تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 13 از 129 اولاول ... 3910111213141516172363113 ... آخرآخر
نمايش نتايج 121 به 130 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #121
    آخر فروم باز talot's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    فراتر از اندیشه
    پست ها
    1,633

    پيش فرض

    روانشناسی و جامعه
    نا آگاهی و فقدان بينش در اقتدارگرايان (دکتر محمد رضا ابراهيمی )
    اقتدار گرايان تاوان نا آگاهي و فقدان بينش سياسي و اجتماعي را بعد از اين پس خواهند داد . زنگهاي سقوط اينك براي آنان به صدا در آمده است. رفتار هاي نامتعادل و هيجاني آنان و برخوردهاي وقيحانه و جسورانه در طي چند ساله اخير و اقدامات سطحي و واكنشهاي هيجاني و نامعقول كه نشان از بيماري و آسيب بنياني و همه جانبه در ساختار تفكر و شناخت متزلزل آنها دارد اين بيمار را به دم مرگ و نيستي كشانده است. رفتار شناسي آنان از لحاظ رويكرد به جريانات داخلي تابع تضادهاي اساسي درون ساختاري و هيجاني آنان دارد. سياست اعمال فشار براي كاهش مشاركت مردم در انتخابات آينده با هدفگيري نخبگان و انديشمندان و طبقات مرجع در اصل تكرار حملات چند ساله آنان است كه اين بار نابخردانه بصورت ناموقع و عجولانه آشكار شده است. جدال بر سر كسب قدرت و دستيابي به موقعيت مسلط كوتوله هاي سياسي و وامانده را به جان هم انداخته و دريدن همفكرانشان را آغاز نموده اند.نظاميان كه الحق در زمينه سازي براي به قدرت رساندن راهيافتگان به مجلس سنگ تمام گذاشته بودند و در اين راه از آبروي خود نيز دريغ ننمودند اينك خود را از قافله قدرت مطرود مي بينندو شمشير بر همپالكيهايشان مي كشند . آمريكائيان كه روءياي خاورميانه بزرگ و غنائم نفتي خواب و آرامش را از آنان ربوده آگاه از سفاهت اينان ارابه هاي جنگ را نزديكتر آورده و به زمان موعود نزديكتر ميگردند.آنان سياست قديمي وارد شدن از پنجره را در غياب صاحبخانه بكار بسته اند. بهانه دست يابي به فن آوري هستهاي و اجماع جهاني بر عليه ايران و مشخص ساختن سهم اروپائيان و باقي ماجرا همانگونه كه بر صدام رفت دوباره تكرار ميگردد.دنيا بر عليه اقتدار ورزان بر انگيخته شده است و همه چيز آماده تغيير نقشه خاورميانه همانگونه كه پيش بيني نموده اند جلو مي رود. چنين سرنوشتي گريبان تمامي دژم انديشان و خشك مغزان را خواهد گرفت .

  2. #122
    آخر فروم باز talot's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    فراتر از اندیشه
    پست ها
    1,633

    پيش فرض

    بچه ها ...
    وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.
    وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند.
    وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.
    وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
    وقتی با تمسخُر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.
    وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.
    اما ...
    اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.
    اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.
    اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.
    اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.
    اگر با توافق زتدگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.
    اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.
    اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.
    اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند.
    اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.
    اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.

  3. #123
    آخر فروم باز talot's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    فراتر از اندیشه
    پست ها
    1,633

    پيش فرض

    امروزه عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انساني بسيار مشهود و فراوان است . در هر طبقه و صنفي و در هرگروه و جمعي اشخاص نامتعادلي زندگي مي كنند كه در معرض خطر ابتلا به ناراحتي هاي رواني مي باشند.
    بهداشت رواني با ايجاد عواملي جهت پيشگيري از وقوع اين ناراحتي ها و يا تشريح علل اختلالات رفتار و جلوگيري از پيشرفت روند اختلالات شناختي - احساسي و رفتاري در انسان نقش بسيار موثري در بهبود زندگي وي ايفا مي كند. يكي از اصول مهم بهداشت رواني ، شناخت رفتار انساني و دانستن اين موضوع است كه رفتار انسان معلول يكسري عوامل مختلف است .يعني همان طور كه همه پديده ها در علم فيزيك ، شيمي و … داراي علت هستند رفتار آدمي نيز داراي علل خاصي است بنابراين نبايد هيچ انساني را براي رفتاري كه دارد سرزنش كرد بلكه اگر رفتار نامطلوب از وي سر زد ،بايد رفتارش مورد ارزيابي قرار گيرد و بر طرف شود و اين مهم برنمي آيد مگر با ريشه يابي و كشف علل رفتار .
    عامل اصلي بروز رفتار مختلف احتياجات انسان است كه شامل احتياجات اوليه ( جسماني ) و احتياجات ثانويه ( رواني واجتماعي ) مي باشد. همان گونه كه احتياجات جسماني در شكل گيري رفتار انسان نقش دارد احتياجات رواني و اجتماعي نيز تاثير گذارند و در اين راستا فرهنگ جامعه اي كه انسان در آن رشد مي كند از اهميت بالايي برخوردار است كودكي كه در اجتماع به خصوصي متولد مي شود تمام تاريخ آن اجتماع را به ارث مي برد و ميراث اجتماعي او به اندازه ميراث جسماني اش اهميت دارد زيرا وي در طول زندگي از رفتارهاي اجتماعي كه در طي تاريخ و در قالب فرهنگ شكل گرفته متاثر خواهد بود بنابراين براي يك زندگي سالم و سعادتمند توجه و ارضاي همه احتياجات اعم از جسماني و رواني و اجتماعي لازم است و همان طور كه انسان به آب و غذا نياز دارد به پيشرفت و مقام و موقعيت اجتماعي خوب و …. نياز دارد و نمي توان يكي را بر ديگري رجحان داد بلكه اين عوامل همه با يكديگر رابطه دارند و نقص در يك قسمت باعث اختلال در قسمت هاي ديگر خواهد بود بنابراين انسان براي شناخت ريشه و علل رفتار خود علاوه بر شناخت خصوصيات فردي نياز مند به شناخت جامعه ، فرهنگ جامعه ، رابطه خود و جامعه اش ، نقش و جايگاهي كه در جامعه دارد مي باشد كه اين شناخت در سايه شناخت سه قانون تكامل، سيستم انديشي و كل نگري حاصل مي شود و با درك صحيح اين قوانين انسان مي تواند جايگاه صحيح خود را در جامعه اش پيدا كند و با ايفاي نقش صحيح خود احتياجات رواني و اجتماعي خود را به خوبي ارضا نمايد و زندگي توام با آرامش و سعادت را تجربه كند و اين امر تنها با ايجاد بصيرت كافي و افزايش آگاهي و خرد به وجود خواهد آمد.
    بصيرت چيست وچگونه به وجود مي آيد ؟
    اگر چه روان شناسان گشتالت بصيرت را به معناي فهم ناگهاني معاني بدون ارتباط با گذشته مي دانند و معتقدند اين فهم ناگهاني سبب ايجاد رفتار منطقي و مناسب مي شود ولي شايد بتوان گفت بصيرت همان مشاهده رابطه علت و معلول و پيدا كردن راه جديدي براي فهم معاني و پديده هاي زندگي است كه تجارب صحيح گذشته و م طالب آموخته شده قبلي اساس كشفيات ناگهاني و فهم روابط پديده ها مي باشد و در واقع بصيرت يعني ديدن خويشتن و جهان آن چنان كه به راستي هست ،نه آن چنان كه ما مي پنداريم .در پرتو بصيرت است كه مي توان علت و ريشه هر پديده اي را كشف كرد و بهترين و صحيح ترين راه را انتخاب نمود و البته اين بصيرت در سايه داشتن ذهني آرام ، پاك و متعادل بدست مي آيد .
    انسان امروزي تحت تاثير القائات ذهني و انديشه اي نادرست كه ناشي از كدورت هاي ذهني و بايد و نبايدهاي غلط اجتماعي و فرهنگي و خانوادگي است از انديشيدن درست و ديدن واقعي عاجز است . وقتي در يك موقعيت نابهنجار قرار مي گيرد همانند انسانهاي پيشين براساس غريزه جنگ و گريز پاسخ خشم يا ترس و ياهر پاسخي كه منشا آن ترس وخشم است مثل تنفر يا دلسردي را از خود بروز مي دهد اين عكس العمل آني است و ناشي از احساس خطري است كه فرد نسبت به خود و يا حتي اگو (‌من ساختگي ) خود دارد كه اين احساس خطر معمولا بر اثر انديشه هاي نادرست و كدورت هاي ذهني ايجاد مي شود و شايد در واقع خطري در كار نباشد. مثلا وقتي به انسان توهين مي شود چون او تصور مي كند كه به حريمش تجاوز شده است به طور ناخود آگاه و آني خشمگين مي شود و عكس العمل ناشي از خشم بروز مي دهد كه عموما مخرب و زيان آور است. حال آنكه اين احساس خطر فقط متوجه اگو ( من ساختگي ) است و خطري براي خود فرد ايجاد نمي كند وحتي در موقعيت هاي گوناگون فرق مي كند مثلا اگر اين شخص تنها باشد و به او توهين شود احساس خشمي كه دارد از موقعي كه وي در يك گروه قرار دارد كمتر است و نيز اگر افراد اين گروه ناشناس باشند اين احساس خشم كمتر از زماني است كه اين گروه دوستان يا شاگردان وي باشند . بنابراين عكس العمل اين فرد به يك واقعه يكسان در موقعيت هاي مختلف و بنا به تصور و قضاوتي ناشي از انديشه نادرست او متفاوت مي باشد. لازم به ذكر است كه گاه پس از اين احساس اصلا عكس العمل يا پاسخي داده نمي شود و فقط قصد انجام آن در ذهن صورت مي گيرد ولي در هر صورت دراين روند يك سلسله تغييراتي در اعمال حياتي انسان ايجاد مي شود كه اگر مزمن گردد يعني مرتبا تكرار شود بسيار خطرناك مي باشد مثلا اگر شخصي روزي 5 بار خشمگين شود و فشارخونش بالا رود ( كه يك پاسخ طبيعي بدن به خشم است ) به احتمال خيلي زياد پس از مدتي دچار بيماري فشار خون مي شود. بنابراين غريزه جنگ و گريزاگردر جهت حفظ موجود باشد خوب و مفيد است و گرنه پيامدهاي ناخوشايندي به همراه دارد.
    جنگ و گريز:
    جنگ و گريز نتايج دو احساس خشم و ترس مي باشند كه مختص انسان هاي پيشين است و باعث بروز رفتارهاي آني و بدون تفكر مي شود كه در موقعيت هاي مشابه تكرار مي گردد و كم كم به صورت عادت در مي آيد و اين عادت نسبتا ثابت و قابل پيش بيني مي شوند و شخصيت فرد را مي سازند و اين چنين است كه به فردي صفت خشمگين بودن يا ترسو بودن را نسبت مي دهند زيرا چنين اشخاصي در تمام موقعيت ها يك عكس العمل عادتي كه آني و بدون تفكر است از خود بروز مي دهند ولي انسان امروزي درروند تكاملي نياز به يك غريزه ديگر دارد يعني با يد اين غريزه را كه ‏‏‏اول بينديش و سپس عمل كن‎‎‎‏ را بياموزد اگر انسان به آن درجه از بصيرت و آگاهي برسد كه در موقعيت هاي مختلف زندگي قبل از بروز عكس العمل آني كه عموما عادتي و بدون تفكر است با اندكي تفكر و خرد عمل صحيح و به موقع انجام دهد آن گاه با بروز رفتار صحيح و مطلوب بهترين نتيجه را در موقعيت ايجاد شده مي گيرد البته چنين بصيرت و مهارتي تنها با انجام روش هاي خاص و به مروز زمان در انسان شكل مي گيرد و جزئي از وجود وي مي شود همان طور كه غريزه جنگ و گريز جزئي از وجود او شده است. يكي از روش هاي موثر براي كسب اين مهارت مراقبه بصيرت IIM( Insight Meditation ) است كه در زير توضيح داده مي شود :
    مراقبه بصيرت به صورت عملي به انسان مي آموزد كه چگونه بتواند آن چنان برخود تسلط پيدا كند كه در مقابل يك واقعه يا اعلان خطر اول بينديشد و سپس عمل مناسب انجام دهد و بدين علت كه اين مهارت به طور علمي ايجاد مي شود بايد آن قدر تمرين شود تا ملكه ذهن شده و به طور خودكار انجام شود.
    مراحل ادراك واقعه
    وقتي انسان واقعه اي را درك مي كند آن را در ذهن بررسي و قضاوت مي كند و سپس عكس العمل نشان مي دهد.اين روند چهار مرحله دارد :
    تشخيص واقعه
    قضاوت آنكه اين واقعه خوب است يا بد
    حسي كه در بدن پس از اين قضاوت ايجاد مي شود اين حس كه در پوست يا درون بدن درك ميشود “خوشايند” ‌يا“ ناخوشايند” است. اين موضوع را در فرهنگ مان به كرات شنيده ايم كه مثلا پشتم لرزيد( حس بد ) دلم روشن شد (‌حس خوب) و بسياري از اين حس ها كه واژه اي براي بيانش نداريم
    عكس العملي كه پس از اين حس انجام مي شود .
    بنابراين انسان به يك حس عكس العمل نشان ميدهد نه به حادثه اي كه اتفاق افتاده است. اگر انسان ياد بگيرد كه قبل از عكس العمل از آن حس آگاه شود مي تواند خود را كنترل كند و با تفكر و انديشه درست، عمل درست و رفتار مناسب بروز دهد و با رفتار مناسب و سنجيده بهترين و مناسب ترين موقعيت ها را براي خود ايجاد كند و زندگي سالم تر و بهتري داشته باشد و اين همان چيزي است كه در مراقبه بصيرت آموزش داده مي شود.
    البته براي اينكه انسان بتواند از آن حس آگاه شود بايد كاملا هوشيار و آگاه باشد و به عبارتي در لحظه حضور داشته باشد و بنابراين بايد ذهني آرام و پاك و خالي از هرگونه رسوب و كدورت داشته باشد زيرا ذهن نامتعادل وناپاك مرتبا در گذشته و آينده به سر مي برد و دائما در حال قضاوت نادرست مي باشد مراقبه بصيرت به انسان مي آموزد كه ذهن خودرا از پريشاني و كدورت پاك نمايد و داشتن ذهني پاك و آرام را به تدريج تجربه كند كه نتيجه اين پالايش ذهن ، رها شدن از بند انديشه ها ، قضاوت هاي نادرست و شرطي ، رسيدن به هوشياري و آگاهي (از جمله آگاهي از حسها و احساسات متفاوت) مي باشد . اين ذهن آرام و در عين حال هوشمند فرد را قادر مي سازد كه در موقعيت هاي نابهنجار زندگي عمل درست انجام دهد و بر مشكلات خود فائق آيد و زندگي آرام و سرشار از نشاط و موفقيت را تجربه كند

  4. #124
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    1 رنگ ها

    يك روانپزشك اظهار داشت: رنگ‌هاي روشن همچون رنگ‌هاي سبز و آبي، موجب كاهش ضربان قلب، فشار خون و تنفس ‌شده و آرامش‌ بخش‌ هستند.
    دكتر اميررضا چمني در گفت ‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه يزد، در خصوص تاثير رنگ‌ها از نظر روانشناختي گفت: با توجه به اين كه برخي رنگ‌ها، خاصيت تحريك كنندگي و برخي رنگ‌ها آرامش‌بخش هستند، تركيب رنگ‌ها در طبيعت به نحوي است كه باعث ايجاد تعادل در روح و روان مي‌شود.
    وي افزود: ‌برخي رنگ‌ها در طبيعت مانند رنگ‌هاي قرمز، بر روي بدن موجب افزايش ضربان قلب، فشار خون و نبض و تنفس مي‌شوند و در مقابل رنگ‌هاي روشن موجب كاهش اين فاكتورها مي‌شوند.
    دكتر چمني ابراز داشت: رنگ سفيد نماد پاكي و سمبل قداست است و با عنايت به اين كه رنگ سفيد، نشاط، سرور و پاكي را به همراه دارد، در احاديث زيادي به پوشيدن لباس سفيد تاكيد شده است .
    وي ابراز داشت: رنگ زرد سمبل روشنايي،‌ فعاليت، ‌كار‌، تلاش‌، مفرح، ‌شادي آور و رنگ اميد است، لذا توصيه مي‌شود كودكان از لباس زرد استفاده كنند.
    وي افزود: ‌رنگ زرد از نظر درماني، رنگ تحريك‌كننده ذهن، ‌هوش و سيستم اعصاب است و به دليل خاصيت محرك و شادي‌آور آن در درمان بيماران افسرده، ‌بي‌حوصله و گوشه‌گير استفاده مي‌شود.
    اين روانپزشك گفت: ‌رنگ سبز زيباترين رنگ‌هاست و به عنوان رنگ جواني و سمبل و نماد رشد و نمو و علامت بهار است. اين رنگ نمايشگر حيات و سر زندگي است و از نظر درماني رنگي آرام بخش اعصاب و در رفع خستگي موثر است و از خاصيت ضد اضطرابي برخوردار است.
    وي خاطرنشان كرد: بررسي‌ها نشان داده است رنگ سبز مي‌تواند فشار خون‌، تنفس و ضربان قلب را كاهش دهد. بنابراين از اين رنگ در رنگ‌آميزي ديوار اتاق‌هاي عمل و لباس پرستاران بيمارستان‌ها و مراكز بهداشتي استفاده مي‌شود.
    دكتر چمني با بيان اين كه رنگ قرمز شادي آفرين، ‌نشاط آور، ‌نيروبخش، ‌اشتها آور است و احساسات را تحريك مي‌كند، افزود: اين رنگ اعتماد به نفس را افزايش مي‌دهد ولي به دليل تحريك كنندگي توصيه مي‌شود افراد داراي مشكلات اعصاب و روان از آن پرهيز كنند.
    وي افزود: رنگ قرمز نماد خطر و هشدار نيز است و بررسي‌ها نشان داده است كه رنگ قرمز ميزان فشار خون و ضربان قلب را افزايش مي‌دهد.
    اين متخصص بيان داشت: رنگ قرمز از بين رنگ‌ها، رنگ گرم تلقي مي‌شود و در درمان بيماري‌هاي پوستي مثل مخملك از آن استفاده مي‌شود.
    وي رنگ آبي را داراي خاصيت آرامبخشي، آرام كنندگي و تسكين دهنده سيستم اعصاب دانست و گفت: اين رنگ، مفرح و شادي آفرين است. آبي به عنوان رنگ سرد تلقي مي‌شود و به لحاظ خاصيت ضد اضطرابي و آرام بخش در درمان بي‌خوابي مفيد و موثر است. رنگ آبي نماد دريا، ‌آسمان، ‌روشنايي است و در تعادل روح و روان نقش به سزايي دارد.
    دكتر چمني در پايان استفاده از رنگ‌هاي زرد و صورتي را براي اتاق نشمين،‌ رنگ‌هاي شادي‌آور را براي فضاي دكوراسيون منزل و رنگ‌هاي قرمز، ‌زرد و ‌نارنجي را در وسايل بازي و پوشاك كودكان توصيه كرد.

  5. #125
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    1 روش های انتخاب شغل مناسب

    می خواهید یک فضانورد شوید؟ شاید هم یک نانوا یا نجار؟ شاید هم دوست داشته باشید که یک مدیرعامل، خلبان یا رستوران دار موفق شوید؟ انتخاب کردن همیشه هم اینقدر ساده نیست؛ باید چیزهایی که در آن استعداد دارید را با چیزهایی که از آن لذت می برید، تلفیق کنید و ببینید شما را به کجا می رساند.
    وقتی دستاوردهای خود را با هم در نظر می گیرید، می بینید که در بعضی از آنها بیشتر از بقیه موفق بوده اید. گرچه اینها معمولاً بهترین راه برای شروع تصمیم گیری به حساب می آید، اما باز هم کمی بیشتر فکر کنید. ممکن است روزی از انجام آنها لذت می برده اید، اما آیا دوست دارید باز هم آن کار را ادامه دهید یا نه؟
    بعضی از شب ها من برای خانواده غذا درست میکنم و همه هم دستپختم را دوست دارند، اما بعضی شب ها هم بچه ها از بیرون غذا می گیرند. درست است که من واقعاً از آشپزی لذت می برم اما فکرش را هم نمی کنم که هر شب مجبور شوم برای اینهمه آدم غذا درست کنم.
    اجازه بدهید کمی مسئله را برایتان بازتر کنم.
    یک جعبه مکعبی را تصور کنید، این جعبه را با کشیدن یک خط افقی از وسط آن و یک خط عمودی از وسط دیگر به چهار قسمت تقسیم کنید. خط افقی را "کارهایی که از آن لذت می بریم" نامیده که از سمت چپ به راست امتداد دارد و خط عمودی را "کارهایی که در آن استعداد داریم" می نامیم که آن هم از بالا به پایین امتداد دارد.
    اولین چیزی که به چشم می آید، این است که مکعب کوچک در گوشه سمت راست جایی است که بالاترین مقیاس های کارهایی که در آن استعداد داریم و کارهایی که از آن لذت می بریم به آنجا ختم می شود. این همانجایی است که همه ی ما آرزو داریم به آن برسیم. بعداً باز هم به آن برمی گردیم.
    در بالا سمت چپ به بالاترین حد کارهایی می رسیم که در آن استعداد داریم و پایین ترین حد کارهایی که از آن لذت می بریم. این یعنی جایی که باوجود داشتن مهارت و استعداد فراوان، مجبوریم کاری را انجام دهیم که علاقه ای به آن نداریم و دوست نداریم بیش از حد ضروری و لازم آن را انجام دهیم. مثلاً این روزها چه کسی واقعاً از رانندگی لذت می برد؟
    راه خیلی از کسانی که معمولاً کارشان را با دقت انتخاب نمی کنند، به اینجا ختم میشود، چون سازمان و شرکتی که در آن کار می کنند آنها را در جایی قرار می دهد که بتوانند از عهده آن برآیند. به یک دستیار مالی فکر کنید که سِمَتِ کنترلگر کارت اعتباری را به او می دهند، چرا؟ چون در گرفتن صورتحساب ها موفقیت داشته است.
    مربع پایین سمت چپ جایی است که خیلی از افراد خود را در آن می یابند. کاری که نه در آن استعداد و توانایی دارند و نه از انجام آن لذت می برند. گاهی اوقات نیاز یا فشارهای زندگی باعث می شود افراد به چنین کارهایی کشیده شوند، اما اگر شما هم یکی از این افراد هستید باید فکری جدی برای خود کنید.
    مربع پایین سمت راست جایی است که لذت بردن از کار حرف اول را می زند، اما مهارت و استعداد کافی وجود ندارد. افرادی که تئاتر آماتور بازی می کنند یا برای اوقات فراغت خود نقاشی می کنند، را می توان جزء این گروه دانست.
    به مربع بالا سمت راست برمی گردیم: موفقیت معمولاً وقتی حادث می شود که شما در عین اینکه از انجام کاری لذت می برید، برای انجام آن مهارت و استعداد هم داشته باشید. وقتی می خواهید شغل خود را انتخاب کنید این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید و هیچوقت به خاطر عنوان یک شغل به سمت آن نروید. درعوض سعی کنید مهارت های خود را تشخیص داده و با تطبیق آن با کارهایی که به آن علاقه دارید جلو بروید.
    مکعبی که در پاراگراف قبل به شما معرفی کردم می تواند خیلی در این زمینه کمک حالتان باشد. اگر در نقطه بالا سمت راست هستید، دو دستی به آن بچسبید، اما اگر هر جای دیگری قرار دارید، سعی کنید کمی بیشتر درمورد کارتان فکر کنید.
    برنامه کارتان را شروع کنید
    برحسب دیدگاهی که دارید، این واقعیت که دیگر نمی توان شغلی را برای همه زندگی انتخاب کرد، محصول زندگی کردن در جامعه مدرن است، شاید هم این امکان را برای شما فراهم کند که شغل محبوبتان رادر زندگی پیدا کنید.
    پیشرفت سریع تکنولوژی، تغییر ساختار شرکت ها و شیوه های زندگی به این معناست که الگوهای سنتی کار باید از رده خارج شوند. برای اینکه اطمینان یابید بهترین انتخاب را برای زندگی شغلی خود برمی گزینید، باید کنترل سرنوشتتان را تحت اراده خود در آورید.
    قبول مسئولیت برای پیشرفت های کاریتان کار ساده ای نیست. باید فرصت های لازم را خودتان خلق کنید تا به جایی که می خواهید برسید و این یعنی باید مداوماً مهارت هایتان را اصلاح کرده و ارتقاء دهید.
    تنظیم یک برنامه کاری آسان و سرراست است، به شرط این که در آنچه که از زندگی می خواهید صادق باشید. در 3، 5 یا 10 سال آینده می خواهید به کجا برسید؟ باید درمورد نیازهای کاریتان با خودتان صادق و روراست باشید.
    • آیا می خواهید کنترل کارتان دست خودتان باشد و خودتان آن را مدیریت کنید؟
    • آیا می خواهید هر روز تا ساعت 5 عصر خانه باشید؟
    • آیا می خواهید کارتان به دور از استرس و دغدغه شدید فکری باشد؟
    اینکه بدانید چه می خواهید اولین قدم برای رسیدن به آن است. اما یادتان نرود که شانس هم نقش مهمی در این زمینه ایفا می کند.
    آنچه که از زندگی میخواهید هم مثل اولویت هایتان با گذر زمان تغییر میکند. قبل از اینکه تصمیم بگیرید که به کجا می خواهید برسید، باید ببینید که در حال حاضر کجا هستید.
    1. چه چیز شغل کنونیتان را دوست دارید؟
    2. از چه چیز شغل کنونیتان بدتان می آید؟
    3. در شرکت کنونیتان چه امکاناتی برای پیشرفت شما وجود دارد؟
    4. آیا فکر می کنید برای کاری که انجام می دهید، خوب پول می گیرید؟
    این تمرین را برای دو هفته انجام دهید. هر روز دوچیز درمورد کارتان که از آن لذت می برید را بنویسید. اینکار را به سادگی هر چه تمامتر انجام دهید. مثلاً، "من از صحبت کردن پشت تفن با مردم خوشم می آید"، "از مسئولیتی که در این شغل به من واگذار شده لذت می برم" و...
    بعد از فقط دو هفته تصویر بسیار روشنی از چیزهایی که در شغل کنونیتان برایتان لذت بخش است پیدا می کنید. این میتواند برای پیدا کردن یک شغل جدید یا تطبیق دادن خود با کاری که چیزهای بیشتری برای لذت بردن برایتان داشته باشد استفاده کنید. این تمرین را یکبار دیگر انجام دهید، با این تفاوت که اینبار کارهایی که در شغل ایدآلتان از آن لذت میبرید را یادداشت کنید. و دو لیست را با هم مقایسه کنید.
    ممکن است دریابید که واقعاً از آنجایی که هستید و کاری که انجام می دهید لذت می برید. اگر برای شما هم اینطور است، اطمینان یابید که شایستگی لازم برای احراز آن شغل را دارید. و ببینید که برای به روز نگه داشتن مهارتهای کاریتان چه می توانید بکنید.
    اگر جاه طلبی های شما باعث می شود که مدام خود را بالا بکشید، باید ببینید که برای رسیدن به مقام بعدی چه مهارت هایی باید کسب کنید. یک فهرست از مهارت های مورد نیاز خود تهیه کنید. ببینید ضعفتان در کدام قسمت هاست؟ آیا لازم است مهارت های جدید بیاموید؟
    آیا می توانید تجربیات مربوط را در همان شرکت کسب کنید؟ وقتی پی به ضعف هایتان بردید باید ببینید که چطور می توانید این شکاف ها را پر کنید. آیا رئیس فعلیتان می تواند به شما کمک کند که این تجربیات و مهارت های جدید را یاد بگیرید؟ آیا می توانید در شغل کنونیتان عهده دار مسئولیت های جدید شوید؟ آیا می توانید در فعالیت های دیگری که مقامتان را بالاتر ببرد شرکت کنید؟
    اگر محل کار کنونیتان نمی تواند امکانات این آموزش های جدید را برایتان فراهم کند، باید از آن بیرون بیایید. از تغییر نترسید. اگر هدف روشنی از آنچه که می خواهید در ذهنتان باشد، گذراندن وقت برای پیدا کردن شغل ایدآلتان، وقتی به دست یابید، ارزشی نخواهد داشت.
    با یک استراتژی بازاریابی شخصی می توانید کنترل امور کاری و همچنین زندگیتان را در دست گیرید و ببا استفاده از اطلاعات موجود، تصمیمگیری کرده، تغییرات مثبت را در زندیگتان اعمال کرده و به اهدافتان دست یابید ؟

    منبع: مردمان

  6. #126
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض شيوه هاي اعجاب انگيز براي از ميان بردن حالات بد

    آیا شما احساس بدی دارید و یا ناراحت هستید؟ دیگر نگران نباشید. راههای بسیار ساده ای وجود دارند که با استفاده از آن ها می توانید بر عادات نامناسب و اخلاق تند خود فائق آیید. خوش اخلاقی و سرحالی جزئی از خصوصیات ذاتی افراد به شمار نمیرود و نمی توان گفت که آنها همانطوری به دنیا می آیند؛ هیچ کس هم محکوم نیست که تا آخر عمر خود ناراحت و بدحال باقی بماند. میزان خوشحالی، یک مسئله کاملاً اکتسابی است و یاد گرفتن آن هم کار دشواری نیست. هر کس به راحتی می تواند با عادت های بد خود مبارزه کرده و خوش بینی را به زندگی خود راه دهد.

    در تحقیقاتی که من پیرامون خوشحالی و خوش بینی برای کتابم: "خوش بینی خودجوش: استراتژی های تثبیت شده برای کامیابی و خوشحالی" انجام داده ام، توانستم از بسیاری از الگو ها و تکنیک ها پرده برداری کنم. شما هم می توانید این استراتژی ها را تمرین کنید تا خوشحالتر، سرحال تر، و خوش بین تر شوید.

    1- از خون آشام های احساسی پرهیز کنید

    آیا جذب افرادی می شوید که شما را از نظر احساسی تخلیه کرده و خودشان جزء بازنده ها حساب می شوند؟ آیا مانند یک آهن ربا، افراد بازنده را به خود جذب میکنید؟

    می توان گفت که اینگونه افراد خود به خود باتری شما را خالی می کنند، روند زندگی را کند کرده و طرف مقابل را عصبانی و ناراحت میکنند. برای اینکه بتوانید خوشحال، خوش بین و پرانرژی باقی بمانید باید تا آنجایی که امکان دارد از این قبیل افراد دوری کنید. افراد ناراضی و بدبین به راحتی اجازه می دهند تا این خون آشام ها به جانشان بیفتند و احساسات مثبتشان را مستقیماً از مغزشان بمکند. از جمله افراد خون آشام احساسی می توان به افرادی که مرتباً در حال مسخره، انتقاد، تخریب و سرکوب کردن هستند اشاره کرد.

    یک لیست از افرادی که در موقعیت های مختلف با آنها برخورد می کنید تهیه کنید و سپس سعی کنید ارتباط خود را با افرادی که در بالا به آنها اشاره کردیم به کمترین میزان برسانید و در یا در صورت امکان ارتباط خود را به طور کلی با آنها قطع کنید. توجه: افراد خوشحال و خوش بین خودشان پیام آور صلح و دوستی هستند و افراد ناراحت و بدبین خودشان به عنوان نوعی خون آشام احساسی تلقی می شوند.

    2- ذهن خود را پاکسازی کنید

    آیا می توان همانطور که جسم را در بیمارستانها زهرزدایی می کنند، با ذهن نیز همین کار را انجام داد؟ برای اینکه افکار منفی و مخرب را به ذهن خود راه ندهید همیشه باید این "قانون شادکامی" را در ذهن داشته باشید: شما در آن واحد تنها می توانید به یک مسئله فکر کنید. به این معنا که یا می توانید بر روی یک مسئله ناراحت کننده/بد بینانه تمرکز کیند و یا بر روی یک موضوع خوشحال کننده/ خوش بینانه. حق انتخاب با شماست. افراد بدبین معمولاً همیشه در این فکر هستند که چگونه ممکن است شکست بخورند و دیگر نتوانند از جایشان بلند شوند. آنها همیشه انتظار وقوع بدترین اتفاق ها را دارند. از سوی دیگر افراد خوش بین همیشه منتظر بهترین ها هستند. بهتر است ذهن خود را خانه تکانی کنید. زمانیکه به یک مشکل برخورد می کنید سریع به فکر یافتن راه چاره ای برای فائق آمدن و حل آن باشید. افراد بدبین و ناراحت در این شرایط فقط به دنبال گله و شکایت هستند و افراد خوش بین و موفق در پی یافتن راه حل.

    3- خوش بینی و خوشحالی با اعداد

    آیا به طور وسواسی به سمت افکار منفی کشیده می شوید و حالات بدی به شما دست می دهد؟ یک راه ساده این است که خودتان مسیر حرکت فردیتان را به سمت افکار مثبت تغییر دهید. به راحتی می توانید در تغییر افکار منفی به مثبت یک متخصص شوید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بر روی شمارش و تغییر ایده های منفی به مثبت تمرکز کنید. هر بار که یک فکر منفی به ذهنتان خطور کرد، به سرعت آن را به یک فکر مثبت تغییر دهید. هر بار که این کار را انجام دادید، یک تیک بر روی یک صفحه کاغذ بزنید. هدف شما باید این باشد که تعداد دفعاتی را که نیاز به انجام یک چنین کاری پیدا می کنید، به صفر برسانید. به عنوان مثال شاید در ابتدا نیاز باشد که به طور روزانه 50 تیک در کاغذ بزنید. به مرور زمان این عدد به 30 و 20 و به 10 میرسد. اگر شما به شدت منفی گرا باشید با انجام این تکنیک تبدیل به یک فرد به شدت مثبت اندیش می شوید.

    4- وضعیت قرار گرفتن بدن خود را تغییر دهید

    افراد پر انرژی و خوشحال، گام های بلند تری بر می دارند، تند تر راه می روند، و صاف می ایستند و به نظر می رسد که از منبع پایان ناپذیر انرژی تغذیه می شوند. از طرف دیگر افراد بدبین و عبوس گام های کوتاه بر میدارند، پاهایشان را روی زمین می کشند و آرام و قوز کرده حرکت می کنند. به نظر می رسد که باتری آنها شارژ خالی کرده. مراقب وضعیت قرار گرفتن بدن خود باشید. سعی کنید بیشتر از ژست افراد خوش بین در راه رفتن و ایستادن خود استفاده کنید. استفاده از این تکنیک ها به شما کمک میکند تا روحیه ای شاد و پر انرژی پیدا کنید. انجام این کار ساده بوده و همچنین میتواند تاثیر مثبتی بر روی اطرافیانتان نیز داشته باشد.

    5- مراقب حرف زدنتان باشید – هیچ گاه از کلمه هایی نظیر "سعی" استفاده نکنید

    برای اینکه تبدیل به یک فرد خوش بین و سر حال بشوید، ابتدا باید یاد بگیرید که این افراد چه کارهایی انجام می دهند. افراد خوش بین برای خود شیوه عملکر و صحبت کردن منحصر بفردی دارند و از کلمات ویژه ای استفاده می کنند. همانطور که قبلاً هم گفته شد، لغاتی که در صحبت کردن خود از آنها استفاده می کنید، بر روی حالات درونی و میزان انرژی بدنتان تاثیر میگذارند. عوض کردن لغاتی که مورد استفاده قرار می دهید، می توانند نگرش و افکار تان را تغییر دهند. به جای استفاده از لغات "ناراحت کننده" از کلمات "شادی زا" استفاده کنید. به عنوان مثال به جای استفاده از عبارت: "من احساس می کنم دست پاچه شده ام" می توانید از عبارت مثبت: "من احساس می کنم به چالش واداشته شده ام اما مطمئنم که از عهده اش بر می آیم" استفاده کنید.

    تفاوت عمده ای که میان این دو گروه شاد و غمگین وجود دارد این است که گروه اول به ندرت و بهتر است بگوییم که هیچ گاه از لغاتی نظیر "سعی" و "اما" استفاده نمی کنند. این کلمات به نوعی نشان می دهند که شما هیچ گونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید؛ افراد خوش بین همیشه امیدوار هستند و مسئولیت همه کارهایی را که انجام می دهند را به عهده می گیرند. استفاده از کلمات این چنینی صرفاً بهانه آوردن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت هاست.

    6- به چیزهایی که می خواهید فکر کنید نه به چیزهایی که نمی خواهید

    نگرانی، اولین فاکتور تخریب خوشحالی و خوش بینی است. سریع ترین راه برای اینکه بتوانید خود را از انرژی و خوشی سرشار کنید، کنار گذاشتن نگرانی هاست. چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ هر بار که یک فکر منفی به ذهنتان خطور کرد سریعاً آن را به یک فکر مثبت تبدیل کنید (مانند یافتن راه حل برای مشکلات) افرادی که بیشتر بر روی راه حل ها تمرکز می کنند تا خود مشکل، خوش بین، خوشحال، و پر انرژی هستند.

    7- به دنبال کاری که به آن علاقه دارید بروید، این امر شما را سرزنده می کند

    بهترین راهی که می تواند شما را با خوشحالی تمام از جا بلند کند، دنبال کردن چیزی است که به آن علاقه دارید. ببینید چه چیزی شما را خوشحال می کند، آنوقت میبینید که صبح ها با چه انرژی از خواب بلند می شوید. افرادی که صبح ها تمایلی به بیدار شدن از رختخواب ندارند، روح زندگی را از دست داده اند. آنها هیچ دلیلی برای بیدار شدن از خواب و کار و تلاش ندارند. علایق خود را پیدا کنید و به دنبال آن بروید تا آتش زندگیتان برافروخته شود.

    همه افراد می توانند باعث ایجاد سرزندگی و خوشحالی در زندگی خود شوند. زمانیکه افراد مختلف از استراتژی هایی که در این مقاله به شما معرفی کردیم بهره می گیرند، خودشان اذعان می کنند که بار سنگینی از روی دوششان برداشته شده. آنها مثبت، و سر زنده شده و اعتماد به نفسشان افزایش پیدا می کند. شما برای به کار گرفتن این تکنیک ها فقط چند دقیقه وقت لازم دارید. این موارد می توانند به شما کمک کنند تا زندگی خود را در کلیه زمینه ها بهبود بخشید: سلامتی، ثروت، موفقیت شغلی.

    توجه: خوش بینی کلید پنهان موفقیت است. خوش بینی سبب ایجاد هیجان در زندگی شده و شما را تبدیل به یک فرد مسئولیت پذیر می کند. در مقابل افراد بدبین هیچ گونه تصویر ذهنی روشنی از یک زندگی موفق نداشته و فقط در حال گله و شکایت، سرزنش و بهانه جویی هستند. خوب حالا شما کدام گروه را انتخاب می کنید----- شاد و خوش بین یا ناراحت و بدبین؟ حق انتخاب با شماست؛

    مردمان

  7. #127
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    1 6 دلیل ترس از ایجاد تغییر در زندگی

    ایجاد تغییر در زندگـی ممکن است کمی ترس آور باشد، و بـا وجـود اینکه عمـیقاً می خواهید عنان سرنوشت خود را در دست گیرید، باز هیچ کاری نمی توانید پیش ببرید چون از ایـجاد آن تغییر وحشت دارید. در این مقاله به علت های تـرس شما می پردازیم و به شما کمک می کنیم که با آن مقابله کنید.


    1. ترس از ناشناخته ها

    ترس از ناشناخته ها باعث می شود افراد نتوانند از فرصت ها استفاده کرده و در موقعیت هایی که چندان خوشایندشان نیست باقی بمانند. هر موقع صحبت از تغییر پیش می آید، مردم به گفتن "چه پيش خواهد آمد" می افتند.
    • اگه اشتباه کنم چی میشه؟
    • اگه بدتر از اینکه الان هست بشه، چی میشه؟
    • اگه شکست بخورم چی میشه؟
    با خودتان فکر می کنید موقعیتی که الان دارید بهتر است و به همین خاطر همه ی ایده ها و افکار تازه برای تغییر را در ذهنتان دفن می کنید. و فکر میکنید باید همین جایی که هستید باقی بمانید. گوی شیشه ای هم ندارید که پیش بینی کنید در آینده چه روی می دهد، به همین خاطر نمی توانید مطمئن باشید که نتیجه کارتان چه خواهد شد. از آنچه که الان دارید مطلعید و با خودتان می گویید که این که دارید چندان هم بد نیست. درست است؟ ترس از ناشناخته ها یکی از مهمترین دلایلی است که افراد را از ایجاد هر نوع تغییر مثبت در زندگیشان باز می دارد.
    اگر ذهنتان را آزاد بگذارید، تا هر وقت که بخواهید برایتان تصورات منفی خلق می کند. اما کمی در موردش فکر کنید. شما توانایی فکر کردن به بدترین چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتد را دارید، پس چرا از این انرژی خود برای تصور بهترین چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتد استفاده نمی کنید؟ فقط باید تمرکز کنید. وقتی شانس این هم وجود دارد که نتیجه کارتان خوب باشد، چرا وقتتان را براي فکر کردن در مورد اتفاقات بد هدر می دهید؟ هر انتخابی که بکنید، فرصت های جدیدی پیش روی شما میگذارد. فرصت هایی که حتی فکرش را هم نمی توانستید بکنید.
    به نظر من هیچ انتخابی نادرست نیست، فقط فرصت هایی که به واسطه آن انتخاب برای ما پیش می آید با هم متفاوت هستند. اگر انتخاب های خود را مهیج و باارزش بدانید، تجربه ناشناخته ها برایتان ساده تر خواهد شد. فقط باید تصمیم بگیرید که چه کاری را می خواهید در حال حاضر انجام دهید. یادتان باشد انتخاب غلط وجود ندارد. آیا این طرز تفکر باعث نمی شود احساس بهتری به این تغییر داشته باشید؟

    2. عدم اطمینان به خود
    وقتی در نظر دارید که تغییری در زندگیتان ایجاد کنید، تردید دارید که آیا واقعاً از عهده آن برمی آیید یا نه. در این موقعیت ها همه چیز بزرگتر و دشوارتر از آنچه که هست به نظر می رسد و وقتی به آن نگاه می کنید به نظرتان کار بسیار سختی می آید. معمواً از خودتان می پرسید، "چه کسی می تواند این کار را انجام دهد؟ من که نمی توانم کار خیلی دشواری است."
    اگر بخواهید چیزهای بزرگ به دست آورید یا حتی فقط به آرامش درونی برسید، باید بتوانید از آن قلمرو آرامش خود بیرون آمده و چیزهای جدید را امتحان کنید. اگر موفق هم نشوید، حداقل تلاشتان را کرده اید و تا آخر عمرتان افسوس نمی خورید که چرا آن قدم را در زندگی برنداشتید. با امتحان کردن چیزهای تازه، دانشتان هم بیشتر شده و چیزهای جدید یاد می گیرید که در آینده به دردتان خواهد خورد. و از اینکه توانسته اید در یک موقعیت دیگر هم موفق شوید، اعتماد به نفستان بالا می رود.

    3. تنها حس کردن خود و تقلا برای تصمیم گیری
    گاهی اوقات وقتی موقعیت های دشوار در زندگی پیش می آید، احساس می کنید که تنها آدم روی زمین هستید که باید این تصمیم را بگیرید. فکر می کنید برای اطمینان از اینکه کار درستی را انجام می دهید نیاز به حمایت و اطمینان افراد دیگر دارید. نظر همه را می پرسید تا مجبور نباشید به تنهایی تصمیم بگیرید. از تجربه شخصی خودم میگویم که همیشه سخت ترین قسمت گرفتن تصمیم، تقلا و عذاب دادن خود برای گرفتن آن است. آنقدر به خودمان فشار می آوریم که هم خودمان و هم افراد دور و برمان را حسابی خسته و بیمار می کنیم. و وقتی با هزار زور و تقلا تصمیم نهایی را می گییم، احساس می کنیم که باری سنگین از روی دوشمان برداشته شده و از تصمیمی که گرفته ایم احساس آزادی و هیجان می کنیم. اما آن بخش تقلا برای تصمیم گیری است که ممکن است از ادامه راه دلسردتان کند. به این خاطر به نفعتان است که هرچه سریعتر تصمیمتان را گرفته و کارتان را جلو ببرید.

    4. تصور اینکه فقط یک انتخاب دارید
    گاهی اوقات وقتی برای گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم تلاش می کنید، اگر نخواهید که وضعیت موجود را قبول کنید فکر می کنید که فقط یک انتخاب پیش رویتان است. مثلاً یا باید در شغلی که از آن متنفرید باقی بمانید، یا اینکه از آن بیرون بیایید و بیکار باشید. و تصورات دیگری هم که پشت این مسئله می آید: من تا آخر عمر بیکار می مانم و هیچ کاری گیرم نمی آید و باید از گرسنگی بمیرم. چون انتخاب دیگری پیش رویتان قرار نگرفته، فکر میکنید که فقط یک انتخاب دارید. اما واقعیت این است که انتخاب های دیگری هم برایتان وجود دارد. فقط کافی است کمی فکر کنید تا لیستی از راه حل ها جلوی رویتان سبز شود.

    5. توجه به مسائل ظاهری
    مشکل دیگری که برای ایجاد تغییر برای اکثر افراد پیش می آید این است که برای تعریف هویت و ارزشمان، به مسائل ظاهری و بیرونی توجه میکنیم (اینکه کارمان چیست، دارایی هایمان چقدر است، درآمد ماهیانه مان چقدر است و ...). اگر آخرین مدل ست تلویزیون را نداشته باشیم، احساس می کنیم که در زندگی شکست خورده هستیم. برای از دست دادن همه ثروتمان نمی توانیم ریسک کنیم. چون این دارایی و ثروت ماست که هویت ما را تشکیل می دهد. مردم معمولاً از کارمان سؤال می کنند و همین باعث می شود که شغلمان هم جزئی از هویتمان باشد.
    اما چیز دیگری که بیشتر باید به آن توجه کنیم، ارزش روابطمان با دیگران است و اینکه چطور می توانیم به آنها کمک کنیم. وقتی به بقیه کمک میکنید (قدردانی آنها را میبینید و خودتان حس می کنید که مفید واقع شده اید) احساس خوبی به شما دست می دهد. و این لذت بسیار عمیق تر از لذتی است که از خرید آخرین دستگاه تلویزیون عایدتان می شود.
    و اینکه زندگی اي داشته باشید که خودتان از آن لذت ببرید، بسیار مهمتر از ادامه دادن به شغلی است که از آن تنفر دارید. چیزی که من از آن اطمینان دارم این است که موقع مرگ چیزی که به یاد ما می ماند، آخرین ماشینی که راندیم یا خانه بزرگی که در آن سکونت داشتیم نیست، این روابطمان با دیگران است که همیشه در ذهن ما ماندگار خواهد بود.

    6. در بند کردن خود به خاطر مسائل مختلف
    به همراه توجه به مسائل ظاهری و بیرونی، این واقعیت می آید که ما به دارایی ها و مقام و قدرتمان بعنوان یک منبع اطمینان و امنیت نگاه می کنیم. مردم عادت دارند در شغل هایی که از آن متنفرند بمانند و مدام با خود می گویند که تا وقتی که از تمام مرخصی هایم استفاده کردم اینجا می مانم یا تا وقتی حقوق بازنشستگیم را گرفتم می مانم. اما این فقط در ذهن آنهاست، در عمل هیچوقت آن روز نخواهد آمد. آیا وقتی 80 سالتان شد خوشحال خواهید بود که همه عمرتان را در کاری که از آن نفرت داشتید به خاطر چند روز مرخصی تلف کردید؟ همین فکرهاست که باعث می شود مدتی طولانی اسیر موقعیت هایی شویم که به هیچ وجه از آن راضی نیستیم.
    لازم نیست خودتان را با هر اتفاقی که می افتد، تطبیق دهید
    بدترین قسمت ترس از تغییر آنجاست که می توانید برای هر چه که اتفاق بیفتد، خودتان را هماهنگ کنید. اینطوری کمی از ترس آن هم ریخته می شود. واقعیت این است که این راه زندگی بسیار وحشت آورتر است چون احساس نمی کنید که اتفاقاتی که برایتان می افتد در اختیار و کنترل شماست، و همیشه از این می ترسید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این جرات را داشته باشید که در مواقع لزوم تغییری به زندگیتان وارد کنید، نه تنها باعث می شود کنترل زندگیتان را در دست گیرید، بلکه زندگیتان را سرشار از لذت و هدف خواهد کرد. آیا این واقعاً آن چیزی نیست که همه ما دنبالش هستیم.

    منبع: مردمان

  8. #128
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض اسپری اعتماد به نفس برای خجالتی ها

    دانشمندان در دانشگاه زوريخ موفق به توليد يك افشانه استنشاقي شده‌اند كه به ادعاي آنها مي‌تواند ويژگي خجالتي بودن افراد را كاهش داده و به انها كمك ‌كند تا با ديگران روابط اجتماعي برقرار كنند.
    به گزارش سرويس «علمي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به گفته آنها كاربرد اين افشانه بسيار ساده است و هر فردي مي تواند اعتماد به نفس خود را فقط با پاشيدن اين افشانه به روي بيني خود افزايش دهد.
    محققان مي‌گويند كه اين افشانه قدرت يك هورمون تقويت كننده احساس مطلوب موسوم به اوكسي توسين را افزايش مي دهد که يك انتقال دهنده عصبي در مغز است كه با درك و برقراري پيوند اجتماعي در ارتباط است.

    اين هورمون كه مخصوص پستانداران است، به طور طبيعي، زماني در بدن توليد مي‌شود كه در فرد احساس علاقه و عشق به وجود آيد و يا هم چنين باعث وضع حمل در زنان باردار مي‌شود. اين افشانه حاوي نوع مصنوعي اين هورمون است كه در آزمايشگاه تهيه شده است.

    دكتر ماركوس هاينريش از دانشگاه زوريخ در آلمان در اين زمينه مي‌گويد كه طي مطالعات انجام شده بر روي 70 فرد بزرگسال معلوم شد كه اين افشانه تغييرات قابل ملاحظه‌اي بر روي رفتارهاي اين افراد بر جاي مي‌گذارد.

    وي مي‌گويد در تمام شركت كنندگان در اين پژوهش به محض استفاده از اين افشانه احساس اضطراب و نگراني متوقف شد و در عوض احساس اعتماد به نفس به وجود آمد و اين افراد توانستند بهتر با اعضاي ديگر گروه ارتباط برقرار كنند.

  9. #129
    پروفشنال sepideh_248's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    SinCity
    پست ها
    825

    پيش فرض تلفن همراه و کاهش حافظه جوانان

    به گزارش باشگاه خبرنگاران بنا بر تحقيقات مرکز تحقيقات خواب از دانشگاه "لوگبروا"؛ نتايج تحقيقات در انگليس نشان مي دهد؛ رشد استفاده از تلفن همراه و ديگر ابزارهاي قابل حمل که مي توانند حجم بالايي از اطلاعات را درخود ذخيره کنند، باعث کاهش قدرت حافظه کاربران مي شود.
    اين گزارش مي افزايد؛ کاربران نسل جوان که از ابزارهاي قابل حمل مدرن و تلفن هاي همراه براي ثبت موضوعات مهم خود استفاده مي کنند، حتي در به خاطرسپردن اطلاعات جزئي در حافظه بلند مدت دچار مشکل هستند.

    براساس اين گزارش؛ يک چهارم از شرکت کنندگان در اين نظرسنجي تائيد کردند که شماره تلفن منزل خود را به خاطر نمي آورند، درحالي که دو سوم شرکت کنندگان اظهار داشته اند که نمي توانند تاريخ تولد والدين يا سه دوست بسيار صميمي خود را به ياد آورند.
    بنابراين گزارش ، از جواناني که از فناوري هاي پيشرفته استفاده مي کنند نسبت به نسل هاي سالمند ، نتايج بدتري بدست آمد، به طوري که تعداد افراد زير 30 سال شرکت کننده در اين نظرسنجي که تاريخ تولد خويشاوندان و شماره تلفن منزل خود را به ياد نمي آوردند بيشتر از افراد بالاي 50 سال بود.

    محققان اين مرکز، علت اين مسئله را استفاده روزافزون جوانان از حافظه هاي مصنوعي ابزارهاي قابل حمل به جاي حافظه خود دانسته اند. به اعتقاد اين محققان عدم استفاده از حافظه باعث تنبلي آن شده و خطر ابتلا به آلزايمر را افزايش مي دهد.

  10. #130
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    به گزارش باشگاه خبرنگاران بنا بر تحقيقات مرکز تحقيقات خواب از دانشگاه "لوگبروا"؛ نتايج تحقيقات در انگليس نشان مي دهد؛ رشد استفاده از تلفن همراه و ديگر ابزارهاي قابل حمل که مي توانند حجم بالايي از اطلاعات را درخود ذخيره کنند، باعث کاهش قدرت حافظه کاربران مي شود.
    اين گزارش مي افزايد؛ کاربران نسل جوان که از ابزارهاي قابل حمل مدرن و تلفن هاي همراه براي ثبت موضوعات مهم خود استفاده مي کنند، حتي در به خاطرسپردن اطلاعات جزئي در حافظه بلند مدت دچار مشکل هستند.

    براساس اين گزارش؛ يک چهارم از شرکت کنندگان در اين نظرسنجي تائيد کردند که شماره تلفن منزل خود را به خاطر نمي آورند، درحالي که دو سوم شرکت کنندگان اظهار داشته اند که نمي توانند تاريخ تولد والدين يا سه دوست بسيار صميمي خود را به ياد آورند.
    بنابراين گزارش ، از جواناني که از فناوري هاي پيشرفته استفاده مي کنند نسبت به نسل هاي سالمند ، نتايج بدتري بدست آمد، به طوري که تعداد افراد زير 30 سال شرکت کننده در اين نظرسنجي که تاريخ تولد خويشاوندان و شماره تلفن منزل خود را به ياد نمي آوردند بيشتر از افراد بالاي 50 سال بود.

    محققان اين مرکز، علت اين مسئله را استفاده روزافزون جوانان از حافظه هاي مصنوعي ابزارهاي قابل حمل به جاي حافظه خود دانسته اند. به اعتقاد اين محققان عدم استفاده از حافظه باعث تنبلي آن شده و خطر ابتلا به آلزايمر را افزايش مي دهد.


    بیا بلاخره با دنیای تکنولوژی پیش بریم یا نه؟
    یعنی برای قبولی در کنکور اینترنت و کامپیوتر و گوشی موبایل و ..... رو باید کنار گذاشت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •