تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 38 از 129 اولاول ... 283435363738394041424888 ... آخرآخر
نمايش نتايج 371 به 380 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #371
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض فرزندانمان را برای زندگی در اجتماع آماده سازیم

    تمام والدین خواستار خوشبختی و پیشرفت فرزندانشان هستند و سعی می کنند تمام تلاش خود را جهت آرامش و آسایش فرزندان به کار گیرند به امید روزی که آنها را در اوج قله سعادت ببینند. در کودکی غذا و پوشاک و مسکن را برایشان تأمین می کنند.
    در نوجوانی ابزار و وسایل تحصیل و کسب علم سعی می کنند در درسها به فرزندان کمک کنند. و پس از آن نیز با مشورت و راهنمایی آنها راه را جهت استقلال آنها باز می کنند. باور کنید همه این موارد کارهای بزرگی است و زحمات بی دریغی را می طلبد. اما چگونه است که بسیاری از این فرزندان در زندگی اجتماعی خود در دوران بزرگسالی نه تنها احساس موفقیت و خوشبختی نمی کنند بلکه احساس یاس و ناکامی و عدم رضایت مندی را نیز تجربه می کنند؟
    آیا غیر از این است که هنر زندگی کردن را نیاموخته اند؟ نحوه برخورد با مسائل گوناگون را نمی دانند و یا در آن ضعیف هستند؟ بنابراین در این بخش ما قصد داریم تا شما را با مواردی که لازمه زندگی کردن در این دنیای پر نشیب و فراز است آشناتر کنیم:


    ● شکستها را پذیرفته و کنار بگذارید
    به منظور داشتن زندگی سالم باید تصویر ذهنی ای که ما و فرزندانمان از خود دارند سالم و آگاهانه و واقعی باشد. برای دستیابی به این منظور باید بپذیریم که قرار نیست در زندگی همیشه به آنچه می خواهیم برسیم و هرگز هم شکست نخوریم. اما باید در مورد شکستها نیز درست بیندیشیم تا تکرار آنها را کاهش دهیم. نه اینکه مرتب از آنها غمگین شویم. وقتی فرزندتان در یک بازی شکست می خورد به او یاد دهید که بداند صرفا یک بازی ضعیفی انجام داده که منجر به شکست وی شده. باید مسئولیت اعمال خود را در زندگی بپذیریم نه اینکه موضوعات را شخصی پنداریم و خود را سرزنش کرده و مرتب به عقب نگاه کنیم. زیرا در این صورت شانس و فرصت موفقیت های بعدی را نیز از دست می دهیم.


    ● همواره واقع بین باشیم
    همیشه پیشرفت و حرکت رو به جلو نیازمند تلاش و اختصاص زمان و انرژی است. اما آنچه اهمیت دارد این است که اهداف و انتظاراتی واقع بینانه داشته باشیم. تا بتوانیم برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کرده و با استفاده از امکانات موجود راه خود را جهت حرکت بهتر هموارتر سازیم.
    اما اگر به جای اهداف آرزوهایی در ذهن بپرورانیم و همواره انتظار بکشیم تا به آنها برسیم انتظار ما غیر معقول است و این تفکر نتیجه ای جز احساس شکست و ناکامی نخواهد داشت و ما انگیزه لازم را نیز جهت حرکتهای بعدی خود از دست می دهیم.
    البته نباید فراموش کنیم که اهداف حقیقی و دست یافتنی را نیز باید به دقت دنبال کنیم و با کوچکترین ناکامی دراین راه از میدان به در نرویم.


    ● بر نقاط قوت خود تکیه کنیم
    به گفته یکی از بزرگان انسان هرگز در زندگی موفق نمی شود مگر اینکه از استعدادها و توانایی هایی که پروردگار به او داده حداکثر استفاده را ببرد.
    به عبارت دیگر باید به فرزندان خود بیاموزیم که استعدادهای خود را شناخته و در جهت باروری آنها حداکثر تلاش خود را بکنند.
    مطمئنا هریک از افراد جامعه استعداد و توانایی خاصی برای شکوفاکردن در زندگی دارد که درصورت عدم توجه به آن به موفقیت های لازم در زندگی نخواهدرسید.


    ● راههای رسیدن به اهداف گوناگون اند
    گاهی اوقات ما راهی را پیش گرفته و حرکت می کنیم اما می بینیم بسیاری از موانع و مشکلات و حتی انسانها در مقابل ما قرار می گیرند. دراین شرایط باید بدانیم که راه ما صحیح نیست و به جای گله و شکایت از زندگی و روزگار و بعضا افراد راه و طریق و حتی رفتار خود را تغییر دهیم. زیرا همواره تغییرات را انسانها به وجود می آورند و هرگز خود به خود چیزی به نفع ما نخواهدشد مگر اینکه ما راه دیگری را امتحان کنیم یا خود را تغییر دهیم. البته این کار نیازمند تمرین است اما شدنی است.


    ● از گذشته عبرت بگیریم
    به عقیده کارشناسان چنانچه در زندگی به آنچه می خواهید رسیدید. باید ببینید چه کار صحیحی انجام داده اید و چنانچه به هدف نرسیدید نیز باید ببینید در کجای کار اشتباه کرده اید تا با اصلاح آن از شکستهای بعدی جلوگیری کنید.

    به گذشته فکر کرده و از آن درس بگیرید اما هرگز در آن نمانید زیرا فرو می روید و امروزتان را نیز از دست خواهید داد.



    سحر کمالی نفر

  2. #372
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض افسردگی بعد از ازدواج


    افسردگی بعد از ازدواج شاید دارای تشخیص بالینی نباشد اما در سال‌های اخیر وارد فرهنگ ازدواج شده است و زوج‌های جوان به شما خواهند گفت که این پدیده واقعی است. افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش‌بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می‌کنند. بدتر از همه اینکه وقتی روز جشن به پایان می‌رسد زوج مجبورند از پر سرورترین و در اغلب اوقات طولانی‌ترین مراسم عروسی و دامادی خود دور شوند و وارد زندگی واقعی شوند.
    دکتر میشل گنون و همسرش که روانشناس هستند طی تحقیقاتی می‌گویند: اخیرا تعداد زوج‌های جوانی که برای حل مشکل افسردگی بعد از ازدواج خود مراجعه می‌کنند افزایش زیادی داشته است. روانشناسان می‌گویند بیشتر مردم حداقل افسردگی خفیفی را در هنگام ازدواج تجربه می‌کنند اما 5 تا 10 درصد از زوج‌ها از درجات قوی از پشیمانی، غم یا ناامیدی رنج می‌برند که باعث می‌شود برای درمان حرفه‌ای آن اقدام کنند.

    نمونه:
    امیلی سامرهیس سی ساله، بلافاصله بعد از جشن ازدواجش دچار پشیمانی شد. او حتی در زمان خداحافظی از مهمان‌ها در مراسمش گریه می‌کرد. او می‌گوید: "آن احساس شبیه چیزی مانند پشیمانی از خرید بود. به خودم گفتم: با خود چه کردم؟ این دیگر واقعا دایمی است!" آن احساس از دست دادن فردیت و تجرد حتی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد بخصوص در زمانی که با حس وظیفه‌شناسی مبنی بر انجام هر کاری بصورت دو نفری همراه شود. دکتر جین گریر یک روانشناس ازدواج و خانواده در سمیناری با عنوان: آیا برای متعهد شدن آماده‌اید؟ می‌گوید: پاسخ به این سئوال نشان می‌دهد چقدر برای "ما شدن" آماده‌اید.

