دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد
ناکسست آنکه به دراعه و دستارکسست
دزد دزدست وگر جامهٔ قاضی دارد
سعدی
اشعارgif
دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد
ناکسست آنکه به دراعه و دستارکسست
دزد دزدست وگر جامهٔ قاضی دارد
سعدی
اشعارgif
میکندسلسله ی زلف تودیوانه مرا
میکشدنرگس مست توبه میخانه مرا
عبیدزاکانی
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد بیاردلدار بکند خدا خدایی
به مقام خاک بودی سفرنهان نمودی
چوبه ادمی رسیدی هله تا به این نپایید
مولانا
به عالم هر کجا درد و غمی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
فخرالدین عراقی
بدان راضی شدم جانا
که از حالم خبر پُرسی
از این آخر بُوَد کمتر؟
شبت خوش باد من رفتم
سنایی
در میخانه ببستند، خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظ
دلت که می لرزید من باچشام دیدم
تو زل تابستون چقدر زمستونه
هوا گرفته نبود دلم گرفت اون شب
به مادرم گفتم هنوز بارونه ... هنوز بارونه
قطار رد شدو رفت مسافرا موندن
مسافرا که برن قطار می مونه
توبرف بارونی قطار قلب منه
قلب شکسته من تو برف مدفونه
دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم
غم توی خونه من هر شبو مهمونه
بگو شب بخوابه من بیدارم
من شبو زنده نگه می دارم
یه شب که سردم بود به مادرم گفتم
هوا که سرد میشه یاد تو میفتم
طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست
تو زل تابستون توکوچه برف نشست
مسافرا شعرن تو برف و بارونی
قطـــــــــــار قلب منه چشم تو پنجره هاش
پنجره ها بستن مسافرا خستن
ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش
دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش
حسین صفا
اهنگ این شعررا باصدای محسن چاوشی از لینک زیر گوش کنید
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به جز غم خوردن عشقت
غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم
از این خوشتر نمیدانم
عطار
آن دل که پریشان شود از ناله بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست
عرفی شیرازی
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
حافظ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)