هیچ کس درست نمی داند مرز بین دلشادی و درد کجاست اغلب می اندیشم جدایی آنها از هم غیر ممکن است (جبران خلیل جبران نامه های عاشقانه یک پیامبر)
تو انقدر شادی به من می دهی که به گریه می افتم،وانقدر رنجم می دهی که خنده ام می گیرد (همون کتاب)
هیچ کس درست نمی داند مرز بین دلشادی و درد کجاست اغلب می اندیشم جدایی آنها از هم غیر ممکن است (جبران خلیل جبران نامه های عاشقانه یک پیامبر)
تو انقدر شادی به من می دهی که به گریه می افتم،وانقدر رنجم می دهی که خنده ام می گیرد (همون کتاب)
وقتی آدم کسی را دوست داشته باشد،همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به او پیدا می کند،تا آخر عمر(ژه از کریستین بوبن)
این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد،درهمان لحظه چیزی هم کمتر دارد(همون کتاب)
پایت را از زمین برگیری اسمان راه های بی کرانش را نشانت خواهد داد. تو را در بر خواهد گرفت و چونان امانتی لطیف بالا خواهد برد. ان وحشت گنگ و بدوی از ارتفاع صفیر گلوله هایی که با خود طنین مرگ دارند دیگر نخواهدت ترساند.در نگاهت اسمان و زمین به هم می پیوندند تا افق شوند جایی برای درامدن و لاجذم غروب کردن و اگر غروب این گونه خونین نباشد چه گونه افتاب هر طلوعی تازه خواهد داشت؟
برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه
- فکر می کنم وجودم رو به کسی سپردم که تصور می کنه قلب من یک گل زیباست،گلی که می تونه برای یک روز تابستانی ازش لذت ببره و فردا فراموشش کنه...
- ولی باسیل،روزهای تابستانی گاهی خیلی بلندند! شاید تو زود تر از اون خسته بشی!
دوریان گری ( خودم ترجمه کردم زیاد خوب از آب در نیومد دیگه. ..!)
...آنتونی فلو رو که می شناسی؟ می گه توی این دنیای عوضی و هیشکی به هیشکی دیگه چی باید اتفاق بیفته که مومنان اقرار کنند خداوندی در کار نیست یا اگه هست خیلی مهربون نیست؟... می گه وجود جهانی که آدمهای حقیقتا آزادش همیشه بر طریق صواب باشن منطقا امکان پذیره و خداوند اگر ... و خداوند اگر واقعا قادر مطلق بود می تونست هر وضعیت امور منطقا ممکنی رو محقق کنه ... پس چرا اینکارو نکرد؟ چرا این وضعیت مطلوب منطقا ممکن رو محقق نکرد؟...
استخوان خوک و دست های جذامی
مصطفی مستور
پدرم نخستین سازنده ی ابعاد روحم ! کسی که برای اولین بار هم هنر فکر کردن را به من آموخت و هم فن انسان بودن را ! طعم ازادی و شرف و پاکدامنی و مناعت و عفت روح و استواری وایمان و استقلال دل را ، بی درنگ پس از انکه مادرم از شیرم گرفت ،به کامم ریخت ؛ تخستین بار مرا با کتابهایش رفیق کرد ! من از کودکی و از سالهای نخستین دبستان با کتابهای پدرم : کتابهایش اشنا شدم و مانوس ! من در کتابخانه ی او که همه زندگی و خانواده ی اوست بزرگ شدم ! این بود که به هر کلاسی که وارد میشدم 100 درس از همکلاسانم و نود و نه درس از غالب معلمانم جلو بودم ! او بسیار چیزها را که باید بعد ها در زندگی و در طول تجربیات و کشمکش ها مداوم سالیان عمر اموخت در همان کودکی و اغاز نوجوانیم ساده و رایگان به من هدیه داد ! کتابخانه ی پدرم کنون دنیای پرخاطره و عزیز من است ! یکایک کتابهایش حتی جلدهایش با من سابقه دارد ! من این کتاب خوب و مقدس را که مجمو عه ی گذشته ی دور و نازنین خوب من است بسیار دوست دارم !
چه دنیای بزرگ و کوچک و پر حرف و ساکت و متواضع و مغرور و پر بها و ارزان قیمتی ! راضیم خیلی راضیم ! پدرم و کتابخانه اش و دو هزار دوست خاموش من و تنها میراث اجدادم این مردان خوب و پاسداران فضیلت های بزرگ و عزیز ......
-----
این پاراگراف از کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی ( معبود ها ی من ! ص 359 ) هست و به نظرم خیلی زیباست
خانه ام مي گويد : ترک ام مکن که گذشته ات در من نهفته است.
راه نيز مي گويد: در پي من بيا که آينده ات منم .
اما من به خانه و راه مي گويم : مرا گذشته و آينده اي نيست .اگر بمانم ، در ماندنم رفتن است و اگربروم ، در رفتنم ماندن،
که تنها محبت و مرگ ، همه چيز را دگرگون توانند کرد.
جبران خليل جبران (ماسه و کف)
برگرفته از کتاب نشان پنجم حماقت
1- عامه ي مردم روح خود را مي فروشند تا با عايدات آن عمري را با وجدان طي کنند ( لوگان پارسال اسميت ) .
2- هرگز به دوستانت کاستي هايشان را در جمع نگو چون ممکن است عيوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هيچگاه تو را به خاطر اين تذکر نمي بخشند ( لوگان پارسال اسميت ) .
3 - جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نيست اما بلعش وحشتناک است ( سايمن استرانسکي ) .
4 - پول همه چيز زندگي نيست اما مي تواند همه چيز را بخرد ( ادموند استاکول ) .
5 - ازدواج عوام ، آنان را از شخصيت تهي و از خصوصيات اخلاقي خالي مي کند ( رابرت لويي استيونسن ) .
6 - ازدواج مکالمه ي طولاني دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره مي انجامد ( رابرت لويي استيونسن ) .
7 - جامعه ي آزاد جامعه اي است که افراد منزوي در آن امنيت کامل داشته باشند ( آدالي استيونسن ) .
8 - براي اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگي کردن بر اساس آن است ( آدالي استيونسن ) .
9 - انتهاي راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هيچ چيز کامل نيست ؛ يک معادله با سه مجهول ( جيمز استفنر ) .
10 - يک مرد بدون زن مثل ماهي بدون آب است اما يک زن بدون مرد مانند يک ماهي بدون دوچرخه است (گلوريا استاين) .
11 - بدون تو تحمل بهشت ممکن نيست و با تو دوزخ ديگر مکاني جهنمي نيست ( جان اسپارو ، سنگ نوشته اش بر قبرهمسرش ) .
12 - تعريف من از ازدواج چنين است : قضيه با دو نفر آغاز ميشود که زندگي را بدون وجود يکديگر غيرقابل تحمل مي بينند و بعد از مدتي به همان دو نفر ختم مي شود که حالا ديگر زندگي را در کنار هم غيرقابل تحمل مي بينند (سيدني اسميت)
14 - اين يک اصل غيرقابل ترديد است : کساني که دائما از شرافت حرف مي زنند از آن بويي نبرده اند ( رابرت سرتيس ).
15 - هميشه دوست داشتم فرصتي دست مي داد تا فروتني را تمرين کنم اما همواره به خاطر مي آوردم که من مهم تر از آن هستم که اوقاتم را صرف چنين اموري کنم ( اسحاق سينگر ) .
16 - انقلاب ستمديدگان را آزاد نمي کند تنها استثمارگران را عوض مي کند ( برنارد شاو ) .
17 - عشق ، خطاي فاحش فرد در تمايز يک آدم معمولي از بقيه ي آدم هاي معمولي است ( برنارد شاو ) .
18 - او هيچ چيز نمي داند ولي تصور مي کند وتظاهر مي کند که همه چيز را مي داند ، اين تعريف مختصر يک نماينده ي مجلس است ( برنارد شاو ) .
19 - دو تراژدي دردناک در زندگي وجود دارد : يکي اينکه در عشقت ناکام شوي و ديگر اينکه به وصال عشقت برسي( برنارد شاو ) .
20 - زماني که گفتم تا آخر عمر مجرد مي مانم نمي دانستم که آنقدر عمر مي کنم که ازدواج کنم ( ويليام شکسپير ) .
21- تا بحال هیچ فیلسوفی قدم به عرصه خاک نگذاشته که بتواند دندان درد را تحمل کند. (ویلیام شکسپیر)
22- هرچه بیشتر انسان ها را می شناسم، سگ ها را بیشتر ستایش می کنم. (ایوان شفر)
23- زمانی که پریان از رقصیدن و روحانیون از گوشه نشینی دست برداشتند، عمر دنیای شاد به پایان می رسد. (جان سلدن)
24- واعظ می گوید: چنان کن که من می گویم، نه چنان که من می کنم. (جان سلدن)
25- خداوند، شریر را به اندازه کافی بر تخت نگه میدارد تا فرصت کافی برای توبه کردن داشته باشد. (سوفی سگور)
26- برای شاد بودن، تنها به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز داری. (آلبرت شوایتزر)
27- در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی. اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد. (چارلز شولز)
28- فقرا نمی دانند که تنها دلیل آنان برای زندگی، تمایل ما به تظاهر به برخورداری از فضیلت سخاوت است. (ژان پل سارتر)
29- آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند مجبور به تکرار آن هستند. (جرج سانتایانا)
30- من مردانی را دوست دارم که مردانه رفتار کنند، قوی و کودکانه. (فرانسواز ساگان)
31- وقایعی مثل انقلاب، تنها شروع جذابی دارند. (هوارد ساکلر)
32- اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت عشق بود. (برتراند راسل)
33- احساس وظیفه در کار نیکو و در روابط آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت. (برتراند راسل)
34- ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند. (برتراند راسل)
35- زندگی خوب، زندگی شاد است، البته منظور من این نیست که اگر شما خوب باشید حتما شاد خواهید بود. منظور من این است که اگر شما شاد باشید خوب زندگی خواهید کرد. (برتراند راسل)
36- زن زشت وجود ندارد، تنها زنانی وجود دارند که حوصله نشستن جلوی آینه و آرایش را ندارند. (هلنا روبنیشتین)
37- بعد از ازدواج دیگر عشق نیست. تنها زندگی است. (رومن رولان)
38- قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج مرد، قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود. (هلن رولان)
39- دختری که ازدواج می کند، توجه جمع کثیری از مردان را با بی اعتنایی یکی از آنان عوض می کند. (هلن رولان)
ای بزرگانی که در میان اشک های خود خاموش مانده اید ، ای صاحبان قلب های قدر ناشناخته ، ای فرزندان رانده شده از دامان خانواده ، ای بیگناهانی که تبعید شده اید ، ای کسانیکه از بی راه به راه زندگی امده اید و همه جا چهر های سرد چشم های بسته گوش های گرفته و قلب های فرومانده از حرکت را پیش روی خود یافته اید ، اندوهگین مباشید زیرا در ان لحظه که قلبی به رویتان گشوده شود و گوشی اوای شما را بشنود و نگاهی در نگاه شما بنشیند ، شادی بینهایت خود را باز می یابید . یک روز افتابی تمام خاطرات تلخ ، دردها ، نومیدیها و اندوه های دیروز و هر روزتان را فراموش می کنید و روحتان به ان روز افتابی پیوند می خورد .
زنبق دره
گاهی ما کسانی را به خاک می سپاریم اما برخی ان قدر برای ما گرامی بوده اند که خاطراتشان با تپش قلب ما پیوسته و این تناسخ ظریف ، عشق انها و وجود آنها را در ما زنده نگه می دارد .
زنبق دره
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)