    سامرهیس برای ماه‌ها بعد از ازدواجش بدخلق و وحشت‌زده باقی ماند. او می‌گوید: همیشه ناراحت و منزوی بودم و آرزو می‌کردم که ای کاش می‌شد هم متاهل باشم و هم به طریقی فردیت خود را حفظ کنم. او می‌ترسید که شوهرش از دانستن این موضوع دچار سوءتفاهم شود: اگر بخواهم بعضی شب‌ها کنار او نباشم یا آخر هفته در خانه نباشم، شاید فکر کند به اندازه کافی او را دوست ندارم. با این افکار او در دام مالیخولیای خود گرفتار شده بود و از اینکه زندگی جدیدش ایده آل نیست احساس شرمساری می‌کرد. دکتر تری ایکن، پزشکی در کالیفرنیا، افسردگی بعد از ازدواج را "غم پنهانی" می‌داند: زیرا زنانی که این مشکل را تجربه می‌کنند از شرحش برای دیگران خجالت می‌کشند، در حالیکه برای آنها آسان نیست تا احساسات خود را برای مردها بازگو کنند. سامرهیس می‌گوید اغلب دوستان من این احساس را تجربه کرده‌اند، برای ما مشکل است که با وجود این احساس عمیق افسردگی بپذیریم از ازدواجمان خوشحالیم.

    حتی در دوره ماه عسل که به نظر می‌آید همه چیز باید ایده‌آل و بدون مشکل باشد نیز، ممکن است بحث بر سر پول و گذراندن وقت و غیره رخ دهد که بسیار طبیعی است. گنون به بیمارانش می‌گوید شما از کجا تشخیص دادید که هرگز نباید بر سر چیزی بحث کنید؟ این طبیعی است که شما بخواهید استقلال خود را حفظ کنید و به شادی‌هایتان پاسخ دهید. غیرمنطقی است که فکر کنید شریک زندگی‌تان همه چیز شما خواهد شد.

    برای شکست این افسردگی زوجین باید وقت کافی برای استراحت و ورزش داشته باشند. همواره با هم و با دوستان خود رابطه داشته باشند و به مزایای ازدواج فکر کنند. درباره آینده خانواده و مسایل مالی تصمیم بگیرند. زنان باید نقش عروس بودن خود را کنار بگذارند و به روابط اجتماعی بعد از ازدواج روی بیاورند.

  3. این کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #373
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض نحوه ی تشخیص و برخورد با مشتریان عصبانی

    احتـمالاً هـر روز بـا مشتـریـان عصبـانی مواجه مــی شوید.
    می دانید، آنهایی که می خواهند همه اتفاق های بدی که
    در زندگیشان افتاده را یکجا سر شما خالی کنند؟ حـرفهای
    آنها ممکن است طعنه آمیز و نیشدار باشد و یا با بد زبانی
    و حـرف هـای نـاروا همـراه بـاشد. مـمکن اسـت مستقـیـماً
    فـحـش بـارانـتـان کنـند، تـهدیـدتان کـننـد، یـا سـعی کنــنـد
    بترسانندتان. کنار آمدن با چنین افرادی خیلی سخت است
    و روبه رو شدن با یکی از آنها همه روزتان را خراب خواهد کرد.
    با اینکه این آدم ها ممکن است عصبانیتان کنند اما واکنش خوبی نیست که بخواهید مثل خودشان با آنها رفتار کنید. چنین واکنشی فقط وضعیت را بدتر کرده و در واقع ممکن است به خطرتان بیندازد. اگر بخواهید جواب داد را با داد بدهید، فقط نتیجه منفی برایتان خواهد داشت.
    اجازه بدهید با آن روبه رو شویم. شما آنقدر وقت ندارید که آن را برای بحث و دعوا تلف کنید...خیلی کار دارید و باید به آنها برسید. اما می خواهید که بتوانید از پس این نوع مشتری هایتان هم برآیید. باید موقعیت را تحت کنترل خودتان بگیرید، با آن کنار آمده و به کارتان برسید.
    روش ها و تکنیک های مختلفی هست که برای برخورد با این دسته افراد می توانید از آن استفاده کنید. اما امروز می خواهیم اول به شما کمک کنیم که متوجه شوید وقتی مشتری های خشمناک عصبانیتشان را سر شما می ریزند. درک آدم های عصبانی به ما کمک می کند کمتر واکنش نشان دهیم و عصبانی نشویم.

    اصلاً شخصی نیست

    اولین چیزی که درمورد مشتری های عصبانی باید به یاد داشته باشید این است که وقتی رفتار آنها متوجه شماست، سرچشمه اصلی این عصبانیت جای دیگری است. این فرد عصبانی در حالت عادی بر سر شخص شما عصبانی نخواهد بود. این فرد بر سر شما بعنوان کارمند یک اداره یا شرکت که احتمالاً به کارهای او رسیدگی نکرده است، عصبانی می شود. از آنجاکه داد کشیدن و فریاد زدن بر سر یک شرکت به طور کل خیلی سخت است، ارباب رجوع عصبانی عصبانیتش را بر سر شما به تنهایی فرود می آورد.

    فرد عصبانی چه می خواهد؟

    یکی از واقعیت ها درمورد ارباب رجوع ها و مشتریان عصبانی این است که آنها می خواهند مشکلشان برطرف شود. البته این همه ماجرا نیست. وقتی اداره یا شرکت کار او را انجام نداده است، دیگر حل شدن مشکل برای او در مرتبه دوم اهمیت قرار می گیرد. بله، آنها می خواهند مشکلشان حل شود، اما از یکجا، آنقدر عصبانی می شوند که دیگر سعی نمی کنند خودشان هم همکاری کنند تا کاری که می خواستند انجام شود. حتی اگر شما بتوانید کارهایشان را بدون کمک خودشان راست و ریست کنید، هنوز هم عصبانی خواهند ماند.
    مهم است که بدانید افراد خیلی عصبانی به دنبال فرصتی هستند تا عصبانیتشان را خالی کنند و دوست دارند که داد و بیدادها و حرف هایشان را کسی بشنود. اگر شما عصبانیت آنها را درک نکنید، و خیلی سریع سعی کنید مشکلشان را حل کنید، باعث خواهید شد که عصبانی تر از قبل هم شده و داد و قال بیشتری راه بیندازند.

    چه باید کرد؟

    برای گرفتن کنترل عصبانیت این افراد در دستتان کارهای خاصی هست که می توانید انجام دهید تا بیشتر از این دیگر وقتتان را نگیرند.
    اول اینکه باید مشتریانتان را همانطور که از در وارد می شوند و به سمتتان می آیند برانداز کنید، و خودتان را آماده کنید چون این امکان وجود دارد که رفتارهای خشونت آمیز از خود نشان دهند.
    افرادیکه ناراحت باشند حتی قبل از اینکه دهانشان را باز کنند، علائمی از خود نشان می دهند. این افراد علائمی غیر کلامی از خود نشان می دهند که برخی از آن عبارتند از: شانه های خمیده، مشت های گره کرده، صورت برافروخته، ناراحتی و بی قراری، خیره شدن یا اجتناب از ارتباط چشمی، حرکات و تکان های سریع و ....
    باید به این علائم توجه داشته باشید تا هرگونه خالی شدن خشم و عصبانیت متعجبتان نکند. خیلی از موقعیتهای خشمناک به این علت غیرقابل کنترل می شوند چون کارمند خیلی سریع به این رفتار عصبانی واکنش می دهد، آن هم به این دلیل است که انتظار چنین برخوردی را نداشته است.
    اگر متوجه شدید که یکی از این افراد عصبانی به شما نزدیک می شود، با یادآوری اینکه می توانید این موقعیت را کنترل کنید، خودتان را از لحاظ ذهنی آماده کنید و به این دلیل لازم است که کنترل خودتان را هم به دست گیرید. اگر شما هم عصبانی شوید، فقط باعث خراب تر شدن موقعیت خواهید شد.
    دوم اینکه وقتی با یک مشتری عصبانی برخورد کردید، باید تا می توانید سعی کنید که خود را کمتر به امور اداری مربوط کنید. یادتان هست که گفتم عصبانیت این مشتری بیشتر از اداره یا شرکتتان ناشی می شود؟ اگر مشتری شما را بخشی از آن اداره تلقی کند، مطمئناً عصبانیت بیشتری را نثارتان خواهد کرد. اما، اگر طوری رفتار کنید که او شما را مثل یک انسان عادی ببیند که هرچه در توان دارد برای جلب رضایت او انجام می دهد، مطمئناً دیگر چندان پرخاشجویانه رفتار نخواهد کرد.
    اجازه بدهید کمی جزئی تر بررسی کنیم. شما چطور اینکار را انجام می دهید؟
    1) با زبانی دوستانه صحبت کنید. به هیچ عنوان با صدایی یکنواخت یا به صورتیکه نشان دهد بی علاقه هستید، حرف نزنید.
    2) در صورت امکان از اسم فرد استفاده کنید و اگر موقعیت ایجاب می کرد خودتان را هم به او معرفی کنید.
    3) خیلی خوب و مودبانه با وی سلام و احوالپرسی کنید. رفتارهایی مثل نگاه کردن از بالای صفحه کاغذ پیش رویتان و به زبان آوردن "بله؟" یا "بعدی" شما را یک ماشین به نظر می آورد.
    4) خیلی خوب گوش دهید. با خلاصه کردن حرف هایی که به شما گفته و تکرار آن به او نشان دهید که به حرفهایش گوش می دهید. این نشاندهنده علاقه و توجه شماست. اشتباه متداولی که خیلی از افراد مرتکب می شوند این است که اجازه نمی دهند مشتری حرفش را تمام کند.
    5) از به زبان آوردن جمله هایی مثل "من فقط اینجا کار می کنم" یا "من فقط از قوانین پیروی می کنم" خودداری کنید. این حرف ها هم شما را به بخشی از آن اداره یا شرکت مربوط می کند. درست است که این شما نیستید که قانون ها را وضع می کنید اما می توانید آن حرف را به این صورت هم بزنید: "جناب، قوانین را فلان کس تعیین میکند. اگر دوست داشته باشید می توانید با فلان کس و فلان کس صحبت کنید و بگویید که قوانین منصفانه و عادلانه نیستند. می خواهید شماره تلفن آنها را در اختیارتان بگذارم؟"

    نتیجه گیری

    هر موقعیت خشمناک به طریقی متفاوت است، و همه راه حل ها برای همه موقعیت ها موثر نیستند. اصول کلی که در این مقاله درمورد آن صحبت کردیم را باید در شرایطی استفاده کنید که از قبل خوب مشتری خود را برانداز کرده باشید و حتماً خودتان را یک فرد عادی نشان دهید.

  5. #374
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض چیزی به نام شکست وجود ندارد

    "شکست" نقطه ی مقابل موفقیت نیست. ترجیحاً باید اظهار داشت که بهتر است نقطه ی متضاد موفقیت را عواملی نظیر بی تفاوتی و سهل انگاری در نظر بگیریم چراکه بی تفاوتی و بی مسئولیتی می تواند ما را در جاده توهم و بی میلی قرار دهد. در این شرایط بیهوده تلاش می کنیم و اهداف غیر واقعی برای خود قائل می شویم و متاسفانه نمی توانیم به خواست های خود جامه ی عمل بپوشانیم. از سوی دیگر اگر بخواهیم موفقیت را بررسی کنیم باید اذعان بداریم که مقوله مذکور صرفاً در "رسیدن" و "ثمر یافتن" است که می تواند معنا پیدا کند.

    اصلاً مهم نیست که با چه نوع محدودیت هایی روبرو هستیم و یا چه حدودی در پیش رویمان وجود دارد؛ اگر بخواهیم بر روی محدودیت ها و موانع برچسب شکست بزنیم، با این کار خود ارزش ذاتی و وجودیمان را از بین می بریم و توانایی تغییر شرایط را از دست خواهیم داد. باید توجه داشت که هنر فائق آمدن بر محدودیت ها را بیشتر میتوان به عنوان یک تمرین معنوی و روحانی در نظر گرفت. این امر به شما ارزش، احترام، و شان خاصی عطا می کند، و سبب می شود که خودتان را به عنوان یک پیشرو در مسیر سفر به سوی کسب موفقیت های بیشتر ببینید.


    بسیاری از افراد قضاوت های نا آگاهانه و نسنجیده ای از خود و توانایی هایشان دارند و قادر نیستند که تصویر مناسبی از شخصیت فردیشان در ذهن بسازند. این قبیل افراد مسیر صحیح معنوی زندگی خود را پیدا نکرده اند و در برخی موارد شاهد آن هستیم که پس مانده های عاطفی مسموم گذشته را به دوش میکشند و به هیچ وجه قادر به زمین گذاشتن آنها نیستند. عموماً ماهیت وجودی افراد از دو جزء تشکیل می شود. از یک طرف قسمتی از وجودتان هست که به شما اجازه پیش روی نمی دهد و از سوی دیگر قسمت دیگری از وجودتان هم هست که شما را تشویق می کند تا موقعیت های جدید را در آغوش بگیرید. نیکوست تنشی که میان این دو جزء ایجاد می شود را نه تنها به منزله ی یک امتیاز ویژه محسوب کنید، بلکه باید آنرا به عنوان نوعی عرصه ی مولد که حاوی گونه ای تعادل و آرامش است نیز در نظر بگیرید. این قابلیت به شما کمک میکند تا بتوایند ارزیابی دقیقی از خواست ها و نیازهای خود داشته باشید.


    البته رسیدن به تعادل و آرامش مبحثی نیست که بتوان به راحتی و با سرعت زیاد به آن دست پیدا کرد. برای رسیدن به مطلوب خود باید یک روند معقول آن هم در یک بازه ی زمانی معین را طی کنید. اصولاً طبیعت پالایش و پاکسازی روح بدین شرح است: تبدیل کردن همه ی محدودیت ها و تاریکی ها به روشنایی. همچنین طبیعت شفا و بهبودی نیز این چنین است: ریشه کن کردن علائم و الگوهای اخلاقی و رفتاری دست و پا گیر و روشن کردن این مطلب که چه کسی هستیم و چه کسی می خواهیم باشیم.


    اما مسئله ای که باید بیش از پیش به آن توجه داشت این است که "شکست" متضاد "موفقیت" نیست. ترجیحاً می توان اظهار داشت که نقطه ی مقابل موفقیت، چیزی نیست جز بی تفاوتی و سهل انگاری. به این خاطر که بی تفاوتی ما را در جاده ی سهل انگاری و بی مسئولیتی قرار می دهد، سبب می شود تلاش بیهوده به خرج دهیم و اهداف غیر واقعی برای خود در نظر بگیریم. موفقیت سراسر رسیدن و ثمر گرفتن است. گاهی اوقات شاید برای رسیدن به موفقیت لازم باشد عقب نشینی کنیم تا بتوانیم به آرامش و سکون بیشتری دست پیدا کنیم، و شاید گاهی اوقات لازم باشد از پیشروی های یک سویه به سمت ناشناخته ها دست بکشیم. اگر هدف مورد نظر خیلی فراتر از دست یابی باشد و ما با تمام قدرتمان تلاش کنیم تا بتوانیم به آن دست بیابیم، می توانیم نتیجه بگیریم که موفقیت در همان تلاشی که می کنیم نهفته است، در همان طی کردن مسیر، در توانایی تلاش کردن، در استطاعت رسیدن به مطلوب، در کمالی که تمامیت جسم، ذهن، و قلبمان را محصور کرده و آنها را با هم همسو میکند تا هدفی را که می خواهیم دنبال کنیم.

    در راه رسیدن به رشد معنوی، ما نمی توانیم روند پیشرفت خود را از روی میزان کارهایی که برای انجام دادن باقی مانده است، ارزیابی کنیم. چرا که ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چه مدتی طول کشیده تا ما برای چالشی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم، آماده شویم. چالشی که حتی اگر ساده هم به نظر برسد، باز هم کاملاً سخت است و بیانگر گامی مهم در بالغ سازی روح بشریت به شمار می رود. نمیتوان گفت که ما در حال حاضر در کجای این مسیر رشد واقع شده ایم. ما نمی توانیم جایگاه فعلی خود را در مقام مقایسه با جایگاه دیگران مشخص کنیم. دلیلش کاملاً واضح است: شاید فردی را که ما می بینیم توانسته کارهایی را انجام دهد که ما نمی توانیم با موفقیت به پایان برسانیم ولی شاید در حوزه های دیگری دچار مشکل باشد که ما از آن بی اطلاع هستیم. چون نقاط ضعف آنها را به عینه نمی بینم، احساس می کنیم که اصلاً وجود ندارند.

    هر کسی در مرحله ی رشد، بر چیزی غلبه می کند و از یک سطح به سوی سطوح دیگر گام بر می دارد تا در مسیر خود، رشد و تعالی عرفانی پیدا کرده و به نور و حقیقت دست پیدا کند. هیچ راه کمالی به غیر از این وجود ندارد. و این مسئله چیزی نیست که به شما بدهند یا اعطا کنند. باید آن را بدست آورید و این امر تنها با یک تصمیم ذهنی که با خود بگویید: "من باید آن را بدست آورم" میسر نخواهد شد. روح شما باید تمام مراحل تزکیه را تجربه کند.


    انتقال از شکست به موفقیت شامل چه مراحلی است؟


    سطوح گذر از شکست و رسیدن به موفقیت شامل چه مواردی می شود؟ ابتدا باید به خودتان آزادی بدهید؛ افزایش موفقیت شما به شدت و کثرت میزان آزادی هایی که برای خود قائل می شوید بستگی دارد. باید ببینید که تا چه اندازه می توانید خودتان را از قید و بندها و محدودیت ها نجات دهید. موفقیت فردی مسئله ای نیست که تعریف خاصی داشته باشد، و یا بتوان برای آن استاندارهای جهانی قائل شد و سپس برای رسیدن به آن استاندارها تلاش نمود. زمانی به موفقیت دست پیدا خوهید کرد که با خودتان صادق باشید. باید این جرات را پیدا کنید که خودتان باشید و با تمام وجود درک کنید که در اعماق وجودتان چه چیزی نهفته است. باید ببیند که چشم های جهان به مقبولیت عام بیش از صداقت اهمیت می دهد. شاید تصور کنید که فرهنگ یا رسوم حاکم بر جامعه حیطه ای از موفقیت را نمایان می سازد، ولی همین استانداردهای مرسوم، برای سال بعد، نسل بعد، و دوره بعد تغییر پیدا می کنند و دیگر به عنوان موفقیت محسوب نمی شوند؛ اما استنباط ما از حقیقت و اینکه چه کسی هستیم همیشه می تواند مبین موفقیت باشد، چرا که با این دید کاری نکرده ایم جز اندازه گیری حقیقت و این حقیقت جویی و حقیقت شناسی تنها آزادی های بیشتری را برای ما به ارمغان می آورد، و ما را از روشنایی به سوی نورهای تابنده تر هدایت می نماید.

  6. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #375
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض تکنیک های مدیریت زمان برای افراد پر مشغله

    واگذاری


    واگذاری کارها به افراد شایسته یکی از تکنیک های بنیادین در عرصه ی مدیریت زمان به شمار می رود. با اتکا به این مهم، نه تنها بار سنگینی از روی دوش های خودتان برداشته می شود، بلکه می توانید فضایی را برای کارمندان خود ایجاد نمایید که در آن احساس قدرت و درایت بیشتری پیدا کنند. یکی از مولفه های پر اهمیت که می بایست در واگذاری امور مختلف به کارمندان در نظر گرفته شود، معین کردن حیطه ی قدرت و گستره ی اختیارات آنها می باشد. کارمندان باید به خوبی بدانند که تا چه حد می توانند خود مختار باشند و دامنه ی اختیاراتشان تا کجا گسترده شده است. اگر چنین مرزهایی را به خوبی به آنها تفهیم نکنید، نتیجه کار عکس آن چیزی می شود که انتظارش را داشتید و زمان شما هم تلف خواهد شد. در حوزه ی واگذاری قدرت و اختیار به کارمندان، چند حق انتخاب مختلف وجود دارد که در این قسمت به نمونه هایی از آنها اشاره ی مختصری خواهیم داشت:

    • مرئوس این اختیار را دارد که بدون مشورت با رئیس تصمیم گیری کرده و تصمیمات فردی خود را به مرحله ی اجرا در آورد.
    • مرئوس تصمیم گیری می کند، اما باید رئیس و هر کس دیگری که در قضیه نقش دارند را نیز در جریان امور قرار دهد تا با این کار از بروز هر گونه مشکل غیر منتظره ای جلوگیری کرده باشد.
    • مرئوس پیشنهاد نهایی را می دهد که نیازمند تایید از سوی رئیس است.
    • مرئوس راه حل های مختلف را به رئیس معرفی می کند، اما تصمیم نهایی با خود رئیس می باشد.
    • مرئوس اطلاعات مربوط را ارائه داده و رئیس پس از مشورت و بررسی گزینه های مختلف، خود تصمیم نهایی را اتخاذ می نماید.

    بهروری از هوش و استعداد


    توانایی یک سازمان وابسته به استعدادها و قابلیت های مجموع افرادی است که در آنجا مشغول به کار هستند. استفاده ی موثر از استعدادهای سازمانی می تواند در وقت کلیه ی کارکنان صرفه جویی بعمل آورده، و تا حد بسیار زیادی ناامیدی ها و سردرگمی ها را از میان بردارد. این در حالی است که استفاده ی نابجا نتیجه معکوسی را به همراه خواهد داشت.

    و این هم چند نکته در مورد چگونگی بکار گیری مهارت ها و استعدادهای لازم:

    1- نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید. تا هر کجا که دانش و توانایی هایتان اجازه می داد، می توانید پیشروی کرده و خود را اهل عمل نشان دهید؛ اما زمانیکه شما کاری را انجام می دهید که در حیطه ی مهارت های فردیتان نمی گنجد، مجبور هستید زمان بیشتری را نسبت به کسی که در آن کار از توانایی و مهارت های بالایی برخوردار است، صرف کنید. با شناسایی نقاط ضعف و حوزه هایی که در آن مهارت ندارید، می توانید از تلف کردن وقت خود جلوگیری بعمل آورید.
    اگر شما در انجام کاری مهارت ندارید، کسی را پیدا کنید که در انجام آن از مهارت های لازم را برخوردار باشد.

    2- برخی از کارهای خاص هستند که نیاز به تخصص های بالا دارند و این امکان وجود ندارد که توسط پرسنلی که اندکی اموزش دیده اند به خوبی انجام پذیرند. به عنوان مثال کارهای گرافیکی (طراحی بروشور و کاتالوگ های بازاریابی و ... ). شاید بتوان این مسائل را به صورت داخلی و با کمک گرفتن از کارمندان خود شرکت انجام داد، و شاید با این کار از نظر مالی هزینه های کمتری را متقبل شوید، اما مطمئن باشید که از نظر کیفیت و زمان باید بهای سنگین تری را پرداخت نمایید. این روزها تکنولوژی امکان انجام رنج عمده ای از کارها را به ما داده است، اما این مطلب بدان معنا نیست که با بهره گیری از تکنولوژی صرف ما قادر هستیم کلیه ی امور تخصصی را بی عیب و نقص انجام دهیم.
    تا زمانیکه دلایل قانع کننده و کافی برای انجام یک چنین کاری ندارید هیچ گاه کار متخصصینی که در بیرون هستند را خودتان انجام ندهید. مطمئن باشید که آنها خیلی بهتر و با کیفیت تر کار را به شما تحویل خواهند داد.

    3- اگر هر بار که نیاز به یک "متخصص" پیدا کردید مجبور باشید که به دنبال آنها بروید، شاید این کار برایتان وقت گیر باشد. سعی کنید یک ارتباط مناسب با آنها برقرار کرده، کلیه نیازها و خواست های شرکت را با آنها در میان بگذارید و آنها را به طور کامل توجیه کنید. اگر با آنها قرارداد بلند مدت کاری می بندید هیچ گاه به دنبال پایین ترین قیمت نباشید. نشان دهید که به دنبال یک ارتباط طولانی مدت هستید و از این متخصص انتظار دارید که در وقت شما صرفه جویی کند نه آن را تلف کند.

    4- زمانیکه نیاز مکرر به تخصص خاصی دارید، می توانید بر روی خدمه ی شرکت سرمایه گذاری کنید. به این منظور تعدادی از آنها را انتخاب کنید و برای گذراندان دوره های مختلف آموزشی به بیرون از شرکت بفرستید تا در آن رشته ی بخصوص تخصص کامل پیدا کنند. فقط کارمندان با دانش "خیلی خوب" هستند که می توانند پروژه های شما را با کیفیت بالا تحویلتان بدهند. این در حالی است که یک کارمند با سطح معلومات "معمولی" باید پیوسته از سوی افراد متخصص، پشتیبانی و حمایت شود که این امر به نوبه خود خیلی وقت گیر خواهد بود.


    کنترل وقفه ها


    افرادی که در کارها وقفه ایجاد می کنند، حال به چه صورت تلفنی و چه شخصاً، به هر حال وقت شما را تلف می کنند. نه تنها در طول زمانی که با آنها مشغول بحث هستید وقتتان گرفته می شود، بلکه پس از اتمام ارتباط، مجدداً باید زمانی را صرف کنید تا تمرکز از دست رفته تان را مجدداً بدست آورید.

    چند تکنیک مدیریتی منحصر بفرد در مورد چگونگی از بین بردن و اداره ی مقتضی وقفه ها به شرح زیر می باشد:

    1- زمانیکه برای قرارهای ملاقات خود برنامه ریزی می کنید (در داخل دفتر) آنها را به صورت گروهی در یک جای برنامه قرار دهید؛ اینطور نباشد که یکی از قرارهای ملاقاتتان صبح، یکی ظهر، و دیگری بعد از ظهر باشد. سعی کنید ویزیت ها پشت سر هم قرار بگیرند. این کار هم برنامه ی شما را منسجم تر می کند و هم به شما اجازه می دهد که با هر کسی به اندازه معین و کاملاً منطقی گفتگو نمایید. به منشی و یا مدیر جلسه وقت رسمی اتمام ملاقات را اعلام کنید و بگویید که تمایلی ندارید در حین جلسه کسی برایتان مزاحمت ایجاد نماید.

    2- اگر شما دائماً با تماس های تلفنی گاه و بیگاه و ویزیت های بی موقع بمباران شوید، هر روز زمانی را در نظر بگیرید (زمان سکوت، زمان تمرکز) تا در کمال آرامش بتوانید بر روی پروژه های خاصی که در ذهن دارید کار کنید. کلیه کارکنان را نیز در جریان بگذارید و به آنها بگویید که این زمان برایتان ارزش زیادی دارد و هیچ کس نباید در طول این مدت برایتان مزاحمت ایجاد کند مگر در صورت بروز مسائل اورژانسی.

    3- اگر کسی را استخدام کرده اید که پاسخگوی ویزیتورها و تماس های تلفنی باشد به او بگویید که چه کسانی را باید به داخل اتاق شما هدایت نماید و چه افرادی را به خارج راهنمایی کند. هیچ ضرورتی وجود ندارد که همه ی مراجعین را همان زمانی که آنها می خواهند ملاقات کنید. باید در این مورد اعمال قدرت کرده و قرارهای ملاقات خود را اولویت بندی کنید.

    4- هر روز زمان معینی را به جوابگویی تماس های تلفنی اختصاص دهید. اگر منشی استخدام کرده اید می توانید او را در جریان قرار دهید که چه زمانی به تماس های تلفنی پاسخ می دهید تا او بتواند طرف مقابل را نیز مطلع سازد.

    سایر نکات مهم در زمینه ی مدیریت زمان


    1- تنها زمانی به تماسهای تلفنی پاسخ دهید که مطمئن هستید طرف مقابل انتظار برگزاری یک جلسه ی بحث و گفتگوی طولانی تلفنی را ندارد. معمولاً قبل از نهار و یا پیش از اتمام ساعت اداری، زمان مناسبی برای انجام یک چنین کاری به شمار می رود. هنگامیکه با طرف مقابل تماس می گیرید می توانید بگویید: "من متوجه هستم که در حال حاضر برای صرف نهار تشریف می برید، اما می خواستم مطمئن شوم که با شما در مورد............. صحبت کرده ام."

    2- برای قرارهای ملاقات خود یک زمان اتمام قطعی در نظر بگیرید. مسئول جلسه موظف است که این زمان را به کلیه ی حضار اعلام کند. با این روش کلیه شرکت کنندگان در جلسه محدودیت زمانی را در نظر گرفته و برنامه های خود را بر طبق آن تنظیم خواهند کرد. در مورد زمان اتمام جلسه کاملاً جدی باشید تا سایرین نیز متوجه این موضوع بشوند. مطمئن باشید که آنها هم مباحث مورد نظر خود را در همین بازه ی زمانی که شما در اختیارشان قرار داده اید، مطرح خواهند کرد .

  8. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #376
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    1 12 روش برای ایجاد خلاقیت و ایده های بزرگ در ذهن

    خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولا سـخت ترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان می آورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح می دهیم می تـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و
    بی نقص راه اندازید. ما متاسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده ایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای دامـن دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت تـخـیـل خـود را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بی شماری را به آسانی از دست می دهیم.

    ایـده های بـزرگ از مـحـلی فـــرای باورهای شخصی نشات می گـیـرند. بـاید بـه دوردسـت هــا بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.
    عده ای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آنرا به طرز وحشتناکی بی حس و کرخت می کنند، چنین رفتاری باعث می شود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.


    1- زیاد مطالعه کنید

    ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان های موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب می توان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترین ها پرورش داده بودند. همچنین می توانید مجلاتی نظیر تجارت و یا اقتصاد روز را نیز مطالعه کنید. با آگاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار می گذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف می نگرید.



    2- فرصت هایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید

    شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می کنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس می کنید که مغزتان اصلا کار نمی کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که می خواهید انیشتن را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که می توانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می دهید، او شما را به دوردست ها خواهد برد و نتایج شگفت انگیزی را بدست خواهد داد.

    3- یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید

    هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. در این امر به یادداشت های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می کنند. هنگامیکه افکارتان در جایی ثبت شوند، شما به راحتی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند.


    4- از افکار دیگران بهره بجویید

    بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه های متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیم گیری گام بردارید.
    نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید . شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آن ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.


    5- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید

    گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می شود ذهن خسته شما را دوباره به کار اندازد تغییر وضع ظاهری محیط اطرافتان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد. اگر تمام مدت در پشت میز خود بنشینید ذهن خود را در آن شرایط محدود می کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی او باقی نمی گذارید.
    بنابر این میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.


    6- بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید

    ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشار های اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می نگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست نداده اند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. اگر می خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می دارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می کنند.
    از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی را نمی توان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.

    7- به رفیق شفیق خود مراجعه کنید


    همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.


    8- به توانایی های خود اتکا کنید

    قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون ها در جای خود مفید هستند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرزگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما می توانید بدون توجه به کارآیی روش های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.

    9- در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید

    خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای مصیبت بار را به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام کلیه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص ود عمل کند.


    10- به ذهن خود آزادی عمل دهید

    آیا با تمرین های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. فقط کافی است قلم را بر روی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنید و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نا معقول به نظر می رسند. بعدا می توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اید و این خود یک امتیاز محسوب می شود. هیچ کس نمی داند شاید به نتیجه ای برسید که سال ها منتظر آن بوده اید.

    11- ایده های گذشته را از نو بسازید

    افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.

    12- از الهه وجودتان یاری بخواهید

    آیا یک شی، آهنگ، مکان و یا یک شخص خاص وجود دارد که حضور و یا تجسم او برای شما خوشایند بوده و به ذهنتان نیرویی همچون قدرت موتور جت می دهد. از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن مضایقه نکنید. تنها یک چنین چیزهایی هستند که شما را به سمت ابتکارات بدیع رهنمون می سازند. از وجود آن بهره بجویید و اجازه دهید تا انوار طلایی آن به درونتان نفوذ کند و ذهن شما را در بر گیرد.

    یک ایده بزرگ از چه ویژگی هایی برخوردار است

    شرکت ها و کمپانی های بزرگ به ویژه آن دسته که بر روی مسائلی نظیر طراحی و تبلیغات کار می کنند، سرمایه گذاری های عظیمی

    بنابراین خیال بافی و رویا پردازی کنید تا ذهـن شما به نظریه پردازی عادت کند و از قلمرو سادگی بیرون آید. قدری افسار گسـیـخـــته باشید تا پندار شما به بلندی ها پرواز کرده و اوج گیرد.
    صرف می کنند تا به کارکنان خود آموزش دهند که چگونه میتوانند ذهن خود را آزاد کنند تا سرچشمه ایده های بزرگ باشند. خیلی از آنها از کارمندان درخواست ارائه لیست هفتگی ایده ها را میکنند. در چنین محیطی چیزی به عنوان فکر بد وجود ندارد فقط بعضی ایده ها خام هستند

  10. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #377
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض 6 تکنیک طلائی برای کنترل احساسات




    واکنش‌های احساسی می‌توانند تاثیر شگرفی بر هر قسمت از زندگی ما داشته باشند. در طول زندگی، فرایند اجتماعی شدن و بالغ شدن یک سیستم -------- در مغز ما ایجاد میکند. هر چیزی که وارد احساسات ما می‌شود، قبل از اینکه ما از آن مطلع شویم، ----- می‌شود.

    این فیلترها براساس رفتارها، باورها، ارزشها، احساسات، الگوها، و تصور ما از خودمان شکل می‌گیرد. از آنجا که این فیلترها در درون ما هستند، ما معمولاً از وجود آن آگاهی نداریم اما آنها سخت سر جای خودشان قرار دارند و بر هر چیزی که می‌بینیم، درک می‌کنیم، تجربه میکنیم، همه آدم ها، اخبار و همه چیز تاثیر می‌گذارد.

    تمرین کنترل احساسات به این معناست که از فیلترهای درونی خود آگاهی پیدا کنید و بتوانید از این طریق واکنش‌های خود را کنترل کنید. باید با طریقه پاسخگویی بدنتان در مقابل یک واکنش احساسی آشنا شوید. این یکی از راه هایی است که با آن می‌توانید تشخیص دهید و تایید کنید که یک واکنش احساسی قوی در حال اتفاق افتادن است.
    مثلاً وقتی یک نفر شما را دروغگو خطاب می‌کند -یا هر حرف دیگر که راستی و درستی شما را زیر سوال می‌برد- چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی کسی درمورد شما از توهین‌های نژادی استفاده می‌کند، چطور؟

    توهین‌هایی که باعث می‌شود در برابر درستی خود، ایده‌هایتان یا کسانی که با آنها در ارتباط هستید، حالت تدافعی به خود بگیرید، می‌تواند یک واکنش فوری در شما ایجاد کند. در زیر به 6 تکنیک اشاره می‌کنیم که به شما کمک می‌کند احساساتتان را تحت کنترل خود درآورید:

    1- حرفی که فرد مقابلتان می‌زند می‌تواند احساسات شما را به شکل مثبت یا منفی تحریک کند. در هر دو صورت، همیشه این خطر وجود دارد که اختیارتان را از کف بدهید. به همین دلیل در وهله اول لازم است که واکنش احساسی خود را به مخاطبتان تشخیص دهید. فقط آنزمان است که می‌توانید شروع به پاسخگویی به آن کنید. برخی علائم می‌تواند منجر به بالا رفتن تپش قلب و تنفس شما شود، شاید میل شدیدی به قطع کردن حرف طرف مقابلتان و بالا بردن صدای خود پیدا کنید، خط فکری خود را از دست می‌دهید، یا عضلاتتان سفت و سخت می‌شوند.
    2- وقتی تشخیص دادید که یک واکنش احساسی شدید در حال نمودار شدن است، باید جهت آن انرژی منفی را تغییر دهید. تنفس، توجه شما را دوباره به موضوع اصلی برمی گرداند و شما را از آنچه که موجب ناراحتیتان شده بود، دور می‌کند. تنفس عمیق می‌تواند به شما کمک کند، ناراحتی و عصبانیتی که به خاطر حرف طرف مقابلتان در شما ایجاد شده بود را از بین ببرید. اگر حرفی که طرفتان زد، واقعاً شما را اذیت کرده است، سعی کنید تمرکزتان را از روی آن روی تنفستان منتقل کنید و داخل و خارج شدن آن را کنترل کنید. این نوعی تمرین مدیتیشن است و مطمئن باشید که کمک زیادی به کنترل احساساتتان می‌کند. بعلاوه تنفس عمیق راه‌های دیگری هم برای تغییر تمرکزتان وجود دارد. مثلاً می‌توانید روی چیزهای خوب، زمانهایی که احساس خیلی خوبی داشته اید فکر کنید.

    3- اگر کسی چیزی به شما گفت که ناراحت شدید، همیشه به طرف مقابل لبخند بزنید و بعد از او بخواهید که کمی در مورد این عقیده اش توضیح بدهد و مسئله را باز کند.
    4- با کار کردن روی حداقل یکی از نتایج مثبت آن رابطه، این تغییر احساس را از بین ببرید.

    5- با کسی مشاوره کنید. وقتی قرار باشد به کسی کمک کرده و با او مشاوره کنید، دیگر نمی توانید عصبانی باقی بمانید.

    6- بعد از تمام شدن گفتگو، از خودتان سوال کنید. وقتی دوباره به حال و هوای آرام همیشه برگشتید، کمی به گفتگویتان فکر کنید و ببینید چه چیز احساسات شما را تحریک کرده است. تا می‌توانید وارد جزئیات شوید. سوال کردن از خودتان به شما کمک می‌کند دفعه بعد به چنین موقعیت هایی بهتر واکنش دهید.

    یادتان باشد در زندگی همه ما روزهای بد وجود دارد. تصور کنید که چقدر احساس بدی پیدا می‌کنید اگر بعدها خبر فوت یا ورشکستگی فردی که حرفهایش موجب ناراحتیتان شده را بشنوید. پس سعی کنید یا هدف آن فرد را از بیان گفته ها پیدا کنید و یا به کلی نادیده اش بگیرید.

  12. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #378
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض ورود الاينده ها در خون مادر باعث کمتر شدن ضريب هوشي نوزادان مي شود

    محققان در اجلاسي در مورد رابطه محيط شيميايي و توليد مثل در پاريس اعلام کردند الاينده هاي موجود در خون مادر خطري براي رشد نوزادان و بويژه ضريب هوشي انان دارد.
    بنا به نتايج يک تحقيق که در يک موسسه تحقيقات تکنولوژيک اروپايي بر روي نوزادان تا سن سه سالگي انان صورت گرفت ميزان هورمون هاي تيروئيد که براي رشد توانايي هاي شناختي اساسي است نسبت معکوس با ميزان پولي کلوروبينفيل ها در بند ناف دارد.
    پولي کلوروبينفيل همچنين پيرالن نيز ناميده مي شود و ترکيبي است از کلوره که يکي از الاينده هاي بسيار خطرناک است.
    اين ماده که فروش ان در فرانسه از سال هزار و نهصد و هشتاد و هفت ممنوع است مدت ها محصولي معجزه اسا به حساب مي امد و در اتصالات ، نساجي و ترانسفورماتورها استفاده مي شد. اين ماده عمري طولاني دارد و از يک زنجيره غذايي به زنجيره ديگر منتقل مي شوند.
    گريت شوترز مسئول تيم تحقيق گفت ميزان زيادي از اين ماده تاثيري بر رشد سخن گفتن و رفتار کودکان در بازي دارد. هر چه ميزان ان بيشتر شود وزن نوزاد نيز در زمان تولد کمتر مي شود و در نهايت باعث چاقي مفرط مي شود.
    ويسلاو جدريکوسکي محقق دانشگاه جاگيلونيان کراکوي گفت قرار گرفتن جنين قبل از تولد در برابر سرب تاثيري منفي در رشد کودک در شناخت محيط به ويژه در نزد پسر ها دارد.
    حواس پرتي و کم شدن ضريب هوشي و قدرت يادگيري در کودکاني که حتي قبل از تولد بسيار کم در معرض سرب قرار گرفتند از سن سي و شش ماهگي پديدار مي شود.
    وي تصريح کرد سازمان جهاني بهداشت بايد ميزان قابل قبول سرب را از ده ميلي گرم به پنج ميلي گرم کاهش دهد.
    نتايج اين تحقيق که بر روي چهارصد و شصت نوزاد در لهستان انجام شد، مشخص کرد که پسر بچه هاي که به مقدار کمي قبل از تولد در معرض سرب قرار داشتند به طول متوسط نه نمره ضريب هوشي شان پايين تر است اين در حالي است که در دختراني که در قبل از تولدشان به همان ميزان در معرض الودگي به سرب قرار داشتند اين ميزان بسيار کمتر است.

  14. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #379
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض 12 روش حیرت انگیز برای جذب کردن دیگران

    « مهارت جذب افراد در دنیای امروز یکی از توانایی های مهم است » .

    فکرش را بکنید که نیرو و انرژی ای داشتید که می توانستید هر کسی را که می خواستید متقاعد به انجام کارهای دلخواهتان می کردید . غیرممکن به نظر می آید ؟ باید بگویم آنقدر ها هم که فکر می کنید سخت نیست برای انجام این کار راههای زیادی وجود دارد که بتوانید به وسیلۀ آنها افراد را وادار به کاری کنید .
    آیا تا به حال دربارۀ این راهها فکرکرده اید ؟ در این مقاله می خواهیم راههایی را به شما معرفی کنیم که با استفاده ازآنها می توانید نظر دیگران را تغییر دهید .


    1- مهربان و صمیمی باشید : برای اینکه روز خوبی داشته باشید لبخند بزنید .


    2- علاقۀ صمیمانه به مردم نشان دهید : اگردلمان می خواهد دوست پیدا کنیم باید با اشتیاق وشور به مردم خوشآمد بگوئیم .


    3- نام افراد را حفظ کنید : آدمها به قدری از نام خود احساس غرور می کنند که دلشان می خواهد به هر قیمتی که شده است اسم خود را بعد از خود باقی بگذارند . یادمان نرود که در نام افراد معجزه ای نهفته است و همۀ افراد دقیقاً و کاملاً نسبت به این امرحساس هستند .


    4- از چیزهایی صحبت بکنید که دیگران دوست دارند : صحبت خود را با دیگران با بحث دربارۀ چیزهایی که در مورد آنها اختلاف نظر دارید شروع نکنید .


    5- سؤالاتی بپرسید که آدمها دوست دارند جوابش را بدهند .
    افراد را تشویقشان کنید که دربارۀ خودشان و کارهایشان برایتان حرف بزنند .


    6- مردم را سرزنش نکنید : یادتان باشد احتمال دارد دیگران به کلی اشتباه کنند ولی خودشان این طور فکر نمی کنند .


    7- گـفته های دیگران را رد نکـنید : از اعـتراض کردن و جر و بحـثهـای بی مورد که به هر رابـطه ای پایان می دهد پرهیز کنید .


    8- به صحبتهای دیگران به دقت گوش کنید : اگر می خواهید خودتان را در دل دیگران جا کنید با علاقه و با تمام وجود به صحبتهایشان گوش دهید و مرتباً سرتان را تکان دهید و بپرسید : « خوب بعداً چی شد ؟ » خواهید دید که گل ازگلشان شکفته می شود .


    9- به وضعیت ظاهری خودتان توجه کنید : اولین خاطره ای که درذهن دیگران باقی می گذارید مربوط به آراسته و تمیز بودن خودتان می باشد .


    10- وقت خودتان را با دیگران تقسیم کنید اگر کارهای خود را زمان بندی کنید می توانید زمانی را برای افرادی که دوست دارید صرف نمایید . شوخ طبع باشید : شوخ طبعی باعث می شود دیگران از گوش سپردن به شما لذّت بیشتری ببرند .


    11- از دیگران ازصمیم دل قدر دانی کنید : در ازای محبت و خوبی دیگران باید تشکر و قدردانی کرد چون اگر کسی تشکر نکند یعنی محبت دیگران را درک نمی کند .


    12- همیشه کاری کنید که دیگران احساس کنند آدمهای مهمی هستند : همه دوست دارند دیگران ازآنها تعریف کنند اگر چنین کاری را کنید می توانید آدمها را در کف دست خود بگیرید .
    جان دیوئی می گوید عمیقمترین اشتیاق درطبیعت بشر آرزوی مهم بودن است .




    اکرم رجبی
    « کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی »

  16. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #380
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض ایجاد تعادل و توازن در زندگی

    تعادل و توازن در زندگی به چه معناست؟

    دنیای پر استرس دنیایی است که تعادل و توازن در آن معنای کمتری دارد. زمانیکه فعالیتهای ما برخی پر رنگ ، برخی کم رنگ ، بدون رعایت هدفمندی انجام می‌گیرند، آنچه را که روی ما قرار می‌گیرد، یک زندگی شلوغ و سرسام آوری خواهد بود که شاید گاهی نتوانیم خود را در میان این همه شلوغ و پلوغی پیدا کنیم. تعادل و توازن به این معناست که هر چیزی در زندگی سر جای خودش قرار گرفته باشد، به همان اندازِه خود مورد توجه قرار گیرد نه کمتر و نه بیشتر. یک بعدی زندگی نکنیم، بطوری که جنبه‌های متعددی از زندگی ما فردی یک جنبه مشخص شود.

    زمانی که فردی بر حسب علاقه خود روابط اجتماعی‌اش را مورد توجه بیشتری قرار می‌دهد و به عبارتی کل زندگی خود به تأمین نیازهای خود به روابط اجتماعی می‌گذراند، حتما از جنبه‌های دیگر کم خواهد آورد. مثل زن خانه داری که از رسیدگی به امور منزل باز می‌ماند یا مردی که با قرارهای متعدد با دوستان و آشنایان موفقیت شغلی خود را به خطر می‌اندازد. تعادل و توازن داشتن یعنی استفاده از یک ترازوی فرضی برای اینکه هر چیزی را به همان اندازه که در زندگی نیاز هست بسنجیم.
    عوامل بازدارنده تعادل و توازن

    نداشتن اهداف مشخص

    افرادی که هدفمند نیستند، هنوز اهداف دقیقی برای خود مشخص نکرده‌اند اغلب از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. گاهی یک شاخه را محکم می‌چسبند و بعد از مدتی ترجیح می‌دهند از آن شاخه جدا شوند و به شاخه دیگری بچسبند. به این ترتیب آنچه در زندگی آنها صدمه جدی می‌بیند تعادل زندگی است و همین مسأله دشواری رسیدن به یک هدفمندی دقیق را سبب می‌شود.
    نداشتن اطلاعات کافی

    افرادی که اطلاعات کافی در حوزه‌های مختلف زندگی ندارند اغلب دچار بی‌توازنی در زندگی می‌شوند. به عنوان مثال افرادی که اطلاعات کافی در زمینه فرآیند یادگیری ندارند و مثلا نمی‌دانند فقدان خواب کافی یادگیری را مختل خواهد ساخت، ممکن است ساعات خواب خود را کمتر کرده (کمتر از حد معمول و لازم برای بدن) و ساعات یادگیری را بالا ببرند.
    نداشتن برنامه ریزی مناسب

    وقتی فردی برنامه ریزی دقیق و منظمی برای امورات زندگی خود داشته باشد حتما با بی‌توازنی روبرو خواهد شد. برنامه ریزی مناسب کمک خواهد کرد فرد بتواند فعالیتهای خود را نظم ببخشد و تعادلی در انجام آنها ایجاد کند به نحوی که یکی را فدای دیگری ننماید.
    فقدان مسئولیت پذیری

    افراد در قبال همه جنبه های زندگی خود مسئول هستند. مسئولیت پذیری فرد را به برقراری نظم در زندگی هدایت می کند و موجب می شود زندگی متعادلی برای فرد مهیا شود. فقدان مسئولیت پذیری به عنوان مثال در تربیت کودک موجب خواهد شد مادر به راحتی زمان مورد نیاز برای تربیت کودک خود را صرف فعالیتهای دیگر بکند.
    عوامل ایجاد کننده تعادل و توازن

    وضعیت فعلی خود را بررسی کنید

    برای این منظور نگاهی به زندگی امروزه دیروز خود بیاندازید. ببینید چه کارهایی انجام داده‌اید، چه زمانهایی را صرف هر کدام از این فعالیتها کرده‌اید؟ آیا زمان صرف شده برای هر فعالیت متناسب با نوع آن فعالیت بوده است؟ بدین ترتیب شما آگاهی بیشتری از نقاط فاقد توازن در زندگی خود کسب خواهید کرد. این بینش و آگاهی به شما کمک خواهد کرد نکات ضعف متعادل سازی زندگی خود را بهتر بشناسید و بدانید کدام جنبه‌هایی از زندگی شما فدای دیگر جنبه‌ها شده است.
    اهداف خود را مشخص کنید.

    داشتن اهداف روشن و دقیق بسیار اهمیت دارد. اهداف خود را شناسایی کنید و ارزش و امتیاز هر یک را مشخص کنید. به این ترتیب شما خواهید توانست آنها را الویت بندی کنید. می‌توانید اهداف خود را دسته بندی کنید و معین کنید که هر کدام از علایق شما به کدام دسته از اهداف مرتبط هستند. مثلا می‌توانید اهداف خود را به اهداف کوتاه مدت ، اهداف دراز مدت ، اهداف شخصی و اهداف اجتماعی تقسیم بندی کنید.

    اهداف کوتاه مدت شامل اهداف زندگی روزمره شما می‌شود و همچنین اهدافی که در مدت زمان کمتری می‌توانید به آنها برسید. مثل اهدافی که برای خود مشخص می‌کنید مثل رفتن به دیدار یک دوست ، موفقیت در امتحانات نوبت اول مدرسه و ... . اهداف دراز مدت شامل اهدافی هستند که با مقداری تأخیر قابل دسترس هستند. مثل هدف ورود به دانشگاه برای دانش آموز دوره راهنمایی تحصیلی. اهداف شخصی به اهداف خود فرد اطلاق می‌شود مثل برنامه‌هایی برای تفریح و بازی ، بهداشت شخصی و ... . اهداف اجتماعی اهدافی هستند که در ارتباط با دیگران معنا پیدا می‌کنند مثل کارهایی که برای دیگران انجام می‌دهیم مثل کمک به یک دوست در مطالعه دروس برای آمادگی امتحانات پایان سال.
    برنامه ریزی کنید.

    همزمان با تنظیم اهداف برنامه ریزی برای رسیدن به آنها صورت می‌گیرد. بعد از آن فهرستی از اهداف خود را مشخص کریدی و به آنها الویت مناسب دادید متناسب با الویتی که به هر یک از آنها داده‌اید و ارزش و اهمیتی که برای شما دارند و زمانی که نیاز دارند برنامه ریزی خود را شروع کنید. برای اهداف مهم و ضروری باید الویت بیشتری در برنامه ریزی قائل شوید. ابتدا برای تک تک اهداف خود همه گامهای لازم را مشخص کنید. سپس شروع کنید به عمل ساختن آنها.
    علایق ، مسئولیتها و نیازمندیهای خود را بشناسید.

    شناسائی زمینه‌های مورد علاقه ، مسئولیتهای فردی و نیازمندیها به فرد کمک می‌کند تا بتواند میان آنها تعادل لازم را برقرار کند. روشن است هر فرد بزرگسالی علاوه بر علایق ، یک سری مسئولیتهایی را داراست که ناچار است انجام آنها را بر عهده بگیرد. در کنار آنها یکسری نیازمندیهایی دارند که به ناچار در کار انجام مسئولیتها و رسیدن به علایق باید به آنها نیز توجه کند.

    برای این منظور تصور کنید یک فرد متأهل و بزرگسالی که به عنوان پدر خانواده مسئولیت تأمین خانواده را به عهده دارد و علایق ورزشی دارد. یک فرد که به تعادل در زندگی می‌اندیشد، تمام ساعات خود را با ورزش پر می‌کند که از تأمین زندگی خانواده و مایحتاج آنها عقب بماند. چنین فردی با تعیین زمانی برای فعالیتهای ورزشی خود در کنار مسئولیت تأمین خانواده به نیازمندیهای بدنی و روانی خود نیز توجه دارد. افرادی که تمام اوقات خود را صرف علایق یا مسئولیتهای خود یا هر دو آنها می‌کنند، اما توجهی به تأمین نیازهای جسمی و روحی خود ندارد مثلا برای رسیدن به آرامش فکری و روانی برنامه نمی‌چینند یا تغذیه ندارند، چندان موفق نخواهند بود.

  18. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •