ماداگاسکار فيلم جديد انيميشن کامپيوتري دريم ورکس به نام «ماداگاسکار» به تازگي بر روي پرده سينماها رفته است. زمان پخش 80 دقيقه عوامل توليد صداپيشگان: بن استيلر: آلکس شير کريس راک: مارتي گورخر ديويد شوايمر: مِلمَن زرافه جادا پينکت اسميت: گلوريا اسب آبي ساشابارون کوهن: ژوليان بدريک دِ اينترتيز: موريس اندي ريچر: مورت تيم کارگرداني: اريک وارنل و تام مک گرت نويسندگان: مارک برتون و بيلي فرو ليک آهنگساز: هانس زيمر خلاصه داستان: آلکس شير، پادشاه جنگل شهر و جاذبه اصلي در پارک وحش مرکزي نيويورک است. بهترين دوستان او مارتي گورخر، مِلمَن زرافه و گلوريا اسب آبي هستند که تمام زندگي شان در اسارتي شيرين گذشته که هرروز با غذاهاي فراوان پذيرايي مي شوند و نگاه تماشاگران را نيز به خود جذب مي کنند. تا اين که کنجکاوي «مارتي» براي کشف کردن زندگي خارج از پارک وحش دردسر درست مي کند. يک شب او با کمک چند پنگوئن جالب از باغ وحش فرار مي کند تا دنياي خارج را کشف کند. «آلکس»، «ملمن» و «گلوريا» فردا صبح از اين کار او شوکه مي شوند و از باغ وحش خارج مي شوند تا قبل از اين که کسي مطلع شود او را پيدا کنند و به باغ وحش برگردانند. اما حتي در خيابان هاي شلوغ نيويورک هم گروه سه نفره شامل شير، زرافه و گورخر که در خيابان ها مي گردند و مترو سوار مي شوند جلب توجه مي کند. آلکس و همراهانش مارتي را در ايستگاه بزرگ مرکزي پيدا مي کنند اما قبل از اين که آن ها سوار قطار برگشت شوند، همگي توسط انسان هاي خوبي که فکر مي کنند حيوانات بايد در جايي بهتر از خيابان هاي پر استرس نيويورک زندگي کنند دستگير مي شوند و با يک کشتي به آفريقا فرستاده شوند. وقتي که پنگوئن هاي توطئه گر در کشتي خرابکاري مي کنند يکدفعه اين گروه چهار نفره از جزيره زيبا ماداگاسکار سر در مي آورند و حالا اين ساکنان شهر نيويورک مجبورند براي زنده ماندن خود را با زندگي وحشي تطبيق دهند و معناي واقعي جمله «خارج از اينجا جنگل است» را درک کنند. معرفي شخصيت هاي داستان مارتي گورخر: او يک شخصيت رويايي و ماجراجو است. او دايماً در حال رويا ديدن درباره زندگي وحشي است و در اين فکر است که زندگي خارج از باغ وحش چگونه است. در واقع به خاطر اوست که دوستانش هم زندگي وحش را تجربه مي کنند. آلکس شير: او شيري است که براي يک زندگي اشرافي به دنيا آمده است. او يک ستاره در بزرگ ترين شير روي زمين است. يک پادشاه. مِلمَن زرافه: او يک زرافه ترسو است که در هنگام نوجواني به پارک وحش مرکزي منتقل شده است. گذراندن يک دوره در باغ وحش بروکس باعث شده بود که مِلمَن فکر کند که يک فرد دنيا ديده است که البته در واقع در مقايسه با سه رفيقش، اين باور درست است. گلوريا اسب آبي: گلوريا در پارک وحش مرکزي به دنيا آمده و بزرگ شده است او يک خانم اسب آبي زيبا، باهوش و مستقل است که مي داند چه مي خواهد و مي داند چطور به آن برسد. پنگوئن ها: آن ها هيچ تعلق خاطري به باغ وحش ندارند. براي آن ها همه ماجرا فقط يک توطئه بزرگ است و تمام مدت وقتشان را صرف نقشه کشيدن براي فرار مي کنند. معرفي صداپيشگان ماداگاسکار و مصاحبه با آن ها بن استيلر (آلکس شير) او يکي از محبوب ترين بازيگراني است که تجربه کار در پشت صحنه در سمت کارگردان، نويسنده و تهيه کننده را دارد. ماداگاسکار اولين تجربه او در صداگذاري فيلم هاي انيميشن بود. آخرين بازي استيلر اخيراً در فيلم پرفروش ملاقات با فاکرها دنباله