نقش آگاهي در كمالگرايي و هجوم افكار منفي
بعضي از روان شناسان معتقدند كه آگاهي نسبت به يك مشكل باعث حل آن ميشود. اين بدان معناست كه ما هرچه بيشتر خودمان و طبيعت مشكلاتمان را بشناسيم بهتر ميتوانيم تغييرات مثبت ايجاد كنيم. همة ما ميدانيم كه براي حل مشكل گام اول آگاهي نسبت به آن است، اما نكتة مهم اين است كه كيفيت اين آگاهي رابطة مستقيمي با حل مسأله دارد. يعني هرچه اين آگاهي عميقتر باشد، حل مشكل هم به مراتب موفقتر خواهد بود. خيلي وقتها آگاهي همان حل مشكل ميباشد و مشكل همان عدم آگاهي.
اما سؤالي كه پيش ميآيد اين است كه آيا ما نسبت به خود و مشكلاتمان آگاه نيستيم؟ پاسخ اين است كه در وجود هر فرد بدون شك چيزهايي وجود دارد كه فرد نسبت به آنها آگاه نيست ممكن است يك الگوي رفتاري خاص يا يك طرز تفكر به صورت يك عادت درآيند و خود به خود در موقعيتهاي متفاوت تكرار ميشوند.
يكي از اين موارد كمال گرايي افراطي و افكار منفي ميباشد. يك فرد كمال گرا دايماً مضطرب است و از فقدان اعتماد به نفس رنج ميبرد حتي شايد به كمال گرايي خود افتخار كند اما هرگز نميداند يكي از علل استرس دايمي او همان كمال گرايي افراطي است. گاه ما در هجوم افكار منفي خود ناشي از شكست يا استرس غرق ميشويم بدون اينكه بدانيم توسط آنها تسخير شدهايم. در اينجا هم مشكل عدم آگاهي است. دو مطلب فوق را با تفصيل بيشتر پي ميگيريم.
كمال گرايي افراطي
كمال گرايي بدين معناست كه فرد انتظار دارد تمام كارها كامل و بدون نقص انجام شود و در هر حوزه بهترين باشد. اين مسأله به خودي خود خوب است اما افراط در آن قطعاً مشكل آفرين خواهد شد.
اگر شما بخواهيد تمام زندگي را مانند يك آدم كمال گراي افراطي بگذرانيد، اين امر به خود باوري و اعتماد به نفستان آسيب خواهد رساند. تقاضاهاي بيشمار و غيرممكن از خود كه منطقاً قادر به برآورده ساختن آنها نيستيم يا انتظارات بيجا و غير واقعي از ديگران نتيجهاي جز يأس و خود انكاري در پي نخواهد داشت.
شخص كمال گراي افراطي مدام خود را تحقير ميكند، چرا كه هيچگاه به كمال آرماني نميرسد و اين مسأله به نوبة خود آرامش ذهني را برهم ميزند.
نتيجة اين طرز فكر مخرب احساس شكست دايمي ناشي از نرسيدن به اهداف آرماني ميباشد حتي اگر به يك نتيجة فوقالعاده و استثنايي هم برسيم باز هم به علت وجود تعداد كمي نقص خود را سرزنش خواهيم كرد. درواقع افراد كمالگرا هميشه دليلي براي راضي نبودن از خود دارند و اين همان سرشت مخرب كمالگرايي افراطي است كه نه تنها به حال ما كه به آيندة ما نيز صدمه خواهد زد.
ترس از شكست يكي از خصوصيات افراد كمالگرا ميباشد. صرفنظر از فشاري كه اين ترس بر فرد وارد ميكند ميزان ريسك پذيري و انعطاف فرد نسبت به هر كار تازهاي را نيز كاهش ميدهد. اگر كمال گرا باشيم چه بسا از انجام كارهاي جديد سرباز زنيم چرا كه ميترسيم مبادا نتيجة آرماني برآورده نشود. تا به حال به اين موضوع فكر كردهايد كه تا چه حد كمال گراييد؟ نكند شما هم جزء كمال گرايان افراطي باشيد؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه ميتوان اين كمال گرايي را تعديل كرد؟ شايد بهترين راه آگاهي به اين مسأله است كه ما به صورت افراطي كمالگرا هستيم و اين كمال گرايي به اعتماد به نفس ما لطمه زده است. به اين بينديشيد كه كمال گرايي چه مضراتي دارد؟ در كجاها به شما لطمه زده است؟ تا چه حد باعث عدم رضايت شما از خودتان، اطرافيانتان و زندگيتان شده است؟ مسأله را كاملاً دقيق درك كنيد قطعاً تغيير در وجود شما اتفاق خواهد افتاد.
استفاده از فرآيند «آگاهي» در مقابله با افكار منفي
بارها شده است كه افكار منفي به ذهن ما هجوم آوردهاند و تمام آن را پر كردهاند. اما واكنش ما نسبت به آنها چيست؟ در اكثر اوقات ما آنها را ميپذيريم؛ فكر ميكنيم كه زندگي تمام شده است. ما شكست خوردهايم، ناتوانيم و يا اينكه به درد هيچ كاري نميخوريم.
اما اگر نخواهيم اين افكار را به عنوان واقعيت بپذيريم چه بايد بكنيم؟ راه حل همان آگاهي نسبت به جريان افكار است. از طريق اين فرآيند فرد بدون اينكه فكري را سركوب يا افكار كند به مشاهدة افكاري كه به ذهنش ميآيند مينشيند. از آنجا كه شايد عكسالعمل ما در مقابله با افكار منفي هميشه پذيرفتن آنها بدون فكر كردن درمورد درستي يا نادرستي بوده است بنابراين زياد به محتواي اين افكار آگاهي نداريم. اما اين تكنيك به ما ميگويد كه مواقع هجوم اين افكار به ذهنمان به مشاهدة جريان منفي آنها بنشينيم و آنها را بر روي كاغذ بياوريم. لازم نيست جريان را قطع كنيم فقط بايد افكار را به جاي اينكه بپذيريم مشاهده كنيم. از جمله افكار منفي كه به سراغ همة ما ميآيند به قرار زير است:
- دلواپسي درمورد اينكه مردم درمورد ما چگونه فكر ميكنند.
- مشغوليت ذهني درمورد عواقب شكست.
- انتقادي هاي شديد از خود
- احساس ناتواني و عدم كفايت
پس هرگونه افكار منفي را كه به ذهنتان ميآيد يادداشت كنيد. اين كار به شما كمك ميكند نسبت به آنها آگاهتر شويد و بيشتر بدانيد در ذهنتان چه ميگذرد. همين آگاهي اگر عميق باشد غيرمنطقي بودن اين افكار را نشان ميدهد چنانچه اين مشاهده (آگاهي) به تنهايي غير منطقي بودن اين افكار را برايتان فاش نكرد، آن وقت اين شانس را داريد كه درمورد آنها به تفكر منطقي بپردازيد، چرا كه اين بار واكنش شما صرفاً پذيرش چشم بسته نبوده است. اين تكنيك در عين سادگي راهحل بسيار خوبي در مقابله با افكار منفي ميباشد.
تأثیر رنگ بر زنان و زندگى
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنگ ها به لحاظ روان شناسى روى افراد تأثیرات خاصى دارد. هر فرد به رنگ خاصی تمایل بیشترى دارد. در این میان محققان دریافته اند كه رنگ ها روى زنان و مردان تأثیرات متفاوتى برجاى مى گذارد.
زنان نسبت به رنگ آبی احساس خاصى دارند و به همین علت است که وقتى فردى را كه آبى پوشیده مى بینند نسبت به او اعتماد بیشترى نشان می دهند و در برخورد با او راحت تر هستند.
یک زن از رنگ قرمز معناى عشق و محبت را احساس مى كند بنابراین وقتى شاخه گل قرمز رنگى به او هدیه مى كنید، براى او این مسئله تداعى مى شود كه دوستش دارید.
رنگ هاى تیره و پررنگ
به زنان احساس قدرت و خشونت می دهند. بنابراین اتاق هایى كه رنگ هاى تند و تیره دارند در زنان احساس انرژى و قدرت ایجاد مى كند.اگر مى خواهید احساس جوانى و نشاط را در كسى پیدا كنید حتماً اتاقى را در خانه به رنگ سبز در آورید .
خواب
خانم ها براى ایجاد آرامش و داشتن مكانى دور از استرس باید در ایجاد رنگ آمیزى در دكوراسیون خانه به نكاتى توجه داشته باشند. مثلاً به كار رفتن رنگ هاى سرد در اتاق خواب و وسایلى مثل روتختى و ملحفه ها باعث مى شود كه احساس آرامش با خوابى آرام ایجاد شود. بنابراین اگر رنگ دیوارهاى اتاق خواب را با رنگ هاى سرد ملایم رنگ كنید، آرامش را به اتاق برده اید.
یادتان باشد قرار گرفتن كوسن ارغوانى روى مبلمانى كه رنگ خنثى دارد باعث توانایى در تخیل مى شود و احساس توانگرى ایجاد مى كند.
لباس
لباس هایى با رنگ سبز و زرد و آبی تیره احساس قابلیت و اعتماد ایجاد مى كند. به این دلیل سعى كنید از رنگ خاكسترى كمتر استفاده كنید و از رنگهاى سیر یا روشن بیشتر استفاده كنید. رنگ قهوه اى رنگى شیك است ولى در لباس این رنگ احساس خستگى و یكنواختى ایجاد مى كند.
اضافه كردن رنگ هایى مثل زرد، طلایى و سبز به رنگ هاى یكنواخت باعث مى شود تا آنها درخشش بیشترى پیدا كنند.
رنگ در محیط كار
لباس هایى كه به رنگ خاكسترى تیره، مشكى و سورمه ای هستند در محیط كار از شما چهره اى موفق، آگاه و جدى مى سازد و لباس سفید احترامى را كه در مراسم رسمى ایجاد مى كند، تداعى مى كند.
معجزه رنگ
وقتى احتیاج دارید كه روحیه تان شاد شود، باید بدانید رنگ هاى زیبا تنها در كارت پستال ها و نقاشى ها وجود ندارد. شما مى توانید رنگ هاى زیباى رنگین كمان را به خاطر بیاورید.
تحقیقات نشان داده است مى توانید با احاطه كردن خود به وسیله رنگ ها، روحیه خود را بهبود بخشید. حتى یك شىء كوچك رنگى مانند دستبند یا یك كیف دستى مى تواند براى روحیه شما مفید باشد.در اینجا به شما نشان داده مى شود كه رنگ ها مى توانند چه معجزاتى را انجام دهند.
زرد:
رنگى است كه زمانى شما آن را انتخاب مى كنید كه احتیاج داشته باشید روح و روانتان روشنى و شفافیت پیدا كند. مردم قدیم معتقد بودند زرد، رنگ بینش و بصیرت است. یك كیسه كوچك زرد رنگ را با برگ هاى عطرى پر كنید و در جایى آویزان كنید.
آبى:
رنگ آبى تأثیرى آرام بخش دارد و باعث ایجاد حالت سكون و آرامش مى شود.
نارنجى:
این رنگ حس خوش بینى را به شما القاء مى كند و در زمانى كه شما احساس سستى یا كسل بودن مى كنید، این رنگ محرك بسیار خوبى است.
سبز:
به فكر و ذهن حالت تعادل مى بخشد و همچنین مى تواند در برابر روزهاى تكرارى، روحیه تازه ای به شما ببخشد. با داشتن این رنگ در اطراف خود احساس مى كنید كه همه چیز را تحت كنترل دارید.
قرمز:
این رنگ مى تواند میزان انرژى را در شما افزایش دهد و باعث تحریك ضربان قلب مى شود. گفته مى شود مشاهده رنگ قرمز دقیقاً مانند تزریق آدرنالین است( آدرنالین هورمون قسمت مركز غده فوق كلیه است كه بالابرنده فشارخون است)، استفاده از این رنگ باعث مى شود از سستى و رخوت كار بعدازظهر جلوگیرى شود.
بنفش:
رنگ گل هاى یاس و بنفشه كه مى تواند براى حس خلاقیت شما جرقه اى باشد.
5 نکته درباره عصبانیت و طرز برخورد با آن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تازگیها احساس می کنم که خیلی زودرنج و بدخلق شدهام. با کوچک ترین رفتاری از طرف دیگران عصبانی می شوم. خودم نیز می دانم رفتارم اشتباه است و به همین دلیل چند ساعت بعد احساس بدی دارم.
شما هنگام عصبانیت چگونه خود را آرام می کنید؟
عصبانیت احساسی مخرب است و آرامش فکری را از ما می گیرد. عصبانیت با احساس پریشانی ما را رها می سازد و اغلب افسردگی و پشیمانی از خود به جا می گذارد.
در مواقع عصبانیت، احساس دستپاچگی به ما دست می دهد و به نظر می رسد قدرت متوقف ساختن آن از ما سلب شده است.
1- نکته اول این که، ما احساس می کنیم عصبانیت چیز بدی است. اگر ما واقعبینانه در پی کنترل آن باشیم، این امر غیرممکن نخواهد بود. اگر احساس کنیم عصبانیت چیز خوبی است(موضوعی توجیهپذیر)، امری عادی به نظر خواهد آمد. "سری چینموی" درباره آثار مضر عصبانیت می نویسد: "عصبانیت مانع بزرگی است. آثار پس از عصبانیت عبارت است از یاس و افسردگی. ما باید عصبانیت را شبیه سارقی فرض کنیم که ماهیت و طبیعت آن دزدی است. عشق و محبتی که درون ماست مانند گنجینهای گرانبهاست. اگر اجازه دهیم که این سارق(عصبانیت) به درون ما نفوذ کند، به سرعت گنجینه مان را به سرقت خواهد برد."
2- ما باید این احساس را داشته باشیم که عصبانیت بخش ذاتی از خود ما نیست، بلکه چیزی است در اطراف ما که اجازه ورود آن را به درون مان می دهیم. اگر ما برای لحظهای به عقب برگردیم، می توانیم مشاهده کنیم که عصبانیت بخشی از طبیعت و هویت ما نیست.
3- این نکته مهم است که به یاد آوریم زمانی که عصبانی می شویم، به آن چه خواهان آن هستیم، دست نمی یابیم. اگر از دست شخصی عصبانی شویم، حتی اگر این عصبانیت توجیه پذیر باشد، شخص طرف مقابل به احتمال قوی واکنش دفاعی از خود نشان می دهد. اما ممکن است با مهربانی پاسخ دهد و سپس وضعیت به حالت عادی برگردد. برای مثال، اگر در خرید از یک مغازه به طرز نادرستی، عصبانی نشویم و نظرمان را به روش مودبانه و قابل قبولی بیان کنیم، در آن صورت مغازهدار وادار می شود پاسخ منطقی به ما بدهد. اگر ما بهطرز خیلی عصبی به مسایل واکنش نشان دهیم، در این صورت اغلب مردم مایل نخواهند بود با چنین شرایطی، درست برخورد کنند. آنان احتمالا به دنبال واکنشهای محبتآمیز هستند. عصبانیت شبیه مانعی میان خودمان و شخص دیگر است.
4- اگر ما احساس کنیم که عصبانی خواهیم شد، اولین چیزی که باید انجام دهیم، این است که سریع واکنش نشان ندهیم. کلمات قدرت فوقالعادهای دارند. اگر ما با عصبانیت صحبت کنیم، بعدها پشیمان خواهیم شد. در این هنگام بهتر است سعی کنیم آرام نفس بکشیم. وقتی عصبانی هستید، پیش از صحبت کردن تا 10 بشمارید و اگر خیلی عصبانی هستید، تا 100 بشمارید. این روش عاقلانهای است، زیرا اغلب تا آن زمان(اگر تا 100 بشماریم) عصبانیت فروکش کرده است و ما قادر خواهیم بود شرایط را روشن تر ببینیم. به آرامی نفس کشیدن تاثیر قوی بر افکارمان دارد. ذهن ما را آرام می کند و بدین وسیله هیجان مان کاهش می یابد.
5- نکته آخر این که باید سعی کنیم، آرامش درونی مان را استمرار بخشیم. اگر ما تمرکز و یا تمرینات تنفسی داشته باشیم، می توانیم آرامش را بر بدن خویش حاکم سازیم. از طریق تمرکز می توانیم یاد بگیریم روی افکار و ذهن مان کنترل داشته باشیم و دریابیم که ماهیت درونی مان به دنبال آرامش است.
افکار عصبانی، مانند موجهای دریا هستند. آن ها زودگذرند و بخشی از شخصیت و هویت واقعی مان نیستند. پس اگر ما به آرامش درونی دست یابیم، قادر خواهیم بود از هیجاناتی مانند عصبانیت دور بمانیم.
هفته نامه سلامت
تفاوت در نشانه های اضطراب و افسردگی در زنها و مردان
در مورد اضطراب و افسردگی یک سری نشانه های عام وجود دارند که در زنها و مردها یکجور هستند. مثلاً در افسردگی می توان از افزایش خواب، ناامیدی و گاهی حتی تمایل به مرگ و خودکشی، گرفتگی گلو یا احساس بغض در گلو و در اضطراب از کم خوابی، تپش قلب، جویدن ناخن یا کندن پوست لب یا موی سر و غیره نام برد.
از دیگر علائم ناشی از اضطراب و افسردگی که در هر دو جنس به چشم می خورند، اما حداقل در ایران، در بین مردها بیشتر از زنها رواج دارند، اعتیاد به الکل، انوع مواد مخدر، سیگار و هرچیز دیگری می باشد. حتی کسانیکه فقط یکبار در سال و حتی در خلوت خودشان مست می کنند، معتاد به الکل و افسرده، مضطرب یا هردو تشخیص داده می شوند.
از دیگر علائم اعتیاد مشترک بین زنها و مردها، اعتیاد به قهوه، چائی، شکر، کامپیوتر، اینترنت و بازیهای کامپیوتری می باشد.
یکی سری از علائم هم هستند که در زنها و مردها خود را به اشکالی متفاوت نشان می دهند. بی قراری یکی از نشانه های اضطراب است که در زنها و مردها خود را به دو شکل مختلف نشان می دهد. مثلاً زنها وقتی مضطربند بیشتر دنبال چشم هم چشمی، پشت سر دیگران حرف زدن و پرکردن اوقات خود با کارهائی از این قبیلند. حتی شاید بیش از حد به وضع ظاهر خود یا منزلشان و تعویض دکوراسیون اهمیت بدهند و با این روشها بخواهند سر خود را یک جوری گرم کنند.
مردها در چنین مواقعی به کارشان بیش از حد معمول اهمیت می دهند و دراصل به کار خود معتاد می شوند. شاید یک مرد بگوید من به هیچ نوع مواد مخدری اعتیاد ندارم، اما هرازگاهی در خلوت خود مست کند. یا برعکس، یک مرد درظاهر مثبت، ممکن است به هیچیک از اینها اعتیاد نداشته باشد، اما شبانه روز مشغول کار بوده و دراصل به کار خود معتاد باشد. این پرکاری بیش از حد دقیقاً نشان می دهد که شخص آرام و قرار ندارد و نمی تواند یک لحظه بیکار بنشیند و حتماً باید سر خود را یکجوری و با یک کاری گرم کند.
پس می بینیم که علائم اضطراب در زنها گاهی شامل یک سری نشانه های خاله زنکی اند و برعکس نشانه های اضطراب در مردها ظاهر باکلاس تری داشته و خود را در قالب فعالیت و کار و تلاش بیش از اندازه و حتی ثروتند شدن نشان می دهند، اما ماهیت هر دو یکی بوده و شخص باید جهت رفع مشکل و درمان اقدام نماید.
بیخوابی و کاهش سلول های مغزی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر اساس پژوهش های دانشگاه پرینستون كمبود خواب، ناحیه هیپوكامپوس مغز را كه مسئول شكلدهی به حافظه است ، تحت تاثیر قرار میدهد.
این تحقیق كه نتایج آن در مجله آكادمی ملی علوم به چاپ رسیده است نشان میدهد هورمون استرس كورتیكوسترون موجب توقف تولید سلول های جدید مغزی میشود.
این در حالی است كه اگر میزان این هورمون در سطح ثابتی حفظ شود، روند تولید سلول های جدید از سر گرفته خواهد شد.
نتایج این تحقیق حاكی از آن است افزایش سطح هورمون استرس به دلیل بی خوابی، میتواند توضیحی برای كاهش تولید سلول در مغز بزرگسالان باشد.
این پژوهش نشان داد میزان تولید سلول های عصبی به مدت دو هفته ترمیم نشد و به نظر میرسید مغز تلاشهای خود را به منظور جبران این كمبود افزایش میدهد.
این در حالی است كه به گفته دكتر "نیل استنلی" متخصص خواب از بیمارستان دانشگاه نورفورلك و نورویچ، نمیتوان نتایج این تحقیقات را كه بر روی موش ها انجام شده مستقیما به انسان ربط داد، چرا كه انسان نمیتواند 72 ساعت نخوابد، مگر آنكه در شرایط بسیار خاص قرار داشته باشند.
افزایش اعتماد به نفس در دو مرحله
اعتماد به نفس و اطمینان به این که "من آدم توانمندی هستم"، کلید بسیاری از موفقیتها در برخوردهای اجتماعی هرکسی است.
اعتماد به نفس به خودی خود در کسی به وجود نمی آید، بلکه مستلزم کسب مهارت هایی است که هم آن را به وجود بیاورد و هم آن را تقویت کند.
شما می توانید از این دستورالعمل دو مرحلهای برای کسب اعتماد و برطرف کردن ترس در خود استفاده کنید:
1- ترس خود را مهار کنید:
برای انجام این کار به طور دقیق مشخص کنید که از چه چیز هراس دارید. سپس دست به عمل بزنید. برای هر نوع ترس، راه حلی وجود دارد. به یاد داشته باید که دست روی دست گذاشتن فقط ترس را بزرگ تر و هراس انگیزتر میکند. سریع اقدام کنید. مصمم باشید.
در بیشتر موارد نداشتن اعتماد به نفس به استفادههای غلط ازحافظه ارتباط دارد. برای اداره حافظه باید یاد بگیریم فقط افکار مثبت را به بانک ذهنی خود بسپاریم. به عبارت دیگر، اندوخته ذهنی ما باید از افکار مثبت تشکیل شده باشد. این کار اعتماد به نفس را روزافزون می کند، به حفظ تندرستی شما کمک می کند و در شما این احساس مطبوع را برمی انگیزد که "من خیلی سر حال هستم."
همچنین باید تمرین کنیم تا فقط افکار مثبت را از بانک ذهن خود برداشت کنیم و برای خود هیولاهای ذهنی نسازیم. افکار ناخوشایند را از بانک حافظه خود بیرون آوریم. هنگامی که تجربیاتی از هر نوع را به یاد می آوریم، روی قسمتهای خوب آن متمرکز شویم.
خاطرات بد را فراموش کنیم و اگر متوجه شدیم که جنبههای منفی را مرور می کنیم، ذهن خود را به سوی دیگری منحرف کنیم.
باید دید چرا آدمها از یکدیگر وحشت دارند؟ چرا بسیاری از افراد نسبت به دیگران حساسیت دارند؟ علت آن چیست؟ برای رفع کم رویی چه می توان کرد؟
ترس از دیگران ترس بزرگی است، ولی راهی برای غلبه کردن بر آن وجود دارد. اگر یاد بگیرید که درک درستی از مردم داشته باشید، می توانید بر ترس خود از آن ها غلبه کنید.
برای دست یافتن به درک صحیح از مردم:
نظر متعادلی نسبت به مردم پیدا کنید. این دو نکته را ضمن برخورد با مردم در نظر داشته باشید:
اول این که دیگری آدم مهمی است. و بی شک آدم مهمی است، چرا که هر انسانی مهم است.
ولی به یاد داشته باشید که شما هم مهم هستید. پس هنگامی که شخص دیگری را ملاقات می کنید، این فکر را مد نظر داشته باشید که هر دوی ما مهم هستیم که داریم راجع به منافع مشترک خود گفتگو می کنیم.
2- نگرش عاقلانه ای اتخاذ کنید:
رو راست عمل کردن، وجدان تان را آسوده نگه می دارد و در شما اعتماد به نفس ایجاد می کند. وقتی کاری را که به بدی شهرت یافته است انجام می دهیم، دو اتفاق منفی رخ می دهد: اول این که احساس گناه می کنیم و در نتیجه اعتماد به نفس مان را از بین می بریم و دیگر آن که مردم دیر یا زود متوجه خطای ما می شوند و از ما سلب اعتماد می کنند.
درستکار باشید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. این همان کمکی است که از فکر خود برای موفق شدن می گیرید. پس برای آن که اعتماد به نفس را در خودتان تقویت کنید، با شجاعت عمل کنید.
برای تقویت اعتماد به نفس تان این دستورات را با دقت بخوانید. سپس سعی کنید آن را تمرین کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید:
همیشه در ردیفهای جلو بنشینید.
نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید.
سرعت راه رفتن تان را بیست و پنج درصد تندتر کنید.
بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید.
خندان باشید. نیروی خنده را به اختیار خود درآورید.
اقدام، ترس را از بین می برد. ترس خود را مهار کنید و سپس دست به اقدام مؤثر بزنید. هر روز سعی کنید که فقط افکار مثبت را در بانک حافظه خود بگذارید. مردم را درست بشناسید. کارهایی را انجام دهید که وجدان تان می گوید درست است.
هفته نامه سلامت
کشف ارتباط موسیقی با شخصیت افراد
محققان انگلیسی طی تحقیقات گسترده ای نشان دادند که بین شخصیت افراد و موسیقی مورد علاقه آنها ارتباط نزدیکی وجود دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، این تحقیقات توسط محققان دانشگاه "Heriot-Watt " صورت گرفته و به اعتقاد آنان یکی از بزرگترین تحقیقاتی است که در این زمینه انجام شده است.
محققان برای انجام این آزمایش از بیش از 36 هزار نفر از افراد در جهان درخواست کردند تا 104 نوع موسیقی را به سلیقه خود ارزشگذاری کرده و در عین حال از خصوصیات اخلاقی آنها نیز تحقیق به عمل آوردند.
نتایج نشان می دهد که علاقمندان موسیقی کلاسیک دارای شخصیت خجالتی و هواخواهان موسیقیهای پر سر و صدا دارای خصوصیاتی آرام بوده و با خود به راحتی کنار می آیند. در عین حال هر دو گروه از افراد در صفت خلاقیت و غیر اجتماعی بودن مشابه بودند.
به گفته محققان تا به حال تصور جامعه بر این بود که طرفداران موسیقیهای هوی متال تفکرات نابود کننده برای خود و جامعه دارند اما نتیجه این تحقیقات نشان داد که این افراد کاملا احساساتی و دل نازک هستند.
بر اساس گزارش بی بی سی، این مطالعه همچنان در حال انجام بوده و محققان در راستای تکمیل تحقیقات خود در جستجوی افرادی هستند که در تست آنلاین آنها شرکت کرده و به اطلاعات آنها بیفزایند.