تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 8 اولاول ... 345678 آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 74

نام تاپيک: آناتومي بدن

  1. #61
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض چشم



    كار اصلي چشم آن است كه نورهايي را كه از خارج دريافت مي كند طوري روي پرده شبكيه متمركز كند كه تصوير دقيقي از شيء مورد نظر روي پرده شبكيه ايجاد شود. شبكيه اين تصاوير را به صورت پيام هاي عصبي به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند. بنابراين براي واضح ديدن، قبل از هرچيز لازم است كه نور به طور دقيق روي پرده شبكيه متمركز شود.
    ساختمان چشم شبيه يك كره است. در قسمت جلوي اين كره يك پنجره شفاف به نام قرنيه وجود دارد. نور از محيط خارج وارد قرنيه شده پس از عبور از مردمك به عدسي مي رسد. عدسي نور را به صورت دقيق روي شبكيه متمركز مي كند تا تصوير واضحي بر روي شبكيه ايجاد شود.
    براي آنكه اشياء به صورت دقيق و واضح ديده شوند لازم است مسيري كه نور در چشم طي مي كند شفاف باشد و قرنيه و عدسي نور را درست روي شبكيه متمركز كنند.
    پلك
    وقتي جسم نوك تيزي به چشم ما نزديك مي شود ما بي اختيار پلك ها را مي بنديم. پلك ها در حقيقت ساختمان هاي تمايز يافته اي از جنس پوست و عضلات زير پوستي هستند كه وظيفه محافظت از چشم ها را بر عهده دارند. مژه ها مثل يك صافي از ورود گرد و غبار و ذرات مختلف به داخل چشم جلوگيري مي كنند. خود پلك ها دو وظيفه مهم دارند: اول آنكه مثل يك ديوار دفاعي جلوي قسمت عمده اي از كره چشم را مي گيرند و از كره چشم محافظت مي كنند، دوم آنكه پلك ها هر 5 تا 10 ثانيه يك بار باز و بسته مي شوند كه اين امر به شسته شدن ميكروب ها و ذرات خارجي از سطح چشم كمك مي كنند و در حقيقت سطح چشم را جارو مي كند. به علاوه باز و بسته شدن پلك ها به توزيع يكنواخت اشك بر روي كره چشم كمك مي كند.
    ملتحمه
    ملتحمه يك لايه شفاف محافظ است كه سطح داخلي پلك ها و روي سفيدي كره چشم را مي پوشاند. در ملتحمه رگ هاي خوني و گلبول هاي سفيد به مقدار زيادي وجود دارد. اين رگ ها و سلول هاي دفاعي تا حد زيادي از ورود ميكروب ها و عوامل بيماري زا به قسمت هاي عمقي چشم جلوگيري مي كند. به علاوه ترشحات ملتحمه سطح چشم را نرم و مرطوب نگه مي دارد و در حقيقت سطح چشم را روغنكاري مي كند كه اين امر باعث آسان تر شدن حركات چشم در جهات مختلف مي شود.
    قرنيه
    قرنيه قسمت شفاف جلوي كره چشم است كه از پشت آن ساختمان هاي داخلي تر كره چشم مثل عنبيه و مردمك ديده مي شود. قرنيه چشم را مي توان به شيشه پنجره تشبيه كرد. همانطور كه اگر شيشه پنجره كثيف باشد اشياء بيرون تار ديده مي شوند، اگر بر روي قرنيه كسي لكه يا كدورتي وجود داشته باشد فرد اشياء را تار مي بيند. به علاوه همانطور كه از پشت يك شيشه موجدار يا مشجر اشياء كج و كوله و ناصاف ديده مي شوند. در صورتي كه سطح قرنيه ناهموار باشد اشياء ناصاف و تار ديده مي شوند.
    البته قرنيه انسان يك تفاوت مهم با شيشه پنجره دارد و آن هم اينكه شيشه پنجره يك سطح صاف است در حاليكه قرنيه بخشي از يك كره است. اين ساختمان كروي باعث مي شود كه قرنيه چشم مثل يك ذره بين عمل كند و نورهايي را كه از محيط خارج وارد كره چشم مي شوند به صورت پرتوهاي همگرا درآورد كه تصوير واضحي روي شبكيه ايجاد كنند. البته در همه افراد اين امر به صورت دقيق اتفاقي نمي افتد. مثلاً اگر انحناي قرنيه كسي بيشتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتد در جلوي پرده شبكيه تشكيل مي شود. چنين فردي نزديك بين (ميوپ) است. همچنين اگر انحناي قرنيه كسي كمتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتند در پشت آن تشكيل مي شوند. چنين فردي دوربين (هيپروپ) است. به طوري كه مي بينيم قرنيه افراد نقش مهمي در تعيين دوربيني يا نزديك بيني يا شماره چشم افراد دارد. به همين علت اكثر روش هاي جراحي براي اصلاح ديد و شماره عينك روي اين بخش از چشم انجام مي گيرد. مثلاً در روش هاي ليزر (PRK)، ليزيك(LASIK)، لازك(LASEK) و جراحي با تيغه الماس (RK) مقدار انحناي قرنيه تغيير مي كند و شماره چشم فرد اصلاح مي شود. همچنين استفاده از لنز تماسي (كنتاكت لنز) كمك مي كند كه انحناي قرنيه فرد موقتاً به اندازه مطلوب برسد و ديد فرد اصلاح شود.
    عنبيه و مردمك
    عنبيه بخش رنگي پشت قرنيه است كه رنگ چشم افراد را تعيين مي كند. رنگ اين بخش در چشم افراد مختلف متفاوت است و از آبي و سبز تا عسلي و قهوه اي تغيير مي كند. در وسط عنبيه سوراخي به نام مردمك وجود دارد كه مقدار نور وارد شده به چشم را تنظيم مي كند. كار مردمك مثل پرده اي است كه پشت پنجره آويزان شده و نور ورودي به اتاق را كم و زياد مي كند. همانطور كه وقتي نور خارج شديد و زياد باشد، پرده را مي بنديم تا نور كمتري به اتاق وارد شود، وقتي چشم در محيط پر نور قرار مي گيرد مردمك تنگ مي شود تا مقدار نور كمتري وارد چشم شود. به همين صورت وقتي چشم در محيط كم نور قرار مي گيرد مردمك گشاد مي شود تا نور بيشتري وارد چشم شود.
    اتاق قدامي
    اتاق قدامي فضاي كوچكي است كه بين قرنيه و عنبيه قرار دارد. در اين فضا مايعي به نام زلاليه جريان دارد كه به شستشو و تغذيه بافت هاي داخل چشم كمك مي كند. همانطور كه در يك استخر براي پاك ماندن استخر مرتباً مقداري آب خارج مي شود و به جاي آن آب تصفيه شده وارد مي شود، در چشم هم مرتباً مقداري از مايع زلاليه خارج مي شود و مايع زلاليه جديدي كه در چشم توليد شده است جايگزين آن مي شود. اگر به هر دليلي تعادل بين توليد و خروج اين مايع به هم بخورد مقدار مايع زلاليه در چشم افزايش پيدا مي كند و فشار داخل كره چشم از حد طبيعي بيشتر مي شود. (مقدار طبيعي فشار چشم در افراد بالغ بين 10 تا 21 ميلي متر جيوه است). بالا رفتن فشار چشم به پرده شبكيه و عصب بينايي آسيب مي زند و باعث بيماري آب سياه يا گلوكوم مي شود.
    عدسي
    عدسي يك ساختمان شفاف در پشت عنبيه است كه در متمركز كردن دقيق پرتوهاي نور بر روي شبكيه به قرنيه كمك مي كند. ضخامت عدسي چشم در شرايط مختلف تغيير مي كند و بسته به آنكه شيء مورد نظر در چه فاصله اي از فرد قرار داشته باشد ضخامت عدسي كم و زياد مي شود. بنابراين فرد مي تواند اشياء را در فواصل مختلف (از بي نهايت تا حدود 20 سانتي متري و گاهي نزديك تر) به طور واضح ببيند. هرچه سن افراد بيشتر مي شود قدرت تغيير شكل عدسي كمتر مي شود به طوري كه در حدود سن 40 سالگي قدرت تغيير شكل عدسي آنقدر كم مي شود كه اكثر افراد براي ديدن اشياء نزديك و انجام كارهايي مثل مطالعه و خياطي به عينك كمكي براي ديد نزديك (عينك مطالعه) نياز پيدا مي كنند. اين همان حالتي است كه به آن پير چشمي گفته مي شود.
    با گذشت سن علاوه بر آنكه قدرت تغيير شكل عدسي كم مي شود ميزان شفافيت عدسي هم كم مي شود. گاهي كدورت عدسي آنقدر زياد مي شود كه مثل پرده اي ديد فرد را تار مي كند. اين كدورت عدسي را اصطلاحاً آب مرواريد يا كاتاراكت مي گويند.
    زجاجيه
    زجاجيه مايع ژله مانند شفافي است كه داخل كره چشم را پر مي كند و به آن شكل مي دهد.. زجاجيه از پشت عدسي تا روي پرده شبكيه وجود دارد.. با گذشت سن ساختمان ژله مانند زجاجيه تغيير مي كند و در بعضي جاها حالت آبكي پيدا مي كند. در اين حال بعضي قسمت هاي زجاجيه شفافيت خود را از دست مي دهد و سايه اي روي پرده شبكيه مي اندازد كه فرد آن را به صورت اجسام شناور كوچكي مي بيند كه مثل مگس در ميدان بينايي بالا و پايين مي روند. اين حالت اصطلاحاً مگس پران گفته مي شود.
    شبكيه
    شبكيه يك پرده نازك حساس به نور (شبيه فيلم عكاسي) است كه در عقب كره چشم قرار دارد. پرتوهاي نوري كه به شبكيه برخورد مي كنند به پيام هاي عصبي تبديل مي شوند كه از طريق عصب بينايي به مغز منتقل مي شوند و در مغز تفسير مي شوند.
    در شبكيه انسان انواع مختلفي از سلول هاي گيرنده نوري وجود دارد كه ميزان حساسيت آن ها به نور متفاوت است. گيرنده هاي نوري استوانه اي بيشتر براي ديد در محيط هاي تاريك به كار مي روند. گيرنده هاي مخروطي براي تشخيص رنگ و جزئيات ظريف تمايز يافته اند. ترتيب قرار گيري اين سلول ها در شبكيه طوري است كه در ناحيه مركزي شبكيه (ماكولا) تعداد گيرنده هاي مخروطي بيشتر است. بنابراين وقتي فردي به صورت مستقيم به شيئي نگاه مي كند تصوير آن شيء مستقيماً روي ماكولا در جايي مي افتد كه تعداد سلول هاي مخروطي بيشتر است و در نتيجه شيء با وضوح بيشتري مشاهده مي شود.
    مشيميه
    مشيميه پرده نازك سياه رنگي است كه دور شبكيه را احاطه كرده است. اين پرده تعداد زيادي رگ هاي خوني دارد كه مواد غذايي را به بخش هايي از شبكيه مي رساند. به علاوه سلول هاي اين لايه حاوي تعداد زيادي رنگ دانه سياه ملانين است كه رنگ سياهي به اين بخش از چشم مي دهد. وجود رنگ سياه مانع از انعكاس نورهاي اضافي در داخل كره چشم مي شود و به تشكيل تصوير واضحتر كمك مي كند.
    صلبيه
    صلبيه بخش سفيد رنگ نسبتاً محكمي است كه دورتا دور كره چشم به جز قرنيه را مي پوشاند و از ساختمان هاي داخل كره چشم محافظت مي كند. اين بخش از چشم اثر مستقيمي در فرايند بينايي ندارد و در واقع مثل يك اسكلت خارجي از كره چشم محافظت مي كند.
    عصب بينايي
    عصب بينايي كه رابط كره چشم و مغز مي باشد از عقب كره چشم خارج مي شود و از طريق سوراخي در استخوان پروانه اي جمجمه به مغز مي رسد. اين عصب پيام هاي بينايي را به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند.
    عضلات چشم
    براي آنكه ما بتوانيم اشياء را در جهات مختلف ببينيم لازم است بتوانيم چشم را در جهات مختلف بالا، پايين، چپ و راست بچرخانيم. حركات كره چشم در هر چشم به وسيله 6 عضله كوچك كه به اطراف كره چشم مي چسبد كنترل مي شود. بيماري اين عضلات و يا عدم هماهنگي آن ها مي تواند به انحراف چشم يا لوچي منجر شود.

    منبع : noorvision

  2. #62
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض معده



    از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص می‌باشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری ، فوندوس (fudus) یا طاق معده ، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا باب‌المعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر می‌باشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش می‌یابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک می‌کند.

    هنگامی که غذا بلعیده می‌شود، از راه مری داخل معده می‌شود و برای مدتی در آنجا باقی می‌ماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کننده‌های معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار می‌گیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارد دوازدهه می‌شود.

    دیواره معده

    مشخصات بافت شناسی لایه‌های چهارگانه دیواره معده به شرح زیر می‌باشد.

    طبقه مخاطی

    سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر ، چاله‌های معدی را بوجود می‌آورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چاله‌ها تخلیه و سپس به سطح معده می‌رسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح می‌کند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت می‌کند.

    آستر مخاط

    بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر ، سلولهای لنفاوی و رشته‌های عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لوله‌ای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی ، عمقیترین لایه مخاط می‌باشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شده‌اند.

    طبقه زیر مخاط

    در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی می‌شود.

    طبقه عضلانی

    در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل ، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود می‌آورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر ، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.

    غدد معدی

    غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چاله‌ها می‌ریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی ، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده می‌شود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده ، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده می‌نامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سه‌گانه غدد معدی یافت می‌شوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام می‌دهند.

    انواع سلولهای موجود در غده‌های معده

    سلولهای موکوس گردن

    سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شده‌اند و با رنگ‌آمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی می‌باشد، متفاوت است.

    سلولهای متمایز نشده

    این سلولها به عنوان سلولهای ریشه‌ای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی ، جداری ، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین می‌کنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک می‌کند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدید می‌گردند.
    اعمال و وظایف معده

    معده ارگانی است برای تجمع و هضم اولیه مواد غذایی خورده شده. مواد غذایی در معده 4 - 3 ساعت توقف کرده و با ترشحات معده که پس از خوردن غذا به یک لیتر می‌رسد، مخلوط شده و کیموس نامیده می‌شود. ضمن تشکیل کیموس معدی ، اسفنکتر کاردیا مانع از برگشت محتویات معده به مری می‌شود. پس از آماده شدن کیموس معدی ، تحت تاثیر PH اسیدی آن اسفنکتر پیلوریک باز شده و موجب تخلیه محتویات معده به دوازدهه می‌گردد. به علت اسیدی بودن محتویات معده بروز زخمهای مخاطی در دوازدهه شایع است. از دیگر وظایف معده ترشح آنزیمهای گوارشی ، اسید معده و فاکتور ضد کم خونی است.

    بیماریهای معده

    زخم معده

    به معنی آسیب سلولهای پوششی معده است که اسید معده از آن طریق به بافتهای عمقی نفوذ کرده و باعث زخم شدن معده می‌شود. یکی از علایم زخم معده ، وجود خون در مدفوع است. یکی از راههای درمان زخم معده ، برداشتن قسمت آسیب دیده معده است.

    التهاب یا تورم معده

    به التهاب معده ، گاستریت هم گفته می‌شود. التهاب ممکن است در اثر مسمومیت بوجود بیاید. علایم التهاب معده ، دل درد ، استفراغ و اسهال و گاهی تب است.

    سرطان معده

    علت سرطان معده معلوم نیست. پولیپ خوش‌خیم معده و زخم مزمن و طولانی ممکن است به سرطان معده تبدیل گردد. مطمئنترین طریقه تشخیص سرطان معده عکسبرداری و تنها معالجه آن عمل جراحی است.



    منبع : دانشنامه رشد

  3. #63
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض دستگاه گُوارش



    دستگاه گُوارش

    یکی از دستگاه‌های فعال در بدن انسان و دیگر جانداران است. دستگاه گوارش انسان که از دهان تا مقعد امتداد دارد , شبیه لوله‌ای است که حدود هفت متر طول دارد .
    هر چیزی که وارد معده شما می‌شود با آنزیمهای درون معده مخلوط می‌گردد تا با اجزا ساده تری تجزیه شود. سپس این مخلوط از معده خارج شده و به روده‌ها می‌رود تا از آنجا , مواد غذایی تجزیه شده جذب جریان خون شوند. مواد غذایی تجزیه شده از طریق جریان خون به سرتاسر بدن می‌‌روند و در اختیار یاخته‌های بدن قرار می‌‌گیرند تا در آنها مصرف شده و یا ذخیره شوند. اجزا غذایی که جذب نمی‌شوند از بدن دفع می‌‌گردند (از طریق مدفوع).

    دهان ومعده
    از هنگامی که شما شروع به جویدن غذا می‌‌کنید , هضم غذا نیز شروع می‌گردد. از غدد بزاقی دهان، بزاق ترشح می‌شود که در هنگام جویدن غذا , با آن ترکیب می‌شود تا بلع غذا را آسانتر نماید. بزاق حاوی آنزیمی به نام آمیلاز می‌‌باشد که باعث تجزیه غذاهای کربوهیدراتی نشاسته‌ای به قندهای ساده‌تر می‌شود که بتوانند جذب بدن شوند. آنزیم آمیلاز فقط می‌تواند در یک محیط قلیایی عمل نماید. وقتی که غذا بلعیده می‌شود , از طریق مری پایین آمده و به سمت معده می‌رود. در محل ورود و خروج معده , ماهیچه‌های حلقوی وجود دارند.

    غدد بزاقی

    غدد بزاقی بر حسب نوع ترشح به سه دسته تقسیم می‌شوند. سروزی ، موکوسی و مختلط. غدد بزاقی در بناگوش سروزی ، در زیر آرواره سروزی- موکوسی ، در زیر زبان موکوسی- سروزی و در زبان موکوسی هستند.

    زبان

    زبان دارای دستجات ماهیچه مخطط است که توسط مخاط پوشیده شده است. 3/2 بخش جلوی زبان جسم زبان و 3/1 عقبی آن ریشه زبان خوانده می‌شود. سطح پوششی (فوقانی) زبان دارای برجستگیهای مختلف است در سطح پشتی زبان جوانه‌های چشایی نیز وجود دارند. در ساختار جوانه چشایی چهار نوع سلول وجود دارد. همه جوانه‌های چشایی احساس شیرینی ، شوری ، تلخی و ترشی را تشخیص نمی‌دهند بلکه جوانه هر ناحیه از زبان حس خاص را درک می‌کند.



    دندان

    ساختار بافتی دندانهای شیری (20 عدد) و دندانهای دایمی (32 عدد) مشابه است. هر دندان شامل تاج است که بیرون از لثه قرار دارد و یک تا سه ریشه دارد که درون حفره دندانی آواره بالا یا آرواره پایین جای می‌گیرد. سطح تاج دندان را ماده‌ای به نام مینا می‌پوشاند که سخت‌ترین ماده بدن است و بیش از 96 درصد آن را املاح آهکی و بقیه را یک پروتئین مخصوص تشکیل می‌دهد. در زیر مینا عاج دندان قرار دارد که در درون آن مغز قرار دارد که بافتهای زنده دندان در آنجا وجود دارند. سطح ریشه را ماده‌ای به نام ساروج می‌پوشاند. دندانهای انسان با نوع رژیم غذایی او متناسب شده‌اند.

    حلق

    حلق چهار راهی است که از جلو به دهان ، از بالا به حفرات بینی و از پایین به مری و نای راه دارد و از این‌رو لقمه غذا یا تکه‌ای از آن می‌تواند به سه راه دیگر راه یابد. ولی هنگام بلع در اثر عمل دقیق واکنشهای خودکار عصبی به بخشهایی به نام زبان کوچک و اپی‌گلوت به ترتیب راه بینی و نای و همچنین زبان راه دهان را مسدود می‌کند و در نتیجه لقمه غذا فقط به درون مری راه می‌یابد. بلع بوسیله یک مرکز عصبی در بصل‌النخاع تنظیم می‌شود.

    مری

    مری لوله‌ای به طول 25 سانتیمتر است. پوشش مری انسان مطبق سنگفرشی است. آستر مخاط شامل بافت پیوندی غربالی ، لنفوسیت و تعداد کمی فولیکول لنفاوی است. زیر مخاط دارای غدد لوله‌ای مخطط ، 3/1 میانی آن دارای ماهیچه مخطط و صاف و 3/1 بخش پایینی آن دارای ماهیچه صاف است.

    روده کوچک
    روده کوچک , طولانی‌ترین قسمت دستگاه گوارش شما می‌‌باشد که ۵ یا ۶ متر طول دارد. از آنجایی که قطر این روده , باریک می‌‌باشد و فقط 2 تا 4 سانتیمتر قطر دارد , به آن روده کوچک یا روده باریک گفته می‌شود (در مقایسه با روده بزرگ که قطر آن ۶ سانتیمتر می‌‌باشد) روده کوچک شما دارای سه قسمت می‌‌باشد. اولین قسمت روده کوچک که درست بعد از معده قرار دارد را اصطلاحا " اثنی عشر " یا دوازدهه ویا " دئودنوم " (Duodenum) می‌‌نامند , که کوتاهترین قسمت روده کوچک می‌‌باشد. دو قسمت دیگر روده کوچک که بعد از دوازدهه (اثنی‌عشر) قرار دارند به ترتیب عبارت‌اند از تهی‌روده (Jejunum) و درازروده(Ileum) که به روده بزرگ متصل می‌گردد. وقتی غذا از معده وارد دوازدهه می‌شود , به علت مخلوط بودن با اسید معده , هنوز اسیدی می‌‌باشد. در محل دوازدهه , یک شیره گوارشی قلیایی به این غذا اضافه می‌گردد تا حالت اسیدی آن را خنثی نماید. این شیره گوارشی از عضوی که در قسمت زیر معده قرار دارد و به آن اصطلاحاً لوزالمعده گفته می‌شود ترشح می‌گردد , که حاوی آنزیمهایی است که باعث ادامه هضم غذا می‌شود. صفرا نیز در همین محل به غذا اضافه می‌گردد صفرا مایعی سبز رنگ است که در کبد شما ساخته می‌شود و سپس از کبد به کیسه صفرا وارد می‌گردد تا در آنجا ذخیره شود. این صفرا به حل شدن مواد غذایی چرب کمک می‌‌نماید. وقتی که شیره گوارشی وظیفه خود را انجام داد , مواد غذایی اصلی به اجزا ساده تر خود تجزیه می‌شوند که عبارت‌اند از:
    • پروتئین‌ها به آمینو اسیده‌ها تجزه می‌شوند
    • کربو هیدراتها به گلوکز و سایر قندهای ساده تر تبدیل می‌شوند
    • چربی‌ها به اسیدهای چرب و گلیسرول تجزیه می‌‌گردند
    در قسمت‌های پایین تر روده کوچک (یعنی در ژژنوم و ایلئوم) , فراورده نهایی غذای گوارده از طریق دیواره روده کوچک به جریان خون جذب می‌‌گردند. بر اثر انقباضات موجی شکل عضلات دیواره روده‌ها , غذا در طول روده حرکت کرده وبه جلو می‌رود. این حرکت را اصطلاحاً " پریستالسیس " (peristalsis) می‌‌نامند. دیواره روده‌ها صاف نیست بلکه دارای میلیونها برجستگی انگشت مانند به نام " پرز" (Villi) می‌‌باشد. این پرزها باعث می‌شود که سطح وسیعی در روده‌های شما ایجاد شود تا جذب غذاها بهتر صورت گیرد. ویتامین‌های محلول در آب و مواد معدنی در این مرحله , جذب جریان خون می‌شوند. وقتی که مواد غذایی جذب جریان خون شد , باقی مانده غذایی که هضم نشده است وارد روده بزرگ می‌گردد بدن شما می‌تواند بعضی از مواد غذایی , مثل آنهایی که ایجاد انرژی می‌کنند و بعضی از ویتامینها و مواد معدنی را ذخیره نماید. اضافی مواد غذایی که بدن نمی‌تواند آنها را ذخیره نماید از طریق مدفوع از بدن خارج می‌گردد .

