تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 41 از 129 اولاول ... 313738394041424344455191 ... آخرآخر
نمايش نتايج 401 به 410 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #401
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض چطور مغز به ترس واكنش نشان مي‌دهد؟

    اگر دلتان مي‌خواهد در لحظه توجه كسي را در ميان يك جمع به خود جلب كنيد، مي‌توانيد قيافه وحشت‌زده به خود بگيريد.
    مطمئن باشيد كه به اين ترتيب شما اولين كسي هستيد كه به چشم مي‌آييد.
    البته اين روش چندان هم منطقي نيست چون بعد بايد توضيح دهيد كه چرا وحشت‌زده بوديد و ممكن است جريان چوپان دروغ‌گوو پيش بيايد، اما دانشمندان به اين نتيجه رسيده‌اند كه از ميان چهره‌هايي با حالت‌هاي مختلف، چهره‌هاي وحشت‌زده بيش از همه توجه را به خود جلب مي‌كند.
    اين جريان حتي زماني كه تنها چشم‌هاي فرد مشخص باشد هم صادق است. نكته جالب اين است كه اگر شما شاد باشيد و چهره‌اي خندان داشته باشيد، ديرتر از همه نگاه‌ها را به خود مي‌كشانيد.
    البته اين تحقيقات در كشورهاي غربي انجام شده و بي.بي.سي آن را گزارش كرده است. ممكن است نسخه ايراني اين جريان كمي متفاوت باشد.
    محققان فكر مي‌كنند دليل اين امر در واكنش‌هاي مغز نهفته است. آنها معتقدند مغز آماده است كه در موقعيت‌هاي خطرناك بسيار سريع‌تر واكنش نشان دهد، به همين دليل زماني كه شما ترس را در صورت فرد ديگري مي‌بينيد، مغز سريع واكنش نشان مي‌دهد تا در مورد خطر احتمالي راه‌حلي بينديشد.
    البته شما اگر در خانه اين آزمايش را انجام دهيد مطمئناً متوجه هيچ تفاوتي نمي‌شويد به چند دليل. يكي اينكه در موقعيت‌هاي از پيش طراحي شده كه شما سناريوي ماجرا را مي‌دانيد ممكن است مغز به گونه‌اي ديگر پاسخ دهد.
    دوم اينكه اين عكس‌العمل به قدري كوتاه است كه كمتر انسان‌ها متوجه آن مي‌شوند. كمتر از يك چهل ميليونم ثانيه طول مي‌كشد كه مغز در اين زمينه فرمان دهد.
    به همين دليل محققان براي اينكه بتوانند نتايج دقيقي در اين مورد به دست آورند، ناچار شدند سرعت تصميم‌گيري افراد داوطلب اين آزمايش‌ها را كاهش دهند.
    براي اين كار، آنها به داوطلبان عينك‌هايي دادند كه در يك شيشه آن نقشي سياه با سرعت جاي خود را با نقشي سفيد مي‌داد و برعكس. در شيشه ديگر عينك تصويري از چهره يك شخص نشان مي‌دادند. اين چهره هر بار نمايانگر يك احساس بود.
    آن تصوير سياه و سفيد متغير سرعت تشخيص چهره را كاهش مي‌داد و در نتيجه محققان توانستند اين تغييرات را ثبت كنند.
    شركت‌كنندگان در اين آزمايش ترس را سريع‌تر از ديگر حس‌ها درك كردند و شادي را ديرتر از همه.
    محققان معتقدند بخشي در مغز به نام آمي‌دالا مي‌تواند كاري كند كه سيگنال‌هاي مربوط به يك اتفاق خاص بتوانند از راه‌هاي عصبي موجود به صورت فوق‌العاده بگذرند.
    يك چيزي شبيه مسير ويژه اتوبوس اما از نوع عصبي. زماني كه چهره‌اي وحشت‌زده را مي‌بينيم همين اتفاق در مغز روي مي‌دهد.
    محققان متوجه شدند مغز حتي پيش از آنكه ما متوجه خطري شويم، راه فرار از آن را پيدا مي‌كند.
    پيش آمده كه از روي بي‌حواسي دستتان به اتوي داغ خورده است. اغلب اوقات پيش از آنكه متوجه شويد چه اتفاقي افتاده، دستتان را از روي اتو برداشته‌ايد

    همشهری آنلاین

  2. #402
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض چرا زنان بیشتر از مردان عمر می کنند؟

    محققان معتقدند که رفتارهای پر خطر د رطول عمر افراد موثر است. به طور عمومی زنان بیشتر از مردان عمر می کنند و محققان در صدد کشف علت این امر هستند.
    به گفته آنان سیرتکامل نیز در این امر نقش دارد. اما فاکتورهای دیگری نیز در توفیق زنان موثر است و رعایت این فاکتورها از طرف هر دو جنس ، منجر به زندگی سالم تر و طولانی تر می شود. بهتر است ابتدا نگاهی به طول عمر متوسط انسانها در امریکا بیاندازیم . اخرین آمار مربوط به این گزینش مربوط به سال 2004 میلادی است که طول عمر متوسط افراد را از زمان تولد 9/77 بر آورد نموده است و زنان درست 2/5 سال بیشتر از مردان عمر می کنند. این نا برابری تنها مربوط به کشور امریکانیست . بلکه طبق مطالعه ای که در سال 2006 د رانگلستان انجام شده ، پیش بینی گردیده که در سال 2006 در سراسر جهان این امر به حقیقت می پیوندد، حتی در کشورها ی جهان سوم .
    رقابت برای مراقبت و توجه
    در کتابی با عنوان "طبیعت بشر " بیان شده است که در بین حیوانان گونه مردان ، اغلب مجبور به رقابت برای جلب توجه گونه مونث هستند. مثلا طاووس نر با نمایش دم رنگارنگ خود یا گوزن نر با نمایش شاخ های خود نوعی رقابت و مبارزه را علیه یکدیگر شروع می کنند که می تواند خطر ناک باشد. به گفته محققان مردان بیشتر از زنان برای بدست آوردن جفت ، دست به انجام رفتارهای پر خطر و تهاجمی می زنند و این امر باعث بالا رفتن سرعت مرگ و میر در بین آنها می شود.
    بعلاوه مردان بیشتر از زنان به خاطر تصادفات رانندگی یا سایر حوادث ، جرم و جنایت و خود کشی می میرند. بعلاوه بیان شده است که حد اکثر این تفاوت در سرعت مرگ بین دو جنس به خصوص در دوران جوانی قابل مشاهده است و علت عمده آن نیز، همان طور که گفته شد رفتارهای پر خطر است .
    فعالیت های بی باکانه
    مردان ، به خصوص آنهایی که محرومیت و تزلزل را در زندگی خود تجربه می کنند زندگی پر خطری را برای خود طراحی می کنند و این سرعت مرگ را بالا می برد. تمام این کارها برای کسب موفقیت و جایگاه و مقام بهتر است و در واقع این سرعت در مرگ ومیر مردان، به دلیل رقابت های شدید در جامعه می باشد.
    زایمان های موفقیت آمیز
    تا قبل از قرن 20، سالهای عمر مردان بیشتر از زنان بود و این به دلیل مرگ و میر فراوان ناشی از زایمان و مسائل مربوط به آن در بین زنان بیان شده است. ولی اکنون بدلیل مراقبت های شدید مادر و فرزند در دوران بارداری و بعد از آن ، این مسئله منتفی شده است و اکنون زنان با امنیت بیشتری قادر به تولد نوزادان خود هستند.
    رفتارهای مخاطره آمیز
    همان طور که بیان شد رفتارهای پر خطر و تجاوزگرانه در مردان بیشتر از زنان است و این مهمترین عامل در بروز این شکاف است. مهم ترین علت مرگ زنان همان طور که گفته شد مرگ ومیر ناشی از مسائل مربوط به زایمان و بارداری بود ه که اکنون به دلیل کنترل های شدید و به موقع این مشکل مرتفع شده است، اما هنوز مهمترین عامل مرگ ومیر مردان که همان تصادفات و جرم و جنایت ها است به طو رکامل کنترل و پیشگیری نشده و این عوامل هنوز به قوت خود باقی است. البته زنان نباید به این وضعیت و این جایگاه کنونی اطمینان کامل کنند ، زیرا اخیرا زنان نیز وارد صحنه مبارزه و رقابت و اقدام به انجام رفتارهای پر خطر، همچون استعمال دخانیات شده اند و این نگران کننده است. لازم به ذکر است که بعضی از دانشمندان مدعی هستند که زنان به دلیل داشتن بعضی از فاکتورهای ژنتیکی ویژه ، شانس زندگی بیشتری دارند ، که البته این در حد یک نظریه است و هیچ مدرک علمی مستدلی در این زمینه وجود ندارد.
    ارتقا و افزایش طول عمر
    مردان و زنان هر دو می توانند با تغییر سبک زندگی و ترک بعضی از عادت های غلط زندگی طولانی تر و توام با سلامتی بیشتری را برای خود به ارمغان آورند . برای مثال با انجام تمرینات ورزشی منظم و روزانه، تغذیه صحیح ، و از بین برد ن و یا حداقل کاهش فاکتور استرس و اضطراب در زندگی به کمک روش های مدیتیشین یا همان تزکیه نفس، اجتناب از رفتارهای پر خطر و بستن کمر بند ایمنی در هنگام رانندگی . در مجموع می توان گفت که تا حد قابل توجهی سرنوشت های زیبا و سالم به دست شما مکتوب می شود، پس هنرمندانه و زیرکانه بنویسید.

    مترجم:فاطمه زرمهر

  3. #403
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض چگونه يكديگررا بهتر بفهميم

    تا به حال به اين موضوع فكر كرده ايد كه چرا بعضى افراد مجذوب شما نمى شوند؟ و گاهى احساس تنهايى مى كنيد؟ چطور مى توان افراد را درك كرد و با جلب اطمينان، آنها را به سوى خود جذب نمود؟ چقدر تا به حال به حرفهاي ديگران خوب گوش كرده ايد؟ وقتى طرف مقابلتان از احساس و عملش برايتان حرف مى زند به او اجازه بازگو كردن تمام حرفش را داده ايد؟ چقدر در بين گفته هايش سكوت كرده ايد تا ادامه بدهد؟

    آيا توجه كرده ايد كه وقتى شخصى برايتان حرف مى زند و شما احساس او را مى فهميد و سعى مى كنيد اجازه دهيد كه با همان حس، خود را خالى كند، چقدر احساس عزت نفس و دوست داشته شدن و صميميت را به او داده ايد و چقدر از خشمش كاسته ايد؟ يا وقتى خود را جاى او مى گذاريد و به مسئله نگاه مى كنيد چقدر او را مى فهميد و به او هم احساس فهميده شدن مى دهيد؟ يا وقتى كه از جملاتى را بيان مى كنيد كه خودش فكر مي كند و پاسخگو هستيد، چقدر به او در حل مشكلاتش (توسط خودش) و رسيدن به استقلال كمك كرده ايد و يا با حركات غيركلامى و بيان جملات كوتاه تأييدى در بين بيان حرف ها و احساسش چقدر به او احساس با ارزش بودن و مهم بودن مى دهيد؟ و يا وقتى كه گاهى در جملات خود از ضمير «من» استفاده مى كنيد و حس خود را بيان مى كنيد، مى بينيد كه چطور اعتماد آنها را به خود جلب كرده ايد و آنها را حتى آماده كرده ايد كه احساسات و گفته هاى شما را بشنوند و درك كنند... انتظارات شما برايشان قابل احترام خواهند شد، مى بينيد كه چقدر به آنها قدرت مسؤوليت پذيرى مى دهيد.


    نكته اى كه در بين گفت وگوهايتان با طرف مقابل بايد به آن توجه كنيد ميزان تمايل يا عدم تمايل شخص براى ادامه گفت وگو است.


    مثلاً وقتى طرف مقابل از جايش بلند مى شود يا به ساعت نگاه مى كند و يا بيان سرد و بى احساسي در مقابل سؤال هايتان دارد متوجه مى شويد كه تمايلى به ادامه گفت وگو ندارد.


