تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 49 از 129 اولاول ... 394546474849505152535999 ... آخرآخر
نمايش نتايج 481 به 490 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #481
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    شناسايي در نگاه اول




    اين سؤال که چگونه او را بشناسم ذهن کثيري از آدميان را به خود مشغول کرده است . او را ،يعني : دوستم را ، محبوبم را ، معشوقم را ، برادرم را ،رئيسم را ، همکارم را ، زيردستم را ،همسايه ام را ، يا آن

    را که قرار است با او مصاحبه استخدامي انجام دهم ،چگونه بشناسم؟

    درست است که روان پزشکان ، زودتر از ساير مردم ، بر رفتار و گفتار اشخاص مهر تشخيص مي گذارند ، ولي مخفي کاريهاي آدميان و به اصطلاح رفتار دو گانه شان ، باعتث مي شود که انسانها ،بويژه در

    مواقع جلب منفعت يا دفع ضرر، خود را به گونه اي ديگر نشان دهند تا لطمه نخورند.

    اگر انسانها بتوانند از اطرافيان خود و ديگراني که با آنان در روابط اجتماعي شان در تماسند، شناختي کاملتر داشته باشند ، بي ترديد خواهند توانست با آنان رابطه اي سالمتر ، کم برخوردتر يا بي برخوردتر ،

    سنجيده تر و ماندگارتر داشته باشند رابطه اي بدون برد وباخت بدون آزاردن و آزرده شدن بدون آسيب ديدن و آسيب زدن . چه بسا انسانهايي که اگر آنان را درديدارهاي نخست ، بشناسيم ، هرگز آنها را به

    عنوان ، دوست ، همکار يا همسر و ... انتخاب نمي کنيم و اگر بتوانيم هزاران سال نوري از آنان فاصله مي گيريم تا به لحاظ اجتماعي و از همه مهمتر عاطفي ، لطمه نخوريم . و چه بسا انسانهايي که ناگزير از

    تداوم ارتباطمان با آنان هستيم و اگر آنها را بهتر بشناسيم ، مي توانيم در ساعت هاي حضور در کنارشان ، رابطه بهتري با آنها برقرار کنيم ، مانند نزديکان ، خويشاوندان ، يا همکاران در يک محيط کاري .

    اما مسئله شناخت يکديگر زماني نگران کننده مي شود که به فکر بزرگترين سرمايه گذاري عاطفي زندگي مان مي افتيم ، انديشه يافتن همدم و همراهي هميشگي و ازخود مي پرسيم : به راستي چگونه مي

    توان فردي را که قرار است عمري ، در قفس تنگ دنيا همنفس مان باشد ، آنچناني که هست ، بشناسيم آنجا که آدميان در پس هزاران نقاب با تو روبرو مي شوند ، وچون پاي منفعتي در ميان باشد ، بيشتر و

    بيشتر ، و هر زمان که در موقعيتي پر استرس نقابي فرو شکند ، يقين نداري که آيا آنچه هم اينک مي بيني ، چهره واقعي اوست يا باز هم نقابي ديگر و چهره اي در پس چهره سابق!؟

    به راستي آن که با او مواجهيم کيست ؟ داراي کدام خصوصيات اخلاقي است ؟ آيا همين است که مي گويد ؟ همي است که نشان مي دهد ؟ همين است که چهر اش مي گويد ؟ همين است که دوستان ، همکلاسي

    ها ،نزديکان ، آشنايان و همکارانش در باره او مي گويند؟

    براي شناخت هر انشان ، از چند طريق مي توان اقدام کرد.اگرچه شناخت نسبتا کامل ، از مجموع اين راه ها به دست مي آيد ، اما معمولا نمي توان به تمامي آن ها اقدام کرد. راه هاي اصلي براي شناخت انسان

    عبارتند از :

    1 – شناسايي بر مبناي خصوصيات ظاهري جسم (مورفولوژي ) که مشتمل بر شناسايي چهره و اندام ها است.

    2 – شناسايي از طريق فيزيولوژي و شاخه هاي علم زيست شناسي مانند : گروه هاي خوني .

    3 – شناسايي بر مبناي روان شناسي : ويژگي هاي رفتاري ، و خلق و خو ، شخصيت و ويژگي هاي کلامي .

    4 – شناسايي بر مبناي آثار انساني از قبيل خط شناسي ، امضاء شناسي و بررسي نقاشي و طراحي.

    شما مي توانيد در اولين ديدار ، اطلاعات زيادي از طرف مقابل به دست آوريد . مثلا مشاهده رفتار او با همراه يا همراهان خود ، يا نحوه وقت گذراني وي قبل از ديدار و شروع گفتگويتان ،مي تواند دراين مسير

    به شما کمک کند.

    براي يک ارتباط خوب غالبا اولين مسئله اين است که از کجا آغاز کنيم؟

    شما بتدا با ذکر اسم مخاطب ، به او خوش آمد بگوييد ، خود را معرفي کنيد.

    در ابتداي آشنايي ، اداي عبارت هايي مانند از ملاقات شما خوشوقتم مناسب است.

    اگر طرف مقابل مضطرب است ، با يک جمله اطمينان بخش مختصر ، مي توانيد اضطرابش را کم کنيد . مثلا بپرسيد : پيدا کردن آدرس برايتان مشکل نبود ؟ با اين جمله ، سر صحبت باز مي شود.

    رفتار و برخورد طبيعي و همراه با خوشرويي شما، براي ايجاد آرامش در وي مفيد و مهم است.

    اگر شخصي گمان کند که بعضي از جنبه هاي نامطلوب شخصيتش بر نحوه برخورد شما تاثير نامطلوب بگذارد از اظهار کردن اين مطالب خودداري مي نمايد. مگر يقين حاصل کند که با ابراز آنها ،احترام شما را

    نسبت به خوداز دست نخواهد داد. به همين دليل ،روابط شما با فرد مقابل ،تاثير عميقي در آنچه مي گويد ، و آنچه پنهان مي دارد ، مي گذارد.

    قطع نشدن صحبت ها با زنگ تلفن و ميزان راحتي اتاق ، در گفتگوي شما بسيار مؤثر است.

    مهمترين نقش شما ،گوش دادن ودرک و فهميدن طرف مقابل است . به همين دليل ، نشان دهيد که شخصي علاقه مند و مهربان هستيد که براي فرد مقابل ، اهميت قائليد، اما به گونه داوري وقضاوت ، با ديدگاه

    ها و مطالب او برخورد نمي کنيد.

    شما براي روشن شدن ذهن خود و کسب اطلاعات ،سؤال هاي گوناگوني را مطرح مي کنيد . اين سؤال ها در عين حال ،مي توانند تلقيني و زيرکانه نيز باشند.

    شما مي توانيد با کشف دستاورهاي موفقيت آميز و استعدادها ي فرد مقابل خود، به شکل گيري احترام به نفس او کمک کنيد و با تعديل وجدان اخلاقي سخت گيرش ، او را در کم کردن احساس گناه شديدي که

    دارد ، ياري کنيد تا بدينوسيله ، ارتباط صميمانه تري با او برقرار سازيد.

    شناسايي از نحوه راه رفتن يا دست دان نيزامکان پذير است- اگر هنگام راه رفتن ، قدم هايي محکم و سريع بر دارد و سر خود را بالا نگه مي دارد ،بيانگر آن است که از اعتماد به نفس خوبي برخوردار است.

    اما اگر شل و آهسته قدم بر مي دارد ، نشانه آن است که ضعيف وسست اراده است.

    اگر هنگام دست دادن ،خيلي شل دست بدهد و نگاهش به سمت ديگري باشد ، او فرد قابل اعتمادي نيست ، و شايد سست عنصر و تنبل باشد . و اگر مردباشد ،احتمالا به زنها بدبين است.

    کساني که هنگام دست دادن ،دست طرف مقابل را مدت زيادي در دست خودنگاه مي دارند معمولا افرادي خودخواه و متکبرند و شايد دوست داشته باشند ديگران از آنها زياد تعريف کنند.

    شکل دست دادن يک انسان سالم ،با اراده ،پر استقامت در برابر مشکلات ، آن است که براي مدت کوتاهي دست فرد مقابل را نگه مي دارد ، و به طور ناخودآگاه به چشم او نگاه مي کند و کمي هم خم مي شود.

    دست دادن از خصوصياتي است که افراد نمي توانند به آن تظاهر کنند و بيانگر خصلتهاي دروني آنهاست.

    جمع آوری شده از سایت ارتباط موفق

  2. #482
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روشهایی را برای شناخت و برقراری ارتباط با افراد دشوار

    چکیده

    همه ما هر روز با افراد دشوار سر و کار داریم. گاهی اوقات کافی است در آیینه نگاه کنیم تا یکی از آنها را ببینیم. شما نمی‌توانید همیشه از افراد مسئله ساز دوری کنید. شناخت این افراد و چگونگی برخورد با آنها به شما کمک خواهد کرد تا ارتباطات بهتری داشته باشید. این مقاله روشهایی را برای شناخت و برقراری ارتباط با افراد دشوار بیان می کند.

    مقدمه
    اداره موقعیتهای دشوار، بخشی از زندگی روزانه ماست. همه ما هرروز با افراد دشوار سر و کار داریم و این افراد را می شناسیم. شاید هیچ چیز به اندازه برخورد با این افراد، خسته کننده و ملال آور نباشد. این افراد انرژی ما را تحلیل می برند، احساساتمان را تحریک می کنند، حوصله همه را سر می برند و ما را در حالتی نامطلوب قرار می‌دهند. این رفتارها در محل کار براحتی می توانند یک محیط شاد را نابود کنند، کارایی را کاهش دهند و روحیه افراد را پایین آورند. هر یک از ما نیز به نوعی در درون خود شخصیت دشواری را پنهان کرده ایم. گاهی اوقات کافی است در آیینه نگاه کنیم تا آن را بهتر ببینیم. برخی از ما می‌توانیم این شخصیت را بخوبی مخفی کنیم اما گاهی در موقعیتهای رقابتی و شرایط حاد( مثل رانندگی در ترافیک، انجام یک بازی رقابتی و ...) آن را نشان می‌دهیم.
    متاسفانه جامعه به ما یاد داده است که بهترین روش رفتار با افراد مسئله سازی که ما را آزار می دهند، نادیده گرفتن آنهاست. به همین علت از کودکی آموخته ایم با چنین افرادی معاشرت نکنیم. اما نادیده گرفتن این موقعیتها به ضرر ماست چرا که نحوه برخورد ما با شخصیت دشوار درونی و دیگر افراد بدقلق هنری است که هر فردی از آن اطلاعی ندارد. برخورد مناسب با این افراد باعث می شود از فشارهای عصبی ناشی از رفتارهای ناشایست دیگران بکاهیم و کار خود را موثرتر و سودمندتر انجام دهیم.
    افراد دشوار( افراد بدقلق یا افراد مسئله ساز) در هر شکل و لباسی ظاهر می شوند، ولی خصوصیات مشترک همه آنها این است که رفتار و برخورد آنها همیشه برای یک نفر ایجاد مشکل می کند. هنگام برخورد با افراد دشوار باید علائمی را که از خود بروز می دهند بشناسیم و ماهیت آن را تشخیص دهیم. به این ترتیب می توانیم اثر نامطلوب رفتار آنها را به کمترین حد برسانیم. این یک واقعیت مسلم است که هنگامی می توانیم در دیگران نفوذ کنیم که آنها را همانطور که هستند ببینیم نه آنگونه که آنها می خواهند یا خودمان میل داریم.
    ما باید حضور افراد دشوار را در زندگی‌مان بپذیریم. الهام گرفتن از تعالیم دینی و آموزه های مذهبی در این مورد به ما کمک می کند. تمامی انبیا الهی و افراد صالح در جریان انجام رسالت خود همواره با چنین افرادی برخورد داشته اند. رفتار دوستانه و به دور از خشونت آنها، الگوی مناسبی برای برخورد ما با افراد دشوار است. یادگیری کنترل احساسات و واکنشهای شخصی نیز هنگام برخورد با افراد دشوار اهمیت بسیاری دارد. باید از خود بپرسیم چرا این افراد برای ما مسئله ساز هستند و سعی کنیم نگرش منفی نسبت به این اشخاص را در خود از بین ببریم، زیرا گاهی اوقات علت رفتارهای دشوار دیگران، رفتارهای غیر اصولی خود ماست. وقتی با یک فرد دشوار برخورد می کنیم باید به این موضوع توجه کنیم که چه چیز باعث می شود یک نفر چنین گفتار و رفتاری داشته باشد، در این صورت در موقعیتی قرار می گیریم که نه تنها می توانیم شرایط دشوار را کنترل کنیم، بلکه طرف مقابل را نیز یاری می دهیم مشکل خود را حل کند.

    انواع اشخاص مسئله ساز و روش برخورد با آنها
    شما همیشه نمی توانید از افراد مسئله ساز دوری کنید. شناسایی انواع رفتارهای مسئله ساز به شما کمک می کند تا به نحو مطلوب موقعیتهای دشوار را بخصوص در سازمان اداره کنید. طبقه بندیهای مختلفی از انواع رفتارهای دشوار در مقالات و نوشته های گوناگون انجام شده است. در این مقاله سعی شده است تا با بهره گیری از منابع مختلف، انواع عمده افراد دشوار وبدقلق و روش برخورد با آنها مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی می توان انواع اصلی افراد دشوار را به صورت زیر طبقه بندی کرد:

    1- زورگو و متخاصم
    این شخصیت عصبانی و متخاصم است و عصبانیت خود را با اعمال زور نشان می دهد. خصومت، کینه توزی، استفاده از کلمات نیشدار، امتناع از کارهای گروهی وخودپسندی و تکبر از جمله ویژگیهای این افراد است. آنها دلشان می خواهد همیشه غالب و مسلط باشند و سعی می کنند با توسل به هر شیوه و روشی به خواسته های خود برسند.
    راه حل: درمقابل آنها بایستید، اما سعی نکنید با آنها بجنگید. هرگز رفتار آنها را تحمل نکنید بلکه در مقابل آنها قاطع، محکم، جسور و با اعتماد به نفس باشید.


    2- همیشه شاکی
    از نظر این افراد تنها چیزی که زندگی به آنها عطا کرده، بدشانسی است. آنها به جای پیدا کردن راه حل برای مسائل و مشکلات، عادت کرده اند که شکایت کنند و بهانه بگیرند. نگرشهای این افراد مسموم و متاسفانه بیماری آنها واگیر است.این افراد بندرت سعی می کنند شرایط ناخواسته را تغییر دهند، در عوض دائم دقیقا مثل بچه ای که به او اجازه کاری داده نمی شود رفتار می کنند. اجازه ندادن باعث منفی بافی او می شود. جمله معروف آنها این است: « هیچ کس مرا دوست ندارد».
    راه حل: به این افراد نشان دهید که مسائل آنها را می بینید و می شنوید، زیرا آنها به محیط حمایتی و تشویق احتیاج دارند. همچنین باید سطح فشار و استرس را برای این افراد پایین آورد. علاوه بر این به آنها اجازه شکایت کردن ندهید، مگر زمانی که راه حلی برای مشکل پیش آمده داشته باشند.

    3- وسواسی و کمال گرا
    این افراد دلشان می خواهد کارها به بهترین نحو ممکن انجام گیرد. چنین افرادی درعین حال که ممکن است خسته‌کننده و ملال آور به نظر رسند، اما دارای مهارتهای تجزیه و تحلیلی اند که مستلزم توجه زیاد به جزئیات است. استانداردهای عملکرد این افراد در سطح بسیار بالایی قرار دارد. در برخی مواقع کار خوبی که توسط دیگران مورد تمجید واقع می شود از نظر این افراد قابل قبول نیست. جمله معروف آنها این است:« این کار می توانست بهتر انجام شود».
    راه حل: در صورتی که در برخورد با این افراد، واقعیتها و منطق را ارائه دهید، می توانید بهترین بهره را از آنها ببرید. در عین حال حرفهای این افراد را درباره بهتر انجام شدن کارها جدی نگیرید. آنها معمولا نقاط ضعف خودشان را بیان می کنند نه نقاط ضعف شما را. سعی کنید با این افراد به گونه ای کار کنید تا بتوانند انتظارات واقعی برای خود و دیگران داشته باشند و مطابق انتظارات واقعی عمل کنند.

    4- افراد یخی
    این افراد برای تغییر آمادگی ندارند وهر تغییری – هر چند کوچک – می تواند آنها را نگران و آشفته سازد و آغازی برای رفتار منفی در آنها باشد. جمله معروف آنها این است:« راه قدیمی بهتر است».
    راه حل: در مقابل این افراد صبور باشید، زیرا ممکن است در مسیر انجام تغییرات مانع تراشی کنند. این افراد را در تغییر درگیر کنید یا از تغییرات تدریجی برای ایجاد فرصت مناسب برای آنها استفاده کنید.

    5- افراد بسته
    راههای برقراری ارتباط با این افراد مسدود است. این افراد بسیار تودار و دیرجوش هستند و تنهایی و خلوت را به بودن در میان جمع ترجیح می دهند. آنها هرگز درباره تفکرات و احساسات خود صحبت نمی کنند و به همین دلیل ارتباطات محدودی دارند. « حوصله ندارم» یا « فعلا وقت ندارم» از جملاتی است که آنها برای فرار از جمع از آن استفاده می کنند.
    راه حل: برای برقراری ارتباط با این افراد باید حوصله کنید. ممکن است مدتی طول بکشد تا این گونه افراد احساس راحتی بکنند و با شما راحت تر و بهتر برخورد کنند. هنگام صحبت با این افراد از سوالات باز استفاده کنید و آنها را به شرکت در بحثها تشویق کنید.

    6- کم حرف و منفعل
    این افراد زیاد سخن نمی گویند. حتی اگر اصرار کنید، فریاد بکشید یا از آنها خواهش کنید، جوابی بیشتر از آری یا خیر نخواهید شنید. این افراد حتی زمانی که باید از حقوق خود دفاع کنند، ساکت می‌مانند. در نتیجه غالباً مورد ظلم قرار می گیرند. فرد منفعل همیشه احساس ناامنی می کند واعتماد به نفس بسیار پایینی دارد. آنها غالباً از شرکت در تصمیم گیریها امتناع می کنند و یا نظری ارائه نمی دهند.
    راه حل: این افراد شدیداً به اعتماد به نفس و حمایت احتیاج دارند و باید بطور مستقیم از آنها انجام اموری را که می توانند انجام دهند خواسته شود. تشویق نیز در ایجاد اعتماد به نفس آنها بسیار موثر است.

    7- افرادی که می گویند: «کار من نیست»
    این افراد دائم از زیر بار قبول مسئولیتهای بیشتر شانه خالی کرده و منفی بودن خود را با رد کردن انجام کارهایی که باید برعهده بگیرند، ظاهر می کنند.
    معمولاً دوستان و همکاران این افراد باید کارهای مربوط به آنها را انجام دهند و این در حالی است که این افراد انجام آن کارها را جزء وظایف آنها می دانند نه وظایف خودشان_ جمله معروف آنها این است: «‌این کار جز وظایف و شرح شغلی که من باید انجام دهم نیست».
    راه حل: سعی کنید شرح شغل این افراد را واضح و روشن در اختیار آنها قرار دهید، تا جایی برای توجیهات آنها باقی نماند. بازرسی و کنترل غیر محسوس نیز در برخی مواقع می تواند کارساز باشد.

    8- شایعه پراکن ها
    این افراد از شایعه بعنوان سلاح قوی جهت کنترل روی دیگران و محیط استفاده می کنند. آنها با پخش شایعه و درگیر کردن دیگران در مسائل مربوط به آن لذت می برند و احساس مهم بودن می کنند. جمله معروف آنها این است: « اجازه بده من بگویم چه اتفاقی دارد می افتد».
    راه حل: بهترین راه جلوگیری از شایعه سازی در سازمان، دادن اطلاعات و حقایق لازم و کافی به افراد است. وقتی افراد سازمان از کلیه اطلاعات مربوط به مسائل سازمان آگاهی داشته باشند، به شایعه و افراد شایعه پراکن توجهی نمی کنند. در نتیجه انگیزه ای برای این افراد بمنظور ایجاد شایعه و پخش آن باقی نمی ماند.

    9- افراد منفی گرا
    این افراد نگرش بدی نسبت به دنیا دارند. آنها فکر می کنند که دنیا بر سرشان خراب شده است. آنها از شیوه انجام امور ناراضی هستنــد و مهم نیست شماچقدر تلاش کنید تا کاری برایشان انجام دهید. در واقع این افراد همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینند و برای انجـــام یک کار بیشتر بر عواقب منفی آن تأکید دارند تا نتایج مثبت. این افراد اعضای خوبی برای کارهای گــــروهی نیستند. جمله معروف آنها این است:« من می دانـم این کار شدنی نیست».
    راه حل: تغییر نگرش افراد منفی گرا کار آسانی نیست. اما شما باید آنها را مجبور به تطبیق با عادتهای مثبت کنید تا از عادتهای منفی دور شوند. ایجاد تفکرات مثبت و نشان دادن نتایج خوب کارهایی که او امیدی به انجام آنها نداشته است، می تواند به این اشخاص کمک کند.

    10- افراد غیر متعهد
    این افراد آن‌قدر برای انجام کاری بهانه می آورند تا شخص دیگری آن را انجام دهد و یا آن‌قدر در انجام تصمیمی تعلل می کنند که ارزش آن از بین می رود. آنها کار خود را بطور جدی انجام نمی دهند، زیرا کار برای آنها اولویت ندارد. انجام امور شخصی و پرداختن به مسائل غیر کاری برای آنها مهمتر از انجام کارهای سازمانی است. جمله معروف آنها این است: « او می تواند منتظر شود».
    راه حل: دلیل اصلی تأخیر و تعلل آنها را سوال کنید. این افراد معمولاً احتیاج به اهداف و استانداردهای واضح و انتظارات رسمی دارند و اینها باید به او ابلاغ شود. همچنین آنها به یک سیستم نظارتی بسته نیازمندند تا نتوانند براحتی از زیر کار شانه خالی کنند.

    11- افراد همیشه منتقد
    این افراد همیشه با کلمات نیشدار و انتقادات بی‌مورد خود، دیگران را آزار می‌دهند.آنها درباره هر ایده ای، انتقادات خاص خود را دارند؛ چه آن ایده، خوب باشد یا بد_ هدف این افراد مخالفت با تمام چیزهایی است که گفته می‌شود. آنها هر جا می روند مشکلات را پیدا می کنند. جمله معروف این افراد این است:«ایده بدی است».
    راه حل: در مذاکره و گفتگو با افراد انتقاد کننده بر اطلاعات تمرکز کنید. از آنها درباره علت انتقاد و مخالفتشان سوال کنید و همیشه آنها را برای اطلاعات بیشتر تحت فشار قرار دهید. هرگز رفتارهای نامناسب چنین افرادی را تأیید نکنید.

    12- افراد خودخواه
    افراد خودخواه، همیشه می خواهند راه خود را ادامه دهند و فکر می کنند همه چیز را می دانند. در واقع این افراد می خواهند نداشتن امنیت خود را به گونه ای پنهان کنند.
    راه حل: با این افراد تنها بر اساس حقایق و واقعیتها رفتار کنید. قبل از ملاقات با آنها تمام اطلاعات مورد نیاز را بدست آورید و خود را برای پاسخ به سوالات آنها آماده کنید. به یاد داشته باشید برخورد تهاجم آمیز یا تسلیم در برابر آنها کارساز نخواهد بود.

    13- افراد فداکار( قربانی)
    این افراد قلب خونین سازمان هستند. آنها زود سرکار می آیند و دیر می روند و یار و پشتیبان همکاران و دوستانشان هستند. ازآنها هرکاری که بخواهید انجام می‌دهند، زیرا این افراد معمولاً به دلیل مسائل شخصی ترجیح می دهند بیشتر اوقات زندگی خود را در محیط سازمان بگذرانند. در صورتی که از خدمات آنها قدردانی نکنید، منفی گری آنها آغاز می شود. جمله معروف افراد فداکار این است:« من زندگی ام را وقف این شرکت کردم، ولی برای هیچ کس مهم نیست».
    راه حل: به حرفهای این افراد گوش دهید و به آنها نشان دهید که وجودشان تا چه اندازه برای سازمان اهمیت دارد. از تلاشها و همکاری آنها صمیمانه قدردانی کنید و این کار را در حضور دیگر کارکنان انجام دهید.

    14- افراد خود سرزنش کن
    این افراد همواره کمبودهایی را در عملکرد کاری و رفتاری خود می یابند و دائم خود را ملامت می کنند. آنها از هیچ
    یک از جنبه های زندگی شخصی و کاری خود راضی نیستند. جمله معروف آنها: « من توبیخ خواهم شد. من می توانستم این کار را بهتر انجام دهم».
    راه حل: اعتماد به نفس آنها را بالا ببرید و از کارهای مثبت و خوب آنها قدردانی کنید. به آنها نشان دهید آن‌طور که خودشان فکر می کنند بی دست و پا و کار خراب کن نیستند.

    15- افراد پرحرف
    این افراد به قدری حرف می زنند که اجازه صحــــبت به افراد دیگر نمی دهند. جالب اینجاست کـه بیشتر حرفهای آنها اصلاً ربطی به موضوع مورد بحث ندارد و صرفاً از دست دادن وقت و زمان مفید است.
    راه حل: برخورد با این افراد این است که به آنها تنها چند دقیقه فرصت صحبت کردن داده شود. در صورتی که باز هم به حرف زدن ادامه دادند، به هیچ وجه رفتار آنها را تحمل نکنید. به آنها بگویید، باید بروید و فرصتی برای گوش دادن به حرفهای آنها ندارید.

    16- افراد نامنظم
    این افراد در انجام وظایف و شرکت در جلسات، نظم و ترتیب را رعایت نمی کنند ونوعی آشفتگی در رفتار و کردار آنها دیده می شود. آنها دائم به دنبال وسائل خود می‌گردند و همیشه در جلسات تأخیر دارند.
    راه حل: برای برخورد با این افراد نظم و انضباط را عامل مهمی در ارزیابی عملکردشان اعلام کنید و آنها را به مرتب بودن تشویق کنید.

    17- افراد بی مسئولیت
    این افراد تحمل قبول مسئولیت یا توبیخ بابت اشتباه را ندارند. آنها از زیر بار مسائل شانه خالی می کنند و انگشت اتهام خود را همیشه به سمت دیگران نشانه می روند. جمله معروف آنها این است: « من این کار را نکردم، فلانی آن کار را انجام داد».
    راه حل: با آنها قاطع برخورد کنید و بطور مستقیم اشتباهشان را با دلیل برایشان توضیح دهید تا نتوانند اشتباه را به دیگری منتقل کنند.

    18- افراد پوست تخم مرغی
    این افراد بسیار حساس هستند و بی‌اهمیت ترین مسائل آنها را ناراحت می‌کند. روحیه حساس آنها باعث می شود دیگران در برخورد با آنها بسیار محتاط باشند و از برقراری ارتباط با آنها احساس راحتی نکنند.
    راه حل: بازخورد، به این افراد باید سریع و مستقیم نباشد، بلکه به آرامی و با توجه به شخصیت آنها باشد. در برقراری ارتباط با آنها شخصیت حساسشان را در نظر بگیرید.

    19- افراد ریزنگر
    این افراد همواره می گویند:« من احتیاج به چک کردن مجدد کار دارم، شاید چیزی از زیر دستم رد شده باشد.» آنها به جزئی‌ترین و ریزترین موارد یک مسئله توجه می کنند و گاهی به خاطر یک مسئله کوچک اوقات دیگران را تلخ می کنند.
    راه حل: آنها را عادت دهید در کنار توجه به جزئیات به مسائل کلی و اصلی توجه کنند. آنها باید یاد بگیرند کلیات و جزئیات را با هم در نظر بگیرند و به دلیل مسائل جزئی کل پروژه را به تأخیر و خطر نیاندازند.

    20- افراد خیلی خوب
    این افراد به نظر می رسد که با شما موافق هستند، اما چنانچه کاری را که آنها از شما خواسته اند انجام ندهید، مسئله ساز می شوند.
    راه حل: این افراد به تأیید بسیار نیاز دارند. به آنها نشان دهید، دوستشان دارید و برایشان ارزش قائلید.

    نکاتی در برخورد با افراد دشوار
    همه افراد در برخی شرایط غیر قابل پیش بینی و تحریک پذیر می شوند. در برخورد با افراد مسئله ساز موارد زیر را همواره به خاطر داشته باشید:
    - تفاوتهای افراد را بیشتر و بیشتر بشناسید. تفاوتها همواره منجر به اصطکاک می شود. اگر تفاوت میان انسانها را یک موهبت- نه یک مسئله- بدانید، می توانید به خوبی موقعیتهای دشوار را اداره کنید.
    - مطمئن باشید که همه افراد سازش و هماهنگی را دوست دارند. این اندیشه که دیگران به دنبال تحقیر و صدمه زدن به ما هستند، درست نیست. مطمئن باشید همه توافق و یکدلی را دوست دارند. با اعتقاد به این مسئله شما فرصت پیدا می کنید، درهای گفتگو را برای رسیدن به توافقات دوجانبه باز کنید.
    - باور کنید که می توانید در کنار افراد مسئله ساز بدون تنش و اصطکاک کار کنید. شما ممکن است که با افراد دشوار دوست و صمیمی نباشید، اما می توانید با آنها رفتار مسالمت آمیز داشته باشید. سعی کنید به خواسته های هم احترام بگذارید.
    - در تله افراد دشوار گرفتار نشوید. وقتی دیگران به گونه ای رفتار می کنند که شما عصبانی و خشمگین می شوید، در واقع شما را در تله خود گرفتار کرده اند. ما اغلب در تله رفتارها، گفتارها، لبخندها و نگاههای افراد گرفتار می شویم. نباید اجازه دهیم رفتارهای افراد مسئله ساز، ما را در کنترل رفتارمان دچار مشکل سازد و آنها را بر ما مسلط گرداند.
    - گوش کنید؛ گوش کنید؛ گوش کنید_ وقتی دیگران بدانند شما حرفهای آنها را می شنوید و به مسائلشان اهمیت می دهید، کمتر رفتارهای دشوار را از خود بروز می‌دهند.
    - برای ایجاد رابطه بهتر افراد را با نام صدا بزنید(نام هر فرد گرمترین آهنگی است که او می شنود و دوست دارد بشنود).
    - افراد را سرزنش نکنید. سرزنش افراد، آنها را برای بروز رفتارهای مسئله ساز مستعد می سازد.
    - مراقب بلندی و لحن صدا و زبان بدن خود باشید. استفاده از زبان بدن به شما کمک می کند ارتباط بهتری را با دیگران برقرار سازید. با برقراری ارتباطات عمیق و اصولی، فرصت کمتری برای نشان دادن تعارضات و رفتارهای دشوار ایجاد می‌شود.
    - از به کار بردن کلمات زیر پرهیز کنید: باید، ولی، من می خواهم...، متاسفم، نمی‌توانی و......
    - اگر طالب صداقت هستید با دیگران نیز صادقانه برخورد کنید و به تعهدات خود عمل کنید.
    - استفاده از کلمات جادویی را بیاموزید. در دامنه لغات ما، کلمات زیادی وجود دارند که اثرات فوق العاده ای بر جای می گذارند. این کلمات را بیابید و از آنها استفاده کنید.
    - فنون مذاکره را یاد بگیرید چرا که موفقیت در زندگی امروز در گرو ارتباطات خوب است و مذاکره در این راه به شما کمک می‌کند

    جمع آوری شده از سایت karafarini.sharif.ir

  3. #483
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    زبان بدن و نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا



    یک کارشناس رفتارشناسی سیاسی، تحلیل جالبی از زبان بدن کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا ارائه کرده است.

    به گزارش فرارو به نقل از بی بی سی، پت وود کارشناس رفتارشناسی سیاسی، حرکات بدن و صورت نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا را به دقت مطالعه کرده است.


    آقای وود می گوید سناتور جان مک کین، کاندیدای جمهوری خواهان، بیش از سایرین چشمک می زند، بخصوص هنگامیکه با سوالات سختی روبرو می شود.


    پت وود می گوید حرکات بدن و دستهای سناتور هیلاری کلینتون بیشتر به مردان شباهت دارد تا زنان.


    این کارشناس رفتارشناسی سیاسی همچنین معتقد است که خانم کلینتون به تدریج یاد می گیرد چگونه گرمتر با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.


    به گفته پت وود سناتور اوباما نظیر بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا مثل لیزر به چشم افراد خیره می شود گویی تنها به یک نفر نگاه می کند.


    تاریخ نشان داده که نامزدهای بلند قامت نظیر میت رامنی شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات دارند. علاوه بر این، مشت کردن دستها نیز به مخاطبان قدرتمند بودن نامزد را نشان می دهد.

    پت وود می گوید رودی جولیانی که از ادامه مبارزات صرفنظر کرد از همه صادقتر خود را نشان داد. او می گوید جولیانی معمولا احساسات خود را قبل از آنکه بیان کند، در صورت خود ابراز می کند.

    آقای مک کین که از بخت و اقبال زیادی نیز برخوردار است، شبیه ترین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده به جرج دبلیو بوش است. این سناتور در جریان جنگ ویتنام بمدت ۵ سال و نیم در اسارت نیروهای ویت کنگ بود. و همین باعث افزایش محبوبیتش شده است.

    اوباما با برتري نامحسوس نسب به رقيب خود قول داد در صورت پيروزي با روساي جمهور كشورهاي مخالف آمريكا ديدار كند. باراك اوبامااعلام كرد كه در صورت پيروزي در انتخابات رياست جمهوري با همتاي ايراني و ساير كشورهايي كه با آمريكا توافق ندارند، ملاقاتی بدون پیش شرط خواهد كرد.


    اما پت وود می گوید رامنی مشکل پینوکیو را دارد که هر وقت دروغ می گفت دماغش بزرگ می شد. به گفته کارشناسان حرکات صورت رامنی گاهی این تلقی را ایجاد می کند که قلبش با زبانش یکی نیست.

    جولیانی پس از آنکه چندی پیش و در رقابت ها در فلوریدا با فاصله زیاد از جان مک کین و میت رامنی سوم شد پس از خروج از مبارزات از نامزدی آقای مک کین حمایت کرد. این در حالی بود که جولیانی سال گذشته پیش از آغاز رقابت ها یکی از امیدهای اصلی به شمار می رفت.

    اما دوستان عزیز
    در کتاب روان شناسی اجتماعی الیوت ارونسون عنوانی است با نام سیاستمداران به عنوان سرگم کنندگان و نکته اصلی بیان شده آن است که:
    طی واقعه ای که در انتخابات ریاست جمهوری سال 1968 به وقوع پیوست جو مک گینیس ( Joe McGinnis ) روزنامه نگار، در تفسیری حیرت انگیز از پشت صحنه مبارزات انتخاباتی ریچارد نیکسون، در باره زبردستی و مهارت مشاوران نیکسون در کنترل تصاویری که برای مردم پخش می شد، گزارشی ارائه داد. وی در گزارش، چنین مطرح کرد که تلوزیون وسیله ای بسیار نیرومند برای ترغیب رأی دهندگان به رأی دادن به تصویر یک نامزد است تا به خود وی، یا به قول یکی از کارمندان نیکسون:
    « این آغاز یک مفهوم کاملاً جدید است ... این شیوه ای است که از این پس، رؤسای جمهوری از طریق آن انتخاب می شوند. نامزدهای ریاست جمهوری آینده باید بازیگران خوبی باشند » این سخن به راستی نوعی پیشگویی بود.
    و هدف اینجانب
    از قرار دادن این خبر از پایگاه خبری تحلیلی فرارو در کنار نکته بیان شده از کتاب مذکور آن است که می توان به نوعی بر اهمیت زبان بدن در موفقیت ها پی برد در حقیقت در انتخابات، بعضی از افراد به جای رای دادن به شخص به تصویر ، ظاهر ( که زبان بدن در آن گنجانده شده است ) رأی می دهند .
    البته در انتخابات موارد بسیاری دخیل است که یکی از آن ها زبان بدن می باشد .
    بنابراین نظر من این است که زمانی که مشاوران خبره انتخاباتی از این مساله ( زبان بدن ) برای موفقیت کاندید ها استفاده می کنند ما نیز باید به اهمیت این مساله پی ببریم و در رسیدن به موفقیت هایمان از آن استفاده کنیم .
    و شاید در حقیقت باید گفت که در بسیاری از صحنه ها ما برای موفقیت اضافه بر صلاحیت های لازم باید بازیگران زبردستی نیز باشیم ضمن آنکه متاسفانه در بسیاری از موقعیت ها تنها و فقط داشتن زبان بدنی قدرتمند و هوش هیجانی بالا ( EQ ) بدون داشتن صلاحیت های لازم منجر به دستیابی به هدف می شود )
    پس پیشگویی آن کارمند نیکسون :
    « این آغاز یک مفهوم کاملاً جدید است ... این شیوه ای است که از این پس، رؤسای جمهوری از طریق آن انتخاب می شوند. نامزدهای ریاست جمهوری آینده باید بازیگران خوبی باشند »
    در حقیقت فقط برای نامزد انتخاباتی نیست بلکه با کمی اغماض برای انتخاب شدن در هر کاری می باشد

  4. #484
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روانشناسی صنعتی سازمانی چیست؟

    تعريف كار: آدام اسميت معتقد است كه سعادت و ثروت هر ملت، بسته به نيروی كار مردم آن است. هانري ميلر می‌گويد: كار و زندگی، لازم و ملزوم‌اند؛ كار كن برای زندگی و زندگی كن برای كار. هنری فورد معتقد است شخصی كه از كار می‌گريزد، از زندگی می‌گريزد. اسكار وايلر نيز گفته است كه هرچه كار سخت باشد، بيكاری از آن سخت‌تر است…



    تعريف روانشناسی كار: در تعريف روانشناسی كار می‌توان گفت،‌ رشته‌ای از روانشناسی كه در آن رفتار آدمی در رابطه با كار مورد مطالعه قرار می‌گيرد. هدف اصلی روانشناس كار نيز مطالعه و كاربرد آن دسته از اصول و يافته‌های علم روانشناسی است كه در رابطه بين انسان و كار او اثر می‌گذارد. بنابراين، می‌توانيم قلمرو روانشناسی كار را به عنوان مطالعه رفتار آدمی در آن جنبه از حيات بدانيم كه:

    با « كار» پيوندی تنگاتنگ دارد و رفتار آدمی را در رابطه با آن تحت مطالعه و بررسی قرار می‌دهد.

    برای به حداقل رسانيدن اين مشكلات انسانی در كار، از قوانين و يافته‌های روانشناسی استفاده می‌كند.

    در روانشناسی كار كوشش اصلی روانشناس آن است كه:

    ●هر سازمان توليدی يا خدماتی به توليد آن دسته از كالاها و خدمات بپردازد كه اولاً، نيازهای «معقول» آدمی را تأمين كند و ثانياً، در اين راه، رفاه جسمی و ارزش‌های شخصی و انسانی مردم نيز مورد توجه قرار گيرد.

    ●كارايی و خاصه اثربخشی فعاليت كاركنان سازمان‌ها در توليد و توزيع كالاها و خدمات، افزايش يابد.

    ● شرايطی فراهم شود تا كاركنان سازمان‌ها، با اعتقاد و علاقه به فعاليت بپردازند.

    ●ارزش‌های شخصی و انسانی كاركنان سازمان‌ها هم چنان محفوظ باقی بماند و موجباتی فراهم گردد كه ايمنی كاركنان در زمينه سلامت جسمی و روانی، تأمين شود.

    ● بهداشت روانی كاركنان سازمان‌ها با تمام ابعاد آن تأمين شود و رشد و بالندگی شخصيت آنان همراه با افزايش كارايی و اثربخشی فعاليت‌شان، مورد‌نظر قرار گيرد.

    ● مسايل انسانی در محيط كار حل شود و اگر بخواهيم واقع بينانه‌تر بيان كنيم، «مسايل و مشكلات انسانی در محيط كار، به حداقل برسد و … ».



    تعريف روانشناسی صنعتی: در تعريف روانشناسی صنعتی (كه اكنون ديگر از اين اصطلاح استفاده نمی‌شود) آمده است: مطالعه رفتار آدمی در جنبه‌هايی از حيات كه به كار مربوط است و بهره‌گيری از دانش حاصل از رفتار آدمی جهت به حداقل رسانيدن مشكلات وی در كار.



    تعريف روانشناسی صنعتی سازمانی: اين رشته روانشناسی را چنين تعريف كرده است: كاربرد اصول روانشناسی در محل كار و مطالعه عواملی كه در سازمان‌ها بر كاركنان اثر می‌گذارد. به اعتقاد اسپكتور، روانشناسی صنعتی و سازمانی، يعنی يافتن اصول علمی و به كارگيری آن در محل كار.



    كاربردهای كنونی روانشناسی در محيط كار

    امروزه در كاربرد روانشناسی كار به پديده‌هايی نظير «تفاوت‌های فردی»، «ساختار سازمانی»، «پاداش و دستمزد» «ساختار گروهی در سازمان»، «نظام تنبيه و تشويق»، «طراحی وسايل كار»، «شرايط كار»، «انگيزش كاركنان» و نظاير آن توجه می‌شود و قابل پيش‌بينی است كه در آينده نيز توجه روانشناس كار يا روانشناسی صنعتی و سازمانی به جای «عوامل منفرد»، به «عمل متقابل رفتار آدمی» و عوامل ديگری نظير سازمان، شرايط كار، بهره‌وری، آدمك‌های مصنوعی و… معطوف شود.

  5. #485
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    نگاه دکتر مک کارتی به روان شناسی صنعتی و سازمانی
    روان شناسی صنعتی و سازمانی شامل روش ها، واقعیت ها و اصول روان شناسی انسانها در محیط کار میباشد.
    • روان شناسی علم بررسی فرایند های رفتاری و ذهنی است.
    • روان شناسی صنعتی و سازمانی به مطالعه ی فعالیت ها، رفتار ها، انگیزش و تصمیم گیری افراد و تعاملات بین آنها و ... می پردازد.

    موضوعات مطالعه :
    موضوعات مطالعه در روان شناسی صنعتی و سازمانی به دو جهت تقسیم بندی می شود.
    1. روان شناسی صنعتی یا پرسنلی : که شامل موارد زیر می شود.

    • تجزیه و تحلیل کار
    • ارزشیابی و پاداش کار
    • ارزیابی کارایی و بازخورد
    • توانایی و کارایی – به عنوان مثال : توانایی های لازم برای بالا بردن اثر بخشی و کارایی مدیریت
    • بی طرف بودن در تصمیم گیری برای کارکنان :
    بیشترین نقاط عطف پزوهش ها و سوابق قانونی که امروزه رخ می دهد.
    • امور مربوط به کار کنان مانند استخدام، انتخاب و جایگزیتی : مصاحبه ها، اطلاعات افراد، آزمون توانایی و واحد تشخیص
    • آموزش و توسعه
    • فاکتور های انسانی یا Engineering psychology مانند شرایط کاری

    2. روان شناسی سازمانی : که شامل موارد زیر می شود :

    • رفتار سازمانی و کار تیمی : رفتار اجتماعی، ارتباطات، سبک و کارایی تمصمیم گیری، خلاقیت، پروسه های پویای تیمی، فرهنگ سازمانی و تغییرات سازمانی
    • رضایت کاری نگرش و فشار کاری : داغ ترین مبحث در روان شناسی Work family balance است
    • ویژگی های شخصیتی در کارایی مهم هستند.
    • انگیزش
    • رهبری
    • طراحی شغلی و توسعه ی سازمانی
    • تفاوت بین فرهنگ فرد و گروه
    • مشاوره کار راهه شغلی
    • اجتماع روابط مدیریتی
    • مدیریت کشمکش و تعارض
    • روان شناسی مصرف کننده

    روان شناسی صنعتی سارمانی در کجا کار می کند (کاربرد دارد) ؟
    در مطالعات سال 1993 :
    • 35% در دانشگاه ها و کالج ها
    • 34% در موسسات مشاوره
    • 19% در صنعت و کسب و کار
    •12% در دولت
    دکتر مک کارتی در تمام این زمینه ها فعالیت و مطالعه کرده است.

    چه سرنوشتی در انتظار یک روان شناسی صنعتی و سازمانی است؟

    چه فرصت های شغلی برای لیسانس و فوق لیسانس و دکترای این رشته وجود دارد؟
    موقعیت های کاری در این رشته فوق العاده زیاد است. با مدرک لیسانس روان شناس صنعتی و سازمانی مناسب استخدام می باشد. نوعاً در تمام کسب وکار ها و صنایع سطح علمی برای ورود به کار لیسانس می باشد تعداد کمی از دانشگاه ها هستند که این رشته را در درجه کارشناسی ارشد ارائه می دهند. موضوعاتی که در بالا لیست شد مربوط به رنج وسیعی ازتنظیمات کاری مانند مدیریت منابع انسانی می شود.در هر صورت برای کار کردن به عنوان یک روان شناس صنعتی و سازمانی داشتن تحصیلات دانشگاهی لازم است و در صورت داشتن فوق و دکترای این رشته موقعیت های شغلی بیشتر می شود.

    بعضی از زیر شاخه های جالب در روان شناسی صنعتی سازمانی؟

    • Performance Appraisal : یکی از زیر شاخه هایی که به تشخیص کارایی کارکنان کمک می کند performance appraisal می باشد که می تواند اطلاعات مجاز برای ترقی و افزایش حقوق و دیگر فرصت ها را در اختیار بگذارد.

    • Organizational Development : این زیر شاخه در مورد تغییرات محیط کار و اینکه چگونه سازمان باید آنرا مدیریت کند صحبت می کند.

    • Assessment Center : تمرکز این بخش بر روی ارزیابی درخواست افراد برای استخدام و یا ترفیع و انتخاب بهترین فرد برای استخدام و یا ترفیع است.

    • Leadership : یا رهبری در مورد این صحبت میکند که چگونه یک فرد تبدیل به یک رهبر می شود و سبک های متفاوت رهبری چیست؟

    • Training and development : این زیر شاخه در مورد راه های مختلف آموزش و اینکه سازمان ها چگونه آن را در سازمان خود اعمال می کنند صحبت می کند.

    برخی از جذابیت های بالقوه در روان شناسی صنعتی سازمانی :

    • فرصت های زیاد: مسیر های شغلی زیادی در رمان شناسی صنعتی سازمانی وجود دارد. یکی از آنها می تواند در زمینه ی بخش هایی باشد که نیروی انسانی در آن ها کار می کند. دیگری کار در مدیریت یا کار در یک سازمان بزرگ تا زمانی که به سازمان های کوچک تر تقسیم شود.
    • چالش : چالش های جدیدی در زمینه ی روان شناسی صنعتی و سازمانی وجود دارد به دلیل اینکه این رشته جدید است و اطلاعات زیادی دز مورد افراد در محیط کار وجود دارد که هنوز بر روی آنها مطالعاتی انجام نشده است.
    •تقاضای زیاد برای این مهارت : شرکت های زیادی متوجه نیاز به افزایش رضایت شغلی شده اند بدین منظور نیاز به استخدام روان شناس صنعتی و سازمانی دارند.
    •Set own hours : اگر بخواهید که خارج از سازمان و برای خود کار کنید می توانید با شرکت های زیادی کار کنید و نیز برای کارهای روزانه ی خود هم وقت کافی خواهید داشت.
    •کار غیر وابسته یا کار برای یک یا چند سازمان : شما می توانید برای خود موسسه ی مشاوره تأسیس نموده و مستقلاً کار کنید یا اینکه برای یک سازمان بزرگ کارکرده و خود کار روزانه داشته باشید.

    برخی از مشکلات در رشته روان شناسی صنعتی و سازمانی:
    • تحصیلات : بیشتر شغل هایی که در این رشته وجود دارن نیازمند تحصیلات فوق لیسانس یا دکترا می باشد.
    • ریسک سوخت شدن و از دور خارج شدن : این ریسک ممکن است افراد را مجبور به تغییر گرایش و یا مطالعه ی مداوم کند.
    • مشتری ها : اگر مشتریان افرادی نباشند که بتوان با آنها رابطه ی اجتماعی برقرار کرد روان شناسی صنعتی و سازمانی به کارشان نمی خورد. روان شناسی صنعتی برای کار نیاز به ارتباط قوی با مشتریانش دارد.
    • وابستگی به روان شناس : مشکل دیگر وابستگی سازمان ها به روان شناس صنعتی و سازمانی برای کمک کردن است و در صورتی که آنها به دنبال تغییر نباشند کاری از دست روان شناس صنعتی بر نمی آید.


