رنجنامه يك نويسنده:
كتابي رو به صورت اشتراكي با يكي از دوستانم قرار بود چاپ كنيم كه بعد از خواندن مطالب اين تالار تصميم گرفتم به تنهايي اين كار رو انجام بدم.با ديدن مطالب سيمرغ دلم گرم شد وتصميم گرفتم بتنهايي و به صورت ناشر مولف كتابم رو چاپ كنم.....مطالبمونو جدا كرديم و دوستم هم رفت و با انتشارات نظري قرارداد بست تا كتابشو چاپ كنه ...القصه
بعد از كلي دوندگي توي خانه كتاب و كتابخانه ملي و ارشاد تونستم مجوز چاپ بگيرم كه البته چه مصيبتها كشيدم بماند...
بعد از گرفتن مجوز افتادم دنبال كارهاي چاپ: ليتوگرافي. خريد كاغذ.چاپ صفحات و چاپ جلد و صحافي و...
وقتي كار تموم شد بايد حال و روزم رو مي ديديد كتابها افتضاح شده بود.صحاف مينداخت گردن چاپخانه و چاپخانه مينداخت گردن ليتوگرافي و ليتوگرافي مينداخت گردن اون دوتا.آخرشم به نتيجه نرسيدم. تا اينجا 900000 تومان خرج كردم و كلي كاغذ باطله داشتم
بعد رفتم سراغ چند تا ناشر تو انقلاب تا اينكه بالاخره با مشورت اونها دوباره كارم رو چاپ كردم اينبار كار خوب شده بود و البته 900000تومان ديگه هم خرج كردم.
خستگي به تنم موند هيچ پخشي كتابم رو نميگرفت كتابفروشيها هم كه بدتر...
من موندم و 1000 جلد كتاب و البته التماس به ناشرا كه شايد قبول كنن كتابم رو تو نمايشگاه بين المللي تو غرفشون بذارن كه تا اينجا موفق نشدم...اگه كسي ناشري ميشناسه كه اين كار رو برام بكنه بهم پيام بده ممنون ميشم
و از دوستم بگم كه كتابش چاپ شد و پخش هم شد و تو نمايشگاه هم هست جالبه بدونيد كه 850000 تومان بيشتر خرج نكرد
حالا جناب سيمرغ .عزيز من يه سوزن به خودت بزن يه جوالدوز به ديگران.خودت يه بار اين كارو بكن ببين چجوريه بعد براي ديگران توصيه كن