدتي طولاني به يك زبان واحد تكلم مي كردند ، از آسياي ميانه مهاجرت كرده و به باختر آمدند و از آن پس جدا شدند . شعبه هندي به طرف هندوكش و دره پنجاب و شعبه ايراني به طرف جنوب و غرب فلات ايران سرازير شدند » .
در متون تاريخي از مردمي به نام « آزيانيك » ياد شده كه براي محققان اهميت فراوان دارد و به رقم آنان مردم در تاريخ فرهنگ بشر ، نقش عمده اي ايفا نموده اند . اين اقوام نخستين مهاجراني هستند كه پيش از اقوام هند و اروپايي از سرزمين هاي شمالي (دشت هاي اوراسي) سرازير شده اند .
نظر به آنچه ذكر شد چنين مستفاد مي شود كه در كل ، مهاجرت هاي عمده در سه موج مهم و مشخص انجام شده است :
1. آزيانيك در حدود هزاره چهارم پيش از ميلاد
2. هند و اروپايي در حدود هزاره سوم پيش از ميلادي
3. آريايي ها در حدود هزاره دوّم پيش از ميلاد كه مهمترين آنها ماد ها و پارس ها مي باشند . دسته آريايي ها به صورت دو شاخه شرقي و غربي در فلات ايران منتشر شدند .
آنچه براي ما از اهميت بيشتري در اين مقال برخوردار است ، موج سوم مي باشد ؛ تمدن ايران بر فرهنگ و تمدن اين اقوام بنا شده است . مهاجمان آريايي با امواج متوالي وارد شده و از دو راه ماوراء النهر و قفقاز وارد مي شدند . اين اقوام بر خلاف قوم هوري و ميتاني و كاسي كه توسط بوميان نابود شدند و اثري از آنان به جاي نماند ، از بين نرفتند .پس از چند قرن آنان در اين ناحيه نفوذ شديد يافته و ارباب اين ناحيه شدند . در قسمت جنوب هندوكش و پنجاب آريايي ها در هجوم قبلي خود مستقر شده بودند و موج دوم قسمت شرقي نمي توانستند در آنجا نفوذ يابند بنابر اين آنان مجبور به حركت به طرف فلات ايران شدند .
ايرانيان ( آريايي ها ) نتوانستند به مغرب نفوذ كنند و آن هم به دليل وجود تمدن هاي نيرومند مغرب فلات ايران بود كه عبارتند از :
1. ايلام كه شامل شوش بود
2. بين النهرين كه در شمال بابل ،سر حدي با آشور داشت
3. در قسمت شمال و شمال شرقي درياچه « وان » ، دولت اورارتو واقع بود
ايرانيان قدرت شكستن اين سد ها را نداشتند و ناگزير طي چهار قرن بعد ، اقوام بومي را چنانكه قبلاً نيز ذكر شد مستحلك و تمدن خود را مستقل كردند كه اين تمدن هم بر بنيان تمدن هاي ممالك همسايه استوار بود .