عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
" حافظ "
عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت
با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست
" حافظ "
زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست
دیدهٔ فتح ابد عاشق جولان تو باد
باسپاس؛ *1987*
بلبلی شیفته میگفت به گل که جمال تو چراغ چمن است گفت، امروز که زیبا و خوشم رخ من شاهد هر انجمن است
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش
اگر بد کنی چشم نیکی مدار
که هرگز نیارد گز انگور بار
(سعدی)
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همی کنم به هرسو
سعدی
خواهم که شوم ازنظر لطف تو غایب
هر چند که پر دردم و بسیار حقیرم
( وحشی بافقی )
ساربانا یک نظر در روی آن زیبا نگار
گر به جانی میدهد اینک خریدار آمدست
(سعدی)
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است
حافظ شیرازی
دخترم قحط رجال است و همه میترشند
سعی کن صاحب سرمایه و خوشگل باشی
زشتی ات گر ژنتیکی ست، مخور غم باید
شاهد معجزه پن کک و ریمل باشی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)