تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 12 اولاول 123456789 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 117

نام تاپيک: پائولوكوئليو

  1. #41
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    بريدا اثر پائولو كوئليو
    آدم‌ها به‌ هم‌ گل‌ مي ‌دهند، چون‌ معناي‌ حقيقي‌ عشق‌ در گل‌ها نهفته‌ است. کسي‌ که‌ سعي‌ کند صاحب‌ گلي‌ شود، پژمردن‌ زيبايي‌اش‌ را هم‌ ميبيند. اما اگر به‌ همين‌ بسنده‌ کند که‌ گلي‌ را در دشتي‌ بنگرد، همواره‌ با او مي‌ماند. چون‌ آن‌ گل‌ با شامگاه، با غروب‌ خورشيد، با بوي‌ زمين‌ خيس‌ و با ابرهاي افق‌ آميخته‌ است. اگر راه پيمايي در جاده سانتياگو الهام بخش پائولو کوئليو در نگارش اثر کلاسيکش "کیمیاگر" بود، پیمودن جاده رُم، " بریدا " را آفرید، داستان یک دختر چوان ایرلندی که می خواست جادوگر باشد... ا بریدا ناچار است میان دو سنت کهن، یکی را برگزید. سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست یافتن به حکمت آن، باید تمرینهای دشوار و آیین های گوناگون را به کار برد. سنت خورشید، سنت هزاران ساله بشر برای دست یافتن به معرفت است، و در آن تنها یک اصل حاکم است: " اعتماد به شب تاریک ایمان "، و تنها یک تمرین وجود دارد: " نیایش به درگاه خدا، با قلب و روح ". بریدا باید دریابد عطیه روحانی اش او را به حرکت در کدام یک از این دو سنت وا می دارد. به باور کوئلیو، یگانه راه کشف ماهیت راستین خوبشتن، عشق است: " عشق یگانه پل میان جهان مرئی و نامرئی است. آنگاه که عشق می ورزیم، می خواهیم از آنچه هستیم بهتر باشیم، و می توانیم."


    امیدوارم به درد بخور باشه

  2. #42
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    از پائولو کوئیلو در سالهای اخیر کتابهای زیادی به فارسی ترجمه شده است. این کتاب ها آنقدر پر فروش و محبوب بوده اند که نام کوئیلو به عنوان یک نویسنده پر طرفدار نیاز به معرفی نداشته باشد.
    پائولو کوئیلو در اکثر کتابهای خود مانند «کیمیاگر» و « بریدا» ، مسائل فلسفی و عرفانی را با بیانی ساده و شاعرانه و در قالب داستان برای خوانندگان خود بیان می کند. سفر های متعدد و آشنایی او با فرهنگ های مردم نقاط مختلف دنیا، داستان های او را برای مردم ملل گوناگون خواندنی کرده است.
    کتاب عطیه برتر متفاوت از سایر آثار کوئیلو ست؛ و خط سیر داستانی و رمان گونه سایر کتاب های او را ندارد. این کتاب از لحاظ سبک نوشتار شباهت زیادی به کتاب های «جبران خلیل جبران» دارد. نویسنده با توجه به کتاب مقدس، سه عطیه ایمان ، امید و عشق را مطرح می کند و از این میان عشق را عطیه برتر می داند. کوئیلو در این کتاب، از زبان یک موعظه گر جوان، جملاتی زیبا و پر معنا بیان می کند:
    «….بدترین سرنوشتی که ممکن است کسی داشته باشد ، تنها زیستن و تنها مردن است؛ بدون عاشق شدن و بی معشوق بودن. کسی که عشق می ورزد، رستگار است. او که نه عشق می ورزد و نه معشوق است، محکوم است. و کسی که در عشق شادی می یابد در خدا شادی می یابد؛ چرا که خدا عشق است….»

  3. #43
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    نقل قول هایی از پائولو کوئلیو
    البته به انگلیسی
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  4. #44
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلوي شام آخر، دچار مشكل بزرگي شد: مي بايست نيكي را به شكل عيسي و بدي را به شكل يهودي (يكي از ياران عيسي كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند) تصوير مي كرد. كار را نيمه تمام رها كرد تا مدل هاي آرماني اش را پيدا كند.
    روزي در يك مراسم همسرايي ، تصوير كامل مسيح را در چهره يكي از جوانان همسرا يافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت.
    سه سال گذشت. تابلو شام اخر تقريبا تمام شده بود؛ اما داوينچي هنوز براي يهودي مدل مناسبي پيدا نكرده بود. كاردينال مسؤول كليسا كم كم به او فشار مي اورد كه نقاشي ديواري را زودتر تمم كند.
    نقاش پس از روزها جستجو، جوان شكسته و ژنده پوش و مستي را در جلوي ابي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند، چون ديگر فرصتي براي طرح برداشتن از او نداشت.
    گدا را كه درست نمي فهميد چه خبر است، به كليسا آوردند: دستياران سرپا نگهش داشتند و در همان وضع، داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خود پرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري كرد.
    وقتي كارش تمام شد، گدا -كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود- چشم هايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت :"من اين تابلو را قبلا ديده ام!!!"
    داوينچي شگفت زده پرسيد :"كي؟"
    "سه سال قبل پيش از آن كه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي كه در يك گروه همسرايي آواز مي خواندم، زندگي پر از رؤيايي داشتم، و هنرمندي از من دعوت كرد تا مدل نقاشي چهره عيسي بشوم..."

    پائولوكوئليو - شيطان و دوشيزه پريم

  5. 2 کاربر از hellgirl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #45
    داره خودمونی میشه hellgirl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    140

    پيش فرض

    جوهره آفرينش مفرد است. و اين جوهره، عشق نام دارد. عشق نيرويي است كه ما را بار ديگر به يكديگر مي پيوندد تا تجربه اي را كه در زندگي هاي متعدد و در مكان هاي متعدد جهان پراكنده شده است، بار ديگر متراكم كند. عشق يگانه پل ميان جهان نامرئي و جهان مرئي است كه همه آدميان آن را مي شناسند . يگانه زبان مؤثر براي تجرمه درس هايي است كه كيهان هر روز به آدميان مي آموزد.

    پائولوكوئليو - بريدا

  7. #46
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    پائولو کوئلیو، نویسنده برجسته برزیلی و یکی از موفق‌ترین نویسندگان جهان، و مشاور یونسکو در برنامه "همگرایی‌های روحی و گفت و گوی بین ادیان"، در تاریخ 4/3/79، به دعوت و مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به ایران سفر کرد.
    چهارشنبه، 4/3/79
    کوئلیو به همراه همسرش، ساعت 1:45 بامداد روز 4/3/1379، از راه پاویون CIP و ترمینال 1 پروازهای خارجی، وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد. وی توسط آقای محمدعلی شعاعی به نمایندگی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقایان فرهاد کاشانی کبیر، رائد فریدزاده، و خانم آرمیتیس شفیعی از مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها، و آقایان جلال حجازی، آرش حجازی محمد آخوندزاده یزدی، و مهدی حریری از انتشارات کاروان، سفیر برزیل و همسرش، و نیز جمع کثیری از علاقه‌مندان به آثارش مورد استقبال قرار گرفت. کوئلیو در فرودگاه به گرمی با علاقه‌مندان آثارش برخورد کرد و به خاطر حضور در ایران "و تحقق یافتن رؤیای دیرینه‌اش برای سفر به ایران" به هیجان آمد. پس، با اتومبیل تشریفات از نهاد ریاست جمهوری، به محل اقامتش در هتل همای تهران منتقل شد. در ساعت 00:3 د، در حضور خبرنگاران خارجی، یک جلسه معارفه در هتل هما تشکیل شد.
    ساعت 11:00 چهارشنبه، جلسه‌ای با حضور پائولو کوئلیو، نمایندگان انتشارات کاروان، و نمایندگان مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها در هتل هما تشکیل شد. در این جلسه، در مورد جزییات برنامه سفر کوئلیو، هماهنگی‌های لازم با او انجام شد.
    حرکت کردند. کوئلیو به شدت تحت تأثیر فضای صمیمی و پر جنب و جوش بازار تهران قرار گرفت و به طور مستقیم، گفت و گوهای صمیمانه‌ای با کسبه بازار داشت. وی به ویژه تحت تأثیر قالی‌های ایرانی قرار گرفت و گفت: "من می‌توانم سرگذشت یک ملت شریف را در این قالی‌ها ببینم. این قالی‌ها، هریک همچون کتابی، به بازگو نمودن زحمت‌ها، دغدغه‌ها، نگرانی‌ها و شادی‌های دیرینه این ملت کهن می‌پردازند. تماشای این قالی‌ها، تصویر بسیار زیبایی از ایران به من می‌بخشد." سپس کوئلیو به زیارت آرامگاه امامزاده زید در بازار تهران رفت.
    پنج شنبه، 5/3/79
    پائولو کوئلیو، روز پنج شنبه که مصادف با اربعین حسینی بود، ساعت 11:00 بامداد از هتل هما حرکت کرد و به بازدید از مراکز مذهبی و آیین‌های مذهبی ایران پرداخت. وی نخست به حرم حضرت عبدالعظیم رفت و به همراه همسرش، به زیارت پرداخت و ادای احترام کرد. سپس به درخواست خودش، به بهشت زهرا رفت و با ارائه دسته گل، به مزار شهدای گمنام احترام گذاشت. کوئلیو به شدت تحت تأثیر فضای روحانی حاکم بر جامعه ایران قرار گرفت و با مشاهده مزار شهدای گمنام، به شدت گریست.
    بعد از ظهر روز پنج شنبه، به دیدن مراسم تعزیه امام حسین (ع) در بلوار اباذر تهران رفت.
    کوئلیو گفت: "من هشت ماه از سال را به سفر می‌پردازم و کشورهای بسیاری را دیده‌ام. اما صمیمیت مردم ایران را در هیچ یک از سرزمین‌های جهان نیافته‌ام."
    پنج شنبه شب در مراسم عزاداری امام حسین (ع) در منزل یکی از همکاران مرکز گفت و گوی تمدن‌ها شرکت کرد و شگفتی خود را از صمیمیت و اعتقاد قلبی مردم ایران در گرامی‌داشت خاطره یکی از بزرگ‌ترین شهدای تاریخ، ابراز کرد. وی تحت تأثیر داستان غم‌انگیز شهادت امام حسین (ع)، گریست.
    جمعه، 6/3/79
    کوئلیو روز جمعه ساعت 12:00، پس از ملاقات با تعدادی از خوانندگان آثارش در هتل همای تهران، از هتل خارج شد و مطابق با هماهنگی قبلی با سازمان میراث فرهنگی، به بازدید از دو موزه رضاعباسی و فرش تهران پرداخت. ناهار در یک غذاخوری سنتی در خیابان آبان صرف شد. در موزه فرش تهران مصاحبه‌ای با شبکه سراسری جام جم جمهوری اسلامی ایران انجام داد. ساعت شش بعد از ظهر، به همراه گروه همراهان به شیراز سفر کرد و در آن جا مورد استقبال مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس و مؤسسه فرهنگی هنری ثابت صدرا قرار گرفت. سپس به دیدار آرامگاه حافظ رفت.
    شنبه 7/3/1379
    روز شنبه، ساعت 11:00، پائولو کوئلیو به درخواست خود دوباره به دیدار از آرامگاه حافظ رفت و در مورد اهمیت ادبی و تاریخی حافظ، برای خبرنگاران خارجی صحبت کرد. سپس به مزار حافظ احترام گذاشت و برای او طلب آمرزش کرد. سپس به زبان انگلیسی، سوره حمد را برای حافظ خواند. وی در مورد حافظ گفت: "سایه اشعار حافظ شیرازی بر ادبیات تمام جهان گسترده است. راز جاودانگی حافظ این است که توانست روح خود را در اشعارش منعکس نماید. تمام مردم جهان می‌توانند روح خود را در آثار او بیابند."
    سپس به بازدید از آرامگاه سعدی پرداخت و بر مزار سعدی نیایش کرد. کوئلیو گفت: "سعدی شیرازی بر آثار من و به ویژه مقاله‌های کوتاه من در سراسر جهان بسیار مؤثر بوده است."
    سپس از آرامگاه خواجوی کرمانی، باغ ارم شیراز و شاهچراغ بازدید کرد.
    در ساعت 18:00 روز شنبه 7/3/79، گردهمایی دیدار پائولو کوئلیو با خوانندگان در تالار حافظ شیراز برگزار شد
    یکشنبه 8/3/1379
    ساعت 11:00:، کوئلیو مصاحبه‌ای با صدا و سیمای استان فارس داشت و سپس به همراه همسرش و گروه همراه، به قصد بازدید از مجموعه تاریخی تخت جمشید حرکت کرد. گروه خبرنگاران خارجی در این بازدید حضور داشتند و آقای کوئلیو خود به بازگفتن تاریخ کهن ایران برای خبرنگاران خارجی پرداخت.
    ساعت 18:00، در تالار حافظ شیراز، در حضور بیش از هزار نفر از حاضران، کنفرانسی با حضور سرکار خانم دکتر مهدیه الهی قمشه‌ای و پائولو کوئلیو برگزار شد.
    دوشنبه 9/3/1379
    در پرواز ساعت 12:00 ظهر روز دوشنبه، پائولو کوئلیو و همسرش و گروه همراهان از شیراز به مقصد تهران حرکت کرد. ساعت 13:00 به هتل لاله وارد شد و پس از استراحت، دو مصاحبه با دو ماهنامه کارنامه مصاحبه انجام داد.
    در ساعت 19:30 بعد از ظهر، کوئلیو در میهمانی سفیر برزیل شرکت کرد. نمایندگان انتشارات کاروان و مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها نیز در این میهمانی کوتاه شرکت داشتند. این میهمانی با دعوت تعدادی از سفرای کشورهای آمریکای لاتین برگزار شد.
    در ساعت 21:00 به هتل لاله بازگشت و مصاحبه‌ای با خبرنگاران شبکه اول صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران انجام داد.
    سه‌شنبه 10/3/1379
    پائولو کوئلیو، به همراه آقای علیرضا تابش، مدیر کل حوزه وزارتی و روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آرش حجازی و مترجم پرتغالی، در منزل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقای دکتر مهاجرانی حضور یافتند سپس در ساعت 15:00 از مرکز بین‌المللی گفت و گوی تمدن‌ها بازدید و با آقای دکتر بروجردی قائم مقام مرکز ملاقات کرد و در این ملاقات با اهداف این مرکز آشنا شد.
    سپس در ساعت 20:00 بعد از ظهر، در ضیافت شام مرکز گفت و گوی تمدن‌ها شرکت کرد که با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، و بیش از دویست نفر از نویسندگان و هنرمندان کشورمان برگزار شد. کوئلیو در این ضیافت بنیان‌گزاری جایزه ادبی پائولو کوئلیو را رسمآ اعلام کرد چهارشنبه 11/3/79
    ساعت 10:00 صبح، همایش بزرگ دیدار پائولو کوئلیو با خوانندگان آثارش، در تالار وحدت تهران برگزار شد. این مراسم با حضور بیش از هزار و پانصد نفر از هنرمندان، علاقه‌مندان، ناشران و نویسندگان، برگزار شد پس از پایان همایش، کوئلیو مصاحبه‌ای با خبرنگاران شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران انجام داد.
    ساعت 14:00، مصاحبه مطبوعاتی پائولو کوئلیو با حضور بیش از یکصد نفر از خبرنگاران مطبوعات داخلی برگزار شد و سپس یک جلسه پرسش و پاسخ، با حضور بیش از پانصد نفر از خوانندگان آثارش برگزار شد ساعت 18:00، جشن کتاب آخرین اثر آقای کوئلیو در شهر کتاب نیاوران (نشر کارنامه) برگزار شد. و هزاران نفر از خوانندگان آثار آقای کوئلیو، برای دیدار با وی به این مکان مراجعه کردند. متأسفانه به علت ازدحام بیش از حد مردم، برگزاری مراسم ممکن نشد و به صلاحدید محافظان، کوئلیو مکان را ترک کرد.
    پنج‌شنبه 12/3/1379
    روز پنج شنبه به استراحت کوئلیو گذشت. دو مصاحبه با روزنامه‌های همشهر] و بهار انجام داد. ساعت 22:00 آقای علیرضا تابش، مدیر حوزه وزارتی و روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای خداحافظی و تشکر به محل اقامت آقای کوئلیو در هتل لاله آمد و با هدایایی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت فرهنگی، برایش آرزوی موفقیت کرد و با او خداحافظی کرد.
    ساعت 24:00، کوئلیو توسط گروه همراهان تا فرودگاه مهرآباد مشایعت شد. پائولو کوئلیو پیش از خروج از تهران گفت: "این سفر، برای من یک رخداد شگفت‌انگیز بود، من از مردم ایران بسیار آموختم. امیدوارم بار دیگر به ایران سفر نمایم. این سفر ده روزه را به عنوان یکی از گرامی‌ترین خاطرات زندگی‌ام، در قلبم نگاه خواهم داشت. زنده‌باد ایران!"
    Last edited by malakeyetanhaye; 26-04-2008 at 10:21.

  8. #47
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    نویسنده‌های کمی در تاریخ کتابت، با اقبالی مشابه اقبال پائولو کوئلیو در میان مردم جهان روبه‌رو بوده‌اند. هیچ کس نمی‌تواند علت موفقیت این نویسنده‌ی برزیلی را تشریح کند. کوئلیو یک بار در سال 1992، دومین نویسنده‌ی پرفروش جهان شد، و در سال 2003، پرفروش‌ترین نویسنده‌ی دنیا لقب گرفت. نویسنده‌هایی بوده‌اند که توانسته‌اند مخاطبان زیادی را به سوی خود جلب کنند و خود را در فهرست پرفروش‌های جهان قرار دهند. اما هیچ کدام از آن‌ها، شبیه پائولو کوئلیوی برزیلی که به «مغ» مشهور شده است، نبوده‌اند. پائولو کوئلیو به شکلی استثنایی، توانسته از سال 1989 که کتاب مشهور کیمیاگر منتشر شد، تا 2006، یعنی هفده سال تمام، خودش را در فهرست‌های نویسندگان پرفروش جهان حفظ کند، کاری که از کمتر کس دیگری برآمده است. همچنین، کوئلیو توانسته خودش را از نویسندگان پرفروش دیگری مانند استفن کینگ، دانیل استیل، مایکل کرایتون، جان گریشام و دن براون مجزا کند، چرا که او فقط به عناصر جذب خواننده توجه نمی‌کند، و عامل موفقیت و محبوبیت او، نه شیوه‌ی داستان‌نویسی‌اش، که پیام جهانشمولی است که برای تمام ملت‌ها و ادیان دارد: «به دنبال رؤیاهایتان بروید. شجاع باشید.»
    موفقیت کوئلیو را منتقدانش ناشی از ساده‌نویسی او می‌دانند ــ که کوئلیو خودش به این موضوع افتخار می‌کند ــ و معتقدند با تکرار شعارهای نخ‌نمای قدیمی، چیزهایی می‌گوید که هرکسی خوشش می‌آید. برخی هم او را استاد بزرگی می‌دانند که به حکمت گذشتگان پشت نمی‌کند و با بازگویی حکمت کهن در قالبی نو، سعی دارد مردم جهان را در دستیابی به جهانی بهتر تشویق و متحد کند. بعضی‌ها او را پدیده‌ای عامه‌پسند می‌دانند، و بعضی حکیمی در لباس امروزی. در هر حال، به قول روزنامه‌ای، او یکی از تأثیرگذارترین افراد عصر حاضر بوده است.
    پائولو کوئلیو با انتشار"]کیمیاگربه شهرت رسید. داستانی که از «هزار و یکشب» اقتباس کرد و در مثنوی مولوی نیز آمده است. هردو منبع، ریشه‌ی ایرانی دارد و به نوعی می‌توان گفت که کوئلیو در اشتهارش، به نوعی وامدار فرهنگ ایرانی و اسلامی بوده است. نکته‌ای که او خودش هم به آن اذعان دارد. این وابستگی، باعث شد که او در سال 2000، به دعوت انتشارات کاروان، و با همکاری مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به ایران سفر کند و ده روز در دو شهر تهران و شیراز، با علاقه‌مندان ایرانی آثارش آشنا شود و شرکت کرد، از گلزار شهدای جنگ ایران و عراق دیدار کرد، تخت جمشید و آرامگاه حافظ و سعدی را از نزدیک دید، در سه کنفرانس گوناگون، با چند هزار نفر از علاقه‌مندان آثارش ملاقات کرد، گفت و گویی با وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشت، با دویست نفر از نویسندگان، هنرمندان و اندیشمندان ایران شام خورد، یک کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران ایرانی برگزار کرد، و روزی که از ایران می‌رفت، در آخرین جمله‌اش به بدرقه‌کنندگانش گفت: «زنده باد ایران!» به این امید که خیلی زود، به ایران برگردد. اتفاقی که هنوز نیفتاده است. اما تأثیر این سفر را به ایران، در تمامی رفتارهای بعدی او می‌توان دید. ده‌ها گفتگو و مقاله انجام داد که در آن، از فضای پویای درون ایران معاصر در برابر امپریالیسم دفاع کرد، و در سال 2003، بیانه‌ای با عنوان «متشکرم رئیس‌جمهور بوش» منتشر کرد که در آن، سیاست‌های متجاوزانه‌ی امریکا را به‌ویژه در حمله به عراق، به نحوی کوبنده محکوم می‌کرد.
    طبیعی است که انتشارات کاروان، به عنوان یکی از میزبانانِ این نویسنده برجسته، وظیفه دیگری نیز بر عهده دارد. کوئلیو در ایران با افراد بسیاری رو در رو سخن گفت، اما بسیاری هستند که نتوانستند او را ببینند و یا بدانند در این ده روز چه گذشت، و بسیاری دیگر پاسخی بر این سؤال می‌جویند که دلیل دعوت از او و تحقق بخشیدن به این سفر چه بود؟ چه اهمیتی داشت؟ و حاصل چه بود؟
    این مجموعه، تلاش کوچکی است برای گرداوری گزارش‌ها و اخبارِ رخدادی که تا بیست و دو سال پس از انقلاب اسلامی، تحقق نپذیرفت. بی‌تردید ماحصل کار می‌توانست بهتر از این باشد. اما اگر گام نخست برداشته نشود، هدف همواره در دوردست باقی می‌ماند.
    سفر پائولو کوئلیو به ایران یک حادثه نبود، حاصل تداخل چندین نیاز بود. پائولو به‌شدت نیاز داشت تا سرانجام به سرزمین اسرارآمیزی سفر کند که بی‌آن که آن را دیده باشد، ساختار اندیشه‌اش را تشکیل می‌داد. ایران بخشی از وجود او بود. وقتی در ایران بود مدام اصطلاح‌ها و مثل‌های ایرانی را به کار می‌برد و در تمامی کتاب‌هایش سرانجام گریزی به ایران می‌زند. کیمیاگر را بر اساس داستانی از مولوی نوشت، در قطعاتی که به نام "مکتوب" که در روزنامه‌های بسیاری منتشر می‌شود، بارها قصه‌هایی از ایران تعریف می‌کند، در "ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد" به ملا نصرالدین اشاره می‌کند، در "بریدا" از آئین کهن هم‌پیالگی در ایران می‌گوید، و مفهوم "رزم‌آور نور" را از دلیل خلقت انسان در آئین زرتشت وام می‌گیرد. حتا آخرین کتاب خود "شیطان و دوشیزه پریم" را بر اساس نبرد خیر و شر که تفکری ایرانی است، بنا می‌کند و در مقدمه آن به اسطوره زروان و اهورا و اهریمن اشاره می‌کند. پس از سفرش، یکی از روزنامه‌های ایران ادعا کرد که "او قطره‌ای نوشید و مست شد" . وقتی این مقاله را برای او ترجمه کردم و فرستادم، پاسخ داد: "من قطره‌ای از فرهنگ ایرانی نوشیده بودم و مست شدم، کاملا درست است. اکنون - پس از سفرم به ایران - دو قطره از آن نوشیده‌ام و از پا افتاده‌ام."
    نیاز دوم، نیاز خوانندگان آثارش بود. آثار پائولو کوئلیو در ایران موفق بود، جمعیت زیادی در جست و جوی دستیابی به بصیرت، آثار او را خوانده‌اند و از آن لذت برده‌اند. و اینان، همه می‌خواستند بدانند جادوگر، کسی که پشت "کیمیاگر" نهفته است، در زندگی حقیقی خود کیست. و آیا باید به راستی گفته‌هایش را باور کنند؟ پس پائولو می‌بایست به ایران می‌آمد.
    سومین نیاز، نیاز جامعه متفکر ایران بود. ایران گرفتارِ تحریم فرهنگی غرب است. بحث بر دلیل این تحریم، جای دیگر دارد. وقتی کوئلیو کوله‌بارش را برای سفر به ایران می‌بست بارها و بارها از او انتقاد کردند. حتا پس از سفرش، روزنامه و رسانه‌های بسیاری به او هشدار دادند به این سفر نرود. اما "جادوگر" مصمم بود و می‌گفت: "می‌خواهم پلی بسازم." به گمان او، دولت‌ها از این تحریم
    فرهنگی رنج نمی‌برند، می‌گوید: "چگونه است که ادبیات کهن ایران چنین در جسم و روح ما رسوخ کرده است، بزرگ‌داشت فردوسی و خیام و حافظ و مولوی برگزار می‌کنیم، اما کنجکاو نیستیم بدانیم اخلاف همین شاعران بزرگ، اکنون چه می‌گویند؟"
    سفر کوئلیو، توجه بسیاری را به ایران جلب کرد. جایزه‌ای ادبی برای نویسندگان ایرانی در نظر گرفت، تا بهانه‌ای باشد برای انتقال سخنان نویسندگان ایرانی به جهان.

    آیا به راستی فرزندان حافظ و مولوی و فردوسی و خیام هم حرف‌های نوینی برای گفتن به جامعه تشنه غرب دارند؟ متأسفانه جامعه متفکر ایران، یکی از ویژگی‌های مهم برای سخن‌گویی در فرهنگ جهانی را از دست داده است، و آن "فروتنی" است. یک متفکر از هر فرصت مناسبی برای برقرار کردن ارتباط با مخاطبانش استفاده می‌کند. کوئلیو پس از سفرش، از ویژگیهای خاص هنر و اندیشه ایرانی سخن گفت. با ماست که راه گشوده را بپیمایم، یا در پیله بمانیم.
    نیاز چهارم، نیاز جهان فرهنگی غرب بود. غرب پس از قرون وسطا، همزمان با رنسانس، اختیار فرهنگ جهان را به دست گرفت. نویسندگان، هنرمندان، و متفکران برجسته‌ای از جامعه خسته از قرون وسطای غرب بر آمدند و حرف‌های بسیاری برای گفتن داشتند. اما این تحول فرهنگی، با انفجار صنعتی همراه شد. و در قرن بیستم، نیازها در هم آمیخت. نیازهای فرهنگی، جلوه‌ای از نیازهای صنعتی تصور شد، و از آن جا که ویژگی صنعت - قابلیت تکثیر نمونه‌های عینآ مشابه - در هنر و ادبیات جایگاهی ندارد، در پایان قرن بیستم، غرب به بحران هویت فرهنگی رسید. پدیده "جهانی شدن" که جهان را از نظر صنعتی - علمی به شکوفایی رساند، در هنر و ادبیات نیز رسوخ کرد و از آن جا که حرف‌های هنرمند آلمانی با هنرمند فرانسوی بسیار تفاوت دارد، هویت مستقل جلوه‌های فرهنگی دچار خدشه شد.
    در این میان، سرزمینی که دچار تحریم از سوی جهان غرب بود، راه خود را می‌پیمود. بنابراین، اکنون فرهنگ شرق، در برابر فرهنگ سراسر جهان، هویت مستقلی دارد و برای مردم تشنه سخنِ تازه غرب، گفته‌های اندیشمندان، هنرمندان و نویسندگان ایرانی بسیار مهم است.
    سفر کوئلیو به ایران، بنیان‌گذاری یک جایزه ادبی برای نویسندگان ایران، و انعکاس گسترده این سفر در مطبوعات جهان، حاصل این نیاز نیز بود.
    نیاز دیگر، نیاز جامعه نشر ایران است. نشر ایران تجربه‌ای در دعوتِ یک نویسنده از خارج از کشور - نویسنده‌ای پر خواننده ـ و بر قراری امکان رویارویی مستقیم آن نویسنده با خوانندگان آثارش ندارد. برگزاری جشن انتشار یک کتاب با حضور نویسنده، سخنرانی او برای خوانندگانش، و پرسش و پاسخ، در سایر کشورها بسیار رایج است. اما در ایران هنوز به طور جدی فعالیتی در این زمینه فرهنگی از فعالیت ناشران نشده است. نشر کتاب فقط انتخاب و چاپ و توزیع کتاب نیست. ناشران رسالت مهمی بر دوش دارند و باید با موانع و دشواری‌های بسیاری دست و پنجه نرم کنند. ناشر جنگ‌جویی است که باید هنر جنگیدن را آموخته باشد. اگر ناشر به زیر و بم خطرات و زیبایی‌های نبردی که در پیش دارد نیندیشد، انتشارات به کاری طاقت‌فرسا، پرمشکل و بدون جاذبه تبدیل خواهد شد. در این صورت است که ناشران مدام به دنبال راهِ گریز از مسؤلیت خویش می‌گردند، در جست و جوی حمایت‌های دولتی بر می‌آیند، کاغذ دولتی می‌خواهند، وام می‌خواهند، دوست دارند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از آن‌ها کتاب بخرد، و با وجود این باز از شغل خود می‌نالند. هزینه‌ای که انتشارات کاروان برای این سفر صرف کرد، به ظاهر توجیه‌ناپذیر می‌نمود. اما کاروان خود را موظف به پرداخت این هزینه می‌دانست و تجربه استقبال چشمگیر چند هزار نفری از مراسم امضای کتاب کوئلیو نیز بر این تلاش صحه گذاشت و این نیاز را تایید کرد. هر چند به علت بی تجربگی‌مان نتوانستیم مراسمی منسجم و برنامه‌ریزی شده برای ملاقات نویسنده با خوانندگانش برگزار کنیم. اما گام‌های بزرگ، خطاهای بزرگی را نیز در بر دارد.
    جدای از این، و با وجود اهمیت تفکر ایرانی در جامعه امروز غرب، به علت نپذیرفتن معاهده جهانی حقوق مؤلف و مصنف در ایران، در جهان از ناشران ایران با عنوان "راهزن" نام برده می‌شود. این سفر، از نخستین گام‌ها برای پذیرش ناشران ایران در جهان بود. خبر قرارداد انتشارات کاروان با پائولو کوئلیو، بی‌درنگ در مطبوعات و رسانه‌های گوناگون سراسر جهان منعکس شد، و حمایت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از این حرکت، نگاه‌های ناشران جهان را به نشر ایران برگرداند. در جای دیگری از این کتاب، به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت.
    شاید بهتر باشد این سفر از جهات مختلف مورد بررسی قرار گیرد. این سفر که مورد کم لطفی و بی توجهی ناشران همکار، نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان ایران قرار گرفت، حاصل تداخل چندین نیاز بود که اگر به آن توجه بیش‌تری می‌شد، گامی بسیار بزرگ‌تر برداشته می‌شد.
    آرش حجازی

  9. #48
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    1

    پيش فرض

    سلام دوستان
    کتاب 11 دقیقه رو با ترجمه فارسی و کامل از ادرس زیر دانلود کنید

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


  10. #49
    در آغاز فعالیت zakharin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    3

    پيش فرض

    این تاپیک کمی قدیمیه اگه بچه ها همت کنن تا دوباره پر بار شه ممنون میشم
    در ضمن من هم می تونم کمک کنم

  11. #50
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sweet_mahsa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    208

    پيش فرض

    موضوع این کتاب در مورد چی هست ؟

    این کتاب در واقع اتفاقاتی رو توصیف میکنه که خود پائولو در جاده ی سانتیاگو برای به دست آوردن شمشیرش تجربه میکنه
    کتاب بسیار جالبی هست در ان چند تمرین بسیار عملی داده شده تا خودتو با دنیا وقف بدی
    اولین کتابی هست که پائولو می نویسه
    و دقیقا اونو چند سال بعد از تجربه اش به چاپ می رسونه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •