با عرض سلام خدمت دوستان گرامی .
تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم تا در این جا یه سری معما ... و سوالات فلسفی رو مورد بحث و بررسی قرار بدیم .
توی این تاپیک دلیلی نداره سوالاتی رو مطرح کنیم که بخوایم اطلاعات خودمون و یا کسی رو به رخ کسی بکشیم یا ...
با کسب اجازه از اساتید اولین سوال رو من مطرح میکنم ... این سوال رو خیلی ها شنیدن یا شاید جوابش رو هم دیده باشن ... اما باز هم به نظر جالب میاد . لطفا سعی کنید جواب رو با دلایل خودتون ارایه بدید .
فـرض كـنـيـد پـنـج كلاه وجود دارد كه سه تاى آن سفيد است و دو تا قرمز. سه نفر به ترتيب روى پله هاى نردبانى نشسته اند و طبعا آن كه بر پله سوم است دو نفر ديگر را مـى بـيـنـد، و آن كـه در پـله دوم اسـت تـنـهـا نـفـر پـله اول را مـى بـيـنـد، و نـفـر سـوم هـيـچـكـدام از آن دو را نـمـى بـيـنـد، و نـفـر اول و دوم مـجاز نيستند كه پشت سر خود نگاه كنند. در حالى كه چشمهاى آنها را مى بندند، بـر سـر هر يك از آنها يكى از آن كلاهها را مى گذارند و دو كلاه ديگر را مخفى مى كنند و آنـگـاه چـشـم آنها را باز مى كنند و از هر يك از آنها مى پرسند كه كلاهى كه بر سر تو اسـت چـه رنـگ اسـت ؟ نـفر سوم كه بر پله سوم است پس از نگاهى كه به كلاههاى دونفر ديـگـر مـى كند فكر مى كند و مى گويد من نمى دانم . نفر پله دوم پس از نگاهى به كلاه نـفـر اول كـه در پـله اول است كشف مى كند كه كلاه خودش چه رنگ است و مى گويد كلاه من سفيد است . نفر اول كه بر پله اول است فورا مى گويد: كلاه من قرمز است .
اكنون بايد بگوييم نفر اول و دوم با چه استدلال ذهنى كه جز از نوع قياس نمى تواند بـاشـد بـدون آنـكـه كـلاه سر خود را مشاهده كنند، رنگ كلاه خود را كشف كردند؟ و چرا نفر سوم نتوانست رنگ كلاه خود را كشف كند؟