نام |
ریشه نام |
معنی و شرح نام |
ساتیا |
فارسی |
از نامهای باستانی |
ساجده |
عربی |
مؤنث ساجد، سجده کننده |
ساعده |
عربی |
مؤنث ساعد ، کمک کننده، مددکار |
سالمه |
عربی |
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی |
سامره |
عربی |
مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است |
سامیرا |
عربی |
سمیرا -زن بزرگوار – نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است- وسیله ای که با آن حجامت می کنند – نام محلی در نزدیکی مکه |
ساتین |
فارسی |
محبوب و دوست داشتنی |
سارا |
عبری |
شاهزاده خانم ،نام همسر ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع) |
سارینا |
فارسی |
خالص،پاک |
سایه |
فارسی |
تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود ، تصویری از کسی یا چیزی که هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود ، حمایت، پناه |
سپیده |
فارسی |
روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع افتاب |
سانیا |
فارسی |
در گویش مازندران سایه روشن جنگل |
ستاره |
فارسی |
هر یک از اجسام نورانی آسمان که شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند ، بخت، اقبال ، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی |
ساغر |
ترکی |
جام شراب |
سالومه |
عبری |
صلح و آرامش،صفا و دوستی ، نام خواهر مریم عذرا و خاله حضرت عیسی(ع) همچنین نام ملکه یهود و دختر هرود فلیپ |
سامیه |
عربی |
مؤنث سامی – زن بلند قد- کسی که عازم شکار است |
سحر |
عربی |
زمان قبل از سپیده دم ، صبح |
ساناز |
ترکی |
نوعی گل ، نادر، کمیاب |
ستایش |
فارسی |
سپاس حمد خداوند، ستودن، تعریف، تمجید شدن |
سحرناز |
فارسی,عربی |
سحر(عربی) + ناز(فارسی) مرکب از سحر( زمان قبل از سپیده دم) + ناز( زیبا) |
سرگل |
فارسی |
اولین گل ، بهترین از هر چیز |
سروناز |
فارسی |
درختی بلند و زینتی، معشوق خوش قد و قامت |
سعیده |
عربی |
مؤنث سعید ،خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند |
سکینه |
عربی |
آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین(ع) |
سلاله |
عربی |
فرزند، نسل |
سلما |
عربی |
نام زنان عرب |
سلیمه |
عربی |
مؤنث سلیم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست ، سالم |
سما |
عربی |
آسمان |
سمانه |
عربی |
سُمانی بلدرچین |
سمن |
فارسی |
رازقی، یاسمن |
سمیرا |
عربی |
هم صحبت شبانه، دختر گندوم گون |
سودابه |
فارسی |
از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هاماوران و همسر کیکاووس پادشاه کیانی |
سوری |
فارسی |
گل سرخ |
سوزان |
فارسی |
سوزاننده |
سوسن |
فارسی |
گلی درشت و خوشه ای به رنگها و شکلهای مختلف |
سهیلا |
عربی |
نرم و ملایم |
سیما |
عربی |
چهره، صورت |
سیمین |
فارسی |
ساخته شده از نقره، نقره ای |
سها |
عربی
|
نام کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده می کرددند |
سوها |
فارسی |
نام فرشته و اله زیبایی در افسانه های قدیمی |