مشکل دیر به خواب رفتن در کودکان
عواملی که سبب دیر به خواب رفتن در کودکان میشود
والدین در خواباندن کودک نقش مهمی را ایفا میکنند، حتی عدهای از کودکان تا زمانی که یکی از والدین خصوصا مادر در کنارشان نباشد، به خواب فرو نمیروند. عواملی که سبب دیر به خواب رفتن در کودکان میشود، ممکن است دلایل متعددی داشته باشد. وقتی میبینید کودک شما در به خواب رفتن مشکل دارد، بهتر است به موارد زیر توجه کنید:
- آیا ساعت مشخص و منظمی برای رفتن کودک به تخت وجود دارد؟
- آیا کودک در تخت خود احساس خوبی دارد (به عنوان مثال محیط اتاق خواب برایش مطبوع است؟ خیلی روشن یا تاریک نیست؟ زیاد گرم یا سرد نیست؟ آیا تخت مرتب شده و یا تشک خوبی دارد؟ )
- آیا بچههای متعدد در یک اتاق میخوابند و همدیگر را بیدار نگه میدارند؟
- آیا کودک شما در طول روز مسائلی داشته که فکرش را به طور مداوم مشغول میدارد و وی را هیجان زده میکند و باعث اختلال در خواب میشود؟ (مثال: هیجانات ، دعوا و درگیری ، فیلمهای مهیج و یا تولد بچه دیگر )
- آیا ممکن است سر و صدا زیاد باشد و مانع خواب کودک شود؟
- آیا مهمان آمده و کودک تمایل دارد ترجیحا بیدار بماند؟
- آیا کودک در اتاق وقتی تنها است احساس ترس میکند؟
در کل دلایل متفاوتی میتواند باعث نرفتن به موقع کودک به طرف تخت خود شود.
راه حلهایی برای خواب راحت داشتن کودک
واقعیت این است که برای خوابی راحت داشتن در شب برای کودک تنها یک روش وجود ندارد، راه حلها و توصیههای گوناگونی در این زمینه وجود دارد :
- برای کودکتان زمان خواب با مشورت با خودش تعیین کنید و وقتی به زمان خواب وی نزدیک است به کودک باید حتما فرا رسیدن زمان خواب را یادآوری کنید، آنها به برخورد قاطع شما و یک قرار ثابت برای خواب نیاز دارند.
- سعی کنید برو به اتاق خوابت مثل یک عمل تنبیهی به نظر نرسد و به جای آن میتوانید به کودک بگویید که لازم نیست بخوابی بلکه باید در تخت خودت استراحت کنی، وقتی جنبه اجبار برای خواب از بین برود احساس آرامش و خواب خود به خود به وجود میآید.
- تشویق کودک با صحبت و با عمل ، به این صورت که هر شب به وقت شناسی و در رختخواب رفتن وی جایزه بدهید. جایزه میتواند یک خوراکی ویژه قبل از خواب مثل یک لیوان شیر یا خوراکی که کودک دوست دارد باشد و یا به عنوان تشویق یک لباس خواب نو و قشنگ به او هدیه بدهید.
- میتوانید قبل از خواب با یک عمل مطبوع مثل : قصه گفتن و یا گوش کردن به نوار قصه و یا لالایی روزش را به پایان برسانید. همین طور حمام کردن و ماساژ قبل از خواب و یا تکان دادن کودکان کوچکتر به آرامی ، مفید خواهد بود.
- سعی کنید هنگام خواب ، کودک لباس خواب راحتی بپوشد و اتاق خواب کودک تهویه خوبی داشته باشد و لحافهای سنگین را برای او نگذارید. توجه کنید کودک شما یک محل خواب مطبوع داشته باشد که خوب به نظر برسد مثل یک اتاق شخصی و یا تخت شخصی.
- فعالیتهای بدنی کودک مانند: بازی کردن در پارک، برنامههای ورزشی و ... را در طول روز افزایش دهید. البته باید این بازیها تا غروب ادامه داشته باشد و بتدریج فعالیت کودک را از زمان غروب به بعد کاهش داده و به جای بازیهای پر تحرک ، فعالیتهایی مثل: مطالعه کردن و شنیدن قصه و یا تماشای تلویزیون را جایگزین کرد، باید سعی کرد قبل از خواب بازیهای هیجان انگیز مثل بازیهای کامپیوتری انجام ندهند و یا فیلمهای هیجان انگیز نبیند.
- اگر کودک در شب سخت به خواب میرود به او اجازه خوابیدن در طول روز را ندهید.
- به خاطر داشته باشید مصرف شبانه برخی از مواد غذایی مانند : چای و یا نوشابه ، خواب کودک را کاهش میدهد.
- اگر کودک شما در اتاق خواب خودش میترسد خیلی مهم است که شما ترس او را جدی بگیرید، کودک را آرام کنید و سعی کنید با هم پی به علت ترس ببرید. به کودک این فرصت را بدهید که در مورد مشکل احتمالی و هیجانات یا چیزهای جالبی که در روز برایش اتفاق افتاده با شما صحبت کند، حتی کودک میتواند وقتی در تخت خود دراز کشید از زبان خودش داستانی برای شما بگوید و در مورد این داستان با او صحبت کنید و مطمئن شوید که تخیلات در ذهن او نماند. این مسئله کمک میکند که کودک با آرامش بیشتری به خواب فرو رود.
مقدار لازم خواب برای کودکان در سنین مختلف چقدر است؟
معمولا کودکان و نوجوانان 8 ساعت در شبانه روز میخوابند و مقدار نیاز به خواب در انسانها را نمیتوان به طور دقیق گفت به این دلیل که مقدار خواب بر اساس نیازهای فرد فرق میکند. اما به طور میانگین میتوان گفت: یک نوزاد در 24 ساعت بین 19 تا 20 ساعت میخوابد.
یک کودک 1 ساله معمولا در شبانه روز بین 14 تا 15 ساعت در خواب است، همینطور یک کودک 3 ساله در 24 ساعت به طور میانگین 12 ساعت در خواب است و یک کودک 5 ساله معمولا در شبانه روز 11 ساعت میخوابد و همچنین یک کودک 7 ساله در طول 24 ساعت به طور میانگین 9 تا 10 ساعت میخوابد .
دیر خوابیدن کودکان زیر 1 سال که تقریبا زیاد مشاهده میشود چه علتی دارد؟
خواب یک نوزاد به طور کل با خواب بزرگسالان تفاوت دارد و ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که بتوانیم نوزاد را به خواب منظمی عادت دهیم ، خواب نوزاد قبل از 3 ماهگی خیلی سبک است و نوزاد میتواند بر اثر گرسنگی و سر و صدا از خواب بپرد. در واقع این به این دلیل است که خواب نوزاد در این مرحله به این صورت است که او در جریان خواب ، در مرحله خواب سبک و سپس خواب سنگین در تناوب است و تدریجا با رشد سنی او این خواب به مراحل عمیقتری تبدیل می گردد.
معمولا از 3 ماهگی خواب کودک ریتم پیدا میکند و در 6 ماهگی کودک میتواند تمام شب را یکسره به خواب رود و در صبح و بعد ظهر خواب کوتاهی داشته باشد. در مورد کودکان بین 9 تا 12 ماه میتوان گفت که این کودکان در این سن به این دلیل که میخواهند محیط اطراف را شناسائی کنند و میل به شناخت محیط اطراف آنها را فعال میکند، معمولا دیر به خواب فرو میروند.
با کودک چگونه از مرگ صحبت کنیم؟
توضیح مرگ به کودکان یکى از سختترین کارها براى اولیاست، بخصوص هنگامى که خود آنها با غم مرگ عزیزى دست به گریبان هستند. اما مرگ یک بخش غیر قابل انکار از زندگى است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از خیلى خردسالى ، کودکان نسبت به آن کنجکاو مىشوند و به فهمیدن و پرسیدن درباره روشهایى که احساس غم مربوط به آن را بطور طبیعى نشان بدهد، علاقهمند هستند، روشهایى که بزرگترها عزادارى مىنامند.
چگونگى نگاه کودکان به مقوله مرگ
شاید باعث تعجب باشد که بدانید حتى کودکان ۲ ساله از مرگ آگاه هستند. کودکان در قصههایشان یا برنامههاى تلویزیون از مرگ مىشنوند، یا در اطراف خود حیوانات خانگى یا خیابانى مرده را مىبینند. علیرغم این موارد ، هیچ کدام از کودکان مفهوم مرگ را نمىدانند. آنها نمىتوانند مفهوم همیشگى بودن مرگ را درک کنند و در عوض ، آن را به عنوان یک اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مىگیرند.
آنها تصور مىکنند که اجساد هنوز مىخورند و مىخوابند و کارهاى همیشگى خود را انجام مىدهند، فقط با این فرق که این کارها را یا در آسمانها و یا در زیر خاک انجام مىدهند. حتى وقتى یکى از اولیا یا خواهران و برادران کودک درگذشته است، او نمىتواند این اتفاق را براى آنها در نظر بگیرد.
واکنش کودکان نسبت به مرگ
کودکان به روشهاى مختلف نسبت به مرگ واکنش نشان مىدهند: اصلا تعجب نکنید اگر کودک ۲ سالهاى در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت کند، یا کودک ۵ سالهاى نخواهد به مهد کودک همیشگىاش برود، چرا که کودک در جست و جوى علت پریشانى و غمگینى بزرگترها است و مىخواهد بداند چرا برنامه روزمرهاش تغییر کرده است. او با خودش فکر مىکند چرا به ناگهان جهان اطرافش این همه نگران کننده شده است. از سوى دیگر ، ممکن است کودکى هم باشد که اصلا واکنشى به مرگ نشان ندهد، یا گاه گاهى در بین شادى و خوشحالىهاى کودکانهاش به یاد آن بیفتد که این هم کاملا طبیعى است و دلیل سنگدلى کودک نیست!
اصولا کودکان این مفهوم را کمکم و به آهستگى درک مىکنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتى بسیارى از آنها تا وقتى که کاملا احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمىدهند، یعنى فرایندى که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزى را شاهد بوده باشند. بعضى از کودکان رفتارهایى انجام مىدهند که به نظر عجیب مىرسد. مثل بازیهاى تشییع جنازه یا اداى مردن کسى را درآوردن. این هم امرى طبیعى است، حتى اگر به نظر بزرگترها غیر معقول باشد. بنابراین ، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.
احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید.
سوگوارى یک قسمت بسیار مهم براى التیام غم مرگ عزیزان است و این هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است. کودک را نباید با سوگوارى شدید ، وحشتزده کرد، ولى از طرفى هم نباید مسأله را بىاهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم نیاز به گریه کردن دارند و اینکه ما به خاطر از دست دادن کسى ناراحت هستیم. در غیر این صورت ، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقى شما را درک مىکند و بخصوص وقتى حس کند مسألهاى وجود دارد، ولى شما سعى در مخفى کردن آن دارید، نگرانتر مىشود.
پاسخ دادن به سوالات کودکان
به سؤالات کودک پاسخ دهید. کنجکاوى کودکان درباره مرگ یک امر عادى است و نباید از سؤالات آنها فرار کرد، بلکه بهتر است از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به کودک کمک کنیم تا بتواند با مسأله از دست دادن دیگران روبرو بشود. جوابهاى آسان و کوتاه عرضه کنید. کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعى کنید براى توضیح مرگ وارد جزئیات و بحثهاى پیچیده آن نشوید. آنچه براى کودکان بخصوص زیر ۵ سال درک بهترى دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهاى جسمانى است.
مثلا به او گفته شود مردن این گربه یعنى اینکه او دیگر راه نمىرود یا غذا نمىخورد و چیزى را نمىبیند و هیچ دردى را احساس نمىکند و جسم آن دیگر کار نمىکند. کودکان نیاز دارند در مورد خودشان اطلاعاتى داشته باشند. ممکن است بپرسند که «من کى مىمیرم؟» که در جواب بهتر است گفته شود: «هیچ کس نمىداند که کى کسى مىمیرد، ولى بیشتر ما زمان خیلى خیلى زیادى زندگى مىکنیم. من مطمئنم که تو تا وقتى که خیلى پیر بشوى، زندگى مىکنى.» یا ممکن است کودک بپرسد: «مامان ، تو کى مىمیرى؟» این سؤال معمولا براى اولیا خیلى تکاندهنده است.
عملا منظور کودک از این نوع سؤال این است که آیا تو از من مراقبت مىکنى و یا چه کسى بعد از این از من مراقبت مىکند، بنابراین بهتر است به کودک گفته شود «مامان قوى و سالم است و خیلى خیلى وقت زیادى ، پیش تو خواهد ماند.» حتى به اولیا توصیه مىشود به کودکان زیر ۵ سال بگویند: «مامان نمىمیرد»، «بابا نمىمیرد». بنابراین اگر اینگونه جواب بدهیم که «فرزند عزیزم همه ما یک روزى مىمیریم» براى کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز مىمیریم.
از عبارتهایى که به یک امر خوب اشاره مىکند، پرهیزکنید.
عبارتهاى معمول بزرگترها درمورد مرگ مثل «در آرامش استراحت کردن» یا «خواب ابدى» یا «رفتن به یک جاى دور» براى خردسالان بسیار گیجکننده است. پس نگویید که «پدربزرگ خوابیده است» یا «به یک جاى دور رفته است». کودک ممکن است با این توضیحات از رفتن به تختخواب نگران بشود و فکر کند که او هم ممکن است بخوابد و دیگر برنگردد، یا اگر شما به خرید و کار بروید، فکر کند که شما هم برنمىگردید.
مرگ را هرچه قابل لمستر براى او توضیح بدهید مثلا بگویید: «پدربزرگ خیلى خیلى پیر شده بود و بدنش قادر به کارکردن نبود.» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مریض بوده، اطمینان حاصل کنید که کودک بفهمد مریض شدن مثل سرماخوردن معنى مردن نمىدهد. به او توضیح بدهید که این مریضىها نمىتواند کسى را بکشد.
در مورد کاربرد واژههاى خداوند و بهشت با احتیاط کامل رفتار کنید.
دقت کنید این مفاهیم را براى یک کودک ۵ ساله یا حتى کوچکتر بکار مىبرید و هدف شما این است که او را آرام کنید. پس مراقب باشید او را بیشتر گیج و مضطرب نکنید. براى مثال اگر بگویید «مادربزرگ الان خیلى خوشحال است، چون توى بهشت است.» کودک فکر مىکند «چطور مادربزرگ واقعا خوشحال است اگر همه کسانى که دور و بر من هستند، این همه ناراحتند؟!» یا مثلا بگویید که «عمو آنقدر خوب بود که خداوند او را پیش خودش برد.» کودک فکر مىکند اگر خدا عمو را پیش خودش برده چون خوب بوده، پس ممکن است مامان ، من یا هرکس خوب دیگرى را نیز پیش خودش ببرد!!» یا «اگر من هم خیلى خوب باشم، مىتوانم برم پیش خداوند و بابابزرگ را ببینم» یا اینکه «سعى کنم که بچه بدى باشم تا بتوانم بیشتر پیش بابا و مامان بمانم!» بنابراین عبارتى بکار ببرید که او را نگرانتر نسازد. مثلا بگویید: «ما خیلى ناراحتیم که بابابزرگ دیگر پیش ما نیست و ما خیلى دلتنگ او مىشویم، ولى این خوب است که بدانى او الان پیش خداوند است.»
منتظر واکنشهاى مختلفى ازسوى کودک باشید.
کودکان علاوه بر احساس غم درباره مرگ ، احساس گناه یا خشم نیز پیدا مىکنند. بخصوص اگر متوفى یک فرد نزدیک خانواده باشد. مثلا کودک ممکن است فکر کند خواهرش به خاطر حسادتهاى او مرده است یا چون او خواهرش را کتک مىزده و اذیت مىکرده، مرده است و از این احساس به احساس گناه شدید برسد. گاهى ممکن است کودک نسبت به متوفى خشمگین بشود که چرا او را ترک کرده و رفته، یا حتى نسبت به شما ، پزشکان و پرستاران احساس خشم کند.
ازسوى دیگر کودک ممکن است با بروز رفتارى کاملا بىتفاوت شما را متعجب کند. مثلا بگوید: «حالا که بابا پیش ما نیست، من راحتتر مىتوانم بازى کنم!» از اینگونه عبارات تعجب نکنید و آنها را به حساب ناتوانى کودک از درک مفهوم پیچیده مرگ بگذارید. کودکان نمىتوانند آنطور که بزرگترها معنى و اثر مرگ را درک مىکنند، این موضوع را درک کنند، بنابراین چنین کودکانى سنگدل و بىاحساس نیستند.
انتظار تکرار سوالات کودک را داشته باشید.
سوالات تکرارى در مورد مرگ و توضیح علائم غم و ناراحتى براى کودک ممکن است مدتها به طول بینجامد. حتى با بزرگترشدن وى و رشد مهارتهاى شناختى او ، سوالات تازهترى مطرح مىشود. نگران نباشید که توضیحات شما ناقص بوده، چرا که سوالات تکرارى کودکان یک امر طبیعى است. تنها کارى که باید بکنید این است که با صبر هرچه تمامتر به آنها پاسخ دهید.
به کودک کمک کنید خاطرات خوب فرد فوت شده را به یاد بیاورد.
صحبت از شیرینى با او بودن و اجازه تعریف از گذشته دادن به کودک خیلى آرامش مىدهد. کودکان به روشهاى قابل لمس براى سوگوارى نیازمند هستند، بنابراین به جاى شرکت در مراسم تدفین ، کودک زیر ۵ سال مىتواند در خانه شمع روشن کند، یا یک آواز براى فرد درگذشته بخواند، تصویر او را بکشد یا در مراسم دیگر سوگوارى شرکت داده شود. دادن یک وسیله از فرد فوت شده به کودک ، براى ایجاد احساس آرامش در او بسیار موثر است، مثلا مىتوان یک گردنبند از مادربزرگ را در اتاقش گذاشت.
گاهى اوقات مادر به علت سقط جنین بیمار ، دچار سوگ مىشود. در این موارد کودک نیز نگران مادر مىشود، حتى بدون اینکه بداند حاملگى و تولد چه معنى مىدهد. او ممکن است احساس گناه کند و یا به سوگ از دست رفتن نقش خواهر یا برادر بزرگتر شدن خودش بنشیند که شما از قبل به او وعده داده بودید. دراین مواقع ، کودک احتیاج دارد مطمئن بشود اینگونه مرگ و میر خیلى نادر است، بخصوص اگر شما قصد باردارى دیگرى دارید. به کودک باید توضیح داد «بچه فوت شده به اندازه کافى بزرگ نشده بود که بتواند به دنیا بیاید و بیرون شکم مامان زندگى کند». به کودک خود اجازه بدهید با کشیدن یک نقاشى یا درست کردن یک کاردستى در این باره سوگوارى خود را نشان بدهد.
وقتی با مساله مرگ روبه رو میشوید
- در شرایط دشوارى که خود شما از یک غم بزرگ در رنج هستید، انتظار رفتار کامل و بدون اشکال ازخود نداشته باشید. در این مواقع ، ممکن است شما جلوى کودک گریه کنید، یا جواب سوالات او را در وهله اول نداشته باشید، که اینها همه طبیعى است. بنابراین از دوستان و اقوام کمک بخواهید و به یاد داشته باشید هرچه شما به خودتان بیشتر کمک کنید تا با مسأله سوگ کنار بیایید، به کودکتان نیز بیشتر مىتوانید یارى برسانید.
- در مواقعى که از تلویزیون یک حادثه را مشاهده مىکنید، کودک شما اضطراب و نگرانى شما را درک مىکند. بنابراین به او بگویید: « از اینکه مردم ناراحت شدهاند و با سختى روبه رو هستند، من هم ناراحت هستم. ولى در کنار تو ، کودکم ، خواهم بود و از تو مراقبت خواهم کرد.»
- سعى کنید که کودک هرچه زودتر به زندگى همیشگى و روزمرهاش برگردد، فعالیتها و برنامههاى همیشگى به کودک کمک میکند که زودتر احساس امنیت و آرامش کند.
تاثیر عوامل درونی بر ادراک
ادراک (preception) ، یعنی تعبیر و تفسیر احساس. ادراک عبارت است از فرایندهای میانجی که احساس مستقیما آنها را به راه میاندازد. ادراک از پدیدههای محیط همیشه عین واقعیت نیست. حال باید دید که چه عواملی ادراک را تحت تاثیر قرار میدهد.
حساسیت اندام حسی
بدیهی است که انسانها از نظر بینایی ، چشایی ، بویایی و سایر حواس یکسان نیستند. بنابراین از نظر ادراک نیز یکسان نخواهد بود. برای آنکه ادراک دقیقتر باشد، باید اندام حسی سالم باشد. اگر اندام حسی نقص داشته باشد، باید با ابزاری که علم در اختیار میگذارد، در رفع آن کوشید. مثلا ، عینک برای اصلاح نقایص بینایی ، سمعک برای سنگینی گوش و...
محرومیت حسی
اگر کسی برای مدتی از احساس محروم شود یا میزان تحریکهای محیط به حداقل برسد، به محرومیت حسی گرفتار خواهد شد. مثلا اگر چشمهای فردی را به مدت نسبتا طولانی بسته نگه دارند یا در جایی زندگی کند که برای مدتی هیچ صدایی نشنود، به محرومیت بینایی یا شنوایی دچار خواهد شد. افرادی که برای مدت مدیدی تنها بر سر میبرند، قبلا جنگلبانان و در نتیجه میزان تحریکهای اجتماعی آنها به حداقل میرسد ، به اوهام و تخیلات گرفتار میشوند و حرکات دیوانگان را بروز میدهند.
یا رانندگانی که در جادههای خلوت ، مستقیم و طولانی رانندگی میکنند. گزارش میدهند که شبها اجسام عجیبی در مقابل اتومبیل یا روی شیشه جلو میبینند. افرادی که به حبس مجرد محکوم میشوند و مدتی از دیدن و شنیدن محروم میمانند، حالتی از خود نشان میدهند که حکایت از دگرگونی شخصیت آنها میکند. آنچه تحت عنوان شستشوی مغزی نام برده میشود، در واقع همان آثار محرومیت حسی است.
شیوه عمل به این صورت است که فرد را در محیطی ناراحت کننده ، در شرایطی دشوار و به حالت انزوا نگه میدارند، بطوری که امکان ارتباط با دیگران را پیدا نمیکند. در اثر تنهایی ، محرومیت از تماسهای اجتماعی ، گرفتار شدن به غصه و هیجان به تدریج عنان اختیار را به دست توهمات و تخیلات میدهد. در این حالت است که فرد سخت تلقین پذیر میشود و هر چه به او بگویند بیچون و چرا میپذیرد.
سایقهای فیزیولوژیک
سایق یعنی سوقدهنده ، عاملی که فرد را در جهتی سوق میدهد. سایقهای فیزیولوژیک عبارتند از: گرسنگی و تشنگی و جنسی که ادراک را تحت تاثیر قرار میدهند. مثلا فرد گرسنه ، مغازههای اغذیه فروشی را زودتر میبیند ، آدم تشنه سراب را برکه آب تصور میکند، پسر یا دختر مجرد خیلی زود متوجه جنس مخالف میشود.
در آزمایشی که برای نشان دادن اثر سایقها در ادراک انجام گرفته ، اشیاء مختلفی ، از پشت شیشه مات ، یک به یک به گروهی از دانشجویان که مدتهای متفاوت از غذا محروم مانده بودند، نشان دادهاند. شیشه طوری بود که دانشجویان میتوانستند طرحهای مبهم اشیا را ببینند. آزمایش نشان داد که هر چه بر میزان گرسنگی افزوده میشد، دانشجویان تمایل بیشتری پیدا میکردند که اشکال در هم بر هم را مواد غذایی ببینند.
توجه یا دقت
توجه یا دقت یعنی متحدالمرکز کردن تواناییها. وقتی تصمیم میگیریم از پدیدههای مختلف چشم بپوشیم و در میان آنها فقط یکی را در نظر بگیریم، اصطلاحا میگوییم که به آن توجه یا دقت میکنیم. حال این سوال مطرح میشود که کدام عامل یا چه عواملی موجب میشوند تا ما از بین محرکهای مختلف یکی را ، به اختیار یا بدون اختیار ، بر بقیه ترجیح میدهیم و دقت خود را روی آن متمرکز میکنیم؟
باید گفت که علت این توجه یا در خود محرک است یا در درون ما وجود دارد. بنابراین ، عامل یا عوامل دقت میتوانند بیرونی یا درونی باشند. از عوامل بیرونی میتوان اندازه شدت ، حرکت ، تضاد ، تکرار ، تغییر و استمرار را نام برد. از عوامل درونی میتوان به نیازهای جسمی آمادگی ذهنی ، آموختههای پیشین و رغبتها اشاره کرد.
تجربههای قبلی یادگیری
در ادراک ، تفکر و اندیشه وجود دارد. به عبارت دیگر ادراک یعنی تعبیر و تفسیر احساس به کمک تجربههای قبلی بنابراین ادراکهای آنها نیز متفاوت خواهد بود. آزمایشهای زیادی در این زمینه انجام گرفته است. مشهورترین آنها آزمایشی است که وقتی در آن فرد به تصویر دو پهلوی زن جوان و پیری نگاه میکنند تقریبا 65 درصد آنها زن جوان و جذاب و 35 درصد دیگر زن پیر را میبینند. حال به گروهی از آزمودنیها ، ابتدا عکس زن جوان را نشان میدهند بعد تصویر دو پهلو را ارائه میکنند. تقریبا همه آنها عکس زن جوان را میبینند. به گروه دیگر ابتدا عکس زن پیر را نشان میدهند، بعد تصویر دو پهلو را تقریبا همه آنها عکس پیر زن را میبینند.
حالات هیجانی
معلوم است که بزهکاران و خیانتکاران ، در اثر هیجان و ترس ، در شناخت نمود دچار اشتباه میشوند. بدین ترتیب که در قیافه افراد بیگناه آثار سوءظن میخوانند و از ترس بر ملاشدن خیانت خود به آنها حمله میکنند. این توهم ممکن است در کسانی هم که به محیط تازهای قدم گذاشتهاند و احساس ناامنی میکنند بوجود آید. در موارد دیگر نیز ، اگر هیجان وارد عمل شود، ادراک تحت تاثیر قرار میگیرد.
مثلا روان درمانگران ، معمولا افراد خانواده خود را نمیتوانند معالجه کنند، یا کسانی که آزمونهای روانی اجرا میکنند و با آنها هوش و تواناییهای ذهنی دیگران را اندازه میگیرند، نمیتوانند به روال عادی تواناییهای ذهنی فرزندان و اطرافیان خود را نیز اندازه بگیرند. در آزمایش ، مطالبی به شرکتکنندگان عرضه کردند که به امور جنسی ارتباط داشت. نتیجه این شد که بعضی از آزمودنیها ، برای درک مطالب به زمان کمتر و بعضی دیگر به زمان بیشتر نیاز پیدا کردند.
علت عدم وجود علاقه به درک واژههای مربوط به امور جنسی در گروه دوم این بود که آنها ، قبل از ادراک کلمات مذکور در مورد ممنوع بودن آنها نزد خود حدس میزدند و در نتیجه از درک کردن آن امتناع میورزیدند. به عبارت دیگر و به قول روانشناسان در آنها پیش از آنکه بدانند در خاکروبه واقعا چیزی وجود دارد، انتظار داشتند که چیز کثیفی وجود داشته باشد.
تربیت
اگر به کودک یاد بدهند بطور دقیق و درست درک کند، او این رفتار را اغلب در طول عمر خود حفظ خواهد کرد. بطور مثال ، عملا باید تشخیص دقیق رنگها مزهها ، بوها ، صداها را به کودک یاد داد. کودک باید بطور ملموس به تخمین وزن ، اندازه گیری طول ، سطح و حجم دست بزند. لازم است درست حرف زدن ، درست نوشتن و درست تلفظ کردن را به او یاد داد خلاصه او را دقیق بار آورد. کودکان را باید طوری تربیت کرد که درست نگاه کنند، درست بشنوند، درست احساس و ادراک کنند.
نگرشها ، علایق ، تمایلات و آروزها
تجربه نشان میدهد که در محیطهای شلوغ و پر از اشیای گوناگون ، آن دسته از اشیا درک میشوند که شخص به آنها علاقمند است. هر اندازه علاقه شخص به چیز خاصی زیادتر باشد آن را با دقت و روشنی بیشتری درک خواهد کرد. نگرشها ، علایق ، تمایلات و آرزوها موجب میشوند تا فرد به دنبال چیزی بگردد که آرزوی دیدن آن را دارد.
اگر نظر معلم درباره یک شاگرد مثبت باشد، در ورقه او به دنبال شاخصهایی خواهد بود که بر اساس آنها میتواند نمره خوبی به او بدهد، اما اگر نظر اونسبت به شاگرد منفی باشد، بدین معنا که او را تنبل بشناسد، شاخصهایی در ورقه او جستجو خواهد کرد که حکایت از ضعف شاگرد میکنند. اگر شما با این نیت از خانه بیرون بیایید که کفش بخرید، مغازه بزازی را نخواهد دید و برعکس.
شخصیت
شخصیت عامل دیگری است که ادراک را تحت تاثیر قرار میدهد. آزمایشها نشان میدهد که ادراک افراد درونگرا با ادراک افراد برونگرا ، ادراک افراد نابهنجار با ادراک افراد بهنجار متفاوت است. مثلا افراد مبتلا به هیستری و اضطراب ، در یادآوری کلمات و حروف ، بیدقت و بیثبات هستند. آنها گاهی وقتها کلمات و حروف دیگری به جای کلمات و حروفی که به آنها نشان دادهاند به خاطر میآورند. از نظر دقت و به خاطر آوردن کلمات ، افراد طبیعی در حد وسط افراد وسواسی و هیستریک قرار میگیرند.
آمادگی ذهنی
آمادگی ذهنی علاوه بر این که یکی از عوامل درونی دقت است، از عوامل مهم ادراک نیز به حساب میآید. وقتی برای خریدن کالای خاصی وارد فروشگاه میشویم، آن را زودتر از هر چیز دیگری میبینیم. مادری که نزد بچه خود خوابیده با کوچکترین صدای بچه از خواب بیدار می شود. همین مادر ممکن است به صدای رعد و برق یا صدای بوق اتومبیل که از کنار خانه او میگذرد بیدار نشود.
تلقین
ممکن است خود شما بارها این مساله را تجربه کرده باشید که وقتی به بیماری میگویید خوب شدهاید ، رنگ رخسارتان درست مثل اول شده و..." میبینید که بسیار خوشحال میشود و به احتمال زیاد رو به بهبود میگذارد. این پدیده را اصلاحا تلقین مینامند. در یک آزمایش به دانشجویان گفته شد که درها و پنجرههای کلاس را ببندند. بعد به آنها گفته شد که آنها باید دقت کنند و بعد از باز کردن در شیشهای که داخل عطر است بگویند بعد از چند دقیقه بوی آن را حس کردند. این آزمایش چند بار تکرار شد و 66% دانشجویان بوی عطر استشمام کردند غافل از اینکه در داخل شیشه چیزی جز چای کمرنگ ریخته نشده بود.
تنبیه و پاداش
آزمایشهای مختلف نشان میدهد که افراد تمایل دارند چیزهایی درک کنند که قبلا به خاطر درک آنها پاداش دریافت کردهاند. همچنین تجربه نشان داده است که اشخاص اشیایی را که به خاطر آن تنبیه شدهاند به خوبی اشیایی که به خاطر درک آنها پاداش دریافت کردهاند، درک نمیکنند.
موفقیت و شکست
احساس موفقیت ادراک را تحت تاثیر قرار میدهد. به سخن دیگر اگر آزمایش شوندهای حین انجام دادن آزمایش یا پس از اتمام آن احساس موفقیت کند، مسائل بعدی را بهتر و راحتتر درک خواهد کرد. برعکس ، عدم احساس موفقیت ، ادراکهای بعدی را مختل میسازد. مسلما عوامل دیگری نیز وجود دارد که ادراک را تحت تاثیر قرار میدهند. مثلا در ناراحتی از آن جملهاند. افزایش تعداد این عوامل احتمالا یادگیری آنها را با دشواری روبرو خواهد کرد.
نکته مهم این است که ادراک همیشه عین واقعیت نیست، بنابراین باید در قضاوتها و اظهار نظرهای خود جانب احتیاط را در نظر بگیرد و به بررسی مجدد آنها بپردازد. معلمی که دانش آموزی را تنبل یا ساعی تصور میکند، ممکن است به خطای ادراک گرفتار شود و به ناحق نمره کمتر یا بیشتری به او بدهد. در این گونه موارد برای اطمینان از گرفتار شدن به پیشداوریها و خطاهای ادراکی ، بهتر است از ابزارهای عینی کمک بگیرد. مثلا بهتر است گاهی با سوالات عینی به ارزشیابی پیشرفت دانش آموزان بپردازد تا هم از دخالت نظر شخصی خود جلوگیری کند و هم نظر قبلی خود را محک بزند.
۱۰ راهکار برای اینکه مالک ذهن خود باشید
● تفکر مثبت کلیدی برای موفقیت
تفکر مثبت، موجب آرامش درونی، مفوقیت، روابط بهتر و سلامتی بیشتر میشود. امور روزمره زندگی، با تفکر مثبت به آسانی سپری میشوند. زندگی، امیدوارانهتر و مسرتبخشتر میشود و خوشبختی و رضایتخاطر بیشتری بر زندگی حاکم خواهد شد.
تفکر مثبت مسری است. افراد پیرامون شما افکار شما را میگیرند و به همان ترتیب تحتتأثیر قرار میگیرند. بهعبارتی احساسات شما به دیگران سرایت میکند به خوشبختی، سلامتی و موفقیت بیندیشید. در آن صورت مردم هم شما را دوست خواهند داشت و به شما کمک میکنند، چرا که از نوسانات و احساساتی که از ذهن و فکر مثبت ساطع میشود، لذت میبرند. برای اینکه تفکر مثبت نتایج خوبی را به بار آورد، یک سری کارهای درونی لازم است باید ابتدا دیدگاه مثبتی به زندگی داشته باشید و در هر کاری، منتظر نتایج موفقیتآمیز باشید. در این راستا هر نوع عملکرد ضروری را برای اطمینان بخشیدن به موفقیت خود اتخاذ کنید.
تفکر مثبت تأثیرگذار، فقط تکرار واژههای مثبت و یا اینکه مرتب به خودتان بگوئید که همه چیز درست میشود، نیست. کافی است برای چند لحظه مثبت بیندیشید و بعد بگذارید ترس و بیاعتمادی به ذهنتان خطور کند. اگر میخواهید یک تحول درونی واقعی در خود ایجاد کنید، اگر میخواهید طرز فکر خود را تغییر دهید، اگر میخواهید مالک نیروئی ذهنی شوید که میتواند بهطور سازنده و مثبت بر شما، محیط و افراد پیرامونتان تأثیر بگذارد، به دستورالعملهای زیر توجه کنید تا قدرت تفکر مثبت خود را بهبود بخشید:
۱) همواره از واژههای مثبت در گفتوگوهای درونیتان استفاده کنید. استفاده از واژههائی مثل ”من میتوانم، من قادرم، اینکار ممکن است، اینکار میتواند صورت گیرد“.
۲) گفتوگوهای درونیتان را با احساسات خوشبختی، قدرت و موفقیت همراه سازید.
۳) به افکار منفی اعتنا نکنید. به آرامی از کار کردن به این نوع افکار اجتناب ورزید و آنها را با افکار شادیبخش و سازنده جایگزین سازید.
۴) در مکالمههای خود با افراد دیگر، از واژههائی که حس توانائی، قدرت خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان برمیانگیزاند، استفاده کنید.
۵) قبل از شروع هر کاری، بهطور مشخصی در ذهنتان نتایج موفقیتآمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان تمرکز کنید، مسلماً با نتایج شگرفی روبهرو میشوید.
۶) هر روز حداقل یک صفحه نوشته روحیهبخش بخوانید.
۷) فیلمهائی تماشا کنید که شما را خوشحال میکنند. به اخبار گوش دهید و روزنامه بخوانید، اما به میزان کم و بدون اینکه بگذارید بر احساساتتان تأثیر بگذارد.
۸) با افرادی معاشرت کنید که مثبت میاندیشند.
۹) همواره پشت خود را هنگام نشستن و راه رفتن صاف نگه دارید، اینکار اعتمادبهنفس و نیروی درونی شما را تقویت میکند.
۱۰) قدم بزنید، شنا کنید و در فعالیتهای گوناگون شرکت کنید. اینکار به توسعه و بهبود نگرش مثبتتر کمک میکند.
مثبت بیندیشید و انتظار داشته باشید که به نتایج و موقعیتهای مطلوب دست یابید. حتی اگر اکنون زندگی شما آن طور که میخواهید نباشد، بعد از گذشت مدتی مشخص، دیدگاه ذهنی و شرایط زندگیتان تغییر خواهد کرد. وقتی میگوئید: ”میتوانم و انتظار موفقیت را داشته باشید، خود را با اعتمادبهنفستر و مسرورتر میسازید. ذهن خود را با روشنائی، خوشبختی، امید، احساس امنیت و قدرت پر کنید، تا خیلی زود زندگیتان این مشخصات را منعکس سازد.
منبع: hamparvaz.com
چقدر در کنار فرزندتان هستید؟
نخستین دنیایی که کودکان ما با آن آشنا میشوند، محیط خانواده است. آنها از ما و از خلال هزاران لحظه ظاهرا کوچک و کماهمیت زندگی خانوادگی میآموزند که چگونه رفتار کنند، برای چه چیزی ارزش قائل شوند و از زندگی چه انتظاراتی داشته باشند. کودکان ما اغلب بعضی از مهمترین پیامها را درباره ارزشها و اعتقادات ما زمانی برداشت میکنند که ما به هیچوجه متوجه آنها نیستیم.
این دنیای اولیه فرزندان ما تا چه حد دوستانه است؟ آیا میان ما احترام متقابل وجود دارد؟ آیا آنها را همانطور که هستند قبول داریم یا میخواهیم از آنها چیزی بسازیم که خود دوست داریم؟ آیا حرف و عمل آنها را تا زمانی که خلاف آن ثابت نشده میپذیریم؟ آیا به قصد و نیت آنها اعتماد میکنیم؟ آیا برای همراهی آنها در علائق جدیدشان مشتاق و کنجکاو هستیم؟
اقتدار یا صمیمیت؟؟
یک محیط خانوادگی دوستانه جائی است که تلاشهای کودک شناخته میشود و مورد توجه و تشویق قرار میگیرد. جایی که اشتباهات ، کوتاهیها و تفاوتهای فردی تحمل میگردد. محیطی که با کودک منصفانه و صبورانه رفتار میشود و وی میتواند با تفاهم و صمیمیت در آن زندگی کند و مورد توجه قرار گیرد.
مطمئنا مواقعی پیش میآید که لازم است ما اقتدار پدرانه یا مادرانه خود را در برابر کودکان خود بکار گیریم، ولی میتوانیم به گونهای عمل کنیم که این اقتدار به جای سرد و تحکم آمیز بودن، گرم و صمیمانه باشد. ما می توانیم محیط خانوادگی گرمی ایجاد کنیم که افراد آن یار و غمخوار یکدیگر بوده و در عین حال همه بدانند که برای اعمال و رفتارشان حدود معینی وجود دارد. زندگی خانوادگی امروز ما ، الگوهای کودکان ما را برای زندگی آنها در بزرگسالی میسازد.
ما میخواهیم روابط سالمی را با فرزندانمان بوجود آوریم که برای تحمل لحظات اجتناب ناپذیر برخوردهای خانوادگی ، به اندازه کافی انعطافپذیر و برای دوامآوردن تا هنگام بزرگسالی آنها به اندازه کافی محکم و قوی باشد. ما میخواهیم آنها از دور هم جمع شدنهای خانوادگی در تعطیلات حتی پس از آنکه خود تشکیل خانواده دادند، لذت ببرند. ما میخواهیم آنها را با دید مثبتی پرورش دهیم که به آنها کمک کند جایگاهشان را در جهان پیدا کنند و از آنچه زندگی به آنها عرضه میکند، لذت ببرند.
ارتباط متقابل
ما معمولا روابط متقابل غیرقابل شمارش خود را در زندگی خانوادگی بسیار عادی و بیاهمیت تلقی میکنیم. در حالی که این روابط میتواند برای توانایی درست کنار آمدن با دیگران از اهمیت فراوانی برخوردار باشند. همانطور که ما الگوی رفتار فرزندانمان هستیم، خانواده نیز نمونه یک واحد اجتماعی است. در بسیاری موارد موقعیتهایی که کودکان ما در اجتماع با آن روبه رو میشوند، شبیه به روابطی است که درخانواده آنها وجود دارد.
در بحثها و صحبتها و آموزش برای شریک شدن در وسایل و امکانات خانه ، فرزندان ما معنی مسئولیت و چگونگی اعتماد و اتکای به دیگران را میآموزند. از طریق جریانهای عادی زندگی بطور مثال مهمانیهای کوچک خانوادگی و همیاری کودکان ، آنها به راحتی میتوانند به تاثیر رفتارشان بر سایر افراد پی ببرند و درک کنند که همبستگی افراد خانواده به یکدیگر عامل مهمی در زندگی آنها محسوب میشود. در واقع آموزش همیاری و همکاری با اعضای خانواده در حالتی دوستانه ، درسهای گرانبهایی به کودکان ما خواهد داد. درباره اینکه در دنیای بزرگتر چگونه با دیگران کنار بیایند.
کودکان هر چه بیشتر و بهتر در کارهای مشترک خانوادگی به کمک و یاری عادت کنند، از طرف دوستان ، همسایهها و همکارانشان در بزرگسالی بهتر و بیشتر پذیرفته و دوست داشته میشوند و دنیا در نظر آنها خوشایندتر خواهد بود و چنانچه در زندگی بخشش و سخاوت یاد بگیرند، خود وسیلهای خواهند بود تا دنیا را جای زیبایی برای زندگی بسازند.
شبکه عاطفی گسترده
ترکیب خانواده در حال تغییر است. خانوادههای بزرگ گذشته کوچکتر شدهاند. خانوادههای کمتری با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنند. با ازدیاد طلاق در زندگی مدرن ، برخی خانوادهها حتی از وجود یکی از افراد اصلی خانواده یعنی پدر یا مادر محرومند. صرفنظر از ترکیب خانواده ، مهمترین مساله برای کودکان این است که مورد پذیرش و محبت واقع شوند. وجود افراد بزرگسال و مهربان در زندگی فرزندان ما از اهمیت بسیای برخوردار است. کودکان ما از ارتباط دائمی با افراد فامیل یا دوستان خانوادگی بسیار سود خواهند برد.
از آنجا که ما نمیتوانیم در همه لحظهها برای فرزندانمان ، همه چیز باشیم، در بسیاری موارد وجود دوستان و اقوام با نقطه نظرهای جدید و کمی وقت بیشتر با هوشیاریها و دانائیهای خاص آنها میتواند بسیار مفید واقع شود. در اینجاست که به اهمیت وجود پدربزرگها و مادربزرگها پی میبریم. وجود این افراد اجازه میدهد بچهها خود را تحت حمایت یک نسل عاقلتر و بامحبت احساس کنند. بیشتر اوقات پدربزرگها و مادربزرگها میتوانند برای نوههایشان وقت بیشتری نسبت به وقتی که برای فرزندان خود صرف میکردند داشته باشند.
وقتی پای صحبت مادربزرگها مینشینیم، بسیاری از آنها از اشتباهات گذشتهشان در بزرگ کردن بچهها صحبت میکنند. یکی از بزرگترین تاسفهای آنان این است که چرا هنگام کودکی فرزندشان وقت بیشتری را با آنها نگذراندهاند. آنها میدانند که بازی کردن با بچهها و اختصاص قسمت زیادی از وقتشان برای نزدیک شدن به آنها کار با ارزشی است که میتواند به نفع همه خانواده باشد.
خانواده بزرگ
یک خانواده بزرگ همچنین میتواند محافظ امنی برای بچههای ما به حساب بیاید. هرچه درگیریهای اجتماعی بیشتر باشد، پیوستگی و نزدیکی اقوام نزدیک در زندگی اهمیت بیشتری پیدا میکند. وجود اقوام نزدیک در زندگی کودکان نعمتی است برای همه افراد خانواده. کودکان گاهی مایل نیستند در مواقعی که به کمک نیاز دارند مشکلات خود را با پدر و مادر خود در میان بگذارند.
گاهی نیز به دلیل گرفتاری والدین ، دسترسی فوری و آسان به آنها برای همصحبتی مشکل میگردد، در این گونه موارد ، وجود اقوام نزدیک که با علاقه و احساس مسئولیت میتوانند به فرزندان ما کمک کنند، بسیار حیاتی است. آن عده از ما که به دلایلی اقوام نزدیک خود را در کنارمان نداریم، میتوانیم این شبکه را با دوستان خانوادگی خود تشکیل دهیم.
ارتباط نزدیک با اقوام و دوستان ، دنیای فرزندان ما را وسعت میبخشد. شبکه گستردهای از افراد بزرگسال که ارتباط عاطفی خوبی با ما داشته باشند، میتواند دنیای غنیتری در برابر فرندان ما قرار دهد. این افراد با جواب دادن به کنجکاویهای فرزندان ما ، با پیشنهادات سازنده و جذاب خود این احساس را به آنها میدهند که افراد دیگری غیر از پدر و مادرشان نیز به آنها اهمیت میدهند. از آنجا که هر فردی نقطه نظرها و قریحه خاص خود را دارد، وجود تعداد بیشتر افراد بزرگسال در زندگی کودکان ما میتواند کمک بزرگی برای موفقیت آنها در زندگی محسوب شود.