عسل بانو جان
تازه داشتم ميرفتم در مورد اصول داستان نويسي سرچ كنم كه ديدم شما گذاشتيد
ممنون
و فقط ادامه بده كارت رو
عسل بانو جان
تازه داشتم ميرفتم در مورد اصول داستان نويسي سرچ كنم كه ديدم شما گذاشتيد
ممنون
و فقط ادامه بده كارت رو
آيا بر اين اساس »طرح داستانى« مجموعهاى منظم است يا خير:
1- طرح، مجموعهاى مؤلف است و يك ساختار بهشمار مىرود، زيرا اجزاء آن با يكديگر هماهنگى دارند. حوادث جزئى بر شخصيتها و بر يكديگر تأثير مىگذارند. هر حادثهاى معلول حادثه قبلى و علت حادثه بعدى است. چنين نيست كه حوادث صرفاً كنار هم باشند و ارتباطى تأثيرگذار با يكديگر برقرار نسازند.
2- هماهنگى و تسلسل حوادث در طرح، در راستاى برآورده ساختن هدف خاصى صورت مىگيرد. با جابهجايى حواث و تغيير در نوع هماهنگى آنها، شبكه علت و معلولى مخدوش مىشود و مجموعه به هدفش نمىرسد.
3- پيام داستان نتيجهشده از مجموعه مىباشد؛ يعنى از هماهنگى كليه اجزاء و عناصر مجموعه حاصل آمده است. بر همين اساس مىشود وقوع يك رويداد يا حضور يك فرد را زائد شمرد و يا پيامى از مجموعه حاصل شود كه مورد نظر نويسنده نبوده است.
4- پيام بهعنوان هدف، وحدتبخش كل عناصر داستان است. يعنى ما بهخاطر هدف اصلى (و در دل آن اهداف فرعى) داستان است كه مجموع عناصر را »يك داستان« مىناميم. داستان بايد عملى واحد و كامل را نمايش دهد و اجزاء وقايعش بايد چنان به يكديگر وابسته و پيوسته باشند كه اگر يكى را جابهجا كنيم يا برداريم، صورت كلى درهم ريخته و دگرگون شود؛ زيرا آن چيز كه بود و نبودش در صورت كلى، تأثير محسوس نداشته باشد، در حقيقت جزء آن كل بهشمار نخواهد رفت.
ب - تكوين طرح (طراحى) بيشتر يك فرآيند عقلى است.
فكر اوليه مبتنى بر حس است، اما طرح اساساً مبتنى بر عقل است.
داستان را با فضایی صمیمی و کوچک آغاز کنید که فقط چند شخصیت اصلی را در بر بگیرد، اما با پیش رفتن داستان کاری کنید که کنشهای آنها، در دنیای پیرامونشان بسط پیدا کند و زندگی افراد بیشتر و بیشتری را تحت تأثیر قرار داده و تغییر دهد. اما نه یکباره، بلکه به تدریج و در طی حرکت داستان.
این اصل که باید داستان را با مسایل خصوصی و کوچک آغاز کرد و بعد آن را در حرکتی پیش رونده به دنیای پیرامون بسط داد، توضیح می دهد که چرا برخی از صاحبان حرف و مشاغل خاص، بیش از حد در نقش قهرمان داستانها ظاهر می شوند.
به همین دلیل است که ما دوست داریم درباره وکلا، پزشکان، جنگجویان، سیاستمداران و دانشمندان داستان بگوییم. یعنی کسانی که بواسطه موقعیت شغلی خود اگر در زندگی خصوصی دچار مشکلی شوند، نویسنده می تواند آن کنش را در جامعه بسط دهد.
اگر سوژه ای که شما مدنظر قرار داده اید به گونه ای است که نمی توانید مشکل را در عرض گسترش دهید، پس باید به عمق بروید. کنشها را به اعماق روابط خصوصی و زندگی درونی شخصیتها بکشانید. بهتر است با کشمکشی شخصی و یا درونی آغاز کنید که نیاز به حل و فصل داشته باشد، اما کم و بیش قابل حل به نظر برسد، آنگاه در حالی که داستان به پیش می رود، آن را به سمت لایه های زیرین و رازهای نهان، یعنی حقایق ناگفته، سوق دهید.
در این حالت شما می توانید برای گسترش عرضی داستان به نماد و کنایه روی آورید.
بار نمادین تصاویر و کلمات، داستان را از جزیی و شخصی به کلی و عام، و از موردی و نوعی به مثالی و کهن الگویی گسترش می دهد.
داستان خوبی که به زیبایی تعریف شود، زمینه را برای یک فیلم خوب فراهم می کند، اما داستان خوبی که به زیبایی تعریف شده و از نیروی مضاعف نماد پردازی بهره برده باشد به سطح تازه ای از بیانگری دست می یابد و در نتیجه ممکن است اثری بزرگ پدید آید.
نمادگرایی اصولاً از جذابیت و گیرایی خاصی برخوردار است. نمادها، همچون تصاویری که در رؤیا می بینیم به ناخودآگاه ما هجوم می آورند و ما را از درون تحت تأثیر قرار می دهند، به نحوی که حتی از وجودشان نیز با خبر نمی شویم.
اگر به تصاویر، با خام دستی، برچسب «نمادین» بزنیم، تأثیر آنها از بین می رود، اما اگر آنها بی سر وصدا، به تدریج و بی آنکه خود را به رخ بشکند، وارد داستان شوند، ما را عمیقاً و شدیداً تکان می دهند. پیشروی نمادین به این نحو صورت می گیرد که با کنشها، مکانها و نقشهایی آغاز کنید که فقط خودشان را باز می نمایانند.
اما در حالی که داستان پیش می رود، تصاویری را برگزینید که معنای بیشتر و بیشتری را درخود جمع می کنند تا اینکه در پایان شخصیتها، موقعیتها و حوادث بیانگر افکاری عام و جهانشمول شوند.
«کنایه» اما، زندگی را دوگانه می بیند و هستی متناقض ما را به بازی می گیرد، زیرا می داند که چه شکاف عظیمی میان آنچه به ظاهر می نماید و آنچه در واقع هست، وجود دارد. کنایه را مبنای پیشروی داستان قرار دهید.
کنایه ظریفترین جلوه و نماد لذت داستان است. آن احساس خوشایندی است که می گوید «آه، زندگی یقیناً این گونه است» کنایه لفظی را می توان در اختلاف میان کلمات و معنایشان یافت که منبع و مایه اصلی لطیفه هاست. اما در داستان، کنایه بین کنشها و نتایج بروز می کند.
بین ظواهر و واقعیت، یعنی جایی که منبع اصلی انرژی داستان یا به عبارتی منبع اصلی حقایق و عواطف نهفته است. قریحه کنایی نویسنده، موهبت بزرگی است.
کنایه باید حالتی غیر جدی و غیر رسمی داشته باشد. با نوعی نا آگاهی ظاهری از تأثیر آن وایمان به اینکه تماشاگر به آن پی خواهد برد. چون کنایه ذاتاً مبهم و گریز پاست، نمی توان آن را دقیقاً تعریف کرد و بهترین راه برای تشریح آن توسل به مثال است.
کلید دستیابی به پیشروی کنایی، اطمینان و دقت است.
قهرمان فکر می کند کاملاً می داند که چه باید بکند و نقشه دقیقی نیز برای انجام آن دارد. او فکر می کند که زندگی یعنی «صادقانه حرف زدن» اما درست همین جا زندگی پس گردنی محکمی به او می زند به این معنا که امروز نه، امروز زندگی یعنی «فریب و پول» ...
رضا خسرو زاد
روزنامه قدس
اول از همه عسل بانو جان مرسي از متنهاي قشنگ و جامعت.
امّا اومدم كه يه چيزي بگم.من ميگن حيفه اين تاپيك اينجوري رو زمين بمونه.از اسم تاپيك بر مياد كه قراره توش داستان بنويسيم.باشه پس اين كار رو بكنيم!
به نظرم اگه موافق باشين بيايم فكر كنيم يكي دو تا موضوع جالب و متفاوت و جديد و مطرح كنيم...يا اينكه هر كدوممون بييم بگيم كه ميخوايم تو فلان حيطه داستان بنويسيم....بعد يه وقتي رو معلوم كنيم كه تو اون تاريخ بيايم و كارامونو ارائه بديم و ببينيم كه چند مرده حلاجيم....
البته ميدونم كه اين فقط يه نظره.پس اگه موافقين اين كار رو بكنيم.
آقا جان فکر محشری کردی من هستم یک موضوع واحدی تایین کنیم همه در اون باره بنویسیم بعد همه بیاند نظر بدند یکی مثل مسابقه برنده بشه!!!!!!!!!!!!!!!
خوب اگه واقعا قصد این کار را دارید توی همین تاپیک موضوعات پیش نهادیتون را لیست کنید تا یک رای گیری بشه و شروع کنیم
ممنون
خدا رو شكر كه بالاخره نظرتون رو گفتيد!
نظر من اينه كه ميتونيم روي موضوعي كار كنيم كه تا حالا من تو p30 نديدم حرفي ازش بزنن(البته شايد من نديدم!)
به نظر من ميتونيم موضوع نگيم...يعني چي؟! يعني اين كه جاي اينكه يه موضوع بديم تا مثلا از اون موضوع يه داستان كوتاه بنويسيم يه كمي تكراريه...
...براي اينكه يه كم متفاوت باشيم بيايم داستان ميني مال بنويسيم.اونم با موضوع آزاد. مثلا بگيم هر كي ميخواد شركت كنه (باز هم مثلا) 3 تا 5 تا كار ميني مال بنويسه و تا فلان تاريخ بذاره تو تاپيك و بگه كه كار چندمشه....
...بعد همون كاريو بكنيم كه western جان گفت....
امّا بازم شما نظر بديد
ببخشید من بی سوادم مینی مال چیه؟
ميني مال همان داستان كوتاه هست
حداكثر يك صفحه (حدودي) مثل داستانهايي كه در مجلات ميخوانيد.
من هم موافقم كه همه يك داستان كوتاه بنويسند و در پايان بهترين اثر انتخاب بشود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)