تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 27 از 27 اولاول ... 172324252627
نمايش نتايج 261 به 268 از 268

نام تاپيک: خواندنی هایی در مورد خوانندگان ايران

  1. #261
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    بنان در آغاز کار تنها به آواز‌خوانی می‌پرداخت



    محمود خوشنام: تمایل به اجرای تصنیف‌های نو آورانه در سال‌های ۴۰ جدی‌ترین خوانندگان موسیقی سنتی از جمله غلامحسین بنان را نیز به این راه کشانید. بنان در آغاز کار تنها به آواز‌خوانی می‌پرداخت. بعد هم که پای تصنیف به میان آمد تصنیف‌های سنگین و رنگین سنتی را می‌خواند که علی‌نقی وزیری یا روح‌الله خالقی آن‌ها را در پیوند با شعر شاعران کلاسیک ساخته و پرداخته بودند. مثل خریدار تو، می‌ ناب، مشتاق، پریشان و حالا چرا.

    ولی در سال‌های ۴۰ تصنیفی از او پخش شد که از نظر فرم ساختاری با خوانده‌های پیشین او متفاوت بود. آهنگساز و شاعر دیگری نیز داشت که کارهایشان کمتر به محفل اساتید راه پیدا می‌کرد. بنان با خواندن این تصنیف که الهه‌ی ناز نام داشت شهرت و محبوبیت خود را در قشرهای میانی جامعه نیز گسترش داد. موسیقی الهه‌ی ناز را آهنگساز نه چندان معروفی به نام اکبر محسنی ساخته و کریم فکور سراینده‌ی تصنیف‌های معمولی روی آن شعر نهاده است.

    شاید یکی از علل فراگیر شدن الهه‌ی ناز همین باشد که اجرای این نوع کار با صدای بنان برای مردم تازگی داشته است. این در واقع شور و شوق مردم را در روی‌آوری به کارهای نوآورانه نشان می‌دهد. خط سیر ملودی‌ها و انتخاب ریتم ویژه، الهه‌ی ناز را از دیگر خوانده‌های بنان متمایز می‌سازد. این ملودی و ریتم تازه از همان مقدمه‌ی تصنیف خود را آفتابی می‌کند و سرزندگی آن اندوه آواز دشتی را که ترانه در آن جاریست می‌شکند.

    نوآوری و ابتکارات اکبر محسنی که در چند تصنیف دیگر او از جمله انتظار و ساقیا نیز بازتابیده، دستاورد دوره‌ای که او به عضویت انجمن موسیقی ملی درآمده و با موسیقی‌دانان نوآور همنشین شده بود. روح‌الله خالقی که استعداد محسنی را دریافته بود راه را برای پیشرفت او هموار می‌کرد. الهه‌ ناز را نیز خالقی برای آواز و ارکستر بزرگ به شکلی تأثیرگذار تنظیم کرده و علاوه بر صدای گرم بنان از گروه آواز جمعی نیز در اجرای آن بهره گرفته است. منبع




    توسط مجتبی نظری

  2. #262
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض





    گلپایگانی یک اتفاق است



    علی جهاندار: آقای گلپایگانی همیشه در ذهن من هستند. ایشان و امثال اینها آدم‌هایی بودند که همیشه حرفی برای گفتن داشتند. یکی گلپایگانی یکی آقای ایرج.

    چشم من همیشه برای دیدن گل‌های زیبای این سرزمین باز هست و امثال اینها آقای ناصر مسعودی آقای پوررضا اینها حرف زدند کار کردند و دل‌ها را خوش کرده‌اند. اینها به افراد زندگی دادند و تمام زیر و بم زندگی‌شان برای من پیداست. اگر این زیبایی را نبینم مشکل است. آن شب آقای گلپایگانی لطف کردند به من و بنده را پذیرفتند. بسیار از آن شب به بعد خوشحالم.

    باور کنید دریچه‌ای دیگر از زندگی برای من باز شده. آقای ایرج هم خیلی به بنده لطف دارند هر وقت بنده را می‌بینند با یک گرمی خاصی مرا در آغوش می‌گیرند. اینها بزرگانی هستند که اتفاق افتادن این آدم‌ها خیلی نادر است.

    گلپایگانی یک اتفاقی بود در آواز این سرزمین. این‌طور بگویم که گلپایگانی و ایرج آواز را آوردند در میان مردم. یعنی آواز را این دو نفر به مردم معرفی کردند. تا این زمان آواز معنی نداشت. ترانه بود و تصنیف بود. این دو نفر مخصوصا گلپایگانی که تحریرهای ساده و زیبایی دارد. فکر کن یک راننده تاکسی وقتی آوازی از ایشان پخش می‌شد ماشین را نگه می‌داشت گوش می‌کرد و بعد حرکت می‌کرد. این خیلی مسئله هست. من همیشه برای مخاطبان یک حرف دارم و آن اینکه هر کسی که ارزشمند هست و کار ارزشمندی ارائه می‌دهد با چشم بی‌غبار او را نگاه کنند. برایش ارزش قائل شوند. برای اینکه انجام کار ارزشمند به این سادگی‌ها نیست. قدر بدانند.

    حالا هر صنفی می‌خواهد باشد شاعر و پزشک و کشاورز. چون موضوع هنر است من عرض می‌کنم به هنرمندانی که اثر گذار بودند و سال‌ها زحمت کشیدند و آثار با ارزشی دارند و دل‌ها را شاد کرده‌اند. اینها را با چشم بی‌غل و غش نگاه کنند و واقعا احترام بگذارند. مگر گلپایگانی و ایرج شدن همین‌طوری هست. کسی که این حرف را می‌زند برود کنسرت بگذارد و صد نفر هم دورش باشند یک ضبط صوت ببرد وسط آن کنسرت و آواز مست مستم ساقیا را بگذارد داخل ضبط صوت ببیند چه می‌شود.

    گلپایگانی این است یا یک خلوت گزیده آقای ایرج را بگذار یا مثنوی آقای شجریان را بگذار. آواز مرا عاشقی شیدای بنان را بگذار یا شلمان لاکوی ناصر مسعودی را بگذار. اینها اثر گذار بودند. یعنی اگر کسی وجدان داشته باشد و با وجدان حرف بزند مگر می‌شود گلپایگانی یا ایرج شد. همین آقادزده را اگر می‌تواند برود و بخواند زمان آن‌طور بوده وگرنه این همه آواز خوانده که هیچ مردی از عهده آن برنمی‌آید. استاد کسائی می‌گفتند که مرحوم تاج گفتند: اگر من تاج اصفهانی نبودم حاضر بودند ایرج بشوم. این است که نمی‌شود همین طوری به جایگاه این بزرگان دست یافت.

    اکبر گلپایگانی وقتی درآمد می‌خواند متعلق به خودش است چون اکثر آوازخوانان در زمان اجرای درآمد فرازها و فرودهایشان بیشتر نمایان می‌شود. آقای گلپایگانی وقتی فرود می‌کنند مثل خلبانی می‌مانند که هواپیما را خوب می‌نشانند. اکثر خوانندگان با تحریر فرود می‌آیند ولی ایشان با شعر فرود می‌آیند و این خیلی زیباست. اگر می بینید این روزها کمتر جوانی به آواز علاقه دارد طبیعی است. شما وقتی الماس را گذاشته‌ای پشت پرده چطور انتظار داری مردم به زیبایی آن پی ببرند!

  3. #263
    داره خودمونی میشه baleshtak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    پست ها
    49

    پيش فرض

    کسی هست که بتونه چیزی در مورد سیاوش قمیشی بگه؟؟؟

  4. #264
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    1

    کسی هست که بتونه چیزی در مورد سیاوش قمیشی بگه؟؟؟

    اگه صفحات رو بگردی حتما پیدا میکنی

  5. #265
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    10

    سیمین غانم، از گذشته تا هنوز



    سیمین غانم

    آرش نصیری: من به خانواده‌ام قول داده بودم كه خیلی از مسایل را رعایت كنم و كردم. خانواده من خیلی متعهد بود و سختگیر...

    لابد این مساله مهمی بود برای دختر جوانی كه به دنیای موسیقی حرفه‌ای وارد می‌شود آن هم در آن شرایط قبل از انقلاب. باید بیشتر از هر چیزی برایش شخصیت اجتماعی و فردی‌اش مهم باشد و آنچه باعث می‌شود همیشه به عنوان یك گزینه جدی موسیقی جدی باقی بماند. من همیشه در كادر بسته كار كرده‌ام. یعنی موسیقی و موزیك و هنر خوانندگی برای من آنقدر عزیز و محترم بود كه به خودم اجازه نمی‌دادم در هرجا و موقعیتی آن را ارایه كنم. مگر جاهایی كه می‌دیدم واقعا سطح بالایی دارند یا خیریه است و اینطور چیزها. راستش من به صورت شغل و حرفه به مقوله خواندن نگاه نمی‌كردم، دوست نداشتم.

    این روال را هنوز هم ادامه می‌دهد. می‌گویند پیشنهادهای زیادی از كمپانی‌های رنگارنگ و پرزرق و برق آن طرف آب‌ها دارد اما همه آنها را رد كرده است با وجود آنكه اینطرف به هر حال با محدودیت‌های فراوانی دست به گریبان است. می‌رود كانادا به دختر و نوه‌هایش سر می‌زند و آنجا و اینجا در برابر وسوسه‌های پول و شهرت بیشتر مقاومت می‌كند و بعد بر می‌گردد به همین خانه؛ خانه اول. آنجا كنسرت می‌دهد و شاهد آن است كه آهنگ‌هایش همیشه و همه جا زمزمه می‌شود. نمی‌شود كه بماند. می‌رود كه برگردد. می‌گوید: من ترجیح می‌دهم برای دل‌هایی كه اینجا هستند بخوانم. من می‌خواهم برای دل‌های اینجا مایه آرامش باشم. مردم را دوست دارم اما شما می‌دانید كه من در همه عمرم تحت تاثیر این نبودم كه بروم دنبال برنامه‌های آن‌چنانی. من ترجیح می‌دهم یك زندگی آرام و بی‌دغدغه داشته باشم و برای مردم خودم بخوانم. به علاوه همه اینها من با خیریه فیروزنیا همكاری می‌كنم. اینها تعدادی از خانم‌های خدمت‌گزار هستند كه زندگی‌شان را وقف این كار كرده‌اند. خیلی قدم‌های مثبت بر می‌دارند و بنابراین همكاری‌ام را با این خیریه ادامه دادم. این را به همه چیزهای پرزرق و برق دیگر ترجیح می‌دهم.

    فریدون شهبازیان یك آهنگ ساخته بود كه شعرش را فرهاد شیبانی گفته بود. دعوت كرده بود از این ستاره تازه دنیای موسیقی آن روزها كه بیاید در استودیو بل كه آهنگ تازه‌اش را بخواند و این مربوط است به سال حدود 54. قبل از آن البته این ستاره جوان دو آهنگ دیگر هم خوانده بود كه مثل توپ صدا كرده بودند. اولین آهنگی از او كه شهره خاص و عام شد، آهنگ قلك چشات بود كه فریبرز لاچینی ساخته بود روی شعری از سعید دبیری. آن موقع مثل این روزها میزان فروش به صورت عددی مشخص نبود اما به مدت دو سال هیچ آهنگی روی دست این آهنگ نیامد. بعد هم‌نفس‌را خواند كه آن هم از ساخته‌های فریبرز لاچینی بود روی شعری از شهیار قنبری و حالا رفته بود در استودیو بل كه گل گلدون من را اجرا كند.

    پدر رئیس دارایی شمال بود. البته بعدها به كار تجارت مشغول شد ولی آن موقع رئیس دارایی بود و از تهران منتقل شده بود به تنكابن و اینطور بود كه فرزندش سیمین همانجا متولد شد. در میان طبیعت سبز متولد شد و عاشق طبیعت باقی ماند. حدود هشت سالش بود كه برگشتند تهران. از همان كودكی صدایش خوب بود و در جشن‌های كوچك مدرسه و خانواده می‌خواند تا اینكه در آموزشگاه‌های كشور در دوره دبیرستان مسابقه‌ای گذاشتند و او در سراسر كشور اول شد. بین دختران جوان در مدرسه مسابقه می‌گذاشتند و كسی كه خوب سنتور می‌زد، پیانوی خوبی می‌زد و یا صدای خوبی داشت انتخاب می‌شد و برنده‌ها را می‌بردند اردو و اینطور بود كه او هم خواند و اول شد. البته خودش می‌گوید این اول شدن از نظر تكنیك خواندن نبود بلكه از نظر وسعت صدا و انتخاب اشعار و این جور چیزها بود كه اول شد.

    مثنوی بشنو از نی چون حكایت می‌كند را خوانده بود در دستگاه افشاری. آن موقع هفده سالش بود. بعد رفت به هنرستان آزاد موسیقی نزد استاد مرحوم محمود كریمی. دیپلمش را گرفته بود. مدتی كار كرد و بعد از آن دعوت شد به رادیو و تلویزیون با این قید كه قولی را كه به خانواده داده بود یادش بماند. خودش بیشتر از همه تشویق اطرافیان و علاقه شدید خودش را دلایل عمده پیشرفتش می‌داند و اینكه یكی از اشخاصی كه خیلی تأثیر داشت در زندگی من استاد حنانه بود. ایشان خیلی به من می‌گفتند كه هر سبكی كه خواستی می‌توانی بخوانی. من هم از این فرصت استفاده كردم و آن زمان ترانه قلك چشات را خواندم. موسیقی ایرانی را خیلی دوست داشتم ولی برای اینكه كارم محدود نباشد سعی كردم تعادل را حفظ كنم و موسیقی پاپ را هم كار كردم. البته فكر می‌كنم موسیقی‌ای كه من می‌خواندم شبیه پاپ‌های امروزی نبود و حداقل هم شعر و هم آهنگ سطح بالایی داشت.

    استاد حنانه البته این را هم به او گفته بودند كه تو می‌توانی هم اپرا كار كنی، هم موسیقی ایرانی. صدایت چیزی است بین شرق و غرب. هر سبكی كه بخواهی می‌توانی كار كنی. اینطور بود كه موسیقی هر لحظه برایش جدی‌تر شد و علاوه بر استاد محمود كریمی پیش استاد حنانه سلفژ و تكنیك‌های موسیقی را كار كرد و خودش هم به كمك نوارهای مختلف تكنیك‌های مختلف را تمرین می‌كرد. شده بود خواننده و در رادیو و تلویزیون می‌خواند و بعد قلك چشات را خواند كه گفتیم كلی سر و صدا كرد. البته این اولین آهنگی نبود كه می‌خواند. در تلویزیون كلی ترانه و آواز خوانده بود كه الان آنها را چندان به یاد ندارد. یك مدت موسیقی ایرانی كار می‌كرد و چند آهنگ خواند اما آنها آن طوری نبود كه دلش می‌خواست. راضی‌اش نكرده بود و بعد كه رفت سمت موسیقی پاپ سعی كرد كه با بهترین‌ها كار كند. از مرحوم استاد تجویدی چند آهنگ خوانده است؛ از مهندس همایون خرم و دیگران. اما آن گل گلدون من چیز دیگری بود. هنوز هم چیز دیگری است. آن موقع كلی سر و صدا به پا كرده بود اما خودش معتقد است كه این ترانه در دهه‌های بعد جایش را بیشتر بین مردم باز كرد. بسیاری مادران هستند كه به من می‌گویند ما این ترانه را به عنوان لالایی برای فرزندانمان می‌خوانیم كه بخوابند. بسیاری از دختران و پسران جوان می‌گویند كه با آن ترانه عشق‌شان را ابراز كرده‌اند. به هر حال این ترانه‌ای بود كه باب طبع پیر و جوان بود و البته به مرور جا باز كرد و در اذهان مردم باقی ماند.

    نمی‌توانست كنسرت بدهد و رسیده بود تا سال هفتاد و هفت. بیست سال در جمع نخوانده بود. اجازه گرفته بود كه برای خانم‌ها كنسرت بدهد در سینما صحرا. وقتی وارد صحنه شد گریه‌اش گرفته بود. سالن پر بود و حتی روی زمین هم نشسته بودند. پشت درها هم غلغله بود. وقتی لب باز كرده بود كه گل گلدون من را بخواند همه با او همراهی می‌كردند. بیشتر از همه وقتی متاثر شد كه جوان‌ها خط به خط ترانه را با او می‌خواندند و این پایان بیست سال سكوت بود.

    وقتی نمی‌توانست بخواند، این قضیه زیاد اذیتش نمی‌كرد. اینها را خودش می‌گوید. می‌گوید: زیاد پایبند شهرت نبوده و نیستم. با نخواندنم هم خیلی عادی برخورد كردم. بیشتر وقتم را گذاشتم در كارهای دكوراسیون و باغ. یك تكه زمین در لواسان بود كه گرفتیم و درختكاری و كارهای دیگرش را انجام می‌دادیم. احساس كمبودی نمی‌كردیم تا اینكه دوباره مجوز دادند. موسیقی برایم حیاتی نبود. برای اینكه من از درون احساس كمبود نمی‌كردم. درونم پر بود از عشق به خدا، طبیعت و همه چیز. احساس كمبود اینجوری نكردم تا اینكه زمان گذشت و فضا باز شد و دوباره مجوز دادند. البته نه برای تك‌خوانی.

    در همان دوران شهرتش ازدواج كرد. هر بار كه برایم موقعیتی پیش می‌آمد كه ازدواج كنم همه مخالف خواندنم بودند. آن موقع مثل الان نبود و شرایط مساعد نبود ولی من معتقد بودم كه باید با كسی ازدواج كنم كه با كار موسیقی من مخالف نباشد. بعد به شوهرم تعهد دادم كه حریم همه چیز را حفظ كنم و كردم. من خودم شخصا از درون آدم متعهدی هستم و خیلی قانون‌گرا و لذا مسائل را رعایت می‌كردم. از خیلی مسائل گذشتم. چك سفید می‌آوردند به این عنوان كه هر چقدر می‌خواهی بگیر ولی بیا در فلان جا بخوان ولی من هرگز این كار را نكردم. من به خانواده قول داده بودم. البته قبل از اینكه ازدواج كنم كه اصلا اجازه نداشتم بروم. بعد از ازدواج رفتم و به همسرم قول دادم همه چیز را رعایت می‌كنم. موسیقی در كنار زندگی‌ام قرار دارد. همیشه هم همینطور بودم. موسیقی برایم خیلی گرامی و عزیز است و من دوست ندارم كه به عنوان حرفه از آن استفاده كنم. زندگی اول و موسیقی هم در كنارش.

    اینجا كنسرت می‌دهد و می‌رود ونكوور به دختر و نوه‌هایش سر می‌زند. سال گذشته در رشت، شیراز و تهران كنسرت برگزار كرد. همه جا با استقبال بی‌نظیر روبرو شد. در تهران كنسرتش قرار بود تمدید شود كه نشد. برای كاستش هنوز مجوز نگرفته است. در ماه گذشته هم در تهران كنسرت برگزار كرده است و در كنسرتش فریبا جواهری پیانو زده و خانم آزاده ویولن و سارا احمدی دف را نواخته و خانم دكتر پرستو شرقی گویندگی كرده است. كنسرت می‌دهد. از مادرش پرستاری می‌كند. به ونكوور می‌رود كه تنها دخترش فرسین و نوه‌های دوقلویش تنها نمانند. همین چند وقت پیش بود كه از دیدار عزیزانش بر می‌گشت.

    به نوه‌های هشت‌ساله‌اش راز و شاهد گفته بود كه وقتی از ایران می‌آید برایشان چه چیزی سوغاتی بیاورد؟ راز گفته بود: مامان سیمین، از ایران برایم از این كفش‌های دوقلویی كه زیرش چرخ دارد بیاور. اینجا این كفش‌ها خیلی گران است شاهد گفته بود: چیزی نمی‌خوام فقط از ایران یك CD سیمین غانم بیار...
    Last edited by Venus; 02-06-2009 at 20:50. دليل: جدید

  6. این کاربر از Venus بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #266
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    محمدرضا شجریان از پروژه باغ هنر بم كنار كشید


    محمدرضا شجریان

    محمدرضا شجریان درباره‌ی پروژه‌ی باغ هنر بم اعلام كرد: «ماه‌هاست که توان ما به جای پیشبرد پروژه به رفع حاشیه‌ها و مشکلات برخاسته از آن معطوف شده است. من دیگر توان مقابله با این همه موانع و دشواری‌های ناروای ایجادشده را ندارم. حال که مقامات استان تمایلی برای حضور من و همکارانم ندارند، توصیه حافظ بزرگ را عمل می‌کنم که فرمود: «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش / بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش»

    استاد آواز ایران در متن نامه‌ای كه خطاب به ریاست شورای اسلامی شهر بم، یعقوب دریجانی نوشته است: «احتراماً همانطور که استحضار دارید به دنبال زلزله مهیب و دلخراش بم، اینجانب براساس احساس وظیفه ملی و انسانی همچون سایر هم‌میهنان و انسان‌دوستان جهان برای کمک به مردم رنج‌دیده بم آمدم. از آنجایی که اهالی بم خود بهتر از نیازها و شرایط زندگی سخت آگاه بودند، موضوع را با آنها در میان گذاشتیم تا بر اساس نیازی که تشخیص می‌دهند، اقدام کنیم. جناب آقای دکتر اسماعیلی ریاست محترم وقت شورای شهرستان بم معتقد بود که در حال حاضر بازسازی روحیه مردم در اولویت است و هنر می‌تواند شور زندگی را مجدداً به آنان بازگرداند. لذا درخواست کرد، کمک فقط به ساخت یک بنای فیزیکی منحصر نشود و آن را محدود به یک دوره زمانی خاص نکنیم.

    با مشورت‌های دیگران سرانجام ایده تاسیس باغ هنر بم شکل گرفت تا نهادی باشد برای پژوهش، آموزش و اجرای فعالیت‌های هنری تا از این طریق طراوت و شادابی را به فضای اجتماعی و فرهنگی بم بازگرداند. گرچه می‌دانستیم کاری دشوار، زمان‌گیر و پرهزینه در پیش است اما وقتی نیازهای منطقه را دیدیم، با همه سختی‌های پیش رو، پا به میدان نهادیم. می‌دانستیم کاری چنین بزرگ به همت جمعی پیش می‌رود. از این رو، موضوع را با جامعه هنری و فرهنگی در میان گذاشتم و در خانه هنرمندان که همه نهادهای صنفی هنری حضور دارند، مساله مطرح شد و جلساتی را با نهادهای مختلف هنری برگزار کردیم.

    هم‌چنین موضوع را با افکار عمومی در میان گذاشتیم تا هر کس که تمایل دارد، گامی در این کار انسان‌دوستانه بردارد. دوستان مطبوعاتی به ویژه خبرنگاران جوان نیز تلاش کردند موضوع را در افکار عمومی زنده نگه دارند و آتش این میل هم‌چنان فروزنده بماند.

    هنوز هم وقتی به یاد می‌آورم که چگونه هم‌میهنان ما از نقاط دور و با وجود شرایط سخت زندگی‌های اقتصادی خود، آنچه را در توان داشتند، عرضه کردند، به شوق می‌آیم.

    برای آن که این پروژه نه در قالب یک فعالیت و کار شخصی بلکه به صورت نهادی پیش رود، همکارانی از میان تخصص‌های مختلف برگزیده و شورایی برای سیاست‌گذاری باغ هنر بنا شد تا کار با خرد و همت جمعی پیش برود. سیاست محوری ما پیشبرد پروژه از طریق مشارکت مردم بود و به جستجوی روش‌های تازه‌ای بودیم که توان نهادهای مستقل و نیروی مردمی را به کار گیرد و این خود آزمون تجربه‌ای بود که می‌توانست در پروژه‌های دیگر هم سودمند باشد. تجربیات سودمندی در باره مشارکت مدنی به ویژه با نهادهای هنری و انجمن مهندسین کشور داشتیم که به موقع خود و به منظور تدوین روش‌های مشارکت، منتشر خواهیم کرد.

    این شعله کوچک رفته رفته آتشی شورانگیز شد. نقطه آغاز این کار با حدود 400 میلیون تومان که از محل برگزاری کنسرت‌ها و فروش دی وی دی‌های آن شکل گرفت. با کمک‌های مالی جمع‌آوری شده تا کنون بیش از یک میلیارد تومان در باغ هنر هزینه شده است. اگر بخواهیم کارهای داوطلبانه‌ای را که بدون چشم‌داشت مالی و به اعتبار اعتماد انجام‌ شده، به این مجموعه اضافه کنیم، ارقام آن بسیار بیش از این خواهد شد. پروژه باغ هنر بم با چنین همتی و تنها با استفاده از امکانات مردم انسان دوست و هنر پرور ایران زمین مراحل پیشرفت را پشت سر گذاشت. شورای شهر بم، طبق توافقنامه‌ای زمینی به وسعت 14 هکتار (بخشی از پارک 22 بهمن) را برای تاسیس باغ هنر بم تحویل ما داد. در مرحله نخست 30 هزار متر مکعب خاکبرداری شد و سپس عملیات ساخت سازه آغاز شد و تا کنون 3200 متر از سازه مدرسه، 1400 متر کتابخانه و 1400 متر نگارخانه (در مجموع 6000 متر از 8000 متر) تکمیل شده است. اهل فن می‌دانند که تکمیل سازه به ویژه با رعایت معیارها و استانداردهای ضدزلزله نیازمند انجام چه مراحل مقدماتی است و شرح تفصیلی آن از حوصله این نامه خارج است. بزودی گزارش تفصیلی اقدامات انجام شده را از طریق رسانه‌های گروهی در اختیار قرار خواهیم داد.

    شاید گمان شود چنین کاری بدون سختی‌های متعارف اداری پیش رفته است. گرچه همواره از لطف و همکاری کارکنان اداری برخوردار بوده‌ام اما قواعد اداری چندان هم که تصور می‌رود، سهل و ساده نبود. اخذ مجوز اجازه حفر چاه اختصاصی برای باغ هنر، تعیین مرز آن با پروژه همجوار و اموری مانند این- که اعضای پیشین شورای شهر در جریان آن بوده‌اند- خود ماجرایی طولانی و پرفراز و نشیب است.

    فعالیت‌های انجام گرفته را به اختصار گفتم تا جنابعالی و همکاران محترمتان در جریان این کار قرار گیرید و بدانید که این کار فقط با توان مردم و نیروی عشق به مردم پیش رفته است. شور و شوق من و همکارانم و همه کسانی که دست یاری ما را فشردند، وصف‌ناپذیر است. روزی از همه این عزیزان و به‌نام یاد خواهم کرد ولی مجال را مغتنم شمرده و از شادوران مهندس بهاءالدین ادب یاد می‌کنم که با وجود بیماری سخت در واپسین لحظات عمر گرانقدر خود، شورمندانه و پرامید تلاشی چشمگیر کرد و نهادهای مختلف مهندسی را گردآورد تا ما را همراهی کنند و این عزیزان هنوز نیز در کنار ما هستند.

    وصف ماجرا گفتم تا بگویم بعد از این همه، وقتی سازمان‌های رسمی و دولتی به میدان آمدند، چگونه آبی سرد بر روی این آتش ریختند. شرح این ماجرا گفتم تا بگویم که چگونه کاری را که عشق رهنمون گشت، روحی سرد و اداری به خاکستر کشاند.

    ما در نظر داشتیم در آن خطه از سرزمین ایران عزیز، کاری فرهنگی و اجتماعی انجام دهیم و ساختمان و کالبد تنها زمینه‌ و بهانه‌ای بود. اما نگاه سرد اداری، کالبد را اصل گرفت. من و همکارانم در این پروژه و جامعه هنری که دست یاری مرا فشرده بودند، برای تاسیس یک بنا نیامده بودیم بلکه می‌خواستیم توان فرهنگی و هنری جامعه را به بم بیاوریم.

    استحضار دارید که دولت در جلسه مورخ 3/10/1386 با حضور نماینده ویژه رییس جمهور در ستاد راهبری و سیاست‌گذاری بازسازی بم به استناد اصل یکصد و بیست و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و با رعایت تصویب نامه شماره 59544 ت 37662 . ه مورخ 18/6/1386 مبلغ ششصد میلیون تومان برای تکمیل فاز اول باغ هنر بم تخصیص داد.

    حسب درخواست اداری، پیمانکار مورد اعتماد خود را برای انجام این کار معرفی کردیم، کسی که سال‌های متمادی است در تمامی ساخت و سازهای مردمی که انجام آن را توفیق داشته‌ام، بی‌چشمداشت خدمت کرده است. اما طی فرایندی که مسئولان باغ هنر بم هرگز از آن اطلاعی نیافتند، با خبر شدیم مقامات استان بدون توجه به تناسبات اداری و جایگاه حقوقی، پیمانکار دیگری را که تاکنون در جریان هیچ یک از مراحل نبوده‌ است، انتخاب کردند. پیمانکار اعزامی نیز با حمایت مقامات استانی در محل طرحی که پیمانکار منصوبه از طرف اینجانب در آن مشغول به کار است، حضور می‌یابد و بدون موافقت با ما و بی‌توجه به الزامات فرهنگی و اجتماعی پروژه و فارغ از ملاحظه رنجی که برای برافراشتن این بنا مصروف شده، دست به ساخت و سازهای غیرمرتبط و خارج از طراحی‌های مهندسی پروژه زده که تنها به اختلال روال امور منتهی شده است.

    طی جلساتی که با برخی مقامات اداری استان در تهران داشتیم و بر اساس مذاکرات متعددی که همکاران اینجانب با مقامات داشته‌اند، از آنان خواستیم به نحوی تصمیم بگیرند که این کار انسان‌دوستانه مختل نشود و مطابق روال طراحی شده، پیش برود. بارها به آنان متذکر شدم که ما را «ساختمان‌ساز» نپندارند و به این بیاندیشند که من و دوستانم برای انجام کاری فرهنگی و هنری با مشارکت اهالی فرهنگ و هنر این دیار به این عرصه آمده‌ایم. ساختمان تنها نماد یک آغاز است و نه پایان آن. به آنان فلسفه شکل‌گیری این کار را که بر اساس مذاکرات اولیه با جناب آقای دکتر اسماعیلی ریاست محترم وقت شورای شهر بم مطرح شده بود، یادآور شدیم. متاسفانه به دلیلی که بر ما آشکار نیست، این سخنان شنیده نشد و ‌هم‌چنان هم نمی‌شود. من هیچ‌گاه این همه میل به کمک و اصرار برای تحمیل یک پیمانکار به رغم اختلال در روال امور را درنیافتم.

    ماه‌هاست که توان ما به جای پیشبرد پروژه به رفع حاشیه‌ها و این مشکلات برخاسته از آن معطوف شده است. من دیگر توان مقابله با این همه موانع و دشواری‌های ناروای ایجاد شده را ندارم. حال که مقامات استان، تمایلی برای حضور من و همکارانم را ندارند، توصیه حافظ بزرگ را عمل می‌کنم که فرمود.

    ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از آنجایی که از ابتدا با شورای محترم شهر بم طرف بودیم، اکنون نیز رسماً این پروژه را به همان شورا تحویل می‌دهیم. اسناد مربوطه را هم متعاقبا تقدیم شورای شهر خواهیم کرد. به منظور احترام به اعتماد مردم، نسخه‌ای از گزارش مالی و عملکرد پروژه هم به افکار عمومی تقدیم خواهد شد. در اینجا مجال نیست از همکارانم و کسانی که دست یاری ما را فشردند، به نام یاد کنم. در گزارش عملکرد پروژه، به اعتماد این عزیزان و مردم همراه ادای دین خواهم کرد.

    آنچه ما را به این وادی کشاند، عشق و دین به مردم بم بود. هم‌چنان رنج این عزیزان را در یاد دارم و هر بار که فرصتی دست دهد، آن را به یاد خواهم آورد تا فراموشی، میل به «انسان بودن» را در ما از میان نبرد. به مردم بم هم می‌گویم که هم‌چنان بر میثاق دوستی و مهر هستم و برای برنامه‌های فرهنگی و هنری که بنا بود در باغ هنر به اجرا درآید، به موقع پا به میدان خواهم گذاشت

  8. #267
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض



    بیژن ترقی نیمای ترانه‌ی ایران است

    مراسم یادبود بیژن ترقی در مسجد جامع شهرك غرب برگزار شد. در این مراسم، اسماعیل آذر از بیژن ترقی به عنوان مبدع ترانه‌ سرایی جدید یاد كرد و گفت: به اعتقاد من، بیژن ترقی نیمای ترانه‌ی ایران است؛ هر چند شعرهایش به لحاظ زبانی فاخرتر از نیماست.

    این پژوهشگر و مدرس دانشگاه در ادامه با اشاره به تلاش‌های منیژه یزدان‌منش - همسر بیژن ترقی - تصریح كرد: با وجود چنین زنانی است كه مردان هنرمند مسیر تعالی را در هنر طی می‌كنند.


    جمشید مشایخی در مراسم یادبود بیژن ترقی

    بیژن ترقی هرگز نخواهد مرد و با آثاری كه به یادگار گذاشته، نام خود را در تاریخ ادبیات معاصر ایران ثبت كرده است. آذر در بخشی از سخنانش با استناد به شعرهایی از حافظ و فردوسی، به تبیین بی‌وفایی دنیا در نگاه شاعران پرداخت.

    در این مراسم كه با حضور جمع زیادی از علاقه‌مندان و دوستداران بیژن ترقی برگزار شد، چهره‌های آواز ایران از جمله محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، امین‌الله رشیدی و حسام‌الدین سراج حضور داشتند كه با ورود محمدرضا شجریان، علاقه‌مندان این استاد آواز ایران برای انداختن عكس یادگاری دور او حلقه زدند.


    محمدرضا شجریان در مراسم یادبود بیژن ترقی

    جمشید مشایخی، بهمن فرمان‌آرا، همایون خرم و فرهنگ شریف نیز از دیگر حاضران در این برنامه بودند. پخش نماآهنگی از زنده‌یاد بیژن ترقی كه در آن این ترانه‌سرای پیشكسوت تعدادی از ترانه‌هایش را می‌خواند، از دیگر برنامه‌های مراسم بود.

    در پایان نیز حجت‌الاسلام یاری خطیب روحانی مجلس از شهریار و نیما به عنوان شاعرانی تأثیرگذار در شعر بیژن ترقی یاد كرد و گفت: او توانست حوزه‌ی ادبیات و موسیقی را به هم پل بزند و همین باعث شد كه مردم در خلوت و جلوت با سروده‌هایش مأنوس باشند. اگر امروز شعرهای بیژن ترقی بر سر زبان‌هاست و در میان مردم زمزمه می‌شود، ناشی از مایه‌ی معنوی است كه او در آثارش دارد.

    در صحبتی كه با یكی از بستگان ترقی داشتم، از فروتنی و خوش‌رویی بیژن ترقی به عنوان ویژگی‌های اخلاقی مهم این ترانه‌سرای پیشكسوت یاد كرد

  9. #268
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    34

    12 ابی

    خواندنی در مورد ابی :



    ابراهیم حامدی متخلص به ابی ۲۹ خرداد ۱۳۲۸ در مشهد بدنیا آمد. ابی از محبوبترین و بزرگ ترین خوانندگان

    موسیقی پاپ ایران محسوب میشود. او در دوران نوجوانی به استعداد خود در خواندن پی برد. ابی ابتدا در یک گروه

    دوستانه به نامsunboys وسپس در باشگاهها و کاخهای جوانان خواندن را آغاز کرد. پس از چند سال اولین ترانه

    مستقل خودرااجراکرد.

    او به دلیل وسعت صدای فوق العادش به مرد حنجره طلایی و ابر مرد موسیقی ایران هم ملقب شده هست.

    او در مصاحبه‌ای وقتی از وی پرسیده‌شد که خوانندگی را چگونه آغاز کردی گفت:

    از زمان چهار پنج سالگی. رادیو به ایران آمده بود ولی آن‌قدر ما بودجه نداشتیم که یک رادیو بخریم. ضمن این‌که هنوز

    برق هم به همه‌جا نیامده بود. به موسیقی گوش می‌کردم و آن را دوست داشتم. تفریح من در خانه خواندن بود،

    ضمن این‌که بارها هم گفته‌ام که از کلاس سوم دبستان در مدرسه صبح‌ها سر صف قرآن با قرائت اجرا می‌کردم. خب

    این هم برای خودش یک نوع خوانندگی است. در سن ده یازده سالگی، رادیو و خوانندگانی بودند و مرتب فکر و ذکر من

    به غیر از مساله‌ی درس خواندن خوانندگی بود. در خانه، برای هم‌کلاسی‌هایم و همین‌طور برای بچه محل‌ها

    می‌خواندم

    اولین ترانهٔ او ترانه‌ای بود با نام عطش که برای فیلمی به همین عنوان ساخته شده بود. دومین ترانه‌اش چرا نام

    داشت، و شعر آن از مسعود هوشمند و آهنگش از حسین واثقی بود.اما سومین ترانه‌اش که به گفته خودش باعث

    معروفیتش شد، ترانه‌ای به نام شب بود، با شعر اردلان سرفراز وآهنگ منصور ایران‌نژاد که درشوی معروف میخک

    نقره‌ای از فریدون فرخزاد برای اولین بار پخش شد.

    ابی در همان دوران با شهبال و شهرام شب‌پره آشنا شد و با وی شروع به همکاری کرد. او با گروه black cats

    همکاری کرد و مدت زیادی در کاباره کوچینی به روی صحنه رفت.

    ابی دو سال قبل ازانقلاب از ایران خارج شد و برای برگزاری کنسرت به امریکا رفت ولی باشدت گرفتن ناآرامی‌ها در

    آن کشور ساکن شد.

    آلبوم‌های پیش از انقلاب

    * ابی ۱
    * ابی ۲
    * ابی ۳
    * بي بام * ابی و فرهاد

    آلبوم‌های پس از انقلاب

    * خلیج - ۱۹۹۰
    * نازی نازکن
    * شب زده
    * کوه یخ
    * نون و پنیر و سبزی
    * هیچ کجا ایران نمیشه
    * غریبه
    * ستارهٔ دنباله دار
    * معلم بد
    * شاه گل
    * اتل متل
    * اتل متل(ابی و لیلا فروهر)
    * ستاره‌های سربی
    * عطر تو
    * با تو
    * خورشید خانم
    * محتاج

    منبع : ویکیپدیا

    شایان ذکر است که آخرین موزیک ویدیو ابی بنام "از این تصمیم می ترسم" در مورد انتخابات اجرا شده است.

    در یوتیوب ببینید :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    دانلود با حجم 30.1 MB فرمت wmv
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    دانلود با حجم 4.59 MB فرمت 3gp
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •