تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 2 از 2

نام تاپيک: اشعار شاعران گمنام

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2014
    پست ها
    8

    12 اشعار شاعران گمنام

    اشــك عــاشق


    قطره؛ دلش دریا می خواست

    خیلی وقت بود كه به خدا خواسته اش رو گفته بود

    هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!

    قطره عبور كرد و گذشت

    قطره پشت سر گذاشت

    قطره ایستاد و منجمد شد

    قطره روان شد و راه افتاد

    قطره از دست داد و به آسمان رفت


    و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت


    تا روزی كه خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!

    خدا قطره را به دریا رساند

    قطره طعم دریا را چشید

    طعم دریا شدن را


    اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟

    خدا گفت : هست!

    قطره گفت : پس من آن را می خواهم

    بزرگ ترین را، و بی نهایت را !


    پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!

    و آدم عاشق بود، دنبال كلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد

    اما هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت

    آدم همه ی عشقش را درون یك قطره ریخت

    قطره از قلب عاشق عبور كرد!

    و وقتی كه قطره از چشم عاشق چكید. خدا گفت :

    حالا تو بی نهایتی، زیرا كه عكس من در اشــك عــاشق است!
    .
    .
    .
    .

    شما میتونید اشعار زیبای شاعرانی را که مشهور نیستند در اینجا نقل کنید.

  2. این کاربر از mohammad jadidi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    داره خودمونی میشه dorhato's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2019
    پست ها
    101

    پيش فرض

    شعری زیبا از کارو دردریان
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    بپیچ ای تازیانه ! خرد کن ، بشکن ستون استخوانم را

    به تاریکی تبه کن ، سایه ی ظلمت

    بسوزان میله های آتش بیداد این دوران پر محنت

    فروغ شب فروز دیدگانم را

    لگدمال ستم کن ، خوار کن ، نابود کن

    در تیره چال مرگ دهشتزا


    امید ناله سوز نغمه خوانم را

    به تیر آشیانسوز اجانب تار کن ، پاشیده کن از هم

    پریشان کن ، بسوزان ، در به در کن آشیانم را

    بخون آغشته کن ، سرگشته کن

    در بیکران این شب تاریک وحشتزا

    ستمکش روح آسیمه ، سر افسرده جانم را

    به دریای فلاکت غرق کن ، آواره کن ، دیوانه ی وحشی

    ز ساحل دور و سرگردان و تنها

    کشتی امواج کوب آرزوی بیکرانم را
    با وجود این همه زجر و شقاوتهای بنیان کن

    که می سوزاند اینسان استخوان های من و هم میهنانم را

    طنین افکن سرود فتح بیچون و چرای کاررا

    سر می دهم پیگیر و بی پروا !
    و در فردای انسانی

    بر اوج قدرت انسان زحمتکش

    به دست پینه بسته ، می فرازم پرچم پرافتخار آرمانم را

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •