PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : معرفی گیتاریست های برتر جهان



boy iran
02-07-2008, 19:39
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و علاقه مندان به موسیقی

در این تاپیک قصد دارم


در حد توان گیتاریستهای مطرح جهان رو معرفی کنم با کمک منابعی همچون ویکی پدیا و گوگل و یاهو و ... منابع کامل رو جمع آوری کنم

امیدوارم مورد علاقه دوستان عزیز قرار بگیره

boy iran
02-07-2008, 19:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ریچی بلک مور ، ابر گیتاریست Rock

ریچارد هیو بلک مور ( ریچی بلک مور ) متولد 14 آپریل 1945 در وستون آوون انگلستان . به اتفاق رای اکثر توازندگان و صاحب نظران موسیقی راک استثنایی ترین و توانمند ترین نوازنده ی گیتار الکتریک دوره معاصر در سبک های hard rock و heavy metal است که با خلاقیت و توانایی اعجاب آور خود پایه گذار و تکمیل کننده بسیاری از نوع آوری ها و ابداعات در نوازندگی گیتار الکتریک و بداهه نوازی (improvising ) در انواع برشمرده این موسیقی بوده است . گرایش عمده بلک مور از آغاز فعالیت هنری اش به موسیقی کلاسیک و رومانتیک ، باعث خلق و رشد شاخه کلاسیک راک و بعدها نئو کلاسیک شد و امروزه بسیاری از آثار اجرایی و گروه های تحت رهبری اش rainbow و deep purple جزو آثار جاودان موسیقی راک شده اند .
بررسی دقیق رپرتوار اجرایی بلک مور فهرست بلندی از آثار کلاسیک موسیقی از دوران باروک تا عصر مدرن که با شیوه و برداشت هایی گوناگون در قطعات و خصوصا بداهه نوازی هایش استفاده کرده نشان می دهد .
رد ملودی های بسیاری را از هایدن ، پاگانیننی ، باخ تاگریگ ، باربر و گرشو گرشوین می توان در آثار او جستجو کرد که کاملترین و جامعترین آنها اجرای موومان چهارم سمفونی 9 بتهون در قطعه صعب العلاج difficult to cure است . ریف اصلی گیتار در قطعه سوختن burn بر گرفته از fascinating rhythm جرج گرشوین است . در قطعه wring that neck که در کنسرت با ارکستر فیلارمونیک سلطنتی لندن اجرا شده است اشاراتی را به باخ violin partita no3 in E major و گریگ per gynt suite no1,mvt 1, (morning mood )
می شنویم . در بخش پایانی گیتار سولوی قطعه lazzy هم به ملودی هایی از آلف ون (swedish raphasody ) ، midsommarvarka بر می خوریم .
علاوه بر استعدادهای ذاتی و عوامل آموزشی و اکتسابی که بلک مور همواره وبه غایت از آنها برخوردار بوده ، نکته بسیار مهم در بروز خلاقیت ود ست یابی به قدرت بیان هنری خاص او ، وجود بستر مناسب و تاثیرات آنی (momentary ) همنوازی با بزرگانی است که همیشه در کنارش بوده اند . همنوازان بزرگی چون جان لرد ، راجر گلاور ، یان پیس ، کوزی پاول ، جیمی بین ، دان ایری ، تونی کری ، دیوید رزنتال و باب راندینلی و... وهمچنین خوانندگان اسطوره ای نظیر یان گیلن رود آوانس ، دیوید کاوردل و جولیان ترنر . حاصل این همکاری ها ساخت قطعات و آلبوم هایی بوده است که تقریبا همیشه در مکان های بالای هیت پارادهای انگلستان و آمریکا جای گرفته اند و عامل اصلی موفقیت این قطعات بی شک بلک مور است .
در 1997 ، ریچی، گیتار الکتریک را کنار گذاشت و با تشکیل گروه blackmore night ادامه کار هنری اش را با گیتار آکوستیک آغاز کرد .

Mehrdad-bx
02-07-2008, 19:53
ممنون، لطف میکنی.
ولی یه سوال: همه اینایی که معرفی میکنی کیتار الکتریک میزنن؟
نمیشه یکم آروم تر باشن؟

boy iran
02-07-2008, 20:01
ممنون، لطف میکنی.
ولی یه سوال: همه اینایی که معرفی میکنی کیتار الکتریک میزنن؟
نمیشه یکم آروم تر باشن؟

سلام دوست خوب


همه اینایی که

من تازه یک نفر رو معرفی کردم

در ادامه تاپیک حتما سعی میکنم به سلیقه شما هم احترام بزارم

موفق باشید


:40::40::40::40:

thomas-anders
03-07-2008, 02:06
امیدوارم از دیتر بوهلن گیتاریست بزرگ المانی هم چیزی بنویسید تو ویکیپدیا هم هستش

Prima1001
03-07-2008, 11:06
:20: امیدوارم از گیتاریست معروفمون Armik هم مطالبی عنوان بشه، هر چی باشه باعث افتخاره که ایرانیه!
خودم هم اگه چیزی پیدا کردم حتما می ذارم:11:

boy iran
03-07-2008, 19:34
:20: امیدوارم از گیتاریست معروفمون Armik هم مطالبی عنوان بشه، هر چی باشه باعث افتخاره که ایرانیه!
خودم هم اگه چیزی پیدا کردم حتما می ذارم:11:

سلام

خیلی خوشحال میشم دوست خوب اگر کمک کنید

موفق باشید



:40::40::40::40:

boy iran
03-07-2008, 19:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





سگوویا
بدون شک نوازندگان گيتار کلاسيک حال حاضر مديون يک نفر هستند کسی که بنوعی ميشه گفت نوازندگی گيتار کلاسيک و ارتقا اون به يک ساز اصلی ارکستر را مطرح ساخت ….کسی که تکنيکهای مختلف نوازندگی گيتار ….



قطعات جديد و سبکهای مختلف را پايه ريزی کرد … با همت او بود که تدريس ساز گیتار بعنوان يک ساز مهم مانند پيانو و ويلن در دانشگاه ها و ساير مراکز موسيقی + روشهای نوين تدريس را پايه ريزی کرد .


و چنان اعتباری به اين ساز بخشيد که در هيچ دوره ای ديگر به اين مهم دست نيافته بود
و گيتار توانست بعد از سالها خود را از زير سايه سنگين سازهای ديگر بيرون کشد.
و پدر گيتار کلاسيک معاصر کسی نيست جز :
آندرس سگوويا
آندرس (آندره)سگوويا در ۱۸ فوريه سال ۱۸۹۴ در يک لينارس اسپانيا متولد شد.
(سگوويا همچنين نام يکی از شهرهای اسپانيا نيز ميباشد )
پدرش يک وکيل برجسته و زبردست بود و آرزو داشت تا فرزندش نيز کار او را دنبال کند .
اما با توجه به محيط و سرزمين اسپانيا و روح زنده موسيقی که در اون وجود داره آنقدرها بزرگ و تاثير گذار بود بود تا بر آرزوی پدر اندره غلبه کند… چون خود او در همان دوران کودکی آندره - وسايل موسيقی : پيانو و ويولن را به همراه استادی در خانه برای فرزندش مهيا کرد اما آندره هيچگاه نتواست به آنها علاقه مند شود تا اينکه يک روز در خانه يکی از دوستان خود با صدای گيتار آشنا شد …صدای جادويی با طنينی که او را مبهوت و شيفته خود ساخت.


و اين آغازی تازه ای بود برای رسيدن به يک هدف بزرگ


و اين علاقه آنچنان بود که با خانواده خود مخالفت که بشدت با اين تصميم مخالف بودند و اعتقادی که انها به بی ارزش بودن اين کار داشتند نمود و به دنبال استادی ماهر در شهر خود گشت اما پيدا نکرد:


پس خودش معلم خودش شد!


در اين ميان دانش او و اطلاعاتش و تمرينات سابقش در ساير ساز ها بخصوص پيانو به اون باعث پيشرفت در تکينک او شد . او دريافت که تمرينات اصلی پيانو برای انگشتان برای گيتار نواختن و تکنيک های اون بسيار مفيد .


آندره به اين مساله اذعان ميدارد که در پيشرفت های اوليه اش متدهای تارگا بسيار تاثير گذار بود.
در هر حال سگوويا بر اين عقيده پافشاری داشت که جايگاه اصلی گيتار بايد دروسط سن باشه


(قابل توجه باشد در ان زمان سازهای اصلی پيانو و ويلن بود و ساز گيتار کاربرد انچنانی نداشت و بنوعی در اجراهای موسيقی نقش مهمی نداشت و همچنين اين ساز مربوط به قشر فقير و کولی های شهر بود ).


اين عقيده در زمانی ابراز شد که سگوويا ميدونست که گيتار در بطن موسيقی اون زمان ساز نا مناسب و کم ارزشی بود جايگاه اين ساز در ميخانه ها ( عشرتکده ها ) و سازی بود برای بنمايش در اوردن زنها و رقاصه ها (بطور کلی ريشه موسيقی فلامنکو رو ميشه در اين مکانها ديد)


….موسيقی کم ارزش = عدم توجه محافل هنری آن زمان


و مهمتر از اين مساله اين بود که هيچ ثمری و چيز قابل عرضه ای برای نمايش دادن يک اثر هنری در گيتار و ساخته های اون زمان وجود نداشت.


و شايد هم مخالفت خانوادش از همين موضوع سرچشمه ميگرفت…


با وجود نظرات و نگاه های بد بينانه به اين ساز باز هم سگوويا دست از کار نکشيد و تمرينها و مطالعات خودش رو ادامه دادو به حد کامل و پيشرفته ای رسيد .


هنگامی که از لحاظ نوازندگی به حد عالی و بنوعی ميشه گفت به بلوغ کامل رسيد .تصميم گرفت تا مرحله تازه ای رو شروع کنه و اون اجراهای زنده بود.


شهرت او در حدود سن ۴۰ سالگی بسرعت در ميان جامعه موسيقی اون زمان پخش شد.

اولين اجرای عموميش رو در سال ۱۹۰۹ در گرانادا اجرا نمود اجرايی که با تحسين و شگفتی هنرمندان مواجه شد . اين اولين قدم در بوجود آوردن فرهنگی جديد و ذهنيتی جديد به اين ساز بود.کنسرتهای متعدد با تماشاچيان بسيار اجرا شد .. و اين اجراها محدود به گرانادا نکرد …در مادريد ۱۹۱۲ و در بارسلونا ۱۹۱۶ و کم کمک باعث توجه محافل هنری به اين اجرا ها جلب شد.


در مادريد بود که از راميرز مشهور ( سازنده گيتار ) گيتار دست ساز خودش رو که ساليان سال در اختيار داشت هديه گرفت.و تا ساليان بعد از اجرا هاش از اون استفاده ميکرد .
بعدها حدودا در دهه ۳۰ اون ساز ساخته Hermann Hauser آلمانی رو استفاده ميکرد .


در حاليکه بعد از سالها به موفقيت بزرگ در دنيای موسيقی دست يافت و اون چيزی نبود جز اينکه بزرگترين نوازنده گيتار در جهان شناخته بشه.
سال ۱۹۱۹ .سگوويا آماده بود تا اندوخته ها و مهارتش رو به جهانيان نشون بده چون اعتقاد داشت اين


امر بايد فراتر از مرزهای کشورش هم صورت بگيردپس اجراهای بين المللی رو اغاز کرد….
اجراهای سگوویا همگی به بالاترين حد از فروش خود و بيننده دست يافت او ۲۵ اجزا در ساير شهرهای آمريکا بر گذار نمود


در هنگامه پايان گرفتم اجراها منتقدان هنری سگوويا رو با آهنگسازان برجسته ای چون :favorably with Kreisler, Casals, and Paderewski مقايسه نمودند
وقوع جنگ در اسپانيا باعث شد که سگوويا خانه اش رو در اسپانيا به سال ۱۹۳۶ ترک کند.


برای مدتی در جنوای ايتاليا ساکن شد …اما بعد به مونته ويدئو اروگوئه رفت
و از همانجا تورهای خودش رو در کشورهای مرکزی آمريکای شمالی ادامه …


بعد از ۵ سال سگوويا دوباره در سال ۱۹۴۳ به امريکا برگشت و اين بار مدير برنامه او شخصی بود بنامS. Hurok
اما اين بار کمی با قبل تفاوت داشت و محبوبيت او و شهرتش در ميان مردم کمرنگ بود….و تالارهای بزرگ در اين ميان پا پس کشيدند تا اينکه شخصی عهده دار زيانهای حاصله از عدم استقبال شد…


اما جالب اين بود که برخلاف انتظار بسيار با استقبال مردم روبرو شد و در اين ميان نبايد نقش رسانه بزرگی مثل تلويزيون رو فراموش کرد که در اين امر سهم بزرگی داشت.
و هدف اجرای حدود ۱۱۲ کنسرت تا سال ۱۹۶۴ بود.


سالهای بعد ديگه ميشد نوارهای گرامافون اجراهای سگوويا که در تعداد قابل شماری توزيع شده بود رو در فروشگاههای اين نوع محصولات ديد.
و در اين دوران اوج فعاليت کاری او در زمينه موسيقی بود ساخت قطعات از رومانتيک … سپس مدرن…ضبط قطعات ساخته شده خودش برای اجرا توسط گيتار و ارکستر و ….اجرای کنسرتهای پی در پی ….


شايد اينطور بنظر بيايد که عمده فعاليت سگوويا تنهای اجرای کنسرت در کشورهای مختلف بوده اما با اين حال سگوويا از انتقال دانش به علاقه مندان غافل نبود و شاگردان بسياری رو تحت تعليم خود قرار داد از قبيل تدريس در مدارس موسيقی اروپا و امريکا.


همچنين با مساعدت او دوره های منظم و هدفداری رو برای اموزش در مدارس موسيقی شهرهايی مانند : مادريد - بارسلونا - فلورانس و لندن تشکيل شد .


در طی اين سالها شاگردان بسياری رو بعنوان يک نوازنده ماهر به جامعه هنزی تحويل داد . يکی از اين شاگردانش رو که همه ميشناسيد همچنين با مساعدت او دوره های منظم و هدفداری رو برای اموزش در مدارس موسيقی شهرهايی مانند :


مادريد - بارسلونا - فلورانس و لندن تشکيل شد . در طی اين سالها شاگردان بسياری رو بعنوان يک نوازنده ماهر به جامعه هنری تحويل داد .


همانند : جان ويليامزو کريستوفر پارکنينگ و اليوت فيسک و ديگری هم که ميدونم باعث افتخار ما ايرانی ها ميباشد لی لی افشار ميباشد


اما زندگی شخصی سگوويا : در سال ۱۹۶۲ او با يکی از شاگردان خودش به نام Amelia ازدواج کرد البته ازدواج قبلی سگوويا به طلاق منتهی شده بود. ثمره اين ازدواج ۲ فرزند بود يک فرزند پسر که بنا بر رويه خود سگوويا نسبت به پدرش راه او را ادامه نداد و به نقاشی روی آورد و ساکن پاريس شد .


و همچنين فرزند دخترش Beatrice.


در سالهای کهولت هيچگاه نظم و ترتيب خود را ترک نکرد و روزانه ۵ - ۶ ساعت به تمرين گيتار میپرداخت اما در آن سالها بيشتر زندگی سگوويا بيشتر به مطالعه کتابهای هنر و فلسفی و تاريخی بود تا علاقه اصلی او در جوانی يعنی نوازندگی گيتار به خوردن غذا های مختلف علاقه بسياری داشت و همچين به مصاحبت با ديگران وبه روابط اجتماعی نيز اهميت وافری قايل بود .


دوستان بسيار زيادی در سراسر دنيا داشت و در اين ميان هر سال به ۲ نفر سر ميزد Prince of Belgium. وQueen Elizabeth و در آن سالها به نوشتن زندگی نامه ای از خودش دست زد به نام The Guitar and Myself او همچينين جايزه های بسياری را از ان خود کرد ودر اواخر عمر خود شاهد تکثير ديجيتالی آثار خود بود …. سگوويا اين انسان خستگی تاپذيرو اين خورشيد درخشان دنيای گيتار کلاسيک در سال ۱۹۸۷ غروبی ابدی کرد.

boy iran
03-07-2008, 19:41
Yngwie Johan Malmsteen


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



بیوگرافی کوتاه
کشور : سوئد
سبک : NeoclassicalوPower metal وHeavy

لارس یوهان اینگوی لنریک در آخرین روز ژوئن در استکهلم سوئد متولد شد . که بعدها اسم خود رو را به اینگوی یوهان مالمستین تغییر داد.
در سال 1970 همزمان با مرگ جیمی هندریکس تولد معنوی اینگوی آغاز شد .او 3سال مداوم به تمرین گیتار با توجه به کارهای گروههایی مانند (( deep purple))و نوازندگی ابرگیتاریست راک ،ریچی بلک مور ، پرداخت .
با کمک خواهرش با موسیقی موتزارت ، بتهون ، ویوالدی و باخ آشنا میشود و راه آینده اش را کما بیش مشخص می سازد .
اولین گروه حرفه ای اینگوی در سال 1981 ((استیلر )) بود که به پیشنهاد مایک وارنی صورت گرفت .
همچنان در زندگی هنری مالمستین تاثیر بلک مور را می توان حس کرد بخصوص با پذیرش دعوت گراهام بونت (خواننده رینبو ) و همکاری با جولیان ترنر ( خواننده رینبو 1980-1983) که در سال 1982 صورت گرفت .
اولین گروه اختصاصی او rising force بود که اولین آلبوم پرقدرت خودرا در سبک نئوکلاسیک با همین نام در سال 1984 به دنیای موسیقی متال عرضه کرد .این آلبوم موفق به دریافت جایزه ((گرمی )) برای بهترین اجرای سازی راک و انتخاب rising force بعنوان بهترین آلبوم سال شد و همینطور اینگوی با این آلبوم عنوان بهترین گیتاریست را کسب کرد.
در سال 1985 او آلبوم ((marching out )) را با خوانندگی جف اسکات سوتو به پایان رساند . یک سال بعد نیز آلبوم (( تریولوژی )) را ساخت که واقعا یکی از شاهکارهای مالمستین است .خوانندگی این آلبوم را مارک بولز بعهده داشت .
سال 1987 ، سال خوبی برای مالمستین نبود چراکه وی در یک سانحه تصادف برای یک هفته به کما رفت و دست راستش قدرت پیک زدن خود را از دست می دهد .
ناکامی های او در آن سال پایانی نداشت ، مدتی بعد او باخبر شد که مادرش را از دست داده است .
یک سال بعد او که اینگوی مالمستین نام دارد نا امید نیست ، با روحیه ای قوی و پولادین قدرت نوازندگی خودرا باز می یابد و با همکاری جولیان ترنر شاهکار دیگری از خود را معرفی می کند ، آلبوم odyssey ، در این آلبوم آهنگ های بسیار به یاد ماندنی وجو دارد ، قطعه heavy tonight را حتما شنیده اید ، چه چیز غیر از یک شاهکار در موسیقی متال می تواند باشد .
در 1989 به لطف صدای زیبای ترنر و نوازندگی خیره کننده مالمستین تور ادیسه شنوندگان بسیاری را در کنسرت ها جذب کرد . آخرین کنسرت گروه در لنینگراد ، شش ماه پیش از فستیوال صلح بن جووی برگزار شد و از قطعات معروفش اجرای بخشی از موومان اول سنفونی پنجم بتهون با گیتا ر الکتریک است . پس از آخرین اجرا ، اعضا گروه از هم جدا شدند تا نام (( رایزینگ فورس )) به آرشیو جاودانه های راک بپیوندد.
سال 1990 برای اینگوی سالی همراه با تغییرات بود . او به میامی نقل مکان کرد و گروه جدیدی با اعضایی که تمامی آنها مانند مالمستین سوئدی بودند را تشکیل داد . به همرا گروه آلبوم جدید خود را با نام (( Eclipse )) ، ( خسوف ) ، به علاقمندانش معرفی کرد و این آلبوم توانست تندیس های پلاتین و گلد را در ژاپن و اروپا کسب کند . در این آلبوم خوانندگی بعهده گوران ادمن ( خواننده سابق گروه جان نروم ) بود .
2 سال بعد مالمستین دوباره کولاک کرده است ، انتشار شاهکار موسیقی متال ، آلبوم fire and ice ، دوباره هیجان را به طرفداران تشنه موسیقی او باز می گرداند . این آلبوم که حاصل احساسات شخصی مالمستین است ، کاملا تحت تاثیر موسیقی باروک ساخته شد چنانکه نمود آن را در اجرای bandineri از سوئیت ارکسترال دوم باخ در قطعات (( nomercy)) و ((cry no more )) بوضوح می توان مشاهده کرد . این آلبوم در روز اول فروش در ژاپن بیش از یک صد هزار نسخه فروش داشت .
آلبوم (( the seventh sign )) را در سال 1993 منتشر کرد .خواننده او در این آلبوم مایکل وشرا (لادنس سابق ) بود . این آلبوم هم تندیس های سه گانه پلاتین در ژاپن را به دست آورد .
درسال 1994 همچنان مالستین را همچون کوهی استوار می توان دید . انتشار دو آلبوم کوچک با نامهای power and glory و I can wait در این سال بود که حاوی قطعات منتشر نشده او بودند .
در 1995 آلبوم هیجان انگیز magnum opus را منتشر کرد ، قطعاتی در این آلبوم هست که هیچ کس نمی تواند براحتی از کنار آنها بگذرد . همچنان موسیقی باروک در کارهای او نمود دارد overture 1622 که از قطعات موتزارت است ، شاهد این ماجراست . قطعات زیبای دیگری همچون amberdawn و voodoo در این آلبوم خودنمایی می کنند .
در سال 1996 او با همکاری (( مارک بولز )) آلبوم جذاب دیگری را با نام (( inspiration )) منتشر کرد که ضبط آن در استودیوی خصوصی در میامی بود .
پس از ماهها کار بی وقفه در استودیوی 308 میامی در 1997، اینگوی کار مطلقا کلاسیک خود ، سوئیت کنسرتو برا ی گیتار الکتریک در می بمل را در ژوئن آماده کرد . سپس به پراگ رفت تا از ارکستر فیلارمونیک چک به تازگی صدمین سال تاسیس خود را جشن گرفته بود دعوت به همکاری کند . در مدت سه روزه ضبط ، کار با همراهی یوئل لوی ، رهبر ارکستر آتلانتا ، همراه شد . اما دوستداران موسیقی او برای شنیدن این اثر همچنان باید یک سال صبر می کردند . او همچنین در این سال آلبوم ، Best Ballad ، را عرضه کرد که مجموعه ای از بهترین بالادها ی مالمستین است .
در سال 1998 او با خوانندگی متس لون و با همکاری نوازنده افسانه ای درام ، کوزی پاول ، آلبوم (( facing animal )) را منتشر کرد که متاسفانه آخرین کار کوزی بود و او مدتی بعد در یک حادثه رانندگی در گذشت . در آلبوم کاملا می توان قدرت و احساس کوزی را لمس کرد .
در 1999 بود که آلبوم (( alchemy )) توسط مالمستین منتشر شد .در این آلبوم مارک بولز دوباره بازگشته بود و اینگوی نیز این آلبوم را کاملا با توجه به تم های هوی و نئو کلاسیک ساخته بود . در مورد این آلبوم خود اینگوی چنین می گوید : (( دوست داشتم آلبومی بدهم که در آن نوازندگی خود را در اوج ممکن ، بدون در نظر گرفتن جنبه های تجاری به نمایش بگذارم . تمامی اشعار و عنوان ترانه ها را خودم نوشته و انتخاب کردم نامهایی که برای من بسیار جذاب هستند مانند : لئوناردو داوینچی . علت این امر را باید در نام این آلبوم جستجو کرد ، ( کیمیا ) ، که محل تلاقی علم و جادوست و در این جا نقطه تلاقی و تلفیق دانش صدابرداری و جادوی موسیقی است. )). و براستی که او به این اهداف خود رسید رسید ، قطعات blitzkrieg ,blue و Leonardo بخوبی شاهدی بر این هستند .
War To End All Wars آلبومی که در سال 2001 منتشر شد و حاوی مضامین تقریبا اجتماعی در قالب هنر نمایی موسیقایی مالمستین بود . در همین سال بود که مالمستین در ژاپن به همراه ارکستر فیلارمونیک ژاپن ، سوئیت کنسرتو خود را به روی صحنه برد . کاری جذاب و به یادماندنی که برای همیشه در حافظه ها باقی خواهد ماند . اجرای قطعه icarus dream که قطعاتی از adagio in E bemol اثر ALBINONI در آن بکا رفته را می توان از زیباترین قطعات این کار بر شمرد .
در 2004 او آلبوم Attack را عرضه کرد که خوانندگی این کار را دوگی وایت بر عهده داشت و مالمستین دوباره رایزینگ فورس را احیاء کرد . این آلبوم هم با توجه به تم های هوی و نئو کلاسیک نوشته شده بود .
2005 آلبوم Unleash The Fury ، مالمستین شکست ناپذیر را دوباره بر سر زبانها انداخت . آلبوم شامل 18 قطعه زیبا است که با خوانندگی دوگی وایت همرا ه شده است .

boy iran
03-07-2008, 19:42
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


فرانسيسکو تارگا
نام فرانسيسکو تارگا با گيتار کلاسيک عجين شده است . نگاهی به قطعات تنظيم شده توسط او و بالاخص قطعات ساخته شده و تمريناتی و اتودهای آموزشي در زمينه گيتار کلاسيک از وي چهره ای ماندگار و فراموش ناشدنی در دنيای گيتار کلاسيک ساخته است.

Franciso Tarrega در 21 نوامبر 1852 در شهر Vila-real ديده به جهان گشود .والدين تارگا در صومعه مادر کلارسيس کار مي کردند و به دليل موقعيت شغلي تارگا تحت نظر پرستار بودروزي در اثر بي احتياطي پرستار تارگا در حالي که مشغول بازي بود در کانال آبياري پرت شد و شوکي که در اثر اين جريان بر او وارد شد بصورتی که صدمه شديدی بر چشمها و قوه بينايی او وارد ساخت.

والدين تارگا اورا براي گذراندن دوره موسيقي به Castellon فرستادند زيرا حالا تصور ميکردند که اگر او نابيناشود ميتواند از طريف نوازندگی به اقتصاد خانواده کمک کند!!!!

Eugeni Ruiz اولين استاد تارگا بود ( که نابينا بود (که اولين درس موسيقی را به او ياد داد. در همان زمان موسيقيدان نابينای ديگری بنام Manuel Gonzalez که مشهور بود بهEl cego de la Marina او تارگا را به سمت گيتار سوق داد و بنوعی زندگی او را متحول کرد و تمامی رموز و تکنيکهای وبنوعی حقه هايی که ميتوانست بينندگان را مجذوب کند به او ياد داد.

در سال 1862 تارگا اين شانس را يافت که Julian Arcas که براي اجرا به Castellen آمده بود را از نزديک ملاقات کند و در حضور او قطعه اي بنوازد، مهارت و توانايي تارگا موجب تحير Arcas شد و به پدر تارگا توصيه کرد که حتما او را به مدرسه موسيقي در Barcelona بفرستد.

بنابراين تارگا به بارسلون رفت ولي طولي نکشيد که به دليل وخامت وضعيت مالي پدرش به ناچار به خانه بازگشت.و براي کمک به پدر گروه موسيقي تشکيل داد و در اماکن عمومي و کافه ترياها به اجراي برنامه هايي مشغول شد.
در آن زمان يکي از ثروتمندان شهر به نام Antonio Canesa پس از مشاهده استعداد خارق العاده تارگا کل هزينه سفر و اقامت تارگا به مادريد جهت تحصيل در کنسرواتوار اسپانيايي تقبل کرد.

تارگا در آن زمان توانست براي اولين بار گيتاري تهيه کند (اين گيتار ساخته Antonio Torres بود.)سالهاي دانشجويي تارگا به سختي گذشت.در آن زمان پيانو يکي از متداولترين آلات موسيقيايي بود و گيتار آن محبوبيت سابق خود را از دست داده بود و در ميان آلات موسيقيايي در پايين ترين سطح قرار داشت، به همين دليل تارگا نمي توانست به عنوان نوازنده گيتار در کنسرتها فعاليت داشته باشد و به نواختن پيانو مي پرداخت.

تا اينکه استادش (Arriet ) در کنسرتي که براي امور خيريه ترتيب داده شده بود مهارت تارگا را در نواختن گيتار مشاهده نمود و او را به عنوان شاگرد خصوصي نزد خود پذيرفت و به تارگا گفت گيتار به تو احتياج دارد و تو براي اينکار به دنيا آمدي.

از آن پس تارگا نوازندگي پيانو را رها کرد و تمام تمرکز خود را بر روي گيتار پياده کرد.در زمستان سال 1880 در کنسرتي در Novelda به جاي دوستش گيتار نواخت و به زودي شهرت و آوازه او در همه جا پيچيد.( در اين کنسرت همسر آينده خود Maria Rizo را ملاقات کرد.)

پس از اين کنسرت در سال 1881 به فرانسه رفت و در تئاتر ها نوازندگي مي کرد و پس از اينکه توسط ملکه اليزابت دوم به انگليس دعوت شد به منظور ازدواج با ماريا به Noveldo بازگشت.

پس از مراسم عروسي آنها به مادريد رفتند و اولين دخترشان در آنجا متولد شد ولي متاسفانه دخترشان بر اثر يک بيماري در گذشت.

در Valencia تارگا با بيوه ثروتمندي به نام Conxa Martinez آشنا شد که اين خانم در زمينه فعاليتهاي هنري به تارگا خيلي کمک کرد و همچنين خانه اي را در Sant Gervasi در اختيار تارگا و خانواده اش قرار داد، اين خانه مکاني بود که تارگا بهترين و معروفترين آثارش را در آنجا ساخت.

در سفري به Granad تره مولوي Recuerdos de la alhambra را ساخت و سپس در Algeria قطعات Danza mora
Morish dance به وي الهام شد.و کنسرتهايي را در اسپانيا ، ميلان، ژنف، فرانسه، رم، ايتاليا اجرا کرد .و در اين کنسرتها استادي و تبحر خود را در نوختن گيتار به همگان اثبات کرد.

در سنین بالا اخلاق تارگا دچار تغییر خلق و خو شد . مردی احساسی و دارای عقاید عاشقانه. همچنین ترسو ترجیح میداد کنسرت را در مکانی کوچک با تعداد جمعیت کم اجرا کند تا در تئاتری بزرگ و در مقابل عده زیادی تماشاگر.
تارگا فرد خوش شانسي نبود زيرا در ژانويه 1906 به سختي بيمار شد. اين بيماري بسيار سخت و دوره نقاهت آن بسيار طولاني بود و در اين ميان دوستانش براي حمايت مالي از او کنسرتهايي با عنوان Audicions Tarrega برگزار کردند و درآمد حاصل شده از اين کنسرتها را به تارگا مي دادند.

تارگا در 2 دسامبر 1909 آخرين اثر خود با عنوان Oremus را ساخت.و در 15 دسامبر 1909 در خانه اش در خيابان Valencia در گذشت.

boy iran
03-07-2008, 19:45
Jimi Hendrix
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


زمانيكه jimi hendrix در پايان كنسرت ۱۹۶۸در Monterey Pop Festival گيتارش را سوزاند يكي از تاريخي ترين كنسرت هاي راك به وجود امد .((من مي توانم تمام شب اينجا بشينم و هي بگم متشكرم, متشكرم,متشكرم...من مي خوام بدزدمتون...اما نمي توانم, پس چيزي را كه بيش از هر چيز دوسش دارم اينجا قرباني مي كنم...اين تنها كاريست كه ميتوانم انجام دهم))پس از ان hendrix فريادي كشيد و گيتارش را اتش زد.
بعد از گذشت بيش از دو دهه از مرگhendrix ,نام او به عنوان موزيسين و نوازنده گيتار و همچنين يك performer در تالار افتخارات Rock and Roll ثبت شد.
hendrix مردي خجالتي و گوشه گير بود.در طول زندگي اش دايما تلاش كرد تا روياهايش و مشكلاتش را با گيتارش بيان كند و نتيجه ي اين تلاش توليد يك نوع زبان وگويش انفجاري ودر عين حال ساده و بي پيرايه توسط گيتارش بود.(( پدال گيتار (wah-wah pedal)واقعا محشره! چون به هيچ نتي احتياج نداره.))
تركيب گيج كننده تكنيك هاي استفاده شده در اهنگها , قدرت تصور فضاهاي صوتي , ابتكار و خلاقيت او در استفاده ي او از wah-wah pedal , feedback, distortion , sheer earthquaking و همچنين ابزار ابتدايي و ساده اساس و پايه موسيقي مبتني بر احساسات او بود.
نميتوان تاثير hendrix را بر سرعت تغييرات موسيقي راك ناديده گرفت.قدرت او در بداهه نوازي, خشونت انقلابي در صداي گيتارش, ملودي هاي خيالي و وهم انگيزش و همچنين درگيري دايم سبك ها ي بلوز و راك در موسيقيش تماما موسيقي بعد از دهه ۶۰ را متاثر ساخت. همچنين او نقش محور اساسي در به هم پيوستگي موسيقي سياهان امريكا را بازي ميكرد.
در ميان سفيدپوستان به عنوان يك سياه وحشي طرفداراني پيدا كرد, در حاليكه سياهان در ابتدا او را ياغي و كسي كه به موسيقي گذشتگانش(Robert Johnson, Muddy Waters, Charlie Christian, Chuck Berry)بي احترامي كرده خطاب كردند.
hendrix حتي در چگونگي حضور موزيسين هاي بعد از خود نيز تاثير گذاشت.
هندريكس در سال ۱۹۷۰ مرد (overdose)و با توجه به تاثير فراواني كه در موسيقي اينده اش گذارد,باور كردن اينكه او تنها ۳ البوم استوديويي دارد كمي سخت به نظر ميرسد كه هر سه در طول يك و نيم سال توليد شده بود ولي به هر حال نتيجه عمر كوتاهش بود.(البوم اول :?Are You Experienced و البوم دوم كه شاعرانه تر بود:Bold As Love و البوم سوم كه بك البوم دوتايي و حماسي بود:Electric Ladyland )
James Marshall Hendrix در ۲۷ ام نوامبر ۱۹۴۲ در ايالت سياتل امريكا به دنيا امد و مادرش Lucille اسمش را Johnny Allen گذارد اما پدرش ال كه در لحظه تولد jimi در ارتش خدمت ميكرد بعد از ۴ سال نامش را تغيير داد . اولين گيتار jimi يك گيتار دسته دوم به قيمت ۵ دلار بود كه در ۱۶ سالگي به دستش رسيد.تغييرات اساسي در زندگيش شروع شده بود:گيتار بهانه اي شد كه مادر و پدرش راحتتر اذيتش كنند, ازدواج سخت و جدايي پس از ان.مرگ مادرش در ۱۹۵۸.در۱۹۵۹ Hendrix اولين گروهش را به نام Rocking Kings را تشكيل داد.درسالهاي اينده زندگيش به جز يك سالي كه به سربازي رفته بود(او در اين يك سال به عنوان يك چتر باز جنگي اموزش ميديد اما طي يك فرود نا موفق پايش شكست و از سربازي معاف شد)وقتش را در كلوپ ها مي گذراند .اولين كار استوديويي او سال ۱۹۶۴ همراه با Isley Brothers بود كه تك اهنگ مشهور Testify نتيجه ي ان همكاري بود و كه خود گواهيي بود بر امادگي و پختگي او.او مدتي را با يك گيتاريست جوانتر زندگي مي كرد به نام Ernie Isley كه يك گيتار Fender براي Hendrix خريد.
Isley به خاطر مياورد كهHendrix دايما در خانه تمرين ميكرد و حتي بدون استفاده از امپلي فاير بخوبي گيتار بزند .((او توي هال خانه در حالي كه ما سر شام بوديم و پشتش به ما بود گيتار مي زد بدون انكه از امپلي فاير استفاده كند .احساسي كه او به ما منتقل ميكرد يه احساس خاصي بود وقتي او را نگاه مي كرديم مثل اينكه داري تو چش يك بچه نگاه مي كني (همان چيزيكه او دوست داشت باشد).تموم شد!

boy iran
03-07-2008, 19:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


جان ويليامز متولد ۲۴ آوريل ۱۹۴۱ ملبورن استراليا پدر جان - ليونارد ويليامز در سال ۱۹۳۰ از لندن به استراليا مهاجرت کرد در آنجا بود که مالن مادر جان ويليامز آشنا شد . پدر جان علاقه وافری به موسيقی و سبک جاز داشت و خود نيز گيتاريست نسبتا ماهری در اين سبک بشمار می امد . جان در سن ۴ سالگی اولين گيتار خود را از پدرش دريافت کرد .


در اين مدت زير نظر خود پدرش تمرين مينمود و يکی از کارهايی که پدرش از همان سنين سختگيری مينمود اين بود که گيتار را تنها برای تفريح و سرگرمی استفاده نکند و تمرينها و… را سر سری نگيرد و حتی مانع از آن شد که حتی بصورت تفريحی به ساير سبکها بپردازد چيزی که بعدها باعث پيشرفت فراوان جان در زمينه آهنگسازی و موسيقی شد .

در سال ۱۹۵۲ همگی به انگلستان برگشتند يکی از کارهای مهمی که پدر جان بدنبالش بود پيدا کردن يک استاد ماهر برای پسر نابغه خود بود کاری که در استراليا نتوانسته بود انجام دهند سرانجام بواسطه يکی از دوستان خود Terry Usher با آندره سگوويا ( پدرگيتار کلاسيک ) ديدار کردند

در آن جلسه سگوويا مهبوت هنر نمايی اين پسر ۱۱ ساله در گيتار شد پس به پدرش توصيه کرد که در تابستان او را به مدرسه Accademia Musicale Chigiana di Sienaدر ايتاليا بفرستد تابه بصورت تخصصی به فراگيری موسيقی بپردازد

مدت کمی در مدرسه مذکور بسر برد و بعد از مدتی به مدرسه Royal College of Music در لندن (۵۹-۵۶)رفت در آنجا طبق ساير مدارس موسيقی تنها به پيانو تئوری موسيقی بها داده ميشد و گيتار جايگاهی برای خودش نداشت در سال آخر ودر هنگام فارغ التحصيلی جان گروه آموزشی و بخش گيتار شکل گرفت.

و او برای فعاليت در اين بخش دعوت شد. جالب در اينجا بود که اين بخش با انبوهی از متقاضيان فارغ التحصيل که برای چشم و همچشمی و رقابت با يکديگر خواستار ثبت نام در اين بخش بودند رو برو بود!!! جان پست خود را تا سال ۷۳ در اين مدرسه در دست داشت و بعد از آن نيز به اين همکاری تا ساليان بعد ادامه داد.

پس از آن به مدرسه Royal Northern Collegeدر منچستر رفت آنجا بود که اين پسر ۱۸ ساله خجالتی خود را بعنوان اعجوبه جديد گيتار در سطح جهان مطرح کرد . اولين اجرای حرفه ای خود را در سال ۱۹۵۸ انجام داد که راه افتخار را برا او هموار ساخت . بطوری که پدر گيتار کلاسيک مدرن Segovia اينچنين او را ستود :


شاهزاده گيتار قدم به دنيای موسيقی نهاد : … در زمانی نه چندان دور افاق شهرت او در تمامی جهان گسترده خواهد شد و همواره دعا و آرزوهای قلبی من همراه او خواهد بود…


God has laid a finger on his brow, and it will not be long before his name becomes a byword in England and abroad, thus contributing to the spiritual domain of his race. I hail this young artist on the occasion of his first public performance, and make the heartfelt wish that success, like his shadow, may accompany him everywhere.


و در حال حاضر محبوبترين نوازنده گيتار کلاسيک ميباشد کسی که واقعا اجراهای او بی نظير بوده و الگوی بسياری از نوازندگان حال حاضر ميباشددر مطالب بعدی به نگاتی جالب از زندگی هنری اين نوازنده میپردازيم که بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود
توضيح: قابل ذکره که در دنيای موسيقی جان ويليامز ديگری هم هست البته آهنگساز بسيار برجسته آمريکايی و برنده اسکار (فهرست شيندلر ) که خيلی ها ايشون را با جان ويليامز نوازنده گيتار اشتباه ميگيرند.

boy iran
03-07-2008, 19:49
لی لی افشار نخستین زن فارغ التحصیل دكترای گیتار جهان

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






این ماجرا زمانی روی داد كه او ۱۰ سال داشت. دخترعمه در طبقه بالای خانه عمه جان در حال تعلیم گرفتن از معلم گیتارش بود و او با حسرت چشم به دست هایی دوخته بود كه روی دسته گیتار بالا و پایین می رفت و نت ها را اشتباه می زد. صدای سحرآمیز ساز در خانه می پیچید و در سر او می گشت. كاش می شد لحظه ای آن گیتار را به او می دادند تا به معلم نشان داد كه می تواند خیلی بهتر از دختر عمه بزند. به خانه آمد و به پدر گفت كه می خواهد گیتاری داشته باشد. كه عاشق این ساز و صدایش شده است. فردای آن روز گیتار دخترعمه با نت هایش به او تعلق داشت. اینكه آیا دخترعمه با گیتار دیگری به ساز زدن ادامه داد یا نه در این ماجرا گم و فراموش شد.
برای لی لی افشار معلم خصوصی گرفتند. او خود را با سازش در اتاق حبس می كرد و از این جعبه جادو كه به او داده بودند، صداهای تازه در می آورد. به هنرستان موسیقی رفت. به خود تكنیك فلامنكو یاد داد بی آنكه آن را از كسی یاد گرفته باشد. انگشت هایش را یكی بعد از دیگری بدون وقفه روی سیم های ساز فرود می آورد. «مثل گل انگشتانم باز می شد و برمی گشت. به این می گویند تكنیك راسگوادو

اولین كنسرتش را در نوجوانی در كلیسای آلمان ها اجرا كرد و بعد دو كنسرت در كاخ جوانان داشت. صفحه های «آندره سگوویا» گیتاریست اسپانیایی را گوش می كرد و می خواست روزی مثل او ساز بزند. سال ۱۹۷۷۱۳۵۶ زمانی كه ۱۷ ساله بود، برای ادامه تحصیل از ایران رفت و چند سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۶۱۳۶۵ یكی از ۱۲ گیتاریستی بود كه برای نواختن در كلاس های پیشرفته سگوویا در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی انتخاب شد. «عكس هایش روی وب سایتم هست. در كلاس های او راحت بودم. انگار دوست قدیمی ام را دیده باشم. به من گفت معلوم است كه روح فلامنكو(اسپانيايی) داری. آن موقع ۹۴ سال داشت و یك سال بعد از دنیا رفت.»
لی لی افشار از كنسرواتوار بوستون لیسانس گرفت. از كنسرواتوار موسیقی نیوانگلند در درجه فوق لیسانس فارغ التحصیل شد و دوره دكترایش را در نوازندگی گیتار در دانشگاه ایالتی فلوریدا گذراند. مدارك فقط در ایران اهمیت آنچنانی دارند. در یك كشور اهل موسیقی مهم این نیست كه چه مدركی از چه دانشگاهی داشته باشید. مهم این است كه خوب ساز بزنید و نوازنده خلاقی باشید. اما ایران كشوری اهل موسیقی نیست و برای اینكه به بقیه ثابت كنید لی لی افشار نوازنده خوبی است باید بگویید كه او اولین زن در جهان است كه توانست دكترای گیتار بگیرد.
حالا ۱۶ سال است كه در دانشگاه ممفیس از ایالت تنسی آمریكا گیتار تدریس می كند، علاوه بر اینكه در اركسترها و آنسامبل های مختلف به عنوان نوازنده میهمان حضور دارد و ۳۰ یا ۴۰ كنسرت در سال اجرا می كند. اركسترها در آنجا فعالیت زیادی دارند و برای همین مدت كوتاهی در سال را به استراحت می پردازند.
با این حال نوازندگان آن در ایام تعطیلات با اركسترهای دیگر هم كار می كنند و به عنوان نوازندگان میهمان به ایالت های مختلف می روند تا اینكه تعطیلات تمام شود و دوباره تمریناتشان را با اركستری كه به صورت دائمی در آن می نوازند، از سر گیرند.
لی لی افشار از موقعی كه ایران را ترك كرده، این هفتمین سالی است كه برای برگزاری كنسرت و مستركلاس به ایران می آید. چند اجرای رسیتال گیتار كلاسیك و یك بار همراهی با اركستر لوریس چكناواریان به عنوان سولیست مجموعه اجراهای او را در این سال ها تشكیل می دهند.
«اركستر آقای چكناواریان اركستر خوبی بود اما عجیب اینكه برای قطعاتی كه به سازهای بادی نیاز داشت، از سازهای دیگری مثل پیانو استفاده شده بود. قطعه مدام در حال تغییر بود و این بر نوازندگی من تاثیر می گذاشت.»
امسال روزهای پنج شنبه و جمعه گذشته در تالار وحدت در حالی كه نور گرد سن روی او تنظیم شده بود، قطعاتی از ایساك آلبتیث، فرناندو سور، گرارد دروژد، آگوستین باریوس مانگوره، انریكه گراناذوس، رضا والی، گری آیستر و عاشیق ویصل نواخت. در میان این آهنگسازان چند نفری هم بودند كه قطعاتشان را برای گیتار لی لی افشار نوشته اند.
گری آیستر آهنگساز اهل آمریكا یكی از آنها است. «از او خواستم قطعه ای بنویسد كه تم ایرانی داشته باشد و پیشنهاد كردم «مرغ سحر» را گوش كند و قطعه ای بر اساس آن بنویسد.» گری آیستر موسیقی مدرن می سازد و اگرچه روی موسیقی شرق و به خصوص چین كار كرده اما تا به حال موسیقی ایرانی به گوشش نخورده بود. او مرغ سحر مرتضی نی داوود را گوش كرد و بر اساس آن فانتزی در كوك دودیزمینور نوشت.
از بچگی ملودی مرغ سحر را به یاد داشتم و می خواستم دوباره زنده اش كنم.
خانم افشار در این روزهایی كه مشروطه صد ساله شده اجرای این قطعه مناسبت هم دارد.
این را نمی دانستم. پس خیلی خوب شد.
قطعه دیگری كه برای لی لی افشار نوشته شده «سه لت، اپوس ۱۰۲» متعلق به آهنگساز لهستانی «گرارد دروژد» است كه برای اولین بار در ایران اجرا شد. نوشتن چنین قطعاتی بستگی به میزان شناخت آهنگساز و نوازنده از یكدیگر دارد. برای ساخت چنین قطعه ای وقت زیادی صرف می شود. چون آهنگساز و نوازنده مدام با هم در تماس هستند.
آهنگساز بخشی از قطعه را برای نوازنده می فرستد تا هم از اجرای آن روی ساز و هم حسی كه منتقل می كند باخبر شود. بعضی وقت ها آهنگساز قطعه ای می نویسد كه برای گیتار مناسب نیست و با این ساز نمی شود اجرایش كرد یا در انگشت گذاری ها مشكلاتی به وجود می آورد. افشار دوست دارد قطعاتی اجرا كند كه ملودی داشته باشند، به خصوص شرقی باشند. برای او كار كردن روی قطعه جدید كار پرهیجانی است، در حالی كه با یك بار زدن آن می فهمد كه قطعه به ساز او تعلق دارد یا نه. او را تكان می دهد یا نه.
«گذار» اثر رضا والی تنها قطعه ایرانی بود كه در رسیتال لی لی افشار اجرا شد. این قطعه در دستگاه نوا نوشته شده و برای اجرای آن افشار به گیتارش ربع پرده اضافه كرده است. «این اولین بار است كه چنین كاری می كنم. قبلا یا باید سیم را خم می كردم یا آن را زیادی بالا می بردم كه بی اشكال نبود مثلا در یك گام تند وقت نیست كه سیم را سریع بالا ببریم یا گاهی روی نت درست قرار نمی گیرد.
بنابراین تصمیم گرفتم كه ربع پرده به سازم اضافه كنم. حالا می توانم خیلی از آهنگ های ایرانی را اجرا كنم. به خصوص آهنگ هایی كه برای سازهای دیگر نوشته شده اند. خیلی دوست دارم با آهنگسازان دیگری كار كنم و آنها را به نوشتن قطعه برای گیتار تشویق كنم. یكی از كارهای نوازنده این است كه رپرتوار سازش را وسعت دهد.»
رضا والی قرار است قطعه دیگری در شور برای او بنویسد در حالی كه افشار به قطعات حسین علیزاده هم علاقه مند است و دوست دارد روزی بتواند ساخته هایی از او را اجرا كند.
اما در ایران نسل آهنگسازانی كه برای اركستر یا ساز خاصی قطعه می نویسند، در حال انقراض است. خیلی وقت ها آنها تصمیم می گیرند برای اجرای قطعاتشان اركستر و گروهی تشكیل دهند و وقتی اجرای قطعات ساخته شده به پایان رسید، گروه منحل می شود. سال های زیادی است كه دیگر نوشتن قطعه برای گروه ها و نوازنده های دیگر در ایران مرسوم نیست. در عوض آهنگسازان در ساخت قطعات مناسبتی مثل روز اسناد ملی، روز صادرات، روز حمل و نقل و روز جهاد كشاورزی مدام از هم پیشی می گیرند.
نواختن هر قطعه خلق دوباره آن است و بیچاره نوازندگانی كه قرار است این قطعات یك بار مصرف را مدام خلق كنند. لی لی افشار می گوید: «برای اینكه یك قطعه را خوب اجرا كنید باید عاشق آن باشید وگرنه شنونده حتما متوجه می شود كه با احساس نمی نوازید. قطعه باید شما را تكان دهد تا در شنونده تاثیر خود را بگذارد.»
اینها حرف هایی است كه او در مستركلاس های گیتار با شاگردانش در میان می گذارد. امسال در این مستركلاس های سه روزه ۶۰ نفر شركت كردند. كسانی كه علاقه و استعدادشان خیلی بهتر از نوازندگان گیتار در كشورهای دیگر است و فقط باید به درك و استنباط درستی از موسیقی برسند، باید روی تكنیك و موزیكالیته كار كنند.
«من می گویم بروید به اپرای موتسارت و موسیقی بتهوون گوش دهید تا بتوانید سبك را بشناسید. نوازنده باید سبك را بشناسد و تفاوت دوره های مختلف را بداند. البته می دانم كه در كلاس های موسیقی این چیزها را به نوازنده یاد نمی دهند. اما آنها باید خودشان دنبالش بروند و مدام موسیقی گوش دهند تا اینكه احساس آزادی كنند و بتوانند در اجرای قطعات خلاقیت داشته باشند. مثلا وقتی قطعه فلوت سحرآمیز موتسارت را اجرا می كنند باید بدانند در آن زمان چه چیزهایی در موسیقی اهمیت داشته یا اینكه آن موقع در اپرا و باله چطور لباس می پوشیدند.»
لی لی افشار خود دوست دارد قطعات معاصر را اجرا كند البته به موسیقی موتسارت هم علاقه مند است. تا به حال چهار سی دی از اجراهای او در آمریكا منتشر شده كه قرار است به زودی موسسه ماهور آنها را در ایران منتشر كند.
همچنین كتابی با عنوان «پنج آواز محلی ایرانی» از سوی نشر «مل بی» در آمریكا وارد بازار شده است. علاوه بر این افشار تصمیم دارد برای شاگردانش در ایران متد جدید گیتار بنویسد و مسائل و مشكلاتی را كه در مستركلاس ها دیده، در این كتاب توضیح دهد. مثلا در این مستركلاس ها او می شنود كه هنرجویان می گویند فلان نوازنده معروف، باخ را به این شیوه می نوازد پس ما هم باید مثل او انگشت گذاری كنیم و بزنیم: «كسی نمی تواند بگوید كه باخ را باید به چه شیوه ای زد بلكه نوازنده خود باید به درك درستی از اجرای هر قطعه برسد.
این دلایلی است كه برای اجرای هر قطعه در ایران می شنوم در حالی كه در كشورهای دیگر چنین مسائلی حل شده است. مسئله دیگر انگشت گذاری آنها است كه مربوط به متد قدیمی است در حالی كه من در این كتاب می خواهم انگشت گذاری به شیوه جدید را به آنها یاد بدهم.»لی لی افشار می گوید كه سال ها طول می كشد تا یك نوازنده تكنیك گیتار كلاسیك را یاد بگیرد.
برای همین بیشتر نوازنده ها به دنبال گیتار پاپ می روند. مثلا آنها نمی توانند در مدت كوتاهی تكنیك «ترمولو» را اجرا كنند. یادگیری این چیزها صبر و حوصله می خواهد تا اینكه انگشت ها مرتب و بدون وقفه بر سیم های ساز فرود بیایند. لی لی افشار از ۱۶سال پیش در ممفیس زندگی می كند. جایی كه گیتاریست زیاد دارد و همه به این ساز علاقه مند هستند اما بیشتر بلوز و جاز می زنند و كمتر كسی به سراغ گیتار كلاسیك می رود. برای لی لی افشار با اجرای نزدیك ۴۰ كنسرت در سال، زندگی روی سن شكل می گیرد.
«زمانی بود كه به من می گفتند چرا گیتار كلاسیك می زنی. ویولن بزن. اما من گوش نمی كردم چون عاشق سازم بودم. برای بعضی ها سه تار یا پیانو خوب است اما من گیتار را به هر ساز دیگری ترجیح می دهم. می دانید ساز خیلی گرمی است. آن را در آغوش می گیرید و بدون نیاز به واسطه ای مثل مضراب یا آرشه، با انگشت هایتان آن را می نوازید. برای همین در هر خانه ای كه بروید یك گیتار هم می بینید. همه صدایش را دوست دارند و دوست دارند برای خودشان ساز بزنند.»



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
03-07-2008, 19:51
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg


رابرت ویلیام گری مور متولد چهارم آوریل سال 1952 در بلفاست، از شهرهای شمالی ایرلند، نوازنده گیتار و خواننده موفق دهه شصت که با گروههایی چون Thin Lizzy ، Colosseum II و Skid Row همکاری داشته است.

او نوازندگی را از سن هشت سالگی با گیتار آکوستیک آغاز کرد، Peter Green چهره سرشناس سبک بلوز که همواره مور با تحسین از او یاد می کند، در زمره اشخاصی است که در پیشرفت زندگی هنری مور تاثیربسزایی داشته است. زمانی که Green از گروه Fleetwood Mac کناره گرفت و موسیقی حرفه ای را برای همیشه ترک کرد، گیتار معروف Gibson Les Paul 1959خود را به مور فروخت. این گیتار درضبط آهنگ هایی از آلبوم های Still Got the Blues، After Hours و Blues For Greeny به کار گرفته شد.

مور در اجراهای خود از گیتارهای متفاوتی استفاده کرده که از میان آنها می توان به گیتارهای Gibson Les Paul 1959 و Fender Stratocaster 1961 متعلق به Peter Green و Paul Junior Gibson Les 1950s اشاره کرد. او همچنین از گیتار های Charvel, Jackson و Heritage نیز استفاده نموده است.

گروه Skid Row آلبوم های متعددی به بازار عرضه کرده که از آن جمله می توان آلبوم Skid در سال 1970 و نیز 34 Hours در سال 1971 را نام برد، این گروه علی رغم تورهای متعددی که در اروپا و آمریکا برگزار نمود، به موفقیت تجاری دست نیافت، مور در سال 1972 این گروه را ترک کرد. پس از آن او در کنار درامری به نام Pearse Kelly و bassist ای به نام John Curtis " گروه گری مور" را تشکیل داد، مور در این گروه علاوه بر نوارندگی به خوانندگی نیز می پرداخت.

در سال 1973 مور مجددا به Lynott هم گروهی سابقش در Thin Lizzy برخورد، ازآن پس به کارهای استودیویی مشغول بود تا سال 1977 که به دعوت Thin Lizzy در یک تور دور آمریکا شرکت کرد.

سال 1978 سال بسیار پرکاری برای او بود، با افراد مختلفی همکاری کرد از جمله با Andrew Lloyd Webber در آلبوم Variations، با Rod Argent در آلبوم Moving Home و با Gary Boyle در Electric Glide. در همان سال مور دومین آلبوم انفرادی اش Back on the Stree را منتشر کرد. در اوایل دهه هشتاد او مجددا به همکاری با Greg Lake پرداخت، به علاوه در آلبوم Octopuss. که در سال 1983 توسط Cozy Powell به بازار عرضه شد، نیز شرکت داشت. در همین دهه بود که مور آلبوم های heavy metal اش را منتشر کرد. تنها اتفاق ناگواری که در زندگی مور در دهه هشتاد رخ داد، مرگ دوست گرانقدرش Lynott درسال 1986 بود، مور با تاثر فراوان آلبوم "Wild Frontier" را به او تقدیم کرد.

در دهه 90 مور خسته از فضای موسیقی متال و آلبوم های انفرادی اش، مجددا به سبک اصلی اش، بلوز بازگشت و آلبوم Still Got the Blues را منتشر کرد که پرفروش ترین آلبوم دوران هنری مور به شمار می رود و افرادی چون Albert Collins,، Albert King و George Harrison در آن حضور داشتند. از آن پس مور به سبک بلوزی که موفق به کشف مجدد آن شده بود ادامه داد و در سال 1992 آلبوم After Hours و متعاقب آن در سال 1993 آلبوم Blues Alive را، پیش از شکل گیری گروه BBM روانه بازار کرد.

در این گروه که دوامش بیش از یک آلبوم نبود، Jack Bruce در مقام bassist و Ginger Baker به عنوان درامر به فعالیت مشغول بودند و آلبوم Around the Next Dream که در سال 1994 منتشر شد، حاصل کار این گروه است. در سال 1995 او آلبوم Blues for Greeny را در ستایش Peter Green تنظیم کرد. او در اواخر دهه 90 با دو آلبوم Dark Days in Paradise در سال 1997 و A Different Beat در سال 1999 به نوعی به تست سبک های مختلف موسیقی پرداخته است.
آثار تالیفی بسیاری دارد که از آن میان می توان به آلبوم Best of the Blues در سال 2002 اشاره کرد. آلبوم The Very Best of Gary Moore او نیز نیمی متال و نیمی بلوز بود. در همین سال او به راک آلترناتیو پرداخت و ماحصل کارش در این عرصه انتشار آلبوم Scars در سال 2002 بود. در سال 2004 آلبوم nothing but the blues در سال 2006 نیز آلبوم Old New Ballads Blues را روانه بازار کرد.

گری مور نوازنده گیتار و آهنگساز برجسته ممکن است در آمریکا به اندازه کافی شناخته شده نباشد، اما در دیگر نقاط جهان، خصوصا اروپا چهره بسیار مشهور و محبوب سبک راک به شمار می رود.

leila*
03-07-2008, 20:01
خیلی عالیه
منتظریم همچنان واسه بقیش

Prima1001
04-07-2008, 01:57
:20: چون از سایتهای متفاوت اطلاعات به دست آوردم پس اگه مطالب به بهترین نحو دسته بندی نشدن شما به بزرگواری خودتون ببخشید!

:11:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آرمیک با نام کامل آرمیک دشچی زاده، ۲۵ جولای در تبریز متولد شد. وی گیتاریست ایرانی سبک فلامنکو است.


زندگی

آرمیک در تبریز به دنیا آمد، اما در کودکی با خانواده‌اش به تهران آمد و در محله دروازه‌دولت و سپس خیابان گرگان (نامجوی فعلی) ساکن شد. مادرش سرپرستار بیمارستان پارس بود. پدرش را در سه ماهگی در حادثه تصادف رانندگی از دست داد. بعدها برادر وی نیز در حادثه رانندگی دیگری درگذشت.

آرمیک نواختن گیتار را از شش سالگی و در نزد استاد بزرگ گیتار آن زمان ایران «مجتبی ثابتی مقدم» آغاز کرد. در نوجوانی به باشگاه‌های شبانه می‌رفت و گیتار می‌نواخت.


آرمیک در یک خانواده ارمنی در تهران متولد شد. موسیقی در خانواده او ارثی بود، بطوری که پدر و مادرش پیانو را بخوبی می نواختند. لذا همیشه نوای جادویی آثار کلاسیک و گیتار آهنگسازان اسپانیایی او را جادو می کرد. بهمین لحاظ وی از ابتدا خود را شیفته موسیقی فلامینگو می دید!او هنوز به هفت سالگی نرسیده بود که دائم درخواست شنیدن آثار موسیقی فلامینگو را از والدینش می کرد تا بالاخره در سن هفت سالگی ساعت زیبایی را که در تولد هفتمین سال زندگی به او هدیه داده بودند با یک گیتار تعویض نمود که شروع کار نوازندگیش از اینجا بود . آرمیک در کودکی پدر خود را از دست داده و پدر خود را کم بیاد می آورد .

او همیشه در زیرزمین منزلشان به تمرین گیتار می پرداخت و همزمان با تمرینهای خودش از محضر اساتید زمان بهره می برد به طوری که در سن دوازده سالگی درست دو سال، دوره سولفژ رودولف را به پایان رساند. با آنکه آرمیک در اوایل علاقه خاصی به سبک جاز داشت ولی در سالهای 1970 در زمان تحصیل خود در اسپانیا توانست به زیبایی، سادگی و لطافت موسیقی فلامینگو دسترسی پیدا کند و این سرآغازی در سبک جدید نوازندگی برای او بود .

:27:آرمیک در دهه پنجاه خورشیدی نواختن در ترانه‌های پاپ ایرانی را آغاز کرد و با مشهورترین خوانندگان ایرانی از جمله گوگوش، داریوش اقبالی و ابراهیم حامدی و آهنگسازانی نظیر واروژان و حسن شماعی‌زاده همکاری داشت.


آرمیک پس ازدوران تحصیل به لوس آنجلس رفت تا مسیر جدیدی را برای خود انتخاب کند، در این سالها او همنوازی را در کنسرتها و استدیوهای امریکا با هنرمندان بزرگ شروع کرد و در سال 1994 آلبوم " آتش کولی " را منتشر ساخت که با انتقادات و تشویق ها و موفقیتهای زیادی همراه بود، در این زمان شهرت، محبوبیت و تبحر آرمیک بحدی در سطح جهان مطرح شده بود که هنرمند و متخصص معروف ساخت گیتار اسپانیایی (پدرو مالدونادو) سازی مخصوص با شناسنامه منحصر به خودش برای او ساخت .سپس در سال 1996 آلبوم "مالاکا" را منتشر ساخت و بالاخره پنجمین آلبوم او بنام "ایلادلسون" در سال 1999 موفقیت زیادی برای او در سطح جهان به ارمغان آورد.:8:

او اکنون ساکن لوس‌آنجلس است و یکی از پرفروش‌ترین نوازندگان گیتار در بازار موسیقی این کشور است.

توضیحات بیشتر:

آرمیک ستاره ایرانی گیتار:15:


آرمیک (Armik Dashchi) را میتوان یکی از محبوبترین گیتاریست های جهان دانست. نوازنده ای که آثارش توانسته است جایگاه بسیار مناسبی را در میان علاقمندان عام و خاص بدست آورد و همچنین از نظر تجاری آثار وی جز پرفروشترین آلبومها در سبک New Age نیست. آثار وی مخلوطی است از موسیقی ملل مختلف، اما نمیتوان از علاقه وی به سبک فلامنکو چشم پوشی نمود که منجر شده است، در بسیاری از آثارش، از تکنیک ها و فرمهای دستگاهی این سبک استفاده نماید اما سبک وی فلامنکو نمیباشد بلکه باید به آن عنوان تجاری Nuevo Flamenco (سبکی که فلامنکو اصیل نمیباشد اما از بسیاری از خصوصیات این سبک در اجرا استفاده میشود بالاخص تکنیک ها و دستگاههای مردمی چون رومبا.)

آرمیک در سال های 2004 الی 2006 توانست در شاخه New Age در بین ده هنرمند برتر لیست مجله بیلبورد - Billboard Magazine قرار گیرد که موفقیت بسیار بزرگی برای هر موزیسین میباشد.

هنگامی که هفت ساله بود ساعتی را که به وی هدیه داده بودند با یک گیتار کلاسیک معاوضه نمود و بصورت مخفیانه شروع به تمرین و گیتار زدن نمود که با اطلاع خانواده از این امر و دیدن استعدادش، خانواده اش شروع به تشویق و کمکش در یادگیری اصول اساسی گیتار نزد اساتید مختلف نمودند؛ آرمیک در سن 12 سالگی به مهارتی بالا دست یافته بود که حتی در ترانه های مختلف نیز قطعات ساخته خود را مینواخت!

اما در آن زمان بیشترین گرایش وی به سمت موسیقی جز بود، تا اینکه وی با موسیقی فلامنکو آشنا شد و زیبایی و شور و هیجان این سبک او را شیفته بیش از پیش گیتار و بالاخص فلامنکو نمود. در دهه هفتاد و طی سفری به اسپانیا با دیدن اسطوره موسیقی فلامنکو، تصمیم به یادگیری نمود و این علاقه نیز تا به امروز همواره در او وجود دارد و با گوش دادن به آثارش میتوان متوجه شد که تا چه حدی این موسیقی در وی نفوذ کرده است، همچنین وی از نوازندگانی است که دارای سبک و تکنیک مخصوص به خود میباشد که الگوی بسیاری از نوازندگان در سطح جهان میباشد.

آرمیک بعد از مدتی به لس آنجلس رفت و همراه با هنرمندان مختلفی به همراهی نواخت در سال 1994 وی اولین آلبوم خود با عنوان GYPSY FLAME RAIN DANCER را منتشر نمود که با موفقیت زیادی روبرو شد.

شاید یکی از عوامل موفقیت وی خارج شدن از موسیقی پاپ ایرانی در لس آنجلس بود که باعث میشد قابلیتهای این نوازنده به چشم نیاید، هر چه او در خلق بسیاری از ترانه های موسیقی پاپ نقش موثری را داشته است. اما قابلیتهای او فراتر از آن چیزی بود که موسیقی پاپ و همکاری با خوانندگان میتوانست به وی عرضه دارد.


بلافاصله در سال 1995 آلبومی عرضه نمود که بنوعی فرهنگ موسیقی اسپانیایی را در دنیا مطرح می ساخت و در این راه گیتار ساز اسپانیایی برای تحقق ایده های وی گیتاری با عنوان Rubia برای وی ساخت که نام آلبوم بعدی او همین نام بود و این آغازی بود برای موفقیتهای پی در پی اش در عرصه موسیقی جهان.


اما موفقیتهای وی تنها در عرصه موسیقی و نوازندگی نبود بلکه وی با بنا نهادن کمپانی بولرو توانست جمعی از هنرمندان با استعداد را به دنیای موسیقی معرفی نماید.

آلبوم های منتشر شده تحت نام بولرو توانست در رتبه بندی برترین آلبومهای مجله بیلبورد در سه سال متوالی در بین 10 آلبوم برتر سبک New Age کسب نماید و بیشترین موفقیت در بین از آن آلبوم LOST IN PARADISE میباشد.


اما از نکات جالب نوازندگی و آثار وی این است که در هر ترک از آلبوم ها وی بدنبال کشف و خلق دنیای جدید از موسیقی است و شاید رمز ماندگاری و محبوبیت وی نیز همین باشد که سعی نکرده است تا آثاری تکراری منتشر نماید، بعنوان مثال در آلبوم Latin gypsy jazz وی از عنصرهای موسیقی فلامنکو - جز - بولرو - بوسانوا استفاده نمود.

در آلبوم PIANO NIGHTS وی برای اولین بار از پیانو نیز در خلق آثارش استفاده نمود. از دیگر خصوصیات کاری وی گرایش به موسیقی آرام و بدور از هیجان و تکنیک بود که میتوان این میل و گرایش را در آلبومهای بعدی وی دید اما در سال 2008 با آلبوم BARCELONA وی بار دیگر همراه با ملودی های زیبا و ریتم های شاداب و حال و هوای موسیقی اسپانیا باز به گرایش اصلی خود یعنی موسیقی فلامنکو بازگشت.


آلبوم‌های مستقل

Rain Dancer
Gypsy Flame پانصد هزار نسخه فروش کرد:18:
Lost in Paradise
Mi Pasion
Gypsy Flame
Christmas Wishes
Cafe Romantico
Barcelona 2008



تک‌آهنگ‌ها

مرا به خانه‌ام ببر (صدای داریوش، شعر ایرج جنتی عطایی
از نو (صدای رامش، شعر شهیار قنبری
عید صدا مبارک (صدای رامش، شعر قنبری


وب‌گاه رسمی آرمیک


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

وب‌گاه طرفداران آرمیک (به انگلیسی)


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

ugly_girl_a
05-07-2008, 14:02
Gipsy King به نظرم یکی از بهتریناس

boy iran
06-07-2008, 19:07
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوان مارتين
در ايران فلامنکو و روش تدريس آن با نام خوان مارتين عجين شده است يکی از برترين مدرسان گيتارفلامنکو که سهم عمده ای در فراگير شدن و اشاعه اين سبک در جهان داشته است هر چند در دنيای فلامنکو نوازنده ای برجسته بحساب نمی آيد اما همه او را بعنوان يکی از بهترين ها در تدريس ميشناسند


خوان مارتين نوازنده ای از اندلس جايی که هنوز در مالاگا ( از توابع آن ) سکونت گزيده است با اعتقاد و پايبندی به سنتهای کهن فلامنکو نوازندگی گيتار را از همانجا آغاز نمود و برای ارتقا خود در امر نوازندگی به مادريد رفت و از تجربيات نوازنده مشهور و بنام فلامنکو نينو ريکاردو استفاده نمود و در همانجا بود که با پاکو دلوسيا نيز ارتباط پيدا کرد .


و در حال حاضر او را بعنوان يکی از برترين اساتيد فلامنکو در سطح بين المللی ميشناسند . زمان زیادی را برای تورهای خود صرف مکیند و در این میان شرکتی بین المللی را نیز در لندن تاسیس نموده است.

آثار : ۱۴ آلبوم ضبط نموده در بیشتر آنها بعنوان آهنگساز و ۴ ویدئوی تصويری که توسط کمپانی برادران وارنر تهیه شده . که همواره از فروش بالایی برخوردار بوده.
کتاب او ( هنر نوازندگی گيتار فلامنکو) Arte Flamenco de la Guitarra در حال حاضر هفت بار تجدید چاپ شده بطوری که میشه گفت در سر تا سر دنیا از آموزشهای او برخوردار شده اند.

افتخارات : انتخاب او توسط مجله معتبر Guitar Player در دو سال متوالی بعنوان نوازنده برتر فلامنکو انتخاب شده بعنوان نوازنده برتر دو بار در فستيوال مونترال روزنامه اسپانیایی El Mundo در باره او میگوید:

او به طرز فوق العاده ای از تکنیک بالایی برخوردار است و همچنین تسط بالایی بر گیتار دارد او در فستیوالاهای معتبر و مهمی مانندEdinburgh, Ludwigsburg, Montreux Jazz شرکت داشته و کنسرتهای بسياری را نيز در آمريکا کانادا هنک گنک آلمان ايرلند انگلستان و اسپانيا برگزار نموده . (و در سال پيش نيز در تهران و شيراز چندين اجرا داشت که با استقبال بسيار خوبی رو برو شد . و مستر کلاسی را هم در اموزشگاه سرايش برگزار نمود)

و همچنینی در برنامه های تلویزیونی مختلفی مانند BBC, ITV, Channel 4, Spanish RTE and German ZDF television and in the US for CNN نيز حضور داشته و همکاری او با آهنگساز فیلم Mark Isham سی دی را به ارمغان آور به نام Painter in Sound و اگر هم فیلم دون خوان رو دیده باشید یکی از نوازندگان قطعات اون فیلم خوان مارتین هست.

اولین نوازنده فلامنکو هست که کاری رو با ارکستر سمفونیک ضبط نموده و آهنگسازی اثر تک نوازی او بنام Andalucian Suites و Luna Negra توسط منقدان هنری با کارهای آهنگسازان بنام اسپانیایی Tárrega و Turina مقايسه شده است .

علاقه او به گذشته و ریشه های فلامنکو باعث شد تا اثری بیاد ماندی بنام Musica Alhambra بوجود بیاورد که در آن کارهای سنتی قرن های ۱۲ و ۱۳ را دوباره احیا کند کارهایی که دیگر نه نواخته میشد و نه اثری از آنها در اسپانیا باقی مانده بود.که کار اخر او آلبومی بود با همراهای رقص و آواز که در اندلس ضبط نمود که شامل بهترین هنگسازیهای اود مخلوطی از قطعات سنتی و مدرن .

boy iran
06-07-2008, 19:09
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ویسنته آمیگو


ویسنته آمیگو گیتاریستی از نسل مدرن ويکی از مطرح ترين ها در گيتار فلامنکو. به نظر میرسد که برای او مقدر شده است تا جانشین و ادامه دهنده راه پاکو دلوسیا در نوآوری های آهسته ولی پر ثباتی باشد که خصوصیات گیتار فلامنکو مدرن را شکل میدهد . او سعی کرده تا لحن و آوای خودش خاصی که مملو از احساسات زیباست را در نواختن پیاده کند . نوازنده ای با حسی بسيار قوی که به موسيقی فلامنکو روح تازه ای بخشيد .


تنها یک حس ودرک قوی از ریتم میتواند حال و وزن موسیقی این جوان کوردوبایی رو توضیح بده . این خصوصیت حتی در اجراهای زیبای او بر روی صحنه ( زنده ) هم کاملا درک میشه . او متولد گوادالکانال ( سویل ) Guadalcanal, Sevillaاست .


اما در ۵ سالگی به کوردوبا رفته و اولين درسهای گيتار را از El Tomate و بعدها El Merengue آموخت او هنوز بسیار جوان بود که شروع به کار با گروه مانوئل سانلوکارManolo Sanlúcar کرد که ده سال به درازا کشيده شد و مدتی هم بعنوان همراه ( نوازنده ) با Pelé بر روی صحنه رفت و در سال ۱۹۸۸ بود که تصميم گرفت تا کار خود را منحصر به اجرا و دادن کنسرت بعنوان نوازنده ای حرفه ای قرار دهد


اولين آلبوم او خود را بنام De mi corazón al aire در سال ۱۹۹۱ عرضه کرد که موفقيت بزرگی برای او بشمار آمد. اما اسطوره هميشگی او پاکو دلوسيا بود که در سال ۱۹۹۲ در فستيوال گيتار سويل همراه با او قطعه را اجرا نمود . و همواره از پاکو بعنوان نوازنده ای بينظير ياد ميکند و ميگويد:


“No one can replace Paco de Lucía”.


آميگو جوايز بسياری را از آن خود کرده که ميتوان از مهمترين آنها بردن جايزه گرمی در سال ۲۰۰۰ (Latin Grammy for the Best Flamenco Album ) را عنوان نمود و در عرض اين سالها ویسنته آمیگو عملا در تمام دنیا تور برگزار کرده , در با مشهور ترين و پر اهمیت ترین فستیوال ها اجرا کرده و برای خودش جايگاه محکمی بنا کرده است .


و در نواختن او ميتوان بصورت کاملا ملموس الهام او از موسيقی جز را درک کرد که ميتوان تاثير بخش از نوازندگان جز برجسته ای چون:Stanley Jordan, John McLaughlin and Al DiMeola باشد

boy iran
06-07-2008, 19:10
فـــــــــرانک زاپـــا ( گیتاریست ، آهنگساز و کار گردان )

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg


فرانک وینسنت زاپا Frank Vincent Zappa آهنگساز، نوازنده گیتار، خواننده، کارگردان سینما و طنزپرداز آمریکایی است. او در طی 33 سال فعالیت در زمینه موسیقی ثابت کرد که یکی از پرکارترین موسیقی دانان عصر خود بوده است. زاپا در طی زندگی خود بیش از 60 آلبوم منتشر کرد که تقریبا تمام آنها شامل آثاری تازه بودند.

او یک نوازنده مشهور گیتار الکتریکی و دانش او در عرصه کار استودیویی در حد یک دایره المعارف فناوری استودیویی بود.زاپا پس از سال 1966 که اولین آلبوم خود را منتشر کرد، تمام آثار خود را شخصا تهیه و ضبط میکرد.

آثار او به واقع شامل هرگونه از موسیقی معاصر میشد و علامت مشخص آن معمولا ترکیبی هنری از موسیقی راک، پوچ گرایی، شوخیهای بی نزاکت و طنز نیشدار بوده است. به علاوه زاپا به عنوان یک کاشف استعدادهای هنری و رهبری سختگیرانه برنامه های امتحان از هنرمندان شهرت دارد.

زاپا در سراسر جهان به خصوص در ایالات متحده، انگلستان، ایتالیا، آلمان، هلند و اسکاندیناوی پیروان به شدت متعصبی دارد. آلبومهای او تاثیر بسیار زیادی بر گروههای دیگر داشته و آثار تحسین شده او توسط منتقدان، زاپا را در اواسط دهه 70 و اوایل دهه 80، با تک ترانه هایی از قبیل: Don't Eat The Yellow Snow، Dancin' Fool و Valley girl به یکی از هنرمندان موج اصلی موسیقی تبدیل شد. زاپا همانطور که گفته هایش درباره بی ارزشی تجارت موسیقی برمی آید، هرگز نسبت به این مقام توجهی نداشت.

فرانک زاپا یکی از با استعدادترین و با سوادترین آهنگسازان دوران راک بود، موسیقی او ترکیبی از درک، دانش و نشانه قدردانی او از شخصیتهای موسیقی کلاسیک معاصر چون استراوینسکیIgor Stravinsky 1971-1882 آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر روس، اشتوکهاوزن Karlheinz Stockhausen متولد 1925، آهنگساز نوگرای آلمانیو ادگار وارز Edgard Vare'se 1965-1883 موسیقی دان فرانسوی، پدر موسیقی الکترونیک همراه با علاقه او به راک اند رول و دو-واپ اواخر دهه 50 و همچنین موسیقی پاپ دهه 70 که تحت تسلط گیتارنوازی سنگین راک قرار داشت، بود.

اما زاپا یک طنز پرداز نیز بود که ذخایر تمسخر و استهزا او تمامی نداشت و شوخ طبعی شریرانه او، حتا زمانی که اشعارش از تمام مرزهای سلیقه و ظرافت میگذشتند نیز، مایه خوشی طرفداران بی شمارش بود. در نهایت، زاپا شاید از پر محصول ترین تولیدکنندگان صفحه در دوران خود بود و تحت عنوان کمپانی شخصی خود Barking Pumpkin و همچنین تحت قراردادهایی با Rykodisc و Rhino، حجم عظیمی موسیقی تولید کرد.

زندگی و دوران فرانک زاپا
علاقه زاپا به موسیقی از دوران کودکی او آغاز شد و او تحصیل موسیقی را در مدرسه و همچنین در یک دوره فشرده شش ماهه در کالج چفی Chaffey College دنبال کرد. او توانست یکی دو فیلم کم خرج و موفق بسازد و از درآمد آن یک استودیو ضبط صدای کم خرج و محدود را خریداری نماید.زاپا در سال 1964 به یک گروه موسیقی محلی به نام Soul Giants پیوست که در طی دو سال بعد به گروه The Mothers تغییر نام داد و ترانه هایی با اشعار فرانک زاپا را اجرا میکرد.

این گروه در سال 1966 قراردادی با زیر مجموعه MGM به نام کمپانی Verve منعقد کرد و با تهیه کنندگی تام ویلسون Tom Wilson، اولین آلبوم خود را منتشر کرد که شامل دو صفحه LP به نام Freak Out! بود. این مجموعه نشان دهنده علاقه زاپا به موسیقی جدی و پاپ و همچنین شوخ طبعی غریب او است. (نام گروه به اصرار کمپانی، The Mothers Of Invention ثبت شد)
در اواخر دهه 60، زاپا گروه را توسعه بخشید و بیشتر به سمت موسیقی بدون کلام جز- راک متمایل شد که در بیشتر آنها تکنیک گیتار نوازی عالی او به چشم می آید. با تمام اینها، زاپا در پایان دهه، گروه را منحل کرد.

البته در دهه 70، زاپا نسخه جدیدی از گروه The Mothers را تشکیل داد که خوانندگان اصلی آن مارک ولمن Mark Volman، خواننده سابق گروه Turtles و هوارد کایلن Howard Kaylan بودند. این مجموعه، گروه را به سوی کمدی درجه X سوق داد که به خصوص در آلبوم Fillmore East: June 1971 مشخص است، اما عمر آن کوتاه بود زیرا در طی یک اجرا در تئاتر Rainbow لندن، زاپا توسط یکی از هواداران Frank Zappa & Edgar Varese
مجنون خود از روی صحنه پرتاب و به شدت مجروح شد.
زاپا در زمانی که دوران درمان خود را میگذرانید نیز چند آلبوم منتشر کرد و سپس گروه The Mothers را که این بار خودش خوانندگی آن را بر عهده گرفته بود، تشکیل داد و آلبومهای پاپ/راک از قبیل Over-nite Sensation که در فهرست "پرفروشترین آلبومها تا کنون" جای گرفته است را، منتشر نمود.

در اواخر دهه 70، زاپا تحت عنوان کمپانی خود به کار انتشار پرداخت که محصولاتش در بعضی موارد توسط شرکتهای بزرگ پخش میشد. او در این مدت توانسته بود پیروان فراوانی برای طنز و همچنین موسیقی پیچیده خود به دست آورد. (در واقع گروه زاپا زمینه تعلیم و تربیت را برای موسیقی دانان برجسته راک فراهم کرد، که میتوان آن را با تاثیر مایلز دیویس Miles Davis (1991-1926 نوازنده ترومپت، سرگروه و آهنگساز بسیار پرقدرت و تاثیر گذار موسیقی جز) بر نوازندگان جز یکسان دانست.)

در دهه 80، زاپا حقوق آلبومهاب قبلی خود را به دست آورد و ابتدا به تنهایی و سپس تحت عنوان کمپانی Rykodisc به انتشار مجدد آنها پرداخت. او در سال 1988 به نوشتن زندگینامه خود پرداخت و عازم یک تور دور دنیا شد. این تور، به غیر از حضورهایی محدود در چکسلواکی، به دعوت رئیس جمهور آن واکلاو هاول ، Vaclav Havel در اواخر 1991 ، پایان اجراهای زنده او بود، زیرا زاپا به شدت با بیماری سرطان درگیر شده بود. با این وجود برنامه انتشار آلبوم او همچنان با سرعت پیش میرفت. زاپا در دسامبر سال 1993 درگذشت.

فرانک زاپا دو بار ازدواج کرد که ازدواج دوم با آدلاید گیل اسلوتمن Adelaide Gail Sloatman، تا زمان مرگش پایدار باقی ماند. گیل زاپا پس از درگذشت همسرش، اداره کار او را با راه اندازی یک کمپانی به نام شرکت خانواده زاپا Zappa Family Trust در دست گرفت و آلبومهای منتشر نشده او را به سرانجام رسانید.

آلبومهای بعدی بسط و توسعه تم اشعار و موسیقی آلبوم اول بودند و به سرعت منتشر شدند. برای مثال، در سال 1968، سه آلبوم آنها وارد چارتهای موسیقی شد: We're Only in It for the Money (ما تنها برای پول اینجا هستیم) که آلبومی از گروه The Mothers در به سخره گرفتن هیپی ها بود، Lumpy Gravy آلبوم سولوی زاپا و یک ارکستر بود و Cruising With Ruben & the Jets (سفر دریایی با روبن و جتها) که در آن گروه، به شکلی نو موسیقی دو-واپ را اجرا کرده اند.

boy iran
06-07-2008, 19:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


پاکو پنیا

فلامنكو عبارت است از : خواندن ، رقصيدن و نواي گيتار … مهمترين عنصر در فلامنكو براي اسپانيولها خواندن است ، براي توريستها كه براي ديدن رقص مي آيند و براي گيتاريستها و براي من ( پاكو پنيا ) هم مهمترين است . Paco Pena یا Francisco pena perez در اول ژانويه 1942 در خانواده اي فقير در آندلس متولد شد .



او بايد خوشحال باشد كه در خانواده اي چشم به جهان گشود كه به موسيقي علاقه مند بودند . اولين معلم وي برادر بزرگتر او بود . آنها با همراهي اعضاي خانواده مي نواختند . خواهر آنها رقصيدن را دوست داشت و پدرشان خواندن را . وقتي 6 ساله بود ، پدرش او را به ديدن كنسرتي در يك استاديوم ورزشي فرستاد كه نوازنده افسانه اي فلامينكو رامون مونتويا Ramon Montoya در آن برنامه داشت .



اين يك تجربه بزرگ براي پاكو كوچك بود كه عميقا در ذهن او جاگير شد . پاكو پنيا زماني كه جوان بود و بيش از 10 سال نداشت كار حرفه اي خود را با يك گروه شروع كرد . در سال 1963 اولين اجرا را در لندن در نقش همراهي كننده و نه نوازنده سولو انجام داد و در 3 سال بعد از آن مدام ميان انگلستان و اسپانيا در رفت و آمد بود، تا اينكه در انگلستان ساكن شد .

در اين زمان با جديت برنامه اي را شروع كرد كه در آن ديگر نقش همراهي كننده را نداشت و يك برنامه تك نوازي بود . در سال 1967 در Wigmore Hall لندن اولين كنسرت تكنوازي خود را برگزار كرد كه آنچنان كه بايد مورد تقدير قرار نگرفت . زيرا مردم آنزمان عادت كرده بودند ، سبك فلامينكو را با خواننده و همراهي گيتار گوش كنند و در آنزمان كاري كه پاكو كرده بود كار نوئي بود


اما او نا اميد نشده و همچنان به كار خويش ادامه مي داد . در 25 سپتامبر سال 1967 پاكو پنيا موفق شد يك پارت از كنسرت Guitar In در Royal Festival Hall در لندن را به خود اختصاص دهد ، كه بزرگاني چون : Jimi Hendrix , Bert Jansch , Sebastian Jorgensen , Tim Walker نيز در آن حضور داشتند .



سالها از پي هم مي گذشت و روز بروز ارزش كار پاكو در ميان مردم و دوستدارانش بيشتر مي شد . در سال 1970 اويك گروه بنام Paco Pena Flamenco Company تشكيل داد . گروه شامل خود پاكو ، دو رقاص ، دو خواننده و گيتاريستهاي ديگر بود . اين گروه در دنيا به سرعت به شهرت رسيد و جز بهترين گروهها در نوع خود به ثبت رسيده است . آنها كنسرتهاي بي شمار و موفقي را در بهترين سالنهاي دنيا ارائه كردند .

در سال 1981 او فستيوالي را در شهر كوبا راه اندازي كرد كه از آن سال به بعد ، تابستانها مركز گردهمآيي جوانان علاقمند ، مولفان و نوازندگان گيتار است . در سال 1985 او يكي از كرسيهاي كنسرواتوار روتردام را بدست آورد كه در آن موسيقي فلامينكو تدريس مي كرد . او جايزه هايي را هم به خود اختصاص داده است .

در سال 1983 جايزه رامون مونتويا را با عنوان بهترين نوازنده كنسرت بدست آورد . در سال 1997 نشان La Cruz de Oficial de la Orden del Merito Civil را از پادشاه اسپانيا دريافت كرد .

boy iran
06-07-2008, 19:12
Eric Clapton


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

متولد 1945 در ريپلي انگلستان

از همان دوران کودکی به موسیقی علاقه عجیبی داشت و در دنیای بچه گانه خود بزرگترین آرزویش داشتن یک گیتار بود. او که بخاطر مشکلات خانوادگیش نزد مادر بزرگش زندگی میکرد اولین گیتارش را مادر بزرگش هدیه گرفت.
دوران کودکی Clapton بیشباهت به کودکی malmsteen نیست چون این دو از همان بچگی دست به گیتار بودند و چیزی که انسان از دوران کودکی با آن بزرگ شود جزیی از زندگی آینده اش خواهد شد.
اریک تحصیلات خود را در همین راستا ادامه داد و در سال 1962 وارد کالج kingstoneشد و در این رشته شروع به تحصیل کرد. در همان زمان به نوازندگی هم میپرداخت به طوریکه تحسین همه دوستانش را در کالج برانگیخته بود.
سال 1963 به پیشنهاد یکی از دوستانش به گروه the roosters پیوست ولی خیلی زود دریافت که اینجا نمیتواند خواسته های او را برآورد و به همین دلیل از گروه جدا شد.

گروههای که او در آنها حضور داشت عبارت بودند از :
1- the yardbirds
2- cream
3- blid faith

اما هیچ کدام آنها نتوانست او را برای رسیدن به خواسته هایش قانع کند. او خیلی دوست داشت که خودش گروهی تشکیل دهد . به همین علت در سال 1970 گروه Derek & the dominos را تشكيل داد.

در همین سال اولین آلبوم خود را ساخت که به بهترینهای اروپا و آمریکا دست پيدا كرد.
در همین سال چندین تور در شهر لندن اجرا نمود.
آلبوم layla که یکی از زیباتری قطعات ساخته اوست به همسر جورج هریسون تفدیم شد.
مرگ دوئینا التمن و پدر بزرگش باعث شد سالهای بعدی را به شدت با اعتیاد دست و پنجه نرم کند و اعتیاد چنان مشکلاتی برایش بوجود آورد که دیگران از او قطع امید کردند.

در سال 1973 پیت تاوشند یکی از دوستان اریک تصمیم گرفت که او را به زندگی هنریش باز گرداند و در کنسرتی که ترتیب داد نقش یکی از لیدیستها را به کلاپتون واگذار نمود.
همین امر اورا به زندگی امیدوارتر کرد و باعث شد باز به عرصه موسیقی باز گردد و در این سالها با راجر واترز و فیل کالینز و باب دیلون همکاری نماید.
سال 1985 به همراه مایکل کامن آهنگ متن سریال تلویزیونی edge of darkness را ساختند. ( موسيقي متن سريال لبه تاريكي كه از تلويزيون ايران هم پخش شده است )
ساخت موسیقی این مجموعه او را به شهرتی وصف نشدنی رسانید و جوایز و القاب متعددی برای وی به ارمغان آورد.
اما این دوران خوش زياد طولاني نبود و دوباره غم به سراغش آمد.
در سال 1990 تمامی اعضای گروهش در یک سانحه هوایی کشته شدند.
متعاقبا در سال 1991 در سانحه ای دیگر پسر کوچکش کونور از آسمان خراشی در مانهاتان سقوط کرده و کشته میشود.
تصور کنید که انسان در عرض چند سال اعضا خانواده و بهترین دوستانش را از دست دهد.
ولی او با اراده ای وصف ناپذیر و دلی سوخته قطعه ای را در غم از دست دادن فرزند بنام tears in heaven ساخت که واقعا یکی از زیباترین و ماندگارترین آهنگهای راک شد و درموسیقی متن فیلم rush نیز آنرا میشنویم.

همین آهنگ در جشنواره grammy که از معتبرترین جشنواره های موسیقی است شش جایزه متعدد را نصیب کلاپتون کرد.
او تنها موسیقدانی است که نامش در تالار افتخارات rock & roll سه بار قید شده است.

همچنین در سال 1995 بخاطر نقش ارزشمند وی در موسیقی راک از ملکه انگلستان عنوان رسمی و اشرافی sir را دریافت کرد که نشان از ارزشهای بالای وی در عرصه موسیقی بریتانیا و دنیا دارد.

به ياد داشته باشيد بسياري از بزرگان موسيقي راك نزد او شاگردي كرده اند از آن جمله ميتوان به مارك نافلر ليديست و خواننده يكي از پرطرفدارترين گروههاي راك يعني dire straits اشاره کرد .
همچنين chris rea يكي از استادان و مشوقين اصلي خود را اريك كلاپتون ميداند.
تک نوازي او با اين گروه در کنسرتي که به مدت 48 ساعت و با حضور اکثر گروههاي مطرح راک به طور شبانه روزي برگذار شد ديدني است.
در يکي از مصاحبه هايش در پاسخ به اين سوال که آيا هر روز تمرين تکنوازي دارد يا خير ؟ گفته که بدون استثنا من روزي 12 ساعت تمرين ميکنم که نشان از عزمي راسخ براي رسيدن به قله هاي دست نيافتني دارد و الحق که لقب پير گيتار بريتانيا برازنده اوست.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ali Pacino
06-07-2008, 19:46
خیلی ممنونم واقعا دمتون جیز:10:
فقط دیوید گلیمور، استیو وایی و جو ستریانی فراموش نشن:11:

boy iran
07-07-2008, 17:28
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


پاكو د لوسيا

مطلب اين بار در موردبه يک نوازنده بزرگ از دنيای موسيقی فلامنکو اختصصاص دارد کسي که شايد بتوان بجرات گفت همه فلامنکو کاران او را بعنوان اسطوره فراموش ناشدنی دنيای فلامنکو می شناسند.


پاكو د لوسيا، ستاره و استاد بى چون و چراى گيتار فلامنكو در جهان كه در سالهاى اخير چه از لحاظ اجراى كنسرت و چه از لحاظ ضبط آلبومهاى جديد، در صحنه نسبتا كم پيدا بوده.


خلاقيت هاي پاكودلوسيا در نوازندگي گيتار خارق العاده مي باشد. اين شخص تكنيك نوازندگي گيتار فلامنكو را در اوج خود بيان كرده است و از سردمداران سبك فلامنكوي مدرن مي باشد. آنجايي كه موسيقي از شكل سنتي اش خارج مي شود و هارموني هاي آن پيچيده تر و ملهم از سبك جز و ديگر سبك ها مي شود، به عنوان موسيقي مدرن در نظر گرفته مي شود به طوري كه هنوز تكنيك ها و طعم موسيقي خود را به همراه داشته باشد.
نوازنده ديگرى به اندازه پاكو د لوسيا نتوانسته در نقش گيتار را در موسيقى فلامنكو دگرگون كند، به هيچ وجه مبالغه آميز نيست. او در طى چهل سال فعاليت هنريش موفق شده، موسيقى فلامنكو و نواى گيتار اسپانيائى را در سراسر جهان به شهرت برساند و همچنين الهام بخش و تاثير گذار چندين نسل از نوازندگان جوان گيتار فلامنكو باشد.


البته نه تنها نوازندگان گيتار فلامنكو در خود اسپانيا و در سراسر جهان از پاكو د لوسيا تاثير گرفته اند، بلكه نوازنده ها و موزيسينهاى ديگر سبكهاى موسيقى هم از طريق او، مجذوب و شيفته موسيقى فلامنكو شده اند.
اين نوازنده ۵۶ ساله كه اسم واقعيش، فرانسيسكو سانچز گومز است، در شهر Algeciras واقع در منطقه اندلس در جنوب اسپانيا به دنيا آمد و بايد گفت كه نوآور بزرگ موسيقى فلامنكو محسوب ميشود
پاكو دلوسيا در جو مناسبي براي يادگيري گيتار فلامنكو متولد شد. دانش تكنيكال را از پدر خود آنتونيو و برادرش رامون فرا گرفت . در هفت سالگي گيتانوازان برجسته اي چون نينو ريكاردو-ميگوئل بورول- ماريو اسكودرو و سابيكاس را به عنوان مرشد خود در نظر داشت.
پاكو د لوسيا پنج ساله بود كه پدرش اولين گيتار را به او هديه داد. خودش هم به او نوازندگى گيتار را آموخت و پاكو را به دنياى فلامنكو وارد كرد. پاكو د لوسيا در همان دوران كودكى روزى ده ساعت تمرين ميكرد و جاى تعجب نيست كه اولين كنسرتش را در سن يازده سالگى اجرا كرد .اما چهره برجسته در آموزش او پدرش آنتونيو سانچز بود. پورن نويسنده بيوگرافي پاكو ميگويد :


آنتونيو براي آنكه از پسرش بهترين گيتاريست فلامنكو تاريخ را بسازد يك طرح استادانه پي ريزي كرد…پاكو پس از يك دوره آموزشي (8-1952) اولين برنامه عمومي خود را در يك ايستگاه راديويي در سال 1958 اجرا كرد. و در سال 1959 جايزه ويژه فستيوال بين المللي فلامنكو خرز دولا فرونترا را بدست آورد. در سال 1962 با همراهي صداي برادر خود په په جايزه ديگري(در خرز) كسب نمود.

در سال 1963 گروه رقص و آواز خوزه گره كو را در خارج همراهي نموده در نيويورك با سابيكاس و ماريو اسكودرو ديدار كرد اما قصد آن داشت كه بخشي از مكتب گيتار نوازي نينو ريكاردو محسوب شود.پاكو به همراهي خانواده در سال 1964 به مادريد رفت. او در سال 1965 دو آلبوم با ريكاردو مودرگو- با تم هاي مشهوري از لوركا(شاعر بزرگ اسپانيايي )- وسه آلبوم نيز با برادر خود رامون ضبط كرد.
پدرش يك كلوب فلامنكو تاسيس كرد. در آنجا پاكو فرصت كرد تا صداي فوق العاده ترين خوانندگان فلامنكو رو بشنود. سپس با همراهي صداي فرناندو دياز آلبوم ضبط نمود و بعد با پدر وايتورالده - ساكسفون نواز جاز- آلبوم ديگري را ارائه نمود .
پاكو در سال 1967 به سفري هنري رفت و در همان سال اولين آلبوم سولوي خود را ضبط كرد كه در آن تاثيراتي از نينوريكاردو- سابيكاس - و ماريو اسكودرو مشاهده ميشود . فانتزيا فلامنكا كه در سال 1969 ضبط گرديد آغاز گر يك دوران پيروزمند و پر موفقيت براي پاكو بود و از آن پس انبوهي از رسيتالها و آلبوم هاي پر موفقيت يكي پس از ديگري ارائه شد.


پاكو در سال 1991 كنسرتو آرانخوئز اثر خواكين روديگر را اجرا كرد که يکي از بهترين اجرا از اين اثر بوده.

پاكو در زندگي هنري پر موفقيت خود با همراهي هنرمندان برجسته اي چون : ال دي ميولا, جان مک لافين, لاري كوري يل ,گروه دولورس( ستايشي از فايا), جورج پادرو, كارلوس بنونت , روبن دانتاس, چيك كوره آ, مانوئل سولر( رقصنده فلامنكو ), باندرا, كاني زارس در قالبهاي دو نواري و سه نوازي و شش نوازي همكاري داشته و آلبوم هاي موفق و مشهوري را ضبط و پخش كرده است .
پاكو د لوسيا همواره در جستجو و در تلاش كشف افقهاى تازه بوده و در اين راه، هم پيوند موسيقى فلامنكو با ريتمهاى موسيقى برزيل را تجربه كرده و هم تلفيق فلامنكو با موسيقى Jazz را. همكارى و همنوازى او با دو گيتاريست صاحبنام موسيقى جاز، John McLaughlin و Al DiMeola باعث شد كه پاكو د دلوسيا در بين عموم به شهرت برسه و ارائه آلبوم Friday night in San Francisco كه با همكارى اين دو نوازنده شكل گرفت، سبب شد كه اسم پاكو د لوسيا در ذهن علاقمندان به موسيقى Jazz و راك هم نقش ببندد.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
07-07-2008, 17:29
Steave vai


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در ۶ ژوئن ۱۹۶۰ در بیمارستان Nassau Country در نیویورک بدنیا آمد و در محله Carle Place در Long Island نیویورک بزرگ شد. در سنین پائین از طریق خواهرش به موسیقی علاقمند شد. او در سن ۶ سالگی شروع به نواختن ارگ کرد و در ۱۰ سالگی به نواختن آکاردئون پرداخت. استیو وای می گوید: من هیچ وقت وارد موسیقی نشدم، من از همان اول، قبل از زمانیکه یادم بیاید در موسیقی بودم. او در نوجوانی بواسطه آشنائی با موسیقی کسانی چون Jimi Hendrix، Led Zeppelin، Deep Purple و Alice Cooper به گیتار راک علاقمند شد و در دبیرستان نزد هم مدرسه ئی بزرگترش Joe Satriani که در آن محل گیتاریست شناخته شده ای بود به فراگیری درسهای گیتار پرداخت. او برای هر جلسه ۵ دلار می پرداخت و پس از مدتی توانست کسی را پیدا کند تا با هم از ستریانی درس بگیرند تا بتوانند هر کدام ۵/۲ دلار بپردازند. استیو تقریبا ۳ سال نزد ستریانی به فراگیری گیتار پرداخت.

او پس از عضویت در چند گروه محلی، Long Island را ترک کرد و در سال ۱۹۷۸ در ۱۸ سالگی به مدرسه موسیقی برکلی در بوستون رفت. او در آنجا بعنوان یک دانش آموز، تعدادی از تکنیکی ترین تصنیفات Frank Zappa را برای گیتار بازنویسی کرد و یک کپی از آهنگ Black Page را برای خود Zappa فرستاد. زاپا شدیدا تحت تاثیر نوازندگی این گیتاریست جوان قرار گرفت و پس از ملاقاتی با او، از استیو دعوت کرد که به گروهش بپیوندد.
بدنبال آن استیو جوان به همراه زاپا در تور سراسر جهان شرکت کرد و در چندین آلبوم نوازندگی گیتار را بعهده داشت تا اینکه گروه زاپا را برای ادامه کار انفرادی ترک کرد. اولین کار انفرادی اش که خودش آنرا تهیه کرده بود، ضبط و پخش کرد. این کارها دو آلبوم بودند بنامهای Flex-Able و Felx-Able Left Over که در سال ۱۹۸۴ منتشر شدند. هردوی این دو آلبوم استعداد و توانائی وای را در نوازندگی و آهنگسازی نشان می داد، که البته هنوز شدیدا تحت تاثیر فرانک زاپا بود.
در سال ۱۹۸۵ استیو به گروه هارد راک Alcatrazz که گیتاریستش Yngwie Malmsteen به تازگی گروه را ترک کرده بود، پیوست و در آلبوم خیره کننده گروه در همان سال بنام Disturbing the Peace حضور یافت. او در مورد اولین حضورش در آلکاتراز می گوید: هیچ وقت اولین حضورم را در گروه فراموش نمی کنم. یک روز وقت داشتم، تا خود را برای اجرا آماده کنم. آنها سه برنامه برای اجرا داشتند که اولی در Riverside کالیفرنیا بود، هیچ کدام از تماشاگران نمی دانستند که دیگر اینگوی در گروه نیست. اکثر آنها برای دیدن اینگوی آمده بودند. یادم می آید که به صحنه نزدیک می شدند و نام او را صدا می زدند، باید قیافه آنها را وقتی من را بجای او دیدند می دیدید... .در همان سال استیو در فیلمی بنام Crossroads در نقش گیتاریست شیطان ظاهر شد که در دوئل آخر فیلم از Ralph Macchio شکست خورد. در همان سال او از طرف یکی از دوستانش برای پیوستن به گروه انفرادی جدید David Lee Roth، خواننده هارد راک، که به تازگی از گروه Van Halen جدا شده بود، دعوت شد. او دعوت را پذیرفت و گروه آلکاتراز را ترک کرد.

در سال ۱۹۸۶ اولین آلبوم D.L.Roth بنام Eat'em & Smile منتشر شد و به یکی از بهترین های هارد راک مبدل شد. استیو بواسطه نوازندگی در این آلبوم مورد تشویق بسیار قرار گرفت و تا یک سال سوژه مجله های گیتار شد. Skyscraper دومین آلبوم Roth با همکاری وای در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. در همان سال، Jem 777 Series، مجموعه گیتارهای جدیدش از طریق کمپانی IBanez راهی بازار شد. او در این سال با Pia Maiocco که دختری سوئدی الاصل بود، ازدواج کرد. در اواخر سال ۸۸ پس از تور Roth، تصمیم به ترک گروه گرفت. او در عین حال که مشغول کار بروی یک آلبوم انفرادی بود، از طرف یکی از گروههای مطرح هارد راک یعنی Whitesnake به سرپرستی و خوانندگی David Coverdale، خواننده سابق گروه Deep Purple، دعوت به همکاری شد، هدیه ای که او قبولش کرد و تنها آلبوم او بهمراه این گروه Slip of the Tongue در سال ۱۹۸۹ منتشر شد.
سال ۱۹۹۰ سومین آلبوم انفرادی استیو، Passion and Warfare به بازار آمد. این آلبوم بر پایه رویاهایی بود که استیو در دوران کودکی خود تجربه کرده بود. این آلبوم Instrumental به اثر بزرگ و قابل ملاحظه یی تبدیل شد و از آن پس استیو به یکی از بزرگترین گیتاریستهای روز جهان مبدل شد. این آلبوم در همان سال نامزد جایزه گرامی برای بهترین آلبوم Instrumental شد. در همین سال استیو یک گیتار هفت سیمی توسط کمپانی IBanez ساخت. اگرچه از این ساز در ابتدا زیاد استقبال نشد، ولی از اواسط دهه ۹۰ گیتاریستهای گروههای Korn و Limp Bizkit از این ساز برای دستیابی به صداهای خیلی بم استفاده کردند. پس از وقفه نسبتا طولانی در سال ۱۹۹۳ استیو اولین گروه راک را، به معنای واقعیش تشکیل داد و آنرا Vai نامید. اعضای گروه عبارت بودند از Devin Townsend (خواننده)، T.M. Stevens (بیسیست) و Terry Bozzio (درامر). اولین و تنها آلبوم گروه بنام *** & Religion در سال ۱۹۹۳ راهی بازار شد. آلبوم هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان با شکست روبرو شد. به همین دلیل استیو با آلبوم Alien Love Secrets در سال ۱۹۹۵ دوباره به همان سبک تمام Instrumental قدیم خود بازگشت. آهنگ Tender Surrender از این آلبوم نامزد جایزه گرامی در بهترین اجرای راک بدون کلام شد. در نیمه دوم دهه ۹۰ او به انتشار آثار انفرادی پرداخت. در سال ۱۹۹۶ آلبوم Fire Garden در ۱۹۹۸ Flex-Able Leftovers (اجرای دوباره یی از دومین آلبوم انفرادیش بعلاوه چند آهنگ جدید) و در سال ۱۹۹۹ آلبوم The Ultra Zone که آهنگ Window to the Soul از این آلبوم نامزد جایزه گرامی به بهترین اجرای راک بدون کلام شد.

در اواخر دهه ۹۰ استیو بهمراه دوست قدیمی اش جو ستریانی شروع به برگزاری تورهائی بهمراه یک گیتاریست سوم متغیر در سراسر جهان کردند که به G3 معروف شد. در سال ۱۹۹۷ آلبوم G3: Live in Concert که شامل یکی از اجراهای G3 بهمراه Eric Johnson بود منتشر شد که استیو برای آهنگ For the Love of God و جو بخاطر آهنگ Summer Song نامزد جایزه گرامی بهترین اجرای راک بدون کلام شدند. در ابتدای هزاره جدید آلبوم جدیدی از وای بنام The 7th Song: Enchanting Guitar Melodies Archive در سال ۲۰۰۰ منتشر شد و بدنبال آن در سال ۲۰۰۱ اولین آلبوم Live او با نام Alive in an Ultra World روانه بازار شد که آهنگ Whispering a Prayer از این آلبوم برای بهترین اجرای راک بدون کلام نامزد جایزه گرامی شد. آخرین آلبوم انفرادی او The Elusive Light and Sound, Vol1 است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شده است. در طول مدتی که استیو وای در حیطه موسیقی راک فعالیت داشته، دفعات متعددی بعنوان نوازنده مهمان در کارهای هنرمندان دیگر شرکت داشته است.

boy iran
07-07-2008, 17:30
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


خوان سرانو


خوان سرانو به عنوان بهترين گيتاريست فلامنکو جهان مورد تشويق و تحسين قرار گرفته و ميليونها نفر شاهد اجراهای باورنکردنی او در سراسر دنيا بوده اند. او حيرت و تحسين حضار ، دوستداران ، منتقدان و کنجکاوان موسيقی رو بر می انگيزد


ستادی سرانو در فلامنکو نه تنها از سالها مطالعه و پژوهش او در مورد گيتار ناشی ميشود ، بلکه به اين دليل هم هست که او متولد کوردوبا ( در اسپانيا ) ، زادگاه اين موسيقی غنی و شکوهمند است.
سرانو در سن ۹ سالگی مشغول فراگيری نزد پدرش که يک گيتاريست حرفه ای بود شد و سنن مربوط به فلامنکو را که يک هم آميزی از موسيقی يهودی ، موری ، مسيحی و کولی ( بين قرن هشتم و پانزدهم در جنوب اسپانيا ) بود را فراگرفت.


خوان در سن ۱۳ سالگی اولين اجرای حرفه ای خود را انجام داد و به عنوان يک نوجوان و موسيقيدان بالفطره اعتبار زيادی برای خود در سرتاسر اسپانيا و اروپا کسب کرد. زادگاه او آنقدر از دستاوردهای اين گيتاريست افتخار ميکرد که آنها صدای زنگ ساعت شهر را با صدای ضبط شده نوازندگی سرانو عوض کردند.


سرانو در برنامه های بزرگ تلویزيونی و راديويی در سرتاسر دنيا ، اجرا کرده است. بعلاوه در چندين فيلم که در اسپانيا و امريکای جنوبی ساخته شده نيز نقش آفرينی کرده . او چندين کتاب در مورد فلامنکو و موسيقی تاليف کرده شامل :


گيتار فلامنکو و تکنيکهای اوليه ( نگارش سال ۹۷ آن با CD )
. گلچين کنسرتهای خوان سرانو ( ۹۴ )
سابور فلامنکو ( ۹۵ )
سلطان گيتار فلامنکو ( به همراه CD )
تکنوازی گيتار ( ۹۴ )


مطالعات سيستماتيک برای گيتار فلامنکو :
گزيده فالستاها و ويدئوها برای فلامنکو ( ۹۵ ) سنت فلامنکو ۱ ( که توسط کمپانی Mel Bay منتشر شده و به عنوان اصل در نوازندگی و تکنيک برای گيتار نوازان تدريس ميشود ).

روح و جسم فلامنکو تاريخ فلامنکو که در دانشگاه ايالتی کاليفرنيا منتشر و چاپ شد. سرانو جوايز بسياری دريافت کرده ، شامل نشان potrode ore از زادگاهش ، اين جايزه آبرومندانه تنها هر ۱۰ سال يک بار داده ميشود و سرانو تنها گيتاريستی است که به اين افتخار نايل آمده .


او همچنين از طرف صنف مطبوعات نيويورک به خاطر اجراهای منحصر به فردش ، تشويق شده . همچنين مدال افتخار از آکادمی هنرهای زيبا در اسپانيا گرفته . همينطور هم از شهر فرزنو ( کاليفرنيا - آمريکا ) به او جوايز بی نظيری داده شده. و عضو افتخاری جامعه کليد طلايی در امريکاست.
در سال ۹۸ از دانشگاه kapp phi در کاليفرنيا جايزه بهترين هنرمند دانشگاه را دريافت کرده. خوان سرانو تنها گيتاريست در دنيا با مدرک دکترای علوم انسانی است و عضو رسمی هيئت علمی يکی از مهمترين دانشگاههای جهانه. او در دانشگاه ايالتی کاليفرنيا گيتار تدريس ميکنه و علاوه بر تدريس کنفرانس و سخنرانی و اجرای زنده هم داره. سرانو به عنوان تنها حرفه ای قديمی باقيمانده در اين هنر جذاب ، بيشترين درخواست ها را برای اجرا ، کلاس های حرفه ای ، و سخنران مهمان در مورد تاريخ فلامنکو داره.


سرانو پشت گيتارهای دست ساز توسط خوان منترو در کوردوبا رو امضاء ميکنه و همينطور هم در مورد سيم های la bella و خودش هم از آنها استفاده ميکنه. خوان سرانو شاگردان با استعداد زيادی رو تربيت کرده که الان به صورت بين المللی اجرا ميکنن. چه به عنوان تکنواز و چه به صورت گروهی.


خيلی از اونها اکنون خودشون وارد امر آموزش شده اند و بسياری ديگر از شاگردانش کتب و ضبط های فراوانی بيرون داده اند که همگی از فکر و شيوه سرانو در نوازندگی استفاده ميکنن. اين هنرمند همچنين بسيار درگير فعاليتهای گروهی و دانشگاهيه.


در موزه ها و مراکز فرهنگی و سياسی ، در جمعيت های ايدز و سرطان ، در جمعيت های تاريخی و….. او همچنين يک فستيوال گيتار هر ساله ( ماه آوريل ) برگزار ميکنه که شامل کنسرت ، رقابت در نوازندگی ، سخنرانی و کلاسهای تخصصی می شود.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
07-07-2008, 17:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


جوليان بريم

اينبار سراغ يکی از برترينهای نوازندگی گيتار کلاسيک ميرويم: جوليان بريم Julian نوازنده ای که اجراهای منحصر بفرد بعلاوه استيل خاصی که در نوازندگی داره او را بعنوان يکی از مشهورترين و بهترينهای گيتار و لوت معرفی نموده همچنين استيل خاص نوازندگی بريم که تنها مختص اوست ! با احساس و زيبا ! هميشه اگه خواستين درک کنيد چه جوری گيتار عضوی از يک نوازنده ميشه و بنوعی جزئی از اونه بدون هيچ شکی من اجراهای بريم رو انتخاب ميکنم .
جوليان الکساندر بريم متولد ۱۵ جولای سال ۱۹۳۳ لندن انگليس. با نوازندگی مخصوص به خودش -دستهايی چسبناک و صدای ساز زيبای خودش که اون رو از ديگر نوازندگان مجزا ساخته. يکی از برترين نوازنده های گيتار و لوت معاصر …


اولين سازش رو پدرش به او داد و بنوعی ميشه گفت حمايت کننده بريم در راه موسيقی بود از همان اوان کودکی ديگران رو تحت تاثير نوازندگی خودش قرار ميداد . در سال ۱۹۴۷ و در سن ۱۳ سالگی اولين کنسرت رسمی خودرو در Cheltenham on 17 February 1947 اجرا نمود که با تحسين همگان مواجه شد .
و در همان سنين به سرعت به شهرت رسيد که اين دوره مصادف بود با جنگ جهانی دوم . در سن ۱۶ سالگی وارد دنيای رسانه ها شد(BBC) و از طرق راديو قطعات آهنگسازان مشهور رو اجرا نمود .
بريم در November 1951 اجرای سرنوشت ساز خود را انجام داد اجرايی که سهم بزرگی در شهرت او داشت. و چند ماه بعد در فستيوال Aldeburgh که اولين حضور او بود شرکت کرد . بدين سان بود که بعد از سالها يادگيری در کالج های ,
RoyalCollege of Music and National Service with the Army جوليان بريم در جاده ای روشن و درخشان قرار گرفت که هر لحظه بر روشناييش افزوده ميشد.

بدليل علاقه او به فرهنگش و انگليس شروع به جستجو در ميان آثا ر بومی کشور خود نمود و قطعاتElizabethan (دوره ای از تاريخ کشور بريتانيا- دوران پا دشاهی اکثر قطعات آهنگسازان گمنامی داشتند بعنوان نمونه قطعه گرين اسليوز از جمله اين قطعات هست) آنرا با ساز لوت خود روحی تازه داد که بيش از پيش مورد استقبال عموم قرار گرفت .
اجراهای خارج از بريتانيا اغاز شد. برای مدت مديد اجراهای بين المللی جوليان بريم در ۵ قاره زندگی اون رو کاملا مشغول ساخته بود از جمله اجراهای ساليانه در آمريکا و کشورهای اروپايی و طی کردن زمستان در جزيره و زادگاهش انگليس. ادامه مطلب
اجراهای متنوع او و همچنين بازنويسی قطعات مربوط به قرن ۱۷ به بعد و تغييراتی که خود او در انها قرار ميداد و تنوع در نوازندگی يکی از دلايل تمايز او از ساير نوازندگان بود. بريم بنوعی حاکم بر رنگها و طيف های مختلف اصوات ( صدای ساز گيتار جوليان بريم هم صدای خاصی هست ) و همچنی ميشه گفت کسی که احساس عميق و ژرفی رو در اجرا های خود به وجود مياره بنوعی ميشه گفت استاد انتقال حس و زيبايی به قطعه های موسيقی.
اين مهارت عجيب و قدرت او بقدری بود که آهنگسازان بنامی مانند: Arnold, Berkeley, Bennett, Britten, Brouwer, Fricker, Henze, Maxwell Davies, Searle, Takemitsu, Tippett, and Walton. قطعات ساخته شده خود را به او تقديم و اختصاص دادند .
جوليان بريم نوازنده جدی و سختکوش گيتار هر چند شهرت جهانی در ساز گيتار داشت اما اين شهرت بيشتر از شهرت او در نوازندگی ساز لوت نبود . کنسرتهای مختلف نوازندگان اين ساز و اجرای قطعات تنظيمی و ساخته بريم و همراهی با او از جمله اين کارها بود.


با سير صعودی در شهرت و با اجراهايی پر انرژی در راديو و تلويزيون بريم گيتاريست مورد قبول همگان و يکی از بزرگترين نوازندگان قرن ۲۰ شناخته شد. همچنين اثار ضبط شده از او نيز قابل توجه است که در نوع خود بی نظير است.


اين مورد نمود بيشتری پيدا ميکنه که بريم در اون زمان در عنوان جوانی و در سن ۱۸ سالگی به اين امر دست يافت! در سال ۱۹۵۸ بود که ضبط آثارش را کمپانی RCA بعده گرفت ( يکی از بزرگترين کمپانی های نشر موسيقی در جهان ) همچنين جايزه های بسياری رو برد از جمله :
۶ جايزه از National Academy of Recording Arts and Sciences ۲جايزه از Gramophone magazine در سال ۱۹۷۹ کمپانی RCA ديسک نقره ای رو بخاطر آلبوم پرفروش او که تنها در انگليس حدود ۵۰۰ هزار نسخه به فروش رفته بود تقديم کرد به خوبی ديسک طلای بخاطر دو نوازی جوليان بريم و جان ويليامز


( نکته: به پرفروشترين صفحه های کمپانيهای بزرگ جوايزی تقديم ميشه که شامل ديسک طلايی و نقره ای هست و قابل ذکره که که منظور از ديسک صفحات گرامافون بوده نه سی دی)
در سال ۱۹۹۰ فعاليتهای ضبط خود را با کمپانی EMI Classics شروع کرد که حاصل آن آلبومی بود از قطعات باخ .
و يک کنسرتو با همکاری ارکستر سمفونی CBSO و رهبری Sir Simon Rattle در سال ۱۹۹۳ همين کمپانی برای بزرگداشت و تجليل از سالها خدمت او به هنر مجموعه ای از او را منشر کرد که شامل ۲۸ لوح فشرده ميشد(سی دی )
که بنوعی ميشه گفت سندی بدون انکار از عظمت کارهای او . اما شايد بشود گفت که مهم تری نو بهترين دونوازيهای گيتار کلاسيک معاصر رو جوليان بريم و جان ويليامز انجام دادند دو غول گيتار کلاسيک دو نوازنده برتر اين سبک که از خود اثری ماندی بجای گذاشتند:
قابل ذکر هست که شايد تفاوت بريم و ويليامز در اينه که ويليامز بنوعی نشان دهنده ابهت و همچنين اعتبار سبک کلاسيک و جوليام بريم نقش عمده در همگانی کردن گيتار کلاسيک در نزد مردم را بازی ميکرده. اما اجراهای اين دو نوازنده از ابتدای دهه ۷۰ شروع شد که اوج اآن در تور آمريکا در سال ۱۹۷۸ بود.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
07-07-2008, 17:34
مایکل آنجلو بتیو



سریع‌ترین نوازندهٔ گیتار الکتریک جهان ، اولین نوازندهٔ گیتار دارای دو دستهٔ چپ‌دست و راست‌دست


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مایکل آنجلو بتیو (انگلیسی: Michael Angelo Batio) گیتاریست امریکایی در ایلنویز شیکاگو به دنیا آمده‌است. او مدرک لیسانس خود را در تئوری موسیقی و آهنگسازی از دانشگاه ایلنویز شمال‌شرقی گرفته‌است.

مایکل از ۵ سالگی نوازندگی پیانو و آهنگسازی را آغاز کرد و از ۱۰ سالگی به نوازندگی گیتار روی آورد و پس از ۲ سال سریع‌تر از استاد خود می‌نواخت.

اولین ضبط او، آلبوم سولوی Jim Gillette به نام Proud To Be Loud بود. آن دو به همراه T.J. Racer (بیس) و Bobby Rock (درام) گروه متال نیترو را تشکیل داده و دو آلبوم نیز منتشر کردند. نیترو همچنین یک کلیپ موسیقی برای آهنگ Freight Train ساخت که از MTV نیز پخش شد. مایکل همچنین به همراه Tommy Holland (وکال) در گروه Holland همکاری کرد. که آلبوم Little Monsters آنها در اواسط دههٔ ۱۹۸۰ به موفقیت مناسبی رسید.

مایکل همچنین مبدع نوعی استرینگ دمپر (صدا خفه‌کن سیم) گیتار است که امتیاز آن را به نام خود ثبت کرده‌است.

نوازندگی مایکل را می‌توان در فیلم Shock 'Em Dead دید.

مایکل آنجلو در حال نواختن گیتار ساخته شده توسط دین‌گیتارز. تایپوگراف دین‌گیتارز به شکل عقاب در انتهای دسته و دمپرها به رنگ قرمز در عکس دیده می‌شوند.

مایکل با دین گیتارز (Dean Guitars) که سازندهٔ معروف گیتار الکتریک است، همکاری می‌کند. مایکل تورهای زیادی را برای این کمپانی اجرا کرده‌است.

boy iran
07-07-2008, 17:35
آرمیک

آرمیک با نام کامل آرمیک دشچی زاده ۲۵ جولای در تبریز گیتاریست ایرانی سبک فلامنکو است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].jpg

آرمیک در تبریز به دنیا آمد، اما در کودکی با خانواده‌اش به تهران آمد و در محله دروازه‌دولت و سپس خیابان گرگان (نامجوی فعلی) ساکن شد. مادرش سرپرستار بیمارستان پارس بود. پدرش را در سه ماهگی در حادثه تصادف رانندگی از دست داد. بعدها برادر وی نیز در حادثه رانندگی دیگری درگذشت.

آرمیک نواختن گیتار را از شش سالگی و در نزد استاد بزرگ گیتار آن زمان ایران «مجتبی ثابتی مقدم» آغاز کرد. در نوجوانی به باشگاه‌های شبانه می‌رفت و گیتار می‌نواخت.

آرمیک در دهه پنجاه خورشیدی نواختن در ترانه‌های پاپ ایرانی را آغاز کرد و با مشهورترین خوانندگان ایرانی از جمله گوگوش، داریوش اقبالی و ابراهیم حامدی و آهنگسازانی نظیر واروژان و حسن شماعی‌زاده همکاری داشت.

او اکنون ساکن لوس‌آنجلس است و یکی از پرفروش‌ترین نوازندگان گیتار در بازار موسیقی این کشور است.

boy iran
07-07-2008, 17:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مانيتاس دوپلاتا

در مارس 1964 , شبي پس از يك مراسم گاو بازي در آرلز, پيكاسو يك كولي متولد شده در جنوب فرانسه را در حال نواختن گيتار ديد و اعلام كرد آن مرد برتر از آن است كه من هستم. آن كولي ريچارد بالياردو بود كه بعدها نزد دوستان و خانواده خود عنوان مانيتاس دوپلاتا (Manitas de plata - مردي با دستان نقره اي) مشهور گرديد.

او در سال 1921 در يك كاروان در Séteمتولد شد و رشد نمود. هر سال وقتي كولي ها به زيارت سن مري مي رفتند او كه به كناري ايستاده بود بر جسته تر از ديگران مينمود اما هيچ كس- حتي خود بالياردو- تصور نميكرد كه وي جانشين سلطان موسيقي كولي ها جنگو راينهارت باشد.

در آن هنگام جنگو زنده بود و تا مدتها پس ار مرگ هم با ارشديت و احترامي كه در دنياي كولي داشت جايگاهش بلا تصدي ماند و تقريبا ده سال پس از آن بود كه مانيتاس موافقت كرد تا در مجالس عمومي بنوازد. يك ضبط اوليه كه بودن اجازه او انجام شده بود موجب گرديد تا نامه اي از ژان كوكتو دريافت كند.


نامه اي كه ضمن آن مانيتاس (( آفريدگار موسيقي)) ناميده شده بود. نمايشگاه عكسهاي دوست او لوسين كلرگو در نيويورك موجب شد تا دوران هنري مانيتاس قطعي گردد.


در اين نمايشگاه يكي از تحسين كنندگان امريكايي از روي يكي از عكسها او را شناخت و نهايت تلاش خود را به عمل آورد تا او را متقاعد كند كه چند برنامه ضبط نمايد. بالاخره مانيتاس پذيرفت و در نتيجه سيلي از مديران اجرايي برنامه هاي هنري به سويش روانه شد كه يكي از آنها قرار دادي براي اجراي سه كنسرت در (كارنگي هال نيويورك) به همراه داشت در نيويورك اين كولي بي سواد كه در طول زندگي حتي يك نت موسيقي نخوانده بود رفت تا دنيا را تسخير كند.

از آن زمان مانيتاس در تمامي 5 قاره جهان و در مقابل بزرگترين زنان و مردان روزگار نوازندگي كرده با بزرگترين ستارگان سينما - تياتر و واريته هاي مشهور روابط دوستانه اي بر قرار نموده , و در نيويورك مراسم جشن سالانه اعلاميه حقوق بشر سازمان ملل نمايندگي اروپا را به عهده داشته است.

مراسمي كه در آن سالوادوردالي نيز حضور داشت و ميخواست ببيند كه اين كولي كاتالاني ( يك كاتالاني همچون خودش) چگونه كاتالان را به ملل متحد معرفي ميكند. اين كولي كاتالاني را كه در جواني براي گذراندن زندگي گدايي ميكرد و اكنون در بزرگترين پايتخت هاي جهان - در جشن هاي بزرگ نيكوكارانه - نقش عمده اي را بر عهده گرفت. مانيتاس از سال 1967 روس كره خاكي در حال سفر بوده است , با همراهي گروه بزرگي از مردمش و يا گروه كوچكي از دوستان و خانواده. موسيقي براي او زندگي است.


او هنرمند بي خزاني است كه بر بزرگترين صحنه هاي جهان گام نهاده, نه با بي ميلي كه با اشتياق نفوذ به درون جمعيت انبوه شنوندگان ( همانند جمعيت 7000 نفري در آلبرت هال لندن), براي نواختن در پاي دختر جوان زيبايي كه از دور در نظر گرفته, براي كودك تماشاگري كه بيتابي ميكند يا براي افليجي كه در انتهاي تالار بروي ويلچر نشسته است.

مانيتاس ضبط هاي بي شماري ارائه كرده است كه هريك واقعه شگفت انگيزي است حتي براي كساني كه او را به خوبي ميشناسند زبان بين المللي انگشتان هنرمند او به وي اجازه داده اند كه از هر مرزي عبور كند و به امريكا, نيوزلند, ايتاليا, سوئد, فنلاند, بلغارستان, اسرائيل, سنگاپور, برلن, لندن, مونترال و …برود.

boy iran
07-07-2008, 17:37
آل دی میولا

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

طبق نظرسنجی پرفروشترین مجله گیتار در جهان ، مجله Guitar Player ، آل دی میولا معتبرترین جوایز گیتار را (در میان گیتاریستهای جهان) کسب کرده است. در دو دهه و نیم گذشته در سراسر جهان او را به عنوان یکی از برجسته ترین نوازندگان چیره دست در حیطه جز بی کلام (Instrumental Jazz ) معاصر ، می شناسند. خط مشی معروف آل دی میولا به اندازه گستره وسیعی است از احساسات جمع شده در سبکی منحصر بفرد که دربردارنده تاثیرات الهم شده هنرمندان جهان می باشد. از سرعت و گرمی تکنوازیهای اولش تا رقابت و پیروزی در گیتار تریوی " دی میولا - مک لافلین- دو لوچیا " ، از اکتشافات برزیلیش در "Cielo e Terra " و "Soaring Through A Dream " تا انحراف به سمت تانگو و رومانتیسم در گروه آکوستیکش "World Synfonia " و ضبط دومین آلبوم این گروه به نام Heart Of The Immigrants.

از شروع مسیر تک نوازیهای اولش، آلبومهایی مثل "Land Of The Midnight Sun " ، "Elegant Gipsy " و " Casino " در میان تمام نوازندگان بی کلام آن دوره جزو پرفروشترین آنها بوده اند. در حالیکه رادیو U.S متمایل به دوری کردن از موسیقی دلپسند معاصر است آل دی میولا همچنان در کمال احترام، در حال کسب موفقیتهای شگفت انگیز در موسیقی پیشگام می باشد. آل دی میولا دوباره و دوباره ،مثل یک موهبت الهی موسمی، خود را به عنوان آهنگساز و نوازنده ظریفترین و مهیج ترین ملودیهای تغزلی آشکار می کند. او مکررا توسط بزرگترین منتقدین موسیقی جهان بخاطر قطعات هنری و کارهای هنرمندانه گیتارش مورد توجه قرار گرفته است. فریبهای میولا در ترکیب ریتم های پیچیده سنکپ دار با ملودیهای محرک تغزلی و هارمونی پیچیده در بنیان این کارهای جدی ولی دل انگیز همیشه مهمترین و پیشروترین بوده است.

رد پای تکنیک وحشتناک و عمق موسیقی او را می توان در اولین آوازه جهانیش به همراه چیک کوریا و گروه Return To Forever در سال 1974 پیدا کرد. در 1980 در "Super Guitar Trio " به همراه جانی مک لافلین و پاکو دو لو چیا ، پیروز اعلام شد. آلبوم "Friday Night in Sanfrancisco " یک ضبط استثنایی شد که تحسین همگان را برانگیخت. نتیجه ای که پی آمد آن فروش بیش از دو میلیون نسخه از آلبوم بود. آنها با همدیگر از 1980 تا 1983 تور گذاشتند و در سال 1996 نیز برای سی دی سوم "Guitar Trio " و یک تور جهانی دور هم جمع شدند. در اوایل 1996 آل دی میولا یک گروه تریوی دیگر را با افرادی مثل جان لاک پونتی و استنلی کلارک تشکیل داد.

آل دی میولا گروهی را بوجود آورد که خودش آنرا اینگونه وصف می کند: " شایسته ترین گروه در دوره موسیقایی من" . اسم این گروه جدید Al Di Meola World Sinfonia 2000 می باشد که شامل موزیسینهایی از آرژانتین ، کوبا و اسراییل است.

او شخصا 21 آلبوم موسیقی خود را ضبط کرده است از جمله آلبوم سولوی گیتار آکوستیک جدیدش به نام "Winter Nights" . یک ضبط خیلی خودمانی از آل دی میولا که متناوبا از دو گیتار آکوستیک وینتیج و یک باندورا (ساز 48 سیمی چنگ مانند) که توسط نوازنده اوکراینی به نام رومن هرینکیف نواخته می شود، استفاده شده است. موسیقی متمرکز شده بر یک تم تعطیلات زمستانی و آهنگهایی شامل چهار آهنگ اصلی، چهارقطعه از آهنگهای کریسمس ، و دو قطعه معروف موسیقی پاپ. یکی آهنگ "Mercy Street " از پیتر گابریل ودیگری "Scarborough Fair " از پل سایمون. انتخاب موسیقایی آل دی میولا در این آلبوم و ترکیب آن با آهنگهای اصلی خودش، دارای نوعی حالت تماتیک هماهنگ و منحصر بفرد می باشد.

آل معتقد است که این آلبوم از نظر شنیداری بهترین ضبط صدایی است که تا حالا انجام داده است. علاوه بر رومن هرینکیف ، دوست و شریک موسیقایی آل ، هرنان رومرو ، در ضبط گیتار آکوستیک در دو قطعه و در تولید آلبوم همکاری کرده است.

از میان نامهایی که دی میولا در طول دوره درخشان حرفه ایش با آنها نواخته و یا ضبط کرده می توان به افرادی مثل چیک کوریا ، لوچیانو پاواروتی ، پاکو دو لوچیا ، پل سایمون ، فیل کالینز ، سانتانا ، جان مک لافلین ، لری کوریل ، استیو وینوود ، وین شورتر ، هربی هنکوک ، گانزولا روبالکابا ، جاکو پستوریوس ، لس پاول ، جان لاک پونتی ، استیو وای ، فرانک زاپا ، میلتون ناسیمنتو ، اگبرتو گیسمونتی ، جیمی پیج ، تونی ویلیامز ، استنلی کلارک ، استیو واندر ، ایراکر و بسیاری دیگر اشاره کرد.

ملودیهای مهیج و تنوع ریتمیک در "World Sinfonia" و "Heart of the Immigrants " ، شدیدا تحت تاثیر استاد آرژانتینی تانگو مرحوم آستور پیازولا ساخته شده اند. در "Kiss My Axe " و " Infinite Desire " و"Orange and Blue " او منظره فرهنگی و موزیکال وسیعتری را به تصویر می کشد. به هر حال دوستی دی میولا و آستور پیازولا قبل از مرگش، عامل موثری در عمیق تر شدن علائق گیتاریست به موسیقی آرژانتین و دنیای کلاسیک بود.

"پیازولا تاثیر ژرفی بر پیشرفتهای من به عنوان یک موزیسین و یک انسان گذاشت. ما با هم دوستان نزدیکی شدیم که با پست با هم در تماس بودیم و بعدا در طی این تفریح ، شگفتی و علاقه من شدیدا برانگیخته شد تا این انسان بزرگ را بیشتر بشناسم." " چیک کوریا نیز شخص دیگری است که تاثیر زیادی در زندگی من داشته است. او یک حامی شگفت انگیز و الهام برانگیز ترین شخص در موسیقی و یک دوست بوده است. " " نواختن با چیک اولین قدم مهم در پیشرفت من به عنوان یک نوازنده بوده است."

آل دی میولا متولد شده در یک خانواده ایتالیایی، و بزرگ شده در نیوجرسی، در دوران جوانی اوقاتش را بین درسهای گیتار و علافی در کلوپهای سالسا تقسیم کرده بود. تحت تاثیر بسیار زیاد گیتاریست جز لری کوریل ، در دانشگاه موسیقی برکلی در بوستون ثبت نام نمود ، جایی که جلسات تمرینات ماراتن مانندش هنوز عامل حکایت افسانه هاست(آل هنوز استاد تکنیکالی است که تمام گیتاریستهای دیگر را با او اندازه می گیرند).

"ما سه نفر بودیم در یک اتاق؛ یکی در اتاق بود ، یکی در حمام و من گنجه را انتخاب می کردم."

در نوزده سالگی بعد از چند جلسه کوتاه با کیبوردیستی به نام بری مایلز ، چیک کوریا از آل برای استفاده در Return to Forever در سال 1974 ، استفاده کرد. از آن وقت ستاره اقبال آل به سرعت درخشید.

بعد از 21 آلبوم موسیقی، جوایز بیشمار(از جمله سه آلبوم طلا) ، و شش میلیون فروش آلبومهای بعدی، آل دی میولا هنوز با خودش و موسیقیش رقابت می کند. "Infinite Desire " محصول سال1998 ، "Winter Nights " محصول پایان سال 1999، "World Sinfonia2000 the Grand Passion" محصول سال 2000 و "Flesh On Flesh " محصول می 2003 آل دی میولا می باشند.

boy iran
08-07-2008, 11:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مانولو سنلوکار


مصاحبه با مانولو سنلوکار: (هر چه زمان می گذرد، نسل جدید از سنت ها بیشتر فاصله می گیرند و این بسی خطرناک است.) مانولو سنلوکار در سال 2005 به عنوان بهترین معلم گیتار (سبک فلامینکو) شهرت یافت.او تاکنون به بیش از 15 گیتاریست حرفه ای در سطح حرفه ای گیتار آموخته. یکی ازمعروفترین هنرمندان اسپانیایی در مصاحبه ای که با مانولو سنلوکار ترتیب داده سوالاتی راجع نکات آموزشی(سبک فلامینکو) و… از ایشان پرسیده.

-تجربیاتتان را در آموزش این سبک تا چه حد ارزیابی می کنید بعنوان مدير گروه گيتار Málaga en Flamenco؟

به نتایج مثبتی دست یافتم. من اینکار رو دوست دارم و افرادی که شناختم همه در سطح خوبی بودند. برایم خیلی عجیب بود، چونکه در مقایسه با شهر کوردوباCórdoba که از میان بیش از 50 نفر که برای این درس ثبت نام کرده بودند حتی 15 نفر هم پیدا نشد که سطحشان در حد افراد اینجا باشد.
این درسها برایشان خیلی ارزشمند است چون تا این زمان در اینجا کنسرواتواری برای آموزش گیتار فلامینکو نبوده تا بتوانند از آن استفاده کنند، من به اینها خیلی کمک کردم.
بسیاری از اینها موسیقی را گوشی یاد گرفته اند از طریق نوار یا نواختن یکی از افراد خانواده اشان .
با اینکه موسیقی فلامینکو ریشه عمیقی دارد اما به ندرت به صورت نظری مورد بررسی قرار گرفته است.
این سبک بیشتر بر مبنای احساسات است، این یک نوع موسیقی حرفه ای می باشد.


-بارزترین ویژگی شاگردانتان در این کلاسها چه بود، با توجه به اینکه در حال حاضر آنها جز گیتاریستهای حرفه ای به حساب می آیند؟

انها از هر لحاظ خوب بودند و به همه چیز کاملا دقت می کردند. من هم هر آنچه که می دانستم به آنها اموختم.
من خودمو آدم خوشبختی می دانم که هنوز توانایی کار کردن دارم.
وقتی کارم را شروع کردم پنیس به من کمک می کرد.من به مدت 14 سال برای پپه مارچنا روی سن گیتار نواختم البته اینک سالها از ان زمان می گذرد.
من به تمام اهدافم رسیده ام.
تا به حال هر آنچه به سبک فلامینکو اموخته شده یا در داخل خانواده هایی بوده که اعضای آن به این سبک می نواختند یا اواز می خواندند مانند پاکو دلوسیا
یا یک سری افراد از قبیل ويسنته آميگو و یا La Niña de los Peines.که در خانواده های معمولی رشد یافته اند در نزد من هفت سال اموزش دیده اند.
و این مایه موباهات من است که با چنین گیتاریستهای جوانی در ارتباط بودم.


-به نظر شما مشخصه بارز یک گیتاریست خوب چیست؟

در درجه اول یک هنرمند واقعی باشند و در کارشان حرفه ای. دید خوبی نسبت به حرفه و زندگی اشان داشته باشند.
Manuel Segovia می گوید: 10 درصد خلاقیت غریزی است و 90 درصد آن با تمرین کسب می شود.
می توانم بگویم پاکو دی لوکا جز گیتاریستهایی بود که وقت زیادی را برای تمرین صرف می کرد.


-با تحولی که در زمینه سبک فلامینکو در این چند ساله مشاهده شده وضعیت نسل جدید را چگونه می بینید؟ آیا این نسل می تواند با حفظ اصالت این سبک آثار جدیدی خلق کند؟

هر چه زمان می گذرد، نسل جدید از سنت ها بیشتر فاصله می گیرند و این بسی خطرناک است. ما به جهانی قدم می گذاریم که تحت تسلط موسیقی تجارتی است که اکثر آنها پایه و اساس درستی ندارند.
امروزه اتفاقات عجیبی می افتد مثلا در کنسرواتوار فلامینکو کوردوبا یکی از واحدهای تخصصصی درسی به نام هارمونی جز بود که تعدادی از اساتید در مورد آن اختلاف داشتند و سرانجام نیز آن درس حذف شد چون آنها اظهار داشتند که در صورت بودن آن درس مردم فکر می کنند که موسیقی جز جزئی از فرهنگ آنها بوده. آنها دلیلی قانع کننده برای حذف آن درس نیافتند شاید علت نبود استاد آشنا با آن مبحث بود…
دانشجویان جوان گیج شدند و شاید آگاه کردن آنها وقتی به سن 40 سالگی می رسند کار سختی باشد.
البته حالا گروه های جوان حرفه ای بسیاری وجود دارد اما هنوز در نحوه آموزش آنها اشکالاتی وجود دارد.


-نظرتان راجع جشنواره هایی که در این رابطه برگذار می شود چیست؟ ایا این جشنوارها جنبه آموزشی دارند؟

این جشنواره ها خیلی خوب اند. اتفاقاتی از این قبیل باید بیشتر شود و در تمام شهرستانهای اطراف اسپانيا این جشنواره ها برگذار شود و به بحث بر روی مباحث تخصصی بپردازند.
مکانها هم باید مناسبترباشد منظورم جائی مانند کلیسا یا یک کنسرواتوار زیبا که موسیقی کلاسیک در آن اجرا می شود نیست، منظورم یک اتاق مناسب است تا استاد بتواند به راحتی به کسانی که مشتاق یادگیری هستند آموزش بدهد و علاقمندان مجبور نشوند برای یادگیری به شهرهای دیگر در رفت آمد باشند.


-آیا در حال حاضر شما قصد دارید به کار تدریس بپردازید و کارهایی از قبیل اجرا را رها کنید؟

اکثر هنرمندان تمایلی برای اینکار ندارند. شما برای هنرمند شدن به استعداد نیاز دارید اما برای معلم شدن به عشق و فداکاری.
من هنرمند شدن و اجرا را دوست دارم اما بیش از اندازه به معلمی ارزش قائلم .


-آیا یکی بیش از دیگری شما را ارضا می کند؟

هیچیک بیش از دیگری برایم مهم نیست، من هر کاری که انجام می دهم با عشق است، من هر دو را دوست دارم، اما باید یک سری نوار هم به بیرون عرضه کنم زیرا این تنها چیزی است که از یک هنرمند باقی می ماند و آن را می شناساند.


-آیا در حال حاضر بر روی کاست جدیدی کار می کنید؟

بله، من مشغول اهنگسازی برای آلبوم جدیدم هستم که برای قدردانی از نقاش بزرگ رسیندیRomero Ressendi است. البته سبک جدیدی نیست.من در کارهایم اغلب از تجربیات هنرمندان استفاده می کنم.

boy iran
08-07-2008, 11:41
دیوید گیلمور






دیوید گیلمور در کمبریج متولد و بزرگ شده است. پدرش استاد دانشگاه جانورشناسی بود . گیلمور ، سید بارت را در دانشگاه هنر و تکنولوژی کمبریج ، جایی که در اوقات ناهار تمرین گیتار می کردند ، ملاقات کرد. ولی به هر حال آنها همگروه نبودند و دیوید در سال 1963 شروع به نواختن در گروه Joker`s wild نمود. گیلمور در سال 1966 Joker`s wild را ترک کرد و با بعضی از اعضای آن گروه جدیدی را تشکیل داد. این گروه در ابتدا Flowers نام داشت و بعد به Bulitt تغییر نام داد ، که قبل از پاشیدن ، در سالهای 1966 و 1977 در اسپانیا و فرانسه به اجرا می پرداخت. در ژانویه سال بعد ، از گیلمور خواستند که به Pink Floyd بپیوندد. بارت بعد از چند ماهی گروه را ترک کرد- به عبارت دیگر اعضای گروه تصمیم گرفتند که دیگر برای اجرا او را نبرند- و گیلمور نقش لید گیتار گروه را به عهده گرفت و در کار لید ووکال نیز با راجر واترز مشارکت می نمود. گیتارنوازی گیلمور و همچنین قدرت آهنگسازیش عامل بزرگ موفقیت جهانی Pink Floyd در طول دهه هفتاد بود. اما به هر حال در طول این دهه واترز بیشتر و بیشتر بر گروه کنترل پیدا می کرد. ارتباط بین آن دو - گیلمور و واترز - روز بروز بدتر می شد.

گیلمور در بهار سال 1978 اولین آلبوم شخصی خود را به نام David Gilmour منتشر کرد. یکی از قطعه هایی که گیلمور در آن موقع ساخت ولی از آن استفاده نکرد آهنگ Comfortably Numb بود که بعدا بسط داده شد و جزو آهنگهای کلاسیکPink Floyd شد. دیوید دومین آلبوم شخصی خود را به نام About Face در سال 1984 منتشر کرد. در سال 1985 واترز گروه را منحل اعلام کرد. اما گیلمور کنترل کامل گروه را به دست گرفته و آلبوم A Momentary Laps Of Reason را بوجود آورد. گیلمور شرح داد:

" در این سالهای اخیر، قبل از رفتن راجر از گروه ، من مشکلاتی در هدایت گروه پیدا کرده بودم. من فکر می کردم که آهنگها خیلی لغتی شده بودند و از آنجایی که معنی خاص آن لغات بسیار مهم بود آهنگها تنها به ابزاری برای اشعار تبدیل شده بود نه یک موسیقی الهام بخش... Dark Side of the Moon و Wish You Were Here بسیار موفق بودند ، نه بخاطر سهم راجر ، بلکه به این خاطر که توازن بیشتری بین موسیقی و اشعار وجود داشت تا این آلبومهای آخر . این کاریست که من سعی میکنم در A Momentary Laps Of Reason انجام بدهم تمرکز بیشتر بر موسیقی و بازیابی تعادل. "

گیلمور ، در کنار کار و استراحت در Pink Floyd، برای بسیاری از کارها ، پدیده های نوظهور ، گروههای بزرگ نیکوکاری ، به عنوان یک موزیسن دوره ای ، تهیه کننده و حتی مهندس صدا ، خود را مشغول کرده است از جمله روی هارپر ، کیت بوش( که در شروع ، گیلمور نقش اینسترومنتال داشت) ، The Dream Academy (گروه دیگری که در تاریخ اولیه آن گیلمور نقش محوری داشت)، گریس جونز ، تام جونز ، التون جان ، Arcadia ، برایان فری ، برلین ، رابرت وایت ، هاوک ویند ، پل مک کارتنی ، رینگو استار ، سام براون ، جولز هلند ، Propaganda ، پیتر تاونشند ، The Who Supertramp، وارن زوون ، آلن پارسونز و بسیاری دیگر.

گیلمور همچنین بخاطر سولوهای دقیق و bend وار و همچنین انواع صداها و جیغ های ویولون مانندش بسیار مشهور است. سولو های وی بخاطر ساخت و ترکیب بسیار خوب و بدون استفاده از کوچکترین نت اضافه بسیار مورد توجه است. گیلمور در مصاحبه هایش توضیح داده است که عدم وجود تکنیک در نوازندگیش موجب شده که بیشتر بر روی ملودیهای هنرمندانه و زیبا تمرکز کند و جذبه پایدار اکثر سولوهای وی به این خاطر است که آنها ملودیهایی پر معنی هستند تا تمرینات تکنیکال صرف. او در زمینه استفاده از افکتهای صدای گیتار نیز نوآور بوده است. او در سال 1996 به عنوان عضوی از Pink Floyd وارد لیست تالار مشاهیر راک اند رول شد. دیوید در سال 2002 به همراه گروهی کوچک و کر ، کنسرتهای سولوی آکوستیک کوچکی را در شهرهای لندن و پاریس اجرا نمود. در ماه می 2003 گیلمور یکی از خانه هایش را در لندن فروخت وبا پنج میلیون دلاری که بدست آورد در یک پروژه خانه سازی برای بی خانمان ها مشارکت نمود. در نوامبر2003 او بخاطر خدماتش به موسیقی و همچنین اعمال بشردوستانه ، نشان افتخار CBE را دریافت کرد. ( CBE مخففی است از Commander`s Badge of the Order of the British Empire )

در دوم جولای 2005 گیلمور باPink Floyd - به همراه واترز - در کنسرتLive8 نواخت. این اجرا باعث افزایش موقت 343 /1 درصدی در فروش آلبوم Echoes:The best of Pink Floyd شد . در نتیجه گیلمور قول داد که کلیه منافع حاصله را به صدقاتی که بازتاب اهداف Live8 هستند اختصاص دهد. وی گفت:

" اگرچه هدف اصلی بالا بردن آگاهی و افزایش فشار بر سران گروه 8 بود ولی من از سود این کنسرت استفاده نمیکنم. این پولی است که باید برای نجات زندگیها از آن استفاده شود."

بعد از مدتی وی از کلیه هنرمندانی که شاهد افزایش فروش خود بخاطر اجراهایLive8 بودند دعوت کرد تا درآمد اضافی خود را به افزایش تنخواه Live8 اختصاص دهند. او همچنین یک خلبان با تجربه است. وی به بهانه اسم شرکتشInterpid Aviation مجموعه ای گیرا از هواپیماهای قدیمی گرد هم آورده است. او به دلیل زیر تصمیم گرفت که شرکت Interpid Aviation را بفروشد (برگرفته شده از مصاحبه اش با رادیوی بی بی سی در سال 2002) :

" شرکتInterpid Aviation برای من راهی بود تا سرگرمی من بتواند تا حدی خرج خودش را در بیاورد ، ولی در طی چند سال تبدیل به یک کار تجاری شد چون مجبوری که به آن تجاری فکر کنی. ناگهان فهمیدم که به جای اینکه آن برای من یک سرگرمی لذت بخش باشد تبدیل به تجارت شده است به همین خاطر فروختمش. من دیگرInterpid Aviation را ندارم . الآن فقط یک هواپیمای دوباله دارم که بعضی وقتها با آن دور آسمانها سرگردان می شوم ..."

گیلمور از ازدواج اولش با جینجر صاحب چهار فرزند شده است: آلیس ، سارا ، کلیر و ماتیو. او از ازدواج دومش سه فرزند دارد و چارلی ،اولین فرزند زن دومش ، پولی سامسون نویسنده را ، به فرزندی خود پذیرفته است. او در نوامبر 2005 در افتتاحیه نام Pink Floyd در تالار مشاهیر موسیقی انگلستان سخنرانی کرد. سومین آلبوم دیوید گیلمور به نام On An Iland در6 مارس 2006 منتشر شده است. دیوید گیلمور در درجه بندی مجله رولینگ استونز به عنوان بزرگترین گیتاریست تمام دوران دارای رتبه 82 می باشد. او بخاطر گیتارنوازی متاثر از بلوزش (Blues ) که کمتر در گروههای راک پیشرفته (Progressive Rock ) مشاهده می شود معروف است.

boy iran
08-07-2008, 11:42
اوتمار ليبرت



در سال ۱۹۶۳ در شهر کلن آلمان بدنيا آمد. نواختن و آموزش گيتار را از ۱۲ سالگی شروع کرد. با وجود آنکه آموزش موسيقی را به سبک کلاسيک در مدرسه Rhei Nische Musikhockschule آموخت ولی هميشه احساس نهفته خود را بروی سيمهای گيتار بروز ميداد بطوريکه نوای دلنشين او نوازشگر گوشها بود.

بعد از پايان تحصيلات مسافرتهای متعددی به کشورهای اروپا کردو توانست برداشتهای زيبايی را که از موسيقی روسيه و اسپانيا کرده بود با احساس عميق خود در آميزد و اولين جرقه هنر موسيقی خود را به نام فلامنکو نو بوجود آورد.

تاثير اين موسيقی آنچنان ليبرت را متحول ساخت که در سال ۱۹۸۶ با اقامت در شهر سانتا فی ايالت نيومکزيکو آمريکا تمام تجربه سالهای گذشته خود را در رشته موسيقی Jazz & Funk Groove کنار گذاشته و در کنار کار در رستورانهای شهر سانتا فی مشغول تکميل نوع سبک موسيقی خود شدکه بتواند جذابيت خاصی برای تمام مردم دنيا (نه تنها اهالی مناطق خاص) داشته باشد.







ليبرت اولين گروه خود را در سال ۱۹۸۸ بنام Luna Negra تشکيل داد.

اولين اثر اين گروه در سال ۱۹۸۹ بنام Marita Shadoe & Storms منتشر شد شد.

با انتشار اين اثر زيبای ليبرت اکثر راديوها ييکه طالب موسيقی New Age بودند, دائما آلبوم اين هنرمند با استعداد را در سراسر غرب آمريکا از ايستگاه راديوهای خود پخش ميکردند , نتجتا نوای سازهای اين گروه به گوش مسئولين شرکت Highter Octave Records رسيد سپس آلبوم قبلی او با اجرای مجدد بنام Nouvaeau Flamenco در سراسر دنيا پخش شد . و اين آغاز محبوبيت بين المللی وی بود زيرا زمانی که اجرای جديد آلبوم به گوش دوستداران موسيقی آنها رسيد باعث در خواست کنسرت های متعددی در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ از آنها شد و آثار اين گروه در رتبه سوم جدول موسيقی آمريکا قرار گرفت .

گروه ليبرت در سال ۱۹۹۲ آلبوم جديدخود بنام Solo Parati منتشر کرد که هنرمندمعروف Santana نيز اجرايی در آن داشت و يکی ديگر از هنرمندانی که با اجرای اثر Unforgetable (متعلق به پدرش) در آلبوم ليبرت شهرت او را افزايشی چشمگير داده ناتالی کول دختر نتکين کول معروف بود اين شهرت باعث تقاضای کنسرتهای متعدد ديگری در سرتاسر اروپا و آمريکای جنوبی برای وی شد. که همگی با موفقيت همراه بود آلبوم ساعاتی بين شب و روز اين گروه , استاندارد جديدی از تلفيق موسيقی Soul & Blues را بوجود آورد .

آلبوم ديگر اين گروه بنام Euphoria با انواع مختلق ميکس و اجرای متنوع در صدر آلبومهای موسيقی و رقص محلی دنيا در آمد.






در ساخت و نواخت ليبرت, اين آلمانی چينی تبار ميتوان از سبک جز و بلوز سياهان تا سروده های فولکلوريک آمريکای لاتين ,از ملوديهای پر رازو رمز هند و سرزمين های جنوب خاوری آسيا تا تپش پر طنين موسيقی آفريقای را شنيد .

در يک کلام , زبان گيتار او با زبان دل آدمی سخن ميگويد.

boy iran
08-07-2008, 11:43
B.B.King

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


سلطنت بی.بی.کینگ چون پادشاهی بی.بی.کینگ در بلوز طولانی تر از هر نوع پادشاهی بر روی زمین است . هم اکنون هم بی.بی .کینگ در سن 81 سالگی همچنان شاداب تاج پادشاهی بلوز را بر سر نهاده است . زمان اثر آشکاری بر روی او نداشته بلکه فقط او را محبوب تر از همشه ساخته است .کارش نواختن موسیقی برای مردم ، یکدفعه ظاهر شدن در تلویزیونهای گوناگون تجاری و یا تنظیم کردن آهنگ ها برای آلبوم بعدیش
او در 16 دسامبر سال 1925 در یک کشتزار در می سی سی پی نزدیک ایندیانولا متولد شده است . او در جوانی در گوشه های خیابان برای سکه های 10 سنتی ساز میزد و بعضی اوقات در بیشتر از 4 شهر در یک روز ساز میزد
او در سال 1947 به ممفیس رفت تا کار موسیقی خود را دنبال کند . شهر ممفیس بسیاری از موسیقیدانان مهم را از جنوب جذب کرده و پشتیبانی میکرد و او هر موزیسین در هر سبکی از اهنگهای آمریکائی آفریقائی را میتوانست آنجا پیدا کند . بی.بی. کینگ همراه پسر عمویش بوکا وایت ماند که یکی از مشهورترین ایفا کنندگان سبک بلوز در زمان خودش بود. او تدریس میکرد و به بی.بی.کینگ در آموختن هنر سبک بلوز کمک میکرد
اولین تغییر بزرگ بی.بی.کینگ در سال 1948 رخ داد هنگامیکه او در برنامه رادیوئی
بیرون از ممفیس غربی اجرا کرد که باعث KWEMدر Sonny Boy Williamson
ایجاد تهعد در او در خیابان 16 گریل در ممفیس غربی شد
در رادی شد Sepia Swing Club خیلی محبوب شد و مبدل به برنامه King's Spot
چندی نگذشت که بی.بی کینگ نیاز به یک اسم رادیوئی به یادماندنی داشت آنچه شروع بود که مختصر شده Beale Street Blues Boy شده بود در سر زبانها به عنوان مثال
B.B.KING و در آخر با احتساب اولین کلمات Blues Boy Kingبر حسب
دراواسط سالهای 1950 هنگامیکه بی.بی.کینگ در حال اجرای موسیقی در یک مجلس در
بود تعدادی از طرفداران پرو پا قرص او سرکش شده و دو تن از آنها Arkanas , Twist
با هم درگیر شده و با واژگون ساختن بخاری تالار را آتش زدند و همانند دیگران برای امنیت بی.بی.کینگ هم از سالن بسرعت خارج گشت . سپس دریافت که گیتار الکتریک 30 دلاری مورد علاقه اش را در داخل تالار جا گذاشته است ، بنابراین به عجله بازگشت به ساختمان در حال سوختن برای آوردن گیتارش ، او به زحمت از مرگ رهائی یافت و بود تصمیم گرفت Lucille بعدها هنگامی که دریافت که زد و خورد بر سر یک زن به نام
که اسم آن زن را به گیتارش نسبت دهد تا از یادش نرود که هیچگاه یادش نرود کار احمقانه ای مثل زد و خورد بر سر یک زن انجام ندهد . از آن زمان تا کنون هر یک از گردید Lucille تبدیل به نام Gibson Guitars های گیتارهای بی بی کینگ با مارک
نگذشته بود که او ملی شد Three O'clock هنوز چیزی از اولین کار موفقش
در 1956 او و گروهش ، موسیقی خیره کننده ای را در 342 یکشنبه اجرا کردند از
و Juke همراه با کافه های کوچک شهرش ، کافه های ارزان قیمت Chttin نمایش های
تالارهای رقصهای محلی تا رقصهای سنگی ، تالارهای موسیقی سمفونی ، دانشگاهها
هتلهای تفریحی ، آمفی تئاترها و بطور سراسری و جهانی اجرا داشته و مشهورترین موسیقیدان بلوز 40 سال گذشته است
یکی از مهیج ترین سبک های گیتار را در جهان گسترش B.B.King در طول این سالها
و دیگران گرفته T.Bone Walker , Blind Lemon Jefferson داد . او این سبک را از
هر دو جزء Vibrat بود که آنرا با تلفیق دقت خاص خود و مجموعه وکالها و دست چپش
اجتناب ناپذیر واژگان گیتاریست موسیقی راک شدند
و Eric Clapton , Jeff Beakدر هر دفترچه حسابش یک مدل برای هزارها نوازنده بود
و دیگران George Harison
را در یک صوت pop swing , main streem بی بی کینگ بلوز سنتی ، جاز ، جامپ
واحد ترکیب کرده بود
او میگوید : وقتی آواز میخوانم در ذهنم مینوازم ، زمان مرا از خواندن باز ندارد ، من شروع به خواندن میکنم با نواختن لوسیا
در Newport Folk و Bill Graham's Fillmore West در سال 1968 در فستیوال
همراه با هنرمندان پر شور معاصر راک که بی بی کینگ را می پرستیدند و کمک bills
کردن به معرفی او به جوانان سفید پوست در " 69 " بی بی انتخاب شد توسط
رولینگ استون تا 18 کنسرت آمریکائی را برای آنان شروع کند بهمراه تینا ترنر
و در سال 1987 Blues Foundation hall of Fame در سال 1984 به B.B. King
را دریافت کرد NARAS' Lifetime Achievement Grammy جایزه
را در سال 1973 ، دانشگاه یاله در سال 1977 Tangaloo و دکترای افتخاری از کالج
در سال 1990 و دانشگاه Memphisاز Rhodes کالج موسیقی در سال 1982 ، کالج
را در سال 2002 دریافت نمود .Mississippi Valley
در ممفیس باز Beale Street را در King's Blues در سال 1991 بی بی کینگ کلوپ
در لوس آنجلس و سومین City Walk کرد . و در سال 1994 دومین کلوپ در دانشگاه
کلوپ در میدان تایمز شهر نیویورک در جون سال 2000 راه اندازی شد و اخیرا دو کلوپ
در ژانویه 2002 باز گردید Connecticnt در Fox Woods Casino در
زندگی نامه خودش را در B.B.King همراه The Rood در سال 1996 دیسک فشرده
یک نشریه ادبی پر سر و صدا منتشر کرد . همچنین در همان سال زندگی نامه او با نام
نوشته شد Blues all Around me
ادامه داد به سفر به طور گسترده ، بطور متوسط بیش از 250 کنسرت در هر B.B.King
سال در قسمتهای مختلف جهان برگزار میکند و همچنان پرچمدار سبک بلوز برای گیتار است

boy iran
08-07-2008, 11:44
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].jpg


توماتيتو

خوزه فرناندز تورس ” توماتيتو ” در سال 1958 ميلادي در شهر آلمريا چشم به جهان گشود . وي خيلي زود از طريق پدرش ” توماته ” و همچنين عموي خود ” نينيو ميگوئل ” كه از نوازندگان افسانه اي گيتار بود با گيتار فلامنكو آشنا شد .


زماني كه تنها دوازده سال داشت به مالگا رفت تا در يكي از باشگاههاي فلامنكو به نام La Taberna Gitana موسيقي را به صورت حرفه اي و بعنوان يك شغل دنبال نمايد .


او براي اولين بار در دهمين باشگاه با آوازه خوان مشهور “كامارون دلا ايسلا” آشنا شد .توماتيتو به مدت 18 سال كامارون را در كنسرتهاي مختلف سرتا سر جهان همراهي كرد اولين صفحه اي كه از اين گروه دو نفره ضبط و منتشر شد La Leyenda del Tiempo نام داشت و پس از آن آثار متعدد ديگري توسط اين دو هنرمند محبوب انتشار يافت .


توماتيتو براي اولين بار در آلبوم Como el Agua با پاكو دلوسيا همكاري نمود و در سال 1987 ميلادي اولين آلبوم تكنوازي خو را تحت عنوان Barrio Negro منتشر نمود. او كه به عنوان يكي از محبوبترين همراهي كنندها شناخته شده بود و با خوانندگان بزرگي چون انريكه مورنته, لوئيس د كوردوبا, ويسنته سوتو ,خوزه منز, پانسكيتو لاسوسي و دوكينده همراهي نمود .


توماتيتو پر افتخار ترين سكوهاي موسيقي فلامنكو را بخود اختصاص داد. پس از در گذشت كامرون توماتيتو تصميم گرفت كه به تكنوازي بپردازد . وي به همراه گزوه خود در معتبرترين سالنهاي كنسرت در اروپا و ژاپن به هنرنمايي پرداخت و به موفقيتهاي چشمگيري دست يافت .


توماتيتو به لطف جذبه جادوئي و همچنين حس عميق فلامنكوي خود قادر است حضار خود را مدتها با عجايب فلامنكو مسحور نمايد. لازم به ذكر است كه توماتيتو در سبك فلامنكوي مدرن فعاليت دارد…

moein_drj
08-07-2008, 13:44
boy iran جان .. کارت درسته !

مطلبی از the edge گروه u2 هم داشتین...خیلی ممنون میشم...

boy iran
08-07-2008, 19:21
boy iran جان .. کارت درسته !

مطلبی از the edge گروه u2 هم داشتین...خیلی ممنون میشم...

سلام

چشم دوست خوب حتما از u2 هم برای شما مطلب قرار میدم


:40::40::40::40:

boy iran
08-07-2008, 19:22
جان مك لافلين



جان مك لافلين متولد 4 ژانويه سال 1942 در يوركشاير انگلستان است .نوازنده ای بسيار برجسته در سبک جز که ميتوان او را بجرات يکی از برترين ها در نوازندگی گيتار در اين سبک دانست .او نواختن گيتار را از سن 11 سالگي آغاز كرد و اولين الهامات او از سبك بلوز بود .



جان مك لافلين كارش را با عضويت در گروه جرج فيم George fame بنام شعله هاي بلوز Blues flames آغاز كرد . پس از آن عضو گروه Graham bond organization ، Briayan Auger`s شد و بعدا در سال 1968 گروه خودش را تشكيل داد و آلبوم بسيار موفق Extrapolation را ركورد كرد .


در سال 1969 به آمريكا رفت و با گروهLifetime همكاري كرد كه اين گروه قدرت و صلابت بسياري در بيان پر قدرت موسيقي روي سن هاي جز آمريكايي داشت .
بعد از گروه Lifetime ، مك لافلين با Wayne Shorter كار كرد و براي كار و ضبط با Miles Davis دعوت شد با هدف تهيه آلبومي كه بيشترين استفاده مشخص از گيتار را داشته باشد و با همراهي اشخاصي چون :


Billy cobham درامز ، Jerry goodman ويولن . نتيجه آن آلبومي بود بنام My Goals Beyond . آلبومي كه بسيار تحسين بر انگيز بود و در اوايل دهه هفتاد بسيار مورد توجه قرار گرفت .

مك لافلين با Jerry goodma و Billy cobham و Rick Laird و Jan Hammer گروهي با سبك Jazz fiusion جز فيوژن تشكيل داد . نام اين گروه Mahavishnu Orchestra بود .
گروه بي اندازه از حضور او لذت مي برد و به او لقب Guitar Hero ( قهرمان گيتار ) داده بودند . بعد از موفقيت بسيار طولاني اين گروه جان مك لافلين به نواختن با گيتار آكوستيك باز گشت و گروه شاكتي Shakti را شكل داد .


يك گروه هندي پيشقدم شدند كه با وي همراهي كنند . زيرا او مي توانست ساعتها بدون خستگي صداي بسيار شفافي را از ساز بيرون بريزد . او كماكان به نواختن با گيتار الكتريك و آكوستيك ادامه مي داد .


او هميشه بهترين ها را در مي يافت و بهترين ايده ها را داشت . او دوباره در سال 1980 به Mahavishnu بازگشت و گيتار الكتريك – سينتي سايزر خود را بدست گرفت . او در همين سالها مشغول نوشتن Mediterranean Cocerto براي اركستر كلاسيك شد .


در سال 1988 بطور همزمان در حالي كه فعاليتهاي كلاسيك خود را ادامه مي داد يك تريو Trio ( سه نوازي ) را با همراهي الكتريك باس و پركاشنيست هندي Triok Gurtu ركورد كرد كه قطعاتي به شدت دوستانه عميق در آن وجود دارد . تور The John Mclaughlin Trio در تمام دنيا براي 5 سال بسيار موفق بود و براي او آرامش و مهارت در شنيدن و استفاده بجا از صداها را به ارمغان آورد .


دو آلبوم بعد از اين تور بيرون آمد به نامهاي Life at the Royal Festival Hall در سال 1990 و Que Allegria در سال 1992 . از 1993 او توري با گروه جديدي به نام Free Sprits شروع كرد كه دوباره گيتار الكتريك مي نواخت .

اعضاي گروه شامل : Dennis Chambers نوازنده درامز ، Joy DeFerancesco نوازنده هاموند ارگ . آخرين آلبوم جان مك لافلين در سال 1997 بعد از اين تور بود به نام The Heart Of Things .
اين بيوگرافي نكات ناگفته بسياري دارد . جان مك لافلين شخصيت بسيار جالب و هميشه متغييري دارد . بهترين دوست او پاكو د لوسيا نوازنده گيتار فلامنكو است .

boy iran
08-07-2008, 19:23
Chris Rea



Christopher Anton Rea ملقب به Chris Rea متولد 4 مارس سال 1951 آهنگساز و خواننده موفق انگلیسی به فروشی بالغ بر 30 میلیون نسخه از آثارش در سراسر جهان، دست پیدا کرده است.نوازندگی با ذوق هنری، صدایی گیرا و ترانه هایی خوب مسیر موفقیت جهانی کریس ریا را هموار ساخته است. کسیکه با ژستها و کلماتش باعث حرکت جداگانه در راه گرایشات و مسیر اصلی سبک بلوز در انحصار خود شده است.

او تا سن 19 سالگی گیتاری نداشت. مادرش ایرلندی و پدرش یک ایتالیایی مهاجر، صاحب یک بستنی فروشی بودند. کریس با عقاید آرمانگرایانه ایتالیایی بزرگ شد، جایی برای اینکه همه چیز درخشان، شادمان و به طریقی بهتر از همه جا باشد. امروزه او ادعا می کند هنوز می توان این تاثیرات ایتالیایی را در ترانه های دلسوزانه اش شنید.

الهام برای نواختن بلوز از حادثه تلخی در دوران جوانی وی برگرفته شده بود. روزی معلم کریس قصد داشت یکی از انشاهای وی را در جلوی دیدگان همکلاسیهایش پاره کند. از یکسو کریس و از سوی دگر معلم دفتر را بسوی خود می کشیدند. کریس برای حفط آبرو و معلم برعکس آن. سپس کریس ریا از مدرسه اخراج شد. بشکلی کاملاً نا امید بسوی دوست گیتاریستش رفت. او برای کریس قطعه ای از Joe Walsh را اجرا کرد. در همان لحظه بود که جرقه ای در ذهن کریس زده شد و مسیر زندگیش را دچار تغییر کرد. همان روز کریس ریا جهت خرید گیتار به همراه یک باتل نک اقدام کرد.

در سال 1973 وارد گروهی محلی بنام Magdalene با خوانندگی Dave Coverdale شد که بعداً به Deep Purple پیوست. پس از رفتن دیو، آنها نام گروه را به Beautiful Losers تغییر دادند. اگرچه آنها در مسابقه Melody Maker به مقام اول و عنوان بهترین تازه کاران سال رسیدند ولی روز به روز توقعشان برای مطرح کردن نام خود بالاتر می رفت. کریس ریا گروه را در سال 1977 ترک گفت تا شغل خود را بشکل انفرادی ادامه دهد. در آوریل سال 1978 اولین تک آهنگ خود را بنام Fool (If You Think It’s Over) ساخت که هم در جدول موسیقی آمریکا و هم در انگلستان وارد شد. نسخه اصلی اولین موفقیت جهانی او با نام Fool بعنوان یک قطعه بلوز در میان مردم شناخته شد.

تاکنون، کریس ریا حدود 30 میلیون نسخه از آلبومهایش را به فروش رسانده است. آهنگسازی استثنائی وی اکنون به درازای 22 آلبوم استودیویی و اجرای کنسرتهای بین المللی در سرتاسر دنیا، در طول زمان آهنگسازیش می رسد.

کیفیت بالای اجراهای زنده وی، مورد ستایش رسانه ها بعنوان یکی از بهترین لحظه های موسیقی بلوز قرار گرفت. آنها درباره کریس چنین می گفتند: فعل و انفعالاتی مجذوب بین خواننده و گیتارش رخ می دهد. هنگامیکه او ممکن بود روی سن ناخوشایند بنظر برسد، با مسلط شدن بر روی گیتار و صدایش مشکل را برطرف می نمود. کریس ریا برای انجام اجراهای بزرگ، رجز خواندن و یا استفاده از جلوه های ویژه خاص ساخته نشده است. او به هرجهت سن را دوست می دارد چون او می تواند از این طریق به احساس شنودگان و هواداران در ترانه هایش پاسخ دهد. الهاماتی بر وی بعنوان یک گیتاریست از زندگی شخصی وارد می شود و او با استفاده از نقاط قوتش از آنها در جهت موسیقیش بهره می گیرد.

هیچگونه تهمتی بر او وارد نیست، کریس ریا صاحب یک خانواده شاد و سرزنده است. سرگرمی مورد علاقه وی پختن غذاهای ایتالیایی است. اشتیاق و علاقه شدید کریس تماشای مسابقات اتومبیلرانی نیز می باشد.

مکتب هنری رومانتیک راک (رومانتیکسم)، ظرافت آلات موسیقی و کمال هنرمند در درون موسیقی کریس ریا جریان دارد. او آموخته است تا میان شهرت ظاهری و ادراکی پاینده و همچنین محصولات جعلی بی نام و اظهارات شخصی وجه تمایزی قائل شود.

تقریباً چند سال پیش او بخاطر وضعیت لوزالمعده اش به بستر بیماری افتاد و چندین عمل پیچیده را پشت سر گذاشت. او در طول بیماری با کمک همسر و دو دخترش توانست قدرت بدنی خود را بدست بیاورد تا بتواند دوباره در مسیر زندگیش گام بردارد. کریس باور دارد که خانواده اش وی را از مرگ نجات دادند. در طول این دوره از سختیها کریس تصمیم به ساخت آلبوم Stony Road خود می کند تا از این طریق ریشه های موسیقیایی خود را به همگان نشان دهد. حالت زندگی او در اشعار آلبوم Stony Road بشکلی صادقانه و آشکارا بیان شده است که در کارهای قبلی او ناشناخته بود. او خودش می گوید که تم آهنگها از زمانیکه مریضیش جدی تر شد، خطور کرده است. Stony Road پر از زندگی است. در چنین راهی زندگی، مدام در حال تغییر است. کریس ریا بطور جدی تغییراتی در چند سال اخیر را تجربه کرده است که تمام آنها در یک زمان کمک به بهبودی او می کنند.

موسیقی او همیشه حسی بلوزی داشته است. بعبارتی دیگر آکوردها و صداهایی از اساس بلوز خارج می شوند را می توان در آثار قدیمی ریا شنید. آلبوم جدید با ملودیهای عادی در حقیقت نتیجه پیش زمینه ایتالیائی/ایرلندی وی می باشد. رفتارهای ضدتجاری وی بر همگان آشکار است. برای مثال جلوگیری از قرار گرفتن در جایگاههای ویژه فروشگاهها و یا تبلیغات تجاری از جمله فعالیتهایی است که نیروی حیاتی موثقی به وی هدیه کرده است.

در این قسمت لیستی از آلبومهای ساخته شده توسط کریس ریا نوشته شده است.

Whatever Happened To Benny Santini? (1978)

Deltics (1979)

Tennis (1980)

Chris Rea (1982)

Water Sign (1983)

Wired to the Moon (1984)

Shamrock Diaries (1985)

On the Beach (1986)

Dancing with Strangers (1987)

The Road to Hell (1989)

Auberge (1991)

God’s Great Banana Skin (1992)

Espresso Logic (1993)

La Passione (1996)

The Blue Cafe (1998)

The Road to Hell: Part 2 (1999)

King of the Beach (2000)

Dancing Down the Stony Road / Stony Road (2002)

Blue Street (Five Guitars) (2003)

Hofner Blue Notes (2003)

The Blue Jukebox (2004)

Blue Guitars (2005)

boy iran
08-07-2008, 19:24
ویکتور لوئیس مونجه فرناندز ملقب به سرانیتو 1 ژوئیه 1942 در مادرید اسپانیا متولد شد . سرانیتو ابتدا گیتار را نزد پدرش آموخت . در سن ده سالگی او چند اجرای عمومی به معرض نمایش گذاشت و در سن هجده سالگی به عنوان یک گیتاریست با استعداد شناخته می شد .

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در سال 1968 او اولین ضبط تکنوازی خود را انجام داد و به دنبال آن در سال 1970 یک سفر موفق برای کنسرتهایی در اروپا داشت . در سال 1971 او دو موفقیت رقابتی عمده کسب کرد. سرانیتو پس از آن در ” Concurso Nacional De Art Flamenco” که در کوردوبا برگذار گردید برنده شد .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پس از این کارهای بزرگ او به عنوان یکی از بزرگترین گیتاریستهای فلامنکو معاصر در اسپانیا و خارج از آن به شهرت فراوانی دست یافت .
از اين نوازنده در حال حاضر در ايران کتاب آموزشی بهمراه ويديو تصويری موجود ميباشد


جوايزی که اين نوازنده دريافت نموده است:
[/CENTER]

National Award of Guitar (Cordoba)
Flamenco Chair of Jerez (Cadiz)
Gold Medal of the Mines (La Union)
Honnuray Merit (University of Costa Rica)
Gold Medal Bratislava Festival (Czechoeslovaquia)
Gold Medal Strassbourg , in commemoration of Spain entering into the European Council
Gold Medal of Artistic Merit City Council of Madrid (Spain)
Honnuary distinction of Artistic Merit, National Theatre Ruben Dario (Nicaragua)
National Award of the Critic, by the record “Sueños de Ida y Vuelta” (Spain).

boy iran
08-07-2008, 19:27
Bob Dylan

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

استاد ترانه سرایی ، منتقد جسور اجتماعی با زبانی تلخ و کنایه آلود و پیشوای نسل ناراضی جامعه . او متولد شد با ماری که بالای سر او چنبره زده بود و گردبادی که در حال وزیدن بود .باید درک کنید حقیقت موسیقی یا حقیقت اسطوره ها را که با قدرت جادویی بی انتها در او ریشه دوانده است و با تن پوشی از طلا از درون ترانه هایی تجلی می یابد که کانون خروشان انقلاب موسیقی پاپ در نیمه دوم همان قرنی بود که این نوع موسیقی در حال شکل گرفتن بود . باب دیلان نمی توانست برای دگرگون ساختن موسیقی منتظر بماند. نمیتوانست تنها بخشی از دگرگونی باشد . او به خودی خود یک دگرگونی بود . مار و گردباد ! باید بدانید که اگر بطور اتفاقی به این ترانه ها گوش دل سپرده باشید ، از میان آن پاسخی را که با وزش باد بگوش میرسد ، درک خواهید کرد ، همه سنگ شده اند . آنها کارت پستال های اعدام را میفروشند و تو باید در زمانی که همه خارج از حیطه قانون زندگی میکنند شرافتمندانه زندگی کنی و زمانیکه دقیق تر و نزدیک تر گوش فرا میدهی ، در می یابی که جاده را تا آنجا در نوردیده ایم که چرخ ها از جا درآمده و سوخته اند و در می یابی شکوه و جلالی را که هرگز به تصویر کشیده نشد و اینکه هیچکس بلوز Blues را مثل willie ***ell نابینا نمینوازد .

آنها افسانه ها و حقایقی هستند که در امتداد ترانه در گذرند و بدل به بخشی از واژگان فرهنگی و اسطوره جاری آمریکا میگردند . صد ها ترانه ، 43 آلبوم ، فروش افزون بر پنجاه و هفت میلیون نسخه از آلبوم ها، زنجیره ای از رویاهای آمریکایی که بود و دیگر نیست ! در ابتدا موسیقی مردمی بود و اصالتی عمیق از کوه ها و رود ها و آسفالت بزرگراه 61 و ریتم و بلوز و راک اند رول و سرود های مذهبی کلیسای جنگ های دور دست و نواهایی که هنگام غسل تعمید در ریورساید کالیفرنیا بگوش می رسید .

باب دیلان تمام اینها را گردهم آورد و با کلمات خود اینها را در هم آمیخت . قبل از اوتنها بابی وینتون چنین کرده بود . خوب نبود ، واقعا خوب نبود . در حد و اندازه دیلان نبود . اما زمانیکه دیلان برای اولین بار قدم به نیویورک گذارد ، موسیقی راک ، پیشوای خود الویس پریسلی را در زنجیره ای از فیلم های موزیکال از دست داده بود . چاک بری ، لیتل ریچارد ، جانی کش ، کارل پرکینر ، سام کوک و جکی ویلسون ، تمام آن پیشگامانی که دیلان به آنها عشق میورزید و در مدرسه راک اندرول الگوی او بودند ، با ورود جوانان خوش آب و رنگ و شسته و رفته از دور خارج شده بودند . موسیقی عاری از ویژگی های خاص شده بود و تنها بقایای موسیقی دوران آیزنهاور به گوش می رسید . راک اندرول بذر مرگ بر دل های غفلت زده و آسوده طلب آمریکاییان پاشیده بود

در دوران کهولت Kennedy هنگامی که جهان در التهاب بسر میبرد ، به ناگاه موسیقی شکلی دل انگیز و پر احساس بخود گرفت . جاز قدرتی دوباره یافت ، اما جاز موسیقی بزرگسالان بود و تاثیری بسزا روی افکار آنان داشت. هر کسی که میخواست به آهنگی گوش فرا دهد و چیزی فراتر از یک لذت آنی از آن گیرد ، رو به موسیقی فولک آورد از این رو باب دیلان بچه راک اند رول که به تازگی در دانشگاه مینه سوتا ثبت نام کرده بود و به موسیقی ودی گاتری گوش میداد علم موسیقی فولک را برافراشت و بار سفر به نیویورک بست و در دهکده گرینویچ اقامت گزید و تا می توانست به اجرای برنامه های مختلف پرداخت .طی دو سال زیر و بم موسیقی فولک را بدست گرفت سپس به ناگاه آن ر رها کرد !

و آنگاه جنجال ، مقاومت و انقلابی عظیم در موسیقی راک اند رول ایجاد کرد که تماشاگران و مخاطبان کوته فکر را یارای شنیدن آن نبود، آنچه که موسیقی اعتراض را به میثاقی بی بدیل و پیمانی بی نظیر بدل می ساخت ، بی پیرایگی ، گستاخی و آمیزه ای از هیجان و انتظار بود . زمانی که باب دیلان در مقابل راک نوازان قرار گرفت و مورد تمسخر آنها واقع شد هرگز در مقابل استحضاء آنان احساس ضعف نکرد تا زمانی که ترانه هایی مانند ROW DESOLATION و LIKE A ROLLIGSTONE ذهن نسل جدید را به خود معطوف ساخت و این باور را در اذهان آنان زنده کرد که موسیقی راک میتواند به اندازه یک رمان یا یک شعر ، صریح ، انسانی و پر شور باشد . نوعی از موسیقی که در عین شور آفرینی سرگرم کننده نیز باشد .

دیلان بزودی به یک خواننده مطرح بدل شد . او یک جادوگر بود هر آنچه که می خواند یا میگفت و یا می پوشید جذابیتی عمیق در او ایجاد می کرد که پیشرفت وی را در عالم موسیقی استوارتر می ساخت . و اینجا بود که موسیقی برای دسته ای از مردم اهمیتی ویژه داشت . اهمیتی شگفت انگیز و پاسخ دیلان در نهایت خرد بود : سکوت ! بعد از تصادف با موتور سیکلت در سال 1966 او فرصتی دوباره یافت تا آثار جدیدی را خلق کند آثاری بس عرفانی و ژرف اندیشانه . شمار حیرت انگیزی از تحولات پدید آمد اما دیلان در یک امر پا برجا باقی ماند : هرگز از خلق آثار موسیقیایی عظیم دست بر نداشت . عکس العمل وی پس از دریافت جایزه گرمی در سال 91 بدلیل یک عمر فعالیت هنری این جملات بود:

خوب پدرم هیچ گاه مرا زیاد تنها نمی گذاشت می دانید که او مرد ساده ای بود . اما آنچه به من گفت مهم بود او گفت پسرم تو ممکن است در این دنیا آنقدر به فساد کشیده شوی که پدر و مادرت تو را ترک کرده و از تو دوری کنند و اگر این اتفاق بیفتد بدان که خداوند آنقدر توانایی و استعداد در تو نهاده که به اصلاح راه بپردازی .

آلبوم رمان عقل باخته TIME OUT OF MIND شاهکار باب دیلان است . عظیم ترین اثر وی پس از خلق BLOOD ON THE TRACKS در 20سال قبل . دیلان قبل از خلق آخرین اثر خود با مرگ نیز دست و پنجه نرم کرد و مدتی را در بیمارستان سپری کرد و این یک هشدار بود : زمان میگذرد . زمان عقل باخته بار دیگر دیلان را به کانون گرم زندگی و موسیقی باز گردانند .

آخرین اثر او گویی خواب چندین ساله را از سر علاقه مندان او پراند در حقیقت مثل همیشه تنها او بود که با چشمانی باز به انتظار نشسته بود و این پیامی بود برای ما که باید همیشه و هنوز گوش فرا دهیم .



تولد : 24 مه 1941 در دولوت ایالت مینه سوتا با نام اصلی رابرت آلن زیمرمن

1961 : اقامت در نیویورک

1963 : سرودن شعر ضد جنگ BLOWIN IN THE WIND

1964-1966 : اجرای ترانه های کلاسیک فولک بنام های THE TIMES THEY ARE A CHANGIN , BLONDE ON BLONDE

1989 : ثبت نام وی در تالار مشاهیر راک اند رول

1991 : دریافت جایزه گرمی آوارد بخاطر یک عمر فعالیت هنری

1998 : دریافت جایزه گرمی آوارد بخاطر ترانه زمان عقل باخنه

2000 : دریافت اسکار بهترین ترانه فیلم

boy iran
08-07-2008, 19:28
Stuart Hamm’ نوازنده گيتاربيس





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





استوارت هم معروف به Stu Hamm استو هم، بخاطر فعاليتهای برجسته هنريش در دهه ۸۰ و همکاری با دو تن از رهبران اصلی سبک راک يعنی Joe Satriani و Steve Vai نامی پرآوازه برای خود در صنعت موسيقی برگزيد.




استو در سال ۱۹۶۰ و در شهر اينديانا در خانواده‌ای متولد شد که همگی استعداد موسيقيائی ويژه‌ای داشتند. پدرش يک موسيقی‌شناس مجرب بود و کتاب‌های درسی فراوانی درباره موسيقی به رشته تحرير درآورده بود. مادرش نيز استاد و خواننده اپرا بود و برادر بزرگش همچنين به تدريس موسيقی کلاسيک هندی مشغول بود.
بعد از جابه‌جائی به شهر ويرجينيا در سنين نوجوانی گيتاربيس خود را برداشت و شروع به مطالعه سبک‌های مختلف گروههای راک نمود، او در همان دوران وارد گروهی مدرسه‌ای با سبک جز شد.



هنگاميکه ۱۸ سال داشت در کالج موسيقی برکلی در بوستون ثبت‌نام کرد. در طول اين مدت با موسيقی بزرگان سبکهای مختلف از جمله Steve Vai، Steve Smith، Randy Coven، Victor Bailey و Jeff Berlin آشنا گرديد و از آنان تاثير گرفت.



در اوايل دهه ۸۰ و در شهر کاليفرنيا طی ملاقاتی که استيو وای با استو هم داشت، هنگاميکه استيو وای با Frank Zappa و بعدها با David Lee Roth همکاری می‌کرد، تصميم به تاسيس گروهی با سبک راک گرفتند که نتايج آن واقعاْ رضايت‌بخش بود. گروهی که پل پيروزی برای استو محسوب می‌شد. همکاری با بزرگان اين سبک واقعاْ افتخاری بزرگ برای وی تلقی می‌گشت.



در اواسط دهه ۸۰ طی ملاقاتی که جو ستريانی با دوست قديمی و شاگرد گيتار خود يعنی استيو وای داشت، با بيسيست گروه يا همان استو هم آشنا گرديد. آن سالها برای ستريانی با موفقيت سپری می‌شد پس طی توافقی که با استو هم بعمل آمد مقدر شد تا به گروه ستريانی بپيوندد.




روزهای محبوبيت و شهرت يکی پس از ديگری در کنسرتهای باشکوه جو ستريانی به سراغ استو هم می‌آمدند. همکاری‌های استو در آلبومهای بدون کلام جو ستريانی و نوازندگی همراه او ديگر برای وی عادی شده بود! استو هم، در آلبومهای Not of This Earth در سال ۱۹۸۶، Surfing with the Alien در سال ۱۹۸۷، Dreaming 11 در سال ۱۹۸۸ و آلبوم Flying in a Blue Dream بسال ۱۹۸۹ که با خوانندگی ستريانی همراه بود، حضور داشت.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




در همين سالها بود که استو استعدادهای خود را به رخ هوادارانی که ناخواسته بدست آورده بود می‌کشيد. آلبومهای سولوی وی يکی پس از ديگری وارد بازار می‌شدند که عبارتند از Radio Free Albemuth در سال ۱۹۸۸، Kings of Sleep در سال ۱۹۸۹ و آلبوم The Urge بسال ۱۹۹۱. ديگر او استوارت هم ناميده می‌شد و نه بيسيست گروه جو ستريانی!



در سال ۱۹۹۰ استو به سوی دوست قديمی خود استيو وای شتافت. وای برای آلبوم Passion and Warfare به نوازندگی او احتياج داشت. با تمام موفقيتها و فشردگيها در طول دهه ۹۰ برای استوارت او تصميم به تشکيل گروهی سه نفره به نام GHS گرفت. GHS برگرفته شده از نامهای سه عضو اين گروه می‌باشد. G: Frank Gambale بعنوان گيتاريست، H: Stu Hamm بعنوان بيسيست و S: Steve Smith بعنوان درامر. پروژه GHS کاملاْ موفقيت‌آميز به کار ادامه می‌داد



. آنها موفق به توليد سه آلبوم با نامهای Show Me What You Can Do در سال ۱۹۹۸، Light Beyond در سال ۲۰۰۰ و آلبوم GHS 3 در سال ۲۰۰۲ شدند. همچنين استو بعد از مدت ۹ سال فرصت توليد کردن آلبوم سولوی ديگری با نام Outbound را در سال ۲۰۰۰ بدست آورد.




از ديگر همکاری‌های وی با جو ستريانی می‌توان به حضور در کنسرت G3: Live in Concert در سال ۱۹۹۷، نوازندگی برای آلبوم Crystal Planet در سال ۱۹۹۸ و کنسرت Live in San Francisco در سال ۲۰۰۱ اشاره نمود.




همچنين از طرف هنرمندان ديگر برای ضبط آثارشان دعوت به همکاری شد که از ميان آنها می‌توان به دعوت‌های Richie Kotzen، Adrian Legg، Michael Schenker، Steve Fister، James Murphy و خيلی‌های ديگر اشاره نمود.



استو هم، در بسياری از آلبومهای يادبود شرکت داشت که می‌توان به کارهای Peter Green Songbook برای يادبود Peter Green و Stone Cold Crazy برای يادبود Queen و Bat Head Soup برای يادبود Ozzy Osbourne و Working Man برای يادبود Rush و Not the Same Old Song and Dance برای يادبود Aerosmith و Humanary Stew که برای يادبود Alice Cooper ترتيب داده شده بود شرکت کرد و افتخار آفريد.

boy iran
08-07-2008, 19:29
Marty Friedman


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



بعد از ظهور ریچی بلکمور و به تبع اون اینگوی مالمستین دسته ای از گیتاریست های راک تحت تاثیر اینگوی از شیوه ی نوازندگی معمول جدا شدن و سبکی به نام شرد به وجود اومد که بر مبنای کارهای بی نهایت تکنیکی و سرعتی بنا نهاده شد بحث در این مورد خودش خیلی جای کار داره اما موسیقی این دسته همیشه به خاطر بیش از حد تکنیکی بودنشون زیر سواله!!!!ولی یکی از این شردرها هست که گرچه تکنیک و توان این کار رو داره اما به ندرت ازش استفاده میکنه و بی نهایت به سمت موسیقی کشیده شده تا حرکات تکنیکی... گیتاریست خدایی به اسم مارتی فریدمن.




در سال 1962 تو شهر واشنگتون به دنیا اومد و در 15 سالگی برای اولین بار شروع به نواختن گیتار کرد و اکثرا هم کارای گروه هایی مثل رامون ها و کیس رو کاور میکرد گروه هایی که به شدت طرفدارشون بود و هنوز هم هست!!!بعد از مدتی وارد گروه های کوچک و محلی اون نواحی شد که معروفترین اونا ویکسن بود(با اون گروه ویکسن که همشون خانوم !!!هستن اشتباه نشه!!!)و بعد از چند گروه مختلف وارد کوکافونی شد و به همراه جیسون بکر که قبلا در موردش نوشتم دو آلبوم speed metal symphony و go off رو ریلیز کردن که در نوع خودش از لحاظ تکنیک نوازندگی و ایجاد هارمونی بین فاکتور های نیو کلاسیک(جیسون بکر)و فاکتور های موسیقی شرقی (مارتی)واقعا قابل توجه هستش و کلا این دو آلبوم خیلی تکنیکی و با ارزش به حساب میاد مخصوصا برای گستاریست ها گرچه وکال مزخرفش خیلی جاها کلا احساسش رو از بین میبره...
بعد از این دو آلبوم مارتی به دعوت دیو ماستین به غنوان لید گیتاریست به گروه مگادث رفت و برای یه دوره ی ده ساله تو این گروه فعالیت کرد که فعالیتش در این گروه جدا قابل تحسینه و منصفانه نگاه کنیم به راحتی لقب بهترین گیتاریست متال دنیا رو میتونه مال خودش بکنه سولوهای موزیکال و احساسی و در عین حال تکنیکالش واقعا تو کارای مگادث تاثیر گذاشت و باعث شد که سبک مگادث از ترش خالص تا حد زیادی به سمت موسیقی های پراگرسیو و شرقی بیاد و آثار زیبایی خلق بشه که هر کدوم جای ساعت ها بحث و نقد داره....
مارتی در سال 1988اولین آلبوم سولوش رو به اسم بوسه ی اژدها ریلیز کرد که یه جورایی میشه گفت به هوی متال نزدیکه و در سال 1992 با همکاری کیتارو آلبوم منظره(scence)رو به بازار عرضه کرد که یه آلبوم کاملا ملودیک و شرقی هستش و بیشتر روی موسیقی و تنظیم ها کار شده تا نوازندگی محض...
تحت تاثیر این همکاری در سال 1995 آلبومIntroduction رو ساخت و عرضه کرد که بی نهایت شبیه کار قبلی بود با همون هارمونی های شرقی و حکومت ملودی های باستانی شرق دور!!!!
سال بعد هم چهارمین آلبوم سولوی خودش رو به اسم True Obsessions ریلیز کرد که شامل سبک های مختلفی میشه از حمله هوی متال و متال تا همون سبک مورد علاقه ی خودش که استفاده از فاکتور های موسیقی شرقیه...این آلبوم تو چند ترکش وکال هم داره....




در سال 1999 گروه مگادث رو ترک کرد و بعد از مدت کوتاهی عازم ژاپن شد تا اونجا زندگی کنه مارتی به سرعت زبان ژاپنی رو یاد گرفت و شروع به نوشتن برای مجلات مختلف کرد کاری که قبلا در گیتار وان انجام میداد و به زودی سیل علاقمندان گیتار و راک در ژاپن به سمتش سرازیر شد و یکی از مجریان ثابت برنامه ی موزیکال hebimetasan (ヘビメタさん) !!!شد و این برنامه رو با یوکو کومادا مدل خیلی معروف ژاپنی تا سال 2005 ادامه میداد بعد از اون یه شبکه برای خودش تاسیس کرد(چه پیشرفتی!!!!!امان از این ژاپنی ها!!!!)در مورد هوی متال و برنامه ی راک فوجی یاما رو هم خودش اجرا میکنه ...
تو سال 2003 پنجمین آلبوم سولوش رو کار کرد که سبکش کاملا ترش و اگرسیو هستش و خیلی خیلی از اون ملودی های شرقی دوره و در نوع خودش برای علاقمندان به راک واقعا لذتبخشه(در مقایسه با گندی که متالیکا و مگادث و امثالهم تو هزاره ی جدید به ترش زدن این آلبوم خداست!!!!).
علاوه بر این فعالیت ها صدها کلاس و کلینیک و مستر کلاس تا حالا برپا کرده و در اکثر کشورهای دنیا به خیلیا چیزایی یاد داده!!!!!!حتی تو امریکای جنوبی بعد از اون راک این ریو جادویی در حضور 140000نفر!!!!
مارتی بی نهایت تحت تاثیر و علاقمند به موسیقی شرقی مخصوصا از نوع ژاپنیشه!!!و در ترکیب این مدل موسیقی با راک و متال مهارت خاصی پیدا کرده و در عین حال گاهی هم از موسیقی فلامنکو و جز استفاده میکنه که اینم در نوع خودش قابل توجهه...
گیتار های مورد استفاده ش هم معمولا جکسون کلی هستش گرچه الان یه مدل سیگنچر از آیبانز هم دستش میگیره....
از مشخصاتی که میشه بهش اشاره کرد یکی ویبره‌ی قوی و عمیق این گیتاریسته یکی استایل پیک گرفتنش!!! یه جور خاصی پیک رو دست میگیره که کاملا از بقیه متمایزه.

boy iran
08-07-2008, 19:29
Stevie Ray Vaughan


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



موسيقي بلوز و مخصوصا نوع الکتريکي اون بي نهايت ناشناخته و متحجر بود تا زمان ظهور مردي که اين موسيقي رو از کاباره ها و کافه هاي تگزاس به سراسر دنيا فرستاد مردي که قلمرو بلوز رو به وسعت دنيا رقم زد بهترين و تاثير گذار ترين گيتاريست تاريخ بلوز:




استفن ري وان در سال 1954 در دالاس تگزاس به دنيا اومد در سال هاي اول جواني به يادگيري گيتار پرداخت و بعد از نواختن تو چند گروه بلوز با دو تا از دوستان خودش گروهي به اسم Double Trouble تشکيل داد و خيلي زود توجه همگان از جمله ديويد بووي و جکسون برون رو به خودش جلب کرد و شروع به نواختن تو آلبوم هاي اين خوانندگان مطرح اون زمان کرد و در فستيوال جز منتراکس به همراه ديويد بووي شرکت کرد که در اين برنامه با بي مهري هوادارن بلوز اصيل و مخالفان بلوز خشن و الکتريکي روبرو شد ...




بيشترين تاثير در نوازندگي رو از جيمي هندريکس و پدرخوانده ش آلبرت کينگ گرفته بود اما استيل و صداي استيوي تا اون زمان منحصر به فرد بود سيم هاي سنگين و صداي ديستورت خشن...




با انتشار آلبوم texas flood استيوي به اوج شهرت و محبوبيت رسيد و جايگاه بالا و قابل احترامي براي خودش دست و پا کرد و بعد از اون آلبوم هاي ديگه که هر کدوم در نوع خودشون بي نظيرن...




سبک استيوي رو تقريبا ميشه اسلو بلوز نام گذاري کرد و بيشتر از ريتمهاي شش هشتم اسلو براي کاراش استفاده ميکرد و بر خلاف اکثر نوازندگان بلوز تکنيک بالا و واقعا قابل توجهي هم داره و شايد همين امر اونو ياري کرده که بلوز رو به تمام دنيا بفرسته...





در آگوست 1990 وقتي به همراه اريک کلاپتون و بادي گاي و رابرت کراي و برادر بزرگترش جيمي وان از يه کنسرت مشترک بر ميگشتن تصميم گرفتن که با هلي کوپتر به شيکاگو برن و وقتي دستياران اريک کلاپتون سوار شدن و وسايل رو هم بار زدن فقط جا براي يه نفر موند که استيوي از بقيه خواست که اون جا رو به اون بدن چون بقيه قرار شد با ماشين بيان...




هلي کوپتر هم تو راه با يه تپه تصادف کرد و منفجر و شد افسانه ي بلوز براي هميشه چشماشو بست...




پس از مرگش خيلي ها از بزرگان راک و بلوز براش بزرگداشت گرفتن و آۀبوم هاي زيادي براي بزرگداشتش منتشر شد و حتي فندر يه مدل سيگنچر علاوه بر مدلهاي مخصوصش ساخت براي بزرگداشت استيوي ري وان گيتاري به اسم Stevie Ray Vaughan Tribute Model "Number One" Stratocaster Guitar




...




گيتار هاي مورد استفاده ي استيوي هم اکثرا فندر هاي استرات بود که دسته ي ويبره ي اونا براي چپ دست ها ساخته شده بود و دسته بالاي سيم ها قرار داشت نه پايين اونا!!




افکت هاي مورد استفاده ش هم تيوب اسکريمر هاي آيبانز و واه پدال هاي دانلوپ بودن و آمپ هاش هم اکثرا marshal jcm بود...




استيوي 36 سال عمر کرد اما موسيقي زيباش صدها سال عمق داره و واقعا شيوه ي نوازندگيش علاقمندان به موسيقي بلوز و غرب رو سرمست و شيفته ميکنه تکنيک و احساسش جدا قابل تحسين و بي نظيره...

boy iran
08-07-2008, 19:30
Jason Becker



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



بین گیتاریست ها که نگاه میکنید میبینید خدا زیاده!!!کسانی که واقعا به کارشون تسلط دارن و تکنیک و قدرت خلاقیتشون بی نهایت آدم رو تحت تاثیر قرار میده اما گیتاریستی که من میخوام در موردش بنویسم یه کم با بقیه فرق داره .
دیدم قبلا هم در مورد این گیتاریست بزرگ دوستانی مطلب نوشتن اما هر چقدر در موردش نوشته بشه کمه!!!!
پس ما هم برای ادای دین و احترام به این گیتاریست بزرگ در موردش مینویسیم:
جیسون بکر متولد سال 1970 است. زمانی که 16 ساله بود یه گیتاریست کامل و تمام عیار بود!!! و این بین همه ی گیتاریست های راک یه رکورده تو 16 سالگی وارد کاکوفونی شد گروهی که یه گیتاریست بزرگ دیگه به اسم مارتی فریدمن داشت کسی که بعد ها لیدر مگادث شد این گروه تو 1987 آلبومی ریلیز کرد به اسم speed metal symphony بهتون توصیه میکنم بشنوید تا ببینید جیسون 17 ساله چه جوری تو این کار ساز میزنه به جرات میتونم بگم خیلی از گیتاریست های بزرگ کنونی هم خواب همچین ساز زدنی رو نمیبینن...
در سال1988 دومین آلبوم گروه به اسم go off! بیرون اومد و جیسون از گروه جدا شد و در همین سال از طرف david lee roth پیشنهاد گرفت که به گروهش بپیونده که در تور 1990 همراه این خواننده باشه بعد از مدتی جیسون احساس ضعف شدیدی تو دست و پاش میکرد و دید که گیتار زدن براش مشکل شده!!!!
به زودی متوجه شد که بیماره اونم چه بیماری ایals(تو مایه های ms!!!) و مجبور شد تور رو ترک کنه آلبومی که در سال 91 برای لی روث ساخت یه آلبوم طلایی شد و بهترین فروش رو بین آلبوم های دیگه ی این خواننده داشت اما نکته ی غم انگیز اینجا بود که خود جیسون نتونست تو این آلبوم نوازندگی کنه!!!!جیسون افسانه ای و جوان در سن 20 سالگی کم کم قدرتش رو از دست داد تا اینکه تو سال 96 کاملا از پا در اومد و برای همیشه فلج شد...الان فقط چشم های جیسون و به زحمت لب هاش تکون میخوره و سالهاست که اینجوری زندگی میکنه!!!!بعد ها دو آلبوم از دمو های منتشر نشده اش در سالهای 99 و 03 بیرون اومد و یه بزرگداشت هم براش منتشر شد که بزرگانی مثل گیلبرت و مالمستین و فریدمن توش از آهنگهای بکر زده بودن....
الان دارن سعی میکنن سیستمی براش بسازن که بتونه با نگاه کردن به حروف روی صفحه ی مانیتور حرفاش رو بیان کنه یا حتی با نگاه به نت ها آهنگ بسازه اما چه فایده چون دنیای راک برای همیشه از یه نوازنده ی استثنایی محروم شد نوازنده ای که تو 16 سالگی کامل بود و تو 20 سالگی وقتی که از پا در اومد خدا محسوب میشد...
از لحاظ سبک نوازندگی جیسون یه شردر بود مثل مالمستین و آنجلو و بی نهایت تحت تاثیر پگانینی نوازنده ی ویولون مشهور اما تفاوتش با شردر ها این بود که ملودی و سولو رو فدای تکنیک نمیکرد و سولو هاش اکثرا کارای زیبایی از آب دراومدن در عین حال از لحاظ سرعت هم همیشه یکی از سریع ترین گیتاریست های جهان محسوب میشه...
این احساس موسیقی رو هم از در کنار مارتی بودن پیدا کرده و مارتی با تاثیرات خودش باعث موزیکال تر شدن کارای جیسون شد تا تکنیکال شدنشون...



به هر حال جیسون الان دیگه نمیتونه گیتار بزنه فرض کنید هر روز سازش رو میبینه اما نمیتونه بهش دست بزنه اونم کسی که یه روزی تا دست به ساز میبرد هزاران نفر براش هورا میکشیدن!!!به نظرم واقعا سخته خدا صبرش بده و یا بهتره بگیم خدا شفاش بده!!!

boy iran
08-07-2008, 19:33
Zakk Wylde



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نام : Zachary Philip Wylde
ملیت : United States of America
تاریخ تولد : 01/14/1967 in Jersey City, NJ



Zakk برای اینکه از دست بی حوصلگی فرار کنه گیتار زدن رو در سن حدودا 8 سالگی شروع کرد... اما این مساله تا زمانی که Zakk به دبیرستان نرفته بود زیاد جدی نبود. در سن 14 سالگی وقتی Zakk وارد دبیرستان شد به صورت جدی گیتار زدن رو شروع کرد.



Zakk اولین گروهش رو با نام “Stone Henge” به همراه دو تا از دوستان صمیمیش تشکیل داد... گروه با بازنوازی آثار Ozzy مثل “Bark at theMoon” و یا آثار دیگری از گروه‌های Black Sabbath و Rush شروع به کار کرد. Zakk در اون زمان بود که بیشتر وقتش رو با دوست دخترش Barbaranne Caterina میگذروند، که بعدا با هم ازدواج کردند (ای بابا).



بعد از گذروندن دوره دبیرستان Zakk در سال 1985 (حدودا 18 سالگی) در یک فروشگاه مواد غذایی کار میکرد و به تعمیر سقف و بنایی مشغول بود (ای بابا... ببین از کجا شروع کرد) و در عین حال با چندین گروه مختلف همکاری میکرد. در همین زمان به گروهی به نام Zyris پیوست (به جای Dave Linsk اومد که خود همین بابا وارد گروه Overkill شده بود).
با ورود به گروه Zyris اعضای گروه اون رو Zakari Wyland صدا زدند. این اسم رو از یه نفر (Dr. Zachary Smith)که قبلا تو شبکه MTV نشونش داده بود گرفتن.



اعضای گروه به بازنوازی گروه‌های مورد علاقوشون پرداختند (Black Sabbath & Led Zeppelin). در این زمان بود که Zakk شروع به تدریس گیتار هم کرد.
روز خاطره انگیز فرا رسید اعضای گروه خبر اینکه OZZY Osbourne دنبال یه گیتاریست میگرده رو شنیدن. همه هیجان زده بودند، Zakk از شدت هیجان نمیدونست چیکار بکنه... .



Zakk: من چندین بار خواب این موضوع رو دیده بودم. اما اون موقع اصلا باورم نمیشد یه همچین اتفاقی بیافته.
انتخاب گیتاریست در دو مرحله بود. مرحله اول رو دستیار Ozzy از بین 133 نفر 25 نفر رو انتخاب کرد. مرحله دوم Ozzy به همراه دوست قدیمیش Toni Iommi از این 25 نفر تست گرفتن. فردای اون روز Sharon (دختر Ozzy) شخصا با Zakk تماس گرفت و گفت: تو از این به بعد عضو گروه Ozzy هستی... .



بالاخره Zakk در سن 20 سالگی وارد گروه Ozzy شد و اسم خودش رو به Zakk Wylde تغییر داد. Ozzy در رسانه های خبری Zakk رو گیتاریست گروه معرفی کرد. با اجرای اولین آهنگ "No Rest For The Wicked" به طور جنجال آوری Zakk انگشت نما شد و از اینجا بود که به عنوان یک گیتاریست حرفه‌ای شناخته شد.



سال 1989 گروه برای اجرای زنده در فستیوال مسکو به همراه گروه هایی چون Skid Row, Motley Crue, Bon Jovi, Scorpions عازم سفر شدند. گیزر بالتر (بيسيست گروه بلک سبت)نیز در این فستیوال حضور داشت.
سال 1990 Ozzy, Zakk, Randy و Bob Daisley البوم No More Tears رو ضبط کردن. این دومین آلبومی بود که Zakk در اون گیتار میزد. به طور کلی این بهترین کاری بود که Zakk از خودش نشون داد.



تا سال 2001 Zakk برای همکاری به گروه‌های دیگری نیز ملحق شد. از جمله این گروه ها میشه به Guns n Roses و Lynyrd Skynyrd و The Allman Brotheres Band اشاره کرد. جا داره همین جا برای روح Duane Allman گیتاریست گروه افسانه‌ای Allman Brothers Band آرزوی شادی بکنم.



همچنین گروه اختصاصی Zakk با نام Black Label Society تعدادی آلبوم نیز ارائه کرد، که در حال حاضر هم Zakk در حال کار با همین گروهه. خواننده این گروه هم خود Zakk Wylde که شرط میبندم اگه صداش رو بشنوین یه لحظه فکر میکنین خود Ozzy داره میخونه.



سال 2001 به همراه Ozzy آلبوم "Down To Earth" ضبط شد.
سال 2002 نوچه Zakk یعنی Robert Trujillo به Zakk و Ozzy خیانت کرد و به گروه Metallica پیوست.
سال 2003 باز هم Zakk آلبوم جدید خود رو ضبط کرد. پایه و اساس این آلبوم روی گیتار آکوستیک و پیانو ریخته شده.



و قهوه ای کردن مجله Rolling Stone (این مجله ربطی به گروه افسانه‌ای Rolling Stones نداره):
طی مصاحبه‌ای که با Zakk صورت گرفت، حضرت Zakk wylde دیکشنری فحش آریانپور رو روی این مجله خالی کرد. دلیلش هم این بود که کسی مثل Curt Cobain شده نفر دوازدهم در حالی که Sir Eddie Van Helen شده نفر هفتادو دوم یا Randy Rhoads شده نفر هشتادو پنجم.

boy iran
08-07-2008, 19:34
Chuck Schuldiner





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از زمانيكه هنوز پانزده سال بيشتر نداشت در آن روزها، چاك شلداينر با همكاري دو هم مدرسه اي به نامهاي ريك رز Rick Rozz و كم لي Kam Lee گروه منتس Mantas را تشكيل داده بودند. در زماني كه دنياي متال با ظهور گروههايي چون متاليکا Metallica و اسلير Slayer به سمت و سوي تكامل مي رفت، در غرب ايالات متحده گروه پازسد Possessed نوع ديگري از متال را ابداع كرد كه امروزه مي توان آنرا در زمره Death Metal دث متال جاي داد. با اين وجود مجموعه چهارآهنگي منتس كه عنوان مرگ با متال را بر خود داشت، موقعيتي هم ارز با پازسد براي منتس اما در شرق امريكا به ارمغان آورد. بعدها شلداينر از آنروزها به تلخي ياد مي كند: "موقعيت مكاني براي اجراي اين نوع موسيقي غير ممكن بود، مردم به چشم تحقير به ما مي نگريستند و گروه هاي ديگر ساكن ارلاندو Orlando گمان مي كردند ما زباله خالص هستيم. البته آن روزها ما خيلي پر سرو صدا بوديم ولي داشتيم دث متال را پايه گذاري مي كرديم و البته فهمش برااي همه سنگين بود."

اين عدم حمايت از چاك و گروهش، سرانجام به فروپاشي منتس منجر شد. در 1984، چاك با روحيه اي فولادين گروه جديد تشكيل داد و نامش را مختصر و پر مفهوم، مرگ Death نهاد. در ابتدا نمي دانست كه گروه را در تامپا يا كاليفرنيا مستقر كند، ضمن آنكه عشق او به مادرش مانع از دل كندنش از فلوريدا بود. در سال 1985، درست پس از هجدهمين سالروز تولدش، رز و لي را به كمك فرا خواند تا آلبوم حكومت ترور Reign of Terror را خلق كند. شلداينر به سادگي در خصوص اين آلبوم مي گويد: "اين بار موسيقي ما حتي سنگين تر از قبل شده بود به طوري كه فرا سوي ادراك بود."

نهم مارس 1985، چاك، ريك و كم اين فرصت را مي يابند تا يك دموي استوديويي ضبط كنند. مرگ جهنمي Infernal Death آخرين دموي اين تيم بود. در همان موقع اسكات كارلسون Scott Carlson نوازنده بيس اهل ميشيگان توجه چاك را به خود جلب كرده بود، به طوري كه چاك در مورد او گفته بود: اسكات براستي يك قاتل است. بدين ترتيب اسكات به ارلاندو مي آيد و گيتاريستي به نام مت اليوو Matt Olivo را (كه تجربه هم نوازي با او را در جنوسايد Genocide به دست آورده بود) به همراه خود مي آورد. ولي تنهايي چاك و نبود نوازنده درام، دث را بلاتكليف به حال خود رها مي كند. اسكات و مت به ميشيگان باز مي گردند و چاك را اندوهگين اما سرشار از روحيه تنها مي گذارد.

سپتامبر 1985، چاك به قصد همكاري با اريك برشت Eric Bresht نوازنده درام گروه DRI كه آن روزها در روياي خلق سريعترين نوع اسپيد متال بود به سانفرانسيسكو باز مي گردد. اين همكاري چنگي به دل چاك شلداينر نمي زند و در نهايت با بازگشت او به فلوريدا در ماه دسامبر، خاتمه مي يابد. در همان روزها، گروه اسلاترSlaughter طي يك تماس تلفني از وي دعوت مي كند تا براي ضبط آلبوم استراپادو Strappado به آنها در تورنتو ملحق شود. چاك به ناچار مي پذيرد و ژانويه 1986 تمرينات را با اسلاتر آغاز مي كند. گرچه نوازندگي در يك گروه براي او لذت بخش است، بار ديگر نياز به بيان ايدها و ديدگاههاي دروني در قالب موسيقي به سراغ او مي آيد. او كار را نيمه تمام رها مي كند و به سانفرانسيسكو مي رود تا با كريس رايفرت Chris Reifert ملاقات كند. در آوريل آن سال چاك و كريس يك دمو شامل سه آهنگ Mutilation ضبط مي کنند. اين دمو نظر استوديوي كامبت Combat را جلب مي كند به طوري كه به دث فرصت داده مي شود تا يك آلبوم كامل را تنظيم و اجرا كند.

2 جولاي 1986، چاك وكريس در يكي از استوديوهاي كامبت در فلوريدا، شروع به كار مي كنند ولي به دنبال معايب و ضعفهاي استوديوي فلوريدايي بلاجبار به استوديوي موزيك گرايندر Music Grinder در كاليفرنيا نقل مكان مي كنند. به فاصله چند روز چاك و كريس آلبوم را ضبط مي كنند و كار ميكس آلبوم را به رندي برنزRandy Burns واگذار كرده و به خانه باز مي گردند. هنوز ميكس آلبوم به پايان نرسيده كه چاك و كريس با گيتاريستي به نام جان هندJohn Hand آشنا مي شوند. اين دوستي به قدری پيشرفت مي كند كه آنها تصميم مي گيرند عكس جان را، گرچه هيچگاه حتي يك نت با دث ننواخت، پشت جلد صفحه نخست خود در كنار عكسهاي خود چاپ كنند. ماه مه 1987، آلبوم (زخم خونين را فرياد كن)Scream Bloody Gore عرضه مي شود و توجه منتقدان را به شدت جلب مي كند. چاك شلداينر در اين آلبوم آهنگساز، شاعر، گيتاريست، نوازنده بيس، خواننده و حتي طراح جلد صفحه و لوگوي گروه است. پس از موقعيتي كه اين آلبوم به دست مي آورد سه نفر از گروه فلوريدايي مَسِكِرMassacre از جمله ريك رز، به چاك مي پيوندند تا اولين تور گروه را راه اندازي كنند. طي كنسرتي كه اين گروه در ميلواكي مي دهد، سه آهنگ جديد نيز به نامهاي (مرده متولد شده) Dead Born ، (تابوت باز) Open Casket و (پريز را بكش يا بعبارتي خود را رها ساز)Pull the Plug كه نشان دهنده جا افتادگي و پختگي گروه بود نيز به مردم معرفي مي شود. آوريل 1988، دث در استوديوي موريساند فلوريدا Morrisound كه پاتوق بزرگترين گروههاي دث متال (موربيد انجل Morbid Angel،كنيبال كورپس Cannibal Corpse و ناپالم دث Napalm Death) به حساب مي آيد و با راهنمائيهاي دن جانسون Dan Johnson آلبوم دوم خود، (جذام)Leprosy را مي آفريند. جذام كه همچنان در مكتب Slayer/Venom ساخته شده بود تأكيد بيشتري بر پاساژهاي ملوديك (كه بعدها تبديل به امضاي دث شد) دارد. اين اثر همانند بمبي در جنبش زيرزميني متال منفجر مي شود و تأثير بسزايي بر گروههاي دث متال اروپايي همچون انتومبد Entombed و ناپالم دث مي نهد.

سه تا از اشعار آلبوم به قدري زيبا و عميق بود كه توجه همه صاحب نظران اشعار راك را بر مي انگيخت و شيوه نواختن درام (اجراي نت هاي چهارلاچنگ با تمپويي بالاتر از 240 روي درام Snare) درامرهاي جز را متعجب مي كرد. قطعه (تو رنج مي كشي) مشتمل بر دو گيتار، يك گيتار بيس، درام، فيد بك آمپلي فايرها و شعري به غايت فلسفي، با همكاري جان زرن John Zorn كه (پير جز) لقب گرفته بود، نواخته شد.در Bands by Night گزارش شده است كه متاليكا با شنيدن كل اين آلبوم در يك مهماني، به مدت يك ساعت هيچ حرفي با يكديگر نمي زنند!. جذام سرشار از مفاهيم عميق است.هر قطعه اين مجموعه به گونه غريبي بيانگر واقعيات هولناكي است كه بسيار مشوش كننده تر از داستانهاي تخيلي خون آشامها و زامبيهاست.

اشعار اين آلبوم بگونه اي هنرمندانه اشاره به مضاميني چون جنگ افروزي، مرگ ترحم، مرگ انسانيت ، ارتجاع سياه و عدم اطلاع از زندگاني پس از مرگ در قالب استعاراتي مانند جذام و... دارد. با اين حال اعضاي گروه بار ديگر چاك را تنها مي گذراند. او كه همواره از يك سو درگير مسائل فكري خود است، هرازگاهي بايد زجر تنها ماندن را تحمل كند. پناه او طبيعت، دريا، گلهايش و خانه و خانواده اش است. خوشبختانه همواره نوازندگاني كه او را تحسين مي كردند و همراهي او برايشان به رويايي مي مانست به ياريش مي شتافتند. همچون جيمز مورفي James Murphy گيتاريست نابغه فلوريدايي كه با هر گروهي همنوازي كرده موجب ارتقاي كلي در موسيقي آن گروه بوده است. در روزهاي واپسين سال 1989چاك شلداينر نااميد از ريك رز كه علاقه اي به ارتقا و پيشرفت نشان نمي داد به ستوه آمد و سرانجام جيمز مورفي را جايگزين او كرد.

درمان روحاني Spiritual Healing به تهيه كنندگي اسكات برنز Scott Burns ضبط مي شود. چاك مي گويد: درمان روحاني، نشانگر آوايي است كه مي توان از دث متال توقع داشت، هنگامي كه تأكيد بر عمق موسيقيايي اثر و غناي اشعار فراتر از مزخرفاتي چون شيطان پرستي است و من معتقدم با اين آلبوم مي توان نظر بسياري از مردم را نسبت به اين موسيقي تغيير داد.

چاك در قطعه هيولاي زنده Living Monstrosity سخن از مادران معتادي مي راند كه فرزندان معتاد به دنيا مي آورد و در اعماق ذهن Within The Mind از قدرت و قواي فردي انسان و اعتماد به نفس سخن مي گويد. يكبار ديگر اتفاق بد هميشگي حادث مي شود. تري باتلرTerry Butler و بيل اندروز Bill Andrews دث را ترك مي كنند و جيمز مورفي براي ضبط آلبوم دليل مرگ Cause of Death به آبيچواري Obituary مي پيوندد. رسانه ها شروع به شايعه پراكني راجع به شلداينر مي كند. زماني كه نيروي دروني او به ياريش مي آيد تا آلبوم بشر Human را تكميل كند، چاك در دفترچه آلبوم از كسانيكه كه از موسيقي حمايت مي كنند نه از شايعات، قدرداني مي كند. بشر نقطه عطفي در همه تاريخ دث متال محسوب مي شود. ضمن آنكه نخستين آهنگ بدون كلام دث در اين آلبوم جاي مي گيرد و اشعار مجموعه از ادبياتي قويتر و عميقتر نشأت گرفته است: تقاضاي مرگ با وقار، آيا چيز زيادي براي خواستن است؟ و در آهنگ چهره پنهان به مردمي كه از اعتمادها سوء استفاده مي كنند حمله مي كند: آسيب پذير بخاطر اعتماد، حيات هزار توي معماهاست، هديه مردماني كه چهره اي پنهان دارند. در آهنگ سياره هاي متروك همچون يك پيشگو، از ويراني نسل بشر بدست خويش شكايت مي كند: گذرگاههاي افكارمان را محدود ساخته اند، آيا آنها تمثيل ارتجاعند؟ و در آهنگ از ميان روياها نظاره كن ،اشاره اي انديشمندانه به نكته ي دارد كه توضيح آن در سروده او براحتي آشكار است: چشمانت را ببند و دمي تصور كن هستي ات را بدون هر آنچه كه با چشمان باز، بي ترديد پذيرفته اي.

1993 چاك با خلق الگوهاي افكار فردي Individual Thought Patterns افقهاي تازه اي به روي دث متال مي گشايد. با اين آلبوم، دث متال به درجه اي از تعالي موسيقيايي مي رسد كه برخي منتقدان به دنبال نام تازه اي براي اين سبك مي گردند. ريتمهاي بسيار پيچيده، بيس هنرمندانه استيو دي جورجوSteve Di Giorgio و آكوردهاي Open E موسيقي اين آلبوم را حتي قراتر از بشر مي برد. گرچه براي گوش ناآزموده موسيقي اين آلبوم خشونت آلبومهاي قبل را ندارد، ليكن فريادهاي خشمناك چاك شلداينر كه به عقيده بسياري بهترين آواز او در ميان آلبوم هايش به حساب مي آيد، به هيچ وجه روي جنون جاري در موسيقي دث را كم رنگ نمي كند.

در اين زمان، چاك شلداينر بسيار درگير فلسفه و روان شناسي است. او كه اوقات فراغت خود را به رسيدگي گل هايش و بازي با دو سگ خود، هايدي و باستر كه همواره آنها را جزء مهم ترين علائق زندگي اش مي دانست، مي گذراند، ساعات شب را صرف مطالعه فلسفه و ارتباط عميق موسيقي با روانشناسي سپري مي كند. چاك با الكس وبستر Alex Webster كه براي نزديكي به او كنيبال كورپس Cannibal Corpse را از نيويورك به فلوريدا آورده بود در بسياري از يافته ها همسو و هم نظر است.

گرچه پاره يي از تفكرات كه ذهن وبستر را به خود مشغول داشته همچون خام خواري و ترك گوشت همانند پيروان بيرمينگامي دث متال، كركس Carcass، كه نفرت خود را از گوشت خواري در آلبوم زياده سخن گفتن از مضرات Descanting the Insalubrious همچون مانيفستي كه شباهت بسيار آن با فوايد گياهخواري صادق هدايت قابل توجه است، خيلي بر چاك تأ‌ثير نمي گذارد.

ليكن نظريه مغاك نيچه، كه نه تنها در دوران پروتو متال (1983 - 1969) كه در دوران مدرن (1988 - 1983)، پست مدرن (1966 - 1988) و حتي در دوره ارگانيك (1997) باني پديدار شدن اين موسيقي كه به طور مستقيم اشاره به مرگ و زجر كشيدن دارد، است. به قول خود او بر ذهنش خالكوبي مي شود.

چاك شلداينر تاريخ اجتماعي چهار دوره مذكور موسيقي متال را به خوبي می شناسد و به متال هدونيستي همچون كيس Kiss و جوداس پريست Judas Priest به شدت عشق مي ورزد. او به ارتباط جامعه شناسي اين چهار دوره (سبمولوژيكال - مصرف گرايي - احساس گرايي و اخلاق گرايي) و رابطه آن با جريان مخالف كه همواره در موسيقي متال هر دوره بيان شده است(هدونيستي - وظيفه شناختي، پوچ گرايي و فرا سوي ماديات) اشراف كامل دارد. به سبب اين شناخت عميق، چاك در دوره خود آثاري را ارائه كرده كه نقطه اوج آن دوران به حساب مي آيند. و بدين ترتيب، در روزهايي كه احساس و انديشه ي كانت ذهن خلاق او را به شدت به خود مشغول داشته، آلبوم نمادين Symbolic را مي آفريند. بار ديگر اثري سرشار از ادبيات ناب، موسيقي پربار و مفاهيمي عميق دنياي متال را متحول مي سازد.

ترانه نمادين كه آهنگ عنوان مجموعه است، اشاره به دوران كودكي به عنوان دوران بي گناهي و روح سرشار از اميد دارد. او خود در خصوص دوران طفوليت مي گويد:
هنگامي كه كودكي بيش نيستي، زيستن بس ساده و سهل است. تو به راستي از آنچه پيرامونت مي گذرد، آگاه نيستي، تو قدم به قدم از بي گناهي دور مي شوي. بي گناهي چيزي گران قدر و الهي است. افسوس زماني كه آدم بالغي مي شوي و درگير مشغله روزمره، به كلي آنرا از دست مي دهي. بدين سان همواره در احتياج آرام بخشي به نام بي گناهي خواهي بود، اما افسوس كه اين دارو توليد و عرضه نمي شود. آن هنگام كه كودكي بيش نيستي، مي تواني از دوچرخه ات بيفتي، گل و لاي را ببلعي، زخمي شوي و خونريزي كني، و دوباره سوار دوچرخه شوي... تا بيشتر و بيشتر سواري كني.

موسيقي آلبوم نمادين سرشار از فراز و نشيب است و ملودي هاي جاري در آن به گونه اي غريب زيباست. شلداينر يكايك نتها را با ظرافتي كه نشانه آگاهي او از روانشناسي نت هاست و به ندرت در آهنگسازان همرده او ديده مي شود، براي همه سازهاي اثرش نوشته است. فراتر از آن، احساسي كه در اشعار آلبوم سيلان مي كند، كاملاً با بهره گيري از اصول شعر ارسطو، همانگونه كه رمبو مي سرايد، سروده شده است. در اشعار كاملاً سمبوليستي آلبوم، سخن از قضاوتها، تعصبها، ابهامها و اصالت وجود انسان گفته مي شود.

از آن جا كه استوديوي جورجو و اندي لاروك گرفتار گروه هاي خويش اند، شلداينر با همكاري جن هاگلن(درام)، كلي كانلن(بيس) و بابي كولبل(گيتار) اين آلبوم را ضبط مي كند. از يك نقطه نظر اين آلبوم برترين اثر دث متال دو دهه 80 و 90 شناخته مي شود. پايان اين آلبوم، با بهره گيري از صداي محزون گيتار آكوستيك و سولوي گيتار الكتريك، كه مرثيه اي در غالب موسيقي مي ماند كه مو را بر اندام شنونده راست مي كند.

پس از اجراي كنسرت هاي آلبوم نمادين چاك شلداينر تصميم به آغاز پروژه جديدي با عنوان Control Denied مي گيرد و از دو نوازنده گمنام و در عين حال قدرتمند با نامهاي شانُن هَم Shannon Hamm و ريچارد كريستي Richard Christy در كنار تيم آيمر Tim Aymar خواننده هزار صداي گروه Psychoscream و استيودي جورجو، بيسيست افسونگر متال بهره مي گيرد. در واقع كنترل دينايد يك گروه پاور متال Power Metal است كه ساختار موسيقيايي آن بسيار به دث شباهت دارد و با اين وجود، ازالِمان هاي موج نو هوي متال انگليسي (N.W.O.B.H.M) نيز انباشته است. كنترل دينايد با ضبط قطعه اي به نام هنگامه وضوح خود را به ثبت مي رساند. ولي ناگهان چاك كار را متوقف مي كند چرا كه نشانه هاي تولد آلبوم ديگري از دث را در روح خود در مي يابد. او از نوازندگان كنترل دينايد مي خواهد تا براي ضبط اين شاهكار، وي ر ا ياري كنند. اسكات كلندن Scott Clendenin جاي خالي استيو دي جورجو را كه در آن زمان، مشغوليات خود را دارد، پُر مي كند. و چاك خود خواندن آوازها را به عهده مي گيرد. آواي پايداري The Sound of Perseverance با اصولي ترين و علمي ترين شكل آهنگسازي، اشعاري و متأثر از افكار فريدريش ويلهم نيچه، في الواقع آخرين آلبوم دث است. در دفترچه آلبوم، چاك، آخرين اثرش را به همه كساني كه روياها و خواسته هاي مثبت دارند تقديم مي كند و بار ديگر از هوادارانش ميخواهد كه به جاي شايعات از موسيقي حمايت كنند و به كساني كه در عناصر منفي غرق شده اند هشدار مي دهد كه به خود بيايند و تفاوت زنده بودن با وجود داشتن را دريابند. پشت جلد دفترچه جمله اي از كتاب فراسوي نيك و بد اثر نيچه نقش بسته. و روي جلد به نقاشي زيبايي كه نشان دهنده مغاك است آراسته شده. هر آهنگ اين آلبوم مي تواند ذهن شنونده را براي مدتي طولاني به خود مشغول كند و در پايان هنگامه وضوح منتهي با اجراي دث فرجام دهنده افسانه دث مي شود. چاك در پايان اين آهنگ، با احساسي شگرف و هول انگيز خدا را صدا مي زند و از او پاسخ مي طلبد. اين قسمت كه در شعر آهنگ نگاشته نشده بود هنگام ضبط به وقوع مي پيوندد و همگان را در استوديو متحير و ميخكوب مي كند. پس از آن چاك با اجراي آهنگ مسكن Painkiller اثر جوداس پريست Judas Priest تعلق خاطر خود به گروه هاي متال نسل اول را به اثبات مي رساند گرچه هارموني هايي كه او استفاده مي كند به مراتب قوي تر و استادانه تر از اجراي خود جوداس پريست است.

چاك در قطعه قصه اي بهر گفتن انگار از آنچه در انتظار اوست با خبر است:
"هنگاميكه حقيقت را ميچشي همانند ديگران درخواهي يافت كه براي تو من ماضي ام قصه اي بهر گفتن، باز گويش كن! " و هنگامي كه درگير كنسرتهاي آلبوم است، يك روز دردي در ناحيه گردن خود احساس مي كند. در آغاز آنرا جدي نمي گيرد ولي با طولاني شدن درد و مراجه به دكتر در مي يابد كه داراي نوعي تومور مغزي بدخيم است. او بلافاصله تحت معالجه قرار مي گيرد و زماني كه علايم بهبودي را در خود مي بيند، شروع به نوشتن آلبومي مي كند. هنر شكننده وجود The Fragile Art Of Existence در نوع خود شاهكاري است كه در عين تازگي، مهر تاييدي نيز بر آلبومهاي دث خصوصا آواي پايداري مي زند. درست هنگامي كه زندگي، بدون نقص به نظر مي رسد چيزي پيش مي آيد و ما را از پا در مي آورد.

چاك شلداينر كه در همه آثار خود همچون يک پيشگو سخن مي گويد، در اين آلبوم، همانند مجموعه آواي پايداري به صراحت از Deja-Vu، پديده اي كه انسان در حالتي ترديد آميز گمان مي برد واقعه يي جاري را در گذشته ديده بوده است، نام مي برد. گرچه پزشكان به او و خانواده اش اميد بهبودي مي دهند، گويا چاك به راستي از سرنوشت خود آگاه است كه تصميم مي گيرد كنسرت بزرگي در لس آنجلس برگزار كند و از همه آلبومهايش، قطعاتي را براي هوادارانش بنوازد. در اين كنسرت آخر، چاك حتي قطعاتي از آلبوم نخست خود اجرا مي كند. در روزهاي بعد حال او به شدت به سمت بدتر شدن پيش مي رود. شيمي درماني و معالجات معمول سرطان اثري ندارند. مادرش تصميم مي گيرد نوعي معالجه سنتي با گياهان دارويي را در پيش بگيرد. معالجه سرطان در ايالات متحده بسيار گران است و خانواده شلداينر همه دارايي خود را صرف مداواي چاك كرده اند.
در شرايطي كه موسيقي بي مايه و سطحي عوام پسند، دلارها را به جيب كمپاني ها، صاحبانشان و شبه هنرمنداني كه محبوبيتشان از عمر كوتاهي بر خوردار است جاري مي كنند، امپراتور دث متال بيمار و با فقر دست به گريبان است.

كليه دوستداران او از همه جاي دنيا كمكهاي مالي مي كنند و دوستانش نيز از جمله استيو دي جورجو، الكس وبستر، جك اوون، بارني گرينوي، گروه مورتيشن و خيلي هاي ديگر نيز در اين كمكها سهيم اند. تستامنت Testament ، اگزوداس Exodus ، فلوتسم اند جتسم Flotsam & Jetsam، سادوس Sadus و اس.او.دي S.O.D به همراه چند گروه ديگر كنسرتي به نفع چاك تدارك مي بينند. اين همه كمك مالي و روحي، و حتي روحيه سترگ خود چاك، نمي توانند بر تومور بد خيم مغز پيروز شوند و سر انجام در عصر روز سيزدهم دسامبر 2001، ساعت 16، در حاليكه تامپاي فلوريدا را هوايي مه آلود و خاكستري رنگ در بر گرفته بود، چاك شلداينر، امپراتور دث متال، پس از مبارزه اي طولاني و حزن آور با تومور بدخيم مغز، سرانجام به سرنوشتي كه معتقد بود همچون حقيقتي در پس پرده سردرگمي ها او را انتظار مي كشد، پيوست. بزرگ شاعر و فيلسوف دنياي متال، عبور براي يافتن نيمه حقيقي خود را از سالها قبل در اشعارش منعكس كرده بود.
مرگ او نه تنها دنياي متال، كه موسيقي مدرن را سوگوار و سياهپوش مي كند و اشك از چشمان بسياري از هنرمندان و هنردوستان دنيا جاري مي سازد.

boy iran
08-07-2008, 19:35
James Paul Mc Cartney



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


جيمز پل مک کارتني هجدهم ژوئن سال 1942 در شهر ليورپول انگلستان متولد شد.نام پدرش جيم و مادرش ماري بود.در ابتدا جيم بعنوان موزيسين ورهبرگروه همنوازي سينماي صامت تحت عنوان BANDS JIM MAC JAZ فعاليت هنري خود را آغاز کرد.تراژدي زندگي مک کارتني با مرگ غم انگيز مادرش که سالها با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميکرد آغاز گرديد و علي رغم فقدان حضور او مک کارتني هميشه در درس و تحصيل سرامد ديگران بود و به همين دليل پدرش علاقه خاصي به پل داشت.پل در13سالگي به موسيقي علاقمند شد و از پدرش خواست تا گيتاري براي او بخرد.پدرش عليرغم حقوق اندکي که دريافت ميکرد با اطلاع از علاقه وافر پسرش به موسيقي گيتاري براي او تهيه کرد. گيتاريست جوان تحت تاثير موسيقي اسکيفل که نوعي موسيقي جاز قديمي است نواختن گيتار را آغاز کرد.

حضور او در يک پيک نيک تابستاني در سال 1957مسيرزندگيش را تغيير داد.آشنايي با جان لنون دوست و همکلاسي قديمي باعث شد تا وي به گروه QUARRYMEN به پيوندد.چندي بعد لنون و مک کارتني به همراه جورج هريسون و رينگو استارگروه موفق بيتل ها را تشکيل دادند و به اين ترتيب انبوهي از ملودي و ترانه هاي زيبا از بيتل ها اسطوره اي فراموش نشدني را در انگلستان خلق کرد. در فاصله بين فوريه سال 1961 تا اگوست 1963 قريب به سيصد کنسرت در CARRENCLUB اجرا شد و ترانه LOVE ME DO رتبه هفدهم را در جدول موسيقي انگلستان به خود اختصاص داد و در سال 1963 ترانه PLEASE PLEASE ME ترانه شماره يک بريتانيا شد. سال 1964 بيتل ها آمريکا را درنورديدند و سپس جهان از وجود موفقترين و بزرگترين گروه راک آن زمان شگفت زده شد. نام بيتل ها در تمامي زوزنامه ها و مجلات و شبکه هاي راديويي و تلويزيوني به چشم ميخورد . فروش سرسام آور البومها و تورهاي جهاني متعدد و ساخت سه فيلم موفق و پرفروش با بازي بيتل ها باعث گشت تا به گفته خبرنگار مجله تايم تب BEATLEMANIA يا بيتل شيدايي سراسر جهان را فراگيرد.

دوازدهم مارس 1969 پل مک کارتني با ليندا ايستمن که عکاس حرفه اي موسيقي راک بود ازدواج کرد. دو سال بعد مک کارتني پدر ليندا را بعنوان مدير توليد به جان لنون پيشنهاد نمود اما جان و ساير اعضاي گروه آلن کلين را که از دوستان يوکو اونو همسر لنون بود پيشنهاد کردند. عليرغم راي گيري و موفقيت لي ايستمن گروه بر خلاف ميل مک کارتني آلن کلين را به سمت مدير توليد گروه انتخواب کردند. اين موضوع باعث ايجاد تنش و کشمکش ميان پل و جان گرديد در همان سال شايعاتي مبني بر اين که مک کارتني واقعي هفت سال قبل به قتل رسيده و تقلبي بودن مک کارتني فعلي منتشر شد!پل مک کارتني با شکايت از روزنامه ها در دادگاه هويت خود را به اثبات رساند و به جنجالها پايان داد.

سرانجام بيتل ها در اواخر سال 1971 پس از ارايه آلبوم LET IT BE از هم پاشيدو باعث شد پل با کمک همسرش ليندا نخستين آلبوم خود بنام MCCARTNEY را در سال 1970 عرضه کند که خود ماجرايي خواندني دارد: موضوع از اين قرار بود که آلن کلين مدير اسبق بيتل ها از فيل اسپکتور و تعدادي دختر جوان دعوت کرد تا آلبوم LET IT BE را بازسازي کنند . پل از دستکاريهاي بيجا و نادرست آلن و فيل در ترانه مشهوري بنلم THE LONG AND INDING ROAD از کوره دررفت و به وي اعتراض کرد که البته اثري نداشت بنابراين با کمک همسرش ليندا نخستين آلبوم خود را تهيه نمود وقتي آلن از ماجرا خبردار شد مصرانه از پل درخواست کرد تا عرضه آلبوم خود را تا ارايه آلبوم کلين به تعويق بيندازد. نتيجه التماسهاي کلين اين شد که مک کارتني درست يکماه قبل از ارايه آلبوم کلين در ماه مارس 1970 آلبوم مک کارتني خود را به بازار موسيقي عرضه کرد و آلن کلين را با مشکلات و بد بختيهاي بسيارروبرو کرد! سي و يکم دسامبر 1970 مک کارتني شرکت ضبط موسيقي خود را تاسيس تمود و يک ماه بعد دومين آلبومش را به نام RAM که يک اثر موسيقيا يي تمام و کمال و سرشار از هارموني ها و ملوديهاي خاطره انگيز دوران بيتل ها بود را عرضه کند. اين آلبوم شباهت هاي بسياري به آلبوم ABBEY ROAD بيتل ها دارد و ترانه UNCLE ALBERT… عنوان شماره يک جدول موسيقي انگلستان را به خود اختصاص داد. پس از موفقيت بي نظير RAM پل گروه WINGS را تشکيل داد گروهي متشکل از ليندا ايستمن، دني لين (گيتاريست)، دني سيول(درام زن)و نخستين آلبوم گروه به نام WILD LIFE اثري سطحي و بيما يه منتشر شد. هيچ نشانه اي از استعداد و خلاقيت پل در اين آلبوم به چشم نمي خورد و فروش آن نيز نااميد کننده بود.

سال 1972 گروه آلبوم موفق و سنگين و پرمايه RED ROSE SPEEDWAY را به علاقه مندان عرضه کردند. فروش آلبوم خيره کننده بود، هرچند مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت!!!ترانه هاي GIVE IRELAND BACK TO IRISH و HI HI HI به عنوان دو ترانه جنجالي و سياسي باعث بروز بحث هاي داغ هنري و سياسي در محافل مختلف گرديد و يک جايزه GRAMMY را براي پل به ارمغان آورد. در سال 1973 مک کارتني موسيقي يکي از فيلمهاي جيمز باند به نام بکش و زنده بمان را تهيه کرد و ترانه شماره يک انگلستان لقب گرفتو يک جايزه اسکار را به عنوان بهترين ترانه فيلم براي مک کارتني به همراه اورد.پل و گروهش براي تهيه آلبوم بعدي به کشور نيجريه سفر کردند و آلبوم زيبا و موفق BAND ON THE RUN را تهيه نمودند که سخت مورد توجه منتقدان واقع شد و به عنوان اثري کلاسيک مورد تحسين همه قرار گرفت.اين البوم از سوي ROLLINGSTONE به عنوان بهترين آلبوم سال معرفي شد و دو جايزه GRAMMY با عنوان بهترين گروه و بهترين اثر ضبط شده دريافت نمود و آلبوم شماره يک لقب گرفتو بيش از سه ميليون نسخه فروش کرد.آلبوم بعدي گروه WINGS AT THE SPEED OF SOUND نام داشت و ترانه SILLY LOVE SONG از اين البوم ترانه شماره يک و ترانه LET”M IN ترنه شماره سه جدول موسيقي انگلستان لقب گرفتند.نکته قابل توجه اين آلبوم اينست که هريک از اعضاي گروه به تنها يي يک ترانه را اجرا کرده اند اين آلبوم تا اجراي يک تور جهاني به نام WINGS OVER AMERICA ادامه يافت.

آلبوم افسانه اي گروه بنام BACK TO EDGE در سال1979 با ملحق شدن لارنس ژوبر و استيو هالي شکل گرفت. اين آلبوم با يک تور جهاني از سر گرفته شد اما هنگامي که مک کارتني جهت اجراي برنامه پا به زاپن گذاشت در فرودگاه شهر توکيو مورد بازرسي قرار گرفت و بدليل همراه داشتن يک بسته کوچک ماري جوانا ده روز را در زندان گذراند و سرانجام بدون تشکيل پرونده از اجراي کنسرت وي ممانعت بعمل اوردند و از کشور ژاپن اخراج شد. پس از ان مک کارتني البوم بعدي خود را به نام MACCARTNEY 2 عرضه کرد. در سال 1980 مرگ دلخراش جان لنون به ضرب گلوله يکي از هواداران مجنونش رخ داد و نخستين عضو گروه بيتل ها از صحنه روزگار محو گرديد.در همان سال کنسرت بزرگ پل در استاديوم ويمبلي با هدف جمع اوري کمکهاي انسا ن دوستانه به گرسنگان افريقا برگزار گشت و در سال 1981 ياد و خاطره PRINCE با حضور هنرمندان بزرگ موسيقي راک و پاپ برگزار شد .در سال 1982 پل آلبوم بعدي خود TUG OF WAR را با همکاري جورج مارتين تهيه کرد که موفقيت بزرگي براي مک کارتني به شمار مي آمد در تهيه اين البوم هنرمندان بزرگي چون رينگو استار ، استيوي واندرو کارل پرکينز با وي همکاري داشتند.

در سال 1983 البوم بعدي مک کارتني با عنوان PIPES OF PEACE که اجراي برخي ترانه هاي قديمي بود به بازار عرضه شد. پروژه بعدي مک کارتني در سال 1984 است که ترانه NO MORE LONELY NIGHT به عنوان ترانه شماره يک انگلستان معرفي گرديد. در سال 1986 آلبوم PRESS TO PLAY را تهيه کرد که عليرغم نو آوري هاي مک کارتني مورد توجه منتقدين قرار نگرفت. پس از آن آلبوم CHOBA B CCCP يا بازگشت به روسيه را تهيه نمود که مورد استقبال عموم قرار گرفت . آلبوم بعدي پل FLOWERS IN THE DIRT نام دارد و شامل چهار ترانه بود که توسط الويس کاستلو بازنويسي شد. اين آلبوم با استقبال شديد عموم مواجه شد و يک تور جهاني را به دنبال داشت . اين تور عظيم با همکاري گروه جديد مک کارتني شامل پل ، استوارت هميش ، رابي مکينتاش ، پل ويکس ويکنس و کريس ويتن ادامه يافت. پس از آن آلبوم TRIPPING THE LIVE FANTASTIC به بازار عرضه شد . گروه در نمايش تلويزيوني MTV SHOW با اجراي چند ترانه قديمي بيتل ها رتبه پانزدهم را در جدول موسيقي به دست آوردند.

برنامه بعدي مک کارتني همکاري با کارل ديويس و تهيه قطعه کلاسيک به نام LIVERPOOL ORATORIO بود که يادآور خاطرات دوران کودکي مک کارتني در ليورپول است. در سال 1990 بزرگترين کنسرت تاريخ موسيقي با حضور بيش از سيصد هزار نفر از هواداران مک کارتني در شهر ريودوژانيرو برگزار گرديد. در سال 1993 گروه اقدام به تهيه آلبوم OFF THE GROUND نمود و به دنبال آن يک تورجهاني ديگر و کنسرت زنده اين آلبوم بنام PAUL IS LIVE که با استقبال چشمگيري روبرو گشت . مک کارتني در سال 1995 آلبوم FIVE MEN و دو سال بعد آلبوم FLAMING PIE را به دوستداران خود عرضه نمود که دو جايزه GRAMMY را براي بهترين خواننده مرد و بهترين آلبوم سال دريافت کرد و در آمريکا آلبوم شماره دو لقب گرفته و در انگلستان ملکه اليزابت دوم لقب SIR را به مک کارتني اعطا نمود.دومين تراژدي زندگي مک کارتني با مرگ ليندا ايستمن همسر مهربان و فداکارش روي داد و او همانند مادر پل پس از مبارزه اي طولاني با سرطان عاقبت در هفدهم مارس 1998 درگذشت و باعث درهم شکستگي پل مک کارتني گشت طي سي سال زندگي زناشويي مشترک پل مک کارتني فقط مدت ده روزآنهم در زندان توکيو از همسرش جدا بود و مابقي اوقات را آنها با يکديگر و همدلي و عشق سپري کرده بودند. با اين حال در سال 1991 مک کارتني آلبوم کلاسيک و تحسين برانگيز RUN DEVIL RUN را توليد کرد در تهيه اين آلبوم بزرگاني چون کارل پرکينز ، لاري ويليامزو ليتل ريچارد با وي همکاري داشتند.

در سال 2000 مک کارتني حين اجراي کنسرتي براي انجمن حمايت از حيوانات با هيدر ميلرز آشنا شد و با او ازدواج نمود در همان سال آلبوم LIVERPOOL SOUND COLLAGE را با همکاري کمپاني کاپيتول به بازار عرضه کرد که سخت مورد توجه و استقبال منتقدين قرار گرفت . آخرين شاهکار مک کارتني DRIVING RAIN نام دارد که ابتدا به صورت آلبوم و سپس با يک تور عظيم جهاني در بيست و هشتم فوريه 2002 آغاز گرديد. 12 اجرا در اروپا، 120اجرا در آمريکاي شمالي و 19 اجرا در آسيا ماحصل عظيمترين کنسرت و تور جهاني مک کارتني است. اين تور با اجراي نخست وي در اول آوريل در شهر اوکلند آغاز و سپس در کاليفرنيا ، فلوريدا ، نيويورک ، لوس آنجلس ، شيکاگو ، دالاس ، فيلادلفيا ، واشينگتن ، کليولند ، ديترويت و دنور ادامه يافت و سپس در تورنتو کانادا و پس از آن در کشورهاي آسيايي ادامه يافته است و هم اکنون نيز ادامه دارد. اعضاي اصلي گروه راستي اندرسون ، گيب ديکسون و ايب لوبوريل جونيور هستند.

آلبوم جديد مک کارتني شامل هيجده ترانه است که تهيه آن پنج هفته زمان برده است . ترانه FROM A LOVER TO A FRIEND از اين آلبوم در فيلم آسمان وانيلي استفاده شده است . افتخارات مک کارتني بيشمار است : جايزه کليد طلايي از بنياد موسيقي درماني ، جايزه بيشترين اجراي ترانه براي اهنگ YESTERDAY که بيش از شش ميليون بار از ايستگاههاي راديويي و شبکه هاي تلويزيوني جون MTV ، ZDF و ... پخش شده است . راهيابي به تالار مشاهير راک اند رول ، بهترين خواننده سال 1999 ، دريافت لقب افتخاراميز آهنگساز هزاره دوم از سوي BBC و افتخار دريافت لقب SIR از سوي ملکه انگلستان و بالاخره عنوان سومين مرد ثروتمند اروپا با دارايي بيش از يک ميليارد دلار !
او در زندگي خانوادگي نيز موفق بوده است مک کارتني پدر جيمز ، ماري و استلا است البته استلا تنها دختر وي حاصل ازدواج مک کارتني با هيدر ميلز است و اکنون يکي از بهترين و حرفه اي ترين طراحان مد لباس اروپا محسوب ميشود. سال گذشته نام مک کارتني به جهت فروش بيش از صد و پنجاه ميليون نسخه از آلبومها و دريافت شصت ديسک طلايي GOLDEN DISK به عنوان سردمدار موسيقي راک در کتاب رکوردهاي طلايي گينس GUINESS ثبت گرديد .

boy iran
08-07-2008, 19:36
Randy Rhoads










نام کامل: Randall William Rhoads
تاریخ و محل تولد: ششم دسامبر 1956 سانتا مونیکا، کالیفرنیا، آمریکا
تاریخ و محل فوت: نوزدهم مارس 1982 در لیزبورگ، فلوریدا، آمریکا
سبک: هوی متال، نئو کلاسیک متال، کلاسیک
سالهای فعالیت: 1970 تا 1982



می‌خوام درباره یکی از بزرگترین گیتاریستهای متال صحبت کنم.
کسی که تاثیرات زیادی رو در سبک هوی متال گذاشت و خیلی زود هم از بین ما رفت. این گیتاریست کسی نیست جز "رندال ویلیام رودز" معروف به "رندی رودز" گیتاریست فقیدOzzy Osbourne .



در 6 دسامبر 1956 در Santa Monica ی California چشم به جهان گشود.
او سومین فرزند خانواده بود. هنگامی که 17 ماهه بود پدرش خانواده را ترک کرد و از آن پس مادر رندی به تنهایی بچه‌ها رو بزرگ میکنه.
مادر رندی (Delores Rhoads) از سال 1949 در یک مدرسه موسیقی فعالیت میکرد.
رندی در 6 سالگی نواختن گیتار رو با گیتار کلاسیک قدیمی پدر بزرگش شروع کرد.
سپس با اجازه مادرش مدتی رو هم به یادگیری " گیتار فولک" پرداخت.
تاثیر موسیقی کلاسیک رو در کارهای رندی میشه درترانه‌هایی مثل:
"Dee" ،"Mr. Crowley"،"Diary of a Madman" و "Revelation" در زمان فعالیتش با Ozzy مشاهده کرد.
رندی در سن 12 سالگی به موسیقی راک خیلی علاقه‌مند شد. مادر رندی یک گیتار "Semi-Acoustic" قدیمی داشت. بنابراین رندی شروع به تمرین با اون کرد. گیتاری که در آن زمان حتی از خود رندی هم بزرگتر بود!



همچنین رندی به مدت یک سال هم از "Scott Shelly" که در مدرسه مادر رندی تدریس می‌کرد درس گرفت. اما سرانجام Scott Shelly به مادر رندی گفت که از این به بعد نمی‌تونه به رندی درس بده چون رندی هر آنچه که او (Scott Shelly) میدونه بلده.
در 14 سالگی چند ماهی رو در گروه "Violet Fox " فعالیت کرد و مدتی رو هم با گروه‌هایی مثل "The Katzenjammer Kids" و "Mildred Pierce" همکاری داشت.
در سال 1976 و در سن 17 سالگی با دوستش (Kelly Garni) که رندی رودز به او نواختن بیس رو یاد داده بود گروه "Quiet Riot" رو تشکیل میدن.



از (Kevin DuBrow) برای خوانندگی و از (Drew Forsyth) که قبلا به صورت مقطعی با رندی و (Kelly Garni) کار کرده بود به عنوان درامر دعوت میکنن.
در این گروه دوران پربار و موفقیت آمیزی داشت و اجراهای زیادی در کلوپها و بارها داشتن که منجر به امضای قراردادی با شرکت ضبط CBS/Sony شد. گروه درسالهای 1977 و 1978 دو آلبوم با عنوان Quiet Riot I و Quiet Riot II رو ارائه میکنه که هر دو آلبوم در ژاپن منتشر میشه ولی در امریکا به بازار نیومدن.



در سال 1979 خواننده گروه "بلک سبت" یعنی Ozzy Osbourne تصمیم به تشکیل یه گروه جدید میگیره.
"Dana Strum" بیسیست گروه "Slaughter" که از دوستان Ozzy بوده رندی رو به عنوان گیتاریست به Ozzy معرفی میکنه.
در روز ملاقات رندی و Ozzy، رندی به عنوان دستگرمی قطعه‌ای رو میزنه و Ozzy فورا کارش رو می‌پسنده و در‌باره نوازندگی رندی میگه: "خدا به زندگی من وارد شد."



Ozzy و رندی رودز در March سال 1980 به انگلیس میرن و شروع به کار کردن روی آلبوم نخست خود میکنن.
برای بیس از (Bob Daisley) بیسیست گروه (Rainbow)، درامز از
(Lee Kerslake) درامر گروه (Uriah Heep) و کیبورد از (Don Airey)که در آلبوم (Never Say Die) با گروه بلک سبت همکاری کرده بود دعوت میکنن.
در 20 سپتامبر سال 1980 آلبوم اول گروه با عنوان"Blizzard of Ozz " عرضه میشه.



پس از اون در سال 1980 جناب Rhoads به کالیفرنیا برگشت تا برای آخرین بار با گروه سابقش Quiet Riot اجرایی داشته باشه.
پس از این اجرا مجددا به انگلستان برگشت و رسما به Ozzy ملحق شد. آلبوم "Blizzard of Ozz" در جدول بریتانیا به رتبه هفتم رسید و گروه توری به مدت 3 ماه برگذار کرد.
این تور آلبوم رو در 100 روز به Gold بودن رسوند. هرچند که در شهرهای کوچکتر فروش کمتری داشت.



گروه پس از به پایان رساندن تورها خود رو آماده ضبط آلبوم دوم کرد. آلبوم دوم گروه با عنوان " Diary of a Madman" یک سال بعد در هفتم نوامبر سال1981 وارد بازار شد. البته تور این آلبوم بعد از 3 اجرا از طرف Ozzy لغو شد. (ظاهرا به علت پاره‌ای مشکلات!) Randy در تور آمریکا که با موفقیت زیادی هم همراه بود جایزه مجله (Guitar Player) به عنوان بهترین استعداد نو رو دریافت کرد. در 18 ام March سال 1982 گروه Ozzy در استادیوم Civic در Knoxville برنامه‌ای رو اجرا میکنن و سپس برای رساندن خود به یک Festival در Orlando با اتوبوس حرکت میکنن.



در ساعت 8 صبح روز 19 ام March در خانه مالک اتوبوس (Jerry Calhoun) که در بین راه قرار داشت توقف میکنن. راننده اتوبوس(Andrew Aycock) که گواهینامه پرواز هم داشته (البته در اون زمان اعتبارش تمام شده بوده) رندی رودز و یکی دیگه از اعضای تور رو (آرایشگر مو Rachel Youngblood) سوار هواپیمایی که در داخل آشیانه بوده میکنه و اونها مدتی رو با هواپیما پرواز میکنن.
اما موقع فرود اومدن بال چپ هواپیما به یک طرف اتوبوس می‌خوره و سپس در ادامه، هواپیما به گاراژ خانه برخورد میکنه و در آتش میسوزه.
رندی در سن 25 سالگی از دنیا رفت.
در سال 1987 یعنی 5 سال پس از مرگ رندی آلبوم Tribute که تنها اجرای رسمی Ozzy و رندی با هم بوده، Release میشه.

boy iran
08-07-2008, 19:37
Cliff Burton




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


کلیف در فوریه سال ۱۹۶۲ در ساعت ۹:۳۸ بعد از ظهر در بیمارستان ادن در شهر سانفرانسیسکو واقع در ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدرو مادرش Gan و Ray هر دو هیپی بودند و او بسیاری از ایده هایش را از آنها برداشت کرد ولی در کنار تمام این مسائل استعداد زیاد او در موسیقی بسیار چشمگیر بود.

کلیف بهترین نوازنده بیس در دنیای هوی متال بود. Music Effect درباره او چنین مینویسد: او با ترکیب سبکهای موسیقی مثل جاز، بلوز و کلاسیک به تنهایی موزیک متالیکا را که بسیار شلوغ و دارای ریتمهای بسیار تند بود را به صورتی مطلوب دراورد وگروه با او به سطح بسیار بالایی از کار خود رسید.
در سالهای کودکی کلیف، پدرو مادر او مشاهده کردند که او علاقه بسیار عجیبی به موسیقی نشان می‌دهد. در سن ۶ سالگی او پیانو را به عنوان اولین ساز خود انتخاب کرد. او بعد از گذراندن کالج، تحصیلات خود را در تئوری موسیقی به پایان رساند و جالب اینکه علاقه اصلی او موسیقی کلاسیک و جاز بود.
کلیف در سالهای تینجری خود بود که بیس را شروع کرد و از سپتامبر ۱۹۷۸ تا ژانویه سال ۱۹۸۰ درسها ومتودهای نواختن بیس را آموخت. کلیف قبل از اینکه در متالیکا بنوازد عضو گروههای بسیاری بود. می توان اینطور گفت که تقریبا تمام گروههای آن منطقه دوست داشتند که کلیف در گروه انها بنوازد.

در این زمان متالیکا با بیسیست گروه به مشکل خورده بودند واین مساله به خاطر عدم توانایی و خلاقیت او بود. بیسیست گروه در این زمان شخصی بنام Ron McGovney بود. گروه کلیف را در وسکی که غرق در نواختن بیس بود ملاقات کردند. ولی مشکل اینجا بود که راضی کردن کلیف کار ساده‌ای نبود. گروه بعد از نشست های متعدد در آخر با یکدیگر به توافق رسیدند و متالیکا لس آنجلس را ترک کرد. البته لازم به ذکر میدونم که بگم که آنها علاقه زیادی به لس آنجلس نداشتند و این به خاطر طرفداران گروه بود. طرفداران آنها به خاطر نواختن سریع و لباسهای پاره‌ای که اعضای گروه می‌پوشیدند اغلب آنها را یک Punk Band خطاب می‌کردند.
کلیف اولین کنسرت خود را با متالیکا در سوم مارچ ۱۹۸۳ اجرا کرد. اجرای بعدی کلیف با گروه در در ۱۹ مارچ همان سال بود. بیشتر شما باید تکنوازی کلیف را در ویدئوی Cliff em All دیده باشید. دیو ماستین در عالم دوستی به او لقب major rajor and the four string mother f***er را داده بود. شاید فقط کسی مثل دیو ماستین بتواند چنین لقبی به او دهد.
بعد از اجراهای مختلف گروه به نیو یورک رفت تا آلبوم افسانه‌ای خود را(Kill em All) را با شرکت Mega force Records تولید کند.پس از آن گروه برای اجرای تورهای مختلف به خانه برگشتند و برای تهیه آلبوم دوم گروه با مپانی Electra Records آماده می‌شدند. در این زمان اوزی اوزبورن به آنهاپیشنهاد داد تا در تور سراسری Ultimate Sin با او همراه باشند. این نقطه عطف بزرگی برای گروه بود. چون آنها در این زمان با طیف وسیعتری از بینندگان مواجه شدند. بعد از اجرای تورهای مختلف با اوزی گروه به اروپا رفت. آخرین اجرای کلیف با گروه در تاریخ ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۸۶ بود در استکهلم سوئد بود. متالیکا از اجرای کنسرت در سوئد بسیار راضی بود. آنها معتقد بودند که انرژی خوبی از طرفدارانشان دریافت می‌کنند.
بعد از کنسرت در همان شب گروه با اتوبوس اختصاصی خود برای اجرای کنسرت در شب بعد عازم کپنهاگ دانمارک شدند. ساعت ۳ نیمه شب بود که ناگهان اتوبوس شروع به لغزیدن بر روی یخهای جاده ای کوهستانی بین استکهلم و کپنهاگ کرد. به نقل از Music Effect اتوبوس حدود ۲۰ ثانیه بر روی یخها لغزید و در یک پیچ شدید کلیف از اتوبوس به بیرون پرتاب شد و اتوبوس بر روی او بر گشت و او را از بین برد. باقیمانده گروه به هتلی در کپنهاگ در جایی که Anthrax اقامت داشت و قرار بود با هم تور داشته باشند منتقل شدند. لارس از ناحیه پا و جیمز و کرک نیز جراحات ناچیزی برداشتند. در همان شب بعد از آنکه لارس و کرک به خواب رفتند. جیمز به کسانی که در آنجا حضور داشتند گفت که دیگر ادامه نخواهد داد. چون بهترین دوستش را از دست داده است.
به عنوان احترام به او، گروه کلکسیونی از فیلمها و تکنوازی های او و فیلمهای باقیمانده از زندگی ۳ ساله او با گروه را به صورت یک Video Tape انتشار دادند. آهنگ To Live Is To Die آهنگ دیگر گروه بود که کلیف آن را نوشته بود که بعدها در آلبوم And Justice For All گنجانده شد.
یکی از جمله های زیبای او را به عنوان پایان این مقاله می‌آورم. او می‌گفت:
ما بر روی صحنه خودمان هستیم. چرا باید بخواهیم که به گونه‌ای دیگر جلوه کنیم که خیلی بزرگ و غیر عادی به نظر برسیم. ما فقط ما هستیم و این کاریست که ما انجام می‌دهیم و راه ما غیر از این نیست و آن را ادامه خواهیم داد.

Prima1001
09-07-2008, 08:12
boy iran جان تلاشت قابل تحسینه! ما که فیض می بریم.. خوشحالم که این اطلاعات رو در اختیارمون می زارید:11: ممنون

boy iran
09-07-2008, 16:34
boy iran جان تلاشت قابل تحسینه! ما که فیض می بریم.. خوشحالم که این اطلاعات رو در اختیارمون می زارید:11: ممنون

با سلام

خوشحالم که از مطالب استفاده می کنید

موفق باشید


:40::40::40::40:

boy iran
11-07-2008, 08:29
Kurt Cobain


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کرت کوبين در مورد علاقه اش به موسيقي مي گويد :

من از وقتي که خيلي بچه بودم دلم مي خواست در يک گروه موسيقي راک باشم . کلاس سوم يا چهارم که بودم دوست داشتم بدل فيلمهاي سينمايي بشم و همين خيلي روي شخصيت من تاثير گذاشت و از همان موقع شروع کردم به ماجراجويي مثلا با دوچرخه ام کارهاي خطرناک مي کردم و حتي يک بار يک تکه ورق فلزي را با چسب به سينه ام چسباندم بعد يک مقدار ترقه روي آن گذاشتم و منفجرش کردم درست مثل موقعي که توي فيلمها انسانها تير مي خورند .

کرت کوبين در يک خانواده طبقه کارگر بزرگ شد و خانواده او آنقدر پول نداشتند که براي او ساز و گيتار بخرند و ماجراي خريدن اولين گيتارش را هم به اين صورت تعريف مي کند :

من 15 سالم بود که اولين گيتارم را خريدم و همان سالي بود که ناپدري ام از مادرم جدا شد و مادرم که خيلي عصباني شده بود همه وسايل خانه را جمع کرد و برد ريخت در يک رودخانه . بعد من به يک پسر بچه پول دادم و با کمک او همه وسايل را از آب کشيديم بيرون و من آن وسايل را فروختم و با پولش اولين گيتارم را خريدم .

من فکر مي کنم فقط يک هفته رفتم پيش معلم موسيقي تا گيتار ياد بگيرم و بعد از آن فقط خودم تمرين کردم و بعد از مدتي هم شروع کردم به نوشتن ترانه و ساختن آهنگ .

گروه نيروانا nirvana در سال 1989 رسما تشکيل شد البته اعضاي گروه از چند سال قبل با هم کار مي کردند . chris novoselic که اهل کرواسي بود و گيتار ميزد و dave grohl که درام مي زد و خود کرت کوبين که خواننده و گيتاريست بود . و سبک آنها هم گرانژ بود و جالبه بدانيد که چه چيزي الهام بخش نيروانا در روي آوردن به اين سبک بود کرت کوبين مي گويد :

ما تمريناتمان را در يک زيرزمين انجام ميداديم که خانه يکي از دوستانمان بود و اين زير زمين يک نوع دکوراسيون خاصي داشت مثلا موکت قرمز پررنگ ، کاغذ ديواري هاي قديمي اما چيزي که جالب بود اين بود که صداي ما در آنجا يک خش خاصي داشت که بعدها به ذهنمان رسيد که همين حالت را در آهنگهايمان اجرا کنيم .

يکي ديگر از وجوه مشخص گروه نيروانا شعر هاي آنهاست که تضاد هاي بسياري در آن مي بينيم کرت کوبين در مورد اين سبک شعر گفتن مي گويد

اگر در اشعار من دقت کنيد معاني متضاد زيادي مي بينيد که باعث گيج شدن آدم مي شود . و من عمدا اين جوري مي نويسم چون ما در زندگي واقعيمان هم کارهاي متضاد زيادي انجام مي دهيم

کرت کوبين از بچگي به سياست علاقه داشت و و مادرش مي گويد کرت حتي در بچگي تمام اخبار روز را تعقيب مي کرد و اين جنبه هاي سياسي و اجتماعي را در اشعار کرت کوبين مي بينيم او در اين رابطه مي گويد :

ما نمي خواستيم يک گروه سياسي باشيم با اينکه در حال حاضر دستگاه سياسي آمريکا بسيار آلوده است و مردم هم يک نوع احساس سردرگمي و بيگانگي دارند و بلاخره بسياري از پدر و مادر هاي قديم يک سري از کارهايي که بايد انجام مي دادند را انجام ندادند و اين هم زمان مي برد تا در بچه هاي آنان جا بيافتد . آنها بايد بفهمند وظيفه اصليشان چيست و وظيفه آنها مبارزه با فساد است .

Lithium يکي از خداترين آهنگهاي نيرواناست . lithium دارويي است که براي بيماران اعصاب تجويز مي شود و اين دارو براي مدتي آنها را خوب مي کند ولي باعث مي شود بعدا آنها در يک حالت گنگ وبي تفاوتي فرو بروند . کرت کوبين فرقه هاي مذهبي و مبلغان مذهبي را به lithium تشبيه کرده و جالب اينجاست که اين شعر را در زماني نوشت که مجبور بود دو ماه با يکي از دوستانش که يک خانواده فوق العاده مذهبي بودند زندگي کند .

يکي ديگر ازآهنگهاي معروف و خداي نيروانا آهنگي است به اسم something in the way و او اين ترانه را زماني نوشت که مجبور بود به عنوان يک بي خانمان در زير پل ويشکا بخوابد . او در اين دوران در يک مقوا زندگي مي کرد و همان طور که مي گويد مجبور بوده از گرسنگي چمن و مقوا بخورد .
کرت کوبين نهايتا در روز سه شنبه 8 آوريل 1994 و در سن 27 سالگي در اتاق انباري بالاي خانه اش در سياتل مي نشيند و همان طور که در نوجواني آرزو داشت و هميشه مي گفت مي خواهم در اوج شهرت خودکشي کنم با تفنگ خودش را مي کشد اما ياد و خاطرات او تا ابد از ذهنها پاک نمي شود...

boy iran
11-07-2008, 08:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Alvaro Pierri


اینبار نیز بسراغ یکی دیگر از نوازندگان برجسته دنیای گیتار کلاسیک میرویم . آلوارو پیری در شهر مونته ویدئو در اروگوئه به دنیا آمد. و موسیقی را در سنین خردسالی نزد مادرش Ada Stades که پیانیست بود فراگرفت . وی هنگامی که هفت ساله بود شروع به فراگیری گیتار نزد عمه خودOlga pierri که وی نیز گیتاریست خوبی بود نمود.

و در مراحل بالاتر گیتار را نزد اسطوره فراموش نشدنی گیتار آمریکای جنوبی Abel Carlevaro و همچنین Santorsola فراگرفت .

وی چندین جایزه مسابقات بین المللی گیتار را از آن خود نموده است که میتوان به مسابقات زیر اشاره نمود:
- 1st Prize in the International Guitar Competition in Buenos Aires, Argentina
-1st Prize in the International Guitar Competition in Porto Alegre, Brazil
- the Gold Medal at the 18th International Competition by France Musique/Radio France in Paris.


آهنگسازای همچون:
Brouwer, Santorsola, Hétu, Schwartz, Lanza, Carlevaro, Rougier, Gonzalez, Gramatges, Borsody قطعاتی را برای اجرای وی نوشته اند .

آلبومهای زیادی از این نوازنده توسط کمپانی های مختلف منتشر شده است که برخی از این آلبومها جوایزی را نیز از آن خود نموده است .

WDR Symphony Orchestra

وی جدا از نوازندگی نیز یکی از اساتید برجسته گیتار در دنیا بشمار می آید که و مستر کلاسهایی را در سراسر دنیا برگزار مینماید وی همچنین بعنوان استاد در دانشگاههای مختلفی به تدریس مشغول است و همچنین داشتن سمت پرفسوری در دانشگاه Music and Performing Arts در شهر وین - اتریش.

boy iran
11-07-2008, 08:33
شانون کرفمن، ستاره نوظهور گیتار الکتریک

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg


شانون کرفمن(Shannon Curfman )، گیتاریست و خواننده آمریکای سبک بلوز و راک متولد 31 جولای 1985 در Fargo واقع در North Dakota است. وی در سال 1999 اولین آلبوم خود را با نام Loud Guitars, Big Suspicions منتشر کرد. آلبوم او با استقبال روبه رو شد نه به دلیل آنکه او یک گیتاریست و خواننده راک زن بود بلکه او فقط 13 سال داشت! صدای گیرا و توانای بالای او در نواختن گیتار الکتریک بسیاری از شنوندگان آثار او را متحیر کرد، زیرا قبول کردن این اجرا در سن او خیلی مشکل بود. در سن 14 سالگی برای اشعار، صدای گیرا و با احساس و اجرای آتشین با گیتار جایزه گرفت.

الگو های او در موسیقی Stevie Wonder،Santana،Prince و Chaka Khan بودند؛ هدف اصلی او در زندگی این است که مانند Sheryl Crow ( خواننده، نویسنده و نوازنده اکثرا ابزارهای موسیقی که Curfman در موسیقی های خود از او تاثیر زیادی گرفته است ) باشد!

Curfman تورهایی با George Thorogood ،Buddy Guy،John Mellencampو The Indigo Girls اجرا کرد. صدای او پخته و آواز او بسیار شبیه خواننده زن معروف راک e.g. Bonnie Raitt's است. او علاوه بر نواختن گیتار سراینده ترانه نیز میباشد. از بهترین ترانه های که او سروده No Riders, Change Your Mind, I Don’t Make Promies If You و I’m Coming Home را میتوان نام برد.

او در سرودن نوشته های افسانه ای همچون I don’t Make promises تبحر خاصی دارد. نکته قابل توجه اینکه او تمام اشعاری را که می خواند می فهمد و این موضوع برای سن او بسیار نادر است. اگر او بتواند از توانای های خود استفاده کند و ذوق هنری خود را پرورش دهد بزودی یکی از جوانترین ******** استارها شود. او مانند Brithney Spears فقط برای جوانان جذابیت ندارد، او در حال حاضر یکی از متبحر ترین هنرمندان آمریکا است.

در سال 2000 با گیتاریست سبک بلوز Kenny Wayne Shapherd نامزد کرد و برای زندگی به Hollywood Hills در خارج Los Angles رفت. در سال 2006 Curfman با شرکت Prudy Records شروع به فعالیت کرد. پس از مدت زیادی غیبت در عرصه موسیقی 5 آهنگ را با نام Take It Like A Man در جولای 2006 منتشر کرد. آلبوم کامل او برای انتشار در سال 2007 برنامه ریزی شده است.

. او نیز همانند هنرمند معاصر خود Jonny Lang اهل North dekota بود ولی در Minneapolis، Minnesota زندگی میکند. در حال حاضر او 22 سال دارد و با آهنگ جدید خود که با ویژگی های منحصر به فرد و متفاوت منتشر شده دوباره به صحنه بازگشته است. درآثار جدید او تجربه و پختگی زیادی مشاهده میشود و با دور شدن از سبک Funky_blues راه خود را به سوی Rock & Roll میپیماید.

ظهور او در موسیقی چنان جذابیتی داشت که بسیاری از هنرمندان درباره اونقطه نظراتی ارائه دادند:
بزودی یکی از جوان ترین گیتاریست های حرفه ای از Minneapolis ظهور میکند و او کسی نیست جز Shannon Curfman او فقط 14 یا 15 سال سن دارد و میتواند همانند Chaka Khan یکی از بهترین نوازندگان سبک Funky Blues باشد او باعث ترس من میشود.( Jonny Lang )

بریتنی اسپیرز برو دنبال کارت و صحنه رو خالی کن. دخترک خواننده جدیدی از را رسیده که میتونه در صحنه با تو رقابت کنه. ( Gemma Tarlach , Milwaukee Journal Sentinel, 10/02/99 )

شانون کرفمن راه زیادی رو برای رسیدن به دیگر هم قطاران خود طی کرده ... مهم نیست که اون چند سالشه مهم اینکه او یک استعداد ویژه و یک دوره طلایی رو در پیش داره. ( Times Union, Albany, NY July 19, 2000)

تعداد زیادی هنرمند وارد عرصه میشن اما یکی از اونها میتونه پدیدهای همچون Curfman باشه.(Yahoo! / Launch)

چطور دختری به این جوانی میتونه آهنگ بنویسه و اینگونه زندگی رو میانبر بزنه؟ ( CNN, Worldbeat )

آلبوم Loud Guitars, Big Suspicions نشون داد که صدای Curfman ذاتی است و گیتاریستی جدید همچون Lang دوباره ظهور کرده. خواندنش هیجان انگیز و نواختنش آتشین است. (Billboard)

Loud Guitars, Big Suspicions میتواند آغازی برای پدید آمدن یک ملکه جدید در موسیقی باشد.

boy iran
11-07-2008, 08:35
جانی لنگ


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


جانی لنگ (Jonny Lang) نواختن گیتار را از سن 12 سالگی پس از اینکه به همراه پدر خود به دیدن کنسرت گروه Bad Medicine( یکی از از معدود گروههای Blues در Fargo) رفت، آغاز کرد. او خیلی زود کلاسهای آموزش گیتار خود را نزد Ted Larsen نوازنده گیتار گروه Bad Medicine آغاز کرد. او به گروه Bad Medicine که بعدا نام خود را به Kid Jonny Lang and the Big Bang تغییر داد پیوست.

گروه به Minneapolis نقل مکان کرد و آلبوم Smokin را مستقل منتشر کرد. Lang در سال 1996 قراردادی با شرکت A&M Records امضا کرد. او تک خوانی انتقادی با نام Lie to Me در 28ژانویه 1997 منتشر کرد و کاندید جایزه Grammy شد.

این رویه با قطعه های احساسی بیشتری مثل Long Time Coming در 14 اکتبر 2003 ادامه پیدا کرد. او همچنین کاور Edge Winter با نام Dying to Live را ساخت. جدیدترین آلبوم او تحت تاثیر انجیل در سال 2006 با نام Turn Around منتشر شد و او را برای اولین بار برنده جایزه Grammy کرد.

Lang در 8 ژوئن 2001 با دوست قدیمی خودHaylie Johnson که بازیگر بود ازدواج کرد و در حال حاضر در لس آنجلس زندگی میکنند.

Lang در طول 10 سال تورهای با Rolling Stones،Aero smith،B.B.King،Jeff Beck ،Sting داشته است . در سال 1999 او برای اجرا در White Houseودر مقایل رئیس جمهور کلینتون و همسرش دعوت شد. او همچنین موسیقی متن (Sound Track) فیلم Blues Brothers 2000 را با نام Cameo appearance ساخته است . در سال 2004 Eric Clapton از Lang برای اجرا در Crossroads Guitar Festival و به منظور افزایش درآمد Crossroads Centre Antigua دعوت کرد.

لنگ اخیرا مسیحی شده است و به صورت متدوام توجه خاصی به church Apostolic Pentecostal در لس آنجلس دارد.

تجهیزات موسیقی :
Jonny Lang عمدتا از Telecaster Thin line که بوسیله مغازه Fender Custom ساخته میشود استفاده میکند.

او همچنین بعضی مواقع از محصولات Gibson Les Paul بهره میبرد. بدنه Telecaster Thin line از جنس چوب درخت صنوبر سر و گردنه آن نیز از چوب افرا ساخته شده است و در آن از پیکاب Bill Lawrence 500XLنوک وگردنه500L و P-90 Seymour Duncan در میان آن استفاده شده است . او از پدال Route 66 برای صدا و پدال Wah Wah برای بیس در بعضی آهنگها استفاده می کند. در حال حاضر او به وسیله Fender Deluxe amp می نوازد.

اعضای گروه :
از سال 1995 تا 2004 گروه سابق Lang شامل: Paul Diethelm گیتاریست ،Bruce McCabe کیبور، Doug Nelson بیسیست و Billy Thommes درامر هستند. Nelson در سال 2000 بر اثر حادثه رانندگی فوت کرد و Billy Franze جای او را گرفت .

Franze نیز در سال 2003 جای خود را به Jim Anton داد. در سال 2000 نوازنده ساکسیفون David Eiland به گروه پیوست . در سال 2005 Lang تماما گروه را تنظیم کرد و عازم تور اکوئستیک شد.

گیتاریست جدید گروه Reeve Carney خود را در تورهای سال های 2005 2006 و 2007 نشان داد . گروه جدید شامل نوازنده ارگ و نوازنده محلی Charles Jones و درامر Barry Alexander می باشد.

boy iran
11-07-2008, 08:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].jpg



Carnaval را باید یکی از مهمترین ساخته های موسیقی جز برزیل دانست. قطعه ای که باعث پیشرفت ریتم بوسانوا -Bossa Nova در دهه 50 و معرفی آن به سراسر دنیا و همچنین آشنایی موزیسین ها و نوازندگان شد.

بوسانوا را خیلی ها با ریتم سامبا اشتباه میگیرند در حالیکه این دوریتم تفاوتهای زیادی میباشند.سامبا ریتمی پر هیجان و سرشار از احساسات اتشین در نقطعه مقابل ریتم بوسانوا را باید آرام و شاعرانه توصیف نمود
.Manha de Carnaval ساخته گیتاریست بزریلی لوئیز بونفا میباشد شاید اولین جرفه شهرت این قطعه با بردن بهترین آهنگ فیلم در سال 1958 دانست موسیقی متن فیلم Black Orpheus.

همگان لوئیز بونفا را با این قطعه میشناسند. بونفا در سال 1922 در ریودوجانیرو برزیل بدنبا آمد.از دوران کودکی به صورت خود آموز شروع به فراگیری گیتار نمود.در سن 12 سالگی این شانس به او رجوع کرد تا گیتار کلاسیکی تهیه نماید.

و موفقیت او در سن 24 سالگی شکل گرفت که توانست در رادبو به نوازندگی بپردازد.نقش او را در اشاعه ریتم بوسانوا نباید نادیده گرفت بالاخص و موسیقی برخواسته از آن یعنی جز.

همکاری های او با نوازندگانی چون جروج بنسون - کوئنسی جونز و فرانک سیناترا نیز در این امر نقش مهمی داشت.وی در سال 1975 به برزیل برگشت و در سال 2001 درگذشت.

صبح کارناوال محبوب بسیاری از نوازندگان میباشد نه تنها نوازندگان گیتار بلکه بسیاری از سازها نیز جذب این قطعه شده اند در کنسرتهای گیتار کلاسیک - فلامنکو - جز و غیره میتوان این قطعه محبوب را یافت .

boy iran
11-07-2008, 08:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



ليونا بويد

او به وسیله کنسرتهایش , برنامهای تلویزیونی و حدودا 20 نوار ضبط شده که تعداد بسیاری از انها برنده جایزه بهترین شده اند هنر گیتار کلاسیک را معرفی کرده است .مادر بزرگش اهل لینارس بود همان شهری که آندرس سگویا در آن متولد شد و pedarsh در بیلبائو بزرگ شد و رشد کرد . اما لیونا در شهر لندن متولد شد .


او در سن 8 سالگی به کنادا رفت و در انجا بود که اولین کنسرتش را اجرا کرد . ( در بخش رقابتهای استعدادهای درخشان ) در سن 14 سالگی او به عنوان هدیه کریسمس از خانواده اش گیتار خواست .


بعد از شنیدن کنسرتی از گیتارست برجسته انگلیسی جولیان بریم لیونا به علاقه زیاد خود به این ساز پی برد . در حالی که هنوز نوجوان بود در کلاسهای خصوصی ” الی کاسنر” ” نارسیسکو yeps ” ” آلدیو دایز” ” جولیان بریم” و گیتاریست افسانه ای “آندرس سگویا ” شرکت کرد ( تمامی از اسطوره های نوازندگی گيتار کلاسيک بشمار می آيند).


سگویا در باره او نوشت : ” پيش بینی می کنم که لیونا به اعتبار زیادی دست یابد .” لیونا بوید تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در دانشگاه تورنتو تکمیل کرد جائی که او با افتخار فارغ التحصیل شد و جایزه اول رقابتهای ملی موسیقی کانادا را از آن خود کرد .
بعد از دو سال که به شکل خصوصی با الکساندر لاگویا در paris کار کرد به شمال آمریکا بازگشت و اولین آلبوم خود را برای شرکت بوت/ لندن ضبط و ثبت کرد . بعد از شزوع به کار در سالن رسیتال کارنیک روزنامه نیویورک تایمز از او اینچنین یاد کرد : ” تلائلو استعداد ” .
لیونا در سراسر جهان کنسرت داد و این فرصت را داشت که برای تعداد زیادی از دولتمردان جهان مثل خانواده سلطنتی بریتانیا شاه و شاهزاده spain رئیس جمهور آمریکا و مکزیک نخست وزیر کشورهای کانادا / فرانسه / بریتانیا و صدر اعظم آلمان و همچنین برای ناتو و اجلاس سران بنوازد .


H.M. Queen Elizabeth II به دعوت کاوریلpopov ( شهردار موسکو ) لیونا اولین کانادائی بود در کاخ کرملین اجرای برنامه کرد و همچنین او اولین اجرا کننده برنامه در خانه opra باستیل فرانسه بود .





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


کنسرتهای گیتارش تمام سالنهای کنسرت از توکیو / هنک کنگ / بانکوک / دهلی نو / ادینبورگ / …… / اوکلند / فرانکفورت/ سنتیاگو / ریو / بوگوتا/ هاوانا / لندن تا ……. / لیسبون و مکزیکوسیتی را در بر گرفته است

لیونا حضورش را در موسیقی در شمال آمریکا با اجرای کنسرتهای انفرادی در هر شهر بزرگ و اصلی ادامه داد و اغلب با ارکستر سمفونیک ها مثل بوستون pops کار کرد.


او در نوارهایش با” سراندرو دیویس”/ “یویوما” / ” جورجیس زم فایر” و ” میشائیل کیمن نواخته است . او با سنت شکنی در سبک کلاسیک تورهائی را با “گوردن لایت فوت” و” ترسی chempan و همچنین با ” چت اتکین “/” اریک کلاپتون و دیوید گیلمور و راجر وایتیکر برنامه اجرا کرده است .

او همچنین مهمان veeje دهها برنامه تلویزیونی مثل today show & tonight show و… در آمریکا بوده است . ضبط بسیار موفقیت آمیزش با شرکت CBS/SONY برای موسیقی او طرفداران بسیاری به وجود آورد .


روزنامه کانبرا در استرالیا در باره او نوشت :
” اجرائی بسیار مهیج و زیبا و کامل شده از لحاظ موسیقی و از لحاظ تکنیکی بدون نقص ترین اجرائی که تا الان از یک گیتاریست شنیدم .”


او همچنین بر روی فیلمهای” گامی بر روی ابرها” و بر روی فیلمی اثر ارنست همینگوی به نام ” رویای فیل سفید ” نواخت که اولی برنده جایره اول جهانی در زمینه موسیقی شد .او در مدت کارش جوایز زیادی را از آن خود کرد و همچنین در رای گیری به عمل آمده از مجله GUITAR PLAYER
5 بار به عنوان برترین نوازنده گیتار کلاسیک انتخاب شد اخیرا او تصمیم گرفته که علاقه اش به فرهنگ لاتین و عشقش را به زبان Spanish دنبال کند . او در آخرین اثرش ریتمهای معروف لاتین را با گیتار عشقانه Spanish در هم آمیخته است که در آن نوازندهای مهمانی مثل ” آل دی میولا “/ ” استیو مورس “/ ” جسی کوک “/ ….. حضور دارند .


” هر وقت که کنسرتهایم مرا به جنوب و مرکز آمریکا میبرند بین خودم و تماشاچیانم رابطه خاصی احساس می کنم .”
علاوه بر اجراهای فردی و ارکستر سمفونیک ها لیونا با گروه “Nuevo Latino” و مهمانش pavlo در تور است. لیونا اغلب از استعدادش برای حمایت از
چیرهائی که معتقد است استفاده می کند . یکی از موارد خاص در مورد او این است که او عمیقا نگران حیوانات آزمایشگاهی است .

boy iran
11-07-2008, 08:40
«استيوي ري وان»


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ستيوي ري وان با چيره دستي مبهوت کننده اش در نواختن گيتار، به موسيقي بلوز دهه 80 جاني دوباره بخشيد. ري وان هم سطح بزرگان موسيقي بلوز همچون آلبرت کينگ، اوتيس راش و مودي واترز بود، به اندازه استادان برجسته موسيقي راک مانند جيمي هندريکس و لوني مک تبحر داشت و در جز گيتار نيز با استاد اين ژانر کني بورل برابري مي کرد.

او براي خود سبکي آتشين و ناآرام انتخاب کرده بود که مانند کارهاي ديگر بلوزنوازان افراطي نبود. او فاصله بين دو موسيقي راک و بلوز را برداشته بود. به مدت هفت سال پيشگام موسيقي بلوز امريکايي بود و تا زماني که کنسرت هايش برگزار مي شد و آلبوم هايش به فروش مي رسيد ستاره طلايي اين ژانر بود. مرگ او بر موسيقي بلوز و راک امريکايي بسيار تاثيرگذار بود.

استيوي ري وان در سوم اکتبر 1954 در دالاس تگزاس متولد شد و در همان جا دوران کودکي را سپري کرد. او نواختن گيتار را از دوران کودکي، تحت تاثير برادر بزرگترش جيمي وان و با گيتار دست دوم برادرش شروع کرد. زماني که در مقطع دبيرستان تحصيل مي کرد و تنها هفده سال داشت با يک گروه نوازنده محلي در کلوپ هاي شبانه نوازندگي مي کرد و در همين دوران مدرسه را به قصد نوازندگي رها کرد. اولين گروه واقعي ري وان COBRAS نام داشت که در اواسط دهه هفتاد در کلوپ ها و کافه ها برنامه اجرا مي کرد. پس از منحل شدن اين گروه، او گروه ديگري را در همان سال با نام TRIPLE THREAT تشکيل داد. پس از چند سال از اجرا در کافه ها و کلوپ ها ري وان خود کار خوانندگي گروه را نيز بر عهده گرفت. در سال هاي بعد استيوي ري وان و گروه DOUBLE TROUBLE در منطقه آستين به عنوان يکي از معروف ترين گروه هاي تگزاس شناخته شدند. در سال 1982 گروه در فستيوال مونتريوکس شرکت کرد و اجراي آنها مورد توجه ديويد بووي و جکسون بران قرار گرفت. پس از اين اجرا بود که ديويد بووي از ري وان براي همکاري در آلبوم خود دعوت کرد و جکسون بران نيز پيشنهاد ضبط آزاد کارهاي گروه، در استوديو شخصي اش در پايين شهر لس آنجلس را مطرح کرد. ري وان قطعه هاي ليد گيتار را براي آلبوم LET,S DANCE ديويد بووي در اواخر سال 1982 اجرا کرد. زمان کوتاهي پس از آن جان هاموند با ري وان و گروه DOUBLE TROUBLE قرارداد اولين آلبوم-به منظور معرفي گروه - را بست که در کمتر از يک هفته در پايين شهر ضبط شد.

آلبوم معرفي گروهTEXAS FLOOD در تابستان 1983 چند ماه پس از آلبومLET,S DANCE ديويد بووي وارد بازار شد. LET,S DANCE در جاي خود ري وان را کمي مورد توجه قرار داد، ولي آلبوم TEXAS FLOOD مثل يک بمب در موسيقي بلوز صدا کرد، هر دو موسيقي راک و بلوز را در آن دوران رکود دوباره رونق بخشيد و در نمودار بهترين ها به شماره 38 رسيد. ديويد بووي بار ديگر ري وان را براي تور استاديومش در 1983 دعوت کرد ولي استيوي نپذيرفت تا با گروهش کار کند. DOUBLE TROUBLE در يک تور بسيار موفق درخشيد و به سرعت آلبوم بعدي خود را با عنوان COULDN,T STAND THE WEATHER در سال 84 عرضه کرد. آلبومي که از اولي موفق تر بود و در نمودار بهترين ها جايگاه 31 را از آن خود کرد و در اواخر 1985 بدل به آلبوم طلايي شد. آلبوم سوم گروه نيز بسيار درخشيد و در نمودار جايگاه سي و چهارم را گرفت. در اوايل سال 1987 استيوي با وجود شهرت روزافزونش به شدت دچار اعتياد شده بود ولي با وجود خميدگي بدنش در اثر اعتياد خود را براي يک اجراي زنده و يک تور گسترده در امريکا روي پا نگاه داشت. در پي اجراي تور ري وان به يک مرکز ترک اعتياد مراجعه کرد. دوره ترک اعتياد نسبتاً طولاني شد و در سال بعد گروه تقريباً غيرفعال بود. استيوي در 1988 يک شماره به تعداد کنسرت هايش افزود و در فستيوال يادواره موسيقي جاز نيو اورلئان شرکت کرد. همچنين آلبوم چهارم خود را نيز آماده کرد. ثمره اين فعاليت ها در ماه ژوئن 1989 نمايان شد و او يکي از موفق ترين آلبوم هايش را به بازار فرستاد که رتبه سي و سه در نمودار فروش را کسب کرد، جايزه گرمي را به خاطر بهترين موسيقي بلوز مدرن کسب کرد و همچنين تا شش ماه پس از عرضه آلبوم هنوز عنوان آلبوم طلايي را داشت.

در بهار1990 استيوي ري وان به همراه برادرش جيمي وان آلبومي ضبط کرد که براي ورود به بازار در پاييز زمان بندي شده بود. در اواخر تابستان همان سال او و DOUBLE TROUBLE نقشه يک تور سراسري در امريکا را طراحي کردند. در 26 آگوست 1990 برنامه گروه در تروي غربي ايالت ويسکانسين در ميان تشويق تماشاچيان و گيتاريست هاي سرشناسي مانند اريک کلاپتون، جيمي وان، بادي گاي و رابرت کري تمام شد. پس از اتمام کنسرت ري وان براي رفتن به شيکاگو يک هليکوپتر اجاره کرد. دقايقي بعد در ساعت 30/12 بامداد در پي نقص فني هليکوپتر و سقوط آن استيوي ري وان و چهار سرنشين ديگر همگي کشته شدند. استيوي ري وان اين اعجوبه موسيقي تنها 35 سال زندگي کرد.

آلبوم FAMILY STYLE کار مشترک استيوي و برادرش پس از مرگ او در ماه اکتبر منتشر شد و جايگاه هفتم در نمودار را از آن خود کرد. شهرت او حتي پس از مرگ نيز افزايش يافت. در سال 1992 در شهر زادگاه استيوي ريوان مجسمه يادبودي از برنز به ارتفاع 9 فوت نصب شد تا يادش هميشه جاودان باشد.

boy iran
11-07-2008, 08:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


پس از گذشت بيش از ۲۵ سال موسيقى Egberto Gismonti پيام آور فرهنگ خاص و غير متداول مى باشد. مهم اينست که موسيقى وى بيش از اينکه به يک مباحثه افراطى يا استدلال در سبک شناسى شبيه باشد، وابسته به احساس و در پى يافتن يک ارگانيسم مى باشد. همانند بدن انسان که جهت رشد و تغيير ادامه حيات مى دهد.

برزيل در مقام ريشه و خاستگاه اصلى کارهاى Egberto Gismonti نقش اساسى را ايفا مى کند و ميراث و سنتهاى اين کشور دليلى بر ادامه زندگى و آفرينش در کارهاى وى مى باشد.

در مقام يک پيانيست، زمانيکه نزد Nadia Boulanger معروفترين مدرس موسيقى در پاريس درس مى خواند، وى از او خواست که به زادگاهش بازگردد و به طور جدى به اکتشاف در فرهنگ ملى خود بپردازد. Egberto Gismonti پس از باز گشت به برزيل در مدرسه Samba رحل اقامت گزيد و به تفحص در فرهنگ Choros مشغول شد و چند سال در جنگلهاى آمريکاى جنوبى با سرخ پوستان Xingu زندگى کرد تا نجواى گيتار وى قابل تشخيص از ديگران باشد.

فرزند پدرى لبنانى و مادرى سيسيلى و متولد شهر کوچک Carmo در برزيل مى باشد. نواختن پيانو را از ۵ سالگى شروع و در کنار آن به فراگيرى کلارينت و فلوت پرداخت و به طور جدى به نواختن گيتار روى آورد.

پس از گذراندن دوره موسيقى در پاريس و بازگشت به برزيل به فرهنگ آن کشور پناه برده، با هنرمندانى همچون Arieto Moreira و Flora Purim همکارى نمود. همکارى پرثمر و طولانى Egberto Gismonti با کمپانى ECM در سال ۱۹۷۶ با ضبط کار تحسين برانگيز Danca das Cabecas با نوازنده برزيلى سازهاى کوبه اى Nana Vasconcelos شروع شد و در سال ۱۹۸۵ نيز کار ديگرى به نام Duas Vozes با همين نوازنده به بازار عرضه نمود. پروژه هاى بعدى وى با نوازندگان و آهنگسازانى همچون Collin Wallcot, Jan Garbarek, Ralph Towner و Charlie Haden بود که مهمترين اينها Folk Songs با همکارى Jan Garbarek و Charlie Haden مى باشد.
در سال ۱۹۸۱ با انتشار آلبوم Sanfona با گروه خود و آلبوم Solo به تنهايى، از دو زاويه متفاوت خود را به تصوير مى کشد.

در سالهاى ۹۰ آلبومهاى Infancia و Musica de Sobrevivencia مدرکى است دال بر تحول در گروه وى. در آلبوم Zig Zag به اجراى سه نفره Trio روى آورد که در آن Nando Caneiro به عنوان نوازنده گيتار و Zeca Assumpcao به عنوان نوازنده باس و خود وى با نواختن گيتار ۱۰ و ۱۴ سيمى و پيانو به هنرنمايى پرداختند.

سراسر زندگى موسيقيايى Egberto Gismonti کار جهت دست يافتن به شيوه هاى جديد و اصلاح آنها در دو زمينه موسيقى بومى برزيل و موسيقى جهانى بوده تا بتواند قابل فهم براى همگان باشد.

Gilopa
11-07-2008, 11:47
بهترین گیتاریستهای قرن مطمئنن دیوید گیلمور..جوساتریانی..کرک هملت متالیکا..جیمز هیتفلد متالیکا..جیمی هندریکس.. هستند
که تو این تاپیک زیاد صحبتی نشده

boy iran
11-07-2008, 17:04
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




فرانكو پلاتينو




نوازنده جوان و موفق گيتار، فرانكو پلاتينو، توانسته است كه در سال‌هاي اخير خود را به‌عنوان يك نوازنده برجسته مطرح كند. وي به عنوان يك سوليست دائمي در كنسرت‌هاي مهم سراسر اروپا و آمريكا فعاليت مي‌كند. علاوه بر اين برنامه‌هايي را در تمام كشورها و شهرهاي مهم جهان اجرا كرده است.
كارهاي برجسته و مهم وي اجراي موسيقي در تالار كارنگي نيويورك و شركت در اركستر موسيقي براي اجراي اثر معروف ژاك رودريگو، Aranjuez ، در بلژيك و اسپانيا بوده است.
تابستان گذشته وي به‌همراه موزيسين معروف مانوئل باروكو براي اجراي دوت گيتار و نيز برگزاري كلاس‌هاي آموزشي به‌سرتاسر اروپا سفر كردند. اجراي موسيقي توسط آن‌ها از راديو آلمان و ايتاليا پخش شد. در آمريكا نيز آن‌ها برنامه‌اي در شبكه NPR اجرا كردند. سپس آن‌ها آثاري را به صورت استوديويي ضبط كرده‌اند كه تا چند ماده ديگر منتشر خواهدشد.
آثار و اجراهاي عالي فرانكو در نشريه‌هاي تخصصي موسيقي انعكاسي عميق داشت و همگي به تحسي و تقدير از وي پرداختند. فرانكو درحال تمرين براي اجرا و ضبط موسيقي به مناسب بزرگداشت نيكولو پاگانيني و نيز ضبط موسيقي براي شركت كخ است.
دو اثر ديگر كه فرانكو پلاتينو در آن همكاري داشته، آواي كوهستان با فلوت نوازي سوزان گلاسر براي شركت كخ و نيز سولفات ليبرمن براي فلوت و گيتار باز هم براي كمپاني كخ.
فرانكو از ده سالگي شروع به نواختن گيتار نمود. شش سال بعد اولين آثار خود را براي شبكه RAL ايتاليات آغاز نمود. (به‌صورت زنده) و طرفداران فراواني پيدا كرد. در طول سال‌هاي بعد توانست جوايز بيشماري كسب كند. به عنوان نمونه جايزه ناكسوس در سال 1997 براي انجمن گيتار آمريكا. فارغ‌التحصيلي با درجه ممتاز از كنسرواتوار دولتي موسيقي پالسترنيا در ايتاليا و ... وي تحت نظارت مانوئل باروكو به ادامه تحصيل موسيقي پرداخت. در حال حاضر وي در مدرسه موسيقي لوين در واشنگتن دي سي در حال فعاليت است.

boy iran
11-07-2008, 17:06
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



په‌په رومرو


استاد بلامنازع هر نوع ابزار موسيقي و شايد برترين و تكنيكي‌ترين موريسين حال حاضر دنيا كه اصولاً نيازي به معرفي ندارد. آثار فراوان او و تكنيك برتر او عواملي هستند كه سبب پيشرفت فعاليتهاي او در نوازندگي سولو، اركستر و جمعي براي گروه‌هاي مختلف سرتاسر جهان است.
افتخارات او بي‌شمار است. ارائه كنسرت‌هاي ويژه در كاخ سفيد، درحضور پرنس چارلز و شاهزادة ولز، در واتيكان، كسب دكتراي افتخاري از دانشگاه ويكتوريا صدها اركستر در سرتاسر اروپا، كانادا، آمريكا، ژاپن، كره، چين، روسيه، آمريكاي جنوبي و ... و همكاري با مهمترين و مشهورترين رهبران اركستر جهان از جمله اين افتخارات است.
نشريه نيويورك تايمز در خصوص وي مي نويسد: «مي‌توان په‌په رومتو را گيتاريست برتر جهان در حال حاضر خواند. به‌عنوان نمونه، رستيال گيتار وي در آليس تالي‌هال نشان داد كه قدرت و كمال هنري وي تا چه حد است.»
نشريات و مجلات تخصصي و غيرتخصصي ديگر نيز او را شايسته تقدير و ستايش فراوان مي‌دانند.
در واقع په‌په رمئو در هنگام نواختن گيتار بسيار استادانه و حرفه‌اي عمل مي‌كند تا حدي كه مخاطبان خود را شگفت‌زده مي‌نمايد. از او به‌عنوان استاد جادويي گيتار نيز ياد مي‌شود.

boy iran
11-07-2008, 17:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



كريستوفر پاركنينگ

اين نوازنده آمريكايي گيتار يكي از نوازندگان برجسته و مشهور گيتار كلاسيك است. در طول بيش از بيست‌وپنج سال فعاليت موسيقيايي، آثار اين نوازنده در سرتاسر جهان به مقبوليت فراواني رسيده‌است. پاركنينگ به‌عنوان وارث نوازنده مشهور گيتار آندره سگويا شناخته شده‌است. ازنظر سگويا، پاركنينگ هنرمند بزرگي است كه در نواختن گيتار مهارت بسياري دارد. وي سابقه اجراي موسيقي در كاخ سفيد را نيز به‌همراه پلاسيد و دومينگو دارد. همچنين اجراي موسيقي در مؤسسه كارنگي و مراسم جرمي (Grammy) از افتخارات وي محسوب مي‌گردد.
پاركنينگ در بر نامه‌هاي تلويزيوني فراواني مثل Fonight show ، CBS Sunday morning،Today show و... به هنرمندي پرداخته است. نوازندگي موسيقي وي براي آهنگ‌هاي جان ويليافر مورد توجه و اقبال فراوان عموم مردم واقع شد.
در نظرسنجي مجلة Guitar Player: وي به‌عنوان «بهترين نوازنده كلاسيك گيتار» انتخاب شد و همين مقام را براي چند سال متوالي در اختيار داشت.
پاركنيگ براي سال‌هاي متمادي به‌عنوان مهمان در بهترين اركسترهاي آمريكا مانند اركستر سمفونيك ملي آمريكا و ساير اركسترها: نوازندگي كرده است.
در سال‌ 1999 كريستوفر پاركنينگ، اثر معروف الربنشياين براي كنسرت گيتار و اركستر سمفوني هونولولو را اجرا نمود. وي در كنسرت الحمراء در اركستر سمفوني لندن به‌رهبري الِر برنشتاين نيز در برنامة ريستال گيتار به‌همراه باريتون جوبيلانت سايكز شركت داشت. پاركنينگ داراي آثار زيادي در سبك Angel/EMI Classics است.
همچنين وي از طرف جرمي نامزد عنوان بهترين آثار موسيقي كلاسيك و گيتار شده‌است كه به‌علت اثري كه باهمكاري ********انو كاتلين باتل اجرا كرد بوده‌است. در سال 1996 پاركنينگ به‌همراه باتل يك آلبوم موسيقي كريسمس را باعنوان Angels Glory ضبط كرد كه توسط شركت سوني كلاسيكال منتشر شد. ساير كارهاي برجسته وي اجراي قطعاتي از ويوالدي به‌عنوان منتخبي از آثار باروك، اجراي موسيقي براي آثار و كنسرت‌هايي از پيتر وارلاك در آكادمي سنت‌مارتين و ژاك رودريگو و ويليام والتون و اجراي موسيقي در اركستر سمفوني سلطنتي بوده است.
به‌افتخار بيست و پنجمين سالگرد پاركنينگ به‌عنوان هنرمند Angel / EMI يك مجموعه آثار در قالب 2سي‌دي شامل منتخب آثار و كارهاي برجسته وي منتشر شده‌است. در جشن سي‌امين سالگرد نيز، وي درحال اجرا و ضبط آثار جديدي براي Angel/EMI است. در پاييز 1998 نيز يك سي‌دي چند رسانه‌اي (مولتي‌مديا) به‌عنوان بزرگداشتي از آندره سگويا منتشر شده‌است كه درآن به كريستوفر پاركينگ توجه فراواني شده‌است.
پاركنينگ در آموزش موسيقي نيز تجربيات فراواني دارد. او در دانشكدة مسترز در كاليفرنياي شمالي در كلاس‌هايي با سطح عالي موسيقي را تدريس مي‌كند. همچنين كلاس‌هايي در فصل تابستان در دانشگاه ايالتي مونتانا دارد. وي تأليفاتي نيز در زمينه آموزش گيتار دارد. دوجلد كتاب آموزش گيتار با متد كريستوفر پاركينگ در سطح مقدماتي و عالي و تأليفات بيشمار در زمينة قطعات موسيقي و گيتار كلاسيك كه توسط انتشارات هال لئونارد منتشر شده‌است.
پاركنينگ موفق به‌كسب تقديرها و جوايز افتخاري بيشماري نيز شده‌است. دكتراي افتخاري موسيقي از دانشگاه ايالتي مونتانا، جايزة ويژة موسيقي از دانشگاه كاروليناي شمالي به‌واسطه قدرداني از آثار هنري، جايزه ويژه آكادمي خلاقيت آمريكا در قسمت ملي و بين‌المللي، جايزه بهترين گيتاريست كلاسيك از جشنوارة ارويل اچ گيبون.
كريستوفر پاركنينگ و همسر او ترزا در كاليفرنياي شمالي زندگي مي‌كنند. ويژگي آثار وي توجه عميق به روح مسيحيت است كه در تمامي ابعاد فعاليت‌هاي وي در زمينه موسيقي كاملاً مشهود است. وي در زمينه ورزش نيز فرد بسيار موفقي است.

boy iran
11-07-2008, 17:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نارسيس يپس

نارسيس يپس يكي از بهترين نوازندگان گيتار كلاسيك قرن حاضر شناخته مي‌شود كه معمولاً پس از آندره سگويا در مقام دوم بهترين نوازندگان قرار مي‌گيرد. وي علاقه شديدي به موسيقي باردك دارد، اما اجراهاي وي بيشتر سبك نوازندگان اسپانيايي در اوائل قرن بيستم است و نيم‌نگاهي نيز به موسيقي فلامنكو دارد. به‌اين ترتيب براي وي آثار ژاك رودريگو بسيار قابل توجه است و سعي فراواني مي‌كند تا بتواند موسيقي باروك را كه در سال‌هاي قبل ناديده انگاشته شده‌بود، زنده‌كند. او درضمن به عنوان آهنگساز نيز شناخته مي‌شود به ويژه در دنياي موسيقي فيلم.
وي در شهر كوچكي در همسايگي لوركا در اسپانيا متولد شد. وي در كودكي نبوغ و استعداد خود را در موسيقي نشان داد. پدر وي در چهارسالگي به‌عنوان هديه اولين گيتار را به‌او هديه داد و او را در كلاس آموزش گيتار ثبت‌نام كرد. در سن 13 سالگي در كنسرواتوار موسيقي والنسيا عضو شد و يكي از شاگردان وينسنت آسنسيو گرديد. وي اولين اجراي عمومي خود را در شهر والنسيا اجرا كرد. با برگشت مجدد خانواده وي به لوركا وي تحت رهبري آتالفو آرجنتا (رهبر اركستر ملي اسپانيا) به اجراي موسيقي پرداخت. آتالفوآرجنتا استعداد و نبوغ نارسيس را تحسين كرده او را تشويق نمود كه به مادريد برود و فعاليت حرفه‌اي خود را آغاز نمايد. در مادريد نوازندة جوان، موسيقيدانان برجسته‌اي را ملاقات نمود كه تأثير فراواني روي او داشتند از جمله ژاك رودريگو. فعاليت حرفه‌اي موسيقي براي نارسيس يپس بسيار جالب و قابل توجه بود. وي يكي از آثار ژاك رودريگو به‌نام Concierto de Aranguez را در سال 1947 به‌همراه آرجنتا مجدداً اجرا كرد. اين اثر در طي سال‌هاي آتي نيز مجدداً اجرا شدند كه با قضاوت مثبت منتقدين مواجه شدند.
وي به‌سرعت تبديل به يك نوازندة حرفه‌اي شد. در سال 1948 در سرتاسر اروپا يك تور موسيقي بر پا كرد. دو سال بعد به پاريس نقل مكان كرد و از كلاس‌هاي جرج انسكو و والتر جكينگ بهره برد. او همچنين با ناديا بولانگر به همكاري پرداخت.
براي موسيقي فيلم ژوكس در سال 1952 برندة جايزه جشنواره كن و نيز و پاريس شد. در پاريس نارسيس براي اولين بار همسر خود را در سال 1958 ملاقات كرد و چندي بعد با يكديگر ازدواج كردند. حاصل اين ازدواج سه فرزند بود كه همگي آن‌ها وارد موسيقي شدند. در دهه 1960 يپس به‌عنوان سوليست گيتار و نيز آهنگساز به فعاليت پرداخت. در 1961 فيلم ديگري را با عنوان La Fille aux yeux dor آهنگسازي كرد. در 1964،يپس به‌نواختن گيتار ده سيمه روي آورد كه به‌نظر او قابليت بيشتري نسبت به گيتار شش سيمه دارد. در دهه 1970 يپس هنوز هم فعاليت زيادي در زمينه موسيقي داشت اما تعداد اجراهاي زندة او بسيار كم شده در طول اين مدت وي جايزه‌هاي فراواني كسب‌كرد: دكتراي افتخاري از دانشگاه مورسيا و تقديرها و جوايز عمومي در سال 1980 وي با همكاري اركستر فيلارمونيا تحت رهبري گارسيا ناوارو اثر معروف رودريگو، Aranjuez را روي صحنه بود.
در سال 1993به بعد وي به‌علت عدم صحت و سلامتي توانايي اجراي موسيقي را نداشت و فعاليت وي رو به كاهش نهاد. آخرين كنسرت وي در سانتاندر اسپانيا و در سال 1996 اجرا شد.

boy iran
11-07-2008, 17:14
Raimundo Amador تلفیقی از فلامنکو راک بلوز


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


Raimundo Amador Fernández نوازنده و گیتاریست در سال 1959 در شهر سویل اسپانیا چشم به جهان گشود . فلامنکو را در خیابان فراگرفت جاییکه همچنین موسیقی راک و بلوز که بسیار مورد علاقه اش بود را فرا گرفت و سعی مینمود تا به اسطوره هایی چون باب دیلان و جیمی هندریکس نزدیک شود بدون اینکه فلامنکو را رها سازد.
توانایی وی درآمیختن اصوات و سبکهایی که فراگرفته بود موجب شد تا در فلامنکو فرم جدیدی از موسیقی خلق نماید.تلفیقی از موسیقی راک - بلوز وفلامنکو . وی بنیانگذار دو گروه تاثیر گذار و پیشگاه موسیقی تلفیقی در فلامنکو بود : گروه Veneno در سال 1977 همراه با برادرش رافائل و Kiko Veneno و دیگری که با عنوتن Pata Negra در سال 1981 که خود وی و برادرش اعضای این گروه بودند.
وی هنگامی توانست در کارش به آزادی عمل برسد که دیگر بعنوان همراه با رقاصان و خوانندگان همکاری ننمود بالاخص اشخاصی که تحت تفکرات سنتی و شیوه فکری رامون مونایا فعالیت مینمودند .
وی به تنهای اما همراه جریان فکری آن زمان یعنی دو اسطوره فلامنکو جاودان دنیای فلامنکو پاکو دلوسیا و کامارون پیش میرفت بالاخص ایده بوجود آوردن سبک راک -فلامنکو .
بعد از هم پاشیده شدن گروه Pata Negra ریمون شروع به فعالیت در نقش یک نوازنده و خواننده نمود وسعی کرد تا استیل و سبک خاص خودش در موسیقی را با بلوغ برساند اما در همین راستا وی به همکاری با نوازندگان و موزیسن های برجسته ای چون :
Antonio Carmona, Remedios Amaya, Enrique Morente, Lole y Manuel, Tomatito, Sorderita, Ketama, Kiko Veneno, Juan Perro, Andrés Calamaro, Mala Rodríguez ادامه داد.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اما شاید مهمترین اتفاق در زندگی وی را همکاری با سلطان بلوز - بی بی کینگ - دانست که در سال 1995 در قسمتی از آلبوم تکنوازی ریموند با عنوان Gerundinaوهمچنین کنسرت وی در Las Ventas در همان سال قطعاتی را نواخت.
در آلبوم دیگر وی با عنوان Un okupa en tu corazón که در سال 2000 منتشر شد سعی نموده است تا بیشتر با فرمهایی دیگر موسیقی چون موزیک کوبا - برزیل و یا حتی رپ ارتباط برقرار کند.
آثار وی :
Veneno -1977
Gerundina - 1995
En la esquina de Las Vegas - 1997
Noche de flamenco y blues (en directo) (A night of Blues & Flamenco (live)) -1998
Un okupa en tu corazón -2002
Isla menor - 2003
Mundo Amador (Amador World) - 2005

boy iran
11-07-2008, 17:15
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مانوئل باروكو



مانوئل باروكو نوازنده مشهور گيتار امروزه در سرتاسر جهان شناخته شده‌است.
هنر او قابل ستايش و تقدير است و تسلط خوبي روي ساز دارد. وي داراي تبحر در آوازخواندن و سرودن شعر نيز مي باشد.
او تورهاي فراواني را در سرتاسر جهان و در مراكز مختلف موسيقي اجرا مي‌كند. مي توان گفت كه تقريباً در تمام شهرهاي مهم جهان برنامه اجرا كرده است.
علاوه بر رستيال‌هاي سولو، وي سال گذشته به همراه اركستر فيلارمونيك لوس‌آنجلس در هالي‌وود باول به هنرنمايي پرداخت. همچنين وي به همكاري با سمفوني كلرادو، بالتيمور راديو فرانكفورت، فيلارسونيك آوكلند دوزلند نو نيز پرداخته است. وي داراي توركنسرت دوت باهمكاري مايل پتري و نوازنده معروف جاز ال‌دي مولا نيز بوده است. در تابستان امسال در تور موسيقي با اجراي سولو به آسيا مي رود، با اجراي كوارتت به اسپانيا و با اركستر سمفوني تنزيف به آلمان و اتريش...
آثار ضبط شده مانوئل فراوان است. از ميان آثار برتر او مي‌توان به «icubal» اشاره كرد كه به‌عنوان اثر خلاقانه و بزرگ موسيقي نام‌گرفت. اجراي ديگر او متعلق به ژاك رودريگز، Aranjuez ، به همراه رهبر اركستر فيلارمونيا، پلاسيدو، دومينگو مورد استقبال و توجه فراوان واقع شد و اثري پر فروش و موفق گرديد. آلبوم «نايلون و فولاد» برگزيده‌اي از آثار دْوِت گيتار است.
علاقه شديد مانوئل به موسيقي معاصر و گسترش و بسط رپرتوارهاي گيتارش سبب شد كه او به‌همكاري با برترين استادان و آهنگسازان در عرصه موسيقي مثل تورو تاكيميستو، روبرتو سيرا، استيون استاكي و آرو پارت بپردازد.
اجراهاي وي توسط بسياري از شبكه هاي معتبر تلويزيوني جهان پخش شده است مانند NHK ژاپن و يا RTVE اسپانيا و CBS آمريكا.
مانوئل باروكو نواختن گيتار را از سن 8 سالگي آغاز كرد و در زادگاه خود سانتياگو كوبا به عضويت كنسرواتوار استبان سالاس درآمد. وي به‌همراه خانواده خود در سال 1967 به ايالات متحده مهاجرت كرد و بعدها در كنسرواتوار پي‌بادي به فعاليت پرداخت.

boy iran
11-07-2008, 17:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جوليان بريم



جوليان بريم يكي از نوازندگان برجسته گيتار است كه در سرتاسر جهان شناخته شده‌است. در هفده سالگي، هرچند كه هنوز در خارج از مرزهاي بريتانيا برنامه‌اي اجرا نكرده بود، اما باهم در سرتاسر جهان شناخته شده بود.
خانواده و محيط او همگي اهل موسيقي بودند. چه او كه يك تبليغات چي و تصويرگر بود، داراي يك گروه رقص كوچك نيز بود كه خود درآن گيتار جاز مي‌نواخت. جوليان بريم نوجوان بدين وسيله مجذوب نواختن گيتار شد سبك جاز جانگو راين‌هارد براي او بسيار جالب و قابل توجه بود. پدر جوليان او را به نواختن پيانو ترغيب مي‌كرد اما در عين حال به‌وي نواختن گيتار پلكترام را نيز آموخت.
در سال 1945 وي برندة جايزه موسيقي آماتور در نواختن پيانو شد. همين مسئله علتي شد تا وي در كالج سلطنتي موسيقي شروع به فراگرفتن پيانو و سلو كند. درهمان سال وي در همايش انجمن گيتاريست‌هاي فيلارمونيك لندن به اجراي موسيقي پرداخت كه نبوغ وي را بيش از پيش مشخص نمود. پس از اتمام جلسه دكتر بوريس پروت دبير انجمن پيشنهاد داد تا خود به‌وي گيتار كلاسيك بياموزد.
پس از گذشت يكسال دكتر پروت و نيز ويلفريد اپل‌باي جوليان بريم را به آندره سگويا معرفي كردند و جوليان در آن سال فقط سيزده سال داشت، شروع فعاليت حرفه اي جوليان در سال 1947 در چلتنهام بود. با تشويق پدرش وي شغل خود را به‌عنوان نوازنده موسيقي و به‌طور تخصصي ساز گيتار انتخاب كرد و رؤياي كريكت باز شدن حرفه‌اي را از سر خود بدر كرد. در پانزده‌ سالگي در كالج سلطنتي موسيقي دانشجوي رسمي شد و به‌مدت 3 سال پيانو نواخت. چرا كه درآن سال‌ها كالج دورة گيتار نداشت. بين سال‌هاي 52و 55 علي‌رغم اين در ارتش انگليس به خدمت سربازي مشغول شد اما به‌طور متناوب در برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني و نيز كنسرت‌هاي عمومي ظاهر مي‌شد.
اولين تورهاي اروپايي وي در سال‌هاي 1954 و 55 شكل گرفت . پس از آن نوبت به آمريكاي شمالي، كشورهاي خاور دور، هند، استراليا و جزاير اقيانوس آرام هم رسيد. وي كلاس‌هاي آموزشي فراواني در كانادا و آمريكا و انگليس دارد.
آثار ضبط‌شده توسط وي براي كمپاني RCA او را در تمام دنيا مشهور ساخته‌است و جايزه‌هاي فراواني را براي وي به ارمغان آورده است. جايزة آكادمي ملي هنر و دانش او جوايز گرمي (Grammy) در سال هاي 1963 و 1966 جايزة اديسون (1968) . وي داراي القاب رسمي از طرف دستگاه سلطنتي انگلستان نيز مي‌باشد. در سال 1952، جوليان بريم پس از اجراي موسيقي توسط ساز عود (lute) مورد توجه فراواني واقع شد و ارزش هنري خود را افزايش داد. او علاوه بر اجراهاي رسيتال فراوان در نقاط مختلف جهان با بسياري از رهبران اركستر مشهور و آهنگسازان به نام جهان به‌همكاري پرداخته‌است. مانند بنجامين بريتن، ويليام والتونف هانس ورنر هنز، پيتر راسين فريكر، ريچارد راندي بنت، مالكوم آرنولد، آلن راتورن، لينوكس بركلي و مايكل تيپت.
جوليان بريم با همكاري دوست و همكار خود جان ويليافر سه اثر را به‌صورت استوديويي ضبط نموده و به ارائه كنسرت‌هايي پرداخت كه هركدام منجر به موفقيت‌هاي قابل توجهي شدند.
شبكه BBC و شبكه 4 برنامه‌هاي ويژه‌اي درخصوص زندگي و آثار جوليان بريم پخش كرده‌اند.
در اكتبر 2003 يك DVD با عنوان «جوليان بريم، زندگي در موسيقي» منتشر شد كه خود جوليان بريم درخصوص زندگي حرفه‌اي خود درآن صحبت مي‌كند.

boy iran
11-07-2008, 17:18
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دوسان بوگدانويچ



دوسان بودانويچ به‌عنوان يك آهنگ‌ساز، تنظيم كننده و نوازندة حرفه‌اي گيتار در جهان موسيقي مطرح است. وي سبك‌هاي خاصي در موسيقي كلاسيك جاز و بومي بنا نهاد.
وي به‌عنوان سوليست در گروه‌هاي مختلف در سرتاسر جهان موسيقي اجرا كرده است. وي با گروه‌هاي بسيار حرفه‌اي و رسمي با انواع مختلف موسيقي همكاري كرده است. تريو، دْوِت و موسيقي‌هاي جاز با آهنگسازان و نوازنده‌هاي مشهور.
وي آثار ضبط شده و استوديويي زيادي براي شركت‌هاي مختلف تهيه‌كرده است كه مي‌توان از اين شركت‌ها به سوني/ گلوبال پاسيفيك، ام‌اي ركوردينگ و ... اشاره كرد.
نوع اين آثار از باز اجراي آثار باخ تا موسيقي‌هاي كاملاً مدرن تنوع زيادي دارد. آثار مكتوب او و قطعات نوشته شده توسط او، توسط شركت‌هاي معتبر چاپ و نشر در سرتاسر جهان به چاپ رسيده‌اند. از آثار جديد و قابل توجه وي مي‌توان موسيقي باله Crow اشاره كرد كه توسط او در مركز نمايش لوس‌آنجلس اجرا شد. يك سكستت با نام سودالينكا كه باري دْوِت گيتار نومن- اولتمن و كوارتتت ترتل آي لند نوشته شده است.
دوسان آثار زيادي را براي نوازندگان و آهنگسازان نوشته است. ازجمله آن‌ها مي‌توان به آلوار و پي‌ري. ديويد استاد وبين ، ادوارد ايساك و ... اشاره كرد.
بوگدانويچ در سال 1955 در يوگسلاوي به دنيا آمد. او در زمينة آهنگسازي و تنظيم موسيقي و گيتار كنسرواتوار موسيقي جنوا تحصيل كرده است. در ابتداي فعاليت حرفه‌اش در سال 1977 جايزه اول رقابت‌هاي موسيقي جنوا و برنده لوح تقدير در مؤسسه كارنگي ايالات متحده گرديد. وي در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي نيز تحصيل كرده است و درحال حاضر در كنسرواتوار و پولي متريك است. همچنين وي كتاب‌هايي درخصوص كونترپوان سه صدايي براي گيتار و همچنين بداهه نوازي همراه با بررسي ساختاري تغييرات مهم در آهنگسازي و بداهه‌نوازي نوشته است.(انتشارات بربن) وي همچنين علاوه بر موسيقي در زمينه روانشناسي فلسفه و هنرهاي زيبا نيز فعاليت كرده است.

boy iran
11-07-2008, 17:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ديويد تاننبوام



ديويد تاننبوام به‌علت اجراهاي فراوان زنده و استوديويي جذاب و استادانه‌اش در سرتاسر جهان شناخته شده‌است. وي در نوازندگي گيتار كلاسيك بسيار حرفه‌اي ست و مورد توجه علاقمندان گيتار قراردارد. او در بيشتر كشورهاي مهم جهان به هنرنمايي پرداخته است. در سال 1988 وي اولين نوازندة گيتار آمريكايي بود كه در كشور چين و در حضور دولت مردان چيني به اجراي موسيقي پرداخت. وي سوليست اركستر فيلارمونيك، لوس‌آنجلس، سان فرانسيكو، مينه‌سوتا، لندن، اوكلند و ORF وين بوده است. ضمن اين كه همكاري‌هاي فراواني با آهنگسازان و رهبران مشهور جهان داشته است مانند اسا- پاكا سالونن، كنت ناگانو، جان آدامز.
وي در جشنواره‌هاي مختلف جهاني نيز اجراي سولو داشته‌است. به‌عنوان نمونه در جشنواره‌هاي بات، لوزرن، فرانكفورت، بارسلونا و وين و نيز جشنواره‌هاي تخصصي گيتار.
در سال 1989 به‌عنوان رئيس كنگره گيتار كلاسيك آمريكا، پنج اثر جذاب و قابل توجه را اجرا كرد. يكي از اين آثار Rose wood براي كنسرت گيتار از هنري برانت بود. اين اثر بارها و بارها توسط وي در مناطق مختلف جهان اجرا شد. وي هنرمند پركاري است. به‌عنوان نمونه 134 اجرا فقط در فرانكفورت آلمان داشته‌است.
اجراهاي ديويد تاننبوام منحصر به يك سبك خاص نيست بلكه وي داراي تبحر در اجراي سبك‌هاي مختلف و متفاوتي است. كارهاي فراواني براي اجراي وي توسط آهنگسازان معروف نوشته شده‌است. قطعاتي براي كنسرت گيتار اثر هانس ورنر هنتز كه توسط ديويد در سرتاسر مناطق اروپا به‌طور زنده اجرا شد و به‌صورت استوديويي نيز ضبط گرديد، قطعاتي براي كنسرت گيتار اثر تري‌ريلي، آدون جي كرنيس، روبرتو سيرا و لوهريسون درحال حاضر او با تري‌ريلي براي اجراي قطعاتي براي گيتار همكاري مي‌كند. تورهاي فراوان او با استيو ريچ بسيار معروف و مشهور است. او در سال 1991 از طرف تورو تاكيميتسو به ژاپن دعوت شد و به اجراي موسيقي پرداخت. وي براي مدت‌هاي طولاني با گروه آنسامبل مدرن همكاري داشت.
وي به‌عنوان يك نوازندة رسمي با گروه هاي موسيقي فراواني نظير كرونوس، شانگهاي الكساندر و چستر استرينگ همكاري داشته است. او اكنون يكي از اعضاي جمعيت جهاني گيتار است كه به سفر و اجراي موسيقي در سرتاسر اروپا مي‌پردازند.
ديويد تننبوام با بيشتر مراكز نشر موسيقي و كمپاني‌هاي بزرگ استوديويي همكاري كرده‌است. وي به اجراي موسيقي به‌عنوان سوليست در اركستر فيلارمونيك لوس‌آنجلس در سال 2002 پرداخت كه اين اثر نامزد جايزه گرمي Grammy شد. وي كتاب‌ها و نوارهاي آموزشي فراواني درخصوص نوازندگي گيتار منتشر كرده‌است.
ديويود تننبوام درحال حاضر رياست گروه (دپارتمان) گيتار را در كنسرواتوار موسيقي سان فرانسيسكو برعهده دارد. وي در اين كنسرواتوار در سال 1995 به درج استادي ارشد دست يافت. وي در مدرسه موسيقي منهتن نيز فعاليت‌هاي آموزشي دارد. علاوه بر اين‌ها وي از سرتاسر جهان پيشنهادهايي براي كارهاي آموزشي دريافت مي‌كند. شاگردان وي جايزه‌هاي فراواني را از جشنواره‌ها و رقابت‌هاي مختلف كسب كرده‌اند و در امر آموزش نيز موفق بوده‌اند.
ديويد ساز گيتار را به‌همراه دولاند والذر- بلين، آدون شيدر و مايكل لوريمر در كندواتوار موسيقي سان فرانسيسكو و پي‌بادي آموخت. پس از تكميل تحصيلات تئوري و عملي او در كلاس‌هاي عالي آندره سگويا شركت جست.

Elfin-D
11-07-2008, 17:31
جو ساتریانی؟
اسلش؟!

eMer@lD
11-07-2008, 17:45
جو ساتریانی؟
اسلش؟!

اصل با صاد نوشته میشه

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7%D9%86%DB%8C+%DA%AF%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C %D8%B3%D8%AA&btnG=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%D9%8A+Google&lr=


Joe Satriani یا آن طور که از طرف هوادارانش خطاب می شود: Satch از موفق ترین گیتاریست های سبک راک در سال های اخیر بوده است و اکثر علاقه مندان موسیقی راک با کارهای او آشنایی دارند. مجله Guitar World به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد انتشار خود، مصاحبه ای با جو ساتریانی ترتیب داده و نظرات او را در مورد آهنگ های محبوبش در سبک راک جویا شده است. برگردان فارسی متن اظهارات جو ساتریانی را در مورد هر آهنگ ملاحظه نمایید. تاکید ساتریانی بیشتر بر سولوهای گیتار بوده و به همین جهت بخش هایی از هر سولو نیز برای خوانندگان این مطلب انتخاب شده است.



جو ستریانی Joe Satriani در پانزده جولای 1956 در Westbury وست بری نیویورک متولد شد. در سن چهارده سالگی (1970) پس از مرگJimi Hendrix ، گیتاریست افسانه ای راک و آشنا شدن با موسیقی او، به راک و نوازندگی گیتار (همانند اینگوی مالمستین Yngwie Malmsteen) علاقه مند شد، تیم فوتبالی را که در آن بازی می کرد ترک گفت و به سراغ گیتار رفت.او پس از مدت کوتاهی، تقریبا یک سال، به تدریس نوازندگی گیتار به دیگران در وست بری پرداخت. جو برای هر جلسه تنها 5 دلار دریافت می کرد. استیو وای Steve Vai یکی از شاگردان او در این دوره است که هر دوی آنها به یک دبیرستان می رفتند.جو در سال 1974، زمان کوتاهی را نزد دو نوازنده بزرگ Jazz مدرن، Billy Bauer (نوازنده گیتار) و Lennie tristano (آهنگساز و نوارنده پیانو) به یادگیری تکنیکهای نوازندگی و آهنگسازی گذراند. در سال 1978 به برِکلی در کالیفرنیا رفت و در آنجا به مدت 10 سال به آموزش گیتار پرداخت.

ستریانی در این مدت شاگردان زیادی را تربیت کرد که معروفترین آنها عبارتند از :
***k Hammett (گیتاریست گروه Metallica)،
Larry Lalonde (گیتاریست گروه Primus)
، David Bryson (گیتاریست گروه Crows Counting)
،Charlie Hunter گیتاریست Jazz
،Alex Skolnick (گیتاریست فعال Heavy Metal که در گروههایی مثل Megadeth, Slayer, Judas Priest, White Zombie فعالیت داشته است)

و Stuart Hamm (نوازنده Bass که هم اکنون در گروه Joe Satriani ، Bass می نوازد) او در سال 1979 گروهی پاپ به نام The Squares با همکاری Jeff Compitelli به عنوان نوازنده درام (که هنوز هم درامر گروه ستریانی است) و Andy Milton نوازنده Bass تشکیل داد.نخستین آلبوم او در سال 1984 یک آلبوم EP به نام Joe Satriani بود، شامل پنج آهنگ که توسط شرکت شخصی خودش، Rubina (بر گرفته از نام همسرش)، منتشر شد.یک سال بعد در سال 1985 ضبط اولین آلبوم کاملش را در Relativity Records به پایان رساند و آلبوم در پانرده ماه بعد در نوامبر 1986 به بازار آمد. جو که توسط دوستش Vai به Relativity Records معرفی شده بود هزینه این آلبوم را با سرمایه شخصی اش تأمین کرده بود.سپتامبر همان سال ستریانی به همراه گروه پاپ ـ راک Greg Kihn چند تور برگزار کردند.در اکتبر سال1987، Surfing With Alien، آلبوم بعدی جو توسط Relativity Records منتشر شد و به سرعت او را به شهرت رساند. این آلبوم بیش از یک میلیون نسخه در امریکا به فروش رفت و پلاتینیوم شد و در سطح جهانی جو را به عنوان یک عنوان یک نوازنده بزرگ گیتار مطرح ساخت.این آلبوم برتریهای جو را در آهنگسازی، اجراهای گوش نواز، سریع و با ابهت به خوبی نشان داد. مدت زیادی از انتشار آلبوم نگذشته بود که جو به سوژه مجلات معتبر گیتار از جمله Guitar Player ،Guitar World ،Musician و… تبدیل شد.Surfing With Alien به موفق ترین آلبوم Rock-Instrumental تبدیل شد. آثار جو به واسطه قابلیت خیره کننده اش در نواختن آنچه احساس می کند و آنچه مردم می خواهند بسیاری از آرزوهایش را برآورده کرد و موفقیتهای اقتصادی فراوانی برایش به همراه آورد.در ماههای فوریه، مارس، سپتامبر و اکتبر سال 1988 جو در دو تور با Mick Jagger که از Rolling Stones جدا شده بود به عنوان نوازنده Lead Guitar شرکت کرد.

در نوامبر 1988 او آلبوم Dreaming #11 را منتشر کرد که سه آهنگ آن در 11 ژوئن همان سال در تور Surfing With Alien در San Diego ضبط شده بود. این آلبوم دومین نامزدی جایزه Grammy را نصیبش کرد. همچنین در این سال در یکی از آلبومهای Stuart Hamm بنام Radio Free Albemuth برای سه آهنگ گیتار زد.
اکتبر 1989 آلبوم بعدی جو بنام Flying in a Blue Dream منتشر شد که به زودی به آلبوم موفقی تبدیل شد. به خاطر این آلبوم او برای سومین بار نامزد جایزه Grammy شد و آلبوم جو بیش از 000/750 نخسه به فروش رفت. در این آلبوم ستریانی در شش آهنگ به عنوان خواننده هم ظاهر شده است. سال 1991 ستریانی به همراه Vai در آلبوم Hey Stupid با Alice Cooper همکاری کردند.
پس از تقریبا دو سال نوشتن و ضبط، آلبوم بعدی جو آماده شد. جولای 1992 آلبوم The Extremist به بازار آمد و به یکی از بزرگترین موفقیت های تجاری او تبدیل شد. آهنگ Summer Song چهارمین نامزدی جایزه Grammy را نصیب او کرد. از این آهنگ بعدا در تبلیغ واکمن Sony استفاده شد.

سال 1993 در ماه اکتبر آلبوم Time Machine (دو CD) با آهنگ هائی جدید و چند اجرای زنده به بازار آمد. این آلبوم به موفقیتهای زیادی دست یافت و پنجمین نامزدی Grammy را نصیبش کرد.
سال 1994 ستریانی به همراه گروه مطرح هارد راک Deep Purple به جای گیتاریست گروه Ritchie Blackmore در چند تور در ژاپن و اروپا شرکت کرد و پس از آن دوباره بر سر کار خود برگشت. او با Deep Purple هیچ ضبط استودیویی نداشت.

اکتبر سال 1995 هفتمین آلبوم او با نام Joe Satriani منتشر شد. تهیه کنندگی این آلبوم را Glyn Johns بر عهده داشت و آهنگ My Worid برای جایزه Grammy نامزد شد.
Glyn Johns تهیه کننده افسانه یی را که قبل از این تهیه کننده آلبومهای Honk Tonk Woman و Jumping Jack Flash (Rollin Stones) ،Let It Be (The Beatles) و آلبوم Led Zeppelin بوده است.

اکتبر سال 1996 تور بزرگ G3 (مخفف Ghiddrah 3 به معنای سه گیتاریست) با شرکت Vai دوست قدیمی جو و Eric Johnson در آمریکای شمالی در مقابل جمعا 90 هزار تماشاچی 24 بار اجرا شد.

همچنین مه 1997 تور G3 در اروپا با همراهی Vai و Adrian Legg برگزار می شود. 15 ژوئن 1997 تور G3 به همراه Vai، و گیتاریست جوان سبک راک - بلوز Wayne Shephard Kenny از پیروان Steve Ray Vaghaun و نوازنده دیگری بنام Robert Fripp (گیتاریست و نوازنده کیبورد سبک Progressive Rock/ Art Rock ، نوازنده گیتار در گروه مطرح King Crimson بین سالهای 69 تا 74) در امریکا شروع می شود و در نوامبر همان سال خاتمه می یابد. آلبوم G3 in Concert در ژوئن 1997 منتشر شد.

این آلبوم شامل یکی از کنسرتهای تور G3 در سال 96 به همراه Vai و Johnson بود که تحسین همگان را بر می انگیخت. در این آلبوم هر کدام از این سه گیتاریست سه آهنگ را با گروه خود اجرا کردند و در آخر بطور دسته جمعی آهنگهای:Going Down ،Red House و My Guitar Wants Kill Your Mama را اجرا کردند.ستریانی در سال 96 با Pat Martino نوازنده بزرگ Jazz در ضبط دو آهنگ Ellipsis و Never & After برای آلبوم All Sides Now همکاری کرد. همچنین در نوامبر همان سال آلبوم A ـ Merry Axemas Guitar Christmas به کوشش Vai منتشر شد که در آن 11 نوازنده برتر گیتار از جمله Jeff Beck ، Eric Johnson ، Steve Morse ، Richie Sambora ، Brain Setzar Orchestra ، Wayne Shephard Kenny و Satriani هر کدام یکی از آهنگهای کلاسیک کریسمس را انتخاب و اجرا کردند.
فوریه سال 1998 تک آهنگ (Single)Ceremony (از آهنگهای Crystal Planet) در امریکا عرضه شد و به دنبال آن در مارس 1998 هشتمین آلبوم جو، Crystal Planet به تهیه کنندگی Mick Fraser (تهیه کننده G3 ، Metallica ، AC/DC) منتشر شد.در همان ماه آهنگ Summer Song نامزد جایزه Grammy شد و تور بزرگ Crystal Planet در آمریکا آغاز شد.در ماه می سال 1998 تور G3 در اروپا همراه Uli Jon Roth (گیتاریست گروه Scorpions) و Michael Schenker (گیتارست معروف گروههای Scorpions,UFO) برگزار شد.از نکات استثنائی این تور این بود که در لندن Brain May (گیتاریست گروه Queen) و در فرانسه Patrick Rondat (گیتاریست سبک Newage که در دو آلبوم Jean-Michel Jarre همکاری داشته) به عنوان نوازنده مهمان اجرا داشتند. در ماه جولای همان سال ادامه تور Crystal Planet برگزار شد. همچنین آهنگ A Train Of Angles (از آلبوم Crystal Planet) در سال 1999 نامزد جایزهGrammy شد.14 ژوئن سال 2000 یکی دیگر از آلبومهای ستریانی Engines of Creation، توسط Epic منتشر شد. در هزاره جدید سبک ستریانی هم در این آلبوم تغییر کرد و زمینه شناخته شده راک آهنگهایش جایش را به زمینه تکنو و الکترونیک داد، البته با همان ملودی های سرعتی، با ابهت و (ستریانی یی).
این آلبوم شاید برای خیلی ها به خصوص گیتاریست ها، بیگانه باشد. او در این اثر به دنیای DJ ها و Re-mixer ها پا نهاده و با استفاده از استعداد و خلاقیتش بین گیتار و تکنو، پیوندی به وجود آورده است.
سال 2001 در ادامه تورهای G3 ستریانی و دوست باوفاش Vaiاین بار با John Petrucci (گیتاریست گروه Dream Theatre) به برگزاری تور پرداختند.
اجرای زنده بعدی ستریانی Live In San Francisco بود که در 19 ژوئن 2002 عرضه شد. لازم به ذکر است که جو قبل از San Franciscoبا گیتاریست های زبردستی همچون وینی مور Vinnie More و دوست همیشگی خودVai اقدام به اجرای زنده دیگری کردند.
نکته قابل توجه این کنسرت این بود که علاوه بر نوازنده بیس جو، بیسیست گروه وینی هم حضور داشت، یعنی اجرای آهنگها به همراه دو بیس که در نوع خود بی نظیر است.آخرین آلبوم ستریانی با نام Strange Beautiful Music در 25 ژوئن سال 2002 و با سبک Rock-Instrumental روانه بازار گردید.
جو ستریانی با ارائه این آلبوم 59 دقیقه ای اعم از 14 آهنگ بار دیگر به دنیای موسیقی خود را بعنوان استاد مسلم گیتار الکتریک نشان داد.
آهنگهای Oriental Melody, Chords Of Life, You Saved My Life مهر تائیدی بر آهنگسازی این آلبوم می زند. ستریانی با ارائه این آلبوم نشان داد که هنوز توانایی های خود را در ساخت آهنگهای جاودانی از دست نداده است.

Elfin-D
11-07-2008, 19:50
اصل با صاد نوشته میشه
slash
اوهوم؟!

moein_drj
12-07-2008, 11:14
اصل با صاد نوشته میشه
جالب بود !

آره boy iran جون.. اسلش هم ممنون میشیم.. edge هم یادت نره...
مقسی...

eMer@lD
12-07-2008, 11:55
slash
اوهوم؟!

اسکیوزمی:41:
چرا دقت نکردم؟!!!:11:

fixxer
12-07-2008, 12:58
گيتاريست محبوب من هم جو ساترياني هستش.
ولي گيتار زدن زدن مايكل آنجلو رو ديدين؟ ازش خيلي خوشم مياد. فكر كنم سريعترين گيتاريست و در عين حال عجيب و غريبترين گيتاريست دنيا باشه. يه كليپ تصويري ازش دارم كه آهنگ No Boundaries رو توش مي زنه. رسماً دستاشو نميشه ديد!! اولين بار كه ديدم تا چند دقيقه مات بودم. كاراي عجيب غريب هم كه زياد انجام ميده مثل زدن گيتار با دو يا چهار تا دسته!!!

boy iran
12-07-2008, 19:42
اسلش؟!

سلام

چشم

زیاد گشتم از اسلش مطلب جالبی پیدا نکردم ولی اگر کاملتر پیدا کردم حتما قرار میدم


:40::40::40::40:

boy iran
12-07-2008, 19:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg

جو پس

جو پس (Joe Pass) در 23 ژانویه سال 1929 در نیوجرسی آمریکا بدنیا آمد. وی یکی از برترین نوازندگان معاصر در نوازندگی گیتار جز در جهان بود. وی ابداع کننده شیوه های جدیدی چه در هارمونی و چه در سبک نوازندگی جز بود. اجرای موسیقی کنترپوانی در حین بداهه نوازی و آکوردهایی ملودیک او افق های جدیدی را در نوازندگی برای سایر نوازندگان بوجود آورد.

وی دوران کودکی خود را در پنسیلوانیا سپری نمود، در خانواده ای که علاقه ای به موسیقی در آن به چشم نمی خورد! اشتیاق جو به گیتار زمانی بوجود آمد که وی محو بازیگری با نام Gene Autry شد که در نقش یک گاوچران گیتار مینواخت و در جشن تولد 9 سالگی گیتاری که تنها 17 دلار قیمت داشت به او هدیه داده شد.

با اینکه خانواده وی اهل موسیقی نبودند اما پدرش دریافت که فرزند وی از استعدادی شگرف در موسیقی برخوردار است برای همین وی را مجبور نمود تا قطعات گیتار را توسط گوش بنوازند و همچنین اجرای گامهای مختلف برای گیتار .

در سن 14 سالگی وی در گروهی با Tony Pastor و Charlie Barnet به نوازندگی پرداخت که در طی آن دوران هم به مهارت وی در زمینه موسیقی و نوازندگی افزوده شد و هم از این کار توانست درآمدی کسب کند و در آن سنین این امر برای وی بسیار جالب و هیجان انگیز بود. وی به فعالیتهای خود با گروههای کوچک ادامه داد و بعد از مدتی همراه با گروه به سبک جز به شهر نیویورک رفت. بعد از چند سال وی از دنیای موسیقی کم کم فاصله گرفت و دلیل آن اعتیاد به مواد مخدر بود که در دهه 50 گریبانگیر وی شد اما بعد از دو سال و نیم و تحت مراقبتهای پزشکان وی توانست ترک نماید و پس از مدتی بصورت جدی به موسیقی پرداخت، در سال 1962 آلبوم The Sounds of Synanon را ضبط نمود.

در دهه 60 بود که وی یک سری آلبوم در سبک جز ضبط و منتشر نمود، آثاری مانند :
"Catch Me," "12-String Guitar," "For Django," و "Simplicity

در سال 1963 توانست عنوان New Star Award را از طرف مجله معروف موسیقی Downbeat دریافت نماید. وی همچنین در ضبط های با نوازندگانی چون Gerald Wilson, Bud Shank و Les McCann همکاری نمود.

در سال 1965 در توری در آمریکا به همراه George Shearing در شهرهای مختلف نوازندگی نمود و این فعالیتها باعث شناخته شدن وی در دنیای موسیقی آن زمان که باعث اجراهای بسیار وی برای تلویزیون و برنامه های مختلف شد. از جمله برنامه هایی چون: Merv Griffin Show, The Steve Allen Show و برنامه های متعدد دیگر.

وی بعنوان نوازنده مهمان با نوازندگانی چون:
Louis Bellson, Frank Sinatra, Sarah Vaughan, Joe Williams, Della Reese, Johnny Mathis همکاری نمود. در دهه 70 جو همراه با گیتاریست دیگری به نام Herb Ellis اکثرا همراه با هم در کلوپ جز Donte در لوس آنجلس به نوازندگی میپرداخت.

این همکاری موجب آن شد تا اولین آلبوم ایندو با نام Jazz/Concord همراه باRay Brown بعنوان نوازنده گیتار باس و Jake Hannaبعنوان درامر منتشر شود.

در اوایل دهه 70 بود که وی در نوشتن و تهیه کتابهای آموزشی با عنوان Joe Pass Guitar Style با نویسنده این سری کتابها Bill Thrasher همکاری نمود که این کتابهای منبعی ارزشمند برای هنرجویان و علاقمندان گیتار جز بود.

در سال 1970 وی با کمپانی Pablo Records برای ضبط آلبوم قرار داد بست که در 1974 آلبوم Virtuoso(که شامل چند سری میشد) توانست موفقیت چشمگیری را از آن خود کند و در همان سال آلبوم دیگری با عنوان The Trioهمراه با Oscar Petersonو Niels-Henning به بازار ارائه کردند که آلبوم The Trio توانست جایزه گرمی بهترین اجرای جز را از آن خود کند.


این موفقیت ها و حمایت کمپانی Pablo Records بعنوان نماد این شرکت باعث شد تا در طی آن سالها ضبط های بسیاری را با نوازندگان بنامی چون Benny Carter, Milt Jackson, Herb Ellis, Zoot Sims, Duke Ellington, Dizzy Gillespie, Ella Fitzgerald, Count Basie داشته باشد.

جو همراه Ella Fitzgerald چهار آلبوم ضبط نمودند که در حقیقت تا پایان فعالیت هنریElla این همکاری ادامه داشت. Ella قبل از همکاری با جو بعنوان نوازنده پیانو و بعنوان همراه و نه سولیست با گروههای مختلفی فعالیت نموده بود که همکاری وی با جو باعث شد وی نیز با گیتار قابلیتهای نوازندگی خود را نشان دهد. ثمره این همکاری چهار آلبوم Take Love Easy 1973, Easy Living 1986, Speak Love (1983 and Fitzgerald and Pass... Again 1976 بود که توسط Pablo Records ضبط و منتشر شد.

اما جدا از فعالیتهای گروهی دنیای نوازندگی گیتار جز از وی بعنوان یک اسطوره فراموش نشدنی یاد میکند. شیوه نوازندگی وی در گیتار، تکنیک های جدید و بدیع در نوازندگی جز، هارمونی قوی، مدولاسیون هایی که نشاندهنده درک بالای وی از نوازندگی گیتار و هارمونی بود و همچنین تکنیک خاص وی که اجرای قطعه با سرعت بسیار بالا و سپس روباتو نوازی بود وی را فراموش ناشدنی نمود.

نوازندگی وی بیشتر تحت تاثیر دو اسطوره جز یکی گیتاریست شهیر Django Reinhardt و نوازنده ساکسیفون Charlie Parker بود و همچنین در دورانی که با گروههای مختلف همکاری مینمود شیوه خاصی در مضراب زدن داشت اما زمانی که به سمت تکنوازی رفت و بعنوان یک سولیست مطرح شد به سراغ نوازندگی توسط انگشتان دست راست به جای مضراب رفت وی دلیل این امر استفاده بیشتر از هارمونی گیتار میدانست و این امر موجب میشد تا تنها به اجرای جملات ملودیک و مونوفونیک اکتفا نکند بلکه بتواند موسیقی چند صدایی را نیز بوجود بیاورد که این تاثیرات را میتوان از شماره 1 تا 4 آلبوم Virtuoso مشاهده کرد. این نوازنده بنام جز در 23 ماه می سال 1994 دار فانی را وداع گفت.

با توجه به شهرت وی بسیاری از سازندگان گیتار با اجازه وی مدلهایی را با نام وی به بازار عرضه مینمودند اما در حقیقت وی اکثرا از گیتار Gibson ES-175 که استاد و سازنده گیتار Jimmy D'Aquisto برای وی ساخته بود استفاده مینمود.

boy iran
12-07-2008, 19:49
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



مارك تيكولز



مارك تيكولز نوازندة گيتار كلاسيك در سال 1989 برندة جايزة اول انجمن بين المللي گيتار آمريكا، برندة جايزه سال 1991 در رقابت‌هاي «هنرمندان شرق و غرب» در نيويورك، برندة جايزة پاگانيسني در سال 1986 و رتبه برتر موسيقي در جشنوارة Pro Musicis در سال 1992 است.
وي عضو شوراي ايالتي كاليفرنيا در بخش هنري است. وي به‌عنوان سفر هنري و فرهنگي U.S.I.A (سازمان اطلاعاتي آمريكا) در كشورهاي جنوب‌شرق آسيا فيجي و نيوزلاند مأمور بوده است. وي به‌عنوان سوليست در گروه اركستر خاور دور در روسيه، گروه اركستر متروپوليتن در ليبون، اركستر كوردوبا در اسپانيا و سمفوني مائويي شركت داشته‌است. تمام نقاط ايالات متحده آمريكا توسط «جشنوارة چهار» شاهد هنرنمايي و اجراي موسيقي توسط مارك تيكولز بوده‌است. مارك تيكولز آثار رستيال و سولوي فراواني دارد كه توسط شركت‌هاي مختلف منتشر شده‌است. او در دانشكدة كنسرواتوار S.F كاليف و دانشكده ايالتي‌هاي وارد مشغول فعاليت است. وي قبلاً در دانشكدة ايالتي كاليفرنيا در دوره‌هاي تابستاني هنر در كاليفرنيا و در ورمونت نيز تدريس كرده‌است.
مارك تيكولز با درجه عالي و نمرة ممتاز از دانشكدة ييل در سال 1985 فارغ‌التحصيل شد. از طرف مدرسة موسيقي ييل به درجة استادي موسيقي رسيد. همچنين وي داراي مدرك J.D از طرف دانشگاه U.C بر كلي، مدرسه حقوق بالت در سال 1990 مي‌باشد.

boy iran
12-07-2008, 19:50
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



اليوت فيسك



اليوت فيسك پديدآورندة سبك كاملاً جديدي در نوازندگي گيتار كلاسيك است. او به‌همين دليل و به‌علت آثار خلاقانه خود و استعداد شگرفش كه از استاد بزرگ خود، آندره سگويا، به ارث برده‌است در تمام نقاط جهان شناخته شده و مشهور است.
وي علاوه بر بازنويسي و توجه فراوان به موسيقي كلاسيك و آثار بزرگاني چون باخ، اسكارلاتي، هايدن، موزات، پاگانيني. مندسون و ...
به موسيقي هنري غرب عشق و علاقه و صف‌ناپذيري دارد. در سال 1996 وي اجراي موسيقي درحضور پادشاه، ملكه و شاهزاده اسپانيا در گرانادا و با حضور بيل كيننون رئيس‌جمهور وقت آمريكا، برعهده داشت.
اليوت فسيك برنامه‌هاي موسيقي بيمشاري در مراكز مهم موسيقي دنيا در شكل‌هاي مختلف اجرايي موسيقي داشته‌است. وي علاوه بر اين اجراها گروهي را به‌همراه نوازندة فلوت پائولا رابينسون، گيتاريست فلامنكو، ياكو، پنا خواننده اوت لمپر و نوازندة حرفه‌اي موسيقي از تركيه برهان اوكال و گروه‌هاي كوارتت حرفه‌اي ديگر داشت كه با آن‌ها به اجراي موسيقي مي‌پرداخت. برخي از همكلاسان وي در دورة تحصيل موسيقي عبارت‌بودند از: نوازندة ********انو، ويكتوريا، دولوسوس آنجلس نوازندة بتر گيتاجاز، جوپاس، ويولونيست‌هاي مشهور گيدون كرمر و روجيدو ريچي و نوازندة باس گري كار.
اليوت فليسك اخيراً‌دو CD از سونات‌ها و پارتيتاهاي سولو و ؟از آثار باخ را BWV1001-6 ضبط و منتشر نموده است. پيشترها وي 6 سونات تريو ارگ از آثار باخ از BWV525-30 و BWV1014-1019 اجرا، ضبط و منتشر نموده‌بود.
دو اثر جديد از فيسك در حال ضبط و انتشار است. يكي براي انجمن ميراث موسيقي كه داراي سبك كاستل‌ نوو- تدسكو است و ديگري براي شركت VGO شامل 18 سونات از دومينكو اسكارلاتي براي ساز گيتار است.
اليوت فيسك بيشتر علاقه دارد تا رپرتوار گيتار را براي آهنگسازان و رهبران اركستر انجام دهد. در ميان آثاري كه تاكنون اليوت در آن‌ها به هنرنمايي پرداخته است مي‌توان به موارد زير اشاره كرد.
Sequenza X1 اثر لوچيانو بريو براي اجراي گيتار سولو در سال 1988
Chemin V اثر لوچيانو بريو براي اركستر و گيتار در سال 1992
Muse of five اثر جرج روچبرگ براي فلوت و گيتار در سال 1991
Eden out of time and space براي گيتار جمعي در انجمن موسيقي كنگرة آمريكا در 1998
Mountain Songs اثر رابرت بيسر براي دوت گيتار در سال 1987
در سال 1985 به پيشنهاد نوازندة معروف گيتار آندره سگويا اليوت فيسك براي اجراي مجدد «كنسرتي براي اركستر و گيتار» به افتخار هشتادمين سالگرد تولد اين نوازنده با ارنست هفته به همكاري پرداخت. اين كنسرت توسط اركستر ملي اسپانيا و با رهبري ويكترو پابلو درمادريد برگزار شد. اليوت فيسك در سال 2001 نيز با لئوناردو بالاده براي ضبط اثري باعنوان Concier to magico همكاري نمود. در اين اثر خوزه سربير و اركستر سمفوني بارسلونا نيز به‌هنرنمايي پرداختند. اين اثر در سايت Amazon .com به‌عنوان يكي از برترين‌هاي سال لقب گرفت.
در سال 1996 اميليا سگويا حقوق مربوط به اجرا و ضبط برخي از آثار آندره سگويا را به اليوت فسيك واگذار كرد. كه با اجرا و ضبط بعضي از اين آثار اليوت فيسك ضمن افزودن به ارج و قدر آندره سگويا، به شهرت فراواني دست يافت.
اليوت فيسك آثار پر فروش فراواني دارد:
اجراي OP.1 Capricci اثر پاگانيني كه در سرتاسر جهان مورد توجه و اقبال قرار گرفت.
اجراي Caprice Variations اثر روچنبرگ و شركت در اجراي اثري برگرفته از سونات ويولون از كريستوبال هفته.
علاوه بر اجراي موسيقي در اشكال مختلف، اليوت فيسك به آموزش و تدريس موسيقي نيز اهتمام خاصي ورزيده است. كلاس بين‌المللي بررسي آثار موزارت در سالزبورگ اتريش كه تدريس خود را در پنج زبان انجام مي‌دهد. بسياري از شاگردان وي در اين كلاس خود از بهترين‌هاي موسيقي هستند. در سال 1996 فيسك به كنسرواتوار موسيقي دانشگاه نيوانگلند در بوستون پيوست و به اجراي موسيقي زنده در مراكز اجتماعي مختلف پرداخت.
در سال 2002و2003 نيز وي با حضور در اجراي گروه Carnegie Hall Neighborhood به اجراي كنسرت‌هاي آزاد و غيررسمي در سطح شهر نيويورك پرداخت.
اليوت فيسك اصالتاً اهل ايالت فيلادلفياست. وي داراي مدارك ليسانس و فوق ليسانس از دانشگاه بيل است. درست پس از فراغت از تحصيل وي مأمور تشكيل دپارتمان گيتار در مركز آموزش موسيقي آن دانشگاه شد. در 1974 او به آندره سگويا معرفي شد كه به مدت چند سال به‌طور خصوصي به آموزش گيتار نزد وي پرداخت. در 1981 سگويا اظهار داشت كه اليوت فيسك يكي از باهوش‌ترين بزرگترين و با استعدادترني هنرمندان و نوازندگان در سطح جهان است. تكنيك او مثال‌زدني و بسيار حرفه‌اي است.
اليوت فيسك به‌همراه همسرش استلا و دختر 2 ساله‌اش راكوئل در بوستون، سالزبورگ و گرانادا زندگي مي‌كند.

boy iran
12-07-2008, 19:51
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نوربرت كرافت



نوربرت كرافت داراي شهرت خاصي در نوازندگي گيتار كلاسيك است و از او به‌عنوان استاد نو گيتار ياد مي شود.

نوربرت كرافت كنسرت‌هاي رستيال فراواني را در شهرهاي مهم آمريكا و كانادا ارائه كرده‌است. همچنين اجراهايي را نيز در اروپا، ژاپن و آسياي جنوب‌شرقي داشته‌است. در نظرسنجي كه از مخاطبان اين اجراها به‌عمل آمد، همگي روي حرفه‌اي بودن و استادانه بودن قطعات وي اذعان داشته‌اند (طبق مقاله مجله تايم) وي به‌عنوان سوليست در تمام اركسترهاي مهم و مشهور كانادا و نيز در برخي از سمفوني‌هاي مهم بين‌المللي مثل اركتسر نورتون چمبر (منچستر)، راسوموفسكي اسمبل، راديو ملي لهستان، بوستون پاپز، بالتيمور و اركستر سمفوني مالزي فعاليت داشته‌است. وي اجراهاي بسيار وسيعي نيز داشته‌است اجراهايي در حضور نخست‌وزير كانادا، رئيس‌جمهور مكزيك، رئيس دولت كانادا، سفراي آمريكا، اندونزي و سنگاپور . وي موسيقي كشور كانادا را در نمايشگاه‌هاي بين‌المللي اكسپو در سال‌هاي 90 و 92 ساخته‌است.

آثار فراوان وي به عنوان مجموعه‌ها و آلبوم‌هاي پر فروش در سرتاسر جهان شناخته شده‌ هستند. اخيراً آثار جديد وي مورد ستايش و تقدير نشريه‌هاي مشهوري چون نيويورك تايمز، گيتار كلاسيك، هاي‌فيدلتي، سي دي ريويو و گرامافون قرار گرفته‌است.

وي در دانشكده هاي موسيقي منهتنف دانشگاه تورنتو، كنسرواتوار سلطنتي تدريس مي‌كند. علاوه بر اين با دعوت بسياري از مراكز آموزشي، وي به تدريس در اين مراكز در سطوح عالي مي‌پردازد. وي به‌عنوان داور نيز در برخي جشنواره‌هاي موسيقي حضور دارد. كرافت اولين نفر در قارة آمريكاي‌شمالي بود كه جايزة اول جشنوارة موسيقي سگويا (در اسپانيا) را از آن خود كرد.

boy iran
12-07-2008, 19:53
الكساندر لاگويا



الكساندر لاگويا يكي از نوازندگان برجسته گيتار در سطح جهان است. وي در اسكندريه مصر و از يك پدر يوناني و مادر ايتاليايي متولد شد. از هشت‌سالگي به‌طور حرفه‌اي شروع به آموختن موسيقي نمود. در سال 1948 به پاريس رفت و در محضر ژان سادري و هيتور ويلا لوبوس به تحصيل موسيقي پرداخت. دراين سال وي كارنامه موفقي در اجراي زنده موسيقي در كنسرت‌هاي مختلف داشت. بعدها به شاگردي اندره سگويا در سيناي اسپانيا درآمد.

در سيناي اسپانيا و در سال 1950 براي اولين بار همسر خود را ملاقات كرد، ايدا پرستي كه يك نوازندة برجسته گيتار بود. آن‌ها در 1952 باهم ازدواج كردند و فعاليت موسيقي مشترك خود را آغاز نمودند. اما در آن زمان تفكري كه وجودداشت روي سولوبودن ساز گيتار تاكيد مي‌كرد و آن‌ها مي‌خواستند فعاليت خود را به‌شكل دْوِت‌ گيتار آغاز كنند.

بالاخره آن ها اجراهاي خود را با آثار كي‌برد باخ، دباسي و فالا آغاز كردند و موردتوجه آهنگسازان برجسته قرارگرفتند. به‌عنوان مثال ماريو كاستل نوو- تدسكو، ژاك رودريگو، آندره اليوت و ... . الكساندر و همسرش در طول پانزده سال آثار فراواني را با يكديگر اجرا و ضبط نمودند و در حدود 2000 كنسرت مختلف را ارائه كردند. همسر الكساندر در سال 1967 درگذشت. اين مسئله روح و روان الكساندر را ويران كرد و از هم پاشيد به‌حدي كه از صحنه موسيقي كنار رفت.

اما در سال 1969 به عنوان استاد در كنسرواتوار پاريس فعاليت كرد. همچنين وي كلاس‌هاي تابستاني نيز در آكادمي موسيقي نيس اداره مي‌كرد. شاگردان وي بسيار مطرح و مشهور شده‌اند ازجمله آن‌ها مي‌توان به گيتاريست برجسته كانادايي ليونا بويد اشاره كرد. پس از گذشت چند سال لاگويا فعاليت حرفه‌اي موسيقي در زمينه‌ اجراء ضبط را از سر گرفت.

دوستي او با آهنگساز مشهور كلودبولينگ به‌همكاري نزديك آن دو و اجراي چند كنسرت در 1979 انجاميد. الكساندر در سرتاسر دهه 80 فعال باقي ماند و بعدها در سال 1994 از فعاليت‌هاي آموزشي خود كناره گرفت.

DaXteR
13-07-2008, 05:23
کریک همت نوازنده گیتار لید گروه متالیکا رو فراموش کردی .

boy iran
13-07-2008, 18:16
کریک همت نوازنده گیتار لید گروه متالیکا رو فراموش کردی .

سلام

تاپیک هنوز ادامه داره دوست خوب

boy iran
13-07-2008, 18:20
انا ویدویچ

بدون شک انا ویدویچ نوازنده جوان کروات را باید یکی از نوابغ گیتار کلاسیک در قرن 21 دانست. وی افتخارات بیشماری را حرفه هنری خود کسب کرده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به کسب مقام اول در مسابقات بین المللی گیتار چون :

Benicasim (اسپانیا ) , fernando sor ( ایتالیا ),mauro Giuliani ( ایتالیا ),pringtemps de la guitare (بلژیک) Albert Agustin اشاره کرد.

این نوازنده تا به حال کنسرت های بیشماری را در نقاط مختلف جهان برگزار کرده است و توجه اکثر کارشناسان موسیقی را به خود جلب کرده است .

وی در سن 24 سالگی 5 سی دی خود را ضبط کرده و تا سال 2007 ششمین سی دی خود را توسط کمپانی (Naxos ) ضبط خواهد کرد

boy iran
13-07-2008, 18:24
جان ويليامز

جان ويليامز يكي از نوازندگان حرفه‌اي و مشهور گيتار در سرتاسر جهان است. وي نوازندگي گيتار را تا حد زيادي متحول كرد. فعاليت حرفه‌اي وي از لحاظ كيفيت و نيز ازلحاظ كميت در سطح بالايي قراردارد و آثار ضبط‌شدة او بسيار پر فروش هستند. وي در اولين كنسرت‌هاي خود در ايالات متحده در حدود 40 سال پيش به طور انحصاري با شبكه CBS (كه نام فعلي آن Sony Classical) است قرارداد همكاري نوشت. از آثار مهم و برجسته وي مي‌توان به اجراي آثار ويوالدي و كنسرت سويل اشاره كرد. آخرين آلبوم وي Magic Box نام دارد كه تركيبي از موسيقي فرهنگ‌هاي مختلف آفريقايي ست. حال در مي و ژوئن امسال تور موسيقي در شهرهاي مختلف آمريكا برگزار مي‌كند. اجراي موسيقي در اين تورها قطعاتي از آلبوم Magic Box خواهد بود.
در بين آثار جديد جان ويليامز، Romance of Guitar اثر بسيار قابل توجهي اين اثر شامل بهترين قطعات و اجراهاي وي است. اين قطعات داراي سبك فوامك و موسيقي سنتي براي گيتار و اركستر است. يكي ديگر از آثار جديد منتشر شده وي اجراي كنسرت گيتار قديمي اثر هائورو جولياني است. اثر ديگر اجراي يك سونات از شوبرت است. در اثر جديد ديگري به‌نام گيتاريست وي هم نقش آهنگساز و هم نقش سوليست را دارد. برخي ديگر از آثار وي شامل Black Decameron ساخته لئوبرور، The Mantis and The Moon يك دْوِت به‌همراه تيموتي كاين، جان ويليامز اثري را برگرفته از موسيقي متن فيلم‌هاي فهرست‌ شيندلر مأموريت و شكارچي گوزن براي اركستر و گيتار تنظيم و اجرا كرده است.
جان ويليامز با آهنگسازهاي برتر جهان همكاري طولاني مدت داشته است. جوليان بريم، ايزاك پرلمن، آندره روين، كلئولاين و جان دانك ورت از اين دسته هستند. وي گروه‌هاي موسيقي زيادي نيز فعاليت كرده است كه مي‌توان به SKY ، جان ويليامز و دوستان و آتاكا اشاره كرد. علاوه بر اين‌ها وي توسط تكنيك و مهارت‌ برتر خود بسياري از آهنگسازان ديگر را واداشته است تا برايش آهنگ بنويسند مانند استفان دوجسان، استيوگري، ريچارد هادوي، پل هارت و ... وي اصولاً هنرمند بسيار فعالي است. در سال 2000 وي در هنك‌كنگ ،پكن و استراليا، انگليس و سرتاسر اروپا و كشورهاي آمريكاي جنوبي موسيقي اجرا كرده است. در سال 2002 گروه جان ويليامز و دوستان در آلمان و انگليس موسيقي Impressions of Africa را اجرا خواهند كرد كه شبكه BBC هم اين اجرا را پوشش رسانه‌اي خواهد داد.
جان ويليامز در ملبورن استراليا متولد شد و گيتار را از پدرش آموخت بعدها به كلاس درس آندره سگويا در ايتاليا رفت و سپس موسيقي را به طور علمي در رويال كالج موسيقي در لندن تحصيل كرد. وي از سال 1952 در لندن زندگي كرده است. او به‌ ورزش علاقة خاصي دارد و گپ‌زدن كار هميشگي اوست.

boy iran
13-07-2008, 18:25
Jesse Cook

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


جسی کوک یکی از نوازندگان مشهور در سبک Nuevo Flamenco میباشد . موسیقی که وی ارائه میدهد تلفیقیست از جز - موسیقی آمریکای لاتین و فلامنکو . کوک همچنین به یکی از بهترین نوازندگان بر روی صحته میباشد اجرایی پر حرارت و متبحرانه که تماشاچیانش را به وجد می اورد. و آلبومهایش همیشه در رده پرفروش ترین ها قرار گرفته هر چند موسیقی که وی ارائه میدهد شاید مخاطب خاص را جلب ننماید اما وی توانسته است همچون نوازندگان دیگری چون اوتمار لیبرت و یا گروه جیپسی کینگ در میان مردم جایگاه مخصوصی برای خود داشته باشد.

در پاریس از پدر و مادری کانادایی متولد شد.در گذشته در کارهایش از سازهای کوبه ای آفریقا - کاخون و ویولنسل و حتی از خوانندگان پاپ برای اجرای ترانه هایی در آلبومهایش استفاده میکرد. که کنسرتهایی در سرتاسر اروپا و کانادا نیز همراه با بسیاری از موزیسین های برجسته نیز اجرا نموده است.

اما در ششمین ضبط وی بود که سعی کرد با موسیقی حقیقی که در وجودش بود دست یابد . متولد شده در پاریس اما دارای اصالتی کانادایی وی بهمراه همسرش به شهر سویل اسپانیا رفت . به گفته خودش در آنجا بود که توانست تاثیر موسیقی فلامنکو را بر خود حس نماید هر چند قبلا نیز در سویل بود اما نه برای زندگی .

جسی کوک میگوید :
اسپانیا نوازندگان ویرتوز ( حرفه ای چه از نظر تکنیک و موزیک) را به دنیا معرفی مینماید همانطور که کانادا هاکی بازان برجسته ای را به دنیا معرفی نمود . هر روز صبح که از خواب بیدار میشوی تا به هنگان شب با موزیسین های خارق العاده ای روبرو میشوی و این بسیار هیجان انگیز است و باعث میشود تا حس کنم همچنان شاگردی هستم وباعث میشد تا من با تکنیک های جدید آشنا شوم .

بعد از مدتی که وی در اسپانیا توانست خود را سرشار از موسیقی نماید بهمراه همسرش به تورنتو کانادا بازگشت و به کارش ادامه داد اما علاقه وی به موسیقی در سنین جوانی در وی پدیدار شد هنگامی که به اروپا سفر کرد و پدرش وی را به جشنواره ای از موسیقی برد که در ان گروه جیپسی کینگ به اجرا میپرداختند. و در حقیقت این موسیقی بود که وی را تحت تاثیر و نفوذ قرار داد . بعد از آلبوم اولش که بصورت شخصی منتشر شد Tempest در سال 1995 وی با کمپانی Narada Records قرار دادی را امضا نمود وتا به حال بیش از یک ملیون از آلبومهای وی در جهان به فروش رسیده است و برای آلبوم Free Fall توانست جایزه Juno Award را در سال 2000 دریافت نماید . وی را میتوان در سالنهای برجسته دنیا دید حتی در فستیوال معتبری چون Jazz Festival در مونترال کانادا که با استقبال بسیاری روبرو میشود.

آخرین آلبوم وی با عنوان Frontiers در سال 2007 منتشر شد که گفته خود وی زندگی شخصیش و تولد فرزندش بسیار بر نوع موسیقی که خلق نموده تاثیر گذاشته و آرامشی که در هنگام خلق قطعات داشته موجب شده است تا یکی از بهترین کارهایش را ارئه دهد.

آلبومهای منتشر شده از سوی وی :
* Tempest (1995)
* Gravity (1996)
* Vertigo (1998)
* Free Fall (2000)
* Nomad (2003)
* Montreal (2004)
* Ultimate Jesse Cook (2005)
* Frontiers (Jesse Cook) (2007)

boy iran
13-07-2008, 18:28
Filomena Moretti


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


فیلومنا مورتی یکی از نوازندگان محبوب وشناخته شده در ایران میباشد شاید عمده محبوبیت وی حاصل نمایش کنسرتهای وی از تلویزیون Mezzo فرانسه میباشد . که بسیاری به اشتباه وی را نوازنده ای فرانسوی قلمداد میکنند. مورتی در سال 1973 در شهر Sassariایتالیا بدنیا امد .

وی با رتبه نخست از کنسرواتوار Sassari فارغ التحصیل شد و سپس تحصیلات خود را در زمینه گیتار و موسیقی با Ruggero Chiesaادامه داد .

وی در طول دوران نوازندگیش در مسابقات معتبری شرکت کرده است و در بسیاری از این مسابقات توانسته است مرتبه های نخستی را کسب نماید مانند:

1985 - 87 Premier Prix and « Mention Spéciale » at the Competition Mondovi
1991 Premier Prix « Golfo degli Angeli » at the Competition Cagliari
1992 Second Prix « E. Pujol » at the International Competition of Sassari
1993 Premier Prix at the International Competition of Stresa
1993 Second Prix at the Competition Fernando Sor de Rome
1995 Premier Prix et mention spéciale at the International Competition of d’Alessandria
1996 Premier Prix at the Competition de l’A.R.A.M.

وی در سال 1995 توانست نفر اول مسابقه معتبر pittaluga در ایتالیا نیز شود

در سال 1998 جایزه گیتار طلایی را بخاطر آلبومش د زمینه اجرای قطعاتی از فرناندو سوردریافت نمود

در سال 1993 زیر نظر استاد بلا منازع گیتار کلاسیک جهان Oscar Ghihlia در آکادمیSienne در ایتالیا اموخته هایش را در زمینه گیتار تکمیل نمود.

وی کنسرتهای بسیاری را در ایتالیا و سرتاسر اروپا داشته است و از طرف موسسسات موسیقی بسیاری نیز دعوت شده است مانند:

la Spiegelsaal du Museum für Künst und Gewerde in Hambourg
la Gartensaal du Château de Wolfsburg
Zittadelle de Berlin
Kiel, Varsovie (Fondation Chopin)
« Societa dei concerti » from the Verdi Conservatoire in Milan
“Salone della Musica” in Turin
Musicora in Paris.
در سال 1999 در ایتالیا به همراه نوازنده کاستانت Lucero Tena کنسرتهای متعددی را اجرا نمود و همچنین اجرای کنسرتو جولیانی با ارکستر Societa dei Concertiدر کنسرواتوار وردی میلان
شرکت در مستر کلاسهای آلریو دیاز - دیوید راسل - جولیان بریم - مانوئل باروئکو را میتوان در پرونده هنری وی دید.و دارای رپرتوار گسترده ای از قطعات تکنوازی و کنسرتو نیز میباشد.

boy iran
13-07-2008, 18:30
نکاتی جالب درباره سگوویا


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آیا میدانستید Igor Stravinsky آهنگساز مشهور می خواسته قطعه ای برای آندرس سگوویا ( پدر گیتار کلاسیک ) بسازد و سگوویا به وی گفته که بهیچ وجه انرا اجرا نخواهد کرد؟
برخی از جوایز وی در دوران حیات:
دریافت ده مدرک دکترای افتخاری از دانشگا های مختلف در سراسر دنیا
وی هنگام سفر همیشه بلیط صندلی کنار خود را نیز میخرید تا گیتارش را در کنارش قرار دهد زیرا که به محل قرار گیری ساک و وسایل دستی که در هواپیما بود اطمینان نداشت!
برنده جایزه گرمی بهترین اجرای کلاسیک در سال 1958 بخاطر آلبوم Segovia Golden Jubilee.
در سال 1986 جایزه گرمی یک عمر فعالیت هنری Grammy Lifetime Achievement Award. را دریافت نمود
پس برخلاف نظریاتی که گفته میشد وی هیچ استادی نداشت وی در دوران کودکی تحت تعلیم گیتار قرار گرفته بود اما در سبک فلامنکو!
برخلاف بسیاری از باورها سگوویا در سن 6 سالگی شروع به نواختن گیتار نمود. Angelo Gilardino که در بنیاد هنری سگوویا در اسپانیا کار مینماید میگوید:
هیچ سند قطعی وجود نداد اما واضح است که در دوران نوجوانی وی شروع به نواختن نموده و آنهم بعنوان یک نوازنده فلامنکو ! در حقیقت اولین گیتاری که وی صاحب ان شد گیتاری بود که نوازنده مشهور فلامنکو آن زمان یعنی Paco de Lucena با آن نواخته بود کسی که وقتی مرد سگوویا 5 ساله بود و گیتار فلامنکو را نزد Agustinillo یک نوازنده آماتور فلامنکو یاد گرفت.
وی اولین اجرای حرفه ای خود را در سن 16 سالگی و در مادرید انجام داد و قطعاتی از ساخته ها و تنظیمات فرانسیسکو تارگا را بهمراه تنظیمات خودش از باخ اجرا نمود.
Miguel Llobet کسی بود که تنظیمات آثار پیانوی گرانادوس خودش را به سگوویا یاد داد
وی بسیاری از تکنیک های گیتار را از آثار بجا مانده از پوخول و تارگا فرا گرفت
سگوویا در زمانیکه در آلمان بود برخی از گیتار های سازنده گیتار Hermann Hauser را دید و از صدای ان خوشش آمد و پیش وی رفت و سفارش کپی از گیتار Manuel Ramirez guitar که در سال 1912 ساخته شده بود را داد گیتاری که بسیاری فکر میکنند Santos Hernandez آنرا ساخته است!
سگوویا از اولین نوازندگان گیتار در جهان بود که از سیمهای نایلونی بجای سیمهای ساخته شده از روده استفاده کرد و موجب اشاعه ان شد.
خواکین رودریگو کنسرتو Fantasía para un gentilhombre به درخواست سگوویا و برای وی نوشت.
فیلم Andrés Segovia - in Portrait که بصورت دو سی دی میباشد در حقیقت یکی از سن 75 و 84 سالگی وی ضبط شده است.
هر چند سگوویا را باید تاثیر گذارترین شخص در تاریخ گیتار نامید اما نیمتوان از تعصب وی نسبت به آهنگسازان اسپانیایی گذشت . و یکی از اشخاصی بود که با دیدن آگوستین باریوس آهنگساز و نوازنده فراموش نشدنی گیتار کلاسیک ابتدا قول همکاری و کمک به وی را داد اما بر خلاف وعده ای که داده بود هیچ کاری انجام نداد و شاید حسادت وی نسبت به باریوس یکی از دلایل رفتار وی بوده است.
مسابقات گیتار Michele Pittaluga با حمایت سگوویا و آلریو دیاز توانست جایگاه مورد مقبولی برای خود بدست اورد .
اما در برابر تمامی تحسین هایی که از سگوویا میشود جان ویلیامز در سال 1999 نشان داد که مشکلات وی با سگوویا حل نشدنی است و سگوویا را با این عنوان خطاب نمود:
معلم و موزیسینی محدود!

boy iran
13-07-2008, 18:31
لیلی افشار
لیلی افشار متولد تهران اولین زنی که دارای دکترا در گیتار میباشد و همچنین مدارج بسیاری از مراکز مهم هنری دنیا دریافت كرده است. لیلی افشار دارای درجه پروفسوری نوازندگی گیتار از ممفیس ایالت تنسی آمریکاست. یكی از اساتید برجسته ایرانی خانم لیلی افشار، و اولین استاد ایشان در ایران آقای داریوش افراسیابی بودند. لیلی افشار توصیف شده توسط واشنگتن پست به عنوان: عالی، بی عیب و نقص، برنده جایزه بهترین گیتاریست کلاسیک زن در سال دوهزار توسط گیبسون اوارد. سفیر هنری آمریکا، برنده ده و یازده و دوازدهمین جایزه پریمیر گیتاریست. لیلی هم اکنون شخص اول و شاخص دانشگاه ممفیس است. وی یکی از شاگردان آندرس سگوویا می باشد (یکی از بهترین گیتاریستهای دنیا) که لیلی را از بین دوازده گیتاریست بین المللی انتخاب نمود و در همان زمان بود که سگوویا پیش بینی کرد و این حرف را در مورد لیلی افشار گفت: او در آینده شهرت درخشانی کسب خواهد کرد. و پس از آن لیلی در برنامه شبانگاهی شرکت کرد که شاید می شود گفت اولین مرحله شهرت او بود. لیلی تا اکنون کنسرتهای زیادی در دنیا برگزار کرده (ایران، استرالیا، ایتالیا، کانادا، آفریقا..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
14-07-2008, 19:25
Adam del Monte

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


وی جزو معدود نوازندگان گیتاریستی میباشد که سبکهای کلاسیک و فلامنکو و جز را با کیفیت و موزیک بسیار بالایی اجرا مینماید. وی تحصیلات آکادمیک موسیقی را در Royal Northern College of Musicمنچستر انگلیس فراگرفت. در ادامه به گرانادای اسپانیا رفت وگیتار کلاسیک و فلامنکو را زیر نظر پدرش و همراه با نوازندگان کولی ادامه داد .
در طول دوران فعالیت خود بعنوان هنر اموز با نوازنده برجسته فلامنکو چون :
Pepe “Habichuela”, Paco Cortez,Nino Miguel و Gerardo Nunez.
آموخته هایش در زمینه گیتار فلامنکو را تکمیل نمود.
Enrique Morente وPepe Habichuelaنوازندگی او را چنین توصیف مینمایند:
استاد گیتار
احساسی بی نظیر و خلاقیت بسیار بالا
همچنین در زمینه ساخت موسیقی فیلم در دنیای هالیوود نیز فعالیت های داشته است .
اجراهای بینظیر وی از پیاتزولا - باخ - آلبنیز از یک سو, اجرای قطعات فلامنکو و همچنین از سوی دیگر علاقمندی وی به موسیقی جز از وی گیتاریستی خارق العاده بوجود اورده و در تمامی این سبکها سعی نموده است تا مرزهای موجود میانشان را حفظ نماید چه در اجرای قطعات فلامنکو و چه در اجرای قطعات کلاسیک .
هر چند وی در اجرای قطعات تفسیر مورد علاقه خود را با توجه به تجربه اش اجرا مینماید همانطور که در اجرای قطعات باخ (”Partita in B-minor” )سعی نموده است تا فضای دوران باروک را تداعی نماید اما با آزادی بیان و تعبیر وی در اجرا زیبایی خاصی به قطعه داده است.
برخی از فعالیتهای وی :
در سال 1997 وی جایزه اول مسابقات بین المللی گیتار کلاسیک Stotsenberg ر از آن خود نمود.
در سال 1998 آلبوم فلامنکو وی با عنوان Viaje a Un Nuevo Mundoمنتشر شد.
وی به سفارش گروه کوارتت مشهور LAGQ قطعه ‘Cambio de Aire’ را برای آنها ساخت .
در سال 2000 کنسرتو آرانخوئز را با ارکستر فیلارمونیک لوس انجلس اجرا نمود.
وی همچنین با خوانندگانی چون Enrique Morente و Lole’ y Manuelنیز همکاری داشته است
دل مونته در حال حاضر دردانشگاه کالیفرنیایی شمالی در دپارتمان موسیقی جز مشغول به فعالیت میباشد و در کنار ان گیتار فلامنکو و رهبری گروه های مختلف گیتار را بر عهده دارد. از وی کتاب و فیلم های آموزشی گیتار فلامنکو نیز بتازگی منتشر شده است.

boy iran
14-07-2008, 19:26
Nicola Hall





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در دنیای نوازندگی گیتار کلاسیک کمتر نوازنده زن را میتوان یافت که هم سطح و چه بسا فراتر از نوازندگان گیتار مرد توانسته است خود را مطرح کند . در طی این سالها میشود از انا ویدویک نام برد که تواناییش در نوازندگی خیره کننده است. اما نیکولا هال نوازنده ای که در زمان خودش شاید یکی از تکنیکال ترین نوازندگان گیتار کلاسیک بود و چه بسا بد شانسی وی بود که در دوره ای مینواخت که دنیای گیتار تحت سلطه دو اسطوره جاودان گیتار کلاسیک یعنی جان ویلیامز و جولیان بریم بود .
نیکولا هال در سال 1969 در انگلستان متولد شد.
در سن 25 سالگی توانست موقعیت خود را بعنوان موزیسینی نابغه و نوازنده ای متبحر تثبیت نماید. وی تحصیلات موسیقی خود را ابتدا در Chethams School of Musicو سپسRoyal Northern College of گذراند.
نفر اول مسابقات بین المللی گیتار در لهستان در سال 1986
نفر اول مسابقات بین المللی گیتار در تورنتو کانادا در سال 1987
دریافت مدال طلا در سال 1989 در مسابقات Royal Overseas Leagueوی اولین گیتاریست جهان در تاریخ این مسابقات بود که توانست این جایزه را از ان خود نماید.

یکی از فعال ترین نوازندگان در انگلیس . شرکت در فستیوال های Newbury و Malvern فستیوال Lufthansa Festival of Baroque Musicو در تالار در لندن .
وی در نقاط مختلف جهان نیز اجرای متعددی داشته است که میتوان به کنسرت سال 1990 در هلند و اجرا در تلویزیون هلند و همچنین اجرا در Segovia Societyمادرید اسپانیا و کانادا - ایتالیا - المان اشاره کرد.
وی یکی از فعالین گیتار در عرصه افزایش رپرتوار گیتار کلاسیک نیز میباشد و تنظیمات وی که بسیار ماهرانه میباشد یکی از ارکان اصلی کنسرتهای وی را تشکیل میدهد.
در رپرتوار وی میتوان آثاری از آهنگسازان معاصر نیز یافت اهنگسازانی که وی با انها همکاری نموده است مانند:
Britten, Tippett
و بالاخص Stephen Dodgsonکه قطعاتی را برای وی نوشته و به نیکولا هال تقدیم نموده است.

boy iran
14-07-2008, 19:29
هاولين ولف



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


پسربچه سياهپوستي در 13 سالگي از خانه يي که با مادر در آن زندگي مي کند، بيرون مي زند. مادر سختگير مدام او را تنبيه مي کرده که چرا بازيگوش است و در کارهاي مزرعه به اندازه کافي کمک نمي کند. پسر 85 مايل (برابر با 136 کيلومتر) پياده مي رود تا به خانواده پدرش بپيوندد و در آنجا زندگي آرام تري را سپري کند. سال ها بعد که يک بلوزمن (موزيسين بلوز) معروف است، بازمي گردد و به سراغ مادر مي رود. مادر او پول فرزند را نمي پذيرد چرا که آن پول از راه موسيقي به دست آمده بود. (مادر او موسيقي بلوز را Devil,s music مي دانسته،)
«چستر آرتور برنت» در وست پوينت مي سي سي پي در سال 1910 به دنيا آمد و وقتي راه به موسيقي بلوز پيدا کرد نام خود را به «هاولين ولف» به معني زوزه گرگ تغيير داد. ولف که بچه يي پرانرژي بوده دليل انتخاب اين نام را حرف هاي پدربزرگش عنوان کرده که هر وقت مي خواسته او را آرام کند مي گفته گرگ هاي اطرف خانه به سراغت مي آيندها،
ولف سنگين ترين و بلندقد ترين خواننده موسيقي بلوز بوده است؛ 192 سانتي متر قد و 136 کيلو وزن در جواني. به او «پاگنده» و «گاو وحشي» هم مي گفتند.
از اين حکايت ها که بگذريم ولف از مهم ترين چهرهاي موسيقي بلوز در دهه هاي 50 و 60 ميلادي بوده. ولف تا 18 سالگي در عوالم خودش سير مي کرد و بچه کشاورزي بيش نبوده اما در همين ايام به طور تصادفي «چارلي پترن» (1934-1887) را ملاقات مي کند. پترن را به روايتي به وجودآورنده موسيقي دلتا بلوز مي دانند. حتي رابرت جانسون شهير که پيش ترها از او در اين ستون نوشته ايم هم از دنباله روهاي پترن بوده.


ولف بسيار تحت تاثير پترن قرار مي گيرد و شروع به يادگيري موسيقي بلوز مي کند. از همان بدو امر ولف هيچ گاه دنبال آموختن جزئيات پيچيده تکنيک نوازندگي پترن نرفت اما دو نکته را ولف توانست از پترن بياموزد. يکي از آنها صداسازي هاي خاص پترن بود که تا آن روز نزد او يگانه بود. صداهايي که از تحريرهاي آوازي فراتر مي رفت و نزديک به صداي حيوانات مي شد و دوم تمايل پترن به سرگرم کردن مخاطب ها. اين نکاتي بود که پترن از اسطوره موسيقي دلتا بلوز آموخت.
ولف در نوازندگي سازدهني هم شهره است. او نوازندگي سازدهني را هم از «ساني بو ويليامسون II» آموخت که پيش تر او را هم در اين ستون معرفي کرديم. ويليامسون با خواهر ولف ازدواج کرد و طي اين آشنايي ولف امکان آموختن مقدمات سازدهني را پيدا کرد.
او به عنوان بيسيم چي در ارتش امريکا در دوران جنگ جهاني دوم خدمت کرد. پس از جنگ در سال 1948 يک گروه موسيقي تشکيل داد. اولين ضبط استوديويي اش را در سال 1951 در کمپاني ضبط موسيقي «برادران چس» انجام داد، مثل «مادي واترز»، «ويلي ديکسون»، «بادي گاي» و« چاک بري» که اولين آثارشان در اين کمپاني ضبط و منتشر شد. هرچند کمپاني برادران چس خيلي هم به آنها کمک نمي کرد ولي در هر صورت بسياري از بلوزمن هاي معروف مخصوصاً شيکاگويي ها اولين آثارشان را در اين کمپاني ضبط کردند. ولف در سال 1973 هم آلبومي در چس ضبط کرد که برادران چس تا سال 1981 آن را منتشر نکردند يعني زماني که ولف مرده بود.
گروه برجسته و مشهور «رولينگ استونز» در آلبوم اولشان تعدادي از آثار بلوزمن هاي بزرگ را بازخواني کرده بودند که يکي از آن قطعه ها «little red roster » از کارهاي هاولين ولف بود. آنها براي يک اجراي تلويزيوني در سال 1965 با اصرار ولف را به صحنه بردند و با او همخواني کردند.


در سال 1971 ولف به همراه گيتاريست قديمي اش «هربرت ساملين» به لندن سفر کرد تا آلبوم «Howlinش Wolf London Sessions » را در آنجا ضبط کند. براي اين آلبوم هنرمندان راک و بلوز انگليس از جمله اريک کلپتون، استيو وين وود و چارلي واتس(نوازنده درامز گروه رولينگ استونز) براي ولف نوازندگي کردند.
برخلاف اغلب بلوزمن هاي سياه که با بدبختي و دست خالي از زندگي حاشيه يي شان دست مي شستند و به شهرهايي نظير شيکاگو مي رفتند تا به موفقيت برسند،ولف با انبساط خاطر و توانايي مالي از زندگي کشاورزي خود دست کشيد و به دنبال موسيقي بلوز رفت. ولف درباره خودش مي گويد؛ «… کسي که خودش را هدايت کرد از دلتا (حومه مي سي سي پي ) تا شيکاگو در ماشين شخصي اش در بزرگراه بلوز با چهار هزار دلار پول.» اين امتياز خاصي براي يک بلوزمن در شروع کار بود. در کنار اين امتياز، ولف زيرک بود و از الکل و قمار پرهيز کرد و اين مساله به وجهه مردمي او بسيار کمک مي کرد.
ولف در يکي از اجراهايش دختري را در ميان جمعيت مي بيند و به او علاقه مند مي شود. بعد از پايان اجرا او را تعقيب مي کند و در نهايت با او ازدواج مي کند. اطرافيان آنها مي گويند که ولف تا هنگام مرگ عاشقانه او را دوست مي داشت.
طبق سنتي که هر وقت به بخشي از تاريخ موسيقي بلوز مي پردازيم بالاخره يک جا سر و کله کلپتون پيدا مي شود در مورد ولف هم اين مساله صدق مي کند. جدا از اينکه گفتيم کلپتون براي ضبط يکي از آلبوم هاي ولف در لندن نوازندگي کرد، خريد سنگ قبر هاولين ولف هم به کلپتون منتسب است. سنگ قبري که روي آن تصوير گيتار و سازدهني با تکنيکي شبيه به سياه قلم نقاشي شده و زير اسم ولف اين تارخ حک شده؛
10/1/1976-10/6/1910.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
14-07-2008, 19:31
نیکیتا کوشکین





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نیکیتا کوشکین در 28 فوریه سال1956 در مسکو بدنیا آمد وی یکی از نوازندگان و اهنگسازان شهیر گیتار کلاسیک میباشد هر چند شهرت عمده وی بیشتر به دلیل ساخت قطعاتی برای گیتار کلاسیک میباشد که آهنگسازان کلاسیک چون استراوینسکی و شوستاکوییچ تاثیر زیادی بر وی داشته اند . و همچنین علاقه خاص وی به سبک راک که نمود این تاثیر را میتواند در خلق و ابداع تکنیک های جدید در قطعات ساخته از وی دید

تلاش وی در زمینه آهنگسازی را در دو هدف میتوان خلاصه نمود:

تلاش برای بسط و گسترش تکنیک و تحول در صدا و همچنین بیانی جدید در زمینه موزیک قطعات

والدین وی از دیپلمات های روسیه بودند وی وی تا سن 14 سالگی تنها به موسیقی مورد علاقه اش یعنی راک گوش میداد اما در همان سال پدر بزرگ وی به او گیتار و آلبومی با اجرای سگوویا به وی داد که موجب تحول در زندگی کوشکین شد که این علاقه باعث شد تا وی در مدرسه موسیقی مسکو زیر نظر George Emanov نوازندگی گیتار را فرا گیرد.

اولین قطعه ای که موجب شد نام وی در میان اهالی گیتار بر زبان آورده شود The Prince’s Toysبود که گیتاریست برجسته چک ولادمیر میکولکا آنرا برای اولین بار در جهان اجرا نمود.

که نمایش دهنده دنیای جادوییی کودکیست که تحت تاثیر اسباب بازی هایش قرار گرفته و تاثیری زیادی بر رفتارش میگذارد.
جدا از حس و رنگ امیزی خاص قطعه که میتوان در سایر کارهای کوشکین دید وی توانست در این قطعه صداهای جدید و تکنیک متفاوتی برای یگتار بوجود آورد مانند استفاده از سیمهای آزاد در سر دسته ( خارج از دست گیتار در جایی که سیمها بسته میشوند ) و همچنین صداهایی همچون کشیده شدن و خراش دادن سیم و غیره اشاره کرد.

اما از دیگر آثار کوشکین میتوان به مجموعهThe Porcelain Tower که برای سطوح متوسط تا پیشرفته مناسب است اشاره نمود.
جدا از آثار تکنوازی وی قطعات بسیاری را نیز برای گروه نوازی گیتار ساخته است که مورد علاقه بسیاری از گروههای گیتار میباشد.
و مهمترین اثر وی که شاید بجرات گفت تنها قطعه ای که توانست وی را در دنیای گیتار کلاسیک جاودان نماید Usher Waltz میباشد که در مطلب آتی در مورد این قطعه مفصل توصیح داده خواهد شد.

piishii
14-07-2008, 19:37
سلام.
ایول ممنون.
این آرمیک که مطلب ازش گذاشتی بیشتر نبود ؟
نابغست این بشر .
با یکی از اهالی موسیقی صحبت میکردیم میگفت کارهایی که با گیتار می کنه نمیتونه کس دیگه ای انجام بده حتی بعضی از کار هایی که با گیتار میکنه میگن در اصل مال ویولونه !
بیخود نیست که برترین گیتاریست جهان هم شده بوده .
حیف این نوابغ که توی خود ایران نیستند.

boy iran
15-07-2008, 18:52
سلام.
ایول ممنون.
این آرمیک که مطلب ازش گذاشتی بیشتر نبود ؟
نابغست این بشر .
با یکی از اهالی موسیقی صحبت میکردیم میگفت کارهایی که با گیتار می کنه نمیتونه کس دیگه ای انجام بده حتی بعضی از کار هایی که با گیتار میکنه میگن در اصل مال ویولونه !
بیخود نیست که برترین گیتاریست جهان هم شده بوده .
حیف این نوابغ که توی خود ایران نیستند.


سلام دوست خوب

واقعا از بعضی از این افراد هر چی نوشته بشه کم هست

و مجبور هستیم به حد کوتاه از مطالب درباره این بزرگان موسیقی پسنده کنیم

امیدوارم مورد نظر شما و همه دوستان قرار گرفته باشه


:40::40::40::40:

boy iran
15-07-2008, 18:55
گیتار نوازی به شیوه ویولنسل - Paul Galbraith

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در دنیای نوازندگی گیتار کلاسیک در حال حاضر میتوان نوازندگانی را دید که هر یک شیوه و تفکر خود را چه در اجرا و چه در موزیک دنبال میکنند. در دنیای امروز بحث تکنیک انهم در معنای خاص ( سرعت انگشتان ) دیگر به امری بدیهی و ساده تبدیل شده است برخلاف آن چیزی که بیشتر در تفکر حاکم بر نوازندگی در ایران میبینیم که شاید آنرا باید بحساب جوان بودن نوازندگی گیتار در کشورمان ارتباط بدهیم. دنیای امروز موسیقی از بیان موسیقی حمایت میکند.Paul Galbraith را میتوان یکی از نوازندگانی دانست که چه در اجرا و چه در موزیکالیته متفاوت از سایرین میباشد.

قابل ذکر است این مقاله در شماره ویژه نوروز اسفند 86 ماهنامه هنر موسیقی بچاپ رسیده است.

وی در مارس 1964 در اسکاتلند بدنیا آمد که عمده شهرت وی بخاطر شیوه نواختن گیتار - همانند ویلنسل - میباشد.
در سن 17 سالگی مدال نقره مسابقات بین المللی گیتار سگوویا را از آن خود کند . زمانی که خود سگوویا در قید حیات بود و نوازندگی وی را این چنین توصیف نمود:
با شکوه

ای موفقیت بزرگ باع شده تا وی بتواند در عرصه موسیقی بین الملل فعالیت هایش را گسترش دهد که میاوان به همکاری وی با برخی از بهترین ارکسترهای جهان چون :

Royal Philharmonic, Chamber Orchestra of Europe, BBC Philharmonic, Scottish Symphony Orchestra, English Chamber Orchestra, BBC Scottish Orchestra, Scottish Baroque Orchestra, Ulster Orchestra

همکاری نماید.

همچنین به اجراهای وی در کشورهایی چون ایتالیا - اسپانیا - یونان - برزیل - آمریکا - هند - ایسلند - چین و کانادا اشاره نمود.
اما شیوه عجیب وی در نوازندگی در سال 189 و در فستیوال موسیقی ادینبورگ بر همگان آشکار شد. گیتار وی از پایه ای فلزی همانند ویولنسل و جعبه ای در زیر آن برای نگه داری ساز تشکیل شده است ه
اما عقیده وی از انجام این تغییر در استیل گیتار این بود که این شیوه باعث میشود تا برخلاف روش سنتی نوازنده بتواند با سهولت بیشتری قطعات را اجرا نماید و گیتار ثبات بیشتری دارد و این ثبات موجب بالا رفتن کارایی دست راست میشود و همچنین از فشارهایی ک هبرکمر بر اثر نواختن گیتار با تکیه بر شیوه سنتی بوجود می اید جلوگیری نمود.
هر چند هفته بعد از کنسرت با این شیوه جدید وی دچار حمله سیل منتقدانی شد که اعتقاد راسخی به استیل سنتی گیتار کلاسیک را داشتند .

و مدتها این انتقاد بر کار وی وارد بود تا اینکه سه سال بعد وی با توجهی تاثیر گذار از سوی Sérgio Abreuنوازنده شهیر برزیلی و David Rubioسازنده گیتار روبرو شد که در آن وی این شیوه را بسیار مفید برای داشتن حداکثر کیفیت صدا در گیتار میدانستند که وی با کمک آن سازنده گیتار توانست ایده خود را گسترش بدهد.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


واضافه نمودن دوسیم به پیشرفت این ایده کمک بسیاری نمود. داشتن دو سیم اضافی ( گیتار هشت سیم ) .

که هم طراحی بدیع ساز و از سوی دیگر اضافه شدن این دوسیم موجب شد تا قابلیت حجم صدای ساز گیتار بطرز خیره کننده ای تغییر نماید.

اجرای قطعاتی از باخ و همچنین برامس با تنظیماتی که بسیار شبیه نسخه اصلی آن باشد یکی از آرزوهای وی بود که با تکیه بر این ایده محقق میشد .( توضیحات : متاسفانه یکی از ایرادات عمده و شاید نقص بزرگی که بر نوازندگی آثاری چون باخ بر گیتاریست ها وارد است دور شدن از فضای اصلی قطعات میباشد که بخاطر همین هم شاهد هستیم صداها تنظیم تنها از یک قطعه باخ وجود دارد و یا داشتن محدودیت صدا که جدا از مشکلتر کردن کار نوازنده نمیشود رنگ صدا و صدای مورد نظر را از گیتار بوجود آورد)و طراح آن David Rubioعنوان - BRAHMS GUITAR- را برای این گیتار انتخاب نمود.

همانند نارسیسو یه پز نوازنده اسپانیایی که ایده گیتار 10 سیم وی تحولی را در دنیای گیتار بوجود آورد و موجب گسترش رپرتوار گیتار شد و همچنین بالا رفتن کیفیت اجرای قطعات گیتار ار دوره های باروک و رنسانس ایده گالبریث نیز موجب همین اتفاقات نیز شد که در حال حاضر وی شاگردان بسیاری را دارد که به وشیوه و استیل وی به نوازندگی میپردازند .

PAUL GALBRAITH’s recording of the Complete Bach Violin Sonatas and Partitas (Delos) was nominated for a 1998 GRAMMY AWARD in the category of Best Solo Instrumental Album.

قابل ذکر است اجرای تمامی Bach Violin Sonatas and Partitas (Delos)نامزد جایزه گرمی در سال 1998 و این دوسی دی توسط مجله گرامافون بعنوان یکی تحول در ضبط آثار گیتار کلاسیک شناخته شد و همچنین قرار گیری در 10آلبوم برتر Billboard’s classical charts در انتها:

هدف از ارائه این مطالب آشنایی مخاطبان و علاقمندان گیتار کلاسیک با دنیای متحول شده گیتار کلاسیک و تفکرات روز آن میباشد . آشنایی با نوازندگان برجسته ای که در ایران کمتر به آنها پرداخته شده است و یا کلا ناشناخته مانده است که در طی این سالها از طریق - گیتار برای هم - سعی شده تا بیشتر با این تحولات آشنا شویم.

اما بجاست که با دیدن این تغییرات و تحولات بسرعت بسراغ آنها نرویم! بالاخص هنرجویان گیتار که باید سعی نمایند تا ابتدا با متد استاندارد و بروز گیتار آشنا شوند چه در استیل و چه در نوازندگی و اگر میبینیم امروزه شیوه های مختلفی در اجرا وجود دارد این تفکرات برخواسته از نوازندگانیست به درجه بالایی از موزیک و تکنیک رسیده اند . . .

boy iran
15-07-2008, 18:57
لری کوریل


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190-0].jpg


لری کوریل (Larry Coryell) آمریکایی را باید یکی از نوازندگان جزی دانست که همواره بدنبال تلفیق موسیقی از فرهنگهای مختلف بوده است. وی در سال 1943 در تگزاس آمریکا بدنیا آمد و قبل از انتخاب گیتار چندین ساز دیگر را نیز نواخته بود از کسانیکه تاثیر عمیقی در آشنایی وی با گیتار و سبک جز داشتند میتوان به :Chet Atkins, Chuck Berry و Wes Montgomery اشاره کرد.

بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان برای ادامه تحصیل در دانشگاه به سیاتل رفت. در سال 1955 پس از رفتن به نیویورک اولین رخداد مهم در زندگی هنری وی شکل گرفت که عضویت در گروه Hamilton's quintet بجای Gabor Szabo بود که باعث شد در جایگاه مناسبی برای نشان دادن استعدادهایش قرار گیرد.

همچنین در آن زمان شروع به یادگیری گیتار کلاسیک زیر نظر Leonid Bolotine نمود اما تکنیک و تبحر وی در نوازندگی با مضراب و گرایشش به موسیقی جز باعث شد وی بیشتر وقتش را به تمرین بر روی این سبک قرار دهد.

در طی چندی سال بعد او با گروهها و نوازندگان مختلفی نیز همکاری مینمود در بین سال های 1967 الی 1968 کوریل آثاری را با Gary Burton و Jim Pepper ضبط نمود. دهه 60 و تا اوایل دهه 70را باید دوره ای عنوان کرد که بیشتر از همه موسیقی راک - جز - و کلا موسیقی غربی وی را تحت تاثیر خود قرار داده بود و سبک و شیوه نوازندگیش نیز بر همین اساس بود.



وی گروه خودش را با عنوان Eleventh House در سال 1973 تشکیل داد که بیشتر در آن به نوازندگی گیتار آکوستیک میپرداخت و ساز تخصصی وی بود اما در اواخر دهه 80 به نوازندگی گیتار الکتریک نیز روی آورد.

در سال 1979 یکی از مهمترین گروههای موسیقی بصورت تلفیقی شکل گرفت و بنیان گذار گروه کویل بود؛ گروهی متشکل از جان مک لافلین یکی از برترین نوازندگان جز و در طرف دیگر گیتاریست نامدار فلامنکو پاکو دلوسیا که در سبک خودش اسطوره ای فراموش نشدنی محسوب میشد تشکیل گروه تریو گیتار "The Guitar Trio" را دادند.

این سه نوازنده با تفکر و فرهنگی خاص به نوازندگی میپرداختند پاکو دلوسیا موسیقی کشورش اسپانیا را مینواخت، موسیقی ای که منشا در فرهنگ کولی ها و ترانه های آنان داشت و جان مک لافلین نیز با تاسی از موسیقی جز و موسیقی هند تفکر خود را در نوازندگی دنبال مینمود و در این بین لری کوریل شاید تنها کسی بود که بیشتر به سبک و سوی غربی مینواخت تا شرق!

این گروه کنسرتهای متعددی را در اروپا برگزار نمودند و در نهایت ویدیوی تصویری با عنوان Meeting of Spirits که در اجرا شده بود به بازار عرضه شد. اما این موفقیت برای کوریل ادامه پیدا نکرد شاید یکی از دلایلی که لری کوریل نامش همانند دیگر نوازندگان در دنیای جز آنچنان دیده نشد اعتیاد وی به مواد مخدر بود که باعث گروه تریویی که خود بانی آن بود را به دلیل اعتیادش ترک نماید و جای وی ال دی میولا به نوازندگی در گروه پرداخت، نوازنده ای دیگر از دنیای جز که خود صاحب سبک بود و جایگاه مورد قبولی دردنیای موسیقی داشت.

اما پس از دوره ای ناموفق در زندگی، بار دیگر کوریل به دنیای موسیقی بازگشت که در برهه ای از زمان با برخی از برجسته ترین نوازندگان گیتار کلاسیک نیز همکاری نمود، همانند اجرای ویوالدی به همراه یاماشیتا (که یکی از تکنیکال ترین گیتاریستهای کلاسیک جهان میباشد) و یا شارون ایزبین.



کوریل در چهل سال فعالیتش در بیش از 75 آلبوم بعنوان تکنواز و یا همراه فعالیت داشته است و هواداران بسیاری را برای خود بدست آورده است عناوینی همچون the Godfather of Fusion و یا a true pioneer of rock-jazz fusionنشان دهنده تاثیر وی بر موسیقی دوره خود است و جدا از نوازندگی او در امر تجارت در موسیقی نیز به فرد موفقی تبدیل شد!

از جمله نوازندگانی که وی با آنها همکاری نموده است میتوان به : Eric Clapton- Chick Corea- Albert Dailey-Jimi Hendrix - Paco de Lucia-John McLaughlin- Billy Cobham-Keith Jarrett- Miles Davis-Jaco Pastorius- Al Di Meola- Biréli Lagrène-Emily Remler-Pat Metheny- Kazuhito Yamashita-Brian Q. Torff-The Head Shop -Sharon Isbin- Laurindo Almeida اشاره نمود.

boy iran
15-07-2008, 19:00
اریک جانسون

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg


اریک جانسون جدا از مهارتهایش در نوازندگی گیتار الکتریک به عنوان یکی از برجسته ترین مدرسان گیتار نیز شهرت یافته است. متدهای آموزشی وی و نکته سنجی اش در یادگیری تکنیک های مختلف گیتار در تمامی سطوح در دنیا محبوبیت خاصی در میان هنرجویان و علاقمندان به گیتار یافته است.

جانسون در 17 آگوست سال 1954 در تگزاس آمریکا متولد شد.

علاقه اریک به موسیقی و نوازندگی از همان دوران کودکی در وی نمود داشت. داشتن خانواده ای علاقمند به موسیقی و همچنین توانمند در نواختن ساز، محیط مساعدی را برای وی بوجود آورد تا خلاقیتها و استعدادش را نشان دهد. وی و سه خواهرش در همان سنین کودکی شروع به فراگیری پیانو نمودند، برادر دیگرش در همان سنین جوانی برای خود گروهی تشکیل داده بود و پدرش نیز خواننده ای توانا بود، هرچند رشته و شغل اصلی وی فیزیک بود. در سن 11 سالگی بود که او با گیتار آشنا شد و شروع به نواختن نمود و تا مدتها تحت تاثیر نوازندگانی چون : Eric Clapton, Chet Atkins, Cream, Jimi Hendrix, Wes Montgomery, Jerry Reed, Bob Dylan, and Django Reinhardt بود.



اولین تجربه حرفه ای اش در زندگی در سن 15 سالگی شکل گرفت، زمانی که به عنوان یکی از اعضای یک گروه راک محلی شروع به نوازندگی نمود. در سال 1968 اریک جوان آلبومی را به همراه گروه و با انتشار محدودی ضبط نمود که این آلبوم توانست توجه چند شرکت موسیقی را بخود جلب نماید.

اما او نتوانست این موفقیت را ادامه دهد تا اینکه بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان خانواده اش به آفریقا مهاجرت نمود و در نهایت وی به تگزاس بازگشت و در سال 1974 به گروه فیوژن Electromagnets پیوست.

همراه با گروه کنسرتهایی را در ایالتهای مختلف برگزار نمود اما به دلیل عدم استقبال از ساخته ها آنها این گروه بعد از سه سال منحل شد. در هر حال اریک جانسون بدون توجه به این اتفاقات به فعالیت خود ادامه داد و گروه خود را که شامل Kyle Brock بعنوان نوازنده گیتار باس و Bill Maddox بعنوان درامر تشکیل داد که توانست در سال 1978 آلبوم خود را باعنوان Seven Worlds منتشر نماید.



موفقیت این آلبوم باعث شد تا شرکتهای مختلفی با وی مذاکره نمایند و این موفقیت تجاری موجب پیشرفت در کارش و همچنین کسب شهرت محدودی در جامعه نوازندگی آن زمان شد.

اما قرارداد های وی با گروه و سایر شرکت ها بعد از مدت کوتاهی برهم خود و وی به تنهایی و به عنوان گیتاریست در ضبط آلبومهای خوانندگانی چون: Cat Stevens -Carole King- Christopher Cross فعالیت مینمود.

اما تا این زمان تنها نامی که از اریک جانسون در محافل موسیقی برده میشد، عنوان نوازنده میهمان در آلبوم ها بود و چندان به عنوان گیتاریستی خلاق و ماهر به وی توجه نمیشد تا اینکه خواننده مطرح و پرطرفدار آن زمان Prince از یکی از اجرای های اریک در یک برنامه تلویزیونی استفاده نمود و این اتفاق موجب آشنایی وی با کمپانی برادران وارنر بود و در نهایت پلی برای رسیدن به موفقیتهای درخشان در آینده!

مجله Guitar Player magazine از وی بعنوان یکی از ارزشمندترین گیتاریستهای جهان نام میبرد! هر چند جدا از نوازندگی وی همچنین در خوانندگی و نواختن پیانو نیز مهارت دارد.

در سال 1991 وی بخاطر اجرای اثر Cliffs of Dover توانست جایزه گرمی بهترین اجرای ساز در شاخه راک را به دست آورد.

در سال 2004 وی از سوی اریک کلاپتون برای شرکت و نواختن در فستیوال Crossroads Guitar دعوت شد.

اما برخی از مهمترین آثار وی در زمینه آموزش میتوان به سه ویدیویی تصویری اشاره نمود که جزو پرفروشترین سری آموزشی های گیتار در جهان میباشد که نام آنها به این شرح است:
* Eric Johnson: Total Electric Guitar 1990
* Eric Johnson: The Fine Art of Guitar 1996
* Eric Johnson: The Art of Guitar 2005



وی با گیتاریستهای متعددی همکاری نموده است که میتوان مهمترین کار وی اجرا به همراه Joe Satriani و Steve Vai دو نوازنده شهیر دنیای راک تحت عنوان G3 نام برد که آلبوم تصویری این کار توانست فروش خیره کننده ای را از آن خود نماید.

boy iran
15-07-2008, 19:02
جان مک لافلین

فيوژن سبکي است که از ترکيب دو يا چند سبک موسيقي با يکديگر به وجود مي آيد. مهمترين مشخصه سبک فيوژن تغييرات تمپو و ريتم در اثر است. فيوژن در ابتدا به دوره يي از دهه هفتاد ارجاع داشت که افرادي چون مايلز ديويس و چيک کوريا سبک جز و راک را با يکديگر تلفيق کردند. از ديگر پيشگامان سبک فيوژن مي توان به افرادي چون توني ويليامز، هربي هانکوک، وين شورتر و جان مک لافلين اشاره کرد.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جان مک لافلين (متولد 1942 - يورک شاير انگلستان) در خانواده يي علاقه مند به موسيقي به دنيا آمد. مادرش نوازنده ويولن بود و او خود در نه سالگي نواختن پيانو را فرا گرفت. بسياري از هم نسلان جان تحت تاثير موسيقي بلوز به ساز گيتار روي آورده بودند. مک لافلين نوجوان نيز به همين دليل نواختن گيتار را فرا گرفت.

او در سن چهارده سالگي مجذوب فلامينکو شد و سپس با موسيقي جز آشنا شد. حالا او جز گوش مي کرد. در دهه شصت به لندن رفت و اولين کار حرفه يي خود را با افرادي همچون گراهام باند، جورجي فيم و الکسيس کورنر آغاز کرد. در طول دهه شصت مک لافلين بيشتر مجذوب فرم هاي انتزاعي تر مي شد و با افرادي چون ديو هالند و جان سورمن قطعاتي ضبط کرد. همکاري او با سورمن و توني آکسلي در تاريخ موسيقي انگلستان نقطه عطفي محسوب مي شود.
دهه شصت بيش از هر چيز تحت تاثير موسيقي بيتلز و رولينگ استونز بود و اين دو گروه در امريکا نيز درست مثل انگلستان طرفداران بسياري داشتند، پس طبيعي بود که در سايه بيتلز و رولينگ استونز ديگر نوازندگان انگليسي نيز مورد توجه قرار گيرند. وقتي توني ويليامز گروه خودش «Lifetime» را تشکيل مي داد از يک گيتاريست جوان انگليسي دعوت به همکاري کرد. در 1969 مک لافلين به نيويورک رفت اما سال بعد از گروه «Lifetime» جدا شد. در چنين روزهايي بود که مايلز ديويس نابغه آن دوران در دو آلبوم از مک لافلين استفاده کرد. آلبوم اخير ترکيب ايده آلي از قطعات جز و هيجانات راک بود. حالا همه به فيوژن توجه مي کردند.

اما سال 1970 سال انتشار آلبوم انفرادي مک لافلين با عنوان « My Goals Beyond» نيز هست. قطعات اول و دوم طرف اول اين آلبوم شامل اجراهاي آکوستيکي بود که ترکيبي از جز و فرم هاي کلاسيک هندي را تداعي مي کرد. طرف دوم همين آلبوم مجموعه يي از بهترين قطعاتي است که مک لافلين تا به حال نواخته است.

« My Goals Beyond» تاثير گرفته از سري چينموي هندي است و آلبوم نيز به چينموي تقديم شده، همچنين روي جلد اين آلبوم شعري از اين مرشد هندي چاپ شده است. نکته ديگر اين که مک لافلين نام «ماهاويشنو» را از اين آلبوم اخذ کرده است.





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در دهه 1970 مک لافلين گروه الکترونيک «ماهاويشنو ارکسترا» را تاسيس کرد. بين سال هاي 1972 تا 1976 ماهاويشنو ارکسترا نقش تعيين کننده يي در خلق آثار فيوژن جز-راک داشت. کارهاي اوليه اين گروه تحت تاثير راگاهاي هندي و راک سايکودليک بود. در آغاز در گروه «ماهاويشنو ارکستراش» بيلي کوب هام به عنوان نوازنده درام، جري گودمن به عنوان ويولنيست، ريک ليرد بيسيست و جان همر به عنوان نوازنده کيبورد فعاليت داشتند.
اما گروه بعد از دو آلبوم و يک اجراي زنده منحل شد و سپس مک لافلين از نوازندگان ديگري براي گروه خود استفاده کرد. ژان لوک پونتي ويولنيستي که پيشتر خود آثار مهمي در زمينه فيوژن ارائه کرده بود و با فرانک زاپا نيز همکاري کرده بود، نارادا ميشل والدن نوازنده درام، گيل موران نوازنده کيبورد و رالف آرمسترانگ نوازنده بيس اعضاي جديد گروه ماهاويشنو بودند. متاسفانه گروه جديد هيچ گاه نتوانست موفقيت هاي گروه اوليه را به دست آورد. يکي از دلايل اين عدم موفقيت ترکيب ناهمخوان اعضاي جديد

بود.
در اواسط دهه 70 مک لافلين موسيقي الکترونيک را کنار گذاشت و با ال شاکتي نوازنده ويولن و ذکير حسين نوازنده تبلا همکاري کرد. اين بار او گيتاري با پرده بندي هاي متفاوت سفارش داد و سعي کرد صدايي نزديک به سيتار به وجود آورد. در سال 1978 مک لافلين گروه ديگري تشکيل داد اما حالا دوران موسيقي پانک بود. به نظر جز- راک کمي از مد افتاده بود و بنابراين، اين گروه نيز مدت زيادي دوام نياورد. همچنين منتقدان نسبت به گيتار آکوستيک مک لافلين واکنش سردي نشان مي دادند؛ «به نظر مک لافلين به برق و صدا نياز دارد تا او را برانگيزاند.» سپس او بعد از دو آلبوم انفرادي سال 1984 با مايلز ديويس در ساخت يک آلبوم همکاري کرد.
در سال 1985 مايک گيبز قطعاتي براي مک لافلين نوشت که خود مک لافلين به همراه فيلارمونيک لس آنجلس آنها را اجرا کرد. در همان سال او دوباره به همراه جان کوبهام ماهاويشنو ارکسترا را - اين بار بدون استفاده از ساز ويولن - تشکيل داد و از بيل اوانس نوازنده ساکسيفون استفاده کرد. در 1986 آنها از جيم برد به عنوان نوازنده کيبورد نيز استفاده کردند. دو سال بعد مک لافلين تور خود را برگزار کرد و در آن از تريلک گارتو نيز استفاده کرد. گارتو نوازنده پرکاشن بود و در مکتب موسيقي کلاسيک هندي تعليم ديده بود. مک لافلين دوباره به گيتار آکوستيک روي آورده بود.
در سال 1990 مک لافلين به زادگاهش انگلستان بازگشت تا در جشنواره جز گلاسکو شرکت کند. او همچنان فعاليت هاي هنري خود را ادامه مي دهد و از آثار اخيرش مي توان به «Industrial Zen» اشاره کرد که در ژوئن 2006 منتشر شد.

boy iran
16-07-2008, 08:04
Eva Fampas نوازنده گیتار کلاسیک




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




Eva Fampas در سال 1964 در آتن یونان بدنیا آمد .همگان ار را بعنوان یکی از نوازندگان برجسته گیتار کلاسیک در یونان میشناسند

وی کنسرتهای بسیار زیادی را برگزار نموده است و بارها آثار او از رسانه های کشور یونا ن از قبیل رادیو و تلویزیون پخش شده است

در یک خانواده که اهل موسیقی بودند بدنیا آمد و گیتار را زیز نظر پدرش که آهنگساز - گیتاریست و مدرس برجسته ای بود فرا گرفت

اولین اجرای خود را در سن 12 سالگی و با درخشش بر روی صحنه انجام داد و در سن 16 سالگی توانست در مسابقات بین المللی گیتار میلان مقام اول را از آن خود کند وی تحصیلات موسیقی خود را در کنسرواتوار آتن انجام دارد که در حالیکه 17 سال سن داشت از کنسرواتوار فارغ التحصیل شد . یکی از عمده فعالیتهای وی در حال حاضر کنسرت و مستر کلاس و اجرای قطعات آهنگسازان بومی میباشد

فامپاس در کشورهایی چون چین - اتالیا - روسیه - سوئد - آلبانی - برزیل - پراگوئه و سایر کشورهای دنیا کسنرت برگزار نموده است

boy iran
16-07-2008, 08:08
جرج بنسون




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][190].jpg

یکی از نوازندگان صاحب سبک دنیای گیتار جز جورج بنسون موزیسن امریکایی میباشد وی در سن 22 سالگی با ضبط اولین آلبومش، خود را به دنیای موسیقی معرفی نمود. بنسون متولد 22 مارس سال 1943 در پنسیلوانیای آمریکا میباشد. عمده شهرت وی به خاطر آثار محبوبش در میان مردم میباشد و بیشتر از اینکه او را به عنوان یک گیتاریست جز بشناسند از وی با عنوان خواننده پاپ نام میبرند!

ترانه های مانند: "Give Me The Night", "Lady Love Me (One More Time)", "Turn Your Love Around", "In Your Eyes" "This Masquerade", از جمله مشهورترین آثار وی میباشد.

استیل نوازندگی وی در گیتار جز و کلا شیوه نگرش بنسون در نوازندگی و حتی ساخت قطعات استفاده از هارمونی جز و ریتمهای مختلف و در سوی دیگر عامه پسندانه کردن این تغییرات بود اما در عین حال هیچگاه موسیقی خود را دستخوش میل شنوندگانش نمیکرد و به نوعی، با این تفکر توانست بسیاری را به سمت موسیقی جز هدایت نماید و خود یکی از اشاعه دهندگان این سبک از موسیقی شود.

در زمینه خواندن نیز وی شیوه خاص خود را داشته اما او با مخالفتهای بسیاری از سوی نوازندگان حرفه ای جز روبرو بود که ساخته های بنسون را فاقد ارزش میپنداشتند اما بنسون بدون توجه به این تفکرات به کار خود ادامه میداد. هرچند آلبوم تکنوازی اش با عنوان "talk" شاهد مهر تاییدی بر مهارت و خلاقیت وی در موسیقی و نوازندگی جز و بنوعی پاسخگوی تمامی این قبیل نظرات بود.



همانند بسیاری از نوابغ موسیقی جز وی بصورت خود آموز و با گوش دادن و تمرینات فراوان گیتار را فرا گرفت و در ابتدا به همراه Jack McDuff نوازنده ارگ گروهی را تشکیل دادند که هدفشان اجرای قطعات اینسترومنتال (سازی) بود.

بنسون جوان در حقیقت بدون هیچ چشمداشتی در گروه به تمرین و نوازندگی میپرداخت اما در سن 21 سالگی بود که به حد کافی این تجربه و توانایی را در خود دید که بصورت مستقل دست به فعالیت بزند و این کار او انتشار آلبومی با عنوان The New Boss Guitar که به نوعی آغاز کار او به عنوان نوازنده و موزیسن جز بود را موجب شد.

وی پس از مدت کوتاهی گروه خود را با Lonnie Smith نوازنده ارگ Ronnie Cuber نوازنده ساکسیفون تشکیل داد و با این گروه دومین آلبوم خودش را نیز ضبط نمود.

اما مهمترین اتفاق در زندگی هنری بنسون دعوت از وی توسط مالز دیویس بود. بدون شک تمامی کسانی که در گروه مایلز دیویس دعوت بکار شدند، هر یک پس از مدتی توانستند جایگاه خوبی را در دنیای موسیقی تصاحب نمایند هر چند در نبوغ و استعداد آنها شکی نیست. بنسون در اواسط دهه 60 به گروه مایلز پیوست و در آن برهه نیز توانست با کمپانی کلمبیا قرادای را مبنی بر ضبط و انتشار آثارش امضا نماید که به نوعی موجب موفقیت های آلبوم های بعدی بنسون و فروش بالای آن نیز شد.

اما با ورود به دنیای تجاری سعی نمود در زمینه موسیقی عامه پسند نیز فعالیت کند، آلبوم وی در سال 1969 حاوی اجرای برخی از مشهورترین ترانه ها و قطعات گروه بیتلز بود که با توجه به محبوبیت بیتلز ها در آن دوره، این آلبوم توانست او را در میان عامه مردم محبوب نماید.

در اواخر دهه 1970 وی با کمپانی Warner Bros. Records شروع به کار نمود و در این زمان بود که دیگر همگان او را میشناختند. در سال 1976 آلبوم خود را با عنوان Breezin ضبط و منتشر نمود و در این آلبوم بود که وی خوانندگی را بصورت جدی تجربه نمود و چندین قطعه این آلبوم را با آواز ارائه داد.



برخلاف انتظار این قطعات با چنان استقبالی روبرو شد که قطعه This Masquerade از این آلبوم توانست رتبه یک را درجدول بیلبورد[/URL] و در قسمت پاپ و جز بدست آورد، هر چند در آلبومهای قبلی نیز بر روی قطعاتش آوازهایی را خوانده بود اما این کار اولین تجربه رسمی اش در این زمینه محسوب میشد.

بنسون با صدای رسا و قوی، توانایی خواندن در سبکهای مختلف را داشت به زیبایی از موسیقی جز در ارائه آثار پاپ استفاده مینمود و همین خلاقیت وی باعث شد تا کارهایش به مذاق بسیاری از مردم خوش آید. ترانه Give Me The Night با تهیه کنندگی کوئنسی جونز نیز توانست رتبه 4 را در میان محبوبترین ترانه های امریکا بدست آورد.

بسیاری از ترانه ها و آلبومهایش توانستندجایزه گرمی [] [/U][/B][/URL]را از آن خود کند و همچنین ترانه هایش را خوانندگان مشهور پاپ نیز دوباره اجرا نموده اند، مانند ترانه Greatest Love of All که توسط ویتنی هوستون دوباره بازخوانی شد.

اما در دهه 80 بنسون از دنیای حرفه ای موسیقی دور شد تا اینکه در دهه 1990 بار دیگر فعالیتهایش را شروع نمود و مشغول به ضبط و اجرای کنسرت در امریکا شد.

همکاری او با چت اتکینز گیتاریست جز یکی از آثار ماندگار موسیقی جز را به وجود آورد و شاید بعد از مدتها جورج بنسون را از حیطه موسیقی پاپ فراتر نهاد. هر چند این همکاری بدلیل مشکلات حقوقی میان شرکت ها ادامه نیافت و برخی از این قطعات دو نوازی به بازار موسیقی ارائه نشد.

وی در سالهای اخیر مشغول کنسرت در کشورهایی چون آفریقای جنوبی، استرالیا، نیوزلند و غیره میباشد؛ از بنسون باید به عنوان موزیسین جزی نام برد که پلی بود برای ارتباط موسیقی جز و پاپ و با فعالیتهایش وی توانست موسیقی جز را به درون عموم ردم برده و آنرا ماندگار سازد.

boy iran
16-07-2008, 08:10
آبل کارلوارو Abel Carlevaro




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




شاید انچنان که از سگوویا تقدیر شده است از آبل کارلوارو صحبتی نشده است . یکی از بزرگترین نوازندگان تاریخ گیتار کلاسیک که جدا از نوازندگی یکی از تاثیر گذارترین اساتید گیتار در زمان خود بود . وی در سال 1919 در مونته ویدئو اوروگوئه بدنیا آمد و مدرسه موسیقی وی که بر پایه نوازندگی گیتار تاسیس شده بود یکی از برترین های زمان خودش بود .
اتودها و تکنیکهای وی در زمینه گیتار کلاسیک راهگشای بسیاری از نوازندگان حرفه ای امروز میباشد .
کنسرتهای متعدد وی در امریکای جنوبی - اروپا و آمریکا مورد تحسین و استقبال مخاطبان این ساز قرار گرفت و وی را بعنوان یک نوازنده برجسته درتاریخ گیتار کلاسیک جاودانی ساخت.
وی در زمینه آهنگسازی نیز فعالیت داشت و کارهایش الهام گرفته از فرهنگ کشورش بود و بسیاری از آثارش جز رپرتوارهای مورد علاقمند نوازندگان گیتار کلاسیک میباشد اثری همچون Preludios Americanosو یا کنسرتو گیتارConcierto No 3 para Guitarra y Orquesta که برای اولین بار توسطChamber Symphony of San Francisco اجرا شد .
اما در زمینه تالیف مهمترین آثار کاروالرو مجموعه های اموزشی وی شامل اتودها و تکنیکهایش میباشد و همچنین مجموعه Carlevaro Masterclass که یکی از برترین منابع آموزشی گیتار کلاسیک میباشد که واقعا در نوع خودش بینظیر میباشد.
در زمینه گیتار نیز وی دست به نوآوری های خاصی زد گیتار مخصوص کنسرتی وی که با عنوان Carlevaroبا ساخته های سازندگان سنتی گیتار تفاوتهای بسیاری درزیمنه اندازه و شکل و صدا دهی داشت .




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


وی اعتقاد داد این شکل از گیتار باعث میشود تا نت های زیر خاصیت ارتعاشی خود را بهبود ببخشند و بجای حفره صدایی گیتار های سنتی وی تغییراتی را در آن بوجود آورد.
در حال حاضر گیتار ساز آلمانی Eberhard Kreulمدل کارلوارو را میسازد .
وی تا آخر عمر دست از تحقیق در زمینه گیتار و نوازندگی - تدریس و برگزاری مستر کلاس برنداشت و این نوازنده جاودانی در سال 2001 از دنیا رفت.
خیلی جالب است بدانید که کارهای تحقیقاتی و متدها و نکاتی که وی در زمینه موزیک و همچنین تکنیک گیتار ارائه نموده است چه بسا فراتر از نوازندگان واساتید دوران خود بود و همواره وی در زیر سایه سگوویا قرار داشت و مسلما شایستگی های کارلوارو نه تنها کنتر چه بسا بیش از وی میباشد .

boy iran
16-07-2008, 08:11
Jorge Cardoso آهنگساز و نوازنده گیتار کلاسیک




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



جورج کاردوسو - کنسرتهای بسیاری را در آرژانتین - چین - کوبا - فنلاند - اسپانیا- اتالیا - مراکش - ترکیه - آمریکا - انگلیس برگزار نموده است وی جدا از اینکه در تبجر بالایی در نوازندگی دارد توانسته است نام خود را بعنوان یکی از آهنگسازان معاصر گیتار کلاسیک مطرح سازد . قطعات ساخته شده وی برخواسته از زادگاه و فرهنگ وی یعنی موسیقی آمریکای جنوبی میباشد.
بیش از 350 اثر در کارنامه اهنگسازی وی دیده میشود سوئیت ها و قطعاتی برای تکنوازی گیتار - دو نوازی برای گیتار و ویلون کیتار و فلوت - تریو - کوارتت

وی همچنین قطعات بسیاری را از موسیقی محلی آمریکای جنوبی تنظیم نموده است و همچنین قطعاتی از دوران مختلف همچون باروک تا رنسانس .

بسیاری از قطعات وی را میتوان بعنوان یک رپرتوار مناسب و جذاب در کنسرت اجرا کرد و بسیاری از نوازندگان گیتار کلاسیک آثار کادوسو را ضبط و اجرا نموده است.

وی را میتوان یک محقق نیز در زمینه موسیقی و نوازندگی گیتار دانشت مقالات او در زمینه تکنیک های گیتار کللاسیک و تفسیر و آنالیز قطعاتی آمریکای جنوبی راهگشای بسیاری از نوازندگان جوان میباشد و مستر کلاسهای متعددی را در این زمینه برگزار نموده است .

کتابهایی که توسط وی نگارش شده است :
The Science and Method of Guitar Technique که به زبانهای فرانسه - انگلیسی -اسپانیایی منتشر شده است



Rhythms and Musical Forms of South America
Musical History from the 16th century to the present



در زمینه نوازندگی در مسابقات مختلف توانسته است رتبه های نخست را از آن خود نماید که میتوان به مسابقات زیر اشاره نمود:




Primer Festival de la Música Litoraleña (Posadas, 1963)
Cuarto Concurso Nacional de Compo sición (Salta, 1961)
Concurso Internacional de Guitarra Clásica (Morón, Buenos Aires, 1973)

boy iran
16-07-2008, 08:13
استنلی جردن (Stanley Jordan)




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



استنلی جردن (Stanley Jordan) نوازنده آمریکایی و صاحب نام در سبکهای jazz و jazz fusion میباشد و یکی از شناخته شده ترین نوازنده در جهان بدلیل داشتن تکنیک مخصوص بخود و آنهم نوازندگی با انگشتان دست راست بدون استفاده از مضراب (تکنیکی که باید وی را بنیانگذارش در این سبک دانست) این تکنیک معروف به touch technique میباشد.
وی در 31 جولای سال 1959 در شیکاگو بدنیا آمد و دارای مدرک آکادمیک در موسیقی نیز میباشد. او در سال 1981 از دانشگاه پرینستون و در رشته موسیقی فارغ التحصیل شد.
اما تکنیک منحصر بفرد وی:
در حالت معمولی یک گیتاریست برای به صدا در آوردن یک نت باید دست چپ خود را در قسمت پشت فرت مورد نظر قرار دهد و سپس دست راست با نواختن سیم صدای نت مورد نظر را به صدا در آورد. اما تکنیک خاص استنلی جوردن tapping با دو دست میباشد.
اکثر گیتاریست های این کار را با یک انگشت انجام میدهند اما وی با گسترش دادن این تکنیک و لگاتوهای بیشتر نتهایی با صدایی که میتوان از نظر حجم صدایی کنترل نمود را تولید میکند و ایده اینکار را باید در ساز پیانو جست چون وی تا مدتها نوازندگی پیانو را نیز بصورت جدی ادامه میداد و اگر نگاهی به شیوه نوازندگی وی بیندازیم انگشتان پیانیستی را میبینید که بجای پیانو با ساز گیتار موسیقی خود را اجرا میکند! و هدف او بدست آوردن صدایی متفاوت و موسیقی مخصوص به خودش میباشد.(البته این نوع نوازندگی در ساز قمپوز هم به صورت فراگیری در ترکیه رایج است)
tapping به وسیله دو دست به نوازنده این اجازه را میدهد که ملودی و آکورد را بصورت همزمان به اجرا در آورد و همچنین این قدرت را به وی داده است که بتواند با دو گیتار متفاوت در آن واحد بنوازد یک گیتار آکورد را میگیرد و با گیتار دوم ملودی مینوازد! کاری که در حالت معمول باید دو نوازنده انجام دهند را وی به تنهایی انجام میدهد.
هر چند این تکنیک را نوازنده هایی مانند Chapman Stick که خود او نیز تحت تاثیر نوازنده دیگری با نام Emmett Chapman به اجرا در آورده بودند اما گسترش و بسط این تکنیک حاصل تفکر و شخص استنلی جردن میباشد.
Jimmie Webster اولین نوازنده ای است با تکنیک tapping شناخته شده است اما وی از دست راست همانند کاری که Chapman و Jordan انجام میدهند استفاده نمیکرد.
این شیوه نوازندگی باعث میشود تا دست ها هر یک توانایی مساوی را باهم داشته باشند و همچنین قابلیت اجرای موسیقی کنترپوانی ( چند صدایی ) را به نوازنده میدهد که خود انقلابی در موسیقی نوازندگی گیتار الکتریک محسوب میشد.
هر چند در حال حاضر نوازنده هایی با تکنیک های بسیار قویتر نیز وجود دارند که در نوع خود بینظیر میباشند که مشهورترین نام در میان آنها اعجوبه نوازندگی گیتار الکتریک مایکل آنجلو میباشد.
اما استنلی جوردن را باید یکی از اشخاصی دانست که بنیانگذار تحولات تکنیکی و موسیقیایی در دنیای نوازندگی شد و بسیاری از نوازندگان مطرح حال دنیا خود از الهام گرفتگان شیوه وی میباشند.




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از دیگر نوازندگان برتر در سطح جهان نیز باید از اشخاصی چون Steve Hackett، Eddie Van Halen ،Steve Vai Randy Rhoads و Joe Satriani نام برده شود که از این تکنیک در قسمتهایی از قطعات خود استفاده میبرند (هر چند بیشتر در کارهای مونوفونیک از این روش استفاده میکنند و میتوانند بسیار سریعتر از اجرای ها پلی فونیک باشند.)
از نوازنده های دیگری که از این ایده تاثیر گرفتند میتوان به گیتاریست سبک Jazz-funk چارلی هانتر اشاره کرد که تکنیکی را برای خودش بوجود آورد با اجرا بر روی سازی با طرح خودش بصورت هشت سیم که میتوانست همزمان باس - ملودی و آکورد را بنوازد.
یکی دیگر از شیوه های مخصوص استنلی جوردن کوکی گیتار وی میباشد. از سمت باس به تریبل سیمها به این صورت کوک میشود EADGCF - می - لا - ر - سل - دو - فا (بر خلاف کوک استاندارد می - لا - ر - سل - سی - می) و بر اساس همین تغییر کوک میتوان آکوردهایی که میتوان با یک شیوه یکسان در سرتاسر دسته گیتار اجرا نمود.
گیتار اصلی وی توسط شرکت Vigier Guitars در سال 1982 ساخته شد در مدل Arpege که flat guitar میباشد که باعث شده اکشن گیتار به پایین ترین سطح خود برسد. این اکشن پایین موجب میشود تا اجرای تکنیک tapping با سهولت بیشتری انجام گیرد.
نامهای مجموعه آلبوهای منتشر شده استنلی جوردن چنین است:
Magic Touch 1985
Standards, Vol. 1 1986
Flying Home 1988
Cornucopia 1990
Stolen Moments 1991
Bolero 1994
The Best of Stanley Jordan 1995
Stanley Jordan Live in New York 1998
Relaxing Music for Difficult Situations, I 2003
Ragas 2004
Dreams Of Peace 2004
وی در حال حاضر در آریزونای آمریکا اقامت دارد و عمده فعالیت وی نوازندگی و چاپ کتاب های آموزشی میباشد و همچنین تدریس بعنوان استاد در دانشگاه آریزونا و تحصیل در رشته موسیقی درمانی.

sky.afshin
13-08-2015, 02:20
با سلام و خسته نباشید ... دستتون درد نکنه بابت این همه زحمت ...

یه خواهش داشتم میشه در مورد دوسان و زندگی شخصی اون بیشتر مطلب بزارید خیلی تلاش کردم ولی نتونستم چیز زیادی در مورد علایق و زندگی نامه اون پیدا کنم ..خیلی ممون میشم ...

منتظرجوابتون هستم دوست عزیز ....

باتشکر .. :n12:

Daryl Dixon
26-12-2015, 10:52
ممنون.بسیار مفید بود