تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 37

نام تاپيک: اندر فرهنگ بی فرهنگی برخی از ما ایرانیان

  1. #21
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,298

    پيش فرض

    دوستان لطفا توهین های عمومی و شخصی نکنید

  2. 3 کاربر از Ezel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    کاربر فعال شبکه اینترنت و سرویس های آنلاین
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    4,496

    پيش فرض

    حذف شود با سپاس
    Last edited by محمد7966; 22-01-2016 at 20:08.

  4. #23
    کاربر فعال شبکه اینترنت و سرویس های آنلاین
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    4,496

    پيش فرض

    سلام
    دوستان ای کاش به جای فرهنگ کشورمون رو زیر سوال ببریم،فرهنگ کشورمونو با کشورهای اروپایی و غربی مقایسه کنیم

    چون ما هم شنیدیم که اونجا نمود های بی فرهنگی هم دیده میشه به هرحال بعضی از فلاسفه غرب هم قائل به این هستند که مشکلات جوامع ناشی از فرهنگشون هست در واقع میگن که زیر بنای مشکلات جوامع ناشی از فرهنگ جوامع است
    حالا سوال پیش میاد که چرا فلاسفه غرب چنین حرفی میزنند؟شاید دلیلش اینه که نمود بی فرهنگی رو در کشورهای خودشون هم دیدند که چنین حرفی می زنند!

    اتفاقا از یکی از دوستانم هم پرسیدم مقایسه فرهنگ ما با فرهنگ غرب. جواب رو اینجا میذارم

    من این گزاره رو قبول ندارم که غربی ها بافرهنگ تر هستند، عموم افرادی که این باور رو دارن مبتنی بر یک پیش فرض ذهنی این حرف رو میزنن و اون اینه که مبنای فرهنگ داشتن رو میذارن سبک زندگی غربی و بعد در قیاس با اون میگن ما فرهنگ نداریم! این تقابل سنت و مدرنیسم که به ما تحمیل شده این باور غلط رو هم دامن زده
    اما این گزاره رو قبول دارم که غربی ها در پایبندی به فرهنگ خودشان از ما جلوتر هستند، چون اونا درگیر تقابل هایی که ما هستیم نیستند
    ما ملتی هستیم که الان اصلا فرهنگ و هویت مستقل نداریم که بگیم با فرهنگ تر هستیم یا نیستیم
    Last edited by محمد7966; 22-01-2016 at 21:15.

  5. این کاربر از محمد7966 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #24
    .:: متفرقه - فنی مهندسی ::. SNOW PATROL's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    5,294

    پيش فرض

    سلام
    دوستان ای کاش به جای فرهنگ کشورمون رو زیر سوال ببریم،فرهنگ کشورمونو با کشورهای اروپایی و غربی مقایسه کنیم

    چون ما هم شنیدیم که اونجا نمود های بی فرهنگی هم دیده میشه به هرحال بعضی از فلاسفه غرب هم قائل به این هستند که مشکلات جوامع ناشی از فرهنگشون هست در واقع میگن که زیر بنای مشکلات جوامع ناشی از فرهنگ جوامع است
    حالا سوال پیش میاد که چرا فلاسفه غرب چنین حرفی میزنند؟شاید دلیلش اینه که نمود بی فرهنگی رو در کشورهای خودشون هم دیدند که چنین حرفی می زنند!

    اتفاقا از یکی از دوستانم هم پرسیدم مقایسه فرهنگ ما با فرهنگ غرب. جواب رو اینجا میذارم

    من این گزاره رو قبول ندارم که غربی ها بافرهنگ تر هستند، عموم افرادی که این باور رو دارن مبتنی بر یک پیش فرض ذهنی این حرف رو میزنن و اون اینه که مبنای فرهنگ داشتن رو میذارن سبک زندگی غربی و بعد در قیاس با اون میگن ما فرهنگ نداریم! این تقابل سنت و مدرنیسم که به ما تحمیل شده این باور غلط رو هم دامن زده
    اما این گزاره رو قبول دارم که غربی ها در پایبندی به فرهنگ خودشان از ما جلوتر هستند، چون اونا درگیر تقابل هایی که ما هستیم نیستند
    ما ملتی هستیم که الان اصلا فرهنگ و هویت مستقل نداریم که بگیم با فرهنگ تر هستیم یا نیستیم
    ایا به نظر شما پشت خط عابر پیاده منتظر موندن فرهنگ غربی است ؟

  7. #25
    کاربر فعال شبکه اینترنت و سرویس های آنلاین
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    4,496

    پيش فرض

    ایا به نظر شما پشت خط عابر پیاده منتظر موندن فرهنگ غربی است ؟
    خیر

    این ارتباطی به فرهنگ ندارد
    فقط سوالی که مطرح می شود این است که چرا مردم غرب یاد گرفته اند پشت چراغ قرمز بمانند ولی در ایران این کار انجام نمی شود

    در ضمن شما یک مثال زدید از بی قانونی ما در راهنمایی و رانندگی

    ولی میخوام بگم که نمودی از بی فرهنگی غربی رو هم مثال بزنید

    مطمئنا آنجا هم نمودهای بی فرهنگی نیز مشاهده میشود ولی به اندازه ایران شاید نباشد

    نمونه بارزش فرهنگ بالای تماشاچیان فوتبال انگلیس

    ولی در بعضی از کشورهای غربی هم هر از گاهی دعوا و جنجال بین تماشاچیان دیده شده پس این هم به نوعی بی فرهنگی تلقی می شود


    متنی رو از یکی از گروه های تلگرام استاد فلسفه از زبان یکی از اعضای آن کپی میکنم(با رنگ قرمز نشان داده شده)تا بدانیم اروپا هم فقر اخلاقی دارد و این قانون است که جلوی بی اخلاقی و بی فرهنگی آنها رو گرفته و گرنه آنها هم شناگر ماهری هستند


    ولی بنده بسیار مثال میتونم بزنم که جوامع غربی از «قانون» بعنوان یک عامل ترساننده در جهت به اصطلاح اخلاقی کردن جامعه استفاده میکنند

    مجازات سنگین برای فحاشی و تبعیض
    مجازات برای پرتاب پوست موز و یا خیار خودمون از شیشه ماشیم

    مجازات برای مسخره کردن قوم و نژادی

    مجازات سنگین در تخلفات رانندگی(البته میشه بحث کرد کدامش اخلاقی است و کدومش غیر اخلاقی است)

    استفاده از دوربینهای مدار بسته جهت تنظیم رفتار انسانها در جامعه

    و‌ بسیاری موارد دیگر
    همانطور که یک شب برق شهری در ایالات متحده را قطع کردند
    و امار جرم و جنایت و اعمال غیر اخلاقی بطور چشمگیری بالا رفت

    Last edited by محمد7966; 23-01-2016 at 07:31.

  8. #26
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    پيش فرض

    ایا به نظر شما پشت خط عابر پیاده منتظر موندن فرهنگ غربی است ؟
    آی گفتی. عمق فاجعه ی فرهنگی جاییه که اگر عابر روی خطه و توقف می کنم برام دستی تکون میده لابد ایستادن من رو لطفی در حق خودش دونسته ... کم کاری رسانه ها اسفناکه

  9. #27
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    پيش فرض

    از میان خاطرات یکی از دوستان از سوئد (وبلاگ بهشت سرد) :


    وقتی یه عابر در حال عبور از خیابونهای سوئد باشه، اتفاقی که می‌افته اینه که همه ماشینها – تأکید می‌کنم، همه ماشینها – ترمز می‌کنن تا عابر از خیابون رد بشه. تازه اکثر اونها چندین متر عقب‌تر از محل عبور عابر می‌ایستن تا عابر پیاده با خیال راحت و بدون هراس عبور کنه. این ربطی به سن و سال یا ملیت یا حتی جنسیت راننده یا عابر نداره و راننده‌ها قطعاً با دیدن کسی که تو خیابونه یا حتی قصد داره وارد خیابون بشه، ترمز می‌کنن و می‌ایستن.

    البته عابرهای پیاده هم باید قواعدی رو رعایت کنن. بسیاری از تقاطع‌های مالمو و بقیه محل‌هایی که برای عبور عابر پیاده در نظر گرفته شدن، به چراغ عابر پیاده مجهزند؛ عابر با رسیدن به محل تقاطع، باید دکمه‌ای رو فشار بده و به‌این‌ترتیب به سیستم اعلام کنه که می‌خواد از یک مسیر مشخص تقاطع عبور کنه. با صدور این درخواست، چراغ در اولین فرصت ممکن برای ماشینهایی که مسیر عابر رو قطع می‌کنن، قرمز و برای عابر سبز می‌شه. چراغها به علائم صوتی هم مجهزن تا عابر پیاده نابینا هم بتونه از این سیستم استفاده کنه؛ به‌این ترتیب که وقتی عابر باید منتظر بمونه، صدای تیک تیک با فرکانس پایین (تقریباً در هر ثانیه دو تیک) پخش می‌شه و وقتی چراغ سبزه و عابر باید از خیابون رد بشه، این صدای تیک تیک با فرکانس بیشتر (تقریاً ۶ تیک در هر ثانیه) شنیده می‌شه.

    با وجود ابن، بعضی از محل‌های خلوت و کم‌تردد، با این که خط‌کشی داشتن، به این سیستم مجهز نبودن، اما تو این جور مواقع هم مطمئناً و بدون شک و شبهه، حق تقدم با عابر بود؛ حتی مواقعی بود که بعضی از افراد (مثلاً بعضی از مهاجران یا افرادی که با این سیستم آشنا نبودن) از خارج از محل خط‌کشی از خیابون رد می‌شدن، مثلاً تو کوچه‌ها یا خیابونهای فرعی؛ اما در تمامی این مواقع، امکان نداشت راننده‌ای حق تقدم رو برای خودش فرض کنه و راه عابر رو سد کنه.

    خوب این خیلی با تهران فرق داره. تو تهران خیلی از راننده‌ها (البته استثنا هم داریم، اما در مقایسه با سیستم سوئد تعداد اونها واقعاً ناچیزه) وقتی عابر رو می‌بینن سرعت ماشینشون رو زیاد می‌کنن تا زودتر از جلوی عابر رد بشن، عابرها هم که می‌خوان کم نیارن، تندتر می‌دون و این باعث می‌شه کسی که از همچون سیستمی وارد ایران می‌شه، احساس کنه که ماشینه عابر رو هدف گرفته و عابر هم واقعاً از جونش سیر شده. بنابراین به‌نظر می‌رسید سوژه بسیار مناسبی پیدا کرده‌بودم تا به خانمم که به‌تازگی به سوئد اومده‌بود، اطلاع‌رسانی کنم و حیرت‌زده‌اش کنم.

    خانمم روز یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۱ (۲ مارس ۲۰۰۳) به مالمو اومد؛ یعنی فقط ۲۴ روز بعد از رفتن خودم. میون همه بچه‌های ایرانی ورودی سال ۲۰۰۳ به دانشگاه جهانی دریانوردی، این سریعترین رکورد گرفتن ویزا توسط خانواده و اومدن اونها به سوئد بود. آخه روال بر این بود که باید اول شخص دانشجو می‌اومد و شروع به تحصیل می‌کرد و بعد خانواده تقاضای ویزا می‌دادن. اما من همون موقع که هنوز تهران بودم، با خانمم به سفارت سوئد رفتیم، تشکیل پرونده دادیم و همه مدارک رو کامل کردیم، بجز گواهی اشتغال به تحصیل خودم. قرار شد به‌محض رفتن من به سوئد و دریافت این گواهی، اون رو بفرستم تا پرونده کامل بشه و برای صدور ویزا اقدام کنن. به‌همین دلیل هم خانمم تونست خیلی زود به من ملحق بشه.

    همون روز اول با هم رفتیم بیرون و من مثل کسی که یه عمره تو سوئد زندگی می‌کنه، بهش گفتم بیا از خیابون رد بشیم. و اینجا بود که خانمم در کمال حیرت، توقف ماشینها در فاصله ۲۰ متری از خودش رو تجربه کرد. اول باورش نمی‌شد و می‌گفت حتماً ماشینه خودش کاری داشته و ایستاده. اما خیلی زود و با تکرار چندین باره این تجربه، اولین تفاوت بین تهران و مالمو تو ذهنش به‌خوبی نقش بست.

    بعد از حدود یک سال که به ایران اومدیم، ذهن ما همچنان حق تقدم رو بی قید و شرط به عابر پیاده می‌داد و به‌همین دلیل چندین بار نزدیک بود توسط راننده‌های وطنی به آسفالت کف خیابون بپیوندیم!

    اما دردناک‌تر از تفاوت رفتار راننده‌ها و عابران، تفاوت رفتار پلیس‌های سوئد با پلیس‌های ماست. چند شب پیش داشتم توی خیابون ولی عصر رانندگی می‌کردم. به میدون که رسیدم، چند نفر داشتن از روی خط‌کشی عابر پیاده رد می‌شدن. بنابراین طبق عادتی که سعی می‌کنم برای خودم نگهش دارم، ترمز کردم تا اون چند نفر رد بشن و بعد من کم‌کم راه بگیرم و عبور کنم. اما پلیسی که پشت سرم بود، با استفاده از بلندگوی ماشینش دائم تحکم می‌کرد که «پژو حرکت کن؛ برو جلو!» یه ماشین پلیس راهنمایی و رانندگی بود و شرایط ترافیکی خاصی هم تو میدون ونک نبود؛ و البته راننده تنها هم نبود، بلکه درجه‌داری که کنار راننده نشسته‌بود همه این دستورها رو می‌داد؛ خیلی عصبانی شدم. بی‌اختیار چند تا کلمه نامناسب از دهنم بیرون اومد. شاید فشاری که بهم وارد شد، از این جهت بود که لااقل انتظار داشتم پلیس راهنمایی و رانندگی با رفتارش، آرامش و قانون‌پذیری رو به‌مردم منتقل کنه، نه قانون‌گریزی و اضطراب و استرس رو. البته با جمله خانمم آروم شدم؛ این که مگه پلیس‌های ما کی هستن؟ بالاخره اونها هم از بدنه همین جامعه بیرون اومدن و این که نباید انتظار ویژه‌ای، حتی از پلیس داشت.


    اما بعد بی‌اختیار یاد این موضوع افتادم که پلیس‌های مالمو، روزهایی که هوا بارونی بود، وقتی ماشینی تخلف کرده‌بود (مثلاً پارک ممنوع) و راننده‌اش هم نبود که برگه جریمه رو بهش تحویل بدن، برگه جریمه رو اول توی یه کاور پلاستیکی و بعد زیر برف‌پاک‌کن ماشین می‌گذاشتن.
    و بعد تنها چیزی که برام موند، فقط تأسف بود و تأسف.
    Last edited by 3274; 23-01-2016 at 08:00.

  10. 3 کاربر از 3274 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #28
    کاربر فعال شبکه اینترنت و سرویس های آنلاین
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    4,496

    پيش فرض

    متاسفانه ما عادت کردیم که خوش بودن صدای دهل رو از دور بشنویم

    اینجا عنوان تایپیک اندر بی فرهنگی برخی از ما ها بود ولی جوری صحبت شده که انگار همه بی فرهنگند از طرفی جوری درباره اروپا صحبت شده که انگار همه با فرهنگند

    نمونه ای را از اروپا میارم تا ببینم اونجا هم تمام مردمش با فرهنگ نیستند

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  12. #29
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    پست ها
    947

    پيش فرض

    ایران سرزمین کلاهبردارها و وحشی ها
    به امید نابودی ایران

  13. #30
    کاربر فعال شبکه اینترنت و سرویس های آنلاین
    تاريخ عضويت
    Oct 2015
    پست ها
    4,496

    پيش فرض

    ایران سرزمین کلاهبردارها و وحشی ها
    به امید نابودی ایران
    سلام دوست من حرف شما از نظر منطقی غلط است و شامل مغلطه تعمیم شتابزده است براتون مثال میزنم البته از من نیست از استاد ملکیان است



    در منطق مغالطه اي به نام تعمیم شتابزده وجود دارد. با مثالي تعميم شتابزده را توضيح مي دهم: ما یک اصفهانی را مي ببینیم که ناخن‌خشک و ممسک است و اصفهاني دوم و سوم نيز همين گونه هستند. سپس به اين نتيجه مي رسيم كه همه اصفهانی‌ها ناخن‌خشک و ممسک هستند. به این نتيجه گيري تعمیم شتابزده می‌گویند. تعميم شتابزده یعنی تعداد افرادی که بر آنها حکم می‌کنیم از تعداد افرادی که آنها را آزموده‌ایم بیشتر است.
    هر وقت تعداد افرادی که من در مورد آنها حکم می‌کنم از تعداد افرادی که آزمایششان کرده‌ام بیشتر شد می‌گویند تو تعمیم داده‌ای ولی شتابزده. تعمیم شتابزده یک مغالطه معروف منطقی است. ما وقتی که منطق می‌خوانیم فوری می‌گوییم بله این مغالطه است ولی نمی دانیم که اکثر اوقات زندگی ما اتفاقاً از تعمیم‌های شتابزده حاصل می‌شود.
    یک زمان شما در زندگیتان خورد می‌شوید و کارتان به آسایشگاه روانی کشیده می‌شود من به شما رجوع می‌کنم و می‌گویم رفیق من چگونه شد که یکباره این گونه شدی؟ می‌گوید یک دوست 25 ساله که شب و روز و سفر و خورد خلوت و جلوت ما با هم بود در فلان قضیه به من خیانت کرد. این به شما شوک وارد می‌کند و زندگیتان را تخریب می‌کند.
    آنوقت من به شما می‌گویم که کجا اثبات شده بود که هیچ دوستی به دوست خودش خیانت نمی‌کند؟ چرا شما چنین شوکی دارید بدلیل این که یک تعمیم شتابزده را در زندگیتان اصل قرار داده بودید که هیچ دوستی به دوست خودش خیانت نمی‌کند ناگهان دیدید که دوستی به شما خیانت کرد و شوکه شدید اما این جایی در جامعه‌شناسی و روانشناسی اثبات شده که امکان ندارد که دوستی به دوستی خیانت کند اثبات نشده.
    پس انتظارتان را به این حد تقلیل دهید که هر دوستی ممکنه روزی به دوست خودش خیانت کند. یا این که می‌گویید من امروز شوکه شدم کسی که من دشمن خونی او بود امروز به من کمک کرده و گفته حواست باشد که دشمنان می‌خواهند با تو این کار را بکنند. هیچ قاعده‌ای وجود ندارد که هیچ وقت هیچ دشمنی به حال آدم شفقت ندارد.
    ما از این تعمیم‌های شتابزده فراوان داریم و اینها زندگی ما را خراب می‌کند بسیارند آدمهایی که در تجارت ورشکست شده‌اند و به قاعده تعمیم شتابزده مبتلا بودند که شریک آدم به آدم خیانت نمی‌کند.
    استاد ملکیان،اخلاق کاربردی،جلسه اول

  14. این کاربر از محمد7966 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •