پير مرگي در بعضي از شاعران با همه شتاب زمان معنايي نداشته و ندارد . وقتي به پشت سر نگاه مي كني ، قرني يا قرن ها گذشته است . و نوه ها و نبيره هاي بشري ، شعري را زمزمه مي كنند كه انگار همين ديروز از زبان جواني به نام خيام ، به نام حافظ ، مولانا ، بنام حماسه سراي بزرگ فردوسي و صداي نيما ، كاشف كبير است و بدنبال آن صداي پري مردانه ي احمد شاملو و صداي ني لبك دختر درياها ، فروغ فرخزاد به گوش مي رسد .
بعد از جوانمرگي فروغ و گذشت چند دهه از شعر نيماست تنها صداست كه مي ماند صداي جاودانه زني كه به زنانگي خود ايمان داشت . در دوره اي كه زن ابزاري بيش ديده نمي شد ، در دوره اي كه همه ي صداها و قدرت ها مردانه بود ، عشق هم مردانه بود . در شعر خسته :
اي زن كه دلي پر از صفا داري
از مرد وفا مجو ، مجو هرگز
او معني عشق نمي داند
راز دل خود به او مگو هرگز .
او با تولدي ديگر وارد دنياي فلسفي تر و بلحاظ شعري قدرتمند تر مي شود و راز ماندگاريش را به گوش جهانيان مي رساند:
به افتاب سلامي دوباره خواهم كرد
به جويبار كه در من جاري بود
به ابرها كه فكر هاي طويلم بودند
به رشد دردناك سپيدار هاي باغ كه با من
از فصل هاي خشك گذر مي كردند
به دسته هاي كلاغان
كه عطر مزرعه هاي شبانه را
براي من به هديه مي آورند .
ابتدا فروغ با سه دفتر ( اسير ، ديوار و عصيان ) آشعار سطحي را پشت سر گذاشت . اشعاري صميمي ، بي پرده و سماجت گونه از عشق ، رنج ، گناه ، و لذت . كه با فرو رفتن در شعر تولدي ديگر به اوج قدرت رسيد . فروغ هيچ گاه حس واقعي و جزيي شعرش را فداي لفاظي و تزيين كلمه و در نهايت فرم محض نكرد ، گرچه به اعتقاد نگارنده ، فرم در اشعار ديگرش ، پا به پاي قدرت تصوير ، توصيف ، تخيل و صورت ديگر شعر پيش رفت .
در سرودن عشق ماهرتين شاعر زن فروغ است . او توانسته است در جوان ترين نسل امروز ، روح جاودانه ش را به مخاطب شعر دوست و شاعر امروز همراه كند . فروغ با جسارت شگرف و در خود تحسين اندامش را وارد واژه ها ي بكر كي كند و جستجو گرانه هر لحظه ، خود را از پا در مي آورد و براي كشتن خويش ، به ادامه ي كسي ذر اوست ، زندگي مي كند . ( زندگي نو ) فروغ به جهاني مي رسد كه اگر نباشد گرسنه و ناقص است . او تن برهنه مي كند تا به خوشه هاي نارس گندم شير برساند . او سرشار از بخشش است . مدار انديشه ي هنرمند هيچ گاه متوقف نمي ماند:
چرا توقف كنم ؟
من خوشه هاي نارس گندم را
به زير پستان مي گيرم
و شير مي دهم.
گندم نارس "سمبل گرسنگي " است. تصوير پر قدرت مادر جهان و زمين . پيوند انسان و طبيعت. انسان براي انسان.
باور من در فوت و فن شعري فروغ نيست. بلكه به هستي فروغ فرخزاد ايمان دارم.بي گمان او بي هيچ بزرگ نمايي ، فقط چكه اي از شيرش روي كاغذ چكيده است تا سنبله ي گندم شعر بي خوشه نماند. او پيوستن و اتحاد اعتقاد دارد و زوال اشياء را در برابر صنعت مدرن مي بيند. با همين پيش بيني هاست كه به مدرنيسم پيوند مي خورد و يك تنه به نجات مي آيد :
به اصل خورشيد
و ريختن به شعور نو
طبيعي است
كه آسياب هاي بادي مي پوسند
چرا توقف كنم؟
من خوشه هاي گندم نارس را
به زير پستان مي گيرم
و شير مي دهم
.
از زيبايي آن بزرگ شاعر لذت مي بريم و مي دانيم تنها نيستيم. فروغ به جادوگري مي ماند كه از كار خويش خرسند است :" انسان به نيروي شعر از واقعه بع خيال ، از ممكن به محال مي رود . در آن جا سر مست مي شود و اين سرمستي او را دگرگون مي سازد. پس با حال تازه اي به عالم واقع و حوزه ي ممكنات باز مي گردد ..." باور مي كنيم كه فروغ پشت پنجره اي در سكوت نشسته و منتظر است كسي به آفتاب معرفيش كند .
آفتاب ، اين زن فدا شده ي شعر را مي شناسد ، كسي كه همگام با زندگي شاعرانه اش ، قرار دادهاي اجتماعي را پس زد و زنجير از پاي افكند. او به دنبال خوشبختي نبود . او صميمي ، معصوم و خوشبخت بود . فروغ يكي يكي پرده هاي عنكبوتي دست ساز تحجر را پس زد و جلوتر از زمان عقب مانده ي كنوني ما جلوتر از مردان روشنفكر شاعر هنوز سنتي ، چندين گام تاريخي فراتر رفت . قضاوت اكنون ما دربارهي زندگي ، رفتار و به طور كل هنرش يكسان است. او صادق و صميمي در شعر فرو رفت. زني كه دنيا را متوجه خويش كرد. در كنار دستش باغ همه ي اشياء ، باغ همه ي صداها و نور ها ، سمبل ها و اسطوره ها. امروز بعضي از شاعران درمانده كه با طرح و توطئه ، جمله سازي مي كنند ، با فروغ فاصله اي عميق دارند . كاش او مي دانست پير مرگي در زمان ما بيشترين كشته را داده است . چقدر غريبند آناني كه خود را نمي شناسند. از اين شاعران مي گذريم و با طرح سوالي به پايان مقاله نزديك مي شويم :
قدرت در شعر چيست ؟ و قدرتمند كيست ؟
در هر زمينه اي مي توان اين پرسش را مطرح كرد . از ساختن يك قطعه موسيقي تا بناي شهري و نهايتا" سياست كه اساس و مبنايش قدرت و قدرتمندي است . به نظر نگارنده ، معني قدرت در هر زمينه اي يكسان نيست . مثلا اگر بين شاعر و سياستمدار مقايسه اي صورت بگيرد ، فرقي اساسي در اين دو ، اين است كه سياست با سادگي و خود بودن واقعي فرد در تضاد است و نهايتا" منجر به سقوط و شكست فردي مي شود. اما در شعر سادگي و خود بودن شاعرانه در سطح عام آن ، توانايي و قدرت و هوشمندي شاعر را مي رساند . در اين مورد فروغ به گفته ي نيما اشاره دارد : " نيما معتقد بود شعر يك قدرت است . يك قدرت حسي و ادراكي كه توسط آن معاني و صور گوناگون در بروز خود قوت پيدا مي كنند . شعر عبارت است از واحد هاي احساسات و امروز با مسائل اجتماعي و اخلاقي و فلسفي و علمي ارتباط دارد."
فروغ شعر گفتار را چه ذهني و چه عيني مي شناخته است و در سطر هايي گاه كوتاه ( دو كلمه ) و گاه طولاني تر به لحاظ فرم به كار برده است. بسيار شگفت انگيز است كه با محتواي درون بخشي و برون بخشي يك تصوير ، به ساختي پر قدرت در يك سطر دست پيدا مي كند و با شكوه از كنار زندگي روزمره ي ما چيزي را مي قاپد و به درستي با اندوه ژرفش نسبت به اجتماع ، آن را به ما مي بخشد.
همه ي هستي من آيه تاريكي است
كه تو را در خود تكرار كنان
به سحر گاه شگفتن ها و رستن هاي ابدي خواهد برد
...
زندگي شايد
يك خيابان دراز است كه هر روز زني با زنبيلي از آن مي گذرد
زندگي شايد
ريسماني است كه مردي با آن خود را از شاخه مي آويزد
زندگي شايد
طفلي است كه از مدرسه بر مي گردد
با نظر رضا براهني كه مي گويد : اين شعر سادگي مطلق است مخالفم. زيرا اين شعر يكي از برجسته ترين شعر هاي فروغ است كه بي شك فلسفه ، عرفان ، شك ، با بعدي روانشناختي ، گاهي بسوي ياس و گاهي اميد . تولد و مرگ ، اعتراض به اجتماع و صبيعت و جاودانگي نوع بشر . هرگز نمي توان چنين شعري را در سادگي مطلق سرود . شايد بنده معني شادگي را نمي دانم :
و بدينسان است
كه كسي مي ميرد
و كسي مي ماند
بايد بگويم در مورد معرفي شخصيت فروغ در كتاب طلا در مس ، كمي بي انصافي شده است . آيا بهتر نيست تجديد نظري نسبت به صفحات كتاب بشود . چرا كه فروغ " مرد دورويي نبود " زني شاعر ، هنرمند متعهد به شعر و تنها شاعري است كه در زندگي مادي و معنويش شاعرانه زيست . او قبل از آن كه باد ما را با خودش ببرد،دست هايش را در باغچه مي كارد و به پيوستن پرستو ها اعقتاد دارد :
دست هايم را در باغچه مي كارم
سبز خواهم شد ، مي دانم ، مي دانم ، مي دانم
و پرستو ها در گودي انگشتان جوهريم
تخم خواهند گذاشت
-------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]