-
آناتومي بدن
چشم
بدليل ارزش ويژه و حساسيت و ظرافت چشمها، تشخيص و درمان ناراحتيهاي مربوط به آنها از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است و به همين دليل داروهاي چشمي غالباً بصورت داروهاي نسخهاي مطرح هستند زيرا بايد تحت نظر
پزشك متخصص چشم تجويز شوند.
بطور طبيعي چشم از مكانيسمهاي ويژه دفاعي بهره ميگيرد. پلك و مژهها از ورود اشياء خارجي به آن جلوگيري ميكنند. اشك چشم غبار و ذرات خارجي را از سطح آن شسته، خاصيت ضد عفوني كننده نيز دارد. ولي با اين وجود برخي اوقات مشكلاتي بروز ميكنند كه تنها با درمان داروئي مرتفع ميگردند
ناراحتيهاي چشمي شايع و عوامل آنها:
الف - پلك چشم :
از مناقطي است كه التهاب و قرمزي آن بسيار شايع است. در اين شرايط، دچار خارش يا پوسته پوسته ميشود. ممكن است اين علائم بدليل حساسيت نسبت به رنگها و مواد مختلف موجود در محصولات آرايشي چشم بروز كنند. چنين حساسيتهايي معمولاً بصورت دو طرفه هر دو چشم را گرفتار ميسازند.
براي جلوگيري از بروز اين مسئله، پيشنهاد ميشود كه محصولات آرايشي چشم را بيشتر از سه ماه مصرف نكرده و آنها را با محصولات جديد جايگزين نمائيد. زيرا احتمال آلودگي آنها در اثر تماس با موضع يا هوا وجود دارد. همچنين از مصرف هرگونه محصول آرايشي يا بهداشتي كه به حساسيت نسبت به آن مشكوك هستيد، جداً بپرهيزيد.
كمپرس سرد يا مصرف ضد هيستامينهاي خوراكي (رجوع به مبحث كلي ضد هيستامينها) در بهبود علائم اين نوع حساسيتها مؤثر هستند.
ب- التهاب لبه پلك چشم (Blepharitis):
نيز از مشكلات مزمن و عود كنندهاي است كه پلك را گرفتار ميسازد. از علائم آن قرمزي، خارش و پوسته پوسته شدن پلك است كه ميتواند به ريزش مژهها نيز منجر گردد.
در اين شرايط، كمپرس گرم براي مدت 15 تا 20 دقيقه به همراه درمان داروئي مناسب ميتواند مؤثر باشد. البته منظور از درمان داروئي غالباً استفاده از آنتي بيوتيكهاي موضعي است كه با تجويز پزشك توصيه ميشوند
ج- التهاب قرنيه:
نيز از ناراحتيهاي چشمي است كه ميتواند ويروسي، ميكروبي و يا آلرژيك باشد ولي شايعترين شكل آن نوع ويروسي است.
التهاب ويروسي قرنيه اغلب با « چشم صورتي» شناخته ميشود زيرا چشم ظاهري صورتي رنگ به خود ميگيرد. علائم ديگر آن، تاري ديد، احساس ناراحتي و درد در چشم يا چشمها، احساس وجود جسم خارجي در چشم يا چشمها و گاهي اوقات تب و آبريزش از چشم يا چشمها هستند.
در صورتيكه ترشحات چشم بصورت غليظ يا مخاطي درآيد، خود درماني نكرده و با پزشك تماس بگيريد.
چشم صورتي شده بشدت آلوده ميباشد بنابراين بهداشت چشم در اين مواقع بسيار مهم است. هرگز قطره يا پماد چشمي ديگران را استفاده نكنيد. حالت صورتي چشم معمولاً خودبخود ظرف دو هفته برطرف خواهد شد. اما در حالت كلي درمان آن شامل مصرف اشك مصنوعي (رجوع به تكنگار اين دارو) يا فرآوردههاي ضد احتقان چشمي است. اگر نشانههاي بيماري برطرف نشده و حتي بدتر شده، با پزشك تماس بگيريد، زيرا گاهي اوقات درمان قطعي اين شرايط، تجويز آنتي بيوتيكها همراه يا بدون استروئيدهاي موضعي است كه تنها تحت نظر پزشك توصيه ميشوند.
نيز از ناراحتيهاي چشمي است كه ميتواند ويروسي، ميكروبي و يا آلرژيك باشد ولي شايعترين شكل آن نوع ويروسي است.
التهاب ويروسي قرنيه اغلب با « چشم صورتي» شناخته ميشود زيرا چشم ظاهري صورتي رنگ به خود ميگيرد. علائم ديگر آن، تاري ديد، احساس ناراحتي و درد در چشم يا چشمها، احساس وجود جسم خارجي در چشم يا چشمها و گاهي اوقات تب و آبريزش از چشم يا چشمها هستند.
در صورتيكه ترشحات چشم بصورت غليظ يا مخاطي درآيد، خود درماني نكرده و با پزشك تماس بگيريد.
چشم صورتي شده بشدت آلوده ميباشد بنابراين بهداشت چشم در اين مواقع بسيار مهم است. هرگز قطره يا پماد چشمي ديگران را استفاده نكنيد. حالت صورتي چشم معمولاً خودبخود ظرف دو هفته برطرف خواهد شد. اما در حالت كلي درمان آن شامل مصرف اشك مصنوعي (رجوع به تكنگار اين دارو) يا فرآوردههاي ضد احتقان چشمي است. اگر نشانههاي بيماري برطرف نشده و حتي بدتر شده، با پزشك تماس بگيريد، زيرا گاهي اوقات درمان قطعي اين شرايط، تجويز آنتي بيوتيكها همراه يا بدون استروئيدهاي موضعي است كه تنها تحت نظر پزشك توصيه ميشوند.
د- شايد بتوان
خشكي چشم را بعنوان شايعترين ناراحتي چشم مطرح كرد.
اين مشكل ميتواند بواسطه مصرف برخي داروها، پيري، بيماري يا بسياري عوامل ديگر بروز نمايد. كه بهترين درمان آن، استفاده از اشك مصنوعي (به بخش داروهای خرید آزاد مراجعه نمایید) است. البته از آنجائيكه براي جلوگيري از آلودگي اين فرآورده، ماده محافظ به آن افزوده ميشود، همين مسئله ميتواند به واكنشهاي حساسيتي (آلرژيك) منجر شود. در اين صورت بايد مصرف دارو را قطع نموده بجاي آن فرآوردهاي عاري از ماده محافظ بكار برد كه اينگونه فرآوردهها بصورت يكبار مصرف عرضه ميشوند
نكات قابل توجه قبل از مصرف داروهاي چشمي:
- نحوه ريختن قطره چشمي در چشم:
نكات قابل توجه قبل از مصرف داروهاي چشمي:
- نحوه ريختن قطره چشمي در چشم:
سر را رو به بالا و عقب نگهداريد، پلك پائين را پائين بكشيد بطوريكه از كره چشم فاصله بگيرد. قطره چشمي را در اين حفره و در دورترين فاصله نسبت به بيني در چشم بچكانيد. سپس چشمها را براي چند لحظه ببنديد تا دارو بخوبي در چشم پراكنده شود.
نحوه استعمال پماد چشمي:-
سر را رو به بالا و عقب نگهداريد. يك لايه نازك از پماد را روي لبه داخلي پلك پائين قرار دهيد. سپس چشمها را براي چند لحظه ببنديد و كمي ماساژ دهيد تا دارو بخوبي در چشم پراكنده شود.
- اصولاً قطرههاي چشمي براي مصرف روزانه و پمادهاي چشمي براي مصرف شبانه توصيه ميشوند، زيرا پمادهاي چشمي در روز تاري ديد ايجاد ميكنند اما در شب علاوه بر اينكه اين مسئله را ندارند، مدت زمان بيشتري در تماس با چشم هستند.
محل مناسب براي ريختن قطره چشمي -
محل مناسب براي قراردادن پماد
- هنگام مصرف مراقب باشيد كه سرقطره چكان يا تيوپ پماد با سطوح خارجي تماس پيدا نكند و پس از مصرف بلافاصله درب آنها را ببنديد.
- هرگز از قطره يا پماد چشمي ديگران استفاده نكنيد زيرا احتمال آلودگي اين فرآوردهها در حين مصرف بسيار بالاست.
- تاريخ انقضاء مصرف فرآوردههاي چشمي از اهميت خاصي برخوردار است، بطوريكه از زمان بازشدن درب و شروع مصرف تا تاريخ مشخصي مي توان از آن محصول استفاده كرد و اين تاريخ حتما در بسته بندي درج مي شود.
- هرگز از فرآورده هاي چشمي كه كدر شده يا تغيير رنگ داده يا حاوي رسوبات كريستالي مي باشند، استفاده نكنيد.
- فرآورده هاي چشمي براي مصرف بيش از سه روز توصيه نمي شوند. در صورتيكه پس از سه روز، هنوز هم ناراحتي چشم ادامه دارد، حتما به پزشك مراجعه كنيد.
- اگر مبتلا به بيماريهايي نظير ديابت، فشارخون بالا، گلوكوم و ... هستيد، هرگز خوددرماني نكرده و هرگونه فرآورده چشمي را فقط با تجويز پزشك مصرف نمائيد.
**هشدار: قطرههاي چشمي
نفازولين (ضد احتقان) و
نفازولين- آنتازولين (ضد احتقان و ضد حساسيت)، داروهاي نسخهاي هستند كه براي رفع قرمزي احتقاني چشم بدون منشاء عفوني كاربرد دارند. بنابراين تجويز آنها پس از تشخيص صحيح تنها تحت نظر
پزشك مجاز ميباشد. ضمناً مصرف اين داروها بيش از 3 روز متوالي، باعث بازگشت شديدتر حالت احتقاني چشم خواهد شد و احتمال حساسيت نسبت به اين داروها نيز وجود دارد.
هـ- در صورت
ورود غبار و ذرات خارجي به چشم ، اشك چشم آنرا شسته و خارجي ميكند. اگر اشك براي اين منظور كفايت نكند، ميتوان از آي-باس Eye-Bath يا فرآوردههاي مشابه جهت شستشوي چشم استفاده كرد. البته توجه داشته باشيد كه اگر محل شستشوي چشم هرگونه آلودگي داشته باشد، خود بعنوان يك عامل ايجاد عفونت عمل خواهد كرد. پس بهداشتي بودن وسيله و محلول مورد استفاده براي شستشوي چشم بسيار اهميت دارد. اگر بعد از شستشو، بهبودي حاصل نشد، حتماً با پزشک تماس بگیرید.
--
-
آناتومي بدن
واژه آناتومی ، یک منشا یونانی به فضای to eat up یعنی بریدن چیزی به قسمتهای کوچکتر. در بیان آناتومی ، گفته میشوند که مطالعه ساختار بدن انسان است. البته بیشتر آناتومیتها این را قبول ندارند چرا که آنان بیان میکنند این تعریف بدون در نظر گرفتن اعمال مربوط به قسمتهای مختلف بدن است بنابراین معنی رقیق آناتومی عبارتست از مطالعه ساختمان بدن و ربط آن به اعمال قسمتهای مختلف آن ساختمان.
تاریخچه
اولین مطالعات مربوط به آناتومی توسط وسالیوس که یک آناتومیست فلگمنی قرن شانزدهم میباشد، صورت گرفت. او توانست طرحهایی از قسمتهای مختلف بدن، با چشن غیر مسلح رسم کند.
تعاریف انواع آناتومی
آناتومی عملی: بطور معمول از شناخت و در حال کلینیکی استفاده میشود مثل استفاده از علم آناتومی در اجرای یک آزمایش فیزیکی بر روی بدن.
آناتومی کلینیکی: مطالعه آناتومی وابسته به عمل دارو.
آناتومی مقایسهای: مطالعه آناتومی ارگانیسمهای مختلف با کشیدن شباهتها و تفاوتها در رابطه با ساختار و عملکرد.
آناتومی عرضی: آناتومی ای که بدن را در خلاف جهت طرح بدن بررسی میکند.
آناتومی تکامل: مطالعه فرآیندهای زیستی از لقاح تا تشکیل یک انسان بالغ. جنین شناسی ، نوعی از این است که بطور گسترده در رابطه با فرآیند تکاملی که قبل تولد اتفاق میافتد درگیر است.
آناتومی ماکروسکوپی: مطالعه آناتومی با چشم غیر مسلح بر روی برشهایی از قسمتهای مختلف بدن.
آناتومی میکروسکوپیک: مطالعه آناتومی با استفاده از میکروسکوپ نوری ، همچنین از میکروسکوپ الکترونی اسکن کننده نیز استفاده شده و قسمتهای کوچکتر از حد سلول را مطالعه میکنند.
آناتومی اعصاب: مطالعه سیستم عصبی مرکزی و محیطی
آناتومی رادیوگرافیک: مطالعه آناتومی بر اساس تکنیکهای تصویرسازی مثلا CT-MRI اولتراسونوگرافی
آناتومی منطقه: مطالعه آناتومی یک قسمت خاصی از بدن مثل قفسه سینه در این نوع همزمان همه سیستمهای زیسی مثل اسکلتی ، گردش خون و ... و ارتباطات اعمال سیستمهای مختلف باهم و بطور همزمان در یک قسمت خاص از بدن. مطالعه می شود.
آناتومی سطحی: آناتومی که مطالعه بر سطح خاری بدن دارد که بخصوص در شناسایی و درمان مشکل کلینیکی هم می باشد.
آناتومی مربوط به عمل جراحی: اجرا و مطالعه آناتومی بطوری که مربوط میشود به عمل جراحی که هدف آن ممکن است شناسایی یا درمان باشد.
آناتومی سیستمیک: مطالعه آناتومی بوسیله سیستمهای زیستی. مثلا سیستم ماهیچهای، اسکلتی ، گردش خون و ... در این نوع یک سیستم زیستی بطور منفرد در کل بدن مطالعه میشود.
رشد در دوران کودکی
زمانی است که رشد و نمو جسمی ، ذهنی و اجتماعی قابل توجهی روی میدهد و در طی آن شخص از یک شیرخوار وابسته به انسان بالغ و خودکفا تبدیل میشود. علاوه بر آن کودک مهارتهایی را میآموزد که به او امکان میدهد به افراد دیگر و با محیط کنش متقابل ایجاد نماید. سرعت رشد در سال اول زندگی بیش از سایر زمانهاست و دوره دیگری از رشد سریع هم در دوران بلوغ رخ میدهد که دوران گذرا از کودکی به بزرگسالی است. کودکان بسیاری از مهارتهای ضروری جسمی ، ذهنی و اجتماعی را در 5 سال اول زندگی کسب میکنند، اما فرآیند آموختن تا پایان عمر ادامه مییابد.
چگونگی رشد و نمو استخوانها
در هنگام تولد، بیشتر اسکلت از بافت غضروفی تشکیل شده است و استخوان صرفاً در تنه استخوانهای دراز وجود دارد. در طی کودکی ، بتدریج استخوان جایگزین غضروف میشود که به این روند استخوان سازی میگویند. در استخوانهای بلند اندامها ، نواحی موسوم به صفحه رشد وجود دارند که برای دراز شدن استخوان مرتب غضروف تولید میکنند و سپس این غضروف به استخوان تبدیل میشود. با شروع دوران بزرگسالی ، استخوان سازی خاتمه مییابد و اسکلت هم به بزرگترین اندازه ممکن خود رسیده است. در حالت کلی رشد استخوانهای بلند در دو دسته زیر تقسیم بندی میشود.
استخوانهای بلند در کودکان: رشد و استخوان سازی (تشکیل استخوان) در انتهای استخوانهای بلند انجام میشود.
استخوانهای بلند در بزرگسالان: همه غضروف موجود در استخوان ، استخوانی شده است. یک لایه غضروفی از انتهای استخوان محافظت میکند. رشد و استخوان سازی (تشکیل استخوان) در انتهای استخوانهای بلند انجام میشود.
چگونگی تکامل مغز و جمجمه
مجموعه نورونهای نوزاد (سلولهای عصبی) کامل است، اما شبکه مسیرهای بیـن سـلولـی در نـوزاد هنوز تکامـل نیافتـهاند. در 6 سـال اول زنـدگی مغز رشـد مـیکند و شبکه عصبی (اعصاب) به سرعت پیچیده تر شده و در نتیجه یادگیری انواع رفتارها و مهارتها برای کودک ممکن میشود. برای آن که بزرگ شدن مغز ممکن شود، کرانیوم (بخشی از جمجمه که مغز را میپوشاند) هم در فضاهای نرم موسوم به ملاج و در فواصـل بیـن استخوانهای جمجمه موسوم به درز رشد میکند. این نواحی بتدریج تبدیل به استخوان میشوند. در طی بقیه دوران کودکی ، مغز ، شبکه عصبی و جمجمه با سرعت آهسته تری رشد میکنند.
در هنگام تولد ، شبکه عصبی کاملاً تکامل نیافته است. استخوانهای جمجمه را درزها و ملاجها از هم جدا نگه میدارند. مغز و جمجمه در 6 سالگی تقریباً اندازه نهایی خود را یافته است و شبکه عصبی متراکم تر شده است. ملاجها بسته شدهاند و استخوانهای جمجمه در محل درزها ثابت شدهاند. مغز و استخوان بزرگسالان به حداکثر اندازه نهایی خود دست یافتهاند. شبکه عصبی کمال یافته است؛ هرچند که با ادامه دادن یادگیری فرد، آن هم ممکن است به نمو خود ادامه دهد.
رشد بدن
رشد دوران کودکی را هورمونها کنترل میکنند و علاوه بر آن، عواملی همچون رژیم غذایی و سلامت کلـی فرد هـم بر آن تأثیر میگذارند، بدن کودک مدام در حال رشد است. اما میزان این رشد بسته به مرحله زندگی متفاوت است. روی هم رفته رشد در دوران شیرخوارگی و دوران بلوغ سریعتر از همه دورانهای دیگر است. علاوه بر آن بعضی از اعضای بدن هم سریعتر از قسمتهای دیگر رشد میکنند که این امر منجر به تغییر نسبتهای بدنی کودک در حین رشد تغییر میشود.
در هنگام تولد، اندازه سر ، یک چهارم طول کل بدن است و تا 6 سالگی نیز به سرعت به رشد خود ادامه مــیدهد. خصیصههـای صورت نیـز در طـی کودکی تغییـر مـییابند؛ بدین ترتیب که صورت بزرگتر از باقی جمجمه میشود. اندامها در دوران شیرخوارگی نسبت به سایر اجزای بدن کوچکتر هستند و با رشد کودک طویلتر میشوند که بویژه این طویل شدن در دوران بلوغ سریعتر است. نهایتاً بدن در حدود 18 سالگی به اندازه نهایی خود میرسد. در این زمان ، اندازه سر تقریباً یک هشتم طول کل بدن است در حالی که اندازه پاها نصف اندازه بدن است.
کاربردهای آناتومی
مقایسه آناتومی طبیعی انسان سالم با یک انسان بیمار و تشخیص بیماری در محل خاصی از بدن
بررسی کلیه مراحل تکامل از زیگوت تا انسان بالغ
استفاده از آناتومی در رده بندی موجودات مختلف
استفاده از آناتومی در تعیین جنسیت جنین و ناهنجاریهای آن در سیستمهای مختلف
-
آناتومی گوش
دیدکلی
گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است. امواج صوتی مراحل مختلفی را درون گوش طی میکنند تا به اعصاب شنوایی تبدیل شوند. هر کدام از اجزای گوش درونی را این امواج تاثیر گذاشته (تقویت، جمع آوری ، تغییر فرکانس ، انتقال و...) و به اعصاب شنوایی میرسند. ساختمان گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است.
گوش خارجی
گوش خارجی امواج صوتی را جمع آوری و متمرکز میسازد و از دو قسمت تشکیل شده است.
لاله گوش
لاله گوش در غالب حیوانات متحرک است، و برای جمع کردن و هدایت امواج صوتی و تشخیص جهت صدا بکار میرود، ممکن است به طرف منبع صورت متوجه شود. در انسان لاله گوش بیحرکت است ولی تا اندازهای جهت صوت را میتواند تشخیص دهد.
مجرای گوش خارجی
مجرای گوش خارجی لولهایست که تقریبا 2 تا 3 سانتیمتر طول دارد و در حدود یک سانتیمتر مکعب حجم دارد و به پرده صماخ ختم میشود. ارتعاشات صوتی تا قسمت انتهایی این لوله بوسیله هوا منتقل شده ، پس از آن بوسیله محیطهای جامد و مایع به گوش میانی انتشار مییابد.
پرده صماخ
پرده صماخ غشایی است که بوسیله اصوات با فرکانسهای مختلف مرتعش میشود. درجه کشش آن از محیط به طرف مرکز تدریجا زیاد شده و به همین علت است که هر قسمت از این پرده بوسیله فرکانس معینی مرتعش میشود.
گوش میانی
گوش میانی امواج را تقویت و منتقل میکند. گوش میانی در حفره استخوانی موسوم به صندوق تمپان (Caisse De Tympan) قرار دارد و بوسیله شیپور استاش (Trompand Eustache) به حلق میرسد. ارتعاشات هوا که از گوش خارجی به پرده صماخ میرسد بوسیله چهار استخوان کوچک که یکی پس از دیگری متکی بهم مفصل شده است، به گوش داخلی منتقل میگردد. این چهار استخوان بر حسب شکلی که دارند شامل چکشی ، سندانی ، عدسی و رکابی است. وظیفه آنها کم کردن دامنه ارتعاشات و در نتیجه افزایش تغییرات فشار است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گوش میانی
گوش میانی امواج را تقویت و منتقل میکند. گوش میانی در حفره استخوانی موسوم به صندوق تمپان (Caisse De Tympan) قرار دارد و بوسیله شیپور استاش (Trompand Eustache) به حلق میرسد. ارتعاشات هوا که از گوش خارجی به پرده صماخ میرسد بوسیله چهار استخوان کوچک که یکی پس از دیگری متکی بهم مفصل شده است، به گوش داخلی منتقل میگردد. این چهار استخوان بر حسب شکلی که دارند شامل چکشی ، سندانی ، عدسی و رکابی است. وظیفه آنها کم کردن دامنه ارتعاشات و در نتیجه افزایش تغییرات فشار است.
پنجره بیضی
استخوان چکشی به پرده صماخ و استخوان رکابی به پنجره بیضی (Ovale) ختم میشود که سطح آن 4 مرتبه از پرده صماخ کوچکتر است. چون سطح صماخ 14 مرتبه از سطح بیضی بزرگتر است لذا فشار در پنجره بیضی 14 مرتبه زیاد میگردد. این بهترین وسیلهای است که میتوان انرژی ارتعاشی یک محیط با وزن مخصوص کم را (هوا) به محیطی با وزن مخصوص زیاد منتقل نمود.
پنجره گرد
در گوش میانی ، پنجره دیگری وجود دارد که به پنجره گرد (Round) مرسوم است. پنجره گرد و پنجره بیضی حد فاصل بین گوش داخلی و میانی است. پنجره بیضی ارتعاشاتی را که به پرده صماخ میرسد از طریق استخوانهای گوش میانی به گوش داخلی منتقل میکند و پنجره گرد سبب میشود مایع گوش داخلی که در محفظه غیر قابل ارتعاشی قرار دارد، بتواند مرتعش شود.
گوش داخلی
گوش داخلی امواج منتقل شده از گوش میانی را دریافت و آن را به امواج شنوایی تبدیل میکند. گوش داخلی اصلیترین قسمت گوش است و از چندین قسمت تشکیل شده است.
مجاری نیم حلقوی: در ساختمان گوش سه مجرای نیم حلقوی واقع شده است که برای حفظ تعادل بدن در فضا بکار میرود و در امر شنیدن تاثیر ندارد.
کیسه اوتریکول و ساکول: مجاری نیم حلقوی بالای کیسهای بنام اوتریکول قرار گرفتهاند (Utricule) ، که بوسیله مجرایی به یک کیسه کوچکتر مرسوم به ساکول (Saccule) وصل میشود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حلزون
در زیر مجاری نیم حلقوی ، حلزون (Limacon) قرار گرفته که حفرهای پیچیده به شکل حلزون است و بوسیله دریچه بیضی به گوش میانی مربوط میشود. تعداد حلقههای این مارپیچ 2.5 ، طولش 38 میلیمتر و قطر قاعده آن در حدود 3.3 میلیمتر است. حلزون از مایعی پر شده و بوسیله دو پنجره بوسیله غشای مسدود به صندوق تمپان ارتباط دارد. یکی پنجره بیضی که ارتعاشات را دریافت میکند و دیگری پنجره گرد بوده و عمل آن این است که به مایعی که در حلزون قرار دارد، امکان ارتعاش میدهد.
مجرای حلزونی:در وسط حلزون مجرای حلزونی قرار دارد که به ساکول معروف است.
غشا بازیلر:حفره حلزون بوسیله جدار طولی به نام غشا بازیلر به دو قسمت تقسیم میشود.
اندام کورتی
روی غشا بازیلر مجموعهای مرسوم به اندام کورتی (Corti) یا عضو کورتی قرار گرفته است. تعداد اندام کورتی از قاعده حلزون به طرف راس آن بتدریج افزایش مییابد.
تونل کورتی
عضو کورتی از یک سلسله سلولهایی به شکل میله که راس آنها دو به دو و مجاور هم قرار دارد، تشکیل میشود. بدین طریق مجرایی با مقطع مثلثی شکل را محدود میسازد که به تونل کورتی معروف است.
-
استخوان
دید کلی
اسکلت بدن از تعداد زیادی استخوان تشکیل شده است که بعضی از آنها فرد و بعضی دیگر زوج هستند. استخوانها از نظر شکل و اندازه بسیار متفاوت میباشند ولی بطور کلی آنها را به 5 گروه اصلی میتوان تقسیمبندی کرد.
استخوانهای مداز : استخوان مداز ، از یک تنه تقریبا استوانهای با یک قسمت پهن در دو انتها تشکیل شدهاند. این گروه بیشتر استخوانهای اندامهای فوقانی و تحتانی را در بر میگیرد.
استخوانهای کوتاه : از نظر شکل تفاوتهای زیادی باهم دارند ولی بطور کلی میتوان آنها را به شکل مکعب در نظر گرفت. این گروه استخوانهای قسمت پروکسیال دست و پا را در بر میگیرند که به ترتیب استخوانهای کارپال و تارسال نامیده میشوند.
استخوانهای پهن : استخوانهای پهن در مقایسه با قطرشان سطح پهن دارند و شامل استخوانهای سقف جمجمه و دندهها میباشند.
استخوانهای نامنظم : استخوانهای نامنظم در نظر شکل تفاوتهای زیادی باهم دارند و در هیچکدام از گروههای فوق قرار نمیگیرند و شامل استخوانهایی میشوند که ستون فقرات و بعضی از استخوانهای جمجمه را تشکیل میدهند.
استخوانهای سزامویید (کنجدی) : این استخوانهای در تاندونهای نزدیک مفاصل ظاهر میشوند مهمترین استخوان این گروه ، استخون کشکک میباشد.
ساختمان استخوان
استخوان بافتی است همبندی ، که از سختترین بافتهای بدن انسان بشمار میرود. استخوان از یک ماده بنیادی آلی که در نمکهای غیر آلی ذخیره شدهاند تشکیل شده است. سختی استخوان به سبب وجود همین نمکهای غیر آلی است که تقریبا 60% وزن کل استخوان را تشکیل میدهند. این نمکها عمدتا شامل کلسیم ، فسفات و مقداری منیزیم و کربنات میباشند. خارج کردن نمکهای کلسیم از یک استخوان با قرار دادن استخوان در اسید معدن رقیق امکان پذیر است.
شکل استخوان پس از خارج کردن نمکهای کلسیم بهم نمیخورد ولی نرم میشود. بهطوریکه مثلا یک استخوان دراز را آنقدر میتوان خم کرد که دو انتهای آن به هم برسند. یک غشای همبندی به نام پریوستیوم periosteum سطح خارجی استخوانها را میپوشاند. این غشا در مفاصل حرکتی که با غضروف مفصلی پوشانده شدهاند، وجود دارد. پریوستیوم محتوی یک شبکه عروق خونی است که از طریق آن ، عروق به داخل استخوان نفوذ میکنند. در برش عرضی ، دو گونه استخوان تشخیص داده میشود.
استخوان متراکم
با چشم معمولی و غیر مسلح ، به صورت متراکم و بی شکل دیده میشود، و لایه خارجی استخوان را تشکیل میدهد. موقعی که استخوان متراکم زیر میکروسکوب مورد بررسی قرار میگیرد، واحدهایی با آرایش منظم مشاهده میشوند که سیستم هاورس نام دارد. سیستم هاورس از قسمتهای ریز تشکیل شدهاست.
یک حفره مرکزی (مجرای هاورس) که محتوی اعصاب و عروق است.
دوایر متحدالمرکز استخوانی (لاملا) که حفره مرکزی را احاطه کردهاند.
لاکونا به فضاهای بین لاملا که محتوی سلولهای استخوانی هستند گفته میشود.
کانالیکولها ، مجاری باریکی هستند که لاملا عبور کرده و به لاکوما وصل میشوند. از میان همین مجاری است که مواد غذایی بوسیله رگها به داخل مجرای هاورس پخش میشوند.
مابین سیستمهای هاورس مجاور ، لاملاهای دیگر به نام لاملاهای میان بافتی وجود دارند. و دورتادور محل استخوان توسط لاملاهای دیگری به نام لاملاهای محیطی احاطه شده است. مجاری هاورس مجاور هم ، به وسیله مجاری عرضی باریکه (مجاری ولکمن Volkmann's canal) به یکدیگر متصل میشوند و از میان همین مجاری است که رگها از یک سیستم هاورس به سیستم دیگر راه مییابند. گرچه استخوان متراکم با چشم معمولی بی شکل به نظر میآید، ولی میتوان فضاهایی را در آن مشاهده کرد که تفاوت عمده میان استخوان متراکم و اسفنجی در اندازه همین فضاهاست.
استخوان اسفنجی
در رشتههای استخوانی به نام ترابکولا که فضای ما بین آنها توسط چشم معمولی قابل روئیت است تشکیل شده است. مقدار هر یک از دو نوع استخوان فوق ، از استخوانی به استخوان دیگر و از قسمتی از استخوان به قسمتی دیگر فرق میکند. و بستگی به میزان قدرت مورد نیاز آن استخوان دارد. در تنه استخوان مداز ، یک لایه خارجی ضخیم از نوع استخوان متراکم وجود دارد. در صورتی که در یک استخوان نامنظم و یا کوتاه لایه متراکم استخوان نسبتا نازک است.
استخوان اسفنجی دارای لاملاهایی است که از نظر ساختمان شبیه به لاملاهای استخوان متراکم هستند با این تفاوت که فضاهای موجود در استخوان اسفنجی بزرگتر بوده و سیستمهای هاورس فقط در ترابکولهای بزرگ دیده میشوند. استخوان اسفنجی مواد غذایی خود را از رگهای اطراف دریافت میکند.
مغز استخوان
تنه استخوان دراز ، دارای یک حفره مرکزی به نام موولا میباشد. این حفره با مغز استخوان ، که در میان ترابکولهای استخوان اسفنجی نیز دیده میشود، پرشده است. به هنگام تولد تمامی مغز استخوان سلولهای خونی را تولید میکنند که در آن مغز قرمز استخوان گفته میشود. با آغاز دوران بلوغ ، مغز قرمز فقط در استخوانهای جمجمه ، قرقرهها استخوانهای کتف ، ستون مهرهها ، دندهها ، لگن و انتهای فوقانی بازو و رانها یافت میشود. در هر جایی که مغز قرمز توسط مغز زرد یا به عبارت دیگر چربی ، جایگزین شده باشد بافت خونساز کمی در آنجا وجود خواهد داشت.
کارایی استخوان
استخوان چهارچوب نگهدارنده بافتهای نرم را تشکیل داده و به منزله تکیهگاهی برای تحمل وزن بدن میباشد.
استخوان اهرمی است که ماهیچهها برای ایجاد حرکت ، فشار خود را بر آن اعمال میکنند.
استخوان از اترانهای حیاتی خاصی محافظت میکند مانند جمجمه که از مغز حفاظت میکند.
استخوان از نظر دارا بودن بافت تولید کننده سلولهای خونی ، دارای اهمیت میباشد.
استخوان منبع تجمع نمکهای کلسیک است.
توسعه و رشد استخوانها
در مدت تکامل بدن انسان ، بیشتر استخوانها ابتدا به صورت غضروف نمایان میشوند. اما تعداد کمی از آنها مانند ترقوه و استخوانهای سقف جمجمه ابتدا توسط پردههای متشکله مزودرم ظاهر شده و هیچ غضروفی ندارند. این تشکیلات اولیه غضروفی پردهای بعدا طی مراحل استخوان سازی به استخوان تبدیل میشوند. بعضی از استخوانها از یک مرکز استخوانسازی منفرد بوجود میآیند. باین معنی که تشکیل استخوان از یک نقطیه در ماده اولیه شروع شد. قوه استخوانی شدن تمام استخوان ادامه مییابد.
استخوانهای دیگر ، مانند استخوانهای مداز ، از بیش از یک مرکز استخوان سازی استخوانی میشوند. بطوری که در بعضی از مراحل رشد، استخوان بوسیله قسمتهای غضروفی به چندین بخش تقسیم میشود. اولین مرکز استخوان سازی که در هر استخوان ظاهر میشود مرکز استخوان سازی اولیه ، و مراکز بعدی ، مراکز استخوان سازی ثانویه نامیده میشوند. مرحله نموی که در آن این مراکز ظاهر میشوند در هر استخوان تقریبا ثابت است. بنابرین تعیین سن یک کودک نرمال با انجام رادیوگرافی از مناطق بخصوصی از اسکلت وی امکان پذیر است.
توسعه و رشد استخوان دراز
در یک استخوان دراز نمونه مرکز استخوان سازی اولیه در مرکز غضروف اولیه ، در حدود هشتمین هفته زندگی جنینی ظاهر شده و تا استخوانی شدن تمام تنه استخوان ادامه مییابد. تنه یک استخوان مداز و در حال رشد دیانیز نامیده میشود و استخوانی شدن دیانیز ، معمولا قبل از تولد کامل میشود.
-
سلول عصبی
مقدمه
بافت عصبی در واقع از مجموعهای از سلولهای عصبی یا نورون و سلولهای گلیا تشکیل شده است. نورونها دارای اشکال و اندازههای مختلفی میباشند. با این حال هر نورون از سه قسمت پریکاریون ، اکسون و دندریت تشکیل شده است. اکسون غالبا استطاله واحدیست ولی گاهی دارای زواید جانبی به نام کلاترال میباشد. بر اساس نقطه خروج زواید از پریکاریون میتوان نورونها را به یک قطبی ، دو قطبی و چند قطبی تقسیم نمود. نورونهای یک قطبی را میتوان در گانگلیونهای نخاعی مشاهده نمود.
نورونهای دو قطبی اکسون و دندریتها از دو نقطه متقابل از پریکاریون خارج میگردند. این گونه نورونها در بافت حسی بویایی و شبکیه چشم یافت میشوند. نورونهای چند قطبی از سایر نورونها فراوانترند. از انواع دیگر نورونها میتوان سلولهای پورکنژ را نام برد که فقط در لایه میانی قشر مخچه یافت میشوند. پریکاریون آنها بطری شکل است از یک قطب آن دندریت واحدی خارج میشود و سپس به شکل شاخههای درخت منشعب میگردد.
پریکاریون
اندازه پریکاریونها متفاوت است (بین 4 الی 135 میکرون) اشکال آن کروی ، ستارهای ، هرمی و گاه گلابی است. احتمالا در قشر مخ تنها 14 میلیارد نورون وجود دارد. نورونها معمولا دارای هستههای درشتاند که درون آنها یک یا چند هستک وجود دارند. نورونها علاوه بر اندامکهای متداول سیتوپلاسمی مانند دستگاه گلژی ، میتوکندری دارای ویژگیهایی نیز میباشند مانند وجود ذرات نیسل در پریکاریون و دندریتهاست که اجسامی بازوفیلیک محسوب میشوند.
مقدار این ذرات در سلولهای حرکتی بیش از سلولهای حسی است. ویژگی دیگر وجود تارهای نوروفیبریل در سیتوپلاسم دندریتها و اکسونهاست. اعتقاد بر این است که نورفیبریلها به انتقال مواد مثل یونها و متابولیتها کمک میکنند. نورونها گاه محتوی رنگدانههایی میباشند مانند ملانین در هسته سیاه واقع در مغز میانی و یا رنگدانههای محتوی آهن در هسته گلوبوس پالیدوس و همچنین در هسته قرمز.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جایگاه پریکاریون
نورونها و یا فقط پریکاریون آنها اغلب به صورت متراکم داخل گرههای عصبی یا گنگلیونها قرار دارند. این گرهها هم در سیستم عصبی محیطی به نام گانگلیونهای حسی نخاعی- مغزی و با گنگلیونهای حرکتی احشایی و هم درون سیستم عصبی مرکزی به نام هسته وجود دارند.
گانگلیونها
اندازه گانگلیونها و هم چنین تعداد نورونهای هر گانگلیون بسیار متفاوت است (از چند نورون تا 50 هزار).هر گانگلیون درون کپسولی متشکل از بافت همبند محصور میباشد. از کپسول مزبور انشعاباتی به داخل گنگلیونها پیش میروند و آن را به بخشهایی تقسیم میکنند. گانگلیونهای نخاعی را میتوان به صورت برجستگیهای کروی یا دوکی شکل بر سر راه ریشه خلفی اعصاب نخاعی مشاهده نمود. گانگلیونهای خودکار به دو صورت دو تنه سمپاتیکی در اطراف ستون فقرات قرار دارند.
تارهای عصبی (اکسونها)
تارهای عصبی در مهرهداران به دو نوع قطور (25 - 1 میکرون) و نازک (کمتر از 1 میکرون) تقسیم میشوند. تارهای قطور به یک یا چند غلاف مجهزاند. معمولا سلولهای شووان تمام اکسونهای محیطی را میپوشانند این سلولها اغلب با یک نظم خاصی همانند شیرینی رولت در اطراف اکسونها پیچیده شدهاند. علاوه بر غلاف شووان ممکن است اکسونها دارای پوششی از لایه میلین باشند. وجود یا عدم وجود لایه میلین را میتوان معیاری برای تقسیم بندی تارهای عصبی در نظر گرفت. میلین عمدتا از چربی تشکیل یافته است منکسر کننده نور میباشد و سفید رنگ است.
گرههای رانویه
میلین در فواصل منظم 0.5 - 0.1 میلیمتر قطع میگردد و بریدگیهایی موسوم به گرههای رانویه را ایجاد میکند. سلولهای شووان که سازنده میلین محسوب میشوند روی میلین قرار میگیرند. تارهای میلیندار فاقد سلولهای شووان در ماده سفید مراکز عصبی فراوان یافت میشوند. از دیدگاه میکروسکوپ الکترونی میلین یک ماده نامنظم و فاقد ساختمان نیست بلکه میتوان آن را به عنوان لایههای متحدالمرکز غشای سلولهای شووان تلقی کرد.
نقش سلولهای شووان
سلولهای شووان در ترمیم اکسونهای قطع شده نقش مهمی را به عهده دارند. هم چنین به هنگام بروز جراحات و آسیب بافتی با عمل فاگوسیتوز (بیگانه خواری) به پاکسازی بافت عصبی میپردازند. عمل سلولهای شووان در داخل سیستم عصبی مرکزی به عهده سلولهای گلیال دیگری به نام الیگودندروسیت میباشد زیرا که دستگاه عصبی مرکزی فاقد سلولهای شووان است. بنابراین عوامل سازنده میلین در سیستم عصبی مرکزی الیگودندروسیتها هستند.
اندازه قطر اکسونها
قطر اکسونها از لحاظ تعیین سرعت انتقال جریان عصبی بسیار مهم میباشند. در سیستم عصبی بایستی پارهای از سیگنالها به سرعت به مراکز منتقل گردند و در برخی حالات نیازی به تسریع انتقال جریان عصبی وجود ندارد. حداکثر سرعت جریان عصبی 120m/sec و حداقل 0.5m/sec میرسد. برای تعیین رابطه بین سرعت جریان و قطر اکسونها از نوعی تقسیم بندی تارهای عصبی به گروه C,A استفاده میکنند.
گروه A خود دارای چهار زیر گروه α وβ و δ وσ میباشد. این گروه از تارهای میلیندار تشکیل شده است و قطر تارهای آن بین 20 - 1 میکرون نوسان دارد. گروه C فقط شامل یک دسته تار عصبی به قطر 2 - 0.5 میکرون نوسان دارد. گروه C فقط شامل یکدسته تار عصبی به قطر 2- 5/0 میکرون است و در ضمن فاقد میلین میباشد.
خواص نورون
نورونها با داشتن ساختار ویژه برای کاری که انجام میدهند سازگاری حاصل کردهاند. تحریک پذیری ، هدایت پیام عصبی و انتقال پیام عصبی سه ویژگی عمده نورونها هستند.
تقسیم بندی نورونها
نورونها را بر حسب اینکه پیام عصبی را در چه جهتی هدایت کنند به دو گروه نورونهای حسی ونورنهای حرکتی تقسیم میکنند. نورونهای حسی دندریت بلند و اکسون کوتاه دارند و پیامهای عصبی را از گیرندههای حسی به سمت مراکز عصبی هدایت میکنند و نورونهای حرکتی اکسون بلند و دندریت کوتاه دارند و پیامها را به اندامهای واکنش مانند ماهیچهها و غدهها میرسانند.
بافت همراه نورون
سیستم عصبی علاوه بر نورون شامل سلولهای دیگری است که بر اعمال حفاظتی و تغذیهای نورون شرکت دارند اما در نقل و انتقال جریان عصبی دخالت مستقیمی ندارند. بافت همراه یا نوروگلی عامل پیوند اجزای متشکل بافت عصبی در سیستم مرکزی و محیطی است. نوروگلی را میتوان به سلولهای درشت و یا ریز تقسیم نمود. از جمله سلولهای درشت آستروسیتها و الیگودندروسیتها هستند. آستروسیتها در ترمیم و استحکام بافت عصبی و جدا نمودن تارها از هم و متابولیسم نقش دارند و الیگودندروسیتها در تولید میلین نقش دارند و سلولهای ریز نوروگلی خاصیت بیگانه خواری دارند.
-
عضله صاف
نگاه کلی
فیبرهای عضله صاف معمولا 2 تا 5 میکرومتر قطر داشته و فقط 20 تا 500 میکرومتر طول دارد در حالی که فیبرهای عضلات اسکلتی قطری تا 20 برابر آنها داشته و طولشان تا چندین هزار برابر میرسد. بسیاری از اصول انقباضی بطور یکسان در مورد عضله صاف و عضله اسکلتی صدق میکند. مهمتر از همه بطور اصولی همان نیروهای جاذبهای بین فیلامانهای میوزین و اکتین که در عضله صاف کاملا متفاوت است.
انواع عضله صاف
عضله صاف هر اندام با عضله صاف بیشتر اندامهای از چندین نظر تفاوت مشخص دارد. ابعاد فیزیکی ، سازمان بندی به صورت دستجات یا صفحات ، جواب به انواع مختلف تحریکات (استیمولوسها) مشخصات حسگیری و غیره با این وجود به خاطر سادگی ، عضلات صاف را بطور کلی به دو دسته بزرگ میتوان تقسیم کرد.
عضله صاف چند واحدی
این نوع عضله صاف از فیبرهای عضلانی صاف مجزا تشکیل شده است. هر فیبر بطور کاملا مستقل از فیبرهای دیگر عمل میکند و غالبا مانند فیبرهای عضلانی اسکلتی از یک انتهای عصبی واحد عصب گیری میکند. علاوه بر آن سطوح خارجی این فیبرها مانند فیبرهای عضلات اسکلتی از یک لایهی نازک ماده شبیه غشا یا مخلوطی از فیبریلهای کلاژن و گلیکو پروتئین پوشیده میشوند که به عایقبندی فیبرهای جداگانه از یکدیگر کمک میکند. مهمترین مشخصه فیبرهای عضله صاف چند واحدی آن است که هر فیبر میتواند بطور مستقل از فیبرهای دیگر منقبض شود و کنترل آنها نیز بطور عمده توسط سیگنالهای عصبی به انجام میرسد.
این موضوع برعکس عضله تک واحدی یا احشائی است که در آن مهم عمده کنترل بر عهده محرکهای غیر عصبی است. یک مشخصه اضافی آن این است این عضلات به ندرت انقباضات خود به خودی نشان میدهند. بعضی از نمونههای عضله صاف چند واحدی که در بدن یافت می شوند عبارتند از فیبرهای عضلانی صاف عضله مژکانی چشم ، عنبیه چشم ، پلک سوم که چشم را در بعضی از حیوانات پست میپوشاند و عضلات راستکننده که موجب سیخ شدن موها بر اثر تحریک عصبی سمپاتیک میشوند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عضله صاف تک واحدی
واژه تک واحدی گمراه کننده است زیرا به معنی فیبرهای عضلانی واحد نیست بلکه به معنی توده کلی از صدها یا میلیونها فیبر عضلانی است که با یکدیگر به صورت یک واحد منقبض میشوند. فیبرها معمولا با یکدیگر جمع شده و به صورت صفحات یا دستجاتی در میآیند و غشای سلولی آنها در نقاط متعددی به یکدیگر میچسبند بطوری که نیرویی که در یک فیبر عضلانی تولید میشود، میتواند به فیبرهای بعدی منتقل شود. علاوه بر آن غشاهای سلولی توسط محلهای تماس شکافی متعددی ، به یکدیگر ملحق میشوند که از طریق آنها یونها میتوانند به آزادی از یک سلول به سلول بعدی بروند.
بطوری که پتانسیلهای عمل یا جریان یونی ساده میتوانند از یک فیبر به فیبر بعدی سیر کرده و موجب شوند که فیبرهای عضلانی همگی با یکدیگر منقبض شوند. این نوع عضله صاف همچنین به علت اتصالات دو طرفه در بین فیبرها عضله صاف سن سی تیال نامیده میشود. چون این نوع عضله در جدار بیشتر احشا بدن شامل روده ، مجاری صفراوی ، رحم و بسیاری از رگهای خون یافت میشود لذا عضله صاف احشایی نیز نامیده میشود.
روند انقباضی در عضله صاف
عضله صاف محتوی هم فیلامانهای اکتین و هم فیلامانهای میوزین است و مشخصات شیمیایی آنها مشابه مشخصات شیمیایی فیلامانهای اکتین و میوزین عضله اسکلتی است. عضله صاف تروپونین که برای کنترل انقباض عضله اسکلتی ضروری است، ندارد. لذا مکانیسم کنترل انقباض در آن کاملا متفاوت است. اختلافات عمدهای در سازمانبندی فیزیکی عضله صاف و عضله اسکلتی و نیز اختلافاتی در سایر جنبه های عمل عضله صاف از قبیل انقباض ، کنترل روند انقباضی توسط یونهای کلسیم ، مدت انقباض و مقدار انرژی مورد نیاز برای روند انقباضی وجود دارد. عضله صاف دارای همان ترتیب قرار گرفتن فیلامانهای اکتین و میوزین نظیر عضله اسکلتی نیست.
در فیبر عضله صاف تعداد زیادی فیلامانهای اکتین دیده میشود که به اجسام متراکم Dense Bodies چسبیدهاند. تعدادی از این اجسام به نوبه خود به غشای سلول میچسبند در حالی که بقیه آنها در سراسر سارکوپلاسم پراکندهاند. اما توسط داربستی از پروتئینهای ساختمانی که یک جسم متراکم را به جسم بعدی متصل میکنند در جای خود بطور ثابت نگاه داشته میشوند. بعضی از اجسام متراکم غشای سلولهای مجاور نیز توسط پلهای پروتئینی بین سلولی به یکدیگر چسبانده شدهاند. بطور عمده از طریق این پیوندهاست که نیروی انقباضی از یک سلول به سلول بعدی انتقال داده میشود.
در لابلای فیلامانهای متعدد اکتین در فیبر عضلانی معدودی فیلامانهای میوزین قرار گرفتهاند. این فیلامانها قطری بیش از دو برابر قطر فیلامانهای اکتین دارند. در مقطع عکس میکروسکوپ الکترونی ، انسان معمولا تعداد فیلامانهای اکتین را حدود 15 برابر تعداد فیلامانهای میوزین مییابد. بخشی از این اختلاف از این حقیقت ناشی میشود که نسبت طول فیلامان اکتین به طول فیلامان میوزین در عضله صاف بسیار بزرگتر از عضله اسکلتی است. بنابراین احتمال دیدن فیلامانهای اکتین بیش از حد افزایش مییابد.
با این وجود انسان تحت تاثیر کم بودن فیلامانهای میوزین نسبت به فیلامانهای اکتین قرار میگیرد. واحدهای انقباضی عضله صاف به این ترتیب است که تعداد زیادی از فیلامانهای اکتین به روی یک فیلامان میوزین واحد که در نقطه وسط بین اجسام متراکم واقع شده است قرار میگیرند. این واحد انقباضی مشابه واحد انقباضی عضله اسکلتی اما بدون نظم و ترتیب ساختمان عضله اسکلتی است. در واقع اجسام متراکم عضله صاف همان نقش صفحات Z را در عضله اسکلتی بازی می
-
غده تیروئید
غده تیروئید در جلو و طرفین گردن و مقابل مهرههای تحتانی گردن و اولین مهره پشتی قرار دارد. غده تیروئد دولوب راست و چپ در هر سمت گردن دارد که توسط بخش باریکی به نام تنگه تیروئید (اسیموس) به یکدیگر متصل هستند. اسیموس تیروئید بلافاصله زیر حنجره از عرض تراشه عبور میکند. غده تیروئید از تعدادی فولیکول حاوی مواد زرد رنگ و نیمه مایع به نام کلوئید ساخته شده است. تقریبا 5 سانتیمتر طول ، 3 سانتیمتر عرض و 30 گرم وزن دارد.
هورمونهای تیروئیدی
سلولهای تیروئید ، هورمون مختلف ترشح میکنند. تیروکسین (T4) ، تری یدوتیرونین ( T3) که معمولا هورمونهای تیروئیدی نامیده میشوند و کلسی تونین (Calcitonine).
جذب متابولیسم ید
وجود ید برای سنتز هورمونهای تیروئید اهمیت اساسی دارد. در حقیقت غده تیروئید مصرف کننده اصلی ید در بدن است و کمبود ید به اختلالاتی در کار تیروئید منجر میشود. ید توسط غذا به بدن و توسط دستگاه گوارش جذب میشود.
تنظیم کار تیروئید
ترشح هورمون تیروئید یا محرک تیروئید (TSH) ، آزاد سازی هورمونهای تیروئیدی را کنترل میکند، میزان ترشح TSH نیز بر اساس سطوح هورمونهای تیروئید در خون تنظیم میشود. اگر هورمون تیروئید در خون کاهش پیدا کند. ترشح TSH افزایش مییابد و در نتیجه سطح T3 و T4 در خون بالا میرود. هورمون آزاد کننده تیروتروپین (TRH) که از هیپوتالاموس ترشح میشود، آزاد شدن TSH از غده هیپوفیز را تا حدودی تعدیل میکند.
کار هورمونهای تیروئید
اصلیترین کار T3 و T4 کنترل فعالیت متابولیک سلول است. تیروکسین ، تری ید و تیرونین نمو صحیح مغز را ممکن میسازند، تولید ادرار ، تجزیه پروتئینها و جذب گلوکز توسط سلولها ، را افزایش میدهد. کلسی تونین یا تیروکلسی تونین توسط تیروئید ترشح میشود. اما تحت کنترل TSH قرار ندارد. این هورمون در پاسخ به افزایش سطح کلسیم پلاسمای خون ترشح میشود و با افزایش دادن رسوب کلسیم در استخوان سطح کلسیم در پلاسما را پایین میآورد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کم کاری تیروئید و میکزدم Hypothyroidism and Myxedema
هیپوتیروئیدسیم حالتی است که با پیشرفت کند کم کاری تیروئیدی مشخص میشود. و در انواع مختلف دسته بندی میشود.
نوع اولیه : بیش از 95 درصد موارد مبتلایان دچار کم کاری اولیه تیروئید هستند که اختلال عملکرد خود غده تیروئید است.
نوع ثانویه : کم کاری تیروئید به علت نارسایی هیپوفیز را هیپوتیروئیدی ثانویه گویند.
نوع ثالثیه : کم کاری تیروئید ناشی از نارسایی هیپوتالاموس را هیپوتیروئیدی ثالثیه گویند.
وجود هیپوتیروئیدی از زمان تولد را کرتینیسم گویند. مادر نیز ممکن است دچار کم کاری تیروئیدی باشد.
تیروئیدیت اتوایمیون (تیروئیدیت هاشیموتو) شایعترین کم کاری تیروئید در بالغین است که غده تیروئید توسط سیستم ایمنی بدن مورد تهاجم قرار میگیرد.
کم کاری تیروئید در مبتلایان به پرکاری تیروئید که توسط ید رادیواکتیو ، جراحی یا داروهای ضد تیروئیدی درمان شدهاند نیز مشاهده میشود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تظاهرات بالینی
علائم بالینی در ابتدا غیر اختصاصی مفرط بیمار مانع میشود کار روزانه خود را بطور کامل انجام دهد. شکایاتی مثل ریزش مو ، شکنندگی ناخنها و خشکی پوست در این بیماران شایع است. امکان بیحس شدن یا تیغ شدن انگشتان نیز وجود دارد. گاهی بیمار از خشن شدن صدا شکایت دارد. علاوه بر از بین رفتن میل جنسی ، بیماران مونث دچار اختلالات قاعدگی مثل منوراژی یا آمنوره نیز میشوند. در کم کاری شدید تیروئید ، درجه حرارت و سرعت ضربان قلب از حد طبیعی کمتر میشوند.
وزن بیمار ، حتی بدون افزایش مصرف غذا معمولا رو به افزایش میگذارد، با این وجود احتمال کاشکسی در کم کاری شدید وجود دارد. ضخامت پوست به علت تجمع پلی ساکارید در بافتهای زیر پوستی (میکزدم) افزایش مییابد. صورت بیمار حالت بیتفاوتی پیدا میکند و مثل ماسک میشود. بیمار در محیط گرم نیز از سرما شکایت دارد. با پیشرفت بیماری پاسخهای عاطفی بیمار کند میشود. فرآیندهای هوشی کند میشود. و بیمار حالت بیتفاوتی پیدا میکند. اندازه زبان ، دستها و پاها در اکثر مبتلایان بزرگ میشود. بیمار از یبوست شکایت دارد.
پرکاری تیروئید (Hyperthyroidism Graves diseafe)
پرکاری تیروئید یک بیماری کاملا مشخص بوده که شایعترین علت آن بیماری گریوز تشکیل میدهد معمولا آن را گواتر اگزوفتالمیک نیز مینامند.
علت پرکاری تیروئید
کاملا مشخص نیست. به نظر میرسد برون ده بیش از حد غده تیروئید غیر طبیعی آن توسط ایونوگلبولینهای در گردش خون مربوط باشد. مادهای به نام محرک طویل الاثر تیروئید با غلظت زیاد در سرم بسیاری از مبتلایان به هیپوتیروئیدی مشاهده شده است که امکان دارد با نقص سیستم ایمنی بیمار ارتباط داشته باشد. امکان دارد به دنبال ضربه روحی- استرس یا عفونت ایجاد شود. علل شایع دیگر پرکاری تیروئید عبارتند از : تیروئییت و مصرف زیاد از حد هورمونهای تیروئیدی.
مشخصات بالینی
به صورت یک سری نشانه و علائم مشخص تظاهر مییابد (تیروتوکسیکوز یا سمیت تیروئیدی). علامت مشخصه آنها اغلب حالت عصبی است. این بیماران از نظر عاطفی اغلب به شدت تحریک پذیر ، بیقرار و نگران میباشند. بیمار نمیتواند آرام بنشیند، اغلب از تپش قلب ناراحت است، نبض آنها چه در حالت استراحت و چه در فعالیت بطور غیر طبیعی بالا است. این بیماران نمیتوانند گرما را تحمل کنند، بسادگی دچار تعریق فراوان میشوند. پوست آنها همیشه برافروخته است، رنگ نقرهای مشخصی دارد و گرم ، نرم و مرطوب است. گاهی لرزش ظریفی در دستها مشاهده می شود.
بسیاری چشمان بر آمده (اگزوفتالموس) دارند که حالت خمیدگی در چهره آنها ایجاد میکند. سایر علائم عبارتند از افزایش اشتها و پرخوری ، تا زمانی که علائم گوارشی ظاهر نشدهاند، کاهش وزن تدریجی ، خستگی ، ضعف و غیرعادی عضلانی ، آمنوره ، تغییرات اجابت مزاج به شکل یبوست یا اسهال سرعت ضربان قلب بین 90 تا 60 بار در دقیقه است. فشار خون سیستولیک بالا است ولی فشار دیاستولیک افزایش نمییابد. امکان فیبرپلاسیون دهلیزی وجود دارد، نارسایی احتقایی قلب بخصوص در سالخوردگان شایع است.
ارزیابی تشخیصی
غده تیروئید بزرگ ، نرم و ضرباندار گشته و ممکن است بر روی شریانهای آن تریل لمس شده و یا بروشی شنیده شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع:سايت رشد
-
تئوریهای شنوائی
تئوری های شنوائی می کوشند رابطه ادراک شنوائی را با ساختمان و کنش مکانیزم شنوائی بیان کنند و بخوصوص به اساس فیزیولوژیک ارتفاع و شدت صوت توجه دارند. دانشجو باید از مهم ترین این تئوریها مثل تئوری دید رنگ که از آن صحبت کردیم، قسمت اعظم آنچه درباره رابطه آدمی و جهان خارج می دانیم متمرکز شده است.
تئوری موضعی
این تئوری در صورت اصلیش توسط هلم هلتز بیان شد که می پنداشت که تارهای غشاء پایه ای در اثر رزنانس با فراوانی هائی که از خارج می گیرند مرتعش می شوند. در صورت فعلیش این تئوری آن است که هر ناحیه از غشاء پایه ای نسبت به فراوانی بخوصوصی حساسیت دارد. مثلاً گمان می کنند ناحیه باریک بخوصوصی حساسیت را دارد هر چند قسمتهای دیگر نیز تا حدی در اثر این فراوانی فعالیت پیدا می کنند نیز گمان می کنند که جریاناتی که در قسمتهای مختلف غشاء پایه ای ایجاد می شوند به قسمتهای مختلف ناحیه شنوائی کرتکس سربرال می روند.
دیده ایم که در غشاء پایه ای هر چند تارها مرتعش نمی شوند نسبت به فراوانی های مختلف عمل مختلف دارند. این امر را در بحث از پاسخ حلزونی دیدیم .نیز شواهدی در دست است که اگر گوش حیوان مدتی در معرض صداهای زیر شدید قرار گیرد آن ناحیه حلزون که بافتهای کوتاه در آنجا قرار دارند (و بموجب این فرضیه مسئول صداهای زیرند) آسیب می بینند. اما صداهای بم شدید به طور کلی و نه موضعی به غشا پایه ای لطمه نمی زنند.
طبق نظریه موضعی شدت یا بلندی صوت مربوط به آنست که چه مقدار از غشاء پایه ای به فعالیت در می آیند دو صوت که همان فراوانی و همان شدت را دارند همان تارها را تحریک می کنند. از این گذشته همان تارها هستند که حداکثر فعالیت را پیدا می کنند. اگر دو صوت که یک فراوانی دارند در شدت اختلاف پیدا کنند عده تارهایی که تحریک می شوند در مورد صوت شدیدتر بیشتر است اما بافته هائی که حداکثر تحریک را پیدا می کنند همانند. بنابراین طبق نظریه موضعی زیر و بمی صدا مربوط به موضعی است که حداکثر فعالیت را پیدا می کند و بلندی صدا مربوط به وسعت تحریک در اطراف ناحیه ایست که حداکثر تحریک را یافته است.
تئوری فراوانی
تئوری فراوانی به چند نوع مختلف بیان شده است. تئوری ردفورد می گویند که گوش آدمی مثل گوشی تلفون کار می کند. این تئوری بیان می کند که فراوانی ده هزار سیکل در ثانیه موجب می شود که عصب شنوائی ده هزار ارتعاش عصبی را در ثانیه به مغز برساند زیر و بمی بسته به فراوانی ارتعاشات عصبی است که به مغز می رسند بلندی صوت مربوط است به عده بافته های شنوائی که تحریک می شوند. اما بدون توسل به تئوری دیگری که اینک مورد بحث قرار خواهد گرفت فراوانی نمی تواند تجربه زیر و بمی را در بیش از هزار سیکل در ثانیه بیان کند.
شلیک جریان عصبی
این تئوری نوع دیگری از تئوری فراوانی است واضعان آن وور و بری بودند و آنرا برای توجیه اثر وور-بری پیشنهاد کردند. از آنچه در باره اثر وور-بری گفته شد به یاد خواهیم آورد که فراوانی ارتعاش تا پنج هزار سیکل در ثانیه توسط عصب شنوائی نقل می شود هر چند که یکایک اعصاب به صورت فردی هیچکدام بیش از هزار ارتعاش را در ثانیه نقل نمی کنند. از این امر بر می اید که تارهای عصبی به صورت گروه گروه کار می کنند و هر گروهی نسبت به تراکم معینی از امواج خارجی عمل می کنند.
چنانکه در شکل هفتم نشان داده شده است .گروه معینی از تارهای عصبی وقتی به تراکم مخصوصی از محرک خارجی بر خورد می کنند وارد عمل می شوند و بعضی گروهها بیش از گروههای دیگر وارد عمل می شوند.
مثلاً وقتی صوتی که سه هزار سیکل در ثانیه فراوانی دارد به گوش می خورد در عصب شنوائی در هر سه هزارم ثانیه ارتعاشی به راه می افتد و هر بار یک گروه از تارهای عصبی در این فعالیت شرکت می کنند. اما بعضی از تارها به علت اینکه حساسیت بیشتری دارند ارتعاشات بیشتری از بعضی دیگر به راه می اندازند یا شلیک می کنند. ارتفاع صوت طبق این نظریه به عده شلیکها مربوط می شود.بلندی صدا به این ترتیب حس می شود که به علت شدت صوت عده تحریکهای بیشتری در هر ثانیه شلیک صورت می گیرد.
مثلاً صوت بلندی ممکن است بجای پنجاه تار عصبی صد تار را تحریک کند و تارهائی که با صوت دیگر پانصد بار در ثانیه شلیک می کردند در اثر تحریک صوت بلند ممکن است هفتصد بار در ثانیه شلیک کنند. نتیجه کلی عبارت است از ارتعاشات بیشتری در هر ثانیه خواهد بود.بنظر می آید که تئوری شلیک و تئوری موضعی هیچیک در نفس خود کافی نباشد که همه جنبه های شنوائی را توجیه کند و از هر دو باید استفاده کرد.
-
عضله قلب
مقدمه
حرکت خون در بدن در نتیجه نیرویی است که با انقباضات منظم قلب ، فشردگی رگها در اثر حرکات بدنی و یا انقباضات عضلات صاف اطراف رگهای خونی اعمال میگردد. اهمیت نسبی هر یک از این مکانیزمها در ایجاد جریان خون در جانوران مختلف متغییر است. در مهره داران قلب نقش عمده را در گردش خون بازی میکند. قلب پستانداران از چهار حفره تشکیل شده است. خون برگشتی از ششها وارد دهلیز چپ شده و به بطن چپ میرود و سپس به گردش خون سیستمیک (بدنی یا عمومی) رانده میشود.
خون جمع شده در بدن به دهلیز راست میریزد و سپس به بطن راست عبور کرده و از آنجا به ششها تلمبه میشود (گردش خون ریوی). دریچه از برگشت خون از سرخرگها (آئورت و شش) به بطنها ، به دهلیزها جلوگیری میکنند. این دریچهها غیر فعال هستند و با اختلاف بین حفرههای قلب ، باز و بسته میشوند. دریچههای دهلیزی بطنی توسط رشتههایی به نام طنابهای وتری به ستونهای کوچک متصل هستند. طنابهای وتری از برگشت لبهای دریچهها به داخل دهلیزها هنگام انقباض بطنها و زمانی که فشار داخل بطنها خیلی از فشار داخل دهلیزها جلوگیری میکنند.
ساختمان دیواره قلب
دیواره قلب پستانداران از داخل به خارج تشکیل شده است، از آندوکارد که آندوتلیوم سادهای است که به صورت لایه نازکی سطح داخلی حفرههای قلب را مفروش میکند. لایه دوم میوکارد یا عضله قلب است که بخش قابل انقباض قلب میباشد و تقریبا تمام حجم قلب را تشکیل میدهد و لایه خارجی یا اپیکارد یا اپیگاریوم نامیده میشود.
این لایه نیز به صورت ورقه نازکی سطح خارجی قلب را میپوشاند، این مجموعه در داخل کیسهای از فیبرو سروز (لینی آبشامهای) به نام آبشام قرار میگیرد. آبشام محتوی مایع شفافی است و باعث تسهیل حرکات قلب میشود. آبشام کیسه دو جدارهای است که از دو لایه داخلی یا امثاییکه به سطح قلب میچسبد و لایه خارجی یا لایه جداری تشکیل شده است. قلب از سه نوع عمده عضله دهلیزی ، عضله بطنی ، رشتههای عضلانی تخصص یافته تحریکی و هدایتی تشکیل شده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختمان بافت شناسی عضله قلب
میوکارد یا عضله قلب از دستجات رشتهها یا سلولها کم و بیش پهنی تشکیل میشود هر رشته مانند عضله اسکلتی مخطط بوده ، میوفیربلهای (تارچهها) مشخصی تقریبا نظیر عضله اسکلتی که محتوی فیلامانهار اکتین و میوزین هستند. از کنار هم قرار گرفتن غشای دو سلول مجاور دو نوع منطقه بوجود میآید، یکی هنگامی که انتهای یک رشته عضلانی عمود بر انتهای رشته عضلانی دیگر قرار گرفته تشکیل میشود. و صفحه ارتباطی یا صفحه بین سلولی یا دیسکها درهم فرو رونده یا دیسک انترکاله نامیده میشود.
در این صفحات انتهای رشته سلولی عمود برهم چین خوردگی زیادی دارند و بطور موازی باهم سیر کرده و مقاومت در این ناحیه بسیار کم است و فقط 400/1 مقاومت غشای خارجی رشته عضله قلب است. این مناطق همیشه در خط (z) بوجود میآیند. منطقه دوم از کنار هم قرار گرفتن غشاهای کناری یا جانبی سلولها یا رشتهها تشکیل میشود، بوسیله اتصالات محکم غشاهای دو سلول مجاور کاملا بهم نزدیک میشوند! این مناطق را اتصالات محکم مینامند. این تشکیلات علاوه بر اینکه سلولهای قلبی را بطور محکمی در کنار هم قرار میدهند، سبب تسهیل عبور جریان الکتریکی از یک سلول قلبی به سلول دیگر میگردند.
سن سی سیوم
سن سی سیوم به بافتی گقته میشود که دیواره حد فاصل سلول از بین رفته و هستهها موجود باشند. قبل از اختراع میکروسکوپ الکترونی تصور بر این بود که بافت عضلانی یک بافت سن سی سیال است. زیرا با میکروسکوپ نوری دیواره حد فاصل سلولها به خوبی قابل تشخیص شود. اما بعد از اختراع میکروسکوپ الکترونی و مطالعه بافت عضلانی قلب توسط آن مشاهده گردید که سلولهای عضلانی قلب یک واحد کامل بوده و هر یک بوسیله یک غشای سلولی احاطه میشوند و حالت سن سی سیالی ندارند.
اما به دلیل ارتباط خاص سلولی بین وجود صفحه بین سلولی و اتصالات محکم شکافی بافت قلب از نظر عملکرد همانند یک سن سی سیوم رفتار کرده ، یعنی بواسطه این تشکیلات سلولهای عضلانی قلب چنان محکم و فشرده به یکدیگر متصل شدهاند که هرگاه یکی از سلولها تحریک شود پتانسیل عمل حاصله به تمام سلولها انتشار مییابد و در تمام قلب منتشر میشود. یعنی سلولهای قلب همانند یک کل واحد یا یک سلول عمل میکنند و به همین دلیل به جای سن سی سیوم بافتی ، سن سی سیوم عملی گفته میشود.
پتانسیل عمل در عضله قلبی
بخش اول پتانسیل عمل یعنی دپولاریزاسیون سریع و اورشوت آن که در نتیجه عمل کانالهای سریع سریمی انجام میشود . بعد از دپو لارزیاسیون سریع و اورشوت، پتانسیل عمل در عضله بطنی دارای یک فاز کفهای است، کفه توسط دسته دیگر از کانالها که با کانالهای سریمی سریع فرق دارند ایجاد میشوند. این کانالها بر خلاف کانالهای سدیمی سریع به آهستگی باز میشوند و کانالهای آهسته نام دارند و یونهای کلسیم و سدیم را هدایت میکنند.
همچنین دیر باز شدن کانالهای پتاسیمی به ایجاد کفه کمک میکند. یکی که در فاز کفهای وارد سلول میشود و به شروع انقباض سلولهای بطن کمک میکند. روپولاریزاسیون سلولهای بطنی در اثر بسته شدن کانالهای آهسته کلسیمی و سریمی و باز شدن با تاخیر کانالهای پتاسیمی صورت میگیرد.
فعالیت الکترونیکی عضله قلب
قلب یک تلمبه عضلانی است که خون را به دستگاه سرخرگی پمپ میکند. موج تحریک در قلب پیس میکر با بخش مولد ضربان شروع میشود. گسترش موج تحریک در بقیه قلب بستگی به نحوه تماس سلولها دارد. اتصالات بین رشتههای عضلانی در قلب مقاومت پایین داشته و اجازه عبور به فعالیت الکترونیکی از یک سلول به سلول دیگر را میدهد، همین امر سبب انقباض همزمان عضله قلبی میشود.
عوامل موثر بر خواص سلولهای عضلانی قلب
استیل کولین که از انتهای رشتههای عصبی کونیرژیک آزاد میشود، نوسانی بین پتانسیل تولید شده در سلولهای پیس میکر را زیادی میکند و در نتیجه تعداد ضربان قلب را کم میکند، این فرآیند اثر کرونوتروپیک منفی نامیده میشود. رشتههای پاراسمپاتیک کولیزژیک و گره سینوسی و گره دهلیزی بطنی قلب مهره داران عصب دهی میکند. اپی نفرین و نورا اپی نفرین هم تعداد ضربان را افزایش داده (اثر کرونرتروپیک مثبت) و هم قدرت انقباض قلب را زیاد میکند (اثر انیوتروپیک مثبت).
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-