    آيا توجه كرده ايد كه چرا در روابط خود با ديگران متوقع مى شويد و يا اصلاً منشأ توقع چيست؟


    حال چقدر مى خواهيد بشنويد؟ آيا فكر مى كنيد كه ديگران به سمت شما نمى آيند و يا شما را نمى خواهند يا خود كارى مى كنيد كه آنها را از خود فرارى مى دهيد؟ آيا فكر مى كنيد كه ديگران شما را نمى فهمند و به انتظارات شما احترام نمى گذارند يا خود اين فرصت و موقعيت را براى خود نساخته ايد؟ آيا باز هم مى گوييد اعتماد به سختى به دست مي آيد؟ آيا باز هم نمى توان ديگرى را فهميد؟ چقدر تلاش براى درك ديگرى كرده ايد؟ آيا مى دانيد توجه شما غير مادى ترين و ارزشمند ترين چيزي است كه مى توانيد ببخشيد؟

  4. #404
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض عامل جوانی مغز در چشمان شماست

    نورولوژیستهای آمریکایی پروتئینی را در شبکیه چشم کشف کرده اند که می تواند جوانی، انعطاف پذیری و توانایی یادگیری مغز را همانند مغز اسفنج مانند کودکان حفظ کند. محققان بیمارستان کودکان بوستون و مدرسه پزشکی هاروارد پروتئینی را کشف کردند که در شبکیه چشم تولید می شود و با یک مکانیزم ویژه انتقال به کورتکس مغز ارسال می شود.
    نتایج این تحقیقات که در تازه ترین شماره مجله "سل" منتشر شده است نشان می دهد که این پروتئین که Otx2 نام دارد می تواند در کورتکس بینایی عمل کند و برای حفظ حالت ارتجاعی مغز و یا ترمیم جراحات نورونی مفید باشد. پروتئین Otx2 به رشد یک نوع کلیدی از سلولهای کورتکس کمک می کند.
    این دانشمندان در دستگاه بینایی یک مدل موش این پروتئین را کشف کردند و نشان دادند که Otx2 قادر به کنترل زمان دوره بحرانی در بخشهای مختلف مغز است و می تواند اختلالات توسعه یافته ای چون اوتیسم را بهبود بخشد.
    به گفته این محققان، دوره بحرانی می تواند تسریع و یا تاخیر داشته باشد. همچنین این دوره می تواند در یادگیری یک زبان جدید، توسعه تواناییهای موسیقی و یا ترمیم جراحات مغزی در افراد پس از دوران کودکی موثر باشد.
    این دانشمندان دریافتند که سلولهای مغزی که دوره بحرانی را در دستگاه بینایی روشن می کنند پروتئین Otx2 خود را نمی سازد و این پروتئین را از شبکیه چشم دریافت می کند.




    منبع: سایت تبیان

  5. #405
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض هفت باور غلط در مورد روان شناسان

    روانشناسان هم همچون ديگر مردم عصباني مي‌شوند، اما از شيوه‌هاي سالم براي ابراز آن بهره مي‌گيرند.
    در بين عامه مردم باورهاي غلطي شكل گرفته كه تعدادي از اين باورها ناشي از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادي از آنها ناشي از فقر دانش و ميزان همنوايي بالا در ميان مردم است كه البته اين باورهاي غلط در زمينه هاي گوناگون به چشم مي خورد و زمينه ساز بسياري از كج انديشي ها و تصميم هاي غلط در زندگي بسياري از ماست.

    وقتي عامه مردم درباره همه چيز و خارج از حيطه تخصص خود حكم صادر كنند، بستر بي اعتمادي فراهم مي شود.اين مقاله درباره تعدادي ازاين باورهاي غلط در ارتباط با روانشناسان توضيح مي دهد.

    1 - روانشناسان عصباني نمي‌شوند!


    در باور فوق، ما به كلمه هيچ وقت برمي‌خوريم كه يك كلمه مطلق است و اين خود اولين نكته منفي درباره اين باور است. چون درباره خصايص رواني و هيجاني انسان‌ها هيچ كلمه مطلقي نمي‌‌توانيم استفاده كنيم، چون انسان موجودي بسيار پيچيده، متفكر و انتخاب‌گراست. ضمن اين كه عصبانيت جزو مكانيزم‌هاي متعادل‌ساز روان‌آدمي است كه توسط خداوند در ذهن انسان‌ها به وديعه نهاده شده است ،چرا كه اگر همين عصبانيت وجود نداشت انسان به مثابه ديگ بخاري بودكه سوپاپ اطمينان نداشت و بنابراين پس از گذشت چندين ساعت از كار اين ديگ بخار ،ما شاهد انفجار اين ديگ مي‌بوديم.
    و مهم‌تر از همه اين كه اگر خشم و عصبانيت به هر دليلي ابراز نشوند خود مي‌تواند زمينه‌ساز كينه، نفرت، دشمني و انواع و اقسام بيماري‌هاي رواني و جسماني در آينده شود كه به مراتب بدتر از ابراز خشم به‌وجود آمده در آن موقعيت مشخص است. بنابراين چگونه مي‌توان انتظار داشت كه يك روانشناس كه خود به خوبي از عملكرد اين فعاليت در ذهن و بدن خويش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأييد روانشناس زبده را بزنند. در حالي كه او قادر است با مكانيزم‌هاي دفاعي پخته و پيشرفته همچون شوخ‌طبعي باور فوق را به اين شكل اصلاح كند.
    روانشناسان هم همچون ديگر مردم عصباني مي‌شوند، اما از شيوه‌هاي سالم براي ابراز آن بهره مي‌گيرند.

    2 - خودشان ديوانه‌اند!


    اين هم يك باور غلط شايع در ميان مردم است كه به هيچ عنوان علمي و منطقي نيست، چرا كه اگر ما بخواهيم يك حكم كلي در ارتباط با گروهي از مردم بدهيم نيازمند آنيم كه تحقيق علمي در سطحي وسيع انجام دهيم و با انجام روش‌هاي آماري ادعاي فوق را اثبات كنيم.
    همانطور كه يك مكانيك اتومبيل هنگامي كه خودرواش در معرض نقص فني احتمالي قرار دارد زودتر از ديگر افراد مطلع مي‌شود اين قاعده در ارتباط با روانشناسان نيز صادق است، چرا كه آنان به دليل آگاهي از بيماري‌هاي رواني بسيار زودتر مطلع شده و به دليل اطلاع از مشكلات پيش آمده احتمالي بر اثر بيماري‌هاي رواني خيلي زودتر به سمت و سوي درمان و حل مشكل خويش روان مي‌شوند.
    ما نمي‌توانيم بگوييم چون روانشناسان با بيماران رواني بسياري درگيرند خود نيز قطعاً‌ از اين بيماري‌ها بي‌بهره نخواهند ماند، به همان دليل كه اشخاصي كه در بيمارستان‌ها در بخش مراقبت از بيماران عفوني كار مي‌كنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً‌ به اين بيماري‌ها مبتلا خواهند شد. بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح مي‌كنيم.
    روانشناسان هم همچون ديگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بيماري‌هاي رواني قرار دارند.

    3 - ما خودمان روانشناسيم


    بله اين جمله‌اي است كه كارل راجرز، يكي از روانشناسان بزرگ و پايه‌گذار روانشناسي انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت كه هر كس خودش بهترين درمانگر خويش است اما سئوالي كه پيش مي‌آيد اين است، پس چرا همه روزه تعداد كثيري از مردم به كمك و دخالت روانشناسان نيازمند هستند؟ جواب اين است به همان دليل كه همه ما بالقوه مي‌توانيم به قله دماوند صعود كنيم اما به شرطي كه شخصي نتواند راهنمايي ما را به عهده بگيرد. يعني راه را به ما نشان دهد و تجهيزات لازم را به ما معرفي كند.
    براي حل مشكلات شخصي هم ما نياز به كمك يك روانشناس زبده داريم كه نه براي ما بلكه با ما حركت كند تا به حل مشكلاتمان نائل شويم و از همه مهم‌تر اين كه ذهن انسان از3 بخش عمده هشيار، نيمه‌هشيار و ناهشيار تشكيل يافته است كه اگر ما خيلي توانا باشيم حداكثر به نيمه هشيار ذهنمان دسترسي پيدا مي‌‌كنيم كه البته براي حل مشكلات كافي نيست.
    بنابر اين نيازمند كمك كسي هستيم كه بتواند به ناهشيار ذهن ما وارد شده و از اين انبار متروكه پرونده‌هاي دردناك بايگاني شده گذشته را بيرون آورده و از نو رسيدگي كند.بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح مي‌كنيم.
    هيچ كس بيشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نيست اما بدون كمك يك روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسي نخواهد داشت. روانشناسان با يك نگاه مي‌توانند همه چيز را درباره ما بدانند.

    4 - روانشناسان حلال مشكلاتند


    اين باور، روانشناسان را به جادوگراني مبدل مي‌سازد كه قادرند فكر ما را بخوانند شود، كه اين موضوع به هيچ عنوان صحت ندارد، چرا كه براي شناختن افراد در روانشناسي روش‌هاي گوناگوني همچون مشاهده تجربي يعني در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنكه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزديكان و خويشاوندان ،اجراي آزمون‌هاي رواني همچون پرسشنامه، تست و آزمون‌هاي فرافكني و در نهايت مصاحبه با خود شخص كه از انواع مختلفي برخوردار است در نظر گرفته مي شود.
    در نهايت مي‌توان گفت پس از انجام اين آزمايش‌ها و آزمون‌ها شايد با احتياط بتوان گفت از شخص مورد نظر نيمرخ رواني به‌دست آورده‌ايم. كه باز هم در پاره‌اي از موارد بي نقص نخواهد بود. بنابراين باور فوق را به شكل زير اصلاح مي‌كنيم.
    روانشناسان هرگز با يك نگاه نمي‌توانند همه‌چيز را درباره ما بدانند.

    5 - نياز به مشورت ندارند


    اين هم يك باور غلط ديگر است، چرا كه روانشناسان هم همچون آرايشگران قادر به اصلاح سر خويش نيستند، هرچند كه آرايشگر قابلي باشند. به اين دليل كه مشكلات رواني هميشه صرف نظر از داشتن لايه‌هاي منطقي از لايه‌اي هيجاني نيز برخوردارند، بنابراين با توجه به اصل نيروگذاري رواني (يعني مقدار مشخصي انرژي رواني مي‌توان در ذهن به فعاليتي خاص صرف شود) وقتي بخشي از نيروهاي ذهني ما در هيجانات ما صرف شده است نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم كه با آگاهي و اشراف كامل دست به حل مسئله بزنيم، بنابراين، نياز داريم از شخص ديگري كه البته رابطه خويشي و دوستي با ما ندارد كمك بگيريم تا او با صددرصد توان به كمك ما براي حل مسائل بيايد. البته اين قاعده شامل حال تمام افراد مي‌شود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شكل زير اصلاح مي‌كنيم. روانشناسان هم نياز به مشورت دارند.

    6 - روانشناسان داناي كل هستند


    اين باور غلط و غيرمنطقي در بين مردم شايع است. البته متأسفانه اين به دليل ضعف حرفه روانشناسي در ايران است كه اگر شما به اكثر روانشناسان شاغل در ايران مراجعه كنيد قادرند از مشكل شب ادراري كودكتان تا لكنت زبان همسرتان، دعاوي خانوادگي، ترس و اضطراب و وسواس و... همگي آنها را درمان كنند.
    در صورتي كه در كشورهاي پيشرفته شايد هر روانشناس حداكثر در 2-3 موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام مي‌كند كه فقط قادر به حل مشكل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلي و تحصيلي هم انجام دهد. ضمن اينكه در باور فوق زندگي كردن واژه‌اي كلي و مصاديق آن وسيع است، بنابراين باور فوق به شكل زير اصلاح مي‌شود.
    هر روانشناسي قادر به حل بعضي از مشكلات خاص و مشخص مراجعانش مي‌باشد.

    7 - سرنوشت را تغيير مي دهند


    اين هم يك باور عجيب ديگر كه اصلاً نمي‌تواند درست باشد. بزرگي مي‌گفت: مراقب افكارت باش چون به حرفهايت بدل مي‌‌شود. مراقب حرفهايت باش چون به اعمالت تبديل مي‌‌شود. مراقب اعمالت باش چون به عادت‌هايت مبدل مي‌شود. مراقب عادت‌هايت باش چون به شخصيت تو تبديل مي‌شود. مراقب شخصيت خود باش چون به سرشت تو تبديل مي‌‌شود و مراقب سرشت خويش باش چون به سرنوشت تو تبديل مي‌‌شود.
    فكر مي‌كنم اين بزرگ به‌خوبي حق مطلب را ادا كرده، چرا كه تا انسان‌ها خود نخواهند، به هيچ تغيير پايداري در زندگي‌شان نخواهند رسيد. مگر آنكه دست خويش را در دست راهنمايي دلسوز چون يك روانشناس زبده دهند تا او را از كوره راه‌هاي زندگي به سرمنزل خوشبختي و سعادت رهنمون كند. روانشناسان قادر به پيشگويي و تغيير سرنوشت افراد نيستند مگر با همكاري و مساعدت خود آنها.


    حمید رضا موسوی

  6. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #406
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض نحوه عطسه کردن افراد و ارتباط آن با شخصیت شان

    بسیاری از مردم از نوع عطسه کردن خود ند دیگران خجل و شرمسارند. عطسه های بلند و پیاپی می تواند در جمع، مزاحمتهای گاه و بیگاه ایجاد کند، اما اکنون براساس مطالعات انجام شده از سوی برخی از دانشمندان و روان شناسان، معلوم شده که نوع عطسه انسان ها می تواند بازگوکننده شخصیت آنها باشد. این آزمایش ها شامل مطالعه بر روی صداهای مختلفی است که مردم به هنگام عطسه کردن از خود تولید می کنند.
    همه می دانند که افراد به گونه های مختلف عطسه می کنند و شاید به همین دلیل است که هیچ دو نفری، شخصیتی مشابه ندارند. اکنون بگویید چگونه و با چه صدایی عطسه می کنید تا بگوییم چه شخصیتی دارید و نکات پنهان آن چیست؟


    افرادی که با صدای بلند عطسه می کنند

    این افراد عموماً تمایل دارند که رهبران و روسایی با نفوذ و خوب باشند. روان شناسان بر این اعتقادند که صدای بلند عطسه این افراد، نشان دهنده میزان نفوذی است که آنها دوست دارند بر دیگران داشته باشند. این افراد می توانند به راحتی در دیگران نفوذ کنند و آنها را به سمت و سویی که خود تمایل دارند سوق دهند. این افراد عموماً مدیرانی لایق، کارآمد رهبرانی با نفوذند.
    در حوزه کاری حتماً تعدادی کارمند زیر دست این افراد مشغول کارند. آنها شخصیت قدرتمندی دارند که به آنها کمک می کند در حوزه مدیریت بسیار شجاع و زیرکانه عمل کنند.
    در حوزه اجتماعی سخنوری عالی و بی مثال هستند. این افراد می توانند با نفوذ کلام خود موضوع بحث را به آن طریقی که خود می خواهند پیگیری کنند. معمولاً زندگی بر وفق مرادشان است و در خانه و خانواده نیز می توانند از نفوذی بی اندازه برخوردار باشند.


    افرادی که ملایم عطسه می کنند

    این افراد عموماً شخصیتی آرام، با وقار، وفادار و وابسته دارند. در روان شناسی گفته می شود که این افراد نمی توانند بدون وابستگی به غیر، کاری از پیش ببرند. شخصیت وابسته آنها نشان دهنده آن است که باید حتماً در موارد مهم تصمیم گیری، شخص دیگری آنها را به سمت و سوی مورد نظر سوق دهد.
    این افراد می توانند و می خواهند که به مردم خدمت کنند و این خدمت را در چارچوب آنچه آنها تمایل دارند انجام می دهند. بسیاری از این افراد اگر چه منزوی به معنای عام کلمه نیستند ولی چندان هم از بودن در اجتماعات احساس رضایت نمی کنند. شخصیت آرام آنها تنها در خدمت به دیگران خلاصه می شود.
    این افراد بسیار وفادار و در زندگی ثابت قدم هستند.
    در حوزه کاری به لحاظ آرامی ممکن است تاثیر چندانی در جمع نداشته باشند ولی همین منش آرام آنها باعث می شود همگان آنها را دوست داشته باشند. در حوزه اجتماعی نیز پرهیز از تجمع و قیل و قال های روزانه شعار اصلی آنان است ولی در این بین انجام دادن کارها و وظایف اصلی که برعهده آنهاست به هیچ وجه فراموش نمی شود.


    افرادی که به هنگام عطسه جلو دهان خود را می گیرند

    طبق پژوهشهای انجام شده افرادی که به هنگام عطسه کردن جلو دهان خود را می گیرند بسیار موقر و به لحاظ روحی متعادل هستند. این افراد معمولاً در هیچ زمینه ای چه به لحاظ عرفی و چه به لحاظ شرعی، خلاف نمی کنند.
    روان شناسان بر این عقیده اند که این افراد معمولاً زندگی آرام، متعادل و کم دردسری دارند. متانت و وقار در تمام اعمال و رفتار این اشخاص مشهود است و رعایت آداب و معاشرت از خصایص ذاتی این افراد و نشان دهنده نوع نگرش آنها به زندگی است. آنها می گویند زندگی همچون رودخانه آرامی است که فقط برخی اوقات مواج می شود و نیازی نیست که شما سرعت حرکت آن را تند یا کند کنید.
    دست را جلو دهان گرفتن به هنگام عطسه یا سرفه، نشان می دهد که این افراد در حوزه کاری خود نیز افرادی قابل اطمینان و با وقارند و مدیران همیشه از آنها به عنوان افرادی قابل اعتماد یاد می کنند.
    در حوزه اجتماعی و در جمع دوستان حضورشان همیشه مایه قوت قلب است، هر چند که در برخی از اجتماعات دوستانه که بسیار صمیمی است حضور این افراد به منزله آن است که بسیاری از موارد معاشرتی که ممکن است در جمعی اینچنینی نادیده گرفته شود، باید رعایت شود و این کار ممکن است برای برخی افراد، خوشایند نباشد.


    افرادی که ریز و سریع عطسه می کنند

    گفته می شود که این افراد، غالباً شخصیتی تند و تیز دارند. تند تند صحبت می کنند و دوست دارند هر مساله ای را فوراً حل کرده و به سراغ مساله بعدی بروند!
    این افراد بسیار باهوش، اهل مطالعه و نکته سنج هستند. مطالعه برای این نوع افراد بهترین سرگرمی است و از هر فرصتی برای کتاب خواندن استفاده می کنند.
    این افراد کارمندانی نمونه اند که می توانند در هر سطحی نمونه بودن خود را نشان دهند. در حوزه کاری، افرادی شایسته، لایق و قابل اعتمادند و حاضر نیستند هیچ چیزی را با اعتماد دیگران به خود عوض کنند. حس همکاری و همیاری در این افراد به شدت بالاست هر چند دیگران در بعضی از موارد عدم همکاری با آنها را به دلیل بیش از حد خوب و صادق بودنشان، ترجیح می دهند.
    در حوزه اجتماعی، ممکن است محبوبیت دیگر گروه ها را نداشته باشند، اما در موقعیت های مختلف اجتماعی اگر بتوانند پایه ریزی و برنامه ریزی خوبی داشته باشند، قادر خواهند بود «خود» واقعی خویش را به نمایش بگذارند.
    در حوزه خانه و خانواده نیز، چنانچه یاری موافق داشته باشند، شاهد پیروزی را در تمام مراحل می توانند در آغوش بکشند. معمولاً دیگران به سختی آنها را درک می کنند، اما چنانچه روحیه آنها شناخته شود، آن وقت متوجه می شوند که دوستانی ثابت قدم پیدا کرده اند!


    منبع:روان شناسی شخصیت
    نوشته: کلمان سوتیز
    ترجمه: امیرهادی تاج بخش

  8. این کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #407
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض چطور سلامت عاطفی خود را حفظ كنيم

    افرادی که از لحاظ عاطفی سالم هستند، به خوبی از پس استرس برمی‌آیند، دارای خودانگاره مثبت هستند و می‌توانند روابطی سالم با دیگران برقرار کنند

    رعایت این توصیه‌ها می‌تواند به شما کمک کنید تا از لحاظ عاطفی سالم بمانید:


    آنچه را احساس می‌کنید و آنچه باعث ایجاد این احساسات شده است برای خودتان مشخص کنید.

    به جای اینکه آنجه باعث استرس و اضطراب شما شده است، در ذهن‌تان پنهان کنید، نسبت به خودتان و دیگران درباره عواطف‌تان گشوده باشید.
    به جای اینکه بر جنبه‌های منفی زندگی تاکید کنید،بر چیزهای مثبت زندگی تمرکز کنید. با چیزی که باعث آزار عاطفی شما می‌شود، روبه رو شوید، اما نگذارید بر شما غلبه کند.
    از روش‌های آرامش‌بخشی از جمله مراقبه، یا تمرین‌های تنفس عمیق استفاده کنید.
    با رژیم غذایی سالم، ورزش منظم و برنامه خوب از جسم‌تان مراقبت کنید


    منبع: همشهری آنلاین

  10. #408
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض بیماری روان ـ تنی، و نگاهی نو به «تن»

    بیماری روان ـ تنی چون بیماری لاغری یا چاقی مزمن، آسما، بدخوابی، زخم معده، بیماری‌های قلبی وغیره، بیماری‌های جسمی هستند که دارای یک علت بیولوژیک یا پزشکی نیستند و علت اساسی آن‌ها معضلات روانی هستند.

    یکایک ما در زیر فشار کار و مشکلات شغلی، فردی و یا معضلات عشقی و روانی با حالاتی مثل سردرد یا معده درد، یبوست، تنگی نفس و غیره روبرو شده‌ایم. یا در چنین حالاتی به ویژه با رفتاری خاص مانند پرخوری یا کم‌خوری و بی‌اشتهایی پاسخ می‌دهیم و بخشی از جسم ما حساس‌تر از دیگر ارگان‌ها در برابر این مسائل عکس‌العمل نشان می‌دهد.
    این حالات به خوبی تاثیر متقابل جسم و روح را در سلامتی انسان نشان می‌دهد. در واقع جسم و روح یک «سیستم واحد» است که به غلط به دوآلیسم شرقی جنگ روح علیه جسم و یا متافیزیک مدرن «برتری عقل بر احساس، برتری روان بر جسم» تعببر شده است.
    ازین‌رو نیز روان‌کاوی از ابتدا حامل نظراتی بوده است که شروع به نفی این تعابیر غلط و پایه‌گذار تعابیری نو و همراه با تعابیر نوی فلسفی بوده است.

    اثیر متقابل جسم و روان از زمان‌های قدیم بر انسان آشکار بوده است و به ویژه زبان عامیانه ملل مختلف مالامال از تشبیه‌هاتی در این زمینه است. نمونه آن در زبان فارسی ضرب‌المثل‌هایی چون «چیزی روی معده‌ام، یا بر قلبم سنگینی می‌کند»، «عقل سالم در بدن سالم»، هستند.

    این ضرب المثل‌ها نشان می‌دهند که چگونه معضلات روانی می‌توانند به زخم معده و یا بیماری قلبی منتهی شوند. یا ما در فارسی تولید بیش از حد غده تیرویید را «غم‌باد» می‌نامیم که حکایت از تاثیر منفی غم و معضلات روانی بر عمل‌کرد هورمون‌های درونی است. یا چاقی مزمن در فرهنگ آلمانی « چربی ـ غم» نیز نامیده می‌شود که حکایت از پرخوری ناشی از غم و شکست عشقی است.

    در روان‌کاوی و علم «روان ـ تنی ـ پزشکی » معمولا از چهار مدل عمده در نگاه به بیماری‌های روان ـ تنی استفاده می‌شود و با تحولات نو هر چه بیشتر «دارودرمانی» با «روان‌درمانی» ترکیب و پیوند می‌خورد. این چهار مدل به زبان ساده عبارتند از:

    1 ـ بیماری روان ـ تنی چون «آسما» یک سمبل و بیان‌گر معضلات در ارتباط و دیالوگ با «غیر» و دیگران است. این‌گونه آسما و تنگی‌نفس حکایت از تنگی فضای ارتباطی در دیالوگ میان «کودک/مادر یا پدر» و ناشی از رفتار دیکتاتورمنشانه و ضد استقلال پدر و مادر و ادامه این کابوس در سنین بلوغ است. فرد مبتلا به «آسما» در هر حالت مشابه و درگیری ارتباطی به شیوه یک «حمله آسما و تنگی نفس» و ناتوان از بیان خشم و خواست خویش عکس‌العمل نشان می‌دهد.
    2 ـ در نگاه «موازی‌نگری» بیماری روان ـ تنی چون «زخم معده» حکایت از یک معضل درونی مشخص می‌کند که ناتوان از بیان و
    یافتن راه حل بالغانه است. هر معضل روانی یک حالت جسمی متناسب به خویش را به شکل موازی در جسم ایجاد می‌کند. این‌گونه «زخم معده» در واقع خشم و اسیدی است که به سمت دیگران بایستی نشانه رود و خود را بیان کند، اما به علت ناتوانی فرد از بیان بالغانه خشم و غم خویش و تحول در ارتباط، به سمت خویش و جسم خویش نشانه می‌رود و معده‌اش را داغان می‌کند.

    3 ـ در مدل سوم «عارضه جسمی» به مثابه ناتوانی بیمار از یافتن راه حل بالغانه و روانی مشکلات خویش دیده می‌شود. «چاقی مزمن» نماد ناتوانی بیمار از تحول روابط و جهان درونی و برونی خویش است. این‌گونه بیمار «چاقی مزمن» در واقع به کمک چاقیش یک دیوار چربی به‌دور خویش ایجاد می‌کند تا کمتر ضربه بخورد و هم به کمک پرخوری می‌خواهد غمش را بخورد و زندگی را به کمک خوردن شوکولات برای خویش کمی شیرین کند. به جای اینکه تحولی در روابط و نوع نگاه به خویش ایجاد کند.

    4 ـ گاهی ابتدا یک بیماری جسمی مانند فلج شدن کامل یا موضعی باعث می‌شود که شخص دچار افسردگی و بیماری روحی نیز شود. اینجا بیماری جسمی ایجادگر بیماری روانی است و موضوع کمک به بیمار برای درک شرایط جدید زندگیش و ایجاد یک نگاه مثبت و سازنده به سرنوشت خویش و تحول در زندگی خویش است.

    در معنای روان‌کاوانه و برای درک حالت و معنای بیماری روان ـ تنی بایستی سه موضوع را مورد توجه قرار داد که در هر چهار مدل بالا به شیوه‌های مختلف حضور دارند.

    در مورد هر بیمار بایستی به دقت این سه علت و فاکتور را بررسی کرد تا بتوان به او کمک کرد، معانی نهفته در بیماریش را بفهمد و راهی نو برای حل مشکلات ارتباطی و یا درونی خویش بیابد، به جای آن که یه شکل نابالغانه و با بیماری روان ـ تنی چون «سردرد و میگرن» در پی حل «دردسرهای» زندگی خویش باشد.

    این سه فاکتور عبارتند از:

    الف ـ درک انتخاب ارگان:
    این‌که چرا یک بیمار با میگرن و دیگری با زخم معده به معضلات ارتباطی و روانی خویش پاسخ می‌دهد، در واقع ناشی از یک انتخاب ناآگاهانه و به ویژه تحت تاثیر دو عامل زیرین است: یا در خانواده فرد بیمار این حالت پاسخ‌گویی به شیوه زخم معده یک رفتار عمومی است که کودک نیز یاد می‌گیرد؛ و یا این‌که او و خانواده‌اش اصولا دارای «قلب یا معده حساس» از لحاظ بیولوژیک هستند و به این دلیل سریع‌تر به بیماری قلبی یا زخم معده دچار می‌شوند.

    ب ـ کمبودهای «خود نارسیستی»:
    مکتب «روانشناسی خود» که در واقع نسل دوم مکتب روان‌کاوی است، در کنار نقش مفهوم «من و فردیت» در روان انسانی، به اهمیت نقش یک «خود نارسیستی» در روان انسانی می‌پردازد.
    در حالت سالم، «خود نارسیستی» باعث می‌شود ما هم قادر به خویشتن‌دوستی، و هم قادر به عشق به دیگران باشیم. در حالت بیمارگونه این «خود نارسیستی» تحت تاثیر کابوس‌ها و روابط غلط «اولیا ـ کودک» دچار خودبزرگ‌بینی توهم‌وار و یا گره حقارت شدید و حس پوچی شدید است.

    بیماری‌های روان ـ تنی نیز عمدتا حکایت از کمبود یک «خود نارسیستی سالم» و ناتوانی از عشق به خویش و دفاع سالم از خویش و ناتوانی ار بیان خواست‌های خویش، یا ناتوانی از یک خویشتن‌دوستی سالم و عشق به دیگری سالم می‌کند.
    بر اساس برخی پژوهش‌ها اصولا نوع رابطه فرد بیمار روان ـ تنی با جسم خویش و با دیگران به شکل افراطی «مکانیکی» و ناتوانی از لمس دقیق نیازهای خویش و دیگری است.

    منبع : arvandan.blogfa

  11. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #409
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض 10 كليد براي تقويت روحيه

    1) خود را بشناسيد
    امروزه پيشنهاد سقراط كه در قر ن پنجم قبل از ميلاد كه در آن متني بر خودشناسي ارايه شد به قوت خود پا برجاست.

    اهداف احساسات و محدوديت هاي خويش را بشناسيد و با آرامش با آنها برخورد نماييد. خواه از طريق مطالعه , خواه از طريق انديشيدن و تفكر, سعي منيد بعضي راه هاي كه باعث شناخت شما از خودتان و اينكه چه چيزهايي شما را خوشحال مي كند پيدا كنيد.

    چنانچه به اين توصيه عمل كنيد , بهتر قادر به كنترل زندگي و مشكلات پيش روي خود خواهيد بود.

    ۲) به خودتان ارزش بدهيد و به خود اعتماد داشته باشيد.
    ممكن است سخت به نظر برسد اما سعي كيند رفتارتان گوياي اين باشد كه از خودتان مواظبت مي كنيد.

    حتي اگر هميشه احساس عدم اطمينان مي كنيد , برخورد و رفتار مثبت را به دنياي اطراف هديه دهيد. برخورد مردم با شما متاثر از رفتار و پوشش شماست.

    بنابراين خود ارزشي و خود اعتمادي را به نمايش بگذاريد تا احترام را براي شما به ارمغان آورد.

    ۳) بيش از حد توانتان كار نكنيد
    همه ما با سخت كوشي , خواهان تامين امنيت و رفاه خانواده مان هستيم. اما مهم اين است كه تعدل را در زندگي حفظ كنيم.

    معمولا آن چه از نظر مالي دنبال مي كنيم با آن چه كه تحقق مي يابد يكسان نيست. اگر براي شما تامين معاش مهمتر از صرف وقت با عزيزان يا لذت بردن از زندگي است, بهتر است در تعيين اولويت ها بازنگري است, بهتر است در تعيين اولويت ها بازنگري كنيد. سعي كنيد برقراري تعادل را از كسي كه بين زندگي شغلي و خانوادگي اش اين توازن را ايجاد كرده بياموزيد يا اينكه با خانواده يا دوستانتان راج به تاثيرات شغلي تان بر روي آن ها صحبت كنيد.

    ۴) از افراد منفي دوري كنيد
    از ارتباط مسموم كه در شما احساس ناراحتي , عصبانيت يا نا امني مي كند اجتناب كنيد. ممكن است سخت به نظر آيد اما ارتباط خويش را باكساني مه براي شما افسردگي به اركغان مي آورند به حداقل برسانيد, كساني كه اكثرا محبتهاي دريافتيرا بدون پاسخ مي گذارند و يا كساني كه دائما از شما انتقاد مي كنند.

    صداقت سخنان چنين افرادي را مورد ارزيابي قرار دهيد تا ببينيد كه ميزان حقايق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباطي مثبت و خوش بينانه است. اگر كساني شما را تحت فشار رواني قرار مي دهند صريحا از آنها بخواهيد شما را رها نمايند.

    ۵) مثبت فكر كنيد
    سعي كنيد از حداكثر توانايي هايتان استفاده كنيد و به قدرت خويش اتكا كنيد. علايق شخصي تان را با مطالعه و گذراندن كلاسها توسعه دهيد.

    علايق جديد را امتحان كنيد و شكست هايتان را به كار گيريد. همه ما بخشي از اوقاتمان را از دست داده ايم اما افراد موفق از شكست هايشان درس آموخته اند و مغلوب شكست شان نشده اند.
    اگر شما توانايي هايتان را به خوبي توسعه دهيد و نقش مثبتي داشته باشيد واقعا قادر به تغيير موقعيت هاي منفي به موقعيت هاي مثبت خواهيد بود.

    ۶) ورزش ورزش ورزش
    يك رژيم غذايي مناسب و قدري فعاليت بدني روزانه , اعم از اينكه پياده روي آرام باشد يا كار بيرون, فشار و اضطراب را تخفيف مي دهد و روحيه را شاداب نگه مي دارد.

    ورزش و تمرينات بدني, افراد را از احساس برتري طلبي رهايي و توانايي هاي سركوب شده ذهن را ترقي مي دهد. همين امر منجر به جلوگيري از افسردگي مي شود. براي اشخاص متفاوت ورزشهاي مناسب آنها وجود دارد.

    تمرينات كششي و يوگا براي تخفيف فشار بسيار مناسبند. بعضي تمرينات ني تواند به رفع عصبانيت كمك كنند. البته ورزش بيرون از منزل فوايد مضاعفي دارد, نور آفتاب در بهبود روحيه و تخفيف افسردگي كمك موثري محسوب مي شود.

    ۷ ) بخشي از اوقاتتان را تنها بگذاريد.
    لذت از جمع دوستان و تنهايي دو بخش از زندگي اند كه براي تقويت روحيه بسيار مهم اند. براي معنا بخشيدن و ايجاد شور در زندگي به ديگران كاملا مشروط به وجود ديگران باشد. علاوه بر گذراندن ۲۰ دقيقه در حمام , گوش دادن به موسيقي يا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبيعت , زماني براي لذت بردن از تنهايي خويش صرف كنيد.

    چنانچه اين امر را سخت يافتيد ممكن است با توسل به اجتماع از مشاركت در موضوعات مهم دوري كنيد.

    ۸) به ديگران كمك كنيد و اجازه دهيد ديگران به شما كمك كنند.
    وقتي مشكلاتتان طاقت فرسا به نظر مي رسد نشان دهيد كه كمك ديگران مي تواند اضطراب و دلواپسي شما را بر طرف كند, بنابر اين مشكلاتتان را كاملا در منظر ديگران قرار دهيد. كمك بلا عوض در مسائل اجتماعي يا كمك به دوستان نيز مي تواند به سود شما تمام شود.

    اگر در مقابل كمكي كخ دريافت كرده ايد به همان ميزان به ديگران مساعدت نماييد دامنه مناسبي از دوستان و اقوامي را بسط داده ايد كه شريك اوقات خوش شمايند و مدد كاران زمان تنگي و سختي تان.

    ۹) ارتباط و مراودات
    با روشي روشن و در عين حال همراه با آرامش و متانت , احساساتتان را به خانواده , دوستان و مدرسه تان بيان كنيد و با دقت كامل به جواب آن ها گوش فرا دهيد. هرگز خود را تحت فشاري كه ناشي از عدم بيان احساساتتان است قرار ندهيد. چرا كه اين فشار , انفجار ناگهاني در پي خواهد داشت و ديگران بدون كوشش و تلاشي شمارا خواهند شناخت.

    عصبانيتي را كه باعث پريشاني و دانستن نقاط ضعف شما مي شود كنترل كنيد. هرگز اجازه ندهيد ديگران ذهن شما را بخوانند.

    ۱۰) موقع احتياج , كمك بطلبيد
    افرادي را پيدا كنيد كه هنگام مشكلات بتوانند با آنها مشورت كنيد .چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده , مشكلاتتتان همچنان طاقت فرسا جلوه مي نمايد و احساس عدم آرامش مي كنيد , با مشاوريني صحبت كنيد

    كه خواهان كمك و ياري به شمايند. اگر احساس عدم امنيت , نگراني يا ناراحتي و پريشاني مي كنيد فورا از يك مشاور متخصص كمك بطلبيد.

    منبع : arvandan.blogfa
    Last edited by Ghorbat22; 15-12-2008 at 21:09.

  13. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #410
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    دماغتان چاغ است؟

    قبلا می گفتند که کسی سالم است که بیمار نباشد ولی امروزه به این نتیجه رسیده اند که به صرف نداشتن بیماری ما سالم نیستیم . کسی سالم است که از نظر فیزیکی و روحی و اجتماعی احساس سلامت کند . شاید تعبیری که در قدیم در لفظ “دماغتان چاق است “به کار می بردند هم در واقع به شاخصهای سلامت روانی اشاره داشته است و می خواستند به نوعی از روحیه و سرزندگی شخص مطلع شوند .
    البته اگر معیار سلامتی را اینقدر ارتقا دهیم دسته بزرگتری از مردم در قسمت افراد دارای مشکل جای میگیرند و کار سخت تر می شود ولی به دور از الفاظ سخت روانشناسی ،دانستن اینکه سلامت روانی داریم چندان هم کار شاقی نیست ! برای شروع به چند سوال زیر پاسخ دهید و درباره شان فکر کنید:
    آیا شما حداقل یک دوست صمیمی دارید که با او بتوانید بی پرده سخن بگویید ؟
    آیا برای خودتان خلوت دارید تا لحظاتی فقط به خودتان فکر کنید و روحیه تان را بازسازی کنید ؟
    آیا احساس می کنید که مهار زندگیتان به دست خودتان است و از عهده کارهایتان به خوبی برمی آیید ؟
    آیا آرزوهایتان را به خاطر دارید و زندگیتان در جهت رسیدن به رویاهایتان پیش می رود ؟

  15. 2 کاربر از jamshidjap بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •