تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 113 از 129 اولاول ... 1363103109110111112113114115116117123 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,121 به 1,130 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1121
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض افراد خلاق چه ویژگیهایی دارند؟

    آیا افراد خلاق دارای ویژگیهای خاصی هستند؟
    بررسی نشان می دهد که هر چند افراد خلاق از هوش بالاتر از متوسط برخوردار هستند،اما برای اینکه فرد بسیار خلاق باشد ضرورتا نباید نابغه باشد(نیکولز ۱۹۷۲).افراد خلاق تازگی و بدیع بودن را ترجیع می دهند،پیچیدگی مسائل توجه آنان را جلب می کند و به قضاوتهای مستقل می پردازند(بارون هارنیگتون ۱۹۸۱ ). علاوه بر توانایی تمام کردن، کامل کردن و یکی کردن افکار گوناگون در این افراد بیش از دیگران است .
    افراد خلاق در یکی کردن تفکر کلامی با تفکر بصری (کرشنر ولجر۱۹۵۸) و تفکر منطقی و تخیلی (سالتر ۱۹۸۰) سرآمدتر از افراد غیر خلاق هستند.
    افراد خلاق بیشتر به وسیله علایق درونی خود نسبت به کارهای خلاق برانگیخته می شوند تا عوامل بیرونی نظیر شهرت ،پول یا تایید دیگران.در واقع ،وقتی دلایل بیرونی باعث انجام کارهایی می شود که ذاتا جزو کارهای فکری خلاق به حساب می آید،ممکن است شخص انگیزه خود را برای انجام آن از دست بدهد.
    علاوه بر موارد فوق افراد خلاق ویژگیهای دیگری نیز دارند که آنها را از سایر افراد متمایز می کند این ویژگیها عبارتند از:
    ۱) افراد خلاق، بخش عمده ای از وقت خود را صرف توجه دقیق به اطراف خود می کنند و از این طریق سوژه های جدیدی برای فکر کردن پیدا می کنند.
    ۲) افراد خلاق بسیار کنجکاو بوده و به طور مستمر در جستجوی موضوعات پیچیده ،جدید و ناشناخته و عجیب هستند.به همین سبب آنها در مقایسه با افرادی که از توانایی خلاقیت کمتری برخوردار هستند،سوالات بیشتر و پیچیده تری را مطرح می کنند.این ویژگی را به سادگی در بچه ها می توان تشخیص داد.
    ۳) حل مشکلات و مسائل توسط افراد خلاق از اصالت خاصی برخوردار است.
    ۴) افراد خلاق انعطاف پذیر هستند و در ارائه راه حل و اندیشه بکر و بدیع آمادگی بسیار دارند(گلیفورد ۱۹۵۹)آنها با استفاده از این ویژگی ،توانایی تعقیب و دستیابی به راه حل مشکل را از راه های مختلف دارا هستند.
    ۵) افراد خلاق به استقلال و ناهمنوایی تمایل دارند و در مواردی که دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت کنند به سرپیچی از آنها تمایل نشان می دهند به این سبب اعمال مدیریت در مورد افراد خلاق بسیار دشوار است (کانجرو پیترسن ۱۹۸۴) آنها اگرچه به دستور گرفتن از دیگران اعتقاد ندارند، نیاز مبرم به مورد پذیرش واقع شدن دارند، زیرا این احساس برای آنها آرامش خاطر دلپذیری را ایجاد می کند. ضمنا آگاهی به این مطلب که اندیشه هایشان مورد قبول واقع شده ،اتکاء به نفس زایدالوصف در آنان ایجاد می کند.
    ۶) افراد خلاق ، مسائل پیچیده را به مسائل ساده ترجیح می دهند و با علاقمندی بسیار برای یافتن راه حل می کوشند.
    ۷) بر اساس نظریه وایت (۱۹۶۹) افراد خلاق علی رغم استنباط دیگران ، بسیار فعال نبوده،با مقایسه با دیگران از هوش و ذکاوت خارق العاده نیز برخوردارنیستند.هوش یکی از پیش نیاز های خلاقیت است و پایین بودن درجه هوشی فرد معمولا به پایین قرار گرفتن ویژگی خلاقیت منجر می شود ،اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن شخص نمی کند.کرتاگنبرگ(۱۹۷۲) بر این عقیده است که افراد دارای هوش پایین عموما از نظر خلاقیت نیز ناتوانند و خلاقیت در افراد دارای هوش کمی بالاتر از میانگین بیشتر مشاهده شده است .در این مورد گرتزل(۱۹۶۲) معتقد است که اشخاص باهوش و ذکاوت خوب در مدارج تحصیلی ،بسیار خوب عمل می کنند ولی شاهد کیفی که دلالت بر خلاقیت آنها بکند بسیار کم است.به طور خلاصه پژوهشگران به یک رابطه یا همبستگی
    نسبتا کم بین هوش و خلاقیت دست یافته اند(آناستاری و شیفر ۱۹۷۱،گتزل و جکسن،۱۹۶۲.
    ۸) مسائل و وضعیت هایی را می بیند که قبلا مورد توجه قرار نگرفته است و فکرهای بکری را ارائه می دهد.اصولا یک فرد خلاق بی تفاوت از کنار مسائل نمی گذرد و محیط پیرامون را همیشه با دقت مورد توجه قرار می دهد.
    ۹) ایده ها و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط می دهد و آنها را بر مبنای مزیتشان مورد بررسی قرار می دهد.چراکه ارائه فکر مشکل نیست بلکه ارائه فکر و ایده های سودآور،مفید،باصرفه و... مشکل خواهد بود.
    ۱۰) معمولا چندین شق (بدیل) برای هر موضوع معین دارند،به عبارتی سلاست فکر دارند.یکی از مهمترین ویژگی افراد خلاق داشتن سلاست فکر است به طوری که همزمان در مورد یک مساله چندین فکر و راه حل را داشته باشد.
    ۱۱) نسبت به پیش فرضهای قبلی تردید می کنند و محدود به رسم و عادت نمی شوند.از طرف دیگر تداوم حیات سازمانها به بازسازی آنها بستگی دارد،بازسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشها ی حصول این اهداف انجام می شود ،بدون بازسازی ،سازمان نمی تواند دوام زیادی بیاورد و بازسازی هم جز از طریق نوآوری که خود ثمره خلاقیت است ،میسر نیست.بنابراین سازمان ها برای ادامه حیات و بقای خود به بازسازی از طریق خلاقیت نیازمندند،خلاقیت در سازمان کار نیروهای خلاق است این نیروهای خلاق در تمام سازمانها به وفور یافت می شوند. هنر مدیر موفق در این سازمان شناسایی و از وجود آنها برای بهبود و بازسازی سازمان استفاده نماید ،ویژگیهایی که در این مقاله به آنها اشاره شد می تواند راهگشای بسیاری از مدیران باشد چه بسا بعضی از این ویژگیها در نگاه اول به عنوان یک ضعف ممکن است به حساب بیاید.مدیران امروزی ما باید به این نکته توجه داشته باشند که موانعی برای بروز خلاقیت وجود دارد که بحث مفصلی را می طلبد و پرداختن به آنها خارج از این مقاله است اما مهمترین آنها عبارتند از :
    ۱) عدم اعتماد به نفس
    ۲) ترس از انتقاد و شکست
    ۳) تمایل به همرنگی و همگونی
    ۴) عدم تمرکز ذهنی و...
    باید این نکته را قبول کنیم که همگی ما عادت زده ایم بنابراین مدیریت سازمان باید همیشه از بروز ایده ها و فکر های جدید استقبال نماید و افراد خلاق را تشویق کند.برای اینکه خلاقیت به وقوع بپیوندد، باید چنان نگرشی وجود داشته باشد تا از پیشنهادهایی که مبتنی بر تغییر شرایط موجودند،استقبال کند،یک نگاه سرد یا بهت زده رئیس به زیردستی که پیشنهادی ارائه کرده است به وی می فهماند که دیگر از این نوع پیشنهادها ندهد.جدای از اینکه نظر مدیریت و زبان و ظاهر درباره خلاقیت چیست ؟ طرفداری می کند یا مخالفت ملاک اصلی برای پیشنهاد دهنده ،آن چیزی است که مدیر در عمل انجام می دهد،نه سخن او. متاسفانه در نظام اداری ما کم نیستند مدیرانی که خود را عقل کل می دانند و کارمندان را افرادی که مجبورند دستورات غیر منطقی آنها را اجرا کنند.این مدیران یکی از مهمترین موانع خلاقیت و نوآوری در نظام اداری هستند باشد که ان شاء ا... در برنامه سوم توسعه که یکی از مهمترین محورها ی آن تحول اداری است به این نکات نیز توجه شود و شایسته سالاری که همیشه غریب بوده این بار به آشنایی برای همه تبدیل شود.

  2. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1122
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض خودشناسی

    آدمی از آغاز هستی تاکنون، همواره در طلب و جست وجوی بهترین ها برای خود و اطرافیانش بوده و در این میان آنچه بیش از همه توجه وی را به خود معطوف داشته، دستیابی به سعادت و خوشبختی است. او هر روز از طلوع آفتاب در پی گمشده خویش از این سو به آن سو پرسه می زد و شب هنگام خسته و درمانده به بستر می رود در حالی که هنوز در پی کسب خوشبختی مطلق ناکام مانده است. بعضی این خوشبختی را در موضوعات مادی و برخی کمال خویش را در پی کسب جاه و مقام و همسر و فرزند می دانند و چون به آن دست یافتند همچون تشنه ای که به سراب رسیده باشد، سرخورده و مغموم عقب نشینی می کنند، غافل از اینکه این سعادت و کامیابی جز با خودشناسی و شناخت خویشتن خویش حاصل نمی شود و شخصی که نتوانست خود را بشناسد همچون کوری مشعل دار است.
    این باز نیز به سراغ یکی دیگر از اندیشمندان این مرز و بوم دکتر حمید کریمی دکترای مدیریت در ساخت جامعه و از اساتید باسبقه دانشگاه امیرکبیر شتافته ایم و پرسش خود را پیرامون خودشناسی و خودسازی با ایشان مطرح می کنیم و به سخنان این استاد فرزانه گوش فرا می دهیم.
    کریمی با توجه به تجربیات کسب شده مشاهدات، جامعه ای می تواند جامعه ای سالم باشد که افراد خودشناسی داشته و براساس خودشناسی خودسازی کنند. بنابراین اگر ایران می خواهد براساس تعالیم اسلامی به یک کشور پیشرو تبدیل شود، راه چندان مشکلی در پیش نخواهد داشت و تنها کافی است در درجه اول مسوولین مملکتی خودشناسی کرده و بر آن پایه خودسازی کنند و دائما توسط متخصصین مورد آزمون قرار گیرند. چون مسوولی می تواند از تمامی ظرفیت های خداداد خود استفاده کند که هم خودش را درست بشناسد و هم براساس ضعف ها، توانایی ها، شوخی ها و ترس هایش خودسازی داشته باشد. چنین مسوولانی می توانند بلا فاصله نظام آموزش و پرورش، آموزش عالی، هنر، تربیت بدنی و موارد مربوط به ارشاد و حتی در مورد مباحث دینی کارآیی بسیار بسیار بالاتری داشته و مردم جامعه را با برنامه های مدون و حساب شده به سوی یک جامعه سالم سوق دهند. بنابراین باید گفت که خودشناسی و خودسازی روانشناسی نیست بلکه مشاهده خود و تمرین برای اصلاح است. در این راه انسان می تواند از تمام امکانات از جمله مذهب، روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت نوین، عرفان و سایر علوم و فنون و ماورا»الطبیعه استفاده نماید و دستش در این راه بسته نیست.
    ▪ از اهمیت خودشناسی و خودسازی گفتید به نظر شما خودشناسی و خودسازی چیست؟
    ـ هر انسانی می تواند راهی را برای خودشناسی خود انتخاب کند. برخی از کمک گرفتن و انس با قرآن به این خودشناسی می رسند برخی، استفاده از تکنیک ها و روش هایی که در کتب مختلف به خصوص روانشناسی کاربردی به دست می آورند می توانند به این مهم دست یابند و بعضی راه های دیگری را انتخاب نمایند ولی با توجه به دوران کارگاهی که من در کشورهای مختلف از جمله ایران، آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی و کانادا دیده ام به این نتیجه رسیده ام که برای شروع ما می توانیم با چهار کلید رهایی از منیت ها کار خود را آغاز کنیم.
    این چهار کلید برگرفته شده از مکاتب معتبر روانشناسی، مدیریت نوین، کنگره های مهم سلا مت جسم و روان و روانشناسی عزت نفس و چکیده ای از ویژگی های یک انسان مفید واثر گذار تهیه و تدارک شده است:
    ۱) کلید اول: انسان متعادل دارای هشت عنصر مادر،
    ۲) کلید دوم: انسان خردمند شامل دوازده عنصر
    ۳) کلید سوم: انسان مفید واثرگذار دارای هجده عنصر،
    ۴) کلید چهارم: انسان خود ارزشمند دارای پنج عنصر فرعی و هفت عنصر اصلی و چند کلیت از جمله ارزشها و رویاها.
    حال که انسان می خواهد خودشناسی خود را آغاز کند، ابتدا بایستی ببیند د رکدامیک از گزینه ها قرار می گیرد.
    ۱) باری به هرجهت و هرچه پیش آید خوش آید.
    ۲) انسانی که فکر می کند هر آن چه نیاز دارد از طریق علم، منطق، فلسفه قابل وصول است.
    ۳) انسانی که می خواهد از راه تکامل به سوی تعالی برود.
    ۴) انسانی که خود به خود مثل آن شبان در داستان مثنوی مولا نا متعالی است.
    ما می توانیم خود را در چهار گزینه دیگر هم ارزیابی کنیم:
    ۱) فرصت طلبی، البته باید توجه داشت که فرصت طلبی قابل قیاس، با فرصت را غنیمت شمردن نیست، یکی کاملا منفی و دیگری کاملا مثبت است.
    ۲) صداقت کورکورانه، به این معنا که من هر آن چه را که راست می پندارم بیان کنم این نوع صداقت جز خطر آفرینی و فتنه انگیزی نتیجه دیگری ندارد.
    ۳) انسانی که در رویاهای خود غرق شده و به آرمان طلبی پرداخته است، تفاوت فاحشی بین آرمان طلبی و آرمان گرایی وجود دارد. انسان آرمان گرا انسانی است که در جهت آرمان خود عمل می کند و انسانی است عامل ولی انسان آرمان طلب انسانی است که فقط حرف می زند.
    ۴) صداقت توام با تدبیر، این نوع صداقت هم خلا قیت می خواهد و هم هنر، کار ساده ای نیست و نیاز به آموزش های پیگیر دارد و اگر جامعه ای به این مهم دست یابد ساختن یک جامعه سالم بسیار بسیار آسان خواهد شد.
    ۵) چهار راه حوادث، یعنی انسانی که بلا تکلیف بین این چهارراه قرار دارد و نمی داند چه کند و ما می دانیم انسان بلا تکلیف در چهارراه، چه عواقبی خواهد داشت؟
    ▪ بعد از این که فرد در یکی از گزینه های گروه اول قرار گرفت برای دست یابی به خودشناسی گام بعدی چیست؟
    ـ در این روش همان گونه که در بالا اشاره شد اگر مسوولا ن در این راه مجدانه قدم بردارند متخصصین امراز جمله روان شناسان و مشاوران ذی صلا ح می توانند آن شخص را به راهی که هم تکامل در آن هست و هم به سوی حق وخدا حرکت می کند رهنمون شوند.
    ▪ اگر مردی معتقد باشد که هر چه پیش آید خوش آید چنین شخص برای خودشناسی چه باید بکند؟
    ـ در درجه اول اگر این شخص باور داشته باشد که خودش هم در این جاده قرار دارد(جاده باری به هر جهت) این فرد چند قدم از کسی که نمی داند در کجا قرار دارد جلو است بنابر این چنین شخصی بیشتر آماده خودشناسی است تا فردی که ادعا می کند خودش را می شناسد، ولی وقتی مورد آزمون قرار می گیرد متخصصان متوجه می شوند که نه تنها جایگاه خود را نمی شناسد بلکه جز ادعا کاری از او برنمی آید. این نوع انسان ها، افرادی هستند که خودشناسی و خودسازی را ممکن است به بازی بگیرند چون هنوز یاد نگرفته اند از چه روشی می توانند استفاده کنند که خود را بهتر بشناسند و اینها همواره در یک خود تصوری باقی خواهند ماند و به خود واقعی دست پیدا نخواهد کرد.
    افراد فرصت طلب که به نوعی از فرصت ها سو» استفاده می کنند آیا این افراد هم جایی برای خودشناسی دارند.
    افراد فرصت طلب چون برای رسیدن به اهداف خود هیچ راه مشروع و غیر مشروعی برایشان فرق نمی کند بنابراین در جامعه بسیار بسیار خطر ساز هستند این نوع انسان ها بایستی شناسایی شده و تحت تعالیم غیر مستقیم قرارگیرند لزومی ندارد که این موضوع به خود آنها گوشزد شود بلکه می توان جلساتی را به صورت بسیار جذاب برای آنها تدارک دید که آنها بدون آن که خود بدانند اثراتی برضمیر ناخود آگاه خود بیایند که آنها را به سوی انسان هایی که علا قه مند به تکامل یافتن و راه حق هستند و رهنمون سازد.
    ▪ لطفا راجع به چهار کلیدی که ابتدا مصاحبه به آنها اشاره فرمودید توضیح دهید؟
    ـ سوال بسیار خوبی است و باید بگوییم که این کلیدها هر کدام برگرفته شده از یک مرجع معتبر است که همان طور که گفتم عبارتند از:
    ۱) کلید اول چکیده ای از یافته های مکاتب معتبر روان شناسان از جمله فروید،فرانکل، آدلر و بسیاری دیگر.
    ۲) کلید دوم: مربوط می شود به یک کنگره بزرگ در دانشگاه استانفورد که متخصصینی از پزشکان، روان شناسان تغذیه و بهداشت و سایر علوم تشکیل می شد و معرف ۱۵۰ موسسه علمی و تحقیقاتی می شده و دارای پشتوانه ۳۵۰ کتاب، مقاله، فیلم و... بوده است و این جانب از حدود ۲۰ سال قبل تا کنون آن را برای فرهنگ ایران آماده سازی کرده ام.
    ۳) کلید سوم برگرفته از تحقیقات یک موسسه دلسوز ایرانی با توجه به ویژگی های اثرگذار در طول تاریخ بوده است که این ویژگی ها توسط کامپیوتر پردازش شده و می تواند به هر انسانی نشان دهد که اگر می خواهد شخص اثرگذاری باشد چگونه می تواند خود را مشاهده کرده و مرتبا تمرین کند تا به آن مهم دست یابد.
    ۴) کلید چهارم نتیجه تلا ش یک دانشمند آمریکایی بر تخصص های پزشکی و روانپزشکی با کمک یک خانم فیلسوف است که روش های این دانشمند را مورد تجدید نظر و تکمیل قرار داده است و تا کنون چندین میلیون نفر با این روش متحول شده اند این روش از سال ۱۹۵۰ آغاز و تا کنون ادامه داشته است و در این روش در سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ فقط پنج عنصر فرعی مورد نظر بوده است و با توجه به مکاتباتی که دانشمندان الهی و تجربی با این دانشمند داشته اند، ایشان روش خود را به صورت ریشه ای متحول نموده و از سال ۱۹۸۰ تا کنون هفت رکن اصلی، با کارایی بسیار بالا در حال اجراست.

  4. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1123
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض سکوت سرشار از ناگفته ها است!؟

    آخرین گفته خودتان را به یاد بیاورید؛ آخرین حرفی که زدید، آخرین نظری که اعلام کردید. حالا آخرین باری را به یاد بیاورید که سکوت کردید و بدون اینکه کلامی به زبان بیاورید، حرف طرف مقابل تان را شنیدید؛ یا نه، فقط سکوت کردید تا اعتراض تان را اعلام کرده باشید. حالا سکوت دیگران را به یاد بیاورید؛ سکوت دوستان تان را، سکوت کسی را که شما بر سرش داد زده اید، سکوتی که خشم و ناراحتی از آن می باریده... بین این سکوت ها چقدر تفاوت می بینید؟
    سکوت دنیای عجیبی دارد؛ دنیایی عجیب تر و سخت تر از دنیای کلام. سکوت می تواند محکم ترین انتقاد باشد، می تواند معنای رضایت باشد، می تواند پر از پوچی باشد، می تواند خسته کننده باشد، می تواند علامت خستگی باشد، می تواند خشم باشد، می تواند در خودش لایه هایی از محبت را مخفی کرده باشد، می تواند آبی بر آتش خشم باشد... خلاصه، سکوت دنیای عجیبی دارد. در «نفس عمیق» این هفته، نگاهی انداخته ایم به سکوت، کاربردهای مثبت اش در زندگی شلوغ امروز، کاربردش در دنیای معنا و معناهای ضد و نقیض اش؛ از رضایت گرفته تا نارضایتی و اعتراض.
    ● سکوت از منظر مولانا
    پاییز سال ۲۰۰۴ میلادی در دانشگاه یوسی ال ای سخنرانی هایی پیرامون زندگی و اندیشه های مولانا برگزار شد؛ کسی که اهل سکوت بود و بسیاری وقت ها از پس این پنجره آرام به تماشای دنیا می ایستاد. سکوت ورزی های طولانی مولانا و مراقبه های نفس گیر به او آموخت که سکوت تنها از یک جنس نیست و در جایگاه های مختلف می تواند معانی گوناگونی به خود بگیرد. در این راه، اولین مرحله سکوت، سکوت سالکانه نامیده می شود؛ سکوتی که طی آن، فرد روح خود را ملزم به سکوت می کند تا آرامش را به خود بازگرداند و بتواند آینه صافی از نقش آفرین خود شود. در مرحله بعد نوبت به سکوت عارفانه می رسد؛ سکوتی که سالک، سوار بر آن مرکب، به سمت مقصد خود می تازد. آن چه در ادامه می آید، گوشه ای از سخنرانی هایی است که در این زمینه ایراد شده و جدا از آشنایی با دیدگاه های مولانا، خود، آینه ای است برای دیدن جنبه های مختلف سکوت که در زندگی روزمره مان هم می تواند به چشم آید و به کار رود:
    ۱) سکوت اخلاقی
    یکی از مهم ترین انواع سکوت، سکوت اخلاقی است که آن را داروی آفات زبان دانسته اند؛ آفاتی همچون دروغ گفتن، غیبت کردن و تهمت زدن، همه از زبان برآید و نه تنها دامن مخاطب را می گیرد که گوینده را هم درگیر می کند؛ شأن و منزلت اجتماعی اش را پایین می آورد و گناه به دامان اش می نویسد. از مولانا در داستان طوطی و بازرگان، در همین رابطه، می خوانیم که: «ای زبان! تو بس زیانی مر مرا/ چون تویی گویا، چه گویم من تو را؟/ ای زبان! هم آتش و هم خرمنی/ چند این آتش در این خرمن زنی؟/ ای زبان! هم گنج بی پایان تویی/ ای زبان! هم رنج بی درمان تویی/ هم صفیر و خدعه مرغان تویی/ هم انیس وحشت هجران تویی و...» مولانا از دردهایی می گوید که درمانش سکوت است: «نکته ای کان جست ناگاه از زبان/ همچو تیری دان که آن جست از کمان/ وا نگردد از ره آن تیر، ای پسر/ بند باید کرد سیلی را ز سر/ چون گذشت از سر جهانی را گرفت/ گر جهان ویران کند نبود شگفت...»
    ۲) سکوت برای تعلیم
    یک مقام دیگر سکوت سالکانه، سکوت برای فراگیری و زبان در دهان کشیدن برای آموختن است: «کودک اول چون بزاید شیرنوش/ مدتی خامش بود او جمله گوش/ مدتی می بایدش لب دوختن/ از سخن تا از سخن آموختن...» کسی که می خواهد تعلیم بگیرد، یکی از شرایط اصلی اش در عالم معنا، آموختن سکوت است تا بتواند از حضور استاد و علم او استفاده ببرد.
    ۳) سکوت رازدارانه
    سکوت، تنها لب از سخن بستن و تیر حرف ها را در کمان دهان نگه داشتن و یا در حضور استاد زبان در کام کشیدن نیست. نوع دیگری از سکوت، سکوتی است که سالک می آموزد و در پیش می گیرد تا رازی را که آموخته با نامحرمان در میان نگذارد: «تا نگویی سر سلطان را به کس/ تا نریزی قند را پیش مگس»
    ۴) سکوت در برابر نامحرم
    این سکوت، سکوتی است که سالک در مقابل کسانی در پیش می گیرد که با آنها نزدیکی و هم دلی احساس نمی کند: «هر که او را هم زبانی شد جدا/ بی زبان شد گرچه دارد صدنوا/ چونکه گل رفت و گلستان درگذشت/ نشنوی زان پس زبلبل سرگذشت...» و اگر سالک در کنار عزیز هم دلی قرار گیرد، دست از این سکوت می کشد و رازدل به سخن برملا می سازد: «حرام دارم با مردمان سخن گفتن/ و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم/ هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند/ رهی که آن به سوی توست ترکتازکنم/ خموش باش زمانی بساز باخمشی/ که تا برای سماع تو چنگ ساز کنم...»
    ۵) سکوت عارفانه
    بعد از این مراحل، نوبت به سکوت عارفانه می رسد؛ سکوتی که ناشی از معرفت نسبت به جهان است. در این مرحله، سالک به سبب مواجه شدن با بزرگی حق، زبان در می بازد. مولانا بر این باور است که این حدیث پیامبر (ص) که: «من عرف ا... کل لسانه: هر کس که خدا را شناخت، زبان در کام می کشد» ناظر به همین مقام است؛ چرا که معرفت به خدا زبان را می دوزد. البته این سکوت هم مراتبی دارد:
    ▪ سکوت معرفت آمیز: سکوتی که ناشی از معرفت بی واسطه عارف است؛ از جان جهان.
    ▪ سکوت عشق آمیز: وقتی که عارف به مقام معرفت می رسد و چیزی نمانده که به سرزمین عشق الهی گام نهد.
    ▪ سکوت در مقام فنا: این عالی ترین مرتبه سکوت است؛ سکوتی که مولانا در دو ماه آخر عمرش دچار آن شد و سرایش مثنوی را ناتمام گذاشت و تنها به این حرف بسنده کرد که: «قوه نطق من از این پس به گفتار نمی آید و باقی آن داستان هم بی واسطه لفظ و زبان در گوش دل آن کسی که نور جان دارد گفته می آید و حاجت به نظم و بیان نیست.»
    ● آتش خشم را با آتش سکوت خاموش کن
    مهم ترین کاربرد سکوت هنگام درگیری است. وقتی که دو نفر در حال مشاجره هستند، مدام در حال پیدا کردن کلمات و ساختن داستان ها برای متهم کردن یکدیگر هستند، بدون توجه به اینکه خودشان هم به بسیاری از حرف هایی که می زنند از ته دل باور ندارند. اما به علت هیجانات فضایی که ایجاد شده است قدرت تمرکز و تفکردرست و منطقی را از دست داده اند، ضربان قلب شان بالا رفته، احساس تهاجم به حریم شخصی شان را دارند و بدتر از همه تصور می کنند هر آنچه طرف مقابل در وضعیت مشاجره به آنها می گوید حقیقتی است که در ذهن اش وجود داشته و در حال حاضر در حال رو شدن است. در صورتی که حقیقت غیر از این است. در چنین وضعیتی پیش از هرگونه پاسخ دادن به طرف مقابل چشم هایتان را ببندید و سکوت کنید. می توانید برای این سکوت زمان بگذارید؛ مثلا اگر در زندگی روزمره زیاد در این حالت قرار می گیرید، از زمان های سکوت کوتاه شروع کنید و این زمان را افزایش بدهید.
    فرض کنید ماشینی جلوی راه شما را گرفته است. راه هم از شما است. با این حال، طرف مقابل نه تنها کوتاه نمی آید؛ که شروع می کند به توهین به شما. شما چه کاری را انتخاب می کنید؟ شما هم هر آنچه بلد هستید را نثار او می کنید چون حق را از آن خود می دانید؟ می ترسید و راه تان را کج می کنید و عقب عقب می روید؟ این دو حالت، هیچ کدام عکس العمل درستی نیستند و به قول معروف از این سو و آن سوی بام افتاد ن اند. چه باید بکنید؟ شما می توانید در مرحله اول سکوت کنید تا سریعا به مرحله خشم و عکس العمل انتقال پیدا نکنید. سکوت شما در برابر توهین های فرد مقابل مثل دیوار سنگینی می ماند که مشتی بر آن کوبیده می شود، در حالی که برای دیوار هیچ اتفاقی نمی افتد و آن مشت است که آسیب می بیند. اما در لحظه سکوت می توانید به چه چیزهایی فکر کنید:
    ▪ طرف مقابل مشکل رفتاری خاصی دارد؛ وگرنه این گونه رفتار نمی کرد.
    ▪ طرف مقابل در شرایط سختی قرار گرفته و این رفتار عکس العمل غیرمستقیم اوست.
    ▪ این نوع افراد در جامعه ای که زندگی می کنیم بسیارند و نمی توان با همه آنها درگیر شد.
    ▪ جواب فحاشی او را با فحاشی و توهین دادن دقیقا همان چیزی است که طرف مقابل می خواهد.
    ▪ آیا در صورت درگیری توان مقابله با آن فرد را دارم؟
    ▪ آیا اگر راه را به او بدهم، احساس بدی نسبت به خودم پیدا می کنم؟
    ▪ من زیاد هم عجله ندارم و می توانم به طرف مقابل ضمن انتقاد از عملکرد اشتباه اش راه بدهم.
    ▪ می توانم به پلیس اطلاع بدهم و از حمایت او برخوردار شوم، ضمن اینکه هیچ عکس العملی نشان ندهم.
    «سکوت» می تواند اولا فرصتی به شما برای سنجش شرایط بدهد، ثانیا دیوار سردی در مقابل طرف روبه رو بکشد. پس از این سکوت که شاید ۱۰ ثانیه هم طول نکشد، حداقل اتفاقی که می افتد عمل کردن به شیوه ای منطقی است.
    ● شنیدن صدای دیگران
    متضاد «حرف زدن»، «منتظر ماندن» است؛ نه «شنیدن».
    فران لبوویتس
    خیلی از وقت ها سکوت کردن به شما کمک می کند تا حرف های دیگران را هم بشنوید. شاید با خودتان بگویید خب! من خیلی از وقت ها این کار را انجام می دهم اما اگر دقیقا بر رفتار خود تمرکز کنید، می بینید این طور نیست. بارها و بارها پیش آمده که وقتی حرف خود را زده اید به جای اینکه به جواب طرف مقابل گوش دهید، در ذهن خود حرف بعدی تان را مرور کرده اید. این سکوت به احترام طرف مقابل نیست بلکه خودخواهی شما است که اول حرف می زنید، بعد دنبال حرف بعدی خود می گردید و این گونه است که بسیاری از آدم ها حرف یکدیگر را نمی فهمند چون اصلا به حرف همدیگر گوش نمی کنند، چه برسد به اینکه سعی کنند تا حرف هم را بفهمند. برای اینکه این گفته به شما ثابت شود وقتی در جمعی شاهد گفتگویی (هر چند ساده) هستید کمی بر دو طرف ماجرا دقیق شوید، آن وقت می توانید با توجه به حرف های طرفین متوجه شوید کدام یک به حرف دیگری هم گوش می دهد و کدام یک تنها به دنبال حرف های خودش است. اگر یاد بگیرید که حرف طرف مقابل را بشنوید، خیلی زود به خطای خود یا دیگران پی می برید.
    ● انتقاد با زبان بی زبان
    سکوت گاهی محکم ترین انتقاد است.
    چارلز بوکسون
    هرچند در کلاس های رو به افزایش یوگا و مدیتیشن به افراد تمرکز کردن و سکوت را می آموزند اما در دنیای پر سر و صدا و هیاهوی امروز هنوز هم جای بسیاری از کلاس ها برای آموزش سکوت خالی است. سکوتی که برخلاف تصور بسیاری لبه بسیار تیزتری نسبت به کلام ها دارد. سکوتی که به گفته مارگوت بتیل، شاعره آلمانی سرشار از ناگفته ها است. سکوتی که اگر فهمیده نشود سر به طغیان می گذارد. سکوتی که به گفته توماس کارلیله بی انتها است: «سخنرانی زمان دارد اما سکوت بی انتها است.»
    پس چرا وقتی در مقابل فردی قرار می گیرید که به هیچ وجه زبان شما را نمی فهمد و نمی خواهد بفهمد چون گوش خود را بسته است، خود را خسته می کنید و باز حرف می زنید؟ چرا لحظه ای سکوت نمی کنید تا راه دیگری برای این کوچه بن بست بیابید؟
    ● وقتی به احساست شک داری سکوت کن
    گاهی وقت ها به کسی و یا چیزی شک می کنید! مثلا با خود می گویید: «پسرم به من دروغ گفت؟»، «کسی از کیف من پول برداشته؟!»، «خواهرم چیزی را از من پنهان می کند؟» و یا شک های بزرگ تر درباره آدم های نزدیک تر. در این موقعیت به زبان آوردن سریع هر آنچه در ذهن دارید، خطا است و می تواند رابطه ای را برای همیشه پایان بدهد. فراموش نکنید تنها مزه مزه کردن غذا نیست که لذت خوردن اش را زیاد می کند بلکه مزه مزه کردن کلام هم ارزش آن را دو چندان می کند.
    ● معنای سکوت
    سکوت پایان ندارد چون درک معنایش سخت است، چون یک معنا ندارد و امروز در مقابل آن گفته که «سکوت علامت رضا است» بسیاری قد علم می کنند و آن را مترادف معانی دیگری می دانند؛ از نارضایتی و زبان در مقابل نامحرم در کام کشیدن تا بسیاری معانی دیگر. فهمیدن معنای سکوت سخت است، هر چند به گفته پرویز شاپور (طنزپرداز): «تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند» اما سکوت هر فردی با دیگری ترجمان متفاوتی دارد و باز به گفته جورج باکویا: «همه کس نمی تواند معنای سکوت را بفهمد و تو اگر سکوت مرا نفهمی، چگونه می توانی کلمات من را بفهمی؟!» پیدا کردن معنای سکوت برخلاف حرف زدن و کلمه در دهان چرخاندن، سخت است اما تجربه سکوت کردن و سکوت را شنیدن در مقابل کلمه پرانی تجربه ای شیرین است که از طرفی می تواند کلام خام را بپروراند و از طرفی راهی باز کند برای دیدن و شنیدن سکوت افرادی که کلام شان در این هیاهو گم شده است.
    ● مردی که به زبان سکوت حرف می زنند
    «پرویز شاپور، طنزپردازی شعرآفرین است و شاعری طنزاندیش»؛ عمران صلاحی که خودش طنزپرداز بود، این گونه «شاپور» را که دوست صمیمی و قدیمی اش بود روایت می کرد. آثار شاپور را با عنوان «کاریکلماتور» می شناسند؛ یعنی کاریکاتوری که با کلمات بیان می شود. نوشته های شاپور با این نام نوظهور شناسنامه گرفت و شهرت پیدا کرد. شاپور که درباره «سکوت»، کاریکلماتورهای زیادی دارد، این را نشات گرفته از سرشت خودش می داند که زیاد اهل حرف زدن نبوده. هر کاریکلماتور او پنجره ای تازه است به واژه هایی که برای تان کلیشه ای شده! گزیده ای از آنها را که درباره سکوت است از کتاب «قلب ات را با قلب ام میزان می کنم» بخوانید:
    ▪ تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند.
    ▪ به اندازه سکوت می توان حرف زد.
    ▪ سکوت ام را روی نوار ضبط کردم.
    ▪ با سکوت تکلم می کنم.
    ▪ مرگ سکوت را جاودانه تکرار می کند.
    ▪ سکوت فریاد را در آغوش گرفته غرق بوسه کرد.
    ▪ سکوت را استراق سمع می کنم.
    ▪ سکوت از بی حوصلگی فریاد کشید.
    ▪ پس از مرگ با سکوت تکلم می کنم.
    ▪ سکوت واژه ها را می بلعید.
    ▪ سکوت فریادی است که تارهای صوتی اش را از دست داده.
    ▪ تکلم به عمر سکوت خاتمه داد.
    ▪ سکوت به ریش فریاد لال می خندد.
    ▪ سکوت با خودش حرف می زند.
    ▪ سکوت دروغ نمی گوید.
    ▪ سکوت با حروف بی صدا تکلم می کند.
    ▪ سکوت راه را برای فریاد هموار می کند.
    ▪ سکوت، عاشق شنیدن است.
    ▪ سکوت مخفی گاه فریاد است.
    ▪ سکوت صدای پای مسافر لبریز از خستگی است.
    ▪ سکوتی یافت نمی شود که فریادی در پی نداشته باشد.
    ▪ سکوت از بازگو کردن شنیدنی هایش عاجز است.
    ▪ سکوت را در مکتب آدم پرگو آموختم.

  6. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1124
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض بهسازی حافظه

    در مورد اکثر افراد گنجایش حافظه کوتاه مدت نمی تواند به بیش از ۲±۷ افزایش یابد. با وجود این می توان اندازه قطعه ها را افزایش داد و از این راه بر تعداد ماده ها در فراخنای حافظه افزود.
    ● روش تقطیع و فراخنای حافظه
    در مورد اکثر افراد گنجایش حافظه کوتاه مدت نمی تواند به بیش از ۲±۷ افزایش یابد. با وجود این می توان اندازه قطعه ها را افزایش داد و از این راه بر تعداد ماده ها در فراخنای حافظه افزود.
    به عنوان مثال برای یادآوری ۱۲ رقم ۹۲ ۳۱۸ ۱۴۹۹ ۲۳۱ می تواند آنها را در سه دسته چهارتایی دسته بندی کرد: ۱۸۹۲ ۴۹۹۳ ۲۳۱۱ و به راحتی ۱۲ رقم را یادآوری کرد.
    ۱) روش تصویر سازی ذهنی و رمز گردانی
    هر وقت یک جفت واژه با یک تصویر ذهنی به هم ربط داده شوند، یادآوری آنها ، آسانتر می شود. هنگامی که ما دو واژه پروانه و کتاب را با یک تصویر ذهنی به هم ربط می دهیم، احتمالا یک پیوند معنادار بین آن دو برقرار می کنیم. این اصل عمده زیربنای بسیاری از نظامهای یادیار است. روش مکانها و روش واژه کلید از انواع نظامهای معروف یادیار هستند.
    ۲) روش مکانها
    این روش به ویژه در مواردی موثر است که با ردیف منطقی از ماده های دلبخواهی مانند واژه های نامربوط به یکدیگر سروکار داشته باشید. گام نخست این است که ردیف منظمی از مکانهای مختلف را به خاطر بسپارید. مثلا مکانهایی که ضمن قدم زدن در خانه خود با آنها برخورد می کنید. پس از این که توانستید قدم زدن ذهنی را راحت انجام دهید، شروع می کنید به ساخت یک تصویر ذهنی که در آن اولین واژه با اولین مکان ربط داده شده است و دومین واژه با دومین مکان و الی آخر.
    ۳) روش واژه کلید
    در یادگیری واژگان زبان خارجی می توان از این روش سود جست. برای مثال فرض کنید می خواهید یاد بگیرید که واژه اسپانیایی Caballo به معنی horse انگلیسی (اسب) است. روش واژه کلید دو مرحله دارد:
    الف) مرحله اول:
    یافتن بخشی از واژه اسپانیایی است که با یک واژه انگلیسی هم صدا است. از آنجا که Caballo به صورت Cab eye yo تلفظ می شود، eye می تواند به عنوان واژه کلید بکار رود.
    ب) مرحله دوم:
    ساختن یک تصویر ذهنی است که واژه کلید را به معادل انگلیسی واژه اصلی پیوند می دهد. مثلا یک اسب که بر یک چشم (eye) بسیار بزرگ لگد می زند. این تصویر ذهنی یک رابطه معنادار بین انگلیسی و معادل اسپانیایی آن برقرار می کند که برای به یاد آوردن آن ابتدا واژه eye و سپس تصویر ذهنی ذخیره شده که رابط eye و horse است، را بازیابی می کند.
    ▪ روش بسط معنایی در بهسازی حافظه
    هرچه معنای ماده ها بیشتر بسط بدهیم، آنها را بهتر به خاطر می آوریم. به سخن دیگر هرچه پیوندهای بیشتری بین ماده ها ایجاد کنیم، بر تعداد راههای بازیابی افزوده می شود. اگر می خواهید چیزی را به یاد آورید، معنای آن را بسط دهید. برای بسط دادن به یک مطلب می توانید سوالات متعددی برای خود مطرح کنید و به آنها پاسخ دهید.
    ▪ روش استفاده از بافت در بهسازی حافظه
    از آنجا که بافت نشانه بازیافتی نیرومندی است می توان با بازآفرینی بافتی که یادگیری در آن صورت گرفته، حافظه را بهبود بخشید. مثلا اگر جلسات درسی شما همیشه در اتاق معینی تشکیل شود، شما در این اتاق بهتر از هر جای دیگری مطالب آن درس را به یاد خواهید آورد، چون بافت آن اتاق بهترین نشانه بازیافتی برای مطالب درس شما محسوب می شود.
    با این وجود اغلب اوقات وقتی می خواهیم چیزی را به یاد بیاوریم، نمی توانیم عملا به بافتی باز گردیم که یادگیری در آن صورت گرفته است. مثلا وقتی می خواهید نام یک همکلاسی دوره دبیرستان خود را به یاد بیاورید و نام او فورا به ذهن شما نمی آید، صرفا برای به خاطر آوردن آن روانه دبیرستان دوره تحصیل خود نمی شوید. در چنین موقعیتهایی می توانید بافت را بطور ذهنی بازسازی کنید.
    ▪ روش سازمان دهی در بهسازی حافظه
    روش سازمان دهی به این دلیل بازیابی را بهبود می بخشد که بر کارآیی پیگردی در حافظه می افزاید و به نظر می رسد که ما می توانیم اطلاعات بسیار زیادی را یاد اندوزی و بازیابی کنیم. به شرط این که این اطلاعات را سازمان داده باشیم. با مشخص کردن مطالبی از یک فصل درسی که باید به خاطر سپرده شوند، با توجه به عناوین و سر فصلهای بیان شده ، چارچوب کلی درس را ترسیم و سازمان دهی می کنیم. این کار هم از سوی معلم و هم از سوی خود فرد یادگیرنده قابل انجام است، اما زمانی که توسط خود یادگیرنده انجام می شود، تاثیرات قویتری خواهد داشت.
    ▪ روش تمرین بازیابی در بهسازی حافظه
    در این روش که به صورت تمرین بازیابی انجام می شود، می توانید درباره مطلب مورد یادگیری سوالاتی از خود مطرح کنید. بعد می توانید بخشهای معینی را که در دور اول برایتان مشکل بود، مجددا بخوانید تا بهتر درک کنید.
    ● روش پس ختام
    یکی از معروفترین فنون بهسازی حافظه روش پس ختام نام دارد. این روش ۶ مرحله مشخص دارد که حروف اول آن وقتی در کنار یکدیگر قرار می گیرند، نام این روش پس ختام را می سازند.
    این مراحل عبارتند از:
    ۱) پیش خوانی
    ۲) سوال کردن
    ۳) خواندن
    ۴) تفکر
    ۵) از حفظ گفتن
    ۶) مرور کردن
    یادگیرنده در مرحله اول مطلب مورد نظر را پیش خوانی می کند تا یک برداشت کلی از موضوعات و قسمتهای مهم آن داشته باشد. در مرحله دوم فرد درباره هر بخش سوالهایی را طرح می کند و در مرحله سوم هر بخش را به قصد پاسخ دادن به سوالهایی که طرح کرده می خواند. در مرحله چهارم به تفکر در مورد مطالب خوانده شده و روابط بین آنها می پردازد و در انتهای هر بخش از کل مطالب مورد نظر برای یادگیری اقدام به از حفظ گفتن می کند و زمانی که تمام بخشها را به ترتیب مطالعه کرد، مرحله ۶ یا مرور کل مطالب را انجام می دهد.
    Last edited by aligol172; 30-06-2011 at 13:33.

  8. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #1125

    پيش فرض راه‌های رشد فکری و مغزی کودکان

    وقتی نوزادی متولد می شود مغز او كاملاً آماده است تا یك سری روابط را در حین یادگیری و تجربه موقعیتهای گوناگون زندگی ایجاد نماید .ایجاد این روابط در ذهن و مغز كودك از همان بدو تولد آغاز شده و تا بزرگسالی هم ادامه می یابد .تحقیقاتی كه اخیراً انجام شده اطلاعات جدید و قابل توجهی را در این زمینه به دست داده اند .
    از جمله این كه مغز انسان به هنگام كودكی، سریعترین میزان رشد را دارد تا آنجا كه در پنج سالگی طفل به ۹۰ درصد رشد نهایی خود می رسد اما پرسش این است كه اصولاً آگاهی درباره رشد مغزی كودكتان تا چه حد حائز اهمیت است؟ دانشمندان معتقدند رشد مغزی در كودكان طی یك دوره زمانی بسیار كوتاه اتفاق می افتد به طوری كه در مواردی این تغییرات به حدی شدیدند كه آثار بلندمدتی بر روی فكر و ذهن كودك برجا می گذارند.
    آنها این دوره های زمانی خاص را كه رشد مغزی كودك در طول ۵ تا ۶ سال اول زندگی به بیشترین حد خود می رسد، دوره های بحرانی می نامند .تصور آن است كه این مرحله نیز مانند دیگر مراحل برجسته و مهم در زندگی كودكان مثل یادگیری، راه رفتن، صحبت كردن، بازی كردو .. .از مهمترین دوره هایی هستند كه در آن مهارتهای خاصی در كودك به طور طبیعی توسعه پیدا می كند .بر این اساس، تجربیات اولیه كودكان، نقش مهمی را در موفقیتهای تحصیلی و زندگی آینده آنان بازی می كنند.
    پژوهشگران معتقدند، وقتی والدین كودك را تغذیه می كنند، او را نوازش كرده، راه می برند یا با او صحبت می كنند، برایش لالایی و شعر می خوانند، ضمن آموزش برخی مهارتهای كلیدی، روابط ذهنی و مغزی او را هم بهبود می بخشند كه این امور سبب می شود تا طفل یاد بگیرد نسبت به دیگران چه احساسی داشته باشد یا چگونه با دیگران و دنیای اطرافش ارتباط برقرار كند.
    ● نیاز كودكان در این مرحله چیست؟
    با اینكه آگاهی از رشد ذهنی و مغزی كودك از اهمیت خاصی برخوردار است، اما لزومی ندارد كه شما نسبت به آن بیش از حد نگران باشید، فراموش نكنید كه كودكان با تواناییهای خاص خود برای یادگیری، متولد می شوند و بسیاری از مهارتها را بدون نیاز به آموزش یاد می گیرند .به عنوان مثال، شما نمی توانید به كودكتان یاد بدهید كه حرف بزند بلكه با به كار بردن روشها و تجربیات خود، او را تشویق می كنید تا مهارتهای زبانی خویش را توسعه دهد.
    اگر كودك شما به مهد كودك می رود و ساعاتی از روزش را در محیطهای آموزشی كودكانه سپری می كند حتماً به طور مرتب با مربیان او در تماس باشید و از آنها بپرسید آیا نوع آموزش و مراقبت آنها از كودك شما به گونه ای هست كه او را تشویق به رشد فكری و یا كشف چیزهای تازه كنید؟ سعی كنید كاملاً درباره نوع برنامه های آموزشی و تربیتی او در محیط مهد كودك حساس باشید و با آگاهی كامل از آن برنامه ها به همان نحو و كیفیت آنها را در خانه نیز انجام دهید.
    ▪ در اینجا نكاتی را در مورد گروههای سنی مختلف متذكر می شویم:
    ۱) نوزادان
    تغذیه خوب و مناسب برای رشد بدن و مغز كودكان بسیار حائز اهمیت است، پس از شیر مادر، سبزیجات، میوه جات، دانه ها و غلات می توان به عنوان برخی از مواد غذایی مغذی استفاده كرد.
    - با او زیاد صحبت كنید .زبان طبیعی ترین راه برای جلب توجه و برقراری ارتباط با كودك است .هر صدایی كه درمی آورد شما هم آن را تكرار كنید یا برایش لالایی بخوانید .وقتی در حال انجام كار خاصی هستید، مثلاً به او لباس می پوشانید یا او را حمام می كنید، برایش بگویید كه دارید چه كاری انجام می دهید.
    - برایش كتاب بخوانید .كودكان خواندن و نوشتن را از طریق شنیدن مكرر یاد می گیرند .كتابهای بسیاری در بازار وجود دارند كه می توانید آنها را برای نوزادان بخوانید.
    - به حركات و واكنشهایش پاسخ دهید .وقتی كودكتان گریه می كند، در واقع با این كار می خواهد توجه شما را به خود جلب كند .برای پاسخگویی به این خواسته اش به او نگاه كنید، او را بردارید و راه ببرید .شیرش بدهید یا پوشكش را عوض كنید .فكر نكنید كه با این كارها او را لوس می كنید بلكه به او می آموزید كه به او و نیازهایش توجه دارید و می توانید تكیه گاه خوبی برای احساساتش باشید.
    - احساس امنیت را در نوزادتان تقویت كنید .محیط خانه را آرام و ایمن نگه دارید تا كودك احساس راحتی كند .مراقبت همراه با مهر و عاطفه به او كمك می كند تا احساس آرامش خاطر و امنیت كند، همین امر موجب سلامتی روان و رشد مغزی او می شود.
    ۲) كودكان نوپا
    به منظور توسعه تواناییهای زبانی كودك مرتب از او سؤال كنید .به عنوان مثال بپرسید: «برای صبحانه چی دوست داری بخوری؟» از او بخواهید كارهای ساده انجام دهد «حالا، كتابت را باز كن» از بازیهای انگشتی )مثل اتل متل توتوله و (...استفاده كنید .این، روش بسیار مناسبی هم برای سرگرمی و توسعه مهارتهای زبانی كودك محسوب می شود.
    - با انجام حركات ساده و نرمش با او بپردازید .حركت موجب افزایش سطح هوشیاری و تكامل ذهنی كودك می شود .به منظور سرگرمی كودك نوپای خود، او را قدم به قدم راه ببرید یا به وسیله وسایل ارزان قیمت و اسباب بازیهای خانگی با او بازی كنید.
    - كودك نوپای شما این توانایی را دارد كه وقتی شما شعرهای مورد علاقه اش را می خوانید یا موقع خواب داستانی برایش تعریف می كنید، شما را همراهی كند .بنابراین با پرسیدن سؤالاتی ترغیبش كنید تا در خواندن با شما همراه شود .مثلاً بپرسید: «تو فكر می كنی كه او مادرش را پیدا می كند یا نه؟» با این كار یعنی خواندن، شعر و داستان را بخشی از برنامه روزانه كودك خود قرار دهید.
    - او را برای انجام فعالیت بیشتر تشویق كنید .به عنوان مثال از او بخواهید با قرار دادن همه جورابها در یك سبد مخصوص، در شستن لباسها به شما كمك كند یا با انجام یك كار ساده، شما را در امر آشپزی یاری كند.
    - بگذارید خودش را كشف كند .به كودكان باید این فرصت را داد تا جهان اطرافشان را به سبك و شیوه خودشان كشف كنند .البته در محیطی امن و بی خطر و از این طریق است كه آنها یاد می گیرند لمس كنند، مزه كنند، بچشند، صداها را بشنوند و احساس كنند .وسایل ایمن و متنوعی از قبیل كتاب، اسباب بازیهای مختلف و.. .را در اختیارشان بگذارید زیرا باعث ایجاد انگیزه و علاقه بیشتری برای كشف جهان اطراف و محیط در آنها می شود.
    ۳) سایر كودكان
    بد نیست بدانید مهارتهای زبانی كودكان در سنین بالاتر هم با سرعت قابل توجهی رشد می كند و توسعه مهارتهای اساسی گفتاری در آنان تا سنین ۸و ۹ سالگی ادامه می یابد .همان طور كه كودك شما پا به سنین پیش دبستانی و مدرسه می گذارد، می توانید سؤالات بیشتری از او بپرسید مثلاً فكر می كنی بعداً در این داستان چه اتفاقی می افتد؟»
    - تمرینات خواندن و نوشتن را افزایش دهید .كودكتان را با محیطی پر از تصاویر گوناگون و وسایل علمی، هنری مانند كتاب، روزنامه و مجلات سرگرم كنید .كلمه سازی و بازی با كلمات را بخشی از برنامه روزانه او قرار دهید .این كار به آمادگی هر چه بیشتر او برای خواندن كمك می كند.
    - در انتخاب دوست به او كمك كنید .در سنین قبل از مدرسه، كودكان یاد می گیرند كه با سایر همسالان خود بازی كنند و در جمع آنها باشند .
    لذا مهارتهای اجتماعی از طریق تمرین و كاربرد صحیح است كه رشد پیدا می كند .پس سعی كنید او را در بازی با سایر كودكان تشویق كنید .هم چنین انتظار نداشته باشید كه كودكان در این سنین بتوانند در هر برنامه ای شركت كنند و این راهنماییهای خوب شماست كه به آنها در انتخاب هر چه بهتر دوست كمك خواهد كرد.
    البته همان گونه كه كودك شما رشد می كند و بزرگتر می شود تمام فعالیتهای فكری و ذهنی او نیز بر اساس یافته های قبلی اش شكل می گیرد .لذا نكته قابل توجه و مهم در اینجا این است كه اگر چه دوره های زمانی خاصی برای رشد فكری و یادگیری كودك مناسبترند، (از زمان تولد تا ۵ سالگی) اما این را همیشه به خاطر داشته باشید كه هیچ گاه برای تربیت صحیح و رشد فكری كودكان دیر نیست .پس از همین حالا شروع كنید.


  10. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1126

    پيش فرض «شکلات» زندگی


    راز و رمز شیرین زندگی کردن خیلی سخت نیست . فقط می بایست بدانیم چگونه زندگی کنیم.
    آری مشکلات و ناکامی های مسیر زندگی، مواد خام شکلات زندگی هستند. زندگی ما همواره با مشکلات و سختی ها معنا پیدا می کند و ما آمده ایم تا مسائل زندگی را حل کنیم و لذت حل مسائل و مشکلات را بچشیم.
    از مشکلات و رنج های زندگی نهراسیم و با اقتدار در میدان زندگی وارد شویم و اینگونه از مشکلات و ناکامی های مسیر بهترین «شکلات» زندگی مان را تهیه کنیم و از طعم آن لذت ببریم.
    برای تهیه «شکلات» زندگی می باید به نکات مهم و دستورالعمل ذیل دقیقا توجه داشت تا طعم «شکلات» زندگی، دلچسب همه اطرافیانمان باشد :

    باور کنیم که بهترین تهیه کننده ایم

    انسان هایی که فعالیت و امورشان را با نگرش و باورهای بسیار مثبت آغاز می کنند، دستاوردهای مثبتی به دست می آورند. آنها چون اعتقاد دارند که موفق می شوند، پس قطعا به پیروزی می رسند. انسان های برنده ابتدا در ذهن خود برنده می شوند و سپس این پیروزی و موفقیت را در صحنه ی زندگی نمایان می سازند. برندگان همیشه مثبت می اندیشند و از ناملایمات مسیر هراسی ندارند و با اعتقادی راسخ نگاهی متعالی به اطراف خود دارند. آری برای خلق یک زندگی عالی و مطلوب باید باور داشته باشیم که توانایی آفریدن زیباترین زندگی را داریم، سپس با این باور زیبا شیرین ترین لحظات را برای خود و اطرافیان مهیا سازیم.

    از کاه کوه نسازیم

    برای تهیه شکلات زندگی باید تجربه کسب کنیم. بنابراین اگر عزممان را جزم کرده ایم تا زندگی شیرینی را رقم زنیم می بایست از اشتباهات گذشته اندوهگین نباشیم و ناکامی های گذشته را در ذهنمان مرور نکرده و بی جهت از کاه کوه نسازیم. انسان های موفق فقط از گذشته درس می گیرند و در زمان حال زندگی می کنند و همواره آینده ای زیبا را در ذهنشان ترسیم می نمایند. راز شاد زیستن، صبر و شکیبایی است. برای لذت بردن از زندگی می بایست برای اتفاقاتی که هنوز رخ نداده است، نگران نباشیم. دیل کارنگی، روانشناس بزرگ می گوید:« 98درصد نگرانی های مردم برای چیزهایی است که هنوز اتفاق نیفتاده است.» پس بیاییم با توکل به خدای مهربان در فراز و نشیب های زندگی با صبر و حوصله به انتظار زیباترین و خوشمزه ترین لحظه های ناب زندگی باشیم و از اکنون لذت ببریم و از گذشته عبرت بگیریم و آینده ای زیبا را تصور نماییم.

    تدبیر و تفکر

    زندگی با تدبیر وتفکر زیبا می شود. برای هر اقدامی فکر کنیم و افکارمان را بر روی برگه ای سفید بنویسیم و چندین بار تفکراتمان را مرور کنیم. انسان هایی می توانند لحظات شیرینی در زندگی شان خلق نمایند که زمانی آن لحظه را تصویر و برای آن تدبیر نموده باشند. تفکر راه های بی شماری را برای رسیدن به موفقیت در مسیر انسان قرار می دهد و انسان های هوشمند علاوه بر اینکه خود می اندیشند از تجارب و افکار انسان های دیگر نیز استفاده می کنند و میانبرهای رسیدن به موفقیت و زیبایی را کشف می نمایند. اندیشیدن انسان ها را رشد می دهد و آنها را از مسیرهای بحرانی به سلامت عبور می دهد و رازهای آرامش و نشاط را برای آنان به ارمغان می آورد. هر روز دقایقی را در خلوت برای اندیشیدن قرار دهیم و آنچه را که پس از تفکر و تدبیر و مشورت با انسان های صادق به دست می آوریم با اقتدار در صحنه زندگی جاری نماییم.

    منتظر خبرهای خوب باشیم

    انتظار زیباترین مفهوم زندگی است. انسان هایی که در انتظار خوبی ها می نشینند، خوبی ها را به دست می آورند، چرا که انسان ها جذب کننده ی انتظاراتشان می باشند. قانونی در این عالم وجود دارد به نام قانون افزایش که این قانون بیان کننده ی این مفهوم است که هر چیزی را که حرفش را بیشتر بزنی و به آن بیشتر بیاندیشی برای تو محقق می شود. مواظب باشیم برای تحقق یک زندگی شیرین، منتظر تلخ کامی ها و شکست ها نباشیم و هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم پس از یک مناجات عارفانه، منتظر خیر و برکت های بیکران در زندگی باشیم.

    ... و چه زیبا پیامبر اکرم(ص) فرموده اند که:

    «مشکل را کتمان کنید تا روزیتان زیاد شود.»

    همواره سعی کنیم با دوربین ذهن مان، زیبایی ها را ببینیم و صحنه های جذاب زندگی را شکار کنیم. از مهربانی ها و عطوفت ها بگوییم و همواره شاکر خدای مهربان باشیم تا برکات و نعمات الهی برای ما گسترده شود.

    توکل به خدا

    قرآن مجید می فرماید: «به درستی اوست که می خنداند و می گریاند.» انسان هایی که با یک ارتباط عاشقانه و عارفانه با توکل به خالق هستی در مسیر زندگی تلاش می نمایند همواره مورد حمایت حضرت حق تعالی قرار می گیرند و به آرامشی عمیق دست می یابند.
    ساختن یک زندگی ایده آل بدون خدا ممکن نیست و انسان هایی که به دنبال شیرینی و حلاوت در زندگی می گردند می بایست خدا را در متن زندگی شان جاری نمایند و هر تفکر و اقدامی را بر مبنای اطاعت او قرار دهند تا شادی و نشاط حقیقی نصیب شان شود.

    خداوند به انسان هایی که او را اطاعت می کنند و یاری می رسانند وعده ی یاری و حمایت داده است و فرموده که: «به درستی خداوندحمایت کننده ی انسان هایی است که به او ایمان آورده اند.» یادمان باشد هر چقدر برای تهیه شکلات زندگی دقت و تلاش کنیم، طعم این شکلات خوشمزه تر می شود و اعضای خانواده مان از آن لذت بیشتری می برند.

    مواد لازم برای تهیه ی شکلات زندگی را مرور می کنیم;

    1) توکل به خدا; به وسعت عالم.

    2) تفکر مثبت; به تعداد هر فکر.

    3) تدبیر مناسب; به تعداد هر اقدام.

    4) صبر و تحمل; در کل مسیر زندگی.

    5) استفاده از تجربه; هرچه بیشتر باشد، بهتر است.


  12. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1127

    پيش فرض هنرمندانه زندگی کن


    زمانی که با واژۀ هنر، روبه‌رو می‌شویم، مفهوم زیبایی به ذهن انسان خطور می‌کند. این زیبایی، به مبدأ و منشأ اصلی خود بر می‌گردد، یعنی خداوندی که خود، هنرمند است و زیبایی‌های فراوانی را در جهان خلقت و البته در بشرِ پُر رمز و راز نهفته است.

    رنگ‌آمیزی طبیعت و فرصت حیات و زندگی دادن به انسان‌ها، از هنرمندی‌های این خالق تواناست. آری، زندگی، خود هنر است، اگر چه هنر‌های دیگر می‌توانند رنگ و بویی تازه و جانی دوباره به آن ببخشند.

    جای هنر در زندگی کجاست؟ بیشتر ما، هنر را محدود به یکسری موضوعات خاص می‌دانیم، مثلاً نقاشی،سینما
    امّا می‌توان هنرمندانه زندگی کرد و مانند هنرمند که به رنگ و تصویرها جان تازه‌ای می‌بخشد، ما هم با گذشت و بخشش، به زندگی‌مان جان تازه‌ای بدهیم و برای بهبودی روابط و کسب موفّقیت، از آن بهره بگیریم.

    گذشت، فرایندی است که مرحلۀ نخست آن، شفا و بهبودی ذهنی فردِ بخشاینده است.
    بخشش به معنای حقیقی، یعنی رهایی از آزارهایی که باعث رنج و آزردن ما شده است، مثل: رها کردن نفرتی که در درون ما وجود دارد و حال ناخوشایندی به ما می‌دهد.

    بخشیدن، به مفهوم فراموشی و چشم‌پوشی نیست ،زیرا انسان نمی‌تواند هیچ چیز را از حافظه ی خود پاک کند ، بلکه تنها می‌تواند ببخشد و رها کند. گذشت، هنر والای عقل است. برای رسیدن به آن، ابتدا باید خود را بشناسیم و توان بخشیدن خود را داشته باشیم، تا بتوانیم از بداندیشی و سوءظن نسبت به شخصی که ما را آزار داده است، رها شویم. اغلب ما، بخشش را کاری سخت و دشوار می‌پنداریم، امّا برای راحت بخشیدن، لازم است بدانیم که هیچ انسانی کامل نیست و همۀ آدمیان، ممکن است در طول زندگی، دچار اشتباهات فراوانی شوند که برای رهایی و رسیدن به آزادی، گذشت و بخشش را می‌طلبد.

    گاهی اوقات حس می‌کنیم که احساسات ناخوشایند ما، موجّه نیستند و یا از این که آنان را تأیید کنیم، هراس داریم ،در صورتی که زمانی قادر به بخشیدن هستیم که احساسات ناخوشایند خود را موجّه کنیم و اجازه دهیم رنجی را که برای آن بخشیدن لازم است، و نشئت گرفته از احساسات ناخوشایند ماست، احساس کنیم. البته اوج بخشیدن، زمانی تحقّق می‌پذیرد که هر دو طرف (طرف آزاردیده و خطاکننده)، این عمل را انجام دهند.
    یادمان نرود که گذشت، قدرتِ رویارویی با افرادی است که باعث آزار ما شده‌اند و دادن فرصت برای جبران و ایجاد تعهّد و حس مسئولیت‌پذیری است.

    گذشت، بدون شک، واقعیت‌های مثبتی را در زندگی فردِ بخشنده در بر دارد. بخشش و گذشت، هنری است که هر فرد با اختیار کامل، آن را انجام می‌دهد. هر انسانی که عمل معجزه‌آسای بخشیدن را انجام می‌دهد، هنری را می‌آفریند که به واسطه ی آن، از رنجی که سال‌هاست گرفتارش بوده (رنج جدایی و تنهایی) رها می‌شود و دوباره فرصتِ با هم بودن را به خود و طرف مقابل خود می‌دهد و چشمانش را رو به حقایق و صفات خوب آنان باز می‌کند،حقایقی را که نفرتش، مانع از دیدن آنها می‌شد. بنا بر این، اگر از این هنر والا، هر چند کم و به ندرت بهره جوییم، باز می‌توانیم بگوییم: هنرمندیم.


  14. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1128

    پيش فرض قوانین راهگشای زندگی - راهکارهای رسیدن به موفقیت


    1-خود را علت اصلی تمام رویدادهای زندگی تان بدانید. هر چه شما بیشتر خودتان را علت و عامل اصلی وقایع زندگی تان بدانید، بیشتر قادر خواهید بود تعیین كننده رویدادهای آینده زندگی خود باشید. دیگران نیز ممكن است در این مسئولیت سهیم باشند، اما هنگامی كه انگشت خود را به سوی آنها نشانه میروید تمام قدرت خود را از دست میدهید. تمام سرزندگی و كارایی شما محو شده و شما بایستی وابسته ی تصمیمات و اقدامات دیگران باشید.

    2-از تمام تعلقات و وابستگی های خود رهایی یابید. چیزهایی كه توانایی رها كردنشان را ندارید باعث آزار و عذاب شما خواهند شد. شما میتوانید خود را وابسته هر چیزی بكنید: یك شخص، یك شیء، یك خوراكی، یك ماده مخدر، یك شرایط خاص و یا یك روش زندگی خاص. هنگامی كه شما نسبت به از دست دادن چیزی كه وابسته اش گردیده اید تهدید میشوید، ترس، اضطراب و جنون وجود شما را فرا میگیرد. وابستگی ها به لنگر كشتی می مانند، شما را در یك مكان ثابت نگه میدارند و دیگر قادر نخواهید بود آزادانه به اطراف حركت كنید. از تمام وابستگی های خود دل بكنید و به آنها اجازه رهایی دهید. وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشید، هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود.

    3-هر رابطه ای را میسر و شدنی سازید. هنگامی كه رابطه ای غیر ممكن و با ناكامی مواجه میشود، شما هزینه گزافی را در درون خود می پردازید. هر قدر رابطه از اهیمت بیشتری برخوردار باش، رنج شما نیز بیشتر خواهد بود. برای اینكه رابطه ای را میسر سازید باید خود، شرایط، و شریك خود را مورد بخشش و پذیرش قرار داده و به شریك خود اجازه دهید همانگونه كه هست باشد. وی را دوست داشته باشید و به وی قوت قلب و اعتماد بنفس دهید. مسئولیت موفقیت رابطه را به تنهایی بعهده گیرید.

    4-تمام دلخوریها و آزردگی ها را رها كنید. دلخوری ها نشانه آنست كه شما جلوی چیزی را سد كرده اید. آن را كشف كنید و به آن اجازه رهایی دهید، خواهید دید كه دلخوری و ناراحتی شما نیز محو میگردد. احساس نفرت و بیزاری را نیز از خود دور كنید. تا زمانی كه خود را از نفرت رها نساخته اید، طعم آزادی را نخواهید چشید. برای رهایی از احساس نفرت و خشم باید خود، دیگران و زندگی را برای آنگونه كه میباشند مورد بخشش و پذیرش قرار دهید.

    5-بطور كامل در متن زندگی مشاركت داشته باشید. خود را كنار نكشید. در هر لحظه یا شما در متن زندگی حضور دارید و یا از آن كناره گیری میكنید. یا شما در مقام علت قرار داشته و یا در مقام معلول بسر می برید. هنگامی كه خود را از جریان زندگی كنار میكشید، از خلق كردن بازمی مانید و شروع به واكنش نشان دادن منفعلانه میكنید. بنابراین زندگی بر خلاف میل شما به سمت سراشیبی و ناكامی پیش میرود. برای آنكه زندگی با شما یار باشد بایستی در آن مشاركت كنید. هزینه كنار كشیدن همانا رنج كشیدن و حسرت خوردن است. مسئولیت زندگی خود را در دست گیرید. وقتی معلول وقایع زندگی باشید ناتوان و افسرده خواهید بود. طرز تفكر خود را تغییر دهید و اعتماد بنفس، انرژی و كارایی خود را بازپس گیرید. هر گاه خود را معلول شرایط یافتید، بلافاصله با قاطعیت خود را در مقام علت قرار دهید.

    6-ما آموخته ایم كه مسئولیت دو فرد درگیر در یك رابطه بصورت 50/50 درصد است. اما این نسبت بایستی به 100/100 تغییر یابد. هر كدام از طرفین بایستی 100 درصد مسئولیت موفقیت و شكست در هر رابطه ای را بر دوش گیرند. نوع رفتار شما با شریكتان تعیین كننده نوع رفتار وی با شما خواهد بود. بنابراین شما 100 مسئول حضور و یا فقدان عشق و صمیمیت در رابطه خود میباشید. اما ما بندرت به رفتار خود توجه می كنیم و صرفا به نحوه رفتار فرد با خودمان دقت میكنیم. هنگامی كه شما بار مسئولیت رابطه را 100 درصد بر دوش شریك خود قرار میدهید، در واقع خود را قربانی، درمانده و منفعل می سازید. برای بازیابی قوای خود مسئولیت 100 درصد رابطه را بپذیرید.اگر مشكلی دررابطه وجود دارد بدنبال راه حل برای آن باشید، منتظر شریك خود باقی نمانید.

    7-چرخه ناسازگاری را متوقف سازید. در ابتدا روابط به فرم ایده آل آغاز میگردند، اما این سرخوشی دیری نمی پاید. چرخه از آنجا آغاز میشود كه یكی از طرفین رنجیده خاطر میگردد. بنابراین شروع به كشیدن یك دیوار حفاظتی پیرامون خود میكند تا در پس آن بتواند حمله كند، مقاومت كند و یا خود را كنار بكشد. در مقابل شریك وی نیزاز نحوه برخورد وی رنجیده خاطر شده و مشابه همان دیوار حفاظتی را درمقابل خود بنا میكند. مجددا فرد نخست آشفته تر شده و شدید تر واكنش نشان میدهد. سرانجام هر دو شریك نادانسته وارد یك چرخه مقاومت، حمله و كناره گیری می شوند. برای حفظ این چرخه به دو نفر نیاز است و از لحاظ فیزیكی محال است كه یك چرخه تعارض تنها با شركت یك فرد منفرد قادر به تداوم باشد. بنابراین هر دو فرد به یك اندازه و 100 درصد مسئول آن میباشند. جای ملامت و انتقاد به شریك خود عشق بورزید و وی را مورد پذیرش بی قید وشرط قرار دهید، تا این چرخه از حركت بازایستد.

    8-مقاومت كردن نه تنها توانایی درك شرایط و یافتن راه حل برای مشكلات را از شما سلب میكند، چه بسا همین مقاومت، آن چیزی كه شما در برابرش مقاومت میكنید را پر رنگ تر، قدرتمند تر و سرسخت تر میسازد. برای مثال تصور كنید یك بادكنك زرد رنگ از سقف اتاقتان آویزان است. اكنون در برابر آن مقاومت كنید و حضورآن را غیر قابل تحمل بیابید. همانطور كه می بینید شما غیر از بادكنك زرد رنگ چیزی دیگری را نمی توانید ببینید. چراكه تمام حواس خود را معطوف مقاومت كردن در برابر آن كرده اید. و یا برای مثال شما از اینكه شریكتان انسان قابل اتكایی نیست گله مند میباشید. هر وقت میخواهید به وی اتكا كنید وی شما را مایوس میكند. در نهایت شما از وی متنفر و بیزار میشوید. اما هنگامی كه به این باور میرسید كه وی واقعا غیر قابل اتكا است و به وی اجازه دهید همانگونه كه هست باشد و شما نیز بیاموزید كه تنها به خودتان اتكا كنید و از آن پس به شریك خود اتكا نكنید، دیگر این واقعیت كه وی قابل اتكا كردن نیست شما را آزار نخواهد داد. حقایق را بینید و آنها را بدون مقاومت كردن بپذیرید.

    9-یكی از دلایلی كه شما شریك خود را مورد پذیرش قرار نمیدهید آنست كه وی یك احساس آزاردهنده ی درون شما را تحریك و برایتان یادآوری میكند. چنانچه شما آن جراحت درونی ای را كه یادآوری آن باعث رنجش شما میشود را التیام دهید و با آن كنار بیایید مقاومت و گریختن از آن نیز محو خواهد شد. مقاومت در برابر واقعیات افراد و زندگی عملی عبث و عذاب آور است. هنگام كه شما در مقابل جریان زندگی خود را قرار میدهید و یا فراتر از آن میكوشید برخلاف جهت سیل خروشان واقعیت حركت كنید، تنها خودتان را به رنجی ابدی گرقتار كرده اید. سوار زورق آرزوها و خواسته های خود شوید اما همسو با جریان واقعیات زندگی.

    10-هنگامی كه شما وابسته به فردی میشوید و وی را از آزادی های مشروع خود منع میكنید، فرد را ناخودآگاه از خود دور می سازید. فرد در این وضعیت احساس خفگی میكند و باید برای یافتن فضایی برای تنفس، خود را از دستان شما خلاص سازد. بنابراین وی را به حال خود رها كنید. محبوب شما مانند بادبادكی در دستان شماست. چنانچه نخ بادبادك را رها كنید بادبادك از دستتان میرود. چنانچه نخ بادبادك را از ترس از دست دادن بادبادك بیش از اندازه به سمت خود بكشید و یا آن را محكم در دستان خود نگه دارید، دیگر بادبادك قدرت پرواز خود را ازدست داده و دیگر بادبادك نخواهد بود و به یك كاردستی كاغذی و یا پلاستیكی تبدیل میشود. بنابراین نه محبوب خود را كاملا به حال خود رها كنید كه از دستش بدهید و نه آنقد محدود و مقیدش سازید كه وی را از زندگی كردن بازداشته و تبدیل به یك زندانی دربندش سازید.

    11-هر ویژگی اخلاقی و شخصیتی كه شما قادر به تحمل آن در شریك خود نمیباشید در واقع نمود و جنبه ای از درون شماست كه قادر به تحمل آن نیستید. وقتی در می یابید كه آن ویژگی در شما نیز موجود است، مقاومت در برابر آن فرد جایش را به محبت و دوستی خواهد داد.

    12-از یك موجود منفعل كه صرفا نسبت به اطرافیان و محیط خود واكنش نشان میدهد، خود را رهایی بخشید. چنانچه تصمیم دارید امروز را به بهترین نحو سپری كنید و از روز خود نهایت لذت را ببرید، همین كار را بكنید. آنطور نباشد كه انتقاد و یا رفتار ناشایست دیگران فورا شما را اندوهگین، افسرده و ناراحت و تحسین و تمجید دیگران شما را از خود بیخود سازد.

    13-عامل آزاردهنده ای كه شما از آن اجتناب می ورزید در واقع یك رنجش دیرینه است كه آن را سركوب كرده اید. از تجربه هر نوع رنجش كهنه ای ابا نداشته باشید اجازه دهید رنجش بروز یابد و آن را رها كنید. خواهید دید كه رنجش قدرت خود را از دست داده و محو میگردد. بالطبع هرشرایطی كه باعث یادآوری مجدد آن رنجش شود نزد شما یك تهدید محسوب شده و شما به هر قیمتی از آن شرایط اجتناب خواهید ورزید.برای حفاظت از خودتان در برابر تهدید شما بطور خودكار می جنگید، مقاومت میكنید و وابسته میشوید. جنگیدن و مقاومت كردن با ایجاد یك حالت هراس و استرس زندگی شما را به تباهی می كشاند. هر قدر شما بیشتر با این احساسات آزار دهنده بجنگید، آنها بیشتر بال وپرگرفته و در زندگی شما رسوخ خواهند كرد. اجتناب از این احساسات است كه به آنها قدرت میبخشد. برای مثال 4 بادكنك زرد رنگ آویزان به سقف اتاقتان را در ذهن مجسم كنید، اما به آن 4 بادكنك زرد فكر نكنید. هر كاری دلتان خواست انجام دهید اما به آن 4 بادكنك زرد رنگ نیاندیشید. اما گویا شما دارید به آن 4 بادكنك فكر میكنید! آیا میتوانید فكر خود را متوقف سازید؟ مشاهده میكنید كه هنگامی كه تلاش میكنید به بادكنك های زرد رنگ فكر نكنید، برعكس بیشتر ذهن شما را مشغول خواهند كرد. مقاومت و گریز، افكار ناخوشایند را زنده و پویا نگه میدارند. اكنون جای بادكنك ها میتوانید احساسات بی ارزش بودن، دوست داشتنی نبودن، نازیبا بودن، بی كفایت بودن و غیره را جایگزین كنید.اما باید آگاه باشید كه این رنجش ها و زخمهای كهنه تنها یك احساس و طرز تفكر نادرست صرف میباشند و نه واقعیت و ماهیت حقیقی شما. برای التیام این رنجش ها شما باید جنگیدن و اجتناب از آنها را كنار بگذارید. رنجش های درونی خود را كشف و با آنها آشتی كنید. اگر لازم بود گریه نیز بكنید. چنانچه احساس بی ارزشی میكنید با خود بگویید: "بله من بی ارزشم اما در عین حال با ارزش نیز هستم". هنگامی كه این كار را بكنید رنجش نیروی ویرانگر خود را از دست داده و بی اثر میشود. برای اغلب افراد احساس بی ارزشی در عمق رنجش های سركوب شده یشان قرار دارد. این احساس بی ارزش بودن خود را به انحاء گوناگون نمودار می سازد. برای مثال وقتی فردی شما را ترك میكند و شما بسیار سرخورده میشوید، در واقع این احساس بی ارزش بودن شماست كه برایتان یادآوری میشود. با رنجش های خود روبرو شوید و آنها را با آغوش گشوده بپذیرید.


  16. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1129

    پيش فرض ترس و اضطراب در کودکان

    ترس و اضطراب در کودکان
    کودک و ترس
    شب شده است و مادر باران با نگاهی معنی‌دار به او می‌فهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی می‌کند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایده‌ای ندارد.
    درِ اتاق تاریک باران باز می‌شود، مادر چراغ را روشن می‌کند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
    مامان، مامان می‌شود نروی، این جا بمان. می‌شود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
    وقتی رفتی م‌یان، تورو خدا، تورو خدا
    اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچه‌اش را هم ورچیده‌اس.
    مادر طاقت نمی‌آورد و ...


    ترس و اضطراب در کودکان
    کودک و ترس
    شب شده است و مادر باران با نگاهی معنی‌دار به او می‌فهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی می‌کند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایده‌ای ندارد.
    درِ اتاق تاریک باران باز می‌شود، مادر چراغ را روشن می‌کند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
    مامان، مامان می‌شود نروی، این جا بمان. می‌شود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
    وقتی رفتی م‌یان، تورو خدا، تورو خدا
    اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچه‌اش را هم ورچیده‌اس.
    مادر طاقت نمی‌آورد و ...

    ترس چیست؟
    ترس واکنشی است طبیعی، لازم، مهم و مفید در صورتی که به طور کامل کنترل و به طور منطقی تعبیر شود باعث می‌شود که شخص در مواجهه با مشکلات بیشتر احتیاط کند. واتسون پایه‌گذار مکتب رفتارگرایی عقیده دارد که ترس یکی از صد غریزه یا انگیزه‌‌ای است که انسان با آن به دنیا می‌آید.
    ترس یکی از پدیده‌هایی است که نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تکامل انسان ابتدایی داشته است، همچنین در شکل‌گیری و توضیح شخصیت انسان و در روابط اجتماعی، ترس جزء یکی از فاکتورهای اساسی محسوب می‌شود.
    هنگامی که ما ترس را تجربه می‌کنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی می‌شویم که پاسخ ترس را تشکیل می‌دهند. پاسخ ترس دارای چهار عنصر است:

    1- عناصر شناختی (انتظار آسیب قریب‌الوقوع)
    2- عناصر بدنی (واکنش اضطراری بدن به خطر، به علاوه تغییرات موجود در ظاهر ما)
    3- عناصر هیجانی (احساس دلهره و وحشت‌زدگی)
    4- عناصر رفتاری (گریه، جنگ، گریز، در جای خود خشک شدن)
    اضطراب چیست؟
    اضطراب نیز همان چهار مولفه ترس را داراست ولی با یک تفاوت مهم، مولفه شناختی ترس، انتظار خطری واضح و بخصوص است در حالی که مولفه شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.

    ترس و اضطراب در کودک
    آیا ماهیت ترس و اضطراب در کودکان همانند بزرگسالان است؟ آیا ترسی که در بزرگسالی باقی‌مانده، ترس حل نشده در دوران کودکی است؟ و ....
    جواب این سوالات را با هم در مروری بر ترس و اضطراب خواهیم داد.

    انواع ترس
    به طور کلی ترس در کودکان را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد.

    1- ترس‌های طبیعی و لازمه دوران رشد
    2- ترس‌های نابهنجار (اضطراب)
    ترس‌های طبیعی و لازمه دوران رشد
    1- ترس اولیه: ترسی است که فروید (پدر روان‌تحلیل‌گری) آن‌ را به زمان تولد کودک و جدایی وی از رحم مادر نسبت می‌دهد. (این ترس قابل مشاهده نیست)
    2- غریبی کردن: اولین ترس قابل مشاهده‌ای که کودک با آن روبرو می‌گردد ناشی از دوره‌ای از رشد کودک است که کودک به لحاظ روانی هنوز فوق‌العاده ضعیف است و ما آن را با نام غریبی کردن می‌شناسیم. این ترس بسیار معمول در نیمه دوم سال اول زندگی به صورت ترس از رویارویی با غریبه‌ها است. کودک هشت ماهه وقتی که به غریبه‌ها می‌رسد بغض می‌کند، نگاهی به مادرش و نگاهی به غریبه می‌اندازد و بعد گریه سر می‌دهد.
    این احساس که ناشی از محدود بودن محیط حس کودک است، در عین حال زاده دوره تکاملی است که در کودک قابلیتی شکل می‌گیرد که توسط آن قابلیت کودک، فرد مورد اعتماد خود را که غالباً مادر است، می‌شناسد و از این رو حضور افراد غریبه در کودک ایجاد ترس می‌کند. چرا که آن‌ها با فرد مورد اعتماد کودک فرق دارند.
    کودکان همیشه با ترس با غریبه‌ها برخورد نمی‌کنند. اگر غریبه‌ای برخورد آرامی با او داشته باشد، آرام حرف بزند و کم‌کم با او شروع به بازی کند، کمتر احتمال دارد که کودک بترسد. تقریباً همه کودکان بین 7 تا 12 ماهگی از غریبه‌ها می‌ترسند.

    1- ترس از جدایی: در طی دوران رشد شاهد شکل‌گیری احساس ترس دیگری در کودک هستیم. در این حالت کودک از اینکه از فرد مورد اعتماد خود جدا شود احساس ترس می‌کند و ما از آن با نام «ترس جدایی» یاد می‌کنیم. کودک در این دوره از رشد برای اولین بار جدایی را به مثابه یک درد تجربه می‌کند و انتظار دوباره قرار گرفتن در کنار فرد مورد اعتماد خود را دارد. در این دوره از رشد، بر طبق تحقیقات پیاژه، کودک هنوز توانایی درک زمان و پایداری اشیاء را ندارد و اگر برای مثال مادر کودک وی را نزد شخص دیگری بگذارد تا به خرید برود و کودک ببیند که مادر وی دیگر نیست، اینطور تصور می‌کند که وی دیگر باز نخواهد گشت. این حالت در کودک تولید ترس می‌کند. کودک در این حالت چند لحظه به در خیره نگاه می‌کند و بعد گریه سر می‌دهد. کودکان یکساله‌ای که نابینا هستند و نمی‌توانند مادرشان را ببینند هنگامی گریه را سر می‌دهند که بشنوند مادر اتاق را ترک کرده است. ترس از جدایی معمولاً بین هفت تا دوازده ماهگی ظاهر می‌شود و اوج آن در 15 ماهگی و 18 ماهگی است و به تدریج کاهش می‌یابد.
    2- ترس از تاریکی: احساس ترس دیگری که بیشتر در سنین بالای 2 سالگی بروز می‌کند ترس از تاریکی است. کودکان در این سن توانائی تشخیص تاریکی- روشنایی، شب-روز و بیداری-خواب را تازه کسب کرده است و این قابلیت هنوز در بُعد فوق ابتدایی آن عمل می‌کند. برای مثال اگر از کودکی در این سن بپرسید که روز تولدت کی است خواهد گفت که: «من باید هنوز سه بار بخوابم و بعد روز تولدم است» بنابراین ترس از تاریکی با درک کودک از تاریکی- روشنایی آغاز می‌شود و به‌علاوه در این سن کودک قادر نیست تا ترس خود را آگاهانه دریافت کند. همه ما این‌ را تجربه کرده‌ایم که کودک به هنگام آماده شدن برای خواب در این سن احساس ترس از تاریکی را ابراز می‌کند.
    3- ترس از شبه حیوانات: در حوالی 3 سالگی کودک از شبه حیوانات می‌ترسد. در این سن ناگهان محیط کودک که هنوز برایش مرموز است توام می‌شود با ترس از اشیاء ... دلیل آن هم این است که کودک در این سن از قوه تخیل خود بهره می‌گیرد و برای اینکه بتواند با محیط خود رابطه برقرار سازد به اشیاء پیرامون خود زندگی می‌دهد. بدین معنی که تصور می‌کند اشیاء پیرامون وی جان دارند و عمل می‌کنند برای همین هم اگر مثلاً سر کودک به گوشه در بخورد گریه‌کنان می‌گوید: «این در بد جنس سرم را درد آورد.» با تصور جان‌دار بودن اشیاء کودک از خطری که آن‌ها برای وی دارند احساس ترس می‌کند و اگر توجه کنیم فلسفه وجودی افسانه‌های کودکان، غلبه بر این ترس کودک در این دوره از رشد است. برای همین هم کودک خواهان آن است که یک افسانه را دائم برایش بازگو کنند و هر دفعه نیز می‌خواهد آن افسانه معین را (که با آن احساس آرامش می‌کند) کلمه به کلمه و مثل دفعه قبل بشنود و اگر با جملات دیگر برایش بازگو کنیم اعتراض خواهد کرد.
    4- ترس‌های انطباقی: در سن چهار تا پنج‌سالگی دوره انواع ترس‌های ناشی از انطباق بر محیط شروع می‌شود. هر کدام از این انواع احساس ترس، نیاز آن‌ را دارند که بی‌تاثیر شوند (بدین معنی که درست است این نوع از ترس طبیعی و وابسته به رشد است اما در جهت گذر سالم کودک از این مرحله ترس بیشتر از مراحل دیگر کودک احتیاج به توجه و همراهی دارد). این ترس‌ها (ترس از مهد کودک، دبستان و ...) یکی پس ازدیگری می‌آیند و می‌روند و کودک را آماده آن می‌سازند تا ترس‌های جدید را تجربه کند. همانطور که از نام این نوع از ترس پیداست کودک بیم دارد از اینکه آیا می‌تواند الفت و صمیمیت را در محیط جدید همانند محیط قبلی خود داشته باشد یا خیر؟
    نکته: ترس‌های دیگری هم که وابسته به دوران رشد هستند مانند ترس‌های دوران بلوغ، شخصیت یا ترس وجودی، ترس از مرگ وجود دارند ولی به‌دلیل مربوط نبودن به حوزه کودک از پرداختن به آن صرفنظر می‌کنیم.
    آیا ترس‌های طبیعی و لازمه دوران رشد را باید نادیده گرفت؟
    نادیده گرفتن هر کدام از صور ترس‌های مربوط به دوره‌های رشد و یا به گفته دیگر عدم آگاهی از این ترس‌ها در دوره‌های خاص تظاهر آن‌ها (بخصوص از سمت والدین) و از سوی دیگر وقفه‌های طولانی و غیرطبیعی در گذر از یکی و رسیدن به دیگری و حتی جابجایی آن‌ها همگی می‌توانند نشان‌دهنده رشد غیرطبیعی فرد به لحاظ روانی باشند.

    برخورد با کودک در هنگام ترس چگونه باید باشد؟
    تربیت کاملاً آزاد کودک بدین معنی که انجام همه کار و همه چیز برایش مجاز باشد، زمینه شکل‌گیری شخصیت بیمارگونه و توام با اختلالات متعدد را می‌سازد و از طرف دیگر تربیت مستبدانه که سخت‌گیری‌های متعددی را در راه خلاقیت و فعالیت آزاد کودک اعمال می‌دارد می‌تواند موجب واپس‌روی (بازگشت به مراحل قبلی در کودکی) در رشد شخصیت کودک گردد. پس به صراحت می‌توان گفت نقش تربیت و شیوه‌های فرزندپروری در رشد و شخصیت کودک بسیار حائز اهمیت است.


    ترس‌های نابهنجار
    این نوع ترس‌ها را در زمره اختلالات اضطرابی دسته‌بندی می‌کنند.
    در این قسمت به ذکر و شرح چند مورد مهم و شایع از این نوع ترس‌ها می‌پردازم.

    1- ترس از صداهای نابهنجار: این نوع ترس از بدو تولد در نوزاد دیده می‌شود و می‌تواند به طریق شرطی‌ شدن و تعمیم یافتن جنبه مرضی به خود بگیرد. مثال آن ترس کودکی به نام آلبرت است که در یازده سالگی بدون هیچ گونه ترسی با موش بازی می‌کرده است. برای اینکه آلبرت را بترسانند هر بار که برای بازی به موش نزدیک می‌شد صدای ناهنجاری ایجاد می‌کردند. بعد از مدتی آلبرت نسبت به صدا شرطی شد و از موش می‌ترسید. ترس آلبرت تعمیم‌یافته و حتی در سنین بالاتر از پالتو پوست مادرش و نظایر آن نیز واهمه داشت.
    2- ترس به علت تعمیم: کودک بعد از رفتن برای واکسیناسیون و در هنگام واکسن زدن چون فردی که روپوش سفید به تن داشته برای او درد و ناراحتی ایجاد کرده است زین پس هر جا که روپوش سفید را می‌بیند شروع به گریه می‌کند و ترس در او ایجاد می‌شود. (هر دو ترس گفته شده عنصر شرطی‌سازی را همراه دارد، اما به‌خاطر داشته باشید در مثال اول مهم ترس کودک از صداهای نابهنجاراست.)
    3- ترس به علت تقلید: یکی از انواع شایع ترس مرضی است. کودک خطر را احساس می‌کند در حالی که خطری وجود ندارد. منشاء این نوع ترس غالباً برادر یا خواهر بزرگتر یا اعضای خانواده است. کودک با خود فکر می‌کند حتماً علتی دارد که دیگران از رعد و برق، تاریکی و حیوانات می‌ترسند لذا او هم به تقلید از دیگران می‌ترسد. (مادری کودکش را که از رعد و برق می‌ترسید نزد روان‌پزشک می‌برد و در مصاحبه می‌گوید: فکر می‌کنم این یک ترس عادی باشد چون من هم از رعد و برق می‌ترسم.)
    4- ترس به علت تنبیه: کودک را در تاریکی حبس می‌کنند و یا او را به حبس در تاریکی تهدید می‌کنند. چون تاریکی وسیله‌ای برای تنبیه به شمار می‌رود ابتدا کودک را می‌ترساند و چون کودک به تنهایی در تاریکی ماند کم‌کم از تنهایی نیز می‌ترسد و به هر جا که می‌رود حتماً باید کسی همراهش باشد.
    5- ترس به علت تجربه قبلی: ترس ممکن است بر اثر تجربه قبلی باشد. کودکی که شاهد تصادف اتومبیل پدرش بر اثر بی‌احتیاطی فرد دیگری بوده به علت شرطی ‌شدن ممکن است از سوار شدن به اتومبیل بترسد.
    کودکی که قبل از خوابیدن فیلم‌های نامتناسب با سنّش را می‌بیند ممکن است در موقع تاریکی اتاق خوابش صداهای شنیده شده را به آمدن دزدان یا آدم‌کش‌ها تعبیر کند و کم‌کم از تاریکی و تنهایی بترسد.
    1- ترس از آلوده شدن به کثافت: برخی از کودکان از کثیف شدن لباس خود بسیار ترس دارند و حتی اگر قطره آبی بر آن بچکد فکر می‌کنند که فاجعه‌ای رخ داده است. این حالت همانند هراس است و برای کودک حالت ترس بسیار شدید دارد و نیز در ذهن کودک حالت وسواس‌گونه نیز دارد.
    2- ترس از اشیاء تیز و برنده: این نوع ترس در واقع ترسی شدید و وسواسی نسبت به اشیاء نوک تیز مانند قیچی، سوزن، چاقو و ... است. در این حالت کودک حتی از نزدیک شدن به این اشیاء دچار وحشت می‌شود.
    3- ترس از مرگ: کودکانی که دچار ترس از مردن هستند از این می‌هراسند که در اثر ابتلا به کسالت‌های مختلف، زندگیشان به پایان برسد و لذا درباره مردن مرتباً به نحوی وسواسی صحبت و یا سوال می‌کنند.
    4- ترس از مهد کودک و مدرسه: (به این نوع ترس در ترس‌های انطباقی اشاره‌ای کردیم اما به دلیل شیوع زیاد به بررسی بیشتر می‌پردازم.) ترس از مدرسه و یا امتناع از رفتن به مدرسه حالتی است که کودک از رفتن به مدرسه امتناع می‌ورزد و در منزل می‌ماند و به اصرار پدر و مادر هم توجهی نمی‌کند. پافشاری و اصرار پدر و مادر باعث پیدایش علائم عدم تعادل روانی و اختلالات جسمانی می‌شود. این اختلالات معمولاً به صورت دل درد، استفراغ، سر درد، سرگیجه و ضعف ظاهر می‌شود و غالباً ادامه پیدا می‌کند. نکته حائز اهمیت در این نوع از ترس، از بین رفتن حالات جسمانی در روزهای تعطیل است و بررسی عدم علل عضوی لازم و ضروری است. این نوع ترس اکثراً در روزهای اول ورود به مدرسه، کودکستان یا مهدکودک اتفاق می‌افتد و در اکثر موارد پس از چند روز از بین می‌رود. این حالت از ترس بسیار شایع است و به همین دلیل به بررسی علل احتمالی پیدایش آن می‌پردازیم. علت بیماری ممکن است از اشکال تطابق کودک با محیط مدرسه، آموزگار و همشاگردی‌ها باشد یا اینکه اشکالات جسمی موجب ناراحتی او در معاشرت با سایرین شود و یا مسائل مثل ضعف شنوایی یا بینایی باعث ترس از مدرسه باشد. مطالعات نشان داده‌اند که در بیشتر موارد علت مربوط به مدرسه نبوده بلکه ترس و اضطراب کودک ناشی از جدا شدن از مادر و تنهایی است و به همین دلیل احساس عدم امنیت می‌کند. بین این کودکان و مادرانشان وابستگی شدیدی وجود دارد. این کودکان در منزل با قدرت، نترس و فعال‌اند و در محیط خارج برعکس ترسو، غیرفعال و وابسته به والدین خود هستند.
    نبودن عواطف مادری و بخصوص تغییر در رفتار مادر و حق تصورات دوران کودکی مبنی بر اینکه مادر دیگر او را دوست ندارد ممکن است یکی دیگر از علل اصلی امتناع از رفتن به مدرسه باشد.
    ترس، اضطراب و هراس
    هر 3 این مفاهیم از یک ریشه‌اند و تنها در میزان شدت و منبع به‌وجود آورنده با هم دارای تفاوت هستند. تمامی ترس‌های نابهنجار و یا اختلالات اضطرابی شایع در کودکان که مطرح شد می‌تواند دارای شدت و ضعف باشد. پس تعیین‌کننده اینکه آیا این حالت اختلال محسوب می‌شود یا نه بستگی به شدت آن دارد.

    ترس و دیگر اختلالات
    کودکان متبلا به ترس غالباً علاوه بر واکنش ترس علائم دیگری نیز از خود ظاهر می‌سازند. شایع‌ترین آن‌ها عبارتند از اختلال در خواب (45٪)، پرخاشگری (35٪)، ناخن جویدن (3٪)، شب ادراری (3٪) و لکنت زبان (6٪).


    درمان :
    همانطور که قبلاً اشاره شد بسیاری از ترس‌ها لازمه دوران رشد کودک است و با طی شدن زمان خودش به شرط برخورد سالم محیط به سر خواهد آمد. پس نقش تربیت و اصول فرزندپروری بسیار حائز اهمیت است. برای درمان کودکان مبتلا به اضطراب و هراس نخست باید علت اختلال را برطرف کرد. در معالجه این کودکان باید به کودک توجه شود نه به ترس.


    منابع
    :
    روزنهان، دیوید ال. و سیگمن، مارتین ال پی. «آسیب‌شناسی روانی»، ترجمه یحیی سیدمحمدی، نشر ارسباران، 1382.
    سیف‌نراقی، مریم و نادری، عزت‌الله. «اختلالات رفتاری کودکان و روش‌های اصلاح و ترمیم آن»، دفتر تحقیقات و انتشارات نور، 1379.
    میلانی‌فر، بهروز. «روان‌شناسی کودکان و نوجوانان استثنایی»، نشر قومس، 1382.
    ماسن، پاول هنری.، کیگان، جروم.، هوستون، آلتا کارول. و جین وی کانجر، جان. «رشد و شخصیت کودک»، ترجمه مهشید یاسایی، نشر مرکز، 1380.
    راه‌رخشان، محمد. «ترس از دیدگاه روان‌کاوی و نقش آن در شکل‌گیری شخصیت فردی و اجتماعی انسان»، مقاله چاپ نشده، هامبورگ، 1993.

    گرد آوری :سیدمحمدحیدر حسینی موسوی

  18. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #1130
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض چگونه تمرکز کنیم؟

    با نزدیک شدن به ایام امتحان و درگیر شدن دانش آموزان و دانشجویان با مطالب درسی، دغدغه و نگرانی آنها نسبت به این مساله افزایش یافته و بسیاری از آنها از این مساله شکایت دارند که نمی توانند تمرکز و توجه لازم را به متون درسی خود داشته باشند. لذا در این یادداشت سعی بر آن است که در مورد دلایل فقدان تمرکز در دانش آموزان و دانشجویان و همچنین روشهای مقابله با این مشکل، مطالبی را هر چند خلاصه در اختیار شما عزیزان قرار دهیم:
    تمرکز یک حالت پیچیده ذهنی است و نکته جالب توجه و طنز آمیزی که در مورد تمرکز می توان ذکر کرد این است که هرچه بیشتر دربارة تمرکز، فکر می کنید یا دربارة آن نگران می شوید، کمتر می توانید بر تکلیف فعلی خود متمرکز شوید.همین نکته توضیح می دهد که چرا راهبردهایی که به منظور افزایش تمرکز تدوین یافته اند غالبا غیر قطعی و با متمرکز شدن روی حذف عوامل مخل به مساله تمرکز، می پردازند.
    تحلیل دقیق اموری که تمرکز افراد را بر هم می زنند اغلب مؤثرترین گام جهت اصلاح و بهبود تمرکزاست.
    هر چند برای اصلاح تمرکز، راه حلهای کمی وجود دارد ولی خوشبختانه در مورد اکثر دانشجویان و دانش آموزان، چه مشکل در زمینه تمرکز داشته باشند وچه نداشته باشند و بخواهند صرفا توانایی فعلی خود را افزایش دهند، گام اولی که باید بردارند یکی می باشد .
    تحلیل دقیق اموری که تمرکز افراد را بر هم می زنند اغلب مؤثرترین گام جهت اصلاح و بهبود تمرکزاست .در اینجا خلاصه ای از عوامل مخل ارائه می شود تا زمینه ای برای فهم مشکل خاص شما به دست آید. به منظور دستیابی به جزئیات بیشتر دربارة چگونگی اصلاح تمرکز، دانشجو یا دانش آموز می تواند با متخصصین ذی ربط تماس برقرار کند.
    ● امور مخل در مطالعه و تمرکز
    ▪ محل مطالعه
    بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان، مهم ترین عامل فقدان تمرکز خود را ناشی از شلوغ بودن و سر و صدای محیط می دانند و اغلب بخاطر سرو صدا، یا یک محیط نامناسب، در زمینه تمرکزدچار مشکل می شوند . آشنایی با این مساله که چگونه مکانی ساکت، راحت و رها از امور مخل برای مطالعه بیابیم یکی از ساده ترین و مؤثرترین شیوه های اصلاح تمرکز است.
    ▪ حواسپرتی های ناشی از شرایط بدنی
    خواب نامنظم، فعالیت ها وعادات غذایی نامناسب می تواند بدون تردید علت مشکلات تمرکز باشد .ما تمایل داریم به عنوان بزرگسال، ارتباط میان سلامت جسمی وعملکرد هوشی را نادیده بگیریم . دستیابی به یک رژیم مناسب غذایی و رعایت آن می تواند عملکرد فیزیولوژیکی مغز شما را در بالاترین سطح حفظ کند . راهبردهای مدیریت زمان، تنظیم و برنامه ریزی وقت مانند برنامه ریزی زمان مطالعه بر مبنای اوج و افت توان جسمی، این اطمینان را به دست می دهد که توانایی بدنی شما برای تمرکز در بهترین شکل آن فراهم شده است .
    دستیابی به یک رژیم مناسب غذایی و رعایت آن می تواند عملکرد فیزیولوژیکی مغز شما را در بالاترین سطح حفظ کرده و تمرکز شما را در سطح بهینه قرار دهد
    ▪ با خود صحبت کردن
    خیلی های نمی دانند که ما به هنگام انجام تکالیف از جمله هنگام مطالعه ،به شکل خاموش با خودمان صحبت می کنیم . صحبت با خود می تواند فعالیت ها و رفتارها را در ما برانگیزد و مورد تشویق قرار دهد، به سروسامان دادن آنچه بعدا انجام می دهیم کمک کند و همچنین از این طریق بر جریان پیشرفت خود نظارت پیدا می کنیم . ولی اگر همین گفتگوی با خویش بیش از اندازه ارزشیابانه یا انتقاد ی صورت گیرد بر تمرکز اثر منفی می گذارد .آیا تا به حال تجربه نگارش یک مقاله را داشته اید که در همان سطر اول آن گیر کرد ه اید و ناکام شده اید ؟مقصر اصلی سخت گیری بیش از حد شما بوده است. مقایسه توانایی خود با توانایی دیگران و انتظارات غلط داشتن یک ویراستار درونی است که می تواند مسئول شکل گیری یک گفتگوی منفی با خویش باشد.
    با کمی تمرین شما می توانید یاد بگیرید هر خصیصه درونی مختل کننده خود را اداره کنید و در مورد مدت و کیفیت تمرکزی که باید داشته باشید به نتیجه مطلوب برسید .
    ▪ انگیزه
    بسیاری از دانشجویان و دانش آموزان که از مشکلات تحصیلی رها هستند و در دانشگاه و مدرسه موفق می شوند اغلب توانایی شان را در اداره امور بر مبنای انگیزش خویش تعریف می کنند:
    ـ گاهی اوقات سخت گیریها دربارة درس مانند برخی گفتگو های درونی با خود از قبیل( تو باید در دانشگاه بودن را بخواهی ، تو باید بدانی چرا اینجا هستی ، و...) موجب مشکلاتی در زمینه تمرکز می شود.
    ـ راهبرهایی که در زمینه مقابله با مشکلات ناشی از حدت و شدت انگیزه ها وجود دارد از تمرین روی هدف گزینی ساده تا خود ارزیابی های مفصل را شامل می شود.
    ـ مشاوران تحصیلی در مدرسه و دانشگاه می توانند در مورد انتخاب درس و برنامة درسی ، رهنمودهای ارزشمندی را ارائه دهند تا شما مطالبی در زمینه مساله انگیزش تمرکز به دست آورید.
    ▪ مشکلات شخصی
    شما یکی از محدود افراد خوش شانس خواهید بود اگر توانسته باشیدمدرسه یا دانشگاه را بدون مقابله با مشکلات تحصیلی ناشی از مصائب شخصی بگذرانید. حتی امور معمولی چون قطع ارتباط با یک دوست می تواند یک اختلال جدی در توانایی تمرکز ایجاد کند. در بیشتر موارد این امور مخل تمرکز، کوتاه مدت هستند و توانایی تمرکز به طور طبیعی به سرعت باز می گردد .موقعیتهای جدی یا خفیف ،کمک بیرونی را گاه لازم می گردانند. برخی دانش آموزان و دانشجویان دریافته اند اختصاص دادن زمانی به فکر کردن درباره یک مشکل می تواند به کاهش مشغله ذهن ا یشان کمک کند. وقتی متوجه می شوید که نمی توانید تمرکز داشته باشید به خودتان بگوئید در مورد این موضوع، ساعت ۴ فکر خواهم کرد.آنگاه راس ساعت ۴ یا هر زمان دیگری که انتخاب کرد ه اید بنشیند و دربارة هرآنچه شما را ناراحت کرده فکر کنید . استفاده از راهبردهایی نظیراین به شما کمک می کند به سرزنش کردن خود بابت تمرکز نداشتن پایان دهید وسریعا به کار خود برگردید.

  20. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •