در تلاطم این لحظه های عاشقانه بارانی
در لابه لای این بودن های دردآلود و خسته کننده
در بی قراری های این هوای سرد
بیا اندکی خاطرات را مرور کنیم...
او درحالت نجیب بودن
در هوای با هم و به یاد هم بودن
در هوای با هم نفس کشیدن
در هوای یکدیگر را خواستن
در شکستن حصار فاصله ها
در گریختن از نگاه های سنگین
در لحظه های تردید و اضطراب
از من روی برگرداند و تنهایم گذاشت
میخواستم حرارت نفس هایش را لمس کنم
میخواستم به او خیره شوم
به او بگویم به من نزدیک تر شو
تصویر زنده ی مرا ببین
مرا تا بیکرانه های رویایت ببر
به من لبخند بزن
شادی و غمت را به جان خریدارم
اگر اندکی به من نزدیک تر شوی...
ولی افسوس که او آن کسی که من میخواستم نبود!
نه لبخندی به من زد و نه مرا به بیکرانه های رویایش برد و مرا رها کرد...
انـــدر دل بی وفا غـــــم و ماتم باد
آن را که وفا نــیست ز عالم کم باد
دیـدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غــــم که هزار آفرین بر غم باد
تو سبقت زندگی / هرچند با هم می جنگیم / اما رفیق راهیم! / در انتها یه رنگیم !!!
*( با یاد خداوند دل ها آرام می گیرند؛ )*
امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشین دوستان و بهترین هارو براتون آرزو میکنم
؛ لطفا خوبی یا بدی از من دیدین حلالم کنین دوستان ؛
لطفا این پست رو پاک نکنین ، بذارین بعنوان آخرین یادگاری از من بمونه ، مرسی
1393/06/05
خدانگهدار ؛