تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 121 از 129 اولاول ... 2171111117118119120121122123124125 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,201 به 1,210 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #1201
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اهمیت آنچه بدان ناآگاهیم

    اصطلاح روانکاوی (psychoanalysis) تداعی کننده نام روان شناس معروف زیگموند فروید است. شخصیتی که بر خلاف بسیاری از روان شناسان علاوه بر مجامع علمی در میان توده مردم نیز شناخته شده و از شهرتی خاص برخوردار است. در واقع نه تنها اندیشه های روان شناسی قرن بیستم مدیون آرای فروید است، بلکه درک تفکر قرن بیستم بدون تحلیل و فهم آرای وی امکان پذیر نیست.
    بسیار این سخن نقل شده است که در طول تاریخ ۳ حادثه شوک عمیقی بر من جمعی)collective ego( انسان وارد کرده است: نخستین حادثه مربوط به اظهار نظر ستاره شناس هلندی کپرنیک بود که نظری بر خلاف نظر رایج پیرامون زمین مطرح کرد. او مدعی شد زمین برخلاف آنچه تصور می شود مرکز ثقل جهان نیست، بلکه خود سیاره ای است که به دور خورشید می چرخد.
    دومین حادثه مربوط به انقلابی بود که توسط دانشمند انگلیسی چارلز داروین در حوزه زیست شناسی رخ داد. وی با طرح نظریه تکاملی خویش منجر به تحولات عظیم در علوم مختلف طبیعی شد.
    بدون شک سومین حادثه مربوط به شخص فروید است که مدعی شد اصل حاکم بر بسیاری از مکاتب فلسفی و روان شناسی که انسان را حیوان ناطق می دانند که رفتارش از منطق و خرد سرچشمه می گیرد قابل تشکیک و نقض است. وی بیان کرد آنچه بر انسان تسلط دارد و رفتار وی را جهت می دهد نیروهای ناهشیار درون وی است.
    ۳حادثه فوق در واقع زلزله های علمی عظیمی بودند که بر پیکره علم وارد شد و بسیاری از اصول و مبانی حاکم را متحول کرد.
    ● روانکاوی در مواجهه با سایر مکاتب
    از نگاه تاریخی پیدایش روانکاوی مقارن با ظهور نظام ساختگرایی است و این در حالی بود که هنوز رفتارگرایی و روان شناسی گشتالت شکل نگرفته بودند. روانکاوی به عنوان یک روش برای درمان اختلالات روانی به کار می رفت که بن مایه های اصلی آن را تداعی آزاد و تعبیر رویا تشکیل می داد. از سوی دیگر روانکاوی در قالب یکی از نظریه های شخصیت بر مفاهیمی همچون نهاد، خود، فراخود، انگیزش و ناخودآگاه اشاره و به تحلیل آنها می پرداخت. در واقع روانکاوی درصدد حل تعارضات روانی از طریق آشکار کردن محتوای ناخودآگاه انسان ها بود.
    با مرگ فروید در سال ۱۹۳۹، مکاتب رفتارگرایی و روان شناسی گشتالت در کانون توجه قرار گرفتند. میان روانکاوی و سایر مکاتب روان شناسی تفاوت بارزی وجود دارد. تمام مکاتب و نظام های روان شناسی از روان شناسی وونت گرفته تا رفتارگرایی واتسون با وجود اختلافات بسیار در مبانی و دیدگاه ها همگی در یک نقطه اشتراک داشتند و آن این که خاستگاه همه آنها پژوهش های دانشگاهی بود. در واقع بنیانگذاران و پیروان این مکاتب از طریق مباحثات نظری و پژوهش های عملی دانشگاهی به بسط و توسعه نظام فکری خود می پرداختند. اما درباره روانکاوی داستان به شکل دیگری است. روانکاوی بر خلاف سایر مکاتب محصول پژوهش های دانشگاهی نبود. در واقع خاستگاه آن را باید در روانپزشکی جستجو کرد. زمینه ای که متخصصان آن تلاش می کردند بیماران روانی را معاینه و درمان کنند.
    با درک دقیق مطالب فوق می توان چنین نتیجه گرفت که روانکاوی از همان ابتدا هم از لحاظ هدف و هم از لحاظ موضوع و روش مطالعه مسیری متمایز از سایر مکاتب را طی کرده است. در روانکاوی، رفتار نابهنجار(abnormal) به عنوان موضوع و مشاهده بالینی(clinical) به عنوان روش در نظر گرفته شده است. همچنین ناخودآگاه (ناهشیار) که مورد غفلت سایر مکاتب بود در روانکاوی به مساله اصلی تبدیل شد. امتناع روان شناسانی چون وونت و تیچنر از پذیرش ناهشیاری به عنوان یکی از مباحث مورد بحث در روان شناسی نوین بدان علت بود که اساساً با روش درون نگری(introspection) بررسی ناهشیاری ممکن نبود. برای کارکردگرایان نیز ناهشیاری کاربردی نداشت. مسلماً بی نیاز بودن از بررسی ناهشیار در رفتارگرایی واتسون آنچنان مشهود و بدیهی است که نیازی به توضیح ندارد.
    ● پیشینه روانکاوی
    ۲ عامل بیش از هرچیز دیگری در پیدایش روانکاوی تأثیر داشتند:
    ▪ عامل اول: محوریت قرار گرفتن پدیده روانی ناهشیار در مباحث فلسفی.
    ▪ عامل دوم: بررسی و پژوهش های مقدماتی پیرامون آسیب شناسی روانی در ابتدای قرن ۱۸ نظریه مونادشناسی (monadology) توسط فیلسوف آلمانی گاتفرید ویلهلم لایب نیتس مطرح شد. از نگاه این فیلسوف آلمانی، مونادها «جواهر روانی بسط نیافته» بودند که حقیقت واقعیت را تشکیل می دادند. فعالیت مونادها دامنه ای از ناهشیاری کامل تا هشیاری کامل را در برمی گیرد. در نتیجه می توان چنین گفت که میان موناد و ادراک ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
    حدود یک قرن بعد، یوهان فریدریچ هربارت تحت تأثیر مفهوم ناهشیار لایب نیتس به طرح مفهوم آستانه حسی یا آستانه هشیاری پرداخت. به نظر وی اندیشه هایی که پایین تر از آستانه قرار داشته باشند به عنوان ناهشیار در نظر گرفته می شوند. حال اگر این اندیشه ها به سطح هشیاری از آگاهی برسند، اندریافت می شوند. لازمه این مساله، همسازی این اندیشه ها با اندیشه هایی است که از قبل در هشیاری وجود داشته اند. از سوی دیگر گوستا فخنر با تشبیه ذهن به یک قطعه یخ و طرح این موضوع که بخش اعظم ذهن همچون یخ در آب پنهان است، کمک شایانی به شکل گیری نظریه فروید پیرامون ناهشیاری کرد.
    در واقع می توان چنین نتیجه گرفت که فروید در طرح نظام اندیشه خود بیش از هر کس دیگری وامدار اندیشه های فخنر است. حتی عده ای بر این اعتقادند که فروید برخی مفاهیم کلیدی اندیشه خویش از جمله اصل لذت و مفهوم انرژی روانی را از فخنر به عاریت گرفته است.
    بیان یک نکته در اینجا برای فهم روانکاوی و اندیشه های فروید ضروری به نظر می رسد. برخی گمان می کنند فروید نخستین کسی است که به طرح مفهوم ناهشیار پرداخته است. اما در واقع باید اعتراف کرد چنین پنداری کاملاً غلط است زیرا اندیشه ناهشیار جزو مفاهیم حاکم بر ادبیات علمی عصر فروید بوده است و چنان که خود فروید بیان می کند بسیاری از فیلسوفان و روان شناسان در نوشته های خود از اندیشه ناهشیار و ذهن ناهشیار سخن به میان آورده اند. اما آنچه کار فروید را متمایز می کند، کشف شیوه مطالعه این مفهوم کلیدی است.

  2. #1202
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض روانشناسی سن و سال

    روانشناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید:
    فرض می کنیم که شما متولد ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۴ هستید.اردیبهشت ماه دوم (۲) سال است پس :
    1364+2+29=1395=5+9+3+1=18=1+8=9
    شماره تولد ۹ است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید.
    ● تفسیر اعداد:
    ۱) خالق و مبتکر:
    یکها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال &#۰۳۹;یک&#۰۳۹; ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که &#۰۳۹;بهترین&#۰۳۹; باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.
    ۲) پیام آور صلح :
    دوها سیاستمدار به دنیا می آیند ! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند . اصلا تنهایی را دوست ندارند . دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد. اما از طرف دیگر ، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند.از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.
    ۳) قلب تپنده زندگی :
    سه ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال،اجتماعی،جذاب،رمانتیک وبسیار بردبار و پر تحمل .خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود رابه کار می گیرند. بسیار محبوب اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.
    ۴) محافظه کار :
    چهار ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.
    ۵) ناهماهنگ با جماعت :
    پنج ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود،غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری ،تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.
    ۶) رمانتیک و احساساتی :
    شش ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنرو موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند.&#۰۳۹;شش&#۰۳۹; ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.
    ۷) عاقل و خردمند :
    هفت ها جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند.احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعارآنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند . مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!
    ۸) آدم کله گنده :
    هشت ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستندو طرحهاو نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسوولیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان رابه وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.
    ۹) اجرا کننده و بازیگر :
    نه ها ذاتا هنرمند هستند . بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند . با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ ** برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند.
    Last edited by aligol172; 09-06-2011 at 16:55.

  3. 4 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #1203
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض خصوصیات یک شخصیت موفق!؟

    ● شما می توانید شخصیت خود را بسازید
    اصولا انسان بدون زمینه به موفقیت یا شکست نمی رسد بذرهای شکست یا موفقیت را انسان در شخصیت و کردار خویش می کارد. به نظر من یکی از موثرترین راههای مجهز شدن به شخصیت موفق این است که ابتدا شکل و شمایل آنرا بشناسیم.
    اغلب مردم ترقی خواه هستند و به دنبال شخصیت بهتری می گردند اما از جهت ترقی و پیشرفت هیچ گونه اطلاعی ندارند، از صفات بارز شخصیت خوب بی خبرند. بارها به افرادی برخورد کرده ام که حتی وقتی برای آنها هدف یا نشانه ای مشخص شده از حرکت در مسیر آن عاجز بودند ولی چرا؟
    در اینجا قصد دارم همان نسخه ای را برایتان تجویز کنم که اگر به کلینیک می آمدید برایتان می نوشتم؛ آشنا شدن با تصویر موفقیت
    ● یک شخصیت موفق از ۷ جزء تشکیل شده که سعی می کنم بطور خلاصه به آن اشاره کنم:
    ▪ موقعیت شناسی
    لازم است بدانید کار انسان شبیه کار دوچرخه است. تعادل دوچرخه تا زمانی حفظ می شود که در یک جهتی حرکت کند. اشکال برخی انسانها این است که می خواهند بدون حرکت و بدون مقصد تعادل خویش را حفظ کنند و برای همین است که احساس تزلزل می کنند.
    باید برای خودتان هدف با ارزشی تعیین کنید و مهم تر از آن طرحی برای دستیابی به آن هدف بریزید. ببینید به دنبال چه می گردید. به آینده فکر کنید و از گذشته دست بردارید اینطوری جوان و شاداب می مانید. بی هدف حتی جسم هم وظایف خودش را درست انجام نمی دهد وقتی هدف ندارید در واقع زندگی نمی کنید شما بجز هدفهای شخصی به اهداف غیر شخصی هم نیاز دارید مثل کمک کردن به دیگران
    ● تفاهم
    اغلب ناکامیهای ما در روابط انسانی حاصل سوء تفاهمات است و برای برخورد موثر با مسائل باید از ماهیت واقعی آن اطلاع داشت. ما با توجه به مجموعه ای از واقعیات یا شرایط انتظار داریم که دیگران هم مثل ما واکنش یا حساسیت نشان دهند ولی فراموش نکنید که هر انسانی با توجه به تصاویر ذهنی خودش نسبت به مسائل واکنش نشان می دهد. اغلب اوقات واکنش یک فرد نسبت به شما بخاطر اذیت و آزار و بدخواهی نیست بلکه به این دلیل است که آن فرد وضعیت را جور دیگری درک می کند اگر اینگونه به افراد و واکنش آنها نگاه کنید سطح تفاهم در روابط شما بالا خواهد رفت
    ما تا حقیقت را درک نکنیم نمی توانیم واکنش مناسبی نشان دهیم باید بتوانیم حقیقت را ببینیم و آنرا چه خوب چه بد قبول کنیم. بسیاری از ما این اشتباه فاحش را انجام می دهیم که تقصیرات و اشکالات خود را نمی پذیریم حتی قبول نمی کنیم که جانب اشتباه را گرفته ایم قبول نمی کنیم که شرایط به غیر از آن چیزی است که ما دوست داریم و خود را فریب می دهیم و چون حقیقت را نمی شناسیم نمی توانیم حرکت مناسبی انجام دهیم.
    ● شجاعت
    داشتن هدف و درک شرایط کافی نیست، شجاعت عمل لازم است. تنها با عمل کردن می توان اهداف، امیال و باورها را به حقیقت تبدیل کرد. اصولا در این دنیا چیز ۱۰۰ % مطمئن وجود ندارد. تفاوت میان آدم موفق و غیر موفق در زمینه نقطه نظر ها و توانائیها نیست مسئله شهامتی است که انسان موفق روی نقطه نظرهای خودش نشان می دهد خطرات حساب شده را می پذیرد و دست به عمل می زند.
    بی تحرکی و دست روی دست گذاشتن انسان را در مواجهه با مسائل عصبی و ناتوان می کند اگر آنقدر صبر کنیم و دست روی دست بگذاریم تا از نتیجه کاری مطمئن شویم هرگز قدمی برنخواهیم داشت. هر کاری که بکنید احتمال اشتباه در آن هست.
    ● خیرخواهی
    شخصیت های موفق به سایرین هم اهمیت می دهند و برای هم نوعانشان احترام قائل می شوند با دیگران همانطور که زیبنده انسانهاست رفتار می کنند. وقتی نسبت به سایرین احساس خیرخواهی بیشتری می کنیم بدون استثنا نسبت به خودمان هم خیرخواه تر می شویم یکی از بهترین شیوه های مبارزه با احساس گناه و تقصیر این است که گناه را به گردن سایرین نیندازید. کسی که شخصیت موفق دارد نسبت به سایرین احساس خیرخواهی می کند مردم البته که مهم هستند و نمی توانید با آنها مانند اشیاء بی جان روبرو شوید اما برای اینکه بتوانید خیرخواهی را در خودتان افزایش دهید ۳ کار می توانید انجام دهید
    سعی کنید با درک حقیقت درباره مردم ارج و قرب آنها را نزد خود بالا ببرید و فراموش نکنید که مردم اولاد خداوند هستند
    به خودتان فرصت دهید کمی درباره احساسات، نقطه نظرها، امیال و نیازهای سایرین فکر کنید
    مردم را مهم بدانید و با این روحیه با آنان برخورد کنید. بدانید رفتاری که نشان می دهید با احساس شما رابطه مستقیم دارد
    ● مناعت
    از میان تمامی پستی و بلندیهایی که در زندگی وجود دارد نداشتن مناعت نفس کشنده تر از همه و غلبه بر آن از هر کاری دشوارتر است. علتش این است که چاله را به دست خودمان کنده ایم. قبول کرده ایم که ” فایده ای ندارد “، ” این کار از دست من ساخته نیست “. خیلی ساده باید در ذهن خود فرو کنیم که دست کم گرفتن خویش، فروتنی و شکسته نفسی نیست، عیب و گناه است. شخصی که به اندازه کافی مناعت نفس دارد نسبت به دیگران احساس دشمنی نمی کند. به زور در صدد اثبات چیزی بر نمی آید. حقایق را واضح تر می بیند
    حالا سوال این است که برای بهبود مناعت خود چه کنیم؟ تصویر ذهنی انسانهای شکست خورده و بی ارزش را فراموش کنید – مفهوم کلمه مناعت این است که قدر و ارزش خود را می دانید – و قدر ارزشهای خود را دانستن خودبینی نیست مگر اینکه گمان کنید که خودتان آفریدگار خویش هستید. بزرگترین راز کسب مناعت این است که از مردم قدردانی بیشتری بکنید. برای فرد فرد مردم احترام قائل شوید زیرا همه انسانها بندگان خداوند هستند بنابراین موجود باارزشی به شمار می روند و عجیب آنکه مناعت خود شما با این روحیه بالا می رود
    ● اعتماد به نفس
    اعتماد به نفس با تجربه کردن موفقیت ایجاد می شود وقتی کاری را برای نخستین بار شروع می کنیم از نتیجه اش آنقدرها اطلاعی نداریم علتش این است که موفقیت را تجربه نکرده ایم و باید بدانید که موفقیت تولید موفقیت می کند و حتی یک موفقیت کوچک قدمی برای موارد بعدی است و شما هم می توانید از این روش ساده برای کسب اعتماد به نفس استفاده کنید
    روش دیگر ایجاد عادت یادآوری موفقیتها و فراموش کردن ناکامی های گذشته است در حالیکه بسیاری از افراد موفقیتهای گذشته را فراموش می کنند و شکستها را در خاطر نگه می دارند و در نتیجه اعتماد به نفس را از بین می برند
    اما راه حل چیست؟ برای پیروز شدن از اشتباهات پند بگیرید و بعد اشتباه را از ذهن بیرون کنید موفقیتهای گذشته را بخاطر آورید و آنها را برای خودتان تصویر کنید هر کس بالاخره برای یکبار هم که شده موفقیت را تجربه کرده است
    ● خود پذیری
    تا انسان خود را نشناسد به خوشبختی واقعی نمی رسد. مفلوک ترین انسانها آنهایی هستند که همه سعی شان بر این است که خود و دیگران را به قبول چیزی جز آنچه که هستند مجاب کنند. بی جهت خودتان را جز آنچه هستید نشان ندهید. همین هستید که هستید.
    اغلب ما بهتر، قوی تر و شایسته تر از آن هستیم که می پنداریم. با ایجاد تصویر ذهنی بهتر، توانایی، استعداد و قدرت جدیدی در خودتان ایجاد نمی کنید شما همه اینها را دارید و در واقع فقط آنها را مورد استفاده قرار می دهید.
    خودتان را آنطور که هستید قبول کنید با تمام تقصیرها، نقاط ضعف، نواقص و نقاط قوت شروع حرکت شما باید از اینجا باشد. نواقص خویش را تحمل کنید. اطلاع از کمبود ها لازم است ولی خودتان را بخاطر این کمبود ها تکفیر نکنید.
    میان خویش و رفتارتان فرق بگذارید. چه غم که کامل نیستید خودتان را ناراحت نکنید خیلی چیزها دارید و همه مثل شما هستند هر کدام که جز این تظاهر می کنند خودشان را گول می زنند.

  5. 3 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #1204
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض متافیزیک

    انسان موجود بسیار پیچیده ای است و دارای قدرتهای عجیب و غریب فراوان می باشد، که این خود نشانه و آیت عظمت خالق تواناست (فتبارک اللـه احسن الخالقین). از این روست که می تواند کارهای خارق العاده و غیر طبیعی انجام دهد، این گونه کارها معمولاً از ابعاد فیزیک و متافیزیک وجود بشر منشاء می گیرد.
    در بعد فیزیک انسان می تواند با کمک ابزار و با انجام تمرینات، سرعت خود را در انجام برخی کارها افزایش دهد و یا نسبت به برخی پدیده ها عادت پیدا کند که برای سایرین عجیب می نماید. در بعد متافیزیک انجام این کار با استفاده از نیروی های روانی، فراروانی و روحی صورت می گیرد. برخی افراد با بهره گیری از این توانایی های خارق العاده اقدام به پیشبرد اهداف شوم خود می کنند و یا حداقل این امور را بهانه ای برای کسب درآمد مالی و مادی قرار می دهند. البته محدود افرادی نیز یافت می شوند که از این توانمندیها برای خدمت به خلق و یا در انجام کارهای خیر و مثبت بهره می گیرند.
    در جامعه امروز علی رغم تمام پیشرفتهای صنعتی و علمی، هنوز افراد زیادی برای حل مشکلات خود به این روشها روی می آورند و به این بهانه ها مورد سوء استفاده قرار می گیرند. لذا بر آنیم تا با تشریح و نقد و بررسی این مقولات آگاهی لازم را به عموم منتقل نموده تا جلوی سوء استفاده برخی افراد فرصت طلب گرفته شود، همچنین می خواهیم یادآور شویم که یگانه قدرت مؤثر در عالم خدای قادر می باشد (للـه الواحد القهار)، لذا بهتر است برای حل مشکلات بجای روی آوردن به سحر، طلسم، جادو و امثال آن به درگاه رحمت حضرت حق پناه بریم، جای بسی تأسف است که هنوز در عمل، به این مطلب مهم اعتقاد پیدا نکرده ایم که«و من یتوکل علی اللـه و کفی باللـه وکیلا».
    انجام امور خارق العاده معمولاً از طریق علوم غریبه صورت می گیرد. علوم غریبه دارای پنج شاخه اصلی می باشد که عبارتند از: علم کیمیا، علم لیمیا، علم هیمیا، علم سیمیا و علم ریمیا. البته این علوم دارای شاخه های فرعی نیز می باشند که از آنجمله می توان به علم اعداد و اوفاق، علم احضار ارواح، علم تنویم مغناطیس و خافیه اشاره کرد.
    موضوع علم کیمیا، چگونگی تبدیل صورت یک عنصر به صورت عنصر دیگر می باشد. این همان است که در طول تاریخ افراد زیادی به دنبال آن بوده اند و قصد تبدیل خاک به طلا داشته اند. داستانهای زیادی در ادبیات ملل مختلف دربارة کیمیا وجود دارد، ظاهراً عرفا دارای این قدرت بوده اند (آنان که به یک نظر خاک را کیمیا کنند).
    علم لیمیا، علم تسخیرات است. در این شاخه چگونگی تأثیرهای ارادی در صورت اتصالش با موجودات ماورائی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. لیمیا منجر به کسب قدرت تسخیر جن و روح می شود. منظور از تسخیر آن است که موجودات در اختیار و به فرمان انسان باشند. معمولاً افراد سودجو برای رسیدن به اهداف خود (که عمدتاً اهداف غیر معنوی و مادی است) از این موجودات تسخیر شده بهره می برند.
    در علم هیمیا، ترکیب قوای عالم بالا با عناصر عالم پایین مد نظر است و به آن علم طلسمات نیز می گویند. در طلسم از طریق برخی ابزار و وسایل مادی (عناصر عالم پایین) نیروهای ماورائی جهت انجام کارها به خدمت گرفته می شوند. ظاهراً طالع بینی نیز زیر مجموعة هیمیا می باشد.
    در طالع بینی اعتقاد بر این است که محل و موقعیت قرار گرفتن ستارگان در لحظه تولد نوزاد، بر سرنوشت و آینده او تأثیر می گذارد و از این طریق نسبت به پیشگویی در مورد آینده اقدام می شود. طالع بینان معمولاً با استناد به تأثیرات ماه، خورشید و ستارگان دیگر پیشگویی می کنند. در کل پیشگویی و اطلاع از اخبار آینده مورد تأیید نمی باشد، هرچند که ممکن است این کار عملی باشد. اگر لازم بود انسان از آینده با خبر باشد، مسائل آینده در حجاب و پوشش قرار نمی گرفت و یقیناً پوشیده بودن آن حکمت الهی داشته، خیر عموم در آن است.
    سیمیا علم ترکیب نیروهای روانی و جسمانی است. به عبارت دیگر هماهنگ ساختن و خلط کردن قوای ارادی با قوای مخصوص مادی می باشد. از این علم برای دست یابی و تحصیل قدرت در تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعی استفاده می شود. برای مثال تصرف در خیال مردم و تغییر آن از این دسته است.
    علم ریمیا استفاده از قوای مادی در انجام امور خارق العاده است. مانند کاری که معمولاً شعبده بازان انجام می دهند. این افراد از توان نهفته در امکانات و وسایل مادی با ظرافت خاصی برای انجام کارهای عجیب و غریب بهره می گیرند.
    کهانت و سحر نیز از همین مقولات می باشند. کهانت خبرگیری و یا طلب یاری از جن یا ارواح و امثال آن است. در کلام معصومین از کاهن به عنوان کافر یاد شده است. سحر، انجام امور خارق عادت از طریق دعا، افسون و طلسم می باشد. سحر کفر به خداست و تصرف و دست یازیدن در عالم بر خلاف وضع عادی آن می باشد. سحر مایة شر بوده، شوم ترین منابع فساد در اجتماع بشری است. منشاء سحر ابلیس می باشد و از این طریق نیز به سایر شیاطین (انسی و جنی) منتقل شده است. کسانی که از سحر و جادو استفاده می کنند با شیاطین در ارتباط هستند. امروزه وجود و تأثیرات سحر، طلسم و امثال آن از دیدگاه دین و علم اثبات شده است ولی دین رفتن به سمت این امور و استفاده از آن را شدیداً نهی می کند. مبین آن اینکه حضرت علی (علیه السلام)ـ امام عارف و آگاه به علوم غیب ـ می فرمایند: «هر که چیزی از جادو بیاموزد، کم یا زیاد، کافر است.»
    موضوع دیگر از این مقولات نجوم می باشد، که از دو دیدگاه قابل بررسی است. اول علم نجوم که توسط دانشمندان فیزیک، ریاضی و ستاره شناسان و به صورت علمی و یا روشهای تجربی مورد نقد و بررسی است. دوم علم نجوم که بیشتر توسط طالع بینان و با روشهای متافیزیک برای کشف امور پنهانی مورد استفاده می باشد. ظاهراً حالت اول بلامانع و حالت دوم محل اشکال است.
    در حالت دوم می توان به سه صورت به موضوع نظر داشت. اول اعتقاد به تأثیر حرکات کواکب در موجودات و عالم هستی که تحریم شده است، دوم اعتقاد به خدای سبحان به عنوان تنها مؤثر در عالم هستی که اندیشه ای بسیار عالی است، سوم اعتقاد به اینکه ارتباط حرکات کواکب با حوادث و رخدادها از نوع ارتباط کاشف و مکشوف است که این دیدگاه اشکال ندارد (تحریم نشده ولی تأیید نیز نشده است). خلاصة کلام آنکه اگر انسان، ستارگان و کواکب و حرکات آنها را عامل مؤثر بر سرنوشت بداند (و یگانه قدرت مؤثر بر هستی را از یاد برد) و از این طریق پیشگویی کند، راه را خطا رفته و از سبیل الی اللـه خارج شده است.
    در پاورقی صفحة ۶۲۳۵ کتاب گرانقدر“میزان الحکمه” به نقل از مبحث تنجیم کتاب مکاسب آمده است: «پیشگویی کردن از روی اوضاع کواکب و حرکات آنها اشکال ندارد، به این معنا که کسی، با مشاهدة وضع معینی در ستارگان مانند نزدیکی و دوری و مقابله و اقتران میان دو ستاره، به صورت گمان و تخمین حکم به وقوع فلان حادثه در آینده بکند… و بلکه علی الظاهر، پیشگویی کردن به صورت قطع و جزم نیز اشکالی ندارد…»
    سحر و طلسم علی رغم وجود و تأثیرات غیر قابل انکار آن، قابل ابطال است. ابطال سحر و طلسم از طرق مختلف امکان پذیر است. احتمالاً تنها کار مجاز در امور سحر و طلسم نیز ابطال آن به قصد کمک به خلق با نیت رضای حق تعالی می باشد. بهترین شیوه برای ابطـال طلسمات، توکـل به خداوند قهـار و جبار و پناه بردن به اقیانوس بی کران رحمت او، قرآن کریم می باشد، چرا که«و ننزل من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمه للمؤمنین». برای جلو گیری از تأثیرات سحر و طلسم قرائت قرآن کریم بخصوص سوره های کافرون، اخلاص، فلق و ناس بسیار مؤثر است. بخصوص تلاوت سوره های فلق و ناس در ابطال تأثیرات سحر و طلسم بی نهایت مفید می باشد.
    جای بسی تأمل و تعمق است که انسان می تواند آن همه توان و نیروهای خارق العادة خود را (که موهبتی الهی است) در راه شناخت حق تعالی صرف کند و جزو سالکان طریق الی الله قرار گیرد، با این حال چگونه با استفاده های منفی از توانمندیهای خود جزو سالکان در طریق الی شیطان می شود؟! (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)

  7. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #1205
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض ناامیدی را دور بزنیم

    ناامیدی احساسی است که بیشتر افراد در دوره های مختلف زندگی با آن دست به گریبان شده اند. به طورکلی ناامیدی در دوره ای اتفاق می افتد که افراد انگیزه و روحیه کافی برای ادامه به کار ندارند و از انجام فعالیت برای رسیدن به هدف خود باز ایستاده اند. دکتر فربد فدایی، روانپزشک در این باره معتقد است، ناامیدی یکی ازوجوه و از نشانه های افسردگی است و در عین حال در ایجاد خلق افسرده نقش دارد. در واقع بین ناامیدی و افسردگی یک رابطه متقابل وجود دارد. دکتر فدایی در ادامه ناامیدی را اینگونه معنا می کند و می گوید: «ناامیدی به این معناست که شخصی در کاری تلاش کند، اما به نتیجه نرسد یا به عبارت دیگر زمانی که فرد احساس درماندگی کند و در نهایت دست از کوشش بردارد و به اصطلاح ناامید شود.» در واقع این احساس ناامیدی زمانی در اشخاص خود را نشان می دهد که فرد دست از تلاش بر می دارد، چرا که یک شخص ناامید این احساس را دارد که تلاش های او بی ثمر است و کوشش های بعدی او نیز به واسطه عملکردش محکوم به شکست خواهد بود.
    ● مردان یا زنان
    با این همه نمایان شدن این نوع نگاه در مردان و زنان بسته به نوع فرهنگ شان متفاوت است، دکتر فدایی در این باره می گوید: «از آنجا که در مردان برون گرایی نسبت به زنان و درون گرایی در زنان نسبت به مردان بیشتر است، بنابراین احتمال بروز ناامیدی در زنان به واسطه درون گرا بودنشان بیشتر است.
    هرچند به اعتقاد بسیاری از کارشناسان نبودن حمایت های اجتماعی در صورت محرومیت و حتی داشتن تجربه های شخصی ناگوار را در هر دو گروه زنان و مردان، در ایجاد زمینه ناامیدی نمی توان نادیده گرفت. تجربه هایی که گاه ممکن است در زمینه از دست دادن یکی از آشنایان و دوستان صمیمی باشد یا طلاق و بسیاری دیگر از مسائل زندگی که دیدگاه فرد را در ورطه ای از تکرارهای به ظاهر بی حاصل می اندازد.
    ● انسان یا ماشین
    آمارها نشان می دهد احساس ناامیدی و یأس در جوامع رو به افزایش است واین افزایش با همسو شدن افراد جامعه با زندگی ماشینی نیز بیشتر می شود. به اعتقاد منوچهر قاسمی، روانشناس عامل دیگری نیز در کنار زندگی ماشینی وجود دارد که از دوره های گذشته همراه انسان ها بوده است و در کنار زندگی ماشینی قدرت تأثیرگذاری خود را حفظ کرده است و حتی تقویت نیز می شود. این عامل به اعتقاد این روانشناس افکار انسان هاست که باعث دامن زدن به موج ناامیدی می شود که در این میان سهم نوجوانان و جوانان از سایر گروه های سنی دیگر بیشتر است. قاسمی عوامل تأثیر گذار در ایجاد این نوع از افکار در گروه سنی نوجوانان و جوانان را در بحران هویت، معضل کار، ازدواج و نبودن ثبات اقتصادی مناسب و وجود اختلاف طبقاتی می داند و می گوید: «انسان موجودی کمال گرا و هدفمند است اما اگر این کمال گرایی و هدفمند بودن در او ایجاد و تقویت نشود به ناکامی می انجامد.»
    تمام این مطالب مسئله ای است که بسیاری از جوامع با آن روبه رو هستند و هر جامعه بسته به موقعیت فرهنگی و اجتماعی خود با آن برخوردهای خاصی دارد، این روانشناس با در نظر گرفتن راه حل های کلی معتقد است نمی توان ناامیدی را در افراد از بین برد بلکه می توان آن را کنترل کرد. قاسمی در این باره می گوید: «یکی از این راهکارها ایجاد بستر و شرایط لازم و مناسب شادی و نشاط جامعه است، چرا که یک فرد ناامید و افسرده، به دلیل آن که مدام در افکار خود در حال کنکاش است، با حضور در این برنامه ها باید ذهن و افکارش را از آن مسئله دور کند و چه بسا در این دور شدن بتواند به راه حلی برای کنار آمدن با آن مسئله برسد. دومین راه حل، خانواده است. ایجاد فضایی مشورتی در خانواده و بستر مناسب برای مراجعه به مشاور تا حدود زیادی به این افراد کمک خواهد کرد.»
    ● دور زدن ناامیدی
    مبارزه با ناامیدی در شرایطی مطرح می شود که به اعتقاد هرمز رجبی، آسیب شناس، بزرگترین کمک به افراد ناامید برخورد درست با آنهاست، چراکه اگر برخوردمناسبی از سوی اطرافیان با فرد صورت نگیرد او بیشتر در افکار خود غرق می شود و این مسئله در نهایت بهبود او را به تأخیر می اندازد. این آسیب شناس بهترین راه حل را ایجاد شرایطی عنوان می کند که فرد را از آن فضا و شرایط ناامیدی دور کند. رجبی در این باره می گوید: «فرد ناامید در واقع در بحران فکری قرار گرفته است. منظور از بحران فکری، بحرانی است که فرد راه حلی را برای مقابله یا رهایی از مشکل یا مسئله خود پیدا نکرده؛ زیرا به گمان او تمام راه ها و مسیرها برایش به بن بست رسیده است. بنابراین یکی از راه حل ها دور کردن ذهن فرد از خود موضوع است.»
    با این همه رفتارها و برخوردها با یک فرد ناامید که به اعتقاد فربد فدایی یکی ازوجوه و از نشانه های افسردگی است نکته کلیدی و اساسی در نزدیک نشدن و غرق نشدن در افسردگی به حساب می آید. رجبی در این باره می گوید: «یک شخص ناامید را با برخوردها و رفتارهای مناسب و روحیه بخش و حتی با دادن کمک فکری باید امیدوار کرد اما مسئله در مورد شخصی که دچار افسردگی شده است تا حدودی متفاوت و سخت خواهد بود. البته این به معنای این نیست که راهی برای دور کردن او از افسردگی وجود ندارد.»هرچند دنیای امروز، دنیای زندگی ماشینی و برخورد با مشکلات و مسائل گوناگون است اما به اعتقاد رجبی آن چه مهم است داشتن هدف و پیدا کردن راهکارهای مناسب برای رسیدن به هدف است.

  9. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1206
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    13 چشم چرانی یا ذهن چرانی؟

    نیاز به جنس مخالف، یکی از نیازهای اساسی است که وقتی توسط شخصی از جنس مخالف برطرف می شود آن قدر در فرد احساس رضایت و خشنودی ایجاد می کند که مسلما هر فردی برای رسیدن به این خشنودی نسبت به جنس مخالف کشش پیدا می کند و...

    چشم چرانی یا ذهن چرانی؟

    نیاز عاطفی اشتیاق و خواسته ای است که در صورت ارضا شدن در فرد احساس رضایت و شادمانی ایجاد می کند و در غیر این صورت موجب احساس ناکامی و ناخشنودی در فرد می شود. شاید هزاران نیاز عاطفی وجود داشته باشد، نیاز به تفریح، تماشای فوتبال، رفتن به خرید، شرکت در مهمانی و ... بعضی از این نیازها در ما وجود دارد و بعضی دیگر وجود ندارد. اما برخی از نیازهاست که در همه ما مشترک است. نیاز به جنس مخالف، یکی از نیازهای اساسی است که وقتی توسط شخصی از جنس مخالف برطرف شود آن قدر در فرد احساس رضایت و خشنودی ایجاد می کند که مسلما هر فردی برای رسیدن به این خشنودی نسبت به جنس مخالف کشش پیدا می کند و به طور قطع برای کنترل و هدایت و ارضا این نیاز در مجرای طبیعی است که اسلام ازدواج را امری مستحب موکد قرار داده است. اما گاهی اوقات این کشش شکل غیر طبیعی به خود گرفته و تبدیل به اختلال می گردد. یکی از انواع این اختلالات چشم چرانی است که عمدتا در مردان مشاهده می شود. این که مشکل به چه دلیل در افراد شکل می گیرد می توان دلایل مختلفی را نام برد. به تعریف و نشانه شناسی این مشکل نخواهیم پرداخت چرا که برای همگان روشن است ولی ذکر این مطلب ضروری است که این مشکل در بسیاری از موارد علی رغم میل باطنی فرد شکل گرفته و افراد بعد از ارتکاب این عمل، عمدتا احساس گناه می کنند و همچنین سعی دارند این رفتار را مخفیانه و به دور از چشم قربانی انجام دهند.



    به طور کلی برای بروز این رفتار چند عامل مهم را می توان برشمرد

    * تربیت دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی

    * قدرت تجسم

    * جذابیتهای(محرکهای) محیطی

    * تغذیه های فکری شامل دوستان که یک کلاس آموزشی غیر رسمی به شمار می روند و خصوصا در دوران نوجوانی بسیار نقش دارد.

    * رسانه های گروهی، ماهواره، سایتهای اینترنتی

    * جو خانوادگی(مانند عدم رعایت شئونات رفتاری از جانب پدر و مادر و یا پوشش نادرست مادر در منزل

    * فیلمها و کتابهایی که در سنین نامناسب در اختیار کودک یا نوجوان قرار گیرد

    * محرومیتهای شخصی

    منظور از مدیریت ذهن این است که محتوای ذهن و فکرمان را خودمان انتخاب و کنترل کنیم. افراد مبتلا به چشم چرانی فاقد چنین توانایی مدیریتی هستند و وقتی انتخابی بر روی محتوای ذهن خود ندارند

    مسلما هر فرد نیازمند آن است که از لحاظ عاطفی و احساسی مورد توجه قرار گیرد. اگر این ارضا عاطفی و احساسی به موقع صورت نگیرد، مسلما این نیاز در فرد شکل گرفته و برای تامین آن ممکن است به رفتارهای نامعقول اقدام نماید. برخی از افراد وارد روابط تعریف نشده با جنس مخالف می شوند. این دسته از افراد از لحاظ شخصیتی دارای تیپ برون گرا هستند ولی تیپ شخصیتی درون گرا رفتارهای دیگری مانند چشم چرانی را اتخاذ می کند.



    فقدان مدیریت ذهن

    منظور از مدیریت ذهن این است که محتوای ذهن و فکرمان را خودمان انتخاب و کنترل کنیم. افراد مبتلا به چشم چرانی فاقد چنین توانایی مدیریتی هستند و وقتی انتخابی بر روی محتوای ذهن خود ندارند، خود ذهن محتواها را پیدا کرده و کار می کند که مسلما محتوای انتخابی ذهن ما تحت تاثیر آرزوها، نیازها، اضطراب، کمبودها و ناکامی ها و ... خواهد بود. وقتی ذهن ما درست کار نکند و تنها تحت تاثیر ناکامی ها باشد مسلما بر روی رفتار هم تاثیر نامطلوبی خواهد گذاشت.



    حال برای رفع این مشکل چه باید کرد؟


    چشم چرانی یا ذهن چرانی؟

    اگر شما فردی هستید که از این مشکل رنج برده و دایما احساس گناه می کنید بهتر است که به این نکات توجه داشته باشید:



    * این تعهد را در خودتان ایجاد کنید که به محض قرار گرفتن در موقعیت چشم چرانی، فرمان توقف یا "ایست" به خودتان بدهید. این تمرین را می توان از موقعیتهای خنثی آغاز کرد. مثلا وقتی مشغول تماشای تلویزیون، یک فیلم، یک شی و .. هستید این فرمان را به خودتان بدهید و خودتان را موظف کنید که مثلا پانزده دقیقه به تماشای آن صحنه نپردازید. از آن طریق می توانید بر روی نگاههای خود کنترل بیشتری بیابید و هنگامی که در موقعیت تحریک کننده قرار بگیرید بر روی رفتارتان تسلط بیشتری داشته باشید.



    * به طور قطع افرادی که دچار مشکل چشم چرانی هستند خوب می دانند که در چه موقعیتهایی و در مقابل چه افرادی بیشتر دچار این مشکل می شوند لذا توصیه می شود حتی الامکان این موقعیتها را شناسایی کرده و از قرار گرفتن در این موقعیتها احتراز کنند.

    * اگر ناخواسته در چنین موقعیتهایی قرار گرفتید(مثلا در یک اتاق انتظار و یا آسانسور با تعداد زیادی خانم رودر رو شدید) آرامش خودتان را حفظ کنید، چند نفس عمیق بکشید و سعی کنید فکرتان را متمرکز کنید. به خاطر داشته باشید که این یک موقعیت طبیعی است که هر کسی می تواند در معرض آن قرار بگیرد اما شما به خاطر مشکلی که داشته اید با این نوع موقعیتها دچار چالش می شوید. در هر حال سعی کنید نگاه خود را متوجه محرکهای خنثی محیط مانند مطالعه مجله، نگاه کردن به زمین و در صورت امکان به ترک موقعیت بپردازید.

    * موفقیتها و شکستهای خود و همچنین موقعیت هر کدام از آنها را ثبت کنید. ثبت این موارد و این خود نظاره گری، بر توانایی کنترل شما می افزاید.

    * زود تسلیم نشوید احساس ناکامی، رنجش، اضطراب، خشم و تنفر و .. احساساتی است که مسلما با تلاشهای شما برای غلبه بر این مشکل توام می شود. بنابراین زود نا امید نشوید. اگر تمرکزتان را حفظ کرده و به تلاشتان ادامه دهید این احساسات زودگذر خواهد بود.



    چشم چرانی اگر به صورت عادت در آمده باشد همچون خصایص طبیعی و ذاتی، دامنه دار و پرنفوذ می گردد و به منزله طبیعت دوم در می آید. در این حال رهایی از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمی راسخ دارد

    * طرد افکار شیطانی برای کنترل نگاه باید اندیشه را از نفوذ افکار شیطانی دور نگه داشت زیرا گام نخست در انحراف، فکر کردن درباره آن است.

    * تقویت اراده چشم چرانی اگر به صورت عادت در آمده باشد همچون خصایص طبیعی و ذاتی، دامنه دار و پرنفوذ می گردد و به منزله طبیعت دوم در می آید. در این حال رهایی از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمی راسخ دارد.



    آنچه در شروع کار مهم است خواستن و انگیزه داشتن است.



    برای مبارزه با چشم چرانی باید دو کار انجام داد:

    * به خواسته نفس پاسخ داده نشود.

    * عادت پسندیده ای جایگزین گردد و خود را به کارهای مناسب و مطلوب مانند مطالعه کتاب و ورزش مشغول ساخت.

    تبیان

  11. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1207
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض اصولاً «زنده بودن» مساوی است با کمی نگرانی و اضطراب!

    زندگی بدون اضطراب و تنش را دیگر نمی توان تصور کرد؛ اصولاً «زنده بودن» مساوی است با کمی نگرانی و اضطراب، اما با شرایط زندگی کنونی، این جزء کوچک، روی تمامی زندگی ما سایه انداخته است.
    این اضطراب ها گاهی دلایل واقعی دارند و گاهی زاییده افکار ما هستند و در هر صورت، جزیی از زندگی اند که باید کنترل شان کرد وگرنه از طاقت ما بزرگ تر می شوند و آن وقت رفتارهای جسمی، عاطفی و ذهنی ما را به طرز دل آزاری تغییر می دهند و شخصیت ما را آهسته آهسته ویران می کنند.
    ● استرس از کجا می آید؟
    ترس به دلایل مختلفی ایجاد می شود، اما به طور کلی مرگ عزیزان (به خصوص پدر و مادر یا فرزند) طلاق، جدایی از والدین یا فرزندان، زندان، حوادث و بیماری های خطرناک، ازدواج، اخراج از کار، تغییر شغل و بازنشستگی از مهم ترین علل به وجود آورنده استرس هستند.
    ● نشانه های استرس
    نشانه های استرس، ذهنی، عاطفی، جسمی و رفتاری است. مشکلات حافظه، مشکل در تصمیم گیری، ناتوانی در تمرکز فکر، منفی نگری، تکرار بعضی کارها و حرف ها، قضاوت ضعیف و ندیدن واقعیت ها از نشانه های ذهنی استرس محسوب می شوند. حساسیت زیاد نسبت به برخی مسائل، بی قراری و اضطراب، افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری از نشانه های عاطفی استرس هستند و سردرد، مشکلات گوارشی، درد عضلانی، اختلال خواب، خستگی، درد قفسه سینه، فشار خون بالا، کاهش یا افزایش وزن، آسم یا تنگی نفس و مشکلات پوستی از نشانه های جسمی استرس به حساب می آید و در آخر پرخوری یا کم خوری، خواب زیاد یا کم، کناره گیری از جمع، نپذیرفتن مسئولیت، مصرف زیاد سیگار و مواد و برخی داروها، دندان ساییدن یا فشار فک ها روی هم، انجام کارهای عجیب مانند خریدن یک کالای گران و غیرضروری و از دست دادن خلق و خوی خوب از نشانه های رفتاری استرس هستند.
    ● استرس دارید؟
    ممکن است بیشتر از یکی از این موارد پیش آمده باشد؛ در این صورت، باید گفت شما بیشترین استرس هایی را که یک انسان عادی در طول عمرش می تواند داشته باشد، تجربه کرده اید. اگر می خواهید بدانید سطح استرس فعلی شما چقدر است، کاغذ و قلم بردارید و نشانه های ذهنی، عاطفی، جسمی و رفتاری ذکر شده را اگر در شما وجود دارد، بنویسید. حال تعداد نشانه هایتان را بشمارید. چند نشانه در شما وجود دارد؟ با توجه به تعداد نشانه ها به سطح استرس خود پی می برید:
    ▪ از صفر تا چهار نشانه: سطح استرس بسیار کم. وضعیت شما مطلوب است و مشکل خاصی ندارید. با کمی مدیریت نتیجه بهتری می گیرید.
    ▪ از پنج تا هشت نشانه: سطح استرس کم. لازم است برخی چیزهای جزیی در زندگی تان تغییر کند. خودتان می توانید با مدیریت استرس در زندگی تان، اوضاع را کنترل کنید.
    ▪ از نه تا دوازده نشانه: سطح استرس متوسط. لازم است برخی چیزهای کلی در زندگی تان تغییر کند. نیاز به مشاور یا روان شناس بالینی دارید.
    ▪ ۱۳ نشانه به بالا: سطح استرس زیاد. نیاز فوری برای کاهش میزان استرس و تغییر سبک زندگی ـ به طور اصولی ـ دارید و نیازمند به مشاور یا روان شناس بالینی و روان پزشک هستید.
    ● راه های مقابله
    همان طور که گفته شد استرس وجود دارد و ما باید یاد بگیریم چطور با آن مقابله کنیم و تاثیرات زیان آور آن را کاهش دهیم. اقدامات زیر می تواند مفید باشد:
    ▪ بگویید «نه»
    گاهی انجام درخواست های دیگران ممکن است برای شما مشکل باشد و شما را در معرض استرس قرار دهد؛ در این صورت با معذرت خواهی از طرف مقابل، بگویید: «نه، نمی توانم!».
    ▪ کارهای بزرگ را تقسیم کنید
    همیشه برای انجام کارهای بزرگ، پروژه های سنگین و طاقت فرسا ابتدا کلیات آن را روی کاغذ بیاورید.
    بعد آن را به چند جزء تقسیم و اولویت بندی کنید و برای انجام هریک، برنامه ای جداگانه بریزید.
    مواجهه با یک کار بزرگ در ابتدا، هر آدمی را ممکن است دچار استرس کند، ولی با تجزیه عناصر آن، می توان به خوبی از عهده انجامش برآمد.
    ▪ منظم باشید
    بی نظمی در اغلب اوقات موجب سردرگمی، ناراحتی روانی و استرس می شود. یکی از مهم ترین ارکان آرامش و رسیدن به موفقیت، نظم و ترتیب داشتن در همه امور زندگی و کاری است.
    ▪ نفس عمیق را فراموش نکنید
    بعد از مواجهه با استرس، در حالت درازکش یا نشسته قراربگیرید. بدن خود را آرام کنید و چشمان تان را ببندید. بسیار آرام هوا را از طریق بینی وارد ریه های خود کنید، ۵ ثانیه نگه دارید و بسیار آرام از راه دهان تخلیه کنید. تصور کنید سلامت، شادی و آرامش را وارد وجود خود می کنید و خشم، کینه، بیماری، ضعف و تنش را از آن بیرون می ریزید.
    ▪ بخندید
    خندیدن، سبب دفع استرس و کاهش آثار نامطلوب آن بر سلامت شما می شود؛ پس از هر حادثه استرس زایی، با دوستان تان بنشینید و درباره موضوعات خنده دار گپ بزنید.
    ▪ بدوید
    دویدن، استرس و فشارهای روانی را کم می کند و بـاعث بالا رفـتـن سـطح اکـسیژن در مـغز و سایر قسمت های بدن می شود. هنگام دویدن، بدن شـما انـدورفـین بیشتری آزاد می کند. این هورمون به گیرنده های تسکین درد در نورون ها متصل می شود و پس از اتصال، مانع انتقال پیام های درد به مغز می شود و فشارهای عصبی را کاهش می دهد. این هورمون، مسکن طبیعی بدن است و موجب سرخوشی و خوشحالی می شود.

  13. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #1208
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض 7 گام برای آشتی کنان

    بگذارید با یک سوال صریح شروع کنیم؛ «همین الان از چند نفر کینه به دل دارید؟ ». شمردید؟ حالا بشمارید ببینید چند نفر از شما کینه به دل دارند. لااقل آنهایی را که مطمئنید یک جایی از شما دلخوری دارند و هنوز شما را نبخشیده اند نام ببرید. به عنوان یک آدم که هنوز شما را نبخشیده اند چه حسی دارید؟ به عنوان آدمی که هنوز تقصیرات یک نفر را نبخشیده است چه حسی؟ به نظرتان از این ۲تا حس کدامشان بدتر است؟ روان شناس ها می گویند حس کسی که از دیگری کینه به دل دارد خیلی بدتر، آزاردهنده تر و برای سلامت روان و حتی بدن خطرناک تر است. چرا نبخشیدن اینقدر برای سلامت روان بد است؟ چرا بخشیدن برای سلامت روان خوب است؟ چه کار کنیم که آدمی با گذشتی شویم؟ اینها مطالبی است که می خواهیم درباره آنها صحبت می کنیم.
    از چند دهه پیش روان شناس ها «بخشیدن دیگران» را به عنوان یک موضوع جدید در علمشان مطرح کردند و در موردش تحقیق کرده اند، حتی از قدرتی که بخشش دارد یک نوع روان درمانی موثر به وجود آورده اند. بخشیدن می تواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد که بعضی از این علت ها اینها هستند:
    ۱) کینه، اتلاف انرژی
    وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل می گیرد؛ به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی می کند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کم کم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار آدم حول یک چیز می چرخد؛ خاطره رنجش و حس کینه. باور نمی کنید که کینه بتواند اینقدر زندگی آدم را به هم بریزد، نه؟ آخرین باری که از یکی خیلی رنجیدید و روزهای سیاه بعدش را یادتان بیاورید تا دستتان بیاید ابعاد بزرگ ترش می تواند با آدم چه کار کند.
    ۲) بخشش، یک پایان خوب
    تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی رنجشی داشته باشیم ، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمی کند؛ یعنی به هر حال « رنجیدن » به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی مانده است. خاصیت ذهن آدم هم این است که تا یک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمی گیرد.
    تا وقتی که دیگران را نبخشیم احساس کینه به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما می ماند و ما را اسیر می کند. پس بخشیدن دیگران قبل از اینکه دیگران را آرام کند خود ما را آرام می کند.
    ۳) دوری از بیماری های روان تنی
    وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را نداده ایم حرص می خوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجه اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل های اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می آورد.
    ● چند گام برای بهتر بخشیدن
    بخشیدن دیگر آنقدر می تواند اثر مثبت روی سلامت روان داشته باشد که بعضی از روان شناس هایی که بیشتر روی مسائل معنوی کار کرده اند ، یک «روان درمانی براساس بخشش» طراحی کرده اند. آنها می گویند اگر ریشه اضطراب و استرس یک کینه قدیمی باشد ، بهترین راه برای بر طرف کردن آن ، این است که بیمار با تمام وجودش از تقصیرات دیگران بگذرد. بعضی از این توصیه ها در واقع مراحلی از همان روان درمانی هستند. پس اگر کینه، زندگی تان را به هم ریخته است لطفا با کمک یک روان شناس این مراحل را طی کنید:
    ● گام ۱ احساسات منفی را انکار نکنید!
    دیده اید بعضی ها می گویند «من از هیچ کس چیزی به دل نمی گیرم». راستش را بخواهید، دست کم از نظر روان شناسی این «هیچ چیز» غیرممکن است. اگر خیلی بخواهیم روانکاوانه برخورد کنیم، حتی تاکید یک نفر بر «اصلا»، «ابدا»، «هیچ وقت» و «در هیچ شرایطی» کینه به دل نگرفتن می تواند نشانه این باشد که اتفاقا ته دل آن آدم یک کینه عمیق خوابیده است و عملا آن آدم کینه ای تر از دیگران است. پس لطفا احساس کینه از دیگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جایش بنشینید به ابعاد مختلفش فکر کنید؛ به اینکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسی یا چه کسانی است؟ اولین بار کی از او رنجیده اید و چرا؟ آیا ممکن است ریشه های این کینه به کودکی تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خیلی افراطی و غیرواقعی باشد؟
    ● گام ۲ دو دو تا چهار تا کنید!
    یک بار دیگر این مقاله را بخوانید و با خودتان فکر کنید که روی هم رفته مضرات کینه داشتن یا تلافی کردن، بهتر است یا سودهایش. همین که شما به این نتیجه برسید که بخشیدن هم می تواند در کنار کینه ابدی و تلافی کردن یکی از گزینه هایتان باشد ، از این گام نتیجه گرفته اید.
    ● گام ۳ حق قصاص و بخشش
    می گویند بخشش وقتی لذت بخش تر است که آدم توانایی قصاص کردن را داشته باشد. اینکه شما خودتان را، هم در انجام تلافی و هم در بخشیدن محق بدانید، باعث می شود که راحت تر و بدون اکراه دیگری را ببخشید. شاید به همین خاطر است که مراسم آشتی کنانی که بدون میل دو طرف قضیه انجام می شود، معمولا نتیجه نمی دهد.
    ● گام ۴ به محدودیت های او فکر کنید
    حالا وقت این است که کمی مقدار هیجان قضیه را بیاورید پایین و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیت هایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ خب! همه اینها می تواند محدودیت هایی باشد که باعث می شود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیت ها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ منصف باشید دیگر!
    ● گام ۵ خوبی ها را هم ببینید
    معمولا رنجش خاطرهای عمیق از کسانی پیش می آید که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته ایم. خب، این آدم ها که یک دفعه از آسمان نیامده اند؛ این آدم ها یک خوبی هایی داشته اند که ما اول با آنها احساس نزدیکی کرده ایم که بعد از رفتارشان برنجیم دیگر.فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی ای در وجود آن آدم نیست؟
    ● گام ۶ تصمیم بگیرید
    تا حالا دیگر باید دستتان آمده باشد که بخشیدن، هم عمل منصفانه تری است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختارید که بین گذشت و کینه یکی را انتخاب کنید. به هر حال، دل را یکدله کنید و تصمیم بگیرید. برای تصمیم گیری عجله نکنید اما زیاد هم در تردید نمانید.فقط یادتان باشد که تصمیم گیری تان فقط به خاطر منافع منطقی نباشد و واقعا از ته دلتان دیگران را بخشیده باشید.
    ● گام ۷ بخشیدن را در عمل نشان دهید!
    اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید ، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر می خورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با رنجاننده آشتی کنید.همیشه پایه هایی برای مراسم آشتی کنان وجود خواهند داشت!

  15. این کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #1209
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    forum.p30world.com/member.php?u=989
    پست ها
    1,230

    پيش فرض کودکان و طلاق

    طلاق در عصر ما، معضلی است که در سرتاسر جهان و کشورمان دامنگیر خانواده ها یا بهتر بگوییم اجتماع شده است، هر روزه زوج های بسیاری زندگی مشترکشان را به سادگی به طلاق منجر می کنند بی اینکه بدانند پس از این واقعه چه خواهند کرد و در پایان چه چیز عایدشان خواهد شد، آنان فقط طلاق می خواهند!؟ در طی رفت و آمد به دادگاه چنان شتابزده عمل می کنند که گوئی به دنبال هدفی شیرین و بزرگ هستند، به نظر شما هدف آنها رهایی از فشارهای سخت و رسیدن به آرامش است!؟ و آیا آنها با تمام وجود می خواهند از هم جدا شوند؟ و آیا این تصمیم نتیجه فکر یک انسان، در یک زمان و مکان خاص نیست؟ آیا ما انسانها در تمام دوران زندگی مان به یک شکل فکر می کنیم؟ در کدام سن، زمان و مکان تصمیم ما قطعا درست است؟ و آیا ... . در هر صورت در این میان، کودکان آنها همچون برگهای پائیزی شروع به خزان می کنند و در این رفت و آمد زیاد، هستند والدینی که صدای خرد شدن این برگها را زیر پاهایشان واقعا احساس کنند و فکر کنند به اینکه این برگ روزی سبز بوده!؟ اما تدبیری جز طلاق ندارند!؟
    طلاق در نزد تمامی ادیان الهی امری نکوهیده است، حتی در میان بعضی ادیان ممنوع است و در دین مبین اسلام هر چند مجاز به شمار می رود اما طبق فرمایش پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص): نکوهیده ترین امر مجاز نزد خداوند طلاق به حساب می آید.
    ● طلاق و کودکان
    سعی کنید کودکی خود را به یاد آورید، در دوره ای از زندگی تان از این ترس داشتید که پدر و مادرتان شما را ترک کنند و سعی می کردید همیشه کنار آنها باشید، در مورد کودک قربانی طلاق این کابوس به واقعیت تبدیل شده است او ناراحت، نگران، ناامید، مضطرب،... است.
    طلاق این پدیده شوم اجتماعی، آثار مخربی بر کودکان دارد، این معضل یکی از عوامل مهم ابتلا کودکان به اعتیاد و بزهکاری است، که این دو خود می توانند علت بسیاری از انحرافات، ناسازگاریها، سرپیچی از قوانین و ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی و ... باشد.
    درگیری والدین و طلاق، آثار زیان باری دارد و کودک را به عصیان در برابر مقررات اجتماعی می کشاند.
    طلاق هر چند ممکن است برای والدین تنها راه چاره و موفقیت آمیز پایان یک زندگی بی تفاهم و پر اختلاف باشد ولی برای طفل همیشه مبین یک فاصله عمیق و فاجعه عظیم محسوب می گردد، حادثه ای که محرومیت ابدی از عواطف حیاتی والدین را بدنبال خواهد داشت. وقتی کودک با یکی از والدین خود زندگی می کند، از خانواده های تک والدی صحبت می شود.
    سال هاست روانشناسان و جامعه شناسان معتقد بودند که خانواده تک والدی، برای کودک بافت غم انگیز و معیوبی فراهم می آورد که باید درمان شود. آنها در اینجا از خانواده شکست خورده، درهم ریخته و یا متلاشی شده حرف می زدند. در حال حاضر عقیده براین است که خانواده دو والدی(خانواده طبیعی) تفاوت زیادی با خانواده تک والدی دارد و ماندگارتر است.
    در اکثر موارد، زنها مسئولیت خانواده های تک والدی را برعهده دارند. وقتی هردو والد داوطلب نگهداری کودک می شوند، در ۸۰ درصد موارد، بچه در اختیار مادر قرار می گیرد. اما چون زنها در مقایسه مردها به مشاغل کم درآمدتر و ناپایدارتری اشتغال دارند، جای تردید نخواهد بود که بسیاری از خانواده های تک والدی مشکلات اقتصادی جدی و در نتیجه دشواریهای سازگاری زیادی خواهند داشت.
    تحمل دشواریها در سال اول پس از طلاق، برای هر دو والد طاقت فرساست. تنش هایی که آنها پس از طلاق احساس می کنند و تغییراتی که در شیوه زندگی آنها به وجود می آید، در روابط آنها با کودک منعکس می شود. بنابراین، با در نظر گرفتن رویدادهای استرس آور برای مادر و با توجع به رویدادهای استرس آور که کودک دریافت می کند، می توان پیش بینی کرد که کودک چگونه با زندگی سازگار خواهد شد.
    پژوهشگران تایید کرده اند که الگوهای رفتار والدین جدا شده با فرزندان، با الگوهای رفتار والدین جدا نشده، تفاوتهایی دارد:
    در مقایسه با والدین جدا نشده، والدین جدا شده، از فرزندان خود انتظار پختگی کمتری دارند، کمتر با آنها ارتباط برقرار می کنند، کمتر محبت نشان می دهند و از نظر انضباط، کمتر هماهنگی دارند، و کمتر بر کودکان نفوذ می کنند.
    یک سال پس از طلاق، دورههایی که تنش در روابط والدین و فرزندان را به همراه می آورد، روشهای تربیتی به پائین ترین سطح اثربخشی خود تنزل می کند. دو سال بعد از طلاق، مادرها از کودکان رفتارهای مستقل تر و پخته تری می خواهند، بیشتر با آنها ارتباط برقرار می کنند و به طور ارادی، برای توضیح دادن مسائل و استدلال کردن، بیشتر وقت صرف می کنند، بیشتر حامی هستند و نظم و نفوذ بهتری دارند، همین مشاهدات در مورد پدرها نیز صدق می کند، با این تفاوت که حمایت خود را بیشتر نمی کنند و حتی از کودکان خود تا اندازه ای دل می کَنَند. آنها بچه ها را به طور کلی فراموش نمی کنند، بلکه کمتر محبت نشان می دهند.
    بنابراین، هر چند طلاق دوره دشواری در سازگاری بوجود می آورد، اما به نظر می رسد که در طول دو سال پس از جدائی، موقعیت بهبود می یابد.
    یکی از عوامل مهم سازگاری کودک با لحظه های طلاق سن اوست. از بدو تولد تا دو سالگی، کودکان از دنیای خود درک محدودی دارند، با این همه آنها تنشها، هیجانها و بی ثباتی های زیادی به همراه می آورد و برای این کودکان این سن طلاق تجربه متلاشی کننده ایست.
    کودک پیش دبستانی طلاق را غم بزرگی می داند و تمایل شدیدی به آشتی والدینشان دارند و از تنها ماندن شدیدا ترس دارند.
    کودک ۶ تا ۱۲ ساله بهتر می فهمد که مسئول جدائی، چه کسی بوده و در نتیجه خود را سرزنش نمی کند، و خود را بهتر با موقعیت موجود تطبیق می دهد، مخصوصا اگر از سوی دیگران حمایت شوند.
    ● چند توصیه برای والدین
    در ذهن خود مجسم کنید کودکی را که مدتی است هر لحظه به سمتی کشیده می شود. مثل جنس بازاری دست به دست می چرخد و نقش قاصد و حامی و قاضی را بازی می کند. باید والدینی که احساس مسئولیت در قبال فرزندشان می کنند، همه چیز را سر جای خودش بگذارند، تا از آسیب بیشتر بکاهند.
    توصیه های زیر می تواند از میزان آسیب ها به کودک تا حدی بکاهد.
    جدائیتان را حاشا نکنید، کودک شما درک بالایی از تنش بین شما دارد، کودکانی که در جریان موضوع هستند در فبول طلاق مشکل کمتری دارند.
    کودکان دوست دارند احساسات خود را بیان کنند، به آنها اجازه دهید تا لااقل در این مورد با شما حرف بزنند، می توانید در حال قدم زدن در پارک این کار را انجام دهید و با گوش دادن به حرفهای کودک، او احساس می کند شما دوستش دارید و این اتفاق باعث نشده تا شما به او بی علاقه شوید.
    در صورت امکان سعی کنید هردو (پدر و مادر) در زندگی کودک نقش فعال داشته باشید و مسئولیت تربیت او را بین خود تقسیم کنید. مثلا: نگهداری از کودک را تقسیم کنید و در فعالیتهای تحصیلی او شرکت کنید.
    تلاش برای برقراری ارتباط خوب و همکاری، والدین را قادر می سازد تا برای فرزند، محیط خانوادگی با ثبات فراهم آورند و به او اجازه دهند که با این شرایط بطور هماهنگ کنار بیاید.
    در هر حال قبل از ازدواج یا طلاق و یا در صورت بروز اختلاف، به مشاوران خانواده مراجعه کنید، برای جدا شدن زمان هست عجله نکنید.

  17. 2 کاربر از aligol172 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #1210
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض تفاوت زن و مرد از نظر روانشناسی

    گاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیفتر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.

    اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.

    هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند / مولوی

    علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.

    در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگتری نسبت به زنان دارند. اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، همچنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه آهیانه مغز زنان نیز بزرگتر است.

    دومین جنبه تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائینتر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عملکرد کلی هوش، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عملکردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.

    تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان
    باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.

    اکثریت مردم صفات زیر را از ویژگی های جنس زن می دانند:

    محافظه کار و خویشتن دار
    دلواپس عواطف و احساسات دیگران
    دارای گرایشات دینی عمیق
    میل به امنیت خواهی فراوان
    تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
    به سادگی، عواطف لطیف را به زبان آوردن

    و خصوصیات زیر را به مردان نسبت می دهند:

    بسیار مستقل است.
    پرخاشگر و سلطه طلب است.
    به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد.
    عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی.
    در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند.
    در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد.
    تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند.
    معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است.
    عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است.


    برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون «لاندرین»، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفید پوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.

    دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان

    همانطور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد، این مسئله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و اعتماد به نفس باشد.

    پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
    ۱) مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
    ۲) مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
    ۳) مرد باید نماد اعتماد به نفس، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
    ۴) مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.

    تغییرات نقش های مردان
    القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.

    نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.

    مقایسه روان شناسی زن و مرد

    گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.


    منبع: عصرایران

  19. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •