انواع نثر : نثرهای قدیم ازنظرزبان وبیان بانثرهای جدیدومعاصرتفاوت دارند.به نثرفارسی ازآغازقرن چهارم هجری تامشروطه «نثرقدیم »وازمشروطه تا امروز«نثرمعاصر»می گویند .نثرهای قدیم رامی توان به سه نوع تقسیم کرد:
1- نثرساده : این نثررامرسل نیزنامیده اند،چون فاقدآرایه های لفظی ولغات واصطلاحات پیچیده ودشواراست. ویژگیهای این نثرعبارت است از:ساده وروشن باجملات کوتاه ،خالی ازلغات مهجورعربی ،عدم استفاده ازمترادفات ،توصیفات کلی وکوتاه ومربوط به اموربیرونی ،فاقدآرایه های لفظی ولغات واصطلاحات پیچیده .
نمونه های نثرمرسل :تاریخ بلعمی (ترجمه ی تاریخ طبری )ازابوعلی بلعمی ،قابوس نامه (کتابی اخلاقی ومؤلّف، آن رابرای تربیت پسرش گیلان شاه در44باب تألیف کرده است ) از عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر،سیاست نامه (سیرالملوک یاپنجاه فصل خواجه ) ازخواجه نظام الملک توسی ،ترجمه تفسیرطبری ازمحمدبن جریرطبری ،تاریخ سیستان ازمؤلّفی نامعلوم .
نکته :این نوع نثربه نام های نثربلعمی ،نثرخراسانی ونثردوره ی اول نیزخوانده می شود.
درذیل به چندنمونه توجه کنید:
...پس دیگرروزفلک راآگاه کرد،ملک بفرموداوراباردهید.واو،ابر ه چون بنشستی وکس راباردادی ،برتخت نشستی ،وکس برتخت ننشستی جزوی ،وملک نخواست که عبدالمطلّب راپیش سپاه همیشه برتخت نشاندی ،که ایشان گویندکه وی ازیشان بترسید...
(تاریخ بلعمی )
...ای پسرچون درکارزارباشی ،آنجاسستی ودرنگ شرط نباشد،وچنانکه تاخصم توبرتوشام خوردتوبروچاشت خورده باشی ،وچون درمیدان کارزارافتی هیچ مکن ،وبرجان خویش مبخشای که آن رابه گوربایدخفت ،به خانه نتواندخفت .
(قابوس نامه )
...چون ازخواب بیدارشدم آن حال تمام بریادم بود،برمن کارکرد.باخودگفتم :که ازخواب دوشین بیدارشدم ،اکنون بایدکه ازخواب چهل ساله نیزبیدارشوم .اندیشیدم که تاهمه افعال واعمال خودبدل نکنم فرج نیابم.
(سفرنامه )
آورده اندکه روزی شیخ ما-قدس الله روحه الغزیز-درنیشابوربه محّله ای فرومی شدوجمع متصّوفه بیش ازصدوپنجاتن بازوبه هم .ناگاه زنی پاره ای خاکسترازبام بینداخت ؛نادانسته که کسی می گذرد،ازآن خاکستربعضی به جامه ی شیخ رسید.شیخ فارغ بودوهیچ متأثر نگشت . جمع دراضطراب آمدندوگفتند:«این سرای بازکنیم »وخواستندکه حرکتی کنند،شیخ ما گفت :«آرام گیرید؛کسی که مستوجب آتش بودبه خاکستر بازو قناعت کنند، بسیار شکر واجب آید.»جمله جمع راوقت خوش گشت وبسیار بگریستندونعره هازدند.
(اسرارالتوحید)
2ـ نثرمسجّع وفنّی : دارای ویژگی های زیراست :
1-به کاربردن انواع سجع ها، مترادفات ،تشبیهات ،استعارات وتوصیفات شاعرانه به طورطبیعی وبارعایت اعتدال
2-نزدیک شدن به زبان شعر
3-استفاده ازآیات واحادیث وضرب المثل هاواشعار
مناجات های خواجه عبدالله انصاری ،وکلیله ودمنه نصرالله منشی ،گلستان سعدی ازاین نوع نثرهستند.
مثال ازنثرفارسی :
ای کریمی که بخشنده ی عطایی ،وای حکیمی که پوشنده ی خطایی ،وای صمدی که ازادارک خلق جدایی ،وای احدی که درذات وصفات بی همتایی ،وای خالقی که راهنمایی ،وای قادری که خدایی راسزایی !جان ماراصفای خودده ،ودل ماراهوای خودده ،وچشم ماراضیای خودده ،وماراآن ده ،که مارا آن به ،ومگذارمارابه که ومه .
(خواجه عبدلله انصاری ) ازالهی نامه
می بینم که کارهای زمانه میل به ادباردارد، و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی وافعال ستودواخلاق پسندیده مدروس گشته ،وراه راست بسته ،وطریق ضلالت گشاده ،وعدل ناپیداوجودظاهر،علم متروک وجهل مطلوب ،ولوم ودنائت مستولی وکرم ومروت منزوی ،ودوستی ها ضعیف وعداوت ها قوی ،نیک مردان رنجورومستدل وشریران فارغ و محترم ...
(کیله ودمنه )
منّت خدای را – عّز و جّل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت . هرنفسی که فرومی رودممّدحیات است وچون برمی آیدمفّرح ذات .پس درهرنفسی دونعمت موجوداست وبرهرنعمت شکری واجب .
(گلستان )
گفتم مذّمت اینان روامدارکه خداوندکرمند.گفت غلط گفتی که بنده ی درمند؛چه فایده چون ابرآذارندونمی بارندوچشمه آفتابندوبرکس نمی تابند،برمرکب استطاعت سوارانندونمی رانند،قدمی بهرخدا ننهند و در می بی مّن واذی ندهند...
(گلستان )
3ـ نثرمصنوع ومتکّلف :
ویژگی های این نوع نثرعبارت است از:
1-استفاده افراطی وخارج ازحّداعتدال ازسجع های متوالی ،وترکیبات واصطلاحات دشوار
2-سرشارازتکلّف
3-توجّه بیشتربه لفظ وبی توجّهی به معنی
4-فهم ودریافت معانی دشواراست
کتاب های تاریخ جهانگشاازعطاملک جوینی ،مرزبان نامه ازسعدالّدین وراوینی ومقامات حمیدی ازقاضی حمیدالّدین بلخی نمونه هایی ازنثرمصنوع ومتکلف هستند.
درذیل به دونمونه ازاین نوع نثراکتفامی کنیم :
دونمونه ازنثرمصنوع ومتکلف :
حمدوثنایی که روایح ذکرآن چون ثنایای صبح برنکهت دهان گل خنده زند،وشکروسپاس که فوایح نشرآن چوننسیم صبا،جعدوطره سنبل شکند،ذات پاک کریمی راکه ازاحاطت به لطایف کرمش ،نطاق رانطاق تنگ آمد؛قدیمی که عقل به بارگاه کبریا ی قدمش ،قدیمی فراپیش ننهاده ،بصیری که درمشکات زجاجی بصر،به چراغ ادراک ،پرتوجمال حقیقتش نتوان دید (مرزبان نامه )
همای اقبال چون آشیانه ی کسی رامأواخواهدساخت وصدای ادبارآستانه ی دیگری را ملازمت نمود،اگرچه میان ایشان درجات نیک متفاوت است ،آن یکی دراوج دولت ودیگری درحضیض مذّلّت ،امامقبل راقّلیت آلت وضعف حالت ازادراک به مقصودمانع نیست :
هرآن کومهّیابوددولتی را اگراونجوید،بجویدش دولت
(تاریخ جانگشا)
نکته :گونه ی دیگری ازنثرقدیم وجوددارد،این نثردرپایان دوره نثرمرسل (قرن 5)وآغاز نثرفنی به فاصله نیم قرن ظاهرمی شودکه به نثر«بینابین »ویانثر«مرسل عالی »معروف است .بهترین نمونه ی این نوع نثرتاریخ بیهقی است .این نثرویژگی های نثرساه وبرخی ازویژگی های نثرفنّی رادارد.
به نمونه ای ازنثربیهقی توّجه کنید:
این است حسنک وروزگارش وگفتارش ،رحمةالله علیه ،این بودکه گفتی «مرادعای نیشابوریان بسازد»ونساخت .واگرزمین وآب مسلمان به غصب بستد،نه زمین ماندونه آب ،وچندان غلام وضیاع واسباب وزروسیم ونعمت هیچ سودنداشت .اورفت واین قوم که این مکرساخته بودند نیزبرفتند، به حمدالله علیهم .واین افسانه ای است بسیار با عبرت.واین همه اسباب منازعت و مکاوحت ،ازبهرحطام دنیا،به یک سوی نهادند ، احمق مرداکه دل دراین جهان بندد،که نعمتی بدهدوزشت بازستاند...
(تاریخ بیهقی )
برخی ازسخنوران نثررابه دودسته گفتاری (شفاهی )ونوشتار ی (کتبی =مکتوب ) تقسیم می کنند.نثرگفتاری خودبه دونوع محاوره ونثرخطابه بخش می گردد. نثرنوشتاری نیز دو قسم می شود یکی نثرمرسل (آزاد=مطلق )ودیگری نثرفنّی (هنری )
نثر دورۀ معاصرازنوع نثرمحاوره است که بانام های نثرشکسته ونثرگفتاری نیزخوانده می شود،دراین نوع نثرنویسنده تمام تعبیرات ولغاتی راکه زبان محاوره دردسترس اندیشه ی او می گذاردبه کارمی برد.معانی درقالب جمله هایی ساده بیان می گردد.جمله ها نیز با نظمی ساده در رشته ی کلام جای می گیرد.ازتعبیرات مجازی (استعاره ،مجاز، کنایه وتشبیه )به جزهمان مقدارکه درزبان محاوره رایج است درآن اثری نیست .
ازاین نوع نثر(شکسته )به جزهمان مقدارکه درزبان محاوره رایج است درآن اثری نیست .
ازاین نوع نثر(شکسته )دربیان نقل قولها،نمایش نامه هاوداستان ها وفیلم نامه هااستفاده می شود.
اینک ،درذیل به ذکرسه نمونه بسنده می کنیم وعلاقمندن رابه اصل متن حوالت می دهیم :
چندنمونه نثرمعاصر :
یکی ازاین مهمانان پیرزنی کازرونی بود،کارش نوحه سرایی برای زنان بود.روضه می خواند .خیلی حراّف وفضول بود.اتفاقاًشیرین زبان ونقاّل هم بود.مابچه هاخیلی اورادوست می داشتیم .وقتی می آمدکیف مابه راه بود.شب هاقصّه می گفت .گاهی هم تضیف می خواند وهمه درخانه کف می زدند،چون باکسی رودرباسی نداشت ،رک وراست هم بودو عیناً عیب دیگران راپیش چشمشان می گفت ،ننه ،خیلی اورادوست می داشت .
(رسول پرویزی )ازکتاب «شلوارهای وصله دار»
کرمعلی آتش غیظ وغضب رابرافروخته ،فریادبرآورد،دلم می خواهدبدانم کی قدغن کرده ،کی حق داردقدغن کند.مگرمردم آزادنیستند.مگرتومعنی آزادی رانمی فهمی ؟من به احدی اجازه نمی دهم که پابه روی حّق من وآزادی من بگذارد.من آدمی هستم آزاد. صادق هدایت
ازکتاب «حاجی آقا»
ویلان الدّوله ازآن گیاه هایی است که فقط درخاک ایران سبزمی شودومیوه ای بارمی آوردکه«نخودهمه آش »می نامندبیچاره ویلان الدوله این قدرگرفتاراست که مجال ندارد سرش را بخاراند .مگرمردم ولش می کنند،مگردست ازسرش برمی دارند؟یک شب نمی گذارنددرخانه ی خودش سرراحتی به زمین بگذارد!راست است که ویلان الدوله خانه وبسترمعینی هم به خودسراغ ندارد«درویش هرکجاکه شب آید،سرای اوست »درست درحّق اونازل شده ،ولی مردم هم دیگرپرشورش رادرآورده اند،یک ثانیه بدبخت رابه فکر خودش نمی گذارند...
جمال زاده
ازکتاب «یکی بود،یکی نبود»
یک سه تارنووبی روپوش دردست داشت ویخه بازوبی هواراه می آمد.ازپلّه های مسجد با عجله پایین آمد از میان بساط خرده ریزفروش هاوازلای مردمی که درمیان بساط گسترده ی آنان ،دنبال چیزهایی که خودشان هم نمی دانستند،می گشتند،داشت به زحمت ردمی شد.
( جلال آل احمد) ازکتاب «سه تار»