- نورمن، وایسا!
+ بهت که گفتم، نيل. میخوام تنها باشم.
- منم همینطور! بيا با همدیگه بريم تنها باشيم.
- اونا میخوان مغزمون رو بخورن؟
+ فکر کنم تو در امانی.
- خدا رو شکر!
- نورمن، وایسا!
+ بهت که گفتم، نيل. میخوام تنها باشم.
- منم همینطور! بيا با همدیگه بريم تنها باشيم.
- اونا میخوان مغزمون رو بخورن؟
+ فکر کنم تو در امانی.
- خدا رو شکر!
Nodame Cantabile
نودامه : بفرما ... اسم این غذا ماهی خال مخالیه
چیاکی : اسم این ذغاله!
D.Gray-Manلولوبل : وجود یه حلقه ضعیف تو زنجیر باعث باز شدن بقیه میشه.
Episode 50
- رايزکرسکي [ خطاب به ویکتور ] : کسي از دانشمندا خوشش نمياد
اونا از چيزي که علم بهشون ميده خوششون مياد
نه از سوالاش !
Frankenweenie | 2012 | Tim Burton
بهترینش که به یادم میاد ! اینه!:
بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــد بــــــــــــــــــــــــ ـــــــخـــــــــــــــــ ـــــــــــــت شدیم!
گفته ی سید(seed)
تو عصر یخبندان!
من از دیالوگای عمو سید خوشم میاد
مخصوصا این یکی: مامان کجاست؟
جالب اینه که بعدش اون دایناسورا دنبال سید میگردن
بعد وقتی سید دستشو از رو چشاش بر میداره دایناسورا خوشحال میشن
تو خونواده ما این جمله خیلی استفاده میشه...
Fullmetal Alchemist : Brotherhood
Episode 3
رز : اما حالا من چطور زندگی کنم؟چی کار کنم؟
ادوارد الریک : به خودت فکر کن.تو دو تا پای سالم داری,نیازی نیست به کسی تکیه کنی.
من آدم بدی هستم، و این خوبه. من هرگز آدم خوبه نمیشم و این اصلا بد نیست که بخوام فقط خودم باشم.
.I'm bad, and that's good. I will never be good, and that's not bad there's no one I'd rather be than me
فهمیدم به مدال احتیاجی ندارم كه بفهمم آدم خوبیم. چون اگه اون بچه منو دوست داره چطور ممكنه بد باشم؟
?Turns out I don't need a medal to tell me I'm a good guy. Because if that little kid likes me, how bad can I be
Zombie: Zombie! Bad guy!i
Wreck-It Ralph, Bad-Anon Members: Hi Zombie. i
Zombie: Zangief saying labels not make you happy. Good, bad, nggghhhh... you must love you. i
Cyborg: Yeah! i
[Performs a Heart-rip Fatality on Zombie]
Cyborg: Inside here!i
جک: آخرین باری که واقعا با بچهها وقت گذروندین کی بوده؟
نورث: ما مشغول شاد کردن بچهها بودیم و سرمون شلوغ بوده، ما برای بچهها... وقت نداریم!
. North: We are very busy bringing joy to children, we don't have time ... for children
* * *
نورث: هستهات چیه؟
جک: هستهام ؟
نورث:اگه مرد ماه نشين انتخابت کرده که یه نگهبان باشی حتما چیز خيلی خاصی درونت داری.
بیا، تو منو اينطوری میبینی ، آره؟
خيلی بزرگ، و ترسناک.
اما اگه یه کم منو بشناسی .. خب ، بازش کن؟
جک: از درون خوشحال و شادی؟
- اما نه فقط شاد. همچنين اسرارآميز و نترس و مهربونم. و در هستهی من...
جک: يه بچهی کوچولوی چوبیه.
- دقیقتر نگاه کن ، چی میبينی؟
جک: چشمای بزرگی داری
آره ، چشمای بزرگ ، خيلی بزرگ. چون چشمام پر از شگفتیه
اين هستهی منه.
اين ويژگیِ که باهاش متولد شدم
چشمايی که در همه چيز شگفتیهای دنیا رو مییينه
چشمایی که نور رو توی درخت و جادو رو در هوا میبینه.
این شگفتی چیزیه که من درون دنیا قرار میدم و از اين شگفتی که درون بچههاست محافظت میکنم
اين چيزيه که باعث میشه یه نگهبان باشم
اين هستهی منه... هستهی تو چيه؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)