تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 44 از 129 اولاول ... 344041424344454647485494 ... آخرآخر
نمايش نتايج 431 به 440 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #431
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    کليد ورود به قلب خانم ها

    مرداني که به دنبال يک زندگي آرام و با نشاط هستند ، مي‌بايست در ابتدا ويژگي‌هاي فطري همسرشان را بدانند تا بتوانند بر مبناي يک استراتژي مشخص، زندگي شيريني را براي خود و اعضاي خانواده بيافرينند.

    مردان مي‌توانند با شناخت اين ويژگي‌ها، گام‌هاي بسيار بزرگي را در زندگي خانوادگي خود بردارند. با بررسي گذرايي در زندگي بسياري از مردان بزرگ، مي‌توان دريافت که نقش همسر و يا مادر آنان در موفقيت‌شان بسيار پررنگ بوده است.

    از نکته‌هاي بسيار قابل توجه که «پرفسور حسابي» اين دانشمند بزرگ ايراني، بارها بر روي آن تاکيد کرده است، نقش دو زن در موفقيت شخصي، خانوادگي، اجتماعي و علمي او بوده است و اين دو زن، مادر و همسر مهربان و صبورش بوده‌اند.

    در اين مقاله، سعي مي‌شود کليدهاي اصلي قلب زنان براي مرداني که علاقه‌مندند زندگي شيرين و بانشاطي داشته باشند ، مطرح گردد.

    البته بايد توجه داشت که تنها با دانستن اين کليدها، کاري از پيش نمي‌رود بلکه بايد در خصوص تک‌تک موردها، اقدام‌ مناسب و شايسته انجام داد و هر روز زندگي خويش را شيرين‌تر و جذاب‌تر نمود.

    مردان علاقه‌مند به يک زندگي پويا و زيبا، مطمئن باشند با رعايت نکته‌هاي اين دو مقاله ، بي‌شک زندگي آنان دچار تغيير و تحول‌هاي مثبت خواهد شد:

    در اين مقاله به دو كليد اساسي و در مقاله ي بعد به بررسي 3 كليد راهگشاي ديگر مي پردازيم :

    کليد اول: توجه

    خانم‌ها دوست دارند که همسرشان به آنان توجه نمايد و با اين اقدام به احساس خوب و آرامش‌بخشي دست مي‌يابند.

    آنان دوست دارند اگر در خانه، کوچک‌ترين اقدامي را انجام دادند ، از جانب همسرشان مورد توجه قرار گيرد. به عنوان نمونه:

    اگر آنان در دکوراسيون وسايل خانه، تغييري ايجاد کردند و يا لباس جديد و زيبايي پوشيدند، دوست دارند به سرعت، عکس‌العمل همسرشان را ببينند. مرداني که از شدت خستگي و يا عدم اطلاع، اقدام مناسبي انجام نمي‌دهند، به‌طور معمول، همسرشان بعد ازمدتي، دچار احساس بي‌توجهي و در بسياري از مواقع، افسردگي مي‌شود.
    پس آقايان محترم از اين پس، يادشان باشد که با يک جمله‌ي بسيار ساده و دلنشين، مي‌توانند توجه خود را به همسرشان نشان دهند و او را نسبت به زندگي، دلگرم نمايند و ببينند اين توجه چه اثرهاي مثبتي در زندگي آنان ايجاد خواهد کرد.

    تمرين‌ 1:

    هر روز قبل از ورود به خانه، همه‌ي مشکل‌هاي محيط کار را فرامش کرده و با لبخند و روحيه‌اي مثبت ، وارد خانه شويد و سعي کنيد با جمله‌هاي انرژي‌بخش ، توجه خود را به همسرتان نشان دهيد و بعد ببينيد چه‌قدر زندگي ، شيرين‌تر مي‌شود.



    کليد دوم: احترام

    خانم‌ها شيفته‌ي احترام و تکريم هستند. آنان دوست دارند در هر شرايطي، همسرشان به آنان احترام بگذارد. آقايان با احترام گذاشتن به همسرشان، اعتماد به نفس آنان را افزايش مي‌دهند.

    خانم‌ها علاقه‌مندند که در جمع خانواده، همسرشان آنان را با نام زيبا و محترمي، صدا زده و در محيط‌هاي خانوادگي از آنان تعريف کند. اگر مردي چنين اقدامي را انجام دهد، به‌سرعت شاهد قدرداني همسرش با يک جمله و يا اقدام مثبت خواهد بود.

    فرزندان يک خانواده نيز وقتي احترام پدر و مادر را مي‌بينند ، ياد مي‌گيرند که همواره حرمت مادر را حفظ نموده و او را مورد احترام قرار دهند. البته احترام هميشه دو طرفه است ولي حساسيت اين موضوع براي خانم‌ها بسيار بيش‌تر است. در ضمن ، خانم‌ها فوق‌العاده علاقه‌مند به تکريم پدر و مادرشان از جانب همسرشان هستند.

    تمرين 2:

    نگوييد: «چرا ما همش بايد احترام بگذاريم؟» اين جمله از آن دسته جمله‌هاي تخريب کننده‌ي يک زندگي مثبت است. از همين حالا دست به کار شويد و ببينيد چگونه مي‌توانيد به همسرتان بيش‌تر احترام بگذاريد و او را مورد ستايش قرار دهيد. مطمئن باشيد که فايده‌هايش براي شما بسيار بيشتر است.

    منبع : برگرفته از مقالات "مهندس سيد حسن ميرباقري" - مدرس تکنيک‌هاي موفقيت در زندگي

    سایت تبیان

  2. این کاربر از jamshidjap بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #432
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    با دزدان اطرافتان آشنا شوید!

    بسیاری از ما پس از پایان روز با نگاه مختصری که به فعالیت های روزانه خود می اندازیم مشاهده می کنیم که علیرغم گذراندن ساعت ها، کار خاصی انجام نداده ایم. اصطلاح نه چندان درستی که بنام مدیرت زمان جا افتاده به ما یاد می دهد که چگونه بهترین استفاده را از وقت و زندگی خود به عمل آوریم. چرا این اصطلاح خیلی درست نیست؟ زیرا زمان متغیری نیست که قابل مدیریت باشد بلکه این ما هستیم که باید رفتارهای روزانه خود را مدیریت کنیم.
    ما هستیم که باید رفتارهای روزانه خود را مدیریت کنیم تا زمانمان به بهترین نحو بگذرد.

    در هر صورت برای مدیریت بهتر فعالیت ها در طول روز باید نسبت به آن ها شناخت کامل داشته باشیم، همان طور که یک مربی تیم فوتبال برای مدیریت تیم خود باید نسبت به افراد تیم و بسیاری موارد دیگر شناخت حاصل کند. یکی از قسمت هایی که باید از آن شناخت کافی داشته باشیم، مواردی است که باعث اتلاف وقت ما طی روز می شود. با شناخت از آنها می توانیم آنها را از فعالیت روزانه حذف و یا به گونه ای مدیریت کنیم که کمترین وقت را از ما بگیرند.



    به عنوان نمونه به این مسائل دقت کنید ، که بسیاری از مدیران به آنها « دزدان زمان» می گویند: «تلفن هایی که به صورت وقفه در حین انجام کار به شما زده می شود.»، «افرادی که سر زده در حین انجام کار وارد معرکه می شوند و کار شما را متوقف می کنند.»، «جلسات غیر ضروری»، «کارهایی که می توانید به دیگران محول کنید ولی با کمال تعجب اینکار را نمی کنید»، «شک و دو دلی در اتخاذ تصمیم و ایجاد یک مشغولیت ذهنی برای اینکار»، « تمام نکردن کارها به صورت کامل و سر و کله زدن با تعداد زیادی کار نا تمام»، «صحبت کردن با گروه برای به تفاهم رسیدن درحالی که می توان با نماینده ی آن گروه به تنهایی صحبت کرد و به تفاهم رسید»، «ادامه دادن صحبت هایی که به نتیجه خاصی منجر نمی شوند »، « نداشتن برنامه کاری روزانه »، « دخالت در کارهای فنی درحالی که آگاهی فنی لازم را ندارید»، «خسته بودن و استرس داشتن»، «ناتوانی در گفتن کلمه ی نه» و « داشتن میز و محیط کاری شلوغ » شما با کمی دقت به مواردی که به آن ها اشاره شد به سادگی خواهید دید که به چه سادگی می توانید نکات بالا را مدیریت کنید.

    تلفن

    اگر دقت کنید بسیاری از موارد مطرح شده ، خود از جمله کلیدهایی برای رفع مشکلات دیگر می باشند ، به عنوان مثال تلفن برای ایجاد ارتباط سریع راه دور می باشد ، ورود افراد به اتاق شما یا برگزاری جلسات عموما برای هماهنگی انجام کارها می باشد و... که به دلیل عدم استفاده صحیح نه تنها کمکی در حل مشکلات ما نخواهند کرد ، بلکه خود برای ما مشکل جدیدی خواهند آفرید. برخی دیگر از موارد ذکر شده به ضعف برنامه ریزی و توانایی های شخصی خودمان برمی گردد ، مانند عدم توانایی « نه» گفتن ، نداشتن برنامه کاری، محیط کاری شلوغ و کثیف، ناتوانی در به نتیجه رساندن بحث ها و... که همه به محدودیت توانایی ما برمی گردد.


    راه حل بسیار ساده است ، از یکطرف باید توانایی های خود را بشناسیم و در حد خودمان از توانایی هایمان استفاده کنیم و از طرف دیگر باید رودربایستی را کنار بگذاریم. باید تمرین کنیم که « نه» بگویم، وارد هر کاری نشویم ، اگر سرگرم انجام کار مهمی هستیم ، تلفن های غیرضروری را جواب ندهیم یا افراد متفرقه را به حضور نپذیریم و.... مشاهده می کنید که موضوع آن قدرها هم پیچیده یا دشوار نیست و شما با کمی سعی و اراده خواهید توانست بهترین استفاده را از وقت خود بکنید.



    منبع : ابتکار
    سایت تبیان

  4. این کاربر از jamshidjap بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #433
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    9 برای عصبی کردن مردان یک عكس کافی است

    بر اساس پژوهشي در لندن مشخص شده كه برخلاف عقیده رایج در مورد آقایان، آنها بیشتر از زنان در روابط عشقی و کاری خود احساسی هستند.
    پژوهشگران دانشگاه لندن معتقدند برای عصبی کردن یک مرد، استفاده از یک عکس و یا چند کلمه حرف، کافی است.
    براساس این پژوهش، تأثیر مسائل عشقی در دانشجویان مرد بیشتر از تأثیر استفاده از مواد مخدر مانند کوکائین است لذا به باور پژوهشگران، این امر نشانگر شدت احساسات در مردان است.

    در همین حال، پژوهشگران آمریکایی نيز به این نتیجه رسیده­اند که بر خلاف عقیده رایج در جوامع، مردها آمادگی بیشتری برای قربانی کردن خود در روابط عاشقانه دارند.

    در نظر سنجی­ای که به سرپرستی «کاترین موزر» رئیس مرکز درمانی دانشگاه «البانی» نیویورک، از مردان و زنان بین 16 تا 25 سال صورت گرفته، مشخص شده است که مردان آمادگی بیشتری برای وقف خود به امور عشقی، کودکان، حلقه دوستان و اعضای خانوانده را دارند.

    براین اساس مردان بیشتر از زنان برای روبط عاشقانه، اهمیت قائل بوده و آن را نسبت به مسائل دیگر در اولویت قرار ­می­دهند. همچنین مردها در روابط خود درک بهتری نسبت به مسائل عاطفی و روانی دارند. آنها برای دستیابی به اهداف رمانتیک خود آسیب­های روانی بیشتری را به جان می­خرند؛ در حالیکه زنان در این موارد کمتر داوطلب شده و به هنگام احساس فشار از خواسته خود منصرف می­شوند.

  6. 3 کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #434
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    علت غمگینی‌‌ در ‌‌روزهاي‌‌ ابري


    فرانك فراهاني جم‌
    منبع: sciencedaily

    وضعيت آب و هوا از جنبه‌هاي مختلف بر رفتار انسان‌ها تاثيرگذار خواهد بود. اغلب ما انسان‌ها به طور ناخودآگاه نسبت به پيش‌بيني وضع آب و هوا كنجكاو هستيم و با توجه به آن درباره‌
    همراه داشتن چتر براي رفتن به محل كارمان يا تماشاي يك مسابقه ورزشي تصميم‌گيري مي‌كنيم. اما اگر تا به حال تنها به همين موضوع اكتفا كرده‌ايد، بايد توجه داشته باشيد كه از اين پس بايد بيش از گذشته نسبت به پيش‌بيني وضعيت آب و هوا كه توسط رسانه‌ها اعلام مي‌شود كنجكاو باشيد، چرا كه بررسي‌هاي انجام شده توسط محققان نشان داده است چگونگي وضعيت آب و هوا مي‌تواند نقش بسيار مهمي بر شكل‌گيري احساسات و عواطف شما داشته باشد.


    بدون ترديد اخلاق و رفتار ما و برنامه‌ريزي براي سفر، رويدادهاي ورزشي، كشت محصولات كشاورزي تامين‌كننده مواد غذايي مورد نياز و حتي توانايي در شنيدن صداهاي اطرافمان تحت‌تاثير شرايط جوي متغير خواهد بود. علاوه بر اين سيستم ايمني بدن انسان نيز با افزايش يا كاهش دما، بشدت متاثر خواهد شد. بنابراين مي‌توان گفت شرايط جوي نيز يكي از متغيرهاي محيطي است كه مي‌تواند نقش مهمي در سلامت جسماني و رواني ما انسان‌ها داشته باشد و اين در حالي است كه اين موضوع تاكنون چندان مورد توجه محققان قرار نگرفته است.

    بررسي‌هاي انجام‌شده توسط محققان در سطح جوامع مختلف نشان داده است كه افزايش مدت زمان و شدت تابش نور آفتاب نقش بسيار مهمي در افزايش رضايتمندي افراد نسبت به محيط اطرافشان دارد. اين در حالي است كه اغلب افراد در روزهاي ابري و باراني احساس افسردگي و ناراحتي مي‌كنند. بر اين اساس محققان در تلاش هستند تا به علت اصلي شيوع افسردگي و بيماري‌هايي مانند آسم و سردرد شديد در ميان افراد در روزهاي سرد سال پي ببرند تا با استفاده از نتايج به دست آمده بتوانند تاثير آب و هوا بر انسان‌ها را در ابعاد وسيع‌تري مورد بررسي قرار دهند. بسياري از مردم نسبت به خطرات ناشي از افزايش دما و بويژه تاثير قرار گرفتن در معرض تابش نور خورشيد در افزايش خطر احتمال ابتلا به سرطان پوست آگاه هستند، اما كمتر به تاثير افزايش دما در افزايش تعداد مبتلايان به سكته مغزي و حملات قلبي توجه كرده‌اند. در روزهاي باراني، ناراحتي‌هاي ناشي از رماتيسم و آسم به مراتب افزايش پيدا مي‌كند. همچنين دوره‌هاي كوتاه‌مدت سرما، ابتلا به سكته مغزي و حمله قلبي در ميان سالمندان را به ميزان قابل توجهي افزايش خواهد داد. بنابراين مي‌توان گفت وضعيت آب و هوا مي‌تواند نقش بسيار مهمي در سلامت جسمي و رواني افراد داشته باشد. افسردگي در فصل زمستان يكي از بيماري‌هاي شايع در ميان ساكنان شمال اروپاست كه براساس بررسي‌هاي انجام‌شده توسط پزشكان بيش از 20‌درصد اين افراد در روزهاي زمستاني و سرد سال به آن مبتلا خواهند شد. همچنين بيش از 500 هزار نفر از مردم انگليس نيز به سندروم اختلالات عاطفي فصلي مبتلا مي‌شوند كه ابرهاي كم‌ارتفاع و شب‌هاي طولاني زمستاني در ايجاد آن نقش بسيار مهمي دارند. اين افراد به علت تغييرات بيوشيميايي ايجاد شده در مغز دچار افسردگي مي‌شوند. آنها ساعات طولاني از شبانه‌روز را مي‌خوابند، اما همواره احساس خستگي مي‌كنند. همچنين افراد مبتلا به چنين اختلالاتي بسيار تحرك‌پذير و زودرنج بوده و از انجام امور روزانه و برقراري روابط اجتماعي با ديگران ناتوان هستند. اين در حالي است كه با افزايش طول روز شدت بيماري كاهش يافته و حتي اگر آنها در روزهاي زمستاني تنها دو ساعت زير تابش نور مصنوعي قرار گيرند 80 درصد علائم بيماري بهبود مي‌يابد.

    نقش هر يك از متغيرها در رفتار

    براي اين‌كه بتوانيد متوجه تاثير تغييرات آب و هوا بر خلق و‌خوي در رفتار انسان‌ها شويد، الزاما نبايد يك روانپزشك باشيد، چرا كه تنها با نگاهي دقيق و موشكافانه نسبت به محيط اطراف خود مي‌توانيد براحتي شواهدي از آن را بيابيد. همان‌طور كه مي‌دانيد، حيوانات نيز اغلب نسبت به تغييرات آب و هوا كه در آينده‌اي نزديك رخ خواهد داد از خود عكس‌العمل نشان مي‌دهند. مطالعات انجام‌شده حاكي از آن‌ است كه وقتي باد و باران تابستاني در راه است، زنبورها در نزديكي كندو مي‌مانند، پرندگان در نزديكي سطح زمين پرواز مي‌كنند و غذاي بيشتري را براي خود ذخيره مي‌كنند و حتي اغلب پرندگان پيش از اين‌كه باد و باران آغاز شود، محل امني را براي پناه‌گرفتن پيدا مي‌كنند و در آنجا مخفي مي‌شوند.

    با مساعد شدن شرايط جوي، فعاليت حيوانات شدت يافته و شما مي‌توانيد نظاره‌گر پرواز پرندگان در ارتفاعات باشيد. وقتي بدن ما تحت تاثير فشارهاي محيطي اطراف مانند عوامل موثر در تغييرات آب و هوا قرار نگرفته باشد، از عملكرد مناسب‌تري برخوردار خواهد بود. اما بايد گفت كه هر يك از اين عوامل مي‌تواند از تاثيرات منحصر به فردي برخوردار بوده و به‌گونه‌اي متفاوت رفتار ما را تحت‌الشعاع خود قرار دهد كه در اينجا هر يك از آنها را به اختصار مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

    فشار هوا: فشار هوا دائم در حال نوسان است. محققان اوكرايني ثابت كرده‌اند كه نوسانات جوي فشار هوا در فركانس‌هاي پايين منجر به ايجاد اختلال در فعاليت‌هاي ذهني خواهد شد كه در نتيجه سبب كاهش تمركز و همچنين كاهش عملكرد حافظه كوتاه‌مدت انسان مي‌شود. بر اين اساس اگر اين‌بار با مشكل عدم تمركز در حين انجام كاري مواجه شديد، مي‌توانيد فشار هوا را سرزنش كنيد!

    دما و رطوبت: به طور كلي بدن براي ايجاد گرماي مورد نياز هنگام كاهش شديد و ناگهاني دماي هوا با كاهش دماي دروني بدن هنگام مواجه شدن با درجه حرارت‌هاي بالا در روزهاي گرم و تابستاني با موانع و مشكلات بسيار زيادي مواجه مي‌شود و به همين دليل اغلب در چنين شرايطي ميزان مرگ‌و‌مير در ميان سالمندان به ميزان قابل توجهي افزايش مي‌يابد. در شرايطي كه دماي بيش از 38 درجه سانتي‌گراد براي مدت زماني بيشتر از يك هفته ادامه داشته باشد، ميزان مرگ و مير افراد نيز تا 10 درصد افزايش خواهد يافت. جالب است بدانيد در روزهايي كه دماي هوا نسبت به شرايط پيش‌بيني شده براي يك دوره زماني از سال افزايش پيدا مي‌كند، ميزان تحريك‌پذيري افراد نيز افزايش خواهد يافت كه در نتيجه سبب رفتارها و واكنش‌هاي غيرعادي و غيرمنطقي از سوي افراد مي‌شود. در بسياري از شهرها در چنين شرايطي ميزان خشونت در ميان افراد در مقايسه با شرايط عادي افزايش پيدا خواهد كرد. بر اساس بررسي‌هاي انجام شده روزهاي گرم و مرطوب، بيشترين تاثير را بر اخلاق و رفتار انسان‌ها دارند كه سبب بي‌خوابي، كاهش فعاليت‌هاي روزمره، ضعف هوشياري، ايجاد اختلال در واكنش نسبت به محيط اطراف، تحريك‌پذيري و رخوت مي‌شوند.

    اين در حالي است كه در روزهاي خنك‌تر كه رطوبت هوا نيز كمتر باشد هوشياري و فعاليت‌هاي روزانه افراد تشديد شده و افراد نسبت به ديگران خلق و خو و رفتار بهتري خواهند داشت.

    تابش آفتاب: بديهي است كه اغلب در روزهاي آفتابي احساس شادماني مي‌كنيم. روزهاي آفتابي از محرك‌هايي با تاثير مثبت به شمار مي‌آيند و كاهش تابش نور آفتاب سبب ايجاد اختلالات عاطفي و احساسي خواهد شد. هيپوتالاموس بخشي از مغز است كه نقش مهمي در كنترل اعمال حياتي بدن دارد. اين بخش از مغز توسط نور طبيعي از شبكيه چشم عبور مي‌كند تحريك‌شده و اگر ميزان نور ورودي به چشم كاهش پيدا كند، سرعت انجام اعمال حياتي بدن نيز كاهش پيدا خواهد كرد.

    از علائم ناشي از چنين اختلالاتي مي‌توان به احساس خستگي در طول روز، پرخوري و رفتارهاي پرخاشگرانه اشاره كرد.

    باد: اغلب افراد نسبت به وزش باد احساس ناخوشايندي دارند. وزش دائمي باد يا وزش بادهاي پر سروصدا، سبب افزايش خستگي و تحريك‌پذيري افراد مي‌شود. اغلب از بادهاي موسمي به عنوان بادهاي ناخوشايند ياد مي‌شود؛ چراكه وزش اين نوع بادها معمولا سبب ايجاد اضطراب، فشارهاي رواني، افسردگي و بي‌خوابي شبانه مي‌شود. وقتي بادهاي موسمي مي‌وزند، دماي هوا در مدت زماني كمتر از 2 ساعت، 15 درجه سانتي‌گراد كاهش مي‌يابد.
    وزش چنين بادهايي در مناطق كوهستاني سبب سقوط بهمن مي‌شود. مطالعات انجام شده ارتباط ميان وزش بادهاي موسمي و افزايش تصادفات رانندگي و همچنين ارتكاب جرم و حتي اقدام به خودكشي در ميان افراد را مورد تاييد قرار داده است و به همين علت در اقدامات قانوني اغلب چنين عواملي نيز مدنظر قرار مي‌گيرد.

    اگرچه هنوز علت اصلي تاثير وزش باد بر چنين رويدادهايي شناخته نشده است، اما بسياري از محققان بر اين باورند كه بار الكتريكي هوا مي‌تواند نقش مهمي داشته باشد. وقتي افراد در معرض هواي داراي بار منفي قرار مي‌گيرند، احساس رضايت و خشنودي مي‌كنند و اين در حالي است كه بادهاي گرم مانند بادهاي موسمي داراي بار الكتريكي مثبت هستند. امروزه ساختمان‌هاي مسكوني و اداري به گونه‌اي ساخته مي‌شوند كه در برابر هوا نفوذناپذير هستند. سيستم‌هاي گرمايشي و سرمايشي يون‌هاي منفي را از محيط خارج مي‌كنند و فضاي مناسبي راي براي جريان يافتن يون‌هاي مثبت در محيط اطراف ما به وجود مي‌آورند كه سبب بي‌حوصلگي ما مي‌شود. از آنجا كه امروزه به علت افزايش فشار كاري در خانه و محل كار كمتر وقت خود را در فضاهاي باز سپري مي‌كنيم، بنابراين سازگاري بدن در مقابل شرايط جوي و وضعيت آب و هوا نيز نسبت به گذشته به مراتب كاهش مي‌يابد. اما اگر از اين كه معمولا پس از بارش باران از قدم زدن در هواي آزاد احساس آرامش مي‌كنيد، متعجب شده‌‌ايد بايد بدانيد اين پديده روشي طبيعي براي توليد يون‌هاي مثبت در محيط است. بنابراين بهتر است پس از باران از منزل يا محل كار خود خارج شده و در چنين فضايي احساس رضايت و خشنودي را تجربه كنيد.

    انرژي نهفته در تابش نور آفتاب‌

    به نظر مي‌رسد آب و هوا عامل مهمي است كه در زندگي همه موجودات ساكن زمين تاثيرگذار است. همچنين پديده‌هايي را كه در سطح زمين به وقوع مي‌پيوندد را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهد. بر اين اساس مي‌توان گفت آب و هوا نه‌تنها مي‌تواند نقش موثري در روند انجام پديده‌هاي طبيعي داشته باشد، بلكه مي‌تواند سبب ايجاد اختلالاتي در آنها شود. وقتي قصد داريد تعطيلات را به سفر برويد، از اين‌كه هوا آفتابي باشد بسيار خوشحال خواهيد شد.

    وقتي شرايط جوي مساعد باشد، محيط اطراف ما مملو از انرژي، زيبايي و شادماني خواهد بود. آب و هوا در حقيقت شامل مجموعه‌اي از عناصر مختلف مانند باد، باران يا برف است كه مي‌توانند نقش مهمي در تغيير آن داشته باشند. وزش باد از يك سو با به حركت درآوردن آسياب‌هاي بادي، الكتريسيته توليد مي‌كند و از سوي ديگر سبب ويراني و خرابي مي‌شود. گاهي بعضي از مناطق زمين در معرض وزش بادهاي موسمي يا طوفان‌هاي فصلي قرار مي‌گيرند. چنين بادهايي اغلب با بارندگي‌هاي شديدي همراه هستند كه سبب وقوع سيل يا بلاياي طبيعي ديگر مي‌شوند. شايد شنيده باشيد كه برخي از افراد ادعا مي‌كنند مي‌توانند آفتابي بودن يا ابري بودن هواي ساعات آينده را از طريق تغييرات ايجاد شده در درونشان پيش‌بيني كنند. اگرچه ممكن است چنين ادعايي قدري عجيب به نظر برسد، اما مطالعات انجام شده توسط دانشمندان و محققان تاثير تغييرات جوي بر واكنش‌هاي طبيعي بدن را مورد تاييد قرار داده و به اثبات رسانده است. بر اين اساس هرگونه تغييرات جزئي ايجاد شده در دما، فشار و رطوبت هوا مي‌تواند سبب ايجاد تغييراتي در رفتار و شرايط جسماني و رواني افراد شود. وقتي هوا ابري و باراني است، بعضي از افراد احساس عصبانيت، ناراحتي يا خواب‌آلودگي مي‌كنند، در حالي كه وقتي هوا آفتابي است، احساس مي‌كنيم سرشار از انرژي و شادابي هستيم. از آنجا كه پيش از وزش باد يا بارش باران معمولا نوساناتي در فشار هوا ايجاد شده و سبب دردهاي استخواني مي‌شود، بر اين اساس مي‌توان وقوع چنين پديده‌هايي را پيش‌بيني كرد.

    هواشناسي زيستي‌

    با توجه به آنچه پيش از اين گفته شد، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه تغييرات آب و هوايي مي‌تواند بر تصميم‌گيري افراد نيز تاثيرگذار باشد. همچنين بررسي تاريخ زندگي انسان‌ها در اين كره خاكي نشان مي‌دهد از گذشته‌هاي دور بين وضعيت آب و هوايي و شيوع برخي بيماري‌هاي خاص در سطح جامعه ارتباط مستقيمي وجود داشته است.
    يكي از نشانه‌ها و علائمي كه مي‌تواند وجود چنين ارتباطي را به اثبات برساند، افزايش شمار مبتلايان به سرطان پوست در دوره‌هايي است كه دماي هوا به ميزان قابل توجهي افزايش مي‌يابد، علاوه بر اين احتمال مرگ و مير سالمندان در سرماي ناگهاني و زودگذر نيز مي‌تواند نشان‌دهنده تاثير شرايط جوي بر سلامت جسماني افراد باشد.
    اين در حالي است كه تا به امروز تاثير تغييرات جوي بر خلق و خو، رفتار و آسايش و رفاه عمومي افراد كمتر مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهميت اين موضوع مبحث علمي جديدي به نام هواشناسي زيستي پايه‌گذاري شده است. اين رشته علمي مجموعه‌اي است از قوانين و اصول پذيرفته شده در رشته‌هاي علمي مختلف بويژه هواشناسي، پزشكي و زيست‌شناسي. كناره‌گيري تدريجي انسان‌ها از طبيعت و شيوه‌‌هاي جديد زندگي و استفاده از امكانات مختلف مانند سيستم‌هاي تهويه هوا، دستگاه‌هاي تامين‌كننده رطوبت در محيط كار و محل زندگي و همچنين سيستم‌هاي گرمايشي، سبب افزايش تحريك‌پذيري انسان‌ها نسبت به محيط اطراف شده است بويژه اگر بدن به علت ابتلا به بيماري توانايي خود را از دست داده يا به علت افزايش سن با ضعف و ناتواني مواجه شده باشد، آثار و پيامدهاي نامطلوب ناشي از اين تغييرات محسوس‌تر خواهد بود.

    در هواي سرد رگ‌هاي خوني پوست بدن منقبض مي‌شوند و در نتيجه قلب براي عبور خون از ميان اين رگ‌هاي باريك به نيروي بيشتري نياز خواهد داشت. به عبارت ديگر در چنين شرايطي فشار وارد بر قلب افزايش خواهد يافت.
    از سوي ديگر كاهش ناگهاني فشار هوا سبب انبساط هوا در حفره‌ها و فضاهاي خالي بدن و همچنين سيالات غشايي مي‌شود كه سبب افزايش فشار بر بافت‌هاي ملتهب و آسيب‌ديده بدن در مفاصل و ماهيچه‌ها خواهد شد و به همين علت در چنين شرايطي اغلب احساس درد در عضو آسيب‌ديده افزايش مي‌يابد. چنين پديده‌اي را در طول پرواز هواپيما نيز تجربه مي‌كنيد. افرادي كه نسبت به چنين تغييراتي حساسيت بيشتري داشته باشند، احساس دردي را تجربه مي‌كنند كه ناشي از تحريك‌ پايانه‌هاي عصبي است. از آنجا كه جرم حجمي بافت‌هاي استخواني و ماهيچه‌اي در مقايسه با هم متفاوت است، بنابراين ميزان انبساط و انقباض ايجاد شده در اين بافت‌ها در اثر تغييرات دما و رطوبت هوا نيز يكسان نخواهد بود. چنين عاملي سبب افزايش درد در مفاصل و عضلات ملتهب و آسيب ديده خواهد شد. اگرچه ميزان مرگ و مير افراد در روزهاي گرم نسبت به روزهاي بسيار سرد بيشتر است، اما رطوبت در مقايسه با ديگر معيارهاي سنجش وضعيت آب و هوا بيشترين تاثير را بر مرگ و مير افراد دارد. با افزايش رطوبت هوا، توانايي بدن براي كاهش دما با استفاده از تعريق كم مي‌شود و درجه حرارت بدن افزايش مي‌يابد.

    تاثير آب و هوا بر فيزيولوژي بدن

    حتما شما هم متوجه اين موضوع شده‌ايد كه در فصل‌هاي بهار و تابستان در مقايسه با ديگر فصول سال احساس شادابي بيشتري مي‌كنيد. برخي از محققان بر اين باورند كه قرار گرفتن در معرض تابش نور آفتاب نقش بسيار مهمي در ايجاد چنين احساسي دارد. نور آفتاب سبب افزايش ترشح سروتونين در بدن مي‌شود. سروتونين ماده شيميايي است كه در ايجاد احساس خشنودي و آرامش در افراد نقش بسيار مهمي دارد. به همين سبب تعداد افراد مبتلا به افسردگي در كشورهايي مانند نروژ كه در فصل زمستان روزهاي بسيار كوتاه و شب‌هاي بسيار طولاني دارد به مراتب بيشتر از ديگر كشورهاي اروپايي است. روزهاي تابستان از هر نظر براي انجام فعاليت‌هاي ورزشي يا تفريحي مناسب هستند. اين در حالي است كه اختصاص زماني از شبانه‌روز به انجام چنين فعاليت‌هايي اغلب سبب احساس رضايت‌مندي افراد از زندگي خواهد شد. بنابراين مي‌توان گفت علاوه بر اين كه تابش نور آفتاب و افزايش طول روز از نظر فيزيولوژيكي شرايط مناسبي را از نظر سلامت جسماني و رواني براي بدن به وجود مي‌آورند، با توجه به اين كه اين شرايط آب و هوايي صرف‌نظر از افزايش دماي هوا هيچ‌گونه محدوديت و موانعي را براي انجام فعاليت‌هاي مورد علاقه انسان‌ها مانند ورزش، تفريح و سفر به وجود نمي‌آورد، مي‌تواند نقش مهمي در بهبود وضعيت رواني افراد داشته باشد. بارندگي، وزش باد و همچنين كاهش طول روز در فصول سرد سال اغلب مانع از انجام فعاليت‌هاي عادي و روزمره انسان‌ها خواهد شد كه مي‌تواند در ايجاد افسردگي تاثيرگذار باشد.
    جالب است بدانيد تغييرات آب و هوا مي‌تواند رژيم غذايي افراد را نيز تحت تاثير قرار دهد. وقتي هوا سرد و باراني است، اغلب افراد ترجيح مي‌دهند غذاهاي گرم حاوي كربوهيدرات كه سرشار از انرژي است را در برنامه غذايي روزانه خود قرار دهند.

    در اين روزها مصرف اين گروه از غذاها در ميان افراد افزايش خواهد يافت. در حالي كه طي روزهاي گرم و تابستاني تمايل افراد به خوردن غذاهاي خام، سبزيجات و ميوه افزايش خواهد يافت.

    با توجه به اين كه برنامه غذايي روزانه افراد نيز مي‌تواند نقش مهمي در تغيير رفتارها و خلق و خوي آنها داشته باشد، مي‌توان تاثير آب و هوا بر رفتار در نتيجه تغيير در برنامه غذايي روزانه را نيز مورد تاييد قرار داد. به طور كلي مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه هريك از عوامل طبيعي اطراف ما مي‌توانند به گونه‌اي متفاوت بر زندگي‌مان تاثيرگذار باشند. اگر ما بتوانيم چنين پديده‌هايي را شناسايي كنيم و اطلاعاتي را درباره آنها به دست آوريم، بدون ترديد بهتر خواهيم توانست بر موانع و مشكلات زندگي غلبه كرده و شرايط مناسب‌تري را براي زندگي خود به وجود آوريم.

    سري به هواي آزاد بزنيد

    به گفته محققان، سفر به مناطق گرم در سرماي زمستان يا گذراندن ساعات بيشتري از روز در هواي آزاد با شروع فصل بهار مي‌تواند نقش بسيار مهمي در افزايش سلامت ذهني و بهبود خلق و خوي انسان داشته باشد، در حالي كه گرماي هوا در فصل تابستان سطح تحمل افراد را به نسبت كاهش خواهد داد. بنابراين بايد پذيرفت كه تاثير مثبت آب و هوا بر رفتار در فصل بهار در مقايسه با فصول ديگر مشهودتر خواهد بود. اگر چه تاثير آب و هوا بر رفتار از نظر علمي پذيرفته شده است، اما آنچه بيش از همه در اين ميان حائز اهميت خواهد بود، مدت زمان سپري شده در هواي آزاد و تغييرات فصلي است. براي مثال وقتي زمستان را پشت سر مي‌گذاريد و هواي بهاري را تجربه مي‌كنيد، بدون ترديد تغييرات محسوسي را در رفتار خود نظاره‌گر خواهيد بود. بررسي تغييرات ايجادشده در رفتار و توانايي‌هاي ذهني افراد در نتيجه تغييرات آب و هوا در كشورهاي صنعتي اغلب با موانع و مشكلات بسيار زيادي مواجه است چرا كه مردم ساكن اين كشورها به طور متوسط 93 درصد از ساعات شبانه‌روز را در فضاهاي بسته سپري مي‌كنند كه سبب قطع ارتباط اين افراد با تغييرات جوي ايجاد شده مي‌شود. البته بايد خاطرنشان كرد كه آستانه تغييرات جوي در مناطق مختلف متفاوت خواهد بود. براي مثال اغلب آمريكايي‌ها در دماي 22 درجه سانتي‌گراد وضعيت رفتاري طبيعي و متعادلي دارند و با كاهش يا افزايش دما تغييرات رفتاري آنها آغاز خواهد شد.

    اين در حالي است كه آستانه دماي قابل تحمل براي اهالي ميشيگان 18 درجه سانتي‌گراد و در تگزاس 30 درجه سانتي‌گراد است. جالب است بدانيد براي اين كه تغييرات آب و هوايي بتواند ويژگي‌هاي رفتاري انسان‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار دهد، بايد فرد حداقل به مدت 30 دقيقه در معرض هواي آزاد قرار گيرد و در غير اين صورت تغييرات ايجاد شده چندان محسوس نخواهد بود. همچنين قرار گرفتن افراد در فضاهاي بسته در شرايطي كه هواي بيرون مساعد باشد، سبب بي‌حوصلگي و محدود شدن توانايي‌هاي ذهني خواهد شد.

    به نظر مي‌رسد ناراحتي افراد از گذراندن اوقاتشان در محيط‌هاي بسته در چنين شرايطي يا تاثير شرايط جوي مناسب بر احساس ناراحتي و رنجش از انجام كارهاي روزمره مي‌تواند نقش مهمي در اين زمينه داشته باشد.
    بر اين اساس روان‌شناسان توصيه‌ مي‌كنند اگر به دنبال راهي براي از ميان برداشتن ناتواني‌هاي ذهني، روحي و رواني خود هستيد، بهتر است در شرايط جوي مساعد زمان بيشتري را در هواي آزاد سپري كنيد.

  8. این کاربر از jamshidjap بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #435
    اگه نباشه جاش خالی می مونه elham_007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    پست ها
    345

    پيش فرض بخواهیم یا نخواهیم، شبیه دوستانمان می‌شویم

    تحقیقات جدید نشان میدهد که برداشت ما از چهره خودمان با توجه به فردی که بیشتر زمانمان را با او میگذرانیم، تغییر میکند.

    چه برداشتی از چهره خود دارید؟ آیا هروقت به آینه نگاه می‌کنید، این حس بیگانه را دارید که آن چهرهای که از درون آینه به شما مینگرد، کاملا خود شما نیست؟

    تحقیقاتی که اخیرا در دانشگاه «رویال هالووی» لندن انجام شده نشان میدهد که برداشت و ادراک ما از چهره خودمان با توجه به فردی که بیشتر زمانمان را با او میگذرانیم، تغییر میکند. ما حس می‌کنیم که شبیه فردی که تجربیات مشترک زیادی با او داشتهایم، به نظر میآییم.

    محققان این نظریه را با انجام آزمایشی اثبات کردهاند؛ در این تحقیق، از هر کدام از شرکتکنندهها خواسته شد که به چهره شخص دیگری (خارج از افراد شرکت کننده) نگاه کنند؛ صورت او را نوازش و بهطور همزمان چهره خود را نیز لمس کنند. سپس از هر شرکتکننده خواسته شد که از میان تعدادی عکس چهره افراد غریبه، یکی را که به ظاهر بیشتر شبیه قیافه خودش است، انتخاب کند. هر فرد در نهایت عکسی را انتخاب کرد که از قبل با مهارت، روتوش و شبیه شخصی که آنها مدتی به او نگریسته بودند، درآورده شده بود.

    دکتر «مانوز ساکیریس»، متخصص روانشناسی در این باره میگوید: «این آزمایش نشان میدهدکه داشتن تجربیات مشترک با دیگران باعث میشود که ما آن افراد را شبیه خودمان حس کنیم و این، مفاهیم زیبایی را در مورد چگونگی واکنشهای ما به مردم سایر اقوام و فرهنگها تفسیر میکند؛ هر چه در فعالیتهای بیشتری با آنها سهیم باشیم بیشتر خود را شبیه آنها حس میکنیم» او در این باره ادامه میدهد: «زمانی که من احساس میکنم که شما شبیه من هستید، مسلما نسبت به شما محبت و رفتاری متفاوت خواهم داشت.»

    مطالعات دیگری نشان میدهند که توانایی و شیوه ما برای ابراز احساسات از طریق چهره، ازکودکی شکل میگیرد و بر خلاف آنچه که قبلا تصور میشد، این چیزی نیست که ما آن را از مادرانمان بیاموزیم. در تحقیقی که اخیرا در دانشگاه سانفرانسیسکو انجام شد، این مساله اثبات شد. در این مطالعه،فیلمهایی از ابراز احساسات ورزشکاران بینا و ورزشکارانی که از بدو تولد نابینا بودند، با هم مقایسه شد؛ شرایط اجتماعی 2 گروه نیز یکسان بود.

    محققان مشاهده کردند که نحوه خنده، اخم، و شکلک درآوردن این 2 گروه شباهت زیادی با هم داشت بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ابراز احساسات از طریق چهره، بیشتر ریشه ژنتیکی دارد. محققان بر این عقیدهاند که توصیفی تکاملی برای این مساله وجود دارد؛ برای مثال، آدمیزاد موجودی تکامل یافته است که در او عملکرد ذاتی اخم کردن به عنوان واکنشی برای مواقع ناراحتی نهاده شده به جای اینکه دهانش را باز کند و همانند حیوانات گاز بگیرد!

  10. 2 کاربر از elham_007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #436
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    نگاهي به چرايي کوچکتر بودن زنان از شوهران

    زماني که علم جامعه شناسي آشکارا اعلام مي کند ازدواج در زمره پيچيده ترين روابط انساني است، شايد بتوان تأمل زيادي در اين خصوص داشت و از زواياي مختلف آن را مورد بررسي قرار داد، زيرا بسيار شنيده شده که ازدواج، مظهر برخورد فرهنگ و طبيعت است. به اين صورت که جامعه مي کوشد طبيعت را مهار کند و آن را به فرهنگ تبديل نمايد و به دليل همين ويژگي هاست که بيان مي شود ميثاق زناشويي با توجه به زمان و شرايط دوران خودش، دچار دگرگوني ها و تغييراتي شده ، ولي نفس آن از قديم الايام يکي بوده است.
    ازدواج ابعاد گوناگوني دارد و انتخاب همسر نيز گزينه هاي متفاوتي دارد که جداي از نزديکي فرهنگ ها ، جغرافيا، تحصيلات و... «سن» يکي از ويژگي هايي است که مورد توجه بوده و تفاوت سني در همه اعصار به گونه اي بوده که نشان مي دهد در تفاوت سني زوجين ، مرد چند سالي بزرگتر از زن بوده است. به طوري که در ايران پديده گزينش همسر، پراکندگي خاصي داشته است؛ از اين رو تفاوت سن زوجين در ايران امري طبيعي به نظر مي رسد و ميزان اين تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار مي گيرد که در بيشتر موارد ميان 4 تا 12 سال است.
    اما بسياري از جامعه شناسان معتقدند در يک جامعه صنعتي يا رو به صنعتي شدن و پويا، معيارها نيز در حال تغيير و دگرگوني است. چه بسا هنوز وجود داشته باشند افرادي که به تفاوت سني ميان زوجين با تأکيد بزرگتر بودن مرد از زن صحه بگذارند، اما در جامعه اي که زنان دست به فعاليت هاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و حتي مطالعاتي و سياسي مي زنند، از نظر تحصيلات ارتقاء پيدا مي کنند و جايگاه ها، موقعيت هايي برتر و يا همسان مردان به دست مي آورند و همين باعث مي شود مقوله سن در ازدواج آنان نيز دچار تغيير شود. مثلاً در جامعه امروز، بسيار ديده شده زناني که از همسران خود بزرگتر هستند. با اين حساب مي توان گفت که نظريه همسر گزيني با توجه به شرايط خاص هر جامعه مي تواند تغيير يابد و در نهايت موجب طرح اين پرسش مي شود که آيا بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان موجب بروز مشکلاتي مي شود؟
    پاسخ هاي مختلفي شامل اين پرسش مي شود؛ پاسخ هاي مخالف و موافقي که بحث بر سر هر کدام مي تواند نظر عده اي خاص را پاسخگو باشد.
    دکتر امان قرايي مقدم، محقق و استاد دانشگاه در اين خصوص مي گويد: «به نظر من اين تفاوت سني، منفي است زيرا با تحقيقاتي که روي 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام داده ايم، به اين نتيجه رسيده ايم که يکي از مهمترين دلايل طلاق در ميان زوجين، بروز همين تفاوت سني است. يعني بزرگتر بودن زن از مرد، زيرا اين پديده چه از نظر فرهنگي و چه از نظر اجتماعي در جامعه ما پذيرفته شده نيست.
    فرهنگ سنتي ايران مي گويد بزرگتر بودن مرد در ازدواج يک ارزش است و حتي در محافل و مناطق روستايي هم، شعرهايي در اين خصوص سروده اند، بنابراين اينگونه به نظر مي رسد که اگر اين ازدواج ها محکم نباشد، در مدت کوتاهي با شکست مواجه مي شود.»
    جامعه شناسان دلايل گوناگوني را در اين خصوص برمي شمارند. آنان معتقدند رشد علمي و فرهنگي زنان و به دست گرفتن بازار کار و کسب و ديگر موفقيت هاي اجتماعي در رشد آنان نقش داشته است؛ اما از سوي ديگر، افزايش سن ازدواج و بعد اقتصادي، از مهمترين عوامل چنين پيوندهاي زناشويي است.
    حميد اکبري- کارمند، مي گويد: «دوستي داشتم که هميشه مي گفت من با يک زن پولدار ازدواج مي کنم. چند سالي از او خبر نداشتم تا اين که هفته پيش او را ديدم. سوار خود روي آخرين مدل شده بود و از ظاهرش مشخص بود که وضع مالي خوبي دارد. برايم تعريف کرد که با خانمي 9 سال بزرگتر از خودش ازدواج کرده و از زندگي اش هم راضي است و به هر چه مي خواسته، رسيده است. خوشحال شدم ولي نتوانستم باور کنم، چون آن دوست ِ خيلي شاد و سر حال سابق نبود.»
    ازدواج زن با مردي که از خودش کوچکتر است، از ديد جامعه شناسان غير از بُعد اقتصادي، به مسائل عاطفي و احساسي منوط است. مثلاً دکتر قرايي مقدم در اين خصوص مي گويد: «خام بودن جوانان و تحت تأثير احساسات قرار گرفتن، يکي ديگر از دلايلي است که موجب چنين ازدواج هايي مي شود، زيرا بايد در نظر داشت برخي جوانان با توجه به بالا بودن درايتي که زن در برخي موارد دارد، ممکن است تحت تأثير قرار بگيرند. بخصوص که در يک سن خاص زن خيلي بهتر مي تواند مرد را رام کند. اگر آن زن از موقعيت اجتماعي و اقتصادي خوبي هم برخوردار باشد که اين کار آسان تر انجام مي گيرد، زيرا پسراني که حداقل لوازم زندگي را دارند براي فرار از به دست آوردن اين امکانات، ترجيح مي دهند چنين ازدواج هايي داشته باشند.»
    اين در حالي است که دکتر نويد ايرانپور، پژوهشگر مسائل خانواده در يک طبقه بندي به چرايي و چگونگي اين ازدواج ها اشاره مي کند.وي معتقد است اين ازدواج ها را مي توان در 3 طبقه مجزا قرار داد:
    الف- آن دسته از ازدواج هايي است که بنابر اجبار صورت گرفته و خانواده با انتخاب دختري بزرگتر از پسر بنابر از شرايط خاصي، پسر را به ازدواج مجبور مي کنند.
    ب- ازدواج هايي که بر پايه عشق و علاقه دو طرف بنا نهاده شدند.
    ج- ازدواج هايي که بُعد اقتصادي دارند.
    وي در ادامه سخنانش نتايج چنين ازدواج هايي را اين گونه بيان مي کند: «با توجه به نوع چگونگي ازدواج، مسلماً رفتارهاي متفاوتي نيز بروز پيدا مي کند. در ازدواجي که مرد بر پايه عشق و يا ثروت خود را راضي کرده است که با زني بزرگتر از خود ازدواج کند دو حالت پيش مي آيد: يا زن حاکم خانواده مي شود و يا اين مرد است که از قدرت برخوردار است. زيرا مردي که با توجه به شرايط اقتصادي زن ازدواج کرده است، برنامه ريزي مي کند که چگونه از آن استفاده کند. در چنين شرايطي معمولاً جوان بودن خود را بهانه اي براي اخاذي قرار مي دهد و زن نيز کوتاه مي آيد.»
    غير از اين، ازدواجي که بر پايه زور و اجبار است در نوع خود بدترين واکنش را داراست، زيرا زن و مرد بيشترين تنش ها را در خود خواهند داشت. در چنين خانواده هايي بيشترين تنش بر سر اين موضوع است که چه کسي قدرت را در دست بگيرد، مرد يا زن؟ مرد به دليل نگرش سنتي مي خواهد مردانگي نشان دهد و حاکم خانه باشد و زن به علت بزرگتر بودن نمي تواند اين نکته را تحمل کند و تنش بر سر قدرت، مي تواند نهاد خانواده را دچار مشکل کند.
    دوست مي گفت: «با مدير عامل شرکت کامپيوتري که در آن مشغول به کار بودم، ازدواج کردم. او 7 سال از من بزرگتر است و ما 5 سالي است که زندگي مشترکي داريم. راضي ام اما گاهي اوقات احساس مي کنم همانند يک مهره هستم و هيچ اراده اي از خود ندارم. تنها اين مورد است که ناراحتم مي کند.»
    در حالي که عده اي از کارشناسان با اين کار مخالف هستند، گروهي ديگر توافق دارند که نمي توان يک حکم کلي براي چنين مسئله اي در جامعه ايران صادر کرد، زيرا هنوز تعريف مشخص و دقيقي از وظايف زن و مرد نسبت به هم تبيين نشده و يا اگر شده کمتر عملي مي شود و به همين دليل است که اختلاف ها روز به روز بيشتر مي شود؛ بنابراين در حالي که در زندگي هاي عادي زناشويي تنش هايي را شاهد هستيم، طبيعي است ميان خانواده اي که زن چند سالي هم از شوهرش بزرگتر است، شاهد حرف ها و حديث هايي هم باشيم. به طور مثال به مرد مي گويند هيچ کس را به او نمي دادند و آمد اين زن را گرفت و يا اين زن سنش بالا رفته بود و مجبور شد با کوچکتر از خودش ازدواج کند، که تمامي اين حرف ها در کنار مشکلات ديگر مي تواند آسيب پذيري خانواده را افزايش دهد. عده اي از روان شناسان اجتماعي با نگاهي از بعد روان شناسانه و روان شناختي نيز سعي بر تحليل اين دسته از ازدواج ها دارند.
    آنان معتقدند از نظر روان شناسي زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگي عاقل تر مي شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگي عميق تر است؛ بنابراين مسئوليت پذيرند و يا بيشتر در اين زمينه ها فکر مي کنند. حال اگر زني چند سالي بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، براي همين زماني که انتظارش برآورده نمي شود، اين تصور تداعي مي شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بي مسئوليت است و در نهايت تنش فضاي خانواده را پر مي کند. از سوي ديگر، مردي که با زن بزرگتر از خودش ازدواج مي کند، ممکن است پس از چند سال زندگي، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند و احتمالاً به فکر جدايي و يا ازدواج دوم بيفتد و...
    خانمي مي گفت: «پس از 15 سال زندگي، شوهرم به من مي گويد تو پير هستي. من 6 سال جوان تر از تو هستم. مي گويد اگر به خاطر ثروت و موقعيت تو نبود، با تو ازدواج نمي کردم. خيلي غصه دار شدم. من با عشق جلو رفتم و او با پول. حالا که به آن چيزهايي که مي خواسته، رسيده، به من مي گويد تو پير هستي. پس از 15 سال زندگي اين حرف ها دلم را آتش مي زند.»
    دکتر ايرانپور به نوع تفاوت در اختلافات سني نيز اشاره مي کند. به اين معني که اگر تفاوت سني ميان زن و مرد 3 تا 4 سال باشد، از يک حد معمولي برخوردار است. در اين شرايط زني که 3 يا 4 سال بزرگتر از شوهرش است، معمولاً در برابر موضع مرد کوتاه مي آيد و مي کوشد مطيع باشد. در صورتي که هر چه اين تفاوت سني افزايش يابد، حس مادري، خواهر گونه و يا سرپرست در زن بيشتر مي شود. مثلاً زني که 15 سال و يا بيشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر يا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد مي کند.
    خانم کارمندي مي گفت: «با کسي ازدواج کردم که 10 سال از من کوچکتر است. همه مي گويند جاي پسرت است و به او هم مي گويند که با مادرت ازدواج کرده اي. شايد حق دارند. ولي ما با هم خوشبخت هستيم و 7 سال است که زندگي مي کنيم. تمام خرج تحصيلش را خودم دادم و براي دکترا گرفتن فرستادمش خارج از کشور. مي گفتند اين کار را نکن مي رود و ديگر بر نمي گردد؛ ولي همسرم رفت دکترايش را گرفت و برگشت و با هم زندگي مي کنيم. الان حرف هاي مردم کمتر شده؛ ولي هنوز وقتي ما دو تا را با هم مي بينند تعجب مي کنند.» تمام اين مسائل زماني کنار هم جمع شده، باعث مي شوند کارشناسان نظرات مختلفي را ارائه دهند؛ هر چند اين نظرات در آخر به نقطه اي مخالف ختم مي شود و گويي هنوز عُرف جامعه و مردم آن را قبول ندارند.
    دکتر قرايي مقدم در اين خصوص مي گويد: «شايد چنين ازدواج هايي نکات مثبتي هم داشته باشد مثل اداره زندگي از سوي زني آگاه و مديره. ولي کنار اين نکات مثبت، اين نکات منفي است که خود نمايي مي کند زيرا اگر خود فرد پذيراي شرايطش باشد، تا اندازه اي مي تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و تأثيرات منفي اين برخوردها هميشه در زندگي خانوادگي آنان بروز مي يابد.» در هر حال، با نگاهي مي توان خانواده هايي را يافت که با بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان، زندگي هايي شاد و زيبا دارند.
    آقاي که کارمند فرودگاه است مي گويد: «روزي که مثل هميشه مشغول چک کردن يکي بودن شناسنامه ها با هويت مسافر بودم، ديدم زن و مرد مو سپيدي شناسنامه هايشان را دادند. مرد 5 سال کوچکتر از زن بود. با خنده گفتم: پدر جان خانمت که 5 سال بزرگتر است. پيرمرد لبخندي زد و گفت: مگر چه عيبي دارد، عوضش خانمم هنوز شاداب تر و جوان تر از من مانده، مگر نه؟!

    فاصله سني چقدر مهم است ؟

    چه كنيم كه خانواده اي با دوام و مستحكم داشته باشيم؟
    اين سئوالي اساسي است كه هر جواني در آستانه ازدواج مصمم به يافتن پاسخ آن است ، گرچه پاسخگويي به آن بعد از ازدواج هم داراي اهميت است. جالب است كه بدانيم جواب شرع ، عقل ، علم و عرف به اين سؤال يكسان است. و آن يك كلمه يعني " كفو همديگر بودن " است. كفو هم بودن دو همسر يعني تناسب، همشأني و همطرازي و در اصطلاح عرف يعني با هم جور بودن.
    ازدواج پيوند بين دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلي و اساسي آن ، زن و مرد مي باشند و هر قدر بين اين اجزاء و عناصر هماهنگي ، تناسب و سنخيت بيشتري باشد. آن پيوند استوارتر ، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبير "فلسفه السنخيه عله الانضمام" ، سنخيت و همتايي سبب جذب و پيوند است . به عكس ، هر چه اين تناسب و هماهنگي كمتر باشد، زندگي سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپايدارتر خواهد بود. علم و تجربه گوياي آن است كه علت اساسي بيشتر ناهنجاري ها و ناسازگاري هاي زندگي زناشويي ، عدم تناسب و ناهماهنگي بين زن و شوهر است، بنابراين شناخت اموري كه موجب هماهنگي و تناسب بين زوجين است ضروري و لازم مي باشد و به هيچ وجه نبايد اين مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. يكي از امور مسئله تناسب و هماهنگي در سن زوجين است. لزوم تناسب سني از اطلاق آياتي مثل " فانكحوا ما طاب لكم من النساء " همسري مورد پسند و دلنشين انتخاب كنيد، استنباط مي شود. همچنين در روايات اسلامي به صراحت ، هم كفو بودن مطرح شده است. پيامبر اسلام مي فرمايد: با همسان و هم شأن خود ازدواج كنيد.
    مي توان گفت اسلام معيار و دلايل هماهنگي در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعيت هاي موجود در جامعه و استدلال هاي علمي در اين مسئله نظري بيفكند به راحتي پي خواهد برد كه همسر دلنشين و مورد پسند همسري است كه داراي هماهنگي و تناسب سني باشد. قابل توجه است كه كفو هم بودن از نظر سن، تفاوت در سن است نه تساوي ؛ زيرا اين تفاوت در آفرينش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.
    در مطلب ذيل ابعاد مسئله مورد نظر از ديدگاه علم و عرف مورد بررسي قرار گرفته است:
    فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را مي توان 4) 3 سال در نظر گرفت. البته اين بدان معنا نيست كه اگر يكي دو سال به اين سنين افزوده و يا از آن كاسته شود، حتماً نبايد ازدواجي انجام گيرد. شايد بتوان گفت كه اگر تمام زمينه ها بررسي شده باشد و مشكل خاصي ديده نشود، مي توان فاصله سني را به ديده اغماض نگريست، ولي در عين حال بهترين و مناسب ترين فاصله سني 4) 3 سال است. طبيعي است كه اگر ساير شرايط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمي تواند موفق باشد.
    بارها با خانواده هايي مواجه مي شويم كه فاصله سني زوجين حتي به 25، 20، 15، 13 سال و سال هاي بين اين ارقام بالغ مي شود و با يكديگر مشكلات عديده اي دارند . ما دراينجا به بررسي معايب ازدواج هايي مي پردازيم كه فاصله سني بين زن و شوهر در آنها زياد است.

    1) مشكل عدم درك مطلوب يكديگر
    وجود فاصله سني زياد موجب آن مي شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبي يكديگر را درك نمايند. فردي با داشتن بيست سال سن بيشتر ، طبيعي است كه مي تواند از تجارب بيشتري برخوردار باشد يا لااقل مي تواند چنين احساسي داشته باشد. لذا اين مسئله زمينه اي فراهم مي كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد يا طرف مقابل بيش از اندازه احساس كوچكي نمايد و هميشه در حال اضطراب و تشويش باشد و بالاخره از اداره زندگي درمانده شود و همين مورد زمينه عدم تفاهم را به وجود مي آورد كه خود سبب پديد آمدن مشكلاتي عظيم در روابط زناشويي خواهد شد. اينان اغلب در وضع و موقعيتي هستند كه توافق روحي ندارند و نمي توانند مسائل و مواضع يكديگر را درك كنند.

    2) عدم تناسب در تواناييهاي جسمي
    وقتي كه فاصله سني بين زن و شوهر زياد باشد، هر يك در دوره اي از زندگاني به سر مي برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت هاي عمده دارند. مثلاً زني كه هفده سال دارد ، در دوران جواني به سر مي برد و همسر او كه در 35 سالگي است، به مرز ميان سالي نزديك شده است. يكي غالباً فعال است و ديگري زودتر خسته و در اوقاتي منفعل مي شود، گاه اين خستگي و انفعال از طرف همسر جوان به خوبي مورد تجزيه و تحليل قرار نمي گيرد و به حساب كم كاري گذاشته مي شود، يا به عنوان شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت مطرح مي گردد، و وقتي كه با اين عنوان طرح مي نمايد، طبيعي است كه طرف مقابل احساس ناراحتي مي كند و ممكن است اين امر عاملي براي برانگيختگي او شود و در نتيجه محيط امن خانه تبديل به فضايي ناامن و غير قابل تحمل شود. در حالي كه مرد قصد شانه خالي كردن از مسئوليت را ندارد ولي از طرف همسرش متهم به تنبلي و بي مسئوليتي مي شود و از آنجا كه در چنين مواردي مرد تنبلي را نمي پذيرد، مجادلاتي در مي گيرد.

    3) انعطاف پذيري كمتر فرد بزرگتر
    وقتي دو جوان با يكديگر زندگي مي كنند ، به دليل جواني انعطاف پذيري بيشتري دارند. فرد در سنين پايين تر چون نهال جوان است، امكان تغيير فراواني را دارد. اما درختان ، مجال كمتري براي تغيير باقي گذاشته اند.
    همين امكان تغيير و تحول است كه ما را به ياد كلام گهربار پيامبر اسلام (ص) مي اندازد كه فرمود : بيشتر كساني كه به من ايمان آوردند، جوانان بودند.
    وقتي كه دو نفر جوان با هم ازدواج مي كنند ، براي دست يافتن به سازگاري تلاش مي كنند به نظر همديگر توجه مي كنند و خود را طوري تطبيق مي دهند كه مورد پسند ديگري واقع شوند و بدين ترتيب رضايت طرف مقابل را جلب نمايند، حال آنكه با افزايش سن، انعطاف آدمي كاهش مي يابد و همين امر در زندگاني مشترك معضل آفرين است.

    4) پيدا شدن سوءظن
    گاه وجود فاصله هاي سني زياد باعث مي شود كه زوجين سوء ظن هايي نسبت به يكديگر پيدا كنند و ممكن است حتي نتوانند دلايلي هم براي اين گونه افكار ارائه نمايند.

    5) عدم ارضاي غرايز
    يكي از اهداف ازدواج ، ارضاي غرايز است و اين خود مي تواند عامل مؤثري در تداوم زندگي خانوادگي باشد. اما در سنين بالا، به لحاظ غريزي افول مي نمايد، به نحوي كه زوجين نمي توانند موجبات رضايت يكديگر را در روابط زناشويي به نحو مطلوب تأمين نمايند و همين امر ممكن است موجبات درگيري را فراهم آورده ، محيط خانواده را متشنج كند. اين مسئله در موارد چشمگيري به بروز افسردگي در زنان جوان مي انجامد و در برخي از زناني كه خويشتندار و باتقوا نباشند، گرايش به انحرافات و لغزشها ديده مي شود.

    6) امر و نهي پيوسته ي فرد بزرگتر
    در چنين خانواده هايي فرد بزرگتر به دليل داشتن تجربه، خود را ملزم مي داند كه مدام به همسر خود امرو نهي كند و امر و نهي بيش از حد- كه هميشه مبتني بر حق نيست، بلكه سليقه نيز در آن سخت مداخله مي كند - موجبات ناراحتي همسر را فراهم مي آورد. فرد بزرگتر احساس مي كند كه بايد فرد كوچكتر را تربيت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگي كند، نه آنكه همسر وي نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهي و تربيت وي مبادرت نمايد. البته زن و شوهر بايد براي تكامل وتعالي يكديگر تلاش كنند و در مواقع ضروري به امر به معروف و نهي از منكر يكديگر بپردازند.

    7) كمرويي با همسر
    يكي از مواردي كه در اين گونه خانواده ها ديده مي شود، اين است كه فرد كوچكتر دچار نوعي كمرويي رنج آور است و نمي تواند به راحتي مشكلات خود را با همسر خويش در ميان بگذارد. لذا حرف هاي ناگفته در اين خانواده ها بسيار است و مجال مناسبي براي طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجيده سنگيني مي كند و گاه به فضاي بيرون از خانه كشيده شده، براي ديگران مطرح مي شود و اين امر مورد قبول و پذيرش فرد بزرگتر نيست. زيرا او فكر مي كند كه همسرش اسرار خانواده را به بيرون از خانه برده ، براي اين و آن نقل مي كند و اين خود موجب بروز اختلافات تازه اي مي شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روي هم انباشته شده ، او را افسرده مي كند. در حالي كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك مي كند و او از اين كه همسري دارد كه به درد دلهاي وي گوش مي دهد، احساس آرامش مي كند، زيرا خوب شنيدن درد دلها بخشي از تسكين آلام است و بدين ترتيب فرد به پالايش رواني دست مي يابد. وجود چنين فضايي در خانواده ضامن سلامت و بهداشت رواني زوجين است. وجود كمرويي بسيار و رنج آور مانع بيان دردها شده ، چون تخليه رواني صورت نمي گيرد، سلامت رواني فرد كوچكتر در معرض خطر قرار مي گيرد. خانم جواني مي گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من هميشه با وي رودربايستي داشتم. از وي سؤال شد : تا كي با همسرت رودربايستي داشتي؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.

    8) دادن امتيازات بيش از حد
    در اين نوع خانواده ها ، معمولاً مشكل ديگر اين است كه فرد بزرگتر براي اين كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگي تداوم يابد، بايد مدام به او امتيازاتي بدهد كه وي را به دوام زندگي دلگرم كند. اما هر كس قادر نيست كه مدام چنين امتيازاتي بدهد ، زيرا گاه دادن اين نوع امتيازها براي فرد بزرگتر غير قابل تحمل و يا غير ممكن مي گردد و بدين ترتيب از انگيزه طرف مقابل براي ادامه زندگي مي كاهد. از سويي طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خويش اطلاع يافته درصدد اخذ امتيازهاي بيشتري بر مي آيد و تقاضاهاي فراوان جواني پر انرژي و توانا ، اختلافات خانواده را تشديد و جو ناامني را بر خانه حكمفرما مي كند و بدين ترتيب خانواده اي نابسامان شكل مي گيرد كه كشمكشهاي ناشي از آن، از ارزش والدين در نزد فرزندان مي كاهد و در نتيجه تأثيرات تربيتي آنها را نيز كاهش مي دهد.

    9) ترس و ناامني
    در مواردي هم ديده مي شود كه فرد كوچكتر ، دچار ترس و و حشت مي شود و اين هنگامي اتفاق مي افتد كه مرد خانواده از سن و سال بيشتري برخوردار است.
    خانمي مي گفت با اينكه چند ماهي از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمي رسيد. وقتي از اختلافات خانوادگي و تأثيرات منفي آن بر روي فرزندانش سخن مي گفت، به تفاوت سني زياد خود با همسرش اشاره كرد و گفت : روزي كه ازدواج كردم سيزده سال بيشتر نداشتم، در حالي كه شوهرم در آن روزها سي ساله بود و من از ديدن او سخت دچار وحشت شده ، پيوسته از او مي ترسيدم و اين ترس و ناامني تمامي وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نيز وجود داشت، اين ترس شديد همه ي آرامش مرا سلب كرده بود.
    پس اگر فاصله سني ميان زوجين زياد نباشد، اين گونه ترسها كمتر ديده مي شود.

    10) نتايج نامطلوب ديگر
    تفاوت سني زياد بين زوجين مشكلات ديگري نيز در پي دارد كه در دوره هاي پاياني زندگاني رخ مي دهد و از آن ميان مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
    الف- احساس پشيماني
    در غالب موارد ، اين نوع ازدواجها با پشيماني همراه مي شود، زيرا مشكلات فراوان ناشي از اين نوع ازدواجها به قدري زياد و غير قابل تحمل است كه در اكثر موارد موجبات پشيماني را فراهم مي كند.
    ب- بروز مشكلات غير منتظره
    پيدايي مشكلات غير قابل انتظار، پيامد نامطلوب ديگر چنين ازدواج هايي است. خانمي كه همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سني زيادي هم داشت، اظهار مي كرد : به دليل عدم درك يكديگر، زندگاني ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگاني اش با همسر بزرگتر از خود مي گفت: حالا كه او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمي كند و پيوسته به من مي گويد: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهايي كه به راه مي انداختي كاري كردي كه پدرم بميرد و در واقع تو پدرم را كشتي ومن هر چه مي گويم مرگ پدر به دعواهاي ما ربطي ندارد از من نمي پذيرد و با من سر اين موضوع درگيري پيدا كرده است، يعني تا وقتي كه همسرم بود ، با او دعوا مي كرديم و حالا پسرم جاي او را در دعوا و مشاجره گرفته است.
    ج- جرم زايي فرزندان
    مشكل ديگري كه در اين گونه ازدواجها ديده مي شود ، اين است كه امكان جرم زايي در فرزندان آنها بيشتر از مواردي است كه زوجين فاصله سني مناسبي با يكديگر دارند.
    د- طلاق
    معضل ديگري كه گاه در خانواده هايي كه تفاوت سني زوجين زياد است ديده مي شود ، مسئله عدم تحمل يكديگر و وقوع طلاق است و در نهايت مي توان گفت كه مشكلاتي نظير عدم درك يكديگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذيري كافي و عدم ارضاي غرايز ، گاه به عنوان موانعي جدي بر سر راه تداوم زندگي تلقي مي شوند و طلاق كه مرگ اجتماع كوچك خانواده است ، رخ مي دهد.

    توجه
    با بررسي سن ازدواج در ميان قشرهاي مختلف و جوامع گوناگون در مي يابيم كه غالبا ًسن مردان در جريان ازدواج بيش از زنان است. آلن ژيرار مي نويسد : آگاهي هاي جمعيت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و مي دانيم كه بيشتر اوقات ، افرادي با هم پيوند زناشويي مي بندند كه از لحاظ سني به هم نزديك باشند. از اين رو تناسب سني را بايد به عنوان يك ضريب مهم همسان همسري كه در جامعه از اهميت والايي برخوردار است، در نظر بگيريم.

    ديدگاه ديني
    از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سني زياد ، امر نامشروعي نيست و آنچه در سنت پيامبر ديده مي شود، حكايت از مشروعيت اين نوع ازدواج دارد. كمالات پيامبر به عنوان انساني كامل به حدي بود كه به خوبي با حضرت خديجه (س) زندگاني كرد و در آن زندگاني معضلي به خاطر تفاوت سن و سال ديده نمي شد و از سوي ديگر خديجه (س) نيز زني با كمال و بي نظير بود. تمامي ثروت فراوان خود را در راه تبليغ اسلام صرف نمود و اولين زني بود كه به پيامبر ايمان آورد، در شعب ابيطالب با ديدن تمامي مشقت ها، به دليل علاقه اي كه به اسلام و پيامبر داشت، همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را براي پيامبر به يادگار گذاشت. پيامبر نيز به عنوان همسري باوفا هر گاه كه نام خديجه (ع) را مي شنيد اشك در چشمان مباركش حلقه مي زد، به نحوي كه اطرافيان آن حضرت ، تأثر او را به خوبي حس مي كردند.
    نتيجه آن كه فقط كساني مي توانند در اين نوع ازدواج ها موفق باشند كه از رفتار پيامبر (ص) و خديجه (ع) به خوبي متأثر باشند.
    امام صادق ( ع ) مي فرمايند :
    العارفه لاتوضع الا عندالعارف
    زن فهميده ي فرزانه بايد در كنار مرد فهميده قرار گيرد نه غير آن .
    در پايان تأكيد مي كنيم كه ضمن رفع مشكلات چنين خانواده هايي از طريق مشاور خانواده بايد به دختران و پسراني كه قصد ازدواج دارند ، آموزش داد كه فاصله سني بين آنان بين سه يا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و اين چيزي است كه بايد در موقع راهنمايي قبل از ازدواج براي آنان تشريح نمود تا دريابند كه با فاصله سني كمتر ، مشكلات كمتري خواهند داشت، مشروط بر اين كه به ساير جنبه هاي لازم براي ازدواج موفق نيز توجه كافي مبذول دارند.
    تذكر
    شايد يكي از خوانندگان اين مطلب شما برادر يا خواهر گرامي باشيد كه تفاوت سني زياد با همسر خود داشته باشيد و ذهن شريفتان مشغول گردد كه اين مشكلات در زندگي ما هم بروز خواهد كرد. پس چه بايد كرد و راه حل چيست؟ نگران نباشيد ، زيرا شما با پيامدهاي تفاوت سني زياد آشنا شده ايد و با اراده و كسب راهنمايي مي توانيد از بروز مشكلات جلوگيري نماييد.



    منبع: wedlock.blogfa.com

  12. #437
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    DSM-IV چيست ؟

    راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش چهارم (DSM-IV) برای تشخیص بیماری‌های روانی مورد استفاده روان‌شناسان و روان‌پزشکان قرار می‌گیرد. این راهنما توسط انجمن روان‌پزشکی آمریکا به چاپ رسیده و تمام رده‌های مختلف اختلالات روانی هم در بزرگسالان و هم در مورد کودکان، پوشش می‌دهد. این راهنما یک راهنمای نظری نیست و عمدتاً بر روی تشریح و توصیف نشانه‌های بیماری، آمارهای مربوط به این که کدام جنس بیشتر در معرض آن بیماری قرار دارد، سن متداول ظهور بیماری، تاثیرات درمان و رویکردهای متداول درمانی، تمرکز دارد.
    ویرایش کنونی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی در سال 1994 چاپ شده و بیش از 250 اختلال روانی را فهرست کرده است. (یک نسخه بروز رسانی شده، به نام DSM-IV TR در سال 2000 چاپ شد که حاوی ویرایش‌های جزئی در توصیف اختلالات است.) کسانی که در حوزه سلامت روان کار می‌کنند از این راهنما برای درک بهتر نیازهای بالقوه بیمار و نیز برای ارزیابی و تشخیص بیماری استفاده می‌کنند.
    DSM-IV دارای پنج بُعد مختلف است. این رویکرد چند محوری به روان‌شناسان و روان‌پزشکان اجازه می‌دهد که ارزیابی جامع‌تری از سطح کارکرد بیمار به دست آورند زیرا بیماری‌های روانی غالباً بر روی حوزه‌های مختلف زندگی تاثیر می‌گذارند.

    • محور 1: نشانه‌های بالینی
    این محور به توصیف نشانه‌های بالینی که باعث اختلال و آسیب عمده می‌شوند می‌پردازد. اختلالات در رده‌های مختلف گروه‌بندی شده‌اند، شامل اختلالات سازگاری، اختلالات اضطراب و اختلالات نافذ مربوط به رشد.

    • محور 2: عقب‌ماندگی ذهنی و شخصیتی
    این محور به توصیف مشکلات بلندمدّتی که براثر اختلالات محور 1 پیش می‌آید می‌پردازد. اختلالات شخصیتی باعث مشکلات عمده در ارتباط بیمار با جهان پیرامون می‌گردد و شامل اختلالات شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت نمایشی می‌باشد. مشخصه عقب‌ماندگی ذهنی، اختلال و آسیب عقلانی و کمبود در سایر زمینه‌ها نظیر حفظ خود و مهارت‌های درون فردی است.

    • محور 3: شرایط پزشکی
    این محور شامل شرایط جسمی و پزشکی است که می‌توانند بر اختلالات محورهای 1 و 2 تاثیرگذارند یا آن‌ها را بدتر کنند. به عنوان مثال می‌توان از ایدز و ضایعه‌های مغزی نام برد.

    • محور 4: مشکلات محیطی و روانی-اجتماعی
    این محور به توصیف مشکلات محیطی و اجتماعی که می‌توانند بر اختلالات محورهای 1 و 2 تاثیر بگذارند، می‌پردازد. از جمله این مشکلات می‌توان به بیکاری، جابجایی، طلاق یا مرگ عزیزان اشاره کرد.

    • محور 5: ارزیابی کلّی کارکرد
    این محور به روان درمانگر اجازه می‌دهد تا سطح کلّی کارکرد بیمار را ارزیابی کند. روان درمانگر براساس این ارزیابی به درک بهتری نسبت به چگونگی کنش متقابل چهار محور دیگر و اثرات آن‌ها بر زندگی فرد دست می‌یابد.
    با وجودی که DSM-IV ابزار مهمی است امّا ذکر این نکته اهمیت دارد که تنها آن‌هایی که آموزش تخصصی دیده و دارای تجربه کافی باشند صلاحیت تشخیص و درمان بیماری‌های روانی را دارند.


    ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

    منابع

    "What Is the DSM-IV?", Kendra Van Wagner,
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ravanyar.com

  13. این کاربر از jamshidjap بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #438
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    نیازها و احساسات یک مرد از همسرش

    نیاز مرد است که احساس کند قوی و قدرتمند است. او می خواهد حامی زنش باشد. مرد می خواهد که دد و دیو را بکشد و زن را نجات بدهد.

    مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.

    مردها از زنان شان می خواهند به آنها احساس قدرتمند بودن بدهند. مردها می خواهند رئیس خانواده باشند. منظورم آن نوع ریاست مردان در دوران غارنشینی نیست که موی زنان را می گرفتند و آنان را با خود روی زمین می کشیدند. اما مرد احتیاج دارد که رهبر خانواده باشد.


    یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.


    مرد می خواهد در نظر زنش مهمترین شخص مورد علاقه ی او باشد.


    مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.


    مرد باید نان آور اصلی خانواده باشد. هر مرد باید در نبرد و در جبهه ای پیروز شود تا به این باور برسد که می تواند اژدها را بکشد. مراقبت از خانواده و تامین افراد خانواده اش در حکم جبهه های نبرد مرد هستند.


    مرد به این احتیاج دارد که تایید شود، مورد قدردانی واقع گردد، زنش به او احترام بگذارد، آن هم به این دلیل که او مردی واجد شرایط است، شوهر و پدر واجد شرایط است.
    یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.


    مرد به این احتیاج دارد که زن به علائق او علاقه نشان بدهد.


    مرد به این احتیاج دارد که وقتی از سر کار به خانه می آید، زنش با روی خوش از او استقبال کند.


    مرد به این احتیاج دارد که زنش به روزی که او پشت سر گذاشته علاقه نشان دهد.


    مرد به تشویق های زنش احتیاج دارد تا یک مرد باشد.


    اقتباس از کتاب« آیین شوهرداری»

    اثر: دکتر لوراسی. شلسینگر

    سایت تبیان

  15. #439
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    افسردگی فصلی

    همسرم علی، از دو روز قبل که از یه سفر کاری برگشته چندان سرحال نیست و دائما می گه اصلا حوصله ندارم. یه بغضی در گلوم دارم. خسته ام و .... خلاصه دیروز یه کلی امواج منفی فرستاد. من هم خیلی سعی کردم که از این حال و هوا درش بیارم چون خیلی نگرانش هستم. اما صحبت های من هم چندان افاغه نکرد. من فکر می کنم که احساسات علی عزیزم به خاطر تغییر فصل باشه و شاید هم نوعی افسردگی فصلی. (البته خدا نکنه)

    به هر حال بد نیست درباره افسردگی فصلی، علایم و راهکارهای درمان اون بیشتر بدونیم تا اگر شما هم دارای این علایم هستید، به فکر درمان باشید.

    افسردگی فصلی:

    افسردگی فصلی که اختلال تاثیر پذیری فصلی (sad) هم نامیده می شود ، حالتی است که هر ساله در یک زمان مشخص رخ می دهد و معمولا در پاییز یا زمستان آغاز می شود و در بهار یا اوائل تابستان پایان می یابد.

    علائم
    کسانی که از این اختلال رنج می برند بسیاری از علائم شایع افسردگی مانند غمگینی ، اضطراب ، بی قراری ، بی علاقگی به فعالیت های روزانه ، انزواگرایی و ناتوانی در تمرکز را دارند. این افراد اغلب نشانه هایی همچون خستگی مفرط و کمبود انرژی ، نیاز شدید به خواب ، میل به شیرینی، افزایش اشتها و اضافه وزن را تجربه می کنند.

    علائم افسردگی فصلی زمستانی:
    - خستگی
    - افزایش نیاز به خواب
    - کمبود انرژِی
    - افزایش وزن
    - افزایش اشتها
    - مشکل در تمرکز
    - میل زیاد به تنهایی

    علل افسردگی فصلی :
    علت دقیق این اختلال کاملا مشخص نیست اما تاثیر عرض جغرافیایی بر sad حاکی از این است که اختلال فوق بواسطه تغییرات قابلیت دسترس بودن نور خورشید ایجاد می شود. یک فرضیه این است که با کاهش نور خورشید ، ساعت بیولوژیکی که خلق و خو ، خواب و هورمون ها را تنظیم می کند ، در زمستان به نوعی عقب می ماند و کندتر می گذرد.

    تشخیص:
    اگر دچار علائم افسردگی هستید ، حتما به پزشک مراجعه کنید. گاهی مشکلات جسمی باعث افسردگی می شوند.
    اما گاهی اوقات هم نشانه های افسردگی فصلی بخشی از یک مشکل روانی پیچیده تر هستند. یک متخصص باید فردی باشد که سطح افسردگی راتشخیص داده و درمان مناسب را تعیین کند.

    درمان:
    تحقیقات نشان می دهد نور درمانی روش موثری برای رفع این اختلال است. گاهی داروی ضدافسردگی به تنهایی یا همراه با نور درمانی بکار می رود. بیرون بودن از خانه طی روز نیز در کاهش اثرات این اختلال موثر است همانطور که افزایش میزان نور خورشید در محل زندگی و کار مفید است.

    پیشگیری:
    اگر گمان می کنید علائم افسردگی فصلی رادارید ، با پزشک خود در این مورد مشورت کنید تا تحت آزمایشات و ارزیابی های لازم قرار گیرید. پزشک شما باید مطمئن شود که این علائم علت دیگری مانند نوع دیگری افسردگی یا بیماری عمده بالینی ندارند. در صورتی که تشخیص ابتلا به افسردگی فصلی در مورد شما داده شده توجه به این موارد می تواند به شما در جلوگیری از بازگشت علائم آن کمک کند:
    - سعی کنید هر روز حتی هنگامی که هوا ابری است زمانی را در خارج از خانه بگذرانید.
    - رژِم غذایی مناسبی داشته باشید که از مقادیر کافی ویتامین ها و مواد معدنی طبق توصیه fda برخوردار باشد. این به حفظ انرژِی بیشتر کمک میکند.
    - حداقل هفته ای سه بار و هر بار 30 دقیقه ورزش کنید.
    - طی ماه های زمستان با یک متخصص مشاوره داشته باشید.
    - خود را از فعالیت های اجتماعی دور نکنید چراکه حضور در اجتماع در مقابله با افسردگی فصلی نقش موثری دارد.
    و بالاخره اینکه با اتخاذ شیوه های سالم زندگی و روش های مناسب پیشگیرانه از هر گونه حالت کسالت بار و انزوا گرایانه و با نگاه مثبت به موهبات این فصل بی نظیر ، زمان در لذت بردن از زیبایی های آن سپری کنید.

  16. #440
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    استرس‌هاي كوچك آرزوهاي بزرگ

    دكتر عليرضا آَشوري:
    تمام مردم به‌طور روزمره با حجم متفاوتي از استرس روبه‌رو هستند.

    گاهي شدت اين استرس‌ها به‌گونه‌اي است كه فكر و ذهن و توان فرد را به‌خود مشغول مي‌كند و به‌عبارت ساده‌تر به دغدغه‌اي دائمي براي فرد تبديل مي‌شود. نمونه‌هاي اين قبيل استرس‌ها فراوان هستند؛ نگراني براي مشكلات مالي و اقتصادي، دلشوره براي فرزندان، استرس براي مصاديقي كه امنيت خانوادگي را به خطر مي‌اندازد، اضطراب براي مشكلات كلان اجتماعي و... . هجوم چنين مشكلاتي براي هر كسي دغدغه و مشغوليت فكري شديدي ايجاد مي‌كند و شايد باعث ايجاد اختلال در فعاليت‌هاي روزمره فرد شود. طبعا مقاومت افراد هم دربرابر چنين مشكلاتي متفاوت است. برخي با توانايي تحسين برانگيزي با آنها روبه‌رو مي‌شوند اما بسياري تاب مقاومت ندارند و زود مقهور مشكلات مي‌شوند.


    اما نوع ديگري از استرس وجود دارد كه تقريبا ديده نمي‌شود و بسياري اصلا متوجه وجود آنها نمي‌شوند، ولي وجود دارد و مي‌توان گفت نقش بسيار مهمي در تشديد استرس كلي جامعه بازي مي‌كند؛ چيزي كه در اين مقاله از آنها با عنوان استرس‌هاي كوچك نام برده مي‌شود.

    مي‌توان گفت استرس‌هاي كوچك (مينور) به واسطه مشكلات كوچكي ايجاد مي‌شوند كه تا حدودي غيرقابل پيش بيني هستند و گرچه اغلب خيلي زود حل و فصل شده و حتي به سرعت از ذهن پاك مي‌شوند اما اعصاب خردكن هستند و تأثيري نامطلوب روي ذهن و روح به‌صورت نامحسوس باقي مي‌گذارند. مثال‌هاي زيادي در اين زمينه وجود دارد كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت اما در اينجا بايد اشاره كنيم كه استرس مثل بسياري مشكلات مخرب ذهني، اثر تجمعي دارد و هر چه قدر بيشتر شود روي هم جمع شده و تأثير شديدتري اعمال خواهد كرد.

    اين استرس‌هاي كوچك و درگيري ذهني ناشي از آنها مي‌تواند آنقدر زياد شود كه توان فرد را براي مقابله با استرس‌هاي بزرگتر به‌شدت كاهش دهد. در واقع فرد چنان به لحاظ ذهني و جسمي با اين استرس‌هاي كوچك اما مداوم فرسوده شده كه ديگر تواني براي مقابله و حل مشكلات بزرگتر ندارد. در چنين شرايطي ممكن است اين‌طور به‌نظر برسد كه با آدمي ضعيف طرف هستيم ولي شايد حقيقت چيز ديگري باشد.

    به نظر مي‌رسد اين استرس‌هاي كوچك بيشترين حجم استرس موجود در جامعه را تشكيل مي‌دهند و شايد اگر امكان كاهش اين استرس‌ها وجود داشت هر فردي مي‌توانست با قدرت بيشتري با استرس‌هاي كلان‌تر روبه‌رو شود.

    سوهان‌هاي عصبي

    از صبح كه از خانه بيرون مي‌آييم با مشكلات اعصاب خردكني روبه‌رو مي‌شويم كه معمولا زود هم آنها را فراموش مي‌كنيم ولي اين مشكلات تأثير عصبي نامطلوب خود را روي ذهن ما گذاشته‌اند.

    اولين نمونه‌اي كه مي‌توان نام برد و همه هم آن‌را تجربه كرده‌اند مربوط به وقتي است كه مي‌خواهيد جايي ثبت نام كنيد يا از جايي تسويه حساب بگيريد. معمولا در اين شرايط از شما تعدادي مدرك مي‌خواهند. اگر گذارتان به چنين مكانهايي افتاده باشد ديده‌ايد كه اغلب مدارك مورد نياز را فهرست وار نوشته‌اند و در جايي در معرض ديد گذاشته‌اند. طبعا شما مي‌رويد و مدارك را طبق آنچه گفته شده تهيه مي‌كنيد.

    اما وقتي براي انجام مراحل اداري مراجعه مي‌كنيد كارمند محترم از شما مدرك عجيب و غريبي در مايه‌هاي كپي شناسنامه پسرعمويتان را مي‌خواهد(!) كه البته در فهرست مذكور اثري از آن ديده نمي‌شود. شما 2 راه بيشتر نداريد. يا مثل اغلب مردم فقط دندان‌هايتان را از شدت عصبانيت روي هم بفشاريد و در حالي‌كه به زمين و زمان بد و بيراه مي‌گوييد و به خاطر وقت از دست رفته‌تان ناراحت هستيد برويد و بعد از تهيه كپي شناسنامه پسرعمويتان! روز ديگري دوباره بياييد به اين اميد كه كارتان بدون حرف و حديث راه بيفتد.

    اما اگر اهل دعوا و مرافعه باشيد ممكن است كارمند مورد نظر را بازخواست كنيد كه طبق كدام بخشنامه و دستور اداري از شما چنين مدركي مي‌خواهد. اگر چنين بخشنامه‌اي وجود ندارد چرا سر خود چنين مدركي مي‌خواهد و اگر وجود دارد چرا در معرض ديد نيست... و خلاصه اين قصه سر درازي پيدا مي‌كند كه گرچه امكان دارد با شكايت به رؤساي اداره، كارتان راه بيفتد اما قطعا مثل مورد اول اعصابتان به‌شدت خرد خواهد شد. البته به هرحال كارتان در نهايت راه مي‌افتد.

    راه حل پيشنهادي ما اين است كه چندان به آن چيزي كه مي‌بينيد اعتماد نكنيد و اگر دوست نداريد وقتتان تلف شود قبل از مراجعه تمام مدارك مورد نياز بر حسب آنچه خودتان فكر مي‌كنيد ممكن است مورد نياز باشد، حتي كپي شناسنامه همسايه‌ها و
    فك و فاميل را به همراه داشته باشيد و اميدوار باشيد كه مشكلي پيش نمي آيد.
    اما‌ اي كاش كارمندان محترم برخي ادارات دولتي و خصوصي مطابق بخشنامه‌ها عمل كنند و براي از سر باز كردن ارباب‌رجوع مدارك فضايي و افسانه‌اي طلب نكنند.

    دومين مشكل شايعي كه مي‌تواند باعث استرس شود بحث شيرين حمل‌ونقل است. بدون شك رانندگان تاكسي يكي از عجيب‌ترين اصناف كشور ما هستند كه فكر نمي‌كنم كسي درست فهميده باشد كه اين افراد دقيقا بر چه مبنايي از مسافران كرايه مي‌گيرند. حتما برايتان پيش‌آمده كه سوار تاكسي خطي شويد. معمولا روي شيشه جلو كرايه آن خط نوشته شده است، اما وقتي مي‌خواهيد پياده شويد گاهي پيش مي‌آيد كه راننده 25 يا 50 تومان بيشتر از آن كرايه‌اي كه روي شيشه نصب شده از شما طلب مي‌كند.

    علت معلوم نيست، اگر هم با راننده جر و بحث كنيد فايده‌اي ندارد و او مثل ساير همكاران خود در آن مسير دلايل بسيار محكمي از قبيل بنزين، لاستيك، گراني و... را پيش مي‌كشد و آخر سر مي‌گويد آخه 25 تومن هم شد پول! اما خوب دادن پول زور كار سختي است. دادن يا ندادن اين پول در هر 2 صورت اعصاب خردكن است. تكليف مسافربرهاي شخصي كه معلوم است. (راستش راه حلي نمي‌توان براي اين مشكل پيشنهاد كرد. اميدوارم كه فقط اعصابتان كمتر خرد شود!)

    سومين مشكل شايعي كه مي‌توان به آن اشاره كرد بي‌قيدي بسياري از مردم در قبال جاي پارك خودرو است. در مراكز خريد شلوغ بسياري از مردم متأسفانه خودروي خود را در محل رفت‌وآمد يا دور زدن ساير خودرو‌ها پارك مي‌كنند، يا اينكه جلوي در پاركينگ پارك مي‌كنند و يا اينكه وقتي با بدبختي جاي پارك پيدا كرديد و منتظريد خودروي قبلي به‌طور كامل از محل خود خارج شود يك‌ مرتبه ‌خودروي ديگري با پر رويي مي‌آيد و آنجا پارك مي‌كند و حتي به ريش شما هم مي‌خندد، يا اينكه خودرويي مي‌آيد و طوري پارك مي‌كند كه شما نمي‌توانيد از پارك بيرون بياييد و...، در اين يك مورد كه واقعاً هيچ راه منطقي وجود ندارد، يا بايد عصبانيت خود را كنترل كنيد و مثل يك جنتلمن رفتار كنيد كه آن‌وقت تا مدتي بايد مراقب فشار خونتان باشيد، اگر هم بخواهيد دعوا راه بيندازيد، مطمئنا وضع بهتر نمي‌شود و حتي در بهترين حالت هم باز اعصابتان براي مدت زيادي به هم خواهيد ريخت. راه حل فقط خواهش از مردم است كه لطفا كمي، فقط كمي مراعات ديگران را بكنيد.

    دارويي به نام مدارا

    نتيجه طبيعي چنين رفتارهايي تشديد استرس فردي است. فردي كه دچار چنين استرس‌هاي متعدد اما كوچك مي‌شود به‌طور طبيعي بداخلاق و كم طاقت خواهد شد و البته احتمالا خودش هم نمي‌داند كه چرا تا اين حد ناراحت و بدقلق شده است. جمع شدن اين استرس‌هاي كوچك اما زياد بالاخره كاسه صبر هر كسي را لبريز مي‌كند و ممكن ‌است او نسبت به يك اتفاق خيلي ساده واكنشي انفجاري و دور از تصور از خود نشان دهد يا اينكه در مقابل بروز يك مشكل ساده خيلي راحت از پاي درآيد.

    دليل اصلي چنين اتفاقاتي مي‌تواند به جاي كم طاقت بودن فرد، تمام شدن ظرفيت او در برابر استرس‌هاي متعدد و كوچكي باشد كه در بالا فقط به 3 مورد از آنها اشاره شد. مهم‌ترين راه كاهش اين قبيل استرس‌ها تلاش خود ماست. اگر هر كسي فقط كمي مسئوليت‌پذير باشد اين مشكلات تا حد فوق‌العاده‌اي كمتر خواهد شد

    منبع : پزشکی امروز

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •