بريدا اثر پائولو كوئليو
آدمها به هم گل مي دهند، چون معناي حقيقي عشق در گلها نهفته است. کسي که سعي کند صاحب گلي شود، پژمردن زيبايياش را هم ميبيند. اما اگر به همين بسنده کند که گلي را در دشتي بنگرد، همواره با او ميماند. چون آن گل با شامگاه، با غروب خورشيد، با بوي زمين خيس و با ابرهاي افق آميخته است. اگر راه پيمايي در جاده سانتياگو الهام بخش پائولو کوئليو در نگارش اثر کلاسيکش "کیمیاگر" بود، پیمودن جاده رُم، " بریدا " را آفرید، داستان یک دختر چوان ایرلندی که می خواست جادوگر باشد... ا بریدا ناچار است میان دو سنت کهن، یکی را برگزید. سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست یافتن به حکمت آن، باید تمرینهای دشوار و آیین های گوناگون را به کار برد. سنت خورشید، سنت هزاران ساله بشر برای دست یافتن به معرفت است، و در آن تنها یک اصل حاکم است: " اعتماد به شب تاریک ایمان "، و تنها یک تمرین وجود دارد: " نیایش به درگاه خدا، با قلب و روح ". بریدا باید دریابد عطیه روحانی اش او را به حرکت در کدام یک از این دو سنت وا می دارد. به باور کوئلیو، یگانه راه کشف ماهیت راستین خوبشتن، عشق است: " عشق یگانه پل میان جهان مرئی و نامرئی است. آنگاه که عشق می ورزیم، می خواهیم از آنچه هستیم بهتر باشیم، و می توانیم."
امیدوارم به درد بخور باشه