کار قبلي ملاقات با والدين بود که در اين فيلم با هنرمندان بنامي چون «رابرت دنيرو»، «باربرا استرايسلند» و «داستين هافمن» هم بازي بود. «کريس راک» (مارتي گورخر) او اخيراً به عنوان يکي از تأثيرگذارترين کمدين ها شناخته شده و تا کنون جوايز زيادي از جمله 3 جايزۀ اِمي، 2 جايزه گرمي و يک جايزه کمدي آمريکايي دريافت کرده است. او اخيراً ميزبان هفتاد و هفتمين مراسم سالانه جوايز اسکار بود و در چهارمين برنامه مخصوص خودش به نام «کريس راک هيچ وقت نمي ترسد» نويسندگي و بازيگري کرده است. آخرين فيلم او در سينما فيلم کمدي فوتبال به نام «طولاني ترين حياط» است. «ديويد شوايمر» (ملمن زرافه) بهترين کار معروف او بازي در سريال تلويزيوني کمدي «دوستان» است که براي اين کار کانديداي دريافت جايزه «امي» شد. البته او براي اين کار کانديداي دريافت جايزه اسکرين اکتورز کيکر نيز شده است. او علاوه بر بازيگري در تلويزيون و تأتر سابقه کارگرداني نيز دارد و چندين قسمت از سريال «دوستان»، «جويي»، «شوي ترس مارگون» را کارگرداني کرده است. جادا پينکت اسميت «گلور يا اسب آبي» او يک هنرپيشۀ همه کاره است که کار بازي او در فيلم بعد از نقشي که در «Menance II Society» ايفا کرد رونق گرفت. او اخيراً با «تام کروز» و «جيمي فاکس» در فيلم پُرهيجان «Collateral» بازي کرده است. به علاوه او در فيلم هاي «ماتريکس» دوباره Reloaded و انقلاب هاي ماتريکس که دنباله هاي کار پر فورش ماتريکس بوده اند بازي داشته است. او در سال 2002 نقش «سونجي» همسر اول محمدعلي کلي را در مقابل همسرش «ويل اسميت» در فيلم «علي» بازي کرد. «ساشا بارون کوهن» (شاه جوليان) او بيشتر با نام «علي جي» شناخته مي شود که با شوي کمدي مشهور HBO بود که کانديداي جايزه «امي» در زمينه کمدي شد. اين شو ابتدا برنامه شماره 1 در سرزمين مادري کوهن انگلستان بود و وقتي که او آن را به آمريکا آورد به سرعت يکي از پر بيننده ترين برنامه هاي تلويزيوني مبدل شد. اين برنامه 2 جايزه «امي» و چندين جايزه در انگلستان را به خود اختصاص داده است. «سدريک دِ اينترنتيمنت متريس» از کمدين هاي موفقي است که به سرعت نردبان ترقي را در هاليوود طي کرده است. او اخيراً در فيلم هاي «خونسرد باش» به همراه «جان تراولتا» و «مرد خانه» به همراه «تامي لي جونز» بازي کرده است. مصاحبه با کريس راک، جادا پينکت و بن استيلر «کريس راک» 40 ساله اين تابستان علاوه بر ماداگاسکار فيلم «بزرگ ترين حياط» را نيز بر پرده دارد. درباره تفاوت اين کار مي گويد: «هر دو کار شباهت زيادي به هم دارند در ماداگاسکار من را استخدام کردند و من پرسيدم: چه کاري از من مي خواهيد انجام دهم؟ من ، من هيچ سوالي نمي پرسم. همه چيز رو به راه است؟ هان چي؟ من يک گورخر هستم؟ خيلي خوب! من يک گورخر هستم. يک گورخر چه مي گويد؟ خيلي خوب من هم آن را مي گويم. خوشتان آمد؟ در صورتي که لازم بود من دوباره اين کار را تکرار مي کنم. کمي بلندتر، آهسته تر، «جفري» در خيلي از صحنه ها مرا راهنمايي کرد. من همان کاري که از من مي خواستند را انجام دادم و بعد براي بازي در «بزرگ ترين حياط» رفتم. هان چي؟ من در زندان هستم؟ بسيار خوب چه چيزي مورد نياز است.» در مورد اين که چطور در قالب يک گورخر اجراي نقش کرده مي گويد: «چطور در قالب گورخر رفتم؟ من حتي تا ديروز نمي دانستم که نقش گورخر را ايفا مي کنم و با خنده مي گويد: من فکر مي کردم که نقش يک موش آبي را دارم اما «جفري» آن را تدوين کرد و کار خوب از آب درآمد. از او سوال شد که آيا او مي تواند بگويد که شخصيتش دچار بحران دوران ميانسالي شده است او مي خندد و مي گويد: «من تازه 40 ساله شده ام و پس به راحتي مي توان گفت ارتباطي وجود دارد. من ديگر مسن شده ام چون 40 سالگي فقط در صورتي که مرده باشي سن جواني به حساب مي آيد.» اما اين جنبه اي از شخصيت اين گورخر بود که «راک» آن را درک مي کرد. شخصيت من خيلي راحت راه خود را باز مي کند و درست مثل يک فردي که مي خواست به سرعت از بروکلين فرار کند بنابراين همان مسأله که او را به خارج از باغ وحش مي کشاند مرا به خارج از بروکلين کشاند. «استيلر» که در فيلم نقش شير را برعهده داشت خيلي با احتياط درباره کار خودش و شخصيت کارتوني اش اظهار نظر مي کند. اين کار يک پروسه غيرعادي بود چون زمان زيادي طول مي کشيد. در آغاز کار مثل آزمون و خطاست که شما سعي خودتان را مي کنيد اما احساس خوبي نداريد چون در استوديو با ميکروفون تنها هستي وهيچ کس ديگري به غير از چند تصوير که به شما نشان مي دهند وجود ندارد. در نتيجه بعد از 6 ماه يا يک سال بعد از کار به شما صحنه ها را نشان مي دهند و اين خيلي کمک مي کند که بفهميد که اين شخصيت در واقع چيست. يکي از چيزهايي که من درباره اين فيلم دوست داشتم اين بود که شخصيت ها کاملاً منحصر به فرد بودند و فقط براساس صدا شکل نگرفته بودند و شخصيت خودشان را داشتند. «جادا پينکت اسميت» که جدي ترين و موقرترين فرد اين گروه سه نفره است با «بن استيلر» موافق است؛ «اين کار مثل گفتن تعداد زيادي جمله براي مجسم کردن وضعيت هاي مختلف يک نقش است يک مرحله واقعاً دشوار است چون هيچ کس در آنجا نيست و هيچ دکور و يا وسايل صحنه اي وجود ندارد و شما جملات نقش تان را مي خوانيد يا اجراهاي مختلفي داريد و بعد آن ها را خيلي جالب با هم تلفيق مي کنند.» از او درباره عکس العملش وقتي که شنيد قرار است نقش يک اسب آبي را بازي کند پرسش مي کنيم، مي خندد و مي گويد: «از من خيلي اين سوال را مي پرسند و من اصلاً عکس العملي نشان ندادم. وقتي «جفري» تصوير «گلوريا» را به من نشان داد مي دانيد خوب او يک اسب آبي است ولي به نظر من او دوست داشتني است و هرگز اين احساس را نداشتم که اين چيزي است که درباره اش احساس ناراحتي بکنم يا اعتراضي کنم. «جادا اسميت» و «راک» هر دو مي گويند که به خاطر بچه هايشان جذب کار ماداگاسکار شدند. «جادا اسميت» مي گويد: «آن ها خودشان فهميدند، من چيزي به آن ها نگفته بودم... آن ها يک کليپ از ماداگاسکار را ديدند و گفتند: مامان تو يک اسب آبي هستي و من دلم مي خواست براي آن ها يک سورپرايز باشد و آن ها خيلي هيجان زده شدند. آن ها خيلي خيلي از اين موضوع هيجان زده هستند.» «راک» مي گويد: «بچه هاي من نمي توانند تا 30 سالگي فيلم هاي من را بفهمند پس خيلي خوب است که کار کرده باشم که آن ها بتوانند الان آن را درک کنند.» «استيلر» مي گويد: «خواندن ترانه هاي فيلم لحظه اي جالبي براي او نبود و به خاطر بي استعدادي او در بخش صداگذاري و به اجراي ترانه نيويورک نيويورک اشاره مي کند، اين يکي از سخت ترين و وحشتناک ترين لحظات کاري من بود و آن ها مرتب کار را متوقف مي کردند و من در طول ماه ها فکر مي کردم که آن ها مکرراً مي گويند: اوه نيويورک نيويورک، . ما دفعه بعد آن را دوباره مي گيريم و دفعه بعد دوباره مي گرفتند و بالاخره روزي آمد که اين کار خوب شد.» مصاحبه با جفري کاتزنبرگ «جفري کاتزنبرگ» تهيه کننده آخرين فيلم انيميشن کامپيوتري دريم ورکس در مصاحبه اي با SCIFI Wire گفته است که صداپيشه هاي اين کار بدون همکاري يا کمکي از همديگر کار بسيار زيادي انجام داده اند. او مي گويد: «من واقعاً فکر مي کنم که اين کار مشکل ترين کار بازيگري در دنيا است و دليل خوش شانسي ما در يک فيلم مثل اين است که بهترين بازيگران اين کار را انجام مي دهند چون کاري سخت و دشوار است و قسمت اصلي آن از درون خود آن ها برمي خيزد.» او مي گويد: اعضاي گروه صداگذاري در طول مرحله ضبط صدا کاملاً تنها بودند و تعداد بي شماري از اجراهاي مختلف يک جمله را اجرا کردند تا به تأثير نهايي در فيلم دست يابند. در آنجا هيچ دکوري نيست هيچ بازيگر ديگري نيست و شرايطي که به آن شخصيت نزديک شوند مهيا نيست. آن ها واقعاً خودشان اين کار را انجام دادند و خيلي از خودشان مايه گذاشتند و به خاطر طبيعت خاص مراحل ساخت اين نوع فيلم ها کار بسيار دشواري است. اين کارها ساخته مي شوند مجدداً ساخته مي شوند و باز مجدداً ساخته مي شوند و اين پروسه 4 سال به طول انجاميده است. کاتزنبرگ مي گويد: صداپيشه ها چندين جلسه در طول اين مدت مجدداً براي ضبط صدا و يا افزودن چندين ديالوگ جديد به کار آمدند و اغلب آن ها در حدود 3 سال بر روي اين فيلم کار مي کردند. آن ها در واقع کل ماجرا را نمي دانستند و نمي توانستند کار خود را برآورد کنند و فقط کاملاً در اين کار به کارگردان ها اعتماد کرده بودند که در نوع خود منحصر به فرد است. يک نکته مهم است که کاري که آن ها در اين 4 يا 5 ماه آخر فيلم انجام دادند به اندازه کل کاري بود که در 3 سال قبل انجام داده بودند چون وقتي که توانستند کل کار را ببينند هر کدام از آن ها برگشتند و گفتند: «اوه حالا فهميدم که در اين صحنه چکار بايد بکنم و حالا مي توانم چيزي بهتري ارايه کنم.» نقدي بر کارتون «ماداگاسکار» از ديد راجر رابرت يکي از اساسي ترين سوالات فلسفي زمان ما اين است که چرا «گوفي» يک شخص است و «پلوتو» يک سگ؟ از همان اولين دوران که ميکي موس هنوز سياه و سفيد بود کارتون ها يک فاصله اي بين حيواناتي که حيوان بودند و حيواناتي که رُل انساني داشتند وجود داشت. يعني حداقل حس انساني داشتند صحبت مي کردند، آواز مي خوانند و صداپيشه هايي مثل؛ «بن استيلر»، «کريس راک» به آن ها جان مي دادند. حالا انيميشن کمدي ماداگاسکار بر پرده است که نکات بسيار ريزي در آن نهفته است. چه اتفاقي مي افتد اگر جنبه انساني يک حيوان کارتوني سرپوشي از زندگي متمدن باشد؟ مثلاً «آلکس» شيره را در نظر بگيريد. در پارک وحش مرکزي او يک ستاره است، آهنگ «نيويورک، نيويورک» را مي خواند و منتظر گشت هاي دانش آموزي است تا هنر خودش را به تماشاچيان عرضه کند. «آلکس» زندگي خوبي در باغ وحش دارد، هر روز غذا، چندين وعده استيک از نگهبانش دريافت مي کند و مي خورد. دوستان او شامل؛ مارتي گورخر، ملمن زرافه و گلوريا اسب آبي هستند. هرچه آلکس به باغ وحش علاقه مند است مارتي برعکس اوست او مي خواهد از آنجا بگريزد و به زندگي وحشي برسد. يک شب او از باغ وحش فرار مي کند و سه دوست او در ايستگاه قطار مي يابند و زرافه به او هشدار مي دهد که جايي که او مي خواهد برود. «واقعاً وحشي است.» در همين بين حيوانات دستگير مي شوند و با کشتي عازم يک پناهگاه وحش در آفريقا مي شوند. در بين راه شورش پنگوئن ها موجب مي شود که آن ها از ماداگاسکار سردرآورند. بله آن ها در قلب زندگي وحشي هستند ولي هيچ تجربه اي براي زندگي در اين محيط ندارند. ساکنين محلي آنجا يک گروه لهور (ميمون هاي ماداگاسکار) هستند که پادشاه آن ها «شاه جوليان» است و وزير دست راستش «موريس» نام دارد و کاملاً واضح است که ماداگاسکار به اندازۀ نيويورک کارتون مکان جذابي نيست. بعضي از ساکنين بومي فکر مي کنند که احتمالاً اين نيويورکي ها توريست هاي ناجوري هستند. حتي «آلکس» هم که برنامه باغ وحش را اجرا مي کند، احساسي مثل احساس زندانيان دستگير شده که براي سرگرم کردن فرمانده شان اجرا مي کردند، القا مي کند. او سهميه گوشت راسته گاو و استيک شاهانه اش را از دست داده است. او حيواني گوشتخوار است و استيک مي خورد که «از تو درست مي شود» که به مارتي گورخر هشدار مي دهد و در يک لحظه که از گرسنگي ديوانه شده، سعي مي کند که يک گاز از مارتي بخورد. اين نوعي از بي نظمي است که در شخصيت هاي کارتوني حيواني هميشه وجود دارد. فکر کنيد اگر پلوتو مي خواست با يکي از دختران گوفي ازدواج کند چه احساسي به گوفي دست مي داد؟ اين لحظه اي است که ماداگاسکار رخ مي دهد و قانون جنگل آرامش باغ وحش را درهم مي ريزد و جانوران به طبيعت واقعي خود برمي گردند و تنها صحنه اي که ممکن است براي بچه ها ناراحت کننده باشد صحنه اي است که آلکس روي يک پوست گورخر دراز کشيده و دندان هايش را خلال مي کند. مشکل اين است که وقتي آن ها به خلق و خوي وحشي برمي گردند، نمي فهميم که با آن ها در اين مکان چه کار مي کند و به نظر مي رسد که طرح متوقف شده است. ماداگاسکار يک فيلم بامزه است به خصوص در قسمت هاي آغازين فيلم و يک ديدگاه خوب به سبک شيوه قديم کارتون ها دارد اما در دنيايي که توقع ها با کارتون هايي مثل؛ «در جست و جوي نمو»، «شرک» و «باورناپذيران» بالا رفته است، اين کار بيشتر شبيه کارهاي انيميشن سنتي است. اين کار براي بچه هاي کوچک تر جالب است اما ممکن است به همان اندازه براي والدين جذابيت نداشته باشد. ماداگاسکار يک فيلم واقعاً سرگرم کننده است و خوشبختانه فيلم سازان فراموش نکرده اند که براي اين که يک فيلم واقعاً سرگرم کننده باشد بايد تمام عوامل لازم براي اين مسأله وجود داشته باشد. «اريک دارنل» و «تام مک گرات»، کارگردان و نويسندگان فيلم ماداگاسکار احتمالاً براي نمايش دادن يک راه موجه که حيوانات را به کشتي و بعد از آن به جنگل برسانند به سهم خود در بخش فيلم سازي خيلي زحمت کشيده اند. ماداگاسکار با يک شروع خوب آغاز مي شود و به تدريج اين نکته مشخص مي شود که حيوانات باغ وحش به اندازه مردمي که براي تماشاي آن ها مي آيند نيويورکي هستند تا اين که حيوان وحشي باشد. اين 4 قهرمان اصلي، 4 قهرمان اصلي فيلم Seinfeld را به ياد ما مي آورند البته آن ها کاملاً مشابه «جري»، «اِلين» و بقيه نيستند بلکه خُل بازي هاي آن ها مشابه است. اين ها شخصيت هايي مشابه گروه Seinfeld هستند که به خاطر شعف ديگري متحمل خسارت نمي شوند اما به سادگي از همديگر حمايت مي کنند. اين فيلم هم مثل 3 کارتون قبلي دريم ورکس، «شرک 1و2» و «داستان کوسه» پُر از نکته هاي فرهنگ پاپ است که تنها دليل بودن آن ها تأييد بي سليقگي تماشاگران در موسيقي و فيلم و کارهاي کم ارزش اين دوره است. در ماداگاسکار گهگاه به فيلم هاي ديگر استناد مي شود اما اين فيلم ها مثل ارابه هاي آتش و سيارۀ ميمون ها قديمي هستند و نقل قول ها اغلب به صورت جوک هستند تا به خاطر يادآوري فيلم. تيم 4 نفرۀ پنگوئن ها ما را به ياد فيلم هاي فرار از زندان و زندانيان کمپ هاي جنگي مي اندازند و اين شباهت از پنگوئن ها موجودات کوچک موذي پدر سوخته اي مي سازد که با فرمان خشک رهبرشان به افراد تيزهوش و دوست داشتني بدل مي شوند که کار را خنده دارتر مي کند. افراد دريم ورکس در گذشته خيلي نگران بافت و جنس پوست و مو بودند اما در اين کارتون بيشتر رو به سادگي آورده اند و بيشتر سعي داشته اند که شخصيت ها را با احساس طراحي کنند. مي توان گفت حيواناتي که صداپيشه ها به جاي آن ها حرف مي زدند «کارتوني تر» از کارهايي که معمولاً دريم ورکس ارايه مي کند بودند، اما گفته مي شود که آن ها طراحي هاي دستي مشابه را به 3 بعدي تبديل کردند و کار بهتر از آب درآمد. احتمالاً آلکس تا حدي قالبي و اسباب بازي مانند است اما مشابه بقيه شخصيت ها 3 بعدي طراحي شده است. به علاوه تصور کردن گورخر و اسب آبي به خصوص که يکي کاملاً راه راه است و ديگري هيکلمند که فقط با طراحي دستي به اين خوبي نشان داده شوند، بسيار مشکل است. انيميشن اين کار با کارهاي عادي دريم ورکس خيلي تفاوت دارد. تبليغات فيلم ادعا مي کند که کارگردان کار کارتون هاي قديمي MGM و برادران وارنر را الگو قرار داده اند و سعي کرده اند که زمان بندي سريع آن کارتون ها و کشش و انقباضاتي که لازمۀ انيميشن اين کارتون هاي کوتاه معروف آن ها بود را در کار خود بگنجانند. زمان بندي کمدي در ماداگاسکار بسيار تيز (سريع) است که يکي از تحسين برانگيزترين نکته هاي آن است و علت اين است که شيرين کاري هاي بزرگ به قدري خوب عمل مي کنند که «دارنل» و «مک گرات» مي توانند بسياري از لحظات خوب کمدي کم اهميت تر را به وجود آورند که فقط موجب لبخند زدن مي شوند اما تأثير زيادي در واقعي تر ساختن شخصيت دارند. مثلاً مي توان به صحنه اي اشاره کرد که «آلکس» از ترس اين فکر او در ماداگاسکار تنها است به سمت ساحل مي دود. او وحشت زده است البته نه به حدي که وقتي آب سرد اقيانوس به پاهايش مي خورد جيغ رقت باري نزند چون به هر حال او يک گربه سان است و مانند همۀ گربه ها آسايش خود را دوست دارد. از سوي ديگر الاستيسيته خيلي زيادي در اين کار ديده نمي شود. در بعضي از صحنه ها تغيير شکل هاي مشخصي ديده مي شود اما بسيار اندک است. يعني در واقع براي شيوۀ کشش و انقباض واقعي، يعني نوعي انيميشن که در آن الاستيسيته طبيعي بدن انسان به منظور افزودن جنبه کمدي و تأثيرگذاري کار به شدت اغراق مي شود، هيچ بود. بيشتر چيزي که مشاهده مي شود شيوۀ فيلم برداري حالت به حالت است که در آن شخصيت از حالتي به حالت ديگر حرکت مي کند در حالي که تعداد کمي فريم در اين ميان وجود دارد. قسمت عمده کندي کيفيت مکانيکي انيميشن کامپيوتري به نظر مي رسد که به علت اين است که با کامپيوتر فريم هاي پين 2 حالت را پر مي کنند. نتيجه کار معمولاً بهتر از انيميشن هايي که مشابه کارهاي عروسکي هستند Puppet- Like Animation مي شود. پيکسار در فيلم آخر خود بيشتر از ماداگاسکار به شيوۀ کشش و انقباض واقعي در انيميشن شخصيت هاي خود نزديک شده است. به علاوه آن شخصيت ها انسان هستند که با نيازهاي انيميشن کامپيوتري تطبيق يافته و داراي پيچيدگي هايي است که حداقل در حال حاضر طراحان دريم ورکس قادر به رقابت با آن نيستند و به علت قوي تر بودن انيميشن شخصيت ها در باورنکردني ها شخصيت ها مي توانند بار بسياري از داستان را بر دوش داشته باشند.