هیچ سوال بی جوابی ندارم ، شاید یه سری سوال علمی که بعدا کشف میشه.
هیچ سوال بی جوابی ندارم ، شاید یه سری سوال علمی که بعدا کشف میشه.
بزرگترین سوال !
من کیم ؟ این دنیا دقیقا چیه ؟ هدف از وجود من چیه ؟! چرا من به وجود اومدم ؟ چرا باید محکوم به زندگی باشم ؟ معنی زندگی چیه ؟ سوالایی که هیچکس جوابشو نمیدونه
اینکه هدفم از زندگی کردن چیه ؟ واقعا به چه انگیزه ای زتدگی کنم ؟
نوشته شده توسط banii [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قطعا نمیاد,باید خودت بسازیش..
ما که دادیم چین بسازهمنتظریم بفرسته برامون(اشاره به خودم....آره بشین تا بیاد)نوشته شده توسط VAHID [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخ که حرف دل منو زدی ستاره جان......فلسفه ی وجودی بعضی از ادمها در سر راه زندگی ما چیست؟
یه سری افراد یهویی اصن معلوم نیس از کجا پیدا میشه...میان کل مسیر زندگیتو عوض می کنن....بعدشم میزارن میرن....
خیلی دوست دارم بدونم هدفشون واقعن چیه؟؟
اینه که چرا من قبل از سن تکلیف ، نماز و روزه و عبادت خدا پرداختم ... اما هیچ در زندگیم تاثیری نداشته است ...نوشته شده توسط Atghia [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هدفشون عوض کردن مسیر زندگیه اینو اونه دیگه ازین واضحتر؟ بعدم میرن سراغ بعدینوشته شده توسط raana [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بزرگترین سوالمم یادم رفته یه سوال خیلی مهم داشتم یادم نیست چی بود.
سوالم اینه که سوالم چی بود؟ یه وقتاییم یه چیزایی گم میکنم یادم نمیاد چی گم کردم.فقط میدونم یه چیزی سر جاش نیست.
اون روزی که منتظرشم کی می رسه؟...
آخرش با کی ازدواج میکنم.....چون حداقل 6-7 سال دیگس خیلی دوس دارم از حال و روز الانش با خبر باشم......
تو بزرگ ترین سوالی که تا امروز بی جوابه
نه تو بیداری، نه تو خواب، نه تو قصه و کتابه
برای دونستن تو، همه ی دنیا رو گشتم
از میون آتش و باد، خشکی و دریا گذشتم
تو رو پرسیدم و خواستم از همه عالم و آدم
بی جواب اومدم اما حالا از خودت می پرسم
تو رو باید از کدوم شب، از کدوم ستاره پرسید
از کدوم فال و کدوم شعر، پرسید و دوباره پرسید
تو رو باید از کدوم گل، از کدوم گلخونه بویید
تو رو باید با کدوم اسب، از کدوم قبیله دزدید
غایبِ همیشه حاضر! تو رو باید از چی پرسید؟
از تهِ دره ی ظلمت یا نوکِ قله ی خورشید؟
اون ورِ این جا و اون جا، اون ور امروز و فردا
عمق روح آبیِ آب، تهِ ذهن سبز صحرا
مث زندگی مث عشق، تو همیشه جاری هستی
تو صراحتِ طلوعو، نفسِ هر بیداری هستی
مث خورشید مث دریا، روشنی و با صراحت
تو صمیمیتِ آبی، واسه شستنِ جراحت
غایبِ همیشه حاضر! تو رو باید از چی پرسید؟
از تهِ دره ی ظلمت یا نوکِ قله ی خورشید؟
تو رو از صدای قلبم لحظه به لحظه شنیدم
تو رو حس کردم تو نبضم، من تو رو نفس کشیدم
مث حس کردن گرما یا حضور یک صدایی
به تو اما نرسیدم، ندونستم تو کجایی
تو رو باید از کی پرسید؟ تو رو باید با چی سنجید؟
تو رو حس می کنم اما کاشکی چشمام تو رو می دید
غایب همیشه حاضر! تو رو باید از چی پرسید؟
از تهِ دره ی ظلمت یا نوکِ قله ی خورشید
Last edited by banii; 05-04-2015 at 23:37.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)