دختری دیدم خجالت لت لت میکشید!
اکنون چند ماهی هست که چرخش ناگهانی الهام چرخنده از یک «بازیگر سینما و تلویزیون» به «ملکه وجاهت امت اسلامی» خبرساز شده ولی نیمنگاهی به سابقهاش نشان میدهد که او از همان اول هم با رسم عاشقکشی و شیوه شهرآشوبی چندان بیگانه نبوده است.
این آرشیتکت و والیبالیست سابق با فیلم سینمایی «شب یلدا» ساخته کیومرث پوراحمد به جامعه هنری ایران معرفی شد. او در صحنهای از این فیلم، آهنگ «با تو رفتم، بی تو باز آمدم» ویگن را میخواند تا برای اولین بار در جمهوری اسلامی صدای تکخوان زن در سالن سینماها بپیچد.
او بعد از بازی در چند فیلم در حالیکه انتظار میرفت حضور بازیگریاش بیشتر شود در یک چرخش ناگهانی به همراه همسر سابق دوماش فرشید نوابی به مالزی رفت تا در شبکه ماهوارهای MITV برنامهای تحت عنوان مسابقه آواز ستاره مهاجر تولید کنند. این برنامه که به اقتباس از «آمریکن آیدل» ساخته شده بود کیفیت بسیار نازلی داشت ولی چون اولین مسابقه آواز از این نوع در رسانههای ایرانی بود مورد توجه بینندگان قرار گرفت و مجری آن یعنی الهام چرخنده اینبار در سطح عمومیتری شناخته شد.
بعدا اعلام شد که مجوز موقت شبکه مهاجر به دلیل کلاهبرداری میلیونی از بینندگان لغو شده است و به این ترتیب این شبکه هم به رسانههای غیرقانونی خارج از کشور پیوست.
شاید به همین دلیل الهام چرخنده و فرشید نوابی به ایران بازگشتند تا اینبار برنامه «آکادمی موسیقی ایرانی» را با الگوگیری از «آکادمی موسیقی گوگوش» روانهی شبکه خانگی کنند. او درباره ویژگیهای این برنامه به وبسایت روزگار نو گفته است: «بخشهای کلاسیک و سنتی هم در کنار موسیقی پاپ خواهیم داشت. به این ترتیب علاقمندان موسیقی سنتی هم میتوانند برای اولین بار در این برنامه به رقابت با یکدیگر پرداخته و قابلیتهای خود را نشان دهند. هیات داورانمان کاملا جدا و تفکیک شده هستند؛ فریدون شهبازیان، ناصر چشم آذر و حمید حامی هیات داوران بخش پاپ هستند، شهرام ناظری و حمیدرضا نوربخش داوران بخش موسیقی سنتی هستند، و نسرین ناصحی و هوشنگ پروازی هم داوران بخش کلاسیک.»
اکنون میدانیم که این برنامه هرگز ساخته نشد و الهام چرخنده در یک چرخش به عقب، دوباره به عرصه بازی روی آورد. «آوای باران» نام آخرین سریالی بود که پیش از عید بازی کرد و بازیاش در یک نقش منفی مورد توجه واقع شد.
در برنامه ویژه عید نوروز ۱۳۹۳ بود که با ابراز ارادت بیسابقه و ناگهانی به رهبر جمهوری اسلامی چرخش ویژهاش را اعلام کرد. بعدا اعلام شد که چرخنده در اسفندماه گذشته از همسرش جدا شده است. او برای اینکه از زندگی قبلی کاملا مجزا شود صفحهی فیسبوکاش را بدون فعالیت رها کرد و با چهره جدید در اینستاگرام صفحهای با این یادداشت باز کرد: «صفحه اصلي الهام چرخنده، من همه جانم امیرالمومنین؛ رهبرم ؛ خاکم ؛ تموم مسلمین. اینجا دلا زهراییه* مراقب نوع نوشته هاتون باشید!!»
خانم چرخنده در یکی از اولین پستهای اینستاگرام با انتشار فیلمی ادعا کرد که به ماشیناش حمله شده و خودش را هم با چوب زدهاند. احتمالا این هم نشان از محبوبیت بالای رهبر دارد که هر کسی به او ابراز ارادت میکند بلافاصله از چشم مردم میافتد و مورد حملهی فیزیکی و مجازی قرار میگیرد.
او در این صفحه خودش را Iranian Actress معرفی کرده ولی اخیرا اعلام شده که درحال ساخت یک مجموعه مستند «پنجاه» قسمتی درباره شهدای اقلیتهای مذهبی است. خیلیها دلیل چرخش ۱۸۰ درجهای او را برخورداری از رانتهای اینچنینی ارزیابی میکنند، در حالیکه عده دیگری حتی بر سلامت روان او شک دارند. گروهی از تعقیبکنندگان او در صفحه اینستاگرام -خیلی مشفقانه و با نظر موافق- ازش خواستهاند که دلیل تغییر و تحولاش را توضیح بدهد، که البته به هیچکدام جوابی نداده است.
عدهای دیگر همه این اتفاقات را در چهارچوب سناریویی امنیتی تحلیل میکنند. آنها به اتفاقات مشابه استناد میکنند. مثلا بازداشت «امیر تتلو» خوانندهای که بعد از آزادی از زندان، ناگهان توبه کرد و به شیوهای مشابه در سلک ارادتمندان رهبر درآمد. و یا «حبیب محبیان» که بعد از سالها زندگی در لوسانجلس با بازگشت به میهن «ناگهان» حس ارادتاش به شهدا و رزمندگان گل کرد و برای آنها آواز خواند. و یا بقیه کسانی که در امنیتخانه جمهوری اسلامی «خیلی خودجوش» دچار چرخش ۱۸۰ درجهای شدند و همه گذشته خود را «به اختیار» زیر سوال بردند.
این گروه حتی ماجرای استعفای چرخنده از پروژه یار دوزادهم تیم ملی را سوال برانگیز میدانند. اعلام شد که «برخی از هنرمندان نسبت به حضور الهام چرخنده به عنوان مجری طرح اعتراض داشتند و گفتند اگر او باشد ما در این پروژه حضور نخواهیم یافت.» سوال اینجاست که چطور این هنرمندان می توانستند سیدجواد هاشمی (همیشه شهید سینمای ایران) و محمدرضا شریفینیا (با سابقه اظهر من الشمس) را تحمل کنند ولی الهام چرخنده را نه! بعدا سیدجواد هاشمی در پاسخ به این ادعا عنوان کرد: «حکایت خانمی هم که فرمودهاند مرا بخاطر همراهی با ولایت طرد کردند، نه تنها عجیب نیست که مسبوق به سابقه نیز هست … ضمنا ایشان مطرح کرده اند از مجری طرحی استعفاء دادهاند و من نمی دانم کی به این سمت رسیده بودند که استعفاء بدهند! مجری طرح توسط تهیه کننده انتخاب میشود و بنده هرگز ایشان را انتخاب نکردهام.»
ولی آیا دلیل واقعی استعفای الهام چرخنده ترس از به خارج فرستادن و از کنترل خارج شدناش نبود؟ تا نکند یکوقت با چرخشی دیگر همه رشتههای سناریوی امنیتی را پنبه کند؟ آن عده که معتقد به سناریوی امنیتی هستند رفتار الهام چرخنده را دیکته شده و شبیه کسی که تحت نظارت شدید است تحلیل میکنند.
این سوال برای خیلیها -حتی بسیاری از معتقدین به جمهوری اسلامی و همفکران فعلی الهام چرخنده- پیش آمده که چطور همیشه یک گروه رسانهای اعم از عکاس و تصویربردار ایشان را همراهی میکنند تا تحولات مکرر روحیاش را که طبعا باید در زمانهای خلوت و خصوصی اتفاق بیافتد، بلافاصله در بوق سیما کنند، یا در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند.
سالهاست که ترجیعبند سخنان همه مسئولین جمهوری اسلامی این است که دنیای غرب از زنان استفاده ابزاری میکند تا بیاخلاقی را ترویج دهد. اکنون اینجا آنچه دارد اتفاق میافتد سوءاستفاده ابزاری آشکاریست که احتمالا به قصد اشاعه مفاهیم ارزشی نظیر حجاب، چادر، شهدا و رزمندگان، رهبر مسلمانان جهان و از این قبیل انجام میشود. در اوج این تلاشها الهام چرخنده در یک برنامه تلویزیونی در قم ظاهر شد تا تغییر حجابش را به چادر اعلام عمومی کند، آنهم در حضور بیسابقه حاجآقاهای روحانی و غیر روحانی به عنوان تماشاگر، و مجلسگردانی مجریای که با ادا و اطوار پااندازهای ِفیلمفارسی سعی میکرد انگشتر و دستبند و تسبیح و دیگر وسائل شخصی او را به مبالغ ناقابل چند ده میلیون تومانی به حراج بگذارد. این نمایش گروتسک آنجا تکمیل میشد که مهمان با عشوه از تسبیحاش گفت که «خیلی باهاش لذت بردم» و مجری از حضار درخواست کرد که «بزن دست قشنگه رو»!!! (یکنوع منحصر به فرد از شوی مبتذل اسلامی که به استریپتیز پهلو میزد و با وجود نگاههای حریص و خریدار حضار شاید بشود اصلا اسم این نوع برنامه ابداعی را استریپهیز گذاشت.)
در میخانه ببستند خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند
به نظر میآید که در پشت صحنهی شمایل جدیدی که به نام «الهام چرخنده» ساخته شده است، چه شخص شخیص خودش باشد و چه یک تیم امنیتی-رسانهای آنرا بگرداند، به بازخورد اجتماعی اینگونه رفتار و گفتار توجهی نمیشود. و اگر میشود احتمالا باید توجیهی برای موج تنفر عمومی از این خودنماییهای گلدرشت مذهبی هم ساخته شده باشد. بدیهیاست که اعتقاد هر شخص به خودش مربوط است ولی روح جمعی ایرانی که نمود عالیهاش را میتوان در گنجینه ادبیات پرسابقهاش سراغ کرد آشکارا از هرگونه تظاهر و ریاکاری بیزاری میجوید. بیجهت نیست که وقتی الهام چرخنده آنطور با حرارت مصنوعی سعی میکند حتی از خلیج فارس هم تعریف کند مردم بدشان میآید و پس میزنند. چرخش اگر در جهت مثبت هم باشد وقتی با سرعت مناسب انجام نشود به سرگیجه و نهایتا سقوط میرسد. خیلیها با نگرانی به پرده پایانی این نمایش میاندیشند.