    روده بزرگ
    روده بزرگ شامل کولون (Colon) , راست‌روده (Rectum) و مقعد می‌‌باشد. طول روده بزرگ حدود یک متر است. آبی که برای هضم غذاها مورد استفاده قرار گرفت بود در روده بزرگ باز جذب می‌شود و باعث می‌شود که مدفوع بدون آب و خشک ایجاد شود . هنگامی که مدفوع به راست روده می‌‌رسد , بر اثر انقباضات واکنشی که در راست‌روده ایجاد می‌شود و ماهیچه‌های دریچه یا اسفنکتر مقعد را شل می‌‌نماید , احساس دفع مدفوع به شخص دست می‌‌دهد. اسفنکترهای مقعد , ماهیچه‌های حلقوی شکلی می‌‌باشند که کنترل باز شدن و بسته شدن مقعد را در اختیار دارند. معمولاً حدود یک تا سه روز طول می‌‌کشد که غذا از دهان تا مقعد برسد. بعضی از افراد روزی دو یا سه بار مدفوع می‌کنند , در حالیکه سایرین روزی یک بار و بعضی‌ها نیز هردو یا سه روز یک بار مدفوع می‌کنند که تمام این موارد, طبیعی هستند .

    آپاندیس

    زایده این انگشتی شکل و شبیه کولون (روده بزرگ) است. دارای فضای درونی کوچک و فولیکول لنفاوی فراوان در آستر مخاط و زیر مخاط است. و طول آن 8 تا 10 سانترمتر بوده و فاقد پرز است. آپاندیس ممکن است عفونی شود و آپاندیسیت ایجاد کند.

    لوزوالمعده

    لوزوالمعده نوعی غده گوارشی است. جای آن در زیر و اندکی پشت معده است. سر پهن آن به طرف دوازدهه و نوکش متوجه طحال است. لوزوالمعده دو کار مهم انجام می‌دهد. تهیه و آزاد کردن آنزیمهای گوارشی و تهیه و آزاد کردن هورمونهایی که بر روی متابولیسم کربوهیدراتها اثر می‌گذارند. این دو عمل بوسیله دو ساختار بافتی مجزا در لوزوالمعده صورت می‌گیرد.

    کبد

    کبد بزرگترین غده بدن است وزن کبد 1.1 تا 1.6 کیلوگرم است. جای این عضو در بالا و طرف راست معده است و قسمتی از معده را هم می‌پوشاند. کبد دارای چهار قسمت یا لوب است. در زیر لوب بزرگ طرف راست ، کیسه صفرا که به شکل گلابی است قرار دارد.


    کیسه صفرا

    سلولهای کبدی مواد لازم برای ساخته شدن صفرا را از خون می‌گیرد سپس صفرای ساخته شده به کیسه صفرا می‌رود و در آنجا ذخیره می‌شود. همراه با ورود غذا به روده باریک کیسه صفرا منقبض شده و مقداری صفرا از مجرایی که در انتها با مجرای لوزوالمعده مشترک است وارد دوازدهه می‌شود. مهمترین عمل صفرا کمک به هضم چربیهاست. عمل دیگر صفرا خنثی کردن حالت اسیدی شیره معده است.

    جذب غذا

    کلیه مواد غذایی که در اثر هضم شیمیایی به مواد ساده و قابل جذب تبدیل شده‌اند همچنین ویتامینها ، آب و نمکها که برای جذب نیازی به هضم شیمیایی ندارند از دیواره روده باریک جذب می‌شوند. هر پرز شامل یک لایه از سلولهای پوششی است که غذا بوسیله آنها جذب می‌شود. بلافاصله در زیر آن شبکه غنی از مویرگهای خونی وجود دارد که قندها ، اسیدهای آمینه آب و نمکها وارد این شبکه می‌شوند.

    این شبکه مویرگی پس از جمع آوری مواد غذایی به یک سیاهرگ کوچک پرزی منتهی می‌شود. سیاهرگ پرزی به سیاهرگهای بزرگتر پیوسته و سرانجام وارد سیاهرگ باب می‌شوند. این سیاهرگ ابتدا به کبد رفته و مواد غذایی در کبد ذخیره و پس بر حسب نیاز وارد خون می‌شوند. در واقع کبد به منزله یک انبار و تنظیم کننده و پخش کننده مواد غذایی جذب شده است.

    منبع: oloom4u

  4. #64
    پروفشنال آرسـام's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    شما کجاست؟
    پست ها
    932

    پيش فرض آناتومی سه بعدی بدن انسان

















    نقل از کوریوس فوتو

  5. این کاربر از آرسـام بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #65
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض دستگاه ادراری

    مقدمه

    کلیه یکی از اندامهای مهم برای تنظیم اسمولاریته بدن مهره‌داران است و این کار را از طریق تشکیل ادرار انجام می‌دهد. تشکیل ادرار در کلیه به طریق موضعی و هورمونی کنترل و تنظیم می‌شود. دستگاه ادراری شامل کلیه و مجاری ادراری است که ادرار را به مثانه می‌رسانند و از طریق پیشابراه دفع می‌کنند. تنظیم اسمولاریته بدن در مهره‌داران عالی عمدتا بر عهده کلیه‌هاست. کلیه پستانداران در ثبات محیط درونی یعنی حجم مایعات و الکترولیتهای بدن نقش اساسی دارند. کلیه همچنین در تثبیت PH مایعات بدن اهمیت زیادی دارد.




    ساختمان کلیه

    کلیه‌ها به صورت جفت در پشت صفاق قرار دارند. کلیه‌ها با وجود وزن کمشان (حدود 1% وزن بدن در انسان) مقدار قابل ملاحظه‌ای خون دریافت می‌کنند. کلیه توسط پوششی سخت و مقاوم از بافت همبند به نام کپسول پوشیده شده است. بطور کلی کلیه از قشر ، مرکز و لگنچه تشکیل شده است. لگنچه از طریق میزنای به مثانه ارتباط پیدا می‌کند.

    ادرار در طی عمل دفع از طریق مجرای ادراری مثانه را ترک می‌کند تشکیل ادرار هنگامی که به لگنچه می‌رسد کامل می‌شود. ادرار از لگنچه به مثانه حمل شده و بدون تغییر دفع می‌شود. دفع ادرار از طریق کنترل عصبی اسفنکتر ارادی مثانه که در گردن پیشابراه قرار دارد صورت می‌گیرد. کلیه از واحدهای ساختاری به نام نفرون ساخته شده است.
    احساس دفع ادرار

    هنگامی که دیواره مثانه بر اثر پر شدن تدریجی آن کشیده می‌شود گیرنده‌های کششی دیواره مثانه تحریک می‌شوند و امواج عصبی تولید می‌کنند که توسط رشته‌های عصبی آوران به نخاع و بعد به مغز منتقل می‌شود و بدین سان احساس دفع بوجود می‌آید. سپس اسفنکترها شل شده و ماهیچه صاف مثانه تحت فعالیت اعصاب خودکار منقبض و محتویات مثانه به پیشابراه خالی می‌شود.
    نفرون

    واحد عملی کلیه نفرون نام دارد. نفرون لوله پیچیده‌ای متشکل از یک لایه بافت پوششی است که در یک انتها بسته است و در انتهای دیگر به درون لگنچه باز می‌شود. تعداد نفرونها در انسان پس از تولد افزایش نمی‌یابد اما طول نفرون در دوره رشد زیاد می‌شود. هر نفرون ار کپسول بومن ، لوله پیچیده نزدیک ، لوله هنله ، لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده تشکیل شده است.




    کپسول بومن

    نفرون در انتهای بسته اش پهن شده که آن را کپسول بومن می‌نامند. در کپسول بومن دسته‌ای مویرگ به نام گلومرول وجود دارد که به دیواره کپسول بومن چسبیده است. مجموع کپسول بومن و گلومرول را جسم مالپیگی می‌نامند. پلاسما از دیواره این مویرگها و پس از تک لایه یاخته‌ای بافت پوششی دیواره کپسول بومن عبور کرده و در حفره کپسول تجمع می‌یابد تا جریان خود را در بخشهای مختلف نفرون آغاز کند.

    مویرگهای گلومرولی از نفوذپذیری خیلی بیشتری نسبت به مویرگهای سایر نقاط بدن برخوردار هستند. اپی‌تلیوم کپسول بومن پایکدار و شکافدار است این شکافها توسط غشای نازکی بسته شده‌اند. غشای گلومرولی از عبور آزاد مواد خنثی با قطر بیشتر از 8 نانومتر جلوگیری می‌کند. بنابراین غشای گلومرولی با وجود تراوایی بسیاری که دارد دارای تراوایی انتخابی است.
    لوله پیچیده نزدیک

    لوله‌ای است پیچیده که بلافاصله پس از کپسول بومن قرار می‌گیرد. بخشی از یاخته‌های پوششی این لوله که به طرف حفره نفرون قرار دارد، دارای لبه برس مانند است این امر باعث افزایش سطح جذب آنها می‌شود. فرآیند انتقال در غشای این یاخته‌ها به مقدار قابل توجهی انجام می‌گیرد. بین یاخته‌های لوله پیچیده نزدیک اتصال محکمی وجود دارد. و این نوع اتصال باعث می‌شود که آب و محلولهای با وزن مولکولی کم بتوانند از فواصل یاخته‌ها به فضای برون یاخته راه یابند. اگر مقدار زیادی مایع به فضای برون یاخته‌ای راه یابد جذب خالص به مقدار کم انجام می‌شود.
    بخش پایین رونده لوله هنله

    این قسمت دارای یاخته‌های نازک و میتوکندری اندک و با لبه سلولی فاقد حاشیه برس مانند است. و انتقال فعال انجام نمی‌گیرد و انتقال به صورت انتشار صورت می‌گیرد.
    قسمت بالا رونده وضخیم لوله هنله

    این قسمت دارای میتوکندری زیاد و لبه برس مانند است در قسمت دهانه یاخته پوششی این قسمت پمپی وجود دارد که بطور فعال و همزمان یک یون سدیم و یک یون پتاسیم و دو یون کلر را از مجرا به درون یاخته منتقل می‌کند.
    لوله پیچیده دور

    دارای دو بخش رقیق کننده و بخش انتهایی است. بخش رقیق کننده شبیه بخش ضخیم بالا‌رو لوله هنله است. اتصال بین یاخته‌ها از نوع اتصال محکم است و به هیچ وجه اجازه عبورآب و نمکها را از فواصل بین یاخته‌ها نمی‌دهند. انتهای لوله پیچیده دور به مجاری جمع کننده ختم می‌شود.
    مجرای جمع کننده

    انتهای لوله پیچیده دور به مجاری جمع کننده ختم می‌شود و محتویات لوله ادراری به درون آنها می‌ریزد. بخش انتهایی لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده از نظر ساختار بافتی و عملکرد شبیه یکدیگرند. میتوکندری کم و پرزهای دهانه‌ای کم از ویژگیهای این یاخته‌هاست. مجاری جمع کننده پس از ورود به لگنچه‌های کلیوی بهم ملحق شده و از تعدادشان کاسته می‌شود.




    مراحل تشکیل ادرار

    مرحله اول تشکیل ادرار یعنی پالایش پلاسما و تجمع مایع پالایش شده که ادرار اولیه گفته می‌شود در کپسول بومن صورت می‌گیرد. مایع پالایش شده گلومرولی در انسان به میزان 125 میلی‌لیتر در دقیقه و یا حدود 180 لیتر در روز است. هنگامی که این رقم با میزان آب آشامیده مقایسه گردد معلوم می‌شود که بدن می‌بایست سریعا دچار کم آبی شود مگر اینکه قسمت اعظم مایع پالایش شده مجددا به درون جریان خون جذب گردد. جذب مجدد یکی از اعمال مهم نفرون است.
    جذب مجدد لوله‌ای
    • لوله پیچیده نزدیک: از جمله موادی که توسط کلاف خونی پالایش شده بوسیله لوله پیچیده نزدیک جذب می‌شوند الکترولیتهایی مانند سدیم و پتاسیم ، کلرورها و بیکربناتهای یونها ، گلوکز ، اسیدهای آمینه و پروتئینهای کوچک و اسید اسکوربیک هستند.
    • لوله هنله: بخش پایین رونده لوله هنله تراوایی نسبتا زیادی نسبت به آب و تراوایی متوسطی نسبت به NaCl و اوره دارد. در غشای یاخته‌های پوششی بخش بالا رونده لوله هنله پمپی وجود دارد که به طریق هم انتقالی یک یون سدیم و یک یون پتاسیم و دو یون کلر را از مجرای نفرون به درون یاخته منتقل می‌کند.
    • لوله پیچیده دور: در غشای طرف مجرای این یاخته‌ها نیز پمپی وجود دارد که به طریق هم انتقالی باعث انتقال سدیم و پتاسیم و کلر به درون یاخته جذبی می‌شود.
    • بخش انتهایی لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده: این دو بخش از نظر عملکرد به هم شبیه بوده و نسبت به آب و اوره ناتراوا هستند مگر در حضور هورمون ADH که آب ادرار رقیق به درون مایع بین یاخته‌ای غلیظ‌تر در بخش مرکزی کلیه جریان می‌یابد. دو بخش انتهای لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده نسبت به یون سدیم ناتراوا هستند.



    ترشح مجرایی
    • ترشح پتاسیم: در شرایط عادی یون پتاسیم 95 _ 90 درصد و بطور آزادانه کپسول بومن پالایش می‌گردد، بطور فعال در لوله پیچیده نزدیک جذب مجدد می‌شود. به این ترتیب یون پتاسیم کمی توسط ادرار دفع می‌گردد. انتقال یون پتاسیم به لوله نفرون به میزان فعالیت پمپ سدیم- پتاسیم ATP در غشای یاخته‌های پوششی دیواره نفرون بستگی دارد.
    • ترشح یون هیدروژن: ترشح هیدروژن عمدتا در لوله پیچیده نزدیک و دور لوله جمع کننده انجام می‌شود.
    مکانیسمهای تنظیم کننده کلیه

    کلیه می‌تواند به کمک مکانیسهای عصبی یا هورمونی یا ترکیبی از هر دو وظیفه خود را در حفظ ثبات محیط درونی انجام دهد. کلیه این کار را به سه طریق انجام می‌دهد:

    • کنترل میزان پالایش گلومرولی
    • کنترل جذب مجدد لوله‌ای یون سدیم
    • کنترل نگهداری اسمزی آب


    زهره مسعودي

  7. #66
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    دید کلی

    عمل دستگاه گردش خون بر آوردن نیازهای بافتها است، یعنی حمل مواد غذایی به بافتها ، حمل فراورده‌های زائد به خارج از بافتها ، رساندن هورمونها از یک قسمت بدن به قسمت دیگر و بطور کلی حفظ یک محیط مناسب در تمام مایعات بافتی برای بقا و عمل مناسب سلولهاست. با این وجود گاهی درک این موضوع مشکل است که چگونه جریان خون در ارتباط با نیازهای بافتها تنظیم می‌شود و چگونه قلب و گردش خون کنترل می‌شوند تا برون ده قلب و فشار شریانی مورد نیاز برای جلو راندن خون را تامین کند.





    مشخصات فیزیکی گردش خون

    دستگاه گردش خون به گردش بزرگ یا سیستمیک و گردش ریوی تقسیم می‌گردد. چون گردش سیستمیک جریان خون تمام بافتهای بدن به استثنای ریه‌ها را تامین می‌کند به کرات گردش بزرگ یا گردش محیطی نیز نامیده می‌شود. اگر چه سیستم رگی در هر بافت جداگانه بدن دارای مشخصات مخصوص به خود است با این وجود بعضی از اصول عمومی رگها در مورد تمام قسمتهای گردش سیستمیک صدق می‌کند. عمل شریانها حمل خون تحت فشار زیاد به بافتها است. به این دلیل شریانها دارای جداره‌های قوی بوده و خون در آنها با سرعت زیاد جریان می‌یابد.

    شریانچه‌ها یا آرتریولها آخرین شاخه‌های کوچک سیستم شریانی بوده و به عنوان سوپاپهای کنترل کننده عمل می‌کنند که خون از طریق آنها به داخل مویرگها آزاد می‌شود. آرتریول یک جدار عضلانی قوی دارد که قادر است آرتریول را بطور کامل ببندد و یا به آن اجازه دهد که تا چندین برابر گشاد شود و به این ترتیب دارای توانایی تغییر دادن عظیم میزان جریان خون به مویرگها در جواب به نیازهای بافت‌هاست. عمل مویرگها تبادل مایع ، مواد غذایی ، الکترولیتها ، هورمونها و مواد دیگر بین خون و مایع بافتی است. برای انجام این نقش ، جدار مویرگها بسیار نازک و نسبت به مواد با مولکولهای کوچک نفوذپذیر است.

    وریدچه‌ها یا ونولها (Venules) خون را از مویرگها جمع کرده و به تدریج به یکدیگر می‌پیوندند و به تدریج وریدها بزرگتری را تشکیل می‌دهند. وریدها به عنوان معبری برای بازگرداندن خون از بافتها به قلب عمل می‌کنند. اما عملکرد آنها به عنوان یک منبع ذخیره عمده خون به همان اندازه اهمیت دارد. چون فشار در سیستم وریدی بسیار پایین است. جدار وریدها نازک است با این وجود جدار وریدها عضلانی بوده و این موضوع به آنها اجازه می‌دهد تا منقبض یا گشاد شده و از این راه بسته به نیازهای بدن به عنوان منبع ذخیره قابل کنترل خون اضافی به مقدار کم یا زیاد عمل کنند.

    مقدار خون در قسمتهای مختلف گردش خون

    بیشترین مقدار خون موجود در گردش خون در وریدهای سیستمیک جای دارد. تقریبا 84 درصد حجم کل خون بدن در گردش بزرگ قرار دارد. به این ترتیب که 64 درصد در وریدها ، 13 درصد در شریانها و 7 درصد در آرتریولها و مویرگهای سیستمیک جای دارد. قلب محتوی 7 درصد خون ، رگهای ریوی محتوی 9 درصد خون هستند. موضوع بسیار تعجب آور حجم کم خون در مویرگهای گردش خون بزرگ است. با این وجود در این قسمت است که مهمترین عمل گردش بزرگ یعنی انتشار مواد بین خون و مایع بین سلولی و بالعکس انجام می‌شود.

    مساحت سطح مقطع و سرعت جریان خون

    هرگاه تمام رگهای گردش سیستمیک از یک نوع در کنار هم قرار داده شوند مساحت سطح مقطع تقریبی کل آنها به قرار زیر خواهد بود:
    به سطح مقطع بسیار زیاد وریدها نسبت به شریانها که بطور متوسط چهار برابر سطح مقطع شریانهای مربوطه است توجه کنید این موضوع انبار شدن زیاد خون در سیستم وریدی را در مقایسه با شریانها توجیه می‌کند.


    بافت مقدار
    ----------------------
    خونآئورت
    شریانهای کوچک
    آرتریولها
    مویرگها
    ونولها
    وریدهای کوچک
    وریدهای بزرگ


    چون حجم مساوی از خون از هر قسمت گردش خون در هر دقیقه عبور می‌کند لذا سرعت جریان خون در هر قسمت گردش خون نسبت معکوس با مساحت سطح مقطع آن دارد. به این ترتیب در شرایط استراحت سرعت جریان خون بطور متوسط 33 سانتیمتر در ثانیه در آئورت است اما حدود یک هزارم این مقدار یا حدود 0.3 میلیمتر در ثانیه در مویرگهاست. لذا خون فقط برای یک تا سه ثانیه در مویرگها باقی می‌ماند و این موضوع حقیقت بسیار تعجب آوری است زیرا تمام انتشاری که بین دو سوی جدار مویرگ ایجاد می‌شود باید در این زمان فوق‌العاده کوتاه به انجام برسد.

    فشار در قسمتهای مختلف گردش خون

    چون قلب ، خون را بطور مداوم به داخل آئورت تلمبه می‌زند فشار در آئورت بالا بوده و بطور متوسط 100 میلیمترجیوه است و چون عمل تلمبه زدن قلب بطور منقطع انجام می‌شود فشار شریانی بین یک فشار سیستولیک 120 میلیمترجیوه و یک فشار دیاستولیک 80 میلیمترجیوه نوسان می‌کند. به تدریج که خون در گردش بزرگ جریان می‌یابد فشار آن بطور پیشرونده کاهش یافته و در زمان رسیدن به انتهای وریدهای اجوف در دهلیز راست به تقریبا صفر میلیمترجیوه می‌رسد.

    فشار در مویرگهای گردش سیستمیک از مقداری به زیادی 35 میلیمترجیوه در نزدیکی انتهای آرتریولی تا مقداری به 10 میلیمتر جیوه در انتهای سیاهرگی آنها تغییر می‌کند اما فشار متوسط عملی آنها در بیشینه بسترهای عروقی حدود 17 میلیمترجیوه است که به اندازه کافی پایین است بطوری که مقدار بسیار ناچیزی از پلاسما به خارج از مویرگهای متخلخل نشت می‌کند با وجود اینکه مواد غذایی می‌توانند به آسانی به سوی سلولهای بافتی انتشار یابند.

    در شریانهای ریوی درست مانند آئورت فشار متغییر و نبض‌دار ، اما مقدار فشار بسیار کمتر یعنی با یک فشار سیستولی حدود 25 میلیمترجیوه و یک فشار دیاستولی 8 میلیمترجیوه و یک فشار متوسط شریانی ریوی فقط 16 میلیمتر جیوه است. فشار مویرگهای ریوی بطور متوسط فقط 7 میلیمترجیوه است. با این وجود میزان کل جریان در ششها در هر دقیقه با میزان جریان خون در گردش سیستمیک برابر است. فشارهای پایین دستگاه گردش ریوی با نیازهای ریه مطابقت دارد. زیرا تمام چیزی که مورد نیاز است قرار دادن خون موجود در مویرگهای ریوی در معرض اکسیژن و سایر گازهای موجود در حبابچه‌های ریوی است و فواصلی که خون باید طی کند تا به قلب بازگردد همگی کوتاه هستند.





    تئوری پایه عمل دستگاه گردش خون

    اگر چه جزئیات عمل دستگاه گردش خون پیچیده هست اما سه اصل پایه وجود دارد که تمام اعمال این سیستم را در بر می‌گیرد.



    1. جریان خون هر بافت بدن همیشه بطور تقریبا دقیق در رابطه با نیازهای بافتی کنترل می‌شود. هنگامی که بافتها فعال هستند به خون بسیار بیشتری از حال استراحت خود نیاز دارند و این مقدار گاهی به 20 تا 30 برابر حال استراحت می‌رسد. با این وجود قلب بطور طبیعی نمی‌تواند برون ده خود را بیش از 4 تا 7 برابر افزایش دهد. بنابراین این امر امکان پذیر نیست که هرگاه بافت خاصی نیاز به خون بیشتری داشته باشد، جریان خون در تمام بدن افزایش داده شود. به جای آن رگهای ریز هر بافت بطور مداوم نیازهای بافت از قبیل اکسیژن و مواد غذایی تجمع CO2 و سایر فراورده‌های زاید بافتی را بررسی کرده و اینها به نوبه خود جریان خون موضعی را بطور بسیار دقیق در حد مورد نیاز برای فعالیت بافت کنترل می‌کنند.
    2. برون ده قلب بطور عمده توسط مجموع تمام جریان خونهای موضعی بافتی کنترل می‌شود. هنگامی که خون از یک بافت عبور می‌کند بلافاصله از راه وریدها به قلب باز می‌گردد. قلب به این افزایش جریان ورودی خون با تلمبه زدن تقریبا تمامی آن بلافاصله به داخل شریانها که خون از آنها آمده بود جواب می‌دهد. از این نظر قلب به عنوان یک موجود خودکار عمل کرده و به نیاز‌های بافتها جواب می‌دهد. اما قلب از نظر این جواب خود در حد کمال عمل نمی‌کند بنابراین قلب غالبا نیاز به کمک به شکل سیگنال عصبی ویژه دارد که آنرا وادار سازد تا مقادیر جریان خون مورد نیاز را تلمبه بزند.
    3. بطور کلی فشار شریانی بطور متوسط از کنترل جریان خون موضعی یا کنترل برون ده قلبی کنترل می‌شود. دستگاه گردش خون دارای یک سیستم بسیار وسیع و گسترده برای کنترل فشار شریانی است. به عنوان مثال هرگاه در هر زمانی فشار بطور قابل ملاحظه‌ای از حد متوسط طبیعی خود یعنی 100 میلیمتر جیوه کمتر شود، رگباری از رفلکسهای عصبی در ظرف چند ثانیه یک تغییرات گردش خونی برای بالا بردن مجدد فشار تا حد طبیعی ایجاد می‌کنند.

      شامل افزایش نیروی تلمبه زدن قلب ، انقباض منابع ذخیره خون در وریدهای بزرگ جهت تامین خون بیشتر برای قلب و تنگ شدن عمومی قسمت اعظم آرتریولها در سراسر بدن بطوری که خون بیشتری در درخت شریانی تجمع یابد. سپس در طی مراحل زمانی طولانی‌تر یعنی در طی ساعتها و روزها ، کلیه‌ها یک نقش بزرگ اضافی در کنترل فشار هم توسط ترشح هرمون‌های کنترل کننده فشار و هم توسط تنظیم حجم خون ایفا می کنند.
    اهمیت تنظیم فشار

    اهمیت تنظیم فشار آن است که از تاثیر قابل ملاحظه میزان جریان خون در یک ناحیه بدن بر روی میزان جریان خون در ناحیه دیگری از بدن جلوگیری می‌کند زیرا اجازه نمی‌دهد تا میزان فشار بر روی هر دو ناحیه به مقدار زیادی تغییر کند. به این ترتیب بطور خلاصه نیازهای بافتی موضعی توسط دستگاه گردش خون برآورده می‌شوند.

  8. #67
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12

    معده (STOMATCH)

    متسع ترین قسمت لوله گوارش است. طول آن 10 اینچ و برابر با طول مری است و از نظر موقعیت در ناحیه یEpigastric ، umblical و left hypochondrial قرار گرفته است.ظرفیت آن در بچه ها 300 میلی لیتر ، در نوجوانان یک لیتر و در بزرگسالان 5/1 تا 2لیتر است. شکل ظاهری آن بسته به قیافه و مقدار ظرفیت معده است و به طور نرمال J شکل است.

    خصوصیات ظاهری معده

    معده دارای دو بریدگی cardiac وangular ، دو کنار یا خم چپ (بزرگ) و راست (کوچک) ،دوسطح Antero superior وposterio inferior و دو سوراخ cardiac و pyloric است.

    بریدگی قلبی (cardiac notch)
    در محل برخورد کنارچپ مری با خم بزرگ (greater curvature ) معده بوجود می آید. این محل درپشت غضروف دنده ای هفتم ،به فاصله یک اینچی از خط وسط و به عمق cm40 از عقب به جلو از سطح بدن قرار دارد.

    بریدگی زاویه ای ( angular notch)
    این بریدگی بین قسمت افقی و قسمت عمودی خم کوچک معده قرار دارد.

    کنار چپ یا خم بزرگ (greater curvature)
    این کنار حدودا 4 تا 5 برابر خم کوچک معده می باشد. نسبت به خم کوچک متحرک تر و قابل اتساع تر است.به این کنار greater omentum و liggastro splenic و lig gastro phrenic متصل می شود.

    کنار راست یا خم کوچک (lesser curvature)
    این کنار دارای یک قسمت افقی و یک قسمت عمودی است و نسبت به خم بزرگ ثابت تر و در اتساعات ، زیاد تغییر نمی کند.این خم به lesser omentum متصل می شود.


    سطوح معده
    اگر دو خط فرضی را از بریدگی های cardiac و angular عبور دهیم ، معده به 3 قسمت تقسیم می شود:
    A) fundus (قعر):
    بالاترین قسمت معده است که با واسطه ی دیافراگم با قلب و ریه ی چپ مجاورت دارد. در رادیو گرافی معده این قسمت پر از هواست ، مگر اینکه معده سوراخ باشد.به آن قعر می گویند چون در جراحی معده از زیر برش می دهند و آخرین قسمت قبل دسترس معده است.
    B) body :
    بیشترین قسمت معده را اشغال کرده است و در بین fundus و pylor معده قرار دارد.
    C ) pylor (پیلور):
    به دو قسمت antrum ( 3 اینچ ) و کانال پیلور ( 1 اینچ ) تقسیم می شود. انتهای پیلور به دریچه ی پیلور منتهی می شود. حدود دریچه ی پیلور توسط وریدی که از روی این ناحیه عبور می کند تحت عنوان myo,s vein یا ورید pre pyloric مشخص می شود. دریچه ی پیلور در نیم اینچی سمت راست خط میانی بدن قرار دارد و هم سطح با کنار تحتانی مهره ی L1 است.

    مجاورات معده

    1) مجاورات صفاقی
    صفاق احشایی جلو و عقب معده را می پوشاند. در کنار راست معده این دو لایه ی صفاقی به همدیگر می رسند و lesser omentum را می سازند.در کنار چپ معده این دو لایه مجددا به همدیگر می رسند و این بار greater omentum رادرست می کنند.
    قسمتی از معده از صفاق پوشیده نشده است. این قسمت عبارت است از قسمت خلفی _ فوقانی معده که با ناحیه ی cardiac معده مجاور می باشد. این قسمت که در پشت معده قرار دارد را منطقه ی برهنه ی معده می گویند. در این قسمت صفاق منعطف شده تا لیگامان گاسترو فرنیک را بسازد.
    در داخل لیگامان گاسترو فرنیک شاخه ها یی از شریان left gastric به نام ازوفاژیال قرار دارد.
    پس معده کاملا داخل صفاقی نیست.

    2 ) مجاورات احشایی

    مجاورات قدامی فوقانی عبارتند از:
    _ لوب چپ کبد
    _ لوب مربعی کبد
    _ دیافراگم
    _ دیواره ی قدامی شکم
    _ از طریق دیافراگم با قلب و ریه ی چپ
    _ توسط عضله ی عرضی شکم از غضروفهای دنده ای 10_ 6جدا می شود.
    مجاورات خلفی تحتانیعبارتند از:
    _ پانکراس
    _ شریان طحالی
    _ قسمت فوقانی کلیه ی چپ و غده ی فوق کلیوی چپ
    _ ستون چپ دیافراگم
    _ طحال
    _ مزو کولون عرضی و خم کولیک چپ
    تمام این عناصر را بستر معده ( stomach bed ) می گوییم. به استثنای طحال که توسط حفره ی صفاقی بزرگ (greater sac ) از معده جدا می شود ، بقیه ی عناصر بستر معده توسط lesser sac از معده جدا می شوند.

    ساختمان معده
    معده از لحاظ ساختمانی از 4 لایه تشکیل شده است که از داخل به خارج عبارتند از :
    a) مخاط b) زیر مخاط c) لایه ی عضلانی d) لایه ی سروزی
    در سطح داخلی معده چین های مخاطی طولی به نام روگا یا چین های معده ای ) gastric fold) دیده می شود. این چین ها هنگام اتساع معده از بین می روند. همچنین در داخل معده سوراخ های بسیار ریزی به نام gastric pit مشاهده می شود. این سوراخ ها دهانه ی خروجی غدد معده می باشند.
    لایه ی عضلانی معده از خارج به داخل:
    _ طولی
    _حلقوی : این لایه در اطراف پیلور ، اسفنکتر پیلور را می سازد.
    _ مایل

    عروق معده
    _ شریان left gastric ( شاخه ای از سلیاک )
    _ شریان right gastric ( شاخه ای از شریان خاص کبدی)
    _ شاخه ای از شریان هپاتیک ( شاخه ای از سلیاک)
    _ شریان گاسترو اپی پلوییک راست (شاخه ای از شریان گاسترو دئودنال )
    _ شریان گاسترو اپی پلوییک چپ ( شاخه هایی از شریان طحالی)
    _ شریان طحالی
    _ شریانهای short gastric ( شاخه هایی از شریان طحالی)

    شریان سلیاک یا خورشیدی
    شریان سلیاک در برابر دیسک بین مهره ای T12 وL1 از جلوی آئورت شکمی منشعب می شود. از نظر مجاورات در سمت راست با ستون راست دیافراگم و گانگلیون راست سیلیاک و در سمت چپ با ستون چپ دیافراگم و گانگلیون چپ سیلیاک مجاورت دارد.
    این شریان بعد از حدود cm1 به 3 شاخه به نام های left gastric ، splenic و common hepatic تقسیم می شود.

    Left gastric Artery
    کوچک ترین شاخه ی شریان سلیاک است که در پشت lesser sac به سمت بالا و چپ حرکت می کند و با یک مسیر قوسی روی خم کوچک معده قرار گرفته و با شریان right gastric آناستوموز می دهد. این شریان قبل از قرارگیری روی خم کوچک معده شاخه هایی به نام ازوفاژیال به انتهای مری می دهد.

    Common hepatic Artery
    از سمت راست شزیان سیلیاک جدا می شود ، ابتدا در پشت lesser sac قرار گرفته ولی بعدا وارد لبه ی آزاد lesser omentum می شود و از طریق پایه ی کبدی و ناف کبد وارد کبد می شود. در پایه ی کبدی ( لبه ی آزاد lesser omentum یا کنار راست آن ) شریان کبدی در سمت چپ مجرای صفراوی مشترک قرار گرفته و ورید پورت در عقب آن قرار دارد.

    شاخه های شریان هپاتیک

    a ) شریان گاسترو دئودنال
    بعد ازجدا شدن این شاخه از شریان کبدی مشترک ادامه ی آن را شریان خاص کبدی می گویند.این شریان از پشت اولین قسمت دئودنوم عبور کرده و در کنار تحتانی اولین قسمت آن به دو شاخه ی right gastro epiploic artery وartery superior pancratico deudenal تقسیم می شود.

    a _1) شریان گاسترو اپی پلوییک راست
    این شریان در امتداد خم بزرگ معده و لا به لای لیگامان گاسترو کولیک قرار می گیرد و روی خم بزرگ معده با شزیان گاسترو اپی پلوییک چپ آناستوموز می دهد. از این شریان شاخه هایی صعودی برای تغذیه ی معده و شاخه هایی نزولی که داخل greater omentum قرار میگیرند منشعب می شود.

    a_2) شریان پانکراتیکو دئودنال فوقانی
    این شریان در ناودانی که بین سر پانکراس و دئودنوم قرار دارد به سمت پایین می آید و در کنار فوقانی سر پانکراس به دو شاخه ی قدامی و خلفی تقسیم می شود.این دو شریان به ترتیب با شریان های پانکراتیکودئودنال تحتانی قدامی و خلفی که شاخه هایی از شریان پانکراتیکو دئودنال تحتانی هستند در جلو و عقب سر پانکراس آناستوموز می دهند.

    b) شریان right gastric
    در اکثر موارد از شریان خاص کبدی جدا می شود و در لا به لای lesser omentum ، بر روی خم کوچک معده قرار می گیرد و با شریان left gastric آناستوموز می دهد.

    c) شریان سیستیک یا کیسه ی صفرا
    در بیشتر مواقع از شاخه ی راست شریان کبدی جدا می شود.



    شریان طحالی
    قطورترین شاخه ی شریان سیلیاک می باشد که در پشت معده و سطح خلفی پانکراس نزدیک به کنار فوقانی آن به طرف ناف طحال می رود. این شریان در حوالی ناف طحال در داخل لیگامان lineo renal قرار دارد.در داخل این لیگامان علاوه بر شریان و ورید طحالی دم پانکراس نیز قرار دارد. اهمیت این لیگامان از لحاظ کلینیکی این است که در هنگام برداشتن طحال دم پانکراس را قطع نکنند ، چرا که اکثر جزایر لانگرهانس در دم پانکراس قرار دارند.
    شاخه های شریان طحالی
    _ 3 تا 5 شاخه به نام short gastric : عمدتا برای تغذیه ی فوندوس معده
    _ شریان left gastro epiploic : قبل از ورود شریان طحالی به داخل طحال از آن منشعب می شود و در امتداد خم بزرگ معده قرار گرفته و با شریان گاسترو اپی پلوییک راست آناستوموز می دهد.
    _ شاخه های متعددی برای تنه و دم پانکراس : بزرگترین این شاخه ها pancratic magna است.
    ! شریان های short gastric و left gastro epiploic در لا به لای لیگامان gastro splenic قرار دارند.

    ورید های معده
    هم مسیر و هم نام شریان ها می باشند و در نهایت به ورید پورت می ریزند.

    لنف معده
    همه ی لنف ها به عقده های سیلیاک می ریزند. به جهت فلش ها و اینکه لنف هر منطقه به کدام عقده می ریزد توجه نمایید.


    اعصاب معده
    معده توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک عصب دهی می شود.
    منشا سمپاتیک معده سگمانهای T6 _ T10 می باشد که از طریق عصب splancnic بزرگ وارد شبکه ی سیلیاک می شود.
    پاراسمپاتیک معده توسط عصب واگ تامین می شود.به این ترتیب که عصب واگ چپ در جلو معده به 2 تا 3 شاخه برای فوندوس ، تنه ، یک شاخه برای آنتروم پیلور و یک شاخه برای پیلورتقسیم می شود. عصب واگ راست در پشت معده قرار گرفته وتعداد شاخه هایی که به معده می دهد کمتر از واگ چپ است. شاخه های این عصب به تنه و آنتروم پیلور می رود. بیشترین شاخه های این عصب وارد شبکه ی سیلیاک می شود.
    نقش پاراسمپاتیک معده secreto motor ( ترشحی و حرکات پریستالتیک) است.پاراسمپاتیک حرکات دودی را زیاد می کند و به استثنای رحم و برونش ها دیواره ی اسفنکتر ها را شل می کند.
    سمپاتیک وازوموتور و منقبض کننده ی عروق و اسفنکتر پیلور است.( اسفنکتر ها را تنگ می کند.)

    نکته:
    در انتهای تحتانی مری یک شنت porto _ cava وجود دارد.این شنت بین ورید پورت و ورید های systemic به وجود می آید. در سیروز کبدی فشار ورید پورت بالا رفته و در محل هایی که شنت وجود دارد ورید ها متسع و واریسی می شوند. یکی از این محل ها انتهای مری است که وریدها متسع و ماریچی (واریسی) شده و احتمال پارگی و خونریزی وجود دارد.
    ! در چهار محل بین ورید port و وریدهای systemic ارتباط داریم:
    قسمت تحتانی مری ، در اطراف رکتوم ، ناف و کلیه

    محل های آناستوموز ورید های سیستمیک و پورت

    روده کوچک ( small intestine )
    طول آن در افراد زنده 6 متر و در مرد ها بلند تر است. از لحاظ آناتومیک روده کوچک به 3 قسمت تقسیم می شود:
    A ) duodenumB) jejunumC) ilium
    دئودنوم :
    کوتاه ترین ، متسع ترین ( قطور ترین ) و ثابت ترین قسمت روده ی کوچک است. طول آن 10 اینچ و در محاذات مهره های L1 ، L2 و L3 به شکل حرف C قرار گرفته است. در تقعر دئودنوم سر پانکراس قرار دارد. به استثنای 1 اینچ ابتدایی دئودنوم که به lesser omentum متصل است ، بقیه ی قسمت های آن در خلف صفاق قرار گرفته و فاقد تحرک است. دئودنوم از پیلور شروع شده و تا خم دئودنو ژژنال که در سمت چپ مهره ی L2 قرار دارد ، ادامه می یابد.


    قسمت های دئودنوم :
    a) Superior ( فوقانی)
    b) Descending ( نزولی )
    c) Horizontal ( افقی)
    d) Ascending ( صعودی)
    قسمت فوقانی :
    2 اینچ طول و از اسفنکتر پیلور تا خم دئودنال فوقانی ادامه دارد. 1 اینچ ابتدایی این قسمت داخل صفاقی است و به lesser omentum متصل می گردد.
    مجاورات :
    در جلو : لوب مربعی کبد و کیسه ی صفرا
    در عقب : مجرای صفراوی مشترک ( کلدوک) ، ورید پورت و شریان گاسترو دئودنال
    در پایین : سر پانکراس
    در بالا : حد تحتانی سوراخ وینسلو را می سازد.
    قسمت نزولی :
    3 اینچ طول و در کنار راست مهره های L1تاL3 قرار گرفته است و با تشکیل خم دئودنال تحتانی در امتداد قسمت افقی دئودنوم قرار می گیرد . این قسمت کاملا در خلف صفاق قرار گرفته است.
    مجاورات :
    در جلو : سطح تحتانی لوب راست کبد ، مزو کولون عرضی ، کولون عرضی و قوس هایی از ژژنوم
    در عقب : سطح قدامی کلیه ی راست ، نیمه ی راست ورید اجوف تحتانی ، عروق کلیوی ، عضله ی پسواس ماژور راست
    در سمت راست : خم کولیک راست
    در سمت چپ : سر پانکراس
    نکته :
    در سطح داخلی قسمت دوم دئودنوم دو برجستگی مخاطی دیده می شود:
    1 ) پرز دئودنال بزرگ :
    این برجستگی در قسمت خلفی _ داخلی دومین قسمت دئودنوم در محل تخلیه ی مجرای هپاتو پانکراتیک ( آمپول واتر ) قرار دارد. فاصله ی این پرز تا دریچه ی پیلور 8_10 cm است.
    2 ) پرز دئودنال کوچک :
    در محل ورود مجرای پانکراتیک فرعی به دومین قسمت دئودنوم مشاهد می شود. فاصله ی این پرز تا دریچه ی پیلور حدودا 6_8 cm است

  9. #68
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12

    پانکراس :
    پانکراس یا لوزالمعده یکی از غدد بزرگ گوارشی است که شبیه پیپ تنباکو بوده وهمچنین غده ای است مختلط یا mined با ترشحات اگزوکرین و اندوکرین.
    قسمت اگزوکرین پانکراس از حباب ها و مجاری تشکیل شده است.
    قسمت اندوکرین پانکراس همان جزایر لانگرهانس هستند که تعداد این جزایر به طور متوسط در انسان یک میلیون است که تجمع آن در قسمت دم لوزالمعده بیشتر از سر آن است.
    پانکراس یک غده ی لبوله شده است که بر روی جدار خلفی شکم به صورت عرضی در موازات مهره های L1 وL2 واقع می شود. پانکراس در سمت راست تا دومین قسمت دئودنوم و در سمت چپ تا ناف طحال کشیده می شود.
    ابعاد پانکراس :
    cm20 _ 15 طول ، cm5 عرض و cm 3 ضخامت
    پانکراس خلف صفاق واقع می شود به جز دم آن که در داخل لیگامان طحالی _ کلیوی و داخل صفاقی است.
    پانکراس شامل head ، neck ، body و tail است.
    انتهای چپ پانکراس که باریک می شود دم پانکراس نام دارد.


    Head :
    انتهای راست پانکراس که متسع بوده و داخل تقعر دئودنوم واقع می شود سر انکراس نامیده می شود و توسط یک قسمت نسبتا فشرده به نام گردن ، به تنه متصل می شود.
    سر پانکراس دارای کنار های فوقانی ، راست ، تحتانی و سطوح قدامی و خلفی و نیز یک زائده است.
    از بخش تحتانی و چپ سر پانکراس زائده ای به سمت چپ کشیده می شود که به آن زائده ی قلابی یا oncinate process گفته می شود.
    مجاورات :
    کنار فوقانی با اولین قسمت دئودنوم ، کنار راست با دومین قسمت دئودنوم ، بخش انتهایی با مجرای صفراوی و کنار تحتانی با سومین قسمت دئودنوم مجاور است.
    در حقیقت دومین و سومین قسمت دئودنوم داخل شیاری قرار می گیرند که به وسیله ی کناره های راست و تحتانی سر پانکراس تشکیل می شود. سطح قدامی سر پانکراس از بالا به پایین با شریان گاسترودئودنال ، کولون عرضی وپایین تر از آن با خم های ژژنال مجاورت دارد.
    سر پانکراس در عقب با I.V.C ، بخش های انتهای ورید کلیوی و ستون دیافراگم مجاورت دارد. همچنین بر روی بخش فوقانی خارجی سر پانکراس ، شیار یا تونلی در اثر عبور مجرای صفراوی اصلی ایجاد می شود.

    Neck :
    cm2 طول دارد و بین سر و تنه است. حد قدامی گردن شیاری است که به وسیله ی شریان گاسترودئودنال و پانکراتیکودئودنال ایجاد می شود.
    حد خلفی آن شیاری است که به وسیله ی بخش انتهایی ورید مزانتریک فوقانی و بخش ابتدایی ورید پورتال تشکیل می شود. ( محل اتصال ورید مزانتریک فوقانی با ورید پورت )
    مجاورات :
    زائده ی قلابی در جلو با عروق مزانتریک فوقانی و در عقب با شریان آئورت جاورت دارد. در حقیقت زائده ی قلابی همراه سومین قسمت دئودنوم داخل یک پنس شریانی قرار می گیرند که به وسیله ی شریان مزانتریک فوقانی و خود آئورت ایجاد می شود. گاهی این حالت باعث انسداد سومین قسمت دئودنوم نیزمی شود.
    گردن در جلو با بخش پیلوریک معده و در عقب با وریدهای پورتال و مزانتریک فوقانی مجاور است.
    Body :
    دارای مقطع عرضی مثلثی با کنارهای فوقانی ، تحتانی و قدامی است. تنه ی پانکراس همچنین دارای سطوح قدامی ( که به سمت بالا وجلو نگاه می کند) ، تحتانی ( که به پایین و جلو نگاه می کند ) و خلفی می باشد.
    کنار فوقانی در سمت راست ، در مجاورت سمت راست گردن بر روی آن یک برجستگی دیده می شود که به آن omental tuberosity گفته می شود. این برجستگی در تقعر کوچک معده واقع می شود و با lesser omentumمجاورت دارد. بر روی این برجستگی تنه ی سیلیاک قرار دارد و بر روی بخشی در کنار فوقانی تنه ی پانکراس در جلو به واسطه ی lesser sac با سطح خلفی معده مجاورت دارد . در واقع این سطح بخشی از بستر معده را تشکیل می دهد و به وسیله ی صفاق پوشیده می شود.

    خونرسانی پانکراس :
    1_ شاخه های پانکراتیک شریان طحالی ( حدود 10 شاخه ی کوچک )
    2_ پانکراتیکودئودنال فوقانی
    3_ پانکراتیکو دئودنال تحتانی
    اعصاب پانکراس :
    در ضخامت بافت همبند پانکراس جسمک های پایینی و عقده های عصبی خودکار کوچکی وجود دارد. آکسون های اعصاب سمپاتیک ( وازوموتور ) و اعصاب پاراسمپاتیک ( سکرتوموتور ) در بین سلول های جزایر لانگرهانس پراکنده می شوند.
    0شیره ی پانکراس که در حقیقت ترشحات اگزوکرین آن است علاوه بر عصب واگ ، به وسیله ی دو هورمون سکرتین و کوله سیستوکینین تحریک می شود که این دو هورمون از مخاط دئودنوم تراوش می گردند و از طریق خون بر پانکراس اثر می گذارند و ترشح شیره ی آن را تحریک می کنند.

    نکات باليني پانکراس
    عدم تخلیه ی ترشحات پانکراس و برگشت صفرا به پانکراس در هر دو حالت منجر به پانکراتیک می شود. تورم سر پانکراس می تواند منجر به انسداد مجرای اصلی شود.
    سرطان سر پانکراس شایع است و با فشار بر روی مجرای صفراوی منجر به یرقان انسدادی می شود یا ممکن است با فشار بر روی ورید پورت باعث آسیت ( ascite ) شود ویا ممکن است باعث انسداد پیلور معده شود.
    هنگامی که فشار به پانکراس وارد می آید ستون مهره ها مثل یک anvil ( سندان) عمل کرده و ممکن است منجر به پارگی پانکراس شود که این حالت معمولا باعث پارگی مجرا و خروج ترشحات به خود بافت و بافت های اطراف شده و منجر به هضم بافت پانکراس و بافت های دیگر شده و خیلی وخیم و دردناک است.
    سطح تحتانی تنه ی پانکراس از سمت راست به چپ با خم های ژژنال ، دئودنوژژنال و خم کولیک چپ مجاور است . سطح خلفی تنه ی پانکراس بر روی دیواره ی خلفی شکم واقع می شود و با عروق کلیوی چپ و بخشی از کلیه ی چپ و غده ی فوق کلیوی چپ ، ستون چپ دیافراگم و همچنین شریان آئورت و شریان مزانتریک فوقانی مجاورت دارد.
    Tail:
    دم به همراه عروق طحالی داخل لیگامان طحالی _ کلیوی واقع می شود. در انتهای خود با خم کولیک چپ ، در عقب و راست با طحال مجاورت دارد. ترشحات پانکراس به وسیله دو مجرای اصلی و فرعی به دومین بخش دئودنوم تخلیه می شوند . به این ترتیب که مجرای اصلی که به سطح خلفی پانکراس نزدیک تر است ترشحات ناحیه دم، گردن و بخش اعظم سر پانکراس را جمع آوری می کند.
    این مجرا از دم پانکراس شروع شده، به سمت راست کشیده می شود. وقتی به ناحیه گردن می رسد به پائین عقب و راست کشیده می شود و مجرای صفراوی اصلی در سمت راست آن قرار می گیرد. این مجرا با مجرای صفراوی اصلی تشکیل آمپول واتر را می دهد. به مجرای اصلی، مجرای لوبولی پانکراس در زوایای قائمه با یک الگوی شانه ای شکل تخلیه می شوند. این مجرا، مجرای ویرسونگ نام دارد.

    مجرای دیگر پانکراس که پانکراتیک فرعی نام دارد از سطح تحتانی سر پانکراس شروع شده، به بالا و راست کشیده می شود و از جلوی مجرای اصلی عبور می کند و ترشحات بخش تحتانی سر پانکراس را تخلیه می کند و در 15 تا 20 درصد موارد موجود است و به پاپیلای مینور دئودنوم وارد می شود . این مجرا دارای یک ارتباط با مجرای پانکراتیک اصلی است. گاهی اوقات انتهای این مجرا بسته شده و ترشحات آن به مجرای اصلی می ریزد. به این مجرا، مجرای ساتورینی گفته می شود.
    ممکن است مجرای صفراوی کلدوک و مجرای اصلی پانکراس به صورت مستقل به دئودنوم باز شوند.

  10. #69
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12


    Kidney:
    کلیه ها دو جسم لوبیایی شکل هستند که به جدار خلفی شکم چسبیده اند و توسط صفاق جداری پوشیده شده اند. وزن هر کلیه به طور متوسط gr135 است.
    ابعاد :
    cm 11 طول ، cm 6 عرض ، cm 3 ضخامت
    کلیه از نظر موقعیت توپوگرافی در نواحی هایپوکندر ، اپی گاستر ، umbilical و لومبار قرار گرفته است.
    محور طولی که از کلیه عبور می کند به موازات محور طولی عضله ی پسواس ماژور است. بر همین اساس کلیه ها به صورت مایل قرار گرفته اند طوریکه قطب های فوقانی آن به هم نزدیک تر وقطب های تحتانی آن از هم دورتر می مانند.
    فاصله ی قطب فوقانی تا خط میانی بدن cm 5/2 و فاصله ی قطب تحتانی تا این خط cm 5/7 می باشد.
    از نطر آناتومی سطحی کلیه ها در محاذات کنار فوقانی مهره ی T12 تا مرکز مهره ی L3 قرار گرفته اند و کلیه ی راست به دلیل قرار گیری کبد در سمت راست مقداری پایین تر از کلیه ی چپ می باشد. طوری که فاصله ی قسمت تحتانی آن تا ستیغ ایلیاک cm 3 _ 5/2 می باشد. در دم عمیق ، این فاصله حدودا به پهنای یک انگشت می رسد.
    کلیه ها در حین عمل دم و بازدم cm 5/2 _ 2 حرکت می کنند. بنابراین با توجه به بالا و پایین بودن کلیه های راست و چپ ، خط ترانس پیلوریک از بالای ناف کلیه ی راست و پایین ناف کلیه ی چپ عبور می کند.


    شکل خارجی کليه :

    هر کلیه دارای دو قطب فوقانی و تحتانی ، دو سطح قدامی و خلفی و دو کنار داخلی و خارجی است.
    قطب فوقانی :
    بر روی قطب فوقانی هر دو کلیه غده ی فوق کلیوی ( supra renal gland ) قرار دارد.
    کنار داخلی :
    در وسط این کنار یک فرورفتگی دیده می شود که اصطلاحا ناف کلیه گفته می شود. در ذاخل ناف از جلو به عقب به ترتیب ورید کلیوی ، شریان کلیوی و لگنچه عبور می کند.
    در 30 درصد از موارد ممکن است شریان کلیوی فرعی ( Accessory ) وجود داشته باشد که این شریان از پشت لگنچه وارد کلیه خواهد شد و یا مستقیما به یکی از کلیه ها خواهد رفت.
    این کنار در بالای ناف کلیه مجاور با غده ی فوق کلیوی و در پایین ناف مجاور با لگنچه و ابتدای حالب است.
    سطح خلفی :
    به استثنای یک مورد ، سطح خلفی هر دو کلیه مجاورات مشابهی دارند که عبارت اند از :
    1_ دیافراگم ( لیگامان قوسی میانی خارجی )
    2_ عضلات psoas major ، quadratus lumbarum ، transvers abdominus
    3_ اعصاب sub costal ، ilio inguinal و ilio hypogastric
    4_ عروق sub costal
    * کلیه ی چپ در عقب مجاور با دنده های 11 و 12 و کلیه ی راست فقط با دنده ی 12 مجاورت دارد.

    سطح قدامی :
    مجاورات کلیه ی راست : کبد ، دئودنوم ، خم کولیک راست و قسمت هایی از ژژنوم
    مجاورات کلیه ی چپ : معده ، طحال ، پانکراس ، خم کولیک چپ ، کولون نزولی و ژژنوم

    پوشش های کليه
    پوشش های کلیه عبارتند از :
    1_ fibrous capsule ( true capsule )
    2_ peri renal fat
    3_ renal fascia ( false capsule )
    4_ para renal fat
    fibrous capsule :
    کپسول حقیقی از جنس بافت همبند متراکم است که مستقیما به خود کلیه چسبیده است. این لایه از طریق ناف کلیه وارد شده و کف سینوس کلیه را نیز می پوشاند. در افراد سالم این لایه به راحتی از روی کلیه برداشته می شود.
    peri renal fat :
    یک بافت فیبروآلوئولار است که از چربی و بافت همبند سست تشکیل شده و به صورت پوشش بسیار سستی خارج تر از کپسول لیفی قرار دارد.
    renal fascia :
    کپسول کاذب لایه ای است از جنس بافت همبند که دارای دو لایه ی قدامی و خلفی می باشد که این لایه ها را بایستی در سمت بالا ، پایین ، داخل و خارج کلیه دنبال کنیم.
    * در سمت بالا :
    در سمت بالا فاسیای کلیوی ، غده ی فوق کلیوی را نیز در بر گرفته و سپس در امتداد فاسیای دیافراگماتیک قرار می گیرد. نکته ی مهم این است که بین کلیه و غده ی فوق کلیوی ورقه ای از جنس همین فاسیا وجود دارد که آن دو را از هم جدا می کند. به همین دلیل است که در جراحی های غده ی فوق کلیه به راحتی می توان این غده را از کلیه جدا نمود.
    * در سمت پایین :
    در سمت پایین لایه های قدامی و خلفی به همدیگر نمی رسند. طوری که لایه ی خلفی در دیواره ی خلفی شکم به سمت پایین رفته و در نهایت در ناحیه ی لگن در امتداد فاسیای ایلیاک قرار می گیرد و لایه ی قدامی بدون تعیین مرز مشخصی با بافت خارج صفاقی اطراف حالب یکی خواهد شد. به همین دلیل است که در افرادی که دچار لاغری شدید می شوند به دلیل آب شدن چربی های اطراف کلیه ، کلیه می تواند به سمت پایین حرکت کند. به چنین حالتی کلیه ی شناور kidney floating می گویند.
    * در سمت خارج :
    در سمت خارج دو لایه با هم یکی شده و در امتداد فاسیای transversalis قرار می گیرند.
    * در سمت داخل :
    در سمت داخل لایه ی قدامی در امتداد بافت همبند اطراف آئورت و ورید I.V.C قرار می گیرد و لایه ی خلفی با فاسیای عضلات psoas major ، quadratus lumbarum ، تنه و دیسک های بین مهره ای ناحیه ی کمر یکی می شود.
    در ناف کلیه دیواره ای از جنس همین فاسیا وجود دارد که این دو لایه را به هم وصل می کند. این دیواره توسط عناصری که از ناف عبور می کنند سوراخ می شود.
    para renal fat :
    بافت چربی است که عمدتا در قسمت خلفی تحتانی کلیه قرار دارد و از نظر عملکردی مشابه با تشک عمل کرده و ضربات وارده به کلیه را تا حدودی می گیرد.

    شريان های کليه
    کلیه ها از نظر خون رسانی توسط شریان های renal که مستقیما از آئورت شکمی جدا می شوند تغذیه می شوند. هر شریان کلیوی از طریق ناف کلیه وارد شده و به دو شاخه ی قدامی و خلفی تقسیم می گردد که شاخه ی قدامی به 4 شاخه ی سگمنتال راسی ، فوقانی ، میانی و تحتانی تقسیم می گردد. شاخه ی خلفی فقط وارد سگمنتال خلفی می شود. بر همین اساس کلیه را به 5 سگمان تقسیم می کنند که هر سگمان معادل شاخه های شریانی می باشد. شریان های کلیه شریان های انتهایی هستند یعنی خطر نکروز شدن بافت کلیه در صورت مسدود شدن شریان وجود دارد.

    وريدهای کليه
    مستقیما به I.V.C تخلیه می گردد.
    نکته ی مهم :
    ورید کلیوی چپ در حین عبور به سمت I.V.C در لابه لای یک پنس شریانی قرار دارد . این پنس ، از شریان های مزانتریک فوقانی و آئورت شکمی تشکیل شده است که از نظر بالینی مهم بوده و ممکن است در بعضی از موارد به این ورید فشار آید و تخلیه ی خونی کلیه ی چپ و خصوصا ورید testicular یا ovarian چپ دچار اختلال شود. ورید کلیوی چپ ، ورید testicular یا ovarian چپ را دریافت می کند.
    عصب دهی کليه
    کلیه از اعصاب اتونوم عصب گیری می کند و عمده الیافی که به آن می رسد الیاف سمپاتیکی است که به سگمان های T10 تا L1 نخاع مربوط می باشد. این اعصاب بیشتر نقش وازوموتور دارند ولی می توانند در انتقال حس درد کلیه نیز نقش داشته باشند.
    * لنف کلیه در عقده های لنفاوی اطراف آئورت تخلیه می شود.




    نکات باليني :
    جهت دسترسی به کلیه برش های مختلفی در دیواره ی شکم انجام می گیرد ولی یکی از شایع ترین برش ها در منار تحتانی دنده ی 12 می باشد که به صورت مایل خط برش از کنار خارجی عضله ی Erector spine تا خار خاصره ای قدامی _ فوقانی کشیده می شود.

    غده ی فوق کلیوی :
    غدد فوق کلیوی در ناحیه ی اپی گاستر قرار گرفته اند.هر کدام از آنها وزنی در حدود gr 5 دارد.
    ابعاد :
    mm50 طول ، mm30 عرض ( پهنا ) ، mm10 ضخامت

    غده ی فوق کليوی راست :
    هرمی شکل بوده و دارای قاعده ، راس ، سه کنار قدامی ، داخلی و خارجی و دو سطح قدامی و خلفی است. قاعده ی آن روی کلیه قرار گرفته است.
    * سطح خلفی با ستون راست دیافراگم ، سطح قدامی نیمه ی داخلی آن با I.V.C و نیمه ی خارجی آن با کبد مجاورت دارد.
    * کنار قدامی : از این کنار ورید فوق کلیوی خارج می شود.
    * کنار داخلی مجاور با شبکه ی سیلیاک و شریان فرنیک تحتانی راست است.

    غده ی فوق کليوی چپ :
    از نظر شکل ظاهری نیمه هلالی است. دارای دو کنار داخلی و خارجی و دو سطح قدامی و خلفی است.
    * سطح خلفی مجاور ستون چپ دیافراگم و کلیه است
    * سطح قدامی مجاور با معده ، پانکراس و شریان طحالی است . از قسمت تحتانی این سطح ورید فوق کلیوی چپ خارج می شود که این ورید وارد کلیه ی چپ می گردد.

    عروق غده ی فوق کليه :

    شريان ها :
    هر یک از غدد فوق کلیه 3 شریان دریافت می کنند به نام شریان های :
    1_ superior supra renal
    2_ middle supra renal ( از آئورت شکمی )
    3_ inferior supra renal ( از شریان کلیوی )

    وريدها :
    ورید فوق کلیوی راست مستقیما به ورید I.V.C تخلیه می شود و ورید فوق کلیوی چپ به ورید کلیوی چپ تخلیه می شود.
    عصب گيری غده ی فوق کليوی :
    الیاف سمپاتیک برای غده ی فوق کلیوی از سگمان های T10تا L1 می آید. تعدادی از این الیاف به صورت پیش عقده ای باقی می ماند و مستقیما روی سلول های مغز غده که از نظر تکاملی معادل گانگلیون های سمپاتیک می باشند سیناپس می دهند. مابقی الیاف که به طرف قشر می روند پس عقده ای هستند که در گانگلیون های کلیوی ( محیطی ) سیناپس می دهند.


    حالب :
    لوله ای است به طول 10 اینچ که 5 اینچ ابتدایی آن در داخل شکم و مابقی آن داخل لگن قرار می گیرد. قطر درونی حالب به طور متوسط mm3 است. حالب در سه نقطه تنگ تر از حالت طبیعی است.
    مسير حالب :
    حالب چسبیده به دیواره ی خلفی شکم در حالی در خلف صفاق قرار گرفته است از روی عضله ی پسواس ماژور به سمت پایین می آید سپس در تنگه ی فوقانی لگن از روی محل دو شاخه شدن شریان ایلیاک مشترک عبور می کند.( در سمت راست ممکن است مقداری پایین تر از این محل باشد و از روی شریان ایلیاک خارجی عبور نماید.) سپس وارد لگن شده و درحالی که در دیواره ی خارجی لگن قرار گرفته است به سمت پایین و عقب می رود. در این مسیر به موازات لبه ی قدامی بریدگی سیاتیک بزرگ قرار می گیرد تا اینکه به محاذات خار ایسکیال می رسد ، در این ناحیه تغییر مسیر داده و به سمت جلو می رود و به طور مایل از دیواره قاعده مثانه وارد آن می شود.
    مجاورات حالب شکمی :
    حالب سمت راست :
    در جلو حالب راست مجاور با دومین قسمت دئودنوم ، عروق تستیکولار ( گونادال ) ، شریان کولیک راست ، شریان ایلیوکولیک ، انتهای ایلئوم و ریشه ی مزانتری می باشد.
    حالب سمت چپ :
    در جلو حالب چپ مجاور با عروق تستیکولار ، شریان کولیک چپ ، مزوسیگموئید و عروق سیگموئیدی می باشد.
    در عقب :
    هر دو حالب در سمت عقب مجاورند با : عضله ی پسواس ماژور ، سطح قدامی زوائد عرضی مهره های کمری ، عصب ژنیتوفمورال.
    همچنین در قسمت داخلی سمت راست با I.V.C و در سمت چپ با ورید تستیکولار و بعد از آن با ورید مزانتریک تحتانی مجاورت دارد.

    حالب لگنی :
    مجاورات سمت خلفی :
    در عقب شریان ایلیاک داخلی و ابتدای تنه ی قدامی ایلیاک داخلی ، ورید ایلیاک داخلی و تنه ی Lombo sacral
    مجاورات سمت خارج :
    سمت خارج مجاور با فاسیای اوبتوراتور داخلی ، عصب اوبتوراتور ، عروق اوبتوراتور ، شریان های مثانه ای فوقانی و رکتال میانی و ورید مثانه ای تحتانی
    * نکته 1 :
    حالب در خانم ها حد خلفی حفره ی تخمدانی را می سازد.
    * نکته 2 :
    در حین عبور حالب در کف لگن به طرف مثانه ، شریان رحمی در cm2 گردن رحم از جلو و بالای حالب عبور می کند.
    * نکته 3 :
    در آقایان نزدیک مثانه ، وازدفران از جلو وبالای حالب عبور می نماید.
    تنگی های حالب :
    اولین تنگی در محل شروع حالب است یعنی جایی که ابتدای حالب و انتهای لگنچه است.
    دومین تنگی در جایی است که حالب از روی تنگه ی فوقانی لگن عبور می نماید.
    سومین تنگی حالب که تنگ ترین نقطه ی حالب است جایی است که حالب به طور مایل از دیواره قاعده ی مثانه عبور می کند.
    خون رسانی حالب :
    قسمت فوقانی از شریان کلیوی و شاخه هایی از شریان تستیکولار
    قسمت تحتانی از شریان ایلیاک مشترک و شاخه های مختلف شریان ایلیاک داخلی تغذیه می شود.
    دردهای حالب :
    به دلیل مجاورت حالب با عصب ژنیتوفمورال ، اسپاسمی که ممکن است در اثر سنگ های کلیوی به وجود آید در مسیرهای مختلف این عصب احساس می شود. به طور مثال در ناحیه ی کشاله ی ران ، دستگاه ژنیتال خارجی ، اسکروتوم ، پهلوها و ناحیه ی قدامی شکم.

  11. #70
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12

    مثانه ( Bladder )

    مثانه یک کیسه ی عضلانی است که ادرار را در خودش ذخیره می کند. در زمان کودکی در شکم است ولی به تدریج تا زمان بلوغ به داخل لگن حقیقی پایین می آید. شکل ، اندازه و جایگاه مثانه بسته به میزان محتویات آن و ظرفیت احشاء مجاورش متفاوت است. ظرفیت آن حدود ml220 است.
    زمانی که ml220 ادرار داخل مثانه قرار می گیرد ، احساس درد ایجاد می شود که معمولا از 250 تا 300 میلی لیتر تخلیه می شود. مثانه می تواند تا 500 میلی لیتر هم ادرار ذخیره کند ولی بسیار دردناک می شود.

    مثانه ی خالی چهار گوش بوده و دارای سطوح فوقانی ، تحتانی ، طرفی راست و چپ ، سطح خلفی ( قاعده یا فوندوس ) در عقب ، راس در جلو و گردن در سمت پایین است. همچنین دارای یک کنار قدامی و دو کنار خارجی است.
    * سطوح تحتانی طرفی راست و چپ به وسیله ی کنار قدامی از هم جدا می شوند.
    * کنار خلفی محدوده ی فوقانی قاعده ی مثانه را تشکیل می دهد.
    راس مثانه در جلو به وسیله ی لیگامان نافی میانی که بقایای اوراکوس جنینی است به بند ناف متصل می شود.
    گردن ثابت ترین و تحتانی ترین بخش مثانه است و 2 تا 3 سانتی متر پشت مفصل سمفیز پوبیس قرار دارد. در اطراف گردن مثانه غده ی پروستات واقع می شود.


    مجاورات :
    سطح فوقانی آن به وسیله ی صفاق پوشیده شده است که در مرد این پوشش کامل است ولی در زن بخش خلفی سطح فوقانی به وسیله ی صفاق پوشیده نمی شود.
    قاعده ی مثانه در زن با گردن رحم و واژن مجاور است.
    در مرد بخش فوقانی مثانه که به وسیله ی صفاق پوشیده می شود در تشکیل حفره ی Recto vesical شرکت می کند و از طریق آن با خم های ایلئوم و سیگموئید مجاورت دارد. البته سطح فوقانی مثانه در هر دو جنس با خم های ایلئوم و سیگموئید مجاورت دارد ولی در زن از طریق حفره ی utero vesical با سطح قدامی رحم مجاور است.
    بخس فوقانی قاعده ی مثانه در مرد با وزیکول های سمینال و بخش انتهایی مجاری وازودفران مجاورت دارد . همچنین بخشی از قاعده ی مثانه که مابین بخش های انتهایی مجاری وازودفران واقع می شود از طریق فاسیای رکتووزیکال با رکتوم مجاور است.
    سطوح تحتانی طرفی مثانه در مردان از طریق Retro pubic با لیگامان های پوبو وزیکال ، پوبو پروستاتیک و در زن با لیگامان های پوبو یوترال ، پوبو وزیکال و از طریق آنها با دیافراگم لگنی مجاورت دارد.
    وقتی مثانه پر می شود سطوح مختلف آن تبدیل به دو سطح قدامی و خلفی می شود.یعنی سطح تحتانی طرفی تبدیل به سطح قدامی و سطح فوقانی و قاعده تبدیل به سطح خلفی می شوند. پس مثانه در حالت پر به شکل تخم مرغ بوده و از ناحیه ی لگن وارد شکم می شود.


    مثلث مثانه :
    ناحیه ی مثلثی شکلی در بخش تحتانی سطح داخلی قاعده مثانه وجود دارد. اهمیت آن در این است که مخاط مثانه برخلاف سایر قسمت ها که به صورت سست به دیواره ی عضلانی مثانه چسبیده است ، در این ناحیه محکم به دیواره ی عضلانی مثانه می چسبد.
    .در هنگام خالی بودن مثانه مخاط این قسمت ( مثلث ) برخلاف سایر قسمت ها حالت صاف دارد.
    حالب ها به زوایای فوقانی خارجی مثانه باز می شوند.از نظر جنینی مثلث مثانه منشا مزودرمی حدواسط دارد.( بقیه ی قسمت ها منشا مزودرم lateral دارد.) ضلع فوقانی مثلث مثانه که بین سوراخ های حالب است inter utretrio crest نامیده می شود. در خقیقت این کرست در اثر امتداد لایه ی عضلانی طولی حالب ها به داخل مثانه به وجود می آید.طول این crest در مثانه ی خالی cm5/2 و در مثانه ی پر cm5 می باشد.

    ليگامان های مثانه :
    1- Lateral vesical lig :
    این لیگامان بخشی از تراکم فاسیا در طرفین مثانه است که سطوح طرفی آن را به جداره های خارجی لگن متصل می کند.
    2- post vesical lig :
    تراکمی از فاسیای لگنی است که قاعده ی مثانه را به بافت همبند اطراف عروق ایلیاک داخلی متصل می کند.
    3- pubo prostatic lig :
    دارای دو بخش داخلی و خارجی است که در مردان سطح خلفی تنه ی پوبیس را به غلاف پروستات متصل می کند.معادل این لیگامان در زن لیگامان pubo urethral است که به پشت پیشابراه متصل می شود.انتهای فوقانی این لیگامان ها تبدیل به لیگامان pubo vesical می شود که پوبیس را به مثانه متصل می کند.
    4- ليگامان نافی ميانی
    5- ليگامان نافی داخلی
    مثانه به وسیله ی شریان های وزیکال فوقانی و تحتانی ( از شاخه های تنه ی قدامی سیلیاک داخلی ) تغذیه می شود. شریان های گلوتئال تحتانی و رکتال میانی هم ممکن است شاخه هایی به مثانه بدهند.

    نکته :
    زاویه ی تحتانی مثلث مثانه بالاتر از ابتدای پیشابراه به وسیله ی لوب میانی پروستات به سمت داخل مثانه برآمده است . به این برآمدگی uvula vesical یا زبانه ی مثانه گفته می شود.

    آئورت شکمی :
    از T10 تا L4 در سمت چپ ستون مهره ای قرار می گیرد. انحراف آن از خط وسط 5/0 اینچ به سمت چپ است.

    مجاورات آئورت شکمی :

    * در جلو :
    شبکه ی سیلیاک و شبکه ی آئورتی ، تنه ی پانکراس ، ورید طحالی ، ورید رنال چپ ، زائده ی آنسیفاتوس ( uncinate ) پانکراس ، سومین قسمت دئودنوم ، صفاق جداری

    * در عقب :
    تنه ی چهارمین مهره ی کمری و دیسک آنها ، وریدهای lumbar چپ

    * در سمت راست :
    ورید I.V.C ، زنجیره ی سمپاتیک ، ستون راست دیافراگم ( از cisterna chyli توراسیک داکت منشا می گیرد.) ، ورید آزیگوس

    * در سمت چپ :
    ستون چپ دیافراگم ، پانکراس ، بخش چهارم دئودنوم ، خم دئودنوژژنال ، زنجیره ی سمپاتیک چپ









    تقسيم بندی شاخه ها :
    celiac

    Ventral branch: sup.mesentric


    Inf.mesntric



    4 pair lumbar


    Dorsal branch:


    Median sacral


    Inf . pherenic



    Lateral branch: middle supra renal



    gonadal



    Right


    Terminal branch: common iliac


    Left

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •