تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 16 اولاول 123456713 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 157

نام تاپيک: شعرا

  1. #21
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض مهرداد اوستا

    زندگینامه

    مهرداد اوستا (محمد رضا رحمانی) شاعر و نویسنده ی معاصر در17 اردیبهشت سال 1308
    شمسی در خانواده ای اهل شعر در شهر `بروجرد` به دنیا آمد. پدر مادرش `حاج دوخا محمد` متخلص به `رعنا`
    شاعری بسیار خوش ذوق و توانا بود .

    سخاوتمندی حاتم گونه ی او باعث شد تا در سن 3 سالگی با بخشیدن لباس تن خود به یکی از کودکان همسن و سالش تحیر همگان را برانگیزد.

    در 10 سالگی با سرودن شعر- آنهم موزون و مقفی- مورد تشویق یکی از آموزگارانش قرار گرفت، گوئی خود نیز به استعداد شگرف خویش واقف بود، زیرا در 12 سالگی شهر بروجرد را برای خود کوچک دید و راه تهران را پیش گرفت و تا پایان عمرپر بارش در این شهر اقامت گزید.

    پس از سپری کردن دوره دبیرستان، ضمن تدریس در مدارس و دبیرستانها، تحصیلات آکادمیک خویش را تا اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه ادامه داد و به دلیل اندوخته های خارق العاده ذهنی اش در زمینه ادبیات و علوم انسانی در سن 25 سالگی بعنوان جوانترین استاد جذب دانشگاه شد و در سن 30 سالگی به عضویت شورائی درآمد که رساله دکترای دانشجویان دوره دکتری ادبیات فارسی را تأئید یا رد می نمود.

    مطالعه شبانه روزی وی باعث گردید در مدت کوتاهی بر ادبیات فارسی، عرب و بطور کلی ادبیات جهان تسلط کامل پیدا کند و بعنوان یکی از سخنرانان برنامه `مرزهای دانش` رادیو، که در آن زمان از وزین ترین برنامه های رادیوئی بود در کنار اساتید بزرگی همچون `محیط طباطبائی` و `ضیأالدین سجادی` به سخنرانی بپردازد.

    این ادیب گرانقدر و شاعر بزرگ با آنکه در همه زمینه های شعری قدرت خویش را به نمایش می گذاشت، اما به قصیده بیشتر از سایر انواع شعر عشق می ورزید و به حق لقب بزرگترین قصیده سرای معاصر بعد از ملک الشعرای بهار را از آن خود ساخت.

    او با تصحیح `دیوان سلمان ساوجی` در سن 22 سالگی و انتشار نخستین مجموعه شعر خود با نام `از کاروان
    رفته` تحسین بسیاری از صاحبنظران را نسبت به خود برانگیخت.

    در سال 1327 همزمان با ورود به دانشگاه تهران به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به عنوان مسئول سامان دادن به کتابخانه های موجود و مقالات و کتب ادبی این وزارتخانه و نیز دبیر در چندین دبیرستان تهران به فعالیت پرداخت. در سال 1330 با کسب مدرک کارشناسی به ادامه ی تحصیل رشته ی فلسفه در دانشگاه تهران پرداخت.

    استاد اوستا ضمن تدریس در دانشگاه تهران سفرهای متعددی را به کشورهای مختلف انجام داد و آثار و اشعار ارزشمندی از خود بر جای نهاد. سرانجام در سال 1370 در سن 62 سالگی در اثر عارضه قلبی در گذشت و پیکر وی در قطعه مشاهیر ادب و هنر ایران در تهران به خاک سپرده شد.


    ویژگی سخن
    سبک اوستا به شیوه‌ی شعرای خراسانی و بیشتر به ناصرخسرو، خاقانی و مسعود سعد نزدیک است. در اندیشه‌های شاعرانه‌اش غالباً دقایق فلسفی و تفکرات حکیمانه را می‌پروراند و به فلسفه نسبی نزدیک می‌شود. او معتقد است که «یک هنرمند باید فرزند زمان خود باشد و اگر احیاناً خود نیازمندیهای زیادی از نظر مادی ندارد باید آنقدر روحیه‌ی حساس و تأثیرپذیری داشته باشد که دردها و نیازمندیهای اکثریت مردم را درک کند و آینه‌ی گویای رنج و شادی مردم زمان باشد».


    معرفی آثار
    1. تصحیح دیوان سلمان ساوجی
    2. تصحیح دو رساله از خیام، «رساله‌ی وجود» و «نوروزنامه»، با شرح حال خیام
    3. کتاب فلسفه و منطق و روان‌شناسی برای دبیرستانی‌ها
    4. از کاروان رفته- مجموعه‌ی شعر
    5. شراب خانگی، ترس محتسب خورده
    6. حماسه‌ی آرش
    7. پالیزبان- مجموعه‌ی نثر، داستان
    8. امام، حماسه‌ای دیگر


    استاد اوستا بیش از 40 اثر تحقیقی و یا تألیفی در زمینه ادبیات و هنر از خود به یادگار گذاشته که بیش از 20 اثر آن در زمان حیات ایشان وبقیه بعداً منتشر شده است.

    "راما" (در شعر)، "پالیزان" و "از امروز تا هرگز" (در نثر داستانی)، "تیرانا" (در نثر انتقادی)، "عقل و اشراق" (در فلسفه)، "اندیشه فلاسفه شرق و غرب"، "روش تحقیق در دستور زبان و شیوه نگارش فارسی"، "رساله ای در فلسفه، منطق، روانشناسی واخلاق"، "روش تحقیق درزیباشناسی" و "نقد و بررسی افسانه های ملل" (در چندین جلد)، "منطق کلام حافظ" و "منطق کلام فردوسی"، "منطق کلمات"، "منطق حماسی مهابرات"، "نقد وبررسی آثار سنائی"، "تصحیح کلیات شیخ سعدی"، "تصحیح دیوان ابوسعید ابوالخیر"، "تحلیل نوروز نامه و رساله وجود حکیم عمر خیام نیشابوری"، "تحلیل فلسفی و علمی پیرامون اصول ادیان"، "لحن شناسی پیرامون آثار و افکار بزرگان سخن ایران"، "روش تحقیق در تاریخ هنر"، "تصحیح مجدد دیوان سلمان ساوجی"، "روش تحقیق در تحولات فکری و فلسفی در اروپا و آسیا"، "سیر مکاتب هنری در ایران"، "هدف هنر در شرق و هدف آن در اروپا"، "مکاتب هنری در شرق"، "مکاتب هنری در اروپا"، "مکاتب فلسفی در اروپا"، "مکاتب فلسفی درآسیا"، "هدف نهائی در شرق و غرب"، "کارنامه شعر معاصر"، "کارنامه نثر معاصر" و "تأثیر ادبیات ایران بر ادبیات جهان" (در تحقیق)، "اشک وسرنوشت" (تألیف) میباشند.

    با من بگو تا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو
    خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو

    راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن
    دیگر بگو از جان من, جانا چه می‌خواهی؟ بگو

    گیرم نمی‌گیری دگر, زآشفته ی عشقت خبر
    بر حال من گاهی نگر, با من سخن گاهی بگو

    ای گل پی هر خس مرو, در خلوت هر کس مرو
    گویی که دانم, پس مرو، گر آگه از راهی بگو

    غمخوار دل ای می نیی, از درد من آگه نیی
    ولله نیی, بالله نیی, از دردم آگاهی بگو

    بر خلوت دل سرزده یک ره درآ ساغر زده
    آخر نگویی سرزده, از من چه کوتاهی بگو؟

    من عاشق تنهایی‌ام سرگشته شیدایی‌ام
    دیوانه‌ای رسوایی‌ام, تو هرچه می‌خواهی بگو


    سال شمار زندگی
    نخستین شعرش را در سن ده سالگی در کلاس پنج ابتدایی سرود. این شعر دربارهٔ واقعهٔ عاشورا بود. معلمانش با این شعر وی را تشویق به سرودن شعر کردند.
    در ۱۲ سالگی از بروجرد به تهران آمد و دوره دبیرستان را در پایتخت گذراند.
    پس از گرفتن دیپلم ادبی، به استخدام آموزش و پرورش در آمد.
    در سال ۱۳۲۷، تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغاز کرد و آن را تا گرفتن درجهٔ فوق لیسانس فلسفه ادامه داد.
    در سال ۱۳۳۲، نخستین اثر وی که تصحیح دیوان سلمان ساوجی بود، بوسیلهٔ انتشارات زوار به چاپ رسید.
    پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مهرداد اوستا مردم را به مبارزه فرا میخواند

    در شهریور ۳۲ به جرم مخالفت با رژیم شاه به زندان افتاد. وی اشعاری در مبارزه با رژیم شاه داشت که میتوان به شعر زیر که در سال ۱۳۳۵ سروده بود اشاره کرد:
    خانه‌ها ویران، پی آبادی کاخی چراست؟
    تا سزد خودکامه‌ای را دستگاه خودسری

    سال ۱۳۳۳، سال آغاز تدریس وی در دانشگاه تهران، در همین سال نیز ازدواج کرد.
    سال ۱۳۳۵، با سباستین مونه فیلسوف شرق شناس فرانسوی آشنا شد.
    سال ۱۳۳۹، نخستین مجموعه شعر او به نام" از کاروان رفته" منتشر شد.
    سال ۴۴، سفر به اروپا
    سال ۵۱، دومین مجموعه شعر وی به نام" شراب خانگی ترس محتسب خورده" را در قالب قصیده منتشر کرد.
    پس از پیروزی انقلاب، سمتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ریاست دانشگاه تهران، ریاست مجتمع عالی هنر و... را عهده دار شد.
    سال ۶۲،سفر به فرانسه
    سال ۶۷، سخنرانی درباره شعر و شخصیت حافظ در کنگره ی بزرگداشت حافظ
    سال ۶۹، شرکت در برزگداشت خلیل الله خلیلی شاعر بزرگ افغانستان
    سال 70درگذشت در اثر حمله قلبی

  2. #22
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    1 شعرای نوگرا

    نیما یوشیج

    سهراب سپهری

    احمد شاملو

    حمید مصدق

    فروغ فرخزاد

    فریدون مشیری

    مهدی اخوان ثالث

    منوچهر آتشی

    قیصر امین پور

    طاهره صفار زاده

    سیاوش کسرایی

    هوشنگ ابتهاج

    سلمان هراتی

    فاطمه راکعی

    محمد رضاشفیعی کدکنی

    مهدی سهیلی

    نصرت رحمانی

    یغما گلرویی

    یدالله رویایی

    محمود مشرف آزاد تهرانی

    علی موسوی گرمارودی

    ساعد باقری


    __________________________________________________ _____________________________________


    نیما یوشیج



    نام اصلی نیما یوشیج، علی اسفندیاری است. او در آبان 1276 شمسی در " یوش" در استان مازندران به دنیا آمد.

    نیما نخستین شاعر نوپرداز در ایران نبود، پیش از او نیز افراد دیگر، چون ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت و ... بیرون از قالب های رسمی اشعاری سروده و منتشر کرده بودند.

    ولی نیما کسی بود که با دقت زیاد و صرف وقت بسیار (حدود 38 سال) توانست قالبهای کهن را در هم بریزد و راهی نو پیش پای شعر فارسی باز کند.

    کودکی نیما (به قول خویش) در بین شبانان و آرامش کوهستان گذشت.

    مقدمات درسی را در مکتب خانه ی ده آموخت و سپس به تهران آمد. در تهران او به مدرسه ی کاتولیک "سن لوئی" که دروسش به زبان فرانسه تدریش می شد رفت و آشنایی او به زبان فرانسه، سرآغاز دگرگونی در وی شد.

    نیما خود می نویسد:"تمام خیالات من برای شناسایی چیزهای خوبی بود که می خواستم فقط با آن شناسایی بر همسران خود تفوق یابم... در پانزده سالگی می رفتم مورخ شوم، گاهی نقاش می شدم و ... خوشبختانه هر نوع قوه خلاقه در من وجود داشت، ولی مراقبت و تشویق یک معلم خوش رفتار، که "نظام وفا" شاعر به نام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت."

    نظام وفا غزل سرایی بود که نیما "افسانه" را به او تقدیم کرد.

    نیما همزمان با تحصیل در مدرسه ی سن لویی به آموزش زبان عربی پرداخت.

    در سال 1298 شمسی در سن 22 سالگی به استخدام دولت درآمد، ولی کار اداری را دوست نداشت.

    در سال 1300 شمسی نخستین کتاب شعرش را یک مثنوی بود به نام "قصه ی رنگ پریده خون سرد"، با سرمایه ی شخصی در 30 صفحه منتشر کرد.

    تاریخ سرایش این شعر 1299 شمسی و امضای سراینده ی آن "نیما نوری" بود.

    "نیما" نام قهرمانی طبری، به معنای قوس و کمان بزرگ است.




    در پاییز 1301 شمسی نیما شعر "ای شب" را می سراید.

    "ای شب"، انحرافی جدی و بنیادی از شعر سنتی نبود ولی شور و سوزی که در شعر بود نام شاعر را بر سر زبان ها انداخت، به ویژه آنکه در نشریه ی ادبی معتبر "نوبهار" نیز چاپ شده بود که نشریه ی ادبای شناخته شده آن زمان بود.

    در دی ماه همین سال نیما شعر "افسانه" را می سراید و آن را در چند شماره ی پیاپی در مجله ی "قرن بیستم"، (به مدیریت میرزاده ی عشقی) به چاپ می رساند.

    "قرن بیستم" تندروترین و بی پرواترین نشریه ی ادبی- سیاسی آن سال ها بود و اثر افسانه در جامعه چنان بود که نیما به عنوان شاعر "افسانه" شناخته می شود.

    ولی افسانه با همه ی نوآوری ها و ارزش و اعتبارش، چهره ی انقلابی نیما را مشخص نمی کند.

    انقلاب نیما با دو شعر "ققنوس" (بهمن 1316 ش) و "غراب" (مهر 1317 ش) آغاز می شود و او این دو شعر را در مجله "موسیقی" که یک مجله دولتی بود منتشر کرد.

    نکته ی قابل توجه این است که در فاصله ی افسانه تا ققنوس (1300 تا 1316) نیما فقط اشعاری در قالب سنتی می سرود.

    نیما یوشیج علاقه ای به انتشار اشعارش، به ویژه در مجلات نداشت. او جز همین چند شعر که در فاصله ای حدود بیست سال در" قرن بیستم" و مجله ی "موسیقی" چاپ کرد، تا پایان عمرش دو سه شعر دیگر منتشر کرد.

    نیما یوشیج از سال های بیست به بعد، هر روز منزوی تر شد و پس از کودتای 1332 اعتمادش را از همه، جز یکی دو تن که در نامه ها از آنها یاد کرده است، از دست داد ولی بهترین اشعارش را نیز در همین سال ها سروده است.

    در مطالعه شعر نیما آنچه توجه را بیشتر جلب می کند، نگاه تازه او به طبیعت و جهان است.

    توجه او به درختان، گیاهان، حیوانات و حتی حشرات یادآور نوعی دقت نظر است که در دیگران کمتر دیده می شود.

    اما مهم ترین ویژگی شعر نیما که سرآغازی برای حرکت دیگران نیز شد، کوتاه و بلند کردن مصراع های شعر است.

    نیما "وزن" را برای شعر ضروری می دانست ولی معتقد بود یکسان بودن طول مصراع ها در یک شعر مهم نیست.

    (در شعر کهن علاوه بر رعایت وزن طول مصراع ها نیز با هم برابر است)




    در واقع نیما از وزن و قافیه که مربوط به شعر کهن است، سود می برد ولی با بلند و کوتاه کردن مصراع ها، جان تازه ای به شعر می بخشد.

    نیما در شب 13 دی ماه 1338 ش در گذشت.

    نمونه هایی از اشعار نیما:

    ای آدمها!

    ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
    یک نفر در آب دارد می سپارد جان
    یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
    روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
    آن زمان که مست هستید
    از خیال دست یا بیدن به دشمن
    آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
    که گرفتستید دست ناتوانی را
    تا توانایی بهتر را پدید آرید
    آن زمان که تنگ می بندید
    بر کمرهاتان کمربند
    در چه هنگامی بگویم من؟
    یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان

    ***


    آی آدمها! که بر ساحل بساط دلگشا دارید
    نان به سفره، جامه تان برتن
    یک نفر در آب می خواند شما را
    موج سنگین را به دست خسته می کوبد
    باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
    سایه هاتان را ز راه دور دیده
    آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان، بی تابیش افزون
    می کند زین آبها بیرون
    گاه سر، گه پا
    آی آدمها!
    او ز راه مرگ، این کهنه جهان را باز می پاید
    میزند فریاد و امید کمک دارد
    آی آدمها که روی ساحل آدرام، در کار تماشایید!

    ***

    موج می کوبد به روی ساحل خاموش
    پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده، بس مدهوش
    می رود نعره زنان؛ وین بانگ باز از دور می آید:
    "آی آدمها!"
    و صدای باد هر دم دلگزاتر
    در صدای باد بانگ او رهاتر
    از میان آبهای دور و نزدیک
    باز در گوش این نداها:
    "آی آدمها!"...

    می تراود مهتاب


    می تراود مهتاب
    می درخشد شب تاب
    نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک
    غم این خفته ی چند
    خواب در چشم ترم می شکند
    نگران با من استاده سحر
    صبح می خواهد از من
    کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را
    در جگر لیکن خاری
    از ره این سفرم می شکند
    نازک آرای تن ساق گلی
    که به جانش کشتم
    و به جان دادمش آب
    ای دریغا به برم می شکند
    دست ها می سایم
    تا دری بگشایم
    بر عبث می پایم
    که به در کس آید
    در و دیوار به هم ریخته شان
    بر سرم می شکند

    ***

    می تراود مهتاب
    می درخشد شب تاب
    مانده پای آبله از راه دراز
    بر دم دهکده مردی تنها
    کوله بارش بر دوش
    دست او بر در، می گوید با خود:
    غم این خفته چند
    خواب در چشم ترم می شکند

  3. #23
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    11 سهراب سپهري

    سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

    سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

    در عالم خیال به چشم آمدم پدر
    کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
    دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
    یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

    مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

    دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

    سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

    سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

    ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
    نکردم هیچ یادی از دبستان
    ز درد دل شب و روزم گرفتار
    ندارم من دمی از درد آرام

    در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

    سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

    در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

    سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

    اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

    سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

    از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

    سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

    در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را- که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود- بیشتر دید.

    در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

    دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.





    شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

    "صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

    این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

    سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

    "مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

    "جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

    "حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

    شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...

    هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است.

    در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

    سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

    "هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

    "هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.


    سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

    نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

  4. #24
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه "حجم سبز"

    به باغ هم‌سفران

    صدا کن مرا
    صدای تو خوب است.
    صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
    که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

    ---

    کسی نیست،
    بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
    میان دو دیدار قسمت کنیم.
    بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
    بیا زودتر چیزها را ببینیم.
    ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
    زمان را به گردی بدل می‌کنند.
    بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
    بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

    ***

    مرا گرم کن
    (و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
    و باران تندی گرفت
    و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،
    اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

    ***

    در این کوچه‌هایی که تاریک هستند
    من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.
    من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.
    بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.
    مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.
    مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.
    اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.
    و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.
    و آن وقت
    حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.
    حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.
    بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.
    در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت
    قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.
    بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.
    چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.
    چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

    ***

    و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،
    تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید. ~~

  5. #25
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    5 فریدون مشیری

    زندگینامه




    فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. جدپدری اش به واسطه ماموریت ادرای به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادرشاه بود. پدرش ابراهیم مشیری افشار فرزند محمد در سال ۱۲۷۵ شمسی در همدان متولد شد و در ایام جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گردید. او نیز از علاقه مندان به شعر بود و در خانواده او همیشه زمزمه اشعار حافظ و سعدی و فردوسی به گوش می رسید.

    مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران بود و سپس به علت ماموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چندسال دوباره به تهران باز گشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. به گفته خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگی هایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همه دوران کودکی ام به دلیل اینکه شاهد وضع پدرم بودم و از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی مشکلات خانوادگی و بیماری مادرم و مسائل دیگر سبب شد که من در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت. در همین زمینه شعری هم دارم و با عنوان عمر ویران».

    او از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از 1330 به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد.

    مادرش اعظم السطنه ملقب به خورشید به شعر و ادبیات علاقه مند بوده و گاهی شعر میگفته، و پدرمادرش، میرزا جواد خان مؤتمن الممالک نیز شعر میگفته و "نجم "تخلص میکرده و دیوان شعری دارد که چاپ نشده است.

    مشیری همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد، و در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی در گذشت که اثر عمیقی در او بر جا گذاشت. روزها به کار مشغول بودو شبها به تحصیل ادامه داد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامه ها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامه تحصیلش مشکلاتی ایجاد کرد، اما او کار در مطبوعات را رها نکرد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات که بعدها به نام هفت تار چنگ نامیده شد، به تمام زمینه های ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحه معرفی شدند.




    مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه و زن روز را برعهده داشت.

    فریدون مشیری در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوی رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. او هم پس از ازدواج، تحصیل را ادامه نداد و به کار مشغول شد. فرزندان فریدون مشیری، بهار (متولد ۱۳۳۴) و بابک (متولد ۱۳۳۸) هر دو در رشته معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده معماری دانشگاه ملی ایران تحصیل کردند.

    مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریبا از پانزده سالگی شروع کرد. سروده های نوجوانی او تحت تأثیر شاهنامه خوانی های پدرش شکل گرفته که از آن جمله این شعر مربوط به پانزده سالگی اوست:
    چرا کشور ما شده زیر دست
    چرا رشته ملک از هم گسست
    چرا هر که آید زبیگانگان
    پی قتل ایران ببندد میان
    چرا جان ایرانیان شد عزیز
    چرا بر ندارد کسی تیغ تیز
    برانید دشمن ز ایران زمین
    که دنیا بود حلقه، ایران نگین
    چو از خاتکی این نگین کم شود
    همه دیده ها پر زشبنم شود

    انگیزه سرودن این شعر واقعه شهریور ۱۳۲۰ بوده است. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی به چاپ رسید (نوروز سال ۱۳۳۴).





    خود او درباره این مجموعه میگوید: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج(سایه)، سیاوش کسرایی، اخوان ثالث و محمدزهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعرانی نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی، حافظ، رودکی، فردوسی و ... را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»

    مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گلهای تازه رادیو ایران در آن سالها داشت. این آشنایی با موسیقی و تئاتر ایران از سالهای خیلی دور از طریق خانواده مادری به او منتقل شده بود. فضل الله بایگان دایی ایشان در تئاتر بازی میکرد و منزل او در خیابان لاله زار قرار داشت و در آن سالهایی که از مشهد به تهران می آمدند هر شب شب موسیقی گوش میکردند. مهرتاش، مؤسس جامعه باربد، و ابوالحسن صبا نیز با فضل الله بایگان دوست بودند و شبها به نواختن سه تار یا ویولون میپرداختند، و مشیری که در آن زمان ۱۵-۱۴ سال داشت مشتاقانه به شنیدن این موسیقی دل می داد.

    فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقه ای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد.

    سرانجام...
    فریدون مشیری پس از نیم قرن حضور در فضای شعر زمانه اش ، سرانجام در آبان ماه 1379 در سن 74 سالگی بر اثر بیماری، چشم از جهان فرو بست.


    سیری در اشعار
    فریدون مشیری از دوران خردسالی به شعر علاقه داشت و در دوران دبیرستان و سال اول دانشگاه دفتری از غزل و مثنوی ترتیب داد.آشنایی با شعر نو و قالب های آثار او را از ادامه شیوه کهن باز داشت.
    مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه مجذوب نوپردازان. راهی را که او برگزید، تعادلی در شعر نوین ایران بود. به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده ی بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود، به شعرش چهره ای کاملاً مشخص داده بود .
    استاد فقید، دکتر عبدالحسین زرین کوب، درباره فریدون مشیری گفته است: « با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را میزند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»

    فریدون مشیری در دوران شاعری خود، در هیچ دورانی متوقف نشد، شعرش بازتابی است از همه مظاهر زندگی و حوادثی که پیرامون او در جهان گذشته و همواره، ستایشگر خوبی و پاکی و زیبایی، و بیانگر همه احساسات و عواطف انسانی بوده و بیش از همه خدمتگزار انسانیت است.



    ویژگی سخن
    بی گمان شاعر در هر جایگاه اجتماعی که ایستاده باشد نخستین مولفه مردمی بودنش است ، و به اعتقاد بسیاری از اهل نظرفریدون مشیری شاعری از دیار مهربانی و شعرش ، همواره پر از لحظه های عشق و عاطفه های مردمی بود .

    او شاعری است که با سادگی و صمیمیت و قلب مهربان و اشعار لطیفش، شاعر ، مهربانی، طبیعت و انسانیت نام گرفته است . لطافت کلام او و صداقت او درشعر باعث شد که در دهه 30 در شمارمهمترین شاعران معاصر قراربگیرد.آثار اولیه مشیری بصورت شعر موزو ن و مقفی بود که سرودن آن را هیچگاه ترک نکرد .

    مشیری شاعری است صمیمی و صادق که شعرش آینه تمام نمای احوال و صفات اوست . ادیبی که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان را حفظ می کند.اندیشه هایش انسان دوستانه است و برای احساسات و عواطف عاشقانه از لطیف ترین و زیبا ترین واژه ها و تعبیرها سود می جوید.

    مشیری از همان دوران نوجوانی و جوانی به حوزه شعر عشق می ورزید و زبان عاشقانه سرایی را پیوسته بر جسته و بر جسته تر می کرد .او پیوسته پاسدار مهربانی بود :

    هر جا که رسیده ام سخن از مهر گفته ام
    آوخ ، پاسخی به سزا کم شنفته ام !!

    در حیات شعریش پیوسته انسان و عشق را ستوده و به ویژه در سالهای اخیر این سروده ها پیوسته با رنگ و بوی وطن دوستی و انسان گرایی بومی نیز همراه بود .



    آثار
    کتابهای شعر :
    تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر و کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس، آواز آن پرنده غمگین.

    گزینه های اشعار :
    پرواز با خورشید، برگزیده ها، گزینه اشعار سه دفتر، دلاویزترین، یک آسمان پرنده، و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرار التوحید به نام یکسان نگریستن.

    فریدون مشیری، سال ها در برخی از مجلات معروف سال های گذشته همچون: ماهنامه سخن، مجله گشوده، سپید و سیاه قلم زده و همکاری نزدیکی با نشریات داشته است.


    پشت این نقاب خنده، پشت این نگاه شا د
    چهره خموش مرد دیگری است
    مرد دیگری که سالهای سا ل
    درسکوت و انزوای محض
    بی‌امید بی‌امید بی‌امید زیسته
    مرد دیگری که پشت این نقاب خنده
    هرزمان به هربهانه
    با تمام قلب خود گریسته


    با رودکی تا نیما
    مشیری شاعری توانا و صاحب سبک بود ، شعر او به‌شکلی اصیل و نرم ریشه در شعر اصیل و کهن دارد گویی که او ادامه‌یی از جویباری ست که از دوران رودکی آغاز شد و در گذر از قرنها از نیما عبور کرد.
    مشیری در وادی شعر نیمایی موفق شد کارهایی را در کمال زیبایی و نرمش خلق کند و به‌عنوان یکی از شاعران مورد علاقه و احترام مردم مطرح باشد . شعر مشیری شعری نجیب، آرام، انسانی و عاشقانه است . رمانتسیمی نرم با لایه‌یی از واقعگرایی از ویژگی شعر اوست . در زمینه سبکهای می‌توان خصائص سبک عراقی را در شعرهای او باز یافت. شعر مشیری شعریست که برای عموم قابل درک است .

    نمونه‌ای از شعرهای لطیف مشیری که دریاد اغلب شعردوستان هست شعری است بنام کوچه که شاید بتوان او را گویای شخصیت کامل شعری مشیری دانست.

    بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    درنهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
    باغ صد خاطره خندید
    عطر صد خاطره پیچید
    ...
    درباره مشیری و شعر مشیری منتقد ین بسیاری نظر داده‌اند اما درمیان منتقدین خارجی ردلف گلیکه، نویسنده وپژوهشگر سویسی که دررشته ادبیات فارسی دری تحصیل وتحقیق کرده در مقاله‌ای بنام « die tot» درباره شعر فریدون مشیری چنین داوری کرده‌است: "چنین به نظر می‌رسد که فریدون مشیری چون معدودی از شاعران رسالت دارد که به شکرانه وسعت دانشش و اطمینان و حساسیت درجمله‌بندی اش آن شکاف مصنوعی را که درگذشته ی نزدیک کشمکش‌هایی میان نوپردازان و سنت‌گرایان ایجاد شده بود ،ببندد. "

  6. #26
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    13 مهدی اخوان ثالث

    .... گلبانک ز شوق گل شاداب توان داشت /من نوحه سرای گل افسرده خویشم /شادم که دگر دل نگراید سوی شادی/ تا داد غمش ره، بر سرا پرده خویشم/ پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل /خون موج زد از بخت بد آورده خویشم /گویند که: «امید و چه نومید!» /ندانند من مرثیه خوان وطن مرده خویشم ( م- امید)



    رندگینامه
    مهدی اخوان ثالث متخلص به امید در سال 1307 شمسی در خانواده ای «خراسانی شده» در مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستانها و دبیرستانهای مشهد به پایان برد، و از هنرستان صنعتی همین شهر فارغ التحصیل شده پس از فراغ از تحصیل و دو سال اقامت در زادگاه خود به سال 1327 شمسی راه تهران در پیش گرفت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و «خاک دامنگیر ری» بیش از دو سه بار به او مجال اقامت کوتاه در زادگاهش را نداد. او ذوق و مایه شعری را از مادرش به ارث برد و گاهگاه اشعاری به شیوه شاعران متقدم و بخصوص شاعران خراسانی می سرود. امید پس از اندک زمانی در سرودن قصیده به سبک متین خراسانی و مثنوی و غزل شهرتی پیدا کرد و از سال 1326 تا سال 1330 شمسی که نخستین مجموعه شعرش «ارغنون» منتشر شد قدرت و چیره دستی وی در انواع شعر کلاسیک آشکار گردید. «ارغنون» که نمونه اشعار عاشقانه و مسائل اجتماعی بود در حقیقت: کارنامه سالهای اولیه اقامت وی در حوزه ادبی تهران بشمار رفت.






    با انتشار مجموعه دوم اشعارش: «زمستان» در سال 1334 قدرت شاعری امید بیش از پیش بر همگنان روشن شد. در این مجموعه گرایش امید به شیوه «پیشنهادی نیما» ونوآوری آشکارتر می شود. ما در این مجموعه شعر با شاعری روبرو می شویم که در عین آشنایی عمیق با شعر گذشته ایران مخصوصاً اشعار خراسانی با هوشیاری و بیداری خاصی به شیوه نوسرائی و «نیمائی» گرایش پیدا کرده و در عین حال پیوند خود را با شعر قدیم از غزل و مثنوی همچنان استوار نگهداشته است. در مجموعه «آخر شاهنامه» که در سال 1337 شمسی منتشر شده است و مجموعه «ازین اوستا» که در سال 1344 شمسی نشر یافته باید نمونه های کمال یافته و هموار شده شعر امید در آنها جستجو کرد.

    اخوان همچنین علاقه و اشتیاق زیادی به موسیقی داشت و در واقع در زندگی هنریش شعر و موسیقی با هم پیوندی ناگسستنی داشتند؛ به طوری که شعرهایش چنان با عروض شعر فارسی آمیخته و موسیقی کلامش آنچنان تاثیرگذار است که نمی توان آنها را از شعرش جدا کرد و این نشان می دهد که اخوان با موسیقی سنتی آشنایی بسیار داشته است.
    از دوره کودکی به موسیقی چنان علاقه داشته که میل آموختن این هنر یک دم رهایش نمی کند تا اینکه عاقبت نواختن تار را می آموزد و این نیاز تا پایان عمرش با او باقی میماند. گرچه در ابتدا پدرش که مردی مذهبی است و با نواختن تار او مخالف است اما پسر، پدر را متقاعد می کند که موسیقی هنر است و پدر رضایت داده؛ حتی برای او معلم موسیقی می گیرد. گر چه در ابتدا برای احترام پدر، مدت کوتاهی از موسیقی دوری کرد اما سرانجام خواسته درونیش از او وادار کرد که دوباره به این هنری روی آورد.

    اخوان از همان دوره ابتدایی و دبیرستان نسبت به هنر و ادبیات آنچنان علاقه مند بود که همیشه عمق مطالب را جستجو می کرد و سعی می کرد تا هنر و ادب این مرز و بوم را به طور عمیق بشناسد. اشعار شاعران را می خواند و درباره برخی از آنها سوالات بسیاری برایش پیش می آمد و این به خاطر ذوق شعری ای بود که در وجودش شعله می افروخت و گاه مانع از این می شد که او شعری را به طور تمام و کمال بپذیرد و این باعث می شد که ساعتها مشغول بررسی یک یا چند بیت از آن شعر باشد .
    اما شعرهایی که باعث بزرگی و نام آوری اخوان شد بی شک قصاید و غزلیات زمان جوانی اش نبود، بلکه پس از آشنا شدن با نیما یوشیج و شناختن او، مسیر شاعری اخوان عوض شد و به نوسرایی روی آورد و در این طرز جدید بود که توانست شعر نیمایی را به گونه ای به کار برد که خود صاحب سبکی تازه و مستقل شود. او با بهره گیری از شعر شاعران کهن، اشعار خود را با زبانی ساده در قالب شعر نو ریخت و موضوعات انسانی و جهانی را در آنها بیان کرد.

    بعد از سال 1357 کتابهای درخت پیر و جنگل، آورده اند که فردوسی، بدعتها و بدایع نیما یوشیج، دوزخ اما سرد، در حیاط کوچک پاییز در زندان، زندگی می گوید اما بازدید زیست و ترا کهن مرز و بوم دوست دارم، انتشار یافتند.

    در سال 1358 مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) به کار مشغول شد، اما این کار مدت زیادی طول نکشید. بعد از این تقریباً خانه نشین بود و زندگی اش به سختی می گذشت. در این زمان اخوان بیشتر در انزوا زندگی می کرد و حتی کارهای هنری اش نیز کم شده تا جایی که هیچ شعر فوق العاده ای هم نسرود. تنها در سال پایانی عمرش از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان به این کشور دعوت شد. او در این سفر به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت و در همه جا توسط ایرانیان مقیم این کشورها مورد استقبال بی نظیر قرار گرفت. در این سفر همسر وفادارش و نیز دکترمحمد رضاشفیعی کدکنی و گروهی دیگر از دوستانش با او بودند. او همچنین در این سفر با دوستان قدیمش یعنی ابراهیم گلستان، رضا مرزبان، اسماعیل خویی و دیگر دوستان دیدار کرد و روزها و ساعتهای خوشی را با آنها گذراند.

    اخوان در 29 تیر ماه 1369 به ایران بازگشت اما بلافاصله در بستر بیماری افتاد و هنوز چند روزی از مرگ دکتر پرویز ناتل خانلری نگذشته بود که او نیز در بیمارستان مهر بستری شد و سرانجام ساعت 10:30 شب یکشنبه، 4 شهریور سال 1369 شمسی در گذشت. جسد او به توس انتقال پیدا کرد و در باغ شهر توس در کنار مقبره حکیم ابوالقاسم فردوسی به خاک سپرده شد.



    ویژگی سخن
    امید بعد از «نیما» که در حقیقت رسالت نهضت شعر فارسی معاصر را در نو سرائی بر عهده داشت از جمله شاعرانیست که توانست هنر «نیما» را بی واسطه عمیقاً درک کند و در عین حال اصالت و ابتکار خود را حفظ نماید.

    زبان شعر امید بسیار غنی و نیرومند است، احاطه وسیع او به مواریث ادبی گذشته فارسی، این مجال را برایش فراهم کرده است که اندیشه هایش را هر چه بلیغتر و مؤثرتر در شعرش بگنجاند. در زبان شعر امید، زبان شعر قدیم خراسان، مخصوصاً زبان استاد طوس فردوسی تجلی می کند و در کنار کلمات سنگین و گاه مهجور گذشته، ترکیبات و تعبیرات کاملاً تازه که خاص خود اوست زبان شعرش را برای بیان و القای هر نوع اندیشه هموار می کند. در شعرهای نقلی و قصیده ای بمناسبت و در موقع لزوم، از زبان محاوره استفاده می کند و در همه حال زبان شعرش بسیار صمیمی و در عین حال سخت فاخر و بلند است. زبان شعر اخوان «سمبلیک» است، اما روشنی اندیشه و دقت در انتخاب «سمبل ها» شعرش را برای اهل معنی توضیح می دهد!

    فرم شعر امید همان اوزان عروضی «نیمایی» است که گسترش معقول و لازم شعر کلاسیک است. با این تفاوت که امید پیشنهاد «نیما» را درباره وزن شعر، کاملاً تکامل و تحقق بخشیده است و قواعد و دقایق فنی آنرا تنظیم و تکمیل کرده و خود در اشعارش آن اصول و قواعد را بکار می بندد. بر خلاف «نیما» که در وزن گاه مسامحاتی دارد، امید در سلسه مقالاتی تحت عنوان «نوعی وزن در شعر معاصر فارسی» به تفصیل و تشریح این مبحث بسیار مهم پرداخته و مشکلی شناسایی وزن شعر نو را حل کرده است.

    محتوی شعر امید، صرف نظر از تأملات گاه و بیگاه عاشقانه و تازگیها و نوعی عرفان، بیشتر درباره مسائل اجتماعی وزندگی، اندیشه هائی را در بر دارد؛ به عبارت دیگر شعر وی روایت رویداده ها و برداشت حادثه هائی است که شاعر آنها را به چشم دیده و خود نیز در آن ماجراها سری پر شور و آزاده داشته است. شعر امید بیشتر اوقات مشتمل بر اندیشه های اجتماعی است، اگر چه ممکن است همه داوریهایش مورد اتفاق واقع بینان نباشد ولی این نکته را به یقین می توان از شعرش دریافت که شاعر در برابر حوادث و جریانات سیاسی کشورش بی تفاوت نیست، بلکه حساسیت خاصی در پاره ای موارد دارد که در حد خود مغتنم است.

    امید علاوه بر چهار مجموعه شعرش که در بالا یاد کردیم، بطور کلی در شعر فارسی صاحبنظر است. مقالات مختلف تحقیقی و عمیق او در معرفی جنبه های تازه ای از شعر قدیم عموماً و شناسایی رسالت و هنر «نیما» خصوصاً دارای ارزش فوق العاده و منحصر به خود اوست. در زمینه شناخت و شناسایی هنر «نیما» و شعر امروز کتاب منتشر نشده امید به نام «بدعتها و بدایع نیما یوشیج» در درجه اول اهمیت است. چند فصل از این کتاب به تدریج در مجلات ادبی کشور منتشر شده است. علاوه بر این فصول، مقالاتی در تحقیق و نقد شعر دارد که هر یک در حد خود بسیار آموزنده و ابتکار آمیز است.
    موفقیت امید در بیان دقیقترین احساسهای درونی و آرمانهای اجتماعی که از روح آزادمنش وی مایه می گیرد و آوردن استعارت و تمثیلات اصیل ایرانی در شعر، به بهترین صورت و استوارترین لفظ، موجب شده است که در ردیف بهترین شعرای معاصر و از پیروان شعر زمان خویش نامبردار و شناخته شود.

    نمونه اثر
    هدیه

    مریز باده عشقم به خاک ره نچشیده ----- بنوش از آنکه مرا دست آب نا طلبیده
    برابر تو چه حاجت مرا به ذکر محبت ----- که اشک گوید و رخسار زرد و رنگ پریده
    مریض عشقم وگیرد زبانم، ای شکرین لب ----- ببخش اگر سخن سر کنم بریده بریده
    پسند خاطرم از آن شدی که در همه عالم ----- بخوبی تو کسی را، ندیده ام، نه شنیده
    اگر چه ترکی و بیگانه با محبت و الفت ----- «چه آشنا نگهی داری، ای غزال رمیده»
    مباد آنکه شود پای پیچ عمر تو آهم----- که در فراق تو پیچم به خود چومار گزیده
    بیا که گرد کدورت زچهره تو بشویم ----- به روشنائی اشکی چنین به چهره دویده
    بیا که هدیه خوبی کنم نثار قدومت ----- دلی شکسته و عمری به خاطر تو تپیده
    بیا جوانی خود را به کام دل گذرانیم ----- که عمر چون سپری شد، پرنده ایست پریده
    امید، بنده ترکی غزلسراست که گوید: ----- «نوشتم این غزل نغز با سواد دویده»

  7. #27
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض قیصر امین پور

    زندگینامه




    قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 دزفول است .وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد .

    در سال 1367 سردبیر مجله سروش نوجوان شدو از همین سال تاکنون در دانشگاه الزهرا و تهران به تدریس اشتغال دارد.

    در سال 1382 نیز به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی انتخاب شد. اولین مجموعه شعرش را با عنوان "تنفس صبح" که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد؛ از سوى انتشارات حوزه هنرى در سال 63 منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش "در کوچه آفتاب" را در قطع پالتویى توسط انتشارات حوزه هنرى وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى به بازار فرستاد.

    امین‏پور که با تفکر دینى و انقلابى همراه با انقلاب بوده با توقع کارکردى انقلابى از شعر در قالب کلاسیک، عمدتاً به رباعى و دوبیتى توجه نشان داده و در فصل‏بندى کتاب عناوینى چون "فصلى با مردان خدا" و :فصلى با شهادت و شهیدان خدایى" و "گزیده رباعى‏ها و دوبیتى‏هاى انقلاب" را ثبت و ضبط مى‏کند که در فاصله سال‏ هاى 57 تا 62 سروده بود.

    در سال 1365 "منظومه ظهر روز دهم" توسط انتشارات برگ وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به بازار مى‏آید که شاعر در این منظومه 28 صفحه‏اى ظهر عاشورا، غوغاى کربلا و تنهایى عشق را به عنوان جوهره سروده بلندش در نظر مى‏گیرد. سال 69 برگزیده دو دفتر تنفس صبح و در کوچه آفتاب با عنوان »گزیده دو دفتر شعر« از سوى انتشارات سروش از وى منتشر مى‏شود. »
    "آینه ‏هاى ناگهان" تحول کیفى و کمى امین‏پور را بازتاب مى‏دهد؛ در این مرحله امین‏پور به درک روشن‏ترى از شعر و ادبیات مى‏رسد. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه‏اى مى‏دهد که در ساختارى نو عرضه مى‏شود. آینه ‏هاى ناگهان، امین‏پور را به عنوان شاعرى تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت مى‏کند و از آن سو نیز موجودیت شاعرى از نسل جدید به رسمیت شناخته مى‏شود.

    در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امین‏پور با عنوان "آینه ‏هاى ناگهان 2"منتشر مى‏شود که حاوى اشعارى است که بعدها در کتاب‏هاى درسى به عنوان نمونه ‏هایى از شعرهاى موفق نسل انقلاب مى‏آید.

    در همین دوران است که برخى از اشعار وى همراه با موسیقى تبدیل به ترانه ‏هایى مى‏شود که زمزمه لب‏هاى پیر و جوان مى‏گردد. پس از تثبیت و اشتهار، ناشران معتبر بخش خصوصى علاقه خود را به چاپ اشعار امین‏پور نشان مى‏دهند و در اولین گام، انتشارات مروارید گزینه اشعار او را در کنار گزینه اشعار شاملو، فروغ، نیما و... به دست چاپ مى‏سپارد که در سال 78 به بازار مى‏آید. "گل‏ها همه آفتابگردانند" جدیدترین کتاب امین‏پور نیز در سال 81 از سوى انتشارات مروارید منتشر شد که به چاپ‏هاى متعدد رسید و با استقبال خوبى روبه‏رو شد.

    دکتر قیصر امین ‏پور در سال 1382 علی رغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد ، و هم‏اکنون ضمن عضویت در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسى؛ در دانشگاه تهران و الزهرا تدریس می کند وبه کارهاى پژوهشى مشغول است.


    ویژگی سخن




    قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه ی دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.

    در طلیعه دفتر "به قول پرستو" شاعر با طرح چند پرسش ارتباط خود را با مخاطب آغاز می کند:

    چرا مردم قفس را آفریدند؟ ----- چرا پروانه را از شاخه چیدند؟

    چرا پروازها را پر شکستند؟----- چرا آوازها را سر بریدند؟



    قالبهای مورد علاقه همین پور عبارتند ار:چهارپاره – غزل – دو بیتی- قالب نیمایی- مثنوی


    ویژگی های شعری

    الف: مضمون بکر

    هوشیاری و دقت نظر امین پور از او شاعری مضمون یاب و نکته پرداز ساخته است. مضمون یابی و نکته پردازی او از نوعی نیست که وی را از واقعیت ها دور ساخته و نازک اندیشی های معما گونه را به ذهن و زبانش راه دهد. (مثل شاعران سبک هندی)

    ویژگی زبان او در عین سادگی و روانی، از زیبایی چشمگیری برخوردار است.

    مثلاً شعرهای لحظه سبز دعا- حضور لاله ها- لحظه شعر گفتن

    ب: اندیشه های نو

    یک تفکر سنتی در این مورد بر این باور است که هر چه بوده، گذشتگان و دیگران سروده و نوشته اند. پس آنچه سروده و نوشته می شود، تازگی و طراوت ندارد و دست کم تفسیری از آثار آنان است. اما پاسخی دیگر هست که می گوید: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز و به خلق و کشف مدام هنری باور دارند.

    قیصر یکی از شاعرانی است که در این زمینه تلاش خوبی را سرگرفت.

    در قطعه "راه بالا رفتن" این نوگرایی در مضمون و اندیشه دیده می شود.

    ج: زبان امروزی

    امین پور در شعرهایش می کوشد از زبان امروزی در نهایت سلاست و روانی استفاده کند و رعایت کامل قوانین بکار گرفتن فرهنگ کنایات و اصلاحات به جمعیت زبان او کمک می کند. او در شعر "بال های کودکی" بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است.

    د: گوناگونی موضوعات

    موضوعات برگزیده او ،عام و متعلق به نوجوانان و مردم است و تازگی و طراوت خوبی دارند و این فعالیت و حجم ذهنیت او را نشان می دهد.

    هـ: وزن

    یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از وزن ریتمیک و واژه های موزون و خوش آهنگ است و امین پور از این اوزان و نیز دیگر اوزان برای عام در شعرهایش به تنوع استفاده کرده است.


    نمونه شعر

    خلاصه خوبیها برای امام خمینی، از کتاب تنفس صبح




    لبخند تو خلاصه خوبیهاست ----- لختی بخند خنده گل زیباست

    پیشانیت تنفس یک صبح است ----- صبحی که انتهای شب یلداست

    در چشمت از حضور کبوترها----- هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

    رنگین کمان عشق اهورایی----- از پشت شیشه دل تو پیداست

    فریاد تو تلاطم یک طوفان----- آرامشت تلاوت یک دریاست

    با ما بدون فاصله صحبت کن----- ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

    قصیر امین پور، در حوزه ی شعر کودک و نوجوان نامی آشناست ولی مانند بعضی از شاعران، در حوزه ی شعر کودک مکث چندانی از خود نشان نداد و بیشتر توجه خود را به نوجوانان معطوف داشت. نمونه آثار او در بخش شعر نوجوان: مثل چشمه، مثل رود(1368)- به قول پرستو(1375)- تنفس صبح(1363)- در کوچه انقلاب (1363)

    راز زندگی: از کتاب به قول پرستو- نشر زلال- چاپ اول 1375

    غنچه با دل گرفته گفت:
    زندگی
    لب زخنده بستن است
    گوشه ای درون خود نشستن است
    گل به خنده گفت
    زندگی شکفتن است
    با زبان سبز راز گفتن است
    گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
    تو چه فکر میکنی
    کدام یک درست گفته اند
    من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
    هر چه باشد اوگل است
    گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!


    آثار
    1- تنفس صبح
    2- در کوچه آفتاب
    3- مثل چشمه ، مثل رود
    4- ظهر روز دهم
    5- آینه‏ های ناگهان
    6- گل‏ها همه آفتابگردانند
    7- گزینه اشعار « مروارید »
    8- بی بال پریدن
    9- طوفان در پرانتز
    10- به قول پرستو « مجموعه شعر نوجوان »
    11-سنت و نو آوری در شعر معاصر

  8. #28
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    11 طاهره صفار زاده

    «طاهره صفار زاده» از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شاید اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشیم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مى توان شناسایى کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفار زاده» به ویژه پس از انقلاب مورد توجه قرار بگیرد پیوند او با انقلاب و همسویى شعر هاى او با روحیه مذهبى مردم در آن دوره بود.

    در یک برداشت کلى مى توان شعر صفار زاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهى نزدیکى هایى با همدیگر دارند اما از بنیاد و اساس تفاوت هاى چشمگیرى بین آنها وجود دارد. حتى گاهى این تفاوت ها چنان بارز است که احساس مى شود یا شاعر آنها با هم فرق مى کند.

    دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوان شاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال ۴۱- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفر پنجم» ادامه مى یابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافیه و شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد و اندکى بعد هم مجذوب شعر نیمایى شد.در این زمان آنچه در شعر صفار زاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هیچ چیز به صورت جدى نگاه نمى کند.

    در این زمان شعر صفار زاده نه تنها با دیگر هم نسلان خود تفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نیز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محیط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و... در این دوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نیز متاثر مى بینیم. در برخى از شعر ها فروغ فرخزاد تاثیر جدى بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البته در این دوره هم از شعر او نشانه هایى از اعتراض به شرایط فرهنگى جامعه در آن زمان و یا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم مى خورد.

    گذر «صفار زاده» از شعر نیمایى به شعر بى وزن یکى از بزرگ ترین پیشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بى وزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پیدا کند. زبانى ساده بدون آرایه هاى لفظى. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از این زبان مى توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبدیل کند.

    زبان او سادگى و جسارت خاصى را داشت. شاعر با توسل به این زبان نه تنها توانست از تقید هاى وزن و آهنگ کلام رهایى یابد بلکه قالب درستى براى بیان اندیشه یافت. همین سادگى زبان براى او زمینه اى شد تا به راحتى بتواند شعر هاى بلندش را بنویسد. شعر هاى بلند براى «طاهره صفار زاده» مجالى بود تا بتواند در شعر به اندیشه دست یابد و بدون تاثیرپذیرى از دیگران مفاهیم خاص ذهنى اش را خلق کند. در این مرحله آرام آرام شعر او از کلام یک شاعر احساساتى فاصله مى گیرد و او فرصتى مى یابد که مفاهیم جدیدى را خلق کند.

    برخى از این شعر ها بسیار درخشان است، به ویژه آنکه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پیوستگى مناسبى رسیده و دقیقاً آنچه خلق شده شاعرانه است. شاید حتى بتوان گفت که برخى از این شعر ها نمونه هاى بسیار خوبى براى شعر بى وزن فارسى در دهه ۴۰ محسوب مى شوند.

    ذهن «صفار زاده» در این نوع شعر ها، ذهنى پرسشگر و جست وجوگر است. او زمانى که به سراغ فرهنگ اروپایى یا آمریکایى و یا حتى فرهنگ هندى مى رود، داراى ذهنى کنجکاو است که سعى در جست وجوى مفاهیم دارد. او سعى دارد هر پدیده اى را به گونه اى دیگر ببیند و هر مولفه اى را به زبان شاعرانه توضیح دهد. در میان احساسات و بیان شاعرانه او نیز گاهى درمى یابیم که شاعر دچار سرگشتگى است، نمى تواند شکل واحدى را انتخاب کند و حتى نمى تواند از سوژه واحدى صحبت کند. براى همین شعر هاى بلند مى نویسد که بتواند دائماً تغییر مسیر داده و در یک شعر موضوعات متعددى را وارد کند.

    آنچه در شعر او هنوز به چشم مى خورد روحیه روشنفکرى است که از فضاى روشنفکرى جهان در آن سال ها تاثیر مى پذیرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در یک کشمکش ذهنى به سر مى برد. نه مى توان گفت فضاى ذهنى غربى را کاملاً مى پذیرد و نه مى توان گفت طرح اندازى جدیدى بر اساس شخصیت و نگاه خود به جهان دارد. گویى راه گریزى براى او جود ندارد جز آنکه هر چه را دیده و یا تجربه کرده به زبان شعر بیان دارد.اینگونه شعر هاى «صفار زاده» تا پایان کتاب «طنین در ولتا» ادامه پیدا مى کند.

    البته در این میان نباید ادامه تحصیل او در خارج از کشور را فراموش کرد چرا که برخورد او با جهان غرب و زندگى در آمریکا تاثیراتى را بر شعر او دارد که انکار ناپذیر است. شاعر در اینجا به پلى مبدل مى شود که آنچه در جهان بیرون از او وجود دارد را به شعر منتقل کند.بنابراین مثلثى شکل مى گیرد که یک ضلع آن شاعر است و ضلع دیگر جهان پیرامون او. ضلع سوم یعنى شعر کامل کننده این وضعیت است و جایى است که شاعر خودش را در پیوند با جهان خارج احساس مى کند.




    «سفر پنجم» حلقه ارتباطى است بین دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب «سفر پنجم»، «صفار زاده» آرام آرام شرایطى را در شعر تجربه مى کند که بتواند به یک شخصیت منسجم دست پیدا کند. شخصیتى که صرفاً مصرف کننده فکر نیست بلکه تولید کننده اندیشه است و اندیشه اى را استفاده مى کند که از رابطه او با شعر حاصل شده است.

    او در «سفر پنجم» سعى مى کند مفاهیم را به سمت بومى شدن و سرزمینى شدن سوق دهد.در اینجا است که او به جاى آنکه از «مظاهر تمدن غربى» در شعر استفاده کند به سراغ مظاهر مذهبى _ دینى مى رود. در واقع چرخش او در همه زمینه ها است. هم اسطوره هاى ذهنى شاعر را در بر مى گیرد و هم دایره واژگانش را و در نهایت مفاهیمى که مى خواهد به آنها برسد اما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش یک حلقه ارتباطى را دارد.«صفارزاده» هر چه به مفاهیم ساده بومى نزدیک مى شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرام عوض مى شوند.

    مرحله دوم شعر او اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مى گیرند. او مى خواهد حرف هایى بزند که دیگر از پیچیدگى خاصى برخوردار نیستند بلکه معنا و مفهوم ساده اى را مى رسانند.

    «سفر سلمان» که کتاب با آن آغاز مى شود شعر ى است بلند که البته مختصات آن با شعر هاى بلند قبلى او متفاوت است. «سفر سلمان» شکلى روایى دارد .

    در این مرحله جاى هر سطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چیدن این پازل به یک مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصى که از قبل در ذهن او وجود داشته است.

    در «سفر پنجم» صفارزاده نشان مى دهد که تغییرات عمیق و وسیعى در آثار بعدى او به وجود خواهد آمد. تغییراتى که شعر را یکسر متفاوت از آثار گذشته مى کند.

    «سفر پنجم» براى نخستین بار در سال (۵۶) منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نویسندگان و شاعرانى که بتوان گفت به ادبیات متعهد گرایش دارند چندان زیاد نبود. عده آنها بسیار کم و اغلب به صورت کاملاً فردگرا و جداى از هم کار مى کردند.

    در این دوره «صفارزاده» زیربناى شعرى خود را به عنوان یک شاعر انقلابى _ اسلامى ساختارسازى کرد. از این جا به بعد او شعر انقلابى خود را آغاز کرد. این شعر ویژگى هاى خاص خود را داشت که با کل دوران شاعرى او کاملاً متفاوت بود. شعر در شرایط انقلابى دیگر نمى تواند از پیچیدگى برخوردار باشد .البته در این شعر هم شور و نشاط تازه اى وجود داشت و هم بى پروا و گستاخ. این ویژگى هایى که شعر انقلابى را مى سازد اغلب شعر را از ادبیات دور مى کند و به سمت یک اسلحه یا وسیله مبارزه مى برد. «صفارزاده» که در سفر پنجم آرام آرام راهى را تجربه مى کرد که از شعر گذشته فاصله بگیرد و سعى مى کرد شعرش محصول اندیشه و تفکر خود باشد این ژرف نگرى و تفکر در شعر را رها مى کند و تا حدودى هیجان زده مى نویسد.

    از این جهت بیشتر مى توان شعر این سال هاى او را با اوایل دوران شاعرى او مقایسه کرد. شاید به همین دلیل احساسى بودن و هیجان زده شدن شعر است که برخى از اولین شعرهاى او نظیر «کودک قرن» به شعرهاى انقلابى او نزدیک مى شود همانندى بسیارى پیدا مى کند.

    او از این طریق به موفقیت در عامه مردم مى رسد چرا که آنچه مردم مى توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضاى شعرى است که حلقه هاى ارتباطى با شعر کلاسیک داشته باشد و صنایع لفظى نه تنها حلقه هاى ارتباط با شعر کلاسیک است بلکه همچون وزن، مردم به شکل علامت آن را همراه ضرورى شعر مى دانند.

    مسئله در اینجا است که شرایط انقلابى به سرعت ایجاد مى شود و با سرعت بسیار زیادى زبان و ادبیت زبانى خاص خود را خلق مى کند. اما این زبان به بخش کوتاهى از تاریخ مربوط مى شود و با تغییر آن شرایط زبان هم به سرعت تغییر مى کند. در نتیجه ادبیات این دوران داراى تنهایى مى شود. در این میان شاعرانى که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ویژه انقلاب و پرداختن به مفاهیم انقلاب شعر مى سرایند طبیعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشى مى شود.

    دوره سوم شعر «صفارزاده» پس از شرایط هیجانى انقلاب شکل دیگری مى گیرد. زمانى که انقلاب پایان یافته و هیجان ها فروکش کرده است. شاعر مى تواند بیشتر به شعر خود فکر کند. فرصت بیشترى دارد که آن را ویرایش کند و از افتادن به دام فضاهاى کلاسیک پرهیز کند.




    در دوره سوم مفاهیم دینى و اخلاقى را گزارش مى کند.اما این را هم باید اضافه کرد که بیان او با دوره پیش فرق چشمگیرى دارد او بسیارى از شعرها را با دقت و وسواس زیاد مى نویسد دیگر دچار هیجان و احساس نیست و از تکنیک هایى که قبلاً در شعر بهره مى گرفت دوباره استفاده مى کند.

    صفارزاده در دوره سوم شاعرى خود به نوعى آرامش مى رسد نه بى قرارى هاى دوره اول را دارد و نه هیجانات و احساس گرایى دوره دوم را. او در این دوره بیش از هر چیز به خود این اجازه را مى دهد که منطقى باشد. با مسائل به گونه اى برخورد مى کند که آنها وجود دارند.

    صفارزاده از جمله شاعرانى است که توانست در همان آغاز شاعرى به زبان خاص خود برسد. به وجود آمدن یک زبان که تحت تاثیر کسى نباشد کمک بسیارى به او کرد، تا بتواند شاعرى مستقل باقى بماند و به دنبال مسائل دیگرى در شعر باشد.

    صفارزاده با تکیه بر زبان خود سه دوره شعرى را براساس جست وجوى مفاهیم سپرى کرد. شاید اگر او داراى زبان ویژه اى نبود و مشکل به دست آوردن زبان را داشت، این همه فرصت براى پرداختن به مفاهیم را نداشت.

  9. #29
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض سلمان هراتی

    به نام خدا



    سلمان هراتی در سال 1338 هجری شمسی در روستای "مرزدشت" تنکابن، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد.

    دوران ابتدایی را در روستا گذراند و از سنین نوجوانی با قلم و دفتر و کتاب، انس و الفت گرفت.

    از همان ابتدای جوانی به دلیل فقر مادی، برای گذراندن معاش به شاگردی می پرداخت و با چوپانان محلی (گالشها) به چوپانی می رفت و از همین رهگذر با ترانه های محلی آشنایی پیدا کرد.

    از سال 1352 به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را تجربه کرد.

    فوق دیپلمش را در سال 1362 در رشته هنر گرفت و بلافاصله به کار تدریس هنر در روستاهای تنکابن مشغول شد.

    سلمان با شعر متعهد پیوندی ناگسستنی داشت و از همین روست که صمیمیت و خلوص و بی پیرایگی در اشعارش موج می زند و شعر او را از شعر دیگر معاصران متمایز می سازد.

    از سلمان هراتی سه مجموعه با نامهای "از این ستاره تا آن ستاره" ، "از آسمان سبز" و "دری به خانه خورشید" به چاپ رسیده است.

    زنده یاد سلمان هراتی یقیناً یکی از مصادیق شعر انقلاب است.

    از او اگر چه بر پیشانی زمانه جز سه دفتر شعر باقی نیست اما همین سه دفتر کافی است تا بتوان در همه قالب های شعری نمونه های کاملی از شعر انقلاب را یافت.

    سلمان هراتی در آبانماه 1365 هـ.ش در راه رفتن به مدرسه، بر اثر تصادف جان باخت.

    نمونه ای از شعر سلمان هراتی:

    تو مثل ستاره

    تو مثل ستاره
    پر از تازگی بودی و نور
    و در دستت انگشتری بود از عشق
    و پاکیزه مثل درختی
    که از جنگل ابر برگشته باشد

    ***

    سرآغاز تو
    مثل یک غنچه سرشار پاکی
    زمین روشنی تو را حدس می زد
    تو بودی ،هوا روشنی پخش می کرد

    ***

    و من
    هر گلی را که می دیدم از
    دستهای تو آغاز می شد
    و آبی که از بیشه ای دور می آمد آرام
    بوی تو را داشت

    ***

    من از ابتدای تو فهمیده بودم
    که یک روز خورشید را خواهی آورد
    دریغا تو رفتی!
    هراسی ندارم
    مهم نیست ای دوست
    خدا دستهای تو را
    منتشر کرد...

  10. #30
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض محمد رضاشفیعی کدکنی

    زندگینامه




    محمدرضا کدکنی، مشهور به م. سرشک در نوزدهم مهر ۱۳۱۸ در روستای کدکن (که یکی از روستاهای قدیمی نیشابور قدیم است)، متولد شد.
    وی مقدمات علوم دینی از قبیل جامع المقدمات و کفایه آخوند خراسانی را نزد پدرش میرزامحمد شفیعی کدکنی فراگرفت و پس از ورود به حوزه علمیه خراسان از محضر استادان بزرگ حوزه خراسان از جمله حاج شیخ هاشم قزوینی و ادیب نیشابوری کسب فیض کرد.

    پانزده سال از دوران کودکی و نوجوانی کدکنی صرف فراگیری علوم قدیم و آمد و رفت به حوزه های علمیه آن روز خراسان شد. او پس از مطالعه دروس جدید و موفقیت در امتحان وارد دانشگاه مشهد شد و در زمره دانشجویان استادان بزرگی نظیر: دکتر فیاض، دکتر یوسفی و دکتر رجایی درآمد.

    در سالهای بعد از 1332 ﻫ. ش با همکاری تنی چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبی تشکیل دادند که بیشتر طرفداران شعر نو و ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات فرنگی بودند که دکتر علی شریعتی نیز از جمله اعضای آن انجمن بودند. استاد شفیعی پس از عزیمت به تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دوره فوق لیسانس خود را گذراند ، سپس دوره دکترای زبان و ادبیات عرب را نیز پشت سر گذاشت و از محضر استاد فروزانفر و دکتر پرویز ناتل خانلری بهره ها برد و با درجه دکتری در زبان فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد، سپس دانشیار گروه ادبیات فارسی و ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران شد.

    او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد. دکتر شفیعی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. از دکتر شفیعی تا کنون دهها نوشته و مقاله و تألیفات بسیاری به چاپ رسیده است.


    سیری در اشعار
    م. سرشک شاعری را با غزل آغاز کرد. وی در سال ۱۳۴۴ با انتشار کتاب «زمزمه ها» و بعدها در مجموعه های دیگر توانایی خود را در سرودن غزل و قالبهای دیگر به خوبی نشان داد. هرچند زمزمه ها در حال و هوای سبک هندی سروده شده است اما تعلق خاطر شاعر به شاعران خراسانی در آن به چشم می خورد.
    کد کنی‌ در اوان‌ جوانی‌ به‌ شعر و شاعری‌ پرداخت‌. وی‌ نام‌ (م‌. سرشک‌) را برگزید و طی‌ آشنایی‌ با ‌نیمایوشیج سبک‌ شعر نو را انتخاب‌ کرد. پس از این او قالب و بیان سنتی را رها کردو به سوی شکل و زبان شعر نیمایی روی آورد و نیز شعر غنایی و تغزلی را تقریبا کنار می گذارد و به شعر اجتماعی و حماسی جدید پرداخت. این تغییرو تحول درمجموعه «شبخوانی» و «از زبان برگ» به خوبی نمایان است.

    نخستین‌ مجموعه‌ های‌ شعر استادکدکنی‌ بنام‌ (شبخوانی) و ( زمزمه‌ ها) در سال‌ 1344 و مجموعه‌ (از زبان‌ برگ‌) در سال‌1347 در مشهد منتشر شد. معروف‌ ترین‌ دفتر شعر شفیعی‌ کد کنی‌ ( در کوچه‌ باغهای‌نیشابور) در سال‌ 1350 منتشر شد و او را به‌ اوج‌ شهرت‌ رساند. سایر آثار وی‌ نیز در دهه‌50 شمسی‌ انتشار یافتند ولی‌ از لحاظ سبک‌ شعری‌ و هنری‌ در در درجه‌ پائین‌ تری‌ ازمجموعه‌ در کوچه‌ باغهای‌ نیشابور قرار داشتند. دکتر شفیعی‌ کد کنی‌ در سالهای‌ پس‌ ازانقلاب‌ اسلامی بیشتر به‌ تحقیقات‌ ادبی‌ و نقد و معرفی‌ متون‌ قدیمی‌ سرگرم‌ بوده‌ است‌ وهمچنان‌ به‌ انتشار اشعار خود ادامه‌ می‌ دهد. سروده‌ (هزاره‌ دوم‌ آهوی‌ کوهی) یکی‌ از ناب‌ ترین‌ اشعار م‌. سرشک‌ است‌ که‌ در زمره‌ ماندگارترین‌ اشعار معاصر فارسی‌ قلمداد شده‌ است‌.
    او با انتشار مجموعه «در کوچه باغهای نشابور» در سال ۱۳۵۰ نشان دادکه به زبان و ساخت و صورت مشخصی دست یافته و شعرش در مسیر تکامل افتاده و راه واقعی خود را یافته است.



    آخرین اثردکتر شفیعی کدکنی مجموعه «هزاره دوم آهوی کوهی» است که در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. در این مجموعه شاعر، به ویژه در اشعاری که از دهه شصت به بعد سروده، به زبان تازه ای دست یافته است. ساخت و صورت اشعارش مستحکم تر و موسیقایی تر، زبانش پیچیده تر و اندیشه هایش فلسفی تر شده است و همین امر باعث شده که اشعار او در این دفتر بیشتر طرف توجه خواص قرار گیرد.

    در اشعار دکتر شفیعی‌ کد کنی‌ چند ویژگی‌ به‌ چشم‌ می‌ خورد: شاعر به‌ سنت‌های‌ادبی‌ ایران‌ و اسلام‌ دلبستگی‌ دارد و این‌ رایحه‌ فرهیختگی‌ را در اشعار خود به‌ بهترین‌ نحومنعکس‌ کرده‌ است‌، دیگر اینکه‌ طبیعت‌ و محیط طبیعی‌ استان‌ خراسان‌ را در اشعار خودآشکار کرده‌ و خواننده‌ را با آمیزه‌ای‌ از خاطرات‌ تاریخی‌ خود و طبیعت‌ عبوس‌ خراسان‌ آشنا می‌ سازد. اشعار دکتر کدکنی‌ غالبا رنگ‌ اجتماعی‌ دارد و اوضاع‌ جامعه‌ ایران‌ دردهه‌های‌ چهل‌ و پنجاه‌ شمسی‌ در شعر او به‌صورت‌ تصاویر ، رمزها و کنایه‌ها جلوه‌ گراست.

    ‌استاد شفیعی‌ کدکنی‌ با بهره‌ گیری‌ از پشتوانه‌ غنی‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ و عربی‌ وانس‌ با زبان‌ دری‌ (زبان‌ دیرین‌ مردم‌ خراسان‌) از چهره‌ های‌ سرشناس‌ شاعران‌ نوپردازمعاصر است‌ و در اشعار خود، جدای‌ از دیدگاه‌های‌ انسانی‌ و اجتماعی‌، پدیده‌های‌ زیبای‌جهان‌ شاعرانه‌ اش‌ را بصورتی‌ دلکش‌ و زیبا به‌ خوانندگان‌ عرضه‌ می‌ دارد.

    او در عرصه تالیف و تصحیح و ترجمه و نقد و تحقیق، بی هیچ تردیدی، چهره ای ممتاز در ادبیات ایران است.

    کتابهای «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر»، «اسرار التوحید» و دهها کتاب و مقاله دیگر وی امروزه، در زمره آثار مرجع به شمار می روند.

    سفر به خیر
    - «به کجا چنین شتابان؟»
    گَوَن از نسیم پرسید.
    - «دل من گرفته زینجا،
    هوس سفر نداری
    زغبار این بیابان؟»
    - «همه آرزویم، اما
    چه کنم که بسته پایم....»
    - «به کجا چنین شتابان؟»
    - «به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سراین.»
    - «سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
    چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
    به شکوفه ها، به باران،
    برسان سلام ما را.»


    ویژگی سخن
    دکتر شفیعی از استادان بارز و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار می رود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز مقام والایی دارد و صاحب سبک و شیوه خاصی است که او را به عنوان شاعری پیش رو می شناسند و یکی از ویژگیهای شخصیتی دکتر شفیعی این است که وی در محافل ادبی به ندرت ظاهر می شود و بیشتر در انزوای اهل ادب به سر می برد.


    معرفی آثار
    آنچه که از آثار و تالیفات دکتر شفیعی به چاپ رسیده است عبارتند از:
    زمزمه ها، شب خوانی، از زبان برگ، در کوچه باغهای نیشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوی جوی مولیان، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، ادوار شعر فارسی، شعر معاصر عرب، گزیده غزلیات شمس، حزین لاهیجی زندگی و زیباترین غزلهای او، شاعر آینه ها، بیدل و سبک هندی، اسرار التوحید از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعید، ابو روح میهنی، مختار نامه، مجموعه رباعیات عطار، مرموزات اسدی در مرموزات داودی نجم الدین رازی، ترجمه تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا از نیکلسون و ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •