نگاه كردن و نديدن
رسم هميشگي روزگار ماست
باوركن...
نگاه كردن و نديدن
رسم هميشگي روزگار ماست
باوركن...
اشک چشمانت , مانند شبنم ته ناودان ,ذلال و پاک است!
برگهای دفترچه خاطراتم را ورق میزنم.همشون زرد و نارنجی شدن....مگه مـــــــــن و تـــــــــو فصل بهار نداشتیم؟!
اشکهایم لیوان را تا نیمه پر کرده است.اما تو فقط نیمه خالی را میبینی
میتونی منو فراموش کنی
میتونی مثل کاغذ منو مچاله کنی و بندازی دور
میتونی مثل کاغذ منو آتیش بزنی
میتونی مثل کاغذ یه موشک درست کنی و بازی کنی
میتونی مثل کاغذ منو خط خطی کنی
میتونی مثل کاغذ ....
ولی بدون من روزی درخت بودم
همیشه یه آرزوی کلیشه ای داشتم.اونم این بود که پائیز بیاد و منو تو وقتی که داره بارون میباره تو خیابون راه بریم و حرف بزنیم.
این اتفاق افتاد.ولی یه چیزی کم بود.....آره چتــــــــــر
فرداش دوباره رفتیم بیرون و با خودمون چتر بوردیم ولی حیف که لذت روز قبل رو نداشت
تو مثل بادبادکی . من نخ رو باز میکنم تا اوج بگیری ولی از من دورتر میشی
بعد از جدایی اولین چیزی که به ذهن میرسه مرور خاطراته
اما............
مرور خاطرات مشکلی رو حل نمیکنه..........
دلبستن مثل حباب میمونه.هر لحظه میتونه از بین بره
نوشته های خط خطی منو یاد نقاشی های خط خطی دوران کودکی میندازه
درسته زیبا نبودن ولی خالص بودن
Last edited by hamid_diablo; 13-07-2011 at 20:24.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)