    1Chicago School of Professional Psychology

  6. #486
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    آسیب های روانی اینترنت

    جهان از ریزترین ذراتش كه تا به حال بشر توان دیدن آن را یافته تا دورترین كهكشان ها، نمونه بارزی از حركت و پویایی است. پویایی نیاز به خلاقیت دارد. روزگاری پدران ما این خلاقیت را در رادیوهای ترانزیستوری شاهد بودند و امروز ما در دنیای دیجیتال. شاید هم فردا فرزندان ما در دنیای پرتوهای عجیب و غریب.

    آنچه موجب تمایز میان عصر حاضر با سایر برگ های تاریخ زندگی بشر گردیده، فن آوری و تبادل اطلاعات می باشد و دنیای دیجیتال توان تبادل اطلاعات را بسیار افزایش داده است.

    اگر بیش از ماهی ?? ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنكه كار خاصی جز پرسه زدن و چت كردن داشته باشید می بایست از تعداد این ساعت ها كم كم بكاهید تا در یك برنامه زمان بندی سه ماهه دست كم نیمی از این زمان را كم كنید.

    اینترنت جز فضایی مجازی چیز دیگری نیست. فضایی پر از خالی! اما همین دنیای مجازی آنقدر توانمند و انعطاف پذیر هست كه ما را به آسانی با گل فروشی سر خیابان، fast food های بی محتوا و پرزرق و برق سطح شهر، مدرسه بچه ها، سایت های خبری و... متصل می كند. چه كسی فكر می كرد روزی فرا برسد كه تنها با كلیك چند گزینه بتوان نامه ای را از یك نیمكره به نیمكره دیگر زمین آن هم در زمانی در حد دقیقه ارسال نمود؟ یا باقالی پلو با گوشت را از رستورانی در سطح شهر سفارش داد؟!

    اینترنت از دیدگاه یك كاربر

    اینترنت برای من به عنوان یك كاربر نیمه حرفه ای كه دست كم ?? درصد كارهایم با رایانه انجام می شود، كاربردهای فراوانی دارد. مرا از آخرین داده ها و نتایج پژوهش های علمی آگاه می كند، دوستان قدیمی ام را به من دوباره نزدیك كرده، باعث شده دوستان زیادی از سراسر جهان پیدا كنم، سایت های هنری مورد علاقه ام را ببینم و حتی كتاب هایی كه مایل به ترجمه آنها هستم را می توانم پیش از خرید بازبینی كنم. اما مسئله به همین جا پایان نمی پذیرد...

    آسیب شناسی روانی

    از زمانی كه راهنمای تشخیصی- آماری اختلال های روانی( ویرایش تجدید نظر شده چهارم (dsm 4tr)) در سال 2000 به چاپ رسید، بحث پیرامون گنجاندن طبقه ای از اختلال های روانی با نام اختلال های سایبر cyber قوت یافته است. پیش بینی های انجمن روان شناسی آمریكا به عنوان ناشر و گرد آورنده این راهنمای معتبر تشخیصی- آماری این است كه در طی ده سال آینده با توجه به حجم كاربرد اینترنت و رایانه ها می توان در dsm5 و توسط علم روان شناسی به یافته ها و نتایج پژوهشی برای اعتبار بخشیدن به این طبقه از اختلال ها دسترسی پیدا كرد.

    سایبر واژه ای است كه برگردان آن به فارسی كمی مبهم است. سایبر یعنی علم فرمان. یعنی هوش مصنوعی و شاید از نظر اهل فن یعنی دنیای صفر و یك.

    شاید كسانی را دیده باشید كه همیشه در اینترنت در حال پرسه زدن هستند. گاهی دیگران را آزار می دهند- مثلاً با هك كردن یا چت كردن پی در پی آنها- یا خودشان را آزار می دهند مثلاً با بررسی پیاپی صندوق پست الكترونیكی یا بررسی وسواس گونه و اجباری سایت های غیراخلاقی و اصطلاحاً هرزه نگری. روزی پزشكی به من گفت: در زندگی به چند چیز علاقه دارم: اینترنت، تلفن همراه، ماهواره های مخابراتی و پزشكی. شاید در مورد این دوست، جابه جایی نقش های زندگی در اثر كاربرد و وابستگی بیش از اندازه به دنیای مجازی اتفاق افتاده باشد.

    اختلال های روانی كاربرد نادرست اینترنت

    1- وسواس های فكری- عملی

    از ویژگی های برجسته وسواس ، عدم توانایی مهار رفتارها یا اندیشه های خاص است. برای مثال فردی كه وسواس شست وشو دارد، نمی تواند میل به شست وشو را كنترل كند و گاهی تا ساعت ها مشغول شستن دست ها می شود. یا فردی كه وسواس فكری دارد ساعت ها در رختخواب مشغول به هم بافتن آسمان و ریسمان است. اگر از فرد وسواسی بخواهیم عمل یا فكر وسواسی اش را كنار بگذارد دچار اضطراب شدیدی خواهد شد.

    این اختلال را می توان در بررسی كردن های پی در پی پست الكترونیك (وسواس عملی) یا دل نگرانی از online نشدن یك دوست (وسواس فكری) مشاهده كرد.

    2- هرزه نگری

    پیشرفت ها و دگرگونی های زندگی بشری امروزه شتاب زیادی گرفته است. گام هایی را كه عكاسی نگاتیو در طی صد سال آرام آرام برداشت، عكاسی دیجیتال ظرف پنج سال به تندی برداشته است. اگرچه دانه های نقره روی فیلم عكاسی هیچ گاه در مقابل پیكسل های یك عكس دیجیتال كم نخواهد آورد...

    امروز به روز شدن فن آوری ها با سرعت زیادی صورت می پذیرد. در این میان اینترنت نه تنها توانسته در مدتی كوتاه عادت های خرید كردن، داده پردازی، تجارت و به طور كلی سطح زندگی ما را دچار دگرگونی كند، اصول و باورهای اخلاقی و حتی رفتار جنسی ما را هم دستخوش تغییر كرده است. كنترل والدین بر فرزندان به واسطه كمبود آگاهی والدین از رایانه ها و از سویی دیگر دسترسی آسان به انواع و اقسام سایت های غیراخلاقی تنها به اندازه زمان لازم برای تایپ یك
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ........... ، موجب شده كه سوءاستفاده از اینترنت كم كم رنگ و روی اختلال به خود بگیرد. اگرچه هرزه نگری یك كژكاری جنسی با تاریخچه طولانی است اما اینترنت اقدام به آن را آسان تر ساخته است. این كژكاری اغلب خود سرآغازی جهت ابتلا به سایر اختلال های جنسی مانند آزارگری، آزارخواهی، همجنس گرایی و... شناخته می شود.

    3- آزارگری

    آزارگری را شاید بتوان رفتار ضداجتماعی در دنیای سایبر نام نهاد. آیا تا به حال به واژه spam _ هرزنامه- كه مثل مور و ملخ از دیوار صندوق های پست الكترونیكی بالا می روند برخورد كرده اید؟

    spamها را امروزه اغلب اهالی دهكده جهانی به عنوان یك مزاحم می شناسد. حال اگر فردی مثل یك هرزنامه مزاحم خلوت شما در دنیای سایبر شود در واقع به آزارگری سایبرنتیك پرداخته است.

    نتیجه گیری

    به طور كلی دانش ما از آسیب های روانی ناشی از اینترنت هنوز به بازپروری و رشد و گسترش نیاز دارد. چرا كه پژوهش ها و گزارش های تدوین شده و رسمی در این رابطه هنوز به سرعت سایر زمینه ها انجام و منتشر نمی شوند یا هنوز در مراحل اجرا قرار دارند. آنچه در این جا بیان گردید، پیش فرض هایی است كه برای راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی در نظر گرفته شده و توسط محافل علمی مطرح گردیده است. به یقین این طبقه بندی اولیه دستخوش دگرگونی هایی شده و طبقات تشخیصی فراوانی به آن اضافه خواهد شد و هر طبقه ای از اختلال های روانی هم نیازمند برنامه ریزی های درمانی خاص خود است. این درمان ها شامل روان درمانی و دارودرمانی است؛ كه باید با ظرافت زیادی توسط متخصصین بهداشت روانی برای فرد به كار گرفته شود تا ارزش درمانی آن حفظ شود.

    پیشگیری

    هزینه پیشگیری در بُعد كلان اختصاص بودجه های پژوهشی دولتی و در بعد خرد، رعایت كردن نكات ایمنی توسط خود فرد است.برای جلوگیری از بروز هر نوع اختلال روانی و رفتاری ناشی از سوء كاربری اینترنت به موارد زیر توجه كنید:

    1- ورود و خروج تان در اینترنت را تحت نظر بگیرید و از میزان آن اطلاع پیدا نمایید.

    2- اگر بیش از ماهی 20 ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنكه كار خاصی جز پرسه زدن و چت كردن داشته باشید می بایست از تعداد این ساعت ها كم كم بكاهید تا در یك برنامه زمان بندی سه ماهه دست كم نیمی از این زمان را كم كنید.

    3- از اینترنت برای فعالیت های مفید مانند بررسی سایت های فرهنگی یا علمی هم استفاده كنید. اینترنت بیشتر جنبه كاری و تسهیل گری دارد تا تفریح و وقت گذرانی.

    4- بیشتر از روزی دو بار email و فهرست دوست تان را چك نكنید.

    5- مزاحم دیگران نشوید و حریم خصوصی آنها را زیر پا نگذارید.

    6- برای همیشه دور سایت های غیراخلاقی را خط بكشید.


    رامین كریمی

  7. #487
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    كودكان؛ آينه بزرگ‌ترها



    نگران‌كننده‌ترين دليلي كه بچه‌ها دروغ مي‌گويند اين است كه گاه ما والدين به آنان اينگونه مي‌آموزيم.

    ما صراحتاً به آنان نمي‌گوييم دروغ بگويند، اما ما را مي‌بينند كه اين كار را مي‌كنيم. مي‌بينند كه براي هموار كردن روابط اجتماعي خالي مي‌بنديم و دروغ‌ مي‌گوييم. در نظر بگيريد چگونه ما انتظار داريم بچه به هنگام دريافت هديه‌اي كه دوست ندارد، رفتار كند. به او مي‌گوييم تمام واكنش‌هاي صادقانه خود را كنار بگذارد و لبخندي مؤدبانه‌اي بزند.

    چندي پيش در دانشگاه مك‌گيل، آزمايشي انجام شدكه بچه‌ها پس از انجام بازي‌هايي جايزه خود را دريافت مي‌كردند كه يك قالب صابون بود. چند لحظه به بچه فرصت مي‌دادند تا بر جا خوردن اوليه خود غلبه كند و بعد پژوهشگري از وي مي‌پرسيد چه احساسي دارد.

    حدود يك چهارم بچه‌هاي پيش‌دبستاني براي آنكه خود را قدرشناس نشان دهند به دروغ گفتند كه از اين هديه خوش‌شان آمده است. اين نسبت در ميان دبستاني‌ها حدود 50 درصد بود. اين در حالي است كه وقتي بچه اين دروغ مصلحتي را مي‌گويد، معمولاً خوش‌شان مي‌آيد. اغلب والدين به اين مباهات مي‌كنند كه بچه آنان مؤدب است و اين كار را دروغگويي نمي‌دانند. اين در حالي است كه دروغ مصلحتي بالاخره دروغ است.

    وقتي از بزرگسالان مي‌خواهند دروغ‌هاي خود را يادداشت كنند، معمولاً اذعان مي‌كنند در هر 5 ملاقات اجتماعي، يك بار دروغ مي‌گويند؛ يعني به‌طور متوسط يك بار در روز. اكثريت اين دروغ‌ها، مصلحتي است؛ دروغ‌هايي كه براي محافظت خود يا ديگران گفته مي‌شود.

    بچه‌ها كه تشويق مي‌شوند دروغ‌هاي مصلحتي زيادي بگويند و دروغ‌هاي ديگران را مي‌شنوند، تدريجاً از عدم‌صداقت ناراحت نمي‌شوند. بي‌صداقتي به رخدادي روزانه تبديل مي‌شود. بچه‌ها ياد مي‌گيرند صداقت فقط تعارض ايجاد مي‌كند و بي‌صداقتي راهي ساده براي پرهيز از تعارض است. بچه‌ها فرق موقعيت‌هاي نيازمند دروغ مصلحتي را با دروغگويي براي پوشاندن كارهاي خلاف خود مي‌دانند.

  8. #488
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    11 تکنيک هاي غلبه بر خشم

    چگونه خشم خود را مهار کنيم
    تکنيک هاي غلبه بر خشم


    خشم يک مشکل اساسي است اگر آن را آشکار نسازيد و نخواهيد کسي متوجه عصبانيت شما بشود در واقع مشکلي داريد که نمي خواهيد با آن روبه رو شويد و آن را حل کنيد. از اين رو، خشم خود را سرکوب نکنيد، بسياري از مردم نمي توانند عصبانيت خود را آشکار نمايند و نحوه بروز و فرونشاندن آن را به گونه اي سازنده که بتواند شخص مقابل را به اشتباه خود آگاه کند، نمي دانند. افزون بر اين اکثر مردم خشم خود را فرو مي خورند و نمي‌ خواهند کسي متوجه شود آنها تا چه حد عصباني و ناراحت هستند. بدون شک اين روش سلامت روان آنها را به مخاطره مي افکند. دبرا مارشال، متخصص هيپنوتراپي در اين مورد مي گويد: "کمردرد"، "مشکلات سوءهاضمه" و "بالا بودن فشارخون" مي تواند از عوارض عدم بروز خشم و آشکار نساختن عصبانيت باشد. از اين رو، علل بروز عصبانيت را بايد بررسي نمود و متوجه شد کداميک از عوامل زندگي شخصي و اجتماعي براي شما بيشتر باعث بروز عصبانيت مي شوند و عکس العمل شما به هنگام برخورد با پديده هاي ناگوار چگونه است؟ آيا پرخاشگري مي کنيد؟ آيا گريه سر داده و ديگران را مقصر مي پنداريد؟ يا ساکت و بي حوصله گوشه عزلت را بر مي گزينيد و با کسي حرف نمي زنيد؟ از اين رو، سعي کنيد عکس العمل خود را هنگام بروز عصبانيت به ياد آوريد. مثلاً بررسي نماييد هنگامي که شخصي رفتار غير مؤدبانه اي با شما داشته، زماني که مدت ها در صفي طولاني مانده ايد و يا موقعي که حق شما پايمال شده، چه واکنشي داشته ايد؟ ديوکوک، روان شناس مي گويد: افراد هنگام بروز مسائل و ناراحتي ها، عکس العمل هاي متفاوتي دارند و اين روش رويارويي با مشکلات را در سال هاي اوليه زندگي مي آموزند، يعني شيوه برخورد افراد با مشکلات هنگام کودکي شکل مي گيرد. اگر شما بتوانيد عوامل بروز عصبانيت خود را شناسايي کنيد و بدانيد شيوه برخورد صحيح با آنها چگونه است، هنگام بروزمسائلي مشابه، درست عمل مي کنيد و نمي‌ گذاريد خشم و عصبانيت بر شما غلبه کند. حال اين سؤال در ذهن متبادر مي شود که هنگام عصبانيت چه بايد کرد؟ بدون شک، پس از اين که عوامل بروز عصبانيت خود را شناسايي کرديد، بايد سعي کنيد روش درست برخورد با آنها را نيز بياموزيد. آخرين باري را که عصباني شديد، به ياد بياوريد. دقيقاً چه احساسي داشتيد. سعي کنيد تمام مراحل بروز عصبانيت خود را به ياد آوريد. مثلاً شايد احساس عجيبي در ناحيه معده خود داشته ايد، قفسه سينه شما سنگيني کرده و يا ضربان قلبتان افزايش داشته است. دقيقاً آن لحظه را به خاطر آوريد. وقتي در ذهنتان درست لحظه قبل از عصبانيت را مجسم مي کنيد، به خود بگوييد "ايست"، در نظر بگيريد يک تابلوي بزرگ "ايست" در مقابل شما قرار گرفته و کسي نيز با صداي بلند فرياد مي زند، "ايست" يا مي توانيد تصور کنيد کسي دست روي شانه تان مي گذارد و جلوي شما را مي گيرد و يا هر چيز مشابهي که به نوعي لحظه توقف و تأمل را به شما خاطرنشان سازد. سعي کنيد اين تصاوير را چندين بار مرور و آن قدر تکرار کنيد تا کاملاً در ذهن شما جا بيافتد تا هنگام بروز عصبانيت بتوانيد کاملاً بر خشم خود با روش "ايست" غلبه کنيد. افزون بر اين عصبانيت خود را آشکار کنيد، سعي نکنيد استرس، اضطراب و عصبانيت را آنقدر درون خود پنهان کنيد تا تبديل به يک بمب ساعتي محرک شود. "بت مکيام"، روان شناس مي گويد: سعي کنيد با روش هاي گوناگون مانند "ورزش"، استرس و اضطراب را از خود دور سازيد. مثلاً استفاده از کيسه بوکـس در تخليه عصبانيت بسيار مؤثر است، در واقع شما هر بار که به کيسه بوکس ضربه مي زنيـد، عصبـانيـت و اضـطراب خـود را به بيرون هدايت مي کنيد. البته برخي از افراد جهت ايجاد آرامش در خود ورزش هايي مانند يوگا را ترجيح مي دهند، در واقع شما بايد با توجه به روحيات خود تشخيص دهيد که چه روشي براي شما مناسب تر است.

    شايد دوست داريد با استفاده از موزيکي تند و با صداي بلند حرکات ورزشي انجام دهيد و يا فرياد بزنيد. همچنين مي توانيد شخصي را که شما را عصباني کرده در نظرتان مجسم سازيد و هر چه مي خواهيد به او بگوييد. به اين ترتيب آرام مي شويد و در نتيجه هنگام برخورد با آن شخص به گونه اي صحيح و با آرامش با او صحبت مي کنيد، البته امکان دارد، هيچ کدام از اين راه ها براي شما مناسب نباشد، در اين صورت توصيه مي شود به پزشک متخصص مراجعه کنيد و از داروهاي آرام بخـش استفـاده کنيـد. گفتني است هنگام عصبانيت، بدن شما فعل و انفعالات شيميايي خاصي انجام مي دهد، مثلاً ميزان "آدرنالين" در خونتان افزايش مي يابد و شمـا را براي پرخاشگري و ستيزه جويي آماده مي کند. در اين هنگام بايد سعي کنيد نفسي عميق بکشيد، هوا را از طريق بيني وارد ريه ها کنيد و سپس آرام از طريق دهان خارج سازيد. سعي کنيد پنج بار اين عمل را تکرار کنيد. براي رسيدن به آرامش مي توانيد از داروهاي گياهي استفاده کنيد. گاهي بوييدن عصاره اين گياهان در بازيابي آرامش بسيار مؤثر خواهد بود. از روش هاي ديگر براي ايجاد آرامش مي توان "پياده روي تند"، "از ته دل فرياد زدن"، "خشم خود را بر روي کاغذ آوردن"، "دويدن"، "ورزش کردن" و يا "دوش گرفتن" را نام برد. در ضمن هنگامي که از موضوعي ناراحت هستيد، صحبت کردن با يک دوست و همدرد – پزشک، مشاور و ... مي تواند بسيار مؤثر باشد.

    اگر از کسي عصباني هستيد، حتماً به او بگوييد. مثلاً با او در ميان بگذاريد که وقتي تو فلان رفتار را مي کني من عصباني مي شوم. البته اين نکته بسيار مهم است که بگوييد: "من" عصباني مي شوم، نه اينکه "شما" مرا عصباني مي کني. سپس بررسي نمائيد چرا اين مسئله شما را عصباني مي کند. آيا وقتي از دست همسرتان عصباني مي شويد، واقعاً عامل عصبانيت، همسر شماست يا عصبانيت اصلي شما از محل کارتان است؟ صحبت کردن مي تواند به شناخت علت اصلي عصبانيت شما کمک کند و باعث شود بي جهت عصبانيت هاي خود را به ديگران ارتباط ندهيد.

    نکته مهم ديگر هدايت عصبانيت در مسير صحيح جهت نيل به آرامش است. از اين رو، سعي کنيد هنگام عصبانيت از انرژي فراوان خود براي حل مشکل استفاده کنيد. اينگارد روان شناس مشهور مي گويد: تمام احساسات قوي شما از جمله عصبانيت مي تواند به گونه اي صحيح هدايت و مهار شود. او پيشنهاد مي کند براي اين کار مي توانيد يک نمودار بکشيد و آن را به 7 قسمت تقسيم کنيد: "سلامتي"، "شغل"، "پول"، "دوستان"، "خانواده"، "عشق و علايق شخصي". سپس مشخص کنيد هر کدام از اين موارد چه نقشي در زندگي تان دارند و تا چد حد براي شما مهم هستند. در مرحله بعد به تقويت مواردي بپردازيد که مدتهاست آنها را فراموش کرده ايد، مثلاً اگر در زمينه علايق شخصي خود، بي توجه بوده ايد، مي‌توانيد بعدازظهرها در کلاسي ثبت نام کنيد که هميشه مورد علاقه تان بوده است. بنابراين به ياد داشته باشيد بايد از انرژي عصبانيت در جهت تغيير مثبت در زندگي تان استفاده کنيد. از اين رو، بايد آسيب هاي ناشي از پرخاشگري را جدي گرفت، رفتار انسان هاي پرخاشگر در محيط اطرافشان تأثيرگذار است. اغلب، اين افراد، با بدبيني و تصورات نااميدانه خود اطرافيان را تحت تأثير قرار مي دهند و خشم دروني خويش را به آنان نيز منتقل مي کنند ومحيط اطراف خود را پرتنش مي نمايند. سوءظن و بدبيني و رفتارهاي خشمگينانه، اغلب فرد پرخاشگر را در جامعه منزوي مي سازد و سبب مي شود در مواردي که به حمايت ديگران نياز دارد، از آن بي بهره بماند و همه اينها از عواقب و نتايج خشم است. ديگر پيامد نامطلوب پرخاشگري، منزوي شدن فرد است.

    انزوا ميزان تنش را افزايش مي دهد و سبب آسيب جسمي مي شود، شايد بتوان پذيرفت که آثار و عواقب پرخاشگري نيز همچون بيماري هاي جسماني سبب تغييرات بيولوژيکي در بدن مي شود.

    متخصصان بيماري هاي قلبي و محققاني که در مورد اين امراض بررسي و تحقيق مي کنند، درباره عواملي که پيش از اين عامل ناراحتي هاي قلبي شناخته مي شدند مانند مصرف سيگار و يا فشارخون بالا تجديد نظر نموده اند و آنها را تنها عوامل به وجود آورنده بيماري هاي قلبي – عروقي نمي دانند، بلکه به اين نتيجه رسيده اند که ازدياد عوامل اضطراب آور، بيشترين سهم را در ايجاد اين بيماري ها دارند. در واقع، پرخاشگري را نبايد رفتاري معمولي و بي اهميت دانست بلکه با توجه به نقش اساسي اضطراب دائم در تخريب جسم و فکر بايد هر چه بيشتر و سريع تر براي رهايي از زيان هاي آن تلاش نمود. در اين راستا شواهد زيادي موجود است که حمايت اجتماعي، افزايش واکنش هاي جسمي در زمان خشم و افراط در عادت هاي زيانبار، افراد پرخاشگر را بيشتر از سايرين در معرض ابتلا به بيماري هاي قلبي و نيز ساير بيماري ها قرار مي‌دهد. در ضمن دلايل مستدلي وجود دارد که ثابت مي کند کاهش ميزان پرخاشگري سلامت انسان را تضمين مي کند. افزون بر اين تحقيقات فراواني نيز نشان داده است که افزايش روابط اجتماعي، سلامتي را به ارمغان مي آورد. همچنين بکوشيد موضوع بي اهميت را بزرگ نکنيد، در حقيقت بسياري از مواردي که خشم شما را بر مي انگيزند کم اهميت هستند و نبايد با بزرگ نمايي پديده هاي کم اهميت تنش آفريني نمود. از سوي ديگر بايد توجه داشت سوء تفاهم نسبت به برخي اشخاص باعث بروز بسياري از مشکلات براي افراد عصبي مي شود. از اين رو، با فراگيري شيوه "سخت نگرفتن" مسائل و "استدلال صحيح"، مي توانيد از "شر افکار بدبينانه و منفي"، "احساس خشم" و "رفتارهاي پرخاشگرانه" خود رها شويد. اين مهارت را به عنوان نخستين راهکار، از همين لحظه آغاز کنيد. در نتيجه مي توان باور داشت که با کنترل "بدبيني"، "خشم و پرخاشگري" در خود و جايگزين کردن عادت هاي سالم و خوشايند، افزايش طول عمر توأم با آرامش و سلامتي امکان پذير مي شود. از همين رو، براي آنکه هميشه متوجه رفتار خود باشيد و مهار زندگي را به دست گيريد، نگذاريد خشم، بدبيني و پرخاشگري بر شما چيره گردد و مانع رفتار و کردار سنجيده شما شود. بدون شک اگر چنين بينديشيد و اين راه را انتخاب کنيد، زندگي را با "پرخاشگري" کمتر و لذت و شادي بيشتر سپري خواهيد کرد.

    منابع:

    - کنترل افکار و احساسات، ماتيو مک کي/مارتا ديويس/پاتريک فانينگ، مترجم منيژه بهزاد، انتشارات عطايي

    - 365 تلقين روحي براي هر روز از سال، راکل لرنر، مترجم: عباس چيني و مرسده طباطبايي، انتشارات البرز

    - کلمات شفابخش، ماتيوباد/لاري روت اشتاين، مترجم: مهدي قراچه داغي

  9. #489
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    انواع مکانیسم‌های دفاعی





    انکار (denial)


    هنگامی‌که یک واقعیت برونی بیش از آن ناگوار است که آدمی بتواند با آن رو در رو شود در آن صورت وی ممکن است وجود آن را انکار کند. پدر و مادر کودکی که دچار بیماری کشنده‌ای شده با وجود اطلاع کامل از نوع بیماری و پی‌آمدهای ناگزیر آن، ممکن است نپذیرند که وضع وی وخیم است. این پدر و مادر چون نمی‌توانند درد و رنج اطلاع از واقعیت را تحمل کنند دست‌کم برای مدتی به مکانیسم دفاعی انکار متوسل می‌شوند. شکل‌های خفیفی از انکار را در اشخاصی می‌بینیم که انتقادهای دیگران را نادیده می‌گیرند، توجهی به آزردگی دیگران ندارند، و یا با تمام شواهدی که حاکی از ولنگاری همسرشان است، بی‌اعتنا می‌مانند.

    گاه ممکن است انکار یک واقعیت بهتر از رو در رو شدن با آن باشد. هنگام درگیری در یک بحران وخیم، آدمی از راه انکار، فرصت می‌یابد واقعیت‌های دردناک را به‌تدریج لمس کند. برای نمونه، اگر کسانی که دچار حملهٔ قلبی یا آسیب نخاعی می‌شوند وخامت وضع خود آگاهی کاملی داشته باشند، ممکن است به کلی امید از کف بدهند. امید آدمی را به‌کار و کوشش می‌کشاند. مطالعهٔ کسانی که دچار بیماری‌های کشنده هستند نشان می‌دهد که بسیاری از آنان ترس از مرگ یا امکان مردن خود را انکار می‌کنند. در بیشتر بیماران قلبی حتی مشاهدهٔ مرگ یک هم‌اتاقی که به دنبال حملهٔ قلبی روی داده، ترسی ایجاد نمی‌کند؛ آنها فکر نمی‌کنند که ممکن است خودشان هم به همین سرنوشت گرفتار شوند (هاکت ـ Hackett و قاسم Cassem، ۱۹۷۰).
    نظامیانی که در جبهه بوده‌اند یا در دوران اسارت بلا‌تکلیف بوده‌اند، می‌گویند، که به یاری انکار امکان مرگ، توانسته‌اند دست به‌کار و کوشش بزنند. در این‌گونه موقعیت‌ها، مکانیسم‌ دفاعی انکار آشکارا به سازگاری فرد کمک می‌کند. از سوی دیگر انکار، برخی جنبه‌های منفی هم دارد؛ برای نمونه، آدمی را در جستجوی خدمات پزشکی و درمانی دچار تعلل و تأخیر می‌کند؛ مثلاً خانمی که غده‌ای در پستان دارد با انکار سرطانی بودن آن از مراجعه به پزشک سرباز می‌زند.



    واپس‌رانی (respression)

    انکار یک واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید برونی؛ اما واپس‌رانی دفاعی است در برابر تهدید درونی. در واپس‌رانی، تکانه‌ها یا خاطره‌هائی که تهدید سختی دربردارند از میدان کار و کوشش یا حوزهٔ هشیار آگاهی آدمی بیرون رانده می‌شوند. فروید بر این باور بود که واپس‌رانی بعضی از تکانه‌های دورهٔ کودکی یک امر همگانی است. وی برای نمونه معتقد بود که همهٔ پسر‌بچه‌ها نسبت به مادرشان کشش جنسی و نسبت به پدرشان احساس رقابت و خصومت دارند (همان عقدهٔ ادیپ) و شخص این تکانه‌ها را واپس می‌راند تا خود را از نتایج رنج‌آوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگه دارد. در سال‌های بعد نیز ممکن است آدمی دست به واپس‌رانی احساسات و خاطره‌هائی بزند که به‌خاطر ناهمسازی با خود پنداره‌اش اضطراب انگیزند. به همین ترتیب امکان دارد که آدمی احساسات خصمانهٔ خود را نسبت به یک فرد محبوب، یا شکست‌های خود را از یاد ببرد.

    واپس‌رانی با فرونشانی (suppression) فرق دارد. فرونشانی فرایند خویشتن‌داری سنجیده‌ای است در جهت کنترل تکانه‌ها و خواست‌های آدمی (و شاید حفظ آنها برای خود و حاشا کردن آنها نزد دیگران) و یا کنار نهادن موقت خاطره‌های دردناک به‌منظور تمرکز یافتن بر امر معینی. آدمی نسبت به افکار فرونشاندهٔ خود هشیار، اما نسبت به تکانه‌ها یا خاطره‌های واپس‌رانده‌اش ناهشیار است.

    برخی از جنبه‌های واپس‌رانی را می‌توان در بیماران مبتلا به یادزدودگی (amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را می‌دانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچهٔ زندگانی این مرد را به کمک هیپنوتیسم و شیوه‌های دیگر بازسازی کردند و غالب خاطره‌هایش احیاء شد. معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه ‌مست می‌کند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگی‌اش، و سپس به شدت از این کار پشیمان می‌شود. یادزدودگی وی ناشی از این انگیزهٔ بود که می‌خواست آن تجربهٔ ناراحت‌کننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همهٔ رویدادهائی را که ممکن بود جریان سیاه‌مست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظه‌اش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهٔ مشروب‌خواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دوره‌ای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز به‌خاطر آن شرمگین بود.
    این‌گونه شرح‌‌حال‌ها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعه‌آمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتش‌سوزی یا زمین‌لرزه) تأییدی است برای این نظر فروید که خاطره‌ها و تکانه‌های رنج‌آور به‌دست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته می‌شوند. از سوئی نیز اثبات وجود واپس‌رانی در آزمایشگاه دشوار است (هلمز ـ Holmes ،۱۹۷۴).

    پژوهشگران نمی‌توانند افراد مورد آزمایش را با رویدادهائی روبه‌رو سازند که اضطراب شدیدی ایجاد می‌کند. با وجود این، شواهدی نشان می‌دهد که لغزش‌های گذرای حافظه بیشتر در مطالبی که بار هیجانی دارند دیده می‌شود تا در مطالب خنثی، و به یاد آوردن کلمه‌های خنثی ساده‌تر از به یادآوردن کلمه‌هائی است که برای فرد هیجان برانگیز است (لوبورسکی Luborsky و اسپنس Spence، ۱۹۷۸). احتمال دارد که کلمه‌های هیجان‌برانگیز در لحظهٔ بازیافت از حافظه اضطراب‌هائی را بیدار کنند که راه را براستفاده صحیح از نشانه‌های بازیافت می‌بندند.

    وقتی واپس‌رانی کاملاً موفقیت‌آمیز باشد منجر به فراموشی کامل یعنی ناهشیاری کامل نسبت به انگیزهٔ‌ ناپذیرفتنی و رفتارهای ناشی از آن می‌شود. اما معمولاً واپس‌رانی‌ها کاملاً هم موفقیت‌آمیز نیست و تکانه‌ها راه‌های غیرمستقیمی پیدا کرده خود را نشان می‌دهند. فرد به کمک برخی مکانیسم‌های دفاعی به تکانه‌هائی که کمی واپس رانده شده‌اند ناهشیار باقی می‌ماند.


    واکنش وارونه (reaction formation)

    مردم، گاه انگیزهٔ معینی را زیاده‌روی در گرویدن به یک انگیزهٔ متضاد، از خودشان پنهان می‌کنند. این‌گونه واکنش‌ها را واکنش‌های وارونه نامیده‌اند. برای نمونه، مادری که به‌خاطر دوست نداشتن فرزندش احساس گناه می‌کند ممکن است زیاده از اندازه به او بپردازد و به افراط از او مراقبت کند تا از این راه، هم کودک را نسبت به مهر و محبت خود مطمئن کند و هم به خود اطمینان خاطر بدهد که مادر خوبی است. در یک مورد، مادری که سعی داشت برای دخترش سنگ تمام بگذارد و به‌خاطر او از هیچ کاری کوتاهی نمی‌کرد، سر درنمی‌آورد که چرا این دختر آن همه حق‌ناشناسی می‌کند. این مادر با تحمل هزینهٔ گزافی دخترش را به کلاس پرخرج پیانو فرستاد و خودش هر روز در تمرین‌ها به او کمک کرد. گرچه این مادر خود را به نهایت مهربان می‌شمرد اما بسیار سختگیر بود و در واقع حالت خصمانه‌ای داشت؛ از احساس خصومت خودش آگاه نبود اما هنگامی‌که به آن پی‌برد، پذیرفت که در دورهٔ کودکی از درس‌های پیانو نفرت داشته است؛ در حالت هشیاری نقابی از مهربانی بر چهره داشت، اما به‌طور ناهشیار با دخترش ظالمانه رفتار می‌کرد. دختر نیز که به‌‌طور مبهم از چنین وضعی آگاهی یافته بود، نشانه‌های بیمارگونی بروز می‌داد که می‌بایستی با روش‌های روانشناختی درمان شود.

    اینکه برخی افراد علیه فعالیت‌هائی مانند بدرفتاری با حیوانات یا هرزه‌نگاری(pornoraphy) مبارزه می‌کنند، شاید خودناشی از واکنش وارونه باشد. یعنی همان کسی که طرفدار سانسور هرزه‌نگاری است ممکن است خود شیفتهٔ چنین آثاری باشد. در چنین آدمی مبارزه با هرزه‌نگاری در واقع مبارزه‌ای است با شیفتگی خودش و اثبات ”در پاک و میرا“ بودنش برای دیگران. ممکن است بعضی از مخالفان پرشور ”کالبدشکافی جانوران زنده ـ vivisectionism) چنان هراسی از گرایش خود به بدرفتاری با حیوانات داشته باشند که در برابر هرگونه نشانهٔ بدرفتاری دیگران با حیوان‌ها احساس تندی نشان دهند.

    اگر در بعضی مردم واکنش وارونه وجود دارد این بدان معنا نیست که انگیزه‌های ظاهری هیچ‌گونه اعتباری ندارند. چنین نیست که همهٔ مصلحان را تکانه‌های پنهان با ناآشکار به عمل وا داشته باشد. باید با بهره‌کشی مبارزه کرد، و البته هستند مردمان علاقه‌مندی که کوشش‌های خود را صرف‌ چنین هدفی می‌کنند. غالباً می‌توان کسانی را که علیه تکانه‌های ناپذیرفتنی خود مبارزه می‌کنند از مصلحان علاقه‌مند به جامعه بازشناخت، چون گروه اول در مبارزاتشان راه افراط در پیش می‌گیرند و گه‌گاه دچار لغزش‌هائی می‌شوند که انگیزه‌های حقیقی آنها را آشکار می‌کند.


    دلیل تراشی (Holmes)

    گربه‌ای که چون دستش به گوشت نمی‌رسد آن را ”بویناک“ به‌شمار می‌آورد. یک مکانیسم دفاعی را به نمایش می‌گذارد که به‌دلیل‌تراشی مشهور است. این اصطلاح به معنی ”اقدام معقولانه“ نیست بلکه به جریانی اشاره دارد که طی آن، آدمی رفتار و کردار خود را به انگیزه‌های جامعه‌پسند یا منطقی منسوب می‌کند تا چنین به‌نظر می‌آید که واقعاً هم درست و معقول رفتار کرده است. دلیل‌تراشی به دو منظور صورت می‌گیرد:

    ۱. سرخوردگی حاصل از شکست در رسیدن به هدف را کم می‌کند (”اصلاً نمی‌خواستمش“).
    ۲. برای رفتار، انگیزه‌های پذیرفتنی می‌تراشد.


    هنگامی که به‌صورت تکانشی رفتار می‌کنیم یا رفتارمان برخاسته از انگیزه‌هائی است که برای خودمان هم پذیرفتنی نیستند، دست به‌دلیل‌تراشی می‌زنیم تا به رفتار خود نمود پسندیده‌تری بدهیم.
    وقتی مردم بیشتر در پی دلایل ”خوب“ می‌روند تا دلایل ”واقعی“، از چند گونه بهانه بهره می‌گیرند. این بهانه‌ها معمولاً موجه به‌نظر می‌آیند، اما چیزی که هست بیانگر همهٔ واقعیت نیستند. از چند نمونهٔ زیر می‌توان فهمید که دلیل‌تراشی تا چه اندازه رواج دارد:


    - بهانهٔ خوش آمدن و خوش نیامدن:
    ”اگر هم دعوتم می‌کردند، به آن مهمانی نمی‌رفتم. من از آن جماعت خوشم نمی‌آید“.


    - بهانه کردن دیگران و شرایط:

    ”تقصیر هم‌اتاقیم بود که بیدارم نکرد“؛ ”راستی راستی سرم شلوغ بود“. البته ممکن است هر دو گفته درست باشند، اما دلیل واقعی این نیست که چرا شخص کاری را که بر عهده داشته، انجام نداده است. کسی که به‌راستی به‌کاری علاقه‌مند باشد ساعت زنگداری بالای سرش می‌گذارد، یا حتماً وقتی برای آن کار پیدا می‌کند.



    - بهانهٔ ضرورت و لزوم:

    ”این ماشین نو را به این خاطر خریدم که ماشین کهنه‌ام به‌زودی خرج زیادی روی دستم می‌گذاشت“. اگرچه در این نمونه‌ها شخص به‌جای گول زدن دیگران خودش را گول می‌زند، با این حال مردم اغلب به‌‌خاطر حفظ ظاهر، این‌گونه بهانه‌ها را آگاهانه به‌کار می‌برند. آزمایش زیر که در شرایط تلقین هیپنوتیسمی صورت گرفته شواهد متقاعدکننده‌تری در تأیید ناخودآگاه بودن دلیل‌تراشی به‌دست می‌دهد.

    در حالت هیپنوتیسم به آزمودنی گفته می‌شود که وقتی از حالت خلسه بیرون آمد، هیپنوتیسم‌کننده را زیر نظر می‌گیرد و وقتی هیپنوتیسم‌کننده عینکش را برمی‌دارد، او پنجرهٔ را باز می‌کند اما به یاد نمی‌آورد که چنین چیزی به او گفته شده است. وقتی آزمودنی از حالت خسله بیرون آمد احساس کرد کمی خواب‌آلود است؛ با این حال، کمی بعد به میان افراد حاضر در اتاق رفت و به گفت و شنودهای معمولی پرداخت و در عین حال از گوشهٔ چشم، هیپنوتیسم‌کننده را زیرنظر گرفت و وقتی هیپنوتیسم‌کننده تصادفاً عینکش را برداشت آزمودنی در خود تکانه‌ای برای بازکردن پنجره احساس کرد و قدمی به‌سوی پنجره برداشت اما تردید کرد و ایستاد. میل به معقول بودن، ناهشیارانه در وی به‌کار افتاد و در پی یافتن علتی برای تکانهٔ مزبور گفت ”هوای اتاقی کمی کثیف نیست؟“ و به این ترتیب با یافتن بهانه‌ای، پنجره‌ را باز کرد و راحت‌تر به‌نظر آمد (هیلگارد ـ Hilgard ،۱۹۶۵).


    فرافکنی (projection)

    در همهٔ ما ویژگی‌ها و صفات ناخوشایندی وجود دارد که آنها را حتی از خودمان هم کتمان می‌کنیم. به‌وسیلهٔ فرافکنی که یک مکانیسم دفاعی ناهشیار است ما این ویژگی‌های ناخوشایند را در شکل اغراق‌آمیزی به دیگران نسبت می‌دهیم تا به وجود آنها در خودمان اعتراف نکنیم. فرض کنید که این تمایل در شما وجود دارد که نسبت به مردم خرده‌گیر و نامهربان باشید، اما اگر بپذیرید که چنین گرایشی دارید آن وقت از خودتان بدتان می‌آید. حال اگر متقاعد شوید که اطرافیان شما آدم‌های ظالم یا نامهربانی هستند در این صورت، رفتار خشنی که نسبت به آنان دارید دیگر ناشی از ویژگی‌های بد خودتان نیست بلکه تنها کاری که شما می‌کنید این است که ”حقشان را در کف دستشان می‌گذارید“. اگر بتوانید خودتان را قانع کنید که در امتحان‌های دانشگاهی همه تقلب می‌کنند در آن صورت گرایش ناپسندیدهٔ شما به میان‌بر زدن در تحصیل دانشگاهی دیگر آنقدرها هم چیز بدی نخواهد بود. در واقع فرافکنی گونه‌ای از دلیل‌تراشی است، اما چنان در فرهنگ ما فراگیر و همگانی است که می‌توان از آن جداگانه بحث کرد.

    آزمایش مشهوری که با اعضاء انجمن برادری در یک دانشگاه صورت گرفته، دفاع فرافکنی را به‌خوبی آشکار می‌کند. از اعضاء انجمن خواسته شد که هم خود و هم اعضاء دیگر انجمن را از نظر ویژگی‌های ناخوشایندی مانند خسٌت، یکدندگی و بی‌نظمی رتبه‌بندی کنند. وضع آن دسته از دانشجویان تماشائی بود که در آنان (برحسب رتبه‌بندی که از خودشان کرده بودند) خودشان از این امر آگاه نبودند. این‌گونه دانشجویان در مقایسه با دانشجویان دیگر، درجات شدیدتری از همان ویژگی را به دیگران نسبت داده بودند. این داده‌ها مؤید وجود مکانیسم فرافکنی است (سیرز ـ Sears ،۱۹۳۶).

    یک پژوهش تازه نشان داده کسانی که تکانه‌های جنسی خود را انکار یا واپس‌رانی می‌کنند، آنها را به دیگران فرافکنی می‌کنند. این‌گونه مردم دیگران را بیش از آنچه از رفتارشان برمی‌آید ”شهوتران“ می‌بینند (هالپرن ـ Halpern).


    فلسفه‌بافی (intellectualization)

    فلسفه‌بافی کوششی است برای گسلش عاطفی (detachment) از یک موقعیت تهدیدکننده از راه رو در روئی انتزاعی و فکری با آن. برای مردمی که با مرگ و زندگی آدمیان سروکار دارند چه بسا که این شیوهٔ دفاعی به‌صورت یک ضرورت درمی‌آید پزشک که پیوسته با مردمان دردمند سروکار دارد نمی‌تواند با همهٔ بیمارانش ارتباط عاطفی داشته باشد، و در واقع اگر بخواهد کارش را درست انجام دهد. چاره‌ای جز گسلش عاطفی ندارد. وقتی شخص شاهد صحنهٔ ناخوشایندی باشد با کمک فلسفه‌بافی می‌تواند پریشانی خود را کاهش دهد. باید افزود که این‌گونه فلسفه‌بافی فقط هنگامی مسئله می‌شود که به شکلی فراگیرنده، به‌صورت نوعی سبک زندگی درآید و راه را بر همهٔ تجربه‌های عاطفی شخص ببندد.



    جابه‌جا سازی (displacement)

    آخرین مکانیسم‌ دفاعی که اینک از نظر می‌گذرانیم مکانیسمی است که همراه با ایفاء نقش خود (یعنی کاهش اضطراب)، تا حدودی هم انگیزهٔ ناپذیرفتنی را ارضاء می‌کند. انگیزه‌ای که از راه معینی ارضاء نمی‌گردد به کمک مکانیسم جابه‌جا سازی به مجرای تازه‌ای رانده می‌شود. در بحث‌های پیش دیدیم خشمی که نمی‌تواند نسبت به خاستگاه ناکامی ابراز شود به‌سوی یک هدف سهل‌‌الوصول یا کم خطر هدایت می‌شود. این نمونه‌ای از جابه‌جا سازی است.


    فروید جا‌به‌جا سازی را رضایت‌بخش‌ترین شیوه برای ادارهٔ تکانه‌های جنسی و پرخاشگرانه می‌دانست. سائقه‌های نخستین را نمی‌توان دگرگون ساخت اما می‌توان هدفی را که سائق به‌سوی آن سمت‌گیری کرده تغییر داد. تکانه‌های جنسی معطوف به محارم را نمی‌توان ارضاء کرد، اما می‌توان آنها را با هدف عشقی مناسب‌تری جابه‌جا نمود. تکانه‌های شهوی را که نتوان مستقیماً ابراز داشت می‌توان در قالب فعالیت‌های آفرینشی مانند هنر، شعر و موسیقی به‌صورتی غیرمستقیم ابراز کرد. با شرکت در ورزش‌هائی که مستلزم تماس جسمانی است، و می‌توان تکانه‌های خصمانه را در قالب‌های جامعه‌پذیر ریخت.


    جابه‌جا سازی، تکانه‌های ناکام شده را احتمالاً از بین نمی‌برد، اما فعالیت‌های جانشین در مواردی‌ که یک سائق اساسی ناکام می‌ماند، مسلماً در کاهش تنش مؤثر هستند. برای نمونه، تنش حاصل از نیازهای ناکام‌شدهٔ جنسی را رفتارهای مادرانه، دریافت محبت‌های مادرانه، رفاقت‌ها و دوستی‌ها کاهش می‌دهد.

  10. #490
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    ساعت شماطه ‌دار استرس مي‌آورد

    شما براي اين که صبح‌ها از خواب بيدار شويد، از چه روشي استفاده مي‌ کنيد:

    کسي بيدارتان مي‌ کند؟

    خود به خود بيدار مي ‌شويد؟

    يا يک ساعت شماطه ‌دار را کوک مي ‌کنيد؟

    اگر روش آخري را انتخاب کرده‌ايد، به نتايج بررسي‌هاي محققان ايتاليايي توجه کنيد که گفته ‌اند استفاده از اين ساعت‌ها، مخصوصاً انواع قديمي آنها براي بيدار شدن از خواب ، براي سلامت انسان ضرر دارد.

    گروه علمي روزنامه ي ايتاليايي لاستمپا گزارش داده است، اين دانشمندان با بررسي 100 داوطلب 25 تا 60 ساله نتيجه گرفته اند كه فشار خون و تپش قلب در افرادي كه به زور و با استفاده از ساعت شماطه‌ دار بيدار مي ‌شوند به مراتب بالاتر از آنهايي است كه به طور طبيعي از خواب بيدار مي‌ شوند.

    بررسي‌هاي آنها نشان مي ‌دهد اين افراد در معرض خطر بيماري‌هاي قلبي و فشار خون هستند و حتي ممکن است سكته کنند.

    همچنين سطح استرس اين افراد در درازمدت بالا مي ‌رود.

    لحظه ‌اي كه زنگ ساعت شماطه ‌دار به‌ صدا در مي ‌آيد، نوعي شوك به بدن وارد مي ‌شود. به همين دليل مقدار زيادي هورمون آدرنالين در بدن ترشح مي ‌شود و ما از خواب مي ‌پريم.

    بدني كه دراز كشيده و فشار خون آن كمتر از حالت عادي است، آمادگي تحرك شديد و ناگهاني را ندارد.

    عوارض اين طور از خواب پريدن ممکن است تا دو ساعت بعد از بيدار شدن نيز ادامه داشته باشد. بنابراين کارشناسان مي ‌گويند بهتر است، از ساعت طبيعي مغزمان استفاده كنيم.

    براي اينکه خودمان بدون نياز به ساعت از خواب بيدار شويم، بايد هر شب:

    1- دو ساعت قبل از خواب، شام سبكي بخوريم؛

    2- سر ساعت معيني بخوابيم؛

    3- براي چند روز اول، ساعت را روي يك زمان معين تنظيم كنيم؛

    4- به مقدار کافي و لازم بخوابيم، يعني حداقل 7 تا 8 ساعت براي خواب وقت داشته باشيم.

    با رعايت نکات بالا بعد از يك هفته، بدن عادت مي‌ كند تا سر ساعت معين از خواب بيدار شود.

    شما فکر می کردید که ساعت هم استرس بیاره؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •