من احساس شما رو درک میکنم
من احساس میکنم شما اومدین اینجا یه نفر بهتون امید واهی بده تاشما دلتون به اشتباهاتتون خوش باشه دوباره مسایل گذشته رو تکرار کنید .هیچ وقت به خودتون امید واهی ندید چون اثر تخریبی بالایی داره
قرار نیست به همه اون چیزایی که تو زندگی دوست داری برسی
شما پیش خودت فکر میکنی بزار یه بار دیگه پیام بدم شاید ایندفعه قبول کرد دوبار پیام میدید میبینید نه هیچ پاسخی دریافت نمیکنید
ممکنه هر روز که از خواب پا میشید به خودتون بگید یه بار دیگه پیام میدم شاید ایندفعه قبول کرد و این روند تکرار میشه و هر دفعه که شما پیام میدید و پاسخی نمیبنید بیشتر تخریب میشید تا جایی که هیچی ازتون باقی نمیمونه حالا هی اصرار از شما هی بلاک از اون
دقیقا مثل اینه که یه بچه ای با پدرش میره تو بازار جلو ویترین مغازه یه اسباب بازی قشنگ میبینه و اصرار میکنه که براش بخرن اما در مقابل پدر جواب مثبت نمیده و هی بچه اصرار میکنه تا جایی که بچه با گریه کردن پا کوبیدن به زمین سعی میکنه پدر راضی کنه تا به اسباب بازی برسه مشکل شما هم همینه کودک درونتون برای به دست اوردن اون اصرار میکنه گریه میکنه زجر میکشه اما ........... هیچی وجود نداره
یک راه حل من دارم:
ممکنه معشوقه شما دوست نداشته باشه به روشی که شما میپسندی با شما رابطه داشته باشه
چرا نمیری خواستگاری؟
با خانوادت برو خواستگاری اگر واقعا شما رو می خواد که بهتون جواب مثبت میده اگه از شما خوشش نیومد شما خیلی راحتتر میتونید با این مساله کنار بیاید
زمانی میتونی با این مساله کنار بیای که برای به دست اوردنش مغزت احساس ناتوانی کنه مغزت بفهمه که دیگه معشوقه قابل دستیابی نیست در این صورت میتونی راحتر با این مساله کنار بیای
اگر مغزت احساس کنه حتی یک روزنه کوچیک برای بدست اوردنش وجود داره باز هم به تلاش خودش برای بدست اوردنش ادامه میده .