تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 43 اولاول 12345678915 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #41
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران-کرمانشاه
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    عکسی از استاد شهرام ناظری


  2. #42
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض به پاس سالها زحمت در راه موسیقی ایران(مرحوم استاد پرویز یاحقی)

    استاد پرویز یاحقی در گذشت


    "فرامرز صدیقی پارسی" معروف به "پرویز یاحقی" ، نوازنده برجسته ویولن به دیار باقی شتافت .







    به گزارش خبرنگار مهر ،گفته می شود این نوازنده بزرگ موسیقی ایران، صبح امروز در منزل خود در تهران درگذشته است. داود گنجه ای، موسیقیدان و نوازنده کمانچه ضمن ابراز تأسف خود با اعلام این خبر به نقل از دکتر جهانشاه برومند (نوازنده ویولن) گفت : هنوز علت دقیق مرگ وی مشخص نشده است و برای کسب اطلاع در این زمینه به فرصت بیشتری نیاز داریم.



    پرویز یاحقی متولد 1314 در تهران بود . بنا بر گفته زنده یاد نواب صفا (ترانه سرا و مسئول برنامه موسیقی رادیو در دهه 1320)یاحقی از خُرد سالی و بنا بر خواست او (نواب صفا) پای به رادیو گذاشت .در 18 سالگی به دعوت داود پیرنیا با برنامه گلها همکاری خود را آغاز کرد و در این زمان آهنگ" امید دل من کجایی" را ساخت که با صدای زنده یاد غلامحسین بنان اجرا شد . ابوالحسن صبا ، حسین یاحقی ، مرتضی محجوبی ، علی تجویدی ، حبیب اله بدیعی ، محمد میر نقیبی ، نصراله زرین پنجه ، حسینعلی وزیری تبار ، حسین تهرانی وخود پرویز یاحقی اعضای ارکستری بودند که اثر این نوازنده و آهنگساز جوان را اجرا می کردند.



    استاد پرویز یاحقی یکی از بهترین تکنوازان برنامه گلها بود ؛ او در عمر هنری خود صدها آهنگ زیبا ساخته بود که اغلب با صدای خوانندگان نامدار اجرا شده است ، آثار به جای مانده از این هنرمند برجسته و بداهه نواز برای هر شنونده ای الهام بخش و تاثیر گذاراست .



    یاحقی در اواخر عمر همچنان با ساز خود دمساز بود ؛ او در سال های اخیر چند اثر تکنوازی و همنوازی خود از جمله راز و نیاز، طوبی و ... را منتشر کرده بود.

    گروه موسیقی خبرگزاری مهر ضایعه درگذشت این هنرمند را به جامعه هنری و بویژه به خانواده آن مرحوم تسلیت می گوید.





    منبه خبر: خبرگزاری مهر









    p30world در گذشت نابغه ویولن، استاد پرویز یاحقی را به خانواده آن مرحوم و جامعه بزرگ موسیقی ایران تسلیت عرض می کند.



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by mohammad99; 04-02-2007 at 23:54.

  3. #43
    داره خودمونی میشه mosi7616's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    122

    پيش فرض

    سلام
    ممنون که در مورد موسیقی سنتی می نویسی
    فقط یه سوال داشتم
    من با این اسم دستگاه مشکل دارم فکر می کنم نباید دستگاه گفت :
    من تو کوک دو سل دو دو تو همون پرده های شور سه گاه زدم اونوقت چطور میشه گفت دستگاه شور وقتی میشه دستگاهای دیگه رو هم باهاش زد
    نظر شما چیه
    راستی در مورد ساز تار اگه تونستی بنویس

  4. #44
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    10

    گفت‌وگوی عـلـيـرضـا قـربـانـی با وبلاگ همایون شجریان


    فتوحی: با عرض سلام خدمت شما. از اينكه وقت خود را در اختيار وبلاگ همایون شجریان قرار داديد ؛ بی‌نهايت سپاسگزاريم. در ابتدا می‌خواستم كمی از خودتان بگوييد و اينكه چطور به آواز‌خوانی روی آورديد.
    قربانی: من متولد ۱۳۵۱ هستم. از شش‌سالگی آموزش قرائت و لحن قرآن را شروع كرده و آن را بسيار جدی دنبال كردم. خيلی‌ها اين كار را شروع می‌كنند اما با جديت ادامه نمی‌دهند. من در اين زمينه تا سن دوازده‌سالگی بسيار فعال بودم. از سال ۱۳۶۳ به‌طور رسمی آموختن موسيقی ايرانی را شروع كردم و با رديف‌های آوازی آشنا شدم. اساتيد من آقايان خسرو سلطانی، بهروز عابدينی، استاد مهدی فلاح، مرحوم استاد دكتر حسين عمومی، استاد احمد ابراهيمی و مرحوم استاد علی تجويدی بودند. از كسانی‌كه خيلی برای من زحمت كشيدند و برايم بسيار مثمر ثمر بودند، مرحوم علی تجويدی بودند ؛ در واقع ايشان مرا به اركستر ملی ايران و جناب استاد فرهاد فخرالدينی معرفی كردند. البته استاد فخرالدينی نيز از جمله اساتيد بنده بوده‌اند. هنوز هم در محضر برخی از اين اساتيد بهرمند هستم.


    فتوحی: چگونه از قرائت قرآن به سمت آواز در موسيقی ايرانی روی آورديد؟
    قربانی: می‌توانم بگويم فقط و فقط علاقه، همواره نيز گفته‌ام آن چيزی كه باعث شد من از سمت قرائت قرآن بيشتر به سمت آواز گرايش پيدا كنم و تمركز بيشتری روی اين بخش داشته باشم، علاقه‌ی خيلی زياد من بوده است. آواز بسياری از اساتيد گذشته بر من مؤثر بوده... به‌ويژه آواز مرحوم بنان. در واقع جمله‌ای كه هميشه بيان كرده‌ام اين بوده است كه: « آواز ايرانی نوعی شيدايی و شوريدگی در من ايجاد كرده و می‌كند. » و اين شيدايی موجب سمت‌گيری من در جهت آواز خواندن شد.


    صميمی: نقش كداميک از اساتيد و موسيقی‌دانان را در كار خود مؤثرتر می‌دانيد؟
    قربانی: بيشترين تأثير را مرحوم بنان داشته‌اند. از ابتدا تا به امروز، آثار مرحوم بنان را از قوی‌ترين كارهای موسيقايی می‌دانم. مرحوم بنان برای من جايگاه ويژه‌ای دارند و جزو معدود اساتيدی بودند كه آثار ايشان جامعيت داشته است. اين جامعيت شامل تصنيف‌خوانی، كاركردن با اركسترهای بزرگ مانند اركستر گلها و همچنين اركسترهای كوچک بوده است و نيز آوازهای مختلفی كه خوانده‌اند نشان از اين جامعيت دارد. گوناگونی آوازها از ديگر موارد جامعيت ايشان است. ايشان از اولين كسانی بوده‌اند كه آواز را همراه پيانو اجرا نموده‌اند. البته اساتيد ديگری نيز بر من مؤثر بوده‌اند از جمله مرحوم طاهرزاده، مرحوم ظلی و مرحوم اديب خوانساری. اما باز تأكيد می‌كنم كه مرحوم بنان بيشترين تأثير را بر من داشته‌اند.


    صميمی: به صورت حضوری از محضر كدام استاد بهره برده‌ايد؟
    قربانی: مرحوم دكتر حسين عمومی بر من تأثير زيادی داشته‌اند و جزو معدود افرادی بودند كه خواندن ايشان به شدت مرا منقلب می‌كرد. ايشان در مكتب آوازی اصفهان بی‌نظير بودند. خدا ايشان را رحمت كند. دوره‌ی كامل رديف‌ها را نزد استاد مهدی فلاح گذراندم.



    فتوحی: آواز در موسيقی امروز ايران چه جايگاهی دارد و آيا ارتباط درست و منطقی بين آواز و ساير بخش‌های موسيقی ما وجود دارد؟
    قربانی: منظور شما از ارتباط منطقی چيست؟


    فتوحی: منظورم موسيقی باكلام و بدون‌كلام است و همچنين ارتباط شما به عنوان آوازه‌خوان با ساير اعضای گروه، اعم از آهنگساز، سرپرست گروه و نوازندگان. آيا تعاملی بين آنها وجود دارد؟
    قربانی: از دو منظر می‌توان به اين موضوع پرداخت. اگر بحث مقايسه و تطبيق بين موسيقی باكلام و بدون‌كلام مورد نظر باشد ؛ موسيقی باكلام ما خيلی جلوتر از موسيقی بدون‌كلام ماست. به اين دليل كه سال‌های بيشتری روی آن كار شده است و در واقع سابقه‌ی موسيقی باكلام بيشتر است. موسيقی باكلام به‌دليل استفاده از شعر، نفوذ بيشتری بر شنونده دارد. شما يک اركستر بزرگ را كه خواننده دارد در نظر بگيريد ؛ هنگامی كه خواننده شروع به خواندن می‌كند، بدون اصرار شما، به طور ناخودآگاه بيشترين توجه و تمركز متوجه خواننده می‌شود. اين موضوع قدری ديدگاه را نسبت به جايگاه خواننده، حساس‌تر می‌كند. البته خيلی‌ها در جهت تقويت موسيقی بی‌كلام تلاش نموده‌اند و كارهايی انجام داده‌اند. اما اين به مفهوم تحت فشار قرار گرفتن موسيقی باكلام نيست. در تمام دنيا اين آثار باكلام هستند كه برای مردم جايگاه بالاتری دارند. البته جايگاه موسيقی بی‌كلام غير قابل انكار است.



    صميمی: به نظر شما در موسيقی ايران، « خواننده‌سالاری » وجود دارد؟
    قربانی: من خواننده‌سالاری را به‌طور مطلق قبول ندارم. به‌طور طبيعی هرگاه خواننده‌ای بزرگ در كنار آهنگساز و نوازنده قرار بگيرد، آنها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. شايد منشأ خواننده‌سالاری اين است كه همه‌ی نگاه‌ها به‌طور ناخودآگاه متوجه خواننده می‌شود.
    يک سوليست وقتی در اركستری بزرگ می‌نوازد، اگر برای ده دقيقه بنوازد، اسمش را جدا از بقيه می‌نويسند و علت آن اين است كه او به هرحال يک سوليست است. برای همين وقتی يک خواننده با اين فرهنگ مكتوب غنی ما می‌خواند، مگر می‌تواند سوليست نباشد؟ مگر می‌تواند حائز اهميت نباشد. در تمام دنيا اين همه خواننده‌ی پاپ را همه می‌شناسند ؛ ولی كمتر كسی نوازندگان همان آثار را به همان خوبی می‌شناسد
    اما در عين حال برخی از خوانندگان به رشد كافی نرسيده‌اند. به‌عنوان مثال وقتی می‌خواهند لباسی متفاوت از ديگر اعضای گروه داشته باشند. موضوعات پيش‌پاافتاده‌ای از اين قبيل چندان خوشايند نيست. حالا شما فرض كنيد من در كنار دوستانم نشسته‌ام، وقتی كه كار من مانند يک سوليست است و شعر می‌خوانم، خودبه‌خود به چشم می‌آيم. همه كنجكاو می‌شوند كه ببينند من چه‌كار می‌كنم. در واقع خواننده به‌دليل اينكه يک سوليست محسوب می‌شود، به‌چشم می‌آيد ولی اگر خواننده بگويد، « من » اين كار را می‌كنم و يا « من » اين تصميم را دارم، يا لباس « من » چنين باشد و غيره، اين « خواننده‌سالاری » است.



    فتوحی: از همكاری خود با آقای فخرالدينی و اركستر ملی ايران بگوييد و آيا تمايل به ادامه‌ی همكاری با اين اركستر داريد؟
    قربانی: متأسفانه نزديک به دو سال است كه برخی مطبوعات در اين مورد اخبار را خوب انتشار نداده‌اند. بارها از قول خودشان يا فرد غيرمسئولی نوشته‌اند كه فلانی ديگر با اركستر ملی همكاری نمی‌كند. واقعيت اين است كه اگر در اين دو سال همكاری نداشته‌ام فقط به‌دليل مشغله‌ی فراوان خودم بوده است. در اين دو سال تعداد زيادی كنسرت در ايران و خارج از ايران داشته‌ام و همچنين در فستيوال‌های زيادی شركت كرده‌ام. در ضمن كار ضبط آلبوم فصل باران آقای درخشانی را نيز داشتم. از طرفی موظف بودم به‌دليل قول همكاری كه به جناب فخرالدينی داده‌ام ؛ هفته‌ای دو روز سر تمرين‌ها حاضر شوم ؛ كه عملاً امكان‌پذير نبود. اما به‌زودی همكاری دوباره‌ی ما شروع خواهد شد و بار ديگر در تمرين‌ها حاضر خواهم شد.



    صميمی: پس شايعات مربوط به اختلاف شما با آقای فخرالدينی صحت ندارد؟
    قربانی: خير، به هيچ وجه. در اين مورد اخبار به‌درستی منتشر نشده‌است. به هرحال همان‌طوری كه گفتم برنامه‌های متعدد من در خارج و داخل كشور مانع از همكاری بنده با آقای فخرالدينی می‌شد و در اين مورد با استاد فخرالدينی صحبت كردم و از ايشان اجازه خواستم كه مدتی را مرخصی داشته و در ساير مواقع نيز به صورت پاره‌وقت در تمرين‌ها حاضر شوم


    فتوحی: شما با برخی سريال‌های تلويزيونی همكاری داشته‌ايد. از اين همكاری‌ها بگوييد.
    قربانی: بعضی از كارها مثل « كيف انگليسی » و يا « روشنتر از خاموشی » كار استاد فخرالدينی بودند و « شب دهم » نيز كار آقای فردين خلعتبری بود. به كارهای آقای فخرالدينی به شدت علاقمند بودم. به ويژه سريال « روشنتر از خاموشی » كه كار بسيار سنگينی بود. برای « شب دهم » نيز قضيه‌ی خاصی پيش آمد كه من اين كار را انجام دادم. راستش دليلی برای اينكه اين كار را انجام ندهم، نداشتم. از طرفی آقای خلعتبری دوست صميمی و نزديک من است و كارهای او را نيز دوست دارم. دليل ديگر عاشورايی‌بودن اين سريال بود. به دوستان خود نيز گفتم كه به‌خاطر عاشورايی‌بودن اين سريال حاضرم برای آن بخوانم. اميدوارم اين كار ارتباط خوبی با مخاطب برقرار كرده باشد. خواندن برای سريال‌ها يكی از راه‌های ارتباط بيشتر با مردم است.



    فتوحی: شما با اركسترهای مختلفی از جمله گروه خورشيد (آقای درخشانی) و گروه آقای پژمان طاهری همكاری داشته‌ايد. به نظر می‌آيد شما ـ برخلاف برخی از موسيقی‌دانان ما ـ به گروه‌های جوان روی خوش نشان می‌دهيد و آنها را ياری می‌كنيد. اين را می‌توان از ويژگی‌های نيكوی شما محسوب نمود. در اين مورد چه نظری داريد؟
    قربانی: اين سؤال را دوست دارم به‌دليل اينكه به آنچه شما در سؤال‌تان فرموديد، اعتقاد دارم. من می‌دانم كسی كه در اين زمينه از پشتيبانی برخوردار نباشد كار سختی پيش رو خواهد داشت و پيشرفت او بسيار مشكل خواهد بود. بسياری از خوانندگان، آهنگسازان و نوازندگان به‌دليل ارتباط و حمايت‌های خاص راحت‌تر پيشرفت می‌كنند. حتی برخی آشنايی نداشته و يا از حمايت خوبی برخوردار نيستند، اما پشتوانه‌ی مالی خوبی دارند. بنابراين برای اين گروه نيز كار راحت‌تر است. من و شما می‌دانيم كه بسياری با پشتوانه‌ی مالی، سفارش ساخت آهنگ می‌دهند.

    پيشروی برای كسانی كه از توانايی‌های مالی و حمايت برخوردار نيستند بسيار سخت است. بعضی از بزرگان موسيقی بنده را به عنوان هنرجويی كه خواهان ترقی هنر خود بوده، می‌شناسند. من نيز سال‌ها سختی كشيده‌ام ؛ بدون اينكه برای به‌روی صحنه رفتن و پخش كارهايم از تلويزيون عجله‌ای داشته باشم. زمانی بود كه كارهای خيلی از دوستان من در تلويزيون پخش می‌شد و علی‌رغم اينكه خيلی از من تقاضا می‌شد و كم و بيش مرا می‌شناختند، من نرفتم و حتی يک آهنگ هم نخواندم. باور بفرماييد در اين فستيوال‌هايی كه در آنها شركت می‌كنم، می‌توانم از افراد صاحب‌نام‌تری نيز استفاده كنم. اما اين را خالصانه عرض می‌كنم كه تمايل دارم از جوانان مستعد كه نمی‌توانند جايی كارشان را عرضه كنند استفاده كنم. تا آنجايی كه توان داشته‌ام از آنها خواسته‌ام كه با من همراهی كنند تا آنها را هم به نوعی معرفی كرده باشم.

    دليل دوم شايد كمی سخت‌گيرانه باشد و آن هم اينكه می‌گويم، بزرگان و نام‌آوران كار خودشان را كرده‌اند و اگر خيلی بزرگ باشند شما تحت تأثير قرار می‌گيريد و ضمناً خيلی از بزرگان از نظر حسی با شما جفت‌وجور نمی‌شوند، منظورم از شما خواننده است. در هر حال استفاده از جوانان باعث دگرگونی و پيشرفت موسيقی ما می‌شود و از طرفی شور و حال جوانان موجب پيشرفت و رشد می‌شود. من دست همه‌ی بزرگان موسيقی را می‌بوسم و منكر جايگاه بلند ايشان نيستم و افتخار می‌كنم كه اگر قسمتم شد با اين بزرگان نيز همكاری كنم ؛ اما جايگاه جوانان در موسيقی و همراه‌شدن با آنها نيز بسيار بلند است.



    فتوحی: وبلاگ اختصاصی همايون شجريان تلاش می‌كند تا موسيقی متعالی ايرانی را به همگان بشناساند و همچنين به يكی از آوازه‌خوانان جوان اين مرز و بوم كه امروزه جايگاهی ارزشمند برای خود پيدا كرده، بپردازد. نظرتان را درمورد اين وبلاگ و شخص همايون شجريان بفرماييد.
    قربانی: همايون شجريان را يكی از دوستان صميمی خود می‌دانم و هميشه آرزوی موفقيت برای خودش و شخص پدر بزرگوارشان كه استاد مسلم هستند، دارم. به اعتقاد من آقای محمدرضا شجريان از معدود كسانی هستند كه در اين دوران لياقت به‌دوش كشيدن نام « استادی » را دارند. به‌نظر بنده شخص همايون بسيار مستعد است و يكی از موسيقی‌دانانی است كه هم به جهت ممارست و هم به جهت كسب مدارج موسيقی زحمت كشيده است و همچنين از نظر ژنتيكی اين استعداد را دارد. اميدوارم و از خدا می‌خواهم كه در سال‌های آتی به موفقيت‌های بيشتری در زمينه‌ی موسيقی نائل آيد. زمانی فرا می‌رسد كه همايون و دوستان جوان ديگر سردمداران و بزرگان موسيقی ايران می‌شوند. به هرحال شخصاً و قلباً نسبت به همايون ارادت داشته و دوست‌شان دارم.



    فتوحی: شما اخيراً در بزرگداشت مولانا كه در كشور فرانسه برگزار شد، شركت داشته‌ايد. كمی در مورد آن بگوييد.
    قربانی: سازمان يونسكو سال ۲۰۰۷ ميلادی را سال جهانی مولانا نام‌گذاری كرده. البته پيش از اعلام رسمی اين موضوع من حدود هفت ماه قبل اين موضوع را می‌دانستم و به‌همين دليل با مسئولين ارشاد وارد رايزنی شدم. فرانسوی‌ها از من خواستند كه در اين رابطه تعدادی كنسرت در فرانسه و ساير كشورهای اروپايی برگزار كنم. اين كنسرت در شهر نانت فرانسه برگزار شد و جزو اولين كنسرت‌های بزرگداشت مولانا بود. در اين رابطه كارهای ديگری مانند توليد آلبوم هم انجام خواهد شد. خيلی از كشورها در اين رابطه فعال شده‌اند. اشعار خوانده‌شده در اين كنسرت همگی از حضرت مولانا بود. چهار نفر از دوستانم مرا در اين كنسرت همراهی می‌كردند و اين كار برای من و دوستانم بسیار پر زحمت بود. استقبال بسيار خوبی از اين كنسرت به‌عمل آمد. اميدوارم چنين برنامه‌هايی استمرار داشته باشد.



    صميمی: آقای قربانی، همين حالا شما فرموديد كه با « چهار نفر از دوستان‌تان » اين كار را انجام داده‌ايد. يكی از ايرادهايی كه به موسيقی ما وارد می‌شود اين است كه كارهای موسيقی ما با تعداد محدودی اجرا می‌شود. نظر شما در اين مورد چيست؟
    قربانی: شايد بهتر باشد كه اركستر بزرگ‌تری برای اجرا مهيا گردد. اما شما كداميک از كارهای ايران را با كارهای خارجی مطابقت می‌دهيد؟ وضعيت اجتماعی، اقتصادی و غيره را قياس كنيد. ما در بسياری از زمينه‌ها ضعيف‌تر از آنها هستيم. اما در موسيقی به آنها قدری نزديک شده‌ايم. همان كاری كه عرض كردم، قرار بود با سه نفر اجرا شود اما با اصرار من تعداد به پنج نفر رسيد. دليل آن هم اين است كه از سوی نهادهای ذيربط حمايت كافی از هنرمندان جهت سفرهای خارجی نمی‌شود. حتی گروه‌های بزرگی مانند كامكارها به طور كامل در كنسرت‌های خارج از كشور شركت نمی‌كنند و از تعداد كمتری استفاده می‌كنند.




    فتوحی: آيا در مورد اركسترهای بزرگی مانند اركستر سمفونيک و ملی نيز چنين حمايت‌هايی وجود ندارد؟
    قربانی: اركستر ملی مربوط به خود وزارت ارشاد است و از همين رو حمايت‌های بيشتری از آن صورت می‌گيرد كه البته كافی نيست و بايد بيشتر مورد حمايت قرار گيرد. چند وقتی است كه ما به همراه اركستر ملی در شهرها كنسرت نداده‌ايم. استقبال در شهرستان‌ها بسيار خوب است. به‌عنوان مثال در زاهدان نزديک به ۶۰۰۰ نفر و در يزد نزديک به ۸۰۰۰ نفر برای يک شب از كنسرت ديدن كردند. اين‌ها را شايد كسی نداند ولی من خودم خواننده‌ی آن اركستر بودم و از نزديک شاهد استقبال مردم بودم. بنابراين در استقبال مردم مشكلی نيست و فقط بايد حمايت بيشتری برای برگزاری كنسرت‌ها در شهرستان‌ها و حتی كشورهای خارجی صورت بگيرد.


    فتوحی: برخی از منتقدين شما اعتقاد دارند كه عليرضا قربانی بيشتر يک « تصنيف‌خوان » است تا يک « آوازه‌خوان ». آيا اساساً اين نظر را قبول داريد؟
    قربانی: خب حتماً به اين نتيجه رسيده‌اند كه می‌گويند... البته نمی‌دانم چگونه به اين نتيجه رسيده‌اند؟ اميدوارم معيارهای آنها درست باشد. شما اگر شب دهم را گوش كرده باشيد ‌[ كه در سال ۱۳۸۰ پخش شده ] ؛ در آن يک آواز شوشتری دارد. من اين آواز را درسال ۸۰ در يک استوديوی خانگی بدون هيچ وقفه‌ای خواندم. خودم حرف خاصی ندارم. آنها كه چنين فكر می‌كنند می‌توانند اين آواز را مورد توجه قرار دهند.




    فتوحی: شايد اين نظر بيشتر به دليل نوع كارهای انتشاريافته‌ی شماست.
    قربانی: ممكن است. اما باز خاطرنشان می‌كنم كه آن منتقدين ببينند كه می‌توان بدون ساز، يک آواز را به آن شكل خواند؟ من دفاع خاصی ندارم.




    فتوحی: آيا گروه شما دارای اسم خاصی است؟
    قربانی: ما هنوز اسمی پيدا نكرده‌ايم و دنبال اسم می‌گرديم. از اين هم كه گروه را به نام من بشناسند پرهيز دارم. به‌خاطر اينكه امكان دارد اين توهم پيش آيد كه اين گروه تنها برای من است. يكی‌دو ماه هست كه به دنبال اسم می‌گرديم. دنبال يک اسم كوتاه و كهن هستيم كه در ارتباط با موسيقی و فرهنگ ما باشد. شما اگر می‌توانيد به ما كمک كنيد!




    صميمی: از قول آقای فخرالدينی در برخی محافل از شما به عنوان « شجريان دوم » ياد شده است؟ آيا اين گفته صحت دارد؟
    قربانی: البته صحت اين گفته را بايد از جناب استاد بپرسيد. آقای فخرالدينی پدر معنوی و موسيقايی بنده هستند. يک بخش اين گفته ناشی از محبت ايشان نسبت به من است. می‌دانيد كه كار با اركستر بزرگ بسيار مشكل است. برخی از اين كارها به گونه‌ای بوده كه من تنها با دو يا سه جلسه تمرين به روی صحنه رفته‌ام. تقريباً كسی كه نت نداند و به‌قدر كافی باهوش نباشد، نمی‌تواند با اين تعداد جلسه تمرينی به روی صحنه رود. البته جناب فخرالدينی بسيار به من كمک كرده‌اند. جاهای مختلفی ايشان ديده‌اند كه من چگونه از عهده‌ی كار برآمده‌ام. فكر می‌كنم دلايل آن گفته‌ی ايشان در همين نكات باشد. خود مردم هم كار خوب را تشخيص می‌دهند. بارها شده است كه آقای فخرالدينی در بخش بيز از من خواسته‌اند كه خود به روی صحنه روم. البته من از اين كار پرهيز دارم ؛ به‌ويژه مواقعی كه خواننده‌ی ديگری در كنارم باشد. اميدوارم من لياقت اين محبت استاد را داشته باشم.




    فتوحی: شما چندی پيش در ميزگرد موسيقی آوازی ايران از اينكه تنوع آوازی در موسيقی ايرانی در چند سال اخير ازبين رفته و اين روند كم‌كم به سوی « تک‌صدايی » پيش رفته، نظراتی ارائه نموديد. در اين مورد بفرماييد.
    قربانی: دوست دارم در اين بخش كمی مانور بدهم. همان حساسيتی كه بر روی بحث خواننده‌سالاری هست، دليلش اهميت خواننده و به‌چشم آمدن اوست. كسی به اين قسمت قضيه توجه نكرده، اما من دقت كرده‌ام. هر كسی كه تار می‌نوازد می‌خواهد شبيه به لطفی يا عليزاده بنوازد. اگر بگوييد «نه»؛ اشتباه كرده‌ايد. هر كسی كه سنتور می‌زند، می‌خواهد شبيه به آقای مشكاتيان بزند. ولی اين را كسی تشخيص نمی‌دهد. اين « تک‌صدايی » نيست؟ چون اين را اغلب افراد تشخيص نمی‌دهند، چندان به نظر نمی‌آيد. اما يک نوازنده‌ی خبره‌ی تار يا سنتور كه گوشی آموزش‌ديده و دقيق دارد متوجه اين تلاش‌ها برای شبيه‌سازی می‌شود. چه‌طور همه می‌خواهند چهارگاه بسازند مانند « دستان » آقای مشكاتيان می‌سازند؟ تا سال ۷۴ هركسی چهارگاه می‌ساخت، مانند دستان بود. پس چرا خرده‌ای به اين شبيه‌سازی‌ها گرفته نمی‌شود؟ البته اين كار اشتباه است. عدم وجود تكثر در نوازندگی، آهنگسازی و آواز اشتباه است. اين يعنی ركود.




    صميمی: آيا به نظر شما اين بد است كه كسی آقای مشكاتيان و يا امثال ايشان را به‌عنوان هدف و معيار قرار دهد و هدفش رسيدن به كيفيت كارهای ايشان باشد؟
    قربانی: نه، اين خوب است ؛ ولی اينكه همه‌اش به آن سمت كشيده شود، خوب نيست. وقتی كه يک مبتدی می‌خواهد آواز را شروع كند، می‌گويد: « می‌خواهم به جايی برسم كه شجريان رسيده است. » و بر اين اساس تا آخر در اين خط می‌ماند و تحريرها، نوع جمله‌بندی‌ها و يا انتخاب اشعارش مانند ایشان می‌شود. اين بد است حتی اگر من هم انجام دهم.




    فتوحی: بهتر نيست كه بگوييم، الگو قرار دادن و تلاش كردن در مسير رسيدن به بزرگان با حفظ شخصيت ويژه كار خوبی است. يعنی در عين الگو قراردادن، خودمان باشيم.
    قربانی: يک زمانی بالای در كلاس استاد ابوالحسن صبا نوشته بودند: « هنر با تقليد آغاز می‌شود ولی وای به آن روزی كه در تقليد باقی بماند. » اين جمله خيلی قشنگ است. خود مرحوم دكتر حسين عمومی، بارها و بارها به من گفتند كه من برای مرحوم اديب خوانساری می‌خواندم و آقای اديب كه در سن و سال پيری بودند، می‌خنديدند. من می‌گفتم: « به چه می‌خندید؟ » ايشان می‌گفتند: « اين‌قدر شبيه به من نخوانيد! » دكتر عمومی می‌گفتند كه من در شما ذوب شده‌ام ؛ نمی‌توانم خود را از شما جدا كنم. بنابراين ذوب شدن و تحت‌تأثير قرار گرفتن برای همه وجود دارد. به‌ويژه در آواز. چون بحث، بحث يک نفر است كه استادانه كار خود را ارائه داده است و همه را تحت‌الشعاع قرار داده. البته بيش از همه بايد خودم تلاش كنم كه در بند تقليد گرفتار نشوم.




    فتوحی: در همين ميزگرد، يكی از بحث‌های مطروحه اين بود كه يک آواز‌خوان غير از آواز و تمرينات مرتبط با آن بايد مطالعات جانبی نيز داشته باشد. به‌نظر می‌رسد هنرمندان موسيقی ما دو دسته هستند. دسته‌ی اول هنرمندانی كه فقط به صورت حرفه‌ای به كار خودشان می‌پردازند و مطالعات جانبی ندارند و دسته‌ی ديگری كه غير از كار موسيقی خودشان، دارای مطالعات جانبی نيز هستند. نظرتان را در اين مورد بفرماييد.
    قربانی: من دو دسته نمی‌كنم. من می‌گويم آنهايی كه درجه‌يک هستند و به اعتلای هنری رسيده‌اند ؛ همه‌ی آنها يک دسته هستند. آنهايی كه اطلاعات عمومی‌شان از حواشی هنر خيلی بالاست. تک‌تک می‌توانم مثال بزنم. مثل آقای مشكاتيان. وقتی كنار ايشان بنشينيد و با ايشان صحبت كنيد، ممكن است ساعت‌ها از ايشان بشنويد، اما نه راجع به موسيقی. به‌نظر من ايشان يكی از نوابغ موسيقی ما هستند. آن‌قدر اين مرد اطلاعاتش در مورد مسائل غيرموسيقايی مانند فلسفه، شعر، تاريخ و به‌طور كلی ادبيات زياد است كه متعجب می‌شويد. بنابراين كسانی كه درجه‌يک هستند با همين مطالعات جانبی درجه‌يک شده‌اند. خيلی‌ها هم نوازندگان خوبی هستند ؛ اما اطلاعات خوبی ندارند حتی راجع به موسيقی‌ای كه كار می‌كنند نيز كم‌اطلاع هستند. همين‌طور می‌شود كه گروهی نقش هدايتی پيدا می‌كنند و گروهی ديگر مقلد می‌شوند. به هرحال كسانی كه در عرصه‌های مختلف سياسی، هنری و غيره صاحب‌انديشه می‌شوند، نقش هاديان جامعه را بازی می‌كنند.




    صميمی: می‌خواهم برگشتی به سؤال قبلی داشته باشم. فكر می‌كنم كه دليل تقليد ديگران همين باشد كه اطلاعات كافی ندارند.
    قربانی: آفرين! چون آنان افراد باهوشی نيستند. من اعتقاد دارم كه خيلی از اين بزرگان به‌غير از خوب تمرين كردن، خيلی باهوش بوده‌اند كه توانستند بفهمند چطور بخوانند، چطور ساز بزنند و چطور آهنگسازی كنند. فرم در موسيقی را خيلی خوب می‌شناسند. مرحوم بنان می‌گويند: « صدايتان را خوب بشناسيد تا بتوانيد خوب از آن استفاده كنيد. » و اين خوب شناختن نيازمند هوش كافی است. ممكن است خيلی‌ها به صورت ذاتی خوب بخوانند، ولی آنها كه به صورت ذاتی خوب نمی‌خوانند يا خوب می‌خوانند، اگر باهوش باشند خيلی راحت‌تر تشخيص می‌دهند كه چطور بايد بخوانند و چگونه مشكلات خود را رفع كنند. صد در صد آنی كه باهوش هست می‌داند كه الآن بايد خودش باشد و بايد يک خط فكری خاص برای خود تعريف كند.



    فتوحی: آخرين آلبوم شما « فصل باران » با گروه خورشيد بود. آيا آلبوم ديگری هم در دست کار داريد؟
    قربانی: دو كار در دست انتشار دارم. يكی از آنها كاری است برای حضرت مولانا كه برای سال مولانا روانه‌ی بازار می‌شود و همه‌ی اشعار آن از حضرت مولاناست ؛ در همان فضای « از خشت و خاک ». البته ان‌شاءالله در اين كار چند بخش آوازی هم گنجانده خواهد شد.



    صميمی: يعنی از سازهای كوبه‌ای و دونلی و بالابان استفاده كرده‌ايد؟
    قربانی: بله.



    فتوحی: از ساير علايق خود بگوييد؟
    قربانی: تمام فرصت، توان و انرژی من صرف خوانندگی و موسيقی می‌شود. اگر فرصتی باشد ورزش می‌كنم و كتاب می‌خوانم. يک روز در هفته هم تدريس می‌كنم و چون كارهايم خيلی فشرده است، كلاس‌های آزاد دانشگاه هنر را تعطيل كرده‌ام و بيشتر مشغول مطالعه و موسيقی هستم.

    ------------
    منبع: وبلاگ همایون شجریان

  5. این کاربر از vahide بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #45
    داره خودمونی میشه binaeram's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    180

    پيش فرض

    Iranian Music Theory


    آموزش موسيقي نظري2



    --------------------------------------------------------------------------------
    در اين بخش به آموزش موسيقي نظري يا همان تئوري موسيقي ايراني مي پردازيم. مطالب از منابع معتبر و كتابهاي آموزشي آورده شده اند. بنا به در خواست تعدادي از شما عزيزان، اين بخش از نكات پايه اي و به شكل فشرده آغاز مي گردد. اين بخش، با طرح پرسش هايي از درس داده شده كه در زير صفحه آمده، به پايان مي رسد. علاقمندان بايد به اين پرسش ها، پاسخ داده و آن را براي ما بفرستند. پس از بررسي پاسخ ها نمرات كسب شده اعلام خواهد شد. عزيزاني كه مايل به شركت در اين قسمت هستند، با ما تماس گرفته و سابقه خود را در زمينه موسيقي براي ما ارسال كنند. مهلت ارسال پاسخ ها، براي هر قسمت جداگانه تعيين خواهد شد.


    --------------------------------------------------------------------------------




    --------------------------------------------------------------------------------



    --------------------------------------------------------------------------------
    بخش دوم آموزش تئوري موسيقي ايراني را به آموزش فاصله ها در موسيقي اختصاص مي دهيم. البته اين نكته را بايد متذكر شويم كه اين قسمت فقط مربوط به موسيقي ايراني نمي شود و در حالت كلي در همه نوع موسيقي يكسان است.

    همانطوريكه قبلا گفته شده بود، حروفي كه در زبان موسيقي كاربرد دارند، هفت نت هستند. اين هفت نت، تفاوتشان در فركانسي است كه توليد مي كنند و از لحاظ زير يا بم بودن طبقه بندي و مرتب مي شوند. پس ميان اين نت ها فواصلي وجود دارد كه باعث تمايز آن ها مي شود. اين فواصل از واحدهايي به نام نيم پرده تشكيل مي شوند. يعني كوچكترين فاصله اي كه ميان دو نت وجود دارد، نيم پرده است. البته اين فاصله در موسيقي بين المللي به اين شكل است و در موسيقي مناطق مختلف دنيا، و در كشورهاي مختلف، كوچكتر از آن هم وجود دارد كه فعلا به آن نمي پردازيم. پس ميان نت ها نيم پرده و يا دو نيم پرده يا يك پرده وجود دارد. حال به تعريف و همينطور چگونگي وجود فواصل مي پردازيم. با توجه به اسامي نت ها، اين شكل را ترسيم مي كنيم

    دو- - ر - - مي - فا - - سل - - لا - - سي - دو

    به فاصله ميان دو نت دو تا ر نگاه كنيد، دو خط ديده مي شود، هر خط نشان دهنده يك نيم پرده است، پس از دو تا ر يك پرده است. بين ر تا مي هم يك پرده وجود دارد. از مي تا فا يك خط، پس از مي تا فا نيم پرده است. همينطور تا نت دو.

    از دو تا ر، يك پرده و از دو تا مي دو پرده و... هر كدام از اين فواصل براي خود اسمي دارند. براي نامگذاري آن ها لازم است به اين نكات توجه داشته باشيم. فاصله مورد نظر از چند نت تشكيل شده، و ديگر اينكه اين فاصله چند پرده است. مثلا، از دو تا ر، فاصله، بين دو نت و يك فاصله يك پرده اي است. به فاصله يك پرده اي كه بين دو نت پشت سر هم وجود دارد، فاصله دوم بزرگ مي گويند. پس ر تا مي هم مي شود، دوم بزرگ، سل تا لا، لا تا سي و فا تا سل. حال اگر فاصله بين دو نت پشت سر هم نيم پرده باشد، به آن فاصله دوم كوچك مي گويند. پس مي تا فا و سي تا دو مي شود دوم كوچك. ممكن است اين فاصله از وجود يك علامت تغيير دهنده پديد آيد، مثلا، دو تا ر بمل، كه باز هم مي شود دوم كوچك. در نتيجه در مي يابيم آنچه اهميت دارد محاسبه عددي نت ها نسبت به هم و همينطور محاسبه مجموع پرده ها و نيم پرده هاي ميان آن هاست. اگر فاصله دو تا ر بيشتر از يك پرده شود و يك و نيم پرده گردد، يعني از دو تا ر ديز، به آن فاصله دوم افزوده مي گوييم. از سل تا لا ديز هم به همين شكل است. ابتدا مي گوييم، از سل تا لا مي شود دو نت، و سپس حساب مي كنيم كه بين اين دو نت چند نيم پرده وجود دارد، دو نيم پرده. و اينكه با اضافه شدن علامت ديز، به چه فاصله اي تبديل مي شود. سه نيم پرده، پس از سل تا لا ديز مي شود، دوم افزوده. از سل بمل تا لا، از سل تا لا مي شود دو نت و فاصله يك پرده، ولي با قرار گرفتن علامت بمل جلوي سل، نيم پرده به فاصله اضافه مي شود و در نهايت مي شود، دوم افزوده. از سل تا سي، مي شود سه نت يعني، سل، لا و سي. فاصله ميان آن ها دو پرده است، پس از سل تا سي مي شود سوم بزرگ. از دو تا مي هم مانند مثال قبلي است. سه نت و دو پرده كه مي شود، سوم بزرگ. از دو تا فا، چهار نت و دو و نيم پرده. براي اين فاصله مي گوييم، چهارم درست. پس چهارم درست، فاصله چهار نتي است كه دو و نيم پرده ميان آن ها وجود دارد. از دو تا سل هم مانند مورد قبلي است. پنج نت و سه و نيم پرده كه مي شود، پنجم درست. از دو تا لا، مي شود شش نت و چهار و نيم پرده كه مي شود، ششم بزرگ. از دو تا سي، هفت نت و پنج و نيم پرده كه مي شود هفتم بزرگ و از دو تا دو، هشت نت و شش كه مي شود، هشتم درست. اين فواصل ممكن است از هر نتي شروع شوند، مهم آنست كه بين آن دو چند نت فاصله است و همچنين چند پرده يا نيم پرده ميان آن ها وجود دارد. در نهايت، حالت هاي زير بدست مي آيد.

    فاصله نت ها از هم فاصله پرده نتيجه



    يك صفر يا شش يكم درست يا همصدا


    دو يك دوم بزرگ

    سه دو سوم بزرگ


    چهار دو و نيم چهارم درست


    پنج سه و نيم پنجم درست


    شش چهار و نيم ششم بزرگ


    هفت پنج و نيم هفتم بزرگ


    هشت شش هشتم درست يا يكم يا



    هنگام يا اكتاو


    و همچنين:

    هرگاه به يك فاصله بزرگ نيم پرده اضافه شود، به يك فاصله افزوده تبديل مي شود. دو تا مي ديز، مي شود سوم افزوده.

    هرگاه به يك فاصله درست نيم پرده اضافه شود، به يك فاصله افزوده تبديل مي شود. دو تا سل ديز، مي شود پنجم افزوده.

    هرگاه به يك فاصله افزوده نيم پرده اضافه شود، به يك فاصله افزوده تر تبديل مي شود. دو تا سل ديز ديز، مي شود پنجم افزوده تر. در اين حالت مي گوييم، سل دابل ديز ## Sol

    هرگاه از يك فاصله بزرگ نيم پرده كم شود، به يك فاصله كوچك تبديل مي شود. دو تا مي بمل، مي شود سوم كوچك.

    هرگاه از يك فاصله درست نيم پرده كم شود، به يك فاصله كاسته تبديل مي شود. دو تا سل بمل، مي شود پنجم كاسته.

    هرگاه از يك فاصله كوچك نيم پرده كم شود، به يك فاصله كاسته تبديل مي شود. دو تا مي بمل بمل مي شود سوم كاسته.

    در حالت بالا، اصطلاحا مي گوييم، مي دابل بمل Mi bb




    --------------------------------------------------------------------------------

  7. #46
    اگه نباشه جاش خالی می مونه chista's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    264

    پيش فرض

    با اندوه فراوان و دلی پر درد به مناسبت درگذشت استاد یاحقی گرامی
    به درستی که پایین پوستر های ایشون که توی مراسم بود نوشته شده بود
    (به رهی دیدم برگ خزان افسرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود)

    دست همه دوستان درد نکنه تاپیک چقدر پویا و خوب شده
    آموزش موسيقي نظري
    بسیار مفید بود
    دفتر تار - بداهه نوازی استاد جلیل شهناز
    چون دایال آپ دارم فقط قسمت ماهور رو دانلود کردم و بسیار لذت بردم
    کنسرت استاد شجریان -آرامگاه فردوسی سال 1355
    محمد جان ممنون لذت بخش بود راستی چهره استاد تو جوانی جالب بوده و چقدر تغیر کرده

  8. #47
    داره خودمونی میشه binaeram's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    180

    پيش فرض

    روح الله حق شناس


    اثار محمد رضا شجریان از نگاهی دیگر

    استاد شجريان و "تاريخچه اتفاقات اجتماعي ايران"
    بخش سوم صحبتم را از يکي از جمله هاي آقاي شجريان در چکيده مصاحبه مطبوعاتي ايشان که در انتهاي CD سوم " همنوا با بم " موجود است گرفته ام. ايشان مي گويد : " اگر کارهاي من را نگاه کنيد مي بينيد که تاريخچه اتفاقات اجتماعي ايران در 30 سال اخير در کارهاي من هست ... " بر اساس اين سخن بخش اصلي بحث من بررسي اين مساله در آثار ايشان به ترتيب تاريخي است :
    ابتدا بايد بگويم که استاد هنگامي که در حدود 30 سالگي به تهران مي آيد کم کم با افرادي چونان استاد بنان، هوشنگ ابتهاج ( سايه )، محمد رضا لطفي و ... آشنا مي شود و در همان سالها غزل معروف آقاي ابتهاج را در برگ سبز شماره 215 مي خوانند که " در اين سراي بي کسي، کسي به در نمي زند ... " که مي رسد تا آنجا که " نه سايه دارم و نه بر، بيفکنندم و سزاست / وگرنه بر درخت تر، کسي تبر نمي زند ."( تصنيفها و ترانه هاي ايران زمين،ص ???)
    در سال 56 بسيار زودتر از خيلي از ديگران، ايشان به همراهي آقاي ابتهاج، لطفي، مشکاتيان، ناظري و ... از راديو، استعفاي دسته جمعي مي دهند و بنياد چاوش را تاسيس مي کنند و هشت آلبوم هم به نام هاي چاوش 1 تا 8 را توليد مي کنند.
    که اغلب بسيار سياسي و تهور آميز است به عنوان نمونه در چاوش 7 اين تصنيف به نام " رزم مشترک " را ايشان خوانده است
    " همراه شو عزيز، همراه شو عزيز تنها نمان به در / کين درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمي شود.
    دشوار زندگي، هرگز براي ما بي رزم مشترک آسان نمي شود ... " (همان، ص 460 )
    و يا در يکي ديگر از اين آلبومها اين شعر سياوش کسرايي را مي خواند که :
    " شب است و چهره ميهن سياهه / نشستن در سياهي گناهه
    تفنگم (!) را بده تا ره بجويم که هر که عاشقه پاش به راهه
    برادر بي قراره، برادر شعله داره برادر دشت سينه ش لاله زاره ( تکرار )
    برايم خلعت و خنجر بياور که خون مي بارد از دلهاي سوزان ...
    تو که با عاشقان درد آشنايي تو که هم رزم و هم زنجير مايي
    ببين خون عزيزان را به ديوار بزن شيپور صبح روشنايي ... (همان، ص 405 )
    اين آثار حتي به صورت کنسرت هم اجرا مي شود و بسيار تاثير مي گذارد (همان، ص 460 )
    پس از انقلاب ( در آذر 1358 ) در کنسرت دانشگاه شهيد بهشتي تصنيف " ايران اي سراي اميد ... " را مي خوانند. در سال 1364 " بيداد " را مي خوانند که در آن آوازِ " ياري اندر کس نمي بينم، ياران را چه شد؟ ... " و تصنيفِ " روز وصل دوستداران ياد باد ... " را اجرا مي کنند و براي آن که ميزان تاثير گذاري اثر را بگويم، جمع آوري اين آلبوم در آن سال توسط اداره اماکن نيروي انتظامي آنگونه که از افراد حدودا 40 ساله شنيده ام، بسيار قابل تامل است و توانايي ايشان را در انتخاب شعر مي رساند.
    در سال 1369 در کنسرت پاريس تصنيف " به سکوت سرد زمان ... " را مي خوانند که آلبومش هم به نام سرو چمان در سال 1370 و بار ديگر در سال 1377 به بازار مي آيد. (همان، ص 432)
    در سال 1377، در آلبوم " شب، سکوت، کوير ... " تصنيف ببار اي ابر بهار ... " را بر اساس موسيقي محلي خراسان مي خوانند که البته آهنگسازي و ضبط موسيقي آن در سال 1375 تمام شده بود. در اين تصنيف هم استاد چهار بار در ابتداي اثر تکرار مي کنند : " ماه را دادند به شبهاي تار " و يا " به ياد عاشقان بي مزار ... " و ... که البته اثر بيشتر محتوي عاشقانه دارد.
    جلوتر که بياييم در سال 80 " زمستان است " را مي خوانند و آخرين کارشان هم " فرياد " است که دو تصنيف به نام فرياد يکي از اخوان ثالث و ديگري از فريدون مشيري به همراه انتخابهاي قابل تاملي از ادبيات حافظ، البته من جلوتر راجع به موضع استاد نسبت به حرکت دوم خرداد بيشتر توضيح خواهم داد.
    4 - چند نمونه از درخشندگي هاي خالص استاد شجريان از منظر روشنفکري
    4 – 1 ) يکي از ويژگي هاي مهم روشنفکري بيدار سازي جامعه نسبت به مشکلات خود، با استفاده از نگاهي عميقتر از معمول به حوادث روز است. از اين لحاظ توجه کنيد به بخشهايي از پيام استاد براي بم که در CD اول موجود است : " ... اين نخستين بار نيست که هموطنان خويش را در حادثه اي چنين خانمان سوز از دست مي دهيم و چه تلخ مي انديشيم که آخرين بار هم نخواهد بود. "، " ... مجالي بود تا در روزگار نفرت و شرارت و بي اعتنايي، مهرورزيدن و دوستي را بار ديگر از سر بگيريم. دانستيم که هنوز توان دوست داشتن در ما نمرده است." و مهمترين جمله به نظر من : " آنان که فرصت يگانه زندگي را باختند، قرباني غفلت همه ما شدند. هم از اينروست که بايد يادشان را زنده بداريم تا ديگر بار جامعه ما شاهد قربانياني چنين بي شمار و گسترده نباشد. "
    همين جا اضافه کنم با توجه به سخنان آدورنو مبني " بر لزوم تطابق نظريه و عمل در اقدام روشنفکري "، پايبندي استاد به ساخت باغ هنر بم بسيار شايسته سپاسگزاري است مخصوصا که در نظر آوريم با توجه به عدم اجراي قانون کپي رايت، در تامين مالي استاد ايرانيان داخل کشور نقش بسيار کمتري دارند.
    4 – 2 ) يکي از دشواريهاي عمل روشنفکرانه پارادوکسي است که مخصوصا در جوامعي مثل ما بيشتر است و آن اينکه روشنفکر هرچه بر توان فکري اش افزوده مي شود اين مساوي است با فاصله گرفتن از جامعه ولي از اين لحاظ نکته جالبي در جايگاه استاد وجود دارد؛ در انتهاي کنسرت هم نوا با بم پس از تشويق هاي تک ضرب يکصدا مي گويند : " استاد، دوست داريم ...استاد، دوستت داريم." به نظر من اين پديده از اين لحاظ قابل تامل است که اولا بزرگي ايشان در حدي پذيرفته شده که " استاد " مساوي است با آقاي شجريان و ثانيا پذيرفتن اين بزرگي در ذهن جامعه مانع از آن نشده که بدون ذره اي تکلف از واژه هاي ساده " دوستت داريم " استفاده شود. التبه مي پذيرم که حل اين پارادوکس در روشنفکري فلسفي و سياسي دشوارتر خواهد بود.
    5 - اجماع نخبگان ; ريشه شناسي نگاه استاد و ضرورتي براي آينده
    اگر بخواهيم به ريشه شناسي ايجاد اين نگاه و دغدغه در شخصيتي مثل استاد بپردازيم به نظر مي رسد که ارتباط وسيع نخبگان مختلف ادبي، موسيقيايي و حتي سياسي نقش بسيار داشته. از افرادي مانند هوشنگ ابتهاج، جواد آذر، مهدي اخوان ثالث، مرتضي کاخي و ... گرفته تا افرادي با صبغه هنري تر مثل احمد عبادي، محمدرضا لطفي، پرويز مشکاتيان و ... و حتي رابطه با واسطه با افرادي چون مرتضي کيوان، امير پرويز پويان، احمد شاملو و ... . به نظر مي رسد گرچه يک اتحاد تصميم گيري نشده در درون مخاطبين اين نخبگان برقرار است ولي براي ادامه توليد چنين افرادي و همچنين جلوگيري از اتلاف انرژي ها و فرصت سوزي ها نياز بسيار به حلقه هاي آن چنيني بيشتر از هر روز است.
    به عنوان مثال تصنيف " تنيده ياد تو در تار و پودم " را که اغلب با صداي آقاي افتخاري شنيده ايم و شعري است از ابوالقاسم فنايي از شعراي آزاديخواه ،در اجراي اصلي که استاد خوانده ترجيع بند " ميهن، اي ميهن " را دارد که در اجراي افتخاري حذف مي شود و اين مثالي است براي حذف نگاه اجتماعي از هنرمندان نسل بعد.
    6 - دوم خرداد و استاد شجريان
    ايشان در سال 76 آلبوم " عشق داند " را عرضه مي کند که که اجراي سال 59 است " در همان سال آلبومهاي " رسواي دل " که اجراي 75 است و تصانيف قديمي را بازخواني کرده اند، " معماي هستي "، " شب وصل " که از تصانيف قديمي استفاده شده : " چهره به چهره "، " راست پنجگاه " را در سال 77 مي دهند که به ترتيب اجراي سالهاي 55 و 56 است. در سال 78 " آهنگ وفا " و " آرام جان " آلبومهاي ايشان است که بازخواني تصانيف قديمي است، همچنين " تلاوت 1 و 2 " که به نام " ياد پدر 1 و 2 " هم عرضه شده.
    يعني استفاده از مضامين اجتماعي در اين سالها تنها آلبوم " شب، سکوت، کوير ... " که بحث اش شد و اضافه کنم حداکثر، حرکت را در اين حد تاييد مي کنند که " ... تا بردمد خورشيد نو، شب را ز خود بيرون کنيد." همچنين " سرو چمان " که تصنيف " به سکوت سرد زمان، را در خود دارد در اين سال تجديد انتشار مي شود. بعد از مجموعه آلبوم هاي اين سالها، که به نظر مي رسد، سکوت نسبي نسبت به دوم خرداد – يعني نه رد و نه تاييد – را مي رساند، در سالهاي حدود 80، با خواندن " زمستان است " و بيان " ... چه ميگويي که ديگر شد، سحر شد بامداد آمد؟! در آسمان، اين سرخي بعد از سحرگه نيست، فريبت مي دهند. گوش سرما خورده است اين، يادگار سيلي سرد زمستان است ... ". به نظر مي رسد مهر "باطل شد" را بر پيشاني دوم خرداد مي زنند و اعلام مي کنند که همان نيمه اميد ناقصمان هم از ميان رفت.
    کاست " فرياد " و کنسرت " هم نوا با بم " که آخرين کار استاد است، بيشترين حجم پيام اجتماعي را دارد. با دو تصنيف به نام هاي " فرياد " و انتخاب ابياتي از حافظ پيش از تصنيف " خانه ام آتش گرفته است ... " با ابياتي چون :
    " از اين سموم که بر طرف بوستان بگذشت
    عجب که رنگ گلي هست و بوي نسترني
    مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
    کجاست فکر حکيمي و راي برهمني "
    اشاره به " تباهي مزاج " به نظر من نقطه اوج انحراف يک جامعه است. يعني نه تنها ماست هاي عرضه شده ترشيده اند و کسي اعتراض نمي کند بلکه پس از مدت زماني مزاج جامعه چنان شده که ماست ترشيده را پس مي زند و حتي اگر ماست هاي شيرين هم عرضه شود با بي اعتنايي و چه بسا ناسزا روبرو مي شود. مي توان نمونه اين امر را در سينما، آموزش، سياست و ... ديد. در بيت قبلي هم تاکيد مي کند که بسيار بايد قدر اقليت فرهيخته را دانست.
    در پايان بايد بگويم آنچه احساس نياز به چنين بحثي را در من برانگيخت آن است که ما فعالين سياسي، " انرژي " و "لزوم کَندن از وضع موجود " را از روشنفکران هنري مي گيريم و همچنين جهت گيريهاي کلي اجتماع توسط روشنفکران فلسفي و سياسي توليد مي شود. در کنار هم ديدن اينها به نظر من لازم بود و باعث اين بحث شد.

    منبع:tjdaily.mihanblog.com

  9. #48
    داره خودمونی میشه mahur's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    47

    پيش فرض عليزاده از دريافت جايزه گرمي بازماند

    چهل و نهمين دوره جايزه گرمي برگزار شد و برندگان 90 رشته شناخته شدند كه براي دومين بار نماينده ايران ازاين جايزه معتبر دست خالي بازگشت.برنده اين جايزه معتبر آلبوم بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] كه براي دهمين سال استقلال كشور آفريقاي جنوبي ساخته و از سوي گروه سووتو اجرا وبه بازار موسيقي عرضه شد.
    پيش از اين دو آلبوم فرياد كار مشترك شجريان ، عليزاده و كيهان كلهر و نيز آلبوم سوم از غزل ( كار مشترك كيهان كلهر و شجاعت حسين خان) نيز در زمره پنج نامزد نهايي جايزه گرمي قرار گرفته بودند ، كه در آن دوره هم موفق به كسب اين جايزه نشدند.


  10. #49
    داره خودمونی میشه mahur's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    47

    پيش فرض

    تور نوروزی استاد شجریان در استرالیا



    محمدرضا شجریان به همراه گروهش در استرالیا به اجرای برنامه موسیقی می پردازد.
    مجید درخشانی ضمن بیان این مطلب گفت:کنسرت نوروزی استاد محمدرضا شجریان از روز اول تا 12 فروردین ماه در استرالیا ، نیوزلند و سیدنی برگزار می شود.
    این آهنگسازو نوازنده تار در ادامه به قسمت های مختلف این کنسرت نوروزی اشاره کرد وگفت:یک بخش از این کنسرت در دستگاه سه گاه و بخش دیگر، ترکیبی از قطعات جدید و قدیمی است .
    وی افزود:دربخش سه گاه، تصنیفی از مرتضی محجوبی و شیدا با پیش در آمد و چهار مضراب سعید فرج پوری و در بخش دوم نیز تصانیفی از محمدرضا شجریان ، درویش خان و همچنین یک قطعه قدیمی را با پیش در آمدی از ساخته های خودم اجرا می کنیم .
    درخشانی همچنین درباره فعالیت های گروه موسیقی خورشید گفت:به اتفاق اعضای گروه موسیقی خورشید مشغول اجرا و ضبط آثار حسین علیزاده در چهارگاه و بیات ترک هستیم وقرار است کنسرت آن دراردیبهشت و خردادماه سال آینده برگزار شود.
    لازم به ذکر است سعید فرج پوری کمانچه، همایون شجریان آواز و تنبک ،محمد فیروزی عود و مجید درخشانی نوازنده تار ، محمد رضا شجریان را در تور نوروزی همراهی می کنند.

  11. #50
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    CENTER]تنبور[/CENTER]


    تنبور يكى از پرطرفدارترين و پرمخاطب ترين سازهاى موسيقى نواحى ايران است.جذابيت اين ساز، به دليل ماهيت اجراى مقام ها و جنبه عرفانى و معنوى به تدريج پارا از دايره ايران فراتر برده و در اروپا و آمريكا نيز، به اين ساز و اجراى آن توجه و رويكرد فراوان شده است.

    ساز تنبور متعلق به موسيقى يارسان و حوزه اصلى رواج آن كرمانشاه و دو منطقه صحنه و گوران است.
    موسيقى اجراشده به وسيله اين ساز شامل مقام هاى حقانى و كلام هاى مذهبى، مقام هاى باستانى و سرانجام مقام هاى مجلسى و مجازى است.

    این ساز (تنبور) قديمي ترين ساز مضرابي و مقيد ايراني است كه با توجه به نقوش سنگي به جا مانده، حكايت از قدمتي چند هزار ساله دارد.

    نخستين مكتوب و مستند مربوط به آن، كتاب موسيقي الكبير ابونصر فارابي است. فيلسوف، دانشمند و موسيقيدان عصر سامانيان با دقتي تحسين برانگيز تمام زيروبم اين ساز را كاويده و در بخش سازشناسي كتابش، برايمان به يادگار نهاده است. او به ضرورت زمان خويش، كتاب را به زبان عربي نوشت تا سرانجام فرزندان خلفش پس از هزار سال به فارسي برگرداندند!


    فارابي در موسيقي الكبير از دو نمونه تنبور مهم و رايج زمانه خويش نام مي برد. نخست تنبور بغدادي با كاسه اي كوچك و ديگر از تنبور خراساني ياد مي كند. امروزه تنبور خراساني با همان ويژگي هاي مكتوب فارابي يافت مي شود، چه از حيث ابعاد و اندازه ها و چه از نظر پرده بندي، اما تكليف تنبور بغدادي به درستي برايمان روشن نيست. شايد تنبور رايج در غرب ايران (كرمانشاه) با كاسه اي كوچكتر از نوع خراساني بازمانده همان تنبور بغداد باشد.


    تنبور خراساني امروزه ديگر بدين نام خوانده نمي شود. بنابر ظاهر ساده و بي تكلفش، آن را دوتار مي نامند زيرا تنها از دو عدد تار (سيم) بهره مي برد. همچنين تنبور كرمانشاه را دوتار نمي خوانند. گويا به دليل تضاد اين عنوان با وضع موجود آن باشد.

    تنبور امروز كرمانشاه داراي سه عدد تار (سيم) است. دوتار خراسان هم با دو گونه متفاوت هم اينك به حيات چند هزار ساله اش ادامه مي دهد. يكي نوع مربوط به شرق خراسان و به ويژه تربت جام كه ساده ترين دوتار ايران است يعني پرده هاي روي دسته ساز فقط نه عدد است. دوتار ديگر اين خطه متعلق به شمال خراسان با مركزيت قوچان، شيروان و بجنورد است.

    در لغت نامه دهخدا در خصوص طنبار، طنبور و طنبوره و .... چنين آمده است:
    طنبار معرب طنبور سازي است معروف.
    طنبور يكي از آلات ذوات الاوتار است.

    قسمتي از آن را شش تا گويند كه شش تار دارد و قسمتي ديگر را سه تا كه سه تار دارد. در قديم دو وتر بر آن بوده و امروز تا شش متر بر آن كنند

    ساز ديگري در ايران بنام طنبور يا تنبور سابقه قديم دارد، اين ساز دو سيم داشته و مضرابي بوده كه با انگشتان دست راست نواخته مي شود، و هم اكنون در كردستان معمول است.شكل طنبور همه جا در نقاشي هاي قديم بخصوص در مينياتورها ديده مي شود و كاسه آن از چوب است و دهانه آن هم پوست ندارد، مثل سه تار ولي كاسه اش بزرگتر است به شكل يك نصفه خربزه.

    تنبور داراي شكمي گلابي و دسته اي دراز است كه بر روي آن از 10 تا 15 پرده بسته مي شود. رويه جلويي شكم چوبي است. دسته اين ساز مانند سه تار، بر سر ساز متصل است و سر در حقيقت، ادامه دسته است كه بر روي سطوح جلويي و جانبي آن، هر يك دو گوشي كار گذارده شده كه سيم ها به دور آنها پيچيده مي شوند. سيمهاي تنبور 4 عدد و معمولاً به فاصله هاي مختلف كوك مي شده است. اين ساز معمولاً بدون مضراب و با انگشت نواخته مي شود.


    چنانكه در تاريخ موسيقي ايراني نوشته شده در قديم سازي به نام تنبور وجود داشته و از آن انواع مختلفي ذكر كرده اند. مثلاً گفته شده كه فارابي تئوري دان مشهور موسيقي ايران، تنبور بغدادي و تنبور خراسان را دستان بندي كرده است.

    به قسمتی از گروه نوازی تنبور و دف توجه کنیدحجم 1.8مگ

    --------------------------------------------------------------------------------
    پ.ن: بر گرفته از آلبوم «مطرب مهتاب رو» ، کار مشترک شهرام ناظری و گروه تنبور شمس


    دوتار



    دوتار، سازي است شبيه به سه تار كه كاسه آن به شكل گلابي است و روي كاسه آن چوب قرار دارد، چنانچه از نامش پيداست داراي دو سيم است و به وسيله انگشت نواخته مي شود و مضراب ندارد. طول دسته آن حدود 60 سانتي متر و مجموعا طول ساز يك متر مي باشد. اين ساز را مي توان در آسياي مرکـزي، خاورميانه، و شمال شرقي چـين پـيـدا کرد. جـد اين ساز به احتمال زياد، تـنـبـور خراساني، است که شکـل آن در کـتاب الموسيقي الخبر، فارابي در قـرن دهـم شرح داده شده است.
    در ايران، نواختن دوتار در نواحي شمال، جنوب و شرق استان خراسان، بخوصوص در بـين *تـرکمن ها، و گـرگـان ، گـنـبـد و جنوب شرق ايران نيز متداول مي باشد. دوتار را در فاصله چهـار يا پـنج کوک مي کـنند كه طريـقـه کوک کردن آن در مناطق مختـلف کـمي با هـم فرق دارد.

    دو نوع مختـلف از چوب در ساختمان دوتار مورد استـفاده قرار مي گيرد. قسمت گـلابي شکـل آن را از چـوب درخت شاه توت و قسمت گـردن آن را از چوب زردآلو يا درخت گـردو تهـيه مي کـنـند.

    در قـديم زه هـاي آن را از روده حيوانات تهـيه مي کـردند، ولي امروزه آن را از نايلون يا سيم هاي فولادي تـهـيه مي کـنـند که هـم بهـتر مقاومت مي کـند و هـم ارزان تر است.

    تکـنيک نواختـن دوتار مرکب است از کـشيدن تارها بدون استـفاده از مضراب و بـدنبال آن حرکات نزولي و صعـودي که تـقـريـباً تمام انگـشتان را درگير نواختـن آن مي کـنـد.

    از برجسته ترین نوازندگان این ساز می توان به حاج قربان سلیمانی استاد غلامعلی پورعطایی و *حاج عثمان محمد پرست اشاره کرد.

    تكنوازي دوتار (حاج قربان سليماني)


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by mohammad99; 23-02-2007 at 19:41.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •