مرسی دوست عزیز خیلی قشنگ بود
خدایا
مرا متبرک کن
تا هرگز فراموشت نکنم
ابزاری شکسته در دست توام
تو یگانه کردگار هستی
و کارهای تو سراسر رحمت است
هر چه جلال
از آن توست
خدایا
مبادا که روزی
توجه پر مهر و حمایت پر عشق تو را
احساس نکنم
تو چون مادر منی
و من همچون فرزند تو
چون کودکی
رها از ترس و تشویش
در آغوش تو زندگی می کنم
و ایمان دارم
آن مادر پیوسته کودکش را تامین می کند
وقتی متنی می نویسند منبع آن را هم ذکر می کنند.نوشته شده توسط rsz1368 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عجب صبري خدا دارد
اگرمن جاي اوبودم
همان يك لحظه اول
كه اول ظلم را مي ديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را باهمه زيبايي وزشتي
بروي يكديگر ويرانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
كه درهمسايه صدها گرسنه چند بز مي گرم عيش ونوش مي ديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش اندم
برلب پيمانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
اگرمن جاي اوبودم
كه مي ديدم يكي عريان و ارزان ديگري پوشيده ازصد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
اگرمن جاي او بودم
نه طاعت مي پذيرفتم نه گوش از بهراستغفار اين بيدادگرها تيزكرده
پاره پاره دركف زاهد نمايان صد دانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
اگرمن جاي اوبودم براي خاطرتنها يكي مجنون صحراگرد بي سامان
هزاران ليلي نازآفرين را كوكوآواره و ديوانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريائي باهمه صبرخدايي
تاكه مي ديدم عزيزنابجايي ناز بر يك ناروا گرديده خواري مي فروشد
گردش اين چرخ را وارونه بي صبرانه مي كردم
عجب صبري خدادارد
اگرمن جاي اوبودم
كه مي ديدم مشوش عارف وعالم ز برق
فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا معدوم هرفكري
دراين دنياي پرافسانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم
همين بهتركه اوجاي خود بنشسته وتاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي اوچو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي
با جاهل و فرزانه مي كردم
حق با شماست.ولي من اين مطلب را در 15 سايت و وبلاگ ديگر هم ديدم.اينچنين مطالبي كه ناشر مشخصي ندارد نياز به ذكر منبع نيستنوشته شده توسط shahab2007 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود / داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو / گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
مولانا
Last edited by pedram_ashena; 18-07-2007 at 18:33.
مهر تو به مهر خاتم ندهم
وصلت به دم مسيح مريم ندهم
عشقت به هزار باغ خرم ندهم
يک دم غم تو به هر دو عالم ندهم
الهی هر چند ما گنهکاريم تو غفاری ، هر چند ما زشت کاريم تو ستاری ، پادشاها گنج فضل تو داری و بی نظير و بی ياری سزاست که خطاهای ما را در گذاری.
الهی به نشانت بينندگانيم ، به نامت زندگانيم ، به فضلت شادانيم ، به مهرت نازانيم ، از جام مهر تو مست مائيم ، صيد عشق تو در دام مائيم .
يار از غم من خبر ندارد گوئی
يا خواب به من گذر ندارد گوئی
تاريک تر است هر زمانی شب من
يا رب شب من سحر ندارد گوئی
الهی کار تو بی ما به نيکوئی در گرفتی ، چراغ خود را بی ما به مهربانی افروختی ، خلعت نور از غيب بی ما به بنده نوازی فرستادی چون رهی را به لطف خود به اين آرزو آوردی ، چه شود که به لطف خود ما را به سر بری.
الهی تو آنی که نور تجلی بر دلهای دوستان تابان کردی و چشمه های مهر در سر ايشان روان کردی ، تو پيدا و به پيدائی خود در هر دو گيتی نا پيدا کردی ، ای نور ديده آشنايان و سوز دل دوستان و سرور جان نزديکان ، همه تو بودی و توئی تو نه دوری تا تو را جويند نه غافل تا تو را پرسند ، تو را جز به تو يابند .
الهی هر چه نشان ميشمردم پرده بود و هر چه مايه ميدانستم بيهوده بود .
خداوندا يکبار اين پرده من از من بردار ، و عيب هستی من از من وادار و مرا در دست کوشش مگذار .
شرمنده منبعش رو نمی دونم.اصلا نمی دونم کی برام این و فرستاده.نوشته شده توسط shahab2007 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی هر چی هست مهم اینه که زیباست
خدایا
ناپاکم و گناه آلود
اما می دانم
اگر نگاه رحمتت را بر من بیفکنی
قلب من چون برف سپید و پاک خواهد شد
و آنگاه به حضور پر نورت
راه خواهم یافت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)