یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشـــی می زند،
نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه!
قیـــد احساسش را مـــی زنـد .. /.
" عامه پسند "
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشـــی می زند،
نــه اینــکه یک تــیغ بردارد رگــش را بزنـــد...نــه!
قیـــد احساسش را مـــی زنـد .. /.
" عامه پسند "
غریبه ها
شاید باور نکنید
اما آدم هایی پیدا می شوند
که بی هیچ غمی
یا اضطرابی
زندگی می کنند
خوب می پوشند
خوب می خورند
خوب می خوابند
از زندگی خانوادگی لذت می برند.
گاهی غمگین می شوند
ولی
خم به ابرو نمی آورند
و غالبا حالشان خوب است
و موقع مردن
آسان می میرند
معمولا در خواب
لب چشمه
پ ن : این شعر منو یاد مادربزرگم انداخت......امروز 16 سالگرد نبودنشه.میگن راحت مُــــــرد.......آسون، بدون هیچ دردی!
علت و معلول
خوبا اغلب خودشون، خودشونو می کشن
تا خلاص شن،
اونائی ام که می مونن
اصلا درست نمی فهمن
چرا همه
می خوان
از دستشون
خلاص شن
چارلز بوکوفسکی
(کتاب: تو مشغول مردن ات بودی - ترجمه: محمدرضا فرزاد)
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت خواب بمانم ..
شاید تا آن موقع نصف آدم های دنیا بمیرند
و
مجبور باشم
" فقط "
نصف دیگرشان را تحمل کنم .. /.
" عامه پسند "
+
نابغه کسی ست که بتواند مسائل عمیق و پیچیده را در قالب جملات ساده بریزد .. /.
" چارلز بوکوفسکی "
پ.ن : درست مثل خود ِ بوکوفسکی ِ لعنتی; )
چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی اما سال ها طول می کشد تا این را بفهمی ؛ وقتی هم که آخر سر می فهمی اش دیگر خیلی دیر شده
و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر فهمیدن نیست .
سوختن در آب ، غرق شدن در آتش / چارلز بوکوفسکی
گاو در کلاس آموزش هنر
هوای خوب
مثل
زن خوبه
همیشه پیش نمی آد
وقتی هم بیاد
برا همیشه
نمی مونه
مرد اما
قرص تره
اگه بَده
بختِ اینکه همونطور بمونه بیشتره
اگه هم خوبه
که خب خوب می مونه
ولی زن
عوض میشه
با
بچه
سن و سال
رژیم غذایی
حرف
ماه
بود و نبود آفتاب
یا لحظه های خوش.
زن حیاتش
به تیمار عاشقانۀ توئه
در حالی که مرد رو
اگه بهش نفرت بِدی
قوی تر می شه.
( کتاب:تو مشغول مردن ات بودی )
بعضی وقت ها چیزها همانی هستند که می بینی، نمی شود انتظار بیشتری ازشان داشت.
عامه پسند/چارلز بوکفسکی
سـپتامـبر ۱۹۸۷ {مجله ی مـصاحـبه} / چــارلـز بـوکـفسکــی /ترجمه پـیمان خاکــسار
«« درباره ی زشــتی »»
چیزی به اسم زشتی وجود نـدارد.
چیزی به نـام نقص خـلقت هست ولی زشتـی ظاهـری وجـود خـارجی ندارد.
«« درباره ی بـدبینـی »»
همیشه محکـم به بدبـین بـودن شده ام.به نظـر مــن بدبینی یک جـور ضـعفه.
مـی گه : همه چیز غلطه.همه چیز مـزخـرفه!می دونی این اصلآ درست نیست !
بدبینـی ضعـیفه کـه نمـی گذاره قـادر باشـی خودت رو با اتفاقاتـی
کـه در لـحظه مـی افته وقــف بدی.
بله .. بدبیـنی قطعـا یک ضـعف است. *درســت مـثل خـوش بینـی.*
(( خورشـید مـی درخـشد پـرنده ها مـی خواننـد پـس لـبخند بـزن )) این هم مـزخرفه.
حقــیقت جـایـی میان ایـن دو اسـت.
«« دربـاره ی تــرس »»
مــن هــیـچ چــیـز راجــع بـهش نـمــی دونـم ! { مـی خنـدد }
آنقدر خيانت و نفرت و پوچي
در توده ي مردم ميانه حال انباشته شده است كه مي تواند
هر ارتشي را يك روزه مسلح كند
و زبده ترين قاتلان آنانند كه عليه كشتن موعظه مي كنند
و آنها كه از همه بيشتر نفرت مي ورزند موعظه ي عشق مي كنند
و بالاخره بهترين جنگاوران آنانند كه دعوت به صلح مي كنند
آنها كه دعوت به خدا مي كنند، خود به خدا نياز دارند
آنان كه دعوت به آرامش مي كنند، عشق را نمي شناسند
از موعظه گران بپرهيزيد
از آنان كه ادعاي دانستن دارند بپرهيزيد
از آنان كه كتاب را به زمين نمي گذارند بپرهيزيد
از آنان كه از فقر بيزارند يا به آن افتخار مي كنند بپرهيزيد
از آنان كه تملق تان مي گويند بپرهيزيد
چرا كه در برابرش تملق مي خواهند
از آنهايي كه همه چيز را بازرسي مي كنند بپرهيزيد
آنها از چيز هايي كه نمي دانند وحشت دارند
از آنان بپرهيزيد كه به دنبال جمع هاي وفادار مي گردند
چون خود به تنهايي هيچ اند
از زنان و مردان ميانه حال بپرهيزيد
از عشقشان بپرهيزيد
عشقشان جستجوي ميان مايه به دنبال ميان مايه است
ولي نبوغي در نفرتشان هست
آنقدر كه تو را بكشند
كه همه را بكشند
تنهايي را نمي خواهند
تنهايي را درك نمي كنند
تلاش مي كنند هر چيز كه با ايشان فرق دارد را نابود كنند
توان آفريدن هنر ندارند
اگر در آفريدن چيزي شكست بخورند
تقصيرش را به گردن دنيا مي اندازند
وقتي نمي توانند با تمام وجود عشق بورزند
عشق شما را نا كامل مي دانند
آن وقت از شما متنفر خواهند شد
و نفرتشان تمام عيار است مثل يك الماس درخشان
مثل يك چاقو
مثل يك كوه
مثل يك ببر
مثل شوكران
اين است والاترين هنرشان
رو سنگ قبرش نوشتند تلاش نکنید...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)