تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 35 اولاول ... 2891011121314151622 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 347

نام تاپيک: گفتگو درباره کتاب هایی که خوانده ایم

  1. #111
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خوب گمونم هر کس دوست داشت توی بحث شرکت کنه کرد دیگه ...... چند روز اخیر صحبت خاص دیگه ای مطرح نشده

    امتیاز منم که دارای انحراف بگیریم امتیازش همون 10 می شه


    واسه بحث بعدی پیشنهادی هست ؟

  2. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #112
    در آغاز فعالیت Axford's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    NYC
    پست ها
    14

    پيش فرض

    یک پیشنهاد : بعد از بحث درباره دو اثر ترجمه شده، یک کتاب از یک نویسنده ایرانی رو بررسی کنیم .

    مثلا صادق هدایت، جلال آل احمد و ...

  4. این کاربر از Axford بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #113
    حـــــرفـه ای eMer@lD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    1,613

    پيش فرض

    من اين كتاب رو خيلي قبل خونده بودم. تنها چيزي كه ازش يادم بود عشق وفادارانه ي يه دلقك بدون مذهب به دختري با عقايد مذهبي متعصبانه بود كه تركش كرده بود و اون تمام خاطراتش رو لحطه به لحطه با اون مرور مي كرد
    ديروز دوباره خوندمش و ايندفه داستاني رو مقابلم ديدم متحيرم كرد. عقايد يك دلقك عقايد يك عمر زندگي بود و اينكه آزادي فكري يك انسان از كجا شروع مي شه و به كجا ختم مي شه. قانون و بهتر بگم مذهب تا چه حدي حق داره با يادآوري مسائلي كه حق مسلم خودش مي دونه به ما بگه چطور بايد زندگي كنيم يا چطور فكر كنيم يا چطور باشيم.
    بل تو اين كتاب اونقدر حرف داره براي زدن كه هيچوقت حس نمي كني موقع نوشتن حتي يه لحظه وقت كرده باشه قلمش رو كنار بذاره و به چيز ديگه اي فكر كنه همونطور كه موقع خوندن كتابش آدم به خودش اجازه نمي ده به جايي برسه كه كتاب رو زمين بذاره!
    من هيچ چيز از زندگينامه ي بل نمي دونم اما به جرات مي گم اون به مذهب هيچ عقيده اي نداشته و اين كاملا از نظر من قابل دركه. وقتي كليساي زمان گاليله بهش مي گه اعتراف كن اين خورشيده كه دور زمين مي چرخه چرا آدم مطمئن باشه امروز هم ادعايي مشابه اين توي مذهب وجود نداشته باشه؟ دلقك يك عمر با همه جور چهره ي مذهبي زندگي كرده:
    مادرش كه يه چهره ي خشك و يك عقيده ي تغيير ناپذير داره و قوانيني كه بايد مو به مو اجرا بشن اما مي تونه خودش يواشكي بره زيرزمين و يك برش بزرگ ژامبون بخوره! براي دادن پول يه دفترچه قيل و قال درمياره اما اگه بهش بگن گروه ضد اتم كه عضوشون شده سهام بورس رو يه شدت پايين مي ياره مي تونه همون لحظه دشمن خوني شون بشه!
    آنا كه زن مهربونيه كه دلقك حتي با اون درباره ي خواهر از دست رفته اش هنريته صحبت كرده اما سخت به جزا و گناه معتقده و بعد از اتفاقي كه براي ماري و دلقك مي افته حتي ازش خداحافظي نمي كنه
    لئو برادرش كه تصميم مي گيره كشيش بشه و بقول دلقك توي كليسا سالاد كلم بخوره تا طلب جنسي اش تحريك نشه! اينكه يكي به خودش اجازه بده ليست غذاهاي موجود يه عده آدم رو بگيره به دستش و اينطوري تقسيم كنه: اين تحريك مي كنه! اين تحريك نمي كنه!!!
    بعد اين مي شه ليست غذاهاي عالي و مورد نياز!!!
    ماري كه دلقك عاشقشه و اون هم عاشق دلقكه اما نمي تونه بدون اينكه ازدواج كنه باهاش زندگي كنه چون در اينصورت "كاتوليكيه كه با وجود اينكه در گناه زندگي مي كنه در هر حال كاتوليكه"! و براي همين تركش مي كنه!
    تسوپفنر كه نمونه ي يك كاتوليك واقعي و بينطيره و يه كشيش خيرخواه و براي "نجات" ماري اون رو وسوسه مي كنه از دلقك جدا بشه و با اون ازدواج كنه و حالا ماري زندگي داره يه بچه داره يه شوهر كه از روي يخچال يا ميز براش كاغذ بوسه مي فرسته!
    هاينريش كشيش و دوست نزديك دلقك كه آخر كارش اين مي شه كه با يه دختر زيبا و جوان فرار كنه! البته توي اين همنام بودن نويسنده با هاينريش كشيش و هانس دلقك يه ارتباطي وجود داره كه من نفهميدم. شايد نويسنده دوست داره دلقك كتابش باشه اما خودشو بيشتر شبيه هاينريش كشيش مي بينه و شجاعت هانس بودن رو نداره و فرارش با يه دختر زيبا طعنه ايه به سرانجام كار خودش!
    زومرويلد كشيش همدست تسوپفنر كه آدم قلب بي آلايشش رو حس مي كنه و بيشتر كفري مي شه كه يك نفر به اين حد بتونه احمق باشه كه حماقت كار خودشو درك نكنه!!! اون دلش براي دلقك مي سوزه و دوستش داره و اعتقاد داره "گمراهه" و مري "نجات يافته"!
    آدم خفه مي شه وسط اين همه تنوع اونم فقط از يك نوع !!! اين كه هيچكس نيست بفهمه دلقك چي مي گه و چه احساسي داره چون مذهب داره دقيقا چيز ديگه اي مي گه و مهم نيست اگه توي مذهب اونها زن شوهرداري با يكي ديگه فرار كنه اسمش بشه زناكار بلكه مهمه اينه كه اونها همشون عقيده دارن ماري زناكار نيست چون قبلش شوهر نكرده بوده!!!!
    اين عقيده ي احمقانه كافيه كه آدم رو رواني كنه! عشق دلقك و تمام خاطراتش با ماري اصلا مهم نبودن؟ آيا همونطور كه دلقك مي گه ماري مي تونه همون زندگي و كارهايي رو كه با اون داشت با شوهر جديدش بكنه و به ياد اون نيفته و شرمنده نشه؟ آيا مذهب به آدم اين اجازه رو مي ده كه وجدانت رو طوري تنظيم كني كه جلوي احمقانه ترين كارهاي خودتم كه مهر مجاز خوردن شرمنده نشي؟؟؟؟ و فقط وقتي اين وجدان درد بگيره كه مذهب اجازه ي درد گرفتنشو مي ده؟
    واقعا چه مرزي و كجا تغيين مي كنه ما چقدر بايد خودمون فكر كنيم و چقدر بايد اجازه بديم ديگران به جاي ما فكر كنن؟
    كتاب عقايد يك دلقك بدجوري قابل بحثه و اونقدر در اين زمينه تتوع و تعصب عقيده وجود داره كه بحث نكردن درباره اش و مسكوت گذاشتنش از هركار ديگه اي بهتره! همون كاري كه دلقك مي كنه. اون خودشو گريم مي كنه ولي عقيده داره صورت واقعيشو بالاخره پيدا كرده و ديگه پشت هيچ ماسكي پنهان نيست و بعد با گيتارش مي ره به ايستگاه قطار شهر تا بخونه و گيتار بزنه و پول دربياره. اين تمثيليه از اين واقعيت كه دلقك تا آخر عمرش مي خواد به انتظار بازگشت ماري بشينه.
    عقايد يك دلقك يكي از زيباترين كتاب هايي است كه توي زندگيم خوندم

    به عشق با ديد كاملا متفاوتي از همه كتاب هاي عاشقانه اي كه خونده بودم نگاه مي كرد . اونچه از عشق تصوير مي كرد لحظات و رح يك عشق كامل و خالص بود .

    دلقك عاشق ترين مردي بود كه توي كتاب ها ، فيلم ها يا واقعيت ديدم

    عشق واقعي هموني بود كه دلقك داشت زماني كه از كليسا متنفر بود اما ماري را بيدار مي كرد كه كليسا بره . گذشت تيو عشق يعني همين اين كه كاري كه دوست نداريم ولي عشقمون دوست داره را براش انجام بدهيم وگرنه انجام كارايي كه خودمون هم ازش لذتي مي بريك اون قدر ها كار نيست

    غمگين ترين قسمت هاي به نظرم اونجايي بود كه دلقكه ياد حرفها و كاراي خودش و ماري مي افتاد و فكر مي كرد ايا ماري مي تونه اون كارها را براي كس ديگه بكنه ؟!!!!! زماني كه اين كتاب را مي خوندم توي اين قسمت ها خيلي گريه مي كردم . نمي دونم من فكر مي كنم اگه جدا عاشق كسي باشي امكان نداره بتوني جملاتي كه به اون گفتي به كس ديگه بگي .... امكان نداره بتوني كادويي كه براي اون خريدي براي كس ديگه بخري .... امكان نداره صحنه هايي كه با اون براي خودتون تصوير كردين را بتوني با كس ديگه اجراش كني....نمي توني امكان نداره حتي كوچك ترين كاري كه براي اون كردي را حاضر باشي براي كس ديگه بكني حتي اگه يك كار عادي و معمول باشه ... چون اون لحظات اون جملات مال اون بوده قسمتش ........
    نمي دونم وقتي مي خوندمش فكر مي كردم اگه عاشق كسي باشم بدترين چيز اينه كه ببينم يك روزي چيزي كه به من داده چيزي كه به من گفته به كس ديگه بگه ...........

    كتاب جملات فوق العاده اي داشت واقعا جملات زيبا بود و پرمعنا و نو
    سلام
    تا به حال این کتاب و نخونده بودم اسمش رو زیاد شنیدم اما در باره ی محتوای داستان چیزی نمیدونستم

    مطالب شما عزیزان باعث شد که حتما خریداری کنم
    ممنون

  6. این کاربر از eMer@lD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #114
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    خوب گمونم هر کس دوست داشت توی بحث شرکت کنه کرد دیگه ...... چند روز اخیر صحبت خاص دیگه ای مطرح نشده

    امتیاز منم که دارای انحراف بگیریم امتیازش همون 10 می شه


    واسه بحث بعدی پیشنهادی هست ؟
    جین ایر


    البته بازم چند تا گزینه بدید مثل دفعات پیش بچه ها نظر بدن

  8. #115
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خوب م تونيم سبك را عوض كنيم و راجع به يك كار كلاسيك تري مثل جين اير حرف بزنيم

    بيگانه هم دفعه پيش متقاضي داشت

    ناتور دشت هم خوبه

    يا به پيش نهاد دوستمون مي شه كتاب ايراني بحث كنيم در اين صورت به نظر من كتاب چرااغ ها را من خاموش مي كنم خوبه


    مي شه هم بحث ادبي بكنيم مثلا تفاوت نويسندگي و داستان هاي شرق و غرب يا كلا بررسي يك نويسنده

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #116
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    جین ایر


    البته بازم چند تا گزینه بدید مثل دفعات پیش بچه ها نظر بدن
    نه....من نخوندم این کتاب رو....

    خوب م تونيم سبك را عوض كنيم و راجع به يك كار كلاسيك تري مثل جين اير حرف بزنيم

    بيگانه هم دفعه پيش متقاضي داشت

    ناتور دشت هم خوبه

    يا به پيش نهاد دوستمون مي شه كتاب ايراني بحث كنيم در اين صورت به نظر من كتاب چرااغ ها را من خاموش مي كنم خوبه


    مي شه هم بحث ادبي بكنيم مثلا تفاوت نويسندگي و داستان هاي شرق و غرب يا كلا بررسي يك نويسنده
    با این که سبک رو عوض کنیم موافقم .... این که راجع به کتاب های ایرانی صحبت کنیم هم خوبه...به نظر من کلا راجع به کتاب های مستور حرف بزنیم...

  11. #117
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من با بيگانه موافقم
    ناتوردشت هم بد نيست
    صادق هدايت هم خوبه

  12. #118
    داره خودمونی میشه l176771's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    nihility
    پست ها
    105

    پيش فرض

    صادق هدايت ؟قبول كه پايه گذار داستان توي ايرانه. تعصباي روش باعث مي شه بعضيها نتونن حرفشونو سر راست بزنن.

  13. #119
    حـــــرفـه ای mehrdad21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    2,312

    پيش فرض

    چرا این تاپیک خوابیده؟

    پیشنهاد من ناتوردشت یا مسخ

  14. #120
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    چرا این تاپیک خوابیده؟

    پیشنهاد من ناتوردشت یا مسخ
    من با ناتور دشت موافقم اصلا به طور کلی با هر کاری از سلینجر موافقم....اما شخصا بیگانه رو پیشنهاد می دم...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •