دهلیز سراپرده سپاهان
حبش را بسته دامن در سپاهان
(نظامى)
ملكشه اب و آتش بود و رفت آن آب و مردانش
كنون خاكستر و خاكى است مانده در سپاهانش
(خاقانى)
دهلیز سراپرده سپاهان
حبش را بسته دامن در سپاهان
(نظامى)
ملكشه اب و آتش بود و رفت آن آب و مردانش
كنون خاكستر و خاكى است مانده در سپاهانش
(خاقانى)
مرا در سپاهان یكى یار بود
كه جنگ آور و شوخ و عیار بود
(سعدى)
نه چنان راست نهادى تو سپاهان و عراق
كه كس از راهزنان ناله كند جز طنبور
شاه طهماسب صفوى
اصفهانى جنتى است پر نعمت
اصفهانى درو نمى باید
صائب ملك الشعراى عصر شاه عباس دوم در اوقاتى كه در هندوستان زندگى مى كرده است دباره اصفهان و اقامت در ساحل زاینده رود چنین سروده است:
خوش آن روزى كه صائب من مكان در اصفهان سازم
ز وصف زنده رودش خامه را رطب اللسان سازم
ـــــــــــــــــ
كنون سر همه التفاتها آن است
كه یك دو سال دهى رخصت صفاهانم
اگر در جهان اصفهانى نبود
خداى جهان را جهانى نبود
اصفهان نیمى از جهان گویند
نیمى از وصف اصفهان گویند
كه گفته است اصفهان نصف جهان است
اگر باشد جهانى اصفهان است
سینا
حافظ شیراز فرموده است:
خوشا شیراز و وضع بى مثالش
خداوندا نگهدار از زوالش
محمد على عبرت نائینى، از شعر حافظ استقبال نموده و چنین سروده است:
به از شیراز و وضع بى مثالش
هواى اصفهان و اعتدالتش
نسیم خلد خیزد از جنوبش
شمیم روح آید از شمالش
ندیده اصفهان را گفت حافظ
خوشا شیراز و وضع بى مثالش
بود جلف به دنیا آن بهشتى
كه در عقبى نیابد كس همالش
مكن باور كه ركن آباد شیراز
بود چون زنده رود آب زلالش
كمال اصفهان ما دو صد ره
به است از مردم صاحب كمالش
گرفت اندر جهان بازار دانش
كمال و رونق از فیض جمالش
شنیدم این سخن از اهل حالى
كه دائم خرم و خوش باد حالش
صفاهان را كسى نصف جهان گفت
كه كوته بود میدان خیالش
اگر باشد جهانى اصفهان است
مبادا تا جهان باشد زوالش
خصال نیكو از عبرت بیاموز
كه هست از مردم نیكو خصالش
عراقى - فخرالدین
در هواى درست او نبود
هیچ بیمار جز نسیم شمال
در درون ریاضى او نرود
هیچتر دامین جز آب زلال
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)