تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 11 اولاول 123456789 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 108

نام تاپيک: معرفی گیتاریست های برتر جهان

  1. #41
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    ویکتور لوئیس مونجه فرناندز ملقب به سرانیتو 1 ژوئیه 1942 در مادرید اسپانیا متولد شد . سرانیتو ابتدا گیتار را نزد پدرش آموخت . در سن ده سالگی او چند اجرای عمومی به معرض نمایش گذاشت و در سن هجده سالگی به عنوان یک گیتاریست با استعداد شناخته می شد .



    در سال 1968 او اولین ضبط تکنوازی خود را انجام داد و به دنبال آن در سال 1970 یک سفر موفق برای کنسرتهایی در اروپا داشت . در سال 1971 او دو موفقیت رقابتی عمده کسب کرد. سرانیتو پس از آن در ” Concurso Nacional De Art Flamenco” که در کوردوبا برگذار گردید برنده شد .



    پس از این کارهای بزرگ او به عنوان یکی از بزرگترین گیتاریستهای فلامنکو معاصر در اسپانیا و خارج از آن به شهرت فراوانی دست یافت .
    از اين نوازنده در حال حاضر در ايران کتاب آموزشی بهمراه ويديو تصويری موجود ميباشد


    جوايزی که اين نوازنده دريافت نموده است:
    [/CENTER]
    National Award of Guitar (Cordoba)
    Flamenco Chair of Jerez (Cadiz)
    Gold Medal of the Mines (La Union)
    Honnuray Merit (University of Costa Rica)
    Gold Medal Bratislava Festival (Czechoeslovaquia)
    Gold Medal Strassbourg , in commemoration of Spain entering into the European Council
    Gold Medal of Artistic Merit City Council of Madrid (Spain)
    Honnuary distinction of Artistic Merit, National Theatre Ruben Dario (Nicaragua)
    National Award of the Critic, by the record “Sueños de Ida y Vuelta” (Spain).

  2. #42
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Bob Dylan


    استاد ترانه سرایی ، منتقد جسور اجتماعی با زبانی تلخ و کنایه آلود و پیشوای نسل ناراضی جامعه . او متولد شد با ماری که بالای سر او چنبره زده بود و گردبادی که در حال وزیدن بود .باید درک کنید حقیقت موسیقی یا حقیقت اسطوره ها را که با قدرت جادویی بی انتها در او ریشه دوانده است و با تن پوشی از طلا از درون ترانه هایی تجلی می یابد که کانون خروشان انقلاب موسیقی پاپ در نیمه دوم همان قرنی بود که این نوع موسیقی در حال شکل گرفتن بود . باب دیلان نمی توانست برای دگرگون ساختن موسیقی منتظر بماند. نمیتوانست تنها بخشی از دگرگونی باشد . او به خودی خود یک دگرگونی بود . مار و گردباد ! باید بدانید که اگر بطور اتفاقی به این ترانه ها گوش دل سپرده باشید ، از میان آن پاسخی را که با وزش باد بگوش میرسد ، درک خواهید کرد ، همه سنگ شده اند . آنها کارت پستال های اعدام را میفروشند و تو باید در زمانی که همه خارج از حیطه قانون زندگی میکنند شرافتمندانه زندگی کنی و زمانیکه دقیق تر و نزدیک تر گوش فرا میدهی ، در می یابی که جاده را تا آنجا در نوردیده ایم که چرخ ها از جا درآمده و سوخته اند و در می یابی شکوه و جلالی را که هرگز به تصویر کشیده نشد و اینکه هیچکس بلوز Blues را مثل willie ***ell نابینا نمینوازد .

    آنها افسانه ها و حقایقی هستند که در امتداد ترانه در گذرند و بدل به بخشی از واژگان فرهنگی و اسطوره جاری آمریکا میگردند . صد ها ترانه ، 43 آلبوم ، فروش افزون بر پنجاه و هفت میلیون نسخه از آلبوم ها، زنجیره ای از رویاهای آمریکایی که بود و دیگر نیست ! در ابتدا موسیقی مردمی بود و اصالتی عمیق از کوه ها و رود ها و آسفالت بزرگراه 61 و ریتم و بلوز و راک اند رول و سرود های مذهبی کلیسای جنگ های دور دست و نواهایی که هنگام غسل تعمید در ریورساید کالیفرنیا بگوش می رسید .

    باب دیلان تمام اینها را گردهم آورد و با کلمات خود اینها را در هم آمیخت . قبل از اوتنها بابی وینتون چنین کرده بود . خوب نبود ، واقعا خوب نبود . در حد و اندازه دیلان نبود . اما زمانیکه دیلان برای اولین بار قدم به نیویورک گذارد ، موسیقی راک ، پیشوای خود الویس پریسلی را در زنجیره ای از فیلم های موزیکال از دست داده بود . چاک بری ، لیتل ریچارد ، جانی کش ، کارل پرکینر ، سام کوک و جکی ویلسون ، تمام آن پیشگامانی که دیلان به آنها عشق میورزید و در مدرسه راک اندرول الگوی او بودند ، با ورود جوانان خوش آب و رنگ و شسته و رفته از دور خارج شده بودند . موسیقی عاری از ویژگی های خاص شده بود و تنها بقایای موسیقی دوران آیزنهاور به گوش می رسید . راک اندرول بذر مرگ بر دل های غفلت زده و آسوده طلب آمریکاییان پاشیده بود

    در دوران کهولت Kennedy هنگامی که جهان در التهاب بسر میبرد ، به ناگاه موسیقی شکلی دل انگیز و پر احساس بخود گرفت . جاز قدرتی دوباره یافت ، اما جاز موسیقی بزرگسالان بود و تاثیری بسزا روی افکار آنان داشت. هر کسی که میخواست به آهنگی گوش فرا دهد و چیزی فراتر از یک لذت آنی از آن گیرد ، رو به موسیقی فولک آورد از این رو باب دیلان بچه راک اند رول که به تازگی در دانشگاه مینه سوتا ثبت نام کرده بود و به موسیقی ودی گاتری گوش میداد علم موسیقی فولک را برافراشت و بار سفر به نیویورک بست و در دهکده گرینویچ اقامت گزید و تا می توانست به اجرای برنامه های مختلف پرداخت .طی دو سال زیر و بم موسیقی فولک را بدست گرفت سپس به ناگاه آن ر رها کرد !

    و آنگاه جنجال ، مقاومت و انقلابی عظیم در موسیقی راک اند رول ایجاد کرد که تماشاگران و مخاطبان کوته فکر را یارای شنیدن آن نبود، آنچه که موسیقی اعتراض را به میثاقی بی بدیل و پیمانی بی نظیر بدل می ساخت ، بی پیرایگی ، گستاخی و آمیزه ای از هیجان و انتظار بود . زمانی که باب دیلان در مقابل راک نوازان قرار گرفت و مورد تمسخر آنها واقع شد هرگز در مقابل استحضاء آنان احساس ضعف نکرد تا زمانی که ترانه هایی مانند ROW DESOLATION و LIKE A ROLLIGSTONE ذهن نسل جدید را به خود معطوف ساخت و این باور را در اذهان آنان زنده کرد که موسیقی راک میتواند به اندازه یک رمان یا یک شعر ، صریح ، انسانی و پر شور باشد . نوعی از موسیقی که در عین شور آفرینی سرگرم کننده نیز باشد .

    دیلان بزودی به یک خواننده مطرح بدل شد . او یک جادوگر بود هر آنچه که می خواند یا میگفت و یا می پوشید جذابیتی عمیق در او ایجاد می کرد که پیشرفت وی را در عالم موسیقی استوارتر می ساخت . و اینجا بود که موسیقی برای دسته ای از مردم اهمیتی ویژه داشت . اهمیتی شگفت انگیز و پاسخ دیلان در نهایت خرد بود : سکوت ! بعد از تصادف با موتور سیکلت در سال 1966 او فرصتی دوباره یافت تا آثار جدیدی را خلق کند آثاری بس عرفانی و ژرف اندیشانه . شمار حیرت انگیزی از تحولات پدید آمد اما دیلان در یک امر پا برجا باقی ماند : هرگز از خلق آثار موسیقیایی عظیم دست بر نداشت . عکس العمل وی پس از دریافت جایزه گرمی در سال 91 بدلیل یک عمر فعالیت هنری این جملات بود:

    خوب پدرم هیچ گاه مرا زیاد تنها نمی گذاشت می دانید که او مرد ساده ای بود . اما آنچه به من گفت مهم بود او گفت پسرم تو ممکن است در این دنیا آنقدر به فساد کشیده شوی که پدر و مادرت تو را ترک کرده و از تو دوری کنند و اگر این اتفاق بیفتد بدان که خداوند آنقدر توانایی و استعداد در تو نهاده که به اصلاح راه بپردازی .

    آلبوم رمان عقل باخته TIME OUT OF MIND شاهکار باب دیلان است . عظیم ترین اثر وی پس از خلق BLOOD ON THE TRACKS در 20سال قبل . دیلان قبل از خلق آخرین اثر خود با مرگ نیز دست و پنجه نرم کرد و مدتی را در بیمارستان سپری کرد و این یک هشدار بود : زمان میگذرد . زمان عقل باخته بار دیگر دیلان را به کانون گرم زندگی و موسیقی باز گردانند .

    آخرین اثر او گویی خواب چندین ساله را از سر علاقه مندان او پراند در حقیقت مثل همیشه تنها او بود که با چشمانی باز به انتظار نشسته بود و این پیامی بود برای ما که باید همیشه و هنوز گوش فرا دهیم .



    تولد : 24 مه 1941 در دولوت ایالت مینه سوتا با نام اصلی رابرت آلن زیمرمن

    1961 : اقامت در نیویورک

    1963 : سرودن شعر ضد جنگ BLOWIN IN THE WIND

    1964-1966 : اجرای ترانه های کلاسیک فولک بنام های THE TIMES THEY ARE A CHANGIN , BLONDE ON BLONDE

    1989 : ثبت نام وی در تالار مشاهیر راک اند رول

    1991 : دریافت جایزه گرمی آوارد بخاطر یک عمر فعالیت هنری

    1998 : دریافت جایزه گرمی آوارد بخاطر ترانه زمان عقل باخنه

    2000 : دریافت اسکار بهترین ترانه فیلم

  3. #43
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Stuart Hamm’ نوازنده گيتاربيس








    استوارت هم معروف به Stu Hamm استو هم، بخاطر فعاليتهای برجسته هنريش در دهه ۸۰ و همکاری با دو تن از رهبران اصلی سبک راک يعنی Joe Satriani و Steve Vai نامی پرآوازه برای خود در صنعت موسيقی برگزيد.



    استو در سال ۱۹۶۰ و در شهر اينديانا در خانواده‌ای متولد شد که همگی استعداد موسيقيائی ويژه‌ای داشتند. پدرش يک موسيقی‌شناس مجرب بود و کتاب‌های درسی فراوانی درباره موسيقی به رشته تحرير درآورده بود. مادرش نيز استاد و خواننده اپرا بود و برادر بزرگش همچنين به تدريس موسيقی کلاسيک هندی مشغول بود.
    بعد از جابه‌جائی به شهر ويرجينيا در سنين نوجوانی گيتاربيس خود را برداشت و شروع به مطالعه سبک‌های مختلف گروههای راک نمود، او در همان دوران وارد گروهی مدرسه‌ای با سبک جز شد.


    هنگاميکه ۱۸ سال داشت در کالج موسيقی برکلی در بوستون ثبت‌نام کرد. در طول اين مدت با موسيقی بزرگان سبکهای مختلف از جمله Steve Vai، Steve Smith، Randy Coven، Victor Bailey و Jeff Berlin آشنا گرديد و از آنان تاثير گرفت.


    در اوايل دهه ۸۰ و در شهر کاليفرنيا طی ملاقاتی که استيو وای با استو هم داشت، هنگاميکه استيو وای با Frank Zappa و بعدها با David Lee Roth همکاری می‌کرد، تصميم به تاسيس گروهی با سبک راک گرفتند که نتايج آن واقعاْ رضايت‌بخش بود. گروهی که پل پيروزی برای استو محسوب می‌شد. همکاری با بزرگان اين سبک واقعاْ افتخاری بزرگ برای وی تلقی می‌گشت.


    در اواسط دهه ۸۰ طی ملاقاتی که جو ستريانی با دوست قديمی و شاگرد گيتار خود يعنی استيو وای داشت، با بيسيست گروه يا همان استو هم آشنا گرديد. آن سالها برای ستريانی با موفقيت سپری می‌شد پس طی توافقی که با استو هم بعمل آمد مقدر شد تا به گروه ستريانی بپيوندد.



    روزهای محبوبيت و شهرت يکی پس از ديگری در کنسرتهای باشکوه جو ستريانی به سراغ استو هم می‌آمدند. همکاری‌های استو در آلبومهای بدون کلام جو ستريانی و نوازندگی همراه او ديگر برای وی عادی شده بود! استو هم، در آلبومهای Not of This Earth در سال ۱۹۸۶، Surfing with the Alien در سال ۱۹۸۷، Dreaming 11 در سال ۱۹۸۸ و آلبوم Flying in a Blue Dream بسال ۱۹۸۹ که با خوانندگی ستريانی همراه بود، حضور داشت.






    در همين سالها بود که استو استعدادهای خود را به رخ هوادارانی که ناخواسته بدست آورده بود می‌کشيد. آلبومهای سولوی وی يکی پس از ديگری وارد بازار می‌شدند که عبارتند از Radio Free Albemuth در سال ۱۹۸۸، Kings of Sleep در سال ۱۹۸۹ و آلبوم The Urge بسال ۱۹۹۱. ديگر او استوارت هم ناميده می‌شد و نه بيسيست گروه جو ستريانی!


    در سال ۱۹۹۰ استو به سوی دوست قديمی خود استيو وای شتافت. وای برای آلبوم Passion and Warfare به نوازندگی او احتياج داشت. با تمام موفقيتها و فشردگيها در طول دهه ۹۰ برای استوارت او تصميم به تشکيل گروهی سه نفره به نام GHS گرفت. GHS برگرفته شده از نامهای سه عضو اين گروه می‌باشد. G: Frank Gambale بعنوان گيتاريست، H: Stu Hamm بعنوان بيسيست و S: Steve Smith بعنوان درامر. پروژه GHS کاملاْ موفقيت‌آميز به کار ادامه می‌داد


    . آنها موفق به توليد سه آلبوم با نامهای Show Me What You Can Do در سال ۱۹۹۸، Light Beyond در سال ۲۰۰۰ و آلبوم GHS 3 در سال ۲۰۰۲ شدند. همچنين استو بعد از مدت ۹ سال فرصت توليد کردن آلبوم سولوی ديگری با نام Outbound را در سال ۲۰۰۰ بدست آورد.



    از ديگر همکاری‌های وی با جو ستريانی می‌توان به حضور در کنسرت G3: Live in Concert در سال ۱۹۹۷، نوازندگی برای آلبوم Crystal Planet در سال ۱۹۹۸ و کنسرت Live in San Francisco در سال ۲۰۰۱ اشاره نمود.



    همچنين از طرف هنرمندان ديگر برای ضبط آثارشان دعوت به همکاری شد که از ميان آنها می‌توان به دعوت‌های Richie Kotzen، Adrian Legg، Michael Schenker، Steve Fister، James Murphy و خيلی‌های ديگر اشاره نمود.


    استو هم، در بسياری از آلبومهای يادبود شرکت داشت که می‌توان به کارهای Peter Green Songbook برای يادبود Peter Green و Stone Cold Crazy برای يادبود Queen و Bat Head Soup برای يادبود Ozzy Osbourne و Working Man برای يادبود Rush و Not the Same Old Song and Dance برای يادبود Aerosmith و Humanary Stew که برای يادبود Alice Cooper ترتيب داده شده بود شرکت کرد و افتخار آفريد.

  4. #44
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Marty Friedman




    بعد از ظهور ریچی بلکمور و به تبع اون اینگوی مالمستین دسته ای از گیتاریست های راک تحت تاثیر اینگوی از شیوه ی نوازندگی معمول جدا شدن و سبکی به نام شرد به وجود اومد که بر مبنای کارهای بی نهایت تکنیکی و سرعتی بنا نهاده شد بحث در این مورد خودش خیلی جای کار داره اما موسیقی این دسته همیشه به خاطر بیش از حد تکنیکی بودنشون زیر سواله!!!!ولی یکی از این شردرها هست که گرچه تکنیک و توان این کار رو داره اما به ندرت ازش استفاده میکنه و بی نهایت به سمت موسیقی کشیده شده تا حرکات تکنیکی... گیتاریست خدایی به اسم مارتی فریدمن.

    در سال 1962 تو شهر واشنگتون به دنیا اومد و در 15 سالگی برای اولین بار شروع به نواختن گیتار کرد و اکثرا هم کارای گروه هایی مثل رامون ها و کیس رو کاور میکرد گروه هایی که به شدت طرفدارشون بود و هنوز هم هست!!!بعد از مدتی وارد گروه های کوچک و محلی اون نواحی شد که معروفترین اونا ویکسن بود(با اون گروه ویکسن که همشون خانوم !!!هستن اشتباه نشه!!!)و بعد از چند گروه مختلف وارد کوکافونی شد و به همراه جیسون بکر که قبلا در موردش نوشتم دو آلبوم speed metal symphony و go off رو ریلیز کردن که در نوع خودش از لحاظ تکنیک نوازندگی و ایجاد هارمونی بین فاکتور های نیو کلاسیک(جیسون بکر)و فاکتور های موسیقی شرقی (مارتی)واقعا قابل توجه هستش و کلا این دو آلبوم خیلی تکنیکی و با ارزش به حساب میاد مخصوصا برای گستاریست ها گرچه وکال مزخرفش خیلی جاها کلا احساسش رو از بین میبره...
    بعد از این دو آلبوم مارتی به دعوت دیو ماستین به غنوان لید گیتاریست به گروه مگادث رفت و برای یه دوره ی ده ساله تو این گروه فعالیت کرد که فعالیتش در این گروه جدا قابل تحسینه و منصفانه نگاه کنیم به راحتی لقب بهترین گیتاریست متال دنیا رو میتونه مال خودش بکنه سولوهای موزیکال و احساسی و در عین حال تکنیکالش واقعا تو کارای مگادث تاثیر گذاشت و باعث شد که سبک مگادث از ترش خالص تا حد زیادی به سمت موسیقی های پراگرسیو و شرقی بیاد و آثار زیبایی خلق بشه که هر کدوم جای ساعت ها بحث و نقد داره....
    مارتی در سال 1988اولین آلبوم سولوش رو به اسم بوسه ی اژدها ریلیز کرد که یه جورایی میشه گفت به هوی متال نزدیکه و در سال 1992 با همکاری کیتارو آلبوم منظره(scence)رو به بازار عرضه کرد که یه آلبوم کاملا ملودیک و شرقی هستش و بیشتر روی موسیقی و تنظیم ها کار شده تا نوازندگی محض...
    تحت تاثیر این همکاری در سال 1995 آلبومIntroduction رو ساخت و عرضه کرد که بی نهایت شبیه کار قبلی بود با همون هارمونی های شرقی و حکومت ملودی های باستانی شرق دور!!!!
    سال بعد هم چهارمین آلبوم سولوی خودش رو به اسم True Obsessions ریلیز کرد که شامل سبک های مختلفی میشه از حمله هوی متال و متال تا همون سبک مورد علاقه ی خودش که استفاده از فاکتور های موسیقی شرقیه...این آلبوم تو چند ترکش وکال هم داره....

    در سال 1999 گروه مگادث رو ترک کرد و بعد از مدت کوتاهی عازم ژاپن شد تا اونجا زندگی کنه مارتی به سرعت زبان ژاپنی رو یاد گرفت و شروع به نوشتن برای مجلات مختلف کرد کاری که قبلا در گیتار وان انجام میداد و به زودی سیل علاقمندان گیتار و راک در ژاپن به سمتش سرازیر شد و یکی از مجریان ثابت برنامه ی موزیکال hebimetasan (ヘビメタさん) !!!شد و این برنامه رو با یوکو کومادا مدل خیلی معروف ژاپنی تا سال 2005 ادامه میداد بعد از اون یه شبکه برای خودش تاسیس کرد(چه پیشرفتی!!!!!امان از این ژاپنی ها!!!!)در مورد هوی متال و برنامه ی راک فوجی یاما رو هم خودش اجرا میکنه ...
    تو سال 2003 پنجمین آلبوم سولوش رو کار کرد که سبکش کاملا ترش و اگرسیو هستش و خیلی خیلی از اون ملودی های شرقی دوره و در نوع خودش برای علاقمندان به راک واقعا لذتبخشه(در مقایسه با گندی که متالیکا و مگادث و امثالهم تو هزاره ی جدید به ترش زدن این آلبوم خداست!!!!).
    علاوه بر این فعالیت ها صدها کلاس و کلینیک و مستر کلاس تا حالا برپا کرده و در اکثر کشورهای دنیا به خیلیا چیزایی یاد داده!!!!!!حتی تو امریکای جنوبی بعد از اون راک این ریو جادویی در حضور 140000نفر!!!!
    مارتی بی نهایت تحت تاثیر و علاقمند به موسیقی شرقی مخصوصا از نوع ژاپنیشه!!!و در ترکیب این مدل موسیقی با راک و متال مهارت خاصی پیدا کرده و در عین حال گاهی هم از موسیقی فلامنکو و جز استفاده میکنه که اینم در نوع خودش قابل توجهه...
    گیتار های مورد استفاده ش هم معمولا جکسون کلی هستش گرچه الان یه مدل سیگنچر از آیبانز هم دستش میگیره....
    از مشخصاتی که میشه بهش اشاره کرد یکی ویبره‌ی قوی و عمیق این گیتاریسته یکی استایل پیک گرفتنش!!! یه جور خاصی پیک رو دست میگیره که کاملا از بقیه متمایزه.

  5. #45
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Stevie Ray Vaughan




    موسيقي بلوز و مخصوصا نوع الکتريکي اون بي نهايت ناشناخته و متحجر بود تا زمان ظهور مردي که اين موسيقي رو از کاباره ها و کافه هاي تگزاس به سراسر دنيا فرستاد مردي که قلمرو بلوز رو به وسعت دنيا رقم زد بهترين و تاثير گذار ترين گيتاريست تاريخ بلوز:

    استفن ري وان در سال 1954 در دالاس تگزاس به دنيا اومد در سال هاي اول جواني به يادگيري گيتار پرداخت و بعد از نواختن تو چند گروه بلوز با دو تا از دوستان خودش گروهي به اسم Double Trouble تشکيل داد و خيلي زود توجه همگان از جمله ديويد بووي و جکسون برون رو به خودش جلب کرد و شروع به نواختن تو آلبوم هاي اين خوانندگان مطرح اون زمان کرد و در فستيوال جز منتراکس به همراه ديويد بووي شرکت کرد که در اين برنامه با بي مهري هوادارن بلوز اصيل و مخالفان بلوز خشن و الکتريکي روبرو شد ...

    بيشترين تاثير در نوازندگي رو از جيمي هندريکس و پدرخوانده ش آلبرت کينگ گرفته بود اما استيل و صداي استيوي تا اون زمان منحصر به فرد بود سيم هاي سنگين و صداي ديستورت خشن...

    با انتشار آلبوم texas flood استيوي به اوج شهرت و محبوبيت رسيد و جايگاه بالا و قابل احترامي براي خودش دست و پا کرد و بعد از اون آلبوم هاي ديگه که هر کدوم در نوع خودشون بي نظيرن...

    سبک استيوي رو تقريبا ميشه اسلو بلوز نام گذاري کرد و بيشتر از ريتمهاي شش هشتم اسلو براي کاراش استفاده ميکرد و بر خلاف اکثر نوازندگان بلوز تکنيک بالا و واقعا قابل توجهي هم داره و شايد همين امر اونو ياري کرده که بلوز رو به تمام دنيا بفرسته...


    در آگوست 1990 وقتي به همراه اريک کلاپتون و بادي گاي و رابرت کراي و برادر بزرگترش جيمي وان از يه کنسرت مشترک بر ميگشتن تصميم گرفتن که با هلي کوپتر به شيکاگو برن و وقتي دستياران اريک کلاپتون سوار شدن و وسايل رو هم بار زدن فقط جا براي يه نفر موند که استيوي از بقيه خواست که اون جا رو به اون بدن چون بقيه قرار شد با ماشين بيان...

    هلي کوپتر هم تو راه با يه تپه تصادف کرد و منفجر و شد افسانه ي بلوز براي هميشه چشماشو بست...

    پس از مرگش خيلي ها از بزرگان راک و بلوز براش بزرگداشت گرفتن و آۀبوم هاي زيادي براي بزرگداشتش منتشر شد و حتي فندر يه مدل سيگنچر علاوه بر مدلهاي مخصوصش ساخت براي بزرگداشت استيوي ري وان گيتاري به اسم Stevie Ray Vaughan Tribute Model "Number One" Stratocaster Guitar

    ...

    گيتار هاي مورد استفاده ي استيوي هم اکثرا فندر هاي استرات بود که دسته ي ويبره ي اونا براي چپ دست ها ساخته شده بود و دسته بالاي سيم ها قرار داشت نه پايين اونا!!

    افکت هاي مورد استفاده ش هم تيوب اسکريمر هاي آيبانز و واه پدال هاي دانلوپ بودن و آمپ هاش هم اکثرا marshal jcm بود...

    استيوي 36 سال عمر کرد اما موسيقي زيباش صدها سال عمق داره و واقعا شيوه ي نوازندگيش علاقمندان به موسيقي بلوز و غرب رو سرمست و شيفته ميکنه تکنيک و احساسش جدا قابل تحسين و بي نظيره...

  6. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #46
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Jason Becker




    بین گیتاریست ها که نگاه میکنید میبینید خدا زیاده!!!کسانی که واقعا به کارشون تسلط دارن و تکنیک و قدرت خلاقیتشون بی نهایت آدم رو تحت تاثیر قرار میده اما گیتاریستی که من میخوام در موردش بنویسم یه کم با بقیه فرق داره .
    دیدم قبلا هم در مورد این گیتاریست بزرگ دوستانی مطلب نوشتن اما هر چقدر در موردش نوشته بشه کمه!!!!
    پس ما هم برای ادای دین و احترام به این گیتاریست بزرگ در موردش مینویسیم:
    جیسون بکر متولد سال 1970 است. زمانی که 16 ساله بود یه گیتاریست کامل و تمام عیار بود!!! و این بین همه ی گیتاریست های راک یه رکورده تو 16 سالگی وارد کاکوفونی شد گروهی که یه گیتاریست بزرگ دیگه به اسم مارتی فریدمن داشت کسی که بعد ها لیدر مگادث شد این گروه تو 1987 آلبومی ریلیز کرد به اسم speed metal symphony بهتون توصیه میکنم بشنوید تا ببینید جیسون 17 ساله چه جوری تو این کار ساز میزنه به جرات میتونم بگم خیلی از گیتاریست های بزرگ کنونی هم خواب همچین ساز زدنی رو نمیبینن...
    در سال1988 دومین آلبوم گروه به اسم go off! بیرون اومد و جیسون از گروه جدا شد و در همین سال از طرف david lee roth پیشنهاد گرفت که به گروهش بپیونده که در تور 1990 همراه این خواننده باشه بعد از مدتی جیسون احساس ضعف شدیدی تو دست و پاش میکرد و دید که گیتار زدن براش مشکل شده!!!!
    به زودی متوجه شد که بیماره اونم چه بیماری ایals(تو مایه های ms!!!) و مجبور شد تور رو ترک کنه آلبومی که در سال 91 برای لی روث ساخت یه آلبوم طلایی شد و بهترین فروش رو بین آلبوم های دیگه ی این خواننده داشت اما نکته ی غم انگیز اینجا بود که خود جیسون نتونست تو این آلبوم نوازندگی کنه!!!!جیسون افسانه ای و جوان در سن 20 سالگی کم کم قدرتش رو از دست داد تا اینکه تو سال 96 کاملا از پا در اومد و برای همیشه فلج شد...الان فقط چشم های جیسون و به زحمت لب هاش تکون میخوره و سالهاست که اینجوری زندگی میکنه!!!!بعد ها دو آلبوم از دمو های منتشر نشده اش در سالهای 99 و 03 بیرون اومد و یه بزرگداشت هم براش منتشر شد که بزرگانی مثل گیلبرت و مالمستین و فریدمن توش از آهنگهای بکر زده بودن....
    الان دارن سعی میکنن سیستمی براش بسازن که بتونه با نگاه کردن به حروف روی صفحه ی مانیتور حرفاش رو بیان کنه یا حتی با نگاه به نت ها آهنگ بسازه اما چه فایده چون دنیای راک برای همیشه از یه نوازنده ی استثنایی محروم شد نوازنده ای که تو 16 سالگی کامل بود و تو 20 سالگی وقتی که از پا در اومد خدا محسوب میشد...
    از لحاظ سبک نوازندگی جیسون یه شردر بود مثل مالمستین و آنجلو و بی نهایت تحت تاثیر پگانینی نوازنده ی ویولون مشهور اما تفاوتش با شردر ها این بود که ملودی و سولو رو فدای تکنیک نمیکرد و سولو هاش اکثرا کارای زیبایی از آب دراومدن در عین حال از لحاظ سرعت هم همیشه یکی از سریع ترین گیتاریست های جهان محسوب میشه...
    این احساس موسیقی رو هم از در کنار مارتی بودن پیدا کرده و مارتی با تاثیرات خودش باعث موزیکال تر شدن کارای جیسون شد تا تکنیکال شدنشون...


    به هر حال جیسون الان دیگه نمیتونه گیتار بزنه فرض کنید هر روز سازش رو میبینه اما نمیتونه بهش دست بزنه اونم کسی که یه روزی تا دست به ساز میبرد هزاران نفر براش هورا میکشیدن!!!به نظرم واقعا سخته خدا صبرش بده و یا بهتره بگیم خدا شفاش بده!!!

  8. #47
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Zakk Wylde




    نام : Zachary Philip Wylde
    ملیت : United States of America
    تاریخ تولد : 01/14/1967 in Jersey City, NJ


    Zakk برای اینکه از دست بی حوصلگی فرار کنه گیتار زدن رو در سن حدودا 8 سالگی شروع کرد... اما این مساله تا زمانی که Zakk به دبیرستان نرفته بود زیاد جدی نبود. در سن 14 سالگی وقتی Zakk وارد دبیرستان شد به صورت جدی گیتار زدن رو شروع کرد.


    Zakk اولین گروهش رو با نام “Stone Henge” به همراه دو تا از دوستان صمیمیش تشکیل داد... گروه با بازنوازی آثار Ozzy مثل “Bark at theMoon” و یا آثار دیگری از گروه‌های Black Sabbath و Rush شروع به کار کرد. Zakk در اون زمان بود که بیشتر وقتش رو با دوست دخترش Barbaranne Caterina میگذروند، که بعدا با هم ازدواج کردند (ای بابا).


    بعد از گذروندن دوره دبیرستان Zakk در سال 1985 (حدودا 18 سالگی) در یک فروشگاه مواد غذایی کار میکرد و به تعمیر سقف و بنایی مشغول بود (ای بابا... ببین از کجا شروع کرد) و در عین حال با چندین گروه مختلف همکاری میکرد. در همین زمان به گروهی به نام Zyris پیوست (به جای Dave Linsk اومد که خود همین بابا وارد گروه Overkill شده بود).
    با ورود به گروه Zyris اعضای گروه اون رو Zakari Wyland صدا زدند. این اسم رو از یه نفر (Dr. Zachary Smith)که قبلا تو شبکه MTV نشونش داده بود گرفتن.


    اعضای گروه به بازنوازی گروه‌های مورد علاقوشون پرداختند (Black Sabbath & Led Zeppelin). در این زمان بود که Zakk شروع به تدریس گیتار هم کرد.
    روز خاطره انگیز فرا رسید اعضای گروه خبر اینکه OZZY Osbourne دنبال یه گیتاریست میگرده رو شنیدن. همه هیجان زده بودند، Zakk از شدت هیجان نمیدونست چیکار بکنه... .


    Zakk: من چندین بار خواب این موضوع رو دیده بودم. اما اون موقع اصلا باورم نمیشد یه همچین اتفاقی بیافته.
    انتخاب گیتاریست در دو مرحله بود. مرحله اول رو دستیار Ozzy از بین 133 نفر 25 نفر رو انتخاب کرد. مرحله دوم Ozzy به همراه دوست قدیمیش Toni Iommi از این 25 نفر تست گرفتن. فردای اون روز Sharon (دختر Ozzy) شخصا با Zakk تماس گرفت و گفت: تو از این به بعد عضو گروه Ozzy هستی... .


    بالاخره Zakk در سن 20 سالگی وارد گروه Ozzy شد و اسم خودش رو به Zakk Wylde تغییر داد. Ozzy در رسانه های خبری Zakk رو گیتاریست گروه معرفی کرد. با اجرای اولین آهنگ "No Rest For The Wicked" به طور جنجال آوری Zakk انگشت نما شد و از اینجا بود که به عنوان یک گیتاریست حرفه‌ای شناخته شد.


    سال 1989 گروه برای اجرای زنده در فستیوال مسکو به همراه گروه هایی چون Skid Row, Motley Crue, Bon Jovi, Scorpions عازم سفر شدند. گیزر بالتر (بيسيست گروه بلک سبت)نیز در این فستیوال حضور داشت.
    سال 1990 Ozzy, Zakk, Randy و Bob Daisley البوم No More Tears رو ضبط کردن. این دومین آلبومی بود که Zakk در اون گیتار میزد. به طور کلی این بهترین کاری بود که Zakk از خودش نشون داد.


    تا سال 2001 Zakk برای همکاری به گروه‌های دیگری نیز ملحق شد. از جمله این گروه ها میشه به Guns n Roses و Lynyrd Skynyrd و The Allman Brotheres Band اشاره کرد. جا داره همین جا برای روح Duane Allman گیتاریست گروه افسانه‌ای Allman Brothers Band آرزوی شادی بکنم.


    همچنین گروه اختصاصی Zakk با نام Black Label Society تعدادی آلبوم نیز ارائه کرد، که در حال حاضر هم Zakk در حال کار با همین گروهه. خواننده این گروه هم خود Zakk Wylde که شرط میبندم اگه صداش رو بشنوین یه لحظه فکر میکنین خود Ozzy داره میخونه.


    سال 2001 به همراه Ozzy آلبوم "Down To Earth" ضبط شد.
    سال 2002 نوچه Zakk یعنی Robert Trujillo به Zakk و Ozzy خیانت کرد و به گروه Metallica پیوست.
    سال 2003 باز هم Zakk آلبوم جدید خود رو ضبط کرد. پایه و اساس این آلبوم روی گیتار آکوستیک و پیانو ریخته شده.


    و قهوه ای کردن مجله Rolling Stone (این مجله ربطی به گروه افسانه‌ای Rolling Stones نداره):
    طی مصاحبه‌ای که با Zakk صورت گرفت، حضرت Zakk wylde دیکشنری فحش آریانپور رو روی این مجله خالی کرد. دلیلش هم این بود که کسی مثل Curt Cobain شده نفر دوازدهم در حالی که Sir Eddie Van Helen شده نفر هفتادو دوم یا Randy Rhoads شده نفر هشتادو پنجم.

  9. #48
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Chuck Schuldiner






    از زمانيكه هنوز پانزده سال بيشتر نداشت در آن روزها، چاك شلداينر با همكاري دو هم مدرسه اي به نامهاي ريك رز Rick Rozz و كم لي Kam Lee گروه منتس Mantas را تشكيل داده بودند. در زماني كه دنياي متال با ظهور گروههايي چون متاليکا Metallica و اسلير Slayer به سمت و سوي تكامل مي رفت، در غرب ايالات متحده گروه پازسد Possessed نوع ديگري از متال را ابداع كرد كه امروزه مي توان آنرا در زمره Death Metal دث متال جاي داد. با اين وجود مجموعه چهارآهنگي منتس كه عنوان مرگ با متال را بر خود داشت، موقعيتي هم ارز با پازسد براي منتس اما در شرق امريكا به ارمغان آورد. بعدها شلداينر از آنروزها به تلخي ياد مي كند: "موقعيت مكاني براي اجراي اين نوع موسيقي غير ممكن بود، مردم به چشم تحقير به ما مي نگريستند و گروه هاي ديگر ساكن ارلاندو Orlando گمان مي كردند ما زباله خالص هستيم. البته آن روزها ما خيلي پر سرو صدا بوديم ولي داشتيم دث متال را پايه گذاري مي كرديم و البته فهمش برااي همه سنگين بود."

    اين عدم حمايت از چاك و گروهش، سرانجام به فروپاشي منتس منجر شد. در 1984، چاك با روحيه اي فولادين گروه جديد تشكيل داد و نامش را مختصر و پر مفهوم، مرگ Death نهاد. در ابتدا نمي دانست كه گروه را در تامپا يا كاليفرنيا مستقر كند، ضمن آنكه عشق او به مادرش مانع از دل كندنش از فلوريدا بود. در سال 1985، درست پس از هجدهمين سالروز تولدش، رز و لي را به كمك فرا خواند تا آلبوم حكومت ترور Reign of Terror را خلق كند. شلداينر به سادگي در خصوص اين آلبوم مي گويد: "اين بار موسيقي ما حتي سنگين تر از قبل شده بود به طوري كه فرا سوي ادراك بود."

    نهم مارس 1985، چاك، ريك و كم اين فرصت را مي يابند تا يك دموي استوديويي ضبط كنند. مرگ جهنمي Infernal Death آخرين دموي اين تيم بود. در همان موقع اسكات كارلسون Scott Carlson نوازنده بيس اهل ميشيگان توجه چاك را به خود جلب كرده بود، به طوري كه چاك در مورد او گفته بود: اسكات براستي يك قاتل است. بدين ترتيب اسكات به ارلاندو مي آيد و گيتاريستي به نام مت اليوو Matt Olivo را (كه تجربه هم نوازي با او را در جنوسايد Genocide به دست آورده بود) به همراه خود مي آورد. ولي تنهايي چاك و نبود نوازنده درام، دث را بلاتكليف به حال خود رها مي كند. اسكات و مت به ميشيگان باز مي گردند و چاك را اندوهگين اما سرشار از روحيه تنها مي گذارد.

    سپتامبر 1985، چاك به قصد همكاري با اريك برشت Eric Bresht نوازنده درام گروه DRI كه آن روزها در روياي خلق سريعترين نوع اسپيد متال بود به سانفرانسيسكو باز مي گردد. اين همكاري چنگي به دل چاك شلداينر نمي زند و در نهايت با بازگشت او به فلوريدا در ماه دسامبر، خاتمه مي يابد. در همان روزها، گروه اسلاترSlaughter طي يك تماس تلفني از وي دعوت مي كند تا براي ضبط آلبوم استراپادو Strappado به آنها در تورنتو ملحق شود. چاك به ناچار مي پذيرد و ژانويه 1986 تمرينات را با اسلاتر آغاز مي كند. گرچه نوازندگي در يك گروه براي او لذت بخش است، بار ديگر نياز به بيان ايدها و ديدگاههاي دروني در قالب موسيقي به سراغ او مي آيد. او كار را نيمه تمام رها مي كند و به سانفرانسيسكو مي رود تا با كريس رايفرت Chris Reifert ملاقات كند. در آوريل آن سال چاك و كريس يك دمو شامل سه آهنگ Mutilation ضبط مي کنند. اين دمو نظر استوديوي كامبت Combat را جلب مي كند به طوري كه به دث فرصت داده مي شود تا يك آلبوم كامل را تنظيم و اجرا كند.

    2 جولاي 1986، چاك وكريس در يكي از استوديوهاي كامبت در فلوريدا، شروع به كار مي كنند ولي به دنبال معايب و ضعفهاي استوديوي فلوريدايي بلاجبار به استوديوي موزيك گرايندر Music Grinder در كاليفرنيا نقل مكان مي كنند. به فاصله چند روز چاك و كريس آلبوم را ضبط مي كنند و كار ميكس آلبوم را به رندي برنزRandy Burns واگذار كرده و به خانه باز مي گردند. هنوز ميكس آلبوم به پايان نرسيده كه چاك و كريس با گيتاريستي به نام جان هندJohn Hand آشنا مي شوند. اين دوستي به قدری پيشرفت مي كند كه آنها تصميم مي گيرند عكس جان را، گرچه هيچگاه حتي يك نت با دث ننواخت، پشت جلد صفحه نخست خود در كنار عكسهاي خود چاپ كنند. ماه مه 1987، آلبوم (زخم خونين را فرياد كن)Scream Bloody Gore عرضه مي شود و توجه منتقدان را به شدت جلب مي كند. چاك شلداينر در اين آلبوم آهنگساز، شاعر، گيتاريست، نوازنده بيس، خواننده و حتي طراح جلد صفحه و لوگوي گروه است. پس از موقعيتي كه اين آلبوم به دست مي آورد سه نفر از گروه فلوريدايي مَسِكِرMassacre از جمله ريك رز، به چاك مي پيوندند تا اولين تور گروه را راه اندازي كنند. طي كنسرتي كه اين گروه در ميلواكي مي دهد، سه آهنگ جديد نيز به نامهاي (مرده متولد شده) Dead Born ، (تابوت باز) Open Casket و (پريز را بكش يا بعبارتي خود را رها ساز)Pull the Plug كه نشان دهنده جا افتادگي و پختگي گروه بود نيز به مردم معرفي مي شود. آوريل 1988، دث در استوديوي موريساند فلوريدا Morrisound كه پاتوق بزرگترين گروههاي دث متال (موربيد انجل Morbid Angel،كنيبال كورپس Cannibal Corpse و ناپالم دث Napalm Death) به حساب مي آيد و با راهنمائيهاي دن جانسون Dan Johnson آلبوم دوم خود، (جذام)Leprosy را مي آفريند. جذام كه همچنان در مكتب Slayer/Venom ساخته شده بود تأكيد بيشتري بر پاساژهاي ملوديك (كه بعدها تبديل به امضاي دث شد) دارد. اين اثر همانند بمبي در جنبش زيرزميني متال منفجر مي شود و تأثير بسزايي بر گروههاي دث متال اروپايي همچون انتومبد Entombed و ناپالم دث مي نهد.

    سه تا از اشعار آلبوم به قدري زيبا و عميق بود كه توجه همه صاحب نظران اشعار راك را بر مي انگيخت و شيوه نواختن درام (اجراي نت هاي چهارلاچنگ با تمپويي بالاتر از 240 روي درام Snare) درامرهاي جز را متعجب مي كرد. قطعه (تو رنج مي كشي) مشتمل بر دو گيتار، يك گيتار بيس، درام، فيد بك آمپلي فايرها و شعري به غايت فلسفي، با همكاري جان زرن John Zorn كه (پير جز) لقب گرفته بود، نواخته شد.در Bands by Night گزارش شده است كه متاليكا با شنيدن كل اين آلبوم در يك مهماني، به مدت يك ساعت هيچ حرفي با يكديگر نمي زنند!. جذام سرشار از مفاهيم عميق است.هر قطعه اين مجموعه به گونه غريبي بيانگر واقعيات هولناكي است كه بسيار مشوش كننده تر از داستانهاي تخيلي خون آشامها و زامبيهاست.

    اشعار اين آلبوم بگونه اي هنرمندانه اشاره به مضاميني چون جنگ افروزي، مرگ ترحم، مرگ انسانيت ، ارتجاع سياه و عدم اطلاع از زندگاني پس از مرگ در قالب استعاراتي مانند جذام و... دارد. با اين حال اعضاي گروه بار ديگر چاك را تنها مي گذراند. او كه همواره از يك سو درگير مسائل فكري خود است، هرازگاهي بايد زجر تنها ماندن را تحمل كند. پناه او طبيعت، دريا، گلهايش و خانه و خانواده اش است. خوشبختانه همواره نوازندگاني كه او را تحسين مي كردند و همراهي او برايشان به رويايي مي مانست به ياريش مي شتافتند. همچون جيمز مورفي James Murphy گيتاريست نابغه فلوريدايي كه با هر گروهي همنوازي كرده موجب ارتقاي كلي در موسيقي آن گروه بوده است. در روزهاي واپسين سال 1989چاك شلداينر نااميد از ريك رز كه علاقه اي به ارتقا و پيشرفت نشان نمي داد به ستوه آمد و سرانجام جيمز مورفي را جايگزين او كرد.

    درمان روحاني Spiritual Healing به تهيه كنندگي اسكات برنز Scott Burns ضبط مي شود. چاك مي گويد: درمان روحاني، نشانگر آوايي است كه مي توان از دث متال توقع داشت، هنگامي كه تأكيد بر عمق موسيقيايي اثر و غناي اشعار فراتر از مزخرفاتي چون شيطان پرستي است و من معتقدم با اين آلبوم مي توان نظر بسياري از مردم را نسبت به اين موسيقي تغيير داد.

    چاك در قطعه هيولاي زنده Living Monstrosity سخن از مادران معتادي مي راند كه فرزندان معتاد به دنيا مي آورد و در اعماق ذهن Within The Mind از قدرت و قواي فردي انسان و اعتماد به نفس سخن مي گويد. يكبار ديگر اتفاق بد هميشگي حادث مي شود. تري باتلرTerry Butler و بيل اندروز Bill Andrews دث را ترك مي كنند و جيمز مورفي براي ضبط آلبوم دليل مرگ Cause of Death به آبيچواري Obituary مي پيوندد. رسانه ها شروع به شايعه پراكني راجع به شلداينر مي كند. زماني كه نيروي دروني او به ياريش مي آيد تا آلبوم بشر Human را تكميل كند، چاك در دفترچه آلبوم از كسانيكه كه از موسيقي حمايت مي كنند نه از شايعات، قدرداني مي كند. بشر نقطه عطفي در همه تاريخ دث متال محسوب مي شود. ضمن آنكه نخستين آهنگ بدون كلام دث در اين آلبوم جاي مي گيرد و اشعار مجموعه از ادبياتي قويتر و عميقتر نشأت گرفته است: تقاضاي مرگ با وقار، آيا چيز زيادي براي خواستن است؟ و در آهنگ چهره پنهان به مردمي كه از اعتمادها سوء استفاده مي كنند حمله مي كند: آسيب پذير بخاطر اعتماد، حيات هزار توي معماهاست، هديه مردماني كه چهره اي پنهان دارند. در آهنگ سياره هاي متروك همچون يك پيشگو، از ويراني نسل بشر بدست خويش شكايت مي كند: گذرگاههاي افكارمان را محدود ساخته اند، آيا آنها تمثيل ارتجاعند؟ و در آهنگ از ميان روياها نظاره كن ،اشاره اي انديشمندانه به نكته ي دارد كه توضيح آن در سروده او براحتي آشكار است: چشمانت را ببند و دمي تصور كن هستي ات را بدون هر آنچه كه با چشمان باز، بي ترديد پذيرفته اي.

    1993 چاك با خلق الگوهاي افكار فردي Individual Thought Patterns افقهاي تازه اي به روي دث متال مي گشايد. با اين آلبوم، دث متال به درجه اي از تعالي موسيقيايي مي رسد كه برخي منتقدان به دنبال نام تازه اي براي اين سبك مي گردند. ريتمهاي بسيار پيچيده، بيس هنرمندانه استيو دي جورجوSteve Di Giorgio و آكوردهاي Open E موسيقي اين آلبوم را حتي قراتر از بشر مي برد. گرچه براي گوش ناآزموده موسيقي اين آلبوم خشونت آلبومهاي قبل را ندارد، ليكن فريادهاي خشمناك چاك شلداينر كه به عقيده بسياري بهترين آواز او در ميان آلبوم هايش به حساب مي آيد، به هيچ وجه روي جنون جاري در موسيقي دث را كم رنگ نمي كند.

    در اين زمان، چاك شلداينر بسيار درگير فلسفه و روان شناسي است. او كه اوقات فراغت خود را به رسيدگي گل هايش و بازي با دو سگ خود، هايدي و باستر كه همواره آنها را جزء مهم ترين علائق زندگي اش مي دانست، مي گذراند، ساعات شب را صرف مطالعه فلسفه و ارتباط عميق موسيقي با روانشناسي سپري مي كند. چاك با الكس وبستر Alex Webster كه براي نزديكي به او كنيبال كورپس Cannibal Corpse را از نيويورك به فلوريدا آورده بود در بسياري از يافته ها همسو و هم نظر است.

    گرچه پاره يي از تفكرات كه ذهن وبستر را به خود مشغول داشته همچون خام خواري و ترك گوشت همانند پيروان بيرمينگامي دث متال، كركس Carcass، كه نفرت خود را از گوشت خواري در آلبوم زياده سخن گفتن از مضرات Descanting the Insalubrious همچون مانيفستي كه شباهت بسيار آن با فوايد گياهخواري صادق هدايت قابل توجه است، خيلي بر چاك تأ‌ثير نمي گذارد.

    ليكن نظريه مغاك نيچه، كه نه تنها در دوران پروتو متال (1983 - 1969) كه در دوران مدرن (1988 - 1983)، پست مدرن (1966 - 1988) و حتي در دوره ارگانيك (1997) باني پديدار شدن اين موسيقي كه به طور مستقيم اشاره به مرگ و زجر كشيدن دارد، است. به قول خود او بر ذهنش خالكوبي مي شود.

    چاك شلداينر تاريخ اجتماعي چهار دوره مذكور موسيقي متال را به خوبي می شناسد و به متال هدونيستي همچون كيس Kiss و جوداس پريست Judas Priest به شدت عشق مي ورزد. او به ارتباط جامعه شناسي اين چهار دوره (سبمولوژيكال - مصرف گرايي - احساس گرايي و اخلاق گرايي) و رابطه آن با جريان مخالف كه همواره در موسيقي متال هر دوره بيان شده است(هدونيستي - وظيفه شناختي، پوچ گرايي و فرا سوي ماديات) اشراف كامل دارد. به سبب اين شناخت عميق، چاك در دوره خود آثاري را ارائه كرده كه نقطه اوج آن دوران به حساب مي آيند. و بدين ترتيب، در روزهايي كه احساس و انديشه ي كانت ذهن خلاق او را به شدت به خود مشغول داشته، آلبوم نمادين Symbolic را مي آفريند. بار ديگر اثري سرشار از ادبيات ناب، موسيقي پربار و مفاهيمي عميق دنياي متال را متحول مي سازد.

    ترانه نمادين كه آهنگ عنوان مجموعه است، اشاره به دوران كودكي به عنوان دوران بي گناهي و روح سرشار از اميد دارد. او خود در خصوص دوران طفوليت مي گويد:
    هنگامي كه كودكي بيش نيستي، زيستن بس ساده و سهل است. تو به راستي از آنچه پيرامونت مي گذرد، آگاه نيستي، تو قدم به قدم از بي گناهي دور مي شوي. بي گناهي چيزي گران قدر و الهي است. افسوس زماني كه آدم بالغي مي شوي و درگير مشغله روزمره، به كلي آنرا از دست مي دهي. بدين سان همواره در احتياج آرام بخشي به نام بي گناهي خواهي بود، اما افسوس كه اين دارو توليد و عرضه نمي شود. آن هنگام كه كودكي بيش نيستي، مي تواني از دوچرخه ات بيفتي، گل و لاي را ببلعي، زخمي شوي و خونريزي كني، و دوباره سوار دوچرخه شوي... تا بيشتر و بيشتر سواري كني.

    موسيقي آلبوم نمادين سرشار از فراز و نشيب است و ملودي هاي جاري در آن به گونه اي غريب زيباست. شلداينر يكايك نتها را با ظرافتي كه نشانه آگاهي او از روانشناسي نت هاست و به ندرت در آهنگسازان همرده او ديده مي شود، براي همه سازهاي اثرش نوشته است. فراتر از آن، احساسي كه در اشعار آلبوم سيلان مي كند، كاملاً با بهره گيري از اصول شعر ارسطو، همانگونه كه رمبو مي سرايد، سروده شده است. در اشعار كاملاً سمبوليستي آلبوم، سخن از قضاوتها، تعصبها، ابهامها و اصالت وجود انسان گفته مي شود.

    از آن جا كه استوديوي جورجو و اندي لاروك گرفتار گروه هاي خويش اند، شلداينر با همكاري جن هاگلن(درام)، كلي كانلن(بيس) و بابي كولبل(گيتار) اين آلبوم را ضبط مي كند. از يك نقطه نظر اين آلبوم برترين اثر دث متال دو دهه 80 و 90 شناخته مي شود. پايان اين آلبوم، با بهره گيري از صداي محزون گيتار آكوستيك و سولوي گيتار الكتريك، كه مرثيه اي در غالب موسيقي مي ماند كه مو را بر اندام شنونده راست مي كند.

    پس از اجراي كنسرت هاي آلبوم نمادين چاك شلداينر تصميم به آغاز پروژه جديدي با عنوان Control Denied مي گيرد و از دو نوازنده گمنام و در عين حال قدرتمند با نامهاي شانُن هَم Shannon Hamm و ريچارد كريستي Richard Christy در كنار تيم آيمر Tim Aymar خواننده هزار صداي گروه Psychoscream و استيودي جورجو، بيسيست افسونگر متال بهره مي گيرد. در واقع كنترل دينايد يك گروه پاور متال Power Metal است كه ساختار موسيقيايي آن بسيار به دث شباهت دارد و با اين وجود، ازالِمان هاي موج نو هوي متال انگليسي (N.W.O.B.H.M) نيز انباشته است. كنترل دينايد با ضبط قطعه اي به نام هنگامه وضوح خود را به ثبت مي رساند. ولي ناگهان چاك كار را متوقف مي كند چرا كه نشانه هاي تولد آلبوم ديگري از دث را در روح خود در مي يابد. او از نوازندگان كنترل دينايد مي خواهد تا براي ضبط اين شاهكار، وي ر ا ياري كنند. اسكات كلندن Scott Clendenin جاي خالي استيو دي جورجو را كه در آن زمان، مشغوليات خود را دارد، پُر مي كند. و چاك خود خواندن آوازها را به عهده مي گيرد. آواي پايداري The Sound of Perseverance با اصولي ترين و علمي ترين شكل آهنگسازي، اشعاري و متأثر از افكار فريدريش ويلهم نيچه، في الواقع آخرين آلبوم دث است. در دفترچه آلبوم، چاك، آخرين اثرش را به همه كساني كه روياها و خواسته هاي مثبت دارند تقديم مي كند و بار ديگر از هوادارانش ميخواهد كه به جاي شايعات از موسيقي حمايت كنند و به كساني كه در عناصر منفي غرق شده اند هشدار مي دهد كه به خود بيايند و تفاوت زنده بودن با وجود داشتن را دريابند. پشت جلد دفترچه جمله اي از كتاب فراسوي نيك و بد اثر نيچه نقش بسته. و روي جلد به نقاشي زيبايي كه نشان دهنده مغاك است آراسته شده. هر آهنگ اين آلبوم مي تواند ذهن شنونده را براي مدتي طولاني به خود مشغول كند و در پايان هنگامه وضوح منتهي با اجراي دث فرجام دهنده افسانه دث مي شود. چاك در پايان اين آهنگ، با احساسي شگرف و هول انگيز خدا را صدا مي زند و از او پاسخ مي طلبد. اين قسمت كه در شعر آهنگ نگاشته نشده بود هنگام ضبط به وقوع مي پيوندد و همگان را در استوديو متحير و ميخكوب مي كند. پس از آن چاك با اجراي آهنگ مسكن Painkiller اثر جوداس پريست Judas Priest تعلق خاطر خود به گروه هاي متال نسل اول را به اثبات مي رساند گرچه هارموني هايي كه او استفاده مي كند به مراتب قوي تر و استادانه تر از اجراي خود جوداس پريست است.

    چاك در قطعه قصه اي بهر گفتن انگار از آنچه در انتظار اوست با خبر است:
    "هنگاميكه حقيقت را ميچشي همانند ديگران درخواهي يافت كه براي تو من ماضي ام قصه اي بهر گفتن، باز گويش كن! " و هنگامي كه درگير كنسرتهاي آلبوم است، يك روز دردي در ناحيه گردن خود احساس مي كند. در آغاز آنرا جدي نمي گيرد ولي با طولاني شدن درد و مراجه به دكتر در مي يابد كه داراي نوعي تومور مغزي بدخيم است. او بلافاصله تحت معالجه قرار مي گيرد و زماني كه علايم بهبودي را در خود مي بيند، شروع به نوشتن آلبومي مي كند. هنر شكننده وجود The Fragile Art Of Existence در نوع خود شاهكاري است كه در عين تازگي، مهر تاييدي نيز بر آلبومهاي دث خصوصا آواي پايداري مي زند. درست هنگامي كه زندگي، بدون نقص به نظر مي رسد چيزي پيش مي آيد و ما را از پا در مي آورد.

    چاك شلداينر كه در همه آثار خود همچون يک پيشگو سخن مي گويد، در اين آلبوم، همانند مجموعه آواي پايداري به صراحت از Deja-Vu، پديده اي كه انسان در حالتي ترديد آميز گمان مي برد واقعه يي جاري را در گذشته ديده بوده است، نام مي برد. گرچه پزشكان به او و خانواده اش اميد بهبودي مي دهند، گويا چاك به راستي از سرنوشت خود آگاه است كه تصميم مي گيرد كنسرت بزرگي در لس آنجلس برگزار كند و از همه آلبومهايش، قطعاتي را براي هوادارانش بنوازد. در اين كنسرت آخر، چاك حتي قطعاتي از آلبوم نخست خود اجرا مي كند. در روزهاي بعد حال او به شدت به سمت بدتر شدن پيش مي رود. شيمي درماني و معالجات معمول سرطان اثري ندارند. مادرش تصميم مي گيرد نوعي معالجه سنتي با گياهان دارويي را در پيش بگيرد. معالجه سرطان در ايالات متحده بسيار گران است و خانواده شلداينر همه دارايي خود را صرف مداواي چاك كرده اند.
    در شرايطي كه موسيقي بي مايه و سطحي عوام پسند، دلارها را به جيب كمپاني ها، صاحبانشان و شبه هنرمنداني كه محبوبيتشان از عمر كوتاهي بر خوردار است جاري مي كنند، امپراتور دث متال بيمار و با فقر دست به گريبان است.

    كليه دوستداران او از همه جاي دنيا كمكهاي مالي مي كنند و دوستانش نيز از جمله استيو دي جورجو، الكس وبستر، جك اوون، بارني گرينوي، گروه مورتيشن و خيلي هاي ديگر نيز در اين كمكها سهيم اند. تستامنت Testament ، اگزوداس Exodus ، فلوتسم اند جتسم Flotsam & Jetsam، سادوس Sadus و اس.او.دي S.O.D به همراه چند گروه ديگر كنسرتي به نفع چاك تدارك مي بينند. اين همه كمك مالي و روحي، و حتي روحيه سترگ خود چاك، نمي توانند بر تومور بد خيم مغز پيروز شوند و سر انجام در عصر روز سيزدهم دسامبر 2001، ساعت 16، در حاليكه تامپاي فلوريدا را هوايي مه آلود و خاكستري رنگ در بر گرفته بود، چاك شلداينر، امپراتور دث متال، پس از مبارزه اي طولاني و حزن آور با تومور بدخيم مغز، سرانجام به سرنوشتي كه معتقد بود همچون حقيقتي در پس پرده سردرگمي ها او را انتظار مي كشد، پيوست. بزرگ شاعر و فيلسوف دنياي متال، عبور براي يافتن نيمه حقيقي خود را از سالها قبل در اشعارش منعكس كرده بود.
    مرگ او نه تنها دنياي متال، كه موسيقي مدرن را سوگوار و سياهپوش مي كند و اشك از چشمان بسياري از هنرمندان و هنردوستان دنيا جاري مي سازد.

  10. #49
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    James Paul Mc Cartney




    جيمز پل مک کارتني هجدهم ژوئن سال 1942 در شهر ليورپول انگلستان متولد شد.نام پدرش جيم و مادرش ماري بود.در ابتدا جيم بعنوان موزيسين ورهبرگروه همنوازي سينماي صامت تحت عنوان BANDS JIM MAC JAZ فعاليت هنري خود را آغاز کرد.تراژدي زندگي مک کارتني با مرگ غم انگيز مادرش که سالها با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميکرد آغاز گرديد و علي رغم فقدان حضور او مک کارتني هميشه در درس و تحصيل سرامد ديگران بود و به همين دليل پدرش علاقه خاصي به پل داشت.پل در13سالگي به موسيقي علاقمند شد و از پدرش خواست تا گيتاري براي او بخرد.پدرش عليرغم حقوق اندکي که دريافت ميکرد با اطلاع از علاقه وافر پسرش به موسيقي گيتاري براي او تهيه کرد. گيتاريست جوان تحت تاثير موسيقي اسکيفل که نوعي موسيقي جاز قديمي است نواختن گيتار را آغاز کرد.

    حضور او در يک پيک نيک تابستاني در سال 1957مسيرزندگيش را تغيير داد.آشنايي با جان لنون دوست و همکلاسي قديمي باعث شد تا وي به گروه QUARRYMEN به پيوندد.چندي بعد لنون و مک کارتني به همراه جورج هريسون و رينگو استارگروه موفق بيتل ها را تشکيل دادند و به اين ترتيب انبوهي از ملودي و ترانه هاي زيبا از بيتل ها اسطوره اي فراموش نشدني را در انگلستان خلق کرد. در فاصله بين فوريه سال 1961 تا اگوست 1963 قريب به سيصد کنسرت در CARRENCLUB اجرا شد و ترانه LOVE ME DO رتبه هفدهم را در جدول موسيقي انگلستان به خود اختصاص داد و در سال 1963 ترانه PLEASE PLEASE ME ترانه شماره يک بريتانيا شد. سال 1964 بيتل ها آمريکا را درنورديدند و سپس جهان از وجود موفقترين و بزرگترين گروه راک آن زمان شگفت زده شد. نام بيتل ها در تمامي زوزنامه ها و مجلات و شبکه هاي راديويي و تلويزيوني به چشم ميخورد . فروش سرسام آور البومها و تورهاي جهاني متعدد و ساخت سه فيلم موفق و پرفروش با بازي بيتل ها باعث گشت تا به گفته خبرنگار مجله تايم تب BEATLEMANIA يا بيتل شيدايي سراسر جهان را فراگيرد.

    دوازدهم مارس 1969 پل مک کارتني با ليندا ايستمن که عکاس حرفه اي موسيقي راک بود ازدواج کرد. دو سال بعد مک کارتني پدر ليندا را بعنوان مدير توليد به جان لنون پيشنهاد نمود اما جان و ساير اعضاي گروه آلن کلين را که از دوستان يوکو اونو همسر لنون بود پيشنهاد کردند. عليرغم راي گيري و موفقيت لي ايستمن گروه بر خلاف ميل مک کارتني آلن کلين را به سمت مدير توليد گروه انتخواب کردند. اين موضوع باعث ايجاد تنش و کشمکش ميان پل و جان گرديد در همان سال شايعاتي مبني بر اين که مک کارتني واقعي هفت سال قبل به قتل رسيده و تقلبي بودن مک کارتني فعلي منتشر شد!پل مک کارتني با شکايت از روزنامه ها در دادگاه هويت خود را به اثبات رساند و به جنجالها پايان داد.

    سرانجام بيتل ها در اواخر سال 1971 پس از ارايه آلبوم LET IT BE از هم پاشيدو باعث شد پل با کمک همسرش ليندا نخستين آلبوم خود بنام MCCARTNEY را در سال 1970 عرضه کند که خود ماجرايي خواندني دارد: موضوع از اين قرار بود که آلن کلين مدير اسبق بيتل ها از فيل اسپکتور و تعدادي دختر جوان دعوت کرد تا آلبوم LET IT BE را بازسازي کنند . پل از دستکاريهاي بيجا و نادرست آلن و فيل در ترانه مشهوري بنلم THE LONG AND INDING ROAD از کوره دررفت و به وي اعتراض کرد که البته اثري نداشت بنابراين با کمک همسرش ليندا نخستين آلبوم خود را تهيه نمود وقتي آلن از ماجرا خبردار شد مصرانه از پل درخواست کرد تا عرضه آلبوم خود را تا ارايه آلبوم کلين به تعويق بيندازد. نتيجه التماسهاي کلين اين شد که مک کارتني درست يکماه قبل از ارايه آلبوم کلين در ماه مارس 1970 آلبوم مک کارتني خود را به بازار موسيقي عرضه کرد و آلن کلين را با مشکلات و بد بختيهاي بسيارروبرو کرد! سي و يکم دسامبر 1970 مک کارتني شرکت ضبط موسيقي خود را تاسيس تمود و يک ماه بعد دومين آلبومش را به نام RAM که يک اثر موسيقيا يي تمام و کمال و سرشار از هارموني ها و ملوديهاي خاطره انگيز دوران بيتل ها بود را عرضه کند. اين آلبوم شباهت هاي بسياري به آلبوم ABBEY ROAD بيتل ها دارد و ترانه UNCLE ALBERT… عنوان شماره يک جدول موسيقي انگلستان را به خود اختصاص داد. پس از موفقيت بي نظير RAM پل گروه WINGS را تشکيل داد گروهي متشکل از ليندا ايستمن، دني لين (گيتاريست)، دني سيول(درام زن)و نخستين آلبوم گروه به نام WILD LIFE اثري سطحي و بيما يه منتشر شد. هيچ نشانه اي از استعداد و خلاقيت پل در اين آلبوم به چشم نمي خورد و فروش آن نيز نااميد کننده بود.

    سال 1972 گروه آلبوم موفق و سنگين و پرمايه RED ROSE SPEEDWAY را به علاقه مندان عرضه کردند. فروش آلبوم خيره کننده بود، هرچند مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت!!!ترانه هاي GIVE IRELAND BACK TO IRISH و HI HI HI به عنوان دو ترانه جنجالي و سياسي باعث بروز بحث هاي داغ هنري و سياسي در محافل مختلف گرديد و يک جايزه GRAMMY را براي پل به ارمغان آورد. در سال 1973 مک کارتني موسيقي يکي از فيلمهاي جيمز باند به نام بکش و زنده بمان را تهيه کرد و ترانه شماره يک انگلستان لقب گرفتو يک جايزه اسکار را به عنوان بهترين ترانه فيلم براي مک کارتني به همراه اورد.پل و گروهش براي تهيه آلبوم بعدي به کشور نيجريه سفر کردند و آلبوم زيبا و موفق BAND ON THE RUN را تهيه نمودند که سخت مورد توجه منتقدان واقع شد و به عنوان اثري کلاسيک مورد تحسين همه قرار گرفت.اين البوم از سوي ROLLINGSTONE به عنوان بهترين آلبوم سال معرفي شد و دو جايزه GRAMMY با عنوان بهترين گروه و بهترين اثر ضبط شده دريافت نمود و آلبوم شماره يک لقب گرفتو بيش از سه ميليون نسخه فروش کرد.آلبوم بعدي گروه WINGS AT THE SPEED OF SOUND نام داشت و ترانه SILLY LOVE SONG از اين البوم ترانه شماره يک و ترانه LET”M IN ترنه شماره سه جدول موسيقي انگلستان لقب گرفتند.نکته قابل توجه اين آلبوم اينست که هريک از اعضاي گروه به تنها يي يک ترانه را اجرا کرده اند اين آلبوم تا اجراي يک تور جهاني به نام WINGS OVER AMERICA ادامه يافت.

    آلبوم افسانه اي گروه بنام BACK TO EDGE در سال1979 با ملحق شدن لارنس ژوبر و استيو هالي شکل گرفت. اين آلبوم با يک تور جهاني از سر گرفته شد اما هنگامي که مک کارتني جهت اجراي برنامه پا به زاپن گذاشت در فرودگاه شهر توکيو مورد بازرسي قرار گرفت و بدليل همراه داشتن يک بسته کوچک ماري جوانا ده روز را در زندان گذراند و سرانجام بدون تشکيل پرونده از اجراي کنسرت وي ممانعت بعمل اوردند و از کشور ژاپن اخراج شد. پس از ان مک کارتني البوم بعدي خود را به نام MACCARTNEY 2 عرضه کرد. در سال 1980 مرگ دلخراش جان لنون به ضرب گلوله يکي از هواداران مجنونش رخ داد و نخستين عضو گروه بيتل ها از صحنه روزگار محو گرديد.در همان سال کنسرت بزرگ پل در استاديوم ويمبلي با هدف جمع اوري کمکهاي انسا ن دوستانه به گرسنگان افريقا برگزار گشت و در سال 1981 ياد و خاطره PRINCE با حضور هنرمندان بزرگ موسيقي راک و پاپ برگزار شد .در سال 1982 پل آلبوم بعدي خود TUG OF WAR را با همکاري جورج مارتين تهيه کرد که موفقيت بزرگي براي مک کارتني به شمار مي آمد در تهيه اين البوم هنرمندان بزرگي چون رينگو استار ، استيوي واندرو کارل پرکينز با وي همکاري داشتند.

    در سال 1983 البوم بعدي مک کارتني با عنوان PIPES OF PEACE که اجراي برخي ترانه هاي قديمي بود به بازار عرضه شد. پروژه بعدي مک کارتني در سال 1984 است که ترانه NO MORE LONELY NIGHT به عنوان ترانه شماره يک انگلستان معرفي گرديد. در سال 1986 آلبوم PRESS TO PLAY را تهيه کرد که عليرغم نو آوري هاي مک کارتني مورد توجه منتقدين قرار نگرفت. پس از آن آلبوم CHOBA B CCCP يا بازگشت به روسيه را تهيه نمود که مورد استقبال عموم قرار گرفت . آلبوم بعدي پل FLOWERS IN THE DIRT نام دارد و شامل چهار ترانه بود که توسط الويس کاستلو بازنويسي شد. اين آلبوم با استقبال شديد عموم مواجه شد و يک تور جهاني را به دنبال داشت . اين تور عظيم با همکاري گروه جديد مک کارتني شامل پل ، استوارت هميش ، رابي مکينتاش ، پل ويکس ويکنس و کريس ويتن ادامه يافت. پس از آن آلبوم TRIPPING THE LIVE FANTASTIC به بازار عرضه شد . گروه در نمايش تلويزيوني MTV SHOW با اجراي چند ترانه قديمي بيتل ها رتبه پانزدهم را در جدول موسيقي به دست آوردند.

    برنامه بعدي مک کارتني همکاري با کارل ديويس و تهيه قطعه کلاسيک به نام LIVERPOOL ORATORIO بود که يادآور خاطرات دوران کودکي مک کارتني در ليورپول است. در سال 1990 بزرگترين کنسرت تاريخ موسيقي با حضور بيش از سيصد هزار نفر از هواداران مک کارتني در شهر ريودوژانيرو برگزار گرديد. در سال 1993 گروه اقدام به تهيه آلبوم OFF THE GROUND نمود و به دنبال آن يک تورجهاني ديگر و کنسرت زنده اين آلبوم بنام PAUL IS LIVE که با استقبال چشمگيري روبرو گشت . مک کارتني در سال 1995 آلبوم FIVE MEN و دو سال بعد آلبوم FLAMING PIE را به دوستداران خود عرضه نمود که دو جايزه GRAMMY را براي بهترين خواننده مرد و بهترين آلبوم سال دريافت کرد و در آمريکا آلبوم شماره دو لقب گرفته و در انگلستان ملکه اليزابت دوم لقب SIR را به مک کارتني اعطا نمود.دومين تراژدي زندگي مک کارتني با مرگ ليندا ايستمن همسر مهربان و فداکارش روي داد و او همانند مادر پل پس از مبارزه اي طولاني با سرطان عاقبت در هفدهم مارس 1998 درگذشت و باعث درهم شکستگي پل مک کارتني گشت طي سي سال زندگي زناشويي مشترک پل مک کارتني فقط مدت ده روزآنهم در زندان توکيو از همسرش جدا بود و مابقي اوقات را آنها با يکديگر و همدلي و عشق سپري کرده بودند. با اين حال در سال 1991 مک کارتني آلبوم کلاسيک و تحسين برانگيز RUN DEVIL RUN را توليد کرد در تهيه اين آلبوم بزرگاني چون کارل پرکينز ، لاري ويليامزو ليتل ريچارد با وي همکاري داشتند.

    در سال 2000 مک کارتني حين اجراي کنسرتي براي انجمن حمايت از حيوانات با هيدر ميلرز آشنا شد و با او ازدواج نمود در همان سال آلبوم LIVERPOOL SOUND COLLAGE را با همکاري کمپاني کاپيتول به بازار عرضه کرد که سخت مورد توجه و استقبال منتقدين قرار گرفت . آخرين شاهکار مک کارتني DRIVING RAIN نام دارد که ابتدا به صورت آلبوم و سپس با يک تور عظيم جهاني در بيست و هشتم فوريه 2002 آغاز گرديد. 12 اجرا در اروپا، 120اجرا در آمريکاي شمالي و 19 اجرا در آسيا ماحصل عظيمترين کنسرت و تور جهاني مک کارتني است. اين تور با اجراي نخست وي در اول آوريل در شهر اوکلند آغاز و سپس در کاليفرنيا ، فلوريدا ، نيويورک ، لوس آنجلس ، شيکاگو ، دالاس ، فيلادلفيا ، واشينگتن ، کليولند ، ديترويت و دنور ادامه يافت و سپس در تورنتو کانادا و پس از آن در کشورهاي آسيايي ادامه يافته است و هم اکنون نيز ادامه دارد. اعضاي اصلي گروه راستي اندرسون ، گيب ديکسون و ايب لوبوريل جونيور هستند.

    آلبوم جديد مک کارتني شامل هيجده ترانه است که تهيه آن پنج هفته زمان برده است . ترانه FROM A LOVER TO A FRIEND از اين آلبوم در فيلم آسمان وانيلي استفاده شده است . افتخارات مک کارتني بيشمار است : جايزه کليد طلايي از بنياد موسيقي درماني ، جايزه بيشترين اجراي ترانه براي اهنگ YESTERDAY که بيش از شش ميليون بار از ايستگاههاي راديويي و شبکه هاي تلويزيوني جون MTV ، ZDF و ... پخش شده است . راهيابي به تالار مشاهير راک اند رول ، بهترين خواننده سال 1999 ، دريافت لقب افتخاراميز آهنگساز هزاره دوم از سوي BBC و افتخار دريافت لقب SIR از سوي ملکه انگلستان و بالاخره عنوان سومين مرد ثروتمند اروپا با دارايي بيش از يک ميليارد دلار !
    او در زندگي خانوادگي نيز موفق بوده است مک کارتني پدر جيمز ، ماري و استلا است البته استلا تنها دختر وي حاصل ازدواج مک کارتني با هيدر ميلز است و اکنون يکي از بهترين و حرفه اي ترين طراحان مد لباس اروپا محسوب ميشود. سال گذشته نام مک کارتني به جهت فروش بيش از صد و پنجاه ميليون نسخه از آلبومها و دريافت شصت ديسک طلايي GOLDEN DISK به عنوان سردمدار موسيقي راک در کتاب رکوردهاي طلايي گينس GUINESS ثبت گرديد .

  11. #50
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    Randy Rhoads







    نام کامل: Randall William Rhoads
    تاریخ و محل تولد: ششم دسامبر 1956 سانتا مونیکا، کالیفرنیا، آمریکا
    تاریخ و محل فوت: نوزدهم مارس 1982 در لیزبورگ، فلوریدا، آمریکا
    سبک: هوی متال، نئو کلاسیک متال، کلاسیک
    سالهای فعالیت: 1970 تا 1982


    می‌خوام درباره یکی از بزرگترین گیتاریستهای متال صحبت کنم.
    کسی که تاثیرات زیادی رو در سبک هوی متال گذاشت و خیلی زود هم از بین ما رفت. این گیتاریست کسی نیست جز "رندال ویلیام رودز" معروف به "رندی رودز" گیتاریست فقیدOzzy Osbourne .


    در 6 دسامبر 1956 در Santa Monica ی California چشم به جهان گشود.
    او سومین فرزند خانواده بود. هنگامی که 17 ماهه بود پدرش خانواده را ترک کرد و از آن پس مادر رندی به تنهایی بچه‌ها رو بزرگ میکنه.
    مادر رندی (Delores Rhoads) از سال 1949 در یک مدرسه موسیقی فعالیت میکرد.
    رندی در 6 سالگی نواختن گیتار رو با گیتار کلاسیک قدیمی پدر بزرگش شروع کرد.
    سپس با اجازه مادرش مدتی رو هم به یادگیری " گیتار فولک" پرداخت.
    تاثیر موسیقی کلاسیک رو در کارهای رندی میشه درترانه‌هایی مثل:
    "Dee" ،"Mr. Crowley"،"Diary of a Madman" و "Revelation" در زمان فعالیتش با Ozzy مشاهده کرد.
    رندی در سن 12 سالگی به موسیقی راک خیلی علاقه‌مند شد. مادر رندی یک گیتار "Semi-Acoustic" قدیمی داشت. بنابراین رندی شروع به تمرین با اون کرد. گیتاری که در آن زمان حتی از خود رندی هم بزرگتر بود!


    همچنین رندی به مدت یک سال هم از "Scott Shelly" که در مدرسه مادر رندی تدریس می‌کرد درس گرفت. اما سرانجام Scott Shelly به مادر رندی گفت که از این به بعد نمی‌تونه به رندی درس بده چون رندی هر آنچه که او (Scott Shelly) میدونه بلده.
    در 14 سالگی چند ماهی رو در گروه "Violet Fox " فعالیت کرد و مدتی رو هم با گروه‌هایی مثل "The Katzenjammer Kids" و "Mildred Pierce" همکاری داشت.
    در سال 1976 و در سن 17 سالگی با دوستش (Kelly Garni) که رندی رودز به او نواختن بیس رو یاد داده بود گروه "Quiet Riot" رو تشکیل میدن.


    از (Kevin DuBrow) برای خوانندگی و از (Drew Forsyth) که قبلا به صورت مقطعی با رندی و (Kelly Garni) کار کرده بود به عنوان درامر دعوت میکنن.
    در این گروه دوران پربار و موفقیت آمیزی داشت و اجراهای زیادی در کلوپها و بارها داشتن که منجر به امضای قراردادی با شرکت ضبط CBS/Sony شد. گروه درسالهای 1977 و 1978 دو آلبوم با عنوان Quiet Riot I و Quiet Riot II رو ارائه میکنه که هر دو آلبوم در ژاپن منتشر میشه ولی در امریکا به بازار نیومدن.


    در سال 1979 خواننده گروه "بلک سبت" یعنی Ozzy Osbourne تصمیم به تشکیل یه گروه جدید میگیره.
    "Dana Strum" بیسیست گروه "Slaughter" که از دوستان Ozzy بوده رندی رو به عنوان گیتاریست به Ozzy معرفی میکنه.
    در روز ملاقات رندی و Ozzy، رندی به عنوان دستگرمی قطعه‌ای رو میزنه و Ozzy فورا کارش رو می‌پسنده و در‌باره نوازندگی رندی میگه: "خدا به زندگی من وارد شد."


    Ozzy و رندی رودز در March سال 1980 به انگلیس میرن و شروع به کار کردن روی آلبوم نخست خود میکنن.
    برای بیس از (Bob Daisley) بیسیست گروه (Rainbow)، درامز از
    (Lee Kerslake) درامر گروه (Uriah Heep) و کیبورد از (Don Airey)که در آلبوم (Never Say Die) با گروه بلک سبت همکاری کرده بود دعوت میکنن.
    در 20 سپتامبر سال 1980 آلبوم اول گروه با عنوان"Blizzard of Ozz " عرضه میشه.


    پس از اون در سال 1980 جناب Rhoads به کالیفرنیا برگشت تا برای آخرین بار با گروه سابقش Quiet Riot اجرایی داشته باشه.
    پس از این اجرا مجددا به انگلستان برگشت و رسما به Ozzy ملحق شد. آلبوم "Blizzard of Ozz" در جدول بریتانیا به رتبه هفتم رسید و گروه توری به مدت 3 ماه برگذار کرد.
    این تور آلبوم رو در 100 روز به Gold بودن رسوند. هرچند که در شهرهای کوچکتر فروش کمتری داشت.


    گروه پس از به پایان رساندن تورها خود رو آماده ضبط آلبوم دوم کرد. آلبوم دوم گروه با عنوان " Diary of a Madman" یک سال بعد در هفتم نوامبر سال1981 وارد بازار شد. البته تور این آلبوم بعد از 3 اجرا از طرف Ozzy لغو شد. (ظاهرا به علت پاره‌ای مشکلات!) Randy در تور آمریکا که با موفقیت زیادی هم همراه بود جایزه مجله (Guitar Player) به عنوان بهترین استعداد نو رو دریافت کرد. در 18 ام March سال 1982 گروه Ozzy در استادیوم Civic در Knoxville برنامه‌ای رو اجرا میکنن و سپس برای رساندن خود به یک Festival در Orlando با اتوبوس حرکت میکنن.


    در ساعت 8 صبح روز 19 ام March در خانه مالک اتوبوس (Jerry Calhoun) که در بین راه قرار داشت توقف میکنن. راننده اتوبوس(Andrew Aycock) که گواهینامه پرواز هم داشته (البته در اون زمان اعتبارش تمام شده بوده) رندی رودز و یکی دیگه از اعضای تور رو (آرایشگر مو Rachel Youngblood) سوار هواپیمایی که در داخل آشیانه بوده میکنه و اونها مدتی رو با هواپیما پرواز میکنن.
    اما موقع فرود اومدن بال چپ هواپیما به یک طرف اتوبوس می‌خوره و سپس در ادامه، هواپیما به گاراژ خانه برخورد میکنه و در آتش میسوزه.
    رندی در سن 25 سالگی از دنیا رفت.
    در سال 1987 یعنی 5 سال پس از مرگ رندی آلبوم Tribute که تنها اجرای رسمی Ozzy و رندی با هم بوده، Release میشه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •