يه دريچه روي ديوار ، يه دليلي واسه تكرار
هم مث سلام اول ،هم مث خدانگهدار
يه پلي واسه رفاقت ، زنگ بيداري ساعت
هر جا باشي مث سايه ، باتوام تا بي نهايت
يه دريچه روي ديوار ، يه دليلي واسه تكرار
هم مث سلام اول ،هم مث خدانگهدار
يه پلي واسه رفاقت ، زنگ بيداري ساعت
هر جا باشي مث سايه ، باتوام تا بي نهايت
تا كه گلباران شود اين كلبه ويران من
تا تا بهار زندگي آمد بيا آرام جان
تا نسيم از سوي گل آمد بيا دامن كشان
چون سپندم بر سر آتش ، نشان بنشين دمي
چون سرشكم در كنار ما بنشين ، نشان سوز نهان
بازآ ببين در حيرتم / بشكن سكوت خلوتم
چون لاله تنها ببين / بر چهره داغ حسرتم
اي روي تو آيينه ام/ عشقت غم ديرينه ام
بازآ چو گل در اين بهار / سر را بنه بر سينه ام
بازآ ببين در حيرتم / بشكن سكوت خلوتم
چون لاله صحرا ببين /بر چهره داغ حسرتم
اي روي تو آيينه ام / عشقت غم ديرينه ام
بازآ چو گل در اين بهار / سر را بنه بر سينه ام
من نه آن ميخم که چکش بر سرم آيد فرود
من نه آن روحم که دايم در بدن آزرده است
من خودم با هر دو پا ايستاده ام
پاي خود منت کشم
من نوشتم برکاج
که پرم از تو و عشق
دوستت خواهم داشت
تا سراشيبي گور
تو به من خنديدي
و به آينده در راه نه چندان هم دور
عشق را دار زدند
سر هر کوچه صبح
باز هم جار زدند
دلتان زنده به گور
دلتان زنده به گور
روي خاك
سايه اش هم نمي نونه ،
هرگز پشت سرش
غمگين بود و خسته ،
تنهاي تنها
با لبهاي تشنه ، به عكس
يك چشمه
نرسيد تا ببينه ، قطره قطره
قطره آب قطره آب
در شب بي طپش ، اين
طرف اون طرف
مي افتاد تا بشنوه صدا صدا
صداي پا صداي پا
ايا شما بهار سرزمين مرا
هيچ ديديد؟
وقتي نسيم مسافر
بر دوش خود
بوي عبور هفت ستاره ي روشن را
تا صبح ميکشيد،
در جاي جاي اين جنگل،
بهار
پا جاي پاي نسيم مسافر،
فرداي مارا نقش ميزد.
دي کوزهگري بديدم اندر بازار بر پاره گلي لگد همی زد بسيار
و آن گل بزبان حال با او میگفت من همچو تو بودهام مرا نيکودار
رديف
چون ميوه هاي نورسيده
آماده ي چيده شدن
و صفي ديگر
از آوازهاي خويش ستاره مي تنند
در انتظار نوبت.
وقتي که يک جنگل قناري را
چون ميوه هاي رسيده
تاب ميدهند،
ما گنجشگکان،
آوازهاي خود را باز ميکنيم.
اما صف قناريها
ريسمان تنيده ي آوازهاي خود را، جلا ميدهند
به صف.
فراتر از ستاره مي نشاني ام
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه هاي شب شدم
من نرفتم به باغ با طفلان
بهر پژمردگان شكفتن نيست
گل اگر بود، مادر من بود
چون كه او نيست گل به گلشن نيست
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)